درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

دابة الارض

مسلمانان، چه شیعه چه اهل سنّت، همگی بر خروج «دابّـة الأرض» در آخرالزّمان اتّفاق نظر دارند، امّا آنها در مورد مشخّص کردن مصداق؛ یعنی ماهیّت آن دابّـة ، اختلاف نظر دارند. اهل سنّت قائل به این است که دابّـة  الأرض، جنبنده‌ای از جنبندگان زمین است، امّا شیعیان بر این باورند که دابّـة  الأرض، یک مرد معیّن است و ما در بخش‌های بعد به این مسئله خواهیم پرداخت.
 
 
 
دربارة نشانه‌های آخرالزّمان بسیار گفت‌وگو شده است. یکی از این نشانه‌ها که بحث دربارة آن از نقطه‌نظرهای مختلف صورت گرفته «دابّـة الأرض» است. دابّـة الأرض در لغت به معنی جنبده و آهسته راه رفتن است.

معنای اصطلاحی: دابّـة الأرض

دربارة دابّـة الأرض و معنای اصطلاحی آن باید گفت: دابّـة الأرض یکی از نشانه‌های الهی است که خداوند آن را در آخرالزّمان پدیدار می‌سازد و «قرآن کریم» در این آیه بدان اشاره کرده است:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ؛1
و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد، جنبنده‏ای را از زمین برای آنان بیرون می‏آوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنان که باید] به نشانه‏های ما یقین نداشتند.»

خداوند آن را از جمله نشانه‌ها و علامت‌های بیانگر نزدیکی روز قیامت قرار داده است.2

مسلمانان همگی اتّفاق نظر دارند که دابّـة الأرض در آخرالزّمان خروج می‌کند و اقدام به جداسازی مؤمنان و کافران می‌نماید. دابّـة الأرض این کار را از طریق نشانه‌گذاری هر یک از دو گروه و مُهر زدن بر آنها با انگشتر حضرت سلیمان(ع) و عصای حضرت موسی(ع) انجام می‌دهد.

این گونه، هر یک از مردم، دیگران را می‌شناسند و می‌دانند دیگران مؤمنند یا کافر و این به دلیل علامتی است که با آن علامت‌گذاری می‌شوند. امّا در مورد ماهیّت این دابّـة و مشخّص کردن جنس آن، اختلاف‌نظر وجود دارد، هر چند در حقیقت، آن انسان است نه از جمله حیوانات و ان‌شاءالله مباحث مربوط به آن، بنابر قرینه‌ها و دلایل مختلف، که این امر را ثابت می‌کند، در بخش‌های بعدی خواهد آمد.

ماهیّت دابّـة الأرض

مسلمانان، چه شیعه چه اهل سنّت، همگی بر خروج «دابّـة الأرض» در آخرالزّمان اتّفاق نظر دارند، امّا آنها در مورد مشخّص کردن مصداق؛ یعنی ماهیّت آن دابّـة ، اختلاف نظر دارند. اهل سنّت قائل به این است که دابّـة  الأرض، جنبنده‌ای از جنبندگان زمین است، امّا شیعیان بر این باورند که دابّـة  الأرض، یک مرد معیّن است و ما در بخش‌های بعد به این مسئله خواهیم پرداخت.
برخی بر این باورند که لفظ دابّـة (جنبنده) اشاره به حیوان دارد، امّا این درست نیست، دلیل ما بر این مدّعا، وجود ادلّة قرآنی و روایات شریفی است که از اهل بیت(ع) روایت شده و اشاره به این دارند که دابّـة  الأرض انسان است، نه حیوان.

دابّـة  الأرض از دیدگاه قرآنی

خداوند بلند مرتبه و بزرگ در کتاب خود به دابّـة  الأرض یا دابّـة  اشاره فرموده است و در این باب دو نوع از آیات وجود دارند:
نوع اوّل: آیاتی که اشاره کرده مقصود و منظور از دابّـة ، انسان است نه حیوان. از جملة این آیات، این آیه از سورة نمل است:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ؛
و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد جنبنده‏ای را از زمین برای آنان بیرون می‏آوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنانکه باید] به نشانه‏های ما یقین نداشتند.»

با توجّه به قرینة «تکلّمهم»؛ یعنی با آنها سخن می‌گوید: در این صورت مصداق دابّـة  در این آیه، انسان می‌شود نه یک حیوان و ظاهر این آیة شریف، حاکی از آن است که «دابّـة » با مردم سخن می‌گوید و اینجا نمی‌توان گفت واژة سخن گفتن، از باب مجاز است و دلیلی برای این وجود ندارد که این آیه را تأویل به چیز دیگری کرد.

امّا روایات شریف نقل شده از اهل بیت(ع) یادآور شده‌اند که معنی «تکلّمهم»، سخن می‌گوید، است و از کلام و سخن است؛ یعنی با آنها سخن می‌گوید و سخن گفتن، با حیوان بودن دابّـة  تناسبی ندارد.

ابوبصیر از مردی که نزد امام صادق(ع) رفته و در مورد تفسیر این آیه سؤال کرده، گفته است، عامّه می‌گویند: این نشانه‌ای است که با آنها سخن می‌گوید و اباعبدالله(ع) فرمود: «همة آنها در آتش جهنّمند، او (دابّـة ) با آنها سخن می‌گوید و یکلّمهم از ریشة کلام است.»

در روایت دیگری از ایشان نقل شده که فرمودند: «به من خبر رسیده که عامّه این آیه را این گونه می‌خوانند «تکلّمهم»؛ یعنی به آنها زخم و جرح وارد می‌سازد»، سپس فرمودند: «خداوند به آنها در آتش جهنّم زخم و ضربه بزند، این آیه تنها از تکلّمهم به معنای کلام و سخن است، نه چیز دیگر.»

آیات دیگری وجود دارد که اشاره به این دارد یا ضمناً می‌گوید «دابّـة » فقط حیوان نیست؛ بلکه انسان نیز می‌تواند باشد.
 
آیة اوّل:
«وَاللهُ خَلَقَ کُلَّ دَابَّةٍ مِن مَّاء فَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی بَطْنِهِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی رِجْلَیْنِ وَمِنْهُم مَّن یَمْشِی عَلَی أَرْبَعٍ یَخْلُقُ اللهُ مَا یَشَاء إِنَّ اللهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛
و خداست که هر جنبنده‏ای را [ابتدا] از آبی آفرید پس پاره‏ای از آنها بر روی شکم راه می‏روند و پاره‏ای از آنها بر روی دو پا و بعضی از آنها، بر روی چهار [پا] راه می‏روند، خدا هر چه بخواهد، می‏آفریند. در حقیقت ‏خدا بر هر چیزی تواناست.»

از امام صادق(ع) در مورد تفسیر این آیه سؤال شده است و ایشان فرموده‌اند: «علی رجلین؛ یعنی بر دو پا، منظور، مردم و انسان‌ها هستند، علی بطنه (بر شکمش) مارها و بر چهار پا، چهارپایان و حیواناتند.» اباعبدالله(ع) فرمودند:
«و از میان جنبندگان، برخی بر بیش از آن راه می‌روند.. »

به وضوح می‌بینیم که این آیه اشاره می‌کند، دابّـة  می‌تواند انسان نیز باشد و دابّـة  فقط حیوان نیست.
 
آیة دوم:
«وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ؛
و اگر خداوند مردم را به [سزای] ستمشان مؤاخذه می‏کرد، جنبنده‏ای بر روی زمین باقی نمی‏گذاشت، لیکن [کیفر] آنان را تا وقتی معیّن بازپس می‏اندازد و چون اجلشان فرا رسد، نمی‌توانند ساعتی آن را پس و پیش افکنند.»

در تفسیر این آیه آمده است: «خداوند بلند مرتبه و بزرگ اگر کافران و سرکشان را به خاطر گناه‌هایشان مؤاخذه کند و آنها را زود مجازات کند. بر زمین حتّی یک ستمگر باقی نمی‌گذارد، خداوند با منّت، لطف و فضل خود، تنها به این دلیل مجازات آنها را به تأخیر می‌اندازد که آنها توبه کنند و این به نفع دیگر اشخاص است تا از آنها پند گیرند و تقدیر این است: هیچ دابّه (جنبنده‌ای) از اهل ستم را رها نمی‌کرد.»

با توجّه به مطالب گذشته، منظور از دابّـة ، به ویژه انسان است.

آیة سوم
«وَللهِ یَسْجُدُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ مِن دَآبَّةٍ وَالْمَلآئِکَةُ وَهُمْ لاَ یَسْتَکْبِرُونَ؛
و آنچه در آسمان‌هاو آنچه در زمین از جنبندگان و فرشتگان است، برای خدا سجده می‏کنند و تکبّر نمی‏ورزند.»
این آیه نیز آشکارا اشاره به این موضوع دارد که منظور از دابّـة ، انسان است نه فقط حیوان، زیرا خداوند آفریدگار، اشاره به کسانی را که سجده می‌کنند، منحصر به «دابّـة » و ملائکه کرده و از آنجا که انسان أشرف مخلوقات است و جایگاه بالاتری نزد خداوند دارد و نخستین موجود بود که به خداوند سجده کرد، او را بر ملائک مقدّم داشت.

آیة چهارم:
«وَکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا الله یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛
و چه بسیار جاندارانی که نمی‏توانند متحمّل روزی خود شوند. خداست که آنها و شما را روزی می‏دهد و اوست‏ شنوای دانا.»
در تفاسیر آمده که عرب‌ها به خاطر ترس از گرسنگی، فرزندانشان را می‌کشتند و خداوند فرمود: «الله یرزقها و ایّاکم» و اینجا منظور از دابّـة  نیز فرزندانی است که پدران به خاطر ترس از گرسنگی آنها را می‌کشتند.

همچنین در تفسیر آیة «کأیّن من دابّـة » آمده است: این آیه در مورد گروهی نازل شده که در «مکّه» بودند و پس از آنکه آنها مورد آزار و اذیّت مشرکان قریش قرار گرفتند، به آنها دستور داده شد به «مدینه» مهاجرت کنند و آنها در آن حال گفتند: ما چگونه به آنجا برویم؛ در حالی که ما آنجا نه خانه‌ای داریم نه ملک و املاکی و کسی را آنجا نداریم به ما غذا یا آب بدهد.

این آیة شریف به آنها اشاره کرد و فرمود از آن سرزمین به سرزمین دیگر بروند و در ادامه فرمود:
«وَ اللهُ یَرْزُقُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ رِزْقُهُمْ مُدْخِراً»
نوع دیگری از آیات شریف قرآنی وجود دارد که در مورد دابّـة  الأرض است.

آیة اوّل: «وَلَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذَابِ الْأَدْنَی دُونَ الْعَذَابِ الْأَکْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ و قطعاً غیر از آن عذاب بزرگ‌تر از عذاب این دنیا [نیز] به آنان می‏چشانیم، امید که آنها [به خدا] باز گردند.»
زید الشحام به نقل از امام اباعبدالله صادق(ع) و در روایتی به نقل از امام باقر(ع) آورده است: «عذاب أدنی (نزدیک‌تر) دابّـة  الأرض است و در روایتی دیگر، عذاب أدنی (نزدیک‌تر) دابّـة  الأرض و دجّال آمده است.»

آیة دوم: «وَقَالُواْ لَوْلاَ نُزِّلَ عَلَیْهِ آیَةٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّ اللهَ قَادِرٌ عَلَی أَن یُنَزِّلٍ آیَةً وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ؛
و گفتند چرا معجزه‏ای از جانب پروردگارش بر او نازل نشده است؟ بگو بی‏تردید خدا قادر است که پدیده‏ای شگرف فرو فرستد؛ لیکن بیشتر آنان نمی‏دانند.»

ابوجارود از امام باقر(ع) در تفسیر این آیه نقل کرده که ایشان فرمودند:
«در آخرالزّمان نشانه‌هایی به شما نشان خواهد داد که دابّـة  الأرض و دجّال و فرود آمدن عیسی بن مریم(ع) و طلوع خورشید از مغرب از جملة آن نشانه‌هاست.»

این کلام معصوم(ع) نشان می‌دهد که دابّـة  الأرض یکی از نشانه‌های خداوند بلند مرتبه و پاک و منزّه است که خداوند وعدة آن را در آخرالزّمان به عنوان یکی از نشانه‌های قیامت داده و با قیام مهدی(ع) در آخرالزّمان در ارتباط است.

آیة سوم: «هَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ أَن تَأْتِیهُمُ الْمَلآئِکَةُ أَوْ یَأْتِیَ رَبُّکَ أَوْ یَأْتِیَ بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لاَ یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ تَکُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا قُلِ انتَظِرُواْ إِنَّا مُنتَظِرُونَ؛
آیا جز این انتظار دارند که فرشتگان به سویشان بیایند یا پروردگارت بیاید یا پاره‏ای از نشانه‏های پروردگارت بیاید [امّا] روزی که پاره‏ای از نشانه‏های پروردگارت [پدید] آید، کسی که قبلاً ایمان نیاورده یا خیری در ایمان آوردن خود به دست نیاورده، ایمان آوردنش سود نمی‏بخشد. بگو: منتظر باشید که ما [هم] منتظریم.»

