درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

جهان در آستانه ی ظهور

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ علی کورانی محقق و نویسنده
جهان در زمان ظهور چه وضعیتی دارد؟
بحران‌ها، جنگ‌ها و شورش‌های عصر ظهور چه مناطقی از جهان را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد؟
در مدت زمان قبل از ظهور چه سرزمین‌هایی دستخوش آشوب و بحران خواهند بود؟
آیا ما می‌توانیم کشتارهای کنونی شیعیان را در نهایت زمینه‌ساز شورش سفیانی بدانیم؟



اشاره:

در بعد از ظهر یک روز کاری، به دفتر «مؤسّسة مصطفی العالمیه» در شهر مقدس قم رفتیم و با روی گشادة استاد و محقّق لبنانی‌الاصل جناب حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ علی کورانی مواجه شدیم. بیشتر خوانندگان موعود با این چهرة شناخته شدة مطالعات مهدوی آشنا هستند. مجموعة گران‌سنگ «معجم احادیث الامام المهدی(ع)» (در 8 جلد)، کتاب عصر ظهور (که به زبان‌های عربی، فارسی، اردو و... ترجمه و منتشر شده است)، معجم موضوعی روایات امام مهدی(ع) و مقالات متعدّد در حوزة مهدویت، از آثار قلمی ایشان است. خودشان دلیل عزیمت به ایران را این می‌دانند که انقلاب اسلامی ایران، تنها حرکت زمینه‌ساز مشرق‌زمین برای ظهور امام مهدی(ع) است. گفت‌وگو به زبان عربی انجام شد و موضوع آن نیز به تناسب ویژه‌نامة این شماره، به سرزمین شام و کشور سوریه اختصاص پیدا کرد. امیدواریم بتوانیم در آینده، ادامة این گفت‌وگو را دربارة دیگر سرزمین‌های اسلامی درگیر در واقعة ظهور، تقدیم خوانندگان گرامی کنیم. إن‌شاءالله

  •  از استاد و محقق گرامی آقای کورانی سپاسگزاریم که به رغم مشغلة فراوان در ایران و لبنان، ما را به حضور پذیرفتند. لطفاً برای آغاز گفت‌وگو، بفرمایید جهان مقارن ظهور چه وضعیتی دارد؟

 اگر به آن دسته از روایات رسول خدا و اهل بیت طاهرینش(ع) دربارة وقایع و حوادث مقارن ظهور امام زمان(ع) بنگریم و بر آن اساس، وضعیت عالم را قبل و مقارن ظهور توصیف کنیم، درمی‌یابیم که در آن مقطع زمانی، فساد و ظلم و جور در همة جای عالم مشاهده می‌شود هر چند که از گذشته‌ها نیز ظلم و ستم در عالم وجود داشته است؛ خداوند متعال نیز می‌فرماید: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی النّاس»1 الآن می‌بینیم که فساد همه‌جا را ـ خشکی، دریا و فضا ـ فرا گرفته است. این از یک جهت و از جهت دیگر، روایات بیان می‌کنند که امام مهدی(ع) ظهور نمی‌فرماید تا آنکه نام آن حضرت(ع) ذکر لب مردم و انسان‌ها می‌شود. معنای این سخن آن است که مردم، محبّان و ثابتان بر امامت او ظهور آن حضرت را از خدا طلب می‌کنند و در انتظار ظهور ایشان لحظه‌شماری می‌کنند و دوستدار، مؤیّد و یاری‌کننده ایشان هستند. از جهت دیگر در مجموعه‌ای از روایات بیان شده که درون امت اسلامی جریان پابرجا و محکمی، منتظر ظهور ایشان هستند و برای ظهورشان زمینه‌سازی می‌کنند. بنابراین خبر ظهور ایشان در سراسر عالم پخش می‌شود.
در روایات ما، سه ویژگی برای عصر ظهور امام زمان(ع) برشمرده شده است: 1. ظلم و ستم فراگیر و فتنه‌ای که به هر خانه‌ای وارد می‌شود، 2. وجود دشمنانی که در حال تلاش مستمر هستند؛ مانند نواصب و دیگرانی که در عراق و دیگر مناطق سرزمین‌های اسلامی مشغول فعالیت علیه شیعه هستند و سپس سوریه را تصرّف می‌کنند و حکومت آنجا را می‌گیرند، 3. جریان یاران و مولیان امام(ع) که در سرزمین‌های اسلامی در حال تلاش هستند و یاد و نام امام مهدی(ع) را در عالم پراکنده می‌سازند.

  •  بحران‌ها، جنگ‌ها و شورش‌های عصر ظهور چه مناطقی از جهان را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد؟
 
قیام امام زمان(ع) در مرحلة اوّل، هشت ماه به طول می‌انجامد که در این مدت امام مشغول جهاد با دشمنان و دفع خطر آنان است. قبل از این مرحله، آن حضرت دو ماه در مکه حضور دارند. می‌توانیم بگوییم؛ که در همان سال نخست ظهور، همة سرزمین‌های عربی و اسلامی در اختیار امام(ع) قرار می‌گیرند، به این ترتیب که آغاز ظهور از مکه است، یمن به همراهی آن حضرت(ع) می‌آید و سپاه یمانی، مکه را برای امام به تصرف درمی‌آورد و در شبه جزیرة عربستان حکومتی باقی نمی‌ماند و تنها درگیری‌های قبیله‌ای جریان دارد. (قبل از ظهور، نظام سیاسی آن فروپاشیده و هیچ فردی نتوانسته است وفاق جمعی را به دست آورد.) به همین دلیل، اهل حجاز، از ارتش سوریه برای ایجاد امنیت در شهر مکه، درخواست و دعوت می‌کنند، امّا امام مهدی(ع) حاکم یمن را که از اصحاب و یاران ایشان است، برای این امر منصوب می‌کنند. سپاه یمانی مکه را در اختیار می‌گیرند و در آنجا باقی می‌مانند و زمان این باقی ماندن به طول می‌انجامد.

اگر نگاهی به تاریخ بیندازیم، امام مهدی(ع) در روز عاشورا قیام نموده، حدود مدت 2 ماه (یعنی محرم و صفر) در مکه اقامت می‌کنند و سپس وارد شهر مدینه می‌شوند. در آن شهر اماکن منسوب به امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) را تکریم می‌کنند و اتفاقاتی رخ می‌دهد، آنگاه وارد عراق می‌شوند. میلیون‌ها نفر در آن کشور به استقبال حضرت(ع) می‌آیند. هر چند مخالفانی هم در آنجا وجود دارند، ولی اکثریت مردم به یاری امام می‌آیند.

در هنگام حضور امام(ع) در عراق، پرچم‌ها و سپاهیانی از مصر به نزد آن حضرت می‌آیند. این سپاهیان حکومت جائر مصر را سرنگون ساخته، حکومتی حامی امام(ع) تأسیس نموده و برای یاری امام نزد آن حضرت(ع) آمده‌اند. همچنین از جانب ایران نیز سپاه خراسانی که فرماندهی نظامی آن را شعیب بن صالح به دست دارد، با امام مهدی(ع) بیعت می‌کنند و ترکیه نیز چنین است. در نتیجه می‌بینیم در همین مدت کوتاه، عربستان، یمن، عراق، مصر، ایران، ترکیه و کلیة حکومت‌های حاشیة خلیج فارس در اختیار امام زمان(ع) قرار می‌گیرند و جملگی با آن حضرت همراه می‌شوند.

در نقطة مقابل، دشمنان حضرتش در سوریه (محل حکومت سفیانی) گرد می‌آیند. پس از آنکه امام(ع) قیام می‌کنند، به شام (سوریه) می‌آیند و به نبرد می‌پردازند. منظور از جنگ شام و جنگ قدس، مصداقاً یکی است؛ یعنی هنگامی که امام در نبرد با سفیانی در سوریه پیروز شدند، وارد قدس می‌شوند و حکومت یهودی (اسرائیل) را سرنگون ساخته، آنجا را در اختیار می‌گیرند.

در این هنگام، غرب با مشاهدة انهدام حکومت صهیونیستی در قدس، به حرکت درمی‌آید. در مورد سران رژیم‌های عربی نیز باید گفت که آنها، قبل از تسلیم به امام(ع) حامی حکومت یهودی هستند و نحوة تسلیم شدنشان به امام چنین است که مردم آنها تظاهرات وسیعی در حمایت از امام(ع) انجام می‌دهند و رژیم‌های خود را ساقط می‌کنند و بدین‌وسیله به حمایت و همراهی امام(ع) می‌پردازند.

پس از آنکه غرب به حرکت درآمد و سپاهیانش را به نبرد با امام گسیل داشت، حضرت عیسی مسیح(ع) نزول می‌کند و غربیان از ایشان استقبال می‌کنند. مسیح(ع) به طرح مسئلة صلح با امام مهدی(ع) می‌پردازد. و این روایت را همه ـ شیعه و سنی ـ از پیامبر خدا(ص) نقل کرده‌اند که: «آخرین صلحی که بین شما و رومیان [غربیان] واقع خواهد شد، به وسیلة فرزندم ـ مهدی(ع) ـ خواهد بود؛ به مدت ده سال که هفت سال دیگر نیز ادامه خواهد یافت».

یعنی اصل توافق ده ساله است، امّا تا هفت سال دیگر نیز ادامه پیدا می‌کند. در این مدّت، امام مهدی(ع) حکومت خود را برپا می‌نمایند و عیسی(ع) نیز در میان غربیان به انجام اقداماتش می‌پردازد. و در این مدت هیچ درگیریی اتفاق نمی‌افتد. امّا بعد از این مدّت، نبردی بزرگ بین غرب و امام مهدی(ع) به وقوع می‌پیوندد.

  •  این وقایع، مربوط به بعد از ظهور بود؛ در مدت زمان قبل از ظهور چه سرزمین‌هایی دستخوش آشوب و بحران خواهند بود؟

 بنابر روایات ما، قبل از ظهور در عراق حوادث و وقایعی به وقوع می‌پیوندد که متأثر از آن سفیانی بر سوریه مسلط می‌شود و آنجا را تحت سلطة خود درمی‌آورد. از سوی دیگر، در یمن، یکی از یاران امام مهدی(ع) به نام یمانی به قدرت می‌رسد. همچنین از سویی وقایع و بحران‌هایی مانند: جنگ‌ها، زلزله‌ها، بحران مالی و... در مدت زمان محدودی رخ می‌دهد که البته چندان طولانی هم نیست.

  •  آیا اینها در کلّ جهان رخ می‌دهد یا تنها مناطق مسلمان‌نشین با آنها مواجه می‌شوند؟

 اتفاقاً ما روایاتی داریم که به عنوان مثال بیان می‌کند فلان جنگ، جهانی است و در آن دو سوم مردم کشته می‌شوند و محلّ وقوع آن، از مسلمانان به دور است (مثلاً بین هند و چین) و معصوم(ع) فرموده‌اند: «آیا دوست ندارید که جزء یک سوم باقیمانده باشید؟»

  •  بر اساس مرزبندی‌ها و جغرافی‌های سیاسی کنونی بین کشورها و  به طور مشخص هر یک از شخصیت‌های مطرح عصر ظهور، قیام خود را از چه مناطقی آغاز می‌کنند؟ و توصیف آنها در روایات چگونه آمده است؟

 توصیف این افراد به تفصیل در روایات بیان شده است. به عنوان مثال، دربارة شخصیت یمانی، روایات متعددی وجود دارد، دربارة خراسانی، شعیب بن صالح (فرماندة سپاه خراسانی) و سفیانی (در شام) نیز به همین ترتیب مطالب فراوانی نقل شده است.

