درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

آرماگدون

جنگی رخ خواهد داد که در آن تمام نیروهای خیر در برابر شر صف آرایی می کنند. جنگی اتمی که سراسر جهان را درگیر و شهرها را ویران می کند و انتهای آن باید منتظر ظهور بود. ظهور عیسی (ع).


این توصیفات تنها صحنه هایی از میان فیلمهای هالیوودی نیست، بلکه تعریفی است از نبرد جعلی آخرالزمان به نام آرمگدون. نبردی که هر روز و هر سال، هزاران سطر و فیلم و برنامه و تبلیغ، مستقیم و غیرمستقیم به آن پرداخته می شود و حتی برخی مدعیان نیز آنرا با نبردهای آخرالزمان حضرت مهدی عجل الله یکی می کنند، ولی خودشان هم خوب می دانند که تفاوت این دو ره از کجاست تا به کجا!

آرمگدون چیست؟
آرماگدون واژه ای عبری است به معنای تپه شریفان یا کوه. تپه ای که در جنوب شرقی هیفا در قسمت شمالی کشور فلسطین قرار دارد و در محدوده کرانه های باختری رود اردن واقع شده است. گفته شده که در گذشته مکانی استراتژیک در مسیر و تقاطع شمال به جنوب و شرق به غرب بوده است. آنچه قابل توجه است اینکه این منطقه بسیار محدود و کوچک است. به هر حال آنچه مهم است اینکه امروزه این مکان به عنوان مکانی برای جنگ آخرالزمان بنیادگرایان انتخاب شده است. منطقه آرماگدون در غرب رود اردن و در میان الجلیل و السامره در دشت یزرعین قرار دارد. جاییکه حتی ناپلئون بناپارت نیز روزگاری درباره آن گفته که در آن بزرگترین نبرد جهان رخ می دهد.

آرمگدون، از مذهب تا سیاست
شاید اگر ساده نگاه کنیم آرمگدون و حرفهای پیرامون آن را مباحثی اعتقادی به حساب آوریم که عده ای منتظر ظهور عیسی (ع) از آن سخن می گویند. ولی با یک بررسی ساده نیز می توان به نتایجی دقیقا خلاف این امر دست یافت. حقیقتی که دیگر نه تنها رنگ و بویی از مسائل اعتقادی ندارد، بلکه پروژه ای تعریف شده است که توسط مسیحیان صهیونیست و یهودیان تعریف و اجرا شده است.

در کتاب مقدس مسیحیان تنها یک بار در مکاشفات یوحنا، فصل16، آیه 16، نسبت به این مکان سخن گفته شده است. به این صورت که:" ...و آنها را در جایی گرد آورد که به زبان عبرانی آرماگدون می نامند."

در عهد عتیق هیچ نشانی از این صحرا و واقعه آرماگدون وجود ندارد. پس تنها در رویای مکاشفات انجیل در عهد جدید یک بار آمده  و در منابع اسلامی همچون قرآن و روایات هیچ سخنی از آرماگدون بیان نشده است. حال آنکه در میان مجموعه عظیم روایاتی که در دست داریم تنها شش هزار روایت مختص به موضوع آخرالزمان و مهدویت می باشد اما همانطور که گفته شد نامی از این جنگ در این میان به چشم نمی خورد.

این ادعا وجود دارد که در نبرد مورد نظر دو نیرو با یکدیگر وارد درگیری می شوند که یکی نیروهای شر و بی ایمان می باشند که فرماندهی آنها را فردی به نام دجال بر عهده دارد که ضد مسیح است و شریکان او عبارتند از اعراب، مسلمان و حامیان روسی که ارتشی چهارصد میلیونی را تشکیل می دهند.

اما گروه مقابل نیروهای خیر می باشند که همان حامیان اسرائیل هستند که به رهبری مسیح وارد جنگ می شوند و اینان دارای خصوصیتی ویژه هستند و آن اینکه حامل نور و خیر و خوبی هستند. اما نتیجه جنگ این است که مسیح، اولین ضربه را با سلاح های کشنده ی خود، بر نیروهای شر وارد می کند و این ارتش را از بین خواهد برد، به گونه ای که گفته شده آنچنان حمام خونی به را افتد که تا افسار اسبان در آن فرو خواهد رفت.

نهایتا جنگ آرماگدون پس از آنکه دو سوم آنها در این نبرد از بین می روند،با ایمان آوردن یهودیان به مسیح، به عنوان منجی ایشان، به پایان خواهد رسید،. سپس مسیح، مومنان به خویشتن را همراه خود به آسمانها می برد و اینان از بالای آسمان در حالیکه در راحتی و خوشی هستند، نظاره گر نبرد آرماگدون خواهند بود و بعد از اتمام جنگ به همراه مسیح به زمین بازمی گردند تا برای مدتی طولانی زندگانی سرشار از سعادت و آسایش را سپری کنند.

اما اینکه چه کسانی به آرمگدون اعتقاد دارند و چگونه آنرا گسترش می دهند و بحث های گسترده دیگر، مواردی هستند که ازین پس در سلسله مقالات آرمگدون، به تشریح آنها خواهیم پرداخت.

منابع:
"آرماگدون"،محمود النجیری،ترجمه زعفرانی و عباسپور،نشر هلال
"آرماگدون" مجموعه لوح های فشرده موعود، سخنران: اسماعیل شفیعی سروستانی

پروژه موعودسازی در سینمای یهودی؛ ا ا گسترش فرقة کابالیسم

صهیونیست‌ها شرکت‌های جدیدی در سینمای امریکا تأسیس کرده‌اند که همان آرمان‌های قدیمی بنی‌صهیون را با رنگ و لعاب و جذابیت‌های بیشتر گسترش می‌دهند؛ مانند شرکت دریم ورکز که استیون اسپیلبرگ‌ و یارانش . . .

ادامه مطلب ...

نگاهی گذرا به پروژه غرب و سرمایه گذاری آرماگدون

امروزه یکى از مباحثى که در دنیاى غرب و مسیحیت توجه عده کثیرى را به خود جلب نموده، توجه به یکى از مباحث مسیحیت است که در رابطه با آخرالزمان و آمدن مسیح(ع) گفت و گو مى کند و از طرف دیگر قرار گرفتن درآستانه قرن بیست و یکم میلادى که از نظرمسیحیان نویددهنده دوران آخرالزمان است موجب گشته تا کتب و فیلم هاى خاصى در زمینه مباحث آخرالزمان، علائم آخرالزمان، مکاشفات مختلف، چگونگى حفظ خود از گزند حوادث و وقایع و غیره ساخته و منتشر شوند.