این آیة شریف نیز اشاره به نشانه‌هایی دارد که خداوند وعدة آن را به مردم در آخرالزّمان داده است و از جملة آن نشانه‌ها، دابّـة  الأرض و دجّال و نشانه‌های دیگر است که هم‌زمان با قیام امام مهدی(ع) دیده می‌شوند.

محمّد بن مسلم از ابوجعفر، اباعبدالله صادق(ع) نقل کرده که این آیة شریف بدین معناست:
«طلوع خورشید از مغرب و خروج دابّـة  و دجّال و آنکه در گناهان خود اصرار داشته و به ایمان عمل نکرده است، هنگام ظهور نشانه‌ها می‌آیند و ایمان او به او سودی نمی‌رساند.»

این معنا و مفهوم در روایات اهل سنّت نیز آمده است؛ ابوهریره گفته است: سه چیز است که اگر خروج کند، ایمان آوردن به کسی سودی نمی‌رساند، مگر اینکه از قبل ایمان آورده باشد یا از ایمان خود خیری به دست آورده باشد، طلوع خورشید از مغرب، دجّال و دابّـة .

منظور از دابّه در این آیات، انسان است؛ زیرا این نشانه (دابّـة ) با طلوع خورشید از مغرب و با دجّال همراه شده است و طلوع خورشید، همان ظهور امام(ع) است، همچنین، دجّال نیز که خداوند ما را از شرّ فتنة او حفظ کند، یک انسان است.

آیة چهارم: «یَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ ٭ تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ؛
آن روز که لرزنده بلرزد، و از پی آن، لرزه‏ای [دگر] افتد.»

در تفاسیر آمده است که منظور از رادفه، دابّـة ‌ الأرض است و از امام رضا(ع) در تفسیر این آیه روایت شده که ایشان فرمودند: «زلزلة زمین، سپس خروج دابّـة » سپس فرمود: «ما از زمین جنبنده‌ای را خارج کردیم که با آنها سخن می‌گوید»، سپس فرمود: «آن، علی است.»

از اینجا روشن می‌شود که رادفه همان دابّـة  الأرض است و آن هم یک مرد است و حیوان نیست؛ زیرا آن را امام علی(ع) دانسته‌اند. سلیمان بن خالد از امام صادق(ع) روایت کرده، ایشان فرمودند: «رادفه، علیّ بن ابی طالب(ع) است.»

با جمع‌بندی تفسیر اوّل و دوم، به این نتیجه می‌رسیم که رادفه همان دابّـة  الأرض و همان امام علی(ع) است و ان‌شاءالله در صفحات بعدی، به اثبات این مطلب خواهیم پرداخت.

آیة پنجم: «وَالْمُرْسَلَاتِ عُرْفًا ٭ فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا ٭ وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا ٭ فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا ٭ فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْرًا ٭ عُذْرًا أَوْ نُذْرًا ٭ إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ؛
سوگند به فرستادگان پی‏درپی، که سخت توفنده‏اند، و سوگند به افشانندگان افشانگر، که [میان حقّ و باطل] جداگرند و القاکننده وحی‏اند، خواه عذری باشد یا هشداری، که آنچه وعده یافته‏اید، قطعاً رخ خواهد داد.»

در تفسیر این آیات آمده است که اینها، نشانه‌هایی هستند که پس از هم ظاهر می‌شوند، «فَالْعَاصِفَاتِ عَصْفًا» البقر: شکافتن است و «وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا» مردگان و «فَالْفَارِقَاتِ فَرْقًا» «دابّـة » است و «فَالْمُلْقِیَاتِ ذِکْرًا» ملائکه و فرشتگان هستند و «عُذْرًا أَوْ نُذْرًا»؛ یعنی «شما و به شما هشدار می‌دهم و معذورم نسبت به آنچه می‌گویم و آن قسم جواب آنان است.» این فرمودة خداوند نیز که می‌فرماید: «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ» منظور از وعده، دابّـة  است، دابّـة  الأرضی است که مؤمن را از کافر جدا می‌سازد.

همان گونه که در سطرهای پیش اشاره کردیم، دابّـة  الأرض از جمله نشانه‌های الهی است که منظور از آن، شخص (انسان) خاصّی است و آن شخص دارای مقام، منزلت و جایگاه والایی نزد خداوند است که خداوند او را یکی از نشانه‌های خود که در آخرالزّمان پدیدار می‌شود، قرار داده است. این نشانه (دابّـة  الأرض) حتمی الوقوع است و قرآن با آیة «إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَوَاقِعٌ» بر آن تأکید کرده است.
اینها همه اشاره به اهمّیت این نشانه‌ها و تأثیر آن در آخرالزّمان دارد و اینها باعث می‌شود که احتمال حیوان بودن دابّـة ، ضعیف‌تر شود.

دابّـة  الأرض از دیدگاه روایات شریف

دو نوع روایت شریف نقل شده از ائمة اهل بیت(ع)، حکما و دانشمندان در دست داریم که حقیقت دابّـة ‌ الأرض را که در آخرالزّمان خروج می‌کند، تأیید می‌کند.

ما این مبحث را ابتدا با روایاتی که به بررسی مفهوم کلّی دابّـة  پرداخته، شروع می‌کنیم، این روایات گاهی دابّـة  را انسان و گاهی حیوان سواری یا بارکش معرفی می‌کنند و این خود نیز به نوبة خود تأکید می‌کند، همان گونه که ما قبلاً ذکر کردیم دابّـة  ذکر شده در «قرآن» به معنای یک انسان است.
روایت شده، لقمان در نصیحت و گفت‌وگو با پسرش در مورد بنی‌آدم گفته است:
هر دابّـة  (جنبنده‌ای) همانند خود را دوست دارد و بنی‌آدم نیز همانندهای خود را دوست دارد.

اینجا اشارة روشنی است که هر دابّـة  (جنبنده‌ای)، همانند خود را دوست دارد و نسبت به آن کشش دارد و بنی‌آدم نیز همانند خود را دوست دارد و این، از جمله عادات جنبندگان است که بر زمین می‌جنبند و حرکت می‌کنند و می‌بینیم که لقمان، بنی‌آدم، سرشت‌ها و عادات او را به طور کلّی همانند با سرشت و عادات جنبندگان دیگر داشته است.

روایت دوم از میمون بن مهران از عبدالله بن عبّاس در تفسیر آیة «وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَی کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً؛
و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکب‌ها] برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده‏های خود برتری آشکار دادیم.»

آمده است: او گفت: تمام جنبندگان با دهانشان غذا برمی‌دارند و می‌خورند، جز بنی آدم که با دستش غذا بر می‌دارد و می‌خورد.
در اینجا می‌بینیم که ابن عبّاس هم تأکید می‌کند، بنی‌آدم نیز جنبنده‌ای مانند سایر جنبندگان دیگر است، امّا خداوند او را برتری داده است، حتّی در روش غذا خوردن.

امّا نوع دوم از روایات، روایاتی هستند که به خود دابّـة  الأرض پرداخته و آشکارا و به وضوح اشاره می‌کند که آن یک جنبنده از نسل بنی‌آدم است و از جمله حیوانات زبان بسته نیست و این به دلیل وجود قرینه‌ها و اشاراتی است که این مفهوم را تأیید و تأکید می‌کند و مجموعه‌ای از روایات اشاره به این کرده‌اند که «دابّـة  الأرض» در آخرالزّمان خروج می‌کند و با مردم، چه مؤمنان چه کافران، سخن می‌گوید و آیة قرآنی که به دابّـة  الأرض پرداخته، به این حقیقت اشاره کرده و این مفهوم را تأکید نموده است و در سطرهای گذشته به آن اشاره شد. امّا آیة قرآنی که در سطرهای گذشته به آن اشاره شد، جدا از روایاتی است که اشاره دارد که دابّـة  الأرض آشکارا با مردم سخن می‌گوید و مردم و او حرف همدیگر را می‌فهمند و این روایات به شرح زیر است:
روایت اوّل: از خیثمه جعفی از امام باقر(ع) نقل شده که ایشان فرمودند: «به خدا سوگند «دابّـة » خروج می‌کند و با مردم مؤمن و کافر سخن می‌گوید.»
روایت دوم: در این روایت آمده است: «دابّـة  خروج می‌کند و در روزی که خروج می‌کند، با مردم سخن می‌گوید.»

از این دو روایت درمی‌یابیم که هر دو، همان معنی گذشته را می‌رسانند که دابّـة  با مردم مؤمن و کافر سخن می‌گوید و چیزی که از ظاهر این دو روایت آشکار است، اینکه سخن گفتن (کلام) در اینجا به معنای همان نطق متعارف میان انسان‌ها است و تأویل و تفسیر دیگری مراد نیست؛ زیرا هیچ‌گونه اشاره‌ای به آن وجود ندارد و نمی‌توانیم معنی دیگری بر این روایت حمل کنیم و این بدین معناست که دابّـة  الأرض، دابّه‌ای (جبنده‌ای) از بنی‌آدم است که خداوند آن را به عنوان یک نشانه و علامت برای مردم خارج می‌سازد تا به وسیلة آن و به طور مستقیم و آشکارا، مؤمن را از کافر متمایز سازد.

روایت سوم، از ابن منذر، از ابن عبّاس روایتی نقل شده است و در آن در مورد دابّـة  الأرض سخن گفته شده که: دابّـة  مؤلّفه است... و در آن مؤلّفه از هر امّتی چهره‌ای است و چهرة او از این امّت است. زبان آن زبان مبین عربی است و با زبان آنان با آنها سخن می‌گوید.

همچنین، روایات دیگری که از اهل بیت(ع) نقل شده، وجود دارد که اشاره به این دارند که دابّـة  الأرض یک انسان است و از این روایات این‌گونه برمی‌آید که ائمة معصومان(ع) می‌خواسته‌اند ماهیّت آن دابّـة  را برای یارانشان توضیح دهند و بگویند که آن دابّه‌، بشری از بنی‌آدم است و از جمله حیوانات نیست، هر چند ائمه(ع) به صورت صریح و آشکار، واژة انسان را در مورد آن به کار نبرده‌اند، امّا انسان بودن آن را می‌توان با بیانات ائمه در مورد کارها و رفتارهای آن دابّـة  متوجّه شد.

از اباطفیل نقل شده که او از امام علی(ع) در مورد دابّـة  الأرض، سؤال کرد و گفت: با توجّه به این آیه که می‌فرماید:
«وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِّنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لَا یُوقِنُونَ؛
و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد، جنبنده‏ای را از زمین برای آنان بیرون می‏آوریم که با ایشان سخن گوید که مردم [چنان‌که باید] به نشانه‏های ما یقین نداشتند.»

دابّـة  چیست؟ امام علی(ع) فرمودند: «ای اباطفیل، از این صرف‌نظر کن.» عرض کردم: ای امیرمؤمنان(ع) قربانت گردم، به من بگویید آن چیست؟ فرمودند: «آن دابّه‌ای (جنبنده‌ای) است که غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود و با زنان پیمان زناشویی می‌بندد.»

در روایت دیگری از عمران بن میثم از عبایه آمده است، مردی نزد امام علی(ع) آمد و در مورد «دابّـة » از ایشان سؤال کرد: گفت: در مورد دابّـة  برای من سخن بگو، امام فرمود: «چه از آن می‌خواهی؟» گفت: می‌خواهم بدانم آن چیست؟ فرمود: «آن دابّه‌ای (جنبنده‌ای) مؤمن است که قرآن می‌خواند و به رحمان (خداوند) ایمان دارد و غذا می‌خورد و در بازارها راه می‌رود.»


صلاح الکاظمی
مترجم: سیّد شاهپور حسینی
پی‌نوشت‌ها:

1. سوره نمل (27)، آیـ] 82.
2. بحارالأنوار، ج 9، ص 204؛ منتخب الأثر، ص 444.
 

سپاهیان آسمانی امام مهدی(ع)- قسمت دوم

در مقاطع مختلف پس از ظهور جبرئیل و میکائیل حضور ملموسی دارند. که از آن جمله می‌توان به سرآغاز ظهور و هنگامة بیعت با حضرت مهدی(ع) در «مسجدالحرام» و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی30 و شکست و کشتن او مشاهده کرد. 



