درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

چرا امام حسین(ع) قیام کرد؟

علل و انگیزه ی قیام امام حسین (علیه السلام) از چند نظر قابل بررسی است که در این مبحث به اهم آنها اشاره می گردد:

الف) اطاعت و عبودیت حق

اصولاً باید توجه داشت که علم اولیای الهی به گذشته و اینده ی خود و دیگران، تغییری در زندگی عادی و روزمرّه ی آنها نداده، بلکه مثل سایر مردم تکالیف ظاهری شرعی خود را انجام می دهند. و بنابراین، محور در حرکت ها و تصمیم گیری های آنها در همه ی امورِ خود، انجام وظیفه ی الهی و عبودیت و اطاعت اوست، بدون در نظر گرفتنِ علم خود و اینکه نتیجه ظاهری آن چه خواهد شد، چنانکه خداوند در قرآن کریم خطاب به رسول الله (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«بگو: نماز و طاعت و کلیه ی اعمال من، و حیات و مرگم، همه برای خداوندی است که پروردگار عالمیان است، شریکی برای او نیست و به همین (اخلاص کامل) مرا فرمان داده اند و من اولین کسی هستم که تسلیم امر خدا هستم».(1)

حضرت سید الشهدا (علیه السلام) نیز در پاسخ به بعضی افراد که دلیل حرکتشان را با توجه به شرایط خطرناک موجود، سؤال می کردند، به همین مسأله اشاره می فرمودند، که ذیلاً بعضی از آنها ذکر می گردد:

1. حضرت به عبدالله بن جعفر و یحیی فرمودند:

«رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در خواب دیدم و مرا به آنچه که انجام می دهم امر فرمود ...»(2)

2. و نیز به امّ سلمه فرمود:

«ای مادر، همانا خداوند عزّوجلّ خواسته که مرا کشته شده و سر بریده به ظلم و دشمنی ببیند».(3)

3. در بخشی از خطبه ای که هنگام عزیمت به عراق ایراد نمود، می فرماید:

«خشنودی خداوند، خشنودی ما اهل بیت است».(4)

و در قسمتی از زیارت حضرتش نیز چنین آمده است:

«شهادت می دهم که ... تا فرا رسیدن یقین (یعنی مرگ) خداوند را با اخلاص، عبادت نمودی».(5)

در بعضی از زیارت های دیگر سیدالشهدا (علیه السلام) خطاب به خود حضرت یا مجموع ائمه (علیهم السلام)،(6) و نیز در زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله)(7) نظیر جمله «عَبَدتَ الله ...» و شبیه به آن(8) دیده می شود، که مراد همان مقام عبودیت و بندگی حقّ است که در تمام مراحل زندگی فقط توجه به عمل کردن به خواست پروردگار دارند، و این بالاترین و بارزترین نشانه بندگی آنها، بلکه هر مؤمن واقعی است.

و اصولاً تا انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) بنده ی واقعی نباشند، مقام رسالت و نبوّت و ولایت و امامت به آنان داده نخواهد شد، که:

«وَ اَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».

و مؤمنین نیز پس از رسیدن به این مقام، سایر مقامات عالیه به آنها عطا خواهد شد. جملة «رِضَا اللهِ رِضَانَا اَهْلَ الْبَیتِ» نیز از آثار عبودیت واقعی است.

ب) امتحان مردم

خداوند بشر را بدون امتحان رها نخواهد کرد. خوبان به واسطه ی این امر به اعلی درجه ی کمال عروج کرده، و بَدان به اَدنی منزلت پستی نزول خواهند نمود.

البتّه امتحان برای کسانی که در رأس خوبی ها قرار دارند و به مقام مخلَصین (به فتح لام) رسیده اند، به معنای آزمایش نیست؛ زیرا آنها از چنین امتحانی خلاص شده اند، بلکه امتحان آنها نظیر سیدالشهدا (علیه السلام) تنها پیاده کردن عبودیت و وصول به مقام «و برای تو در بهشت ها درجات و مقاماتی است که جز با شهادت به آنها نخواهی رسید»(9) است.