یکى از انتشاراتى که اخیرا در این زمینه به ویژه در زمینه تولید فیلم هاى ویدیویى فعالیت وسیعى را آغازکرده انتشارات آرماگدون است(Arageddon) که خود را با عنوان بزرگترین کتابفروشى در زمینه کتب مربوط به نبوت، مکاشفات و انجیل معرفى نموده است.

جستجوى کامپیوترى در شبکه اینترنت فهرستى از کتب و فیلم هاى ویدیویى تهیه شده در این زمینه را معرفى مى نماید که در ذیل نمونه هایى از این کتب و نوارهاى ویدیویى رابراى آشنایى خوانندگان عزیز معرفى مى نماییم:

در مورد بازگشت مسیح(ع): فیلم ویدیویى به روایت "ادوند پاردوم"(1)

موضوع این نوار ویدیویى دررابطه با به پایان رسیدن هزاره دوم میلادى و نگریستن دقیق بشر به آینده مشکوک قرن بیست و یکم است، عده اى از مردم پایان هزاره دوم را به عنوان سرآغاز جدیدى تصور مى نمایند. کتاب آسمانى مسیحیان مى گوید: مسیح زمانى مى آید که شما انتظار آمدن او راندارید، و این چنین است که شمارش معکوس آغاز شده است و سؤالى که به ذهن وارد مى شود این است که ما در چه زمانى از تاریخ واقع شده ایم؟

هشدار دو دقیقه اى زمین:

این نوار ویدیویى مهیج و جنجالى شما را به کشف این مطلب مى رساندکه چرا متخصصان و کارشناسان امور دینى و مکاشفات در غرب معتقدند که هشدار دو دقیقه اى زمین به گوش مى رسد! در این نوار شما مى توانید نگاهى دقیق به روزگاران آشفته اى داشته باشید که ما در آن بسر مى بریم و ضمنا به شواهدى دست یابید که توضیح دهنده این مطلب است که ما در واپسین روززندگى مى کنیم. این نوار ویدیویى براساس کتاب "جان ویلر" (2) تهیه شده و روایت کننده آن نیز "کاریل ماتریسیانا" (3) است.

آخرالزمان دوران سختى است

این نوار ویدیویى در 3 کاست تهیه شده و با اینکه به شیوه اى حرفه اى تهیه شده است اما از آنجا که در برگیرنده اطلاعات کمى و کیفى خاصى است که به حیات و بقاى روحى و جسمى بشر در خلال دوران آشوب و اضطراب آخرالزمان مى پردازد بسیار حیرت آور است.

اولین بخش از این نوار ویدیویى به بحثى جامع در رابطه با دوران قبل ازآشوب و اضطراب پرداخته و این مطلب را خاطرنشان مى سازد که بشر براى رسیدن به آشوب و اضطراب به دنیا نیامده است، اما دچار آشوب و اضطراب شده و خوشى خود را از دست داده است. در این فیلم "دیک آینزورت" (4) انسان را در زمینه اینکه چگونه خود را از گزندحوادث دور ساخته و حفظ نماید و یااینکه چگونه غذا تهیه نموده، محصولات خود را به بار آورد و خود را براى شرایط سخت آماده سازد، راهنمایى مى کند.

در بخش دوم و سوم این نوار به افراد آموخته مى شود که چگونه وسایل و لوازمى را که به طور روزمره دور مى اندازند، مى توانند به عنوان ابزارى مفید مورد استفاده قرار دهند و همچنین به شما آموخته مى شود که چگونه اجاق خورشیدى و ابزار دیگر بسازید و آب براحتى پیدا نمایید.

دلایل شگفت انگیز؛ آیا خدابراستى وجود دارد؟

این نوار ویدیویى نوارى مستنداست که شواهدى جدید و شگفت انگیز را که موجب اثبات خدا شده است ارایه مى دهد، تهیه کنندگان این فیلم نظیر "پاول لالوند"، (5) "گرانت جفرى"، (6) "دیو بریس"، (7) "دیو مانت" (8) و "چوک میسار" (9) معتقدند که با دیدن این فیلم مى توانید خود و دوستان نجات نیافته خود را به فلاح ورستگارى برسانید.

مکاشفه

این فیلم نشان مى دهد که در دوزخ خشونت، حیله و نیرنگ و در دنیاى شهوانى امروز، مردان و زنان باایمانى وجود دارند که همه چیز را به نام خدا و با استعانت از او مى خواهند و آنان اهل مقاومت و بردبارى وپایدارى هستند. مدت این نوارویدیویى 97 دقیقه است.

 

پى نوشت ها:

1.EdmundPurdom

2.John Wheeler

3.Caryl Matrisciana

4.Dech Ainsworth

5.Paul Laloude

6.Grant Jeffrey

7.Daye Breese

8.Dave Hunt

9.Chuch Missler

ترجمه شده توسط: احمد یکانى فرد

جاهلیّت مدرن و پوستین وارونة اسلام

از قول پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «من بین دو جاهلیّت که دومین آن مخرّب‌تر از اوّلی است، برانگیخته شدم.» جاهلیّت اوّلی، در ازدحام تعصّب قبیله‌ای و حزبی، زنده به گور کردن دختران، تبرّج و خودآرایی، قمار و غنا و بت‌پرستی مزمن، جز با بعثت پیامبر آخرالزّمان(ص)، نزول وحی و تحمّل رنج و سختی رسول آخرین برطرف نشد


از قول پیامبر اکرم(ص) روایت شده است که فرمودند: «من بین دو جاهلیّت که دومین آن مخرّب‌تر از اوّلی است، برانگیخته شدم.»
جاهلیّت اوّلی، در ازدحام تعصّب قبیله‌ای و حزبی، زنده به گور کردن دختران، تبرّج و خودآرایی، قمار و غنا و بت‌پرستی مزمن، جز با بعثت پیامبر آخرالزّمان(ص)، نزول وحی و تحمّل رنج و سختی رسول آخرین برطرف نشد تا آنجا که از اعراب بادیه‌نشین که به قول امیرمؤمنان(ع): «مردم در حیرت و گمراهی سرگردان بودند و در فتنه و جهل و فساد غوطه‌ور، هوا و هوس‌های سرکش، آنها را از جادة حق دور ساخته بود، جهل و نادانی آنها را سبک‌مغز بار آورده و در کارهای خود مضطرب و حیران ساخته و به آن مبتلا گشته بودند.»  امّتی شکوفا شد که شهرت فرهنگ و ادب و مدنیّتش همة آفاق را درنوردید؛ چنان که بی‌اغراق، جملة فرهنگ‌ها و تمدّن‌هایی که طیّ بیش از یک هزار سال گذشته در اقصانقاط عالم برکشیده شدند، مرهون و مدیون آن تحوّل بزرگ و مردانی‌اند که در مکتب و مدرسة پیامبر آخرین درس آموخته بودند، امّا هیهات!!