  •  علاقه‌مندم اگر شما موافق باشید به تناسب موضوع این ویژه‌نامة سرزمین‌های درگیر، وارد گفت‌وگو دربارة منطقة شام بشویم؛ با این پرسش که اهل شام در طول تاریخ اسلام، نسبت به اهل بیت(ع) چه موضعی داشته‌اند؟
 اهل شام و حکام آن، از سابق، در زمان معاویه دشمن اهل بیت(ع) بودند. البته این وضعیت عمومی آنهاست هرچند که در بین آنها افراد معدودی از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) نیز از قدیم الایام وجود داشته‌اند. حتی درون شهر دمشق افراد صالحی از شاگردان ابوذر و تربیت‌یافتگان آنان بودند؛ مانند معاویة ثانی (معاویـ[ بن یزید) که برخلاف اجدادش فردی صالح و جزء نسل سوم شاگردان ابوذر بود؛ استادش (عمر مخصوص) و استاد او ابراهیم نخعی و استاد او ابوذر غفاری بود. پس در شام و حتی دمشق نیز شیعیانی مخلص و ارادتمند به اهل بیت(ع) وجود داشتند، امّا در اقلیت بودند. اوضاع عمومی در شام دشمنی با اهل بیت(ع) بود.

  •  نظر شما دربارة روایات فراوانی که در خصوص ستایش شام جعل گردیده چیست؟
 باید توجه داشت که حاکم شام، معاویه بوده است. ما مشاهده می‌کنیم که از قبل یهودیان بنی‌قینقاع، بنی قریظه، بنی‌نظیر و خیبر پس از آنکه دست به خیانت و شکستن عهد با پیامبر(ص) زده‌اند از سرزمن‌های اسلامی رانده شده و در شام اجتماع کرده‌اند. معاویه قصد داشت که خلافت را به شام منتقل کند و آنجا را پایتخت جهان اسلام قرار دهد. از این رو، احادیث فراوانی را در ستایش شام و مذمت عراق جعل کرد. خصوصاً پس از جنگ‌ها و درگیر‌های معاویه با امیرالمؤمنین(ع) احادیث مجعولة فراوانی را با این مضمون پراکنده ساخت که شام، زمین محشر است، شام جزء بیت‌المقدس است، ... تا آنجا که حتی در دوران عبدالملک بن مروان، حج را بر گرد بیت‌المقدس (که جایگاه یهودیان بود) انجام دادند. از همین رو، بسیاری از روایات در ستایش شام و در باب مذمّت عراق، دروغ و کذب است؛ غیر از روایاتی که از طریق اهل بیت(ع) بیان شده است زیرا ناظر به مصلحت‌ها و نقاط برجستة شام است.

  •  با توجه به بحث ریشة شیعه در شام، برخی نظرشان بر این است که مهاجرت جدّی یمنی‌ها به شام نیز در پایه‌گذاری شیعه در شام نقش داشته است؛ لطفاً در این خصوص هم نظرتان را بیان کنید.
 هجرت نخست یمنی‌ها به شام، در زمان‌های بسیار قدیم و قبل از مسیح(ع) واقع شده و دلیل آن‌هم، تخریب سدّ سبأ و پراکنده شدن سبئی‌ها در نقاط مختلف، از جمله بلاد شام بوده است. امّا هجرت جدید آنان در عصر فتوحات اسلامی است. یمنی‌ها سربازان اسلامی بودند که وظایف تعیین شدة مشخصی داشتند و برای آن در شام استقرار پیدا کردند امّا این دو ارتباطی با موضوع تشیع در شام پیدا نمی‌کند.


  •  ارتباط ساکنان و حاکمان کنونی شام را با اهل‌بیت(ع) چگونه می‌بینید؟
 کسانی که در حال حاضر بر شام حکومت می‌کنند، قوم علوی‌ها هستند، که یک استثناء در تاریخ حکومت‌های شام به شمار می‌روند؛ زیرا در طول تاریخ اسلامی، همواره بنی‌امیه در شام ستوده می‌شدند. حکّام شامی آنقدر نسبت به بنی‌امیه متعصّب بودند که اگر ما از لبنان می‌رفتیم و صبح وارد بازار حمیدی می‌شدیم و فروشنده‌ای می‌فهمید که ما شیعه هستیم، می‌گفت: از من نخر، روز مرا خراب و بدیُمن نکن(!) برو و چند ساعت دیگر بیا. آنها بغض عجیبی نسبت به اهل بیت(ع) و شیعیانشان داشتند. این مسئله بسیار شدید بود تا آنجا که اکثریت شیعیان را رافضی می‌دانستند. الآن وضعیت تغییر پیدا کرده زیرا حاکمیت آنها در اختیار علوی‌ها و بعضاً عِلمانی‌ها (لائیک) قرار دارد. علوی‌ها می‌گویند ما شیعه هستیم و ما هم از آنها می‌پذیریم. امّا این علوی‌ها فقط 2 تا 3 میلیون از جمعیت حدوداً 20 میلیونی سوریه را تشکیل می‌دهند. شیعیان سوریه جمعیتی بالغ بر 200 تا 300 هزار را به خود اختصاص می‌دهند. لذا بیش از نیمی از جمعیت آنجا را سنّیان متعصب ضدّ شیعه و دوستدار بنی‌امیه تشکیل می‌دهند، امّا در حال حاضر نمی‌توانند خواست خود را به انجام برسانند. لذا هنگامی که سفیانی شورش خود را آغاز می‌کند، زمینة حمایت از او و اقداماتش در سوریه وجود دارد.

  •  وضعیت کنونی دیگر نقاط شام ـ غیر از سوریه ـ مانند: اردن و فلسطین را نسبت به اهل بیت(ع) چگونه می‌بینید؟
 در گذشته‌ها، وضعیت این دو کشور نیز مانند سوریه بود، امّا در حال حاضر دربارة فلسطین این دیدگاه تغییر کرده است و فلسطینیان اکثراً به جهاد با دولت یهودی برخاسته‌اند، از امام حسین(ع) بسیار یاد می‌کنند و تعداد قابل توجهی از آنان رسماً مذهب شیعه را پذیرفته‌اند. اهل اردن نیز دو دسته هستند؛ گروهی اردنی که نسبتاً نرم‌خویند امّا گروه دیگر که بسیار خشک و متعصب و ضدّ اهل بیت(ع)اند حتی سرسخت‌تر از وهّابیان «مصعب زرقاوی» ـ از رهبران فرقة ضدّ شیعی القاعده ـ از اینها بود و او را «کشتة امت» می‌خوانند. او شیعیان را ذبح می‌کرد و آنها نیز او را بزرگ می‌دارند. به همین دلیل، اردن سرانجام همراه سوریه تحت امر سفیانی درمی‌آید.

  •  آیا ما می‌توانیم کشتارهای کنونی شیعیان را در نهایت زمینه‌ساز شورش سفیانی بدانیم؟
 طبیعتاً همین‌طور است. وقتی که یمن از دست آنها خارج شود و نظام سعودی فرو پاشد، وهابیان و ناصبی‌های عربستان با یهود و غربی‌ها متحد می‌شوند و نظام سوریه را تحت فشار قرار می‌دهند و از طریق این فشار بیرونی و وقایع داخلی، زمینه برای سلطة سفیانی فراهم می‌گردد. حوادث شام متسلسل و پی‌درپی خواهد بود؛ ابتدا زلزله، سپس شکل‌گیری شورش و کودتا، سپس حرکت و شورش سفیانی و مسلط شدن وی بر اوضاع.

  •  چه عواملی موجب می‌شود که سفیانی به راحتی بر شام مسلط شود؟
 روایات ما بیان می‌کنند که در آغاز، زلزله‌ای در شام رخ می‌دهد که در آن یکصدهزار نفر از بین می‌روند. بعد از مدت کوتاهی، حکومت در اختیار اصهب (شخص بور) قرار می‌گیرد. اصهب از نام‌های شیر (اسد) نیز می‌باشد. آنگاه شخصی به نام «ابقع» بر ضدّ او شورش می‌کند. این، زمینة انقلاب علیه اصهب را فراهم می‌آورد. درگیری مدتی بین آن دو به طول می‌انجامد. بعد از مدتی سفیانی شورش می‌کند و هردوی آنها را از میان برمی‌دارد و خود بر سرزمین شام تسلط می‌یابد.

  •  هدف سفیانی از این شورش و درگیری چیست؟
 هدف سفیانی، مقابله با امام مهدی(ع) و شیعیان اوست.

  •  آیا نمی‌توان گفت هدف او صرفاً کشورگشایی و قدرت‌طلبی است؟
 خیر، سفیانی با روم (غربیان) و یهود (اسرائیل) هم‌پیمان است. او نقشه‌ای دارد و هدف اصلی‌اش تسلط بر عراق است که لازم است ابتدا بر شام (سوریه و اردن) سلطه پیدا کند. و ناآرامی‌های عربستان باعث می‌شود که هم‌فکرانش  از او برای عربستان درخواست نیرو کنند. و او لشکری را به «مدینه» می‌فرستد. پس او یکی از فرمانروایان عربی است که با اسرائیل و غرب متحد است. سفیانی فقط دو لشکر اعزام می‌کند، یکی به عراق و دیگری به مدینه. همچنین او حمله‌ای بزرگ به مرز مشترک عراق، سوریه و ترکیه (منطقة قرقیسیا) می‌کند که دلیل آن دستیابی به منابع طبیعی (معدن نفت، طلا یا ...) با انگیزة اقتصادی است.

  •  نسبت اهل شام، بعد از ظهور، با امام عصر(ع) چگونه است؟
 فردی از امام صادق(ع) می‌پرسد: وقتی سفیانی آشکار شد، چه کنیم؟ امام(ع) فرمودند: «هنگامی که این فاسق آشکار شد، دو ماه به کشتار شیعیان می‌پردازد. پس اگر آن زمان را درک کردید، باید که مردانتان چهره هایشان را بپوشانند و زنان مشکلی نخواهند داشت». در روایات ما، خداوند، طایفه‌هایی از اهل شام را از پیروی سفیانی مصون داشته است که آن طوایف به شیعیان لبنان، سوریه و شاید غزّه ـ اگر به امامت و ولایت اهل بیت(ع) بپیوندند ـ تعبیر شود.

  •  سرانجام چگونه پروندة سفیانی بسته می‌شود؛ در حالی که از قدرت بالایی برخوردار است؟
 سفیانی فقط بر سوریه و اردن حکمرانی خواهد کرد و تنها 2 لشکر برای حفظ امنیت به عراق و مدینه گسیل می‌دارد. (مانند اینکه اتحادیة عربی نیروهایی را برای برقراری امنیت به کشوری بفرستد) امّا سپاهی را که به جنگ با امام مهدی(ع) به مدینه می‌فرستد، در سرزمین بیداء به واسطة خسف الهی، در زمین فرو می‌رود. پس از آن خود سفیانی در جنگ با امام مهدی(ع) به درک واصل می‌شود.
 از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.

