درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

مأخذشناسی دجّال

مرضیه بیات

اشاره:

دجّال، (antichrist) یا ضدّ مسیح، فردی است که خروجش یکی از علایم قیامت کبرا محسوب می‌شود امّا در برخی از روایات، خروج او را جزو نشانه‌های ظهور امام عصر(ع) می‌بینیم.

برای دجّال صفات و خصوصیات مختلفی برشمرده‌اند از جمله: او مردی کافر است با یک چشم که آن چشم هم در پیشانی‌اش واقع شده و مانند ستاره‌ای می‌درخشد؛ در پیشانی او کلمة کافر نوشته شده است،‌ کوهی از طعام و شهری از آب همیشه با اوست و بر الاغ سفیدی سوار می‌شود که هر گامش یک میل راه است، دجّال ‌ادّعای خدایی می‌کند و در آخرالزّمان از قریة یهودیّة اصفهان خروج می‌کند،‌ بیشتر پیروانش یهود و زنازادگان هستند.
تمامی انبیای پس از حضرت نوح(ع) قوم خود را از فتنة ‌دجّال ترسانده‌اند و پیامبر اکرم(ص) نیز فتنة‌ او را بزرگ‌ترین فتنه معرفی کرده‌اند و برای محفوظ ماندن از شرّ او، ما را به خواندن آیات اولیة سورة‌ حشر توصیه کرده‌اند.

البتّه در اینکه دجّال یک شخصیت حقیقی یا سمبلیک است نظرات متفاوتی وجود دارد و با توجه به اینکه این موضوع در کتاب مقدّس نیز آمده و اهل سنّت خیلی به موضوع دجّال تکیه کرده‌اند به طوری که انکار خروج او را مساوی با کفر دانسته‌اند؛ بر آن شدیم تا در این مقاله منابعی را که در این باره نوشته شده خدمتتان معرفی کنیم.

این منابع در دو بخش اختصاصی و عمومی دسته‌بندی می‌شوند: 1.کتبی که به طور کامل به موضوع دجّال یا مسیح دجّال پرداخته‌اند. 2.کتبی که در کنار معرفی نشانه‌های آخرالزّمان و قیامت (اشراط الساعـ[) به موضوع دجّال و خروج وی ‌پرداخته‌اند.

الف ـ کتب مستقل دربارة دجّال:
1. دجّال [افسانه یا واقعیّت]، مهناز شفائی، تهران: الف، 1374، چ اوّل.
2. عصر المسیح الدجّال؛ الحقائق و الوثائق: تفاصیل الخطـ[ الماسونیه الهدم الذهبی و الالفیه حورس666، هشام کمال عبد الحمید، قاهره: مرکز العربیه، 1999م، چ اوّل.

3. الفتن، ابی علی حنبل بن اسحاق شیبانی، بیروت: دارالشائر الإسلامیه، 1419ق، چ اوّل.
4. مأة (100) سؤال حول الدجّال، حیدر کامل، بیروت: دارالمحجّـة البیضاء، چ اوّل.
5. مسیح الدجّال حقیقـةٌ لا خیال، عبداللطیف عاشور، قاهره: مکتبـة القرآن، [بی‌تا]، چ اوّل.
6. مسیح الدجّال قراءة سیاسیـة فی الاصول الدیانات الکبری، سعید ایوب، قاهره: دارالفتح للأعلام العربی، 1420، چ اوّل.
7. مسیح الدجّال، منبع الکفر و الضّلال... و ینبوع الفتن و الأوجال، عماد‌الدّین بن اسماعیل ابن کثیر دمشقی، بیروت: مؤسّسة الکتب الثقافیـة، 1419ق، چ اوّل.
8. المسیح الدجّال و معرکـة هرمجدون، هشام محمّد ابوحاکمه، عمان: دارالاسراء، 2001 م، چ اوّل.

ب ـ کتبی که فصل یا صفحاتی از آنان به موضوع دجّال اختصاص یافته است:
1. آخرین امام(ع): ولادت، زندگی و ظهور قائم آل محمّد(ص)، حمید قلندری بردسیری، تهران: آفرینه، 1379، چ اوّل، صص129ـ 134.
2. ادیان و مهدویّت یا آراء و عقاید دربارة مهدی(ع)، محمّد بهشتی، تهران: مرآتی، 1361، چ اوّل، صص176-183.
3. الإذاعـ[ لما کان و ما یکون بین یدی السّاعـة، ابی الطیب محمّد صدیق خان بن حسن بن علی بن لطف الله حسینی بخاری قنوجی، بیروت: دار ابن حزم، 1421ق، چ اوّل، صص188-197.
4. اشراط السّاعـ[ الصغری و الکبری، صلاح‌الدّین محمود، بیروت: دار الغدّ الجدید، 2004 م، صص120-149.
5. الجفر و الفتن و أشراط الساعـة (الصغری و الوسطی و الکبری) (المنسوب سیّدنا علی(ع))، عکاشـة عبدالمنان الطیّبی، بیروت: دارالیوسف، [بی‌تا]، چ اوّل، صص80-83.
6. جهان در سیطرة صاحب‌الزّمان، محمّد رضا قاسمی، مشهد: الف، [بی‌تا]، چ اوّل، صص141-166.
7. چشم به راه مهدی(ع)، جمعی از نویسندگان مجلّة حوزه، قم: حوزة علمیّة قم، 1378، چ دوم، صص289-296.
8. چهرة درخشان امام زمان(ع)، جلد دوم، علی حائری یزدی، مترجم: محمّد جواد مرعشی نجفی، قم: فراهانی، 1401ق، چ اوّل، صص184 ـ 200.
9. چهرة درخشان امام زمان(ع) ـ جلد سوم، علی حائری یزدی. مترجم: محمّد جواد مرعشی نجفی، قم: فراهانی،1401ق، چ اوّل، صص93-98 و 117.
10. الحتمیّات من علائم الظهور، فاروق الموسوی، قم: مؤسّسـة السبطین العالمیـة، 1427 ق، چ اوّل، صص294-314.
11. حضرت مهدی(ع) از ظهور تا پیروزی، حسین تقوی، قم: نورالاصفیاء، 1381، اوّل، صص316-327.
12. حضرت مهدی(ع) فروغ تابان ولایت، محمّد محمّدی اشتهاردی، قم: جمکران، 1380، چ ششم، صص102-106.
13. حکومت جهانی مهدی(ع)، ناصر مکارم شیرازی، قم: نسل جوان، 1380، چ11، صص171-180.
14. حکومت عدل‌گستر در دست مهدی منتظر، حسین حیدری کاشانی، تهران: اندیشه، 1362،
چ اوّل، صص172-175.
15. حیاة الامام المحمّد المهدی(ع)، باقر شریف القرشی، نجف:‌ فرزند مؤلّف، 1471 ق، چ اوّل، صص263-271.
16. خصایص المهدی(ع) یا ویژگی‌های حضرت مهدی(ع)، محمّد راجی قمی، تهران: مؤلّف،1381، اوّل، 290-292.
17. 500 سؤال حول الإمام المهدی(ع)، ماجد ناصر الزبیدی، بیروت: دارالمحجـة البیضاء، 1425ق، چ اوّل، صص123-129.
18. دادگستر جهان، ابراهیم امینی، تهران: دارالفکر 1352، چ چهارم، صص343-350.
19. دارالسلام: در احوالات حضرت مهدی(ع) و علایم ظهور و کسانی که در خواب یا بیداری به محضر مبارک آن حضرت شرفیاب شده‌اند، محمود عراقی میثمی، قم: ‌ایران رنگین، 1380، چ اوّل، صص633-642.
20. الدرّ المنتظم فی السرّ الاعظم، شیخ کمال‌الدّین محمّدبن طلعه شافعی، بیروت: دارالهدی، 1425ق، اوّل صص 67-79.
21. در انتظار خورشید ولایت، عبدالرّحمن انصاری، قم: انصار المهدی(ع)، 1373، دوم،‌ صص112-117.
22. در مسیر نور تا خورشید، رجبعلی مظلومی، [بی‌جا]: مکتب امام(ع) 1366، چ اوّل، صص513-521.
23. دولة المهدی(ع) یا حکومت امام زمان(ع)، محمّد حسینی بهارانچی، اصفهان: مؤلّف، 1381،
چ اوّل، صص 403-412.
24. دولـة الامام المهدی و عصر الظهور، شیخ کاظم المصباح، بیروت: دارالکاتب العربی، 2008 م، صص142-151.
25. الرجعـة، محمّد مؤمن بن دوست محمّد حسینی استرآبادی، قم: دارالاعتصام، 1417ق، چ اوّل، صص175-181.
26. رخسار آفتاب، مجتبی غیوری، قم: مهدیه، 1380، چ اوّل، صص79-82.
27. روزگار رهایی، ج2، کامل سلیمان، مترجم: ‌علی اکبر مهدی پور، تهران: آفاق، 1371، چ دوم، صص1142-1159.
28. زندگانی خاتم اوصیاء امام مهدی(ع)، باقر شریف القرشی، مترجم:‌ ابوالفضل اسلامی، قم: مؤسّسة نشر فقاهت، 1377، چ دوم، صص 298-306.
29. صحیح اشراط الساعـة و وصف لیوم البعث و أهوال یوم القیامـة، مصطفی ابونصر شبلی، بیروت: مکتبـة السوادی للتوزیع، 1423ق، چ دوم، صص201-242.
30. طلوع آفتاب مهدی(ع)، جمعی از نویسندگان، تهران: الغدیر، 1401ق، چ اوّل، صص206-212، 220-223، 760-764
31. عبر امـة الاسلام و تنبّؤات نهایـة العالم، بیروت، دارالیوسف، 2002 م، چ اوّل، صص65-74.
32. العبقری الحسان فی أحوال مولانا صاحب الزّمان(ع)، ج2، علی اکبر نهاوندی، تهران: دبستانی، [بی‌تا]، چ اوّل، صص43-50.
33. العدّ التنازلی فی علائم ظهور المهدی(ع) آخر اوصیاء الرّسول المصطفی(ع)، عبّاس تبریزیان، تهران: سیّدالشهداء، 1383، چ اوّل، صص549-557.
34. عدل منتظر، تهران: ستاد برگزاری جشن‌های میلاد حضرت مهدی(ع)، 1304، چ اوّل، صص183-190.
35. عقد الدّرر فی اخبار المنتظر، یوسف بن علی بن عبدالعزیز مقدّسی شافعی، بیروت: دارالکتب عربی، 1418ق، چ اوّل، صص 179-208.
36. علائم آخرالزّمان در ادیان و ملل مختلف، مریم امجدی، تهران:‌ امیر، 1382، چ اوّل، صص66-70.
37. علامات القیامـة الکبری من بعثه النبی(ص) حتّی نزول عیسی(ع)، عبدالله حجاج، قاهره: مکتبـة التراث الاسلامی، 1407ق، چ اوّل، صص93-130.
38. علامات قیامت به روایت اهل سنّت، عاشق الهی بلند شهری؛ غلام محمّد سربازی، زاهدان: صدیقی، 1381، چ اوّل، صص79-94.
39. علامات یوم القیامه، الحافظ القرطبی، [بی‌جا]:‌ المکتبـة التوفیقیـة، [بی‌تا]، چ اوّل، صص54-84.
40. الفتن، ابی عبدالله نعیم بن حماد المروزی، بیروت: ‌دارالفکر للطباعـة و النشر و التوزیع، 1424ق، چ اوّل، صص 315-345.
41. فتن فی عصر الظهور الشریف، عبدالحلیم الغزی، بیروت: مکتبـة الفردوس، 1424 ق، چ اوّل، صص352-359، 463-476.
42. الفتن و الملاحم الواقعه فی آخرالزّمان ابی الفداء اسماعیل بن کثیر الشافعی الدمشقی، دمشق: دار ابن کثیر، 1414ق، چ اوّل، ص87-171.
43. فرهنگ موعود(عج): مطالبی کوتاه و آموزنده راجع به زندگانی و القاب امام عصر(ع) قبل و بعد از قیام آن حضرت به صورت منظّم طبق حروف فارسی، حسین کریمشاهی بیدگلی، قم:‌ ناصر، 1367، چ اوّل، ذیل موضوعات، دجّال، صائدبن صید، کناسه و یهودیه.
44. فرهنگ نامة مهدویّت، خدامراد سیلیمان، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(ع)، 1383، چ اوّل، ذیل موضوعات: خروج دجّال، دجّال و صائدبن صید.
45. قصـة النهایـة و علامات الساعـة الصغری و الکبری، محمّد عمار، کویت: مکتبـة ابن کثیر، 1423ق، چ اوّل، صص158-175.
46. کتاب الرّجعه، احمدبن زین الدّین الاحسایی، بیروت: الدار العالمیـ[، 1414 ق، چ اوّل، صص62-72.
47. کشف الحق (اربعین خاتون آبادی)، محمّد صادق خاتون آبادی، تهران: مؤسّسـة الامام المهدی (بنیاد بعثت)، 1361، چ اوّل، صص190-201.
48. کمال‌الدّین و تمام النعمه، ج 2، شیخ صدوق، مترجم: آیت‌الله کمره‌ای، تهران: کتابفروشی اسلامیّه، 1397 ق، چ2، صص205-212.
49. ما قبل نهایة التاریخ ظهور المهدی المنتظر(ع)، جعفر عتریسی، بیروت: دارالمحجّة البیضاء، 1423 ق، چ اوّل، صص311-365.
50. مژدة ظهور، ج2، سلیمان مدنی تنکابنی، قم: مؤلّف، 1383، چ اوّل، صص70-72، 162-164.
51. المسیح الموعود و المهدی المنتظر(ع)، یوسف محمّد عمرو، بیروت: دارالمؤرخ العربی، 1430 ق، چ اوّل، صص 175-180.
52. مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنّت، هادی خسروشاهی، تهران: اطّلاعات، 1374، چ2، صص205-213.
53. مصلح غیبی، حسن ابطحی، قم: بطحا، 1380، چ1، صص258-261.
54. مع المهدی المنتظر فی دراسة مقارنة بین الفکر الشیعی و السنّی، مهدی حمد الفتلاوی، بیروت: الدار الاسلامیـ[، 1421، چ2، صص104-109.
55. معجم احادیث الامام المهدی(ع) ـ الجزء الاوّل:‌ احادیث النبی(ص)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسّسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اوّل، صص33، 88-92.
56. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، الجزء الثانی:‌ احادیث النبی(ص)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسّسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اوّل، صص5-138.
57. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، الجزء الثالث:‌ احادیث الائمـ[، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسّسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اوّل، ص131-138، 200.
58. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، الجزء رابع: احادیث الائمة(ع)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسّسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اوّل، صص74-76.
59. معجم الملاحم و الفتن، الجز الثانی، محمود بن سیّد مهدی الموسوی الده سرخی الاصفهانی، [بی‌جا]:‌ مؤلّف، 1420 ق، چ اوّل، صص196-239.
60. المفاجاة: بشراک یا قدس، محمّد عیسی داوود، [بی‌جا]: مدبولی الصغیر، 2001 م، چ اوّل، صص419-435، 552-561.
61. الملاحم و الفتن، ابن طاووس، تهران: اسلامیه، [بی‌تا]، چ اوّل، صص64-68، 144-146.
62. الملاحم یا علائم ظهور حضرت مهدی(ع)، محمّد حسین همدانی طاوئی، تهران: کتابخانة صدر، [بی‌تا]، چ اوّل، صص30-32.
63. ملاقات با طاووس بهشت حضرت مهدی(ع)، رحمت‌الله ابراهیمی، قم، مشهور، 1381، چ اوّل،  صص84-85، 110-118.
64. الممهّدون للمهدی(ع) (دراسته فی السیاسة العصر ظهور)، علی کورانی، قم:‌ مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1405ق، چ اوّل، صص28-30.
65. منتخب‌الأثر فی الإمام الثانی عشر(ع)، ج3، لطف‌الله صافی گلپایگانی، قم: سلمان فارسی،1422ق، چ اوّل، صص103-112، 162-164، 276-305.
66. منقذ البشریـة، ابراهیم امینی، بیروت: دارالهادی، 1413ق، اوّل، صص210-215.
67. موسوعـة احادیث امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) ماروی عنه حول الامام المهدی(ع)، قم: الهیئة العلمیّة فی مؤسّسة نهج البلاغه، 1416ق، چ اوّل، صص231-239.
68. موعودنامه: فرهنگ الفبایی مهدویّت (دربارة حضرت مهدی(ع)، غیبت، انتظار، ظهور)، مجتبی تونه‌ای، قم: مشهور، 1383، چ اوّل، ذیل موضوعات: خروج دجّال، دجّال، صائدبن صید، عذاب دجّال.
69. مهدی، انقلابی بزرگ، ناصر مکارم شیرازی، قم: ‌هدف، 1398 ق، چ اوّل، صص192-202.
70. مهدی(ع) تجسّم امید و نجات، عزیزالله حیدری شاهرودی، قم: جمکران، 1380، چ اوّل، صص89-93، 251.
71. مهدی موعود(ع): ترجمة‌ جلد سیزدهم بحارالانوار، محمّد باقر مجلسی، مترجم: علی دوانی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1380ق، چ چهاردهم، صص964-977.
72. مهدی موعود صاحب‌الزّمان(ع) و مخالفان، هاشم دل خوشنواز، تهران: رشیدی، 2536 شاهنشاهی،
چ اوّل، صص129-133.
73. مهدی(ع) موعود قرآن، علیرضا رجالی تهرانی، قم: خادم الرّضا، 1383، چ ششم، صص121-125.
74. مه عاشق‌کش: حضرت مهدی(ع) در آینة پرسش و پاسخ، علی دژاکام، تهران: معارف، 1383، چ اوّل، صص133-135.
75. نورالانوار، علی اصغر بروجردی، تهران، چاپخانة برادران کتابچی، 1347، چ اوّل، صص120-134.
76. النهایـة فی الفتن و الملاحم، الجزء الاوّل، اسماعیل بن کثیر القرشی الدمشقی، بیروت: دارالمعرفـة، 1420ق، چ اوّل، صص75-141.
77. یوسف زهرا(س) یا مهدی صاحب‌الزّمان(ع)، ابوطالب احسانی، قم: دارالکتاب، 1381، چ اوّل، صص263-267.
78. الیوم الآخر و نهایـة الزّمان، خالد صنادیقی، دمشق، دار علاء الدین، 2001 م، چ اوّل، صص100-113.
79. الیوم الآخر فی ضلال القرآن، احمد فائز، بیروت: موسسـة‌الرسالـة، 1421ق، چ دوم، صص107-123.