واسپس آن همه تحوّل و پس از آن پیامبر رحمت(ص)، اتّحاد و اتّفاق عناصری چون غفلت، دسیسه، کاهلی و خودکامگی با دلّالگی ابلیس لعین، چنان زاویه‌ای در مبادی و مبانی و صورت‌های این آیین آسمانی پدیدار گشت که وصیّ گرامی حضرت پیامبر اکرم(ص)، در خطبة 107 نهج البلاغه پیش‌بینی فرمودند: «اسلام را چون پوستینی وارونه خواهند پوشید.»
امروز بیش از هر زمان و روشن‌تر از هر دوران نهیب دردمندانة امام علی(ع) به گوش می‌رسد. گوییا همین امروز از گنج‌خانة سینة پر درد او این عبارات زبانه می‌کشد که با عتاب می‌فرمودند:

•    «...چگونه است که شما را پیکرهایی بی‌جان و جان‌هایی بی‌پیکر؛
•    عابدانی بی‌صلاح، تاجرانی بی‌سود، بیدارانی خواب، حاضرانی غایب، ناظرانی کور، شنوندگانی کر و گویندگانی لال می‌بینم...؛
•    این راه‌ها شما را به کجا می‌برد؟؛
•    تاریکی‌ها تا چه وقت شما را سرگشته و حیران می‌نماید؟؛
•    دروغ‌ها چگونه شما را می‌فریبند؟؛
•    این بلا از کجا به سر شما می‌آید و به کجا بازگردانده می‌شوید؟.»

هیهات! امام علی(ع)، نه گوشی یافت تا سخنش را بشنود و نه دستی و دلی که او را در کندن درخت ضلالت یاری دهد، از این رو، جملة پیش‌بینی‌های او دربارة آینده آن امّت و فرهنگ مدنیّتش محقّق شد. به همان سان که او در آینة دل و علم خویش می‌دید، او پیش‌بینی کرده بود:

•    باطل در محلّ خود جای می‌گیرد؛
•    جهالت بر مرکب‌هایش سوار می‌گردد؛
•    و گروه ستمگر، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود؛
•    دعوت‌کننده به سوی حق کمیاب شود و روزگار چونان گزنده‌ای وحشی حمله آورد؛
•    شتر باطل واسپس سکوت، عربده کشد و قوّت یابد؛
•    مردم بر معصیت پیمان برادری بندند و بر دین‌داری از هم دوری گزینند؛
•    بر دروغ و ناروا با یکدیگر دوستی کنند و بر راستی دشمنی ورزند؛
•    فرزند باعث خشم پدر، باران باعث حرارت، مردم پست فراوان و خوبان کمیاب شوند؛
•    توانمندان همچون گرگ و حاکمانشان درّنده، میانه حالان طعمه و نیازمندان همچون مردگان شوند؛
•    راستی ناپدید و دروغ فراوان گردد؛
•    مردم به زبان اظهار دوستی و به دل دشمنی کنند؛
•    فسق عامل نسبت، عفّت باعث شگفتی و اسلام را همچون پوستینی وارونه پوشند.»

این همه، تفسیر و تفضیل آن کلام پیامبر(ص) بود که فرموده بود: «جاهلیّت دوم، مخرّب‌تر از اوّلی است.» با این توصیفات، بر کندن بیخ درخت تنومند جاهلیّت دوم به مراتب سخت‌تر از اوّلی است. ترکیب چند وجهی صورت‌ و سیرت جهالت، آزمودگی و تجربة ائمة جهالت و تغییرات شگفت‌آور صورت‌های زندگی، جهالت بسیط عصر بعثت را به جاهلیّت مرکب، مزمن و چند وجهی تبدیل نموده است. به این مجموعه گشوده شدن دست دشمن کبیر انسان؛ یعنی ابلیس و جنودش را بر جسم و جان ابنای آدمی بیفزایید تا این معنی را چنان که حضرت امام صادق(ع) فرمودند دریابید: «همانا قائم ما از مردم جاهل بیش از رسول خدا(ص) از جهان جاهلیّت، متحمّل رنج و سختی می‌شود.»

ژرفا و وسعت جهالت از سویی و جداافتادگی از سیره و سنّت رسول خدا(ص) و کلام آسمانی قرآن از دیگر سو، بر احساس بیگانگی مردم و غربت دین چنان می‌افزاید که آیین و مرام آخرین وصیّ رسول خاتم(ص)، حضرت مهدی صاحب الزّمان(عج) در چشم مردم به مثابة «آیین جدید» می‌آید.

به قول امام صادق(ع): «اسلام غریبانه آغاز شد و به زودی به غربت بازخواهد گشت، پس خوش به حال غریبان.»

دور مانده و مهجور از شهر و دیار، آن زمان که روی به وطن می‌گذارد، غریب و ناشناخته می‌نماید، ورنه از «دین جدید و امر جدید» خبری نیست. اگرچه امام صادق(ع) فرموده بودند:
«هنگامی که قائم ظهور کند، با امر جدید خواهد آمد، چنان که رسول خدا(ص) در آغاز اسلام مردم را به امر جدید دعوت می‌کرد.»

وسعت دوری و بیگانگی است که در چشم جاهلان، آیین و مرام آبا و اجدادی را غریبه می‌نماید. وگرنه همان امام معصوم(ع) به زبان دیگری، از سیرة امام مهدی(ع) نمی‌فرمود:
«همان کاری را که رسول خدا(ص) انجام داد، مهدی انجام می‌دهد. بدعت‌های موجود را خراب می‌کند، چنان که رسول الله(ص) اساس جاهلیّت را منهدم نمود، آنگاه اسلام را از نو بنا می‌کند.»

بدعت‌ها در سیر تدریجی و تکوینی، همة سنّت‌ها را از میدان خارج ساختند تا آنگاه که به تمامی بدعت‌ها جایگیر شدند و جاهلیّت دوم ریشه دواند، صورت فرهنگ و تمدّن به خود گرفت، قوام یافت و مسلّح به سلاح فنّ و آگاهی و تجربه شد تا با تمام قوا در برابر هر مصلح و احیاگری بایستد.

بی‌سبب نیست که دفتر روزگاران آکنده از نام هزاران مصلح و احیاگری ناکام است. هم آنان که همة توان خود را مصروف مقابله با صورت‌های مختلف جهالت کردند.