گفت‌وگو از محمود مطهری‌نیا
مترجم: ابوذر یاسری
پی‌نوشت:
1. سورة روم (30)، آیة 40.

ظهور برای اقامة دین

محسن قنبریان
 
ادبیات سکولار و دینی در تحلیل تاریخ

آیا تاکنون به دخالت و نحوة کین‌ورزی و عمل ابلیس وجنودش در کار و بار انسان‌ها اندیشیده‌اید؟ آیا می‌توان در تحلیل وقایع تاریخی تنها به عوامل معلوم مادی و تجربی تکیه کرد؟
باید دید نحوة تحلیل قرآن و روایات دربارة رخدادها چگونه است؟

1. ادبیات قرآنی و روایی

اگر آیات قرآن یا خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) را در مقام تحلیل شرایط و پدیده‌های تاریخی مرور کنیم، به خوبی درمی‌یابیم که غیب و جنود باطنی حق و باطل در این تحلیل‌ها حضوری چشمگیر دارند.
تحلیل جنگ بدر در سورة انفال یک نمونة خوب است:

«هنگامی که خدا حق و باطل را از یکدیگر مشخص و معلوم ساخت؛ شیطان کارهای مشرکان را در جنگ بدر برایشان آراست و به آنان گفت: امروز با این ساز و برگ نظامی و انبوه نفرات هیچ گروهی از مردم بر شما چیره نمی‌شود و من خود حمایتگر شما هستم».1

نهج‌البلاغه حضرت امیر(ع) نیز مملو از این تحلیل‌هاست؛ مثلاً حضرت در خطبة 22، لشکرکشی ناکثین، واقعه را با این تعبیر که شیطان، حزب و طرفداران خویش را بسیج کرده و سپاه خود را گرد آورده است، تحلیل می‌فرماید.

2. این ادبیات در دنیای مدرن

امّا این ادبیات در تحلیل حوادث سیاسی ـ اجتماعی در دنیای مدرن با این استدلال که ذائقه مخاطبان آمادگی ندارد تا از شاخه‌های غیبی و پدیده‌های ماورایی در تحلیل مسئله استفاده کنیم، غریب مانده است. این مسئله، محصول دنیازدگی و سکولار شدن فرهنگی است که از تمدن غرب به ما هم سرایت کرده است. تقدس‌زدایی و غیبت‌شویی از همة عرصه‌های زندگی بشر از رنسانس به این سو در دستورکار این تمدن بوده است. این تمدّن، عقل را برای بررسی وجود چنین عوالم و چنان سلسله طولی ناتوان می‌خواند و دین را که به اثبات جزئی و تفصیلی این موجودات ماورایی می‌پردازد، متعلق به عصر خرافه می‌داند و آن را از اعتبار و حجیّت می‌اندازد. اوج این رویکرد را در مکتب تجربه‌گرا و پوزیتویسم «حلقه وین» شاهدیم که آثار آن در علوم تجربی و اجتماعی هنوز وجود دارد.

3. نزاع دائمی کفر و ایمان

مؤمنان با مراجعه به کتب آسمانی به خصوص قرآن کریم و با تورّق قرآن و روایات معصومین(ع) به خوبی به این مطلب و نحوة عمل و دخالت نیروهای شیطانی در کار مردم جهان پی می‌برند. روایات قطعی از مواجهة مستمر ابلیس با اولیای خدا پرده برمی‌دارد. تعابیری مثل «دولت آدم»، «دولت ابلیس» در طول تاریخ تعابیری شایع در روایات ماست.
ماجرای معارضه ابلیس با اولیای خدا به داستان خلقت اولین خلیفة الهی در قرآن برمی‌گردد؛ وقتی خداوند آدم را واسطه بین خود و خلایق قرار داد، ابلیس استکبار ورزید و برای اغوای آدمیان تا «وقت معلوم» (ظهور حضرت حجت(عج)) از سوی خداوند مهلت داده شد و او نیز به زمین هبوط کرد و در کنار خلیفة الهی، دشمنی را شروع نمود. گرچه قرآن، شیطان را دشمن انسان معرفی می‌فرماید، امّا واضح است دشمنی اصلی او با خلیفة خدا و انسان کامل است، و بالتبع با سایر انسان‌ها. زیرا انسان‌ها در بدو تولد، حیوان بالفعل و انسان بالقوه‌اند و دشمنی بالفعل با حیوان بالفعل معنا ندارد و الّا شیطان باید با هر چارپا و خزنده‌ای هم دشمنی کند. از این رو دشمنی ابلیس با سایر انسان‌ها از این جهت است که نکند انسان‌ها سراغ انسان کامل بروند و به او بپیوندند. پس اصلی‌ترین مخاصمة او با انسان کامل است. اگر انسانی به ابلیس اطمینان دهد که او به دنبال خلیفة خدا نمی‌رود یا نسبت به شیطان احساس بغض و دشمنی ندارد، شیطان او را به دلخواهش کمک می‌کند و به جای فراخوانی به تبعیت از خود، از او تبعیت می‌نماید. چنانچه قرآن دربارة «بلعم باعورا» چنین می‌گوید2 و چرا چنین نباشد؟ اگر ابن ملجمی به شیطان، قول دشمنی با امام علی(ع) را داد، دیگر نه تنها شیطان برای انجام نماز و تکالیف روز اغوایش نمی‌کند، بلکه خودش نیز زنگ ساعت او می‌شود برای تهجد و ... تا با تکاثر عبادت بی‌روح، او را تقویت کرده، تا در جامعة دینی علیه ولیّ خدا اقدام کند و به او ضربه بزند.

پس در نگاه دینی، پدیده‌ها صرفاً با رویکرد مادی تحلیل نمی‌شود و نزاع‌ها بر سر نفت و آب ... تلقی نمی‌شود؛ بلکه نزاع حقیقی و باطنی و مستمر تاریخ، نزاع کفر و ایمان است و مرکز فرماندهی واحد هر کدام هم، ابلیس و خلیفة خداوند می‌باشد.

مرحلة تأسیس شرایع

1. تقابل اول ابلیس با خلیفة خدا
خلیفة‌الله با استقرار در زمین مأمور ترویج دو چیز گردید: الف ـ اعلام و نشر باورهای صحیح، ب ـ معرفی و انجام رفتارهای صالح.

این دو مأموریت در راستای نشر دین و تأسیس شریعت صورت می‌گیرد.

شیطان در مقابل این مأموریت ولی‌الله دو کار انجام داد: الف ـ وسوسه‌ بازدارنده تا مردم به دنبال این رفتارها و باورها نروند. این مأموریت را با «شایع کردن شبهات» و «افروختن شهوات» انجام داد.

ب ـ شیطان غیر از برخورد نفیی، برخورد اثباتی هم کرد. او در کنار مناسک الهی «تأسیسات ابلیسی» را پدید آورد و فواحشی را که در طبع آدمی نبود، با تمثّل خود در بین ایشان پدید آورد. بر حسب روایات، اولین بت را او تراشید. پس از درگذشت آدم(ع) بین نسل و ذریة او بت قرار داد و صورتی انسان‌نما در بین آنها تبلیغ کرد که این جدّ شما و واجب الاحترام است. بر اثر تبلیغات او در نسل‌های بعد، اطاعت و عبادت بت رایج شد. سپس او نام آدم را هم گم کرد و بت‌های متکثر را پدید آورد.3

قرآن شراب و قمار را «عمل شیطان» معرفی می‌فرماید. روایات، عمل شیطان را «صنع شیطان» تفسیر می‌نمایند، یعنی شراب و قمار ساخت شیطان بوده و اوّلین بار او چنین چیزی را ابداع کرده است.

در روایات شیعی آمده است که اولین مطربی و نوازندگی را ابلیس، آن هم پس از وفات آدم(ع) برپا نمود و این مسئله بین قابیلیان مقبول افتاد و رواج موسیقی مطرب را موجب شد.4

در کتاب شریف «وسائل‌الشیعه» مرحوم حرّ عاملی روایتی آمده که دلالت می‌کند عمل قوم لوط را نیز ابلیس تأسیس کرده است. قوم لوط از اقوام متأخر، بسیار دورتر از آدم و نوح و معاصر حضرت ابراهیم(ع) بودند. قرآن هم دربارة ایشان می‌فرماید: «شما عملی انجام می‌دهید که قبل از شما سابقه نداشته است». اگر این عمل در طبیعت بشر بود، باید مثل زنا از اوّل اتفاق می‌افتاد. روایت می‌فرماید: «ابلیس خود را به شکل یک پسر بچه جوان با شمایل مؤنث درآورد و به خود دعوت کرد و از این کار لذتی به آنها چشاند که پس از آن مستمرّ گردید». عجیب اینکه روایت تصریح می‌کند قوم لوط، قبل از اینکه شیطان وارد چنین تأسیسی شود، قوم خوب و آراسته‌ای بودند.5
اینها نمونه‌ای بود از تأسیسات ابلیسی در کنار مناسک الهی.

2. حقیقت واجب و حرام: شبکه اتصال

از آنچه گذشت به راحتی می‌توان نتیجه گرفت مناسک الهی، شبکة اتصال با ولّی خدا برای سرپرستی انسان و رساندن او به سرای قرب است و فواحش و محرمات هم شبکة اتصال به ابلیس برای سرپرستی او و خارج کردن انسان از نور به سمت ظلمت و کشاندن او به وادی حیرت می‌باشد. امام صادق(ع) فرمود:
«ما ریشة همة خوبی‌هاییم و هر نیکی از شاخ و برگ ماست ... و دشمن ما ریشة همه بدی‌هاست و هر قبیح و فاحشه‌ای از شاخ و برگ آنهاست».6

امام کاظم(ع) فرمود:
«جمیع آنچه خداوند در قرآن حرام نموده، ظاهر فواحش است و باطن همة آنها ائمة جور است؛ جمیع آنچه حلال نموده، ظاهر خوبی‌ها و باطن همة آنها، ائمة حق‌اند».7

این تلقّی شیعی از مناسک و محرمات است. نماز دست آویختة ولیّ خدا برای دستگیری ماست، لذا پیامبر(ص) فرمودند: «با سجدة طولانی مرا یاری کنید». یا امام علی(ع) فرمودند: «با شدت تقوا و سخت‌کوشی مرا یاری کنید».
در چه یاری کنیم؟ پاسخ واضح است: در خارج کردن انسان از ظلمات به سمت نور: «الله ولیّ‌الذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات إلی‌النـّور».

