درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

دعای عهد

دعای عهد، تجدید بیعت با امام حق و ولایت ایشان است. در این دعا ابتدا خداوند را به اسامی و صفات می خوانیم و بر امام زمان خویش صلوات می فرستیم، سپس فرج (عج) و حضور خویش را در زمان ظهور طلب می کنیم. در بخشی از این دعا، دست نیاز به آستان الهی بلند کرده، زمزمه می کنیم: اللهم انی اجدد له فی صبحه یومی هذا ...

ای آفریدگار صبح !
در جشن با شکوه روزی که آغاز می شود و در تمامی روزهایی که شیرینی نام تو بر لبانم می نشیند، من عهد دیرینه خویش را با صاحب صبح و امام عصر تازه می کنم و دست بیعتم را در زلال دستانش معطر می سازم تا شعر سپید این عشق در صحن دلم تکرار شود.
طراوات جاری این عهد و بیعت هرگز از باغ خاطرم بیرون نمی رود و پیوسته شال سبز محبتش را بر گردن می نهم تا توازشگر شانه های لرزانم باشد.

خالق مهربان من !
اگر دست تقدیر تو، لباس سپید آخرت را بر تن من پوشاند و درخت زندگی ام ، تن به خواب زمستانی و ابدی خویش سپرد و میان من و آن بهار موعود جدایی افتاد، پس در زمانی که سیمای مهربان آن ماه تابان در آسمان چشم مردمان آشکار شد، مرا از محراب قبرم برانگیز و توفیق احرام در صحن و صفایش عنایت کن تا لبیک گویان در گرد کعبه وجود مقدسش طواف کنم.

ای اجابت کننده هر دعا!
پنجره قلب منتظران رو به آسمان بیکرانت گشوده است تا به یک اشارت تو، غبار و اندوه غیبت از دلها برخیزد و چشمها به تماشای باران ظهور بنشیند.

خدایا !
شب یلدای هجران را به یمن ظهور ماه کاملش، کوتاه کن که شب پرستان، همچنان چشم بر صبح صادقش بسته اند و ما مؤمنان طلوع خورشید جمالش را نزدیک می دانیم.





آه سحر

دعاها و زیارتهاى مربوط به ساحت مقدس امام زمان و صاحب اختیار عوالم امکان، بخش مهمى از فرهنگ شیعه را به خود اختصاص داده است. این گستردگى منشأیى جز این ندارد که آن حضرت، خاتم اوصیا و امید امتهاست. و با امامتى که تاکنون دوازده قرن از آن مى گذرد، نمونه اى در انبیا و امامان گذشته است.
جمع آورى و تدوین ادعیه و زیارات مربوط به آن حضرت به صورتهاى مختلفى تاکنون انجام شده و دایره وسیعى دارد. در این نوشته به چند نمونه مشهور آنها اشاره مى شود و با برداشتهاى موضوعى و تلخیصى که از مضامین آنها شده، آشنایى بیشترى با محتواى این دعاها پیدا خواهیم کرد.
لازم به تذکر است که دعا براى وجود شریف امام زمان(ع) در دعاهاى مخصوص به حضرت محدود نمى شود؛ بلکه در زیارات ائمه و اعمال شب و روز جمعه و حتى در دعاهاى نماز و غیره نیز به چشم مى خورد، که در این نوشته به آن موارد هم مراجعه شده است.
باشد که با استمداد از ساحت قدس حضرتش، در آینده بتوانیم بحث جامع و کاملترى در کتابى مستقل، تقدیم نماییم.

حتما بخونید...

ادامه مطلب ...

از قنوت عارفان

 أللّهمّ و إنّک قد أوسعت خلقک رحمةً و حلماً.
 و قد بدّلت احکامک و غیرّت سنن نبیّک؛
 و تمرّد الظّالمون على خلصاءک؛
 و استباحوا حریمک و رکبوا مراکب إلاستمرار على الجرأة علیک.
 أللّهمّ فبادرهم بقواصف سخطک؛
 و عواصف تنکیلاتک؛
 و اجتثاث غضبک؛
 و طهّر البلاد منهم...
 عزیز خداوند من!
 در زمینى که زیر آسمان رحمت و صبر توست؛
 نامردمانى هستند که احکام تو را بدل کرده اند؛
 دشمنانى که آیین پیامبرت را دگرگون ساخته اند،
 و تجاوزگرانى ظالم که بر مخلصان مظلوم گردن کشى نموده اند.
 ننگشان باد!
 چگونه جرأت و جسارت یافته اند حریم پاک تو را مباح شمرند،
 و بر تو گستاخ شوند؟
 پروردگارا!
 تمامى خشم و غضب خود را نصیبشان کن و
 زمین را از آلودگى ایشان برهان.
 

