درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

سلاح اسرائیل برای شستشوی مغزی

 سینما با توجه به مخاطبان جهانی اش همواره ابزار بسیار خوبی برای پوشش اخبار و عقاید صهیونیسم، حمایت و تبلیغ مستقیم و غیر مستقیم از اسرائیل بوده است.

حضور یهودیان در صنعت سینما از دیرباز مورد بحث بوده است و اتمروزه کسی شکی در خصوص این نفوذ بر کمپانی ها بزرگ فیلم سازی و آثار تولید شده توسط آنها ندارد.

بارها گفته شده که کمپانی های سینمایی متروگلدن مایر و فاکس قرن بیستم و والت دیزنی مستقیما توسط یهودیان کنترل می شود. صنعت سینمای ایالات متحده آمریکا بنا بر اظهار نظر کارشناسان این حوزه کاملا یهودی است و یهودیان بدون هیچ رقیبی یکه تاز این عرصه هستند و هر کسی را که به آنها منتسب نیست را طرد می کند. هالیوود امروزه به عنوان آفت دنیای جدید مطرح است که در آن تمامی ارزش های اخلاقی و فضیلت انسانی قربانی شده است. تا جایی که از آن با نام « سلاح اسرائیل» برای نشر افکار فاسد صهیونیستها یاد می شود.

نباید فراموش کرد که در پروتکل 12 دانشوران صهیون بر لزوم استفاده از وسایل اطلاع رسانی و تبلیغی تاکید بسیاری شده است و سینما نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست.امین مصطفی نویسنده کتاب روابط آمریکا و اسرائیل اعتقاد دارد که صهیونیست ها به پنج دلیل توجه خود را به سینمامبذول داشتند. این دلایل عبارتند از: «برتری یهود از طریق سینما، توجیه اشغال فلسطین، نشر و گسترش عقاید یهود در جهان، نشان دادن تصویری متزلزل از اعراب و ارائه تصویر همیشه پیروز از اسرائیل در خلال جنگ»

مورخ آمریکایی « نیل گابلر» بر این باور است که یهودیان بودند که هالیوود را به وجود آوردند. او می گوید: سینما و فیلم برداری را غیر یهودیان اختراع کردند اما فکر هالیوود را یهودیان شکل دادند. دارا بودن پتانسیل بالا در تصاویر با احساس، تعدادی از مهاجران یهودی را به این مسیر سوق داد که به ایجاد و تاسیس استودیوها، سیتم تولید و تئاتر روی آورند. افرادی چون آدولف زوکر(1)، ویلیام فاکس(2)، ساموئل گلدوین(3)، لوییس بی مایر(4)، کارل لیمل(5)، مارکس لو(6)، برادران وارنر(7) و تعدادی دیگر توانستند تکنولوژی غریبه ای را به صنایع عظیم میلیاردی مبدل سازند. و همچنین توانستند در کنار این منبع عظیم در آمد قدرت سیاسی وسیعی نیز به دست آورند.

در نگاه اول شاید این کمپانی ها رقیب یکدیگر به نظر برسند اما هرگاه که احساس می کنند جایگاهشان کمی متزلزل شده است به کمک هم می آیند. برای مثال کمپانی تایم وارنر در توصیف علت اساسی ادغام خود با کمپانی های دیگر اعلام کرده است: «در دهه هشتاد ما شاهد عمیق ترین تغییر و تحولات اقتصادی و سیاسی پس از جنگ جهانی دوم بوده ایم. در عین حالی که این تغییرات  انجام می پذیرفتند، جهانگیر شدن از یک پیشگویی به یک واقعیت ملموس تبدیل شد. هیچ یک از رقبای تجاری مهم تا وقتی که پایه و اساس خود را در سرزمین خود محکم و ایمن نکرده است، نخواهد توانست در دراز مدت به موفقیت برسد و حضور چشم گیری در بازارهای مهم دنیا داشته باشد.»

حضور مستقیم یهودیان بر پرده نیز به دهه 1960 بر می گردد. جایی که به واسطه حرکت گروه های کوچک قومی برای کسب حقوق شهروندی افرادی چون فیلیپ راس و شائول بلر در ادبیات به میدان آمدند و فردی چون باربارا در موسیقی پاپ ظهور کرد و افرادی چون وودی آلن و مل بروکز نیز در نمایشکمدی فعالیت خود را آغاز کردند.

هالیوود همچنین در دهه های اخیر تمرکز ویژه ای را بر مسائل قوم گرایانه و اختلافات مذهبی قرار داده است و ازین جهت در صدد حفظ منافع سیاسی خود بر می آیند. تا جایی که گلدبرگ نویسنده کتاب قدرت یهود معتقد است که قدرت هالیوود به یهودیان این امکان را می دهد که قدرت سیاسی قابل ملاحظه ای را برای خود کسب کنند و لذا این عده از اصلی ترین منابع مالی کاندیداهای دموکرات قرار گرفته اند.

در خصوص موسیقی نیز باید گفت یهودیان روسی الاصل بیشترین سهم را در موسیقی به دست گرفته اند تا جایی که عمده شرکت های موسیقی دنیا در دست این افراد قرار دارد و بیش از 80 درصد از امتیاز سروده ها و ترانه های موجود در آمریکا در اختیار آنهاست. البته ساده انگاری است که فکر کنیم 20 درصد بقیه به دست گروه های مستقل اداره می شوند، چرا که آن 20 درصد نیز به وسیله دیگر دفاتر یهودی سازماندهی و مدیریت می گردند.

هنری فورد راجع به موسیقی و نفوذ یهودیان آمریکامی گوید: « در نفوذ یهودیان آمریکا در موسیقی ایالات متحده نباید شک کرد و باید آن را به عنوان یک نفوذ جدی دانست. موسیقی پاپ یک موسیقی کاملا انحصاری یهودی است. جاز نیز یک موسیقی یهودی است که کم کم دارد به موسیقی ملی در ایالات متحده تبدیل می شود.»
 
پی نوشت:
1-      Adolph Zuker
2-      William Fox
3-      Samuel Goldwyn
4-      Louis B.Mayer
5-      Carl Leammle
6-      Marcus Loew
7-      Warner Brothers

منابع:
-لابی صهیونیسم در ایالات متحده آمریکا؛ محسن اسلامی؛1384؛ قم: نشر فقاهت؛ صص148-152
-Ford, Henry, The International Jew. Department Of Translation and Publication. Islamic Culture & Relations Prg. Tehran1997.p146
-بررسی راهکارهای انسجام بخشی به چرخه تولید، توزیع و نمایش آثار سینمایی در ایران، شهرام جعفری نژاد،(1386).پژوهشگاه فرهنگ،هنر و ارتباطات ص 39

یکتایی تو عروس خدا...

 هر چند تو تنها دختری بودی که پیراهن عروسی ات را در شب ازدواج بخشیدی، امّا بانو، تو نه همچون شاهزادگان و دختران کسرایان، بلکه به شکوه هر چه تمام تر به خانه ی علی(علیه السلام) وارد شدی. گویی خداوند جز تو زنی و جز علی(ع) مردی در عالم نداشت و گویی جز شما، زوجی این چنین کفو و هم تراز پیدا نمی شد.(1) و البتّه چنین بود بانو؛ اگر غیر از این بود، آیا خداوند عقد تو و علی(ع) را در آسمان ها می بست؟ عقدی که هزاران فرشته شاهدش بودند.(2)

تو آنچنان که شایسته ی والا مقامی ات بود به خانه ی علی(ع) وارد شدی؛ ای بتول! ای طاهره! ای مطهّره! دوشادوش تو زنان هلهله کنان، نه آن که ترانه بخوانند که تکبیر می گفتند.(3) بانو باید هم چنین می کردند که ساقدوشان تو جبرائیل امین(ع) و میکائیل مقرّب(ع) بودند و میهمانانت، هفتاد هزار فرشته از عرش.(4)

میهمانان عروسی تو، فقط اهالی عرش نبودند. علی(ع)، آن تازه داماد شاد از پیوند با تو، وقتی به سرای مسجد النّبی رسید، از شرم آنکه مبادا کسی ولیمه ی عروسی دختر رسول الله(صلی الله علیه و آله) را نخورد، همه را دعوت کرد. در عروسی تو بانو، تمام مسلمانان شاهد بودند که چگونه سفره ای که یک دیگ بیشتر نداشت، به شهری نان و گوشت داد.(5) و این تنها برکت سفره ی تو نبود بانو!

ای مبارکه! تو مادر پربرکت ترین خانواده ی عالم بودی؛ تو؛ مادر دو نور، همسر نور، فرزند نوری؛ بی جهت نیست که ازدواج تو نورٌ عَلَی نور بود.
بانو! برکت این خانواده از تو بود؛ نبود؟ مگر نه آنکه تو خیر کثیری؟ ای کوثر رسول...!

پی نوشت:
1. برگرفته از این روایت از امام صادق(علیه السلام) که خداوند جلب و علا فرمود: اگر علی(علیه السلام) نبود، کفوی در زمین برای فاطمه(علیها سلام) نمی بود.» (ابن بابویه، محمد بن على، الأمالی، تهران، چاپ ششم، 1376، ص592.)
2. این روایت در هنگامه ی ازدواج حضرت زهرا و حضرت علی(علیهما السلام) از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که خطاب به مولی الموحدین(علیه السلام) فرمودند: « خداوند فاطمه را به شما تزویج کرده است، و براى این عقد هزاران هزار فرشته را گواه گرفته، و به درخت طوبى وحى فرستاده که بر این فرشتگان درّ و یاقوت نثار کند، حور العین این درّ و یاقوت‏ها را تا روز قیامت به همدیگر هدیه میکنند.» (طبرسى، فضل بن حسن، زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام / ترجمه إعلام الورى - تهران، چاپ: اول، 1390 ق. ص 225.)
3. طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی،  قم، چاپ: اول، 1414ق. ص257.
4. طبرسى، فضل بن حسن، زندگانى چهارده معصوم علیهم السلام، همان.
5. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى - تهران، چاپ: اول، 1379، ص: 424.

تو خود بخوان حدیث مفصل (کسب اطلاعات نظامی در مورد قریش..)

رسول خدا (ص) و مسلمانان پس از اینکه مطلع شدند که عده ای از قریشیان به سمت بدر آمده اند، مثل همیشه ابتدا به کسب اطلاعات نظامی از طرف مقابل خود اقدام کردند.
برای مثال نخست خود پیامبر (ص) با یک سرباز دلاور، پس از طی مسافتی، نزد رئیس قبیله ای رفتند و در خلال صحبت، از او پرسیدند: از قریش و محمد (ص) و یاران او چه اطلاعی داری؟

او چنین گفت: به من گزارش داده اند که محمد (ص) و یاران او در فلان روز از مدینه حرکت کرده اند. اگر گزارش دهنده راستگو باشد، اکنون او و یارانش در فلان نقطه هستند (نقطه ای را نشان داد که مسلمانان در آنجا مستقر شده بودند) و نیز به من خبر داده اند که قریش در چنین روزی از مکه حرکت کرده است، اگر گزارش رسیده صحیح باشد، احتمالا حالا در فلان نقطه هستند (نقطه ای را معین کرد که قریش درست در آنجا تمرکز داشتند.)

علاوه بر این یک گروه گشت که در میان آنها زبیر عوام و سعد ابی وقاص هم بودند، به فرماندهی حضرت علی(ع)، کنار آب بدر رفتند تا اطلاعات بیشتری به دست آورند و این نقطه معمولاً مرکز تجمع و دست به دست گشتن اطلاعات بود. این افراد در اطراف آب، به «شترِ آب کشی» با دو غلام که متعلق به قریش بودند، برخورد کردند و هر دو را دستگیر کرده به محضر پیامبر (ص) آوردند. پس از بازجویی، معلوم شد که آن دو مأمورند که آب به قریش برسانند.

پیامبر (ص) از آنها پرسیدند که قریش کجا هستند؟ گفتند: پشت کوهی که در بالای بیابان قرار گرفته است. سپس از تعداد نفرات سوال کردند. آنها گفتند: دقیقاً نمی دانیم. حضرت (ص) فرمودند: روزی چند شتر می کُشند؟، گفتند: یک روز ده شتر و روز دیگر 9 شتر. حضرت رسول (ص) فرمودند: پس نفرات آنها بین نهصد و هزار است. و بعد از سران آنها سوال نمودند و آنها پاسخ دادند: عتبة بن ربیعه، شیبة بن ربیعه، ابوالبختری بن هشام، ابوجهل بن هشام، حکیم بن حزام و امیة بن خلف و ... در میان آنها هستند. در این هنگام پیامبر (ص) رو به اصحاب خود کردند و فرمودند :«مکه جگر پاره های خود را بیرون ریخته است». سپس دستور دادند این دو نفر زندانی گردند تا تحقیقات ادامه یابد.

از دیگر اقداماتی که برای کسب اطلاعات جنگی در مورد دشمنان انجام شد این بود که دو نفر ماموریت پیدا کردند وارد دهکده «بدر» شوند و اطلاعاتی از کاروان کسب کنند. آنها در کنار تلی نزدیک به آب پیاده شدند و وانمود کردند که تشنه هستند و آمده اند آب بخورند. اتفاقاً در کنار چاه دو زن را دیدند که با یکدیگر سخن می گویند. یکی به دیگری می گفت: چرا قرض خود را نمی پردازی، می دانی که من نیازمندم؟ دیگری در پاسخ او گفت: فردا یا پس فردا کاروان می رسد و من برای کاروان کار می کنم، سپس بدهی خود را ادا می نمایم . «مَجدی بن عمرو» که در نزدیکی این دو زن بود، گفتار بدهکار را تصدیق کرد و آن دو زن را از هم جدا نمود.
هر دو سوار از شنیدن این خبر خوشحال شدند و پیامبر (ص) را از آنچه شنیده بودند آگاه ساختند.

بالاخره کارها انجام شد و لشکر مسلمانان خود را آماده جنگ با قریش کرد. در این وقت سپاه مجهز قریش از راه رسید و چون از تپه ای که رو به روی مسلمانان بود، سرازیر شدند، رسول خدا (ص) سر به سوی آسمان بلند کرده و فرمودند:

«بار الها این قریش است که با تمام نخوت و تکبر خود به سوی ما می آیند تا به دشمنی با تو برخاسته و رسول تو را تکذیب کنند، پروردگارا! من اینک چشم به راه نصرت و یاری تو هستم. همان نصرتی که به من وعده داده ای، پروردگارا! تا شب نشده آنان رانابود کن.»

منبع: فروغ ابدیت، آیت الله جعفر سبحانی، ج1، ص407؛ با تصرف و تلخیص.

منجی مشترک ادیان و آئین ها

دلایل بسیار زیادی وجود دارد که «یک منجی می آید»؛ نمونه اش خروارها خروار نشانه ی بیان شده است که نه فقط توسط مسلمانان بلکه توسط تمامی ادیان (حتّی آنهایی که الهی نیستند) ذکر شده اند. این عقاید درباره ی آمدن یک شخص خاص با ویژگی های منحصر به فرد است. فردی که حدود 7000 روایت درباره ی او فقط در کتب شیعیان موجود است و بخش بسیار وسیعی از کتب و متون قدیمی ادیان را به خود اختصاص داده است.

در جدول زیر، 14 خصوصیت مشترک منجی در میان ادیان را برشمردیم؛ باشد که منجی یگانه دوران ها و هزاره ها را بشناسیم و دیدن دوران طلایی ظهورش را شاهد باشیم؛ ان شاء الله.

لازم به ذکر است که به این فهرست می توان «انتقام گیری منجی از ظالمان»، «همراهی انسان و موجودات دیگر (پری یا همان اجنّه و فرشتگان) با منجی»، «خاص و ممتاز بودن یاران منجی»، «اصلاح‌گری منجی»، «آخرین دولت بودن منجی در میان دولتها»، «طولانی بودن دوران حکومت عادلانه ی منجی» و... نیز اشاره کرد؛ امّا ما به دلیل کوتاه شدن مطلب، از بیان موارد دیگر خودداری کردیم.


پی نوشت:
1.     روایات بسیاری در کتب شیعه و سنی در این باره موجود است؛ برای نمونه ن. ک به: سنن أبی داود 4 / 104 ح 4282، المعجم الکبیر 10 / 137 ح 10230 و برای موعود شیعیان ن. ک به: کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، چاپ چهارم، 1407 ق.، ج‏1، ص 333.
2.    نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1388، ج 1، ص 217 به نقل از کتاب «جاماسب»
3.    از کتاب پاتنگل؛ زبدة المعارف فی اصول العقائد، ص 644؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1388، ج 1،ص 208.
4.    علل الشرایع، ج 1، صص 5- 7؛ عیون اخبار رضا، ج 2، صص 237- 239؛ به نقل از عبقری الحسان، ج 1، ص 51.
5.    «ﺑﺸﺎرت ﻋﻬﺪﻳﻦ»، ص 258؛ به نقل از آمنه شاهنده، «موعود در قرآن و ادیان بودایی»، مجله بینات، شماره 83.
6.    نهاوندی، همان، ص 210؛ به نقل از کتاب «جوک.»
7.    عقد الدرر فی اخبار امام المنتظر، صص 61- 62؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 327.
8.    نهاوندی، همان، ص210 به نقل از کتاب ماسک.
9.    کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، صص 1084- 1085؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 110.
10.    نهاوندی، همان، ص 117؛ به نقل از کتاب شعیای نبی.
11.    علل الشرایع، ج 1، صص 5- 7؛ عیون اخبار رضا، ج 2، صص 237- 239؛ به نقل از عبقری الحسان، ج 1، ص 51.
12.    ﮔﺎﺗﻬﺎ، ص 98؛ به نقل از آمنه شاهنده، همان.
13.    نهاوندی، همان، صص 168- 169 از انجیل یوحنا، باب 16.
14.    انجیل یوحنا، باب 14، به نقل از نهاوندی، همان، ص 167.
15.    «اﺳﺎﻃﻴﺮ ﻫﻨﺪ»، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﺑﺎﺟﻼن ﻓﺮخی، ص 58؛ به نقل از مقاله خانم شاهنده.
16.    بشارة الاسلام، ص 74؛ به نقل از روزگار رهایی، ج 2، ص 684.
17.    نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، ج 1، صص 160- 161 به نقل از انجیل لوقا، باب 21.
18.    کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، صص 1630-1629؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 112.
19.    قرآن کریم، سوره قصص، آیه 5.
20.    عهد عتیق، کتاب مزامیر، مزمور 37، بندهای 9 ـ 38.
21.    الغیبة نعمانی، ص 195.
22.     الغیبة شیخ طوسی، ص 262.
23.    انجیل متّی، باب 24؛ به نقل از نهاوندی، همان، ص 152.
24.    کتاب عهد عتیق و عهد جدید، ص 1651؛ به نقل از نهاوندی، همان، ص 128.
25.    تورات، کتاب اشعیای نبی، باب دوم، بندهای 2 ـ 4؛ به نقل از مقاله «عقیده به ظهور حضرت مهدی از نظر اقوام وادیان» به نقل از سایت تخصصی دراسات حضرت مهدی(عج) http://www.m-mahdi.info/farsi/books/056/003.htm
26.    «ﺗﺎرﻳﺦ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ادﻳﺎن»، ج 2، ص 214؛ به نقل از مقاله آمنه شاهنده.
27.    درجست وجوی اﻓﺴﺎﻧﻪﻫﺎی ﻗﺪیمی، «ﺗﺮﺟﻤﻪ رادان»، ص 165؛ به نقل از مقاله خانم شاهنده.
28.    عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی - تهران، چاپ: اول، 1380 ق. ج‏2 ؛ ص242.
29.    نهاوندی، همان، ص 217؛ به نقل از کتاب جاماسب.
30.    کتاب مقدّس، مکاشفه یوحنّای رسول، ص 417، باب 19، بندهای 11 ـ 18؛ به نقل از مقاله «عقیده به ظهور حضرت مهدی از نظر اقوام وادیان»
31.    کتاب شعیا، سیمان 26-27؛ نهاوندی، همان، ص 120.
32.    رسالة «ﺳﻮﺷﻴﺎﻧﺲ»، ﭘﻮرداوود، ص 265؛ به نقل از مقاله خانم شاهنده.
33.    او خواهد آمد، ص 65 به نقل از کتاب ریگ ودا، ماندالای 4 و16 و24؛ به نقل از مقاله «عقیده به ظهور حضرت مهدی از نظر اقوام وادیان».
34.    به نقل از کتاب جاماسب نامه، با استفاده از مقاله خانم شاهنده.
35.    از مقاله ی «موعود در آیین بودا»، به نقل از سایت موعود، مقالات، به آدرس http://old.mouood.org/content/view/2350/3/
36.    نهاوندی، همان، صص 209- 210؛ به نقل از کتاب دید.
37.    کتاب مقدّس، انجیل یوحنّا، ص 152، باب 5، بندهای 26 ـ 28؛ به نقل از مقاله «عقیده به ظهور حضرت مهدی از نظر اقوام وادیان».
38.    نهاوندی، همان، ص218؛ به نقل از کتاب جاماسب.
39.    آﻓﺮﻳﻨﺶ و ﻣﺮگ در أﺳﺎﻃﻴﺮ، ص 289؛ به نقل از مقاله خانم شاهنده.
40.    «عقد الدرر»، ص 159.
41.    «ﺟﺎﻣﺎﺳﺐ ﻧﺎﻣﻪ»، ص 131؛ به نقل از آمنه شاهنده، «موعود در قرآن و ادیان بودایی»، مجله بینات، شماره 83
42.    ﻓﺮﻫﻨﮓ أﺳﺎﻃﻴﺮ یاحقی، ص 260؛ به نقل از مقاله امنه شاهنده.
43.    کتاب مقدّس عهد عتیق و عهد جدید، صص 1085- 1084؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 110.
44.    نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 117؛ به نقل از کتاب شعیای نبی.


مؤمنان دو بار از دنیا می روند...

 بعضی از ما فقط شیعیان شناسنامه ای هستیم؛ درست! امّا هدفی هست که ارزش دارد به خاطرش، باطنمان را با شناسنامه هایمان یکی کنیم. نمی شود تا آخر عمر دست دست کنیم؛ بالأخره یک روز، جایی، نکته ای، سخنی، عملی یا انگیزه ای ما را از جایمان تکان می دهد. انگیزه ای مثل این انگیزه که: خداوند قادر، به مؤمنان حقیقی فرصتی داده است که در کنار اَبَر مردانی که آفریده است، حکومتی رنگین و پر برکت داشته باشند. حکومتی که بتوانند در آن با هم مانند یک خانواده زندگی کنند و درد و غمی هرگز به حریم خانه هایشان راه نیابد. انگیزه ی مؤمن شدن بهتر از این که توفیق بیابیم مردی را که سالها زیر سیاهه های حسینه، برای داغش، آه کشیده ایم، در مقابلمان ببینیم و دشمنش را، که سالها لعنتش کرده ایم، در دار مکافات به نظاره بنشینیم؟مؤمن شدن به دیدن رو در روی یک لبخند حقیقی بر چهره ی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نمی ارزد؟

بگذارید کمی بیشتر از رجعت مؤمنان بگوییم. ما که دلمان برای «به حقیقت شیعه بودن» قنج رفت! پیش به سوی یافتن انگیزه!

مؤمنانِ خاصّ و نشان شده
مؤمنان، یعنی کسانی که علاوه بر ایمان داشتن به ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و فرزندانشان تا آخرین امام (عجل الله تعالی فرجه)، این ایمان را به مرحله ی عمل در آورده اند؛ به عبارت دیگر، شیعه بودن حقیقی، یعنی ایمان داشتن به دل و عمل کردن در اعضا. ما پیش از این در سایت مستور، از شیعه و نشانه هایش مفصّل سخن گفته ایم.

مؤمنان اساساً نشان شده اند؛ خداوند هم به صراحت می فرماید: «آیا کسی که فاسق و مؤمن است با هم یکی هستند؟ [البتّه] که برابر نیستند!»(1) البتّه این نشان شدگی به خاطر نشان شدگی مولایشان، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(ع) در میان مخلوقات است و نشان شدگی حضرت امیر(ع) به نشان شدگی حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) باز میگردد.(2) مصطفی یعنی چه؟ تا به حال فکر کرده اید؟ مصطفی یعنی برگزیده و نشان شده.

از میان مؤمنان، عدّه ای خاص هستند و بیشتر آنان را ما می شناسیم. افرادی مثل سلمان، ابوذر، مالک اشتر و.... این مؤمنان در شمار رجعت کنندگان خواهند بود و به آنان دراین باره مژده داده شده است.

مثلاً سلمان روزی از رسول خدا(ص) به طور مفصّل راجع به رجعت ائمّه (علیهم السلام) در آخرالزّمان سخنانی شنید و حضرت رسول اکرم(ص) در انتهای سخنانشان به ایشان فرمودند: «اى سلمان! قطعاً تو او (حضرت مهدی(عج)) را درک مى‌ کنى و هرکس که مانند تو باشد و با معرفت حقیقى و راستین، ولایت او را بپذیرد [نیز] او را درک می کند.»(3)

همچنین درباره بازگشت گروهی از مؤمنان خاص نیز از امام صادق(ع) نقل شده است: «از پشت شهر کوفه، بیست و هفت مرد همراه حضرت قائم (عج) بیرون می آیند. پانزده تن آنان از قوم حضرت موسى هستند که «به حق هدایت کنند و به آن دادگرى نمایند»(4) و هفت تن آنان اصحاب کهف هستند و (دیگران) یوشع‏ بن‏ نون‏، سلمان فارسى، ابودُجانه ی انصارى، مقداد و مالک اشتر هستند. پس اینها یاران و فرماندهان او هستند.»(5)

از جمله این مؤمنان نشان شده، علمدار مؤمنان با معرفت و خالص، عبّاس بن علی(ع) و یاران عاشورایی امام حسین(ع) هستند. درباره ی رجعت این بزرگواران پیش از این سخن گفته ایم. (بخوانید: رجعت عاشورائیان )  

مؤمنان دو بار از دنیا می روند
در برخی روایات، تأکید شده است که کسی که مؤمن باشد، چه افرادی خاص مثل سلمان و چه افراد عادی، بازخواهند گشت. در این روایات آمده است که مؤمنان حتماً هم باید شهید بشوند و هم باید بمیرند!

جابر جعفى گفت: از حضرت صادق (ع) درباره تفسیر آیه‏ «اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید...»(6) سؤال کرد. حضرت در پاسخش فرمودند:  

«اى جابر آیا می دانى راه خدا کدام است؟» عرض کرد: نه به خدا مگر اینکه از شما بشنوم.  

حضرت فرمودند: «کشته شدن در راه على و اولاد اوست.» آنگاه ادامه دادند: «هر کس در راه محبّت او کشته شود، در راه خدا کشته شده است و هیچ کس نیست که ایمان به این آیه داشته باشد، مگر اینکه کشته شدن و مرگى در پیش دارد. به این معنى که اگر کشته شود، دوباره برانگیخته مى ‏شود تا بمیرد و اگر مُرد، برانگیخته مى‏ شود تا  کشته شود.»(7)

در این باره روایات مشابه (8) بسیاری وجود دارد که در این مقاله برشمردن تمام آنها سر همه را درد می آورد.

چیزی که در روایات به زیبایی به چشم می خورد این است که بر اساس آیه ی «هر نفسی مرگ را می چشد»(9) هر شهیدی، با چشیدن لذّت شهادت، می بایست برای مُردن به دنیا بازگردد. چنانچه امام صادق(ع) به شاگرد هوشمند و زیرکشان زراره  فرمودند:

« کسى که با شمشیر در راه خدا کشته مى‏ شود با آن کس که در بسترش جان می دهد، یکسان نیست. کسى که کشته مى ‏شود ناچار می باید به دنیا برگردد تا مزه ی مرگ را بچشد.»(10)

رجعت مؤمنان اختیاری است
مؤمنان، در برزخ در بهشت به سر می برند. اگر که آنها ایمانشان در حدّی باشد که لطف خداوند شامل حالشان بشود، مجبور نیستند بازگردند؛ بلکه این بازگشت اختیاری است. در روایتی زیبا از امام صادق(ع) درباره نحوه ی رجعت مؤمنان آمده است:

«چون قائم ظهور کند، بالاى سر مؤمن می روند در قبر او و به او گویند: اى فلانى به راستى صاحب الامر تو ظهور کرد. اگر می خواهى خود را به او برسانى برسان و اگر می خواهى در سایه ی کرامت پروردگار خود بیارامى، بیارام.»(11)

«هر گاه قائم ما قیام کرد، خداوند گروهى از شیعیان ما را که سر دسته شمشیرشان را بر روى دوش داشته باشند، از قبرهاشان برانگیخته نموده به سوى قائم می فرستد. وقتی این خبر به جمعى از شیعیان که هنوز نمرده ‏اند، می رسد، به یکدیگر می گویند: فلانى و فلانى و فلانى از قبرهاى خود بیرون آمده اند و هم اکنون با قائم هستند...»(12)

ترسیم سازی یک رؤیا
می توانید تصوّر کنید روزی را که تمام مؤمنان تاریخ، از گورهای کهنه و قدیمی شان، یا از مقبره ها و ضریح هایشان برخیزند و به یک سو بشتابند؟ بهترین و برگزیده ترین انسان های طول تاریخ! تمامشان! با تمام صفات نیک و مهربانی و گذشتشان.  

مردانگی مالک، صداقت ابوذر، وفاداری عمّار، امانت داری سلمان، تیزهوشی زراره، رازداری مفضّل و ادب و معرفت عبّاس بن علی(ع) وقتی کنار هم جمع بشود، معلوم است که این دنیای ویرانه آباد می شود! حالا فکر کنید تمام این خوب ها، حلقه شوند و نگین این حلقه، آقای خوبی ها (ارواحنا له الفداء) باشد؛ با لشکری از فرشتگان و انبیاء و اوصیاء.

مؤمن حقیقی شدن ما، یک «یا علی» از سوی ما می طلبد و بعد مدد گرفتن از نام مرد مردان برای قدم برداشتن در راهش. آنگاه می ماند تأیید خداوند؛ که هم قدرت و پرتوان است؛ هم دستش باز باز است و هم سفره ی کرم و مهربانی اش گسترده ی گسترده...

«پروردگارا! مرا براى فرمانبردارى امام زمان و خدمتگزارى حضرتش و زندگى در دولت آن سرور و دورى از نافرمانیش، موفق بدار. خداوندا اگر من پیش از آن زمان مُردم، مرا در آن جماعتى قرار بده که در رجعت وى برمى‏ گردند و در دولت و روزگار او به ملک و تمکن میرسند: و در سایه پرچم هاى او به سر می برند، و در زمره او برانگیخته می گردند و چشمشان به جمال او روشن مى ‏شود.»(13)
 

پی نوشت:
1. السجدة :  18 أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کمَنْ کانَ فاسِقاً لا یسْتَوُون‏.
2. برگرفته از روایات بلند حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، خطاب به سلمان که از زاذان نقل شده است. خصیبى، حسین بن حمدان، الهدایة الکبرى - بیروت، البلاغ‏، 1419 ق. ص 375- 377.
3. همان روایت پیشین، همان منبع.
4. اعراف: 159. 
5. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد للمفید، ترجمه رسولى محلاتى - تهران، چاپ: دوم، بى تا. ج‏2 ؛ ص361. 
6. آل عمران: 151 وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ
7. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار) - تهران،اسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1378 ش. ص1188. 
8. برای مثال می توان به این حدیث اشاره کرد: در کتاب «منتخب البصائر» از محمد بن طیار از آن حضرت روایت کرده است‏ که در تأویل آیه: وَ یوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً  یعنى: و روزى که برانگیخته میکنیم از هر گروهى، جمعى را. فرمود: هر مؤمنى که کشته شده باشد؛ بدنیا برمیگردد تا (بعد از زندگى مجدد) بمرگ طبیعى بمیرد و هر مؤمنى که مرده باشد، بدنیا برمیگردد تا کشته شود (و بثواب شهادت نائل گردد). (مجلسی، محمد باقر، همان، ص 1187)
9. العنکبوت :  57 کلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْت‏
10. مجلسی، محمد باقر، همان، ص 1206.
11. کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی، ترجمه کمره‏اى - ایران ؛ قم، چاپ: سوم، 1375 ش. ج‏2 ؛ ص832.
12. مجلسی، محمّد باقر، همان، ص 1212.
13. «وَ وَفِّقْنِی‏ یا رَبِ‏ لِلْقِیامِ‏ بِطَاعَتِهِ‏ وَ لِلثَّوَى فِی خِدْمَتِهِ وَ الْمَکثِ فِی دَوْلَتِهِ وَ اجْتِنَابِ مَعْصِیتِهِ فَإِنْ تَوَفَّیتَنِی اللَّهُمَّ قَبْلَ ذَلِک فَاجْعَلْنِی یا رَبِّ فِیمَنْ یکرُّ فِی رَجْعَتِهِ وَ یمَلَّک فِی دَوْلَتِهِ وَ یتَمَکنُ فِی أَیامِهِ وَ یسْتَظِلُّ تَحْتَ أَعْلَامِهِ وَ یحْشَرُ فِی زُمْرَتِهِ وَ تَقَرُّ عَینُهُ بِرُؤْیتِهِ.» (مجلسی، محمّد باقر، همان، ص 1214).