درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

علما در آخرالزمان، رنگ عوض می کنند

صفحات تاریخ را ورق می زنیم و نگاهی به وقایع و انقلاب های مهم علیه ظالمان می اندازیم که این انقلاب ها و ظلم ستیزی ها اساس تداوم جوامع اسلامی بوده است. اما نقطه ی مشترک بسیاری از این انقلاب ها رهبران آن است که معمولاً از میان علمای دینی و مذهبی بوده اند. برای مثال در ایران از اشخاصی مانند میرزای شیرازی در ماجرای اعلام حرمت تنباکو و یا امام خمینی (ره) در براندازی رژیم طاغوت می توان یاد کرد. همه ی این جریانات نشان دهنده ی اهمیت نقش علما در تمام زمان هاست.

اما به نظر شما در عصر قبل از ظهور حضرت مهدی (ع) که همه چیز دگرگون می شود، علما چه تغییراتی خواهند کرد و برخورد مردم با آنان به چه صورت خواهد بود؟

نگران امتماهمیت نقش علما در طول تاریخ را می توان از کلام رسول خدا (ص) بهتر درک کرد:
« دو صنف از امت من هستند که اگر آنها اصلاح شوند مردمان اصلاح می شوند، و اگر آنها فاسد باشند مردمان فاسد می شوند: آنها علما و زمامداران هستند.»(1)
و هم چنین می فرمایند:«برای امتم بعد از خود در مورد سه چیز بیمناکم: 1- لغزش عالم، 2- ستم زمامداران، 3- پیروی هوای نفس».(2)

بدترین علما
پیامبر (ص) عالمی که سر بر آستان پادشاهان بساید را عالم بد توصیف می کنند.
«بدترین علما آنهایند که پیشانی به آستان پادشاهان بسایند و بهترین زمامداران آنهایند که به سوی علما بشتابند»(3)

رحلت علما
البته ناشکری مردم و ظلم روزگار، به همین منوال نادیده گرفته نمی شود و طبق روایات فراوانی مرگ علما را خواهیم داشت.
امیر مومنان، حضرت علی(ع) می فرمایند:
«و آن هنگامی است که مرگ فقهای راستین را یکی پس از دیگری برباید و امت محمد (ص) نماز را ترک گویند.»(4)

و هم چنین ایشان در جای دیگری می فرمایند:
«خداوند علم و دانشی که به شما داده از شما سلب نمی کند، بلکه از طریق رحلت علمای ربانی این علم از میان شما رخت بر می بندد و گروهی نادان برای شما می ماند، از آنها فتوا می پرسید و آنها با رای خود برای شما فتوا می دهند، خود گمراه شده، شما را نیز گمراه می کنند.»(5)

هم چنین امام علی(ع) کمی فقیه هدایتگر و فراوانی فقیه خائن را در دوران آخرالزمان پیش بینی فرموده اند:
« و زمانی می آید که فقهای هدایتگر کم شوند و فقیهان گمراه و خیانت پیشه فراوان باشند و شاعران بسیار شوند.»(6)

عالم بی عملعالمان و دانشمندان اسلامى، حافظان دین خدا در روى زمینند و راهنمایى و ارشاد مردم در دست آنان است. آنان با تحمّل زحمات، مسائل دینى را از منابع شرعى استخراج کرده، در دسترس مردم قرار مى‏دهند؛ ولى در آخرالزمان وضع دگرگون مى‏شود و عالمان آن روزگار به گونه ی دیگری عمل خواهند کرد.

رسول خدا(ص) در این باره مى‏ فرمایند: «فقیهان آن روزگار، بدترین فقیهانى‏اند که در زیر آسمان به سر مى‏برند. فتنه و آشوب، از آنان آغاز مى‏شود و به آنان نیز بازمى‏گردد.»(7)
امیرالمومنین علی (ع) در توصیف علما و فقها می فرمایند:
«فقها به دروغ تمایل نشان می دهند و علما به شک و تردید تمایل نشان می دهند.»(8)

و طبق بعضی روایات این گروه اولین کسانی هستند که با امام زمان(عج) مقابله می کنند.
در روایتی رسول خدا(ص) دلشان از عالمان بی عمل روزهای آخرالزمان به درد می آید و می فرمایند:

«بعد از من پیشوایانی پدید می آیند که چون برفراز منبر قرار بگیرند سخنان حکمت آمیز می گویند، چون از منبر پائین آمدند نور حکمت و ایمان از آنها گرفته می شود، چنین دانشمندانی از مردار پلیدتر هستند.»(9)

فتوای بدون علمآدمی این روزها فتواهای جالبی از افراد به ظاهر عالم می شنود، حتماً شما هم چیزهایی در مورد جهاد نکاح به گوشتان خورده است. علمای جبهه ی النصره به زنان این اجازه را داه اند که برای تامین نیاز های جنسی سربازان، خود را در اختیار آنان قرار دهند.

