درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

پیروزی نهایی حق بر باطل

آگاه باشید، قسم به جان کسی که جان من در دست اوست، این گروه (اهل شام) بر شما پیروز می‌‌شوند، امّا نه ‌‌به ‌‌این ‌‌علّت‌‌ که‌‌ آنها از شما به حق سزاوارترند؛ بلکه از این جهت که اینها برای‌‌ به‌‌ دست ‌‌آوردن ‌‌باطل، رهبر و فرماندة خود، سرعت می‌‌گیرند و شما نسبت ‌‌به آنچه که حقّ من است‌‌، به کندی حرکت می‌‌کنید.»


رسول هادیان شیرازی


«وَ قل جاء الحقّ و زهق ‌الباطل انّ ‌الباطل کان زهوقاً؛1
و بگو حق فرا رسید و باطل مضمحل و نابود شد و باطل نابود شدنی است.»

یکی از آرزوهای دیرین بشر، برچیده شدن بساط ظلم و بیدادگری از جامعه ‌‌و حکم‌فرمایی‌‌ صلح ‌‌و آرامش و اجرای ‌‌عدالت ‌‌در سراسر جهان است.

این اندیشه هماهنگ با سرشت انسان است. به همین جهت، هرگاه برای گروهی از ملّت‌ها، زمینة قیام فراهم شده، به مبارزه با حکومت ظلم و جور پرداخته‌‌اند و بسیاری از این مبارزه‌‌ها نتیجه‌‌اش پیروزی اهل حق بوده است. امّا اوّلاً این پیروزی‌ها در گوشه‌‌ای از جهان اتّفاق افتاده است، نه در سراسر جهان و ثانیاً ممکن است، همین گروه حاکم نیز به تدریج از اهداف خود دور شوند و دوباره طاغوتی دیگر بر مردم مسلّط شود.

بنابراین در طول تاریخ مردم تحت ‌‌سیطرة زورمدارانی بوده‌‌اند که بنای حکومت آنها بر پایة ظلم و فساد و ناامنی پایه‌‌ریزی شده است و به بیان قرآن از قول ملکة سباء
«انّ ‌‌الملوک اذا دخلوا قریة افسدوها و جعلوا اعزّة اهلها اذّلة و کذلک یفعلون‌‌؛2
پادشاهان هنگامی که وارد منطقة آبادی ‌‌شوند، آن را به فساد می‌‌کشند و عزیزان‌ ‌آن ‌‌را ذلیل می‌‌کنند، کار آنها همیشه همین گونه است.»

در بسیاری از آیات، «قرآن کریم» با قاطعیت تمام نوید تحقّق پیروزی نهایی و فرا رسیدن روزی را می‌‌دهد که حق در سرتاسر جهان حکم‌فرما، بساط حکومت‌‌ باطل برچیده و صالحان وارث زمین می‌‌شوند. در روایات زیادی نیز که از فریقین نقل شده، این پیروزی نهایی مربوط به قیام امام مهدی(عج) است.

در بحث‌‌های گذشته، بعضی از این آیات و روایات بررسی شد. اینک به بررسی آیه‌‌ای که در صدر کلام ذکر شد، می‌‌پردازیم.

این ‌‌آیة شریفه نوید قطعی آمدن حق و اضمحلال ‌‌و هلاکت ‌‌باطل ‌‌را می‌‌دهد.3 خداوند برای روشن کردن چگونگی تحقّق این وعده، باطل را به کف‌هایی تشبیه می‌‌کند که بر روی آب غوطه‌‌ور و از بین می‌‌روند و حق را به آبی تشبیه می‌‌کند که سودمند است و در زمین باقی می‌‌ماند. فلزاتی هم که به وسیلة آتش ذوب می‌‌شوند تا از آنها زینت آلات یا وسایل زندگی بسازند؛کف‌هایی همانند کف‌های آب‌ ‌دارند.4

تشبیهی که خداوند ذکر کرده است، برای فهم اینکه چرا حق ماندنی و باطل از بین رفتنی است، ما را کفایت می‌‌کند. حق همچون آب و فلزاتی است که واقعیت دارد و باقی می‌‌ماند و باطل همچون کف‌های روی آب است که محکوم به هلاکت است. حق همچون آب و فلزات است که مفید، سودمند و با ثبات است و باطل همچون کف‌هایی است که گرچه پر سر و صداست، امّا توخالی، بی‌‌ریشه، بی‌‌فایده و بالأخره نابودشدنی است. چون حق ریشه‌‌دار و باطل بی‌‌ریشه است. همان‌‌طوری که آب و فلزات موجب نابودی کف‌ها می‌‌شوند، در جریان حقّ و باطل نیز حق است که به باطل چیره می‌‌شود و باطل را از بین می‌‌برد. همچنان‌‌که خداوند می‌‌فرماید:
«... بل نقذف بالحقّ علی‌‌الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق؛5
... بلکه ما حق را بر سر باطل می‌‌کوبیم تا آن را هلاک سازد. پس در این هنگام باطل نابود می‌‌شود.»

در آیة مورد بحث نیز خداوند خبر از آمدن حق و نابودی باطل می‌‌دهد، با توجّه به مطالبی که بیان شد روشن می‌‌شود که چون حق توأم با واقعیت، صدق، درستی، دارای عمق و ریشه، هماهنگ با قوانین خلقت، با ثبات، سودمند و از جانب خدا و تأییدات اوست، باقی می‌‌ماند و چون باطل ‌‌امری‌‌ موهوم، ساختگی، بی‌‌ریشه، میان‌‌تهی، بی‌‌فایده، ناهماهنگ با آفرینش، بی‌‌ثبات و از جانب شیطان است، از بین رفتنی است.

نکتة قابل توجّه در این آیه و امثال آن این است که در اینجا سخن از سیطرة حق بر باطل نیست، بلکه سخن از ظهور مطلق حق و نابودی کامل باطل است. باطل ممکن است مدّت کوتاهی جلوه‌‌گری کند، امّا بالأخره عمر او کوتاه است و خاموش می‌‌شود.

حق همانند درخت ریشه‌‌دار و پرباری است که طوفان‌ها و تندبادهای سهمگین هم نمی‌‌تواند او را از جا برکند و باطل همانند درخت ‌‌بی‌‌ریشه‌‌ای است که از زمین کنده شده و هیچ رشد و نمو و ثمره‌‌ای ندارد و از ثبات و قرار محروم است.

عوامل حاکمیّت اهل باطل


تا به حال سخن از پیروزی حق بر باطل بود، امّا در بعضی مواقع، در مقابلة حقّ و باطل، اهل باطل هستند که پیروز می‌‌شوند و حاکمیّت را به دست می‌‌گیرند. حتّی گاهی مشاهده می‌‌شود که جامعه نیز پذیرای همین گروه باطل است. سخن در این است که عامل این غلبه و عامل پذیرش جامعه چیست؟ عوامل زیادی ممکن است نقش داشته باشد، ما در اینجا به بررسی دو عامل مهم می‌‌پردازیم.

عامل ‌‌اوّل: ظهور باطل در چهرة حق

اگر اهل باطل چهرة واقعی خود را بپوشانند و لباس حق را به تن خود کنند و با زبان اهل حق سخن بگویند و بعضی از اهل حق نیز با آنها معاشرت داشته باشند و رفتار و کردار ظاهری خود را همانند رفتار و کردار اهل حق کنند، جامعه پذیرای آنها خواهد بود. امّا اگر روزی مکر آنها آشکار شود و نقاب از چهرة آنها برداشته شود، جایی برای آنها باقی نمی‌‌ماند.
حضرت علی(ع) در این باره می‌‌فرماید:
«فلو انّ ‌‌الباطل خلص من مزاج ‌‌الحق لم یخف علی ‌‌المرتادین و لوان ‌‌الحق خلص من لبس ‌‌الباطل انقطعت ‌‌عنه ‌‌السن ‌‌المعاندین؛6
اگر باطل از آمیزش با حق خالص شود، بر حق‌‌جویان مخفی نخواهد ماند و اگر حق از آمیزش با باطل رهایی یابد، زبان دشمنان قطع می‌‌شود.»

عامل دوم: وحدت ‌‌و انسجام ‌‌اهل ‌‌باطل


با مشاهدة تاریخ به این نکته می‌‌توان پی ‌‌برد که هرگاه اهل باطل در کار خود سعی و تلاش کنند و بین نیروهای آنها وحدت و انسجام وجود داشته باشد و مطیع رهبر خود باشند و به عکس بر اهل حق، خمودی چیره‌‌ شده و در میان آنها تشتّت آرا و ناهماهنگی وجود داشته باشد و از رهبر خود اطاعت نکنند؛ در این صورت پیروزی با اهل باطل است. حضرت علی(ع) دربارة آیندة مردم عراق خطاب به آنها می‌‌فرماید:
«امّا و الّذی نفسی بیده لیظهرن هؤلاء القوم علیکم لیس لانّهم اولی بالحقّ منکم و لکن لاسراعهم الی باطل صاحبهم و ابطائکم عن حقّی؛7

آگاه باشید، قسم به جان کسی که جان من در دست اوست، این گروه (اهل شام) بر شما پیروز می‌‌شوند، امّا نه ‌‌به ‌‌این ‌‌علّت‌‌ که‌‌ آنها از شما به حق سزاوارترند؛ بلکه از این جهت که اینها برای‌‌ به‌‌ دست ‌‌آوردن ‌‌باطل، رهبر و فرماندة خود، سرعت می‌‌گیرند و شما نسبت ‌‌به آنچه که حقّ من است‌‌، به کندی حرکت می‌‌کنید.»

بنابراین، عامل پیروزی را نباید تنها در اعتقاد به حق و نیّت‌‌ خیر دید؛ بلکه برای غلبه بر دشمن، اتّحاد و هماهنگی و اطاعت از رهبر نیز لازم است ‌‌و هر گروهی این صفت را بیشتر دارا باشند، پیروزی با آنهاست.
 
مصادیق این آیه: تاکنون دانسته شد که پیام این آیه، نوید پیروزی حق بر باطل و هلاکت و نابودی کامل باطل است. در این قسمت ‌‌به ذکر مواردی می‌‌پردازیم که می‌‌تواند از مصادیق حق بر باطل باشد.

1. حق، یعنی‌‌ دین ‌‌الهی ‌‌و شریعت‌‌ خاتم انبیاء، محمّد(ص) و باطل ‌‌هر دین‌ ‌و مسلکی ‌‌است‌ ‌که ‌‌از مسیر خدا خارج شود. همچنان‌‌که در روایتی است از ابن‌‌ مسعود که در سال فتح، پیامبر(ص) وارد «مکّه» شد؛ در حالی که در اطراف خانة خدا 360 بت وجود داشت و پیامبر با چوبی که در دستش بود، به آن بت‌ها می‌‌زد و این آیه را تلاوت می‌‌کرد و بت‌ها را با صورت به زمین می‌‌افکند؛

2. حق، توحید و پرستش خداست و باطل شرک و پرستش بت‌ها است؛

3. حق، قرآن است و باطل شیطان؛

4. حق، قسط و عدل است و باطل ظلم و ستم و کینه؛

5. حق، فضایل اخلاقی و کسب کمالات است، باطل رذایل اخلاقی و دوری از کمالات انسانی.

ادّعای ما این است که این آیه معنای وسیعی دارد، به گونه‌‌ای که می‌‌تواند همة این مصادیق را تحمّل کند. بنابراین پیام این آیه این است که دین اسلام، پرستش خداوند یکتا، قرآن، عدالت و فضایل اخلاقی، بر کفر، پرستش خدایان دروغین، شیطان، ظلم و رذایل اخلاقی پیروز است و سرانجام حاکمیت مطلق از آن حق است.

یکی دیگر از مصادیق این آیه، ظهور حضرت مهدی(ع) است. همچنان‌‌ که روایت ‌‌شده که وقتی حضرت قائم(ع) تولّد یافت، بر روی بازوی راست ایشان، این آیه نوشته شده بود.8
در روایت دیگری است از امام باقر(ع) که دربارة این آیه فرمودند:
«اذا قام ‌‌القائم ذهبت دولة‌‌ الباطل‌‌؛
وقتی قائم قیام کرد، حکومت ‌‌باطل از بین می‌‌رود.»

در این زمان قسط و عدل در سرتاسر جهان حاکم می‌‌شود و جایی برای ظالمان باقی نمی‌‌ماند. این در حالی است که قبل از تحقّق چنین روزی، ظلم و ستم سراسر دنیا را فراگرفته است. در روایتی از اهل سنّت چنین آمده است:
«لتملات ‌‌الارض ظلماً و عدواناً ثم لیخرجن رجل من اهل بیتی حتّی یملأها قسطاً و عدلاً کما ملئت ظلماً و عدواناً؛10

زمین پر از ظلم و کینه می‌‌شود، سپس‌‌ مردی ‌‌از اهل ‌‌بیت ‌‌من ‌‌قیام ‌‌می‌‌کند تا زمین را پر از قسط و عدل کند، همان ‌‌گونه که از ظلم و کینه پر شده بود.»

پر شدن زمین از قسط و عدل، نشانة این است که هیچ جایی برای ظلم باقی نمی‌‌ماند. در روایتی دیگر در تأکید تحقّق چنین روزی، از رسول خدا(ص) نقل شده است که می‌‌فرماید:
«لو لم یبق من ‌‌الدّنیا اِلّا یوم لبعث ‌‌الله عزّ و جلّ منّا یملئوها عدلاً کما ملئت جوراً؛11

اگراز دنیا فقط یک روز باقی مانده باشد، خدای عزّوجلّ مردی از ما را مبعوث می‌‌کند که دنیا را از عدل پر می‌‌کند، همان ‌‌گونه که از ظلم پر شده بود.»

چنین روزی دین الهی بر سایر ادیان و هدف رسالت انبیای الهی محقّق می‌‌شود؛ چرا که قرآن کریم در مقام هدف بعثت انبیا(ع) می‌‌فرماید:
«هو الّذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحقّ لیظهره علی ‌‌الدّین کلّه و لو کره ‌‌المشرکون؛12

او کسی است که رسول خود را همراه با هدایت و آیین حق فرستاده تا او را بر همة ادیان پیروز کند، هر چند که مشرکان کراهت داشته باشند.»
استاد شهید، مرتضی مطهّری پیروزی نهایی اهل حق را چنین توصیف می‌‌کند:

از مجموع آیات و روایات استنباط می‌‌شود که قیام مهدی موعود(عج) آخرین حلقه از مجموع حلقه‌های مبارزات حقّ و باطل که از آغاز جهان برپا بوده است. مهدی موعود(ع) تحقّق‌‌بخش ایده‌‌آل همة انبیا و اولیا و مردان مبارز راه حق است.13

برای رسیدن به این هدف، باید آمادگی لازم نیز در همة ما فراهم آید و این زمانی تحقّق می‌‌یابد که در همة شئون زندگی، اعمّ از کارهای فردی و اجتماعی و اعمال ما بر راستی و درستی استوار باشد و شاید به همین جهت است که خداوند در همین آیة مورد بحث قبل از بشارت به آمدن حق و نابودی باطل، به ما این گونه آموزش می‌‌دهد که چنین دعا کنیم:

«و قُل ربّ ادخلنی مدخل صدقٍ و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطاناً نصیراً؛14
و بگو پروردگارا! مرا (در هر کاری) صادقانه وارد کن و صادقانه خارج نما و از سوی خود سلطان و یاوری برای من قرار ده.»