در واقع، امتحان برای مؤمنان حرکت به سوی مقام مخلَصین (به فتح لام) است، و برای حضرتش ظهور دادن عبودیت و خصیصه ای است که خداوند برای وی قرار داده، و برای کفّار و تبهکاران نیز ظهور خبث باطنی آنها است.

به هر یک از اقسام امتحان در کلمات آن حضرت و غیر او اشاراتی شده است. به ذکر برخی از آنها می پردازیم:

1. حضرت در کلامشان با گروه های جن فرمودند:

«و اگر من در جای خود بمانم، این قوم هلاک شده به چه چیزی امتحان گردند؟ و با چه چیزی (خوبان از بَدان) جدا شوند؟»(10)

2. و نیز در شب عاشورا، وقتی که گروهی از سواران عمر بن سعد برای پاس دادن، از کنار ایشان عبور می کنند، استشهاد به این ایه ی شریفه می فرمایند:

«خداوند، مؤمنین را در حالی که شما بر آن هستید، رها نمی کند تا اینکه شخص پلید را از شخص پاکیزه جدا فرماید.»(11)

3. در خطبه ی فاطمه صغری (سلام الله علیها) چنین آمده است:

«همانا ما اهل بیتی هستیم که خداوند متعال ما را با شما، و شما را با ما امتحان نمود، و امتحان ما را نیکو قرار داد.»(12)

4. در تفسیر امام (علیه السلام) آمده است:

«امام (علیه السلام) فرمود: و هنگامی که (خداوند)، امام حسین (علیه السلام) و یاران او را با لشگری که آنان را کشتند، امتحان نمود ...».(13)

ج) اتمام حجّت

علّت دیگر قیام آن حضرت، اتمام حجّت بر کسانی بود که نامه نوشتند و از حضرت برای مقابله با امویان یاری خواستند، چنانکه قسمتی از فرمایشات حضرت که به امر اشاره داشت، در فصل دهم گذشت.

د) برداشتن موانع پیشرفت اسلام

در تاریخ عاشورا نوشته اند که حضرت در نبرد نمایانی که بعد از اتمام حجت های بسیار، با آن قوم ظالم و کافر نمود، آن قدر از آن جمعیت کشت که مردم کشتار امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ هایشان را فراموش کردند. (از هزار و نصهد و پنجاه نفر تا بیش از ده هزار نفر نقل کرده اند.)(14)

روشن است که این کشتار هرگز برای تسلّی خاطر و شفای دل نبوده است، چون با مقام عصمت و ولایت نمی سازد، بلکه می توان گفت در مرحله اوّل عمل به وظیفه ی عبودیت و بندگی نمودن، و در مرحله دوّم برداشتن خارها و موانع پیشرفت اسلام بوده است، که با دید مقام عصمت و امامت تحقّق آن میسّر است؛ چنانکه حضرت نوح (ع) هنگام نفرین بر قوم خود، به این امر اشاره فرمود:

«و نوح عرض کرد: پروردگارا! احدی از کافران را روی زمین باقی مگذار، زیرا اگر باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز بدکار و فاجر، و کافر سرسخت و معاند از آنان به ظهور نمی رسد».(15)

خاتمه

در پایان، این مبحث را به دو روایت از امام باقر (علیه السلام) که مناسب با موضوع این مبحث است، مزین کرده و توضیح بیشتر را به مباحث دیگر و تأمل خوانندگان محترم واگذار می نماییم:

1. امام باقر (علیه السلام) فرمود:

«اگر در کنار امام حسین (علیه السلام) تمام اهل زمین هم می جنگیدند، همه ی آنها کشته می شدند.»(16)

2. محمد بن مسلم از آن حضرت نقل می کند، که فرمود:

