درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

عشق بازی با خدا

 منوچهر در عملیات کربلای پنج بدجوری شیمیایی شد. تنش تاول می زد و از چشمانش آب می آمد.
سال شصت و هفت مسئول پادگان بلال کرج شد. گاهی برای پاکسازی و مرزداری می‌رفت منطقه. هر بار که می‌آمد، لاغرتر و ضعیف تر شده بود.
نمی‌توانست غذا بخورد. می‌گفت: دل و روده‌ام را می‌سوزاند. همه‌ی غذاها به نظرش تند بود. هنوز نمی‌دانستیم شیمیایی چیست و چه عوارضی دارد. دکترها هم تشخیص نمی‌دادند. هر دفعه می‌بردیمش بیمارستان، یک سرم می‌زدند، دو روز استراحت می‌داند و می‌آمدیم خانه.

سال 69 مصدومیتش شدیدتر شد. عملی روی منوچهر انجام دادند تا ترکش ها ی سمی را از بدنش خارج کنند. از همان موقع شیمی درمانی هم شروع شد.
روزها به سختی می گذشت و منوچهر حالش روز به روز بدتر می شد، به طوری که تا شش ماه نتوانست حرکت کند. بعد از آن هم با عصا راه می رفت. مدتی بیناییش را از دست داد و بعد از استفاده از آمپول های زیاد تا حدودی بهبود یافت.

بدنش پر از تاول بود طوری که نمی توانست بخوابد. ریه سمت چپش را هم از دست داد و نیمی از روده اش را هم برداشتند. سردردهای شدید گرفت. از درد، خون دماغ می ‌شد و از گوشش خون می آمد.

منوچهر با خدا معامله کرده بود. او حاضر نشد مفت ببازد، حتی ناله هایش را. همیشه می گفت: این درد ها عشق بازی است با خدا.

چند سال گذشت. دیگر بیماری منوچهر را از پای درآورده بود. دکتر من را صدا زد و گفت: نمی دانم چطور بگویم، ولی آقای مدق، تا شب بیشتر دوام نمی آورد. ریه ی سمت چپش از کار افتاده. قلبش دارد بزرگ می شود و ترکش دارد فرومی رود توی قلبش. دیگر نمی توانستم تظاهر کنم. از آن لحظه اشک چشمم خشک نشد. منوچهر هم دیگر آرام نشد. از تخت کنده می شد. سرش را می گذاشت روی شانه ام و باز می خوابید. از زور درد، نه می توانست بخوابد، نه بنشیند.

یکدفعه کف اتاق را نگاه کردم. دیدم کف اتاق پر از خون است. آنژیوکت از دست منوچهر در آمده بود و خونش می ریخت. پرستار داشت دستش را می بست که صدای اذان پیچید توی بیمارستان. منوچهر حالت احترام گرفت. دستش را زد توی خون ها که روی تشک ریخته بود و کشید به صورتش. پرسیدم: منوچهر جان، چه کار می کنی؟، گفت: روی خون شهید وضو می گیرم.

دو رکعت نماز خوابیده خواند. دستش را انداخت دور گردنم و گفت: من را ببر غسل شهادت کنم. مستاصل ماندم. گفت: نمی‌خواهم اذیت شوی.
سرم را گذاشتم روی دستش. گفت: دعا بخوان. آن قدر آشفته بودم که تند تند فاتحه می‌ خواندم. حمد و سه تا قل هوالله و انا انزلناه می‌خواندم. خندید و گفت: انگار تو عاشق‌تری. من باید شرم حضور داشته باشم. چرا قاطی کرده‌ای؟ هم دیگر را بغل کردیم و گریه کردیم. گفت: تو را به خدا، تو را به جان عزیز زهرا دل بکن.

من خودخواه شده بودم. منوچهر را برای خودم نگه داشته بودم. حاضر شده بودم بدترین دردها را بکشد، ولی بماند. دستم را بالا آوردم و گفت: خدایا، من راضیم به رضایت دلم نمی‌خواهد منوچهر بیشتر از این عذاب بکشد. منوچهر لب خند زد و خدا را شکر کرد.

می‌خواستند منوچهر  را ببرند سی سی یو. با محسن دست بردیم زیر کمرش، علی پاهایش را گرفت و نادر شانه‌هایش را. از تخت که بلندش کردیم، کمرش زیر دستم لرزید.
دهانش خشک شده بود. آب ریختم در دهانش. نتوانست قورت بدهد. آب از گوشه ی لبش ریخت بیرون، اما هیچ وقت یادم نمی رود که چه «یا حسین» قشنگی گفت، از ته ته قلبش.
این ها فقط تکه ای از زندگی شهید منوچهر مدق از زبان همسرش بود. گاهی خواندن، فقط خواندن بخشی از سختی های زندگی شهدا آدمی را وادار می کند تا ساعت ها اشک بریزد، ولی همیشه با خود می اندیشم که چه طور آدم هایی در همین حوالی سختی های به این بزرگی را یک تنه به دوش کشیده اند و باز هم اسم آن را عشق بازی با خدا گذاشته اند./


منبع: کتاب اینک شوکران 1، نویسنده : مریم برادران، گروه روایت فتح؛ با تصرف و تلخیص.