2. فرماندة سپاه ملائک: میکائیل ملک(ع)


اشاره:
در بخش پیشین مطلب، نگاهی اجمالی و گذرا به زندگی جبرئیل(ع) داشتیم. در این قسمت به همان منوال زندگی میکائیل ملک را به‌طور گذرا با هم مرور می‌کنیم؛ همو که پس از ظهور امام زمان(ع) قرار است فرماندهی سپاه ملائکه را در نبرد بزرگ آخرالزّمان و در برابر شیطان و سپاهیانش بر عهده داشته باشد:

مقام میکائیل

میکائیل(ع) مانند جبرئیل(ع) بر دیگر ملائک رتبه و جایگاهی والا دارد و از جمله چهار ملک مقرّب خداست.1 تا جایی که اقرار به وجود او از جمله ضروریات اسلامی دانسته شده که انکار آنها باعث خروج از اسلام و ارتداد می‌شود.2 گاه در روایات از ایشان با عباراتی مانند با کرامت‌ترین خلایق نزد خداوند متعال (اکرم الخلق علی الله)3 و نیز برگزیدة خداوند (خیرة الله)4 یا برگزیدة ملائک (صفوة الله من الملائکه)5 یاد شده است. در قرآن نیز از او با نام میکال نام برده شده است.6

نقش میکائیل در عالم خلقت

روایات ذیل آیة «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛7 و کار [بندگان] را تدبیر می‏کنند.» مصداق این تدبیر امور به دست ملائکه را موکّل شدن جبرئیل برای بادها و جنود، میکائیل برای گیاهان و نزولات آسمانی، عزرائیل برای قبض ارواح، اسرافیل برای برنامه‌ریزی دیگر ملائک بیان نموده‌اند8 و در این میان، بر تمام قطراتی که بر زمین می‌بارد تأکیدی مضاعف را می‌توان یافت که میکائیل صاحب یا همراه تمام اینهاست؛9 در لابه‌لای ادعیه از این ملک مقرّب خداوند، با عنوان ملک رحمتی که برای رأفت‌الهی آفریده شده و یاریگر و استغفار کنندة اهل طاعت خداوند، یاد شده است:
«اللّهمّ صلّ علی میکائیل ملک رحمتک و المخلوق لرأفتک و المستغفر المعین لأهل طاعتک»10

جالب است، بدانیم روایت شده است که میکائیل از زمان خلقت آتش(جهنّم) نخندیده است.11

امام سجّاد(ع) در یکی از دعاهای خویش، خداوند را به حق و طاعت میکائیل قسم داده‌اند. در همین دعا امام سجّاد(ع) خداوند را به حقّ جبرئیل و امانت‌داری او در ابلاغ وحی (در عهد نبوی) قسم می‌دهند. بنا بر این عبارت می‌توان شاخص‌ترین رتبة جبرائیل را امانت‌داری ایشان در ابلاغ وحی و ممتازترین ویژگی میکائیل را نزد خداوند، طاعت ایشان بدانیم.12

میکائیل(ع) و انبیا

جناب میکائیل(ع) در عموم مواردی که در مقالة قبل دربارة حضور جبرئیل(ع) در زندگی انبیا برشمردیم؛ برادرانه همراه و همکار او بوده است. در اینجا برخی دیگر از موارد را با هم مرور می‌کنیم:

حضرت لوط(ع) و ابراهیم(ع)
در ماجرای عذاب قوم لوط تعدادی از ملائک به منزل ابراهیم نبی(ع) رفتند که قرآن از این میهمانی سخن به میان آورده است. نام میکائیل و جبرئیل در رأس این ملائک دیده می‌شود.13 این ماجرا از معدود مواردی است که میکائیل در نقش ملائکة غضب ظاهر شده است.

اصحاب رس
بنا بر آنچه در منابع آمده، اصحاب رس که قرآن از آنان یاد نموده14 جمعیّتی آتش‌پرست بودند که در منطقه‌ای میان «آذربایجان» و «ارمنستان» و به ساحل رودی به نام رس می‌زیستند. خداوند برای این قوم ناسپاس پیامبران زیادی را فرستاد به نحوی که سی پیامبر تنها به یکی از شهرهای این منطقه ارسال شد و آنان نیز هر سی پیامبر را کشتند. پس از اتمام مهلت هدایت ایشان، خداوند در فصل کاشت و زراعت، میکائیل را به سمت این منطقه روان ساخت. او در لباس ملک عذاب و مظهر قهر الهی آنان را دچار خشکسالی نمود. به جز تعدادی که اهل عبادت خدا یا توبه بودند، خداوند همه را به سبب تشنگی یا گرسنگی هلاک نمود و عزرائیل روح آنان را قبض نمود. ثروت‌ها و گنجینه‌های این قوم سرکش و ثروتمند را نیز زمین بلعید و پس از ظهور امام عصر(ع) از جمله گنج‌هایی است که زمین به آن حضرت و یارانشان تقدیم خواهد نمود.15

میکائیل(ع) و تاریخ اسلام
همانند آنچه دربارة حضور او در تاریخ انبیا گفتیم به طور مشخص در تاریخ اسلام نیز صدق می‌کند. به عبارت دیگر در همه‌جا برادرانه این دو ملک(جبرئیل و میکائیل) را در کنار هم می‌توان دید با این تفاوت که در ماجرای وحی، جریان به شکلی متفاوت است؛ در روایات آمده که لوحی در برابر اسرافیل وجود دارد که خداوند ابتدا بر آن لوح، نقش می‌کند سپس اسرافیل آن را به میکائیل و او به جبرئیل القا می‌کند و او نیز به انبیا و پیامبر اکرم(ص)16 و دربارة حضور میکائیل در میان انسان‌ها، یهودیان ادّعا کرده‌اند، خداوند سحر و جادو را از زبان میکائیل و جبرئیل به سلیمان آموخته است17 که با تعالیم دینی اساساً هم‌خوانی ندارد.

میکائیل(ع) و رسول خدا(ص)
 علاوه بر جریان وحی، در ماجرای ولادت حضرت زهرا(س)، میکائیل حامل تحفة الهی از جانب خداوند متعال برای رسول‌خدا(ص) بود.18 همچنین در شب معراج که رسول خدا(ص) به آسمان رفتند نام سه ملک مقرّب خداوند را می‌توان دید:

1. جبرئیل که رکاب براق را برای رسول خدا(ص) نگاه داشت؛
2. میکائیل که افسار براق را به دست گرفته بود؛
3. و اسرافیل که جامه نگاهدار ایشان بود. 19
در ماجرای ازدواج حضرت امیر(ع) و حضرت زهرا(س)، جبرئیل و میکائیل هرکدام به همراه هفتاد هزار ملک به این عروسی آمده و تبریک و تکبیرگویان بودند.20 گفته شده سه سائلی که در ماجرای معروف «هل اتی» بر در خانة امیرمؤمنان(ع) آمدند سه ملائکه مقرّب خدا؛ جبرئیل، میکائیل و اسرافیل بوده‌اند.21

 و در نبرد خندق، میکائیل و جبرئیل(ع) به یاری امیرمؤمنان(ع) شتافته بودند. رسول خدا(ص) که شاهد ماجرا بودند، فرمودند:

«پدرم به فدای آنکه زمین را می‌کند و جبرئیل خاک‌های مقابلش را جمع می‌کند و میکائیل به او کمک می‌کند در حالی که تا پیش از آن به احدی از مخلوقات کمک نکرده بود.»22

جالب است به یاد داشته باشیم حضرت امیر(ع) در خطبة قاصعه از جمله مضرّات پناه بردن به غیر اسلام را از دست دادن یاری میکائیل و جبرئیل خوانده‌اند.23 که می‌توان از این عبارت چنین نتیجه گرفت که با پناه بردن به اسلام، می‌توان از این یاری بهره‌مند شد.
پس از آنکه رسول خدا(ص) به دیدار حق تعالی شتافتند، در مراسم تدفین ایشان، جبرئیل(ع)، اسرافیل، میکائیل و ملک الموت(ع) یکی پس از دیگری به همراه بسیاری از ملائک حاضر شدند و به همراه اهل بیت(ع) به داخل قبر آن حضرت رفتند.24

حضرت علی(ع)
روایت جالبی از رسول خدا(ص) نقل شده که بیان‌کنندة مصداق خاکی میکائیل در زمین است. ایشان فرمودند:
«هر کس می‌خواهد به هیبت اسرافیل، جایگاه میکائیل، جلالت جبرائیل، علم آدم، خشیّت نوح، خلت ابراهیم، حزن یعقوب، جمال یوسف، مناجات موسی، صبر ایّوب، زهد یحیی، عبادت عیسی، ورع یونس، حسب و خلق (خلقت) محمّد بنگرد، پس به علی نگاه کند که تنها در اوست که خصلت نود پیامبر گنجانده شده است.»25

علاوه بر این دربارة یاری حضرت علی(ع) در جنگ‌های مختلف دورة پیامبر(ص) مانند بدر، احد و ... در روایات آمده، اوّلین کسی که از میان آسمانیان حضرت علی(ع) را به عنوان برادر خویش برگزید اسرافیل بود و پس از او میکائیل و در پی او نیز جبرئیل و اوّلین کسانی که به علی(ع) محبّت ورزیدند حاملان عرش، رضوان دربان بهشت و ملک الموت بودند. همانا ملک الموت بر محبّان علیّ بن ابی طالب(ع) همانند انبیا ترحّم می‌کند.26

این یاری در طول سال‌ها ادامه یافت تا آن زمان که به تصریح امام مجتبی(ع) در خطبة مسجد کوفه، میکائیل ملک به هنگام تشییع جنازة ایشان در سمت راست تابوت آن حضرت حرکت می‌نموده است.27 آن هم به نحوی که امام(ع) اجازه نداشته‌اند تابوت امیرالمؤمنین(ع) را به غیر از جبرئیل و میکائیل بسپارند.

 میکائیل و سیّدالشهدا(ع) در قیامت
در روز قیامت که بسیاری از مردم دچار ترس، وحشت و هراسند؛ میکائیل به یاری زائران سیّدالشّهدا(ع) خواهد آمد.28
بنابر روایتی که از رسول خدا(ص) نقل شده که می‌تواند بیان کننده وظیفة اصلی این دو ملک پس از آن حضرت به شمار آید:
«إن الله خص جبرئیل و میکائیل وإسرافیل بطاعة علی و البراءة من أعدائه والاستغفار لشیعته؛29 خداوند جبرئیل، میکائیل و اسرافیل را برای اطاعت از علیّ بن ابی طالب، برائت جستن از دشمنانش و طلب مغفرت برای شیعیانش مخصوص گردانیده است.»

میکائیل ملک در دورة ظهور امام عصر(عج)

در مقاطع مختلف پس از ظهور جبرئیل و میکائیل حضور ملموسی دارند. که از آن جمله می‌توان به سرآغاز ظهور و هنگامة بیعت با حضرت مهدی(ع) در «مسجدالحرام» و نیز لشکرکشی برای نبرد با سفیانی30 و شکست و کشتن او مشاهده کرد.31

پس از به دست گرفتن حکومت «مکّه» توسط امام عصر(ع) و سلطه بر این منطقه، با توجّه به جنایات سفیانی32 از «شام» تا «عراق» و «شبه جزیره»، مهمترین و ضروری‌ترین اقدام عقب راندن و دفع اوست. از همین رو امام(ع) با سپاهیانی که تحت رهبری ایشان و فرماندهی سیصد و سیزده یار ایشان تشکیل شده با هستة اوّلیة ده هزار نفره به تعقیب سپاهیان سفیانی می‌پردازند.

این تعقیب و عقب راندن سفیانیان تا «دریاچة طبریّه» ادامه می‌یابد. سفیانی از منطقة «وادی یابس»، اقدامات خود را شروع کرده بود. این منطقه در اطراف دریاچة طبریّه قرار دارد. پروندة جنایات سفیانی در همان منطقه‌ای بسته می‌شود که از آنجا آغاز شده بود. میکائیل و جبرئیل از جمله شاخص‌ترین افرادی هستند که در این نبرد و لشکرکشی، امام(ع) را همراهی می‌کنند. ظاهراً جبرئیل فرماندهی ملائک جناح راست و میکائیل، فرماندهی ملائک جناح چپ سپاه امام(ع) را برعهده دارند.33

امام مهدی(ع) پس از ظهور و شکست سفیانی به ناچار با غربیان وارد نبرد و جنگ می‌شوند.34 اندکی که از آغاز نبرد می‌گذرد با وساطت حضرت مسیح(ع)، صلحی چند ساله با مسیحیان و غربیان بسته می‌شود.آنان تنها مدّت کوتاهی به این پیمان متعهّد می‌مانند و مدّتی بعد، آن را نقض می‌کنند. همین امر جنگ دوم امام عصر(ع) را باعث می‌گردد. در میانة نبرد به ناگاه یکی از صلیبیون بانگ می‌زند که صلیب غلبه یافت. در مقابل او نیز یکی از مسلمانان فریاد برمی‌آورد که خیر، یاران و یاوران خدا غلبه یافتند. در پس این مشاجرة لفظی، خداوند به جبرئیل می‌فرماید: «بندگانم را دریاب.» او با صدهزار ملک به یاری سپاه حق می‌شتابد. همین مطلب دربارة میکائیل و اسرافیل نیز اتّفاق می‌افتد که آنان نیز به ترتیب با دویست و سیصد هزار ملک به یاری جبهة حق می‌شتابند و این سپاهیان تازه نفس امر را برای سپاهیان امام زمان(ع) سهل و پیروزی را برای ایشان روان و آسان می‌سازند.35

پس از آنکه دجّال به جمع آوری نیرو و پیرو پرداخت با خیل عظیمی رو به سوی مکّه و مدینه می‌کند که با ممانعت میکائیل در مکّه و جبرئیل در مدینه مواجه می‌شوند.36

روایت وفات میکائیل پیش از جبرائیل(ع) را در قسمت قبل و ضمن حوادث پیش از قیامت دیدیم که از تکرار آن پرهیز می‌کنیم.37
  محمود مطهّری نیا
 