«به خدا قسم، آنچه را (صلح) که حسن بن علی (علیهما السّلام) انجام داد، از آنچه خورشید بر او می تابد، برای این امّت بهتر بود؛ و به خدا قسم، درباره ی او این ایه نازل شده: «ایا نمی نگری (تعجب نمی کنی) به کسانی که به آنان گفته شد: اکنون (از جنگ) دست نگهدارید و نماز بخوانید و زکات دهید»(17) که همانا مراد از آن طاعت امام است؛ ولی جنگ را طلب نمودند، «و هنگامی که جنگ (در خدمت امام حسین برایشان) واجب گشت»،(18) «گفتند: پروردگارا، چرا جنگ را بر ما واجب کردی، چه می شد اگر عمر ما را تا اجل (و هنگام مرگ طبیعی) که نزدیک است، تأخیر می انداختی!»(19) و فرمایش خداوند «پروردگارا، ما را تا اجل نزدیک تأخیر بیانداز تا دعوت تو را اجابت کرده و از پیامبران تو پیروی کنیم.»(20) آنان تأخیر آن را تا زمان قائم (علیه السّلام) خواستند.»(21)

منبع:

ره توشه راهیان نور.

پی نوشت:

1. سوره انعام، ایه 162 و 163.

2. بحارالانوار، ج 44، ص 366. (در ذیل این حدیث، حضرت پس از سؤال کردن آنها از این رؤیا از ذکر آن خودداری می فرمایند).

3. بحارالانوار، ج 44، ص 331.

4. بحارالانوار، ج 44، ص 367.

5. کامل الزیارات، ص 207، باب 79، زیارت 5.

6. کامل الزیارات، ص 202، زیارت 3.

7. کامل الزیارات، ص 15.

8. کامل الزیارات، ص 197، زیارت اوّل و نیز ص 199، زیارت دوم، و نیز ص 202، زیارت سوم.

9. بحارالانوار، ج 44، ص 328.

10. بحارالانوار، ج 44، ص 331.

11. بحارالانوار، ج 45، ص 3.

12. ذریعه النجاه، ص 172.

13. بحارالانوار، ج 45، ص 90، روایت 29.

14. ذریعه النجاه، ص 135 و 136.

15. سوره نوح، ایه 26 و 27.

16. بحارالانوار، ج 44، ص 218، روایت 4.

17. سوره نساء، ایه 77.

18. سوره نساء، ایه 77.

19. سوره نساء، ایه 77.

20. سوره ابراهیم، ایه 44. و صدر ایه این چنین است: «بترسان مردم را از روزی که عذاب و کیفر آنان فرا می رسد، و کسانی که ظلم کردند، می گویند: پروردگارا ...».

21. بحارالانوار، ج 44، ص 217، روایت 2.

راه و چاه بزرگداشت محرم

پارچه ی مشکی بردار و عزاخانه ی دلت را تا آنجا که جا دارد، سیاه پوش کن.
رخت عزا بر تن کن و بگذار اندوه دلت، رخ بتاباند.منبع عکس: haramphoto.blogfa.com
تکیه ای علم کن و کتیبه هایی برای عزا بر در و دیوارش بکوب.

زیر لب شعر محتشم بخوان.
لذت های زندگی را کنار بگذار و خور و خواب را کم کن.

عاشورا بخوان و بگو بابی انت و امی، پدر و مادرم به فدایت؛ اما این بار عمیق تر از هر زمان دیگری به گفته ات فکر کن، پای عمل که برسی حاضری جان عزیزترین کسانت را در راه او تقدیم کنی؟ جان خودت را چه طور؟

خداوند خودش می فرماید: بگو اگر پدران و پسران خود را بیش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست دارید، منتظر باشید تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده (و شما پشیمان و زیانکار شوید).

اگر این روزها در جرگه دوستان محزون آل محمد(ص) هستی، این را بدان که برای حسین(ع) کارهای دیگری هم هست که باید انجام داد:
1.     این روزها باید مقدارى از لذائذ زندگى را که از خوردن و نوشیدن و حتى خوابیدن و گفتن بدست مى آید ترک کنی و مانند کسى باشی که پدر یا فرزند خود را از دست داده است.

2.      دعاى اول ماه را بخوان تا حاجاتت برآورده شود ودور از هر آفت دینی و دنیایی در نهایت سلامتى باشی.

3.     در دهه اول ، هر روز امام حسین (علیه السلام ) را با زیارت عاشورا زیارت نمایی و مراسم عزا بر پا کنی و یا اگر نمی توانی در سایر مراسم های عزا شرکت کنی.

4.     روز سوم را روزه بگیر، در روایت آمده است : حضرت یوسف (علیه السلام ) در این روز از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید.