مرحلة اقامه

1. مأموریت دوم خلیفه خدا: اقامة دین
خدای متعال در ادامة سیر تحقّق تاریخی آرمان خویش، پس از مأموریت تأسیس شریعت و ابلاغ آن، مأموریت بالاتری به انبیای پس از نوح می‌دهد و آن «اقامة دین» است. در سورة شوری می‌فرماید:

«شرع لکم من الدّین ما وصّی به نوحاً و الّذی أوحینا إلیک و وصیّنا به إبراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدّین و لاتتقرّقوا فیه کبر علی المشرکین ما تدعوهم إلیه؛ خداوند حقایقی از دین را که به نوح سفارش کرد، همچنین احکام و معارفی را که به تو وحی کردیم و نیز آنچه را به ابراهیم، موسی و عیسی سفارش نمودیم؛ همه را برای شما امت اسلام بیان نمود و جزء شریعت شما قرار داد و شما را به پیروی از آن فراخواند. فرمان خدا این است که تمامی احکام و معارف این آیین را اقامه کنید و در آن اختلاف نیفکنید، به گونه‌ای که بخشی را پذیرفته بخشی را واگذارید. بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی، گران آمده است».8

اقامه در لغت یعنی آوردن یک چیز با همة لوازم و آثارش. اقامه بالاتر از عمل کردن و به انجام رساندن است. مثلاً دربارة نماز دو تعبیر در قرآن است؛ وقتی خطاب به منافقین است، می‌فرماید:
«إذا قاموا إلی الصّلاة قاموا کسالی؛ وقتی به نماز به پا می‌خیزند؛ با کسالت بلند می‌شوند».
امّا دربارة مؤمنین فرمود:
«یقیمون الصّلاة؛ نماز را به پا می‌دارند».

فرق «قاموا» و «اقاموا»، «به پا خاستن خود» و «برپا کردن نماز» است. منافق نمی‌تواند نماز را بر پا کند، حداکثر خود را با بی‌حالی بلند می‌کند و نمازی می‌خواند. برپایی نماز لوازم زیادی دارد؛ لوازمی همچون ایمان با توسل، حضور قلب و ... می‌خواهد که منافق ندارد.

اگر بخواهیم حیا و عفاف را اقامه کنیم، بیشتر از تبلیغ و ارشاد، به تشویق و تنبیه نیاز داریم. زمینه‌سازی و گستراندن بساطی که به رعایت عفاف و حجاب بینجامد و آن را تسهیل کند، از شئون اقامة عفاف است. برای نمونه دو معماری قدیمی و مدرن در خانه‌سازی را با هم مقایسه کنید؛ در معماری مدرن کلّ خانه «اوپن» است و مهمان نامحرم در معرض خانم خانه است. او یا باید در آشپزخانه با چادر باشد که کار آشپزی به سرانجام نمی‌رسد یا باید به اضطرار، این عُسر و سختی را رها کند که عفاف زایل می‌شود! در حالی‌که در معماری قدیم، خانه غیر از دالان جلو، بیرونی و اندرونی و پستو داشت و عملاً زن خانه در دید همگان نبود و رعایت حجاب و عفاف بسی آسان‌تر بود. حال اگر بخواهیم عفاف را در ادارات نیز اقامه کنیم، باید به مناسبات دیوان‌سالاری نیز توجّه کنیم. اگر می‌خواهیم در شهرها عفاف را اقامه کنیم، نظام‌سازی، شهرسازی و صدها مطلب دیگر را باید مدّ نظر قرار دهیم.

قرآن کریم از این حقیقت به خوبی پرده بر می‌دارد و بین اقامة نماز با شهرسازی رابطة مستقیم برقرار نموده، می‌فرماید:

«به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود در مصر، خانه‌هایی فراهم آورید (زیرا آنان باید چادرنشینی و پراکندگی را رها کنند) و شما و آنان خانه‌هایتان را روبه‌روی هم قرار دهید و نماز به پا دارید».9

چرا امر به اقامة نماز را به امر به قرار دادن خانه‌ها روبه‌روی هم عطف فرمود؟

چون واقعاً اقامة نماز به نحو ساخت خانه‌ها و مهندسی شهری هم ارتباط دارد، ولو این موضوع به اصل نماز خواندن ربطی نداشته باشد. از این‌رو اقامة دین جز با حاکمیت و بنای تمدن ممکن نیست؛ چنانچه در آیة شریفه هم شهرسازی را از هارون و موسی در جهت اقامة نماز می‌خواهد. آیا واقعاً این آیات در میان ما مهجور واقع نشده است؟!

آیا ما این نگاه را که در قرآن موج می‌زند و مأموریت دوم خداوند به انبیای پس از نوح است، یافته‌ایم و بار مسئولیت مناسب آن را به دوش کشیده‌ایم؟!

2. مقابلة دوم ابلیس: طاغوت سازی

در مقابله با این فاز از کار اولیای الهی، شیطان هم مقابله به مثل می‌نماید. «طاغوت» واژه‌ای قرآنی برای این تقابل است. طاغوت سه ویژگی‌ دارد:

الف ـ افراط در طغیان؛ قرآن هر عصیان و طغیان از فرمان الهی را طاغوت نمی‌خواند. ب ـ طغیان فراگیر است. طاغوت بودن فقط در اثر عظمت و هیبت طاغی میسر نمی‌شود. طاغوت غیر از طاغی بزرگ، پذیرندگان طغیان نیز می‌خواهد تا روی هم طاغوت را بسازند. ج ـ طغیان سازمان یافته است. یعنی همة مناسبات زندگی را در برمی‌گیرد. گروهی انسان طاغی و فاسد که دور هم گرد آمده، فساد می‌کنند، فاسدند امّا طاغوت نیستند. طاغوت نظام دارد و همة زندگی رعیت خود را زیر شعاع خود می‌برد؛ یعنی در پرتو آن طغیان، نوجوان درس می‌خواند، جوان ازدواج می‌کند، زن رفتار می‌نماید، حقوق، سیاست، علم، صنعت... تعریف می‌شود. حضرت امیر(ع) ویژگی طاغوت را چنین توصیف می‌کنند: «برادری مردم بر بدی‌ها و هجرت عمومی از دین».10

حال به تاریخ نگاه کنید. شیطان در مقابل تمام انبیایی که مأمور اقامه دین‌اند، طاغوتی برافراشته است. مقابل ابراهیم، نمرود؛ مقابل موسی، فرعون؛ مقابل عیسی، روم و مقابل محّمد(ص)، جاهلیت سفیانی.

به سوی فردای ظهور

1. ظهور؛ تأویل اقامة دین
قرآن کریم ثمرة اقامة دین را با بیانی زیبا تشریح می‌نماید:
«اگر آنان تورات و انجیل و سایر کتب آسمانی و احکامی را که از جانب پروردگارشان بر آنان فرو فرستاده شده اقامه می‌کردند، قطعاً از فراز سرشان و زیر پایشان بهره‌ها و نعمت‌های فراوان سرازیر می‌شد».11

این ثمرة اقامة دین است، نه عمل به دین. در روایات بسیاری چنین خصوصیتی را برای زمان ظهور ولیّ مطلق خدا(عج) معرفی کرده‌اند که زمین گنج‌هایش را بیرون می‌ریزد، سبزی و آبادانی فراگیر می‌شود و باران‌های نافع بسیار نازل می‌شود و ... .

بهتر است بدانیم این موضوع خرق عادت و معجزه نبوده، از قضا متناسب با قانون تکوین است. وقتی دین اقامه شود، زمین و آسمان نعمت خود را آشکار می‌کند. زیرا در هنگام اقامة دین، مردمان نیز به اطاعت خدا می‌پردازند و سازگاری بین عالم غیر انسانی که همه مطیع خداوند هستند و عالم انسانی رخ می‌دهد. امّا در تمدن غیر الهی و طاغوتی، عالم به راه اطاعت می‌رود و زندگی انسانی به راه طغیان. یعنی عالم و آدم بر دو محور می‌گردند، لذا اصطکاک و تنش رخ می‌دهد، فساد در زمین، زلزله‌ها، نابسامانی‌ها نمایان می‌شود. یعنی همان چیزی که دربارة آخرالزمان و پایان این تمدن طاغوتی وعده داده شده است: شیوع بیماری‌ها، زلزله‌ها، سیل‌ها و ...

«ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی النّاس»

اساساً پیامبر اکرم(ص) یکی از اصلی‌ترین مأموریت‌های حضرت مهدی(عج) را «اقامة دین» معرفی می‌فرماید. جابربن عبدالله انصاری از پیامبر(ص) دربارة امام عصر(عج) روایت می‌کند:

«او در آخرالزمان دین را برپا می‌دارد (اقامه می‌کند) همان‌طور که من در اول زمان اقامه کردم».12

تنها با اقامة دین است که بندگی آسان شده، نفاق و جحود به صعوبت و سختی از این‌رو خصوصیت اصلی دولت کریمة « تعزّبها الإسلام و أهله و تذلّ بها النـّفاق و أهله»13 معرفی شده است.

«عزیز» شدن هر چیز، یعنی خدشه‌ناپذیری و خلل‌ناپذیر شدن آن: در مقابل، ذلت ملازم با رخنه‌پذیری است. اقامة دین یعنی بنای مناسبات اجتماعی و ساختارهای متنوع فرهنگی و اقتصادی بر محور تعالیم اسلام. لذا نه دین خدشه‌ای می‌پذیرد که به علت تنگنا‌های عینی، فرائض آن تعطیل و معارفش متروک شود و نه اهل اسلام برای مسلمانی دچار سختی و صعوبت می‌شوند، بلکه کفر و نفاق به تنگنا می‌افتد.

چگونه است که امروز ارتباطات خارج شده از مدار دین در کانال‌های تلویزیونی، ماهواره‌ای و مهمانی‌ها، پارتی‌ها، خیابان‌ها و فروشگاه‌ها و ... جوان مسلمان را به تنگنا می‌اندازد، به گونه‌ای که حفظ دین برای او مثل شنا در خلاف جهت رودخانه یا به تعبیر روایات، آتش در دست داشتن است؛ در دولت حضرت مهد(عج) فسق و نفاق چنین وضعی می‌گیرد و البته این کاملاً درنتیجه نحوة تمدن و مناسباتی است که امام(ع) بر پا می‌کند.

2. ما و برنامة‌ اقامه دین

اقامة دین چنان‌که گذشت، به مسائل مهمی در حوزة فرهنگ و تمدن وابسته است و انجام آن به عدّه و عُدّة خاصی نیاز دارد. قرآن کریم به زیبایی دربارة اهل کتاب از فقدان این توانایی برای اقامة دین سخن می‌گوید:

«بگو ای اهل کتاب شما بر جایگاه استواری قرار ندارید؛ تا [مگر اینکه] بتوانید تورات و انجیل و سایر کتاب‌های آسمانی را که از جانب پروردگارتان به سوی شما فرستاده شده است بر پا دارید».14

علامه طباطبایی «لستم علی شیء؛ بر جایگاه استواری قرار ندارید» را به معنای نداشتن جایگاه، توانایی و نداشتن مقدمات و آمادگی لازم می‌داند. پس مهم‌ترین وظیفة مسلمین ـ که به صراحت «انتم الأعلون» قوم توانای خداوند برای این کارند ـ دربارة این برنامة الهی، این است که به آن جایگاه و قدرت فعلی جهت اقامة دین برسند و البته این در خود ده‌ها دستور جزئی دارد که مجال طرحش نیست. امّا از جمله مهم‌ترین و صریح‌ترین آنها «انضباط معرفتی در درک و دریافت از دین» است. آیة سورة شوری صریحاً پس از دستور اقامة دین می‌فرماید: «در دین تفرقه نکنید». این مطلب با «خود متفرق نباشید» تفاوت می‌کند. گرچه وحدت اسلامی ضرورتی است که نبودش صدمه‌های جبران ناپذیری دارد، امّا متفرق کردن دین با برداشت‌های متجزی و نداشتن دین جامع و نگاه منظومه‌ای به آموزه‌های دینی صدمه‌ای بالاتر است که اقلّ ضرر آن، این است که حتی اگر دین، رایج و عمل هم بشود، مناسبات دینی اقامه نمی‌گردد! مثلاً هنگام استنباط احکام نماز به جهات اقامة نماز که به شهرسازی و اصلاح مناسبات مربوط است، توجه نمی‌شود. یا وقتی می‌خواهیم انتظار را بشناسانیم از جهات استراتژیک آن غفلت می‌نماییم.