یمانی و واقعة ظهور کبری

یمانی یکی از اشخاص مهم است که روایات دوران ظهور، از او ستایش کرده‌اند. در این روایات، پیوسته همراه با نام یمانی، نام یک شخصیت دیگر ذکر می‌شود که دشمن سرسخت امام مهدی(عج) است. او دست به جنایت‌های زیادی می‌زند و دشمنی زیادی، به ویژه با اهل بیت(ع) و شیعیان دارد و گفته شده او در پی نبش قبر حضرت فاطمه(س) است. نام او سفیانی است.
 
 
 
روایات مربوط به یمانی
پژوهشگران در مورد شخصیت یمانی با دو مشکل اصلی روبه‌رو هستند: 1. کم بودن روایات مربوط به این شخص؛ 2. رمزگونه بودن روایات.

در مورد رمزگونه بودن این روایات، باید گفت که این مسئله در مبحث ملاحم و فتن امری شایع است و این خود علل مختلفی دارد؛ از جمله اینکه مسئلة تقیه و پوشیده نگاه داشتن حقایق، یکی از علل این امر از جانب راویان بوده است. اهل بیت(ع) به خاطر حفظ جان و دور ساختن خطر‌ها از یمانی با عدم ذکر نام و صفات متمایزکننده‌اش، توجه داشته‌اند مبادا دشمنان با استفاده از آن نشانه‌ها او را شناسایی و نابود کنند. همچنین اهل بیت(ع) نام‌های مختلفی برای این‌گونه شخصیت‌ها برشمرده‌اند تا نیروهای مخالف، نتوانند آنها را شناسایی کنند و به عنوان مثال یمانی در برخی روایات، «قحطانی» نامیده شده و در برخی دیگر المنصور و در برخی دیگر، خلیفة یمانی و در برخی دیگر «پادشاه یمانی» (الملک الیمانی) و در برخی «حارث خراسانی» و در برخی روایات «حسنی» و در برخی دیگر «هاشمی» و در برخی دیگر از روایات «صاحب پرچم‌های سیاه» نامیده شده است.

امّا در مقابل شخصیت‌هایی که نقش منفی در ظهور دارند، به عنوان خطری که حقیقت را تهدید می‌کنند، دقیقاً معرفی شده‌اند تا مردم آنها را به خوبی بشناسند و در جرگة یاران آنها در نیایند. به عنوان مثال، در مورد سفیانی در روایات آمده است:

نام او عثمان بن عنبسه است، او اموی است و نسبت او به خالد بن یزید بن معاویه می‌رسد. برخی از روایات هم می‌گویند او حرب بن عنبسـة بن مرة بن کلب بن سلمـة بن یزید بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان بن صخر بن امیه بن عبدالشمس است.1 برخی روایات نیز قائل به وجود دو سفیانی هستند. با دقت در روایات مربوط به سفیانی متوجه می‌شویم که ائمه و بزرگان دین، تمایل زیادی به شناساندن این شخص داشته‌اند.


یمانی و نشانه‌های ظهور

نشانه‌ها و علامات ظهور، اهمیّت خاصی در فرهنگ مهدویت دارند، به ویژه اینکه این نشانه‌ها، شخصیت‌های دوران ظهور را به ما می‌شناسانند. این نشانه‌ها در حقیقت یک لطف بزرگ الهی است که جهان به وسیلة آن خود را برای استقبال از آن رویداد سرنوشت‌ساز و بسیار مهم آماده می‌کند. نشانه‌هایی که روی داده یا در آینده روی خواهد داد، خود اشاره به این امر دارد که انسان می‌تواند در زمان‌های مختلف، گرایش‌ها و تفکرات و وابستگی‌های خود را به جریان‌های مختلف مشخص کند و بداند چه در انتظار اوست. یکی از این نشانه‌های حتمی، یمانی است.


یمانی، از نشانه‌های حتمی ظهو
ر
یمانی یکی از اشخاص مهم است که روایات دوران ظهور، از او ستایش کرده‌اند. در این روایات، پیوسته همراه با نام یمانی، نام یک شخصیت دیگر ذکر می‌شود که دشمن سرسخت امام مهدی(عج) است. او دست به جنایت‌های زیادی می‌زند و دشمنی زیادی، به ویژه با اهل بیت(ع) و شیعیان دارد و گفته شده او در پی نبش قبر حضرت فاطمه(س) است. نام او سفیانی است. و این اقدامات سفیانی باعث برانگیخته شدن حسّ نفرت مردم از او می‌شود و مردم هر جنبش و حرکتی را که ضدّ سفیانی باشد، را یاری می‌کنند.


یمانی و جنبش اصلاح‌گری

در سایة آن شرایط و اوضاع بحرانی و آشفته که سفیانی دست به حمله می‌زند و شهرهای زیادی را به اشغال خود درمی‌آورد و در شرایطی که گروه‌ها و حزب‌های مختلف به رقابت سیاسی و به جنگ برای به دست آوردن قدرت می‌پردازند و در کنار حملات گسترده، ضدّ مذهب اهل بیت(ع)، تحرکاتی اصلاح‌گرانه و حقیقی نیز پا به عرصة وجود خواهد گذاشت و به مقابله با این حملات خواهد پرداخت. در آن شرایط، آن گروه‌ها هم، شعار اصلاح‌گرایی واقعی سر می‌دهند، در این شرایط یک انقلابی قحطانی از اهل یمن به حرکت درمی‌آید و تلاش می‌کند رهبر نیروهای مخالف ستمگران باشد و در مقابل آنها بایستد. او شعار اصلاح جامعه و تلاش برای بهبود بخشیدن اوضاع مردم و نجات آنها از بدی‌ها و مصیبت‌های مختلف سر می‌دهد. در این زمان، یمن عرصة نبرد دو جریان اصلاح‌گرایانه و ستمگران می‌شود. یمانی دارای گرایش‌های اصلاح‌گرایانه است و تصمیم می‌گیرد برای مقابله با ضدّ ارزش‌ها به پا خیزد و قیام کند. یمانی همانند دیگر مؤمنان، تحرکات جهانی و اوضاع داخلی یمن را مورد مطالعه قرار می‌دهد. او کم کم رهبر جریان اصلاح‌ طلبی می‌شود که خواهان نابودی ستم و تروریسم است. دعوت او در آغاز، یک دعوت فرهنگی برای بازگشت به اصول اسلام ناب محمّدی است و خواهان کنار گذاشتن خشونت می‌شود و می‌خواهد همگی با صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنند. در مقابل عدّه‌ای علناً خواهان براندازی مذهب اهل بیت(ع) هستند و آنها یاران سفیانی هستند.


دلیل خروج یمانی از یمن

نباید فراموش کرد که جبهه‌های درگیری میان سفیانی و یمانی، شام و یمن هستند و هر یک از این دو منطقه دارای موقعیّت جغرافیایی و لجستیکی خاصّی هستند. شام، محلّ تجمع گروه‌های تندرو و ضدّ اهل بیت(ع)است. جدا از این، یهودیان نیز نزدیک آنجا هستند و در تحرکات سفیانی بی‌تأثیر نیستند، از سوی دیگر، یمن، محلّ مناسبی برای جنبش اصلاح‌گری است که یمانی آن را رهبری خواهد کرد. یمن در گذشته از درگیری جنبش‌های تندرو بسیار رنج برده و نسبت به رهایی از این درگیری‌ها و نزاع‌های افراطی بسیار احساس نیاز می‌کند. جدا از این، زیدی‌ها در یمن ریشه دوانده‌اند و زیدیه واقعی می‌تواند پلی برای رسیدن به سواحل مذهب اهل‌بیت(ع) باشد. امّا زیدیه سیاسی از اصالت مذهبی خود تهی و پناهگاه جریان‌های ضدّ اهل بیت شده است. در این میان یک جریان در یمن، یمنی‌ها را به گذشته‌شان باز می‌گرداند، و از نو به بررسی و مطالعة حوادث می‌پردازد و خواهان بازگشت به اصالت و حقیقت انسان می‌شود. این جریان دعوت به بازگشت به زیدیه بدون انحراف می‌کند و این خود گذرگاهی برای ورود به مذهب اهل بیت(ع) است به همین دلیل، این جریان، از هر جریان دیگری بیشتر مورد پذیرش قرار می‌گیرد.

جدا از این، یمن هم‌مرز با دو کشور است که شیعیان زیادی در خود جای داده‌اند 1. عربستان که شیعیان در جنوب آن سکونت دارند. 2. عمان، همچنین یمن هم‌مرز سواحل آفریقا. از (اتیوپی، سومالی و جیبوتی) است و در این مناطق مستضعفان زیادی زندگی می‌کنند و سطح زندگی اقتصادی آنها بسیار پایین است. علاوه بر این، آنها با وجود داشتن منابع بسیار زیاد ثروت، در محرومیت زندگی می‌کنند و این خود باعث می‌شود آن دعوت اصلاح‌گرایانه را با آغوش بازتری بپذیرند.


نام و نسب یمانی

به طور قطع نمی‌توان گفت نام یمانی چیست زیرا در اخبار و روایات، نام‌های مختلفی برای او ذکر شده است. امّا اینکه این نام‌ها واقعی باشد یا نام مستعار، الله اعلم. نام‌هایی که برای او ذکر شده عبارتند از:
1. حسین یا حسن، آن‌گونه که در خبر نقل شده از کعب آمده،

2. صالح، که نعیم بن حماد در کتاب خود به نقل از الحکم بن نافع از جراح از أرطأة آورده: «پس موالی خشمگین شده و با مردی به نام صالح بن عبدالله بن قیس بن یسار بیعت می‌کنند».2

3. اصبغ بن زید: در صاحب روم، مردی از بنی‌هاشم که نام او اصبغ بن زید است و او روم را فتح می‌کند.3
4. اصبغ بن یزید: ابوقبیل می‌گوید: پس از آن مردی از بنی‌هاشم که به او اصبغ بن یزید گفته می‌شود، خواهد آمد. او صاحب روم است و آنجا را فتح می‌کند.4

البتّه از این روایات این‌گونه بر می‌آید که اصبغ بن یزید، همان اصبغ بن زید باشد.
روایات اشاره کرده‌اند که نسب او، یمانی قرشی هاشمی قحطانی است.
او از روستایی به نام بکلی که در یک منزلی پشت صنعا است، خروج می‌کند پدرش قرشی و مادرش یمانی است.5

هاشمی: حدیث ابوقبیل: او از بنی هاشم است.
قحطانی: تأکید بر یمنی بودن اوست؛ زیرا قبایل یمن همگی قحطانی هستند.