پی‌نوشت‌ها:
1. بحارالأنوار، ج54، ص22؛ ج56، ص50؛ ج94، ص47؛ ج6، ص144.
2. تقریرات الحدود و التعزیرات؛ تقریر بحث الگلپایگانی لمقدّس، ج2، ص132.
3. بحارالأنوار ،ج56، ص260.
4. بحارالأنوار ،ج96، ص383.
5. بحارالأنوار ،ج56، ص252.
6. سورة بقره(2)، آیة 98.
7. سورة نازعات(75)، آیة 5.
8. تفسیر مجمع البیان ،ج 10، ص 326؛ بحار، ج56، ص258.
9. بحار، ج56، ص260.
10. مصباح المتهجد، ص 808؛ اقبال الاعمال، ج 3 ، ص 243.
11. بحار، ج 56، ص260؛ مسند احمد، ج3، ص224.
12. صحیفة سجّادیه، ص 399.
13. ابن حجر، فتح الباری، ج 6 ، ص 293.
14. سورة فرقان(25)، آیة 38؛ سورة ق(50)، آیة 12.
15. بحار، ج 14، ص 154.
16. شیخ صدوق، الاعتقادات فی دین الإمامیّه، ص81؛ معانی الأخبار، ص 23.
17. بحار، ج56، ص271.
18. همان، ج 16، ص 79.
19. محمد بن جریر الطبری ( الشیعی)، نوادر المعجزات، ص 68؛ فتح الباری، ج 7 ، ص158؛ تفسیر المیزان ، ج 13، ص27.
20. تذکره الفقها، علّامه حلّی، ج2، ص575.
21. الغدیر، ج 3، ص 110به نقل از تفسیر طبری.
22. سیّد هاشم بحرانی، مدینـ[ المعاجز، ج 1، ص467.
23. نهج البلاغه، ج 2، ص 155.
24. بحار، ج 22،ص531؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص30.
25. احمد رحمانی همدانی، الامام علی بن ابی طالب(ع)، ص300 به نقل ینابیع الموده قندوزی، ج2، ص80.
26. محمّد بن أحمد قمی، مائـ[ منقبـ[، ص132؛ إرشاد القلوب إلی الصواب، ج‏2، ص 236.
27. کافی، ج1، ص457.
28. کامل الزّیارات، ص 265؛ بحار، ج‏45، ص 183.
29. بحار، ج 40، ص 96.
30. سیّد ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص145.
31. الملاحم وا لفتن، ص296.
32. ر.ک: کتاب شش ماه پایانی، فصل سوم.
33. معجم أحادیث الإمام المهدی (ع)، شیخ علی کورانی، ج 3، ص 96.
34. تفصیل این مطلب را در کتاب عصر ظهور نوشته علی کورانی می توانید، مطالعه نمایید.
35. معجم احادیث الامام مهدی(ع)، ج1، ص366.
36. معجم احادیث الامام مهدی(ع)، ج2، ص92.
37. بحار، ج‏54، ص 105.

سپاهیان آسمانی امام مهدی (عج)

در مقاطع مختلف پس از ظهور، جبرئیل و میکائیل حضور ملموسی دارند، که از آن جمله می‌‌توان به سرآغاز ظهور و هنگامة بیعت با حضرت مهدی(ع) در «مسجدالحرام» و نیز لشکر کشی برای نبرد با سفیانی21و شکست و کشتن او اشاره کرد.
 

1ـ جبرئیل
محمود مطهّری نیا


قیام امام عصر(ع)، واقعه‌ای شریف و در عین حال دوست داشتنی است که از هزاران سال پیش، بسیاری چشم امید به وقوع آن داشته‌اند. یکی از مقاطع مهمّ تاریخ پس از ظهور، نبرد با شیطان است. در این جنگ که به حق می‌‌توانیم آن را بزرگترین جنگ تاریخ حیات بشر بدانیم، دو جبهة حقّ و باطل رو در روی هم می‌‌ایستند؛ سپاه باطل متشکّل از جنّ و انسی است که تحت فرمان ابلیس قرار دارند و در مقابل آنان، سپاه حق از مجموعة ملائکه، جنّیان مؤمن و انسان‌هایی است که به ولایت و فرماندهی امام عصر(ع) مفتخر گشته‌اند. ممکن است برخی گمان کنند اینجا اوّلین حضور ملموس ملائکه بر روی زمین است؛ در حالی که ملائکه از مدّت‌ها قبل برای همراهی با امام عصر(ع) قدم بر زمین نهاده‌اند. امام صادق(ع) فرمود: «نخستین کسی که با قائم(ع) بیعت خواهد نمود، جبرئیل است. او در چهرة پرندة سفیدی از آسمان فرود می‌‌آید و با آن حضرت دست بیعت می‌‌دهد. آنگاه یک پا بر بیت الله و پای دیگر [را] بر بیت المقدّس می‌‌گذارد و با ندای زیبا و رسایی که همگان آن را می‌‌شنوند، می‌گوید: «أَتَى أَمْرُ اللّهِ فَلاَ تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ؛1 [هان] امر خدا دررسید پس در آن شتاب مکنید او منزّه و فراتر است از آنچه [با وى] شریک مى‏سازند.» که البتّه آن گونه که خواهیم دید، در غدیرخم نیز او اوّلین بیعت کننده بود.
در این نوشتار قصد داریم نگاهی بسیار بسیار اجمالی به زندگی اوّلین بیعت کننده با امام زمان(ع) بیندازیم.

  • برترین ملک خدا و مأمور برای ....
جبرئیل یکی از چهار ملائکة الهی است که خداوند او را بر دیگر ملائک برتری داده و برگزیده است. گاه در روایات از او با تعبیر «طاووس الملائکه» یاد شده2 که از برتری او بر دیگر ملائک از حیث جمال و زیبایی حکایت می‌‌کند. نقل شده روزی رسول خدا(ص) از جبرئیل پرسید: «گرامی‏ترین خلق نزد خدا کیست؟» او به آسمان رفته و برگشت و گفت:
«گرامی‏ترین خلق نزد خدا، جبرئیل است و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت، امّا جبرئیل موکّل جنگ و یار پیغمبران است و میکائیل موکّل هر قطره که ببارد و هر برگ که بروید و هر برگ که بیفتد و ملک الموت گماشته به گرفتن جان هر بنده است، در خشکی یا دریا و اسرافیل امین خدا است، میان او و آنان».3
در روایتی دیگر جبرئیل(ع) علاوه بر ابلاغ وحی، این موارد را نیز از جمله وظایف خود بر می‌‌شمرد:
«من امین خدا بر وحی اویم و من پیک خدا به سوی انبیا و مرسلینم و من متصدّی خسوف و کسوفم و ملّتی را خدا هلاک نکرده، مگر به دست من».4

  • جبرئیل ملک و انبیای الهی
 در طول مقاطع مختلف تاریخ، جبرئیل حضوری ملموس و پررنگ، به خصوص در تاریخ انبیا داشته که پرداختن به همة آنها در این مختصر، ممکن نیست و به طور گزینشی به موارد محدودی در اینجا اشاره می‌‌شود. در ماجرای خلقت حضرت آدم(ع) و حوادث پس از آن، جبرئیل به طور مداوم و در نقش معلّمی ‌دلسوز، همواره با او در ارتباط بوده و در جریان نبوّت حضرت نوح(ع) نیز علاوه بر وحی، می‌‌توان جبرئیل را در نقش معلّمِ نجّاری این پیامبر خدا، مشاهده کرد. 5

جبرئیل در زندگانی حضرت ابراهیم(ع) نقشی فعّال، از تولّد اسماعیل گرفته تا گذاشتن او در «مکّه» و... داشته است.6 در ماجرای عذاب قوم لوط، جبرئیل(ع) مأمور اجرای فرمان عذاب خداوند بوده که بدون ذکر نام ملائکه این جریان در قرآن کریم نیز آمده است.7

در ماجرای ولادت حضرت مسیح(ع) جبرئیل روح‌الامین که بر مریم قدّیس وارد شد و پیام خدا را به او منتقل ساخت. 8

در تشریفات مبعث، جبرئیل و میکائیل حامل پیام رسالت رسول‌خدا(ص) بودند و علاوه بر آن، در روایات جبرئیل، میکائیل و اسرافیل(ع) را همنشینان رسول خدا(ص) بیان نموده‌اند.9 مهم‌ترین و مشهورترین مأموریّت جبرئیل(ع) در طول حیاتش، ابلاغ وحی‌الهی به رسول خدا(ص) بوده که نیازی به توضیح بیشتر ندارد و دربارة آن بسیار خوانده و شنیده‌ایم؛ لیکن یکی از نکات جالب توجّه در تاریخ حیات رسول خدا(ص) ادبی است که جناب جبرئیل(ع) در برابر رسول خدا(ص) رعایت می‌‌کرده است. به تصریح امام صادق(ع) هرگاه جبرئیل(ع) خدمت پیامبر(ص) می‌‏آمد، اجازة ورود می‌خواست، اگر پیغمبر در حالی بود که مناسب نبود، جبرئیل وارد شود، همان جا می‌‏ایستاد و اگر اجازه می‌داد، وارد می‌شد. محلّ ایستادن او زیر ناودان مقابل در معروف به «باب فاطمه» و مقابل «قبر» است، به طوری که اگر سر را بلند کنی، ناودان بالای سر تو است.10 پیامبر(ص) وقتی مدّتی جبرئیل(ع) را نمی‌دیدند، دل‌تنگ می‌‌شدند،11 که البتّه این دل‌تنگی بیش از آنکه ناشی از ندیدن او باشد، حاکی از انتظار وحی و امید به رسیدن پیام‌های خداوند متعال بوده است.

در معراج پیامبر(ص)، جبرئیل(ع) همراه صمیمی ‌رسول خدا(ص) بوده است. بنابر آنچه در روایات آمده «هنگامی که حضرت رسول می‌‏خواست به معراج برود، جبرئیل براق را آورد و او را بر در خانة خدیجه بست....وقتی که جبرئیل بر حضرت وارد شد، براق خیلی خوشحالی می‌‏کرد. جبرئیل گفت: ساکت باش! بهترین خلق خدا می‌‏خواهد بر تو سوار شود. براق ساکت شد. بعد، پیامبر سوار او شد و به طرف «بیت المقدّس» روانه شدند. پیامبر پیرمردی را دید از جبرئیل پرسید: این شخص کیست؟ جواب داد: پدرت ابراهیم است. در آنجا فرود آمدند و خداوند تمام انبیا را جمع کرد و جبرئیل اذان گفت. حضرت محمّد(ص) جلو رفت و همة انبیا به امامت او نماز خواندند...».12

  • حضور جبرئیل(ع) در غدیرخم
از امام صادق(ع) روایت است که فرموده: «وقتی پیامبر خطبة غدیر را به پایان رسانید، در میان جماعت، مردی خوش سیما و معطّر ظاهر شده و گفت: به خدا سوگند هیچ وقت محمّد را مانند امروز ندیده بودم که تا این اندازه در معرفی پسر عمویش علیّ بن ابی طالب و برای تثبیت وصایت و ولایت او اصرار، تأکید و پافشاری نماید و به راستی جز کافر به خدای عظیم و پیامبرش، هیچ کس قادر به مخالفت با آن قرارداد نیست، غم و اندوه طولانی و دراز بر کسی که پیمانش بگسلد!»

امام صادق(ع) فرمود: «عمر بن خطّاب از هیئت و طرز سخن آن شخص، شگفت‏زده گشته و رو به رسول خدا(ص) کرده، عرض نمود: آیا شنیدی آن مرد چه گفت؟

چنین و چنان گفت، پیامبر(ص) فرمود: «ای عمر! آیا فهمیدی او که بود؟» گفت: خیر، فرمود: «او روح‌الامین جبرئیل بود، پس مبادا ولایت علی را نقض کنی که در این صورت، خداوند، پیامبر، فرشتگان خدا و همة مؤمنان از تو بیزار شوند!»13

در منابع آمده وقتی پیغمبر خدای(ص) رحلت فرمود، جبرئیل(ع) فرود آمد و پیغمبر خدا(ص) پوشیده روی بود و در خانة امیرالمؤمنین و صدیقة طاهره و حسنین(ع) بودند. گفت:

سلام بر شما باد ای خانوادة پیغمبر! هر نفسی چشندة مرگ است. به درستی که در می‌‏یابند پاداش‌های خود در روز قیامت و در برابر خدای تعالی، [در آن روز] خرسندی از هر مصیبت و جانشینی از هر هالک و تلافی از هر فوت ‏شونده است. پس به خداوند وثوق و اعتماد نمایید و به او امیدوار باشید. به درستی که مصیبت زده آن است که از ثواب خدای، دچار حرمان شود و این آخر قدم من است در دنیا».