یکی از اسرار «لستم علی شیءٍ» و بودن اهل کتاب برای اقامة دین هم در قرآن به دلیل «نؤمن ببعضٍ و نکفر ببعضٍ»15 بودن آنها معرفی شده است.

آشنایی با مفاهیم و اصطلاحات نشانه‏ های ظهور

ابراهیم شفیعی سروستانی
 
متناسب با بررسی نشانه‏های ظهور، در این شمارة مجله، برخی مفاهیم و اصطلاحات مرتبط با این موضوع را که معمولاً در کتاب‏ها و آثار مؤلفان اسلامی از آنها یاد می‏شود، بررسی می‏کنیم:


1. نشانه‏های ظهور

 ظهور مصلح آخرین، حضرت بقیـةالله الاعظم ـ ارواحنا له الفداء ـ با حوادث طبیعی، رویدادهای اجتماعی و تحولات سیاسی و نظامی بسیاری همراه است که همه، از آماده شدن جهان برای ورود به عصری جدید و آغاز دورانی سرنوشت‏ساز از حیات کرة خاک حکایت می‏کنند. از مجموع این حوادث، رویدادها و تحولات که پیش از ظهور یا هم‏زمان با آن رخ می‏دهند، به نشانه‏ها یا علایم ظهور تعبیر می‏شود. به این نکته هم باید توجه داشت که همة این نشانه‏ها در یک زمان رخ نمی‏دهند و از نظر دوری یا نزدیکی به وقت ظهور، با یکدیگر تفاوت دارند.

2. مَلاحِم

این واژه جمع «مَلْحَمَه» به معنای جنگ و خون‏ریزی بزرگ و رزمگاه است. در مورد ریشه این کلمه، برخی گفته‏اند: ملحمه از «لُحْمَه» به معنای تار و پود پارچه گرفته شده است و چون معمولاً در رزمگاه طرفین نبرد چون تار و پود پارچه در هم می‏پیچند، به آن «ملحمه» می‏گویند. برخی دیگر گفته‏اند: این کلمه از «لَحْم» به معنای گوشت گرفته شده است و بدان دلیل به رزمگاه «ملحمه» می‏گویند که در آن گوشت‏های کشته‏شدگان به فراوانی به چشم می‏خورد.1

ملاحم در اصطلاح به جنگ‏ها و رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی اطلاق می‏شود که پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از وقوع آنها خبر داده‏اند.

3. فِتَن

کلمه «فتن» جمع «فتنه» به معنای آزمایش، امتحان، شورش، اختلاف آرا، رنج و محنت است. این واژه در اصل به عملی گفته می‏شود که برای پاک کردن طلا و نقره از ناخالصی انجام می‏گیرد.2 فتن در اصطلاح به معنای حوادث و رویدادهایی است که وقوع آنها در کلمات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت طاهرینش(ع) پیش‏گویی شده است.

4. اشراط الساعـة

کلمه «اشراط» جمع «شَرَط» به معنای علامت و نشان است.3 «اشراط الساعـ[» یا «اشراط یوم القیامـ[» در اصطلاح عبارت از «نشانه‏های برپایی قیامت» است. در منابع روایی، از برخی نشانه‏های ظهور به عنوان نشانه‏های برپایی قیامت یاد شده است.4

پیامبر گرامی اسلام(ص) از همان سال‏های آغازین بعثت، بر اساس دانش ماورایی خود، به پیش‏گویی رویدادهای مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می‏پرداخت که در آینده‏های دور و نزدیک در جامعه اسلامی روی خواهد داد. به تعبیر برخی از روایات، ایشان، مسلمانان را از همة حوادثی که تا آستانة قیامت رخ خواهد داد، آگاه می‏کرد. آن حضرت گاه مسلمانان را نسبت به رخدادهای مبارکی که در آینده رخ‏خواهد نمود، مژده و بشارت می‏داد و گاه آنان را از وقایع شومی که پیش روی آنهاست، برحذر می‏داشت. این رویه مستمر پیامبر اکرم(ص) در مورد پیش‏گویی رویدادهای مختلف به ویژه رویدادهایی که در آخرالزمان رخ خواهد داد، موجب شد که مسلمانان در طول سال‏های پربرکت حیات رسول گرامی اسلام(ص) از گنجینة ارزشمندی از روایات مربوط به حوادث آینده برخوردار شوند؛ گنجینه‏ای که از همان سده‏های آغازین گسترش اسلام به دست مؤلفان، مورخان و محدّثان، جمع‏آوری و در اختیار نسل‏های آینده گذاشته شد.

مؤلفان اسلامی مجموعة روایت‏هایی را که به ویژه از پیامبر اسلام در زمینه حوادث مختلف اجتماعی و سیاسی وارد شده بود، در کتاب‏هایی که معمولاً با عناوینی همچون علامات المهدی، علامات مهدی آخرالزمان، علایم الظهور، أشراط الساعـ[، علامات الساعـ[، علامات یوم القیامه، الفتن، الملاحم، الفتن و المحن، الفتن و... نامیده می‏شده است، جمع‏آوری کرده‏اند.5

گفتنی است کتاب‏شناس بزرگ شیعی، «آقا بزرگ تهرانی»؛ از بیش از سی مورد کتاب که با عناوینی نظیر «الفتن و الملاحم» نوشته شده‏اند، یاد کرده است.6


5. شرایط ظهور

به مجموعة زمینه‏ها و بسترهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که در صورت فراهم‏شدن آنها ظهور امام مهدی(ع) رخ خواهد داد، «شرایط ظهور» گفته می‏شود. البته در اینکه با قاطعیت بتوان اموری را از شرایط ظهور برشمرد و ادعا کرد که با تحقق آنها حتماً ظهور محقق خواهد شد، تردید وجود دارد، با این حال، شاید بتوان از برخی روایات چنین استفاده کرد که اموری مانند آمادگی فکری و عملی مردم برای ظهور امام عدالت‏گستر، عزم جدی آنها برای وفا به پیمان خود در برابر آن امام، وجود تعداد کافی یاران مخلص و وفادار، ناامیدی کامل مردم از طرح‏ها و برنامه‏های دست‏ساخته بشر برای اصلاح وضع جهان و... از شرایط ظهور به شمار می‏آیند.

گفتنی است برخی افراد، نشانه‏های ظهور را با شرایط ظهور اشتباه می‏گیرند و گمان می‏کنند ظهور امام مهدی(ع) به تحقق این نشانه‏ها بستگی دارد و تا زمانی که آنها رخ ندهد، لزوماً ظهور واقع نخواهد شد، در حالی که نشانه‏های ظهور تنها جنبة آگاهی‏بخشی، بیدارسازی و هشداردهی دارند و راه‏هایی برای تشخیص منجی موعود حقیقی از موعودهای دروغین به شمار می‏آیند. بنابراین، چه بسا امکان دارد که اراده خداوند به ظهور امام مهدی(ع) تعلق گیرد بی‏آنکه برخی از نشانه‏های ظهور محقق شده باشند. در معارف شیعی، از این موضوع به «بداء» تعبیر می‏شود.7



پی‌نوشت‌ها:

1. لسان العرب، ج 12، ص 254، ماده «لحم».
2. همان، ج 10، ص 178، ماده «فتن».
3) همان، ج 7، ص 82 .
4. در یکی از این روایات نشانه‏های برپایی قیامت به نقل از پیامبر اکرم‏(ص) چنین بیان شده است: «لا تقوم الساعـ[ حتی تکون عشر آیات: الدجال و الدخان و طلوع الشمس من مغربها، و دابّـ[ الأرض و یأجوج و مأجوج و ثلاثـ[ خسوف: خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیر\ العرب و نار تخرج من قعر عدن تسوق الناس إلی المحشر تنزل معهم إذا نزلوا و تقبل معهم إذا أقبلوا.» بحار الأنوار، ج 6 ، ص 303، ح 1 و ج 52، ص 209.
5. ر.ک: نعیم بن حماد بن معاویه، الفتن، تحقیق: مجدی بن منصور بن سید الشوری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418 ه‍ . ق، ص 11.
6. ر.ک: آقا بزرگ طهرانی، الذریعـ[ إلی تصانیف الشیعه، چاپ دوم: بیروت، دارالاضواء، بی‏تا، ج 16، صص 114 - 112، ج 22، صص 190 - 187. برخی از مهم‏ترین کتاب‏هایی که با عناوین یاد شده به رشته تحریر درآمده‏اند، به این شرح است:
ابوعبدالله نعیم بن حماد مروزی، معروف به ابن حماد (م 288 ه‍ . ق)، الفتن، 2جلد، چاپ اول: قاهره، توحید، 1412 ه‍ . ق؛ ابوالقاسم علی بن موسی بن طاووس، معروف به سید بن طاووس (م 624 ه‍ . ق)، الملاحم و الفتن فی ظهور الغایب المنتظر، چاپ پنجم: قم، رضی، 1398 ه‍ . ق. کتاب یادشده با این نام نیز به چاپ رسیده است: التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، تحقیق: مؤسسه صاحب الامر)عج)، چاپ اول: اصفهان، گلبهار، 1416 ه‍ . ق؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، معروف به ابن کثیر (م 774ه‍ . ق)، النهایـ[ فی الفتن و الملاحم، تحقیق: محمد احمد عبدالعزیز، 2 جلد، بیروت، دارالجیل، بی‏تا؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، معروف به ابن کثیر، علامات یوم القیامـ[، چاپ اول: قاهره، مکتبـ[ القرآن، 1408 ه‍. ق؛ علی بن حسام‏الدین متقی هندی (م 975 ه‍ . ق)، البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، تحقیق: علی‏اکبر غفاری،تهران، رضوان، 1399 ه‍ . ق؛ سید شریف محمد بن رسول برزنجی (م 1103 ه‍ . ق)، الإشاعـ[ لأشراط الساعـ[، چاپ چهارم: بیروت، دارالکتاب العلمیـ[، بی‏تا.

ضرورت ظهور برای تحقق هدف خلقت

گفت‌وگو با حجّت‌الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی

  • اشاره:
حجت‌الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی، فرزند گرامی مفسّر گرانقدر قرآن کریم حضرت آیت‌الله جوادی آملی، و از مدرّسان و محقّقان حوزة علمیة قم می‌باشند. تاکنون آثاری از ایشان در حوزة معارف اسلامی و مباحث امامت همچون کتاب «فلسفه و اسرار زیارت» توسط نشر اسراء به چاپ رسیده است.

