درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

گریه ی رسول خدا (ص)، برای مظلومیت اهل بیت

شاید یکی از سخت ترین مصائب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، آگاهی از وضعیت اهل بیت (علیهم السلام) پس از رحلتش بود. ایشان از وضعیت غربت و تنهایی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، امیرمؤمنان (ع) و فرزندان گرامی اش با خبر بودند و در موقعیتهای مختلفی برای مظلومیت آنان می گریستند.

شاید تذکر این نکته در همین جا لازم باشد که غیر از حضرت محمد (ص)، هیچ کس خاندان خود را در راه خداوند قربانی نکرد. این حکایت، گویای اجر عظیم این قربانیان گرانبهاست:

«زمانی که خداوند به حضرت ابراهیم (ع) دستور داد که به جای ذبح اسماعیل قوچی که فرستاده بود، ذبح کند، ابراهیم در دل آرزو کرد که کاش فرزندش اسماعیل را به دست خود قربان کرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدری که فرزندش را ذبح کرده به درد آید و سزاوار والاترین درجات اهل ثواب که در مصائب صبر می کنند، بگردد.
خداوند ـ عزّوجلّ ـ به او وحی کرد که ای ابراهیم محبوب ترین خلق من نزد تو کیست؟
گفت: یا رب هیچ آفریده ای از آفریدگانت برای من محبوب تر از حبیبت محمّد نیست.

خداوند وحی کرد که یا ابراهیم آیا او عزیزتر است یا خودت؟ پاسخ داد: او عزیزتر است. خداوند پرسید: فرزند او برای تو عزیزتر است یا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قربانی شدن فرزند او به ظلم و ناحق به دست دشمنانش بیش تر دل تو را به درد می آورد یا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قربانی شدن او به دست دشمنانش برایم دل آزارتر است.

خداوند فرمود: ای ابراهیم! گروهی که گمان می کنند که از امّت محمّد هستند، فرزندش حسین (علیه السلام) را بعد از او از سر ظلم و عدوات می کشند؛ همچنان که گوسفندی را بکشند و با این کار، مستوجب غضب من می شوند.

ابراهیم از این سخن بی تاب شد و دلش به درد آمد و اشک به دیدگان آورد. خداوند بار دیگر به او وحی کرد که ای ابراهیم، جزعِ تو را بر فرزندت ـ اگر او را کشته بودی ـ با جزعت برحسین و قتل او، فدیه و معاوضه می کنم  و برای تو رفیع ترین درجاتی که ثواب صبر بر مصائب است، قرار می دهم، و این همان است که فرمود: و فدیناه بذبح عظیم» (1)

روزی امیر المؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (ع) نزد پیامبر (ص) نشسته بودند. حضرت نگاهی به خانواده خویش کرده گریست. امیر المؤمنین (ع) با تعجب عرض کرد: یا رسول الله، چرا گریه می کنید؟
فرمود: بر مصیبت هایی که پس از من برای شما اتفاق خواهد افتاد.
حضرت پرسید: چه ماجراهایی روی خواهد داد؟

پیامبر (ص) فرمود: بر سر تو ضربتی خواهند زد، و بر صورت زهرا سیلی می زنند. بر ران حسن ضربه می زنند و او را مسموم می کنند و حسین را شهید می نمایند.
با این خبر همه گریستند، اما حضرت فرمود:
«یا علی، بشارت باد که خداوند با من عهد کرده که مؤمنین دوستدار تو، و منافقین دشمن تو هستند» (2)
 
گریستن رسول خدا (ص) برای دخترش1. ابن عباس تعریف می کند که در لحظات آخر عمر رسول خدا (ص)، ایشان به شدت می گریست به گونه ای که محاسنش از آب دیدگانش تر شد. از ایشان پرسیدند: «ای پیامبر خدا، چرا گریه می کنی؟» فرمودند: «گریه ام برای ذریه ام و به خاطر ظلمی است که بدان امتم پس از من بر آنها روا خواهند داشت. گویا می بینم که به دخنرم فاطمه (ع)، پس زا من ظلم می شود و فریاد یا ابتای او بلند است و کسی از امتم یاری اش نمی کند.» (3)