منجی مشترک ادیان و آئین ها

دلایل بسیار زیادی وجود دارد که «یک منجی می آید»؛ نمونه اش خروارها خروار نشانه ی بیان شده است که نه فقط توسط مسلمانان بلکه توسط تمامی ادیان (حتّی آنهایی که الهی نیستند) ذکر شده اند. این عقاید درباره ی آمدن یک شخص خاص با ویژگی های منحصر به فرد است. فردی که حدود 7000 روایت درباره ی او فقط در کتب شیعیان موجود است و بخش بسیار وسیعی از کتب و متون قدیمی ادیان را به خود اختصاص داده است.

در جدول زیر، 14 خصوصیت مشترک منجی در میان ادیان را برشمردیم؛ باشد که منجی یگانه دوران ها و هزاره ها را بشناسیم و دیدن دوران طلایی ظهورش را شاهد باشیم؛ ان شاء الله.

لازم به ذکر است که به این فهرست می توان «انتقام گیری منجی از ظالمان»، «همراهی انسان و موجودات دیگر (پری یا همان اجنّه و فرشتگان) با منجی»، «خاص و ممتاز بودن یاران منجی»، «اصلاح‌گری منجی»، «آخرین دولت بودن منجی در میان دولتها»، «طولانی بودن دوران حکومت عادلانه ی منجی» و... نیز اشاره کرد؛ امّا ما به دلیل کوتاه شدن مطلب، از بیان موارد دیگر خودداری کردیم.


پی نوشت:
1.     روایات بسیاری در کتب شیعه و سنی در این باره موجود است؛ برای نمونه ن. ک به: سنن أبی داود 4 / 104 ح 4282، المعجم الکبیر 10 / 137 ح 10230 و برای موعود شیعیان ن. ک به: کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق.، ج‏1، ص 333.
2.    نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1388، ج 1، ص 217 به نقل از کتاب «جاماسب»
3.    از کتاب پاتنگل؛ زبدة المعارف فی اصول العقائد، ص 644؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1388، ج 1،ص 208.
4.    علل الشرایع، ج 1، صص 5- 7؛ عیون اخبار رضا، ج 2، صص 237- 239؛ به نقل از عبقری الحسان، ج 1، ص 51.
5.    «ﺑﺸﺎرت ﻋﻬﺪﻳﻦ»، ص 258؛ به نقل از آمنه شاهنده، «موعود در قرآن و ادیان بودایی»، مجله بینات، شماره 83.
6.    نهاوندی، همان، ص 210؛ به نقل از کتاب «جوک.»
7.    عقد الدرر فی اخبار امام المنتظر، صص 61- 62؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 327.
8.    نهاوندی، همان، ص210 به نقل از کتاب ماسک.
9.    کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، صص 1084- 1085؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 110.
10.    نهاوندی، همان، ص 117؛ به نقل از کتاب شعیای نبی.
11.    علل الشرایع، ج 1، صص 5- 7؛ عیون اخبار رضا، ج 2، صص 237- 239؛ به نقل از عبقری الحسان، ج 1، ص 51.
12.    ﮔﺎﺗﻬﺎ، ص 98؛ به نقل از آمنه شاهنده، همان.
13.    نهاوندی، همان، صص 168- 169 از انجیل یوحنا، باب 16.
14.    انجیل یوحنا، باب 14، به نقل از نهاوندی، همان، ص 167.
15.    «اﺳﺎﻃﻴﺮ ﻫﻨﺪ»، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺑﺎﺟﻼن ﻓﺮخی، ص 58؛ به نقل از مقاله خانم شاهنده.
16.    بشارة الاسلام، ص 74؛ به نقل از روزگار رهایی، ج 2، ص 684.
17.    نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، ج 1، صص 160- 161 به نقل از انجیل لوقا، باب 21.
18.    کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، صص 1630-1629؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 112.
19.    قرآن کریم، سوره قصص، آیه 5.
20.    عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37، بندهای 9 ـ 38.
21.    الغیبة نعمانی، ص 195.
22.     الغیبة شیخ طوسی، ص 262.
23.    انجیل متّی، باب 24؛ به نقل از نهاوندی، همان، ص 152.
24.    کتاب عهد عتیق و عهد جدید، ص 1651؛ به نقل از نهاوندی، همان، ص 128.
25.    تورات، کتاب اشعیای نبی، باب دوم، بندهای 2 ـ 4؛ به نقل از مقاله «عقیده به ظهور حضرت مهدی از نظر اقوام وادیان» به نقل از سایت تخصصی دراسات حضرت مهدی(عج) http://www.m-mahdi.info/farsi/books/056/003.htm
26.    «ﺗﺎرﻳﺦ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ادﻳﺎن»، ج 2، ص 214؛ به نقل از مقاله آمنه شاهنده.
27.    درجست وجوی اﻓﺴﺎﻧﻪﻫﺎی ﻗﺪیمی، «ﺗﺮﺟﻤﻪ رادان»، ص 165؛ به نقل از مقاله خانم شاهنده.
28.    عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی - تهران، چاپ: اول، 1380 ق. ج‏2 ؛ ص242.
29.    نهاوندی، همان، ص 217؛ به نقل از کتاب جاماسب.
30.    کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنّای رسول، ص 417، باب 19، بندهای 11 ـ 18؛ به نقل از مقاله «عقیده به ظهور حضرت مهدی از نظر اقوام وادیان»
31.    کتاب شعیا، سیمان 26-27؛ نهاوندی، همان، ص 120.
32.    رسالة «ﺳﻮﺷﻴﺎﻧﺲ»، ﭘﻮرداوود، ص 265؛ به نقل از مقاله خانم شاهنده.
33.    او خواهد آمد، ص 65 به نقل از کتاب ریگ ودا، ماندالای 4 و16 و24؛ به نقل از مقاله «عقیده به ظهور حضرت مهدی از نظر اقوام وادیان».
34.    به نقل از کتاب جاماسب نامه، با استفاده از مقاله خانم شاهنده.
35.    از مقاله ی «موعود در آیین بودا»، به نقل از سایت موعود، مقالات، به آدرس http://old.mouood.org/content/view/2350/3/
36.    نهاوندی، همان، صص 209- 210؛ به نقل از کتاب دید.
37.    کتاب مقدّس، انجیل یوحنّا، ص 152، باب 5، بندهای 26 ـ 28؛ به نقل از مقاله «عقیده به ظهور حضرت مهدی از نظر اقوام وادیان».
38.    نهاوندی، همان، ص218؛ به نقل از کتاب جاماسب.
39.    آﻓﺮﻳﻨﺶ و ﻣﺮگ در أﺳﺎﻃﻴﺮ، ص 289؛ به نقل از مقاله خانم شاهنده.
40.    «عقد الدرر»، ص 159.
41.    «ﺟﺎﻣﺎﺳﺐ ﻧﺎﻣﻪ»، ص 131؛ به نقل از آمنه شاهنده، «موعود در قرآن و ادیان بودایی»، مجله بینات، شماره 83
42.    ﻓﺮﻫﻨﮓ أﺳﺎﻃﻴﺮ یاحقی، ص 260؛ به نقل از مقاله امنه شاهنده.
43.    کتاب مقدّس عهد عتیق و عهد جدید، صص 1085- 1084؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 110.
44.    نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 117؛ به نقل از کتاب شعیای نبی.