و از جابر بن عبدالله نقل شده که گفت چون پیغمبر خدای(ص) از دار فانی به سرای جاودانی رحلت فرمود، تسلیت دادند اهل بیت را ملائکه که سخنشان شنیده می‌‏شد و اشخاصشان دیده نمی‏شد و گفتند: «السّلام علیکم یا اهل البیت و رحمة الله و برکاته، ان فی الله عزّ و جلّ عزاء من کلّ مصیبة و خلفا من کل هالک فبالله فثقوا و ایّاه فارجوه فإنّما المحروم من حرم الثواب و السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ سلام بر شما باد ای اهل خانه و رحمت و برکات خدای بر شما باد! به درستی که در وجهة خدای تعالی، خرسندی از هر مصیبتی، خلیفه از هر هالکی است؛ پس به خدای تعالی اتکال گیرید و به او امیدوار شوید و محروم آن است که از ثواب خدای محروم شود و سلام و رحمت و برکت‌های خدای بر شما باد».14

  • جبرئیل در خدمت ائمه(ع)
جبرئیل ملک در طول حیات اهل بیت(ع) بارها بر ایشان نازل شده و به مأموریّت‌های محوّل شده به خود می‌‌پرداخت که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌‌کنیم:

1. حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)
علاوه بر ماجرای ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س)، در مقاطعی دیگر نیز جبرئیل(ع) را در زندگی امیرالمؤمنین(ع) می‌‌توان مشاهده نمود. در ماجرای بدر، هنگامی‌که مسلمانان تشنه شده بودند، حضرت علی(ع) برای آوردن آب به سر چاهی می‌‌روند و هنگامی‌که بر سر چاه بودند سه وزش باد شدید را احساس می‌‌کنند. بعد از برگشت، پیامبر اکرم(ص) به ایشان می‌‌فرمایند: «باد اوّل جبرئیل(ع) با هزار ملک و باد دوم میکائیل و سومی‌ اسرافیل هرکدام به همراه هزار ملک دیگر بوده‌اند که آنان همگی بر تو سلام کردند و مددرسان ما هستند و ابلیس با دیدن آنان عقب‌نشینی کرد».15
به تصریح امام مجتبی(ع) در خطبه‌ای که پس از شهادت امیرمؤمنان(ع) در «مسجد کوفه» ایراد نمودند، میکائیل ملک به هنگام تشییع جنازة ایشان در سمت راست تابوت آن حضرت حرکت می‌‌نموده است و ایشان اجازه نداشته‌اند تابوت امیر المؤمنین(ع) را به غیر از جبرئیل و میکائیل بسپارند.16

2. امام حسین(ع)
مشهورترین ماجرای نسبت جبرئیل(ع) با سیّدالشّهدا(ع) به هنگام ولادت ایشان و دربارة فُطُرس ملک رخ داده که ماجرای آن از این قرار است: از صادق آل محمّد(ص) شنیدم که می‌‌فرمود:

«وقتی حضرت حسین بن علی(ع) متولّد شد خدای حکیم به جبرئیل دستور داد با هزار ملک به زمین هبوط کند و از طرف خدا و خویشتن به حضرت رسول اعظم(ص) تهنیّت و تبریک بگوید. هنگامی که جبرئیل متوجّه زمین شد، به جزیره‏ای از جزیره‏های دریا عبور کرد، در آن جزیره، ملکی بود که وی را فطرس می‌‌گفتند و از ملائکة حاملین عرش به شمار می‌‌رفت، خدای حکیم او را به دنبال امری فرستاده بود، وی در انجام آن سستی کرده بود، خدای توانا پرهای او را شکسته و وی را در آن جزیره ‌انداخته بود. مدّت هفت‌صد سال بود که او خدا را در آن جزیره می‌‏پرستید تا اینکه امام حسین(ع) متولّد شد، آن ملک به جبرئیل گفت: کجا می‌‌روی؟ گفت: خدای رحمان و رحیم یک نعمتی به حضرت محمّد(ص) عطا کرده، من مأمور شدم که از طرف خدا و خودم به آن بزرگوار تهنیّت بگویم.

گفت: ای جبرئیل! مرا نیز به همراه خود ببر، شاید حضرت محمّد(ص) دربارة من دعا کند! جبرئیل او را با خود آورد.
هنگامی که جبرئیل به حضور پیغمبر معظّم(ص) مشرّف شد و از طرف خدا و خویشتن به پیامبر اعظم(ص) تبریک گفت و داستان فطرس را شرح داد، رسول اکرم(ص) فرمود: «به فطرس بگوجسد خود را به ‌[بدن] این مولود مسعود بمال و به سوی مکان خویشتن باز گرد. فطرس پس از اینکه بدن خود را با حضرت حسین(ع) تماس داد و پرواز نمود، گفت: یا رسول الله! امّت تو به زودی حسین تو را می‌‌کشند، حسین(ع) این حق را به گردن من دارد که هر کس آن بزرگوار را زیارت نماید، من زیارت وی را به عرض آن حضرت برسانم و هر کسی که به آن حضرت سلام کند، من سلامش را به آن بزرگوار برسانم و هر کسی که درود بر آن حضرت بفرستد، من درود او را به امام حسین می‌‌رسانم. این بگفت و پرواز نموده، بالا رفت».17

حضرت صادق(ع) فرمودند:
کربلا را زیارت کنید و آن را ترک نکنید زیرا این سرزمین بهترین فرزندان آدم(ع) را در خود گرفته، بدانید و آگاه باشید هزار سال قبل از اینکه جدّم حسین(ع) در آن ساکن گردد، فرشتگان این سرزمین را زیارت کرده‏اند و شبی منقضی نمی‏شود، مگر آنکه جبرئیل و میکائیل این مکان را زیارت می‌‏کنند، بنا بر این ای یحیی! (مقصود «یحیی» پدر «فضل» می‌‏باشد) سعی کن این مکان از تو فوت نشود و از دستت نرود.»18

  • دشمنان جبرئیل: ناصبیان و یهود؛
در آیة 97 سورة‌ بقره آمده:
«قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْریلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلی‏ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدیً وَ بُشْری‏ لِلْمُؤْمِنینَ؛ آنها می‌‏گویند: چون فرشته‏ای که وحی را بر تو نازل می‌‏کند، جبرئیل است و ما با جبرئیل دشمن هستیم، به تو ایمان نمی‏آوریم! بگو: کسی که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالی که کتب آسمانی پیشین را تصدیق می‌‏کند و هدایت و بشارت است برای مؤمنان.»

که مشابه این مضمون را در آیة 101 سورة‌ نساء نیز می‌‌توان دید. آن گونه که از روایات برمی‌آید یهودیان از جبرئیل(ع) از این بابت متنفّرند که مجری خشم و غضب الهی دربارة آنان بوده است. علاوه بر آن به سبب میزان تمجیدها و حمایت‌های جبرئیل(ع) از امیرمؤمنان(ع) آن دسته از جامعة اسلامی‌که در زمرة ناصبیان قرار گرفته و بغض اهل بیت(ع) را در دل دارند، از جبرئیل(ع) نیز متنفّرند. از حضرت امام حسن عسکری(ع) نقل می‌‏کند که فرمود:

«جابر ابن عبد الله انصاری گفت: عبد الله بن صوریا که غلامی یهودی و یک چشمش کور بود، یهودیان مدّعی بودند او داناترین افراد مکتب خدا و علوم انبیا است، از پیامبر اکرم(ص) سؤال‌هایی در مورد مسائل مختلف نمود تا ایشان را در جواب آنها به دشواری گرفتار کند، امّا پیامبر اکرم(ص) جواب‌هایی به او دادند که چاره‏ای از نپذیرفتن آنها نداشت.

گفت: این اخبار را کدام فرشته برایت می‌‏آورد؟ فرمود: «جبرئیل». گفت: اگر فرشتة دیگری می‌‏آورد به تو ایمان می‌‏آوردم ولی جبرئیل در بین فرشتگان، دشمن ما است، جز او اگر میکائیل یا دیگری از ملائکه به جز جبرئیل می‌‏آورد به تو ایمان می‌‏آوردم. پیامبر(ص) فرمود: «چرا جبرئیل را دشمن خود می‌‏دانید؟» گفت: چون او گرفتاری و شدّت را برای بنی اسرائیل می‌‏آورد و نگذاشت بخت نصر به دست دانیال کشته شود تا مسلّط بر مردم گردید و بنی اسرائیل را به کشتن داد، هر نوع گرفتاری و ناراحتی را فقط جبرئیل می‌‏آورد ولی میکائیل حامل رحمت خدا بود.19

  • حضور جبرئیل در حوادث ظهور امام عصر(ع) و پس از آن برای یاری ایشان؛
1. صیحة آسمانی
صیحه از جمله نشانه‌های حتمی ‌ظهور است که ‌اندکی پیش از ظهور عمومی ‌امام عصر(ع) رخ می‌‌دهد. ابوبصیر از حضرت امام محمّد باقر(ع) روایت نموده که فرمود:
«هر گاه دیدید آتشی بزرگ و شعله‌ور سه روز یا هفت روز از مشرق طلوع کرد، به خواست خداوند منتظر فرج و ظهور دولت آل محمّد باشید؛ زیرا خداوند بر همه چیز غالب و حکیم است.» آنگاه فرمود: «صدای آسمانی فقط در ماه رمضان است؛ یعنی ماه خدا و آن هم صدای جبرئیل به این مردم است.» سپس فرمود: «گوینده‏ای از آسمان نام قائم را می‌‌برد به طوری که از مشرق تا مغرب آن را می‌‌شنوند. هر کس خواب است، بیدار می‌‏شود و هر کس ایستاده، می‌‏نشیند و هر کس نشسته از وحشت آن صدا برمی‌خیزد. خدا رحمت کند کسی را که از آن صدا عبرت می‌‌گیرد؛ زیرا صدای اوّل، صدای جبرئیل امین است.»

ایشان ادامه دادند:
«آن صدا در شب جمعة بیست و سوم ماه رمضان است، به آن شک ننمایید و آن را بشنوید و پیروی کنید. در آخر آن روز، صدای شیطان ملعون به گوش می‌‌رسد که می‌‌گوید: آگاه باشید! فلانی (مقصود سفیانی است) مظلوم کشته شده است تا بدین وسیله، مردم را به شک بیندازد و در میان آنها فتنه انگیزد، چه بسیار مردم مردّد و متحیّری که در آن روز به واسطة این شک به آتش دوزخ درافتند. ولی شما اگر صدای اوّل را در ماه رمضان شنیدید، شک نکنید که صدای جبرئیل است و علامت آن اینست که اسم قائم و پدرش را می‌‌برد، به طوری که دختران پرده‏نشین نیز آن را می‌‌شنوند و پدر و برادر خود را تشویق به بیرون آمدن، می‌‌کنند.»20

2. جبرئیل در روز ظهور امام زمان(ع)

در مقاطع مختلف پس از ظهور، جبرئیل و میکائیل حضور ملموسی دارند، که از آن جمله می‌‌توان به سرآغاز ظهور و هنگامة بیعت با حضرت مهدی(ع) در «مسجدالحرام» و نیز لشکر کشی برای نبرد با سفیانی21و شکست و کشتن او اشاره کرد.22

پس از به دست گرفتن حکومت مکّه توسط امام عصر(ع) و سلطه بر این منطقه، با توجّه به جنایات سفیانی از «شام» تا «عراق» و «شبه جزیره»، مهم‌ترین و ضروری ترین اقدام، عقب راندن و دفع اوست. از همین رو امام(ع) با سپاهیانی که تحت رهبری ایشان و فرماندهی سیصد و سیزده یارشان تشکیل شده، با هستة اوّلیة ده هزار نفره به تعقیب سپاهیان سفیانی می‌‌پردازند.

این تعقیب و عقب راندن سفیانیان تا «دریاچة طبریّه» ادامه می‌‌یابد. سفیانی از منطقة «وادی یابس» اقدامات خود را شروع می‌کند. این منطقه در اطراف دریاچة طبریّه قرار دارد. پروندة جنایات سفیانی در همان منطقه‌ای بسته می‌‌شود که از آنجا آغاز شده بود. میکائیل و جبرئیل، از جمله شاخص‌ترین افرادی هستند که در این نبرد و لشکرکشی، امام(ع) را همراهی می‌‌کنند. ظاهراً جبرئیل فرماندهی ملائکة جناح راست و میکائیل فرماندهی ملائکة جناح چپ را برعهده دارند.23
 
امام مهدی(ع) پس از ظهور و شکست سفیانی به ناچار با غربیان وارد نبرد و جنگ می‌‌شوند.24
اندکی که از آغاز نبرد می‌‌گذرد با وساطت حضرت مسیح(ع)، صلحی چند ساله با مسیحیان و غربیان بسته می‌‌شود.آنان تنها مدّت کوتاهی به این پیمان، متعهّد می‌‌مانند و مدّتی بعد آن را نقض می‌‌کنند. همین امر جنگ دوم امام عصر(ع) را باعث می‌‌گردد که به آرامی ‌زمینه‌های نبرد با ابلیس و ابلیسیان فراهم می‌‌گردد. در میانة نبرد به ناگاه یکی از صلیبیّون بانگ می‌‌زند که صلیب غلبه یافت. در مقابل او نیز یکی از مسلمانان فریاد برمی‌آورد که خیر، یاران و یاوران خدا غلبه یافتند. در پس این مشاجرة لفظی، خداوند به جبرئیل می‌‌فرماید: «بندگانم را دریاب.» او با صدهزار ملک به یاری سپاه حق می‌‌شتابد. همین مطلب دربارة میکائیل و اسرافیل نیز اتّفاق می‌‌افتد که آنان نیز به ترتیب با دویست و سیصد هزار ملک به یاری جبهة حق می‌‌شتابند و این سپاهیان تازه نفس امر را برای سپاهیان امام‌زمان(ع) سهل و پیروزی را برای ایشان روان و آسان می‌‌سازند.25

پس از آنکه دجّال به جمع آوری نیرو و پیرو پرداخت، با خیل عظیمی ‌رو به سوی مکّه و «مدینه» می‌‌کند که با ممانعت میکائیل در مکّه و جبرئیل در مدینه مواجه می‌‌شود.24