شاید به همین دلیل یا دلایل دیگری باشد که میراث جملة انبیای سلف را در وقت تجدید حیات اسلام و ظهور کبرا، همراه و یاری‌رسان حضرت مهدی(ع) می‌کند. چنان که؛

عصای موسی، پیراهن یوسف، انگشتر سلیمان، پرچم و زره پیامبر(ص)، تورات و انجیل و سایر مواریث جملة انبیا و اوصیا که هر یک در عصر خود قدرت نفوذ و ساقط کردن گونه‌های مختلف شرک و کفر و نفاق را که فراروی انبیای عظام الهی صف‌آرایی می‌کردند، داشتند. برای نفوذ و ساقط کردن و براندازی جاهلیّتی در کار وارد می‌شوند که حاصل جمع همة تجربه‌های پیشین، همة مصادیق گذشتة کفر و شرک و نفاقند که در هیئت نو، فریبنده و در عین حال، ستمگر و طاغی آشکار خواهد شد. ضمن آنکه، این همراهی و پشت‌گرمی همة مواریث انبیا، معجزات ایشان و از جمله کتب آسمانی پیشین خود حکایت‌گر دین کامل، تامّ و اتمّ آخرین وصیّ رسول آخرالزّمان(عج) نیز هست. همان که بر همة آیین‌ها و مرام‌ها غلبه می‌یابد تا دولت کریمة حضرت صاحب الزّمان(ع) هادی و امان‌بخش جملة ملل و نحل شود.

در میان روایات رسیده از حضرات معصومان(ع)، وجوه مختلف این جاهلیّت بیان شده به اتّکای این سخنان حکیمانه است که عرض می‌کنم، به رغم پندار ظاهربینان، قبل از ظهور موعود مقدّس(عج)، جامعة بشری، در سه حوزة فکری، فرهنگی و تمدّنی، غرقة جاهلیّت یعنی؛

تعصّب قبیله‌ای و حزبی، تبرّج و تظاهر، بت‌پرستی، زنده به گور کردن نوزادان، قمار و غنا و بالأخره ظلم و تعدّی به حقوق خداوند، طبیعت و سایر انسان‌ها می‌شود.

اسماعیل شفیعی سروستانی
رادیو معارف

مهدویت از دیدگاه مستشرقان

اشاره:از دو قرن پیش ، مستشرقان با انگیزه های تبشیری و استعماری و در برخی موارد علمی. راهی مشرق زمین گشتند و به جهت ناآشنایی و عدم دسترسی به منابع اولیه چهره ناقص و نادرستی از تعالیم اسلام ارائه دادند.
برخورد آنان با مهدویت نیز به دنبال ظهور متمهدیانی چون مهدی سودانی یا مطالعه کتبی مانند مقدمة ابن خلدون بوده،که احادیث مهدویت را مجعول ونادرست می شمرد.
البته کسانی چون پروفسور هانری کربن ، به جهت آشنایی با مرحوم علامه طباطبایی، به حقایقی در این زمینه دست یافته اند.

مقدمه
استشراق، شرق شناسی یا خاور شناسی ، معادل کلمه Orientalism ، از ماده Orient، به معنای شرق، بر اعمال مستشرقان در قبال فرهنگ مشرق زمین اطلاق می شود که عناصر زبان، ادبیات، هنر، آداب و رسوم ،افکار و عقاید ودیگر عادات و سنن را در بر می گیرد.1

اهداف مستشرقان متفاوت بوده است؛ برخی با انگیزه های تبشیری و تبلیغ مسیحیت ، برخی با اَغراض استعماری و به منظور استیلای سیاسی ، فرهنگی و گروهی نیز صرفاً با انگیزه های علمی و به منظور فرونشاندن عطش دانایی، عازم دیار شرق گشته اند.2

عمده ترین موضوع تحقیق مستشرقان در باره اسلام، قرآن کریم و موضوعات مربوط به آن؛ همچنین ترتیب نزول ، نحوه جمع آوری و کتابت، ترجمه وتفسیر قرآن بوده است و بیشتر نوشته های آنان در این زمینه می باشد. چنانکه مهمترین کتاب گلدزیهر ، مستشرق یهودی الاصل آلمانی، «مذاهب تفسیری در میان مسلمانان » است . نولد که ، دیگر مستشرق آلمانی با نگارش رسالة «تاریخ قرآن» به درجة دکترا نائل آمد و رژی بلاشر، مستشرق فرانسوی اقدام به ترجمه قرآن به این زبان نمود و کتاب «در آستانة قرآن» را به نگارش در آورد؛ که توسط مرحوم دکتر رامیار به فارسی ترجمه شده است.3

از آنجا که عموم مستشرقان ،‌غیر مسلمان و اکثراً مسیحی یا یهودی بوده اند، برخورد آنان با فرهنگ دینی شرق، یعنی اسلام، واقع بینانه نبوده و در مقالات و کتبی که در زمینه معرفی اسلام و قرآن به نگارش در آورده اند، چهرة‌ناقص، نادرست و نازیبایی ارائه کردها ند. این پژوهش های مکتوب، امروزه در دانشگاه های مختلف اروپا، به عنوان مرجع اصلی آموزش و پژوهش ، در کرسی های اسلام شناسی مورد پذیرش واقع شده است.

دانشمندان مسلمان، در برابر جریان استشراق دو موضع متفاوت اتخاذ کرده اند؛ گروهی از سر افراط فعالیت های آنان را ستوده و آنان را پایه گذار روش های صحیح تحقیق در متون دینی و احیاگر میراث بر باد رفتة شرق به غرب می دانند . در مقابل،‌گروهی دیگر از دانشمندان، این فعالیت را به شدت نکوهیده و معتقدند؛ شرق شناسی ، طبق یک نفشه از پیش تعیین شده و با هدف توهین به مقدسات و تضعیف عقاید مسلمانان، پا به عرصه گذارده است.

اما انصاف اقتضا دارد که همه را به یک چوب نرانیم و خدمت برخی را به واسطه خیانتف گروهی دیگر، نادیدده نیانگاریم. خدمات خاورشناسان را در شناسایی، گردآوری، فهرست نگاری شیوه های نوین پژوهش در متون دینی، که محصول تجارب آنان در پژوهش های علوم انسانی است ، بپذیریم و از خیانت برخی از آنان در تحریف، تدلیس،‌ تأویل ، درستکاری ، زشت سازی تعالیم قرآنی واستناد به روایات ضعیف، افسانه ها ،‌خرافه ها ، جعلیات ، شایعات و گفته های احبار و رهبان،‌ غافل نباشیم.4

در نهمین کنگره بین المللی خاورشناسان، که درسال 1893 میلادی در لندن برگزار گردید، اندیشة‌تدوین دائرهالمعارف اسلام به تصویب رسید وگلدزیهر، سرپرستی یک هیأت دوازده نفری را برای انجام این امر به عهده گرفت. اولین مجلّد این مجموعه در سال 1913 م منتشر گردید و چاپ دوم آن، با اصلاح، تکمیل و افزوده های بی شمار، از سال 1960 م ، آغاز شده و در ده جلد کامل می شود.