وطن یمانی

یمانی منسوب به یمن است. برخی اخبار نیز یادآور شده‌اند که او از عمان است. نعیم بن حماد روایت می‌کند: «ثم یلی من بعده المضری العمانی القحطانی یسیر بسیرة أخیه المهدی و علی یدیه تفتح مدینـ[ روم»6 و البتّه کسی که روم را فتح می‌کند، یمانی است. از آنجا که به عمان، یمن نیز اطلاق می‌شود بنابراین انتساب او به عمان، در حقیقت انتساب او به یمن است. حموی در معجم البلدان عمان را نیز جزء یمن به شمار آورده است.7

نعیم بن حماد در «الفتن» می‌گوید: «او از روستایی به نام بکلی که در یک منزلی پشت صنعاء است، خروج می‌کند».8

به طور کلی، یمانی منسوب به یمن است. یا اهل آنجاست یا شخصی است که از آنجا خروج می‌کند.


سیاست‌های کلّی یمانی

او یک جنبش اصلاح‌گر را رهبری می‌کند و در گرایش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تأثیرگذار خواهد بود. تشنجات سیاسی باعث به وجود آمدن یک مجموعه نزاع و درگیری‌های بین‌المللی خواهد شد و یک طرف این درگیری‌ها، یمانی و طرف دیگر، کشورهای غربی است که با هم پیمان‌های سیاسی و امنیتی امضا می‌کنند. پس از قدرت گرفتن یمانی، آن کشورها، تلاش می‌کنند امنیّت و آیندة خود را تضمین کنند و همین باعث می‌شود، اموری پیش بیاید که موجودیت و امنیت یمانی به خطر افتد. روایات در این مورد تنها به جنگ روم اشاره کرده‌اند. روم عموماً به کشورهای غیر عربی و غیر اسلامی اطلاق می‌شود. أرطة نقل کرده، در زمان آن خلیفة یمانی و به دست او، روم فتح می‌شود.9

این‌گونه به نظر می‌رسد که انگیزه‌های سیاسی و امنیتی خاصّی وجود داشته باشد که باعث می‌شود یمانی برای جلوگیری از حملات کشورهای غربی به پا خیزد. شاید منظور از فتح روم، غلبه و سیطره بر آنها برای در امان بودن کشورهای منطقه و یمن از خطر آنها باشد. و یمانی توانایی ایستادگی در مقابل آنها را دارد و الزاماً به معنای این نیست که تسلّط نظامی بر آنها پیدا می‌کند یا آنجا را به اشغال در می‌آورد. جدا از این، یمانی با مخالفت شدیدی از طرف گروه‌های سیاسی و جنبش‌های دیگر در منطقه روبه‌رو می‌شود.
 
حرکت مغربی در مصر، درگیری‌های سیاسی در شام میان أصهب و سفیانی و غلبه سفیانی، بر او باعث به تزلزل درآمدن آرامش و استقرار سیاسی می‌شود. یمانی علاوه بر این با خطر سفیانی نیز روبه‌رو است. او تصمیم می‌گیرد به رویارویی و مقابله با سفیانی بپردازد.

این رویارویی هنگامی که سفیانی به کوفه می‌رسد تا ویرانی و کشتار در آنجا به راه اندازد و شدیداً پی قتل و آزار شیعیان است، حتمی می‌شود و اینها همه باعث می‌شود یمانی به سوی او حرکت کند و از پیروان اهل‌بیت(ع)‌ دفاع کند و آنجاست که جنگ‌های خونینی میان این دو روی می‌دهد.
ممکن است برخی گروه‌های سیاسی و سازمان‌های خاص در این بحران سیاسی که منطقه را فرا گرفته، غرق شده باشند. شاید این سازمان‌ها و گروه‌های بسته و خشک مغز مخالف هرگونه جنبش اصلاح‌گرایانه باشند و شاید این سازمان‌ها که فلسطین را مقرّ خود قرار می‌دهند، باعث به خطر افتادن امنیّت یمانی شوند و باعث ایجاد مشکلاتی برای یمانی شوند که ممکن است او را از مأموریت اصلی‌اش باز دارند. شاید سرنوشت این سازمان‌ها با سرنوشت سفیانی که بر سرزمین شام تسلط می‌یابد، گره خورده باشد.

در آن زمان این سازمان‌ها، در ساحل دریای مدیترانه تمرکز دارند و شهر عکا را مرکز خود قرار می‌دهند و شاید آنها با کشورهای غربی هم‌پیمانی‌هایی داشته باشند.

حکیم بن عمیر از کعب نقل کرده است: «در زمان آن یمانی، جنگ کوچک عکا روی خواهد داد و آن زمانی است که پنجمین خاندان هرکول پادشاه شود».10

برخی از گروه‌ها و سازمان‌ها پس از اینکه متوجه می‌شوند یمانی نفوذ و قدرت فکری و سیاسی قابل توجهی به دست آورده و پذیرای اندیشه‌های باز و روشن شده است، به مقابله با جریان اصلاح‌گرایانه یمانی می‌پردازند و همین باعث ایجاد یک مجموعه درگیری‌ها می‌شود و یمانی ناچار می‌شود به آنها حمله کند تا آیندة سیاسی خود را تضمین کند.

یزید بن سعید از ابوعطاء از کعب نقل کرده: «قریش به دست یمانی کشته می‌شوند».11
قریش اصطلاحی است که بر جریان‌های مخالف اهل بیت(ع) و پیروان ایشان اطلاق می‌شود.


آیا یمانی رئیس یک حکومت است؟

باید گفت: یمانی که صاحب یک جنبش اصلاح‌گرایانه است در عین حال ممکن است یک سیاست‌مدار هم باشد و شاید او وارد معادلات سیاسی منطقه‌ای یا بین‌المللی هم بشود تا یک مقام و منصب سیاسی به دست آورد و بتواند دست به تحرکاتی بزند و انقلابی‌ها را سازمان‌دهی کند.

هیجانات سیاسی که منطقه را فرا می‌گیرد، همچنین درگیری جریان‌ها و جناح‌های سیاسی و اصلاح‌گرا، برای این مصلح، شرایطی فراهم می‌سازد که بتواند یک مقام و منصب سیاسی مهم به دست آورد. او می‌تواند از خشونت‌های موجود در منطقه استفاده کند و آن را تبدیل به یک جنبش اصلاح‌گرایانه نماید یا از فرصت‌ها استفاده کند و وارد معادلات سیاسی شود.

در روایات گفته شده «سپس پادشاهی از صنعا خروج می‌کند. سفید همانند پنبه. نام او حسین یا حسن است. او با خروجش وارد قلب حوادث می‌شود. آنجا یک مبارک و پاک و هادی و مهدی و سیدی علوی ظهور می‌کند. پس مردم به خاطر منتی که خداوند بر آنها گذاشته و آنها را هدایت کرده شادمان می‌شوند. پس او با نور خود تاریکی را کنار می‌زند و به وسیلة او، حق پس از پنهان بودن آشکار می‌شود».12

واژة پادشاه در این روایت، اشاره به مقام و منصب سیاسی‌ای دارد که یمانی در اختیار دارد تا بتواند دست به تحرکاتی بزند و هرگونه جریان مخالف امام مهدی(ع) را نابود سازد. شاید امام خود بر جنبش یمانی به صورت میدانی تکیه می‌کند تا شرایط تحرک با آزادی تمام برای آن واقعة بزرگ فراهم آید و آن پس از تلاش یمانی برای جلوگیری از گسترش حرکت سفیانی و حداقل متوقف کردن آن صورت می‌گیرد.

از آنجا که سفیانی نقش سیاسی در تسلط بر منطقة شام خواهد داشت، یعنی او رئیس حکومت یکی از این سرزمین‌ها خواهد بود و تحرکات او در پرتو داشتن مقام سیاسی خواهد بود، او حکومت‌های سفیانی کشورهای همسایه را از بین می‌برد تا به سمت کوفه حرکت کند. بنابر روایات، او در کوفه شیعیان علی(ع) را به قتل می‌رساند شاید علّت تمرکز سفیانی بر کوفه این باشد که کوفه در آن زمان پایگاه مهمی را برای شیعیان علی(ع) می‌شود و شاید آنجا پایگاه آیندة شیعیان از بعد سیاسی، اقتصادی و علمی باشد. به هر حال، آنجا، خطری بزرگ برای آینده سفیانی به شمار می‌آید یا حداقل با تسلط بر آنجا، سفیانی می‌تواند برای مدّتی امنیت و استقرار خود را تضمین کند. شاید تحرکات نظامی سفیانی ضدّ کوفه و شیعیان، خود دلیلی مبنی بر درخشان بودن آینده شیعه در آنجا باشد. بنابراین، ممکن است، یمانی دارای مقامی سیاسی باشد و سفیانی هم رقیب آن باشد و شاید تحرک یمانی ضدّ سفیانی، بر اساس معادلات سیاسی در منطقه باشد.


سه پرچم

آشفتگی‌های سیاسی در آن زمان باعث پیدایش برخی جنبش‌ها در منطقه می‌شود. آن جنبش‌ها، هر یک تلاش می‌کنند حقانیت خود را اثبات کنند یا فرصت‌های مختلف را برای استفاده از شرایط متشنج سیاسی حاکم برای خود فراهم آورند تا راهی برای گسترش طرح‌ها و برنامه‌های فکری و سیاسی خود بیابند.

در آن زمان یک مجموعه هرج و مرج‌ها و آشفتگی‌های سیاسی، جهان اسلام را فرا می‌گیرد و این، باعث ایجاد کشمکش‌ها و درگیری‌های سیاسی دیگر و به اوج رسیدن رقابت میان کشورها در سطح جهانی و میان جناح‌ها و گروه‌های داخلی می‌شود و اینها همه باعث برافروخته شدن آتش درگیری‌های واقعی می‌شود و این خود می‌تواند امنیت و آرامش منطقه را دچار آسیب‌های جدّی کند. روایات نقل شده‌ از بزرگان دین حاکی از آن است که یک مجموعه درگیری‌های بین‌المللی در جاهای مختلف جهان اسلام درمی‌گیرد. علاوه بر این، انقلاب‌ها، کودتاها و شورش‌هایی در ضمن جریان‌های سیاسی داخلی روی می‌دهد. این درگیری‌ها و کشمکش‌ها به طور خلاصه عبارتند از:

1. جنبشی مسلّحانه از جانب خراسان و از آن به عنوان «پرچم‌های سیاه از سمت خراسان» تعبیر شده است؛

2. جنبش اصلاح‌طلبانه و انقلابی از طرف یمن به رهبری یمانی که از یمن می‌آید (خروج یمانی)؛

3. حرکتی انقلابی در مصر از جانب مردی مغربی که بر مصر تسلّط می‌یابد و سرزمین شام به آن می‌پیوندد (ظهور مغربی در مصر و به تملّک درآوردن شامات)؛

4. گرایش و تمایل ترک‌ها برای استیلا بر کشورهای عربی منطقه (فرود آمدن ترک‌ها در جزیره)؛
5. طمع‌ورزی‌های غربی‌ها در منطقه و به اشغال درآوردن سرزمین شام و به ویژه فلسسطین (فرود آمدن رومی‌ها در رمله)؛

6. قیام‌های مردمی در کشورهای عربی و شورش‌هایی بر ضدّ حکومت‌های آنان (زمام گسیختگی عرب‌ها، در در اختیار گرفتن مناطق مختلف و خارج شدن از تسلّط غیرعرب‌ها)؛
7. تشنّجات و کشمکش‌های سیاسی در مصر و ترور رئیس‌شان (کشته شدن امیر مصر به دست مصریان)؛

8. آشفتگی‌های داخلی در سرزمین شام و پیدایش سه جبهة سیاسی رقیب (ویرانی شام، اختلاف سه پرچم در شام)؛

9. درگیری‌های سیاسی که هر جریان تلاش می‌کند بر مصر تسلّط یابد (ورود پرچم‌های قیس و عرب به مصر)؛

10. هیجانات سیاسی در ایران (ورود پرچم‌های کنده به خراسان)؛
11. بحران‌ها و آشفتگی‌ها و نابسامانی‌ها در عراق (ورود اسبانی از جانب عرب‌ها تا آنکه در حیره بسته شوند)؛

12. نابسامانی‌های سیاسی و اختلافات نیروهایی در ایران (اختلاف دو گروه از غیر عرب‌ها، خونریزی بسیار زیاد در میان خود).13

این به طور کلی، مهم‌ترین نابسامانی‌ها و درگیری‌هایی است که رقابت‌های سیاسی، آنها را به وجود می‌آورند و تقریباً منطقه‌ای از مناطق اسلامی نیست که از این نابسامانی‌ها و درگیری‌های سیاسی که امنیّت و آرامش آن را به خطر می‌اندازد، در امان باشد. روایات تأکید می‌کنند سه پرچم در یک روز خروج می‌کنند و برای زودتر رسیدن به کوفه با هم به رقابت می‌پردازند. این پرچم‌ها بر روز ظهور تأثیر خواهند داشت و بر حرکت امام مهدی(ع) نیز تأثیر مستقیم خواهند گذاشت.

این سه پرچم، خاتمة حوادثی است که پیش از ظهور روی می‌دهد. و براساس تحرّکات این سه پرچم، امام(ع) رفتار می‌کنند تا از نتایج کار این سه پرچم بهره‌برداری کنند. یکی از این سه پرچم از یمن، دیگری از خراسان و سوم از شام خروج می‌کند. پرچم یمنی، پرچم یمانی است. و پرچم خراسانی، همان پرچم خراسان و سوم، پرچم سفیانی است و این سه پرچم در مقدّمه‌سازی برای ظهور نقش خواهند داشت.


کدام‌یک از این سه پرچم هدایتگرتر است؟

حال که این سه پرچم در تعیین سرنوشت حوادث نقش دارند، کدام یک هدایتگرتر است؟ کدام‌یک شایسته‌تر است که از آن پیروی شود و کدام‌یک باید کنار گذاشته شود.
 
اگر جوّی را که در آن، این پرچم‌ها پدیدار می‌شوند بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که این پرچم‌ها در شرایطی پدیدار می‌شوند که هیجانات سیاسی همه جا را فرا گرفته است. و آنها پیشرو در این مسئله‌اند.

در آن زمان مذهب اهل بیت(ع) با اصول علمی و منطقی‌اش، درخشان شده و مکاتب فکری دیگر در مقابل این مذهب احساس ضعف می‌کنند و همین باعث می‌شود طبقات مختلف روشنفکران به این مذهب در ‌آیند و در مقابل، مکاتب دیگر می‌خواهند مانع گرایش مردم به این مذهب شوند و تلاش می‌کنند مانع گسترش جریان شیعه‌گرایی شوند. پس از آن سفیانی برای از میان بردن شیعیان، راهی کوفه شده و در مقابل، یمانی و خراسانی به مقابله با او می‌پردازند.

امّا میان این دو پرچم (یمانی و خراسانی) تفاوت‌هایی وجود دارد. یمانی جنبشی اصلاح‌گرایانه است که به دور از هرگونه شائبه سیاسی، دعوت به حق می‌کند. پرچم یمانی پرچم هدایت و اصلاح است؛ زیرا مستقیماً دعوت به پیوستن به امام مهدی(ع) براساس اصلاح در امور، روش‌های فکری و عقیدتی می‌کند امّا پرچم جوان خراسانی که آن نیز دعوت به مذهب اهل بیت(ع) می‌کند، دارای گرایش‌های سیاسی و رقابتی است. شاید خراسانی مردم را دعوت می‌کند به او بگروند؛ زیرا دعوت خود را دعوت اهل بیت(ع) و پیروزی خود را پیروزی اهل بیت(ع) می‌داند، در حالی که یمانی تنها دعوت به گرویدن به امام(ع) می‌کند و منیّت و خودیّتی ندارد یا اینکه تمام همّ و غم یمانی، پیروزی امام(ع) است. اینها همه باعث شده روایات بر یاری رساندن به یمانی تأکید کنند و حتی یاری به آن را واجب کنند و تنها گذاشتن او را حرام بدانند و حتّی پا را فراتر گذاشته و خواهان تحریم خرید و فروش اسلحه در زمان قیام یمانی شده‌اند تا راه دیگر گرایش‌ها و جریان‌ها را ببندند و مانع قیام آنها ضدّ جنبش یمانی شوند.

در روایت ابوبصیر به نقل از ابوجعفر(ع) آمده است.
 
«خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و در یک ماه و در یک روز واحد خواهد بود مانند دانه‌ای تسبیح که به دنبال هم‌اند وای بر کسی که با آنها مقابله کند.14 در میان پرچم‌ها، پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست؛ زیرا دعوت به صاحبتان (امام مهدی(ع)) می‌کند. هنگامی که او خروج می‌کند، فروش اسلحه را بر مردم و تمام مسلمانان حرام می‌گرداند، هنگامی که او خروج کرد، به سوی او برو، زیرا پرچم او پرچم هدایت است و جایز نیست مسلمان‌ها به ستیزه و مخالفت با او بپردازند، هرکس چنین کند، شایستة آتش است زیرا یمانی به راه حق و راه راست دعوت می‌کند».15

ویژگی اصلاح فکری، اندیشه‌ای و عقیدتی در جنبش یمانی بسیار آشکار و روشن است. این در حالی است که سفیانی تلاش می‌کند مذهب اهل بیت(ع) و شیعیانشان را ریشه‌کن کند.


یمانی و خراسانی

دو جنبش یمانی و خراسانی در زمان ظهور فعّالیت‌های همراه با پشتکار زیادی دارند، جریان‌های منطقة جهانی تلاش می‌کنند این دو را از میان بردارند. این دو جنبش با هم همکاری خواهند کرد و این دو با هم فعّالیت می‌کنند؛ زیرا تکروی، باعث نابود شدن هر یک توسط سپاه سفیانی می‌شود.


یمانی و بحران‌های پیش رو

یمانی در آغاز دعوت خود، با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود. موقعیت استراتژیک یمن و اهمیّت تاریخی آن، باعث می‌شود کشورهای منطقه،‌ یک موضع‌گیری سخت در مقابل یمانی و فعالیت‌های او که دعوت به اهل بیت(ع) می‌کند، داشته باشند. دعوت یمانی با استقبال جنبش‌های اسلامی دیگر همراه می‌شود و برخی تلاش می‌کنند او و جنبش او را از بین ببرند، یمانی در دعوت خود براساس نگرش‌های اصلاح‌گرایانة اهل بیت(ع) که نمایندة اسلام ناب محمّدی هستند، فعالیت می‌کند، در حالی که کسان دیگر که شعار اصلاح‌گری سر می‌دهند، موضع‌گیری ضدّ اهل بیت(ع) دارند.

اخبار و روایات اشاره به این دارد که یک جبهة مخالف یمانی پدیدار می‌شود امّا نمی‌توانند مانع فعّالیت‌های یمانی شوند. در بشار\الاسلام نقل شده است: «مصری پیش از یمانی است، یمانی مردم را به گرویدن به مهدی(ع) دعوت می‌کند».

مصر پایگاه جنبش‌های فکری به شمار می‌آید و خود را در این زمینه پیشرو می‌داند و نمی‌خواهد در این کار رقیبی داشته باشد و این گونه است که جنبش‌های دیگر، خطر رشد و گسترش جنبش یمانی را درک می‌کنند و سعی می‌کنند آن را ضعیف و فلج کنند و به همین دلیل مصر، پیشرو کار مقابله با یمانی می‌شود.

رقابت‌های اندیشه‌ای، فکری و سیاسی در زمان نزدیک به ظهور به اوج خود می‌رسد و اندیشه‌های شیعی، مورد توجه محافل علمی قرار می‌گیرد و بسیاری از اندیشمندان و اهل معرفت به این مذهب درمی‌آیند و در مقابل برخی از این جریان بسیار ناراحت و خشمگین می‌شوند و برخی تلاش خواهند کرد پیروان اهل بیت(ع) را نابود کنند. یمن در آن زمان، پناه‌گاه خوبی برای دوستداران اهل بیت(ع) خواهد بود. سید بن طاووس روایتی نقل کرده که در آن آمده است: «زمانی که فتنه مغرب پیش آمد، به سمت یمن عزیمت کنید، چون سرزمینی جز یمن، باعث نجات شما نخواهد شد».16

در نهایت، گروهی از هدایت‌یافتگان و اهل بصیرت در زیر پرچم یمانی گرد هم می‌آیند و یک نیروی قدرتمند به وجود می‌آورند و مذهب اهل بیت را یاری می‌رسانند.

سیّد محمّد علی الحلو
مترجم‌: سیّد شاهپور حسینی


پی‌نوشت‌ها
:
1.  المقدس الشافعی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص 90.
2.  نعیم بن حماد المروزی، الفتن، ص 336، ح 1279.
3. همان، ص 313، ح 1210.
4. همان، ص 356، ح 1329.
5. همان، ص 299، ح 1145.
6. همان، ص 299، ح 1145؛ سپس پس از او مصری عمانی قحطانی می‌آید و به سیره و روش زندگی برادرش مهدی زندگی می‌کند و به دست او روم فتح می‌شود.
7.  یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج 8، ص 509، یمن.
8. نعیم بن حماد، الفتن، ص 299، ح 1145.
9. همان، ص 301، ح 1155.
10. الفتن، ص 377.
11. همان.
12. بحارالانوار، ص 51؛ ص 163، ب 11.
13. همان، ج 52، ص 219.
14. این اشاره، به سختی حوادث دارد، نه نهی از مقابله با آنها.
15. بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
16.، سید بن طاووس، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن ص110.

خروج یمانی؛ نشانة حتمی ظهور

در نشانه‌های ظهور، ویژگی‌های پیچیده‌ای دربارة شخصیّت رهبر قیام یمانی بیان شده و روایات، در خصوص نام او گوناگون است. در یک سخن، نام او مردّد بین حسن یا حسین آمده12 و در دیگری سعید نامیده شده و او را «نصر» نیز خوانده‌اند.13 دربارة دلیل نامیدن وی به نصر، از رسول اکرم(ص) نقل شده که زیرا خداوند را یاری می‌رساند.

اشاره:
روایات اهل بیت(ع) از پرچم یمانی، به عنوان پرچم جهاد مسلّحانه با دشمنان قیام‌کنندة آل محمد(ص)، مهدی موعود(ع) نام برده‌اند. رسول اعظم(ص) در حالی که یمنیان را می‌ستود چنین فرمود: «[ایشان] قومی رقیق القلب و با ایمان راسخ‌اند که «یاری‌کننده» از آنان است؛ [او] با همراهی هفتاد هزار نفر قیام می‌کند و جانشین من و جانشین وصیّ‌ام را یاری می‌کند».
مقالة حاضر به معرّفی یمانی و دسته‌بندی روایات مربوط به قیام او و بیان اهمیت حرکت این شخصیت عصر ظهور می‌پردازد.

1. اهمیت و جایگاه قیام یمانی

در روایاتی از امامان معصوم ما، به وقوع نهضتی اسلامی در آخرالزّمان در یمن، قبل از ظهور امام عصر(ع) اشاره شده که هدف آن، یاری آن حضرت و زمینه‌سازی ظهور مبارک ایشان است. در خصوص بررسی سندی و اعتبار حدیثی این دسته از روایات، طبق نقل نویسندة کتاب «عصر ظهور»1 و بنابر آنچه در روایات مربوط به امام مهدی(ع) آمده است، سند تعدادی از آنها صحیح2 و وقوع این قیام حتمی است، و امامان اهل بیت(ع) آن را از جملة پنج نشانة قطعی ظهور مهدی موعود(ع) بر شمرده‌اند. در برخی از روایت‌ها پرچم یمانی هدایت‌بخش‌ترین پرچم‌ها یاد شده؛ تا آنجا که بر ضرورت پیوستن و دفاع از آن، بیش از پرچم شرقی ایرانی (به رهبری خراسانی) تأکید شده است. آغاز قیام یمانی مقارن شورش سفیانی ـ اصلی‌ترین دشمن امام مهدی(ع) ـ در ماه رجب قبل از ظهور و محلّ آن صنعا، توصیف شده است. در اینجا به روایات مربوط به قیام یمانی و ویژگی‌های ذکر شده برای آن دقّت می‌کنیم.

 
الف) از نشانه‌های حتمی ظهور: امام صادق(ع) در بیانی راجع به حتمی بودن علامت قیام یمانی برای ظهور امام عصر(ع) فرمودند: «قبل از قیام قائم(ع) وقوع پنج علامت حتمی است: [خروج] یمانی، سفیانی، صیحة آسمانی، کشته شدن نفس زکیّه و فرو رفتن در بیداء»،3 حضرت امام رضا(ع) نیز در خصوص کسی که ادّعا می‌کرد، امام زمان(ع) است، فرمودند: «قبل از ظهور، سفیانی، یمانی، مروانی و شعیب بن صالح خواهند آمد، پس او چگونه چنین ادّعایی می‌کند؟»4
 
ب) شکنندة چشم سفیانی: در سخنی از امام ششم شیعیان نقل شده است که آن حضرت(ع) ضمن اشاره به جایگاه قیام یمانی، از او به عنوان شکنندة چشم سفیانی ـ دشمن امام مهدی(ع) ـ یاد می‌کنند: «سفیانی کجا خواهد بود؟ و حال آنکه هنوز شکنندة چشم او از صنعای یمن خروج نکرده است».5
 
ج) هم‌زمانی با سفیانی و خراسانی: حضرت رضا(ع) در سخنی دیگر، حرکت یمانی را هم‌زمان با شورش سفیانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز بیان می‌کنند و می‌فرمایند: «خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال، یک ماه و یک روز و ترتیب آنها همچون رشته مهره‌ها پشت سر هم خواهد بود. سختی از هر سو پدید آید، وای بر کسی که با آنها مخالفت و دشمنی کند».6
 
د) هدایت‌بخش‌ترین پرچم‌ها: در ادامة روایت پیشین، امام صادق(ع) می‌فرمایند: «در میان درفش‌ها (پرچم‌ها)، هدایت‌گرتر از درفش یمانی وجود ندارد، چون درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می‌کند».7
 
ه‍) تخلف از او، جایز نیست: در روایتی که ذکر شد، امام صادق(ع) در ادامة سخن بیان می‌فرمایند که، «وقتی یمانی قیام می‌کند، فروش اسلحه به مردم حرام است. پس به سوی او بشتابید که درفش او درفش هدایت است. بر هیچ مسلمانی سرپیچی از او جایز نیست و اگر کسی چنین کند، اهل آتش است، زیرا او مردم را به حق دعوت می‌کند».8
 
و) یمانی، پیرو علی(ع): از هشام بن حکم نقل شده است که چون «طالب حق» خروج کرد، به امام صادق(ع) گفته شد: آیا امیدوارید این شخص یمانی باشد؟ حضرت فرمودند: «خیر، یمانی پیرو علی(ع) است، در حالی که این شخص از آن حضرت بیزاری می‌جوید».9 نویسندة کتاب «الفجر المقدس و ارهاصات الیوم الموعود»10 یمانی را از فرزندان زیدبن علی الحسین(ع) دانسته است.11

2. نام و نسب یمانی

در نشانه‌های ظهور، ویژگی‌های پیچیده‌ای دربارة شخصیّت رهبر قیام یمانی بیان شده و روایات، در خصوص نام او گوناگون است. در یک سخن، نام او مردّد بین حسن یا حسین آمده12 و در دیگری سعید نامیده شده و او را «نصر» نیز خوانده‌اند.13 دربارة دلیل نامیدن وی به نصر، از رسول اکرم(ص) نقل شده که زیرا خداوند را یاری می‌رساند.14 چنان‌که در روایات نخستین این نوشتار، عنوان «منصور» برای او انتخاب شده بود که به سبب یاری رسانی‌اش نسبت به قیام امام عصر(ع) بود.15 همچنین در روایاتی دیگر به نقل از عبدالله بن عمرو بن عاص از رسول خدا(ص) آمده است که پدر وی، قریشی است. در کتاب «فتن» ابن حماد آمده است: «ای اهل یمن، می‌گویند که منصور از شماست. سوگند به کسی که جانم در دست اوست، پدرش قریشی است و اگر بخواهم (قصد کنم) که نسب او را تا دورترین جدّش نام ببرم، چنین کنم».16 از این روایت برمی‌آید که «منصور» صرفاً کنیة یمانی است، نه نام او. به نقل نویسندة کتاب «رایات الهدی و الضّلال فی عصر الظّهور» دلایلی قطعی در دست است که ثابت می‌کند، رهبر یمانی از اهل بیت(ع) و خصوصاً از نسل امام حسین(ع) است.17

3. مختصّات قیام یمانی

الف) زمان و محلّ آغاز قیام: در جمع‌بندی روایات یمانی، باید بگوییم که دو دسته روایت در زمینة حرکت وی وجود دارد به گونه‌ای که زمان مشترک آن، قبل از خروج سفیانی است. دستة نخست این روایات، قیام وی را قبل از سفیانی می‌داند و دستة دوم، به قیام وی همراه با امام مهدی(ع) تصریح دارد؛ چنان‌که می‌فرماید: «... آن پرچم حقّی است زیرا به جانب صاحبتان فرا می‌خواند».18 از این نکته آشکار می‌شود که قیام وی هم‌زمان با ظهور صاحب‌الامر(ع) است و مردم را به یاری آن حضرت فرا می‌خواند.

در خصوص موقعیّت جغرافیایی قیام یمانی، به شهرهایی هم‌چون: صنعا، عدن، کنده و منطقة ابین اشاره رفته است؛ البته روایات صنعا مستفیض بوده، از طریق شیعه و سنّی نقل شده است.19 گفته می‌شود شاید منظور از نام‌های مختلف برای نقطة آغازین قیام، همانا تحدید پایتخت قیام باشد چنان‌که از ایران نیز با نام‌هایی همچون خراسان، قم، طالقان و... یاد شده است، امّا بیشتر این روایات بر خراسان و قم متمرکز است.

ب) رنگ و نشان پرچم یمانی: همان‌طور که می‌دانیم، در روایات مربوط به حرکت‌های سیاسی ـ نظامی
عصر ظهور، نشانه‌های رایات و پرچم‌های هر حرکت بیان شده تا مؤمنان بتوانند در برخورد با این قیام‌ها و رهبران آنها دچار اشتباه نشوند و در آن وقت و شرایط بسیار حساس تشخیص صحیح لازم را بدهند. به عنوان نمونه، رنگ پرچم قیام‌کنندة ایرانی (خراسانی) «سیاه» گفته شده است.
در خصوص پرچم نهضت یمانی، از امام صادق(ع) نقل شده است: «یمانی از یمن با پرچم‌های سفید خروج می‌کند».20 امام علی(ع) نیز فرمودند: «[سفیانی] لشکری را به مدینه می‌فرستد... در آن هنگام، مهدی و سپیدنشان از مدینه به مکه می‌گریزند».21 که بنا بر روایت پیشین، گویا منظور از سپیدنشان همان یمانی است. همچنین در خصوص یمانی، در روایت دیگری از سطیح کاهن چنین نقل شده است که، فرمانروایی که مانند پنبه سفید است، به نام حسن یا حسین از صنعای یمن قیام می‌کند22 که با توجه به آنچه از صاحب این نام و قیام‌کنندة یمانی گفتیم، این شخص باید همان یمانی موعود باشد.

ج) اهداف و مراحل قیام یمانی: قیام یمانی به چند مرحله قابل تقسیم است. این مراحل عبارتند از:

1. اعلام همبستگی و هم‌پیمانی نظامی با قیام خراسانی: که در ادامه از این موضوع سخن خواهیم گفت.
2. دعوت و فراخوان یمانی به سوی مذهب حقّة اهل‌بیت پیامبر(ص): در روایتی صحیح از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمودند: «هنگامی که یمانی قیام کرد، به سوی او برخیز و بر هیچ مسلمانی جایز نیست که با او به مقابله برخیزد؛ زیرا هر کس چنان کند، از اهل دوزخ باشد زیرا او به حق و راهی مستقیم فرا می‌خواند».23 منظور از دعوت به حق در سخنان اهل بیت(ع)، دعوت به امامت است.

قیام یمانی از این نظر با نهضت خراسانی که امام علی(ع) آن را وصف نموده، مشترک است. آن حضرت(ع) دربارة خراسانی می‌فرمایند: «به حقیقت، برای آل محمّد(ص) در طالقان گنجی است که خداوند آن را هر وقت که بخواهد آشکار می‌نماید: [آنان] راهیانی به سوی حق[اند] که به دین خدا فرا می‌خوانند».24 همچنان‌که امام کاظم(ع) فرموده است: «مردی از اهل قم قیام می‌کند و مردم را به سوی حق فرامی‌خواند...».25

3. یاری رساندن به انقلاب امام مهدی(ع) و فراخواندن به بیعت آن حضرت: این هدف از اهداف قیام یمانی پیش از این نیز بیان شد که، پرچم یمانی از جمله پرچم‌های یاوران امام مهدی(ع) است.

د) هم‌پیمانی یمانی و خراسانی: در روایات مربوطه به قیام یمانی، به هم‌پیمان شدن وی با خراسانی و یاری به او در برابر دشمنانش اشاراتی رفته است. مانند این روایات: «و خداوند عزّوجلّ برای او ـ یعنی امام مهدی(ع)ـ خراسان را می‌گشاید و اهل یمن از او اطاعت می‌کنند».26 امام رضا(ع) نیز در سخنی اشاره به هم‌پیمانی آن دو می‌کنند، آنجا که دربارة نشانه‌های نزدیک به فرج از آن حضرت پرسیدند و ایشان فرمودند: «آیا به اجمال می‌خواهی یا اکثار»؟ آن مرد می‌گوید: بلکه اجمال بفرمایید، پس امام فرمودند: «هرگاه که پرچم قیس را در مصر و پرچم کندی [یعنی یمانی] را در خراسان درک کردی».27

همچنین در بیان امیر مؤمنان(ع) دربارة خصوصیات مشترک یمانی و خراسانی در جنگ دمشق و آزادسازی آن از سیطرة سفیانی چنین آمده است: «و [سفیانی] به روش ستمکاران نخستین عمل می‌کند و خداوند از آسمان بر عملش خشم می‌گیرد، آنگاه جوانی را از مشرق که به اهل بیت پیامبر(ص) فرامی‌خواند، علیه او برمی‌انگیزاند. اینان اصحاب پرچم‌های سیاه هستند. خداوند به ایشان عزت اعطا و پیروزی را برایشان نازل می‌فرماید، پس احدی با ایشان به نبرد نمی‌پردازد مگر اینکه او را شکست می‌دهند و سپاه قحطانی [یمنی] به حرکت درمی‌آید... و جوان یمنی در پی نابود کردن حمّاز جزیره [سفیانی] است تا آنکه در دمشق فرود می‌آیند و آن را [در مدّت زمانی] سریع‌تر از دریا فتح می‌کنند».28 و این حدیث در مقام توصیف رویارویی نظامی در مرزهای سوریه بین خراسانی و سفیانی است که پس از سپاه یمانی تحت فرماندهی او برای یاری رساندن به خراسانی وارد میدان نبرد می‌شوند.

و آخر سخن اینکه به هر روی، اشارات و تصریحات موجود در کلام حکیمانة امامان هدایت(ع)، «ساسـة العباد» شیعیان را، به ویژه ساکنان سرزمین‌های درگیر، از جمله مناطق استراتژیکی همچون یمن و ایران را به تکالیف حسّاس و سرنوشت سازشان در سال‌های منتهی به ظهور مقدّس امام(ع) در شناخت حرکت‌ها و رهبران آنها و اقدام به موقع بیش از پیش توجّه می‌دهد؛ باشد که متوجّه گردیم.

ه‍) پیوستن یمانی به امام مهدی(ع): یمانی، چند ماه پس از قیام و نهضت خود در یمن، سرانجام به سرزمین حجاز می‌رود و پس از آشکار شدن امام مهدی(ع) در میان گروه اندک یاران خویش در مدینه، در کنار آن بزرگوار قرار می‌گیرد.

و) حرکت یمانی به همراه امام مهدی(ع) از مدینه: پس از آنکه سفیانی، لشکر خود را برای دستگیری امام مهدی(ع) به مدینه می‌فرستد، یمانی همراه با امام زمان(ع) به مکه می‌رود. چنانکه در روایت امیرالمؤمنین(ع) نیز آمده است: «سپاهی به مدینه فرستاده می شود. پس هر کس از آل محمد(ص) را که توانستند، می‌گیرند و مردان و زنان از بنی‌هاشم کشته می‌شوند. در آن هنگام، مهدی و سپیدنشان از مدینه به مکه می‌گریزند. پس گروهی در جستجوی آن دو فرستاده می‌شوند، در حالی که آن دو به حرم خدا و امنیت او رسیده‌اند».29
از ارطاط نیز نقل شده است: «سپس مهدی و منصور از مدینه در حال فرار خارج می‌شوند و سفیانی گروهی را برای گرفتن آن دو می‌فرستد. پس هنگامی که مهدی و منصور به مکه رسیدند، لشکریان سفیانی در بیداء فرود می‌آیند و در زمین فرو می‌روند. سپس مهدی(ع) خارج می‌شود تا آنکه از مدینه عبور کند».30

ز) فرجام قیام یمانی
گفتیم که نقطة مقابل یمانی، دشمن سرسخت امام مهدی(ع) یعنی سفیانی است که یمانی با وی درگیر می‌شود. در مجموعة روایات اهل بیت(ع) خبری مبنی بر شکست یمانی به ما نرسیده است. البته در «الفتن» ابن حمّاد از خروج کنندة دیگری از یمن نیز نام برده شده است که مردم را مانند کشتار عصر جاهلیت می‌کشد و رنگ پرچمش زرد است. او نیز با سفیانی درگیر و در نهایت مغلوب می‌شود.31 اما با توجه به نوع اعتقاد و روش بر حقّ یمانی موعود و رنگ متفاوت پرچم او با فرد یاد شده، حکم به تفاوت حرکت این دو شخص داده شده و گفته شده شاید وی قحطانی، قیام‌کنندة ظالمی که از سفیانی شکست می‌خورد و به دست یمانی موعود کشته می‌شود، باشد.

در خصوص فرجام قیام یمانی موعود، که از او با صفت منصور یاد شده، در روایاتی از امام صادق(ع) نقل شده است: «سفیانی با هر کسی که با او درگیر شود، چیره می‌شود مگر یمانی. ... سپس یمانی را هدف قرار می‌دهد. پس یمانی برای دفع شرّ او به پا می‌خیزد و سفیانی در پی جنگ‌های فراوان و درگیری‌های سخت شکست می‌خورد و یمانی او را دنبال می‌کند. در نتیجه، جنگ‌ها و شکست‌های سفیانی زیاد می‌شود. پس یمانی، سفیانی و پسرش را کنار رود «لوّ» در میان اسیران می‌یابد و آن دو را تکّه تکّه می‌کند».32


ابوذر یاسری
 
پی‌نوشت‌ها:
1. نک: عصر ظهور، ترجمة مهدی حقّی، ص 149.
2. سند صحیح، سندی است که تمام راویان آن مورد وثوق‌اند.
3. شیخ طوسی، الغیبـة، ص267؛ کمال‌الدّین صدوق، ص649؛ ارشاد مفید، ج2، ص279؛ طبرسی، إعلام الوری، ص426.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 233.
5. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج3، ص478، به نقل از: شیخ محمّد جواد خراسانی، مهدی منتظر، ص257.
6.کتاب الغیبـة، نعمانی، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232؛ إعلام الوری، ص429.
7. بشارة الاسلام، ص 93 به نقل از: کتاب الغیبـة نعمانی.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج 52، ص 75.
10. این کتاب با عنوان «شش ماه پایانی» توسّط انتشارات موعود عصر(عج) به فارسی برگردانده شده است.
11. مجتبی الساده، شش ماه پایانی، ترجمة محمود مطهری‌نیا، ص89.
12. بحارالانوار، ج 52، ص 162.
13. کنز العمّال، ص 11، ح 31442 به نقل از ابن عساکر.
14. همان.
15. کتاب الغیبـة نعمانی، ص 39.
16. ابن حمّاد، الفتن، ص 237.
17. الفتلاوی، مهدی، رایات الهدی و الضلال فی عصر الظهور، ص 100.
18. کتاب الغیبـة نعمانی، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232.
19. رایات الهدی و الضّلال فی عصر الظّهور، ص101.
20. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.
21. ابن حماد، الفتن، ص 223، جزء 5، ح 877.
22. بحارالانوار، ج 51، ص 163، ب 11.
23. ر.ک: کتاب الغیبـة، نعمانی، ص 171، بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
24. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج7، ص48.
25. بحارالانوار، ج60، ص216.
26. یوسف شافعی، عقدالدّرر، ص90.
27. إعلام الوری، ص429.
28. متّقی هندی، کنزالعمال، ص14، ح3968.
29. ابن حماد، همان.
30. همان، ص 212، جزء 4، ح 850.
31. همان، ص 199، جزء 4، ح 809.
32. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.

ستاره طارق

ستارة طارق چیست؟
آیا ستارة طارق یکی از پنج صیحه یا ندای ذکر شده در آخرالزّمان است؟
ظهور ستارة طارق بر چه دلالت دارد و چه تأثیراتی دارد؟
آیا طارق پیش از این نیز ظاهر شده است؟
هنگام طلوع ستارة طارق چه کار باید کرد؟
آیا می‌توان تاریخ ظهور طارق را با توجّه به پیشرفت‌های علمی و فضایی پیش‌گویی کرد؟

 در احادیث و روایات عصر ظهور، دیده شدن ستاره‌ای دنباله‌دار در آسمان، مکرّر ذکر شده است. ظهور این ستارة دنباله‌دار در ادیان دیگر نیز آمده و نشانه‌ای برای آخرالزّمان است.

در روایات اسلامی نیز چندین بار از این ستارة  دنباله‌دار سخن به میان آمده و پیامبر اسلام(ص) نیز مفصّل دربارة آن در حدیثی طولانی و وصفیاتی را نموده‌اند که نشان می‌دهد موضوع از اهمّیتی خاص برخوردار است.

از نعیم بن حماد در کتاب «الفتن» آمده است:
پیامبر(ص) فرمود: «هرگاه در ماه رمضان صدای صیحه بلند شد پس در شوّال جنگ آغاز می‌گردد.» گفتیم: ای رسول خدا، صدای بلند چیست؟ فرمود: «صدای شدید فرو افتادن چیزی است در ماه رمضان، در شب جمعه‌ای، در سالی پر از زلزله‌ها که خوابیده را بیدار می‌کند، ایستاده را می‌نشاند و دختران جوان را از سراپرده‌هایشان بیرون می‌آورد. بنابراین،
هرگاه نماز صبح روز جمعه را خواندید، داخل خانه‌هایتان شوید، درها و روزنه‌ها را ببندید، خود را بپوشانید و گوش‌هایتان را بگیرید. هرگاه آن بانگ بلند را احساس کردید، برای خدا به سجده در افتید و بگویید: «سُبحان القدّوس، سُبحان القدّوس، ربّنا القدّوس». زیرا هر کس چنین کند، نجات می‌یابد و هر کس چنین نکند، نابود می‌شود.1 (این روایت از ابن مسعود هم نقل شده است.)

در روایتی دیگر از امام باقر(ع) آمده است:
«هرگاه عبّاسی به خراسان رسد، ستارة دنباله‌دار در مشرق طلوع می‏کند. نخستین بار که طلوع کرد، برای نابودی قوم نوح بود، هنگامی که خدا غرقشان کرد. [دومین بار] در زمان ابراهیم(ع)، آنگاه که او را در آتش افکندند و زمانی که خداوند فرعون و همراهانش را نابود ساخت و [سومین بار] هنگامی که یحیی پسر زکریّا کشته شد، طلوع کرد. پس هرگاه آن را دیدید، از شرّ فتنه‏ها به خدا پناه برید. طلوع این ستاره پس از گرفتن خورشید و ماه خواهد بود. سپس [بنی‏ عبّاس] درنگ نمی‏کنند (دوام نمی‌آورند) [جز زمانی کوتاه]، تا آنکه اَبْقَع در مصر آشکار شود.2

 در روایتی دیگر آمده است:
«از علایم نزدیکی ظهور: ... طلوع ستاره‌ای درخشان در سمت مشرق است که همچون ماه می‌درخشد سپس دو جانب آن خم گردد به طوری که گویی دو جانب آن می‌خواهند به همدیگر متّصل شوند. [سپس] پدید آمدن سرخی در آسمان [است] که در فضا پراکنده گردد.»3

ابو امامه نیز نقل کرده است:
رسول خدا(ص) فرمود: «... هرگاه شب نیمة رمضان شب جمعه باشد، از آسمان صدایی خواهد بود که بر اثر آن هفتاد هزار نفر بیهوش، هفتاد هزار نفر گنگ و هفتاد هزار دوشیزه، پرده‌هاشان شکافته می‌شود!» گفتند: ای رسول خدا، پس چه کسی سالم می‌ماند؟ فرمود: «کسی که در خانه‌اش بماند و به سجده پناه بَرَد و بلند تکبیر بگوید.»4

گفتنی است، حادثة یادشده، در روز جمعة نیمة رمضان سال پیش از ظهور، تقریباً هنگام طلوع خورشید یا کمی پس از آن، به وقت عربستان سعودی، رخ می‌دهد. البتّه چنین به نظر می‌رسد، اقدامات احتیاطی که پیامبر اسلام(ص) به آنها اشاره فرموده است، بیشتر متوجّه مردم مشرق زمین، خصوصاً ساکنان «خاورمیانه»، می‌شود.

شیخ مفید(ره) آورده است:
هرگاه ستاره‌ای سرخ را دیدی که آن را نمی‌شناسی و در مسیرحرکت ستارگان قرار ندارد و در آسمان از جایی به جایی دیگر می‌رود و مانند ستون است، در حالی که ستون نیست، پس بی‌گمان، چنین چیزی نشانة جنگ، بلا، کشته شدن بزرگان، زیاد شدن شرور و اندوه‌ها و آشوب در میان مردم است.5
امام باقر(ع) فرمود:
«پیش از این امر (ظهور قائم)، گرفتن ماه پنج روز مانده به پایان ماه رمضان و گرفتن خورشید در پانزدهمین روز آن رخ خواهد داد و در این هنگام، محاسبة منجّمان به هم می‌خورد.»6

در خبری دیگر از کعب الاحبار، می‌خوانیم:
نابودی بنی عبّاس هنگام آشکارشدن ستاره‌ای در دل آسمان و صدای شدید فرو افتادن چیزی از آسمان و شکافته‌شدنی است. همة اینها در ماه رمضان خواهد بود. سرخی میان پنجم تا بیستم رمضان است و صدای شدید فرو افتادن چیزی از آسمان در نیمه تا بیستم ماه می‌باشد و شکافته ‌شدن از بیستم تا بیست و چهارم خواهد بود و ستاره‌ای دیده می‌شود که مانند ماه نورافشانی می‌کند و سپس چونان مار در هم می‌پیچد تا جایی که نزدیک است دو سر آن به هم برسند و دو لرزش در شبِ پدیدآمدنِ دو فرورفتن خواهد بود و ستاره‌ای که شهابی به وسیلة او پرتاب می‌شود و از آسمان فرو می‌افتد؛ با آن صدایی شدید است تا آنکه در مشرق می‌افتد و مردم از آن دچار بلایی سخت می‌شوند. 7

ابن مسعود می‌گوید:
در ماه صفر نشانه‌ای خواهد بود و ستاره‌ای دنباله‌دار آشکار می‌گردد. 8

از امام علی(ع) دربارة تفسیر «طارق» (رونده در شب) پرسیده شد، فرمود:
«آن، زیباترین ستاره در آسمان است، در حالی که مردم نمی شناسندش...»9
باز هم در «قرآن کریم» می‌خوانیم:
«منتظر روزی باش که آسمان دودی آشکار را پدید آورد، این دود که مردم را فرا می‌گیرد، عذابی دردناک است.»10

امام باقر(ع) فرمود:
«پیش از قیام قائم (ع) مردم به وسیلة آتشی که در آسمان آشکار می‌شود و سرخی‌ای که آن را فرا می‌گیرد، از گناهانشان بازداشته می‌شوند.»11
بررسی روایات نشان می‌دهد که طلوع ستاره‌ای سرخ رنگ و سقوط شهاب سنگ یا ستارة دنباله‌دار که موجب خسف در زمین نیز می‌گردد، از علایمی است که به نزدیکی ظهور دلالت دارد. احتمال دارد این دو یکی باشند یا دو موضوع جدا از هم که سعی داریم با توجّه به یافته‌های علمی دانشمندان و سایت‌های علمی به آن بپردازیم.

برخورد شهاب سنگی بزرگ با زمین در روایات آخرالزّمان ادیان دیگر هم آمده و این فرضیه به حدّی قوی است که بر اساس آن، فیلم‌های متعدّدی هم ساخته‌اند و آن را نشانة پایان حیات کنونی بر روی زمین و شروع عصری جدید می‌دانند و زمان آن را سال 2012م. اعلام کرده‌اند.

در روایات اسلامی و قرآن کریم نیز به صراحت از آخرالزّمان و برخورد ستارگان با یکدیگر و تیره شدن خورشید و به هم خوردن نظم سیّارات و زلزله‌های شدید و آتشفشان به عنوان دلایلی برای نزدیکی قیامت یاد شده است، امّا بر اساس روایات در هنگام ظهور و قبل ازآن نیز از برخورد دنباله‌داری به زمین یاد شده که موجب کشته شدن عدّة زیادی می‌گردد ولی پایان جهان نیست و ضمن اینکه تاریخی برای آن تعیین نشده است.

در قرآن کریم سوره‌ای به نام طارق وجود دارد که به همین دلیل نام مقاله را از نام این سوره گرفته‌ایم. در این سوره به طارق قسم یاد شده و آن را ستارة ثاقب لقب داده‌اند. در تفسیر این سوره آمده است که: طارق همان ستارة دنباله‌داری است که در آخرالزّمان به زمین نزدیک می‌شود و با زمین برخورد می‌کند. منظور از طارق، رونده در شب یا کوبندة شب است، که در قرآن کریم به آن قسم یاد شده و ستارة درخشانی است که نور آن بسیار با نفوذ و زیباست. ثاقب به معنای فرو رونده و نفوذ کننده است. ظهور این ستاره دلیلی بر نزدیکی آخرالزّمان بوده و در انتهای سوره نیز به کافران هشدار داده شده است. این سوره، یکی از معجزات علمی قرآن است. قرن‌ها طول کشید تا اینکه دانشمندان دریابند اوّلین نشانه‌های حیات بر روی زمین با سقوط شهاب سنگ‌ها ظاهر شده و دانشمندان معتقدند شهاب‌هایی که از فضا می‌آیند با خود، آب، دی اکسید کربن، منواکسید کربن، واحدهای آمونیاک و گازهای یونیزه را وارد جوّ زمین می‌کنند و در اثر تغییرات جوّی بارندگی آغاز می‌گردد و زمین رویش آغاز می‌کند و این موضوع به وضوح درآیات 5ـ7 دربارة خلقت انسان و در آیات 11ـ12 به پیدایش حیات در روی زمین و بارش باران از آسمان و شکافته شدن زمین و رویش گیاهان اشاره می‌کند. در حالی که تا چند دهة قبل دانشمندان از این راز بی‌اطّلاع بودند. در آخرین آیة این سوره به نزدیکی عذاب کافران و بی اثر بودن کید آنان در مقابل آیات و نشانه‌های خداوند و مهلتی که به کافران داده شده، تأکید می‌کند.
 
آیا طارق یکی از پنج صیحه است؟
اگر در متن روایات دقّت کنیم، می‌بینیم که به چرخش این ستارة دنباله‌دار در فواصل معیّن زمانی اشاره شده و از جمله، حوادث مقارن با آن، طوفان و هلاکت قوم نوح(ع) و سپس هلاکت قوم ابراهیم(ع) (همانطور که می‌دانید قوم لوط(ع) در زمان حضرت ابراهیم(ع) می‌زیسته و حضرت لوط(ع) همان آیین ابراهیمی را در این قوم ترویج می‌نموده که با افزایش گناهان و اصرار بر آن، این قوم با یک صیحه هلاک شده‌اند.) و بار دیگر این ستارة دنباله‌دار در زمان حضرت موسی(ع) و نابودی قوم فرعون ظاهر شده و آخرین بار طبق این روایت در زمان شهادت حضرت یحیی(ع) بوده است. بنابراین می‌توان گفت که این ستاره در فواصل زمانی مختلف از نزدیکی زمین عبور و باعث پیدایش حوادثی در زمین می‌گردد. از جمله این حوادث زلزله، آتشفشان، بارندگی‌های شدید و سیل است که در نهایت منجر به مرگ عدّة زیادی از مردم خواهد شد و تأکید بر این است که آزمایشی برای مؤمنان و عذابی برای کافران است و در قرآن از آن با نام صیحه یاد شده و در روایات بالا نیز به آن صیحه اطلاق شده است.

بنابراین نتیجه می‌گیریم که طارق، ستارة دنباله‌داری است که طلوع آن عذابی برای کافران و بشارتی برای منتظران و مؤمنان بوده و از آن به صیحه تعبیر شده است.

هنگام شنیدن صیحه چه کار باید کرد؟
چنان که از روایات استنباط می‌شود این صیحه با صیحة جبرئیل امین که در شب 23 ماه مبارک رمضانِ سال ظهور است، فرق دارد و یک هفته قبل از آن می‌باشد و همان صدای عبور ستارة دنباله‌دار «طارق» است و یک هفته پس از آن صیحة جبرئیل از آسمان و به دنبال آن ندای شیطان از زمین خواهد بود.

این صیحه همراه با سقوط قسمتی از این ستارة دنباله‌دار در مشرق زمین است. زمان سقوط قسمتی از این ستاره در وقت طلوع آفتاب در روز جمعة نیمة ماه مبارک رمضان است، به طوری که خواب را بیدار می‌کند، بیدار را به ترس و وحشت می‌افکند و زنان را از سراپرده بیرون می‌آورد و صدای آن به حدّی بلند و شدید است که همة مردم آن را می‌شنوند پس از این، علایم دیگر آشکار می‌گردد. در ماه شوّال آشوب و همهمه شروع می‌شود و در ماه ذی قعده
کوس جنگ نواخته می‌شود و در ذی حجّه سرگردانی مردم و اندوختن موادّ غذایی و سفر به مناطق دیگر است و جنگ و خونریزی در «حجاز» و غارت حجّاج.

در سقوط بخشی از این ستاره، عدّة زیادی کشته شده و عدّة زیادی کر، گنگ و کور می‌گردند. در روایت رسیده از رسول خدا(ص)، از ایشان سؤال می‌شود که در آن زمان ما را به چه امر می‌فرمایید؟ و حضرت پاسخ می‌دهند: «صدقه بدهید و بر شماست نماز، تسبیح، تکبیر و قرائت قرآن در آن هنگام.» سپس پرسیده می‌شود که چه علامتی برای آن است که ( صیحه) وقت دیگری از سال نباشد؟
و حضرت می‌فرمایند: «اگر نیمة ماه مبارک رمضان گذشت و این اتّفاق نیفتاد، در آن سال ایمن هستید.»

در روایت دیگری تأکید شده که این واقعه در شب جمعه در سالی که پر از زلزله و سرماست، اتّفاق می‌افتد.
 
به هنگام طلوع این ستاره و سقوط بخشی از آن در شرق چه کار باید کرد؟

در اینجا پیامبر(ص) توصیه می‌فرمایند که برای ایمنی از این واقعه، به منزل بروید و تمام درها و پنجره‌ها را محکم ببندید و لباس ضخیم بپوشید یا خود را با پارچه یا پوشش ضخیمی بپوشانید و گوش‌های خود را محکم بگیرید (ببندید) و به تسبیح، نماز جماعت و سجدة طولانی مشغول گردید.

پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا این نکات اشاره به وقوع جنگ یا حمله با بمب اتمی ندارد؟
در پاسخ این پرسش باید گفت: خیر، زیرا اگر از سلاح اتمی استفاده گردد، هیچ یک از امور فوق جان ما را حفظ نخواهد کرد.
پرسش دیگر اینکه آیا ممکن است این صیحه همان صوت جبرئیل(ع) باشد؟
در پاسخ باید گفت : خیر، چگونه است که پیامبر اسلام(ص) در هنگامی که جبرئیل ما را به ندایی مهم فرا می‌خواند، توصیه کند که گوش خود را بگیریم و در منزل پنهان شویم؛ در حالی که گفته شده ندای جبرئیل امین را همة مردم روی زمین می‌شنوند. ان‌شاءالله

در این روایت همچنین آمده: زمانی که احساس کردید صیحه نزدیک می‌شود، سجده کنید و بگویید: «سبحان القدّوس» و عبارت «احساس کردید» اهمّیت زیادی در درک روایت دارد و نشان می‌دهد که این صیحه تدریجی حس و شنیده می‌شود و فوراً شنیده نمی‌شود. به عبارت دیگر، این صوت از مکانی دور شنیده شده و سپس به تدریج بلندتر شده و به ما نزدیک می‌شود، به طوری که ما نزدیک شدن آن را، قبل از آنکه بر ما تأثیر بگذارد، حس می‌کنیم. به همین دلیل است که گفته شده هنگامی که «احساس کردید». اگر صوت ناگهانی بود، نیازی به انذار و هشدار نداشت. پس این صدا، صوت جبرئیل امین نمی‌تواند باشد. هنگامی که جبرئیل(ع) ندا می‌دهد، منظور همان صیحة شب 23 ماه رمضان است و همة کسانی که خداوند اراده نماید، صدای او را در یک زمان خواهند شنید و صدای او تدریجی نخواهد بود.
بنابراین بدون شک این صوت، صدای ستارة دنباله‌دار «طارق» است و همان طور که گفته شد، بخشی از آن در مشرق سقوط می‌کند و نتایجی نیز به همراه دارد: آب‌ها را آلوده می‌سازد، عدّة زیادی از قحطی و گرسنگی خواهند مُرد و صدای آن بسیار شدید و تدریجی است و ناگهانی نخواهد بود. البتّه برای کسانی که از آن آگاه باشند و در آن زمان بیدار بوده و به نماز صبح مشغول باشند. این صدا موجب ترس شدید در بین مردم خواهد شد و زمین را با امواج الکترو مغناطیسی شدید پر خواهد کرد. امواج صوتی حاصل از عبور این ستاره، ما فوق
درجة شنیداری انسان است، همانند شکسته شدن دیوار صوتی در هنگام عبور هواپیماهای سریع السّیر
و سوپر سونیک (یا سقوط بمب یا موشک یا صفیر خمپاره برای کسانی که تجربة جبهه را دارند). این امواج برای بدن ضرر دارد و از پوست و گوشت عبور می‌کند و برای همین گفته شده که به داخلی‌ترین قسمت منزل بروید و گوش خود را بگیرید و با لباسی ضخیم خود را بپوشانید تا از امواج صوتی آن در امان بمانید. زیرا ممکن است پردة گوش پاره و در اثر شدّت امواج، انسان دچار خونریزی مغزی گردد.

خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر اسلام(ص) می‌فرماید: «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ؛12
قطعاً برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به [هدایت] شما حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است.»
ببینید که چقدر پیامبر و ائمة اطهار(ع) نسبت به شیعیانشان مهربان و رئوف بوده و به آنها عنایت خاص داشته‌اند.

چرا باید در این حالت سجده کنیم؟
چرا در زمان وقوع زلزله، رعد و برق شدید،  کسوف، خسوف یا ترس از وقایع طبیعی هولناک، نماز آیات بر ما واجب می‌شود؟

علّت نماز و سجده چیست؟ می‌فرمایند: وقتی صدای صیحه را حس کردید، سجده کرده و ذکر «سبحان القدّوس سبحان القدّوس ربنّا القدّوس» را بگویید. می‌دانیم که بهترین و زیباترین حالت انسان در نزد پروردگار جهانیان، سجده است؛ امّا سجده چه ارتباطی با عبور ستارة دنباله‌دار دارد؟

حالت سجده، بهترین حالت برای جلوگیری از بیهوشی و مرگ در موقع خوف شدید است و این امر اثبات شده است. در هنگام خوف شدید تغییراتی در جسم انسان صورت می‌گیرد، مثل: عرق کردن، لرزش بدن و تغییراتی نیز در باطن جسم صورت می‌گیرد که عبارت است از: ترشّح هورمون‌های مختلف، از جمله آدرنالین، که موجب بسته شدن رگ‌های خونی و جریان خون در بدن می‌شود و خصوصاً در مناطق بالاتر بدن مثل سر، موجب می‌شود خون به مغز نرسد. میزان هورمون بستگی به میزان ترس و خوف دارد و در حالت ترس شدید، به طور کلّی مانع رسیدن خون به مغز شده که در نتیجه احساس سرگیجه و سپس بیهوشی و در نهایت سکتة مغزی و اغماء و مرگ خواهد شد. اگر انسان در این وضعیّت در حالت سجده باشد، مغز پایین‌تر از سطح قلب قرار خواهد گرفت و همین طور سایر اعضای بدن در حالت ارتفاع کمتر از قلب قرار گرفته و خون با فشار بیشتر به همة اعضای بدن و از جمله مغز می‌رسد و چون سر پایین‌تر از اعضای بدن قرار دارد، خون با فشار به مغز می‌رسد و مانع از بسته شدن رگ‌های مغز در اثر تنگی عروق خواهد شد و در نهایت مانع از بیهوشی و اغماء و مرگ مغزی می‌گردد. بنابراین تنها راه مصونیت در حالت ترس شدید، سجده است و این نماز و سجده تنها از سنّت‌های اسلامی و از معجزات پیامبر اعظم(ص) است. ضمن اینکه یاد خدا و تمرکز بر ذکر، موجب آرامش انسان می‌گردد؛ «الا بذکر الله تطمئنّ القلوب» و از ترشّح هورمون‌های اضافی در بدن جلوگیری می‌کند و جریان خون را به حالت عادّی باز می‌گرداند. هنگام سجده همچنین بارهای الکترو مغناطیسی جمع شده در بدن، دفع می‌گردد.

 همان طور که ذکر شد، نزدیک شدن ستارة دنباله‌دار با شدّت و سرعتی زیاد، امواج الکترومغناطیسی زیادی را تولید می‌کند که حالت سجده به دفع این امواج به زمین و تخلیة جسم از آن کمک می‌کند. شدّت این امواج به حدّی است که همة دستگاه‌های الکتریکی و کامپیوتری را از کار می‌اندازد.

در حالت عادّی، روزانه ما مقداری از این امواج الکترومغناطیس را از محیط دریافت می‌کنیم که بر سلول‌های جسم تأثیر گذاشته و موجب سردرد و بیماری‌های دیگر می‌گردد. تخلیة این امواج از بدن تنها با سجده بر روی زمین ممکن است و آن هم به طریق صحیح و تماس هفت نقطة بدن با زمین. به همین دلیل گفته شده، در هنگام صیحه که بیشترین امواج الکترو مغناطیس وارد فضا می‌شود، سجده کنید و این سجده باید تا زمان دور شدن این ستارة دنباله‌دار ادامه داشته باشد، زیرا تنها راه مصون ماندن از امواج شدید الکترو مغناطیس و دوری از تأثیر منفی آن بر اندام‌ها و جسم انسان است.

نکتة دیگر این است که در حالت سجده، انسان رو به قبله است و در این حالت، مدارهای مغناطیسی زمین با جسم هماهنگ شده و احساس آرامش همراه با تنظیم جریان خون در بدن اتّفاق می‌افتد و در تنظیم ضربان قلب مؤثّر است.

فواید ذکر «سبحان القدّوس، سبحان القدّوس ربنّا القدّوس»
در فواید ذکر اسماء الهی و در ذیل ذکر «القدّوس» آمده است که کسی که این ذکر را بگوید، در هنگام ادای این ذکر، احساس می‌کند که اعضاء و جوارحش تمایلی به گناه ندارند و در می‌یابد که چشمانش از نگاه حرام کراهت داشته و گوشش از شنیدن آنچه مورد غضب خدا است، روی می‌گرداند؛ زیرا این ذکر، تأثیر آشکار بر جوارح و اعضای انسان دارد و هر کس که می‌خواهد از بندگی شیطان و معصیت رها گردد، این ذکر را ورد زبان خود سازد، بدین ترتیب خدا وسوسة شیطان را از او دور می‌گرداند و این ذکر مجرّب است.

گفتن ذکر «القدّوس» 150 بار در هنگام زوال،  موجب نورانی شدن قلب و ایمن شدن از وسوسه‌های شیطان می‌گردد.
سپس گفته شده است، در هنگام آشکار شدن ستارة طارق ذکر «سبحان القدّوس سبحان القدّوس ربنّا القدّوس» را تکرار کنید. تسبیح و ذکر،  غذای روح و مایة آرامش انسان در هنگام خوف شدید است. تسبیح، غذا و دوای مؤمن است و تنها غذای جسم در هنگام سجده و نماز است همان طور که گفته شده، تسبیح، غذای فرشتگان در آسمان‌هاست. تسبیح موجب تقویت جسم است و همان طور که پیامبر اکرم(ص) به حضرت فاطمه(س)، هنگامی که از ضعف جسمی و خستگی در انجام امور منزل شکایت کردند، فرمودند: «بهترین خدمتکار و کمک برای تو را معرفی کنم ؟ وقتی به رختخواب می‌روی 33 بار سبحان الله و 33 بار الحمد لله و 34 بار الله اکبر بگو.»

علما بر این نکته اتّفاق نظر دارند که تسبیح موجب تقویت جسم و تقویت قدرت تحمّل جسم هنگام خوف و حوادث شدید می‌شود. حتّی در ماه مبارک رمضان نیز وقتی ضعف روزه بر جسم غلبه پیدا می‌کند، ذکر و یاد خدا و نماز و تلاوت قرآن نشاط خاصّی به انسان می‌دهد.

در روایتی دیگر از پیامبر اسلام(ص) داریم که می‌فرمایند: «در سه سال قحطی و گرسنگی هنگام خروج دجّال، طعام و غذای شما تسبیح و تقدیس است و این مؤمنان را کفایت می‌کند از غذا و آب و در آن روز تکبیر و تسبیح و تحمید به جای غذا، خواهد بود.»

امّا اینکه بر این موضوع تأکید شده که نماز صبح را در مسجد و به جماعت بخوانند، علّت آن مصون ماندن از وسوسه‌های شیطان است، زیرا در جماعت، انسان اعتماد به نفس بیشتری داشته و شیطان بر او مسلّط نمی‌شود و در حالت ترس و خوف شدید شیطان بر انسان مسلّط می‌گردد؛ بنابراین توصیه شده که نماز را به جماعت و در مسجد برگزار کنید و همین اتّحاد در جماعت، ایمان را در دل‌ها محکم کرده و اعتماد به نفس داده و از شدّت خوف و ترس انسان می‌کاهد. در نهایت چنانچه عمر انسان به آخر رسیده باشد، بهترین حالت لقای پروردگار، سجده است و در ادعیه آمده است که: «خدایا مرگ ما را در نماز و سجده قرار بده» و سجده برترین و زیباترین حالت عبودیّت انسان و خضوع و خشوع او به درگاه حق است.

بنابراین می‌بینیم که در روایت تأکید شده که اگر هر کسی این کارها را در موقع شنیدن صیحه انجام بدهد، مصون می‌ماند و در غیر این صورت هلاک خواهد شد.
با توجّه به اینکه نحوة مصون ماندن از ستارة «طارق»  تنها در روایات و احادیث اسلامی و شیعی آمده است، احتمال زیادی دارد که این واقعة عظیم و صیحة شدید، بسیاری از کافران را نابود گرداند یا دچار عوارض بعدی گردند، همان طور که در روایت شریف ذکر شده است.

در حدیثی دیگر از معصوم آمده که فرمودند: «در آخرالزّمان دو سوم مردم روی زمین از بین می‌روند و تنها یک سوم باقی می‌مانند»، عرض شد: تکلیف مسلمانان چه می‌شود؟ فرمودند: «آیا دوست ندارید یک سوم باقیمانده باشید؟»

این روایات و احادیث نشان می‌دهد که اطّلاع و آگاهی مسلمانان و اشتیاق شیعیان منتظر، از این احادیث و روایات و به خاطر سپردن آن و عمل به آن مانع از تلفات زیاد در بین آنها شده و آنها را از بلاها و فتنه‌های آخرالزّمان مصون نگه می‌دارد.

 شاید این سؤال برای شما پیش بیاید که آیا ستارة طارق همان سیّارة «ایکس» یا «نیبیرو» یا «آپوفیس» است که دانشمندان علوم فضایی آن را رصد کرده و احتمال برخورد آن را با زمین داده‌اند؟ و اگر چنین است، آیا با محاسبات می‌توان تاریخ ظهور را تعیین کرد و از برخورد آن با زمین جلوگیری کرد؟

اگر در سورة طارق دقّت کنیم، می‌بینیم که خداوند معلومات اندک انسان را با طرح سؤال «و ما ادریک مالطّارق» به چالش می‌کشد و به او می‌گوید: «ای انسان تو چه می‌دانی که طارق چیست؟»؛ یعنی وقتی انسان به موضوعی علم ندارد چگونه می‌تواند با آن برخورد نماید؟ پس انسان نمی‌تواند با طارق، این آیه و نشانة الهی مبارزه نماید. در آیات پایانی سوره، به صراحت عجز انسان را در مقابله با طارق بیان می‌کند و می‌فرماید: «کافران می‌خواهند مکر کنند و ما هم مکر می‌کنیم و چند صباحی به آنان مهلت داده شده است.»

بنابراین نتیجه می‌گیریم که ارادة خداوند بر این تعلّق دارد که ستارة طارق تا زمان طلوع و ظهور، همانند ظهور قائم آل محمّد(عج) مخفی و به صورت راز باقی بماند و معلومات کافران هرگز به آن راه نیابد، زیرا خداوند طارق و صیحه را عذابی برای کافران قرار داده است. (و الله اعلم و اعلی) همان گونه که تعیین تاریخ برای ظهور کاملاً غلط و مردود است و زمان ظهور را کسی جز خدا نمی‌داند. فیلم‌هایی نیز که اخیراً ساخته شده و به پایان دنیا در 2012م. و تحدیداً 21 دسامبر اشاره می‌کند، عاری از حقیقت است.

پی‌نوشت‌ها:

منبع: http://saramomeni.blogfa.com/
1. الفتن، ص۱۳۶، جزء ۳، ح ۶۱۹.
2. الفتن، ص148، جزء ۳، ح 607
3. علاّمه حلّی: نگاهی بر زندگی دوازده امام. ترجمة محمّد محمّدی اشتهاردی.
4. عقد الدّرر، صص۴۰ـ۱۳۹، ب۴، ف ۳.
5. الاختصاص، ص162.
6. الغیبـ[، ص ۲۸۰، ب ۱۴، ح ۴۶.
7. الفتن، ج ۱، ص۲۳۰، جزء۳، ح۶۴۳.
8. الفتن، ص 148، جزء 3، ذیل ح 609.
9. بحار الأنوار، ج ۵۵، ص۸۹، ب۹، ح۴.
10. سورة دخان(44)، آیات10ـ١1.
11. ارشاد، ج2، ص387.
12. سورة توبه(9)، آیة 128.

عوامل پیروزی حضرت مهدی(ع)

در ضمن بررسی ویژگی‌های حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، این سؤال مطرح است که با وجود جهان‌خوارانِ تا دندان مسلّح و ارتش‌های عظیم و منظّم و پیچیده و سلاح‌های فوق مدرن الکترونیکی و تکنیک برتر ابرقدرت‌ها و سلاح‌های هسته‏ای و طرح‌های جنگ ستارگان و ... پیروزی جهانی ‏برای امام زمان(ع) چگونه میسّر است؟
 
 
علی اکبر حسنی
در ضمن بررسی ویژگی‌های حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)، این سؤال مطرح است که با وجود جهان‌خوارانِ تا دندان مسلّح و ارتش‌های عظیم و منظّم و پیچیده و سلاح‌های فوق مدرن الکترونیکی و تکنیک برتر ابرقدرت‌ها و سلاح‌های هسته‏ای و طرح‌های جنگ ستارگان و ... پیروزی جهانی ‏برای امام زمان(ع) چگونه میسّر است؟

اصولاً چون چنین پیروزی عظیمی، اگر محال نباشد، ممکن و آسان هم نیست، ‏باید دید زمینه و عوامل چنین پیروزی‌ای چیست و راه آن کدام است؟ در این بحث ‏به عوامل پیروزی آن حضرت در این قیام جهانی و فتح نهایی عالم توسط ایشان می‏پردازیم و با توجّه به روایات و احادیث رسیده، این عوامل را بررسی می‏کنیم.

در ضمن ‏بررسی ‏ویژگی‌های ‏یاران حضرت مهدی(ع) و خصوصیّات لشکریانش به این نکته برمی‏خوریم که آنان «منصور بالرّعب‏» هستند.

منصور بالرّعب بودن، یعنی آنکه پیروزی آن حضرت ظاهراً در سایة رعب و وحشتی است که در دل دشمنان، از او و لشکریانش ایجاد می‏شود و آنها از قدرت و پیروزی‌های او به قدری به هراس می‏افتند که توان استقامت ‏خویش را از دست می‏دهند یا تسلیم می‏شوند و سلاح‌ها را بر زمین می‏گذارند و فرار می‏کنند و این خود زمینة پیروزی و فتح بدون درگیری و خونریزی و جنگ را برای آن حضرت فراهم می‏سازد.

دشمنان آن حضرت از ترس برخورد نظامی و درگیری با امام، سلاح‌های خود را بر زمین می‏گذارند و با بلندکردن پرچم سفید، تسلیم می‏شوند و از پیشاپیش لشکر او می‏گریزند.

در تاریخ از این گونه پیروزی‌ها دیده شده که سپاهی با مشاهدة قدرت طرف مقابل متزلزل و مرعوب شده و سرانجام قبل از رسیدن لشکر، خود را تسلیم می‏کردند.

پیامبر اکرم(ص) طبق شواهد تاریخی و آیات قرآن از این موهبت ‏برخوردار بوده و در مواردی ‏صلابت و ابهّت آن حضرت و تصمیم و ارادة شکست‏ناپذیر او دل‌های دشمنان را به لرزه افکنده و آنان را پریشان ساخته است و پیش از درگیری یا به مجرّد رویارویی، شکست‏ خورده و پا به فرار نهاده یا تسلیم شده‏اند.

پیامبر اعظم(ص) در «غزوة بدر» با اقلیّتی غیر مجهّز و بسیار کم در برابر سپاهی مجهّز و چندین برابر، نه تنها ایستاد؛ بلکه به پیروزی جالبی هم رسید و این خود از مواردی است که دشمن با رعبی که در دلش از پیامبر اکرم(ص) توسط خداوند افتاد و با دادن بیش از هفتادکشته و مجروح و به جا نهادن اسیران زیاد، پا به فرار گذاشت. ابوسفیان در این باره می‏گوید: به محض ‏رساندن کاروان به مکّه به سرعت‏ به بدر مراجعه کردم ، لشکر در حال فرار بود و به هر کس می‏گفتم: بایست! می‏گفت: علی(ع) سوار بر اسب مرا تعقیب می‏کند.

در جنگ خندق پس از محاصرة مدینه توسط نیروهای قریش و احزاب و عبور عمرو بن‏ عبدود و همراهان او از خندق و رجزخوانی عمرو، اضطراب و دلهره‏ای بین مسلمانان رخ داده بود که به تعبیر قرآن «و زلزلوا زلزالاً شدیداً»1 و فریاد «متی نصرالله‏» سر می‏دادند.

آنگاه که حضرت علی(ع) عمرو را با یک ضربت از پا درآورد و پیامبر(ص) فرمود: «ضربةعلی یوم الخندق افضل من عبادة ‏الثّقلین‏» ترس و رعب عجیبی در دل دشمن افتاد و شبانه فرار کردند.

و نیز در جنگ با یهودیان بنی‏نظیر و بنی‌قریظه، ترس و نگرانی به حدّی بود که به تعبیر قرآن:

«وقذف فی قلوبهم الرعب یخربون بیوتهم بایدیهم‏و ایدی المؤمنین؛2
و در دلشان (از سپاه اسلام) ترس افکند تا به دست ‏خود و به دست مؤمنان خانه‏هایشان را ویران کردند.»

در فتح مکّه هم زمینه چنان فراهم می‏شود و به‏ گونه‏ای ‏مرعوب ‏می‏گردند که جرئت هر گونه مقاومت و رویارویی از لشکر جرّار قریش و ابوسفیان سلب می‏گردد و همه طوعاً و کرهاً تسلیم می‏شوند و شعار «لا اله الا الله وحده وحده انجز وعده و نصر عبده و اعزّ جنده و هزم ‏الاحزاب وحده‏» تحقّق می‏یابد.

باز در انقلاب اسلامی، دیدیم که دشمن با همة قوا و توان و سلاح‌های مدرن، چگونه صحنه را خالی می‏کرد، مخصوصاً در آخرین ‏روزهای پیروزی انقلاب اسلامی شاهد بودیم که در پی فرمان حضرت امام(ره) و ریختن همة مردم به خیابان‌ها با فرمان رهبر انقلاب، چگونه نیرومندترین ارتش خاورمیانه عملاً جا خالی کرد و نیروهای انقلاب پیروز شدند.
در جنگ تحمیلی هم نمونه‏هایی از این پیروزی‌ها را در فتح خرمشهر و آبادان و فتح‏المبین دیدیم که نیروی مجهّز و برتر مهاجمان، با روحیة متزلزل در اثر ترس و وحشت‏ شعار الله ‏اکبر چگونه شکست ‏خورد و تسلیم شد.

اینها نمونة کوچکی است از پیروزی که در سایة ترس و رعب در دل دشمن به وجود می‏آید.

پس بسیار روشن است که یکی از عوامل عمدة پیروزی ارتش امام زمان(ع) همان رعب است که از آوازة حضرت و تأیید و نصرت او از طرف خدا در دل دشمنان خدا و امام زمان(ع) می‏افتد و این حقیقت در لابه‌لای آیات و روایات مشهود است.

اینک آیاتی که دلالت ‏بر این گونه پیروزی‌ها دارد و می‏رساند که پیامبر(ص) در مواردی، منصور بالرّعب بوده است، از نظر شما می‏گذرانیم:
1. «سَنُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُواْ الرُّعْبَ بِمَا أَشْرَکُواْ بِاللّهِ‏؛3

به زودی در دل‌های کفّار رعب و هراس می‏افکنیم به خاطر آنکه شرک برای خدا قائل شدند.»
2.«سالقی فی قلوب الذین کفروا الرّعب فاضربوا فوق ‏الاعناق؛4

به زودی در دل‌های کافران وحشت و ترس می‏افکنیم، پس ضربه‏ها را بر بالای گردن‌ها (یعنی مغزشان) فرود آورید.» این دربارة رعبی است که در دل کفّار قریش در جنگ بدر افتاد و سبب پیروزی مسلمانان بر آنها شد.
3. «و قذف فی قلوبهم الرعب فریقا تقتلون و تاسرون فریقا؛5
در دل یهودیان رعب و وحشت افتاد که سبب فروآمدن از دژهایشان شد و شما گروهی را کشتید و گروه دیگری را به اسارت گرفتید.»

4. «فاتاهم الله من حیث لم یحتسبوا و قذف فی ‏قلوبهم ‏الرّعب؛6
پس قدرت خداوند از جایی که گمان نمی‏بردند، آمد و رعب وحشتی در دل آنان افتاد.»

در بسیاری از روایات ما همین صفت و ویژگی پیامبر(ص) برای حضرت مهدی(ع) نقل‏ شده ‏است، علاوه بر روایاتی که قبلاً اشاره شد به اینکه رعب پیشاپیش لشکر امام زمان(ع) از هر طرف می‏رود؛ یعنی از فاصلة دور، دشمن او مرعوب می‏گردد و فرار می‏کند یا تسلیم می‏شود.

امام باقر(ع) می‏فرماید: «همة سنن انبیا در امام زمان جمع است، ولی از سنّت‌های جدّش مصطفی(ص) قیام به شمشیر و منصور بالرّعب است.»
در روایت دیگری امام محمّدباقر(ع) می‏فرماید:

«قائم(ع) ما یاری شده به رعب و تأیید شده با پیروزی است. تمام زمین به تصرّف او در می‏آید و گنج‌های زمین برای او ظاهر می‏شود و سلطة او بر شرق و غرب می‏رسد.»8
4. در تفسیر آیة «اتی امرالله فلا تستعجلوه‏» آمده:10

«او همواره با سه گروه سپاه تأیید می‏شود. سپاه فرشتگان، سپاه مؤمنان مخلص و سپاه رعب و ترس.»11

هشام بن سالم از امام صادق(ع) نقل می‏کند:
«در میان شرق و غرب کسی نمی‏ماند، مگر اینکه از او می‏هراسد.»12

ابو‏بصیر از امام صادق(ع) نقل می‏کند که آن حضرت دربارة نشر و گسترش پرچم‏ حضرت ‏مهدی(ع) پس از نقل مطالبی می‏فرماید:
«رعب و وحشت یک ماه جلوتر از آن درفش و یک ماه پس از آن و یک ماه از سمت راست آن و یک ماه از سمت چپ آن حرکت می‌کند.»
پس فرمود: «ای ابامحمّد، او خشمگین و خون‌خواه خروج می‌کند و از غضب و خشم خداوند بر این مردمان ناراحت و متأسّف است.»

با توجّه به معنای لغوی رعب که همان خوف و در واقع ترس شدیدی است که کتمان آن ممکن نیست، روشن می‏شود که منصور به رعب بودن آن حضرت ممکن است ‏به این معانی باشد:

1. مردم مخالف و دشمنان، روحیة خود را ببازند و جرئت مقاومت در برابر او پیدا نکنند و از ترس لشکر مقاوم و نفوذناپذیر و شکست‏ناپذیر آن حضرت، تسلیم شوند؛

2. آوازة آن حضرت و لشکرش چنان رعب‏آور است که شهرهای دور دست که با لشکر امام به مسافت ‏یک ماه راه‏ رفتن، فاصله دارند، از هر طرف بدون درگیری و رویارویی و مقاومت تسلیم می‏گردند، چنانچه حدیث ابی بصیر گویای آن است؛

3. تمام دشمنان آن حضرت در خوف شدید به سر می‏برند و این ترس خود مقدّمة پیروزی امام و شکست دشمنان امام است.
این رعب و ترس از چند جهت ممکن است رخ دهد:

الف) از نظر اعجاز و قدرت خداوند که هراس و رعب در دل‌های دشمنان امام و ابرقدرت‌ها بیفکند و قدرت اراده و تصمیم به مقاومت را از آنان سلب نماید، نتیجه اینکه زودتر تسلیم گردند. گویی چنان از خود بی‌خود شوند و دست و پای خود را گم کنند که توان حرکت نیابند، همانند برّه در برابر شیر و ...!؛

ب) آوازة پیروزی سریع حضرت و شیوع فتح و نصرت او در سراسر بلاد و ویژگی یاران او و لشکریانش که مقاوم و شکست ناپذیرند، سبب این خوف و رعب گردد؛

ج) انتشار حرکت و قیام امام و آمادگی باطنی مردم ممکن است، سبب پیوستن مردم به امام شود و در تمامی کشورها؛ نیروها و مردم خواستار همکاری با امام زمان(ع) گردند و در نتیجه شورش‌ها و قیام‌های داخلی رخ دهد و موجب انشعاب حکومت‌ها و تقسیم و تجزیة آنان گردد و عملاً ایجاد ترس و وحشت و رعب در دل‌های حاکمان و طاغوت‌ها و قدرت‌ها شود؛

د) امام ‏زمان(ع) با احاطه‏ای که بر اسرار غیب دارد ممکن است راز و رمز آنان را قبلاً کشف و خنثی کند و منابع و ذخایر اسلحه و نیروهای انسانی آنان را نیز شناسایی کند و نقاط ضعف و آسیب‏پذیری آنان را بداند و با یک اقدام سریع، همه را وادار به تسلیم سازد و نیز کافی است که این کار را با چند دولت مقتدر انجام دهد تا بقیه حساب خویش را بدانند ...!!



پی‏نوشت‌ها:

1. سورة احزاب (33)، آیة 11.
2.سورة حشر (59)، آیة 2.
3. سورة آل عمران (3)، آیة 151.
4. سورة انفال (8)، آیة 12.
5. سورة احزاب (33)، آیة ‏23.
6. سورة حشر (59)، آیة 2.
7. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 51، ص ‏217، ح ‏6.
8. کشف‏ الغمّه، ج‏3، ص 324؛ المحجّـ[ ‏البیضاء، ج ‏3، ص 341.
9. مجلسی، محمّدباقر، همان، ص‏191، ح 24.
10. سورة نحل (16)، آیة 1.
11. نعمانی، کتاب ‏الغیبـة، ص 128؛ مابعد الظهور، ص 535؛ ر.ک: امام مهدی من ‏المهد الی الظهور.
12. نعمانی، همان، ص 122.
13. مجلسی، محمّدباقر، همان، ص‏360، ح ‏129.