5.     در روایت آمده است: : مستحب است تمام ماه را روزه بگیرید. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روایت مخصوص داریم اما احتیاط این است که روز عاشورا را روزه نگیرد ولى از خوردن و آشامیدن تا عصر خوددارى نماید و آنگاه چیزى بخورد یا بیاشامد بجهت این که امام حسین (علیه السلام ) و یاران حضرت در عصر از غصه هاى این دنیاى پست رهایى یافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود که عبارت بود از دیدار خداوند بزرگ ، رسیدند. و شاید بهمین جهت است که دوستان عزادار آن حضرت (علیه السلام ) در عصر این روز غم و غصه آنها کاهش پیدا کرده و از بین مى رود.

6.     باید در روز تاسوعا، عاشورا و شب یازدهم نان خالى بخوری و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشامیدن و حتى سخن گفتن - مگر آن که لازم باشد - و دیدار با برادران دینى را ترک کنی و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهی.

7.     همدردی و مواسات با امام حسین(ع) که برای دوری از هلاکت پیروانش و برای رهایی آنان از تشنگی در قیامت و نوشیدن از ظرفی که با مشک مهر شده، خود و عزیزانش را فدا کرد.

از سر صدق و با نهایت خلوص بگو: ای کاش، بجاى تو تمام این بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم! کاش خویشان و فرزندان من بجاى خویشان و فرزندان تو کشته و اسیر مى شدند! کاش تیر حرمله - که لعنت خدا بر او باد - سر شیرخوار مرا مى برید! کاش فرزندم ، على بجاى فرزند تو قطعه قطعه مى شد! کاش جگر من از شدت تشنگى تکه تکه مى شد! کاش از شدت تشنگى دنیا بر چشمم تیره و تار مى شد! کاش من درد این جراحتها را تحمل مى نمودم ! کاش آن تیر به گلوى من مى نشست ! و جان مرا مى گرفت ! کاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند کنیزان در شهرها گردانده ولى خویشان تو در خوارى و ذلت نمى افتادند! کاش وارد آتش شده و شکنجه مى شدم ولى این مصیبتها به شما وارد نمى شد.

اگر این سخنان را صادقانه بگویى، تو را پذیرفته و بخاطر دوستی راستین با بزرگوارترین سادات تو را در جایگاه راستگویان با آنان همنشین مى گرداند. ولى جدا از فریبکارى با این سخنان بپرهیز زیرا ممکن است وقتى مى گویى: حاضرم این بلاها را بجاى امام (علیه السلام ) تحمل نمایم، اما به راستی توان یک صدم آن را هم نداری و در این صورت بجاى این که به جایگاه صدق و درجه صدیقین برسى به ذلت دروغ و پایینترین درجات منافقین مى رسى. پس فقط بگو: کاش با تو بوده، در مقابل تو کشته شده و به سعادت بزرگى مى رسیدم.

8.     شب عاشورا تا صبح پیش قبر امام حسین (ع) بمان. شیخ صدوق و شیخ طوسى از معصوم (علیه السلام ) روایت نموده اند که: کسى که در شب عاشورا، امام حسین (علیه السلام ) را زیارت نماید و تا صبح در کنار قبر او بماند، خداوند در روز قیامت او را برمى انگیزد در حالیکه آغشته بخون امام حسین(ع) بوده یا خداوند را در روز قیامت دیدار مى کند در حالیکه آغشته بخون خود مى باشد.

و در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخوان و روز عاشورا را با توسلى کامل به حمایت کننده و پناه آن روز که  معصومین (ع) مى باشند به پایان برسان و در توسل، اصلاح حال و پذیرش ‍ عزادارى را بخواه و از کوتاهى خود معذرت بخواه.

منبع: المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، باب مراقبات ماه محرم

گریه ی رسول خدا (ص)، برای مظلومیت اهل بیت

شاید یکی از سخت ترین مصائب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، آگاهی از وضعیت اهل بیت (علیهم السلام) پس از رحلتش بود. ایشان از وضعیت غربت و تنهایی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، امیرمؤمنان (ع) و فرزندان گرامی اش با خبر بودند و در موقعیتهای مختلفی برای مظلومیت آنان می گریستند.