نقص عمدة این دائره المعارف ، نادیده گرفتن فرهنگ تشیع و ایران است؛ به گونه ای که در بارة‌امام صادق(ع) تنها هجده سطر، در باره ابوذر غفاری ، چهار سطر و در باره شیخ طوسی، از بزرگان علمی جهان تشیع، سخنی به میان نیامده است.

ترجمه دائره المعارف اسلام به زبان فارسی ، توسط «بنگاه ترجمه ونشر کتاب» آغاز و نخستین دفتر آن در سال 1354 شمسی منتشر گردید اما پس از انتشار ده دفتر، در سال 1361 متوقف گردید.5



ضرورت پژوهش

در میان تعالیم جاودانی وجهانی اسلام، هیچ یک به اندازه حکومت فراگیر مهدوی، قابلیت ارائه به جهان پر غوغای امروزی را ندارد. حکومتی که حتی برای غیر مسلمانان نیز عدالت و امنیت را به همراه دارد.

اما جای بسی تأسف است که اندیشه‌ والا و گیرای مکتب اسلام، کمتر ا زدیگر موضوعات دینی، به اندیشمندان امروزی معرفی گردیده است؛ البته آن هم به شکلی ناقص یا نادرست؛ زیرا آشنایی جهان غرب با اسلام، عموماً به واسطه مقالات یا کتب مستشرقان بوده است؛ که خود اطلاع درستی از این مکتب آسمانی نداشته اند. با توجه به ضرورت عرضة‌اندیشة مهدوی در جهان معاصر، هدف این مقاله ، باز کاوی دیدگاه مستشرقان در این موضوع است؛ تا آنان که قدم در این مسیر می گذارند ، با نگاه درستی به گذشته ، آینده را رقم زنند.


مدخل

موضوع مهدویت، از زوایای مختلف مورد کاوش پژوهشگران غربی قرار گرفته است. برخی از آنان در بررسی تاریخ مسلمانان، از صدر اسلام تاکنون ، به کسانی برخورده اند که با نام مهدی قیام کرده و حکومت تشکیل داده اند؛ همچون حکومت فاطمیون در مصر، که سرسلسلة آن المهدی بالله است یا قیام مهدی سودانی در قرن نوزدهم میلادی، در برابر سلطه انگلیس بر این کشور.

برخی دیگر در بررسی عقاید شیعه، به موضوع غیبت امام مهدی(ع) و انتظار ظهور او برخورده واین موضوع را از جنبه های مختلف مورد بررسی قرار داده اند؛ مانند پرفسور کفربن ، که بخشی از پرسش های او از مرحوم علامه طباطبایی در این باره است.

برخی نیز در مقام مقایسه میان ادیان آسمانی ، موعود گرایی را یکی از وجوه مشترک ادیان دانسته و از این زاویه به بیان تفاوت های موعود اسلام با موعود دیگر ادیان پرداخته اند.

بررسی همه موارد فوق با توجه به اندک بودن منابع در دسترس، کاری دشوار است. در زبان فارسی تنها یک کتاب صد صفحه ای به تحقیق در این باره پرداخته است؛ که متأسفانه نیمه اول آن هم، ربطی به موضوع ندارد.6

نویسنده این سطور قصد دارد در حد توان و بضاعت خود ، راهی گشوده وگوشه هائی از دیدگاه مستشرقان در باره مهدویت را برای خواننده های عزیز باز نماید .

قیام مهدی سودانی

در سال 1834 م ، فردی به نام محمد احمد سودانی ، خود را مهدی موعود خواند و با ارتش انگلیس و مصر،‌که کشور سودان را به اشغال خود در آورده بودند، به جنگ و مبارزه برخاست. حرکت او نظر جهانیان را به خود جلب کرد و نام او را به اروپا و دیگر نقاط غرب رسانید.

«دارمستتر»7 ، شرق شناس یهودی الاصل فرانسوی، این حرکت را موضوع پژوهش خود قرار داد و اعتقاد به مهدویت در اسلام را بررسی نمود. او حاصل کار خود را طی کنفرانس هایی که در تالار سوربن پاریس ، در حضور جمع کثیری از مردم فرانسه برگزار گردید ،‌عرضه داشت. بعدها گفتارهای او به شکل کتابی مستقل با نام «مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم» منتشر شد، که به فارسی نیز ترجمه شده است.8

او میگوید:

«آیا می دانید که محمد(ص) شریعت خود را چگونه بنیان نهاد؟ هنگامی که او ظهور کرد، در عربستان ،‌ علاوه بر شرک ملی باستانی ، سه دیانت بیگانه موجود بود: آیین یهود، دیانت عیسوی و کیش زردشت.

نکته مشترکی که در این سه دیانت یافت می شد، عبارت از اعتقاد به یک موجود مافوق الطبیعه بود که بایستی در آخرالزمان ظهور کند و نظم وعدالت از دست رفته را به جهان بازگرداند و مقدمه خلود و سعادت دائم انسان را فراهم سازد.»9

وی اضافه می کند:

«این اعتقاد که نخست در دیانت یهود بوده و عیسویت را بوجود آورده است ، فقط وقتی در دیانت یهودیان وعیسویان به صورت نهایی در آمد که تحت تأثیر اساطیر ایرانی واقع شد ...... مسلمانان در خصوص اعتقاد به ظهور منجی، اصول عیسویان را پذیرفته اند.»10

دار مستتر در موردتولد این موعود می گوید:

«حسن (ع) که امام یازدهم بود ، پس از مرگ خود پسری شش ساله باقی گذاشت،‌به نام محمد،‌ خلیفه آن پسر را در شهر حلّه، نزدیک خود به زندان افکنده بود ، وی در 12 سالگی غایب شد . چون او تنها باقیماندة نسبت مستقیم پیامبر(ص) بود، عامه چنین نتیجه گرتفند که این کودک در ساعتی که بخواهد ظهور خواهد کرد.»11

این عبارات بیانگر آن است که از دیدگاه این مستشرق فرانسوی، مهدویت و موعود گرایی ، افسانه واسطوره ای است که از آیین یهود ومسیحیت وارد اسلام شده و شیعیان ایرانی، آن را با اساطیر ایرانی بال و پر داده و بزرگ کرده اند.