«علمای آنها خائن و فاسق هستند. آنها و پیروان آنها، و آنانکه به سوی آنها می آیند و از آنها کسب نور می کنند و آنانکه آنها را دوست می دارند، با آنها می نشینند و با آنها مشورت می کنند، بدترین مخلوقات روی زمین می باشند. فقهای آنها خائن هستند و ادعا می کنند که بر سنت و طریقه و آئین من می باشند، ولی آنها از من بیزارند و من نیز از آنها بیزارم.»(10)

ولی نگران نباشید زیرا معصومین به ما اینگونه مژده داده اند:
«هنگامی که قائم ما ظاهر شود، از کسانی که بدون علم فتوی داده اند، انتقام می گیرد. وای بر آنها و پیروان آنها. آیا دین خدا ناقص بود که آنها تکمیل کردند؟، آیا در دین خدا انحرافی بود که آنها درست کردند؟...»(11)

 پی نوشت:
1.    نهج الفصاحه، گردآوری شده توسط ابوالقاسم پاینده ،ج2، ص393
2.    همان، جلد 1 صفحه 194
3.    المحجة البیضاء، فیض کاشانی، ج1، ص144
4.    الامام المهدی، صفحه 219، بحارالانوار، جلد 52 صفحه 258، الزام الناصب، صفحه 194 و بشاره الاسلام، صفحه 75 و 133
5.     تحف العقول، ابومحمد حسن حرانی، صفحه 23 و نورالابصار صفحه 35
6.      منتخب الاثر، صفحه 425، بحارالانوار جلد 51 صفحه 70 و بشاره الاسلام صفحه 5
7.      ثواب الاعمال، ص‏301؛ جامع الاخبار، ص‏129؛ بحارالانوار، ج‏52، ص‏190
8.       الزام الناصب، ص207؛ روزگار رهایی782
9.    بشاره الاسلام ، صفحه 132 و الزام الناصب صفحه 195
10.    الزام الناصب، ص 185
11.    همان، ص 108


منابع به نقل از روزگار رهایی، کامل سلیمان، ترجمه: مهدی پور.

عواقب و آسیب‌شناسی چشم‌چرانی

معنای چشم‌چرانی
چشم‌چرانی در مقابل غضّ بصر و چشم‌پوشی, به معنای نگاه خیره و شهوت‌آلود به نامحرم است که با انگیزه لذّت‌طلبی  جنسی انجام می‌شود. ما در روابط اجتماعی خود با دیگران چه جنس مخالف یا موافق به طور طبیعی با آنها ارتباط حضوری و کلامی داریم و به آنها نگاه می‌کنیم, نگاهی که به هیچ‌وجه در آن بحث تحریک شهوت و لذّت جنسی مطرح نیست, این نگاه‌ها داخل در مقوله چشم‌چرانی نیستند؛ ولی نگاه‌های ادامه‌داری که با انگیزه لذّت جنسی انجام می‌شود و به تحریک شدن غریزه و میل جنسی می‌انجامد, تحت عنوان چشم‌چرانی تعریف می‌شود.
در قرآن آمده است:  «به مؤمنین بگو چشم‌های خویش را بپوشانند.»
یَغُضّوا از مادّه «غَض» به معنی نگاه و صوت کوتاه می‌باشد و نقطه مقابل آن خیره نگاه کردن و صدا را بلند کردن است. منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن معمولاً منطقه وسیعی را زیر نظر می‌گیرد؛ هرگاه نامحرمی در حوزه دید قرار گرفت، چشم را چنان فرو گیرد که آن نامحرم از منطقه دید مستقیم و عمیق او خارج شود, یعنی به او نگاه خیره نکند؛  امّا راه و چاه خود را نیز ببیند. درحدیثی که ویژگی‌های رسول گرامی خدا(ص) را توصیف می‌کند، چنین آمده است: «وقتی که خوشحال می‌شد چشمانش را به صورت نیمه بسته در می‌آورد.» مرحوم مجلسی این جمله را در «بحارالانوار» چنین تفسیر کرده است: پلک چشم را می‌شکست و سر را پایین می‌انداخت و چشم‌ها را نمی‌گشود. چنین می‌کرد تا از سبک‌سری و سرمستی به دور باشد.
پس غضّ بصر یعنی کم کردن نگاه و خیره نشدن.

چشم‌پوشی، وظیفه شرعی یک مسلمان
«قرآن کریم» غضّ بصر و چشم‌پوشی از نگاه به نامحرم را وظیفه مسلمانان اعلام کرده و به زن و مرد توصیه کرده است که مواظب چشمان خود باشند. قرآن کریم می‌فرماید: «به مؤمنان بگو چشمان خود را فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند، این برای آنها پاکیزه‌تر است و خدا به آنچه می‌کنند، آگاه است.»1

و پس از آن فرمود : «به زنان با ایمان بگو چشمانشان را (از نامحرم) فرو بندند و دامن خود را حفظ کنند.»2 پس خواست قرآن، رعایت عفّت عمومی برای زن و مرد است و این کار وظیفه ضروری و واجب مؤمنان شمرده شده است.

نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذّت و چه بدون آن، حرام است و نگاه کردن به صورت و دست‌ها، اگر با قصد لذّت باشد، حرام است؛ بلکه احتیاط واجب آن است که بدون قصد لذّت هم نگاه نکنند و نیز نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام است. 3

در روان‌شناسی دینی نیز ارتباط نزدیکی میان نگهداری چشم از نامحرم و نگهداشتن دامان از آلودگی به زنا وجود دارد؛ امّا در مورد چرایی تقدّم غضّ بصر بر حفظ فرج، سیّد قطب می‌نویسد: حفظ فرج، پیامد طبیعی خواباندن چشم است و گامی است در استواری اراده و هوشیاری در حفاظت از افتادن در گناه و تسلّط بر خواهش‌های نفسانی. از این رو بین آن دو، در یک آیه جمع کرده تا نشان دهد یکی سبب و دیگری نتیجه آن است و هر دو گام‌هایی هستند پی‌در‌پی در صفحه دل و صحنه زندگی!4

بیماری چشم‌چرانیاز نظر روان‌شناسان و عالمان اخلاقی, چشم‌چرانی هنگامی که به صورت یک عادت مزمن در می‌آید, یک بیماری روانی تلقّی می‌شود و همان‌طوری که بیماری سادیسم، نقطه مقابل بیماری مازوشیسم است، شهوت و بیماری چشم‌چرانی نیز نقطه مقابل بیماری خودنمایی است. خودنما فردی است که خود را در معرض دید دیگران قرار می‌دهد و چشم‌چران کسی است که ازتماشا و نگاه به دیگران لذّت می‌برد. خودنمایی در زن‌ها به نسبت بیشتری دیده می‌شود؛ در حالی‌که بیماری چشم‌چرانی در مردها بیشتر رایج است. زن‌ها بیشتر از لمس لذّت می‌برند و مردها از نگاه و این مربوط به تفاوتی است که در آستانه تحریک آنها وجود دارد.

عوامل بروز بیماری چشم‌چرانی
1. محرومیّت جنسی: ویلهم اشتگل محرومیّت‌های جنسی را عامل این بیماری دانسته و می‌گوید: محرومیّت‌های جنسی باعث می‌شود که (لی یبدو) در اعصاب چشم متمرکز شود. با این تمرکز، بستگی عصب چشم با اعصاب جنسی توسعه یافته و شخص، از چشم‌چرانی لذّت می‌برد و با دیدن اندام جنس مخالف، تحریک می‌شود.5

2. خود نمایی زنان: بیشترین عامل بروز این بیماری در مردان، حسّ خودنمایی در زنان است. مردان به طور طبیعی نسبت به زیبایی و اندام جنس مخالف حسّاسند و زنان بد یا بی‌حجاب با خودنمایی در عرصه جامعه این گرایش مردان را تحریک می‌نمایند. در تفاسیر شیعه و سنّی در توضیح «آیه 30 سوره نور», نقل کرده‌اند که: روزی در هوای گرم مدینه، زن جوانی در حالی که روسری خود را به پشت گردن انداخته و دور گردن و بناگوش او پیدا بود، از کوچه‌ای عبور می‌کرد. مرد جوانی از انصار، آن حالت را مشاهده کرد و چنان غرق تماشا شد که از خود و اطرافش غافل گردید و به دنبال آن زن حرکت کرد. تا اینکه صورتش به شیئی اصابت کرد و مجروح شد. هنگامی که به خود آمد، خدمت پیامبر(ص) رفت و جریان را برای او بیان داشت. اینجا بود که آیات سوره مبارکه نور در مورد پوشش زنان نازل گردید.6

قرآن کریم برای رفع این معضل اجتماعی در آیات شریف سوره نور، از یک طرف مؤمنان اعمّ از زنان و مردان را مخاطب قرار داده و دستور می‌دهد که نگاه‌های خود را کوتاه ساخته و به نامحرم خیره نشوند و از فساد و آلودگی دوری کنند و از سوی دیگر به خانم‌ها دستور می‌دهد پوشش مناسب را رعایت کرده و زیورآلات خود را آشکار نسازند تا حوادث نظیر حادثه‌ای که آیه در ارتباط با آن نازل شده است، اتّفاق نیفتد و جوانان از خود بی‌خود نشده و دنبال زنان و دختران نامحرم راه نیفتند و امنیّت و آرامش خود و دیگران را خدشه‌دار نسازند.

در «سوره احزاب» نیز در جایی به خانم‌ها دستور می‌دهد: «در محاورات روزمرّه حالت عادی داشته و با ناز و کرشمه و طنّازی صحبت نکنید و در کوچه و خیابان با بدن‌های نیمه‌عریان و لباس‌های بدن‌نما، ظاهر نشوید.»7 چند آیه بعد می‌فرماید: «با چادر و مقنعه اندام خود را بپوشانید.»8 تمام این برنامه و تأکیدها برای آن است که مردم، زن‌ها را به عنوان افراد عفیف و پاک‌دامن بشناسند و موجبات آزار و اذّیت آنان را فراهم نسازند9 و چشم طمع ندوزند10 و در نتیجه امنیّت و آرامش قشر خانم‌ها در سایه چادر و رعایت ضوابط شریعت و پوشش اسلامی، تأمین شود.