شاید تذکر این نکته در همین جا لازم باشد که غیر از حضرت محمد (ص)، هیچ کس خاندان خود را در راه خداوند قربانی نکرد. این حکایت، گویای اجر عظیم این قربانیان گرانبهاست:

«زمانی که خداوند به حضرت ابراهیم (ع) دستور داد که به جای ذبح اسماعیل قوچی که فرستاده بود، ذبح کند، ابراهیم در دل آرزو کرد که کاش فرزندش اسماعیل را به دست خود قربان کرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدری که فرزندش را ذبح کرده به درد آید و سزاوار والاترین درجات اهل ثواب که در مصائب صبر می کنند، بگردد.
خداوند ـ عزّوجلّ ـ به او وحی کرد که ای ابراهیم محبوب ترین خلق من نزد تو کیست؟
گفت: یا رب هیچ آفریده ای از آفریدگانت برای من محبوب تر از حبیبت محمّد نیست.

خداوند وحی کرد که یا ابراهیم آیا او عزیزتر است یا خودت؟ پاسخ داد: او عزیزتر است. خداوند پرسید: فرزند او برای تو عزیزتر است یا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قربانی شدن فرزند او به ظلم و ناحق به دست دشمنانش بیش تر دل تو را به درد می آورد یا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قربانی شدن او به دست دشمنانش برایم دل آزارتر است.

خداوند فرمود: ای ابراهیم! گروهی که گمان می کنند که از امّت محمّد هستند، فرزندش حسین (علیه السلام) را بعد از او از سر ظلم و عدوات می کشند؛ همچنان که گوسفندی را بکشند و با این کار، مستوجب غضب من می شوند.

ابراهیم از این سخن بی تاب شد و دلش به درد آمد و اشک به دیدگان آورد. خداوند بار دیگر به او وحی کرد که ای ابراهیم، جزعِ تو را بر فرزندت ـ اگر او را کشته بودی ـ با جزعت برحسین و قتل او، فدیه و معاوضه می کنم  و برای تو رفیع ترین درجاتی که ثواب صبر بر مصائب است، قرار می دهم، و این همان است که فرمود: و فدیناه بذبح عظیم» (1)

روزی امیر المؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (ع) نزد پیامبر (ص) نشسته بودند. حضرت نگاهی به خانواده خویش کرده گریست. امیر المؤمنین (ع) با تعجب عرض کرد: یا رسول الله، چرا گریه می کنید؟
فرمود: بر مصیبت هایی که پس از من برای شما اتفاق خواهد افتاد.
حضرت پرسید: چه ماجراهایی روی خواهد داد؟

پیامبر (ص) فرمود: بر سر تو ضربتی خواهند زد، و بر صورت زهرا سیلی می زنند. بر ران حسن ضربه می زنند و او را مسموم می کنند و حسین را شهید می نمایند.
با این خبر همه گریستند، اما حضرت فرمود:
«یا علی، بشارت باد که خداوند با من عهد کرده که مؤمنین دوستدار تو، و منافقین دشمن تو هستند» (2)
 
گریستن رسول خدا (ص) برای دخترش1. ابن عباس تعریف می کند که در لحظات آخر عمر رسول خدا (ص)، ایشان به شدت می گریست به گونه ای که محاسنش از آب دیدگانش تر شد. از ایشان پرسیدند: «ای پیامبر خدا، چرا گریه می کنی؟» فرمودند: «گریه ام برای ذریه ام و به خاطر ظلمی است که بدان امتم پس از من بر آنها روا خواهند داشت. گویا می بینم که به دخنرم فاطمه (ع)، پس زا من ظلم می شود و فریاد یا ابتای او بلند است و کسی از امتم یاری اش نمی کند.» (3)

2. امیرمؤمنان علی (ع)، نقل می کنند که رسول خدا (ص) در لحظات آخر عمر خویش، اشک می ریختند. ایشان نقل می کنند: «به خدا سوگند گمان کردم که پاره ای از تنم جدا شد و رفت! به خاطر این که (دیدم) پیامبر(ص) آن قدر گریه کرد که اشگ هایش مانند قطرات باران سرازیر شد، تا حدّی که محاسن او و پارچه ای که بر او بود، تر شد و او همچنان به فاطمه(علیها السلام) چسبیده بود و جدا نمی شد و این در حالی بود که سر او بر سینه ام بود.» (4)