در حالی که امثال مهدی سودانی ، که در این کشور ادعای مهدویت داشته اند، نه شیعه بوده اند و نه ایرانی! بلکه روایاتی از رسول خدا(ص) در باره ظهور فردی که در آخرالزمان، به مبارزه با ظلم و ستم برخیزد و قسط و عدل را بر جهان حاکم گرداند ، به قدری در کتب روایی اهل سنّت وارد شده است، که حتی متعصب ترین گروه های سنی در برابر شیعه، یعنی وهابیت ، روایات در این باره را غیر قابل انکار می دانند.

شیخ عبدالعزیر بن باز،‌مفتی اعظم عربستان ، در یک سخنرانی که متن آن در مجلة الجامعه الاسلامیه به چاپ رسیده است، به دنبال سخنرانی شیخ عبدالمحسن العباد، قائم مقام ریاست دانشگاه اسلامی مدینه، در موضوع مهدویت، چنین می گوید:

«همانطور که اهل علم تبیین کرده اند ، مسأله مهدی ،‌آشکار و روشن و احادیث در باره آن ، فراوان، بلکه متواتر ومستحکم است واز اهل علم افراد زیادی تواتر آن را بازگو کرده اند ، به تواتر معنوی، که دلالت دارد این شخص موعود ، مسأله اش ثابت وخروجش حق است. او از الطاف خدای عز و جل به این امت در آخرالزمان است، که ظهور می کند و داد وحق را برپا می دارد و از ظلم و بیداد جلوگیری می کند؛ و خداوند به وسیلة او سایه لوای حق را بر این امت، در راه عدالت، هدایت و راهنمایی مردمان ، می گسترد.»12

البته بن باز درمورد اینکه مهدی(عج) یکی از دوازده خلیفه پیامبر باشد،‌ تردید کرده و می گوید:

«در مورد گفته حافظ اسماعیل بن کثیر،‌ در تفسیر خود در سورة‌ مائده ، هنگام بیان اسامی نقبا و اینکه مهدی می تواند یکی از امامان دوازده گانه باشد،‌جای تأمل وجود دارد؛ زیرا پیامبر(ص) فرمود: این امت مادام که دوازده خلیفه بر آنان حکومت دارند،‌که همگی شان از قریش هستند، همچنان پادار خواهد بود. این فرمودة او دلالت دارد که دین در زمان آنان استوار و احکام خدا جاری و حق فائق است واین امر ، فقط پیش از انقراض دولت امویان بود و پس از آنان اختلافاتی بروز کرد که مردم دچار دودستگی شدند و مصیبت بر سر مسلمانان فرود آمد ..... به نظر من مراد از دوازده خلیفه ، خلفای چهارگانه ، معاویه و فرزندش یزید و سپس عبدالملک مروان و چهار فرزندش و عمر بن عبدالعزیز می باشد؛ که اسلام در زمان آنان گسترش یافت و دین پایدار گردید و حق آشکار شد.»13

با وجود این، شاید مستشرقانی همچون دار مستتر در این قضاوت خود معذور باشند؛ زیرا وقتی افرادی چون ابن خلذون ، مهدویت را زیر سؤال برده و در صحت روایات آن شک می کنند ، دیگر از پژوهشگران غربی غیر مسلمان چه انتظار!

ابن خلدون در فصل پنجاه ودوم از کتاب مقدمة خود، ذیل عنوان «فی امر الفاطمی و ما یذهب الیه الناس فی شأنه» ابتدا چنین می گوید:

«اعلم ان فی المشهوربین الکافه من اهل الاسلام علی ممر الاعصار انه لابد فی آخر الزمان من ظهور رجل من اهل البیت یؤید الدین و یظهر العدل و یتبعه المسلمون و یستولی علی الممالک الاسلامیه و یسمی بالمهدی و یکون خروج الدجال و ما بعده من اشرط الساعه الثابته فی الصحیح علی اثره وان عیسی ینزل من بعده فتقتل الدجال او ینزل معه فیساعده علی قتله و یأتم بالمهدی فی صلاته .....»14

بدان که مشهور در میان عموم مسلمانان در طول زمان این بوده که در آخرالزمان، مردی از اهل بیت ظهور می کند که دین را تأیید و عدالت را حاکم می گرداند ، مسلمانان از او پیروی می کنند و او بر همه کشورهای اسلامی مستولی می شود.

نام او مهدی است واز شرایط ظهور او قیام دجال است، که در روایات ، صحیحه مطرح شده است و عیسی نیز پس از او نازل می شود و دجال را می کشد و یا درکشتن او مساعدت می کند؛ و در نماز به مهدی اقتدا خواهد کرد.

ابن خلدون
، سپس روایات مربوط به مهدی(عج) را از کتب بزرگان اهل سنت نقل نموده و یک یک آنها را مورد نقد و طعن قرار می دهد؛ از مهمترین دلایل طرد و ردّ روایت نزد او، حضور یکی از رجال شیعه در سلسله سند روایت است.

البته کسانی مانند احمد کسروی نیز مهدویت را زیر سؤال برده اند. او در دو کتاب «شیعی گری» و «بهایی گری» در این باره می نویسد:

«مهدی گری افسانه است ..... اگر در ادیان دیگر هم منتظر منجی هستند؛ آنها نیز افسانه است .» ، «بی گمان در زمان بینان گذار اسلام، سخنی از مهدی در میان نبوده و نباید می بود.» . »مهدویت را ایرانیان بین مسلمانان انداخته اند.» و «امام حسن عسکری(ع) فرزندی نداشته؛ و چگونه می شود کسی فرزندی داشته باشد، و کسی از آن آگاه نباشد.»15

گلدزیهر
16 نیز، که ازبنیانگذاران استشراق و بزرگان این امر است ، در کتاب «العقیده و الشریعه فی الاسلام » ، که مبنای بسیاری از نوشته های مستشرقان پس از او قرار گرفته، چنین می نویسد:

«اندیشه مهدی ، که در اصل به عناصر یهودی و مسیحی بر می گردد، بعضی ویژگی های سائوشیانت زردشتی به آن اضافه شد. چنانکه اذهان خیال پردازان نیز به آن مطالبی افزود، و عقیدة به مهدی ، مجموعه ای از اساطیر شد .....

آنان احادیثی را به پیامبر(ص) نسبت دادند که اوصاف دقیق مهدی(ع) درآن تصویر شده بود؛ در حالی که این احادیث به هیچ وجه در تألیفاتی که احادیث صحیح را جمع آوری کرده، نیامده است.»17


مارگلی یوت
18 نیز در مقاله ای تحت عنوان «مهدی» در یکی از دائره المعارف های غربی19 ، چنین می نویسد:

«احادیث را هر گونه هم تفسیر کنند، دلیل قانع کننده در دست نیست که تصور کنیم پیامبر اسلام، ظهور یک مهدی را برای احیاء تحقق ، اکمال و تقویت اسلام ، لازم و حتمی شمرده باشد.»20

در مقابل این گروه از مستشرقان که مهدویت را اسطوره وافسانه پنداشته اند، برخی دیگر از مستشرقان با نگاه مثبت به آن نظر کرده اند و نه تنها آن را اسطوره نمی خوانند، بلکه از نقاط مثبت تفکر اسلامی و خصوصاًشیعی
می دانند؛ که به دو نمونه از این دیدگاه اشاره می کنیم:

ماربین
، مستشرق آلمانی، د رکتاب خود «سیاست اسلامی»، در پایان فصل هفتم، در مورد فلسفه مذهب شیعه
می گوید:

«از جمله مسائل بسیار مهم اجتماعی که همواره می تواند موجب امیدواری و رستگاری گردد، همانا اعتقاد به وجود یک حجت در هر عصر و انتظار ظهور اوست.

شیعه عقیده دارد که انسان چون به هنگام شب در بستر می رود، به این امید بخوابد که صبح هنگام، چون از خواب برخیزد و ببیند که حجت عصر ظهور کرده است، در تأیید او آماده باشد؛ و عقیده دارند که همه مردم و دولت های روی زمین تابع او و تحت حکومت آنها خواهند بود.

گویا فرد فرد شیعه، به امید ترقی و عالم گیری و اقتدار مذهب خود، هر صبح از خواب بر می خیزد. شیعه، مجتهدین را نواب عام حجت عصر می دانند و البته بر دانشمندان علوم اجتماعی روشن است که اگر همچو عقیده ای در میان فرد فرد ملتی گسترش یابد و رسوخ کند، ناچار روی اسباب طبیعی آن، برای آنان فراهم خواهد آمد.

یأس و حرمان ، عامل همه گونه نکبت وذلت است و ضد آن، پشت گرمی ، امیدوار یو قوت قلب از روی اعتقاد ، مایه فلاح ونجات می گردد.»

این مستشرق آلمانی، در ادامه نوشته خود، پیشگویی جالبی کرده و می گوید:

«اعتقادات مذهبی در ملل مشرق زمین، تا دو قرن دیگر کاملاً اثرات خود را خواهد بخشید؛ و می توان گفت که در این مدت و با این همه جمعیت و اسباب طبیعی ، شیعه پیشرفت محیر العقولی نموده و از حیث عده، نیرو و قدرت ، مقام اول را حائز خواهد شد؛ و حتی اگر آثار اعتقادات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایه ای خواهد بود که ماورای قوای طبیعی ،‌ شوکت، اقتدار ، قوت و حکومت خود را در عالم نگه می دارد.»21

علاوه بر ماربین ، دیگر مستشرق بزرگ آلمانی ، فان فلوتن ، در کتاب خود ، تحت عنوان «تاریخ شیعه و علل سقوط بنی امیه» در این باره می گوید:

«مسیح ناجی ، در میان شیعیان معروف و مشهور است. او ملقب به مهدی است. البته این لقب، در آغاز یکی از القاب شرف بود ؛ ولی دیری نپایید که مخصوص آن ناجی از اهل بیت گردید؛ چنانکه اعتقاد به ظهور هدی و انتظار او، در بدو امر مختص به آل بیت نبود و فکر مهدی منتظر چنان در میان اهل سنت شیوع یافت که فکر مهدی های دیگر را به کلی از ذهن آنان خارج ساخت؛ و بدون شک ، پیشگویی راجع به این امر و انتظار ظهور ایشان از نفوس مسلمانان بیرون نرفته است.»22

اکنون با نگاهی به مباحثات پروفسور هانری کربن، مستشرق بزرگ فرانسوی و استاد دانشگاه سوربن پاریس، با مرحوم علامه طباطبایی، با دیدگاه این استاد فلسفه و کلام مسیحی در موضوع مهدویت آشناتر می شویم .البته این دیدگاه محصول سالها مراودة علمی و مجالست او با مرحوم علامه می باشد؛ چنانکه دکتر سید حسین نصر در مقدمه کتاب «شیعه در اسلام» تألیف مرحوم علامه ، می نویسد:

«سالیان دراز، هر پاییز ، بین ایشان و استاد هنری کربن، مجالسی با حضور جمعی از فضلا و دانشمندان تشکیل می شد؛ که در آن مباحثی حیاتی در باره دین و فلسفه و مسائلی که در جهان امروز با آن روبرو می شود، مطرح می شد و این جلسات نتایج بسیار مهمی به بار آورده است ..... حتی می توان گفت که ا زدوره قرون وسطی ، که تماس فکری و معنوی اصیل بین اسلام ومسیحیت قطع شد، چنین تماسی بین شرق اسلامی وغرب حاصل نشده است.»23

و در بخش دیگری از این مقدمه می افزاید:

«غرب، تاکنون دوبار با اسلام تماس مستقیم داشته است؛ با اعراب در اندلس و با اَتراک در شرق اروپا؛ در هر دومورد ، تماس با اسلام سنی بوده است در برخی موارد محدود، با اسلام شیعی ؛ آن هم از نوع اسماعیلی ! مغرب زمین هیچگاه با عالم تشیع، بخصوص ایران شیعی ، تماسی نداشته است .... و تشیع چنانکه هست . در خارج از جهان پیروان آن، شناخته شده نیست. از این رو مستشرقان همواره تشیع را یک «بدعت» در اسلام و حتی برخی از آن را اختراع عده ای از دشمنان اسلام دانسته اند.»24

مشروح مذاکرات دکتر کربن و مرحوم علامه طباطبایی ، هم در سالنامه مکتب تشیع سال 1339 به چاپ رسیده است و هم به طور مستقل ، تحت عنوان «ظهور شیعه» منتشر گردیده است.
البته باید توجه داشت که پروفسور کربن، بیشتر به عرفان وحکمت اسلامی نظر کرده و موضوع مهدویت را نیز از دیدگاه معنوی آن مورد پرستش قرار داده است. از این رو پرسش خود را از مرحوم علامه چنین مطرح می کند:

«تصور امام غایب ، چه اثری در تفکر فلسفی و اخلاق و روی هم رفته زندگانی معنوی انسان دارد؟ آیا با تعمقی جدید در این تصور اساسی ، مذهب تشیع نمی تواند به دنیای امروز یک غذای جدید روحی ، برای احیای فلسفه و مبدأ نیرومندی برای زندگی معنوی و اخلاقی ببخشد؟ نیرویی که تاکنون د رتقدیر مانده است.»25

مرحوم علامه طباطبایی در پاسخ به چنین سؤالی ، پاسخی مبسوط ارائه می کنند، که مقدمة آن بسیار جالب است. ایشان در ابتدا می فرمایند:

«استفاده معنوی از «مهدی»(ع) پس ازگذشت دو قرن ونیم از هجرت پیامبر(ص) آغاز نمی شود؛ بلکه پیامبر اسلام با بیان صریح و اخبار قطعی به آمدن مهدی موعود، آن حالت معنوی را که با اعتقاد به «مهدی» در باطن یک مسلمان واقع بین جلوه گر می شود، در نفوس عموم اهل اسلام به وجود آورده است.