پی‌‌نوشت‌ها:

1. سورة اسراء (17)، آیة 81.
2. سورة نمل (27)، آیة 34.
3. چون هرگاه بخواهند خبر قطعی از وقوع عملی بدهند با فعل ماضی می‌‌آورند.
4. با استفاده از سورة رعد (13)، آیة 17.
5. سورة انبیاء (21)، آیة 18.
6. نهج‌‌البلاغه: خطبه 50 (فیض‌‌الاسلام، عبده)
7. نهج‌‌البلاغه (فیض‌‌الاسلام) خطبة 96؛ (عبده) خطبة 97.
8. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 213.
9. همان، ص 212.
10. کنزالعمال، ج 14، ص 266، ح 3867.
11. المسند، ابن حنبل، ج 2، ص 774.
12. سورة توبه (9)، آیة 33؛ سورة صف (61)، آیة 9.
13. قیام و انقلاب مهدی، ص 26.
14. سورة اسراء (97)، آیة 80.

شخصیت شناسی عصر ظهور؛ از پیگیری تا مصداق سازی

گفت وگو
در روایات ما صحبت از این است که در آخرالزمان دینداری چنان سخت می شود که شخت در فاصله یک شب تا صبح یا صبح تا شب نمی تواند ایمان خود را حفظ کند. این مطلب هرچقدر به دوره ظهور امام علیه السلام نزدیک شویم شدیدتر می شود. طبعتا این دست روایات می تواند و باید مبنای رصد اجتماعی ما قرار گیرند و در این راستا هم باید سیاستهای پیشگیرانه داشته باشیم هم درمانی.
 
 
 
گفت و گو با محمود مطهری نیا
اشاره:

قریب 12سال همکاری با تحریریه ماهنامه موعود و انجام بیش از 100مصاحبه تخصصی با مشاهیر مهدوی سطح کشور و تعدادی از دانشمندان و مشاهیر آلمانی، بوسنیایی،هندی و... اهم فعالیتهای مطهری نیا را در سالهای گذشته تشکیل می دهد. از وی کتب و مقالات متعددی در حوزه های مهدویت ،تاریخ صدر اسلام و اخلاق اسلامی منتشر شده که شهرت کتاب شش ماه پایانی و نسبت آن با موضوع این مصاحبه بهانه ای شد تا برای پاسخ به سوالات سراغ او برویم. وی هم اکنون مدیریت گروه مطالعات راهبردی مهدویت پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات وزارت ارشاد را عهده دار است. امید که مقبول طبع شما قرار گیرد.

  • با سلام لطفا برای شروع از جایگاه مهدویت در میان روایات اسلامی برای ما بگویید
قبل از هر مطلبی عرض سلام خدمت شما و همه خوانندگان خوب و صمیمی سایت موعود دارم که در این ایام با پیگیری جدی که داشتند زمینه انجام این مصاحبه را فراهم کردند.
در پاسخ به این سوال مطلبی را از حضرت آیت الله مظاهری نقل می کنم که به گمانم با رعایت اختصار تمام جواب مدنظر شما را به همراه داشته باشد. ایشان می فرمودند ما حدود 6000روایت در حوزه مهدویت داریم که درباره هیچ موضوع دیگری حتی نماز به این تعداد روایت به دست ما نرسیده است.

  • محتوای این 6000روایت چیست و نشانه های ظهور در میان آنها چه جایگاهی دارد؟
در مجموعه این روایات موضوعات متنوع و متعددی طرح شده که از اثبات ولایت و امامت حضرت مهدی علیه السلام تا حوادث آستانه قیامت و عصر حضور و پس از ظهور ایشان را در برمی گیرد؛ولادت امام، تاریخ عصر غیبت، ضرورتها و آثار غیبت امام، وظایف منتظران، توقیعات و تشرفات از جمله این عناوین هستند. همین طور که می بینید 6000 روایت محدود به نشانه های ظهور نیست و نشانه های ظهور تنها بخشی از این حجم عظیم و بی سابقه روایات را دربرمی گیرد. به عبارت دیگر روایات نشانه های ظهور درصدی از از کل این روایات است.

  • نحوه بیان نشانه های ظهور در روایات به چه شکل است و آیا مجموع این نشانه ها تا کنون شمارش شده اند؟
در استقصایی که استاد علی اکبر مهدی پور انجام داده اند ضمن یکی از جلساتی که در خدمتشان بودم فرمودند مجموعه این نشانه ها حدود2000 مورد می شود. ایشان در کتاب لزوم تفکیک علائم حتمی از غیر حتمی خود نیز به این مطلب اشاره کرده اند. با توجه به آشفتگی مخاطبان ائمه علیهم السلام و ضعف آنان روایات شکل و سیاق کاملا منظمی ندارند. در سالهای اخیر و به خصوص 4 دهه گذشته تلاشهای در خور توجهی برای منظم کردن این میراث ارزنده انجام شده است. استاد علی کورانی کتاب عصر ظهور این روایات را بر اساس مناطق جغرافیایی دسته بندی کرده اند. کتاب مهدی منتظر آیت الله خراسانی با تاکید بر جنبه های فرهنگی دسته بندی های خوبی را در خود جای داده است. همچنین کتاب الفجر القدس المهدی علیه السلام نوشته استاد مجتبی الساده برای اولین بار نشانه های  نزدیک به ظهور را ماه به ماه دسته بندی کرده اند که در نوع خود بی نظیر است. مجموعه این نشانه ها را به ترتیب حروف الفبا و به شکل رایج معجم نویسی می توانید در کتاب چهارجلدی معجم الملاحم والفتن آیت الله دهسرخی ببینید.

تحقیق مفصل و طولانی مدتی در حوزه نشانه های ظهور و منابع مربوط به آن داشتم که  در پایان به این نتیجه رسیدم که پس از تفکیک حوادث پیش از قیامت و پس از ظهور از مجموعه روایات اشراط الساعه و علائم ظهور میزان نشانه های باقیمانده را به حداقل بیست و یک شکل می توانیم دسته بندی کنیم: براساس مناطق جغرافیایی، آسیبهای اجتماعی، بلایای طبیعی، زمانه وقوع، شخصیتهای جریان ساز آخرالزمان و... بخشی از این دسته بندی ها تا کنون انجام شده و بخشی از آنها نیازمند تحقیقات جدی و نوین است.

  • به نظر شما چه ضرورتی داشته که این همه به موضوع نشانه های ظهور پرداخته شود و چه فوایدی برای ما به دنبال دارد؟
قبل از پاسخ به این سوال مجددا تاکید می کنم مجموعه روایات مهدویت به موضوعات متنوع و متعددی می پردازد که یکی از آنها نشانه های ظهور است؛ یعنی ما گمان نکنیم همه آنچه درباره امام عصر علیه السلام به دست ما رسیده محدود به نشانه های ظهور نمی شود.

بحث نشانه های ظهور ازز این جهت پررنگ تر از بقیه بخشها به چشم می خورد که اساسا بشر کنجکاو و عجول آفریده شده و بر مبنای همین دو ویژگی دوست دارد هرچه سریعتر از  آنچه قرار است در آینده اتفاق بیفتد با خبر شود. شما وقتی روایات را مرور می کنید می بینید این کنجکاوی و پرسش از آینده از زمان حضرت آدم مطرح بوده است. با بررسی اجمالی مشاهده می کنیم از 2000 نشانه گفته شده بیش از 1900 مورد آنها تا کنون اتفاق افتاده و تنها نشانه های حتمی آستانه ظهور و حوادث حاشیه آنها باقی مانده است. طبیعتا چنین پیگیری و استقصایی می تواند چنین آثاری برای ما به دنبال داشته باشد:

1.    یقین به علم غیب و علم به آینده معصومین علیهم السلام
2.    افزایش امید به وقوع و قرب ظهور
3.    شناسایی جایگاه خود در نقشه هستی
4.    آمادگی برای مواجهه با آسیبها و فتنه ها
5.    ریشه یابی دقیقتر مشکلات و بحرانها
6.    جهت یابی برای برنامه ریزی های خرد(فردی/ خانوادگی،...) و کلان اجتماعی(درون مرزی، درون دینی و مذهبی، بین المللی)
که برای پرهیز از اطاله کلام تفصیل آن را موکول به فرصتی دیگر می کنم.

  • آیا این آثار از همه نشانه ها به دست می آید یا برخی از آنها؟
همان طور که عرض کردم نشانه های ظهور را به بیست و اندی حالت می توان دسته بندی کرد که در میان آنها کم کارکردترین حالت دسته بندی بر اساس شخصیتها و جریانهای سیاسی است. فواید گفته شده در بالا تقریبا از هیچیک از روایات مربوط به شخصیتها برنمی آید و آنقدر که بر جریانهای فکری،عقیدتی و فرهنگی آخرالزمان تاکید شده بر دنیال کردن شخصیتها اصرار در روایات نمی بینیم. عمده تاکید موجود درباره شخصیتها مربوط به آن دسته افرادی است که در شش ماهه و نهایتا یکساله پیش از ظهور در اطراف ما رخ نمایی می کنند و برای بقیه دوره ها نمی توان چنین نتیجه ای به دست آورد. در ادامه مطالب انشاءالله در این باره بیشتر توضیح خواهم داد.

  • مگر همه این نشانه ها مربوط به دوره نزدیک به ظهور نیست؟
خیر. آخرالزمان در روایات شامل دوره های مختلفی می شود. بخشی از روایات بیان کننده این مطلبند که یک میلیون عالم و آدم قبل از حضرت آدم خلق شده و حضرت آدم و نسل او در انتهای این دوره قرار می گیرند. در واقع این دسته از روایات خلقت آدم را سرآغاز آخرالزمان بین می کند. این دست روایات خیلی کم هستند.اما روایت قابل توجهی در کنار آیات قرآن کریم بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را سرآغاز آخرالزمان و  نشانه های قیامت می داند. شما نگاه کنید در قرآن کریم چنین تعابیری چشم نوازی می کند:
-    اقتربت الساعه و انشق القمر
-    فقد جاء اشراطها
-    الیس الصبح بقریب
-    ....
روایات نشانه های ظهور  عموما مربوط به دوره پس از غیبت کبری است و هرچه به دوره ظهور امام علیه السلام نزدیک می شویم حجم روایات بیشتر می شود.

  • یعنی ما اتفاقاتی داشته ایم که قرنها قبل اتفاق افتاده و در زمره نشانه های ظهور خوانده شده است؟
بله. ما روایاتی داریم که با عبارت «یاتی علی الناس زمان...» شروع می شود این روایات بیان کننده وقوع تغییر و تحولی در دوره های بعد از معصومان علیهم السلام است و ناظر به زمان خاصی نیست. یکی از اتفاقات جالبی که در منابع تاریخی نقل شده این است که خواجه نصیرالدین طوسی با استفاده از یکی از روایات آخرالزمانی ماجرای حمله مغول به عراق را به سمتی که کم آسیب تر بود سوق داد و نهایتا با گذر ایام منجر به  نفوذ تشیع در جریان مغول و کاهش فضار بر شیعیان شد.

  • با این تعبیر ما باید به دنبال مصادیق نشانه های ظهور باشیم؟
عرض کردم نشانه های ظهور متنوعند. درباره بخشی از آنها این جمله درست است برای بخشی نه تنها غلط که آسیب زاست.

  • می شود در این رابطه بیشتر توضیح دهید؟
ببینید در روایات ما صحبت از این است که در آخرالزمان دینداری چنان سخت می شود که شخت در فاصله یک شب تا صبح یا صبح تا شب نمی تواند ایمان خود را حفظ کند. این مطلب هرچقدر به دوره ظهور امام علیه السلام نزدیک شویم شدیدتر می شود. طبعتا این دست روایات می تواند و باید مبنای رصد اجتماعی ما قرار گیرند و در این راستا هم باید سیاستهای پیشگیرانه داشته باشیم هم درمانی. در مقابل این دست روایتها، روایات مربوط  شخصیتها و جریانهای سیاسی آستانه ظهور است. درباره این روایات و مصداق یابی آنها خیلی جدی باید احتیاط کرد.

  • یعنی نباید به این دست روایات کاری داشته باشیم؟
خیر منظور بنده این نبود. درباره این روایات باید پیگیر مطالب باشیم اما اگر شباهتهایی میان برخی از افراد و آن شخصیتها و جریانها دیدیم حداکثر به عنوان یک احتمال بگوییم شاید آقای فلانی مصداق فلان نشانه ظهور باشد شاید هم نباشد. والا لطمه های خیلی جدی را به دنبال می آورد.

  • آیا مصداقی برای لطمه ها در ذهن دارید؟
در صفحه 78 به بعد کتاب نشانه های یار و چکامه انتظار نوشته آقای علیزاده مطلبی نقل شده که کاملا مناسب این سوال است. شاید بعضی به یاد داشته باشند در ایام حمله جورج بوش پدر به عراق مشهور شد یکی از مراجع کنونی و یکی از سخنرانان مطرحی که چند سال قبل فوت کردند، گفته بودند این حمله از نشانه های ظهور است و قطعا تا چند سال آینده امام علیه السلام ظهور خواهند کرد. در آن کتاب آمده که نویسنده به همراه جمعی از دانشجویان به دیدار آن سخنران در قم رفته بودند تا  از محضرش استفاده کنند. او این ادعا را برای آنان با همین قطعیت تکرار کرده بود. آقای علیزاده می نویسد بعد از سخنرانی تمام تلاشم را کردم که دانشجویان این مطلب را جدی نگیرند که نشد. حدود دوسال بعد یکی از آن دانشجویان را در مشهد دیدم و از سرنوشت آن جمع پرسیدم،گفت تعدادی از آنان با اصل دین مشکل پیدا کردند و...
مشابه این جریان را اوایل دهه 80 با جمعی از دانشجویان یکی از دانشگاههای بزرگ تهران تجربه کردم. آسیب جدی تطبیق این دست نشانه ها این است که با معلوم شدن اشتباه بودن این تطبیق عده ای اصل مهدویت و تشیع را زیر سوال می برند و منکر می شوند. این نکته را هم در اینجا  متذکر شوم که ما گاه پیگیر مصادیق می شویم گاه مصداق سازی می کنیم. حالت اول به شکل احتمالی بیان می شود و حالت دوم به شکل قطعی که در ادبیات دینی از آن به تفسیر به رای تعبیر می شود. این حالت دوم همسو با برنامه ها و خواسته های دشمنان است که چه عمدی باشد چه سهوی.
 