  • مرگ جبرئیل(ع)
ماجرای مرگ جبرئیل در آخر دوران را، امام ششم(ع) چنین بیان نموده‌اند:
«چون خدا اهل زمین را بمیراند، درنگ کند به اندازة زمانی که خلق بوده‏اند و به اندازة آنچه آنها را میرانیده و چند برابرش، سپس اهل آسمان اوّل را میراند سپس‏ درنگ کند به مانند آنچه خلق را آفریده و مانند آنچه اهل زمین و اهل آسمان اوّل را میرانده و چند برابر آن، سپس اهل آسمان دوم را بمیراند و به همین ترتیب بیان کرده تا مرگ اهل آسمان هفتم و فرمود: پس از آن درنگ کند به مانند دوران خلقت و دوران مرگ اهل زمین و اهل هفت آسمان و چند برابر آن. سپس میکائیل را بمیراند، سپس درنگ کند به مانند زمان آفرینش خلق و مانند همة اینها و چند برابر آن. سپس جبرائیل را بمیراند و پس از درنگ همة این مدّت و چند برابرش اسرافیل را بمیراند و پس از درنگ همة آن مدّت و چند برابر آن،‌ عزرائیل را بمیراند...». 25

پی‌نوشت‌ها:

1. سورة نحل(16)، آیة 1.
2. مصباح‏المتهجد، ص 325؛ بحارالأنوار، ج 17، ص 308.
3. الدرّ المنثور، ج 1، ص 93؛ بحار الأنوار، ج‏56، ص 260.
4. همان.
5. بحارالأنوار، ج 11، ص 328.
6. الکافی، ج‏4، ص 201.
7. توضیح بیشتر در این رابطه را در اینجا ببینید: الکافی، ج 8، ص 392.
8. بحارالأنوار، ج 14، ص 215.
9. رجال ‏الکشّی، ص  275؛ بحار الأنوار ، ج‏47، ص 408.
10. الکافی، ج‏4، ص 453.
11. برای نمونه: بحارالانوار، ج‏38 ، ص‏141.
12. الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص 85.
13. الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج‏1، ص 67.
14. الکافی، ج‏3، ص 221.
15. کتاب التفسیر، ج‏2، ص 65.
16. کافی، ج1، ص457.
17.  بحار الأنوار، ج‏43، ص 243 به نقل از امالی.
18. کامل الزّیارات، ص 269.
19. بحارالأنوار، ج 9، ص 283.
20. بحار الأنوار، ج‏52، ص 230.
21. سیّد ابن طاووس، الملاحم و الفتن، ص145.
22. الملاحم و الفتن، ص296.
23. معجم أحادیث الإمام المهدی(ع)، شیخ علی کورانی، ج 3، ص 96.
24. تفصیل این مطلب را در کتاب عصر ظهور نوشته حجّت الاسلام علی کورانی می‌‌توانید مطالعه نمایید.
25. معجم احادیث الامام مهدی(ع)، ج1، ص366.
26. همان، ج2، ص92.
27. بحار الأنوار ، ج‏54، ص 105.

وقت معلوم شیطان

فرض کنید نه یک مؤمن متعهد و نه یک محقّق توانا، بلکه رسانه‌های صهیونیستی بر اساس مبانی معرفتی خویش که منتهی به تسلّط کامل شیطان بر زمین و انسان است زمان خاصّی را برای ظهور منجی و پایان نزاع‌‌های جهان، اعلام کردند و بنابر تعریفی که از توقیت مردود شد، ما ملزم به تکذیب این حرکت رسانه‌ای شیطان شدیم، حال آیا اینکه بیان کنیم گفته‌های آنها و توقیتشان دروغ است، کافی است؟
 

در مجوعه روایات اسلامی و خصوصاً شیعی به بخشی از روایات منقول از معصومان(ع) برمی‌خوریم که تعیین وقت برای ظهور منجی را مردود اعلام کرده 1 و عواقب خطرناکی نیز برای این رویکرد مشخّص فرموده‌اند که تأمّل برانگیزترین آنها، وقوع «بداء» در زمینه‌ها و خصوصاً زمان ظهور منجی است و بر همین اساس، منتظران به تکذیب «وقّاتون» موظّف گردیده‌اند.2

حال با توجّه به مقدّمه‌ای که گذشت و توجّه بیشتر به بحث واقع‌گرایی و اجتناب از اخباری زدگی3 و تطبیق‌های سلیقه‌ای، لازم است عبارت‌‌های اصلی و معانی مدّ نظر ائمة هدی(ع) در مقولة توقیت را بررسی نماییم.

توقیت از نظر ادبی تعیین زمان و اجل برای انجام کاری است؛ یعنی انجام فعلی مدّ نظرست که منوط به گذر زمان و لحاظ ظرف خاصّی از زمان بر آن هستیم. در این صورت برای انجام آن کار، وقت خاص و مشخّصی تعیین می‌کنیم،4 امّا توقیت اصطلاحی که در مباحث مهدویت و آخرالزّمان کاربرد دارد، به اضافة معنای ادبی آن، واجد دو مشخّصة دیگر نیز می‌باشد، اوّل اینکه توقیت مصطلح، تعیین زمان برای امر ظهور است که از قبل و توسط خداوند متعال، زمان آن تعیین گشته است5 و دوم اینکه با توجّه به منفی بودن نگاه آیات قرآن کریم و پیشوایان دین به مقولة توقیت، می‌توان نتیجه گرفت، وقت گذاری ِ زمان تعیین شده با نیّتی سوء و به جهت انحراف فعلی می‌ باشد که قرار است در آن زمان تعیین شده، انجام گیرد و به عبارت بهتر توقیت مصطلح همان «تحریف زمانی» است؛ یعنی همان‌طور که یک کلمة الهیّه با جابه‌جا شدن حروفش چه در ظاهر، چه در معنا و چه در سرّ نهفته در آن تحریف می‌گردد6 و محرّفان با این اقدام در صدد ایجاد انحراف در سنّت‌الهی و هدایت شوندگی انسان‌ها هستند، با توقیت و تحریف زمانی نیز وقوع بزرگترین وعدة خداوند متعال را که ظهور دین اسلام و غلبه بر همة ادیان و عقاید است، دچار جابه‌جایی نموده و حق طلبان را از پیوستن به جبهة حق و پیروی از ولیّ‌الله بازمی‌دارند تا عملاً تحقّق وعدة الهی به تأخیر بیفتد.

با این توضیح به این نتیجه می‌رسیم که بحث توقیت نه تنها از هر فرد مسلمان و معتقدی که عِرق مذهبی دارد، ساخته نیست، بلکه اصولاً محقّقان معتقد نیز از توقیت دور و ناتوانند، چراکه لازمة توقیت بهره‌مندی از برنامه‌ای مدوّن و وسیع برای تقابل با برنامه‌ریزی خداوند متعال در به کمال رساندن فرد و جامعة ‌انسانی است و این امر اصولاً در تناقض با ایمان مداری و سلوک در راه حق است.

آری، اگر افق دید را وسیع تر کنیم، در می‌یابیم توقیت نیز سرآمد تلاش شیطان و تابعان او برای نزاع و جنگ راهبردی و عمیق با ولیّ‌الله است و صرف اعلام زمانی خاص یا عام برای ظهور منجی، توقیت مردود محقّق نمی‌گردد البتّه نفی توقیت شیطانی و لزوم تکذیب آن، دلیلی بر توجیه تعیین زمان از سوی محقّقان و مشتاقان امر شریف ظهور نیست؛ چرا که یکایک اتّفاقات عالم بر اساس مشیّت الهی و آنچه در لوح محفوظ نگاشته و با مدیریت مستقیم ولیّ الله در حال انجام است و صرفاً زمانی اینگونه شبهات و سردرگمی‌ها ایجاد می‌گردد که فرد یا جامعة اسلامی در دام خوراک، افکار و اعمال شیطانی گرفتار شده باشد و از درک و قبول پیام‌‌های متوالی حجّت باطنی که همواره توسط حجّت ظاهری حق نیز تأیید می‌گردد، عاجز شود.

پس «توقیت مردود»، تحریف وقت تعیین شده از سوی خداوند برای تحقّق وعدة او در ظهور کامل اسلام توسط ولیّ الله است که بیان‌ها، قلم‌ها و رسانه‌هایی که امروزه با مطرح کردن زمان‌‌های مختلف و در پی زمینه سازی‌های فرهنگی و عقیدتی مختلفی که در جوامع خویش و بلکه جامعة جهانی نموده‌اند، لزوماً باید تکذیب گردند.

 امّا باز هم مسئلة مهمّی در تکذیب توقیت مورد غفلت واقع شده است؛ فرض کنید نه یک مؤمن متعهد و نه یک محقّق توانا، بلکه رسانه‌های صهیونیستی بر اساس مبانی معرفتی خویش که منتهی به تسلّط کامل شیطان بر زمین و انسان است زمان خاصّی را برای ظهور منجی و پایان نزاع‌‌های جهان، اعلام کردند و بنابر تعریفی که از توقیت مردود شد، ما ملزم به تکذیب این حرکت رسانه‌ای شیطان شدیم، حال آیا اینکه بیان کنیم گفته‌های آنها و توقیتشان دروغ است، کافی است؟

آیا با این موضع گیریِ ظاهریِ ما، جلوی «بداء» گرفته خواهد شد؟

آیا در برابر این تهاجم رسانه‌ای شیطان که در عبارت موجز «توقیت» نهفته است، شیعیان و به‌ویژه علمای خبیر، موظّف به ارائة برنامه و راهکار برای تحقّق وعدة الهی نیستند ؟

واضح است که جواب این سؤالات تداعی کنندة وظیفة سنگینی است که با غفلت ما شیعیان، نه تنها به تأخیر امر فرج منتهی گشته، بلکه شیطان را به پیروزی نهایی و حقیقی خویش امیدوار می‌کند. آری، پاسخ به این سؤالات مستلزم درک صحیحی از وعدة خدا و ویژگی‌‌های تحقّق آن است که قرون متمادی با سرگرم شدن به بسیاری از مباحث بی‌فرجام و ناکارآمد از فکر و بحث اندیشمندان ما دور مانده است و بی‌شک در این کوتاهی‌ها، نقش اخباری گری7 و ایجاد ترس کاذب و پوشالی از ورود به درک ویژگی‌‌های وعدة الهی بسیار مؤثّر و بلکه ویران‌گر بوده است.

رحمت خداوند بر امام خمینی (ره) که با نگرشی عرشی این حجب ظلمانی را شکافت و عملاً در تحقّق وعدة الهی و ظهور اسلام، گام نهاد و با برپایی انقلاب اسلامی ایران، انتصاب عینی و واقعی ولی فقیه به قطب عالم امکان و ولیّ الله فی ارضه را نه از حیث امور شخصیّه، بلکه از حیث شأن اجتماعی و حکومتی آن هویدا ساخت و مقدّمه و زمینة ظهور8 موفور السّرور امام عصر(ع) را در قالب انقلاب عظیم اسلامی مهیّا نمود؛ یعنی همان‌گونه که شروع غیبت خاتم الاوصیاء همراه بود با برگزیدن خواصّی از امّت که واسطه و رابط امام و امّت باشند، اتمام این شب تاریک نیز با سحر انقلاب اسلامی ایران و به وساطت ولایت مطلقة فقیه که در منابع روایی ما مصداق عینی آن؛ یعنی سیّدی از «قم»9 و سیّدی خراسانی10 هستند، رقم خواهد خورد.

امام راحل(ره) در بحث زمان، مکان و دیگر ویژگی‌های انقلاب الهی‌اش نیز همچون انبیای عظام و به ویژه جدّ بزرگوارش، سیّدالشّهدا(ع) با سیاستی معصومانه و لحاظ تاکتیک‌‌های ثمربخش و پیچیده، شروع امر شریف ظهور را بر دوش گرفت.

باید توجّه داشت که توقیت مردود همواره توسط شیطان و ایادی او، خصوصاً یهود طرّاحی و از دو مسیر اصلی منتشر می‌گردد. مسیر اوّل و اصلی، رسانه‌های صهیونیستی است و مسیر دوم، عالمان و محقّقانی که تحت‌تأثیر دام‌‌های شیطان از جایگاه معنوی و الهی خویش فاصله گرفته و به دشمن داخلی اسلام و بلکه ظهور منجی بدل گشته‌اند. یهود به عنوان میداندار و مدیر اجرایی شیطان در تمامی پروژه‌های گمراهی، سابقة طولانی در «تحریف زمانی» دارد، که از مهم‌ترین مصادیق آن، شکستن حرمت روز شنبه و تدارک جنگ زمانی با ولیّ خدا بوده است. این گروه از بنی‌اسرائیل که به اصحاب السّبت11 مشهورند، برای سرکشی از امر خداوند متعال، به شگرد پیچیدة جنگ دین علیه دین روی آوردند و نهایتاً به عذاب الهی گرفتار شدند. امروز نیز پیروان آنها پرچمدار تحریف زمانی و توقیت مردود هستند که با ساز وکار‌های پیچیده، عقاید شیطانی خود را تبلیغ می‌کنند. برای درک بهتر روش‌ها و مسیر‌های این دشمنان اسلام ناچار به ارائة توضیحات و نشانه‌هایی هستیم؛

1. همان‌طور که در مقدّمه آمد، دشمن اصلی اسلام در دو جبهة درونی و بیرونی و با میدانداری یهود در صدد مقابله با ولیّ الله است. دشمن بیرونی، تابلودار، شناخته شده، مستکبر و فاسد است. اقلّیتی شیطان پرست که بر اکثر منابع طبیعی و انسانی تسلّط یافته و در تلاش برای برقراری کامل حکومت شیطان بر روی زمین هستند. برترین ابزار شیطان برای ترویج افکار ضدّ الهی خویش که در لسان روایات شریف به دجّال مشهور است، وسیلة ارتباطی آنها با ایادی خویش و دیگر انسان‌هایی است که در دامشان اسیر گشته و پیرو هوای نفس خویش شده‌اند.