2. امیرمؤمنان علی (ع)، نقل می کنند که رسول خدا (ص) در لحظات آخر عمر خویش، اشک می ریختند. ایشان نقل می کنند: «به خدا سوگند گمان کردم که پاره ای از تنم جدا شد و رفت! به خاطر این که (دیدم) پیامبر(ص) آن قدر گریه کرد که اشگ هایش مانند قطرات باران سرازیر شد، تا حدّی که محاسن او و پارچه ای که بر او بود، تر شد و او همچنان به فاطمه(علیها السلام) چسبیده بود و جدا نمی شد و این در حالی بود که سر او بر سینه ام بود.» (4)

3. طبق نقلی دیگر، پیامبر (ص) درلحظات آخر عمرش، حوادث پس از خود و رفتار ظالمانه امتش نسبت به علی(ع) را یاد آورد و فاطمه آن را شنید و به شدّت گریست و پیامبرخدا(ص) از گریه فاطمه (س) گریه کرد و اشگ ریخت. آنگاه فرمود: دخترکم! گریه نکن و فرشتگانی را که همنشین تو هستند آزار نده. این جبرئیل است که به خاطر گریه تو می گرید و میکائیل و صاحب سرّ خدا اسرافیل (هم به خاطر گریه تو می گرید). دخترکم گریه نکن که آسمان ها و زمین به خاطر گریه تو به گریه افتادند...» (5)
 
گریستن برای خلیفهحضرت رسول (ص)، به دو علت نگران حضرت علی (ع) بودند. از طرفی می دانستند که ظلم بسیاری به ایشان خواهد شد و مصائب بسیاری را تحمل خواهند کرد و از طرف دیگر نگران امت خویش بودند که تحت فرمان خلفای بی کفایت قرار می گیرند و امر ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) را رها می سازند. در تاریخ بارها و بارها، پیامبر (ص) در مواجهه با حضرت علی (ع) گریستند. در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:

1. پس از جنگ حضرت امیر (ع) با عمر بن عبدود، سر ایشان شکاف برداشت. رسول خدا (ص)، در حالی که سر ایشان را بر زانو داشتند، سخت گریستند و دست بر صورت خونی حضرت علی (ع) کشیدند و فرمودند: « کجایم زمانی که ریش تو را به خون این سر خضاب کنند...؟» (6)

2. ابن عباس می گوید: روزی من، پیامبر (ص) و علی بن ابی طالب (ع) به بیرون رفتیم، پیامبر (ص) سر خود را بر سینه علی (ع) نهاد و اشک می ریخت. علی (ع) فرمودند: ای پیامبرخدا، گریه ات برای چیست؟ خداوند چشمان تو را گریان نکند. فرمود: «گریه ام (به خاطر) کینه هایی است که در دل برخی، نسبت به تو وجود دارد، که آن ها را برای تو آشکار نمی کنند تا این که ما از همدیگر جدا شویم.» (7)

3. پیامبرخدا (ص) هنگام احتضار، که در بستر بود، خطاب به علی (ع) فرمود: «...وقت جدایی من و تو است، تو را به خدا می سپارم، ای برادر. همانا پروردگار، آنچه نزد اوست برایم برگزیده و گریه و اندوه من برای تو و این (اشاره به دخترش فاطمه (ع)) است، که بعد از من (حق شما را) ضایع خواهند کرد. مردم تصمیم بر ستم شماگرفته اند و شما را به خدا می سپارم...» (8)
 