همین زمینه، موجب بود تا به سراغ ایشان در مؤسسة تحقیقاتی اسراء برویم و دربارة موضوع با اهمیّت «ضرورت ظهور برای تحقق هدف خلقت» البته بیشتر از منظر قرآنی و روایی، به گفت‌وگویی صمیمانه بنشینیم که حاصل آن را تقدیم خوانندگان گرامی موعود می‌نماییم. باشد که مقبول طبع‌شان قرار گیرد.

  • با تشکّر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در بسیاری از روایات بر این نکته تصریح شده که اگر از عمر جهان تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی می‌کند که امام مهدی(ع) ظهور کند و جهان را از عدل و داد آکنده و از ظلم و جور پیراسته سازد. آیا با توجه به این روایات و دیگر روایات مشابه می‌توان گفت که ظهور امام مهدی(ع) امری ناگزیر و ضروری است که بدون آن داستان خلقت به سرانجام نمی‌رسد؛ و اساساً نقش و جایگاه ظهور امام مهدی(ع) در هدف آفرینش و طرح برنامة خداوند در جهان چیست؟

در پاسخ به این پرسش اساسی باید گفت، تا هدف خلقت و آفرینش روشن نشود، نقش کسی که بناست این هدف را محقّق کند هم روشن نخواهد شد. خداوند که بشر را آفرید، با امکاناتی که در وجود او قرار داد (نظیر: فطرت، عقل، قلب، عشق و...) و امکاناتی که در اختیار او قرار دارد (نظیر: نبوّت، رسالت، امامت، وحی و...) جا داشت که این بشر در مسیر «صراط مستقیم» قرار بگیرد و به هدفی که خداوند برای او تعیین کرده؛ یعنی هدف نورانیّت بر اساس طیّ مسیر مستقیم، راه پیدا کند. خداوند در سورة ابراهیم می‌فرماید: «کتابٌ أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظّلمات إلی النور بإذن ربّهم إلی صراط العزیز الحمید؛1 [این قرآن] کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی، به فرمان پروردگارشان درآوری، به سوی راه خداوند توانا و ستوده».

این آیه، هم راه را مشخص کرده و هم هدف از آفرینش را، و هم آن کسی را که «مُخرِج» است و انسان را در این مسیر قرار می‌دهد و از ظلمات به سوی نور که هدف نهایی و مقصد نهایی است می‌رساند.

هدف نهایی و مقصد غایی آفرینش، همان نورانی شدن انسان‌ها در بعد فردی و اجتماعی‌شان است. انسان‌ها باید در عرصة علم و دانش، اخلاق، رفتار، معارف و حِکَم، جهتِ نورانی پیدا کنند. «نور»، یعنی آن چیزی که حقّ و واقع است؛ در مقابل «ظلمت»، یعنی آن چیزی که باطل و معدوم است. علم، ایمان، فضائل اخلاقی (جود، سخا، کرامت، گذشت، و عفو و...)، اعمال صالح و فقه و حقوق که بر مبنای حکم‌الله و حقوق الهی شکل می‌گیرند، نورند و در مقابل، جهل، بی‌ایمانی (کفر)، اعمال طالح و نظایر آن ظلمت‌اند. هدف غایی خلقت از جانب خداوند آن است که انسان‌ها، هم به لحاظ حوزة فردی و هم به لحاظ حوزة اجتماعی، به سمت نورانی شدن حرکت کنند.

در سورة حدید نیز چنین آمده است که، ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب [آسمانی] و میزان [شناسایی حق از باطل] نازل کردیم، «...لیقوم النّاس بالقسط؛ تا مردم قیام به عدالت کنند». عدالت و قسط نیز یکی از مصادیق آن نور است. اگر عدل را «عدالت اکبر» بدانیم، معنایش آن است که عدل در همة حوزه‌ها، اعم از علم، معرفت، اخلاق و ... محقّق شود که با نورانیّت هم‌مقصد است.

آن نقشه‌ای که خداوند برای رسیدن به این حوزة نورانی فراهم نموده است بر اساس همان آیة نخست، صراط مستقیم است: «إلی صراط العزیز الحمید». صراط در حیقیقت، همان مسیری است که بین انسان و مقصد او تنظیم شده است. یعنی برای رسیدن انسان به مقصد هیچ راهی جز راه صراط مستقیم وجود ندارد: «فماذا بعد الحقّ إلّا الضّلال»3 یعنی هر راهی نیز غیر از صراط مستقیم بی‌راهه و انحراف است و هرگز انسان را به مقصد نخواهد رساند.
امّا، [نکتة سوم] آن [کسی] است که «مخرج» است و می‌تواند انسان را، ـ اوّلاً ـ در این صراط قرار بدهد و ـ ثانیاً ـ با هدایت و راهنمایی‌اش او را به آن مقصد نهایی‌اش برسان، آن رساننده، رسول‌الله(ص) است. لذا خداوند فرمود: «لتخرج؛ برای اینکه تو خارج بکنی، تو اینها را از ظلمات به سوی نور بیرون ببری». حال، اگر کسی به منزلة جان رسول‌الله(ص) بود، مانند امیرالمؤمنین(ع)، وجود اهل‌بیت(ع) یا خود وجود مقدس امام زمان(ع) که رسول خدا(ص) فرمودند: «اسم او اسم من و کنیة او کنیة من است». (این اسم و کنیه، مظاهر ظاهری‌اند و برای شناخت مردم است و الّا یعنی اینکه حقیقت او حقیقت من، خواستة او خواستة من و نظرش نظرمن است). یعنی هیچ‌چیز جدای از ارادة رسول گرامی(ص)، در حوزة ارادة ائمّه ما و امام زمان(ع) نیست. زیر اینها یک حقیقت و یک مسیرند. پس این سه امر مشخص شد: هدف، مسیر راه‌یابی به هدف، و کسی که باید این هدف را اجرا کند.

حال، اگر هدفی که برای آفرینش ترسیم شده چنین هدفی است، پس برای راهیابی به این هدف باید شخصیّتی داشته باشیم که به آن آشنا باشد؛ خودش ذاتاً نورانی باشد و این هدف الهی را به درستی بشناسد، بلکه خودش عین راه و هدف باشد. بنابراین فرد دیگری که این شاخصه‌ها را نداشته باشد، نمی‌تواند چنین کاری را برای جامعة بشری به انجام برساند. بنابراین ظهور امام زمان(ع) هدف نیست بلکه وسیله‌ای برای نورانی کردن جامعه و تحقق هدفی است که خدا وعدة آن را داده است.

  • با توجه به مطلبی که اشاره فرمودید، این سؤال به ذهن می‌رسد که چطور این هدف الهی، از طریق ارسال رسل و انزال کتب تا زمان پیامبر اکرم(ص) و پس از آن حضرت تا قبل از امام دوازدهم(ع) و بدون ظهور امام مهدی(ع) محقق نشده و نمی‌شود؟
چون این هدف بسیار عالی و مقصد بسیار سامی (رفیع) است، تنها ارادة حق ـ سبحانه و تعالی ـ باید آن را محقق کند و آن هدف در هیچ دورانی بدون حضور پیغمبر یا امام معصوم(ع) تحقق نمی‌یابد: «إنّما أنت منذرٌ و لکلّ قومٍ هادٍ5؛ تو فقط بیم‌دهنده‌ای و برای هر گروهی، هدایت‌کننده‌ای است». ما بدون یک هدایت الهی و آسمانی نمی‌توانیم در مسیر، قرار بگیریم چون مسیر، معصوم است و شخصی باید باشد که این مسیر معصوم را به درستی بنمایاند.

الآن این همه علما، مراجع و کارشناسان دینی که وجود دارند اگر همه‌شان بر امری اتفاق هم داشته باشند ما نمی‌توانیم عصمت آن را اثبات بکنیم. عصمت راه به یک معصوم وابسته است. لذا اینکه در علم اصول حتی اجماع علمای امامیه هم حجّت شمرده نمی‌شود ـ مگر اینکه کشف از قول معصوم بکند ـ برای این است که تا ما به راه معصوم نرسیم، نمی‌توانیم هدف معصوم را پیدا بکنیم و امام(ع) آن حقیقت معصومی است که خود، عین راه است و عصمت راه را کاملاً می‌شناسد. راه معصوم است که انسان را از خطا و لغزش نجات می‌دهد. اگر ما بخواهیم هدف نورانی پیدا کنیم ـ نورانیتی که در کتاب و سنت هم بیان شده ـ امّا آیا همه در فهم این نورانیت یکسان و یک دست‌اند و اختلافی مشاهده نمی‌شود؟ همة اینها نشان می‌دهد که ما برای رسیدن به آن نقطة نورانی که هدف و غایت آفرینش است، به امام معصومی نیاز داریم و اگرچه وجود کتاب و سنت، ارسال رسل و انزال کتب، نقش دارند ولی تمام علت نیستند. تمام‌کنندة علت آن کسی است که بتواند نقش راه را کاملاً بیابد؛ معصومانه بیابد و معصومانه هدایت کند و در این هدایت نیز اندیشه و انگیزه‌اش از عصمت برخوردار باشد؛ که این شخص در عصر ما جز امام معصوم(ع) نخواهد بود. در هر عصری هم این‌گونه است. لذا انبیای الهی از یک سو، کتاب‌های آسمانی از سوی دیگر همه در حال حاضر در جامعة ما حتی در حوزه‌های مراجع و بزرگان ما وجود دارند ما در آنجا هم عصمت که نمی‌بینیم؛ نیاز خود آنها به معصوم به مراتب بیش از دیدگان است. در مقام کشف و راهیابی به حقیقت و راه، همیشه محتاج هستند. آنها در فهم یک فرع فقهی متوسل می‌شوند، چه برسد به فهم سلسله‌ای از معارف و احکام و حکم و اخلاق که قدم به قدم احتیاج به حجت معصوم هست.

  • یعنی می‌فرمایید که تنها راه در هر عصری همان امام آن عصر است. یعنی وجود طریق اجتهاد و استنباط، ما را بی‌نیاز از آن راه و امام عصر(ع) نمی‌کند؟‌
نخیر، ما را بی‌نیاز نمی‌کند. برای اینکه فقط امام عصر(ع) راه معصوم است و تنها او می‌تواند راه معصوم را بیان کند. البته در عصر غیبت ـ به لحاظ مصالحی که خداوند در جامعة اسلامی اراده کرده ـ امام عصر(ع) در پشت پردة غیبت است و ما از آنجا که برگة اجتهاد را در دست داریم به نحوی از وجود شریف ایشان برخوردار هستیم، امّا این نحوة برخورداری، برخورداری کامل نیست؛ مثل نور پس پردة ابر است. نوری که از پشت ابر برای ما می‌آید ابهام و تاریکی دارد. حتی خود آقایان مراجع و بزرگانی که صاحب علم و ملکة اجتهاد هم هستند در ارائة مطلب حق، همواره می‌گویند که «انشاءالله مُجزی است» این‌طور نمی‌گویند که این، عین واقع است. یعنی آن چیزی که ما بدان دست یافتیم و فهمیدیم از باب معذّریت و منّجزیت است نه از باب عصمت و یقین.