3. طبق نقلی دیگر، پیامبر (ص) درلحظات آخر عمرش، حوادث پس از خود و رفتار ظالمانه امتش نسبت به علی(ع) را یاد آورد و فاطمه آن را شنید و به شدّت گریست و پیامبرخدا(ص) از گریه فاطمه (س) گریه کرد و اشگ ریخت. آنگاه فرمود: دخترکم! گریه نکن و فرشتگانی را که همنشین تو هستند آزار نده. این جبرئیل است که به خاطر گریه تو می گرید و میکائیل و صاحب سرّ خدا اسرافیل (هم به خاطر گریه تو می گرید). دخترکم گریه نکن که آسمان ها و زمین به خاطر گریه تو به گریه افتادند...» (5)
 
گریستن برای خلیفهحضرت رسول (ص)، به دو علت نگران حضرت علی (ع) بودند. از طرفی می دانستند که ظلم بسیاری به ایشان خواهد شد و مصائب بسیاری را تحمل خواهند کرد و از طرف دیگر نگران امت خویش بودند که تحت فرمان خلفای بی کفایت قرار می گیرند و امر ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) را رها می سازند. در تاریخ بارها و بارها، پیامبر (ص) در مواجهه با حضرت علی (ع) گریستند. در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:

1. پس از جنگ حضرت امیر (ع) با عمر بن عبدود، سر ایشان شکاف برداشت. رسول خدا (ص)، در حالی که سر ایشان را بر زانو داشتند، سخت گریستند و دست بر صورت خونی حضرت علی (ع) کشیدند و فرمودند: « کجایم زمانی که ریش تو را به خون این سر خضاب کنند...؟» (6)

2. ابن عباس می گوید: روزی من، پیامبر (ص) و علی بن ابی طالب (ع) به بیرون رفتیم، پیامبر (ص) سر خود را بر سینه علی (ع) نهاد و اشک می ریخت. علی (ع) فرمودند: ای پیامبرخدا، گریه ات برای چیست؟ خداوند چشمان تو را گریان نکند. فرمود: «گریه ام (به خاطر) کینه هایی است که در دل برخی، نسبت به تو وجود دارد، که آن ها را برای تو آشکار نمی کنند تا این که ما از همدیگر جدا شویم.» (7)

3. پیامبرخدا (ص) هنگام احتضار، که در بستر بود، خطاب به علی (ع) فرمود: «...وقت جدایی من و تو است، تو را به خدا می سپارم، ای برادر. همانا پروردگار، آنچه نزد اوست برایم برگزیده و گریه و اندوه من برای تو و این (اشاره به دخترش فاطمه (ع)) است، که بعد از من (حق شما را) ضایع خواهند کرد. مردم تصمیم بر ستم شماگرفته اند و شما را به خدا می سپارم...» (8)
 
گریستن برای حسنین و حضرت زینب (علیهم السلام)
در این باره، حکایات بسیاری در تاریخ بیان شده است. ما به بیان سه نمونه بسنده می کنیم:
1. در هنگام شهادت امام حسن (ع)، ایشان برای امام حسین (ع)، از حدیثی گفتند که روزی رسول اکرم (ص) فرموده بودند: «جدم رسول خدا فرمود: هنگامی که شب معرجاج به باغهای بهشت دعوت شدم از منازل اهل ایمان گذشتم، دیدم که دو قصر عالی به یک شکل و اندازه بودند و همه ی اوصافشان یکی بود مگر آنکه یکی از آنها از زبرجد سبز و یکی شان از یاقوت سرخ ساخته شده بود. پس گفتم: ای جبرئیل این دو قصر برای چه کسانی است؟ گفت یکی برای حسن (ع) و یکی برای حسین (ع) است. گفتم چرا رنگ این دو قصر متفاوت است. دیدم جبرئیل ساکت ماند و جوابی نداد. گفتم: برای چه ساکت شدی؟ گفت: از شرم شما ساکت شدم. به او گفتم: تو را به خدا قسم مرا از این جریان با خبر کن.