  • چطور می شود که جریانی داخلی وولایی همسو با دشمنان حرکت کند؟
قرآن کریم تعبیر جالبی دارد می فرماید: لن یرضی عنک الیهود و النصاری حتی تتبع ملتهم؛ خداوند به کنایه از مسلمانان خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید یهود و مسیحیان تنها زمانی از تو راضی می شوند که دست از اسلام برداری و از آنها پیروی کنی. اساسا بنای دشمن همیشه بر تضعیف باورهای اعتقادی اسلامی بوده و این تلاش هرگز تعطیل نشده است. اوایل پیروزی انقلاب شایع کرده بودند چهره امام خمینی در ماه دیده شده و خیلیها هم به این دامن زده بودند. نهایتا بعد از پیگیری و دستگیری و بازجویی ها مشخص شد این طرح در موساد طراحی و به دست عوامل ساواکی آنان اجرا شده بود. ظاهر این ماجرا تعظیم و تکریم امام بود و عوام از این بابت فریب خوردند اما باطن آن خشکاندن ریشه های اسلام با استفاده از تیغ تیز خرافات بود. قرآن کریم به ما دستور داده که قولوا قولا سدیدا؛ محکم حرف بزنید جوری که به تعبیر امروزی ها مو لای درز آن نرود. حتی در جای دیگر به مومنان دستور می دهد جوری حرف نزنید که دشمن بتواند از آن سوء استفاده کند.در آیه 104 سوره بقره چنین آمده که:
اى افراد باایمان! (هنگامى که از پیغمبر تقاضاى مهلت براى درک آیات قرآن مى‏کنید) نگویید: «راعنا»؛ بلکه بگویید: «انظرنا». (زیرا کلمه اول، هم به معنى«ما را مهلت بده!»، و هم به معنى«ما را تحمیق کن!» مى‏باشد؛ و دستاویزى براى دشمنان است.) و(آنچه به شما دستور داده مى‏شود) بشنوید! و براى کافران(و استهزاکنندگان) عذاب دردناکى است
ما وقتی برای نشانه های ظهور و شخصیتهای آخرالزمان، مصداق سازی می کنیم دقیقا از همان جنس رفتاری را انجام داده ایم که دشمن می خواسته انجام بدهد. شما وقتی می گویید فلانی قطعا همان سید یا فرمانده عصر ظهور است مثل این است که بگویید چهره امام در ماه دیده شده چون هر دوی اینها مصداق قول سدید نیست و اسلام و اهل بیت علیهم السلام هرگز چنین رفتاری را تایید نمی کنند.

  • آیا در سالها و قرون قبل هم این مصداق یابی ها دچار خطا شده اند؟
سوال خیلی خوبی است. ما وقتی به تاریخ نگاه می کنیم می بینیم موارد اشتباه کم نبوده است. در اینجا به چند مورد تطبیق مصداقها که در بسیاری موارد خلافش ثابت شده اشاره می کنم:
پرچمهای سیاه: قیام عباسیان(در کتاب تحلیل تاریخی نشانه های ظهور)، دولت صفویه(کتاب رجعت علامه مجلسی) و الان انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران(در کتاب دهه80 دهه ظهور)
خروج مردی از مشرق: قیام عباسیان(در کتاب تحلیل تاریخی نشانه های ظهور)،  مشروطه، جنبش آیت الله کاشانی(در کتاب دهه80 دهه ظهور)، قیام امام خمینی
همزمانی خروج یمانی، سفیانی و خراسانی: امام خمینی، آیت الله خامنه ای و صدام(در کتاب دهه80 دهه ظهور)
خروج مردی از قزوین: امام خمینی(در کتاب دهه80 دهه ظهور) و رضاشاه (در سایت ظهور نزدیک است)
سفیانی:افسر ارشد لشکر سوریه(به نقل از مرحوم بهلول و امام موسی صدر)، پادشاه اردن(در سایت ظهور نزدیک است)
دجال: فرهنگ غرب، ماهواره(در کتاب دهه80 دهه ظهور)، بوش(همان، سایتهای مسیحی)
شیصبانی:صدام(در کتاب دهه80 دهه ظهور و سایت ظهور...)
 عوف سلمی: صدام(در کتاب دهه80 دهه ظهور)
یمانی: امام خمینی(در کتاب دهه80 دهه ظهور)،سید حسن نصرالله(سایت ظهور...)،حوثی(سایتهای متعدد در ایام نبرد یمن)
شعیب بن صالح:آقای هاشمی رفسنجانی(در دهه60 این مطلب مشهور بود)، سید رحیم صفوی(در ایام فرماندهی سپاه شهرت یافته بود)، سردار شمخانی(در ایام وزارت دفاع شهرت یافته بود)، دکتر احمدی نژاد(سایت ظهور... و برخی دیگر از طرفداران ایشان)
سید حسنی: آقای خاتمی(در کتاب دهه80 دهه ظهور)،آیت الله حکیم(سایت ظهور...)
طلوع خورشید از مغرب: بازگشت امام خمینی از فرانسه(در کتاب دهه80 دهه ظهور)،ظهور امام زمان علیه السلام و وقوع این رخداد در سال 2012(مشهور شده پس از اکران فیلم هالیودی2012 و اخبار حاشیه ای آن به خصوص از ناسا)
قتل نفس زکیه در کوفه: شهید محمدباقر و بنت الهدی صدر(در منابع متعددی دیده ام که الان به یاد ندارم شاید در منتظر تاریخ آقای مدرسی و روزگار رهایی آمده باشد)، شهید حکیم(در کتاب دهه80 دهه ظهور و سایت ظهور...)
و...

شما نگاه کنید هرکسی از ظن خود همراه نشانه های ظهور شده و در حد گمان و محدود به حوادث دوره زندگی خود به تطبیق نشانه بر حوادث و شخصیتهای اطرافش پرداخته است. در این میان کتابهایی مثل دهه 80 دهه ظهور انشاءالله، بشارت ظهور و نیز سایت ظهور نزدیک است با سرعت بیشتری به تطبیق این مصادیق پرداخته اند. در اینجا بد نیست خاطره ای را از آیت الله استادی نقل کنم. ایشان در هماش دوسالانه بررسی ابعاد وجودی حضرت مهدی علیه السلام در سال 1379 نقل می کردند ضمن بررسی آثار خطی قرن نهم (همان طور که می دانید ایشان خیلی در حوزه نسخ خطی تخصص و تسلط دارند) به کتابی از یکی از علمای آن دوره برخوردم(ایشان نام کتاب و مولف را ذکر کردند که متاسفانه بنده از خاطرم رفته است) چنان داد پر شدن جهان از ظلم و ستم را سر داده اند و تاکید می کنند بر این اساس ظهور نزدیک است گویا تا چند ماه یا چندسال دیگر قطعا ظهور اتفاق می افتد. الان چند صد سال از آن تاریخ گذشته و هنوز ظهور امام علیه السلام رخ نداده است. ما باید در این تطبیق دادنها باید برای خود احتمال خطا هم قائل شویم و اینقدر قطعی صحبت نکنیم.
شما خودتان را جای دشمنان و حتی افراد بی اعتقاد یا کنجکاو نسبت به تشیع بگذارید؛ با دیدن این همه آشفتگی چه احساسی به شما دست می دهد؛ خصوصا در موردی که فاصله میان تطبیق از رضاشاه تا امام خمینی می شود. آیا جز این است که دشمن به تمسخر و بقیه به طرد اسلام و تشیع می پردازند؟ مقالات سه قسمتی تطبیق آقای احمدی نژاد و شعیب بن صالح در سایتهای بالاترین و پیک نت (به تصریح سایت ظهور ) برای تمسخر و خنده به مخاطبان ارائه می شود. با توجه به آیه 104 سوره بقره ما نمی توانیم به طعن و تمسخر دشمنان بی توجه باشیم و نباید به گونه ای صحبت کنیم که اسباب مضحکه دشمنان را فراهم کنیم. اگر زمانی بیان ما مصداق قول سدید و بیان محکم و بی خدشه شد می توانیم به تمسخر و طعن دشمن بی اعتنا شویم. همان طور که می بینید هردونتیجه تمسخر و طرد به نفع دشمن است و ما فرصت جذب افراد به تشیع ویارسازی برای امام عصر علیه السلام را خودمان از بین می بریم. عجیب اینجاست که به جای پذیرفتن نصایح مشفقانه و اشکالات وارد به خود، رفتار خود را مصداق درخواست اهل بیت علیهم السلام تیتر می کنیم. گویا برای اثبات ما باید اهل بیت علیهم السلام هم علاوه بر یاران امام زمان علیه السلام هزینه شوند.

  • نویسندگان سایت ظهور نزدیک است(u313) بر این باورند که تطبیق آنان بر اساس روایات و مبانی عقلی است. نظر شما در این باره چیست؟
نکته اول اینکه آنان مدعی هستند درباره نشانه های ظهور هزاران حدیث به دست ما رسیده که این را به حساب سهو کلامی می گذارم. عرض کردم کل روایات مهدوی در تمام ابواب متنوع و متعدد آن حدود6000 روایت است و گمان می کنم هزاران روایت آن هم با نگاه تطبیق پذیر بر حوادث دوره ما تعبیری علمی و دقیق نباشد.

ثانیا در تطبیقها اشکال، سفسطه، تحیل و تفسیر به رای بسیار خودنمایی می کند به نحوی که چاره ای نیست جز اینکه از واژه مصداق سازی استفاده کنیم. این را هم یاد آور شوم در روایات به اهل تفسیر به رای یا تحریف معنوی اخطار شده که اگر توبه نکنند باید خود را مهیای نشستن در آتش نمایند.

  • فکر می کنم اگر ابتدا به اشکالات بپردازیم بهتر باشد؟
من هم موافقم و چند مورد از آنها با هم مرور می کنیم.
اولین اشکال جدی این تطبیق توقیتی است که انجام شده است. همه می دانیم توقیت کنندگان از ناحیه اهل بیت علیهم السلام به شدت نهی و طرد شده اند. به این جمله نگاه کنید:
« شاید بتوان با توجه به روایت 72 ماه( بنا بر روایتی که مورد اعتماد و استناد محققین است ، شعیب 72 ماه قبل از ظهور در میان ایرانیان زمینه ساز ظهور خروج می کند) ، ظهور شعیب بن صالح را بعنوان آغاز شمارش معکوس برای ظهور به حساب آورد ، از این جهت ظهور و خروج شعیب از بسیارنزدیک بودن ظهور خبر می دهد.»

جز اینکه بگوییم معلوم نیست سرآغاز این72ماه از چه زمانی است. جالب اینجاست که اگر ما بخواهیم سرآغاز را ابتدای فعالیتهای انتخاباتی بگیریم امام زمان علیه السلام باید طی روزهای آتی ظهور کنند و اگر سرآغاز آن،ابتدای ریاست جمهوری ایشان باشد طی ماههای آتی و اگر هم سرآغاز دوره استانداری یا شهرداری آقای احمدی نژاد باشد که باید قبول کنیم چندسالی از ظهور گذشته است. بهترین آغاز برای اقدامات در راستای اصول گرایی و عرضه شعارعدالت و امثال آن در سطح مطرح در کل کشور از همان دوره شهرداری ایشان شروع شد جزاینکه دوستان دوره های خدمات پیشین ریاست جمهور در اردبیل و تهران را بخواهند نادیده بگیرند.

اشکال دوم این است که ظهور قطعا در این سالها اتفاق می افتد و بر همین اساس به دنبال تمام مصادیق نشانه ها  در معاصران پرداخته اند؛ برای نمونه آیا نمی توان تصور کرد میان مرگ عبدالله حاکم عربستان تا ظهور(حتی اگر همین ملک عبدالله الآن عربستان باشد) چندسالی فاصله باشد و در این چند سال عربستان فاقد ثبات سیاسی باشد؟

اشکال سوم هم اینکه بی محابا و قطعی اظهار نظر کردن است که پیش از این درباره آسیبهایش صحبت شد.
اشکال بعدی این است که روایات نشانه های ظهور را در معرفی اشخاص و جریانها محدود کرده اند گویا آنچه در روایات نشانه ها آمده تنها حاوی این مطالب است حال آنکه اشاره کردم جریانها و شخصیتها یکی از بیست مطلبی است که در روایات نشانه های ظهور آمده است.

و بالاخره از همه این اشکالات مهمتر این است که ایشان به موضوع بداء هیچ توجهی نداشته اند . بنا بر این اصل، ظهور ممکن است دچار تقدیم یا تأخیر بشود. وقتی درباره اصل ظهور احتمال تقدیم و  تأخیر وجود به طریق اولی درباره نشانه ها این احتمال وجود دارد.


  • اگر تعدادی از سفسطه های مقالات یادشده را هم بفرمایید ممنون می شویم.
اولین مغالطه اتفاق افتاده تحدید و محدود کردن مفاهیم عام به خاص است. شما نگاه کنید مجموعه صفات ظاهری شعیب در بسیاری از مردم قابل مشاهده است و در ترکیب با ویژگیهای شخصیتی هم باز مصادیق زیادی در تاریخ و حتی دوره کنونی ما پیدا می کند. آیا برای نمونه این ویژگیها قابل تطبیق بر شهید همت به عنوان لشکر 27 رسول الله صلی الله علیه و آله تهران نیست؟ اگر مبنای تطبیقی ایشان درست باشد باید معاصران شهید همت همت هم به این نتیجه می رسیدند. آیا این نقض غرض مرد ادعای نویسندگان سایت درباره فلسفه بیان نشانه های ظهور توسط اهل بیت علیهم السلام نیست؟

بدیهی است تطبیق ویژگیهای یاران حضرت بر آقای احمدی نژاد به فرض صحت، دال بر انحصار در ایشان نیست.
دومین مغالطه تعمیم مطالب محدود یا استقرای ناقص است که عکس مطلب قبلی به شمار می آید. مستندات نویسنده که برای ضرورت مصداق یابی به آن استناد کرده اند محدود به چند مورد خاص است؛ در صورتی که در موارد دیگر شما چنین تاکیداتی نمی بینید مثلا درباره قیسی، مغربی، مصری و... و یا دیگر موارد. به عبارت دیگر شاید ما مامور به شناسایی و پیگیری مصادیق احتمالی سفیانی، خراسانی و تعداد محدودی از افراد باشیم نه همه آنها و فایده بیان این مطالب همان مورادی باشد که در ابتدای گفت و گو عرض کردم
و با ترک مصداق شناسی «هزاران روایت نشانه ظهور» از کارکرد و خاصیت نمی افتند. 

سومین مطلبی در این راستا که می توان به آن اشاره کرد استفاده از مستندات و مدالیلی است که اصلا برای اثبات مدعا مناسب نیستند؛ برای نمونه ببینید:« گوش به فرمان امام در زمان جنگ و رفتن به جبهه ها و.... تاامروز مطالعه مستمر و مداوم صحیفه نور امام » مطالعه مداوم صحیفه نور و نه البته صحیفه امام خمینی که از آن کاملتر است چه چیزی را ثابت می کند؟ گوش به فرمان بودن رفتاری عملی است و باید مصداقهای رفتاری و عملی برای آن برشمرد نه نظری! و آیا همه آنان که صحیفه نور و امام را می خوانند و امروز پیگیر سخنرانیهای مقام معظم رهبری هستند گوش به فرمان ایشانند؟ اگر این استدلال درست باشد ما باید گوشه به فرمان ترین افراد را در کاخ سفید بیابیم!