2. از صدر اسلام شیوة تهاجم رسانه‌ای یهود به اسلام رایج بوده است و پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) و هم‌زمان با غصب خلافت، جنگ رسانه‌ای وسیعی علیه ولیّ الله تدارک دیده شد، که توسط یهود بیرونی برنامه‌ریزی و هدایت شده و توسط یهود امّت و منافقان و با ورود برخی تازه مسلمانان یهودی و مسیحی که هیچ‌گاه حقیقتاً به اسلام ایمان نیاوردند، برای ترویج افکار ضدّالهی و در قالب‌‌های مختلف هنری و ادبی اجرا می‌گردید؛ اشارة صریح روایات معصومان(ع) به دوری گزینی از شعرای منحرف و خصوصاً «قاصّ» یا «قُصّاص» که نوک پیکان تهاجم شیطانی یهود به باور‌های اسلامی بودند و تحریم ‌اسرائیلیات، من جمله اقدامات ضدّ دجّالِ آل الله است که در دوره‌های مختلف به اشکال مختلف تبیین می‌گردید.

3. رسانه‌های صهیونیستی که امروزه به‌طور الکترونیک و بسیار گسترده و با شیوه‌های مختلف سال، ماه و روز آخر دنیا را تبلیغ می‌‌کنند، عمدتاً بر اساس اخبار مندرج در کتاب مقدّس تحریف شده و تفاسیر ذیل آیات آن، خصوصاً «تلمود» و همچنین اسناد کهن باقی مانده از اقوام مختلف و با تکیه بر پیش‌گویی‌های جادوگران نوین و قدیم، اقدام به توقیت می‌‌نمایند و با تسلّط فراوان به منابع علمی و برتری تکنیکی، حقّانیت این توقیت را در هماهنگی آن با طبیعت و نظام تکوین که ظاهراً دور از دسترس بشر عادیست به اثبات می‌‌رسانند.

بلایای به ظاهر طبیعی که عمدتاً تحت مدیریت پنهان جبهة استکبار وقوع می‌یابد؛
تهاجم موجودات فرازمینی به اماکن و افراد مختلف که با بهره‌گیری از فناوری نوین و ارتباط پیچیده با اجنّه و برخی نیرو‌های شیطانی و ظلمانی محقّق می‌‌شود؛
گسترش روزافزون و هدفدار بیماری‌‌های پیچیده، کشنده و ناشناخته؛

شیوع نگرش‌ها و عرفان‌های پیچیده و الهام گونه که ماحصل تعالیم دو سدة گذشته، تعالیم شیطانی خصوصاً از طریق رسانه‌های دیداری و شنیداری و ارتباط نامحسوس و ناخواسته با شیاطین کافراست،گسترش افکار و اوهام غیر قابل کنترل و عجیب در اذهان آدمیان که ماحصل خوراک ناپاک و ناسالم و همچنین آلودگی محیطی و اثرپذیری شدید از امواج فراحسّی موجود، در فضای پیرامونی است.

ظهور اعجاب انگیز شخصیّت‌های پیش‌گویی شده که غالباً با رسوخ در مراحل پیش و در حین ازدواج و دست بردن در مراحل اوّلیة خلقت جسمانی و شبیه سازی‌های ضدّ اخلاقی صورت می‌‌پذیرد.

و دیگر مواردی که شبیه سازی شدة همان اتّفاقات و علائمی است که فی الجمله در تعالیم اسلام، اخبار و روایات شیعی نیز مطرح گشته، همه و همه در پی اثبات این مدّعای باطل هستند که توقیت تبلیغ شده در رسانه‌های استکباری، همان وعدة خدا و «یوم معلوم» است تا از این طریق به دو هدف شوم دست یابند:

اوّل: تسلّط کامل بر جهان و تلاش برای پیروزی نهایی شیطان در سایة غفلت و تخدیر شدید انسان‌ها؛

دوم: ایجاد یأس و ناامیدی در مسلمانان و حق طلبان و منتظران منجی موعود که از یک‌سو از پرداختن به خصوصیات و شرایط و اجزای ظهور واهمه داشته و برحذر داشته شوند و از سوی دیگر با این سستی کردن و خمودگی به بلای عظیم «بداء»12 گرفتار گردند.

یوم معلوم و توقیت حق

از جمله معارف قرآنی بحث از سرانجام زندگی انسان‌ها بر روی زمین و برپایی بهشت زمینی توسط خلیفة خدا و در راستای تحقّق وعدة خدواند متعال است13 که تحقّق این وعده، متشکّل از دو مقولة مهمّ ظهور منجی و رجعت صالحان است. ظهور منجی بشریّت که وعدة حتمی پروردگار عالمیان است، پس از گسترش ظلم و فساد و بر اساس برنامه‌ای دقیق، رخ از پس پردة ناپیدایی بیرون می‌‌کشد و این شیوه نه تنها مختصّ او، بلکه سیرة برخی از انبیای عظام و اوصیای گرامی ایشان بوده است.

خداوند متعال از ابتدای آفرینش آدم و تبیین اهداف خلقت او، ظرف زمانی حضور بنی آدم را بر روی زمین تشریح نموده و مقاطع مهم و تعیین کننده‌ای را بر شمرده است که نقطة عطف همة مناسبات ویژة زمانی «وقت معلوم»14 نام نهاده شده است. ابلیس از سر کبر بر خدای خویش شورید، که این طغیان را در اغوای بنی آدم به فعلیّت رساند. او که خود پیش از رانده شدن از عالمان و مقرّبان درگاه الهی بوده است، به سرّ و حقیقت خلقت آدم آگاه بوده و خود را در برابر حق ناتوان و مکایدش را ناکارآمد می‌ یابد15 از این‌رو با کرنش در برابر انوار الهی که متقدّم بر او، وجود، عبادت و علم او بوده‌اند از راه پنهان دیگری مخالفت و سرکشی خود را نمایان می‌سازد. برای او فریفتن انسانی خلق شده از روح و جسم، بسیار دست یافتنی‌تر از در افتادن با انوار عرشی و حقّ مطلق است و به گمان خویش، اگر «زمانی» برای اغواگری بیابد، با تصرّف و نفوذ در آنچه که مایحتاج بنی آدم است، پیدا و پنهان او را از حقیقت عرشی خویش دور ساخته و رفته رفته در مقابل مبداء خلقتش و حقیقت و هدف خلقتش قرار خواهد داد.16

بحث عرفانی فلسفی

شیطان که خود جن است و امکان نامریی شدن دارد17 به سادگی می‌تواند انسان‌های ظاهر بین را به عجز و درماندگی بیندازد و در جایگاه خدای گونه نشسته و ظلمات فکر و عمل خویش را بر جای عقل و فطرت او بنشاند و از این راه، بندگانی را گرد خویش جمع آورده و وعدة روز پیشینش مبنی بر نپذیرفتن فرمان خدا و اثبات برتری‌اش بر آدم را عینیّت بخشد. از این روی عنصر زمان برای او مهم‌ترین و حیاتی‌ترین عامل است و تنها چیزی است که جایگزین نداشته و از دست دادنش مساوی با خلود در جهنّم خواهد بود. بنابراین در راهبرد اساسی شیطان برای نفوذ در عناصر خلقت مادّی انسان با هدف انحراف ریشه‌ای و خداگریزی او، تصرّف در زمان و جهت‌دهی خاص به عنصر زمان از اهمّیت بسزایی برخوردار است.

اوّلین و مهم‌ترین جنگ شیطان، جنگ به‌وسیلة زمان است؛ چه اینکه زمان از حیث ماهیّت از دیگر عناصر لطیف‌تر و وسیع‌تر و از حیث دیگر برای او محدوده‌ای است برای خودنمایی و اثبات ادّعای روز اوّل خلقت آدم؛ پس هرآنچه از ایّام و لیالی که از جانب خدا در بساط تکوین نشانه و مرحله‌ای برای رسیدن به مقام خلیفـ[اللهی است18 خاکریز مستحکمی است که می‌ بایست شیطان در اندیشة فتح آن باشد و اگر در هِرَم ِهمة ایّام الله و لیالی متبرّک، رأسی معیّن شده باشد، تسلّط بر آن رأس به معنای فتح مهم‌ترین عنصر خلقت بنی آدم و به‌عبارتی نیل به هدف شوم او در تقابل با بنده‌پروری ربّ العالمین خواهد بود.

گرچه وجود، اغواگری و شکست حتمی و پایانی شیطان رجیم از مشیّت و برنامة پیش نوشتة الهی خارج نیست، امّا غفلت از عنصر زمان، هیبتی کاذب برای او ایجاد می‌کند که گویی خود ربّ بدی‌ها و خدای شررات‌هاست. به‌عبارت ساده‌تر، تنها نقطة اتّکای شیطان در فریب بنی آدم، ورود به عنصر زمان است، زیرا این تنها نقطة ضعفی است که بر اثر غفلت‌های پیاپی برای هرکس و هرچیز جایگاهی خداگونه برای شیطان در نظر بنی آدم می‌سازد و او به‌جای ربّ العالمین، خدای دروغین را خواهد پرستید.

خداوند متعال آدم(ع) و حوّا را در بهشت سکنا داد و آنها را از نزدیک شدن به درخت و میوة ممنوعه بازداشت و فرمود شیطان دشمن شماست، از او بر حذر باشید. با توجّه به آیات و روایات متعدّدی که این داستان را تبیین نموده است؛ اگرچه ظاهراً دلیل اخراج آدم و حوّا از بهشت، فریب خوردن از شیطان و تناول از میوة ممنوعه بود، امّا با دّقت بیشتر و نگاه راهبردی و عمیق در می‌یابیم ورود به منطقة ممنوعه (عنصر مکان)، خود معلول علّتی قدیمی‌تر و نامحسوس‌تر بوده و آنچه علّت اصلی این تخطّی و فریب خوردگی است، ضعف در فهم صحیح عنصر زمان می‌باشد. آنجا که شیطان به آن دو این‌گونه خطاب نمود که اگر می‌خواهید ابدی باشید از این ممنوعه بخورید؛ زیرا علّت منع خدا جز این نیست که او نخواسته است همچو او ابدی شوید !19

شیطان در ترفند اوّل و آخر خویش انسان را از محدودیّت زمانی که اتّفاقاً برای خودش و از جانب خدا و به‌عنوان مهلت تعیین شده است، می‌ترساند و در کلام ساده او را با انداختن در دام عجله به ‌انجام هر ناشایستی ترغیب می‌ نماید. با اینکه در نگاه دقیق در می‌یابیم این محدودیّت و امهال برای خود او معیّن گشته است20 و او با احالة این عذاب موقوت به بنی آدم، به‌ظاهر، به جایگاه خدایی برای او بدل گشته و او را از مقام خلیفـ[ اللهی به اسفل السّافلین ذلّت و تباهی می‌کشاند.

امّت وسط

از این مقدّمه که بخشی از مباحث نظری و کلامی شیعی است، نتیجه می‌گیریم نهایت تلاش شیطان در جنگ با خدا، رخنه در عنصر زمان و به چالش کشیدن انسان‌ها از طریق پس و پیش جلوه دادن زمان‌های معیّن است. هم او که برای خارج ساختن آدم و حوّا از بهشت، آنها را به عجله واداشت، در سویی دیگر، پس از فریفتن اوّلیة ‌انسان، او را از هر عجله و سرعتی بازداشته و به تسویف و تأخیر و بلکه، مهلت خواستن و گذر از عنصر زمان، ترغیب و وادار می‌سازد21.

البتّه اشاره به این نکتة عرفانی ـ فلسفی که بخشی از خواصّ «ظهور انفسی» است، جلوه‌ای اجتماعی نیز دارد که بیانگر «ظهور آفاقی» و نقش مهمّ عنصر زمان در وقوع آن است. در نبرد بزرگ حزب‌الله (ولیّ الله و همة پیروان او) با حزب الشّیطان (شیطان و تابعانش) جنگ بر سر عنصر زمان، حسّاس‌ترین و بزرگترین جنگ ناپیدا و تعیین کننده است. هرکس در این جنگ پیروز شود از «تقدّم» و «تاخّر» مصون گشته و در امّت وسط22 جای دارد23 و امام او، ولیّ‌الله پیروز نهایی زندگی دنیایی و اخرویست و در سوی دیگر، آن کس که بی‌توجّه به زمان و در غفلت از این عنصر پیچیده و مهم، دچار یکی از «پیشروی» یا «عقب افتادگی» از ولیّ خدا گردد، دنیا و آخرتش را یک جا از دست می‌دهد و این، نتیجة اغواگری شیطان رجیم است.