  • اگر ممکن است، ارتباط میان ولایت امام عصر(ع) و «نورانی شدن» که آن را غایت هستی و آفرینش انسان برشمردید، بیان بفرمایید.
در پاسخ سؤال اول، بیان کردیم که ما، سه محور داریم: هدف، راه و کسی که ما را به راه و هدف آشنا کند و در راه و هدف قرار دهد. جایگاه ولایت در همین محور سوم است. یعنی کسی که صاحب مقام ولایت است، قدرت فهم این امر را دارد و می‌تواند ارادة الهی را محقّق و منجّز نماید. خداوند اراده کرده امّا این اراده چگونه باید محقق شود؟ اگر کسی بخواهد مظهر ارادة الهی باشد باید مقام ولایت را داشته باشد. بدون ولایت کسی نمی‌تواند از ارادة خدا و ظهور ارادة حق در عرصة اجتماع سخن بگوید. خداوند هم در آن آیة شریفة آغاز بحث، فرمود: «... تا تو مردم را از ظلمات به سوی نور خارج‌سازی»6 و نفرمود ما این راه را دادیم تا مردم خود خارج شوند. نه! خروج مردم از ظلمات به سوی نور بدون ولایت (یعنی کسی که از ارادة حق برخوردار است و می‌تواند آن را منجّز بکند) امکان ندارد. لذا اگر گفته شده که امام عصر(ع) ارادة حق را از طریق سنت‌های الهی و تحقق صراط مستقیم و هدف الهی محقق می‌سازد، این امر بدون برخورداری انسان از حوزة ولایت امکان ندارد. ولی‌الله کسی است که عبد محض الهی و فانی فی الله است و صرفاً آنچه را خداوند اراده کرده، در صفحة جانش نشسته و لاغیر. ولیّ‌الله کسی است که در پی حق درمی‌آید و هیچ توجهی نسبت به غیر او ندارد؛ نه از نظر فکر و نه از نظر دل و انگیزه؛ چون چنین کرده و اندیشه و انگیزة خود را از غیر حق خالی نموده، جانش پاک و مظهر ارادة خدا شده و ولی‌الله گردیده است. آن اراده می‌تواند اهداف و راه را تحقق ببخشد.

  • سؤالی که غالبا مطرح می‌شود، این است که زمان ظهور امام زمان(ع) چه تفاوتی با شرایط کنونی خواهد داشت که ما باید برای آن دست به دعا برداریم و برای فرج امام زمان دعا کنیم. لطفاً بفرمایید که در آن هنگام چه اتفاقی خواهد افتاد که قبل از آن سابقه نداشته است؟

خود آیات و روایات ما این امر را روشن کرده است که چقدر نقش امام زمان(ع) نقش عظیمی است و با ظهور آن حضرت تحولی جهانی رخ خواهد داد. اوّلین تحول آن است که امام عصر(ع) آنچه را که ما به عنوان هدف و راه شناخته‌ایم، به راستی و به صحّت برای ما بیان می‌کند. آیا رفتار دینی ما همان رفتار مرضیّ امام عصر(ع) و پیامبر خدا(ص) است؟ آیا این همان دین است؟! در روایات آمده است که امام(ع) دین جدیدی می‌آورند، پس معنایش این است که متأسفانه مردم در مسیری قرار گرفته‌اند که ـ ناخواسته ـ دین را تحریف می‌کنند و انحرافاتی در آن قرار می‌دهند. اوّلین تحوّل در ظهور امام (ع) این است که حقیقت را آشکار و ظاهر می‌فرمایند. ما الآن فکر می‌کنیم که دیندار هستیم. بسیاری از سنّت‌های بشر سنّت‌های جاهلی است؛ آکنده از بدعت‌ها، تحریف‌ها و... که اندک اندک برای بشر عادی شده است.

لذا اوّلین کار امام زمان(ع) «اصلاح دین» است. همچنان‌که علی(ع) در فرمان خود به مالک اشتر فرمودند: «یا مالک إنّ هذا الدّین کان أسیراً فی أیدی الأشرار یُعمل فیه بالهوی». مالک، فقط باید دین خدا را آزاد کنیم؛ این دین در دست اشرار اسیر شده است. آنها بر اساس هوا و هوسشان آن را اجرا می‌کردند. آن روز فقط حدود 25 سال از بدو اسلام گذشته بود، امّا الآن که بیش از هزار سال گذشته و در هر دوره‌ای اندیشه‌های راهزن و منحرف‌کننده آمده است، طبیعتاً آن دین دیگر دین خالص و واصب نیست. ما الآن مظاهری از دین را داریم امّا آن دین مرضیّ از جانب خداوند که فرمود: «و رضیت لکم الإسلام دیناً»10 و شرط کمال آن حضور ولیّ الهی و جانشینی پیامبر خدا(ص) است و تمامی جلوه‌های حق در آن آشکار می‌شود، نیست.

مطلب دیگر، این است که وقتی راه (یعنی دین حقیقی) مشخص شد، هدف و غایت نیز مشخص خواهد شد در حال حاضر هدف بشر چیست؟ تمام غایت و تلاش بشر این است که به خودش بپردازد. ما ادعا می‌کنیم که مسلمان و خدامحوریم امّا در واقع خودمحوریم. تمام آمال و اهداف و آرزو خودمان هستیم. خدا مقصد نیست. اگر کسی به نام و عنوان ما آسیب بزند، نمی‌توانیم تحمل کنیم.

  • امام زمان(ع) که ظهور بکنند، این حقایق را آشکار می‌کنند. همان‌طور که شما نیز فرمودید، ما به انحراف عادت کرده و گمان کرده‌ایم که این همان دین است. این دین نیست، فقط از اسلام یک اسمی است. شما از مفاهیم اصلی دین مثل عدالت اجتماعی، خدامحوری، اخلاق و رفتار مرضیّ خدا چند درصد در جامعه می‌بینید؟

نکتة دیگری که بسیار مهم است اینکه هدفی که خداوند عالم برای پیامبر گرامی، فرزندانش و امام زمان(ع) قائل شده این است که: «لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون».11 ما الآن 72 مذهب و فرقه (کلامی، فقهی...) هستیم. هنگامی که آن حضرت ظهور می‌کنند، همة دین‌ها به دین جامع حق که همان اسلام است بازمی‌گردند و مقهور آن می‌گردند. تحول جهانی که رخ خواهد داد، «برطرف شدن همة اختلافات جوامعة است. ویژگی ممتازی که بعد از وحدت دین اتّفاق می‌افتد، «وحدت امت‌ها و ملل است»؛ یعنی ظهور دین اسلام به عنوان دین غالب و ایجاد وحدت انسانی.
البّته آن تحول بی‌سابقه، مظاهر فراوانی دارد امّا یکی از مصادیق آن، عدالتی است که امام زمان(ع) حاکم می‌کنند. شما الآن در هیچ کجای جهان عدالتی نمی‌بینید. بعضی‌ها هم که حرف عدل را می‌زنند در باطن، ظلم است. کسانی که عدل را نفهمند و حرف عدل را بزنند، در باطن مرتکب نوعی ظلم شده‌اند. مگر فهم عدل کار آسانی است؟ عدل یعنی «وضع‌الشّیء فی موضعه؛‌ قرار دادن هر چیزی در جای خود آن». آیا خود آن شخص در موضع عدالت هست؟ خب، کسی که در موقعیّت خودش نیست، عدل را نمی‌داند که بتواند آن را اجرا کند الآن در جامعة ما در کشور خودمان ما در فهم عدل واحد نیستیم! اینکه عدالت جامعه انسانی چگونه اتفاق می‌افتد.

از موارد دیگری که از متعلقات ظهور حضرت مهدی(ع)است، ظهور عبودیت تامّ الهی در عالم است: «یعبدونی لایشرکون بی شیئاً».12

از جمله دیگر تحولاتی که در عصر ظهور امام زمان(ع) رخ می‌دهد که قبل از آن سابقه نداشته است، می‌توان به «امنیّت مطلق» اشاره کرد.

خداوند فرموده است: ما انسان‌ها را در نهایت به «منطقة امن» می‌رسانیم؛ جایی که «ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لایشرکون بی‌شیئاً؛4 و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل می‌کند [آن‌چنان] که تنها مرا می‌پرستتند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت». جایی که در کمال امنیت و آرامش عبادت خدا را انجام دهند. الآن شاید جمعیت‌هایی در سراسر دنیا باشند که اجمالاً عبادتشان را انجام می‌دهند امّا بسیاری از اعمالشان را براساس خوف و هراس انجام می‌دهند. امنیتی برای جامعة بشری نیست؛ چه برسد به جامعة اسلامی. آن عدل و امنیت آنچنانی ـ که وعدة خداوند عالم است ـ قطعاً باید از جایگاه کسی باشد که بتواند به آن مسائل بپردازد.


مراحل ظهور

خرداد ۱۳۸۸
 غیبت‌ صغرا آن زمانی مطرح شد که‌ شیعیان‌ پس‌ از مدت‌ها ارتباط‌ مستقیم‌ و از نزدیک با امام‌ خویش‌(ع‌) هنوز چندان آمادگی فهم و قبول‌ بحث غیبت و ندیدن ایشان را نداشتند؛ زیرا نمی‌دانستند بدون‌ حضور امام‌ چگونه می‌توان از سویی‌ با یکدیگر همگام و متحد بود و از سوی دیگر به احکام شرعی دست پیدا کرد، علاوه بر این ده‌ها مطلب‌ دیگری بود که آنها را به‌ سوی امامشان متوجه می‌کرد و باید در عصر غیبت،‌ خود بر عهده‌ می‌گرفتند.




همان‌گونه‌ که غیبت حضرت ولی عصر(ع‌) به‌ دو بخش صغرا و کبرا‌ تقسیم شده است در مورد ظهور حضرتش هم، ظهور اصغر و ظهور اکبر (فجر مقدس‌) را می‌توان دید.

 برای‌ واضح‌تر شدن این مطلب باید گفت‌:
غیبت‌ صغرا آن زمانی مطرح شد که‌ شیعیان‌ پس‌ از مدت‌ها ارتباط‌ مستقیم‌ و از نزدیک با امام‌ خویش‌(ع‌) هنوز چندان آمادگی فهم و قبول‌ بحث غیبت و ندیدن ایشان را نداشتند؛ زیرا نمی‌دانستند بدون‌ حضور امام‌ چگونه می‌توان از سویی‌ با یکدیگر همگام و متحد بود و از سوی دیگر به احکام شرعی دست پیدا کرد، علاوه بر این ده‌ها مطلب‌ دیگری بود که آنها را به‌ سوی امامشان متوجه می‌کرد و باید در عصر غیبت،‌ خود بر عهده‌ می‌گرفتند.

 هر چند در عصر غیبت‌ صغرا‌ این طور نبود که‌ هر کس‌ بتواند به‌ خدمت‌ حضرت‌ مهدی‌(ع) برسد لیکن‌ با وجود چهار نایب‌ خاص، ارتباط‌ شیعیان‌ همچنان‌ با امامشان‌ برقرار بود، تا مبادا به‌ خاطر این تغییر وضعیت، ناگهانی دچار حیرت‌ و سردرگمی شوند. در طول این مدت که حدود 70 سال به طول انجامید، تا حدی موضوع غیبت برای شیعیان جا افتاد و از لحاظ‌ ذهنی‌ و فکری‌ برای‌ حضور در عصر غیبت‌ کبرا‌ آماده شدند.