    از دعاى امام سجاد(ع)
    ربیع الانام، ص86



یک خم هنوز در بسته است....


 1. أللّهمّ أدخل على أهل القبور السّرور

    دنیا مثل قبر بزرگى است که مردگان آن، نسلهاى بیشمارى از فرزندان آدم و حوّایند(ع)، با آرزوهاى کوچک و بزرگى که به گور برده اند.
 خدایا! ما وارثان ماتمزده اهل قبور را با نوید برآورده شدن آسمانى ترین آرزوى آدم خاکى - که سینه هایمان را سخت مى فشارد -، شاد و مسرور فرما!.
    خدایا! زمین - این قبرستان مرده آرزوهاى فرزندان آدم - را با قدوم احیاگر آن کس که آمدنش را وعده فرموده اى، زنده و اهل آن را سرزنده گردان!.
    خدایا! سالهاست، دنیا دوستى و آرزوهاى پست و کوچک دنیوى، دلهاى ما را که روزگارى قدمگاه تو بوده اند، میرانده است؛ و ما امروز مردگانى هستیم که به زندگى در قبور متحرکمان خو کرده ایم. آرزوى، زیارت وجه زیباى خودت را، شورآفرین قلبهایمان کن!
    خدایا! زبانم لال، اگر روزى آرزوى دیدن و پابوسى امامم را به گور بردم، منت گذار و لحظه اى او را بر مزارم عبور ده! »تا به بویش ز لحد رقص کنان برخیزم«.
 
 2. أللّهمّ أغن کلّ فقیر
    خدایا! هر چه مال اندوزى مى کنیم فقیرتر مى شویم و هر چه به دنبال خواسته هایمان مى رویم، بى نیاز نمى شویم. ما را به نیاز حقیقى مان برسان و درآغوش او از همه چیز بى نیازمان کن!
    خدایا! دینت را که بازیچه زبان ما بندگان هوس گردیده و در این بازى، رنگ و بوى حقیقى اش را از دست داده، با ظهور تجدید کننده شریعتت، غناى دوباره بخش!
    خدایا! ما را که بدون او هیچ نداریم به او که همه چیزمان است برسان!
    خدایا! او را که در دولت کریمه اش هیچ فقیرى نخواهد ماند، بر زمین حاکم گردان!
 
 3. أللّهمّ أشبع کلّ جائع
    خدایا! بى قراران زیارت آن طاووس زیباى اهل جنت را، سیراب از تماشاى قامت رعنایش کن!
    خدایا! ما را از دنیاطلبى سیر کن تا اشتهایى جز تماشاى او که وجه زیباى توست در دل نپرورانیم.
    خدایا! تا کى شاهد آن باشیم که انسانها - به ظلم - از گرسنگى جان مى دهند؟ این همه گرسنه را کس نمى تواند سیر کند، مگر او که وعده داده اى در سایه حکومتش هیچ کس گرسنه سر به بالین نگذارد.
    به تمناى چشم گرسنگان، حکومتش را در زمین برقرار گردان!
 
 4. أللّهمّ اکس کلّ عریان
    خدایا! بر قامت دین، لباس سر بلندى، بر قامت ولایت لباس حکومت، بر قامت اولیائت لباس عزت، بر قامت دشمنانت لباس ذلت، بر قامت زمین لباس حیات و بر اندام دل آراى یوسف زهرا(ع) لباس ظهور بپوشان!
    خدایا! قلب ما را پیش از آن که در سرماى غیبت، منجمد شود، در گرماى آغوش او پناه ده!
 
 5. أللّهمّ أفض دین کلّ مدین    خدایا! با دستان او که کلید گنجینه هاى زمین و آسمانت را به او سپرده اى، دین تمام دینداران را بپرداز!
    خدایا! بودنمان را مدیون حجتت هستیم. توفیق ده تا با فدا کردن هستى مان در رکاب او، ذره اى از این دین را ادا کنیم!
    خدایا! مدیون تمام نعمات توایم و براى هر نعمتى، بى نهایت، شکر بدهکاریم. با چه رویى از تو بخواهیم که نعمتت را بر ما تمام کنى؟ - یعنى ولى ما را به ما برسانى - مگر اینکه بگوییم فقط اوست که مى تواند شانه ما را از زیر بار این همه دین، خالى کند.
    پس نعمتت را بر ما تمام کن!
 
 6. أللّهمّ فرّج عن کلّ مکروب    خدایا! هیچ گرهى نیست که جز با دستهاى او باز شود و هیچ گرهى نیست که با دستهاى او باز نشود.
    با ظهور او گره از کار عالم بگشا!
    خدایا! تنها گرفتارى و غم و اندوهمان را غیبت او قرار ده تا تنها حاجتمان فرج او باشد.
    خدایا! هیچ گرهى در کار او نیست، مگر اینکه با دستهاى ما بسته شده است. ما را با توفیق طاعت و کسب رضایت خودت، موفق به گشودن گرهى کن که با دست خود بسته ایم!
    خدایا! او را که از بى صاحبى ما، اندوه مى خورد، با تحقق حکومتش و سرورى بر ما، خشنود گردان!
 
 7. أللّهمّ ردّ کلّ غریب
    خدایا! ما را که از دامن پاک او گریخته ایم و آواره برهوت هواهاى نفسانى شده ایم، دوباره به وطنمان که آغوش اوست برگردان!
    خدایا! اورا که از ما رنجیده و غریبانه از شهر ما رخت بربسته و در جایى که ما نمى دانیم، منزل گزیده است، دوباره به دیار ما شرمندگان ظلم خویش، باز گردان!
    خدایا! این آرزوى قلبى او را که آرزوى ما نیز هست، یعنى پاک شدن گرد غربت از چهره دین و اولیاى دین هر چه زودتر به استجابت برسان!
 
 8. أللّهمّ فکّ کلّ أسیر
    خدایا! ما را از زندان تاریک و سرد خواسته هاى زشت نفسانى و از زندان تاریک تر و سردتر، هجران او رهایى بخش!
    خدایا! غل و زنجیرهاى نفس را از دست و پاى عقلمان بگشا، تا نجات و آزادى را تنها در رسیدن به او بیابیم و بندگى او را اسارت نخوانیم!
    خدایا! ما را پاک پاک کن و همه گناهانمان را ببخش، تا او که زندانى پلیدیها و گناهان ماست، نجات یابد!
    خدایا! ما را اسیر او کن تا از بند غیر او آزاد شویم!
 
 9. أللّهمّ أصلح کلّ فاسد من أمور المسلمین
    خدایا! مرا که با فسادم، مانع ظهور او و اصلاح امور مسلمین به دست او شده ام، اصلاح فرما!
    خدایا! تنها چیزى که به صلاح ماست، ظهور اوست و آنچه که مانع ظهور اوست، فساد ماست؛ و حکومت هر آنچه که غیر او یا بیگانه با اوست - بر ما - موجب فساد ماست. ما را با رهایى از سلطه دشمنان او و خدمت به نظامى که به نام اوست، به صلاحمان، که حکومت اوست برسان!
 
 10. أللّمّ اشف کلّ مریض    خدایا! هر چه زودتر او را به عیادت همه بیماران بفرست!
    خدایا! ما را بیمار او کن، تا از همه بیماریها شفا یابیم.
    خدایا! با شربت وصل او، قلب هجران کشیده ما را از آتش تب فراقش، شفا بخش!
    خدایا! با ظهور تنها امید قلب حضرت زهرا(س)! بازوان شکسته، سینه مجروح و گونه کبودش را شفاى آجل مرحمت فرما!
 
 11. أللّمّ سدّ فقرنا بغناک
    خدایا! ما به غیر از تو و او کسى را نداریم. احتیاج ما به او با هیچ چیز برطرف نمى شود جز به دست تو و رساندن او به ما.
    خدایا! مسئلت از غیر تو و نیاز به غیر او، ما را در پرتگاه فقر افکنده است. نیاز به او را که نجات بخش ما از این سقوط و تنها مایه بى نیازى ماست، در دلهایمان برویان!
    خدایا! ما را محتاج او کن تا از غیر او بى نیاز شویم!
 
 12. أللّهمّ غیر سوء حالنا بحسن حالک    خدایا! »گذشته« سیاهمان که بى او سپرى شد. »حال« تیره ما را به »فردا«ى روشن او برسان!
    خدایا »حال« ما را بى او ببین! و روزگارمان را بدون او مپسند!
    خدایا! حال و روز ما را که خالى از اوست با حال و روز خودت که پیش او و با اوست، تغییر ده!
    خدایا! او را پیش ما بفرست تا ما را پیش تو بیاورد!
 
 13. أللّهمّ أفض عنّا الدّین
    خدایا! خودت، دین سنگین ما را به او که تحقق سرورى او بر ماست، بپرداز!
    خدایا! گناهان ما غیبت او را تمدید مى کند و غیبت او، دین او را برگردن ما سنگین تر مى گرداند.
    بر همه گناهان ما قلم عفو و مغفرت کش!
 
 14. و أغننا من الفقر
    خدایا! شنیده ام که بعضى ها را فقیر مى کنى تا متوجه تو شوند و به درگاه تو روى نیاز  آورند.
    ما را نه به واسطه فقر، که به واسطه او و در دولت کریمه او به بارگاه خودت بکشان!
    خدایا! مرا در فقرى قرار مده که نهایتش کفر است. - مرا از او فقیر نکن! -
    مرا در فقرى قرار ده که نهایتش ایمان است. - مرا فقیر او کن! -
    خدایا! ما را با او بى نیاز کن و به او بى نیاز مکن!
    ×
    خدایا! این چهارده دعاى مرا که همگى یک دعا بودند، به یک استجابت که چهارده استجابت است، برسان! و حکومت او را که حکومت چهارده تن است، هر چه زودتر بر زمین سایه گستر فرما!
 

   
 

دلتنگیام برا خودم کمه...


میخانه مگر بال و پرم را بپذیرد

تا آتش مستی جگرم را بپذیرد

ظرفیت دل در گرو پاکیِ ظرف است

ای کاش همین مختصرم را بپذیرد

در زاویهٔ گردش پیمانه نشستم

تا دستِ گدای سحرم را بپذیرد

منظورِ منِ بی سر و سامان خود ساقی ست

پس اوست که باید نظرم را بپذیرد

جارو زده ام با مژه خاک قدمش را

شاید برسد چشم ترم را بپذیرد

سر می کشم آن قدر به بالا که ببیند

دنبال همینم که سرم را بپذیرد

مقصود من از عشق، تماشای حسین است

سرمست شدن با قد و بالای حسین است

سرمایه سری هست، فدای سر ارباب

سر به سر ارباب، سرِ نوکر ارباب

بهتر که سرم را به روی دست بگیرم

چیزی که ندارم ببرم محضر ارباب

از کودکی ام یاد گرفتم که بگویم

مادر پدرم نذر پدر مادر ارباب

تا بوده همین بوده و تا هست همین است

جَمعند گداها همه دور و بر ارباب

کار آن قدری هست که بی کار نباشد

یک کارگر از این همه کارگر ارباب

این بال و پر سوختۀ فطرسی ام را

امشب برسانید به خاک در ارباب

با گفتن یک بار «حسین جان» گنهم ریخت

قبل از رمضان، سوم شعبان گنهم ریخت

تا سفره ی افطار شما هست، گدا هست

آقا که حسین است، برای همه جا هست

ما درد نگفتیم و مداوا شده رفتیم

پس بیشتر از هر چه که درد است، دوا هست

عیسی نَفَسی هست اگر از نَفَس توست

در سینه ات انگار نفس نیست، شفا هست

تا خانه ببر سائل خود را، که بگویی

هر وقت گرفتار شدی، خانه ی ما هست

در سینۀ سینایی ات، ارباب دو عالم!

گنجینه ای از جلوۀ اسماء خدا هست

ما عرش خدا را که ندیدیم، ولیکن

جایش شب جمعه، حرم کرب و بلا هست

ما تا ابد دهر بدهکار حسینیم

دیوانه زنجیری بازار حسینیم

سرچشمهٔ توحید دو تا چشم ترت شد

تا عرش پریدن هنرِ بال و پرت شد

با زلفِ کشیده، صف خیرات کشیدی

یک شهر نمک گیر تو و موی سرت شد

بالا بنشین ای به قیامت، قد و قامت

یک بار زمین خوردی و دل خون جگرت شد

باید که ز خاک قدمش بوسه بگیرند

هر وقت که هم بازی تو در به درت شد

این پیرهن سرخ نشان داد شهادت

از روز ازل آمد و مدّ نظرت شد

لیلا تویی و ما همه مجنون تو هستیم

جانانه مسلمان تو و خون تو هستیم

آواره ترین سائل درگاه رسیده

درمانده ترین ماندۀ در راه رسیده

ای جلوهٔ رحمانیت! ای رحمت مطلق!

نور تو به دادِ دل گمراه رسیده

قطع به یقین، دستِ بگیر است، قیامت

دستی که به دامان تو ای شاه رسیده

یک وقت تن محترمت درد نگیرد

از عرشِ خدا حولۀ دلخواه رسیده

شش ماه به روی جگرِ سوخته دل ها

داغ انا العطشان تو با آه رسیده

می خواست که از مادر تو اشک بگیرد

این بوسه که حالا به گلوگاه رسیده

جبریل که پر ریخت، پیمبر نفسش رفت

حرف از گلوی توست که مادر نفسش رفت






حبیب جان ممنونم