نگذار ستاره مان خاموش شود!

نه ستاره خاموش بود.
و ستاره ی دهم رو به خاموشی می رفت.
عمر این ستاره کوتاه بود، مثل گل.
خیر این ستاره بسیار، مثل آب.
اگر نگاه او غم از دل مردمانش می شست و لبخند بر لبان آنان جاری می ساخت،
کسی کاری نکرد، که لحظه ای بار غم از دلش برود.
تنها کاری کردند این بود که به جای مرهم نهادن بر زخمهای بیشمارش، با ناخن سرکشی، زخم بازش را ریش ریش کردند.
اگر صحبت به زبان هفتاد و دو قوم، تخم اعتماد و اطمینان را در دل دوستانش و بذر کینه را در دل دشمنانش می کاشت، او خود کسی را نداشت مگر« الا بذکر الله تطمئن القلوب»
آنقدر به امامی که مهربان بود بد کردند، که از پشت پرده سخن گفتن برایش آسانتر بود ازدیدن چهره های قیر اندود گناهکار.
 
کاش اینقدر جهانمان تاریک نبود.
کاش جهانمان اینقدر بی ستاره نبود.
کاش این ستاره خاموش نمی شد...

مؤمنان دو بار از دنیا می روند...

 بعضی از ما فقط شیعیان شناسنامه ای هستیم؛ درست! امّا هدفی هست که ارزش دارد به خاطرش، باطنمان را با شناسنامه هایمان یکی کنیم. نمی شود تا آخر عمر دست دست کنیم؛ بالأخره یک روز، جایی، نکته ای، سخنی، عملی یا انگیزه ای ما را از جایمان تکان می دهد. انگیزه ای مثل این انگیزه که: خداوند قادر، به مؤمنان حقیقی فرصتی داده است که در کنار اَبَر مردانی که آفریده است، حکومتی رنگین و پر برکت داشته باشند. حکومتی که بتوانند در آن با هم مانند یک خانواده زندگی کنند و درد و غمی هرگز به حریم خانه هایشان راه نیابد. انگیزه ی مؤمن شدن بهتر از این که توفیق بیابیم مردی را که سالها زیر سیاهه های حسینه، برای داغش، آه کشیده ایم، در مقابلمان ببینیم و دشمنش را، که سالها لعنتش کرده ایم، در دار مکافات به نظاره بنشینیم؟مؤمن شدن به دیدن رو در روی یک لبخند حقیقی بر چهره ی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نمی ارزد؟

بگذارید کمی بیشتر از رجعت مؤمنان بگوییم. ما که دلمان برای «به حقیقت شیعه بودن» قنج رفت! پیش به سوی یافتن انگیزه!