تصور ظهور مهدی ، در ردیف تصور وقوع قیامت می باشد. چنانکه اعتقاد به پاداش عمل، یک نگهبان داخلی است؛ که به هر نیکی امر و از هر بدی نهی می کند . همچنین اعتقاد به ظهور مهدی، نگهبان دیگری است که برای حفاظت حیات درونی پیروان واقع بین اسلام گماشته شده است.»26

پروفسور هانری کربن، در کتاب خود تحت عنوان «تاریخ فلسفه اسلامی» ، به این مباحثات و مذاکرات اشاره نموده و دریافت های خود را از نوع تفکر شیعه بیان داشته است.

او درباره فلسفه غیبت امام زمان(ع) چنین می نویسد:

«جلوه ظهور او بر مردم، همان مفهوم تهذیب و تجدید عالم روحانی آنان است و در نتیجه همان مفهوم عمیق اندیشه ای است که شیعه از غیبت و ظهور امام دارد.

مردم شایستگی خود را برای دین امام از دست میدهند؛ آنگاه خود بین امام و خویشتن حجاب می گردند؛ زیرا وسیله تجلی و مشاهده را ؛ یعنی معرفتی که از راه قلب حاصل می شود، از دست می دهند، یا آن را فلج ساخته و از کار می اندازند . پس تا وقتی که مردم مستعد شناسایی و معرفت امام نگردند، سخن گفتن از ظهور امام غایب، هیچ معنی نخواهد داشت.»27

این فیلسوف فرانسوی، اعتقاد شیعه به مهدویت وتفاوت آن با دیگر موعود گرایی ها در مکاتب دیگر را چنین بیان می دارد:

«به عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهی را میان خدا و خلق همیشه زنده نگاه داشته و به طور مستمر و پیوسته ولایت را زنده و پابرجا می گذارد. مذهب یهود، نبوت را ، که رابطه ای است واقعی میان خدا و عالم انسانی، در حضرت کلیم ختم کرده وپس از آن به نبوت حضرت مسیح و حضرت محمد(ص) اذعان ننموده و رابطه مزبور را قطع می کند ونیز مسیحیان در حضرت عیسی متوقف شدند و اهل سنت از مسلمانان نیز در حضرت محمد(ص) توقف نموده و با ختم نبوت در ایشان، دیگر رابطه ای میان خالق وخلق ،‌ موجود نمی دانند.

تنها مذهب تشیع است که نبوت را با حضرت محمد(ص) ختم شده می داند؛ ولی ولایت را ، که همان رابطه هدایت وتکمیل می باشد، بعد از آن حضرت و برای همیشه زنده می داند؛ رابطه ای که از اتصال عالم انسانی به عالم الوهی حکایت میکند؛ به واسطه دعوت های دینی قبل از موسی ودعوت دینی موسی و عیسی و محمد(ص) و بعد از حضرت محمد(ص) به واسطه همین رابطه ولایت، جانشین وی (به عقیده شیعه) زنده بوده وهست و خواهد بود و این حقیقتی است زنده؛ که هرگز نظر علمی نمی تواند آن را از خرافات شمرده واز لیست حقایق حذف نماید.

به عقیدة من، همه ادیان برحق بوده و یک حقیقت زنده را به دنبال می کنند و همه ادیان در اثبات وجود این حقیقت زنده مشترکند . آری !تنها مذهب تشیع است ٠


پی نوشت ها :


1- بها الدین خرمشاهی، دانشنامه قرآن وقرآن پژوهی، ج 2 ،ص 2046 چاپ اول، تهران، 1377.
2- محمد ابراهیم روشن زمیر درآمدی بر معرفی مستشرقان و قرآن پژوهی، مجله پژوهشها شماره ص 91
3- دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی ، ج2 ، ص 2048
4- مجله پژوهشها ،شماره، ص197.
5- دائره المعارف تشیع ، مقدمه جلد 1 ، ص 15، تهران ، بنیاد طاهر، 1366.( به نقل از مجله پژوهشها ، ص 205).
6- عنئان این کتاب ، «ذهنیت مستشرقین، پژوهش در اصالت اندیشه مهدویت ونقد گفتار شرق شنسان». می باشد، که پیش از انقلاب ، با نام مستعار«حسین منتظر» وپس انقلاب با نام عبد الحسین فخاری ، توسط نشر آفاق منتشر گردیده است.
7- Darmesteter
8- ترجمه محسن جهان سوز، کتاب فروشی ادب، خرداد1317
9- مهدی در 13 قرنف تالیف دار مستتر، ترجمه محسن جهان سوز،صص 5و6 به نقل مصلح جهانی، تالیف سید هادی خسرئشاهی ص 58
10- همان، ص 6، به نقل از کتاب مذهنیت مستشرقین، ص 58
11- همان، ص 37.
12- سید هادی خسروشاهی، مصلح جهنی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 151، انتشارات اطلاعات ، چاپ دومخ، 1374.
13- همان ص 154.
14- ابن خلدون، مقدمه، ص 311، دار الکتب العلمیه، چاپ چهارم، بیروت.
15- ذهیت مستشرقین، ص 55.
16- Goldziher،(1850-1921).
17- گلدذیهر،العقیده و الشریعه فی الاسلام، ترجمه محمد یوسوف موسی، علی حسن عبد القادر، عبد العزیز عبد الحق، چاپ دوم، 1959، مصر دار الکتب الحدیثه و بغداد، مکتبه المثنی، ص93. به نقل از ذهنیت مستشرقین ص 60.
18- Margoliought
19- Encyclo Paedia of Religion and Ethies vol. viii Edit by Hasting Latest edit Editing new york 1 964, p 337
20- ذهنیت مستشرقین ص 59.
21- مصلح جهانی ص 77
22- همان ص 65.
23- شیعه در اسلام، علامه سید محمد حسین طباطباعی، دار الکتب الاسلامیه،1348،صز.
24- همان، ص ب.
25- مجله مکتب تشیع، سالانه 2، ص 72.
26- همان ، ص 88
27- امین میرزایی ، امام عصر از منظر پروفسور هنری کربن، موعود شماره 14، ص40.

28- ظهور شیعه، مجموعه مصاحبه های استاد علامه طباطباعی و پروفسور هانری کربن، ص 7

ادامه مطلب ...