در ادامه قرآن کریم می‌فرماید که با این راه و روش، اگر بیماردلان هوس‌باز اصلاح نشدند و به آزار و اذّیت خانم‌ها ادامه داده و امنیّت و آرامش آنان را تهدید کردند، برخورد شدیدتری با آنان صورت خواهد گرفت: «اگر منافقان و بیماردلان شهوت‌پرست و کسانی که در شهر، اضطراب و نگرانی به وجود می‌آورند، از اعمال زشت خود دست برندارند، تو را ای رسول! علیه ایشان می‌شورانیم. در آن صورت، مدّت کمی در مجاورت با تو در این شهر زندگی خواهند کرد و نابود خواهند شد.»11 تا آرامش و امنیّت در جامعه تأمین شود.

از مجموع مطالب یاد شده این نتیجه به دست می‌آید که رعایت حجاب و پوشش اسلامی برای زنان و مردان مؤمن و مسلمان، تکلیف الهی است. رعایت آن، علاوه بر این که موجب عمل به دستورات الهی می‌شود، شخصیّت فردی، اجتماعی و معنوی انسان محجوب و پاک‌دامن، سیر صعودی پیدا کرده و نردبان تعالی و تکامل را یکی پس از دیگری طی خواهد کرد و از سوی دیگر در تأمین بهداشت روحی و روانی، آرامش خانواده‌ها، صفا، نورانیّت و امنیّت در جامعه نقش بسزایی ایفا می‌کند. به امید روزی که جوامع اسلامی و انسانی از تمام آلودگی‌ها تصفیه شوند و زمینه حضور زنان و دختران، بدون دغدغه و دلواپسی، در اجتماعات فراهم شود.

عامل غفلت و فراموشیچشم‌چرانی یکی از مصادیق حبّ دنیا و عامل مهمّی برای بروز غفلت از یاد خدا و خود است. غفلت، همان چالش اساسی است که انسان در سر راه کمال و سعادت خود دارد و بیداری، اوّلین نیاز او برای حرکت در این مسیر است. چشم‌چرانی باعث می‌شود که انسان هر چه بیشتر به خواب رود و از بیداری و یاد خدا دور بماند.

حضرت علی(ع) درباره مواظبت و حفاظت از چشم‌ها فرمودند: «چیزی در بدن، کم‌سپاس‌تر از چشم نیست. خواسته‌اش را ندهید که شما را از یاد خدا باز می‌دارد.» 12
1. اوّلین گام انحراف عملی: چشم‌چرانی و نگاه به نامحرم, گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسی است. نگاه‌های آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه, انحراف و گناه مبتلا می‌کند.

حضرت امام صادق(ع) فرمودند: «چشم‌چرانی، تخم شهوت را در دل می‌کارد و چنین کاری برای نگاه‌کننده کافی است که منشأ فتنه گردد.»13

نگاه کردن به ناموس دیگران، خواست شیطان است. چشمی که تیرهای آلوده نگاه را به نامحرمان پرتاب می‌کند، محلّ کمین شیطان است. شیطان از کمان چشم‌های او ناموس دیگران را نشانه می‌گیرد.

پیامبر خدا(ص) فرمودند: «نگاه به نامحرم تیر زهرآلودی از تیرهای شیطانی است.»14
پس باید مراقب چشمان خویش باشیم تا شیطان از آن، برای تخریب ایمان ما و ناموس مردم استفاده نکند.

2. حسرت و اندوه طولانی: امام صادق(ع) می‌فرمایند: «چه بسا نگاه‌هایی که غصّه‌های طولانی را در پی دارد.» به این معنی که چشم ،قوی‌ترین ابزار حسّی است؛ یعنی میدان آستانه تحریک چشم از بقیّه حواس بیشتر است و بیشترین تحریکات حسّی را دریافت می‌کند و این دل است که بعد از نگاه، به کار می‌افتد؛ یعنی آنچه را دیده می‌بیند، دل طلب می‌کند و چون امکان رسیدن به آنچه دیده شده، فراهم نمی‌شود، افسردگی و رنجوری نصیب انسان می‌شود.

از فحوای حدیث رسول خدا(ص) که فرمودند: «همه چشم‌ها روز قیامت گریانند؛ جز سه چشم: چشمی که از ترس خدا بگرید، چشمی که از نامحرم فرونهاده شود، چشمی که در راه خدا (و پاسداری از کیان اسلام) شب زنده دار باشد.» 15 فهمیده می‌شود که علاوه بر حسرت دنیوی,  فرد چشم‌چران در آخرت از فرط حسرت و پشیمانی، چشمانی گریان خواهد داشت.

3. زنای چشم: اسلام برای پاک‌دامنی پیروان خویش حتّی نگاه ریبه و شنیدن سخنان نامحرم را نیز اگر از روی غرض باشد، ممنوع کرده است. این خود هشداری به‌جا و حساب شده است که تماسّ نامشروع با نامحرمان را کنترل و محافظت می‌کند. البتّه رویارویی جدّی و ضروری و بدون هیچ‌گونه غرض، آن‌هم با حجاب کامل اسلامی و با رعایت ادب و سایر مسائل اخلاقی، اشکالی ندارد.

پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «در مورد رابطه نامشروع، برای هر عضوی از آدمی سهمی از زنا است؛ زنای چشم، نگاه کردن، زنای زبان، سخن گفتن و زنای گوش‌ها، شنیدن حرام است.»16

همچنین درباره شوخی کردن با نامحرم فرمودند: «هر کسی با زن نامحرمی شوخی کند برای هر کلمه‌ای که با او در دنیا سخن گفته، هزار سال در جهنّم زندانی می‌شود.» 17
حضرت علی(ع) به نقل از «انجیل» می‌فرمایند: «در «تورات» نوشته شده زنا نکن؛ ولی من می‌گویم اگر حتّی با نظر شهوت‌آلود به کسی نگاه کنی همان وقت در دلت با او زنا کرده‌ای.»18و نیز می‌فرمایند: « نابینا بودن بهترازنگاه‌های نامشروع است.» پس فاصله بین نگاه و گناه اندک است.

4. به خطر افتادن امنیّت و سلامت جامعه: در واقع، نگاه‌های آلوده، مسموم و شهوت‌انگیز، آتش درون را شعله‌ور می‌سازد که فرآیند و محصولی جز فحشا، سیاهی دل، مشکلات و نارسایی‌هایی اجتماعی، نخواهد داشت. چشم‌چرانی، دام شیطانی، بذر شهوت و رویشگاه فسق و فجور است که دل را می‌لرزاند، آرامش و ثبات را سلب نموده و باعث هرج و مرج و فتنه و فساد در جامعه می‌شود.

بنابراین چشم‌چرانی، این تیر مسموم و زهرآلود شیطانی، اگر بدون قید و بند رها شود، یقیناً سلامت و امنیّت دو طرف را به خطر می‌اندازد، جوان و نوجوانی که به کوچه و خیابان راه می‌افتد اگر دستور اسلام را رعایت نکرده و نگاهش را کوتاه نکند و از طرف دیگر، کسانی که باید حجاب و پوشش اسلامی را رعایت کنند، رعایت نکنند، چشم جوان به صحنه‌های شهوت‌انگیز خواهد افتاد و نیروی قدرتمند شهوت به جوشش و غلیان آمده و تحریک خواهد شد. درچنین شرایط حسّاس و خطرناکی، این جوان، یا باید به عیّاشی، فساد و تجاوزگری روی آورد و به خواسته‌های قوّه شهوانی، جواب مثبت دهد و امنیّت خود و دیگران را به خطر اندازد یا با تخیّل و تصوّر، با حالت افسرده و پریشان، زندگی بیمارگونه خود را ادامه داده، آسایش و آرامش خانواده را برهم زند.

5. ایجاد نگرانی و اضطراب: آنچه از مجموع آیات، روایات و تجربیّات کارشناسان به دست می‌آید این است که چشم‌چرانی‌های هوس‌آلود و بدحجابی و بی‌حجابی زنان و دختران بی‌بند و بار، از جمله عوامل مؤثّر در ایجاد اضطراب، نگرانی افراد، خانواده‌ها، هرج و مرج و ناامنی در جامعه به حساب می‌آیند. به عکس اگر اصول و ارزش‌های اسلامی از جمله حجاب و پوشش اسلامی، رعایت شود، از چشم‌چرانی و نگاه‌های آلوده جلوگیری به عمل آید و اگر خانم‌ها در نشست و برخواست و صحبت‌ها و مکالمات روزمرّه، دستورات شرع مقدّس را رعایت کنند، یقیناً زمینه‌های فساد زدوده شده، دام‌های شیاطین برچیده خواهد شد و آرامش روحی و روانی برای افراد و خانواده‌ها، نظم، ثبات و امنیّت در جامعه پدید خواهد آمد. امام علی(ع) می‌فرمایند: «کسی که نگاهش را کاهش دهد، قلبش آرام می گیرد.» 19 و نعمتی بالاتر از آرامش قلب، وجود ندارد. این موهبت بزرگ اگر در اعضا و افراد جامعه، محقّق شده و تجلّی پیدا کند، جامعه نیز به تبع اعضا و افراد خود، دارای امنیّت و آرامش خواهد شد.

ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد
این همه آفت که به تن می رسد
از نظر تو به شکن می رسد
دیده فرو پوش چو دُر در صدف                 
تا نشوی تیر بلا را هدف

6. عذاب اخروی: علاوه بر ابتلا به عواقب دنیوی، چشم ناپاک از عذاب و شکنجه الهی نیز بی‌نصیب نمی‌ماند.  رسول خدا (ص) فرمودند: «آنکه چشمانش را از نگاه به زن نامحرم پر کند، روز قیامت، خداوند چشمانش را با میخ‌های آتشین و از آتش پر کند تا وقتی که به حساب مردم رسیدگی کند. سپس امر می‌شود که او را به جهنّم ببرند.»20