مؤمنانِ خاصّ و نشان شده
مؤمنان، یعنی کسانی که علاوه بر ایمان داشتن به ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و فرزندانشان تا آخرین امام (عجل الله تعالی فرجه)، این ایمان را به مرحله ی عمل در آورده اند؛ به عبارت دیگر، شیعه بودن حقیقی، یعنی ایمان داشتن به دل و عمل کردن در اعضا. ما پیش از این در سایت مستور، از شیعه و نشانه هایش مفصّل سخن گفته ایم.

مؤمنان اساساً نشان شده اند؛ خداوند هم به صراحت می فرماید: «آیا کسی که فاسق و مؤمن است با هم یکی هستند؟ [البتّه] که برابر نیستند!»(1) البتّه این نشان شدگی به خاطر نشان شدگی مولایشان، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) در میان مخلوقات است و نشان شدگی حضرت امیر(ع) به نشان شدگی حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) باز میگردد.(2) مصطفی یعنی چه؟ تا به حال فکر کرده اید؟ مصطفی یعنی برگزیده و نشان شده.

از میان مؤمنان، عدّه ای خاص هستند و بیشتر آنان را ما می شناسیم. افرادی مثل سلمان، ابوذر، مالک اشتر و.... این مؤمنان در شمار رجعت کنندگان خواهند بود و به آنان دراین باره مژده داده شده است.

مثلاً سلمان روزی از رسول خدا(ص) به طور مفصّل راجع به رجعت ائمّه (علیهم السلام) در آخرالزّمان سخنانی شنید و حضرت رسول اکرم(ص) در انتهای سخنانشان به ایشان فرمودند: «اى سلمان! قطعاً تو او (حضرت مهدی(عج)) را درک مى‌ کنى و هرکس که مانند تو باشد و با معرفت حقیقى و راستین، ولایت او را بپذیرد [نیز] او را درک می کند.»(3)

همچنین درباره بازگشت گروهی از مؤمنان خاص نیز از امام صادق(ع) نقل شده است: «از پشت شهر کوفه، بیست و هفت مرد همراه حضرت قائم (عج) بیرون می آیند. پانزده تن آنان از قوم حضرت موسى هستند که «به حق هدایت کنند و به آن دادگرى نمایند»(4) و هفت تن آنان اصحاب کهف هستند و (دیگران) یوشع‏ بن‏ نون‏، سلمان فارسى، ابودُجانه ی انصارى، مقداد و مالک اشتر هستند. پس اینها یاران و فرماندهان او هستند.»(5)

از جمله این مؤمنان نشان شده، علمدار مؤمنان با معرفت و خالص، عبّاس بن علی(ع) و یاران عاشورایی امام حسین(ع) هستند. درباره ی رجعت این بزرگواران پیش از این سخن گفته ایم. (بخوانید: رجعت عاشورائیان )  

مؤمنان دو بار از دنیا می روند
در برخی روایات، تأکید شده است که کسی که مؤمن باشد، چه افرادی خاص مثل سلمان و چه افراد عادی، بازخواهند گشت. در این روایات آمده است که مؤمنان حتماً هم باید شهید بشوند و هم باید بمیرند!

جابر جعفى گفت: از حضرت صادق (ع) درباره تفسیر آیه‏ «اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید...»(6) سؤال کرد. حضرت در پاسخش فرمودند:  

«اى جابر آیا می دانى راه خدا کدام است؟» عرض کرد: نه به خدا مگر اینکه از شما بشنوم.  

حضرت فرمودند: «کشته شدن در راه على و اولاد اوست.» آنگاه ادامه دادند: «هر کس در راه محبّت او کشته شود، در راه خدا کشته شده است و هیچ کس نیست که ایمان به این آیه داشته باشد، مگر اینکه کشته شدن و مرگى در پیش دارد. به این معنى که اگر کشته شود، دوباره برانگیخته مى ‏شود تا بمیرد و اگر مُرد، برانگیخته مى‏ شود تا  کشته شود.»(7)

در این باره روایات مشابه (8) بسیاری وجود دارد که در این مقاله برشمردن تمام آنها سر همه را درد می آورد.

چیزی که در روایات به زیبایی به چشم می خورد این است که بر اساس آیه ی «هر نفسی مرگ را می چشد»(9) هر شهیدی، با چشیدن لذّت شهادت، می بایست برای مُردن به دنیا بازگردد. چنانچه امام صادق(ع) به شاگرد هوشمند و زیرکشان زراره  فرمودند:

« کسى که با شمشیر در راه خدا کشته مى‏ شود با آن کس که در بسترش جان می دهد، یکسان نیست. کسى که کشته مى ‏شود ناچار می باید به دنیا برگردد تا مزه ی مرگ را بچشد.»(10)

رجعت مؤمنان اختیاری است
مؤمنان، در برزخ در بهشت به سر می برند. اگر که آنها ایمانشان در حدّی باشد که لطف خداوند شامل حالشان بشود، مجبور نیستند بازگردند؛ بلکه این بازگشت اختیاری است. در روایتی زیبا از امام صادق(ع) درباره نحوه ی رجعت مؤمنان آمده است:

«چون قائم ظهور کند، بالاى سر مؤمن می روند در قبر او و به او گویند: اى فلانى به راستى صاحب الامر تو ظهور کرد. اگر می خواهى خود را به او برسانى برسان و اگر می خواهى در سایه ی کرامت پروردگار خود بیارامى، بیارام.»(11)