یا مثلا برای اثبات خراسانی بودن مقام معظم رهبری از سکوت ایشان در پاسخ استناد کرده اند؛ گویا دوستان عرصه را با عرصه خواستگاری اشتباه گرفته اند که سکوت نشانه تایید و رضایت فرض شده حال آنکه مبنایی در میان علما و حوزویان رایج است که الباطل یموت بترک ذکره؛ بر این اساس به بعضی از مطالب و سوالات نمی پردازند چون اساسا آنها را از حیص اعتبار ساقط می دانند و پرداختن و پاسخ دادن به آن را به نحوی تایید آن می دانند.

چهارمین مغالطه نادیده گرفتن احتمالا مصلحتی برخی مطالب مانند نسبت شعیب با قبیله بنی تمیم است. قاعدتا باید این وِیژگی برای شعیب بن صالح ویژگی شناخته شده ای باشد والا ذکر آن در بیان اهل بیت علیهم السلام ضرورتی نداشت(بنابر همان مبنای نویسندگان سایت)همچنین است جوانی شعیب بن صالح و ویژگیهای ظاهری سفیانی در تطبیق بر پادشاه اردن اگر این متنها را به دانشجویان درس منطق کاربردی یا مغالطات بدهید موارد متعدد و جالب دیگری هم به شما ارائه می کنند که برای جلوگیری از اطاله مصاحبه به همین مقدار اکتفا می کنم.

  • طبیعتا الان باید نوبت موارد تحمیل و تفسیر به رای رسیده باشد؟
بله. این دسته از اشتباهات را باید مصداق مطالبی بدانیم که قافیه برای شاعر تنگ آمده و  با این حال مطالب خود را آورده است. تنها به چند مورد از اینها اکتفا می کنم:

درباره تطبیق نام شعیب به آقای احمدی نژاد آن را مردمی ترجمه کرده اند؛ شما این تاویل را به هر زبانشناس یا متخصص علوم دینی نشان بدهید غیر ممکن است آن را قبول کند. گفته اند کارکرد تصغیر واژگان در عربی تحبیب(اظهار محبت به مخاطب است) پس شعیب یعنی محبوب و مردمی!

یا ببیند درباره سید موسوی در خوزستان می نویسند:« روایات زیادی در مورد او در دست نیست ، تنها رویاتی که بیان می کند در آستانه ظهور و همزمان به حرکت سپاه خراسان به رهبری سید خراسانی ، در خوزستان ایران ، مردم با سیدی موسوی بیعت می کنند ،  با توجه به قرائن متعدد این سید موسوی نه تنها در مقابل سید خراسانی و لشگرش نمی باشد بلکه به احتمال قوی بیعتش در راستای کمک رسانی به لشگر سیدخراسانی می باشد.» و در کنار این مطلب شما عکس آیت الله جزایری را می بینید گویا هیچ مصداق دیگری در این استان پهناور نمی تواند مصداق این عبارات قرار گیرد.

در چند مورد از نوشته های خود به این شعر مقام معظم رهبری استناد کرده اند:«دلبسته یاران خراسانی خویشم» و این را دلیل بر این گرفته اند که ایشان خود را مصداق سید خراسانی می دانند. همان طور که بر همگان واضح است صنایع مختلف و متنوعی در اشعار به کار گرفته می شود و بنا بر اینکه این را ایهام، مجازو... بدانیم معنای این مصراع متفاوت می شود و هر برداشتی از اشعار جز بیان احتمال نیست  و تنها خود شاعر است می تواند بگوید منظورش چه بوده البته آن هم در حالتی که شاعر به هنگام سرودن قصد چندوجهی سرودن و ایهام گفتاری نبوده باشد!

در نوشته های این سایت، این تحمیل تا آنجا پیش رفته که غزه را جزیی از کشور مصر دانسته اند:« مرد  مصری بنا بر روایات جنبشی نظامی در مصر(غزه) برپا می کند و بعد قیام سفیانی نیز بین او و سفیانی درگیریهایی پیش می آید، برخی اعتقاد دارند قیام مصری همان قیام تیره " قیس"  در مصر است.» آیا خوانندگان سراسر دنیا با خواند این عبارات و تحمیل رأیها به ما بجا و بحق نمی خندند؟  موارد دیگر از این دست را شما در متون مختلف این عزیزان می توانید ببیند

  • راستی یک سوالی که نویسندگان سایت ظهور....(u313) از موعود داشتند این بود که چرا این همه مطالب ما را درج نکردید ولی جوابیه و نقد یکی از مقالات ما را آن هم بدون ارائه اصل مطلب با عجله منتشر کردید؟
این چند سوال بود نه یک سوال! از آخر به این چند سوال جواب می دهم:
اولا در موعود کاری بی حساب و کتاب و مطالعه ارائه نمی شود اما در عین حال قدر وقت را هم می دانیم. به عبارت بهتر این طور نیست که چنان با عجله کار کنیم که کار ناپخته ارائه شود لیکن تمام تلاش بر این است که مطلب در اسرع وقت و بهترین زمان ممکن البته با تمام محدودیتهایی که از حیث نیرو و امکانات و.... داریم به دست مخاطب برسد به هر حال:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند    بس خجالت که از این حاصل ایام بریم
ثانیا اینکه چرا مطالب سایت دوستان را نقل نکردیم قبل از هر چیز به علت وجود این همه اشکال و ضعفی است که در مطالب وجود داشته و در وهله بعدی اساسا بنای موعود بر پیگیری و ارائه چنین خط مشی تطبیقی و مصداق یابی یا مصداق سازی نیست. نویسنده محترم و توانمندی را در قم می شناسم که با استفاده از مجموع آیات قرآن، روایات، مطالب کتب مقدس سایر ادیان، منابع نجومی و نیز ادبی و پیشگویانه اقوام مختلف و نیز علوم غریبه پیشگوییها و پیش بینیهای  قابل توجهی دارد. البته هنوز او را ندیده ام. این طلبه بزرگوار اوایل تابستان سال قبل از حمله آمریکا به عراق مجموعه ای را برای مجله ارسال کرده بود. تقریبا تمام پیش بینی های ایشان حتی زمان حمله درست از آب درآمد. موعود نه قبل از حمله و نه پس از آن هیچ مطلبی در این رابطه از ایشان نیاورد. حجم محاسبات و تحلیلهای این نویسنده به حدی رسید که دید نمی تواند به روزترین اطلاعات را به شکل کتاب به جامعه ارائه کند وبلاگی را راه اندازی کرد و مرتب مطالبش را در آنجا درج می کرد. بخش قابل توجهی از اطلاعات و پیش بینیهای این وبلاگ هم درست از آب درآمد اما این بزرگوار تا آنجا پیش رفت که تاریخ ظهور را هم تعیین کرد و خب همان طور که توقع داشتیم این یکی اشتباه از آب درآمد. وقتی تلفنی علت تعطیل شدن وبلاگ را از ایشان پرسیدم  با حسرت این روایت امام صادق علیه السلام را که در کتاب شریف کافی آمده برایم نقل کرد که:
أَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُخَالِفَ وَقْتَ الْمُوَقِّتِین
خدا نخواهد جز آنکه با وقتى که وقت‏گذاران تعیین کنند مخالفت کند (پس هر که براى ظهور آن حضرت وقتى معین کند، واقع و حقیقت و زمانى که خدا آن حضرت را ظاهر کند بر خلاف آنست)

شما مقایسه کنید وقتی مطالبی با این همه پشتوانه در موعود نمی آید مطالب این سایت که جای خود دارد و هرگز قابل مقایسه با آن نیست. مطلبی در تطبیقهای دوستان سایت دیدم که واقعا مصداق این بود که از سر قافیه به تنگ آمدن این مطلب را نوشته اند:
« در مورد قسمت دوم اسم شعیب بن صالح که " صالح " می باشد باید دقت کرد که صالح در اینجا در نقش پدر برای شعیب می باشد. که با بررسی این بخش نیز به ربط زیبا و پرمفهومی دست می یابیم .

صالح را چه به مفهوم عام آن یعنی نیکوکار بگیریم می تواند منطبق بر نام پدر احمدی نژاد باشد و چه به معنای خاص آن یعنی " صالح پیامبر " باید گفت طبق برخی نقل قولها شغل حضرت صالح(ع) آهنگری بوده است و همانطور که میدانید شغل پدر آقای احمدی نژاد هم آهنگری بوده است.(با تشکر از دوست عزیزی که مطلب قرآنی این رمزگشایی را تهیه فرمودند)»
تمام منابع حدیثی و روایی مان را مرور کردم در هیچیک از آنها ندیدم گفته باشند جناب صالح پیامبر علیه السلام آهنگری می کرده است. واقعا شان موعود در این همه سال درج این چنین نوشته هایی نبوده است.
و بالاخره مگر هر مطلبی که نقدش ارائه می شود اصل مطلب را هم می آورند به خصوص در شرایط کنونی  که  هرکس در عرض چندثانیه می توان با استفاده از موتورهای جست و جوی اینترنتی آن را پیدا کرد. به علاوه که کلیدواژه هایی که برای جست وجوی مطلب به خواننده کمک می کرد در مقاله نقد آمده بود.

  • به نظر شما،موضوع لزوم توجه به عدم افشای سر که در صحبتهای آقای شفیعی سروستانی آمده بود چیست؟
از قدیم گفته اند: هرکه را اسرار حق آموختند    مهرکردند و دهانش دوختند
در منابع تاریخی ما هم نکته بسیار مهمی درباره حسین بن روح و انتخاب او به عنوان نایب امام عصر علیه السلام آن هم با وجود علمای بزرگی همزمان با او اشاره شده که نقل آن در اینجا خالی از لطف نیست:
از ابو سهل نوبختى پرسیدند. چطور شد که حسین بن روح نائب امام زمان شد و تو نشدى؟
در جواب گفت: ائمه طاهرین علیهم السلام بهتر میدانند چه کسى را باین سمت برگزینند. من مردى هستم که دشمنان شیعه (اهل تسنن) را ملاقات نموده و با آنها در امور اعتقادى مناظره میکنم.

اگر من مانند ابو القاسم (حسین بن روح) مکان امام زمان علیه السّلام را میشناختم شاید در موقع مناظره که درآوردن دلیلى معطل میشدم براى اثبات مدعا جاى او را بدیگران نشان میدادم! ولى ابو القاسم اگر فی المثل امام در زیر دامنش باشد و او را با قیچى پاره پاره کنند، دامنش را نمى‏گشاید که دشمنان او را ببینند!

بنا بر نقل وسایل الشیعه(ج16،ص236)در روایتی امام صادق علیه السلام فرمودند:
منظور از حمل نمودن امر ما، صرفا قبول و تصدیق آن نیست، بلکه حمل امر ما، پوشیده داشتن و صیانت آن از غیر اهلش است. به حاملان امر ما سلام برسان و به ایشان بگو: خداوند رحمت کند بنده ای را که محبت مردم را به ما جلب نماید؛آنچه را درک می کنند، برایشان بیان کنید و آنچه را انکار می کنند، از ایشان پوشیده بدارید.
گمان می کنم بهتر است در پاسخ به این سوال به همین مقدار اکتفا کنم، بهتر است.


  • فکر می کنید مهمترین وظیفه ما در این زمان چیست؟
پاسخ به این سوال حداقل نیازمند دوساعت زمان است. اجمالا عرض می کنم ما در گستره وسیع  زمان و مکان مجموعه ای از نقشها را داریم؛ این نقشها در نسبت و رابطه دو طرفه با خدا، خود، دیگر انسانها(اعم از خویشان، آشنایان و بقیه انسانها)، طبیعت و دیگر موجودات و مخلوقات خداوند در عرصه های فردی،جمعی و اجتماعی تعریف می شود. مبنای عمل ما در تمام این ابعاد باید این روایت قرار گیرد:

مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وَ هُوَ مُنْتَظر
هرکس دوست دارد در زمره یاران حضرت مهدی علیه السلام قرار گیرد باید منتظر باشد و درحال  انتظار با ورع و اخلاق نیکو رفتار کند.
ببیند امام باقر علیه السلام می فرمایند:
من مات و لیس له إمام فموته میتة جاهلیّة، و لا یعذر النّاس حتى یعرفوا إمامهم. و من مات و هو عارف لإمامه لا یضرّه تقدّم هذا الأمر او تأخّره. و من مات عارفا لإمامه کان کمن هو مع القائم فی فسطاطه.

آن کس که بى‏ امام بمیرد، مرگ او همچون مرگ در زمان جاهلیت است، و اگر مردمان امامشان را نشناسند عذرى از ایشان پذیرفته نیست. و آن کس که با شناخت امام بمیرد، زود و دیر شدن این امر به او زیانى نمى‏رساند (زیرا که او حق را شناخته و از آن پیروى کرده است)، و آنکه با شناخت امام خود از دنیا برود، همچون کسى است که با امام قائم باشد در خیمه او به سر برده باشد.
شما نگاه کنید ما مامور به معرفتیم نه مصداق یابی و حتی مصداق سازی. واقعا عجیب است که دوستان تیتر کرده اند مصداق یابی نیاز ضروری عصر ظهور!

  • دیدگاه موعود درباره فاصله ما با ظهور و امکان صحت تطبیقها چیست؟
موعود از پیشتازان نزدیک دانستن ظهور است. شما طرح جلد شماره33 مجله را ببینید یعنی حدود یک دهه قبل از راه اندازی سایت ظهور... تیتر اصلی و درشت روی جلد این عبارت است:
ظهور نزدیک است!

موعود اولین جایی بود که سخنرانی آیت الله ناصری با این عنوان را منتشر کرد.در طول این سالها اینقدر موعود از نزدیکی ظهور فریاد زده که یکی از ماهنامه هایی که چند وقتی است در عرصه مهدویت منتشر می شود به ما طعنه زده بود که شما چنان صحبت می کنید گویا قرار است همین سالها امام ظهور کند. این مطلب در پی سخنرانی آقای شفیعی سروستانی در دانشگاه بین المللی قزوین بود که ایشان تبیین کرده بودند غیر از نشانه های حتمی ظهور و نشانه های وابسته به آن باقی نشانه ها همه اتفاق افتاده اند و این مطلب در سایتها و وبلاگها و ایمیلهای بساری بازتاب یافت. خیلی جالب است که دوستان سایت ظهور در نهایت بی ادبی ضمن نظرات خوانندگان مطلبی را درج کرده اند که حتی قابل نقل نیست. گویا حال موعود همان زبان حال حافظ است که :
حافظم در مجلسی دردی کشم در محفلی
 بنگر این شوخی که چون با خلق صنعت می‌کنم
اما درباره امکان صحت تطبیقها را هم که مفصلا عرض کردم.

