درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

تهمت بی خبری ...

این روزها همه
نیاز به تو را فهمیده اند.
این روزها
حتی بچه ها بهانه تو را میگیرند
و نوزادان فقط
با «لالایی انتظار» به خواب میروند.
مرتضی دیگر دوچرخه نمیخواهد
او از خدا فقط
آمدن تو را تمنا کرده است
ومریم
که دیگر به کفشهای رنگ پریده و وصله دار راضی است
تمام نمره هایش را بیست آورده
که تو خوشحال شوی
و ظهور کنی
و علی که هر روز
با چفیه به دبستان میرود
و به جای کمربند فانسقه می بندد
توی انشایش نوشته بود:
«بیا تا دیگر مجبور نباشیم هر روز
پیش چشم و گوش این همه دشمن
سلاحهایمان را
بر سر مواضع دشمن فرضی؛ فرو بریزیم
ای ویرانگر بناهای شرک و نفاق!»

imam zaman 131

مولای ما همانند «ماه درخشنده» است

تا به حال دقت کرده اید که در لاجوردی بی کرانه ی آسمان، ماه، همچون چشم شب است؟ انگار، آسمان حتی شبها نیز، چشمی نگران برای مراقبت از زمینیان دارد. بی جهت نیست که راهنمای گمشدگان در شب، درخشش ماه است.

imam zaman 121

هرچند مهتاب به اندازه ی آفتاب پرنور نیست امّا زیبایی ای و درخشندگی اش را به طور کامل از خورشید می گیرد. ماه، بازتاب نور خورشید را به زمین می تاباند و یا به عبارتی آینه ی خورشید است.

امام رضا (علیه السلام) در حدیث بلند خود راجع به امام می فرمایند: « امام، ماه درخشنده و چراغ پرتوافکن و روشنایى تابنده و ستاره راهنما در ناپیدایى شب‏هاى ظلمانى و راهنماى هدایت و نجات بخش از تباهى است...» (1)

همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در خطبه ی غدیر پس از جمله ی معروف «هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست» فرمودند: «پروردگارا، یاری کن کسی را که امام را یاری می کند، بخاطر آنکه امامِ هدایت کننده را که همچون ماه شب چهارده تاریکی ها را روشن می کند یاری می کند...» (2)
تمام امامان ما، به ماه تشبیه شده اند؛ چنانچه در دعای ندبه امام زمان خویش را چنین خطاب می کنیم: «یابن اقمار المنیره...» (3)

نکته ی آخر: مولود نیمه ی شعبان! حتی اگر تمام آسمان شب، ستاره باشد، هیچ نوری، به پای نور ماه شب چهاردهم نمی رسد...
 
پی نوشت:
1. تحف العقول / ترجمه حسن زاده ؛ ص797؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 5/3، تولید موسسه نور.
2. أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم ؛ ص513؛ با استفاده از همان نرم افزار
3. ای فرزند ماه های تابنده// فرازی از دعای ندبه

حرف حساب: تمرین اراده کردن

امام خمینی، در کتاب چهل حدیث خود، راجع به عزم و اراده می گویند:
«... اگر بی عزم از این دنیا سفر کنی، انسان صوری (ظاهری) بی مغزی هستی که در آن عالم، به صورت انسان محشور نشوی؛ زیرا که آن عالم محل کشف باطن است و جرأت بر معاصی، کم کم انسان را بی عزم می کند... استاد بزرگ ما مرحوم میرزامحمد علی شاه آبادی می فرمودند: بیشتر از هر چیز، گوش کردن به تغنیات (1) سلب اراده و عزم از انسان می کند...»


پی نوشت:
1.      آوازها و موسیقی های مطرب و حرام.
منبع: چهل حدیث، امام خمینی، حدیث 1، ص 8؛ به نقل از کتاب عارف کامل، بنیاد علوم و معارف اسلامی دانش پژوهان، چاپ سوم، بهار 1382، انتشارات عارف کامل، ص 105.

آرزوهاى طولانى!

قال على (علیه السلام):
«ما اَطالَ اَحَدٌ الاَْمَلَ اِلاّ نَسِىَ الاَْجَلَ و اَساءَ الْعَمَلَ»;
«هیچ انسانى آرزوهاى خود را طولانى نمى کند، مگر این که مرگ را فراموش مى کند و اعمال او بد مى شود!»(1).



شرح و تفسیر

آرى آرزوهاى دور و دراز، انسان را گرفتار سوء رفتار و قبح اعمال مى کند. در زبان عرب دو لغت به معناى امید و آرزوست; یکى «رجاء» و دیگرى «أمَل» است، اوّلى بار مثبت دارد و منظور از آن امید و آرزوى سازنده است، ولى «اَمَل» گاه بار منفى دارد و به معنى آرزوهاى غیرسازنده است. ظاهراً در فارسى «امید» معادل «رجاء» و «آرزو» معادل «امل» است. حضرت على (علیه السلام) در این روایت پرمعنى به یکى از جنبه هاى منفى «أمل» مى پردازد و تأثیر سوء آن را در اعمال انسان گوشزد مى نماید.
سؤال: راستى چرا «آرزوهاى طولانى» این قدر بد است؟
پاسخ: خاصیّت زرق و برق مادّى دنیا این است که از دور جاذبه قوى دارد، امّا وقتى انسان به نزدیک آن مى رسد به آن عادت مى کند و جاذبه خود را از دست مى دهد. مانند موادّ مخدّر که افراد قبل از رسیدن به آن برایشان جاذبه دارد، امّا وقتى معتاد شدند دیگر جذبه اى براى آن ها ندارد. و باید مرتّباً مقدار آن را افزایش دهند تا در کام مرگ فرو روند.
شخصى که اجاره نشین است و از مشکلات آن رنج مى برد آرزو مى کند که خانه اى ملکى، هر چند کوچک نصیبش شود و این برایش فوق العاده جاذبه دارد، امّا هنگامى که به آن مى رسد، پس از مدّت کوتاهى برایش عادى مى شود و آرزوى خانه اى بزرگ تر با امکانات بیش تر مى کند، امّا به آن هم قانع نیست و هر روز در فکر منزل مرفّه ترى است.
هفت اقلیم ار بگیرد پادشاه *** همچنان در بند اقلیمى دگر!
بنابراین آرزوها مرز و پایانى ندارد، بدین جهت اگر انسان بخواهد به آرزوهاى خویش برسد باید تمام نیرویش را صرف رسیدن به آن نماید و طبیعى است که دیگر وقت و نیرویى ندارد که صرف جهان آخرت نماید. بدین جهت در احادیث معصومین آرزوهاى طولانى مذمّت گردیده و موجب فراموش کردن آخرت شمرده شده است(2).
این مطلب را نیز در نظر داشته باشیم که زیادى نعمت، که معمولا آرزوهاى طولانى در راستاى تحصیل آن است، در بسیارى از موارد مایه بدبختى است! حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) از بیابانى عبور مى کردند، فرمود: بروید مقدارى شیر بیاورید و پول آن را هم به صاحب حیوان بدهید. صاحب آن حیوان از دادن شیر به پیامبر(صلى الله علیه وآله) امتناع ورزید! پیامبر (صلى الله علیه وآله) دعا کرد که اموالش زیاد شود! از آن جا گذشتند و به شبان دیگرى رسیدند و همان تقاضا را مطرح کردند. آن شبان ادب کرد و به سرعت مقدارى شیر در اختیار پیامبر (صلى الله علیه وآله) و همراهان قرار داد. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا! به اندازه کفاف و عفاف به او نعمت ارزانى دار! اصحاب از تفاوت این دو دعا، براى آن دو نفر پرسیدند؟ حضرت فرمود: زیادى نعمت براى شخص اوّل مایه رنج و عذاب است(3).



1. غرر الحکم و درر الکلم، جلد 6، صفحه 101، حدیث 9676.
2. در روایتى از امام على (علیه السلام) مى خوانیم: «طُولُ الاَْمَلِ یُنْسِى الاْخِرَةَ، آرزوهاى طولانى سبب فراموشى آخرت است» (اخلاق در قرآن، جلد سوم، صفحه 188).
3. بحار الانوار، جلد 69، صفحه 61، حدیث 4.

خدا براى پذیرش امامت مهدى از مردم پیمان گرفته است


بصائر از حمران از ابو جعفر(علیه السلام) آورده است : وقتى خداوند خلایق را آفرید ، آبى گوارا و نیز آبى شور و تلخ را به وجود آورد . سپس هر دو را مخلوط کرد ، آنگاه از روى زمین ، گلى را برگرفت و آن را بسیار مالاند ، پس به اصحاب یمین ( یاران دست راست که مانند انبوه مورچگان بودند ) فرمود : به سلامت رو به بهشت آورید . بعد به انبوه اصحاب شمال ( یاران چپ ) فرمود : رو به آتش جهنم ببرید که اهمیتى به شما نمى دهم . سپس فرمود : آیا پروردگار شما نیستم ؟ گفتند : چرا ، گواهى دادیم ، مبادا روز قیامت بگویید از این امر غافل بودیم . ( اعراف/172 ) .سپس براى پیامبران عهد وپیمان گرفت وفرمود : آیا پروردگار شما نیستم؟ آیا این محمد رسول خدا و این على امیر مؤمنان است ؟ گفتند: بلى ، نبوت برایشان ثابت شده است. آنگاه براى اولواالعزم میثاق ستاند و فرمود : آیا پروردگارتان نیستم و محمد رسولم و على امیر مؤمنان و جانشینان پس از وى ، والیان امر و نگه داران علمم نیستند ؟ نیز با مهدى دینم را نصرت و یارى مى دهم ; به وسیله او دولتم را آشکار مى کنم; با وجودش، از دشمنانم انتقام مى گیرم وبندگان مرا مى پرستند ، چه خوش داشته باشند و چه نداشته باشند ؟ گفتند : اى پروردگار ! پذیرفتیم و بر این مطلب گواه و شاهدیم !

حضرت آدم نپذیرفت و انکار هم نکرد اما براى پنج اولواالعزم ، درباره مهدى عزم جزم شد اما آدم تصمیم نداشت او را بپذیرد ، که خدا در این باره مى فرماید : « به یقین پیش از این با آدم پیمان بستیم ، ولى آن را فراموش کرد و براى او عزمى استوار نیافتیم » (طه/115) . مقصود آن است که پیمان را ترک گفت . پس خدا به آتش دستور داد که شعله کشید ، سپس به اصحاب شمال ( یاران چپ ) فرمود : داخل آتش شوید ، اما آن را ترسناک دیدند و از آن دورى کردند . خدا به اصحاب یمین ( یاران دست راست ) فرمود: داخل آتش شوید ، که وارد آن شدند و بر آنان سرد و سلامت بود . یاران چپ گفتند : پروردگارا ! عذر ما را بپذیر و فرصتى دیگر به ما بده ، خدا فرمود : عذرتان را پذیرفتم ، بروید و وارد آتش شوید اما باز ترسیدند ، در اینجا بود که طاعت و معصیت و ولایت ثابت و معلوم گردید . مانند روایت در کافى 2/8 با تفاوتى اندک ; مختصر البصائر /154 ; اثبات الهداة 1/461 ; بحار الانوار 26/279 .
اگر روایت صحیح باشد ، شایسته است انتساب مطلب به آدم(علیه السلام)مربوط به زمان پیش از آمدن وى به دنیا باشد ، یعنى قبل از آن که خدا او را برگزیده ، پیامبرى معصوم قرارش بدهد .