«هر گاه قائم ما قیام کرد، خداوند گروهى از شیعیان ما را که سر دسته شمشیرشان را بر روى دوش داشته باشند، از قبرهاشان برانگیخته نموده به سوى قائم می فرستد. وقتی این خبر به جمعى از شیعیان که هنوز نمرده ‏اند، می رسد، به یکدیگر می گویند: فلانى و فلانى و فلانى از قبرهاى خود بیرون آمده اند و هم اکنون با قائم هستند...»(12)

ترسیم سازی یک رؤیا
می توانید تصوّر کنید روزی را که تمام مؤمنان تاریخ، از گورهای کهنه و قدیمی شان، یا از مقبره ها و ضریح هایشان برخیزند و به یک سو بشتابند؟ بهترین و برگزیده ترین انسان های طول تاریخ! تمامشان! با تمام صفات نیک و مهربانی و گذشتشان.  

مردانگی مالک، صداقت ابوذر، وفاداری عمّار، امانت داری سلمان، تیزهوشی زراره، رازداری مفضّل و ادب و معرفت عبّاس بن علی(ع) وقتی کنار هم جمع بشود، معلوم است که این دنیای ویرانه آباد می شود! حالا فکر کنید تمام این خوب ها، حلقه شوند و نگین این حلقه، آقای خوبی ها (ارواحنا له الفداء) باشد؛ با لشکری از فرشتگان و انبیاء و اوصیاء.

مؤمن حقیقی شدن ما، یک «یا علی» از سوی ما می طلبد و بعد مدد گرفتن از نام مرد مردان برای قدم برداشتن در راهش. آنگاه می ماند تأیید خداوند؛ که هم قدرت و پرتوان است؛ هم دستش باز باز است و هم سفره ی کرم و مهربانی اش گسترده ی گسترده...

«پروردگارا! مرا براى فرمانبردارى امام زمان و خدمتگزارى حضرتش و زندگى در دولت آن سرور و دورى از نافرمانیش، موفق بدار. خداوندا اگر من پیش از آن زمان مُردم، مرا در آن جماعتى قرار بده که در رجعت وى برمى‏ گردند و در دولت و روزگار او به ملک و تمکن میرسند: و در سایه پرچم هاى او به سر می برند، و در زمره او برانگیخته می گردند و چشمشان به جمال او روشن مى ‏شود.»(13)
 

پی نوشت:
1. السجدة :  18 أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً لا یسْتَوُون‏.
2. برگرفته از روایات بلند حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، خطاب به سلمان که از زاذان نقل شده است. خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى - بیروت، البلاغ‏، 1419 ق. ص 375- 377.
3. همان روایت پیشین، همان منبع.
4. اعراف: 159. 
5. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید، ترجمه رسولى محلاتى - تهران، چاپ: دوم، بى تا. ج‏2 ؛ ص361. 
6. آل عمران: 151 وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ
7. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار) - تهران،اسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1378 ش. ص1188. 
8. برای مثال می توان به این حدیث اشاره کرد: در کتاب «منتخب البصائر» از محمد بن طیار از آن حضرت روایت کرده است‏ که در تأویل آیه: وَ یوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً  یعنى: و روزى که برانگیخته میکنیم از هر گروهى، جمعى را. فرمود: هر مؤمنى که کشته شده باشد؛ بدنیا برمیگردد تا (بعد از زندگى مجدد) بمرگ طبیعى بمیرد و هر مؤمنى که مرده باشد، بدنیا برمیگردد تا کشته شود (و بثواب شهادت نائل گردد). (مجلسی، محمد باقر، همان، ص 1187)
9. العنکبوت :  57 کلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‏
10. مجلسی، محمد باقر، همان، ص 1206.
11. کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، ترجمه کمره‏اى - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش. ج‏2 ؛ ص832.
12. مجلسی، محمّد باقر، همان، ص 1212.
13. «وَ وَفِّقْنِی‏ یا رَبِ‏ لِلْقِیامِ‏ بِطَاعَتِهِ‏ وَ لِلثَّوَى فِی خِدْمَتِهِ وَ الْمَکثِ فِی دَوْلَتِهِ وَ اجْتِنَابِ مَعْصِیتِهِ فَإِنْ تَوَفَّیتَنِی اللَّهُمَّ قَبْلَ ذَلِک فَاجْعَلْنِی یا رَبِّ فِیمَنْ یکرُّ فِی رَجْعَتِهِ وَ یمَلَّک فِی دَوْلَتِهِ وَ یتَمَکنُ فِی أَیامِهِ وَ یسْتَظِلُّ تَحْتَ أَعْلَامِهِ وَ یحْشَرُ فِی زُمْرَتِهِ وَ تَقَرُّ عَینُهُ بِرُؤْیتِهِ.» (مجلسی، محمّد باقر، همان، ص 1214).