ثمرات ترک عادت چشم‌چرانی
هریک از اعضای بدن مؤمن نسبت به عبادت پروردگار متعال وظیفه خاصّی بر عهده دارد که اگر به آن وظیفه عمل کند، ارزشمند است.
چشمی که به نگاه حرام آلوده نگردد، سبب برکات زیر می‌شود:
1. دیدن شگفتی‌ها: رسول خدا (ص) فرمودند:  «چشم‌هایتان را (از نامحرم) بپوشانید تا عجایب و شگفتی‌ها را ببینید.»21
2. راحتی قلب: امام علی (ع)فرمودند: «آنکه از نامحرم چشم خود را فرو نهد، قلبش را راحت کرده است.»22
3. نیک‌خویی: همچنین آن حضرت فرمودند:  «کسی که نگاه‌هایش کنترل شود، صفاتش نیکو گردد.»23
4. پاداش الهی: امام صادق (ع) فرمودند: «هرکسی زنی را ببیند و بلافاصله دیده‌اش را به آسمان بدوزد یا چشم فرو بندد، چشم باز نگرداند؛ مگر اینکه خداوند حوریان بهشتی را به عقد او در آورد.» 24
5. چشیدن شیرینی ایمان: پیامبر خدا(ص) فرمودند: «نگاه به نامحرم تیر زهرآلودی از تیرهای شیطان است و هر کس آن را از ترس خدا ترک کند، خداوند چنان ایمانی به او عطا کند که شیرینی‌اش را در دل خویش احساس کند.» 25
6. بروز صفت شجاعت: «شجاع‌ترین مردم کسی است که بر خواهش نفسانی‌اش چیره شود.» 26

معالجه خوی زشت چشم‌چرانی
قرآن مجید حضرت یوسف(ع) را به عنوان قهرمان میدان عفاف مطرح می‌کند تا جوانان مسلمان که در پی قهرمان‌یابی و الگوپذیری هستند، از یوسف(ع) که شجاع‌ترین مرد روزگار خود در مخالفت با هوای نفس و شیطان بود، پیروی کنند.

نکته شایان توجّه در داستان حضرت یوسف(ع) استمداد از خدای سبحان و پناه بردن به قدرت سرمدی اوست که هیچ چیز جز ایمان به پروردگار نمی‌تواند جلوی نفس سرکش و غریزه نیرومند شهوت را بگیرد.

از امیرمؤمنان علی(ع) سؤال کردند: به کمک چه چیزی می‌توان چشم از نامحرم پوشید؟ پاسخ دادند: «با خاموش کردن آتش شهوت، زیر نظر قدرتمندی که بر مخفیگاهت آگاه است.»27
نکته ظریف دیگری که در مسئله ناموس نهفته است و روایات نیز آن را تأیید کرده‌اند، این است که از هر دستی بدهی به همان دست پس می‌گیری؛ چنان‌که فرموده‌اند: «آن‌طور که جزا دهی، جزا بینی.»28

امام صادق(ع) فرمودند: «در زمان حضرت موسی(ع) مردی با زنی زنا کرد. وقتی به خانه خویش آمد، مردی را با زن خود دید. آن مرد را نزد حضرت موسی(ع) آورد و از او شکایت کرد. در آن لحظه جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: «هرکس به ناموس دیگران تجاوز کند به ناموسش تجاوز کنند.» حضرت موسی به آن دو فرمود: با عفّت باشید تا ناموستان محفوظ بماند.»29
بنابراین، مؤمن با غیرت، هرگز به ناموس دیگران نگاه حرام نمی‌کند؛ زیرا نمی‌خواهد کسی به ناموسش نظر بد داشته باشد.
هرکه باشد نظرش در پی ناموس کسان
پی ناموس وی افتد نظر بوالهوسان

شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا نگاه کردن به پشت سر زن‌هایی که عبور می‌کنند، جایز است؟ حضرت پاسخ دادند: «اگر به ناموس شما این‌گونه نگاه کنند، خشنود می‌شوید؟!» آنگاه فرمود: «برای مردم همان را بخواهید که برای خود می‌خواهید.»30

یکی دیگر از راه‌های پیشگیری از انحراف این است که مؤمن با نامحرم در جای خلوت اجتماع نکند؛ زیرا دور از چشم مردم، زمینه لغزش و انحراف فراوان است.
پیامبر (ص) فرمودند: «آنکه به خدا و روز جزا ایمان دارد، نباید در جایی بخوابد که صدای نفس زن نامحرم شنیده می‌شود.»31
اگر مرد و زن نامحرم در محلّ خلوتی باشند که کسی در آنجا نباشد، در حالی که دیگری هم نتواند وارد شود، چنان‌چه بترسند که به حرام بیفتند، باید از آنجا بیرون بروند.32
امیرمؤمنان علی(ع) فرمودند: «هیچ مردی با زنی(نامحرم) خلوت نکند. اگر مردی با زن بیگانه‌ای خلوت کند، سومی آن دو شیطان است.»33

امیرمؤمنان علی(ع) برای گریز از خطر آلوده شدن و رهایی از دام شیطان هنگام رو به رو شدن با نامحرم، این‌گونه رهنمود می‌دهند:
«اگر یکی از شما زنی را دید و خوشش آمد، چشم از او برداشته، نزد همسر خود رود که آنچه او دیده است، همسرش نیز دارد و مواظب باشد که شیطان را بر دل خویش راه ندهد و آنکه متأهّل نیست، دو رکعت نماز بخواند و خدا را زیاد سپاس گوید و صلوات بر پیامبر و خاندانش فرستد. آنگاه از فضل خدا بخواهد و خدا نیز با رحمت خویش او را از راه مباح، بی‌نیاز می‌گرداند.»34

به امید آنکه با یاری خداوند، تمام اعضای خویش را از آلوده شدن حفظ کنیم و عفّت و پاک‌دامنی بر جامعه اسلامی سایه‌گستر باشد. ان‌شاء الله.