سطح رویین این نبرد، همان تحریف زمانی است که راهبرد اصلی دجّال در همة زمان‌ها بوده و هست. در اعصار پیشین و در هنگامة فترت؛ بعثت انبیای الهی که وعدة خداوند در زمانی مقرّر و معلوم محقّق می‌گرداند. در اذهان انسان‌های غفلت زده، تکذیب (زمانی) کرده و پس از بعثت فرستادگان حق تعالی، پیروی از آنها را موکول به فردا و فصلی دیگر می‌کند. از یک‌سو در اندیشة غفلت زدگان این‌گونه بر می‌تاباند که ما پیرو پیشینیان خود هستیم و به رسالت و هدایتگری تو نیاز نداریم24 و از سوی دیگر و پس از تبلیغ و تبیین حق، فرستادة خدا را در اذهانشان اُمّی و عقب مانده و خود را پیشرو و امروزین می‌ نمایاند و در زمان وصیّ او نیز عَلَم تجدّد و روزآمدی و گذر از سنّت و کهنگی و کهولت بر افراشته و به اصلاح دروغین که عین افساد است، دست می‌یازد.

در پایان می‌توان گفت: یقیناً آنچه زمینة اصلی عدالت گستری جهانی امام مهدی(ع) است، گذشته از تدارک آیة شریف «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ؛ و هر چه در توان دارید از نیرو و اسب‌هاى آماده، بسیج کنید تا با این [تدارکات] دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانید.»25 عمق ایمان و تعالی معرفت مؤمنان و منتظران قدوم مبارک اوست؛ مقام معظّم رهبری در بیانی نورانی این حقیقت آشکار را این‌گونه بازگو می‌فرمایند: ...ما به زمان ظهور امام زمان ارواحنافداه، این محبوب حقیقى انسان‌ها نزدیک شده‏ایم؛ زیرا معرفت‌ها پیشرفت کرده است...26 آری این مهم که مطمئنّاً سرآمد محصولات و ثمرات مبارک شجرة طیّبة ‌انقلاب اسلامی است، نه تنها جان‌های مشتاق ایرانیان را لبریز نموده است، بلکه رفته رفته سرتاسر گیتی را نیز به رایحة خوش خویش مشعوف می‌سازد؛ از «آسیای جنوب شرقی» تا «آفریقا» و از «اروپا» تا «آمریکای جنوبی» و حتّی در دل ممالک استکباری که مهد شیطان و اذناب اوست، نور معرفت الهی ایرانیان و صاحبان ایمان‌های ثابت و گام‌های استوار رسوخ نموده و همة مستضعفان و محرومان را به طلوع خورشید صلح و عدالت امیدوارتر کرده است که به فرمودة حق تعالی «إِنَّ الأَرْضَ لله یُورِثُهَا مَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛ زمین از آن خداست آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد مى‏دهد و فرجام [نیک] براى پرهیزگاران است.»27

مهدی طباطبایی
 
پی‌نوشت‌ها:
1. کافی، باب کراهـة التَّوقیت، ج 1، صص 368 و 369.
1. همان، ص 369.
3. ر ک: مقالة «ظهور از واقعیت تا تطبیق»، سایت تا ظهور.
4. لسان العرب؛ مجمع البحرین.
5. سورة حجر (15)، آیة 38.
6. سورة نساء (4)، آیة 46.
7. امروزه «مکتب تفکیک» در قلم و گفتار بسیاری از محقّقان عهده‌دار اخباری‌گری نوین در عصر ما معرفی می‌گردد.
8. بحارالانوار، ج 52، ص 252.
9. همان، ص 216و ج 65، ص 193.
10. همان، ج 52، ص 217؛ ملاحم ابن طاووس، ص 53؛ ر ک: روایات متعدد در باب رایات سود.
11. بحارالانوار، ج 14، ص 56.
12. جایگزین کردن تقدیری به جای تقدیر دیگر از سوی خداوند متعال و بنابر حکمتی خاص؛ ر ک: تفسیر المیزان، ج 11، ص 523؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 246.
13. سورة نور (24)، آیة 55؛ ر ک: بحارالانوار، ج 51، ص 58.
14. سورة حجر (15)، آیة 38 و سورة ص (38)، آیة 80.
15. سورة (15)، حجر 40؛ سورة ص (38)، آیة 83.
16. سورة اسراء (17)، آیة 64.
17. سورة اعراف (7)، آیة 27.
18. سورة ابراهیم (14)، آیة 5.
19. سورة اعراف (7)، آیات10 27.
20. همان، آیات 14و15.
21. ر ک: مباحث اخلاقی ـ عرفانی علمای اعلام مخصوصاً کتاب شریف چهل حدیث امام خمینی(ره).
22. بحارالانوار، ج 84، ص 66.
23. کافی، ج 1، ص 191؛ بحارالانوار، ج 23، ص 351.
24. سورة مائده (5)، آیة 104.
25. سورة انفال(8)، آیة 60.
26. بیانات مقام معظّم رهبری در مرداد ماه 1378.
27. سورة اعراف(7)، آیة 128.

دجّال در اسلام

در اسلام یکی از نشانه‌های دوران ظهور، خروج دجّال است. موضوع دجّال بیش از آنچه در روایات شیعه آمده، از طریق اهل‌تسنّن نقل شده‌ است.  قسمت عمدة روایات در مورد دجّال را احمد بن حنبل در کتاب «مسند»، ترمذی در «صحیح» خود، ابن ماجه در «سنن»، مسلم در «صحیح» و ابن اثیر در «نهایه» از عبدالله بن عمر، ابوسعیدخدری و جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده‌اند.



  • اهل سنّت

   در منابع اهل سنّت، برای دجّال صفاتی ذکر شده است، از قبیل اینکه:
1. او ادّعای ربوبیّت می‌کند1؛
2. عمر طولانی دارد2؛
3. همراه او آب و آتش است3؛
4. کور را بینا کرده و برص را شفا می‌دهد4؛ 
5. مرده را زنده می‌کند5؛ 
6. کسی را می‌کشد، آنگاه او را زنده می‌کند6؛
7. با او بهشت و آتش است7؛
8. با او نهری از آب سفید و نهری از آتش است8؛
9. خواستة او بر آورده می‌شود.9


چند مورد از روایات
 پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«أَیُّهَا النَّاسُ مَا بَعَثَ اللهُ نَبِیّاً إِلَّا وَ قَدْ أَنْذَرَ قَوْمَهُ الدَّجَّال‏؛ ای مردم! خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرد، مگر اینکه قوم خویش را از فتنه دجّال بر حذر داشته‌است.»


   پیامبر(ص) فرمودند:
«هر پیامبری بعد از نوح، قوم خود را از فتنة دجّال ترسانده و من نیز شما را بر حذر می‌دارم.»10
از این روایت معلوم می‌شود که در عصر هر پیامبری دجّال یا دجّالانی وجود داشته‌اند که هر پیامبر موظّف بود، قوم خود را از فتنة آن بر حذر دارد وگرنه معنی نداشت انبیای پیشین مردم عصر خویش را نسبت به فتنة دجّالانی که هزاران سال بعد از آنها آشکار خواهد شد، هشدار دهند.


در حدیثی دیگر، می‌خوانیم:
پیامبر فرمود: «قیامت بر پا نمی‌شود تا اینکه سی نفر دجّالی که خود را پیامبر می‌پندارند، ظاهر شوند.»
از این احادیث استفاده می‌شود که دجّال نام شخص معیّنی نیست و به هر شخص دروغگو، پرتزویر و گمراه کننده اطلاق می‌شود.


  •  دجّال در منابع شیعی

امیر المؤمنین(ع) از پیامبر اکرم (ص) نقل می‌کند که فرمودند: «پیش از قیامت ده امر حتمی واقع می‌شود: خروج سفیانی، دجّال، دود، دابّـ[ الارض، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی، فرو رفتن زمین در مشرق جزیر\ العرب، بیرون آمدن آتشی از قعر عدن که مردم را به سوی محشر براند.»11

محدّث قمی از رسول خدا(ص) نقل می‌کند: «چون او ظاهر شود، عالم را پر از فتنه و آشوب نماید و میان او و لشکر قائم جنگ واقع شود، بالأخره آن ملعون به دست حضرت حجّت(عج) یا عیسی بن مریم(ع) (به فرمان امام زمان(عج)) کشته شود.»12

سیّد محمّد صدر می‌فرماید: دجّال رمزی است از اوج تمدّن و تکنیک غرب که با اسلام و مبانی آن ستیز دارد، تمدّنی که درصدد به سلطه کشیدن هر انسانی است. .. ما به طور وضوح مشاهده می‌کنیم که چگونه تمدّن و تکنیک غرب مادّی‌گرا در این عصر بر تمام جوامع، حتّی مسلمانان تسلّط پیدا کرده است.13 .. از بیانات استاد محمّد طیّ14 و نویسندة مصری، شیخ محمّد فهیم ابو عبیه در تعلیقة خود بر کتاب «البدایـ[ و النّهایـ[»15 نیز همین احتمال به دست می‌آید.16

بعضی معتقدند، همان‌گونه که از ریشة لغت دجّال از یک سو و از منابع حدیث از سوی دیگر بر می‌آید، دجّال منحصر به یک فرد معیّن نیست، بلکه عنوانی است کلّی، برای افراد پُرتزویر و حیله‌گر که برای کشیدن توده‌های مردم به‌دنبال خود از هر وسیله‌ای استفاده می‌کنند.

ممکن است این نظر درست باشد؛ چون اگر از مفاهیم رمزی و کنایی روایات مورد بحث، صرف نظر کنیم، بیشتر آنها از نظر ضوابط سندی، اخبار واحدی می‌باشند که چندان معتبر نیستند.

بنابر آنچه که از کتب یاد شده، ذکر نمودیم، دجّال را به دو صورت می‌توان تفسیر نمود:
1. شخصی حقیقی که بیشتر در مصادر اهل سنّت به آن اشاره شده است؛
2. جنبشی فرهنگی و ضدّ دینی که روایات شیعه بیشتر مشعر به آن است و به صورت تشکیلاتی و سازمانی توسط یک نفر یا گروهی هدایت می‌شوند و هدف آنها حاکمیّت بر مردم است. بنابراین بزرگترین دشمن منجیّ آخرالزّمان که هدف او رهایی بشر است، می‌باشند.

خصوصیّات فردی دجّال

 امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «او چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست و مانند ستارة صبح می‌درخشد. چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است، وی در یک قحطی سخت می‌آید و بر الاغ سفیدی سوار است.» 17

ترمینولوژی روایت:

بزرگترین مشخّصة دجّال که در روایت امیرالمؤمنین(ع) به آن اشاره شده است: داشتن یک چشم چپ است، با اوّلین نگاه به آرم رسمی سازمان فراماسونری می‌توانید این چشم چپ را مشاهده نمایید، که در وسط رأس آرم قرار دارد (او چشم راست ندارد و چشم دیگرش در پیشانی اوست)، این چشم درون آرم، درخشان است (و مانند ستارة صبح می‌درخشد) اگر به معنای لغت دجّال توجّه شود، به معنای کذّاب است که این بارزترین خصوصیّت این جامعة مخفی است، مخفی‌کاری این سازمان، نمونة بارز نفاق در ادبیات قرآنی ـ اسلامی است؛ همچنین آنها خود را انسان‌هایی بشر دوست و صلح‌طلب معرفی می‌نمایند؛ یعنی مرکب آنها به جای جنگ و خونریزی که نماد آن رنگ قرمز است، مرکبی سفید است (و بر الاغ سفیدی سوار است) و به وسیلة آن اهداف جنگ‌طلبانة پشت پردة خود را که به رنگ سرخ است، پیش می‌برند، امّا مهم‌ترین ویژگی این سازمان مخوف و مخفی، ضدّ دین و ضدّیت با ادیان توحیدی اصیل می‌باشد که دقیقاً بر روایات اسلامی صدق می‌کنند.

گرداننده‌های این جریان، جریاناتی مشابه را نیز اداره می‌کنند که عنوان دجّال و خصوصیاتش بر همة آنها صدق می‌کند، این گرداننده‌ها، شبکه‌ها و جریانات متّصل به آنها در اختیار صهیونیزم و استکبار جهانی می‌باشند که مقام معظّم رهبری از آنها با عنوان شبکة زورگویان صهیونیست جهانی یاد نموده است، که تمامی یا اکثر فساد، تباهی و جنایات سراسر جهان، زاییدة اعمال آنهاست.

 

حجّت الاسلام سیّد مهدی غفّاری


پی‌نوشت‌ها:

1. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1360.
2. صحیح مسلم، ج 8، ص 205.
3. صحیح بخاری، ج 8، ص 103.
4. مسند احمد، ج 5، ص 13.
5. همان.
6. مستدرک حاکم، ج4، ص 537.
7. مسند احمد، ج 5، ص 435.
8. معجم الکبیر، ج2، ص 56.
9. صحیح مسلم، ج 8، ص 197؛ ر ک به :کتاب موعود شناسی و پاسخ به شبهات، ص531.
10. صحیح ترمذی، باب ما جاء فی دجّال، ص 42.
11. اثباة الهداة، شیخ حرّ عاملی، ج7، ص 405.
12. منتهی الآمال، ج2، ص 336.
13. تاریخ ما بعد الظهور، صص 141-142.
14. المهدی المنتظر بین الدین و الفکر البشری، ص 177.
15. البدایه و النهایه، ج1، ص 188.
16. موعود شناسی و پاسخ به شبهات، ص 533.
17. مهدی موعود، ترجمه و نگارش علی دوانی، ص 965.