بر آستان اجابت

مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری از استادش، مرحوم آیت الله سیّدمحمّد فشارکی نقل می‌کند که به هنگام شیوع وبا در «سامرّاء» ایشان فرمود:من حکم کردم بر زنان و مردان از شیعیان سامرّاء که زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه نمایند به روح مطهّر حضرت نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجّت(ع) و او را در نزد فرزندش شفیع قرار دهند تا ایشان نیز در نزد خداوند شفاعت نمایند و من ضامن می‌شوم که هرکس این عمل را انجام دهد، مبتلا به بیماری وبا نشود. همه شیعیان به این حکم عمل کردند و هیچ کس مبتلا به وبا نشد.


بر آستان اجابت

 

••• مطمئن‌ترین و نزدیک‌ترین راه برای اجابت دعا
همه امامان، کشتی نجاتند؛ لیکن کشتی امام حسین(ع) سریع‌تر است.
همه ائمّه(ع) مشعل هدایتند؛ ولی مشعل اباعبدالله الحسین(ع) پرفروغ‌تر است. همه اولیای الهی درهای رحمت پروردگارند؛ امّا درِ رحمت امام حسین(ع) فراخ‌تر است.
همه شهیدان راه حقّ شفابخشند؛ لیکن شفابخشیِ امام حسین(ع) گسترده‌تر است.
همه پیشوایان الهی اعجازگرند؛ ولی معجزات امام حسین(ع) همگانی‌تر است.
امام حسین(ع) هرچه داشت، در طبق اخلاص نهاد و همه را یک‌جا، در راه خدا داد.
خدا نیز به او پاداشی فراخور خداوندی‌اش عطا فرمود: شفا در تربت او، استجابت دعا تحت قبّه او و دوای هر دردی را در گروی یک نگاه او قرار داد.
یکی از وسایل مهم و مجرّب برای توسّل به حضرت سیّدالشّهداء(ع)، «زیارت عاشورا» است.
زیارت عاشورا و مداومت بر آن، بسیار سهل و آسان است. هر کسی در هر مکان و در هر زمانی می‌تواند با دلی پاک و نیّتی صادق به درگاه او روی آورد و این زیارت را طبق دستور امام(ع) بخواند و مشکلش را حل شده بیابد.
چقدر فراوانند کسانی که اولاددار نمی‌شدند، با زیارت عاشورا صاحب اولاد شدند! به بیماری سخت و کمرشکنی چون سرطان مبتلا بودند، از برکت زیارت عاشورا بهبودی یافتند! سرپناهی نداشتند و در پرتوی زیارت عاشورا صاحب خانه و کاشانه شدند!
وه چقدر بسیارند کسانی که یک عمر از درد هجران سوختند، با زیارت عاشورا به کعبه مقصود و قبله موعود رسیدند!

 