پی‌نوشت‌ها:
1. سوره نور، آیه 30.
2. سوره نور، آیه 31.
3. «رساله حضرت امام خمینی (قدس سرّه)»، مسئله 2440، انتشارات اسلامی.
4. فی خلال القرآن، ج 4، ص 2512.
5.  «اصول روانکاوی فروید»، صص 257 ـ 259.
6. ر.ک: تفسیر صافی، ج3، ص 430؛ «الدرّ المنثور»، ج5، ص 40؛ کافی، ج5، ص 521.
7. برداشت از آیه 32 و 33 سوره احزاب.
8. سوره احزاب، آیه 59: ترجمه آزاد.
9. برداشت از آیه 59 سوره احزاب.
10. سوره احزاب، آیه 32.
11. سوره احزاب، آیه 60.
12. «بحارالانوار»، ج 101، ص 35.
13. «روضه المتقین»، ج 9،ص 434.
14. «بحارالانوار»، ج 104، ص 38.
15. همان، ج 101، ص 35.
16. «مستدرک الوسائل»، ج 14، ص 269.
17. «ثواب الاعمال»، ص 334.
18. انجیل متی ، 5 / 27 / 28
19. «غررالحکم و درر الکلم»، ج 5، ص 449.
20. «ثواب الاعمال»، ص 338.
21. «بحارالانوار»، ج 101، ص 41.
22. «شرح غررالحکم»، آمدی،ج 5، ص 449.
23. «میزان الحکمه»، ج 10، ص 7.
24. «بحارالانوار»، ج 101، ص 37.
25. «بحارالانوار»، ج 101، ص 38.
26. «نهج الفصاحه»، پاینده، حدیث 299، ص 58.
27. «بحارالانوار»، ج 101، ص 411.
28. «فروع کافی»، ج 5، ص 553.
29. همان.
30. «مستدرک الوسائل»، ج 2، ص 555.
31. «بحارالانوار»، ج 101، ص 50.
32. «رساله توضیح المسائل امام خمینی(ره)»، مسأله 2452.
33. «مستدرک الوسائل»، ج 14، ص 265.
34. «تفسیر نورالثقلین»، ج 3، ص 586.

مقام نداره...!

راستش این حرفی که می زنم، دل مشغولی اش برای یکی دو سال اخیر نیست؛ برمی گردد به یک جمله که در فیلم «دوئل» (1) دیدم. جمله ای بود که پرویز پرستویی بیان کرد. وقتی سعید راد فریاد زنان گفت: «اینجا مقام مسئول کیه؟» گفت: «مقام نداره، مسئول منم.»

از آن وقت تا حالا من این جمله را بارها و بارها تکرار کردم و امروز می فهمم مشکل خیلی ها در جامعه ی ماست: مقام را می بینیم؛ مسئولیتش را نه.
از چیزهای ساده شروع می کنم: مثلاً مادر و پدر بودن؛ علی الخصوص پدر که حقّ ولایت هم دارد. احتمالاً درباره ی مقام پدر و مادر در قرآن و روایات و فرهنگ همه ی جوامع خوانده و شنیده اید. مقامی که مقامی «ربّانی» معرفی شده است.

به شخصه بعضی اوقات که لجم می گیرد، به خدا شکایت می کنم که: «اگر اینقدر به آنها مقام نداده بودی، الان بنده مچاله و درمانده در مقابلشان ننشسته بودم؛ لااقل اگر جرّ و بحثمان شد، عذاب وجدان نمی گرفتم.»

ولی منصفانه که فکر می کنیم، پدر و مادرها مسئولیت ترسناکی دارند. انگار که یک تکّه طلای خالص را به دست آهنگری بدهی و از او گردنبند بخواهی و به او بگویی تنها یک بار می تواند طلا را ذوب کند و شکل دهد و اگر نتواند چیزی را که باید دربیاورد، پول طلا را باید پس بدهد.

اینکه طفلی معصوم به دست کسی سپرده می شود و او مدیریت شکل دادنش را به عهده می گیرد، خودش سخت است؛ چه برسد به اینکه پدر باشی و در آن دنیا پاسخگوی اعمال بد زن و فرزندت. خیلی مشکل است. یکجا در روایتی این مضمون را خواندم که در قیامت، زنی شوهرش را به خاطر آنکه به او و فرزندش حرام خورانیده بود، وارد جهنّم می کند.

چیز دیگری که مردم کوکورانه درباره اش تصمیم می گیرند، قبول کردن سمتهای بالای مدیریتی و ریاست است. اسمش رویش است: «مسئولیت» آن وقت تنها چیزی که دیده میشود، میز و حقوق و مزایا و «مقام» اش است.

واقعاً اگر «مسئولیت» دیده شود، «مقام» داشتن خیلی سخت می شود.
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «کسى که مسئولیّت اداره ی قسمتى از امور مربوط به مسلمانان را بر عهده بگیرد؛ ولى (در انجام وظیفه خود کوتاهى کند تا) آنان را ضایع سازد؛ خداوند او را (از فیض رحمت بى‏ منتهاى خود) بى ‏نصیب گرداند.» (2)


پی نوشت:
1. این فیلم به کارگردانی احمدرضا درویش در سال 1382 ساخته شد.
2. ابن بابویه، محمد بن على، پاداش نیکیها و کیفر گناهان، ترجمه ثواب الأعمال - قم، انتشارات سرور،چاپ: اول، 1381، ص660.

کریم ترین: پاسخگوی غیب

مرد، روی انگشتهای پایش خودش را بالا کشید تا قامت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) را در میان جمعیت ببیند. وقتی او را  دید که به سوالات مردم پاسخ می داد، در دلش گفت: «نمی فهمد!» و راهش را از میان جمعیت باز کرد تا به او رسید.

کنار حضرت علی(ع) ایستاد و سرش را بالا گرفت و گفت:‌ »ای علی! من از رعیت ها و اهالی شهر تو هستم...». علی(ع) سرش را بالا آورد و نگاه مختصری به او کرد و فرمود: «تو از رعیت ها و اهالی شهرهای ما نیستی! پادشاه روم تو را فرستاده تا مسائلى را از معاویه پرسش نماید. چون معاویه از جواب آنها عاجز شده است، بنابراین تو را براى خاطر آن مسائل نزد من فرستاده.»

مرد، چند بار دهانش را باز کرد تا چیزی بگوید ولی چیزی به ذهنش نرسید و بیشتر از آن، اصلاً چه داشت که بگوید. علی(ع) او را خوب دیده بود! با دستش پشت سرش را خاراند و زیر لب گفت: «راستی گفتی یا امیرالمؤمنین! معاویه مرا مخفیانه نزد تو فرستاد؛ ولى تو از این موضوع آگاه شدى. در حالی که غیر از خداى علیم کسى از این راز آگاه نبود.»
حضرت علی(ع) با دست به دو فرزندش حسن و حسین‌(علیهما السلام) اشاره کرد و فرمود: «از هر یک از این دو فرزندم که میخواهى، [مسائلت را] جویا شو.»
مرد، نگاهی به چهره ی خوش سیمای حسن بن علی(ع) انداخت و گفت: «از حسن می پرسم.»

حسن بن علی(ع) به طرف او برگشت و پیش از آنکه مرد حرف دیگری بزند، فرمود: «تو آمده ای بپرسی: بین حق و باطل چقدر است. بین آسمان و زمین چقدر فاصله است. بین مشرق و مغرب چقدر است. قوس و قزح چیست. [...] آن ده موضوعى که هر کدام از دیگرى شدیدتر است چیست.»
مرد سرش را تکان داد و با حیرت گفت: آرى.

امام حسن(ع) پاسخ داد: «بین حق و باطل بقدر چهار انگشت است. زیرا آنچه را که به چشم خود بنگرى حق و گاهى آنچه را که بگوش خود بشنوى باطل است. فاصله ی بین آسمان و زمین، نفرین شخص مظلوم است و آنچه که چشم بنگرد. فاصله بین مشرق و مغرب یک روز راه است براى آفتاب. قزح نام شیطان است و منظور از قوس همین قوس خدائى است که علامت فراوانى نعمت و امان از براى اهل زمین از غرق شدن است. [...] امّا آن ده چیزى که بعضى از آنها از دیگرى شدیدتر است: شدیدترین چیزى که خدا آفریده سنگ است. شدیدتر و سفت‏ تر از سنگ، آهن است که سنگ به وسیله ی آن قطع مى ‏شود. سخت تر از آهن، آتش است که آهن را آب می کند. سخت ‏تر از آتش، آب است (که آتش را خاموش می کند)، سخت تر از آب، ابر است (که آب را جذب و تولید می نماید). سخت ‏تر از ابر، باد است که ابر را حمل و نقل یا پراکنده می کند. شدیدتر و قوى ‏تر از باد، آن فرشته ای است که باد را دفع می کند. قوى ‏تر از آن فرشته، ملک الموت است که او را می میراند. قوی تر از ملک الموت، خود مرگ  است که او را مى ‏میراند. شدید و قویتر از موت همان خدایی است که مرگ را دفع می کند.»


منبع روایت: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار)، ترجمه نجفى، تهران، اسلامیه، چاپ اول، 1377، ص365؛ از کتاب خرایج؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.

محبوب ترین باب...

ما همه تشنه شدیم و تو فقط آب شدی
پسر کوچک سلطان که خود ارباب شدی
 
شاد کردی دل بابای خودت را وقتی
خنده‌ ای کردی و در دست پدر خواب شدیمنبع تصویر: shiagraphics.ir/fa/
 
تار مهر پدرت را بنوازم، وقتی
تو در آن گوشه‌ی دل، ماندی و مضراب شدی
 
می روم مشهد و در دور حرم می گردم
آشکار است که محبوب ترین باب شدی
 
بخشی از شعر سیّد مجتبی ربیع نتاج