همانند این جریان را در آن‌ سوی قضیه هم خواهیم داشت‌؛ یعنی‌ عصر ظهور نیز به‌ دو بخش اصغر و اکبر (فجر مقدس‌) تقسیم می‌گردد. در ظهور اصغر، هر چند مردم‌ توفیق زیارت امام(ع) را پیدا نمی‌یابند لیکن‌ حوادثی‌ را مشاهده‌ می‌کنند که‌ مقدمات‌ ظهور اکبر به‌ شمار می‌آیند و مردم‌ را برای‌ زندگی در آن‌ زمان‌ آماده می‌کنند.

این تقسیم‌بندی را می‌توان از برخی‌ روایات‌ برداشت‌ کرد. مثلاً در برخی‌ احادیث‌ حضرت‌ را به‌ خورشید فروزان‌ تشبیه نموده‌اند. به‌ خوبی‌ می‌دانیم‌ که‌ پیش از غروب‌ خورشید اشعه‌های‌ آفتاب تا مدت معینی می‌ماند و پس‌ از آن‌ سیاهی شب بر آسمان سایه می‌افکند و طلوع‌ خورشید هم‌ سریعاً واقع‌ نمی‌شود بلکه‌ پس‌ از آنکه‌ زمان‌ اذان‌ صبح شد به‌ مرور هوا روشن‌ شده، در پی‌ آن‌ شعاع‌های‌ نورانی‌ خورشید در آسمان پدیدار می‌شود. حضرت‌ مهدی‌(ع‌) هم‌ که‌ خورشید تابان آسمان امامتند، خواهی‌نخواهی‌، پیش از آنکه‌ وجود مقدسشان بخواهد بر همگان ظاهر و آشکار گردد، باید ظهور اصغری داشته باشند که‌ زمینه‌ساز آن‌ ظهور اکبر گردد.

 البته نباید توقع‌ داشت‌ که‌ شرایط غیبت صغرا با ظهور اصغر یکسان باشد. همان‌طور که‌ آنچه‌ از خورشید پیش از غروب‌ و پس‌ از طلوعش می‌بینیم یکسان نیست‌.

 برخی‌ از مسائلی‌ که‌ شاید در عصر ظهور اصغر دیده‌ شوند از این قرار است‌:

 1. بالا رفتن‌ سطح فهم عمومی و پیشرفت‌ دانش‌ و فناوری‌: در این عصر، پیشرفت‌های‌ علمی‌ عظیم‌ و اکتشافات‌ محیر العقولی از بشریت دیده می‌شود که‌ پیش از آن‌ سابقه نداشته است‌. همان‌ انسانی‌ که‌ تا دو قرن قبل بر چهارپایان سوار می‌شد و به‌ این سوی و آن‌ سو می‌رفت‌ این روزها از اتومبیل و هواپیما استفاده می‌کند و تلفن‌، تلویزیون‌، رادیو، کامپیوتر و... جزئی‌ از زندگی روزمره‌اش شده است‌. منابع نفتی و معادن فلزات مختلف را استخراج کرده و تا آنجا که‌ بتواند برای‌ استفاده خود به‌ کار می‌برد. این تحولات به قدری است که به اندازة کل تحولات علوم و فنون‌ بشری‌ تا قرن نوزدهم که ابتدای آن است برابری می‌کند.

بنابر آنچه‌ در میان‌ علما مشهور است معجزات پیامبران و کرامات‌ ائمه‌(ع) الزاماً بر اساس‌ آن‌ علوم‌ و فنونی بود که‌ در آن‌ عصر زندگی می‌کردند. پس‌ حضرت‌ مهدی‌(ع) هم‌ در آن‌ زمان‌ ظاهر می‌شوند که‌ دانش‌ و تکنولوژی‌ و فنون‌ و تسلیحات به حداکثر رشد خود رسیده باشد و بشر بتواند با ساخت‌ سفینه‌های فضایی به‌راحتی بر مریخ‌ گام نهاده و اختراعات‌ مختلف خود را در آنجا مستقر کند.

در عصری‌ که‌ انسان‌ها تنها با اینترنت یا دیگر وسایلی‌ که‌ تاکنون‌ اختراع‌ شده‌اند یا پس‌ از این اختراع خواهند شد، از نقاط‌ دور دست با هم‌ صحبت‌ می‌کنند معجزه امام(ع) این خواهد بود که‌ بدون‌ استفاده از هیچ ابزار و وسیله‌ای‌ سخنش‌ را به‌ گوش تمام ساکنان زمین برساند و همه هم به زبان خود آن‌ را بفهمد یا بدون‌ استفاده از هیچ وسیله ماهواره‌ای‌، صوت و تصویر خویش‌ را به‌ هر جا که‌ بخواهد منتقل می‌کند.

 در روایات‌ آمده‌ است که حضرت و یارانشان‌ از ابرها برای‌ رفت و آمد خویش‌ استفاده می‌کنند. طبیعتاً آن‌ دستة مخترعان و سازندگان‌ هواپیماها و ماهواره‌ها و سفینه‌های فضایی در مقابل چنین وسیله نقلیه‌ای احساس خواری می‌کنند.

مضاف‌ بر اینکه چنین دیدگاه‌ها و اکتشافات‌ علمی‌ به‌ انسان‌ها قدرت‌ درک و فهم کرامات حضرت مهدی(ع‌) را می‌دهد که‌ به‌ طور طبیعی هر کس‌ نمی‌تواند چنین‌ اعمالی‌ را انجام دهد. به‌ عبارت دیگر خداوند متعال نظریات علمی این زمان را به‌ آن‌ حد از رشد می‌رساند که‌ زمینه‌های ظهور اکبر (فجر مقدس‌) فراهم شود.

2. دلبسته‌ شدن مردم به امام عصر(ع‌) و ازدیاد یاد حضرت: از جمله‌ اموری که این روزها با آن‌ مواجه هستیم (خصوصاً هر چه‌ زمان می‌گذرد) این است که بسیاری از مردم‌ را می‌بینیم‌ که‌ هر قدر با مشکلات‌ بزرگ‌ و بیشتری‌ روبرو می‌شوند توجهشان به امام عصر(ع) بیشتر می‌شود، در عین حال که امیدشان بیش از پیش گشته و چشم انتظار حوادثی‌ هستند که‌ در آینده‌ای‌ نزدیک یا دور اتفاق خواهد افتاد.

به‌ همین‌ علت است که کتاب‌ها و نویسندگان بیشتری را در این زمان مشاهده می‌کنیم که به این خواسته پاسخ داده و تلاش‌ در خور تقدیری‌ را برای‌ ترسیم آینده بر طبق احادیث و روایاتی که در دسترس دارند از خویش‌ نشان‌ می‌دهند.

میزان توجه و یاد شیعیان‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ ولی عصر(ع) را می‌توان با دوره‌های‌ گذشته مقایسه نمود که‌ تا مدت‌ها قبل چقدر اقبال مردم به کم بوده امّا این روزها در کمتر محله‌ای است که چنین محفلی برگزار نشود.

آیا انتشار نام و صفات‌ امام‌ زمان‌(ع) به‌ این شکل و میزان در مساجد، مدارس، خیابان‌ها، جلسات و در میان‌ عموم‌ مردم‌ خود دلیلی بر نزدیکی‌ طلوع‌ خورشید وجودی حضرت بقیـ[‌الله(ع) نمی‌باشد؟!

3. گفت‌وگوی عمومی در جهان‌ در مورد تشکیل حکومت جهانی واحد (دهکده جهانی‌): اگر به‌ تاریخ نظری بیفکنیم می‌بینیم که تاریخ تشکیل سازمان ملل متحد پس‌ از جنگ جهانی اول و دوم است‌.پس‌ از آنکه‌ جهانیان خسارت‌های جبران‌ناپذیر آن‌ دو جنگ را به‌ جسم و جان انسان‌ها دیدند، گروهی بر آن‌ شدند که‌ چنین‌ مجموعه‌ای را تشکیل دهند تا هر گاه در میان‌ کشورها و دولت‌ها اختلافاتی پیش آمد رایزنی‌های‌ لازم‌ را برای‌ رفع جنگ انجام دهند.

 عالمان‌ اسلامی‌ هم‌ برای‌ اولین بار تحت عنوان «رابطـه العالم الاسلامی‌» سالانه‌ یک‌ مرتبه همگی در کنار هم‌ جمع می‌شوند. می‌توان دیگر مجامع جهانی موجود را به‌ آن‌ اضافه کرد.

هرچند بر اهداف پشت پردة استعماری را در ورای تأسیس تعدادی از سازمان‌های بین‌المللی تهران نمی‌توان چشم پوشیده ولی نفس تشکیل چنین سازمان‌هایی خود حکایت از آن‌ می‌کند که‌ جهان‌ نیازمند حکومت واحد جهانی است که بتواند امنیت‌، آرامش و عدالت را در آن‌ حاکم‌ کند که‌ حاکمیت واحد آن، جز به واسطة امامت حضرت مهدی(ع) هیچ چیز نمی‌تواند پاسخگوی این نیاز عمومی مردم جهان باشد که‌ این مورد دلیلی آشکار بر طلوع‌ آن‌ فجر مقدس‌ در پس‌ دوران ظهور اصغر است‌. آری همگان ندا برآورده‌ایم که‌: ای‌ مهدی‌ صاحب‌ الزمان‌(ع)! جهان‌ در انتظار حکومت جهانی توست.

 لازم‌ است در اینجا این نکته را تذکر دهیم‌ که‌ گفت‌وگو از ظهور اصغر، به معنای تعیین وقت برای‌ ظهور مقدس‌ حضرت‌ ولی عصر(ع) نیست؛ زیرا علم قطعی این مسئله چیزی است که صرفاً در اختیار خداوند متعال می‌باشد و ممکن است آنچه ما در ظاهر می‌بینیم‌ نقطة آغاز ظهور مقدس‌ ایشان باشد و این احتمال نیز وجود دارد که‌ چنین‌ نباشد و خدای‌ ناکرده‌ این شب تار و سیاه‌ غیبت‌ ادامه یابد. امّا به هر حال، ما اکنون نسبت به دهه‌های گذشته بیشتر به واقعـة مبارک ظهور نزدیک گشته‌ایم؛ هرچند تحقق‌ این مسئله تحت اراده الهی است و خداوند هم‌ «فعال‌ لما یرید» است.

مجتبی الساده
مترجم: محمود مطهری‌نیا

پی‌نوشت‌ها

٭ این سلسله مقالات ترجمه کتابی است با عنوان‌: الفجر المقدس‌ و المهدی‌(ع‌)؛ ارهاصات الیوم الموعود و احداث سنـ[ الظهور، مجتبی الساده‌، چاپ اول‌: 1421 ق‌).
1. ر.ک‌: غیبت‌ نعمانی‌، ص 213؛ کمال‌الدین‌ و تمام‌ النعمـ[‌، ص 654.
2. ر.ک‌: غیبت‌ نعمانی‌، ص 170؛ غیبت‌ شیخ طوسی‌، ص 274
 3. ر.ک‌: غیبت‌ نعمانی‌، ص 231؛ کمال‌الدین‌ و تمام‌ النعمـ[‌، ص 673؛ منتخب الأثر، ص 476.