••• آثار معجزه‌آسای زیارت عاشورا
آثار معجزه‌آسای زیارت عاشورا در این صفحات نمی‌گنجد؛ ولی به حکمِ
آب دریا را اگر نتوان کشیـد
به قدر تشنگی باید چشید
به نمی از یمِ بیکران آن اشاره می‌کنیم:
1. مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری از استادش، مرحوم آیت الله سیّدمحمّد فشارکی نقل می‌کند که به هنگام شیوع وبا در «سامرّاء» ایشان فرمود:
من حکم کردم بر زنان و مردان از شیعیان سامرّاء که زیارت عاشورا بخوانند و ثواب آن را هدیه نمایند به روح مطهّر حضرت نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجّت(ع) و او را در نزد فرزندش شفیع قرار دهند تا ایشان نیز در نزد خداوند شفاعت نمایند و من ضامن می‌شوم که هرکس این عمل را انجام دهد، مبتلا به بیماری وبا نشود.
همه شیعیان به این حکم عمل کردند و هیچ کس مبتلا به وبا نشد.
این مطلب به قدری روشن بود که سنّی‌ها از روی شرمساری، مرده‌های خود را شبانه دفن می‌کردند و به «حرم مطهّر عسکریّین(ع)» می‌آمدند و می‌گفتند:
ما به شما درود می‌فرستیم؛ آن‌گونه که شیعیان می‌فرستند.1
2. در عهد زعامت مرحوم آیت الله حاج سیّدمحمّد حجّت کوه‌کمری، قحطی و گرانی سختی پدید آمد. آن مرحوم به چهل نفر از طلّاب مهذّب و متدیّن  دستور داد که به «مسجد جمکران» مشرّف شوند و در پشت‌بام مسجد به صورت دسته‌جمعی، زیارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و «دعای علقمه» را بخوانند. آنگاه به حضرت موسی‌بن جعفر(ع)، حضرت ابوالفضل(ع) و حضرت علی‌اصغر(ع) متوسّل شوند، رفع گرانی و نزول باران را از خداوند بخواهند.
چهل تن از طلبه فاضل و متدیّن به امر مرجعیّت اعلای تشیّع به میعادگاه عاشقان شرفیاب شدند؛ زیارت عاشورا را طبق دستور آن مرجع آگاه انجام دادند و مسجد جمکران را به قصد «قم» ترک کردند. هنوز به دِه «جمکران» نرسیده بودند که بارانِ رحمت سیل‌آسا فرو ریخت و طلّاب، ناچار شدند که لباس‌های خود را در آورند، کفش‌های خود را به دست بگیرند و از میان سیلاب‌ها عبور کنند.2
3. داستان همسرِ صالحه استاد اشرف حدّاد را همه شنیده‌اند که به زیارت عاشورا مداومت داشت. در شب اوّل رحتلش، سه بار امام حسین(ع) به دیدارش تشریف‌فرما شدند و در بار سوم، امر فرمودند که عذاب را از اهل آن قبرستان بردارند.3
4. سیّد احمد رشتی هنگامی که از قافله عقب ماند و از زندگی دست شست، توسّل فراوان نمود. سرانجام به محضر کعبه دل‌ها تشرّف یافت. حجّت خدا بعد از فرمان نماز شب و «جامعه کبیره» فرمود:
«شما چرا عاشورا نمی‌خوانید؟ عاشورا، عاشورا، عاشورا.»4
5. مرحوم میرزا ابراهیم محلّاتی، عموی محروم آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدّین محلّاتی، در شب 24 صفر 1336 ه‍ .ق. در «شیراز» رحلت کرد. در همان شب مرحوم شیخ مشکور در «نجف اشرف» حضرت عزرائیل(ع) را در رؤیا دید و از او پرسید: از کجا تشریف می‌آورید؟ فرمود: از شیراز، از قبض روح میرزا ابراهیم محلّاتی می‌آیم.
از وضع آن مرحوم در عالم برزخ پرسید؛ فرمود: در بهترین حالت است. خداوند هزار فرشته موکّل فرموده که از او اطاعت کنند.
پرسید: از کجا ایشان به این مقام رسیده‌اند؟ فرمود: او سی سال تمام بر زیارت عاشورا مداومت داشت.
شیخ مشکور خوابش را برای میرزا محمّدتقی شیرازی نقل کرد. او به شدّت گریه نمود. گفت: خواب است. فرمود: بلی؛ ولیکن خوابِ شیخ مشکور است.
فردای آن روز، تلگرافی از شیراز رسید و صادقه بودن رؤیای شیخ مشکور بر همگان ثابت شد.5
6. مرحوم شیخ صدرا بادکوبه‌ای که بر زیارت عاشورا مداومت داشت، در 11 شعبان 1392ه‍ ‌.ق. درگذشت. پس از بیست و سه سال هنگامی‌که قبر شریفش در موقع تخریب «وادی السّلام» توسط رژیم عفلقی شکافته شد، پیکر پاکش، تر و تازه پدیدار گردید.6
7. مرحوم حاج شیخ حسن فرید که داستان سامرّاء را از مرحوم حائری شنیده بود، به گرفتاری سختی مبتلا می‌شود. از روز اوّل محرّم شروع به خواندن زیارت عاشورا می‌کند. روز هشتم از برکت آن زیارت، به صورت خارق العادّه‌ای مشکلش حل می‌شود.7
8. بانویی که تا بیست سال بعد از ازدواج، اولاددار نمی‌شد، با مداومت بر زیارت عاشورا ـ به مدّت چهل روز ـ صاحب فرزند شد.8
9. مرحوم آقا نجفی اصفهانی می‌نویسد:
دو چلّه زیارت عاشورا جهت مطالب مشروع خواندم و نتیجه گرفتم.9
10. مرحوم حاج شیخ عبدالنّبی عراقی که کتاب ارزشمندی در کیفیت مداومت بر زیارت عاشورا نوشته، انگیزه نگارش این کتاب را برآورده شدن حاجتی به برکت زیارت عاشورا معرفی می‌کند که به نظر ایشان محال عادی بوده است.
در شیوه‌ای که ایشان بیان فرموده، سه روز روزه گرفته می‌شود، روز سوم غسل زیارت کرده، به صحرا رفته، به خواندن زیارت عاشورا پرداخته می‌شود.10

••• کیفیّت ختم زیارت عاشورا
امّا بهترین کیفیّت زیارت عاشورا بر اساس روایتی که شیخ طوسی(ره) در «مصباح المتهجّد» و ابن قولویه در «کامل الزّیارات» از امام‌صادق(ع) نقل کرده‌اند، به قرار زیر است:
1. غسل زیارت کردن در اوّل روز؛
2. رفتن به صحرا یا محلّی مرتفع؛
3. اشاره کردن به سوی «کربلا»؛
4. لعن فراوان بر قاتلان امام حسین(ع) نمودن؛
5. تکبیر گفتن؛
6. زیارت «امین‌الله» یا زیارت ششم امیرالمؤمنین(ع) را خواندن؛
7. دو رکعت نماز زیارت به جای آوردن؛11
8. زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خواندن؛
9. دو رکعت نماز زیارت به جای آوردن؛
10. دعای علقمه خواندن.
امام صادق(ع) تضمین کرده است که هر کس این زیارت را به این کیفیّت بخواند، زیارتش قبول، سعی‌اش مشکور، دعایش مستجاب، حاجتش روا و سلامش به محضر سیّدالشّهداء(ع) واصل گردد. آنگاه پس از آنکه پاداش زیارت عاشورا را هزار هزار حج، هزار هزار عمره و هزار هزار جهاد در محضر رسول خدا(ص) بیان می‌کنند، می‌فرمایند:
«اگر بتوانی در همه عمر، همه روزه این زیارت را بخوانی، انجام بده، که همه این پاداش‌ها از آنِ تو خواهد بود.»
و در پایان می‌فرمایند: «هرگاه تو را حاجتی پیش آید، این زیارت را با این دعا بخوان و به این وسیله به سوی خدا توجّه کن که البتّه حاجتت برآورده می‌شود و بی‌گمان خداوند خلف وعده‌ نمی‌کند.»12
با توجّه به نکات یاد شده، بر همه ما لازم است که مشکلات خود را با توسّل به ائمّه اطهار(ع) و به خصوص از رهگذرِ مداومت بر زیارت عاشورا حل کنیم و از فیوضات بیکران این زیارت غفلت نکنیم.

••• راه آســـان
صحیح‌ترین، معتبرترین، کامل‌ترین و جامع‌ترین کیفیّت ختم زیارت عاشورا همان است که از مصباح المتهجّد شیخ طوسی(ره) نقل کردیم؛ امّا برای کسانی که می‌خواهند همه روزه توفیق ختم زیارت عاشورا پیدا کنند، ولی زمان آنها برای چنین کاری کفاف نمی‌دهد، راه آسانی هست که صاحب کتاب «الصّدف المشحون» با سلسله اسنادش از امام هادی(ع) روایت کرده است. بر اساس این نقل، می‌توان جمله لعن را یک‌بار خوانده، فقط جمله «اللّهمّ العنهم جمیعاً» را صد بار گفت.
همچنین جمله سلام را یک بار خوانده، فقط جمله «السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلَى عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَوْلَادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْن‏» را صد بار گفت.13
آیت الله شبستری نیز این متن را از شیخ طوسی(ره) نقل کرده و شرح داده که صاحب «الذّریعه» نیز به آن اشاره نموده است.14

••• آداب ختـــم
همه ختومات از جمله ختم زیارت عاشورا آدابی دارند که رعایت آنها شایسته است:
1. با وضو باشد؛
2. رو به قبله باشد؛
3. با توجّه کامل انجام پذیرد؛
4. به قصد قربت باشد؛
5. به دور از هر گونه ریا و تظاهر انجام پذیرد؛
6. در صورت امکان در اماکن مقدّسه و مشاهد مشرّفه انجام شود؛
7. در صورت امکان، در ساعت معیّن انجام شود؛
8. در صورت امکان، در مکان معیّن انجام پذیرد؛
9. بدون تکلّم در وسط باشد؛
10. با تن پاک، جامه نظیف، به دور از لقمه شبهه‌ناک باشد.
در مورد ختم زیارت عاشورا، علاوه بر آداب یاد شده، رعایت چند نکته دیگر مناسب است:
1. غسل زیارت کرده باشد؛
2. رو به سوی کربلا باشد؛
3. در صحرا، پشت بام، جای مرتفع، زیر آسمان باشد؛
4. متن زیارت را با صد لعن، صد سلام و سجده انجام دهد؛
5. قبلاً زیارت امین الله یا زیارت ششم امیرمؤمنان(ع) را بخواند؛
6. دو رکعت نماز زیارت به جا آورد؛
7. دعای علقمه را بخواند؛
8. بر قاتلان امام حسین(ع) لعنت فراوان کند؛
9. آن را به نیّت تعجیل در امر فرج انجام دهد؛
10. برای تعجیل در امر فرج دعا کند و حدّاقل بگوید:

«اللَّهُمَّ رَبَّ الْحُسَیْنِ اشْفِ صَدْرَ الْحُسَیْنِ وَ اطْلُبْ بِثَارِهِ اللَّهُمَّ انْتَقِمْ مِمَّنْ قَتَلَهُ وَ أَعَانَ عَلَیْه‏»15


پی‌نوشت‌ها:
1. این داستان به خطّ مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری در نزد نگارنده موجود است.
2. این داستان را به نقل از شاهدان عینی در کتاب «کریمه اهل بیت»، ص 481 آوردیم.
3. این واقعه را صاحب «شفاء الصّدور» در ج 1، ص 126 با سند معتبر نقل کرده است.
4. این تشرّف و این فرمان را مرحوم نوری در نجم الثّاقب، ص 342 بدون واسطه از سیّد احمد رشتی نقل کرده است.
5. شرح حال آن فقید سعید در کتاب «مردی بزرگ از خطّه فارس» به تفصیل آمده و این داستان در منابع فراوان، از جمله «داستان‌های شگفت»، ص 344 آمده است.
6. مشروح این داستان را در کتاب «اجساد جاویدان»، ص 355 آوردیم.
7. داستان‌های شگفت، ص 458.
8. زیارت عاشورا و آثار شگفت، ص 32.
9. سیاحت شرق، ص 380.
10. نگارنده گوید: شیخ طوسی سه روز روزه را در زیارت وارث نقل فرموده است. [مصباح المتهجّد، ص 717].
11. شیخ طوسی، مصباح المتهجّد، ص 781.
12. شیروانی، الصّدف المشحون، ص 199.
13. شبستری، اللّؤلؤ النضید، ص 140.
14. آقا بزرگ طهرانی، الذّریعه، ج 15، ص 29.
15. کفعمی، البلد الأمین، ص 280