در پایان اگر مطلبی ناگفته مانده بفرمایید

الحمدلله مصاحبه مفصلی بود و بالاخره در موعود هم خیاط در کوزه افتاد و بعد از قریب12سال مصاحبه کردم فکر نمی کردم لااقل به این زودیها در موعود مخاطب مصاحبه قرار گیرم. توصیه ای هم به دوستان دارم که در قالبی بیتی از مولوی یادآور می شوم:
از خدا جوییم توفیق ادب / بی ادب محروم ماند از لطف رب

زمینه‌سازان خروج دجّال

آرمان قرآنی رسول خدا(ص)ـ البتّه آرمان‌های این جهانی‌اش و جایگزینی اسلام به عنوان دین آخر به جای همة ادیان، ظهور دین حق بر همة ادیان و برانگیختن مردم به اقامة قسط و عدل است. این آرمان‌ها نه در عهد رسول‌الله(ص)، بلکه در آخرالزّمان به سرپرستی امام عصر(عج) و به یاری مؤمنان برگزیده انجام می‌شود. بنابراین آن مؤمنان نه فقط مستمع رسالت که مبعوثان رسول برای رساندن رسالت به غایت خویشند، امّا به راستی دشمنان این رسالت و آرمان‌های الهی آن کیستند؟
 

آرمان قرآنی رسول خدا(ص)ـ البتّه آرمان‌های این جهانی‌اش و جایگزینی اسلام به عنوان دین آخر به جای همة ادیان، ظهور دین حق بر همة ادیان و برانگیختن مردم به اقامة قسط و عدل است. این آرمان‌ها نه در عهد رسول‌الله(ص)، بلکه در آخرالزّمان به سرپرستی امام عصر(عج) و به یاری مؤمنان برگزیده انجام می‌شود. بنابراین آن مؤمنان نه فقط مستمع رسالت که مبعوثان رسول برای رساندن رسالت به غایت خویشند، امّا به راستی دشمنان این رسالت و آرمان‌های الهی آن کیستند؟

وجه دشمنی

وجه اصلی و اساسی دشمنی دشمنان رسالت، دشمنی با تشیّع است!
قرآن، صریحاً نظر خود را دربارة دشمن و دشمنی‌اش با این رسالت، در اختیار رسول خدا(ص) می‌نهد: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُمْ مَّوَدَّةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ؛ مسلّماً یهودیان و کسانی را که شرک ورزیده‌اند، دشمن‌ترین مردم نسبت به مؤمنان خواهی یافت.»1

قبل از شناسایی جبهه‌های دشمن، باید وجه و محور اصلی دشمنی را بیابیم. به چه بیان وجهة اصلی دشمنی، دشمنی با تشیّع است؟

چنانچه گذشت این رسالت را مقصد و نهایتی است که پس از «نبیّ» بر دوش «امام» است و در عهد امام دوازدهم(ع) به انجام می‌رسد و این امام را ناصران و یارانی است که او را در این رسالت کمک می‌کنند؛

همان‌ها که «شیعه» نام گرفته‌اند. به عبارت دیگر هم رهبر دینی و سیاسی این رسالت برای رساندن به آن نتایج، امام شیعیان است و هم یاران و حاملان این رسالت، شیعه هستند. از این‌رو وجه اصلی دشمنی با تشیّع است. از سوی دیگر به حسب قواعد تفسیری در همه جای قرآن منظور از «الّذین آمنوا» پیروان امیرالمؤمنین(ع) و ائمة هدا(ع) هستند که در جای خود به تفصیل ثابت شده است.

توجّه به این نکته بسیار حائز اهمّیت است که یهود؛ یعنی دشمنان اصلی به حسب آیة 82 سورة مائده، در سند قرآنی، حریص‌ترین مردم در زندگی دنیوی تعریف شده‌اند: «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُواْ؛ و آنان را مسلّماً آزمندترین به زندگی و [حتّی حریص‌تر] از کسانی که شرک می‌ورزند، خواهی یافت.»2 بنابراین آرمان‌های این جهانی مسلمانان (خلافت در زمین و اقامة نظام عادلانه و...) را در تضاد با منافع خود که «وأخذهم الرّبا3؛ یعنی ربا گرفتن است، یافته، بنابراین به‌طور جدّی با آن به دشمنی برمی‌خیزند و چون محور اصلی آن آرمان، امام و یارانش است، در نتیجه با امام و یارانش (تشیّع) جدّی‌ترین دشمنی را اعمال می‌کنند.

مراحل دشمنی: سه جبهة دجّال

با درنگ در سند‌های دینی (قرآن و روایات) در می‌یابیم دشمن اصلی؛ یعنی یهود در سه جبهه با رسالت و آرمان‌های الهی‌اش به ستیز خواهد پرداخت: جبهه‌ای جهانی، جبهه‌ای در جهان اسلام و جبهه‌ای درون مرزهای شیعه!


1. دجّال یهودی

دجّال یک جریان یهودی است، از یهودیّه می‌آید و ضدّ منجی است. انطباق این آموزه‌های روایی بر استراتژی تبیین شدة قرآن که شدیدترین دشمن را یهود معرفی می‌کند، ما را به این یقین می‌رساند که یهود برای مواجهه با تشیّع (اسلام ناب) دست به  ایجاد یک جبهة جهانی می‌زند.

رژیم غاصب اسرائیل در دنیای کنونی فقط یک قطعه از این پازل است و باید سراغ لایه‌های سیاسی، حقوقی، فرهنگی آن را در بقیة مناسبات، به ظاهر، بی‌طرف بین‌المللی هم گرفت. بر نویسندگان و پژوهشگران لازم است ردّپای این دشمنی را در این مناسبات و قواعد ادارة جهان کنونی بیابند و افشا کنند.
 
 
2. یهودیان تنزیلی؛ زمینه سازان دجّال
جبهة دوم دشمن اصلی در خطوط جهان اسلام برای ضربه زدن به کانون رسالت حضرت محمّد(ص) تشکیل خواهد شد. اینها از خون و نژاد یهود نیستند، ولی در حکم یهودند. هم سزای یهود برای آنهاست و هم مرام یهود را کسب کرده،  در خدمت او در آمده‌اند. بنابراین آنان را «یهودیان تنزیلی» نام می‌نهیم. مستند این جبهه، حدیثی شریف از امام صادق(ع) است. احمد بن محمّد برقی در کتاب «محاسن» از محمّد بن مروان از حضرت صادق(ع) روایت کرده که پیامبر(ص) فرمود: «هر کس بر بغض و دشمنی با ما بمیرد،
 یهودی محشور می‌شود!» سؤال شد: چرا یهودی؟ در حالی که آنها مسلمان زاده بوده‌اند؟! فرمود: «چون اگر دجّال خروج  کند از سپاهیان او خواهند شد.»4

نکات کلیدی این حدیث:

الف) جریان دجّال یک جریان یهودی است، چون امام بین یهودی شدن و همراهی دجّال ملازمه برقرار فرمود.

ب) همان محور دشمنی، اینجا هم هست؛ یعنی بغض به امامت و تشیّع.

ج) جبهة دوم، دجّال است. در جهان اسلام می‌توان به آن گفت: جریان اسلام صیهونیستی. مسلمانانی که در خدمت آرمان‌های یهود با تشیّع می‌جنگند، امّا با صهیونیسم سر سازش و آشتی دارند.

بی‌شک جریان وهّابی، سلفی‌گری، سعودی، طالبانی، تکفیری و القاعده‌ای امروز منطبق بر این معیار امام صادق(ع) است. ظلال، ثروتمندترین عرب، در خدمت صنعت توریسم اسرائیل و سهامدار بزرگ «فاکس نیوز» و... امّا دشمن تشیّع است. القاعده و تکفیری‌ها تاکنون کمترین تهدیدی برای اسرائیل نداشته‌اند، امّا همیشه نوامیس تشیّع را تهدید و تخریب می‌کنند و سعودی‌ها حاضرند خرج جنگ اسرائیل با حزب الله را بپردازند و شیعیان یمن را قتل عام کنند و... .

نکتة حائز اهمّیت این است که این یهودیان تنزیلی که در خطّ همان دشمن نشان دار قرآن قرار می‌گیرند، همان سفیانی معروف را می‌زایند. سفیانی در روایات ما یک وجه اصلی و آرم دار دارد و آن دشمنی با اهل‌بیت(ع) و تشیّع است. اوست که با اشغال عراق از مردم می‌خواهد شیعیان علی(ع) را معرفی کنند و جایزه بگیرند.

پس می‌توان گفت: اوّلاً همین جریان وهّابی ـ سعودی به سفیانی می‌انجامد، حال سفیانی هر کس باشد. ثانیاً سفیانیسم جبهة درونِ اسلام از سوی صهیونیسم است.


3. شیعیان صهیونیست!

جبهة سوم را یهود ـ دشمن اصلی ـ درون مرزهای تشیّع تشکیل می‌دهد تا به کانون اصلی رسالت الهی اسلام ناب نزدیک و زمینة ضربه را فراهم کند. واضح است این جبهه هم به نوبة خود زمینه‌ساز خسارت سفیانیسم و سپس دجّال است. مستند افشای این جبهه روایتی از امام رضا(ع) است که فرمود: «از کسانی که راه مودّت ما اهل‌بیت را برگزیدند، کسانی هستند که فتنة آنها از دجّال شدیدتر است.» می‌پرسند: چگونه فتنه می‌کنند؟ می‌فرماید: «به واسطة دوستی کردن با دشمنان ما اهل‌بیت و دشمنی کردن با دوستان اهل‌بیت(ع). زمانی که این اتفاق افتاد حقّ و باطل در هم آمیخته می‌شود و امر مشتبه می‌گردد.»5

نکات محوری این حدیث:
الف) اینان گرچه بغض اهل‌بیت(ع) ندارند و حتّی خود اهل‌بیت(ع) را دوست می‌دارند و شیعة اسمی‌اند، لیکن به ‌علّت دوستی با دشمن اصلی، در خدمت او درمی‌آیند و زمینه ساز فتنة بزرگ او می‌شوند؛

ب) دوستی با دشمنان اهل‌بیت(ع)، حتماً کمک به فتنة دجّال است (چنان که این جبهه‌ها با توجّه به مجموع روایات به هم مرتبط و متّصل می‌شوند؛ ولو مخفی و نامرئی)؛

ج) مشتبه شدن امر، که همان مسئلة بزرگ امامت و رسالت بزرگ آن است، محصول این اختلاط و قاطی شدن است. به تعبیر دیگر در هاضمة آنها افتادن و عالم و آدم و مبدأ و غایت را با چشم آنها دیدن، محصول این دوستی است که در نتیجه آرمان بزرگ خود را فراموش کردن و پی نخود سیاه آنها افتادن و سپس خدمة کالاهای تقلّبی آنها شدن را در پی دارد.

به تحقیق، جریان روشنفکر غرب زده در درون جهان شیعه با همة لایه‌های مختلف فکری، فرهنگی و سیاسی آن به مرور این جبهه را تشکیل می‌دهند. جریانی که ضدّیت زدایی از غرب و بنیان‌ها و بناهای ضدّدینی آن را تئوریزه می‌کنند. اینان در مناسبات حقوقی ـ سیاسی به دنبال منطبق کردن تعالیم اسلامی با آموزه‌های دئیستی (بی‌خدایی) حقوق بشرند و به‌جای برقراری نظام ولایی، سودایِ دمکراسی خواهی دارند و لیبرالیسم (آزادی) را برترین کالا برای بشر می‌دانند که دین و عدالت باید خود را متناسب با آن بکند تا لایه‌هایی که محصولات غرب از موسیقی‌ها، خوراکی‌ها، پوشیدنی‌ها، بازی‌ها، ورزش‌ها و در کل، فرهنگ آنها را تبلیغ و تثبیت می‌کنند، به مرور همه جزو این جبهه گردند یا از آن جدا شده، به جبهة اهل حق بپیوندند.

مضمون این حدیث رضوی(ع) باز در سورة مائده بانگ زده شده است که:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاء بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! یهود و نصارا را دوستان [خود] مگیرید [که] بعضی از آنان دوستان بعضی دیگرند و هر کس از شما آنها را به دوستی گیرد، از آنان خواهد بود.»5
توجّه دادن به این صیرورت و عدم هم جبهه‌گی با دشمنان آرمان رسول الله(ص)، بزرگ‌ترین نیاز فرهنگی ما برای نسل انقلاب است که بسی در خواب غفلت و تغافل است.


محسن قنبریان

پی‌نوشت‌ها:

1. سورة مائده (5)، آیة 82.
2. سورة بقره (2)، آیة 96.
3. سورة نساء (4)، آیة 161.
4. وسائل الشیعه، ج16، ص179.
5. سورة مائده (5)، آیة 51.

علائم ظهور؛ شرایط ظهور

روایات زیادی در خصوص حوادث آخرالزّمان و عصر ظهور وجود دارد که در آن به ذکر وقایع و بیان مشخّصات شخصیّت‌های عصر ظهور پرداخته شده است. بخشی از این روایات مربوط به علائم آسمانی و زمینی و بلایا و حوادث ناخوشایندی است که در دوره‌ای قبل از ظهور رخ می‌دهد؛ نظیر جنگ و بیماری‌های اپیدمی و طاعون و دسته‌ای از این روایات به بیان اوضاع اجتماعی و سیاسی کشورهای مختلف اشاره دارد و دسته‌ای نیز شخصیّت‌های دوران قبل از ظهور و تا زمان ظهور را تبیین می‌کند. برخی از این اشخاص و خروج آنها جزو علائم حتمی هستند که در مدّتی اندک قبل از ظهور خروج کرده و در عرصة خاورمیانه پدیدار شده و مقدّمات ظهور را رقم می‌زنند؛ نظیر سفیانی، یمانی و نفس زکیّه. دسته‌ای دیگر از این شخصیّت‌ها هر چند از آنها نام برده شده، ولی جزو علائم حتمی در روایات آورده نشده‌اند و به اعتقاد برخی محقّقان، روایات مربوط به آنها دارای سندهای ضعیف می‌باشند.

 فرق بین علائم ظهور و شرایط ظهور؟

علائم ظهور گرچه با شرایط ظهور وجه اشتراکی دارند که همان تحقّق هر یک قبل از ظهور امام مهدی(ع) است، ولی از جهاتی نیز با یکدیگر اختلاف دارند. اینک به برخی از اختلافات اشاره می‌کنیم:

1. منوط شدن ظهور به شرایط و تعلیق بر آنها واقعی است، به این معنا که اگر شرایط مهیّا نباشد، مشروط که همان ظهور است، در خارج تحقّق نخواهد یافت، بر خلاف منوط شدن ظهور به علامات و تعلیق بر آنها که واقعی نیست، زیرا علامات، نسبت به ظهور جنبة کاشفیّت دارد و ظاهر شدن یک علامت به تنهایی به معنای وجوب واقع شدن ظهور نیست.

2. علامات، حوادثی پراکنده‌اند که در طول عصر غیبت به صورت پراکنده، انجام خواهد گرفت، بر خلاف شرایط که تا وقت ظهور به صورت متّصل و مستمر خواهد بود.

3. انسان نسبت به شرایط ظهور تکلیف دارد، بر خلاف علائم ظهور. در حقیقت علائم ظهور و روایاتی که در این خصوص از معصوم (ع) نقل شده برای شناخت مقطعی از زمان و برهه‌ای است که در آن قرار داریم و برای اهدافی است که در زیر آمده‌اند و تکلیفی بر ما واجب نمی‌سازند؛ در حالی که شرایط ظهور؛ یعنی شناخت امام و دعا برای فرج و صبر و آمادگی برای ظهور، همان انتظار حقیقی و از تکالیف مؤمنان در عصر غیبت است.

حال سئوال اینجاست که چرا روایات موجود دربارة ظهور، از قول ائمه(ع) نقل شده است، فواید آن چیست و تکلیف ما در برابر آن چیست؟

با تأمّلی در روایات علائم ظهور و بررسی همه جانبة آن، پی به آثار و فواید نشر آنها در میان جامعه خواهیم برد. اینک به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد:
1. آگاهی امّت از پرچم‌ها و دعوت‌های ضلال و گمراه کننده؛
2. آگاهی و درک در مورد ظهور دعوت‌های حق و قیام‌هایی که در آن، مردم را به حق دعوت می‌نمایند؛
3. اخبار غیبی از آن جهت که خرق عادت است از اهمّ دلایل نبوّت و امامت به شمار می‌آید و بنابراین نشر و تحقّق آنها سبب زیاد شدن یقین در قلوب مسلمانان خواهد شد؛
4. از آن جهت که کفّار برای پذیرش اسلام به دنبال دلیل و برهان و معجزه‌اند، این‌گونه اخبار بعد از تحقّق قطعی آنها حجّتی برای آنها خواهد بود؛
5. بعد از تحقّق هر یک از علائم ظهور اطمینان مردم به اصل ظهور بیشتر خواهد شد؛
6. تحقّق یکایک علائم ظهور، در خارج، منعکس کنندة عزم جدّی خداوند متعال در نصرت اسلام و مسلمانان بر کفّار در کلّ عالم است؛
7. مسلمانان را برای آماده شدن و زمینه‌سازی ظهور تحریک کرده و به آنها آمادگی روحی، سیاسی و جهادی برای شرکت در حکومت آن حضرت را خواهد داد؛
8. از آنجا که انسان غریزه و میل به شنیدن اخبار غیبی دارد با طرح این گونه اخبار واقعی و اسلامی، جلوی انحرافات فکری از ناحیة کاهنان و منجّمان گرفته می‌شود؛
9. بخش مهمّی از علائم ظهور از امور سیاسی اسلام به حساب می‌آید که باید مسئولان ردة بالا در بررسی مسائل استراتژیک خود، به آنها توجّه نموده و برنامه‌های خود را در سطح کلان
بر اساس آنها، پی‌ریزی کنند؛
10. بحث از علائم ظهور، موضوعی نیست که اختصاص به شیعه یا مسلمانان داشته باشد؛ بلکه در هر دین و آیین، کم و بیش به علائم ظهور منجی بشریّت به هر اسم و نامی پرداخته شده است .
 
هالسیل، نویسندة آلمانی در کتاب خود «خبر و سیاست» می‌گوید:
ما مسیحیان ایمان داریم که تاریخ بشریّت در آینده‌ای نه چندان دور در معرکه‌ای به نام هرمجدون به پایان خواهد رسید. معرکه‌ای که در آن مسیح(ع) بازگشته و بر تمام زنده‌ها و مردگان حکومت خواهد کرد.  
 
بنابراین روایاتی که دربارة علائم ظهور وارد شده‌اند، برای اطمینان و یقین قلبی مردم، نسبت به ظهور منجی و قائم بوده و برای شناخت بیشتر و تقویت ایمان اشخاص است و بنابراین نباید این روایات دست‌کاری و تفسیر به رأی شده و بر اساس آن به حدس و گمان دست زد یا استفادة سیاسی و جناحی از آن نمود . این روایات برای شناخت جریان حقّ و باطل است و تشخیص و تطبیق علائم در هنگام بروز آنها، ممکن است و بنابراین وجود روایات مبنی بر علائم ظهور برای تسمیّه و نام‌گذاری شخصیّت‌های موجود و تطبیق آن به طور حتمی و قطعی با شخصیّت‌های موجود نیست؛ زیرا این امر چنانچه با رعایت احتیاط و دقّت انجام نگیرد، موجب گمراه شدن افکار عمومی و فراموش شدن اصل روایت شده می‌گردد و چه بسا اگر این تطبیق‌ها به صورت دقیق، علمی و مستند انجام نگیرد، موجب ضررهای جبران ناپذیری به جبهة حق شده یا جبهة باطل را در هاله‌ای از جهل و ابهام افکار عمومی در مقابل اصل حقیقت روایات، مخفی نموده و موجب درک اشتباه مردم از جبهة حقّ و باطل گردد. بدیهی است تطبیق علائم و تفسیر روایات باید به دست متخصّصان این امر و اولیای امور انجام گیرد و از تکیه و اعتماد به تعبیر و تفسیر اشخاص عادی که بدون تخصّص و تجربة لازم در علم حدیث و علم رجال و سایر علوم لازم، دست به تفسیر این روایات می‌زنند، پرهیز نمود.

لازم به ذکر است تطبیق‌هایی که بر پایة مستندات علمی و تاریخی انجام می‌گردد و دارای خطّ سیر منطقی و روش‌های مقبول و منطقی تحقیق است، چنانچه با رعایت اصول صحیح بررسی علائم ظهور انجام شده باشد و درضمن تأکید بر عدم قطعی بودن آن صورت گیرد، در این زمینه می‌تواند مفید باشد و ذهن خواننده را برای درک روایات مرتبط با آن آماده سازد.

راه صحیح بررسی علائم ظهور چیست؟
در مورد علائم ظهور سه مشکل اساسی وجود دارد که باید هر کدام مورد بررسی دقیق قرار گیرد:
1. اثبات علامت به دلیل معتبر؛
2. خارج کردن علامت از قالب ابهام؛
3. کشف قواعد یقین برای اثبات یا نفی تحقّق علامت در خارج؛
برای اثبات صحّت روایات علائم ظهور و تمییز آنها از روایات جعلی، اعتماد بر افراد ثقه و مورد اطمینان به صدور روایات از معصوم(ع) کافی است، زیرا روایات علائم ظهور برخی متواتر یا مستفیض یا صحیح و معتبرند و برخی دیگر گرچه ضعیف السّند هستند، ولی مؤیّدات و شواهدی بر صحّت آنها در روایات دیگر وجود دارد که با سند صحیح وارد شده است .
راه روشن شدن علائم ظهور به دو نوع امکان پذیر است:
الف: اصول علمی، که در مورد روایات فقهی نیز مورد استفاده واقع می‌گردد؛
ب: مقدّمات علمی، که مخصوص علائم ظهور است و مهم‌ترین آنها: تاریخ، جغرافیا، علم حساب و جمل و اصطلاحات مربوط به علائم ظهور هستند.
برای کشف، اثبات یا نفی علامتی در خارج می‌توان قواعدی را بیان داشت تا با اعمال آنها به حقیقت امر پی برد:
1. اوصاف آن علامت را به صورت دقیق در نظر گرفته و بر خارج تطبیق نمود؛
2. با دلیل ثابت شود که آن علامت در زمان سابق، در خارج تحقّق نیافته است؛
3. احتمال تحقّق آن را در زمان آینده، نفی کند. 

با این اوصاف کشف، تطبیق و تسمیّة علائم ظهور، کاری دشوار است و نمی‌توان به طور حتمی و دقیق تا قبل از رخ دادن و ظاهر شدن این علائم آنها را مشخّص کرد و علّت اینکه ائمة معصومان(ع) نیز از نام‌گذاری دقیق علائم شخصیّت‌های ظهور، خودداری نموده‌اند، به همین دلیل است؛ زیرا هر یک از این علائم ممکن است بارها در طول قرن‌های گذشته اتّفاق افتاده؛ در حالی که شروط لازم برای ظهور که همان آمادگی مردم است، محقّق نشده باشد و بنابراین ظاهر شدن یک علامت و تشخیص و تطبیق آن نیز نمی‌تواند دلیل بر وقوع ظهور یا ادّعای بسیار نزدیک بودن ظهور باشد؛ زیرا برای تحقّق ظهور شرایط آن باید فراهم و مهیّا باشد. به طور مثال به قیام ابومسلم خراسانی و پرچم‌های سیاه و نیز قیام یمانی و حتّی کشته شدن شخصی به نام محمّد بن عبدالله، معروف به نفس زکیّه که در سال 145 ق. در قیامی خونین در زمان خلافت هارون عبّاسی قیام کرد و در مدینه به شهادت رسید، می‌توان اشاره کرد همچنین کسوف و خسوف‌های متعدّد که مطابق با روایات رخ داده؛ در حالی که ظهور واقع نشده یا بسیاری از حوادث طبیعی نظیر ظهور دنباله‌دارهایی که یکی از علائم نزدیک بودن ظهور است یا جنگ‌های جهانی اوّل و دوم و شیوع قحطی و بیماری‌های فراگیر و مرگ میلیون‌ها نفر قبلاً نیز رخ داده، همچنین انطباق روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان با روز جمعه یا عاشورا با روز شنبه نیز در طول تاریخ بارها اتّفاق افتاده است؛ در حالی که ظهور همة این علائم منجر به ظهور امام مهدی(عج) نشده است.

مصداق‌یابی یا مصداق‌شناسی و فرق آن با مصداق‌سازی

در دورة نزدیک به ما یا یک دهة گذشته، مصداق‌یابی‌های زیادی دربارة شخصیّت‌های ظهور انجام شده است .
 بر اساس اطّلاعات موجود در سایت‌های اینترنتی، در سال 1999 م.با روی کار آمدن عبدالله دوم، به عنوان جانشین ملک حسین شاه اردن، یکی از نویسندگان سعودی کتابی را با نام «السفیانی الاردنی یغزو الکعبه» نوشته و در آن به بررسی شباهت‌های سفیانی موجود در روایات ظهور و عبدالله دوم پرداخته و در نهایت اثبات نموده که وی همان سفیانی روایات است.

همچنین در این راستا عدّه‌ای نیز دست به مصداق‌یابی و معرفی صدّام به عنوان سفیانی در سال‌های 2000 تا 2003 م. زدند و دعوای بین سایت‌های عربی مبنی بر اثبات یا عدم اثبات سفیانی با شخصیّت‌های نام برده شده، آغاز شد و تالارهای گفت‌وگوی عربی زیادی به این موضوعات پرداختند. 

با وقوع حادثة 11 سپتامبر و حملة آمریکا به «افغانستان» عدّه‌ای از سایت‌ها نیز سعی کردند تا از بن لادن، شخصیّتی آخرالزّمانی بسازند و عدّه‌ای او را مهدی موعود! و عدّه‌ای دیگر او را یمانی معرفی کردند! فارغ از اینکه شخصیّت‌پردازی بن لادن توسط «سیا» و پس از سال‌ها مطالعه بر روی روایات و احادیث مسلمانان انجام گرفته بود و آمریکا و سیا سعی داشتند تا ضمن شخصیّت پردازی بن لادن و معرفی او به عنوان یک مسلمان مبارز و ضدّ آمریکایی که از منطقة شرق یا مشرق زمین ظهور کرده و نیز پنهان و مخفی بودن او تا سال‌های متمادی و نشر پیام‌های صوتی و تصویری او همراه با کلیپ‌های شورانگیز، افکار عمومی مسلمانان را از توجّه به موعود و منجی واقعی مسلمانان و شخصیّت‌های مثبت آخرالزّمان نظیر یمانی منحرف سازد و در همان حین جنگ‌های شدیدی را علیه شیعیان یمن و مسلمانان افغانستان و عراق راه بیندازد؛ در حالی که خود غربی‌ها و سازمان‌های جاسوسی موساد و سیا در کوچه پس کوچه‌های عراق و یمن به دنبال امام زمان(عج) می‌گشتند و دست به کشتار بی‌رحمانة شیعیان می‌زدند، در همان حال تالارهای گفت‌وگوی عربی و سایت‌های متعدّد بن لادن را به عنوان مهدی و یمانی معرفی می‌نمودند. تا اینکه اخیراً اسناد منتشر شدة سایت «ویکی لیکس» ثابت نمود که بن لادن مهرة سیا و موساد بوده و برای پیشبرد اهداف آمریکا و صهیونیسم جهانی به ایفای نقش پرداخته و دلیل موجّهی را برای حمله به افغانستان و عراق و قانع ساختن افکار عمومی جهان در پیش پای غرب نهاده است و از سوی دیگر غرب با هدایت بن لادن و صدور فرمان‌های جهادی و ترور توسط وی، نسل‌کشی مسلمانان را به دست خودشان و نیز کشتار شیعیان عراق و یمن و سایر کشورهای اسلامی را آغاز نمود تا به زعم خود زمینة ظهور مسیح را در آخرالزّمان با نابودی جمعیت مسلمانان فراهم آورند. حتّی بسیاری از دستگیرشدگان «القاعده» در «گوانتانامو» نیز به تصوّر اینکه بن لادن همان مهدی موعود(ع) است که از مشرق زمین قیام می‌کند، به او پیوسته بودند و عدّه‌ای نیز با یمانی خواندن بن لادن و هدایتگر بودن پرچم او سینه خیز به افغانستان و گذر از کوه‌های پر برف آن شتافته بودند تا شاید با کشتار مسلمانان و شیعیان بی‌گناه در بازارها و مدارس و مساجد پاکستان و عراق و یمن و...، قطعه‌ای از بهشت را برای خود بخرند.

این‌چنین است که غرب و سازمان‌های جاسوسی وابسته به آن بیش از یک دهه است که با اعتقادات مسلمانان بازی کرده و به راحتی کشتار مسلمانان را توسط خود آنان انجام می‌دهند و جالب‌تر اینکه به انواع مختلف با رایج کردن مصداق سازی در بین مسلمانان به اختلافات قومی و مذهبی آنها دامن می‌زنند.

این لینک به تشابهات و انطباق عجیب بن لادن با روایات و احادیث دربارة امام مهدی (عج) پرداخته به طوری که هر خواننده‌ای را قانع می‌سازد که بن لادن همان امام مهدی (عج) است.

http://forum.alfnnan.org/showthread.

باید دانست که بسیاری از این علائم ظهور و بازیگران آن که در سایت‌های متعدّد وهّابی و  خارجی (انگلیسی) معرفی شده‌اند، فی نفسه ساختة دست قدرت‌های فاسدند. آنها غافلند که علائم آخرالزّمانی جزیی از سیستم حفاظتی اسلام است. دلیل بر ساختگی بودن بن لادن همین بس که ترفندهای اسلام را نشناخته است .

در واقع علامات ظهور مانند زنگ خطری است که هرگاه کسی قصد دست‌کاری اسلام را داشته باشد، لاجرم باید یکی از علائم را به طور مصنوعی ایجاد کند، آن زمان است که مسلمانان از قصد آنها با خبر خواهند شد. گاهی این مصداق‌سازی‌ها را می‌توان در سایت‌های انگلیسی زبان در خصوص منجی بودن شاه اردن مشاهده نمود. البتّه آنان که این مصداق‌سازی‌ها را رواج می‌دهند، همة تلاش خود را می‌کنند تا علائم همگی مطابق با نشانه‌‌های ظهور باشند و این امر تصادفی نیست؛ بلکه با مطالعة زیاد توسط سازمان‌های جاسوسی غرب صورت می‌گیرد و آنها به این ترتیب می‌خواهند یکی یکی خانه‌های پازل را که مربوط به خروج شخصیّت‌های ظهور است، پر کنند، ولی بسیاری از ما از این موضوع غافلیم که خود یک تله است، برای انحراف ما از مباحث مهمّ مهدویّت و شناخت شخصیّت‌های حقیقی ظهور و بالاتر از آن، شناخت امام عصر(عج) و چه بسا همین مصداق‌سازی‌ها موجب اختلاف و دو دستگی در بین مسلمانان شده و زمینة درگیری‌ها و ایجاد کینه و کدورت‌ها در بین آنان می‌گردد تا جایی که در نهایت عدم وحدت مسلمانان در لحظات و برهه‌های حسّاس که نیاز به اتّحاد و وحدت کلمه است، همین دشمنی‌ها موجب شکاف در بین صفوف آنان شده و پیروزی جبهة باطل را رقم می‌زند.

اگر سعودی‌ها به دلایل تاریخی و دشمنی آل سعود با هاشمیان به خود حق می‌دهند که عبدالله دوم را سفیانی معرفی کنند، در مقابل می‌بیینم که اردنی‌ها نیز بیکار ننشسته و شاه خود و فرزندش را به استناد روایات و با دلایل متعدّد و داستان‌سرایی، به عنوان مهدی موعود معرفی می‌کنند. غافل از اینکه همة اینها تنها یک دام برای تضعیف جبهة داخلی مسلمانان و سوق دادن آنها به فرعیّات و منحرف نمودن آنها از اصل ماجرا بوده که همان تسلّط قدم به قدم غرب بر همة امور و شئون حیات مسلمانان، است. نگاهی به صفحات اینترنتی گواه این موضوع است که ما چقدر ساده فریب این بازی غرب را خورده‌ایم و در مواردی نیز برای گمراه کردن ما، خود غربی‌ها دست به مصداق‌سازی‌هایی می‌زنند تا ما را قانع سازند که باید در این راه و برای آرمان‌ها و عقایدمان قدم برداریم.

غفلت موجب شده تا هدف اصلی که همان شناخت امام عصر(عج) و آمادگی فردی و اجتماعی است، فراموش گردد و برای مثال در برخی از این سایت‌ها مقاله‌ای در باب وظایف منتظران و ویژگی‌های امام و روایات مربوط به ایشان قابل مشاهده نیست.

این در حالی است که وظایف منتظران در روایات متعدّدی از حضرات معصومان(ع) نقل شده و روشن است. وظیفة منتظران در عصر غیبت شناخت و معرفت امام و خودسازی فردی و اجتماعی و دعا برای ظهور و پرهیز از گناهان و کسب معارف، کسب علم و تقوا، شناخت دشمن و اطاعت از ولیّ فقیه و ولیّ امر مسلمانان است.

شاید سؤال شود چگونه باید جریان حقّ و باطل را شناخت؛ در حالی که نباید شخصیّت‌های آن را مصداق‌یابی کرد؛ در این خصوص مثالی از یک محقّق بزرگ شیعی سعودی دکتر محمّد السّاده می‌آورم. وی در کتاب «شش ماه پایانی» و در تعداد زیادی از مقالات خود، با کنار هم قرار دادن روایات و احادیث ظهور، تمامی وقایع و جریان‌ها و پرچم‌های دوران ظهور را با بیانی ساده و شیوا معرفی کرده، بدون اینکه نامی از مصادیق این جریان‌ها بیاورد و می‌توان گفت: این نوع نوشته‌ها و مقالات می‌تواند کمک زیادی در درک و فهم روایات و شناخت امام عصر(عج) و شخصیّت‌های ظهور بنماید، بدون اینکه ذهن ما را متوجّه فرد خاصّی نموده، تمام مدّت با اعمال و رفتار وی مشغول نماید و فرصت تفکّر را از ما بگیرد. با خواندن مقالات دکتر محمّد السّاده به خوبی حرکت پرچم‌های مختلف و جریان حقّ و باطل در ذهن ما نقش می‌بندد و به خواننده این فرصت را می‌دهد تا با دقّت به اطراف خود توجّه کرده و به جای متمرکز شدن بر روی فردی خاص همة تحوّلات منطقه را در شناخت جریان حقّ و باطل زیر نظر بگیرد و به این ترتیب سریع‌تر و راحت‌تر به درک و فهم روایات و شناخت مصادیق ظهور نائل آید. دکتر محمّد السّاده در مقالات خود همواره شخصیّت‌های ظهور را با نام‌های اصلی آن، که در روایات آمده؛ نظیر سفیانی، یمانی، خراسانی و ... نام می‌برد و به جای تمرکز بر نام شخص و مدح یا تکفیر و لعن او، به حرکات، اعمال و رفتار او بر اساس روایات می‌پردازد و مسیر حرکت و جریان‌ها را به دقّت بررسی و بازگو می‌نماید.

و در خاتمه باید گفت:
به هیچ عنوان ما حقّ تعیین وقت نداریم در مقابل تکلیف ما معرفت یافتن راجع به حضرت صاحب الزّمان(ع) و واقعة شریف ظهور و نشانه‌های ظهور است. تکلیف ما انتظار مثبت و مقدّس است و آماده کردن مردم؛ یعنی ایجاد آمادگی فردی و اجتماعی در مردم برای این واقعه و اصلاح‌گری. در مقابل، دیدار امام در تکلیف ما نیامده، کشف سرّ و اعلام سرّ و اعلام مصداق در تکلیف ما نیست. عجله کردن در واقعه، تکلیف ما نیست. تکلیف ما شناخت و درک مفاهیم روایات و شناخت جریان حقّ و باطل است و نه معرفی شخصیّت‌های آن.


سارا مؤمنی

پی‌نوشت‌ها و منابع مطالعه:

1. بن لادن و ادّعای مهدویّت. 
2. بن لادن همان یمانی است.
3. سفیانی بودن صدّام.
4. شاه اردن و ادّعای مهدویّت.  
5. سفیانی بودن شاه اردن.
6. بررسی توقیت در کتب نویسندگان معاصر نوشته دکتر محمّد السّاده.
7. بخشی از کتاب موعود شناسی و پاسخ به شبهات.
8. تکالیف منتظران در زمان غیبت، 25 روایت، 25 تکلیف.
9. نقش حجاز در عصر ظهور، دکتر محمّد السّاده.
10. انجمن حجّتیه، «دهة ظهور» و تحوّلات منطقه در تأیید یا ردّ مصداق‌یابی.
11. سخنی در باب مصداق‌یابی ـ استاد سروستانی.
12. شناسایی و درک روایات و فرق آن با مصداق‌سازی.
 

جاهلیّت دوم در آخرالزّمان

«قرآن کریم» به وجود جاهلیّتی موسوم به جاهلیّت دوم، پس از جاهلیّت اوّل در بین عامّة مسلمانان اشاره می‌نماید، که از علایم ظهور حضرت مهدی(ع) است. شواهد قرآنی بسیاری بر این موضوع تأکید دارند، که از آن جمله می‌توان به آیات زیر اشاره نمود:
 
 

مبحث اوّل: دلایل وجود جاهلیّت دوم

«قرآن کریم» به وجود جاهلیّتی موسوم به جاهلیّت دوم، پس از جاهلیّت اوّل در بین عامّة مسلمانان اشاره می‌نماید، که از علایم ظهور حضرت مهدی(ع) است. شواهد قرآنی بسیاری بر این موضوع تأکید دارند، که از آن جمله می‌توان به آیات زیر اشاره نمود:

«سپس بعد از آن اندوه و غم، خواب آرامش‌بخشی بر شما فرود آمد که گروهی از شما را که بر اثر پشیمانی، دست از فرار برداشته، به سوی پیامبر آمدید، فرو گرفت و گروهی دیگر که حفظ جان‌هایشان، آنان را پریشان‌خاطر و غمگین کرده بود، دربارة خدا گمان ناحق و ناروا همچون گمان‌‌های جاهلیّت می‌بردند.»1

«در خانه‌هایتان قرار و آرام گیرید و مانند زنان دوران جاهلیّت پیشین خود را برای نامحرمان نیارایید و نماز به پا دارید و زکات بدهید و خدا و پیامبرش را اطاعت نمایید.»2

«یاد کن هنگامی را که کافران دل‌هایشان را از تعصّب و خشم شدید جاهلی آکنده کردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان فرو فرستاد.»3
آیات بالا به وجود جاهلیّت اشاره دارد و از آنجا که قرآن برای همة زمان‌ها نازل گردیده است، اثبات می‌شود که جاهلیّت دومی، قبل از قیام حضرت مهدی(ع) نیز وجود خواهد داشت.

هنگامی که به احادیث روایت شده از حضرت محمّد(ص) و اهل بیتش(ع) نیز مراجعه کنیم، تأکید بر وجود این جاهلیّت را درمی‌یابیم.
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که فرمودند: «من بین دو جاهلیّت که دومین آن سخت‌تر از اوّلی است، برانگیخته شده‌ام.»4

در حدیث بالا، اشارة آشکاری به وجود جاهلیّت دوم، پس از بعثت حضرت ختمی مرتبت(ص) وجود دارد که سخت‌تر و بدتر از جاهلیّت اوّل است و این موضوع از سیاق این روایت به خوبی آشکار است و نیز از ایشان روایت شده است که فرمودند: «منفورترین مردم نزد خداوند سه تن هستند: زندیق در حرم، دنبال کنندة سنّت جاهلی در اسلام و خواهان خون‌ریزی انسان بیگناه.»5

از عبدالله بن زراره از محمّد بن مروان از فضیل روایت شده که گفت از امام صادق(ع) شنیدم که می‌فرمودند: «همانا قائم ما با جاهلان بسیار سرسخت‌تری نسبت به جاهلانی که رسول خدا(ص) در دوران جاهلیّت با آنها برخورد داشت، رو به رو می‌شود و متحمّل رنج و سختی بیشتری خواهد شد.»

گفتم: چگونه چنین چیزی ممکن است؟
فرمودند: «رسول خدا(ص) در حالی به پیامبری برانگیخته شد که مردم سنگ، صخره و مجسّمه‌های چوبی را می‌پرستیدند، امّا قائم ما هنگامی قیام می‌کند که همة مردم برای مقابله با او به تأویل کتاب خدا و احتجاج به آن متوسّل می‌شوند.»

به بیان دیگر، جاهلیّت دوم که امام(ع) با آن دست و پنجه نرم خواهد کرد، جاهلیّت مرکّب است؛ زیرا این جاهلیّت، ظاهری اسلامی دارد و معنا و مفهوم خود را از دست داده و جز نام پیوستگی ظاهری چیز دیگری از آن باقی نمانده است.6

رسول اکرم(ص) چه زیبا و دقیق در وصف اهل آخرالزّمان و مسلمانان فرموده است، آنگاه که فرمود: «به زودی روزگاری بر مردم فرا می‌رسد که از قرآن جز خط و از اسلام جز نام آن باقی نخواهد ماند.»7

مبحث دوم: مصادیق وجود جاهلیّت دوم در آخرالزّمان


پس از اثبات وجود جاهلیّت در آخرالزّمان با استناد به قرآن و روایات شریف اهل بیت(ع) اکنون به بیان مصادیق آن در عرصة واقعیّت و چهره‌های گوناگون آن می‌پردازیم.

منظر اوّل


جاهلیّت در لغت از فعل جَهِلَ، جَهلاً و جهالةً، ضدّ عَلِمَ گرفته شده است و جَهِلَ الحِق؛ یعنی حق را ضایع کرد. مجاهل جمع مَجْهَل بوده و عبارت است از مکان‌هایی که هنوز ناشناخته است که نه نشانه‌ای در آن وجود دارد و نه هدایتی در آن صورت می‌پذیرد.11

بدیهی است که دین اسلام، دین حق و دین توحید خالص برای خداوند است و مردم را به راه خیر و صلاح راهنمایی می‌کند و از این رو، خداوند آن را در این آیه، دین همة انسان‌ها قرار داد: «همانا دین در نزد خدا، فقط اسلام است.»12

از آنجا که دین خالص خداوند تنها در نزد اهل بیت(ع)، تجسّم عینی یافته و آنان مصداق‌های عملی برای این دین هستند، از این رو، تنها اهل بیت(ع)، هدایتگر مردم و خارج کنندة آنان از تاریکی جاهلیّت به سوی نور اسلام بر اساس قول خداوند تعالی در قرآن کریم می‌باشند «و ما آنان را امامانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کنند.»13

و نیز «هنگامی که صبرپیشه کردند از میان آنان امامانی را قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می‌کردند و به آیات ما یقین داشتند.»14
آنان هستند که مردم را به راه حق، که همان راه خدای سبحان است، هدایت می‌نمایند تا مصداق این قول خدای متعال باشند: «وسیله‌ای برای حرکت به سوی خدا بجویید و در راه او بکوشید، شاید رستگار شوید.»15

در همین باره در حدیث شریفی از پیامبر(ص) آمده است که: «علی با حق و حق با علی است، حق در جایی است که علی در آنجا است.»16

به دلیل اینکه هر کس به حق جاهل باشد، آن را ضایع نموده است، پس هر مسلمانی که مخالف اهل بیت(ع) باشد و حقّ آنها را تباه نماید و از فرامین آنان سرپیچی کند، از اهل جهل و جاهلیّت است و فرقی نمی‌کند که در عهد رسول خدا(ص) باشد یا در زمان ائمة اطهار(ع) یا پس از ایشان تا زمان حضرت مهدی(ع) و این بدان معناست که جاهلیّت دوم در دوران رسول خدا(ص) با مخالفت با فرامین او و دشمنی ورزیدن نسبت به اهل بیت(ع) آغاز شد و دلیل این ادّعا، سخن خداوند متعال در قرآن کریم است که می‌فرماید: «یاد کن هنگامی را که کافران، دل‌هایشان را از تعصّب و خشم شدید جاهلی آکنده کردند، پس خدا هم آرامش خود را بر پیامبرش و مؤمنان نازل کرد.»17

منظر دوم


از امیرمؤمنان(ع) روایت شده که فرمودند: «رسول خدا(ص) فرمودند: «هر کس بمیرد در حالی که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته و به خاطر اعمالی که در جاهلیّت و اسلام انجام داده، مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد».»21

از این حدیث، اثبات می‌گردد که امامت اهل بیت(ع) میزان و جدا کنندة جاهلیّت از اسلام است. بنابراین هر کس به امامت حقّة آنان در قالب امامت دوازده امام پس از رسول خدا(ص) معترف نباشد، از اهل جاهلیّت است. این موضوع حتّی در مورد کسی که به امامت همة آنها اقرار، امّا فقط یکی از آنان را آن گونه که موافق ترتیب الهی تصریح شده برای پیامبر بشیر و نذیر، محمّد بن عبدالله(ص)، منکر شود، نیز صادق است.

هر کس که امام این زمان را که همان مهدی منتظر(عج) است، نشناخته باشد، از اهل جاهلیّت بوده و در نتیجه منکر دعوت او و از اهل آتش است.

منظر سوم


روایات رسیده از اهل بیت(ع) به این موضوع اشاره دارد که هر کس حضرت قائم(عج) را تکذیب نماید، از اهل جاهلیّت است. از غیاث بن ابراهیم، از امام صادق(ع) و از پدرانش نقل شده که فرمودند: رسول خدا(ص) فرمود: «هر کس قائم از فرزندان مرا انکار نماید، به مرگ جاهلیّت مرده است.»22

چه بسیار کسانی که در این روزها منکر حضرت مهدی(عج) هستند، گاهی امامت و شایستگی او را برای این منصب و گاهی وجود و تولّد ایشان را و برخی دعوت او یا نزدیکی قیام و ظهور شریف ایشان را انکار می‌کنند و همة این افراد و گروه‌ها، اهل جاهلیّت و از مصادیق آن هستند.

منظر چهارم


اهل بیت(ع) هرگز به ناپاکی‌های جاهلیّت آلوده نشده‌اند؛ بلکه از هر ناپاکی و پلیدی به دور و در زیر چتر اسلام متولّد شده‌اند و این موضوع نیز به خودی خود بیانگر وجود جاهلیّت دوم است. جاهلیّتی که ائمة اطهار(ع)
از پلیدی‌های آن پیراسته هستند، همان گونه که حال رسول خدا(ص) و امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) این گونه بود. در زیارت جامعة بقیع آمده است که: «شما همواره تحت مراقبت خداوند بوده‌اید و او شما را در پشت‌های پاکیزه قرار داد و به رحم‌های پاکیزه منتقل نمود و جاهلیّت، شما را نیالوده است...»23

منظر پنجم


وجود تفرقه، اختلاف، درگیری و منازعه، وجه بارز عصر جاهلیّت اوّل بود، امّا خداوند سبحان به وسیلة اهل بیت(ع) بر آنان منّت گذارد و پراکندگی امور آنان را جمع، گسیختگی‌های آنان را ترمیم و آشفتگی‌های آنان را نظم بخشید و دلیل این ادّعا سخن فاطمه زهرا(س) است که فرمودند: «فرمانبرداری از ما سبب نظام امّت و امامت ما خاندان، امان ‌بخش از تفرقه است...»24

ما می‌دانیم که امامت، یک کلّ به هم پیوسته است و از امیرمؤمنان(ع) آغاز و به امام مهدی(ع) ختم می‌گردد و این بدان معناست که این ذوات مقدّسه ـ که درود خداوند بر آنان باد ـ از تفرقه‌ای که یکی از وجوه بارز عصر جاهلیّت است، در هر زمان و مکان، اهل بیت(ع) وسیله‌ای برای در امان بودن از آن است، امّا مردم با ترک امیرمؤمنان(ع) به جاهلیّت بازگشتند.

منظر ششم


احادیث و روایات نقل شده از پیامبر(ص) و ائمة معصومان(ع) به وجود جاهلیّت دوم و نیز مصادیق آن که ما در عصر حاضر در جوامع اسلامی خود مشاهده می‌نماییم، اشاره دارد.

از جملة این روایات، حدیثی است که ابان بن تغلب از ابی عبدالله، امام صادق(ع) و ایشان از رسول خدا(ص) نقل می‌کند که فرمودند: «حال شما چگونه خواهد بود، ای جماعت قریش، آنگاه که بعد از من کافر شوید و ببینید که من در میان گروهی از لشکریان خودم با شمشیر بر چهره‌ها و گردن‌های شما می‌زنم... پس جبرئیل(ع) گفت: یکی برای تو و دومی برای علیّ بن ابی طالب(ع) و وعده‌گاه شما سلام است.»

ابان گفت: فدایت شوم، سلام کجاست؟
ایشان فرمودند: «در شهر کوفه».25

همان طور که می‌دانید کفر، یکی از مشخّصه‌های جاهلیّت است و این گروه از قریش با اینکه ظاهراً مسلمان هستند از سوی رسول خدا(ص) به کفر توصیف می‌شوند.

و این معنی استراد نمی‌گردد، مگر به آنچه در مورد امامت امام مهدی(ع) ذکر کردیم، بازگردیم و آن این بود که هر کس امامت وی را منکر شود، کافر و از اهل جاهلیّت است، این از یک سو.

و امّا از سوی دیگر چنین جاهلیّتی، به طوری که بعد متذکّر آن خواهم شد، در مکّة امام مهدی(ع) رخ خواهد داد و این وعده‌ای است که رسول خدا(ص) به مشرکان قریش در آخرالزّمان داد و آن وعده این بود که حضرت خود و همراه با علیّ بن ابی طالب(ع) در «کوفه»، با آنان پیکار خواهد نمود.

این رویداد به دست وزیر امام مهدی(ع)؛ یعنی سیّد یمانی و مؤمنان همراه وی با استعانت از روح جدّش امام علیّ بن ابی طالب(ع) متحقّق خواهد شد و ایشان کوفه را با هدف مخالفت با جاهلیّت ثانی در مکّة امام مهدی(ع) فتح می‌نماید، همان طور که رسول خدا(ص) جاهلیّت اوّل را در مکّة آن زمان، مورد انکار و نهی قرار داد.

اگر دعوت امام مهدی(ع) را مورد بررسی قرار دهیم، در این دعوت و روایات مربوط به آن، مصادیق متعدّدی دال بر وجود جاهلیّت دوم در زمان ظهور امام مهدی(ع) و قیام مبارک ایشان به دست خواهیم آورد.

مصداق اوّل


امام مهدی(ع) با امر جدید و کتاب جدید قیام خواهد نمود، همان گونه که صاحب دعوت او (یعنی پیامبر اکرم(ص)) مردم را به امر جدید فرا می‌خواند و این موضوعی است که تعداد قابل توجّهی از روایات رسیده از سوی اهل بیت(ع) بر آن تصریح می‌نماید.

از ابی بصیر نقل شده که از اباعبدالله، امام صادق(ع) در مورد سخن امیرمؤمنان(ع) که فرموده بودند: «اسلام غریبانه آغاز شد و به زودی به غربت باز خواهد گشت، پس خوش به حال غریبان»، سؤال کردم، فرمودند: «ای ابا محمّد، داعی از ما اهل بیت دعوت جدیدی را اعلام خواهد کرد، همان طور که پیامبر(ص) به اجابت آن دعوت فرا خواند.»26

معنی این سخن آن است که قبل از ظهور امام مهدی(ع) جاهلیّت دومی پا به عرصة وجود خواهد گذاشت و اگر اسلام حقیقی وجود داشت، نیازی به دعوت به اسلام جدید یا کتاب جدید پیدا نمی‌شد.

مصداق دوم

هنگامی که امام مهدی(ع) قیام می‌نمایند، آنچه را که از جاهلیّت دوم در برابر ایشان قد علم می‌نماید، نابود می‌کند، درست همان گونه که رسول خدا(ص) نسبت به جاهلیّت اوّل همین گونه عمل کردند.

مصداق سوم


روایات شریف رسیده از ناحیة اهل بیت(ع) به این موضوع اشاره دارد که امام مهدی(ع) در زمانی قیام می‌نمایند که زمین از ظلم و ستم آکنده گردیده و هیچ امام بر حقّی نیز بر روی زمین وجود ندارد. از حارث بن زیاد، از شعیب بن ابی‌حمزه روایت شده که گفت: من به نزد ابی محمّد، امام صادق(ع) رفته و به ایشان عرض کردم: آیا شما صاحب این امر هستید؟ ایشان فرمود: «خیر» گفتم: آیا فرزند شما صاحب این امر است؟» فرمودند: «نه»، گفتم: آیا فرزند فرزند شماست؟ باز فرمودند: «نه»، گفتم فرزند فرزند فرزند شماست؟ گفتند: «نه.»

گفتم: پس چه کسی صاحب این امر است؟
فرمودند: «آن کسی است که زمین را همان طور که آکنده از ظلم و ستم گردیده، پر از عدل و داد می‌نماید و این در هنگامی است که هیچ امام (بر حقّی) بر روی زمین وجود ندارد، همان گونه که رسول خدا(ص) زمانی برانگیخته شدند که هیچ پیامبر و رسولی بر روی زمین وجود نداشت.»27

معروف است که حضرت رسول اکرم(ص) در زمان فقدان رسولان یا بعد از گذشتن زمانی که در آن مدّت خداوند هیچ نبی یا رسولی را برای بشریّت برنیانگیخته بود، به رسالت مبعوث شدند و در خلال این مدّت، اکثر مردم به جاهلیّت و پرستش بت‌ها روی آورده بودند و رسول خدا(ص) آمدند تا آنان را از این جاهلیّت نجات بخشند و وارد نور اسلام و ایمان نمایند.

چنین چیزی به طور نسبی نیز برای امام مهدی(ع) رخ خواهد داد؛ زیرا ایشان نیز در هنگام فقدان امام، خروج می‌نمایند.

مقصود این است که مردم پس از غیبت امام مهدی(ع) از نعمت وجود امامی آشکار که او را مشاهده نمایند و کلامش را بشنوند، محروم گردیدند. قول خداوند متعال در قرآن کریم مصداق همین واقعیّت است: «بگو اگر آب شما به زمین فرود رود، پس از آن چه کسی به شما آب گوارا خواهد داد.»28
امام باقر(ع) در تفسیر آیة بالا می‌فرمایند: «این آیه در مورد حضرت قائم است؛ یعنی اگر امام شما غایب شود، به گونه‌ای که از مکان او اطّلاع نداشته باشید، چه کسی امام ظاهر و آشکار، که شما را از اخبار آسمان و زمین و حلال و حرام خدا آگاه نماید، خواهد آورد؟».29

مصداق چهارم


روایات شریف اشاره بر این موضوع دارند که امام مهدی(ع) اسلام را به ظهور خواهد رساند و آنچه را از رکود و سستی وجود دارد، از بین خواهد برد، درست به همان گونه که رسول اکرم(ص) نیز اسلام را آشکار و آنچه از جاهلیّت در آن جامعه وجود داشت، از بین برد.

از محمّد بن عبدالله بن هلال، از علاء بن محمّد نقل شد که: از اباجعفر، امام محمّد باقر(ع) پرسیدم: هنگامی که قائم(ع) قیام نماید، با چه روش و سیره‌‌ای با مردم رفتار خواهد نمود؟ فرمودند: «به سیره و روش رسول الله(ص) رفتار می‌کند تا اسلام را ظاهر و آشکار نماید.»

پرسیدم: سیرة رسول خدا(ص) چه بود؟
فرمودند: «آنچه از جاهلیّت وجود داشت، بی‌اعتبار و با مردم به عدالت رفتار نمود، به همین گونه هنگامی که قائم قیام نماید، آنچه را از سکون و سستی و کژی در میان مردم است، نسخ و با آنها به عدالت رفتار خواهد کرد.»30

رکود و سستی اشاره شده، همان فترت است که مردم در آن، به جاهلیّت باز می‌گردند و امام(ع) برای برچیدن آن اقدام خواهد نمود. حقیقت این است که در روایات ذکر شده، چیز غریبی وجود دارد. اگر سخن امام باقر(ع) در روایت اخیر را مورد ملاحظه قرار دهیم به عبارت «حتّی یظهر الاسلام» برمی‌خوریم. معنای این عبارت این است که قبل از ظهور حضرت مهدی(ع) اسلام رو به محو شدن و مندرس گشتن خواهد رفت و فضل خداوند به وسیلة خروج
حضرت مهدی(ع) شامل حال مردم و جامعه خواهد گردید و از آن جلوگیری خواهد نمود.
همچنین از روایت یاد شده آشکار می‌گردد که در دورة غیبت امام مهدی(ع) که از آن به الهدنـة  تعبیر می‌گردد، اساس زندگی مردم همان جاهلیّت دوم است، که
امام مهدی(ع) پس از ظهور، امور تحریف شده و قوانین وضع شده‌ای را که خداوند هیچ سلطانی برای آن قرار نداده است، باطل نموده و دین حقیقی اصیل و فرامین اصلی قیّم را برای اتمام نور الهی، با وجود کراهت مشرکان، به منصة ظهور خواهد رساند.

بحث خود را با روایتی از امیرمؤمنان(ع) به پایان می‌بریم. ایشان فرمودند: «ای مردم به علم یقین بدانید آن کس که با جاهلیّت مرسوم در میان شما به استقبال قائم ما برود، با آن کس که با جاهلیّت اوّل، به استقبال رسول خدا(ص) رفت، تفاوتی ندارد و دلیل آن این است که در آن روز همه بر رسم و روش جاهلیّت زندگی خواهند کرد، مگر آن کس که مورد رحمت خداوند قرار گیرد.»31


صلاح الکاظمی؛ مترجم: عبّاس کسکنی

پی‌نوشت‌ها:

منبع: کتاب عصر الجاهلیّـةفی آخرالزّمان.
1. سورة آل عمران (3)، آیة 154.
2. سورة احزاب (33)، آیة 33.
3. سورة فتح (48)، آیة 26.
4. العقل و الجهل فی الکتاب و السنّـة، محمّد رشید، ص 273.
5. مستدرک الوسائل، ج 18، ص 209؛ عوالی اللالی، ج 1، ص 176.
6. بحارالأنوار، ج 52، ص 362؛ غیبـ[ نعمانی، ص 269.
7. الکافی، ج 8، ص 307؛ العدد القویّه، ص 81.
8. بحارالأنوار، ج 22، ص 189؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 193.
9. بحارالأنوار، ج 53، ص 175؛ احتجاج، ج 2، ص 495.
10. کتاب سلیم، ص 715.
11. المنجد، ج 1، ص 108.
12. سورة آل عمران (3)، آیة 19.
13. سورة انبیاء (21)، آیة 73.
14. سورة سجده (32)، آیة 24.
15. سورة مائده (5)، آیة 35.
16. بحارالأنوار، ج 29؛ اعلام الوری، ص 159.
17. سورة فتح (48)، آیة 26.
18. بحارالأنوار، ج 29، ص 197.
19. مستدرک الوسائل، ج 18، ص 184.
20. بحارالأنوار، ج 35، ص 49.
21. همان، ج 18، ص 176.
22. همان، ج 51، ص 73.
23. الکافی، ج 4، ص 559.
24. تهذیب الاحکام، ج 6، ص 113؛ مفاتیح الجنان، ص 532.
25. بحارالأنوار، ج 29، ص 223.
26. همان، ج 53، ص 66.
27. همان، ج 8، ص 12؛ تفسیر قمی، ج 2، ص 303.
28. کافی، ج 1، ص 341.
29. سورة ملک (67)، آیة 30.
30. کمال الدّین و تمام النّعمه، ص 320.
31. بحارالأنوار، ج 52، ص 381؛ وسائل الشّیعه، ج 15، ص 77.