سپس گفت:  علت سبزی قصر حسن (ع) این است که به وسیله ی سم کشته می شود و رنگ رخسارش در هنگام شهادت به سبزی می گراید و سرخی قصر حسین (ع) به این خاطر است که هنگام مرگ صورتش به خون سرخ می شود.» (9)

2. عایشه روایت می کند: حسین (ع)، فرزند پیامبر بر آن حضرت وارد شد و با سرعت به سوی او رفت و بر شانه اش قرار گرفت. جبرئیل به پیامبر گفت: ای محمد، آیا او را دوست داری؟ فرمود: ای جبرئیل! چرا دوست نداشته باشم؟!

جبرئیل گفت: «پس از تو امّتت او را خواهند کشت». آنگاه تربتی سفید به آن حضرت داد و گفت: ای محمد، فرزندت در این زمین کشته خواهد شد و نام آن «طفّ» است. پس از آن که جبرئیل از حضور پیامبرخد ا(ص) رفت، همچنان تربت در دست او بود و گریه می کرد. پس از آن، خطاب به من فرمود: ای عایشه، جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین در سرزمین «طف» کشته خواهد شد و امتم پس از من، دچار فتنه خواهند شد...» (10)

3. زمانی که حضرت زینب (س) متولد شدند، رسول خدا (ص) ایشان را در آغوش گرفتند و بوسیدند و سپس به تلخی گریستند. حضرت فاطمه (س) پرسید: «ای پدر گرامی، این گریه از چیست؟» حضرت پاسخ دادند: «ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر دچار بلاهایی می شود و مصیبتهای گوناگون بر وی وارد می شود.» حضرت زهرا (س)، گریست و فرمود:«ای پدر، ثواب کسی که بر او و بر مصائب او بگرید چیست؟» حضرت پاسخ دادند: «ای پاره ی تن من و روشنی چشمانم هر آن کسی که بر زینب (س) و مصائب او بگرید، ثواب گریستن او مانند اجر و ثواب کسی است که بر دو برادر او، حسن و حسین (ع) گریه کند.» (11)
 
 
پی نوشت:
1. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 99؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 5/3؛ تولید موسسه نور
2. بحار الانوار، ج 44، ص 149
3. امالی شیخ طوسی، ص188؛ به نقل از فیروز مهر، محمد مهدی، نمونه هایی از غم ها و شادی های پیامبر(صلی الله علیه وآله)، میقات حج، شماره ی 52
4. بحارالأنوار، ج22، ص491؛ به نقل از همان
5. همان، ص493؛ به نقل از همان
6. مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 250
7. مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ج1، ص231؛ به نقل از همان.
8. بحارالأنوار، ج22، ص491؛ به نقل از همان.
9. ترجمه ی الدمعة الساکبه، ص 151؛ به نقل از لا یوم کیومک یا اباعبدالله، ص 106
10. مجمع الزوائد، ج9، ص188 ; معالم المدرستین، ج3، ص34؛ به نقل از فیروز مهر، محمد مهدی، همان.
11. خصائص الزینبیه، ص 53؛ به نقل از لا یوم کیومک یا اباعبدالله، ص 109
 
منابع:
1. با استفاده از فیروز مهر، محمد مهدی، نمونه هایی از غم ها و شادی های پیامبر(صلی الله علیه وآله)، میقات حج، شماره ی 52، به نقل از پایگاه حوزه
2. کتاب لا یوم کیومک یا اباعبدالله، انتشارات آرام دل، 1385
 

زیارت عاشورا: اردوگاه الهی

این بار برای تفسیر به  فرازی می پردازیم که در مورد ابراز بیزاری و نفرت از مشرکان و ستمگران است:
برئتُ الی الله و إلیکُم منهُم و مِن أشیاعِهم و أتباعِهم و أولیائهم "من از آنان در برابر خدا و شما بیزاری می جویم و همچنین از پیروان و تابعان و دوستان آنان نیز اظهار بیزاری می کنم."

سؤال اینجاست که ضمیر "هم" در الفاظ "منهُم، اشیاعِهم، اتباعهم و اولیائهم" به چه کسانی باز می گردد؟ اینان چه کسانی هستند و چه کاری کرده اند که ما از خودشان، پیروانشان و دوستانشان دوری می کنیم؟

برای پاسخ به این سؤالات باید به فراز قبلی زیارت عاشورا بازگردیم، آنجا که خداوند عزوجل می فرماید: "کسانی که پایه های ظلم و جور بر اهل بیت را بنیان نهادند و خدا لعنت کند قومی را که شما را از مرتبت و جایگاهتان پایین آورده و کنار گذاشتند و شما را از مراتب و مناصبی که خداوند برایتان مقرر فرموده بود، برکنار کردند و خدا لعنت کند کسانی را که شما را کشتند و خدا لعنت کند کسانی را که با زمینه سازیهای خود، راه را برای جنگ با شما باز کردند."

در تفسیر این فراز ابتدا باید گفت که منظور از اهل بیت، ائمه علیهم اسلام هستند؛ زیرا خانواده پیامبر صلوات الله علیه و آله هستند و رسالت در خانه های ایشان نازل شده است و اهل هرخانه به هرچه در خانه یشان می گذرد، از همه داناتر هستند.

در مرحله بعد اشاره می شود که بنیانگذار این ظلم و جور کس و کسانی بودند که حق خاندان پیامبر(ص) را از آنان گرفتند. این حق، همان حق امامت و جانشینی رسول خدا بود که مخصوص امامان و فرزندان پیامبر از نسل حضرت زهرا سلام الله علیهاست.
راه و رسم این ظالمان، کنار گذاشتن امامان و کشتن آنها بوده است.

اگر به ادامه این فراز دقت کرده باشید، متوجه می شوید که ما از خدا می خواهیم کسانی که زمینه را برای ظالمان و ظلمشان آماده کرده اند نیز لعنت کند. البته لازم است بدانیم که فقط با جنگ و خونریزی زمینه برای ظلم و ستم فراهم نمی شود، بلکه کسانی که در برابر ستم و حق کشی، سکوت می کنند هم ظالم هستند و در ظلم ظالمان شریک.

بنا بر حدیثی از امام رضا(ع)، کسی که در برابر انجام عملی سکوت کند، یعنی با انجام آن کار موافق است؛ پس کسانی که دیدند حق جانشینی معصومین از آنان گرفته شده و به غاصبان سپرده شده است و سکوت کردند نیز با غاصبان همردیف هستند.
پس تا اینجا متوجه شدیم که ضمیر "هم" در فراز ابراز برائت به چه کسانی باز می گردد. از طرفی می دانیم که ابراز برائت و بیزاری از ستمگران، مشرکان و متجاوزان، در حقیقت پناه بردن به اردوگاه خداپرستان است. اولین راه تحقق محبت و ولایت اهل بیت(ع)، اظهار نفرت از غاصبان و ستمگران است.

پس ما هم در کنار سایر دوستداران اهل بیت(ع)، با هم می خوانیم: برئتُ الی الله و إلیکُم منهُم و مِن أشیاعِهم و أتباعِهم و أولیائهم.

منبع:
برگرفته از کتاب "تحلیلی از حماسه سیاسی _ تاریخی زیارت عاشورا، محمدرسول ریانی، انتشارات جعفری، صص136_95

مکتبخانه صادق: هستی من دلیل هستی او

ازامام جعفر صادق(ع) پرسیدندکه:دلیل برهستی آفریدگار چیست؟

گفت: بزرگ ترین دلیل بر هستی او هستی من است. زیراکه اگر هستی من از من باشد، ازدو حال بیرون نباشد: یامن، آنگاه خود راهست کرده ام، که هست بودم یا آنگاه که نیست بودم.

اگر گویی هست کردم که هست بودم،این محال است. زیرا هست کردن هست، محال محال باشد و اگر گویی آنگاه هست کرده ام که نیست بودم، این هم غیر ممکن است، زیراکه «نیست» نمی تواند «هست» را پدید آورد. پس هردو صورت باطل و نادرست است و معلوم می شود که من بوسیله وجودی که نیستی بر او محال است، قدم به هستی نهاده ام.

 

برگرفته از کتاب حکایت های دلنشین/ منوچهر دانش پژوه