گریستن برای حسنین و حضرت زینب (علیهم السلام)
در این باره، حکایات بسیاری در تاریخ بیان شده است. ما به بیان سه نمونه بسنده می کنیم:
1. در هنگام شهادت امام حسن (ع)، ایشان برای امام حسین (ع)، از حدیثی گفتند که روزی رسول اکرم (ص) فرموده بودند: «جدم رسول خدا فرمود: هنگامی که شب معرجاج به باغهای بهشت دعوت شدم از منازل اهل ایمان گذشتم، دیدم که دو قصر عالی به یک شکل و اندازه بودند و همه ی اوصافشان یکی بود مگر آنکه یکی از آنها از زبرجد سبز و یکی شان از یاقوت سرخ ساخته شده بود. پس گفتم: ای جبرئیل این دو قصر برای چه کسانی است؟ گفت یکی برای حسن (ع) و یکی برای حسین (ع) است. گفتم چرا رنگ این دو قصر متفاوت است. دیدم جبرئیل ساکت ماند و جوابی نداد. گفتم: برای چه ساکت شدی؟ گفت: از شرم شما ساکت شدم. به او گفتم: تو را به خدا قسم مرا از این جریان با خبر کن.

سپس گفت:  علت سبزی قصر حسن (ع) این است که به وسیله ی سم کشته می شود و رنگ رخسارش در هنگام شهادت به سبزی می گراید و سرخی قصر حسین (ع) به این خاطر است که هنگام مرگ صورتش به خون سرخ می شود.» (9)

2. عایشه روایت می کند: حسین (ع)، فرزند پیامبر بر آن حضرت وارد شد و با سرعت به سوی او رفت و بر شانه اش قرار گرفت. جبرئیل به پیامبر گفت: ای محمد، آیا او را دوست داری؟ فرمود: ای جبرئیل! چرا دوست نداشته باشم؟!

جبرئیل گفت: «پس از تو امّتت او را خواهند کشت». آنگاه تربتی سفید به آن حضرت داد و گفت: ای محمد، فرزندت در این زمین کشته خواهد شد و نام آن «طفّ» است. پس از آن که جبرئیل از حضور پیامبرخد ا(ص) رفت، همچنان تربت در دست او بود و گریه می کرد. پس از آن، خطاب به من فرمود: ای عایشه، جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین در سرزمین «طف» کشته خواهد شد و امتم پس از من، دچار فتنه خواهند شد...» (10)

3. زمانی که حضرت زینب (س) متولد شدند، رسول خدا (ص) ایشان را در آغوش گرفتند و بوسیدند و سپس به تلخی گریستند. حضرت فاطمه (س) پرسید: «ای پدر گرامی، این گریه از چیست؟» حضرت پاسخ دادند: «ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر دچار بلاهایی می شود و مصیبتهای گوناگون بر وی وارد می شود.» حضرت زهرا (س)، گریست و فرمود:«ای پدر، ثواب کسی که بر او و بر مصائب او بگرید چیست؟» حضرت پاسخ دادند: «ای پاره ی تن من و روشنی چشمانم هر آن کسی که بر زینب (س) و مصائب او بگرید، ثواب گریستن او مانند اجر و ثواب کسی است که بر دو برادر او، حسن و حسین (ع) گریه کند.» (11)
 
 
پی نوشت:
1. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 99؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 5/3؛ تولید موسسه نور
2. بحار الانوار، ج 44، ص 149
3. امالی شیخ طوسی، ص188؛ به نقل از فیروز مهر، محمد مهدی، نمونه هایی از غم ها و شادی های پیامبر(صلی الله علیه وآله)، میقات حج، شماره ی 52
4. بحارالأنوار، ج22، ص491؛ به نقل از همان
5. همان، ص493؛ به نقل از همان
6. مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 250
7. مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ج1، ص231؛ به نقل از همان.
8. بحارالأنوار، ج22، ص491؛ به نقل از همان.
9. ترجمه ی الدمعة الساکبه، ص 151؛ به نقل از لا یوم کیومک یا اباعبدالله، ص 106
10. مجمع الزوائد، ج9، ص188 ; معالم المدرستین، ج3، ص34؛ به نقل از فیروز مهر، محمد مهدی، همان.
11. خصائص الزینبیه، ص 53؛ به نقل از لا یوم کیومک یا اباعبدالله، ص 109
 
منابع:
1. با استفاده از فیروز مهر، محمد مهدی، نمونه هایی از غم ها و شادی های پیامبر(صلی الله علیه وآله)، میقات حج، شماره ی 52، به نقل از پایگاه حوزه
2. کتاب لا یوم کیومک یا اباعبدالله، انتشارات آرام دل، 1385
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد