درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

رجعت از نگاه قرآن


 
اشاره
باور به رجعت، که یکی از اعتقادات شیعه است، در طول تاریخ پُر فراز و فرود خود، همواره مورد توجه پژوهشگران عرصة دین بوده است.
بدون تردید، بررسی و تحلیل بیشتر این اعتقاد، می‏تواند حقایق افزون‌تری را فراروی علاقه‌مندان قرار دهد؛ به ویژه آن که شیعه معتقد است، علاوه بر روایاتی که در این زمینه در دست است، آیات قرآن نیز دلیلی بر حتمی بودن تحقق این باور به شمار می‌آید و آیات قرآن، گنجایش بحث‌های روزآمد و نو را همواره به عنوان اصلی اساسی برای خود حفظ کرده است.
در این نوشتار، می‌کوشیم با بهره مندی از زلال معارف پیشوایان معصوم: و بزرگان دین، برای روشن‌تر ساختن باور رجعت به وسیلة آیات نورانی قرآن،گامی، هر چند کوتاه به جلو برداریم. 

پیش‌درآمد

پیش از هر سخن، بایسته است معنای لغوی و اصطلاحی رجعت را توضیح دهیم.
«رجعت» در کتاب‏های لغت، به معنای «بازگشت» است؛ یعنی برگشتن به جایی که پیش‏تر در آن‌جا بوده است. (1)
اما در اصطلاح مهدویّـت، «رجعت» عبارت است (2) از: بازگشت دو گروه از مردگان ـ مؤمنان محض و کافران محض ـ به صورت‏های پیشین خود، (3) پس از ظهور حضرت مهدی(عج) (4)، تا مؤمنان از برپایی حکومت جهانی عدل، دلشاد و کافران، از فرومایگی و پستی ستمگران، دلگیر شوند. (5)
واژة «رجعت» در این بحث، دارای شهرت کامل است؛ ولی در این باره، واژگان دیگری نیز به کار گرفته شده است؛ از جمله: «کرة»، «عودة»، «بعثة»، «حشر»، «إیاب» و مانند آن.
از آیات، روایات و بیان دانشوران شیعه به دست می‏آید زندگی در رجعت، اگر چه در دنیاست، زندگی خاصّی است، با ویژگی‏های خود که نه ـ به طور دقیق ـ همچون زندگی دنیا و نه همانند زندگی آخرت است و در عین حال، چون زندگی در برزخ نیز نیست. (6)
پیروان مکتب اهل بیت: برای اثبات رجعت در آخرالزمان، افزون بر دلیل عقلی، از آیات قرآن و روایات معصومان: توأماً، بهره گرفته‌اند؛ ولی از آن‌ جا که قرآن، اساسی‏ترین منبع اثبات حقایق دینی است، در مسأله رجعت نیز به عنوان نخستین و اصلی‌ترین منبع، مورد توجّه قرار می‏گیرد.
دربارة رجعت در قرآن، لازم است در سه عرصه بحث و بررسی شود:

1. امکان رجعت؛
2. وقوع آن در گذشته؛
3. وقوع آن در آینده.
امکان رجعت

امکان نیز به دو قسم تقسیم می‌شود: امکان ذاتی و امکان وقوعی.
امکان ذاتی رجعت:

شکی نیست که رجعت، به خودی خود، دارای امکان ذاتی است؛ چرا که زنده کردن مردگان ـ چه در دنیا و چه در آخرت ـ در توان خداوند است و هیچ خردمندی در آن شک ندارد.
خداوند، در آیات فراوانی با ردّ مخالفان، معجزة زنده شدن مردگان را به دست پیامبران خود، دلیلی بر معاد، قیامت و زنده شدن مردگان، ارائه کرده است.

امکان وقوعی رجعت:

بهترین دلیل بر امکان یک چیز، وقوع آن است. وقوع رجعت، با استفاده از بیانات نورانی قرآن و شواهد تاریخی، به روشنی تمام قابل اثبات است.
وقوع رجعت در گذشته و آینده

دربارة وقوع رجعت در گذشته و نیز در آینده، با یک نگاه گذرا به آیات مربوط به رجعت، با دو دسته آیات مواجه می‏شویم:
1. گزارش وقوع رجعت در امت‏های پیشین

در این دسته از آیات، به روشنی وقوع رجعت میان اقوام و ملل گذشته گزارش شده است؛ مانند داستان زنده شدن کشتة بنی اسرائیل، زنده شدن یاران حضرت موسی، زنده شدن عزیر نبی و مردگانی که به دست حضرت عیسی زنده شدند که به شرح هر کدام می‌پردازیم:
1ـ1. زنده شدن هفتاد نفر از یاران حضرت موسی علیه السلام
یکی از بارزترین مصداق‌های زنده شدن مردگان، حیات یافتن یاران حضرت موسی علیه السلام پس از مرگ است. خداوند، در این باره می‌فرماید:

gوَ إِذْ قُلْتُمْ یَامُوسَی لَن نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّعِقَةُ وَ أَنتُمْ تَنظُرُونَ? ثُمَّ بَعَثْنَکُم مِن‏ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَf؛ (7)

«و چون گفتید: «ای موسی! تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد» پس ـ در حالی که می‏نگریستید ـ صاعقه شما را فرا گرفت. سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد که شکرگزاری کنید.»
امام رضا علیه السلام به دنبال این آیة شریف فرمود:
«...چون خداوند با موسی سخن گفت، موسی به سوی قوم خود رفته، واقعه را خبر داد. گفتند: «ما هرگز ایمان نیاوریم، تا سخن خدا را بشنویم». حضرت موسی، از آن جمعیت هفتصد هزار نفری، هفتاد هزار نفر و از آن‌ها هفت هزار، و از آنان هفتصد و از آنان هفتاد نفر برگزیده، با خود به کوه طور برد. آنان چون کلام خدا را شنیدند، گفتند: «ما هرگز به تو ایمان نیاوریم، تا خدا را آشکار را ببینیم». خداوند آذرخشی فرستاد. در اثر ستمشان از آذرخش مردند. موسی عرض‏کرد: «خداوندا! اگر قوم، مرا متهم کنند که تو به دروغ، ادعای پیامبری می‏کردی! اینان را بردی و کشتی، در جواب آنان را چه بگویم؟» خداوند، دوباره ایشان را زنده کرد و همراه او فرستاد... ». (8)
تمام مفسران شیعه بدون اختلافی، این آیه را به زنده شدن مردگان (رجعت) در امت حضرت موسی علیه السلام، تفسیر کرده‏اند:
شیخ طوسی در تبیان، اگر چه استدلال به آیه را بر حتمی بودن رجعت در آخرالزمان نپذیرفته و اثبات آن را نیازمند دلیل‌های دیگر دانسته است، در دلالت آیه بر زنده شدن یاران حضرت موسی علیه السلام پس از مردن، تردیدی نکرده است. (9)
علامه طبرسی در مجمع البیان، ذیل این آیه شریفه، پس از بیان این که گروهی از دانشوران شیعه با این آیه، بر جواز رجعت استدلال کرده‏اند، می‏گوید: عده‌ای قائلند رجعت، جز در زمان پیامبر جایز نیست؛ چرا که بدین وسیله معجزه او آشکار می‏گردد. وی این سخن را باطل دانسته، می‌گوید:
نزد ما ـ بلکه نزد بیشتر امت ـ اظهار معجزه به دست امامان: و اولیای خدا نیز امکان‏پذیر است. (10)
بحرانی در تفسیر برهان، ذیل این آیه شریف روایتی از حضرت علی‏ علیه السلام نقل کرده که آن حضرت، آیه را صریح در مردن و زنده شدن دانسته است. (11)
در تفسیر صافی نیز ذیل این آیه می‏نویسد:
به سبب این که در این آیه، زنده شدن، به پس از مرگ مقید شده است، این آیه نیز دلالت واضح بر امکان و وقوع رجعت دارد که اصحاب ما، بنابر تصریح امامان: به آن معتقدند. (12)
و بالاخره، در تفسیر نمونه، ذیل این آیه شریف می‏خوانیم:
این آیه از آیاتی است که بر امکان «رجعت» و بازگشت به زندگی در این دنیا دلالت دارد؛ چرا که وقوع آن در یک مورد، دلیل بر امکان آن در سایر موارد است. (13)
مفسران اهل سنّت ـ به جز اندکی- (14) در تفسیر این آیه، دیدگاهی چون مفسران شیعه ارائه کرده‌اند.
عبداللّه نسفی در مدارک التنزیل، (15) طنطاوی در الوسیط (16)، عبدالرحمن بن علی جوزی در زاد المسیر (17)، آیه را صریح در مردن و زنده شدن دانسته، نظر کسانی را که مردن را به بیهوشی تفسیر کرده‏اند، ردّ نموده‌اند.
برخی این آیه و مانند آن را دلیلی بر رجعت در آخرالزمان دانسته‌اند؛ ولی به نظر می‌رسد آنچه از این آیه و تفاسیر ذیل آن به دست می‌آید، بدون ضمیمه کردن روایات، فقط حکایت وقوع رجعت در امت‌های گذشته است. ما نیز فقط به این دلیل این آیات را نقل کرده‌ایم. (18)
1ـ2. زنده شدن کشته بنی‏اسرائیل
خداوند متعال در سورة بقره، داستان زنده شدن کشته بنی‏اسرائیل را این گونه بیان می‏فرماید:
gوَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادَّرَءْتُمْ فِیهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ * فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا کَذَلِکَ یُحْیِ اللَّهُ الْمَوْتَی وَیُرِیکُمْ ءَایَتِهِ‏ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَf؛ (19)

و چون شخصی را کشتید و دربارة او با یکدیگر به ستیزه برخاستید؛ حال آن که خدا، آنچه را کتمان می‏کردید، آشکار کرد * پس گفتیم: پاره‏ای از آن )گاو سربریده( را (به آن) مقتول (بزنید)، تا زنده شود. خدا این گونه مردگان را زنده می‏کند و آیات خود را به شما می‏نمایاند؛ باشد که بیندیشید.
علامه طباطبایی با ردّ سخن کسانی که به توجیه آیه پرداخته‌‏اند، نوشته است:
بعضی گفته‏اند مراد از این قصه، بیان حکم است و می‏خواهد مانند تورات حکمی از احکام مربوط به کشف جنایت را بیان کند و بفرماید به هر وسیله شده باید قاتل را به دست آورد، تا خونی هدر نرود؛ مانند آیه
gوَ لَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَوةٌf؛ «و برای شما در قصاص زندگی است»، (20)

نه این‌که موسی‏ علیه السلام با دُم آن گاو به مرده زده و به معجزه نبوت، مرده را زنده کرده باشد.
آن‌گاه در پاسخ می‌نویسد:
خوانندة عزیز توجه دارد که اصل سیاق کلام، به ویژه این قسمت از کلام که می‏فرماید: «پس گفتیم او را به بعضی قسمت‏های گاو بزنید که خدا این طور مردگان را زنده می‏کند»، هیچ سازگاری ندارد. (21)
قرطبی می‏گوید: «مراد از آیه، زنده کردن پس از مردن است». (22) طبری نیز ذیل این آیه شریف، پس از بیان مفصل داستان و اقوال درباره قسمتی از بدن گاو که برای زنده شدن به مقتول زدند ـ مردن و زنده شدن را حتمی ذکر کرده است. (23)
از دیگر تفاسیری که به صراحت به زنده شدن مرده اشاره کرده‌اند، می‌توان به تفسیر القرآن العظیم (24)، کشف الاسرار (25)، مدارک التنزیل (26) و... اشاره نمود.
از این آیة شریف، این واقعیت به روشنی به دست می‌آید که خداوند، کشتة بنی اسرائیل را در همین جهان و پیش از رستاخیز زنده کرد. این، نمونه‏ای از رجعت یا بازگشت به دنیا است.
1ـ3. زنده شدن هزاران نفر
یکی دیگر از مصداق‌های برجستة رجعت، زنده شدن هزاران انسان پس از مرگ است. خداوند این حادثة بزرگ را این گونه بیان فرموده است:

gأَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَرِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُواْ ثُمَّ أَحْیَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَشْکُرُونَf؛ (27)

«آیا از (حال) کسانی که از بیم مرگ از خانه‏های خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ خداوند به آنان گفت: «بمیرید». آن گاه آنان را زنده کرد. آری، خداوند، به مردم، صاحب بخشش است؛ ولی بیشتر مردم سپاسگزاری نمی‏کنند».
قرطبی در تفسیر الجامع لأحکام القرآن می‏نویسد:
آن‌ها بیش از ده هزار نفر بودند این گروه، به سبب ترس از مرگ از دیار خود فرار کردند و گمان کردند زنده خواهند ماند؛ پس خداوند، آن‌ها را در محلی که خیال می‏کردند در آن، از مردن در امان خواهند بود، میراند... .
وی به کلام ابن عربی اشاره می‌کند که می‌گوید:
خداوند، آن‌ها را از روی عقوبت میراند؛ آن گاه آن‌ها را زنده کرد. مردنی که به سبب عقوبت باشد، پس از آن، زندگی است؛ در حالی که پس از مردن از روی اجل، زندگی نخواهد بود.
آنگاه دیدگاه خود را، زنده شدن آن‌ها پس از مرگ معرفی و آن را غیر قابل تردید ذکر کرده است. (28)
میان مفسران شیعی، شیخ طوسی در تفسیر التبیان ذیل این آیه شریف نوشته است:
در این آیه، دلیلی است بر ضد منکران عذاب قبر و رجعت؛ چرا که زنده کردن در قبر و زنده کردن در رجعت، همانند زنده ساختن این‌ها ـ برای عبرت ـ است. (29)
طبرسی نیز این آیه را دلیلی بر ضد منکران عذاب قبر و رجعت را انکار می‌داند. (30)
در تفسیر نمونه نیز، افزون بر این که این مورد را مصداق کامل رجعت دانسته، آن را دلیلی برای امکان تکرار آن ذکر کرده است. (31)
1ـ4. زنده شدن عزیر، پس از صد سال

gأَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِ هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ ‏و قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ ءَایَةً للنّاسِ وَانظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ ‏ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌf؛ (32)

«یا مانند آن کس که به شهری که بام‌هایش، یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد (و با خود می) گفت: «چگونه خداوند، (اهل) این (ویرانکده) را پس از مرگشان زنده می‌‏کند؟» پس خداوند، او را صد سال میراند. آن گاه او را برانگیخت و (به او) گفت: «چقدر درنگ کردی؟» گفت: «یک روز، یا پاره‏ای از روز را درنگ کردم». گفت: «(نه)، بلکه صد سال درنگ کردی؛ به خوراک و نوشیدنی خود بنگر که (طعم و رنگ آن) تغییر نکرده است و به درازگوش خود نگاه کن (که چگونه متلاشی شده است(. این ماجرا برای آن است که )هم به تو پاسخ گوییم و هم( تو را نشانه‏ای برای مردم قرار دهیم و به استخوان‏ها بنگر که چگونه آن‌ها را برداشته و به هم پیوند می‏دهیم، سپس گوشت بر آن می‏پوشانیم». پس هنگامی که (چگونگی زنده کردن مردگان) برای او آشکار شد، گفت: «(اکنون) می‏دانم که خداوند بر هر چیزی تواناست».
قرطبی در تفسیر خود، به روشنی تمام می‌نویسد: «او را زنده کرد». (33) ابن‌کثیر نیز علاوه بر بیان مردن و زنده شدن او، سن او را هنگام وفاتش ذکر کرده است. (34) طنطاوی در الجواهر به زنده شدن، تصریح کرده است. (35)، در روح البیان نیز با تاکید فراوان گفته شده است: «در تمام این مدت صد سال، او مرده بوده است». (36)
بنابراین، آنان زنده شدن پس از مرگ در دنیا را پذیرفته‏اند؛ امّا از مفسران شیعه، علامه طباطبایی آیه را صریح در زنده شدن پس از مرگ دانسته، در ردّ پندار گروهی که مراد از «موت» را در این جا، بی‏هوشی می‌دانند، نوشته است:
لکن ما نفهمیدیم چگونه ممکن است «مردن» در آیه شریف را بر بی‏هوشی حمل کرده، داستان این شخص را با داستان اصحاب کهف مقایسه نمود؛ چون به فرض این که قبول کنیم داستان اصحاب کهف از قبیل بیهوشی بوده، صرف شباهتی که بین این دو داستان هست، مجوز آن نمی‌‏شود که آن دو را با هم مقایسه کنیم؛ زیرا در داستان اصحاب کهف، «میراندن» نیامده است؛ (37)
در حالی که در آیه یاد شده به مرگ تصریح شده است: «خداوند او را صد سال میراند».
ابوالفتوح رازی ذیل آیه شریف می‏گوید:
در آیه، دلالت است بر صحت رجعت و نادرستی عقیدة کسانی که رجعت را منکر شده، آن را بعید می‏انگارند. (38)
1ـ5 زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی‏ علیه السلام
در آیات فراوانی از قرآن مجید می‌خوانیم: یکی از مهم‌ترین معجزه‌های حضرت عیسی‏ علیه السلام، زنده کردن مردگان بوده است. شیعه و اهل‏سنّت در کتاب‏های خود، به ویژه در کتاب های تفسیری، بدان اشاره کرده‏اند.
خداوند در یکی از آیات قرآن، این گونه از این معجزة حضرت عیسی علیه السلام پرده برداشته است:

gوَ رَسُولاً إِلَی بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بَِایَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیَْةِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرَ‏ا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَالأَبْرَصَ وَأُحْیِ الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَ لِکَ لأَیَةً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَf؛ (39)

«و (او را) پیامبری به سوی بنی ‏اسرائیل (می‌فرستد که به آنان می‏گوید: ) «در حقیقت، من از جانب پرودگارتان برایتان معجزه‏ای آورده‏ام. من از گل برای شما به شکل پرنده می‏سازم، آن گاه در آن می‏دمم؛ پس به اذن خدا پرنده‏ای می‏شود و به اذن خدا نابینای مادرزاد و پیس را بهبود می‏بخشم و مردگان را زنده می‏کنم...».
در حیلة الاولیاء و طبقات الاصفیاء آمده است:
روزی حضرت مسیح، به استخوان جمجمه‏ای سفید برخورد. گفت: «پروردگارا! زندگی را به این بازگردان». خداوند وحی فرمود: «روی خود را برگردان». پس از درنگی کوتاه، نگاه خود باز گرداند؛ دید پیرمردی در حالی که بر بسته‏ای از سبزیجات تکیه کرده، آن‌جا است. پیرمرد، رو به عیسی کرده، گفت: «ای بنده خدا! کمک کن این سبزی‏ها را به بازار برسانم».
عیسی علیه السلام فرمود: «چه کار می‏کنی؟» پیرمرد گفت: «هم اینک این سبزی‏ها را چیده‏ام و آن‌ها را در این نهر شسته‏ام. چون صورتم را برگرداندم، تو را دیدم. حضرت عیسی از او دربارة قومش پرسید؛ چون پاسخ داد، معلوم شد بین آن پیرمرد و حضرت عیسی، پانصد سال فاصله بوده است)یعنی پیرمرد پانصد سال قبل از دنیا رفته بود(. (40)
از دیگر کسانی که زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی را نقل کرده‌اند، می‌توان به سمرقندی در ذیل این آیه شریف، (41) عبدالکریم‏بن هوازن، (42) ابن اثیر در تاریخ خود، (43) کتاب کشاف عن غوامض التنزیل، (44) و الجامع لاحکام القرآن قرطبی (45) اشاره کرد.
مرحوم شیخ صدوق در کتاب امالی خود، ضمن داستانی عبرت‏انگیز، چگونگی زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی علیه السلام را این گونه نقل کرده است:
امام صادق‏ علیه السلام فرمود:
«عیسی‏بن مریم، همراه سه نفر از یارانش، برای کاری از مسیری عبور می‏کردند. در راه، به سه شمش طلا برخوردند. حضرت عیسی علیه السلام رو به همراهان خود کرده، فرمود: «این، مایه کشتار می‏شود و مردم را به هلاکت می‏رساند». آن گاه به راه افتادند. آن سه نفر که به آن طلاها طمع کرده بودند، هر کدام به بهانه‏ای از حضرت عیسی جدا شده، نزد طلاها بازگشتند. پس آن دو نفر، به یکی گفتند: «برو غذایی بخر، تا بخوریم و آن‌گاه، طلاها را تقسیم کنیم».
او وقتی غذا خرید، سمی در آن ریخت، تا آن دو نفر را به قتل رسانده، تمام طلاها را از آن خود کند. آن دو نیز تصمیم گرفتند وقتی برگشت، او را به قتل رسانند و طلاها را بین خود تقسیم کنند. چون برگشت، او را به قتل رسانده، پس از خوردن غذا، خود نیز از دنیا رفتند. حضرت مسیح بازگشت و آن‌ها را مرده یافت. به اذن خداوند آن‌ها را زنده کرده، فرمود: «آیا به شما نگفتم که این، مایه خونریزی می‏شود؟» (46)
در مجمع البیان، دربارة آیه «و أحیی الموتی؛ و مردگان را زنده می‏سازم» گفته است:
عیسی علیه السلام زنده ساختن مردگان را به طور مجاز، به خود نسبت داده است؛ زیرا در واقع، این خداوند بود که هنگام دعای او، مردگان را زنده می‏ساخت و گفته شده است او چهار تن را زنده کرد. آن‌گاه به کسانی که به دست آن حضرت زنده شدند، اشاره کرده است. (47)
قابل ذکر این‌که افزون بر آیات بالا، موارد فراوان دیگری نیز وجود دارد که از زنده شدن مردگان حکایت دارد.
جمع بندی

در یک جمع‏بندی کوتاه، به نکات ذیل می‏توان اشاره کرد:
1. به تصریح آیات قرآن، رجعت‏های فراوانی در گذشته رخ داده است.
2. علاوه بر علمای شیعه، بیشتر دانشمندان اهل سنّت نیز بر این‌که در گذشته، رجعت‏هایی صورت گرفته است، عقیده‏مندند.
بنابراین شکی نخواهد ماند که در گذشته، به ارادة الهی انسان‌های فراوانی، پس از مردن، دوباره زنده شده، به زندگی دنیایی بازگشته‌اند.
شیعه، با استناد به آیات یاد شده و فرمودة پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که: «هر چه در امت‌های پیشین رخ داده است، در امت من هم رخ خواهد داد». و برخی آیات قرآن، وقوع رجعت را در آخرالزمان، حتمی دانسته است. (48)
2. رجعت در آخرالزمان

دسته دوم از آیاتی که در‌بارة رجعت سخن گفته است، آیاتی است که به بیان برخی از روایات، بر تحقق رجعت در آخرالزمان و پیش از قیامت دلالت دارد.
بر خلاف دسته نخست، این گروه از روایات، نیازمند تأویل، یا تفسیر (49) به وسیلة پیشوایان معصوم: و بزرگان دین است.
برخی از این آیات بدین قرارند:
2ـ1. خروج دابة الارض
یکی از آیاتی که شیعه با استفاده از آموزه‌های مکتب اهل بیت: معتقد است مربوط به رجعت است، آیه‌ای است که از خروج دابة الارض سخن می‌گوید. در این آیه می‌خوانیم:

gوَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَآبَّةً مَنَ الأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَاسَ کَانُواْ بَِآیَتِنَا لا یُوقِنُونَf؛ (50)

و چون قول (عذاب) بر ایشان واجب شود، جنبنده‏ای را از زمین برای آنان بیرون می‌‏آوریم که با ایشان سخن گوید که: «مردم (چنان‌که باید) به نشانه‏های ما یقین نداشتند».
بنابر روایات شیعه و سنّی، یکی از ویژگی‏های مهم دابة الارض، این است که دارای ابزاری است که به وسیله آن، مؤمنان را از کافران باز می‏شناساند. (51)
در ادامه، صاحب مجمع البیان از علی بن ابراهیم ‏بن هاشم در تفسیرش نقل می‏کند که امام صادق‏ علیه السلام فرمود:
مردی خدمت عمار رسید و به او گفت: «آیه‏ای در قرآن است که ذهن مرا مشغول کرده و من معنای آن را نمی‏فهمم». عمار پرسید: «کدام آیه؟» آن مرد این آیه را تلاوت کرد و پرسید: «مراد از دابةالارض چیست؟» عمار گفت: «به خدا قسم! نمی‏نشینم و نمی‏خورم و نمی‏آشامم؛ مگر آن که آن را به تو بنمایانم». سپس عمار و آن مرد، خدمت امیرالمؤمنین‏ علیه السلام رسیدند. علی علیه السلام مشغول خوردن خرما و کره بود. عمار نشست و با آن حضرت، مشغول خوردن شد. آن مرد تعجب کرد و پرسید: «مگر تو قول نداده بودی تا او را به من نشان ندادی، نخوری و نیاشامی؟» عمار جواب داد: «اگر عاقل باشی، نشانت دادم». (52)
علامه طباطبایی در بحث روایی در ذیل آیه شریف، به نقل از تفسیر قمی از حضرت امام صادق علیه السلام روایت می‌کند:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین برخورد و او را در مسجد خوابیده دید؛ بدین حال که مقداری شن جمع کرده و سرش را روی آن گذاشته بود. حضرت با پای خود حرکتش داد و فرمود: «برخیز ای دابةالارض!» مردی از اصحاب عرض کرد: «یا رسول‏اللَّه! آیا ما هم می‏توانیم رفقای خود را به این نام بنامیم؟» فرمود: «نه؛ به خدا سوگند! این نام، جز برای او نیست و او همان دابه‏ای است که خدای تعالی در کتابش دربارة او فرمود: Gوَ إِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ...F».
آن‌گاه فرمود: «یا علی! چون آخرالزمان شود، خدای تعالی تو را در بهترین صورت بیرون می‏آورد؛ در حالی که با تو است وسیله داغ نهادن و دشمنان خود را با داغ، نشان می‏کنی».
مردی به امام صادق‏ علیه السلام عرض کرد: «عامه می‏گویند: این آیه شریف، به صورت «تَکْلِمُهُم» است؛ (53) یعنی ایشان را جراحت می‏زنی، حضرت فرمود:
«خدا ایشان را در جهنم زخمی کند؛ برای این که آیه شریف، از کلام می‏باشد نه از کَلَّمَ». (54)
ظاهر آیه این است که این جنبنده از زمین بیرون می‏آید... .
بنابراین «دابة»، به معنای «جنبنده» و «ارض»، به معنای «زمین» است و ـ بر خلاف آنچه بعضی می‏پندارند ـ «دابه» فقط به جنبندگان غیر انسان اطلاق نمی‏شود؛ بلکه مفهوم وسیعی دارد که انسان‏ها را نیز دربر می‏گیرد؛ چنان‌که در آیه 6 سوره هود می‌‏خوانیم:
gوَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَاf؛

«هیچ جنبنده‏ای در زمین نیست، مگر این‌که روزی او بر عهدة خدا است».
و در آیه 61 سوره نحل آمده است:
gوَ لَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّةٍf؛

«اگر خداوند، مردم را به سبب ستم‏هایشان مجازات می‏کرد، جنبنده‏ای را بر زمین باقی نمی‏گذاشت».
البته اهل سنّت، دابة الارض را موجودی از جنس غیر انسان با مشخصات بسیار عجیب و غریب ذکر کرده‌اند.
بیضاوی در انوار التنزیل نوشته است:
او جساسه است. روایت شده طول او شصت ذراع است. دارای چهار دست و پا، کُرک و پَر است و دارای دو بال است که کسی از او نمی‏تواند فرار کند و کسی هم به او نمی‏رسد. (55)
سیوطی در درالمنثور، پس بیان اقوال دربارة «دابة الارض»، نظر شیعه را مورد توجه قرار داده، با بیان روایتی از حضرت علی علیه السلام از آن حضرت نقل کرده است که به شدّت قول کسانی را که معتقدند او «دابة الارض» است ردّ کرده است. (56)
«ابن کثیر» نیز همین سخن را به حضرت علی‏ علیه السلام نسبت داده، ویژگی‏های شگفت آوری برای دابة الارض ذکر کرده است. (57)
مفسران متأخر اهل سنّت نیز اغلب به پیروی از گذشتگان خود، این راه را ادامه داده، همچنان صفات غریب و عجیبی برای دابة الارض ذکر کرده‏اند. (58)
برخی نیز منصفانه نوشته‏اند:
ما هر چه در کتاب‏ها جست‌وجو کردیم، به این اوصاف برای حیوانی برنخوردیم و بر فرض صحیح بودن آن (دابة الارض)، مخالف تمام حیوان‏ها است. (59)
برخی، روایات فوق را غیرقابل اعتماد دانسته (60) و برخی نقل آن را تضییع وقت و سیاه کردن کاغذ سفید ذکر کرده‏اند: (61)
همان گونه که پیش از این گفته شد، شیعه به پیروی از روایات معصومان: دابة الارض را یک انسان فوق‏العاده می‌دانند که یکی از کارهای مهم او، جدا ساختن صفوف مسلمانان از منافقان و علامت‏گذاری آن‌ها است. حتی از برخی از روایات استفاده می‏شود که عصای موسی و انگشتر سلیمان با او است و می‏دانیم که عصای موسی، رمز قدرت و اعجاز، و خاتم سلیمان رمز حکومت و سلطه الهی است. به این ترتیب، او یک انسان قدرتمند و افشاگر است. (62)
از این رو، در زیارت امام علی علیه السلام به نقل از امام صادق علیه السلام آمده است: السلام علیک یا عمود الدین ووارث علم الاوّلین والآخرین وصاحب المیسم .... (63)
با توجه به مجموع آنچه نقل شد، به راحتی می‏توان گفت: «دابةالارض» انسان مهمّی است که برای انجام کاری بس مهمّ پیش از قیامت به زمین باز می‏گردد.
و نیز این‌که در روایات شیعه و سنّی وارد شده است که مؤمن و کافر را نشانه‏گذاری می‏کند و صفوفشان را مشخص می‏سازد، با انسان سازگار است. سخن گفتن با مردم که در متن آیه قرآن به عنوان توصیف او آمده نیز مناسب همین معنا است.
البته برخی مراد از دابة الارض را حضرت مهدی(عج) و مقصود از خروج او را، ظهور آن حضرت ذکر کرده‏اند (64) که غیر قابل قبول است.
2ـ2. حشر برخی مردگان
یکی دیگر از آیاتی که به واسطة آن بر حتمی بودن رجعت در آخرالزمان، استدلال شده است، چنین است:
gوَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًا مَمَّن یُکَذِّبُ بَِآیَتِنَا فَهُمْ یُوزَعُونَf؛ (65)

و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده‏اند، محشور می‏کنیم؛ پس آنان نگاه داشته می‏شوند، تا همه به هم بپیوندند.
از جمله کسانی که به وسیلة این آیه، بر رجعت در آخرالزمان، استدلال کرده‌اند، می‌توان شیخ مفید (66) و نیز شیخ طوسی (67) را نام برد.
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع‏البیان ذیل این آیه شریف نوشته است:
شیعیان که به رجعت عقیده دارند، با این آیه، بر درستی اعتقاد خود استدلال کرده و گفته‏اند: آمدن «مِن» در سخن، موجب تبعیض است و دلالت دارد بر این‌که در روز مورد نظر، برخی از اقوام برانگیخته شده و برخی دیگر برانگیخته نمی‌شوند و این، صفت روز رستاخیر نیست؛ چرا که خداوند سبحان، درباره آن فرموده است «آنان را بر می‏انگیزیم و هیچ یک از آنان را فروگذار نمی‌کنیم». (68)
علامه طباطبایی نیز ذیل آیه شریف، پس از بیان برخی اقوال و ردّ آن‌ها، استدلال بالا را بیان می‌کند. (69) آن‌گاه در بیان این‌که «حشر» از نظر قرآن، غیر از قیامت است، می‏نویسد:
این آیه و دو آیه بعدش، پس از داستان بیرون شدن «دابه» از زمین واقع شده‏اند که خود، یکی از علایمی است که قبل از قیامت واقع می‏شود؛ قیامتی که در چند آیه بعد، درباره آن می‏فرماید: Gوَ نُفِخَ فِی الصُّورِF و تا چند آیه بعد اوصاف وقایع آن روز را بیان می‏کند و معنا ندارد قبل از شروع بیان اصل قیامت و وقایع آن، یکی از وقایع آن را زودتر ذکر کند؛ چون ترتیب وقوعی اقتضا می‌‏کند اگر حشر یک فوج از هر امتی هم جزو وقایع قیامت باشد، آن را پس از مسأله نفخ صور ذکر فرماید؛ ولی این گونه ذکر نکرد؛ بلکه قبل از نفخ صور، مسأله حشر فوج از هر امتی را آورده است؛ پس معلوم می‌‏شود این حشر جزو وقایع قیامت نیست. (70)
در تفسیر قمی نیز همین مضمون را ذیل آیه شریف، به استناد فرمایشی از امام صادق‏ علیه السلام نقل کرده است که آن حضرت فرمود: مردم دربارة آیة Gیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجًاF چه می‌‏گویند؟ راوی می‌گوید: «می‌‏گویند: این آیه دربارة قیامت است». فرمود: «نه، این طور که آنان می‌‏گویند، نیست؛ بلکه درباره رجعت است. مگر خدای تعالی، در قیامت از هر امت فوجی را محشور می‌‏کند و بقیه آن امت‏ها را رها می‌‏کند؟ با این‌که خودش فرمود: Gوَحَشَرْنَهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًاF؛ آنان را محشور کردیم و احدی را از قلم نینداختیم». (71)
ابوالفتوح رازی نیز گوید:
عبداللّه بن عباس گفت: «اصحاب ما به این آیت تمسک کردند در صحت رجعت...» (72).
کوتاه سخن این‌که برانگیخته شدن آیة مذکور در یکی از این سه زمان ممکن است:
پیش از قیامت، پس از قیامت یا در هنگام قیامت و صورت چهارمی نخواهد داشت.
صورت سوم ‏باطل است؛ چرا که حشر در قیامت، کلی است؛ نه این‌که از هر امتی، تعدادی محشور شوند.
صورت دوم نیز باطل است؛ چرا که پس از قیامت، مجرمان به جهنم و نیکان به بهشت خواهند رفت و با این بیان، تنها احتمال اول، باقی خواهد ماند که قول شیعه امامیه است.
2ـ3. پیمان انبیا بر یاری پیامبر صلی الله علیه و آله
از جمله آیاتی که شیعه بر رجعت در آخر الزمان ارائه کرده است، این آیه است:
gوَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَقَ النَبِیِّینَ لَمَآ ءَاتَیْتُکُم مِّن کِتَبٍ وَحِکْمَةٍ ثُمَّ جَآءَکُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ ‏و قَالَ ءَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَی ذَ لِکُمْ إِصْرِی قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَا مَعَکُم مِّنَ الشَّهِدِینَf؛ (73)

«و (یاد کن) هنگامی که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستاده‏ای آمد که آنچه را با شما است تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاری‌اش کنید و فرمود: «آیا اقرار کردید و در این‌باره پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «آری، اقرار کردیم». گفت: پس گواه باشید و من با شما از گواهانم».
پیروان مکتب اهل بیت: با بهره‌مندی از راهنمایی‌های ایشان، بر این باورند که به روشنی از این آیه استفاده می‌شود نصرت و ایمانی که از پیامبران بر آن میثاق گرفته شده است، پس از آمدن رسول اکرم صلی الله علیه و آله خواهد بود. افعال «لَتُؤْمِنُنَّ» و «لَتَنصُرُنَّهُ» مضارع مؤکد بوده، بر انجام کار در زمان آینده دلالت دارند؛ یعنی زمانی که پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله و پیامبران گذشته همگی زنده شوند و پیامبران پیشین، طبق پیمان الهی خود، نبی ‏اکرم‏ صلی الله علیه و آله را یاری دهند.
2ـ4. دو بار زنده شدن و دو بار مردن
خداوند، آن گاه که سخنان برخی مردگان را نقل می‌کند، از زبان ایشان می‌فرماید:
gقَالُواْ رَبَّنَآ أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنَا بِذُنُوبِنَا فَهَلْ إِلَی خُرُوجٍ مِّن سَبِیلٍf؛ (74)

«می‏گویند: پروردگارا! دوبار ما را میراندی و دوبار ما را زنده کردی و به گناهانمان اعتراف کردیم؛ پس آیا راهی برای بیرون شدن (از آتش) هست؟»
در تفسیر قمی در ذیل این آیه شریف، از امام صادق علیه السلام نقل کرده است: «ذلک فی الرجعة؛ (75) این، در رجعت است».
2ـ5. سوگند دشمنان اهل بیت بر زنده نشدن مردگان
از دیگر آیه‌هایی که در بیان معصومان: به رجعت تأویل شده، این آیه است:
gوَ أَقْسَمُواْ بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَنِهِمْ لَایَبْعَثُ اللَّهُ مَن یَمُوتُ بَلَی وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا وَ لَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَایَعْلَمُونَf (76)؛

«و با سخت‏ترین سوگندهایشان به خدا سوگند یاد کردند که خدا کسی را که می‏میرد بر نخواهد انگیخت. آری، (انجام) این وعده بر او حق است؛ ولی بیشتر مردم نمی‏دانند.»
مرحوم کلینی در کتاب کافی با ذکر سند از ابو بصیر نقل می‌‏کند:
«به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم: «این‌که خداوند تبارک و تعالی می‏فرماید: «و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد. بلی البته وعدة الهی حق است؛ لکن بیشتر مردم نمی‏دانند منظور چیست؟» فرمود: «ای ابوبصیر! )عامه( در این باره چه می‏گویند؟» عرض کردم: «مشرکان چنین می‏پندارند و برای رسول اکرم‏ صلی الله علیه و آله سوگند می‏خورند که خداوند هرگز مردگان را زنده نخواهد کرد». حضرت فرمود: «مرگ بر کسی که چنین سخنی می‏گوید! از آن‌ها بپرس آیا مشرکان به الله قسم می‏خورند، یا به لات و عُزّا؟» ابوبصیر می‏گوید: «گفتم: فدایت شوم! پس برایم معنای آیه را بیان فرما». ایشان فرمود: «ای ابوبصیر! هنگامی که قائم ما به پا خیزد، خداوند گروهی از شیعیان ما را برای یاری او برانگیزد و زنده کند که گیره‏های شمشیرهایشان بر روی شانه‏هایشان است. چون این خبر به قومی از شیعیان ما که نمرده باشند برسد، به یکدیگر گویند: «فلان و فلان از قبرهایشان برانگیخته شدند و آن‌ها با قائم‏ علیه السلام هستند». این سخن به گوش گروهی از دشمنان ما برسد؛ آن‌ها گویند: «ای گروه شیعیان! چقدر دروغگو هستید؟ این دولت و حکومت شما است و شما دروغ می‌‏گویید؟ نه واللَّه! این‌ها که شما می‌‏گویید زنده نشده و زنده نخواهند شد، تا روز قیامت»؛ پس خداوند، گفتار آن‌ها را حکایت کرده، می‌‏فرماید: و آنان با مبالغه و تأکید به خداوند سوگند یاد کنند که خداوند هرگز کسی که بمیرد را زنده نخواهد کرد» (77).
دیدیم شیعه با استفاده از هر دو دسته آیات، با بیان پیشوایان معصوم:، حتمی بودن رجعت را در دوران حضرت مهدی(عج) اثبات کرده است.
دلالت دسته دوم روشن است. آنچه محل بحث بیشتر است، استفاده از دستة نخست آیات، برای اثبات رجعت در آخرالزمان است.
شیعه معتقد است ذکر نمونه‏هایی از رجعت در گذشته، می‏تواند خود دلیلی بر وقوع آن در آینده باشد. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در روایتی ارزشمند فرمود: «والذی نفسی بیده لترکبنّ سنن من کان قبلکم حذو النعل بالنعل و القذة بالقذة حتی لا تخطئون طریقهم و لایخطئون سنن بنی‏اسرائیل»؛ (78) «به آن کسی که جانم به دست او است سوگند! شما مسلمانان با هر سنّتی که در امت‏های گذشته جریان داشته است، رو به رو خواهید شد و آنچه در آن امت‏ها جریان یافته است، مو به مو در این امت جریان خواهد یافت؛ به طوری که نه شما از آن سنّت‏ها منحرف می‏شوید و نه آن سنّت‏ها که در بنی‏اسرائیل بود شما را نادیده می‏گیرد».
البته وجود این مضمون با تعابیر مختلف، در ده‏ها کتاب از منابع اهل سنّت، گویای این مطلب است که تکرار آنچه در امت‏های گذشته رخ داده است، در امت اسلامی نیز ضروری می‏نماید.
اکنون به لحاظ اهمیّت، فقط به برخی از این موارد اشاره می‏کنیم:
رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «هر آینه هر چه بر بنی اسرائیل گذشت، بر امت من نیز خواهد گذشت، بدون هیچ کم و کاستی؛ حتی اگر کسی بین بنی اسرائیل، آشکارا با مادر خود ازدواج کرد، در امت من نیز چنین خواهد شد». (79)
در روایت دیگر، حذیفة بن یمان از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده است که فرمود: «تمام سنّت‏های اهل کتاب درباره شما نیز تحقق خواهد یافت، بدون خطا. کسی پرسید: «ای رسول خدا! حتی گوساله‏پرستی؟» حضرت فرمود: بلی ...». (80)
البته در منابع روایی شیعه نیز مضمون روایت فوق، فراوان به چشم می‏خورد که برای اختصار در پاورقی فقط به منابع اشاره می‏کنیم. (81)
البته این نحوه استدلال در بیانات معصومان: نیز به چشم می‌خورد که از باب تبرّک، سخن را با آن، به فرجام می‌بریم:
امام رضا علیه السلام در پاسخ به پرسش مأمون دربارة رجعت، فرمود:
«إِنَّهَا الْحَقُّ وَ قَدْ کَانَتْ فِی الأُمَمِ السَالِفَةِ وَ نَطَقَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَکُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ کُلُّ مَا کَانَ فِی الْأُمَمِ السَالِفَةِ حَذْوَ النَعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّة»؛ (82)
«رجعت، حقّ است. همانا در امت‌های پیشین نیز بوده است. قرآن نیز بدان تصریح کرده است و پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: هر چه در امت‌های پیشین بوده است، مو به مو در امت من نیز خواهد بود».
کوتاه سخن این‌که تمام اهل سنّت، اتفاق نظر دارند که در امت‏های گذشته رجعت‏هایی صورت گرفته است و نیز اتفاق نظر دارند که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «هر چه در امت‏های گذشته رخ داده است، در امت من نیز اتفاق خواهد افتاد». و شکی نیست که رجعت، یکی از مهم‌ترین حوادث امت‏های قبل است و نیز شکی نیست که تا امروز، چنین رویدادی در امت اسلامی رخ نداده است؛ بنابراین در آینده چنین خواهد شد.
پی نوشت

{1}. ر.ک: رازی، احمدبن فارس، معجم مقاییس اللغة؛ فیروزآبادی، مجدالدین محمدبن یعقوب، القاموس المحیط؛ راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن.
(2) . البته به سبب شهرت معنای اصطلاحی رجعت، برخی در تعریف لغوی نیز به معنای اصطلاحی اشاره کرده‌اند. ر.ک: جوهری، صحاح اللغة، طریحی، مجمع البحرین.
(3) . شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، (سلسله مؤلفات شیخ مفید، ج4)، ص 77.
(4) . سید مرتضی، جوابات المسائل الرازیه (رسائل الشریف، ج1)، ص 125.
(5) . مرحوم مظفر، عقاید الامامیه، ترجمة علیرضا مسجد جامعی، ص 294.
(6) . ر.ک: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 2، ص 109.
(7) . بقره: 55 و 56.
(8) . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص 200.
(9) . ر.ک: شیخ‏طوسی، التبیان، ج1، ص254.
(10) . طبرسی، مجمع البیان، ج 2ـ1، ص 252.
(11) . ر.ک: بحرانی، البرهان، ج 1، ص 241.
(12) . ر.ک: تفسیر صافی، ج1، ص 133.
(13) . ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 1، ص 259.
(14) . محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج 1، ص 322.
(15) . نسفی، مدارک التنزیل، ج 1، ص 53 ـ 54.
(16) . طنطاوی، الوسیط، ج1، ص137.
(17) . ابن جوزی، زاد المسیر، ج 1، ص 67.
(18) . ر.ک: شیخ طوسی، التبیان، ج1، ص254.
(19) . بقره: 72 و73.
(20) . بقره: 179.
(21) . تفسیرالمیزان، ج 1، ص 204.
(22) . ر.ک: الجامع لاحکام القرآن، ج 1، ص 462.
(23) . ر.ک: تفسیر طبری، ج 1، ص 286ـ268.
(24) . ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 303.
(25) . میبدی، کشف‏الاسرار، ج1، ص 233.
(26) . مدارک التنزیل، ج 1، ص 60.
(27) . بقره: 243.
(28) . ر.ک: قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل آیه؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 661؛ میبدی، کشف الاسرار، ج 1، ص 649.
(29) . شیخ طوسی، التبیان، ج2، ص 283.
(30) . طبرسی، مجمع البیان، ج 2ـ1، ص 605.
(31) . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 222.
(32) . بقره: 259.
(33) . قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ذیل آیة شریف.
(34) . ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 287.
(35) . طنطاوی، الجواهر، ج1، ص239.
(36) . ابوالفتوح رازی، روح‏البیان، ج1، ص 412.
(37) . کهف: 11؛ تفسیر المیزان، ج 2، ص 554.
(38) . روض الجنان و روح الجنان، ج2، ص 347.
(39) . آل عمران: 49.
(40) . ابونعیم اصفهانی ، حلیة الاولیاء، ج 6، ص 9.
(41) . ، ابواللیث سمرقندی ، تفسیر القرآن الکریم، ج 2، ص 67.
(42) . قشیری، الرسالة القشیریة، ص 199.
(43) . ابن‏اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 315.
(44) . زمخشری،کشاف، ج 1، ص 367.
(45) . قرطبی، الجامع لاحکام القران، ج 4، ص 94.
(46) . شـخ صدوق، امالی، ص 152؛ نیـز ر.ک: علل الشرایع، ج2، ص 466؛ کافی، ج2، ص318، ح21.
(47) . محمدرضا طبسی، شیعه و رجعت، ترجمه سیدمحمد میرشاه ولد، ص 66 و 67.
(48) . پس از ذکر دستة دوم آیات، به این استدلال اشاره خواهیم کرد.
(49) . «تفسیر» از واژه «فَسَرَ»، به معنای روشن کردن و آشکار ساختن است و در اصطلاح، عبارت است از: زدودن ابهام از لفظ دشوار که در انتقال معنای مورد نظر، نارسا و دچار اشکال است. ماده «فَسَرَ»، در باب «تفعیل»، بیانگر مبالغه در دستیابی به معنا است. ... از این رو تفسیر، تنها کنار زدن نقاب از چهرة لفظ مشکل و نارسا نیست؛ بلکه شامل زدودن ابهام موجود در دلالت کلام، نیز می‌شود.
تفسیر، در جایی است که گونه‌ای ابهام، در لفظ وجود دارد و این، موجب ابهام در معنا و دلالت کلام می‌شود و برای زدودن آن، کوشش فراوانی لازم است.(رک: محمد هادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج1، ص18) .
تأویل نیز از «اَول»، به معنای بازگشت به اصل است. تأویل یک چیز، یعنی برگرداندن آن به مکان و مصدر اصلی‌اش و تأویل لفظ متشابه، یعنی توجیه ظاهر آن؛ به طوری که به معنای واقعی و اصیل خودش باز گردد.(همان، ص 22 و 23) بی¬گمان در قرآن، آیات متشابهی وجود دارد که باید تأویل شود؛ ولی جز خداوند و راسخان در علم، کسی آن را نمی¬داند.(آل عمران: 7).
(50) . نمل: 27.
(51) . ر.ک: عبدالرحمن ثعلبی، الجواهر الحسان، ج2، ص5.5، نیشابوری، غرائب القرآن، ج10، ص16.
(52) . طبرسی، مجمع البیان، ج 8ـ7، ص 366.
(53) . ر.ک: جوهری، الصحاح، ج5، ص 2023؛ زبیدی، تاج العروس، ج9، ص49.
(54) . علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 15، ص 567.
(55) . بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ذیل آیه.
(56) . ر.ک: سیوطی، درالمنثور، ج 6، ص 382.
(57) . ابن کثیر، تفسیرالقران العظیم، ج 6، ص 210.
(58) . تفسیر سمرقندی، ج 2، ص 505؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 7، ص 180.
(59) . ر.ک: طنطاوی، الجواهر، ج 7، ص 249.
(60) . مراغی، ج 7، جزء 20، ص 22.
(61) . ابو حیان، البحر المحیط، ج 7، ص 96.
(62) . ر.ک: ناصر مکارم شیرازی، ، تفسیر نمونه، ج 15، ص 551 و 552.(با تصرف)
(63) . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 589.
(64) . ر.ک: روض الجنان، ج8، ص423.
(65) . نمل: 83.
(66) . شیخ‏مفید، المسائل السرویه، ص32.
(67) . شیخ‏طوسی، التبیان، ج8، ص120.
(68) . مجمع البیان، ج 8ـ7، ص 366.
(69) . کهف: 47.
(70) . علامه طباطبایی، المیزان، ج 15، ص 570.
(71) . علی‏بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 36.
(72) . ابوالفتوح رازی، روح الجنان، ، ج 8، ص 424.
(73) . آل عمران: 81.
(74) . غافر: 11.
(75) . علی‏بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج 2، ص 256.
(76) . نحل: 38.
(77) . شیخ کلینی، روضه کافی، ص 50، ح 14؛ این روایت با اندک تفاوتی در تفسیر عیاشی و تفسیر قمی نیز ذکر شده است. ر.ک: تفسیر عیاشی، ج 2، ص 259.
(78) . ابن‏اثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، و لسان‏العرب، ج 12، ص 72، (ذیل ماده قذذ). همچنین ر.ک: محمد بن جریر طبری، المسترشد؟، سنن ترمذی، ج3، ص331؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص 244؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج‏البلاغه، ج9، ص286؛ متقی‏هندی، کنز العمال، ج8، ص 94؛ قرطبی، تفسیر قرطبی، ج7، ص 273؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج2، ص364؛ ابن حزم، الاحکام، ج6، ص 86 و...
(79) . نیشابوری، حاکم ، المتسدرک علی الصحیحین، ج 1، ص 218.
(80) . مسند الشامیین، ج 2، ص 100، ح 987؛ السنن الواردة فی الفتن، ج 3، ص 534؛ ر.ک: شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 9، ص 286.
(81) . ر.ک: من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 203؛ اعلام الوری، ص 476؛ رجال کشی، ص 20؛ کشف الغمة، ج 2، ص 545؛ کمال‏الدین وتمام النعمة، ج 2، ص 529.‌
(82) . شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ص200.
 
برگرفته از سایت   www.entizar.ir

مفهوم رجعت

مفهوم رجعت
 
رجعت در لغت به معنای «بازگشت» بکار می رود و در اصطلاح به بازگشت گروهی از مردگان به این جهان هم زمان با قیام جهانی حضرت مهدی ـ ارواحنا فداه ـ گفته می شود، و طبعاً بازگشت این گروه قبل از فرا رسیدن رستاخیز خواهد بود. روی این اصل گاهی از رجعت در شمار رویدادهای قبل از قیامت یاد می شود و گاهی در زمره حوادث مربوط به ظهور مهدی منتظر مذکور می گردد.
ولی باید دانست که مسأله رجعت از دیدگاه شیعه رویدادی است مستقل از دو موضوع یاد شده (قیامت و ظهور حضرت مهدی(علیه السلام))، اگر چه بین هر سه موضوع پیوند زمانی برقرار است.
اما برخی نویسندگان مسلمان در عین اینکه برخی از آیات قرآن و روایات از بازگشت گروهی از انسانها به دنیا پیش از برپائی رستاخیز گزارش می دهند، در گذشته و حال در کتاب های خود به نقد اصل رجعت پرداخته، شبهاتی پیرامون آن وارد کرده اند .
البته عالمان بزرگ هرگز اینگونه اعتراضات را بدون پاسخ نگذارده، پرچم مقدس دفاع از آرمانهای اصیل اعتقادی را بر دوش کشیده اند.
امکان رجعت (از دیدگاه برهان)

قبل از بیان ادلّه رجعت بیان می کنیم که اصلا چنین امری ممکن است یا خیر؟
باید دانست که مسأله رجعت به جهان مادی با مسأله حیات مجدّد در روز رستاخیز کاملا مشابهت دارد. با این تفاوت که رجعت محدودتر بوده و قبل از قیامت به وقوع می پیوندد; امّا در قیامت همه انسانها برانگیخته شده زندگی ابدی خود را آغاز می کنند.
بنا بر این کسانی که امکان حیات مجدّد را در روز رستاخیز پذیرفته اند، باید رجعت را که زندگی دوباره در این جهان است ممکن بدانند: و از آنجا که روی سخن ما با مسلمانان است و مسلمانان اعتقاد به معاد را از اصول شریعت خود می دانند، به ناچار باید امکان رجعت را نیز بپذیرند.
معاد از نظر یک فرد مسلمان معاد جسمانی است، حال اگر چنین بازگشتی در آن مقطع زمانی (قیامت) مقرون به اشکال و مانع نباشد، طبعاً قبل از قیامت نیز اشکالی نخواهد داشت.
قرآن و رجعت

قرآن کریم در دهها آیه بر مسأله رجعت به طور مستقیم یا غیر مستقیم صحّه می گذارد که این آیات را می توان به چند گروه تقسیم کرد: (لازم به ذکر است که در این مقاله مختصر فقط به بیان آدرس آیات اکتفا می کنیم ; علاقمندان می توانند به تفاسیر مخصوصاً تفاسیر روایی مثل برهان، نورالثقلین و... یا کتاب شیعه و رجعت تألیف آیت الله طبسی نجفی ـ رحمه الله ـ مراجعه نمایند)
گروه 1: آیات مربوط به امکان رجعت
از آیاتی که ممکن بودن رجعت را بیان می کنند می توان به دو آیه اشاره نمود:
الف: آیه 260 سوره بقره که در آن به امکان زنده شدن حیوانات و وقوع آن در دنیا توسط حضرت ابراهیم(علیه السلام)تصریح می نماید.
ب: آیه 8 سوره طارق که قدرت خداوند را بر زنده کردن مردگان بیان می فرماید.
گروه 2: آیات مربوط به وقوع رجعت
برخی از آیات نمونه هایی از زنده شدن مردگان را در دنیا و در میان امتهای گذشته را برای رفع تفکر بعید شمردن آن از ذهن مردم، بیان می دارد:
1 ـ آیه 55 و 56 سوره بقره (زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل که توسط صاعقه مرده بودند)
2 ـ آیه 72 و 73 سوره بقره (زنده شدن مقتول بنی اسرائیل به واسطه گاو بنی اسرائیل)
3 ـ آیه 243 سوره بقره (زنده شدن هزاران نفر از بنی اسرائیل)
4 ـ آیه 259 سوره بقره (زنده شدن عزیر پیامبر)
5 ـ آیه 49 سوره آل عمران و آیه 110 سوره مائده (زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی(علیه السلام))
گروه 3: آیاتی که به رجعت تفسیر شده اند
برخی آیات به ضمیمه روایات متعدد به رجعت تأویل و تفسیر شده و برخی از این روایات، داستان زنده شدن برخی مردگان در گذشته و برخی در صدر اسلام ثابت می کنند مانند ذوالقرنین، اسماعیل صادق الوعد و...
در این قسمت فقط به بیان آدرس آیات از گروه سوم اشاره می شود:
(2) سوره بقره: آیه 3
(3) سوره آل عمران: 82، 82 / 157، 158 / 185
(5) سوره مائده: 20
(7) سوره اعراف: 96 / 157
(9) سوره توبه: 33 / 111
(10) سوره یونس: 39 / 50 / 51
(14) سوره ابراهیم: 5
(16) سوره نحل: 22 / 38
(17) سوره اسراء: 8 ـ 4 / 72
(18) سوره کهف: 83 / 22 / 37
(19) سوره مریم: 54
(20) سوره طه: 124
(21) سوره انبیاء: 95 / 105
(22) سوره حج: 41
(23) سوره مؤمنون: 77 / 93، 94
(24) سوره نور: 55
(15) سوره حجر: 36
(26) سوره شعراء: 4
(27) سوره نمل: 82 / 83
(28) سوره قصص: 6 و 5 / 85
(32) سوره سجده: 21 / 27
(36) سوره یس: 13 / 14
(38) سوره ص: 43 ـ 41
(40) سوره مؤمن: 11 / 46 / 51 / 77
(43) سوره زخرف: 28
(44) سوره دخان: 10
(45) سوره جاثیه: 14
(46) سوره احقاف: 15
(48) سوره فتح: 28
(50) سوره ق: 41، 42
(51) سوره ذاریات: 13 و 14 / 22 و 23 / 60
(52) سوره طور: 47
(53) سوره نجم: 53
(60) سوره ممتحنه: 13
(61) سوره صف: 9
(68) سوره قلم: 16
(70) سوره معارج: 4 و 5
(72) سوره جن: 24 تا 27
(74) سوره مدثر: 1 و 2 / 35 و 36
(78) سوره نباء: 18 / 40
(79) سوره نازعات: 6 تا 14
(80) سوره عبس: 17 تا 23
(91) سوره شمس: 14 و 15
(92) سوره لیل: 1 و 2
(93) سوره ضحی: 4
(102) سوره تکاثر: 3 و 4
در پایان این قسمت فقط اشاره ای بسیار کوتاه و مختصر به دو آیه از آیات بخش سوّم می نماییم:
الف: آیه 83 سوره نمل

در این آیه که می فرماید: «و آن روز که از میان هر امت گروهی را که آیات ما را تکذیب می کنند، محشور می کنیم...» به روشنی گواه بر عدم حشر همه انسانها دارد.
آیه مورد بحث به یکی از حوادث پیش از رستاخیز اشاره دارد (نه قیامت)، زیرا:
اولا) در روز قیامت همه انسانها برانگیخته خواهند شد بنابر این آیه مذکور را نمی توان بر قیامت منطبق دانست.
ثانیاً) در آیه قبل (82) یکی از شرایط قبل از قیامت یعنی خروج «دابة الارض» به مردم معرفی شده و طبعاً حادثه حشر گروهی معین از میان مردم مربوط به همان زمان است نه قیامت.
ثالثاً) در چند آیه بعد یعنی آیه (87) همین سوره سخن از دمیدن در صور به میان آمده که پیش از قیامت است.
پس این سه قرینه نشان می دهد که برانگیخته شدن و زنده شدن گروهی از انسانهای تکذیب کننده آیات الهی قبل از قیامت است و با کمک روایات متوجه می شویم که این همان رجعت اصطلاحی است.
ب: آیه 11 سوره مؤمن

که در بیان سخن گناهکاران می فرماید: «می گویند: پروردگارا! دو بار ما را میراندی و دو بار ما را زنده کردی اینک به گناهانمان اعتراف کردیم...»
با استفاده از روایات متعدد فهمیده می شود که یکی از دو زنده شدن در رجعت و دیگری در رستاخیز و یکی از دو مردن در دنیا و دیگری در رجعت است.
احادیث و رجعت

بی تردید احادیث و روایات متعدد تصریح به اصل رجعت و جزئیات آن می نماید که روایات فراوانی در ذیل آیات قرآن و تفسیر آنها وارد شده که نمونه های آن گروه سوم از آیات بود که ذکر آن گذشت.
در اینجا فقط به چند حدیث کوتاه ـ که در بخش گروه سوم آیات نیامده است ـ اشاره مختصری می کنیم:
الف) مأمون خلیفه عباسی از حضرت رضا(علیه السلام) پرسید: یا ابا الحسن در مورد رجعت چه می فرمایید؟
امام(علیه السلام) فرمود: رجعت درست است و در میان امت های پیشین هم بوده است و قرآن از آن سخن گفته است و پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: در این امت همه آنچه در امتهای گذشته رخ داده است بی کم و کاست همانگونه رخ خواهد داد. (لازم به ذکر است که در ذیل آیه 11 سوره انشقاق احادیث مشابه حدیث مذکور از پیامبر بصورت تفسیر وارد شده بطوری که در کتب معتبر اهل سنت مانند صحاح هم نقل شده است).
ب) امام صادق(علیه السلام) فرمودند: هر کس بازگشت دوباره ما را به دنیا باور نکند، از ما نیست.
ج) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که هر کس به هفت موضوع اقرار کند، مؤمن است که یکی از آنها «رجعت» است در اینجا مناسب است بصورت فهرست گونه دعاها و زیارت هایی که در آنها به نوعی بحث رجعت مطرح گردیده اشاره شود که برای تحقیق بیشتر، علاقمندان باید به منابع مراجعه فرمایند:
1 ـ دعای سوم شعبان بسم الله الرحمن الرحیم اللهم انی اسالک بحقّ... اقبال ص 689
(آنجا که می فرماید:... همان که در ان رجعت به نصرت الهی یاری می شود... و در بازگشتش کامیابی با اوست و جانشینان از فرزندان او که پس از قائمشان و غیبت او باز می گردند تا خونهای به نا حق ریخته شده را خونخواهی می کنند...)
2 ـ دعای افتتاح اللهم انی افتتح الثناء همان کتاب، ص 58
3 ـ دعای شبهای ماه رمضان اللهم بک و منک اطلب... همان کتاب، ص 24 و 39
4 ـ دعای دیگر در ماه رمضان اللهم برحمتک فی الصالحین... همان کتاب، ص 61
5 ـ توفیق یاری دین خدا اللهم انی اسألک... همان کتاب، ص 61
6 ـ دعای بیست و سوم هر ماه اللهم کن لولیک... همان کتاب، ص 85
7 ـ درود بر پیامبر(صلی الله علیه وآله) انّ الله و ملائکته... همان کتاب، ص 97
8 ـ دعای شب دوم ماه رمضان اللهم ارزقنی همان کتاب، ص 118
9 ـ دعای روز سیزدهم ماه رمضان اللهم انّی ادینک... همان کتاب، ص 144
10 ـ دعای سیزدهم صحیفه اللهم انّ الظّلة... همان کتاب، ص 146
11 ـ دعای پنجم صحیفه و ان تجعل وفاتی... همان کتاب، ص 431
12 ـ دعای روز هیجدهم اللهم انا نشهد... 165
13 ـ دعای روز نوزدهم اللهم انک اعلمت... همان کتاب، ص 170
14 ـ دعای روز نوزدهم رمضان اللهم انی اسألک... همان کتاب، ص 189
15 ـ دعای روز بیستم اللهم انی اسألک... همان کتاب، ص 192
16 ـ دعایی از صحیفه اللهم انی اسألک... همان کتاب، ص 193
17 ـ دعای بعد از نماز عید فطر اللهم انی اسألک... همان کتاب، ص 293
18 ـ دعای روز عرفه اللهم صل علی محمد و آل محمد همان کتاب، ص 353
19 ـ دعایی از بحارالانوار اللهم صل علی محمد و آل محمد بحار ج 20 ص 293
20 ـ دعای عید غدیر اللهم انی اسألک... اقبال ص 349
21 ـ دعا در عاشورا اللهم ارحم... اقبال ص 569
22 ـ دعای بعد از زیارت در سرداب ... فان توفّیتنی... بحار ج 22 ص 240
رجعت در زیارات ائمه

1 ـ زیارت رسول خدا از راه دور (ج22 بحار ص 25)
(آنجا که عرض می کنیم:... من از آنانی هستم که به برتری شما اعتقاد داشته و به رجعت شما اقرار می نماید، من قدرت خدا را انکار نمی کنم...)
2 ـ زیارت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) در مدینه (همان ص 27)
3 ـ زیارت امیرمؤمنان(علیه السلام) (همان ص 48)
4 ـ زیارت وداع امیرالمؤمنین(علیه السلام) (همان ص 53)
5 ـ زیارت سوم حضرت (همان ص 63)
6 ـ زیارت چهارم حضرت (همان 69)
7 ـ زیارت پنجم حضرت (همان 70)
8 ـ زیارت ششم حضرت (همان 73)
(آنجا که عرض می کنیم: درود بر تو ای کسی که دارای بازگشت و رجعتی... من به آمدن تو یقین دارم به بازگشت شما مؤمنم و منتظر فرمان تو و چشم براه دولت تو هستم.)
9 ـ زیارت هفتم حضرت (همان ص 74)
10 ـ زیارت حضرت در شب مبعث (همان ص 84)
11 ـ زیارت مسلم بن عقیل (همان ص 98)
12 ـ آداب تربت امام حسین(علیه السلام) (همان ص 145)
13 ـ زیارت مطلقه امام حسین(علیه السلام) (همان ص 150)
14 ـ زیارت دیگر (همان ص 153)
15 ـ زیارت دیگر (همان ص 156)
16 ـ زیارت دیگر (همان ص 160)
17 ـ زیارت دیگر (همان ص 160)
18 ـ زیارت دیگر (همان ص 162)
19 ـ زیارت شهدا (همان ص 163)
20 ـ زیارت وارث (همان ص 167)
21 ـ زیارت مطلقه امام حسین(علیه السلام) (همان ص 170)
22 ـ دعای بعد از نماز زیارت (همان ص 172)
23 ـ زیارت حضرت اباالفضل(علیه السلام) (همان ص 173)
24 ـ زیارت مطلقه امام حسین(علیه السلام) (همان ص 175)
25 ـ زیارت مطلقه دیگر (همان ص 177)
26 ـ زیارت وداع آن حضرت (همان ص 178)
27 ـ زیارت مطلقه دیگر (همان ص 181)
28 ـ زیارت حضرت اباالفضل(علیه السلام) (همان ص 185)
29 ـ زیارت وداع امام حسین(علیه السلام) (همان ص 186)
30 ـ زیارت عاشورا (همان ص 189)
31 ـ دعای بعد از نماز زیارت (همان ص 193)
32 ـ زیارت دیگر (همان ص 194)
33 ـ نقل دیگر (همان ص 195)
34 ـ زیارت عیدین (همان ص 209)
35 ـ زیارت ادریسیّه (همان ص 200)
36 ـ زیارت اربعین (همان ص 202)
37 ـ زیارت امام رضا(علیه السلام) (همان ص 227)
38 ـ زیارت امام عسکریین(علیه السلام) (همان ص 232)
39 ـ دعای بعد از زیارت (همان ص 233)
40 ـ زیارت امام حسن عسکری(علیه السلام) (همان ص 233)
41 ـ زیارت دیگر برای عسکریین(علیه السلام) کتاب جامع عباسی شیخ بهایی (ره)
42 ـ دعای بعد از نماز زیارت بحار ج 22 ص 234
43 ـ زیارت دیگر (همان ص 236)
44 ـ زیارت حضرت حجت(علیه السلام) (همان ص 238)
45 ـ زیارت دوم (همان ص 258)
46 ـ زیارت سوم (همان ص 260)
47 ـ زیارت چهارم (همان ص 260)
48 ـ زیارت پنجم (السلام علی الحق الجدید...)
49 ـ زیارت ششم (الله اکبر...)
50 ـ زیارت هفتم (اسلام علیک یا حجة الله فی ارضه...)
51 ـ زیارت جامعه معروف (ج 22 بحار ص 269)
52 ـ زیارت جامعه غیر معروف (ج 22 بحار)
53 ـ زیارت جامعه سوم (همان ص 286)
54 ـ زیارت جامعه چهارم (همان ص 291)
55 ـ زیارت جامعه پنجم (اقبال، مصباح)
56 ـ زیارت جامعه ششم (ج 22 بحار ص 296)
57 ـ زیارت جامعه هفتم (ج 22 بحار ص 296)
رجعت کنندگان کیانند؟

با دقت در احادیث اهل بیت معلوم می شوداز یک طرف از علماء و شهداء و صلحا و ائمه اطهار(علیهم السلام) و حتی بعضی از انبیاء (خوبان در درجه بالا) و از طرف دیگر عده ای از افراد کافر (در حد بالای کفر) رجعت خواهند نمود.
رجعت انبیاء

از روایات بدست می آید که از میان پیامبران، پیامبر گرامی اسلام و هفتاد پیامبر که از آن جمله حضرت اسماعیل فرزند حزقیل پیغمبر است رجعت می کند.
حضرت امام حسین(علیه السلام) در میان یاران خود که با او بودند می آید و هفتاد پیامبر نیز به ترتیبی که مبعوث شدند به همراه حضرت موسی بن عمران با او هستند آنگاه حضرت قائم(علیه السلام) خاتم را بهامام حسین(علیه السلام) می سپارد و اوست که غسل دادن و کفن کردن و حنوط وی را عهده دار می گردد و او را در آرامگاه خویش به خاک می سپارد.(1)
رجعت ائمه(علیهم السلام)

ائمه(علیهم السلام) رجعت خواهند فرمود و یکی بعد از دیگری زمام حکومت اسلامی را در جهان بر عهده می گیرند. مؤید این مطلب روایات فراوانی است که فقط برای نمونه به روایتی از امام سجاد(علیه السلام) در تأویل آیه 85 سوره قصص اشاره می کنیم که فرمودند:
یعنی پیامبر با شما و امیرمؤمنان و امامان اهل بیت(علیهم السلام) در عصر ظهور به دنیا باز می گردند.(2)
اولین امام بعد از امام زمان ـ ارواحنا فداه ـ که رجعت می فرماید امام حسین(علیه السلام) می باشند که باز هم احادیث فراوانی بر آن دلالت دارد.
رجعت صلحا و شهداء و علماء

امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«رجعت برای همه مردم نیست بلکه برای گروههایی خاص است: مؤمنان خالص و کافران خالص.»(3)
امامام معصوم(علیهم السلام) شیعیان خود را به دعا دستور داده اند که از خدا بخواهند که آنان را پس از ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به دنیا باز گرداند تا آنان روزگار پر شکوه حکومت او را درک نمایند. (مثل سفارش به دعای عهد).
رجعت دشمنان حق

طبق حدیثی که از امام صادق(علیه السلام) گذشت، کافران خالص هم به دنیا باز می گردند تا گوشه ای از سزای اعمال ننگین خود را ببینند که بدین وسیله مؤمنین شکوه اسلام و ذلت و خواری سران کفررا خواهند دید و احساس عظمت برای اسلام خواهند کرد و دل ایشان شاد خواهد شد.
در دعای ندبه می خوانیم، کجاست آن کسی که انتقام خون انبیاء الهی و خون پاک سیدالشهداء را بگیرد.
در پایان یاد آور می شویم که مسأله رجعت و ظهور امام عصر ـ عجل الله تعالی فرجه ـ دو رویداد مستقل از یکدیگرند. البته بر اساس روایات موجود، بین ظهور حضرت مهدی منتظرـ عجل الله تعالی فرجه ـ و وقوع رجعت پیوند زمانی وجود دارد، ولی این پیوند هرگز نشانه اتحاد و یگانگی دو مسأله نمی باشد.
برخی شبهات رجعت

بعضی افراد نا آگاهانه یا مغرضانه به رجعت اشکالاتی وارد کرده اند، البته وقتی با دلایل قطعی، رجعت ثابت شد دیگر جایی برای اشکال نخواهد ماند برخی از شبهات به معاد جسمانی بازگشت دارد که پاسخ آنها همان پاسخهایی است که در معاد جسمانی داده می شود غیر از این دسته فقط به دو اشکال به عنوان نمونه پاسخ داده می شود:
1) رجعت با تناسخ چه تفاوتی دارد؟
پاسخ: نظریه «تناسخ» بر اساس انکار قیامت پی ریزی شده و پیروان این مکتب، پاداش و کیفر اعمال و رفتار را منحصر به دنیا می دانند.
چکیده این عقیده آن است که: «جهان آفرینش پیوسته در گردش است و هر دوره ای تکرار دوره پیشین بوده و این گردش و تکرار پایان ندارد. روح هر انسانی پس از مرگ بار دیگر به دنیا باز می گردد، و این بازگشت مبتنی بر کردار و رفتار پیشین اوست. اگر در روزگار گذشته به کارهای نیک و شایسته دست زده، دوران بعد را با شادی و خوشی سپری می کند، و اگر مرتکب اعمال ناروا و زشت شده، گرفتار حزن و اندوه می گردد.»
از این بیان به روشنی می توان فهمید که تناسخ هیچگونه سازگاری و مشابهت با رجعت ندارد.
منتقدان به رجعت هرگز منکر قیامت نیستند، بلکه یقین به وقوع این رستاخیز بزرگ همگانی دارند. آنان هیچگاه از تکرار بی نهایت دوره های آفرینش گفتگو نمی کنند. و از همه مهمتر آنکه بنا بر عقیده رجعت هرگز روح انسان به جسم شخص دیگر منتقل نمی شود، بلکه روح شخص رجعت کننده به جسم خود او تعلق می یابد.
قائلان به تناسخ بازگشت انسان را به این جهان به عنوان معاد تلقّی کرده و این بازگشت را درباره همه افراد بشر باور دارند.
در حالی که معتقدان به رجعت، تنها بازگشت گروهی بس انگشت شمار به این جهان را معتقدند پس از آن بار دیگر به سوی قیامت شتافته دوباره محشور خواهند شد.
2) آیا قرآن، عقیده رجعت را نفی می کند؟!
می گویند: قرآن در آیه 95 سوره انبیاء بازگشت کفّار را به جهان نفی می کند:
«بر اهالی سرزمینی که نابودشان کردیم، بازگشت نیست.»
از این آیه و مفهوم آن چنین استنباط می شود که بازگشت گروه نابود شده ـ که طبعاً کافرند ـ ممنوع است.
در پاسخ سه نکته را یاد آور می شویم:
1 ـ در این آیه بازگشت همه کافران ممنوع شمرده نشده، بلکه تنها از گروهی سخن می گوید که به عذاب الهی گرفتار و نابود شده اند، بنابر این با این آیه نمی توان بر ممنوع بودن بازگشت همه کافران استدلال نمود.
2 ـ قرآن بازگشتی را که در آن با اعمال صالح، گذشته را جبران کنند ممنوع اعلام می کند و ممنوعیّت این رجعت بر ممنوع بودن رجعت به شکل دیگر که در آن امکان عمل صالح و میدان برای کار نیست، دلالت ندارد، چرا که در آیه قبل، از مؤمنان نیکوکار سخن به میان آمده که پاداش اخروی اینان از بین نخواهد رفت و تلاشهایشان در پیشگاه الهی ثبت می شود.
سپس در آیه بعد از کفّاری یاد می کند که در اثر گناه و نافرمانی هلاک شده اند. آنگاه اعلام می دارد که بازگشت این گروه به دنیا ممکن نیست. بدیهی است که مفهوم جمله این است که کافران و بد کاران در عالم آخرت بهره ای ندارند و به پاداش دست نمی یابند. و نیز نمی توانند برای جبران کارنامه سیاه خود بار دیگر به دنیا باز گردند.
3 ـ آیه یاد شده فقط از کفّار سخن می گوید، و درباره رجعت دیگر انسانها سکوت کرده است. با توجه به این نکات معلوم می شود که استدلال به این آیه بر ممنوعیّت اصل رجعت شگفت آور است. زیرا هدف از رجعت انجام عمل صالح و جبران گذشته کافران و تبهکاران نیست. بلکه آنان بدین جهت به دنیا باز گردانده می شود که شکوه و عظمت مؤمنان را ببینند و سر افکنده شده بر گذشته تاریک خود افسوس خورند، یا از مشاهده این شوکت و جلال به خشم آیند.
نظر شیعه درباره رجعت

مکتب تشیّع بر اساس پیروی از قرآن و خاندان رسالت، استوار است. بدیهی است که در شناخت و دریافت معارف اسلامی باید به این دو گوهر گرانبها چنگ زد.
شیعه این اعتقاد را نه از پیش خود ساخته، بلکه بنیانگزار آئین اسلام در سخنان گهربار خود پیوسته بر آن تأکید ورزیده است که قطعیت آن احادیث بسیار، بر هیچ مسلمانی قابل انکار نیست.
علامه مجلسی (ره) شمار روایات رجعت را نزدیک به دویست حدیث معرفی کرده و مانند شیخ حر عاملی (ره) معتقد به تواتر آنها شده است.
بسیاری از بزرگان در کتب خود به اجماع شیعه امامیه بر حقانیت رجعت تأکید نموده اند که از آن جمله اند: شیخ طبرسی در مجمع البیان(4) ابن بابویه قمی در اعتقادات، سید مرتضی علم الهدی و...
پس شیعه با پیروی از قرآن و پیامبر و ائمه معصومین که ـ بیان کننده اسلام اصیل هستند ـ رجعت را جوهر اعتقاد جدایی ناپذیر و مسلّم و ضروری خود می داند و نه تنها آنرا برای خود موجب ضعف نمی داند بلکه باعث افتخار خود قلمداد می نماید. 
برگرفته از سایت www.emammahdi.com

رجعت در اعتقاد شیعه

رجعت در اعتقاد شیعه
 
امامساله رجعت.رجعت مثل قیامت نیست.قیامت از ضروریات‏اسلام است و اگر کسی منکر قیامت باشد اصلا نمی‏شوداو را مسلمان شمرد و در ردیف‏مسلمانان نیست.مساله رجعت به این شکل نیست،تازه کسانی که معتقد هستند می‏گویند که از ضروریات و مسلمات‏مذهب شیعه است.از مرحوم آقا شیخ عبد الکریم‏هم که راجع به شریعت‏سنگلجی(که منکر رجعت بود) سؤال کردند، گویاجواب داده بود: نه، از ضروریات اسلام نیست، و شایدگفته بود از ضروریات شیعه هم نیست.ولی البته شاید در علمای شیعه یک نفر، دونفر هم نمی‏شود پیدا کرد که رجعت را انکار کنند.
آنهایی هم که قائل‏به رجعت هستند، بعضی به سبک محدثین همین طورمعتقدند که عینا مثل قیامت می‏شود، یعنی‏واقعا همین مرده‏ها از همین خاک زنده می‏شوند.
عده‏ای دیگر که یکی از آنهامرحوم فیض کاشانی است (1) (طور دیگری‏معتقدند).
دیگران اصلا در مقام‏توجیه برنمی‏آیند، می‏گویند به ما گفته‏اندرجعت، ما هم می‏گوییم رجعت، ما چه می‏دانیم‏کیفیتش چگونه است؟بحثی‏نمی‏کنند.ولی مثل مرحوم فیض معتقد هستندکه رجعت نظیر این چیزی است که امروز علمای ارواح می‏گویند.این‏حرف علمای ارواح تا چه حد درست است‏یا نادرست،به جای خود، ولی نظیر این است که می‏گویند مثلا مشاهده شده‏کثیرا که یک نفر در حال بیداری، روح میتی را به‏صورت یک شبح و یک جسم خاص رقیقی که با این جسمها فرق داشته (حاضر)کرده و آن‏را دیده است.اگر حرف اینها را قبول نکنیم، نظیراین را اهل مکاشفه زیاد گفته‏اند.اهل مکاشفه زیاد ادعا می‏کنند که ما در حالی‏که در حال خاصی از مکاشفه هستیم ارواح مؤمنین‏را مشاهده می‏کنیم و می‏بینیم، می‏آیند و با ما حرف می‏زنند.
یک وقتی همین جا نقل‏کردم که از مرحوم آقا سید جمال گلپایگانی‏از این قضایا زیاد نقل می‏کنند(واقعا هم مرد فوق‏العاده‏ای بود)که‏از آن جمله من از پسرشان پرسیدم، گفت اتفاقامن خودم آنجا بودم(ایشان واقعا مرد خیلی پاک و وارسته‏ای بوده)که پدرم‏بعد از نماز شب به من گفت: برو ببین آقا شیخ محمدحسین فوت کرده (2) ؟گفتم: چطور؟گفت: برو تحقیق کن.رفتم‏تحقیق کردم، دیدم همان شب در همان لحظات قبل‏فوت کرده.قضیه چه بود؟(پدرم)گفت: من در قنوت نماز وتر، مرحوم‏آقا ضیاء را دیدم در حالی که می‏آمد.گفتم: کجامی‏روی؟گفت: آقا شیخ محمد حسین فوت کرده، من به تشییع جنازه او می‏روم.
نظیر اینها را البته‏اهل مکاشفه زیاد ادعا کرده‏اند.در اخبار و احادیث‏ما هم این چیزها خیلی زیاد است.نمی‏خواهم بگویم‏همه آنها درست است ولی‏اینقدر زیاد است که دیگر همه را نمی‏شود رد کرد.یک‏نمونه‏اش را می‏گوییم که وقتی حضرت زهرا(س) می‏خواستند به دنیا بیایندو زنهای اهل مکه از کمک کردن به حضرت خدیجه(س)

صفحه : 662

امتناع‏کردند، چهار زن آمدند آنجا برای اینکه به او کمک‏بدهند.پرسید: تو کی هستی؟یکی گفت: من حوا هستم،دیگری گفت: من آسیه‏هستم، دیگری گفت: من مریم هستم و...اینها همان‏تجلی کردن و ظاهر شدن روحهاست با بدنهای مثالی در این دنیای مادی،که اگر حرف علمای ارواح - که امروز ادعا می‏کنند- راست باشد، این یک تایید علمی است بر آن چیزی که اولیای‏دین یا اولیای عرفان و مکاشفه گفته‏اند.
اشخاصی‏مثل مرحوم فیض کاشانی معتقدند رجعتی که درآینده خواهد شد، نه این است که مرده‏ها از قبر زنده‏می‏شوند، بلکه معنایش این‏است که در یک وضع خاصی عده‏ای از ارواح - به همین‏شکلی که عرض کردم - در این دنیا ظاهر می‏شوند.
افرادی مثل مرحوم شاه‏آبادی(که در تهران بود و مرد باذوقی بود)و بعضی‏افراد دیگر معتقدند بسیاری از موارد که در قرآن نام ملائکه آمده، اینهاهمان ارواح‏اند نه ملائکه‏ای که از سنخ انسان‏نبوده‏اند.مثلا قرآن تصریح می‏کند که در جنگ بدر یا جنگهای دیگر گروهی‏از ملائکه به نصرت مؤمنین آمدند.عده‏ای این‏طور می‏گویند و به نظر من حرفشان درست است(قرآن هیچ وقت قول‏نداده ملائکه را تعریف کند و بگوید چیست.ملائکه‏در قرآن گاهی اساسا با قوای طبیعت تطبیق می‏شود، گاهی شامل یک‏ملک مقرب مثل جبرئیل می‏شود، و گاهی موجوداتی‏است در همین دنیا که از چشم ما مخفی است، به قول امروزیها دو بعدی یا شش‏بعدی و هفت بعدی است که ما نمی‏دانیم، و احیانابه ارواحی که در این دنیا ظاهر می‏شوند اطلاق می‏شود).عقیده عده‏ای‏این است که در جنگ بدر آن ملائکه‏ای که قرآن‏می‏گوید چهار هزار ملائکه آمدند که شما را یاری کنند - که یاری‏شان هم به تعبیرقرآن فقط برای تقویت قلب بود نه یاری عملی- اینها انسانهایی بودند که آنها را رجعت داده بودند اما رجعت به این معنا، یعنی آنهایی بودندکه از دنیایی دیگر در این دنیا ظاهر شده بودند.
بنابراین،مساله رجعت با مساله قیامت فرق می‏کند.اولاخود مساله رجعت‏یک مساله صد در صد(ضروری)نیست مثل قیامت.ثانیاکیفیت رجعت با کیفیت قیامت فرق می‏کند، چون‏در کیفیت قیامت در قرآن تصریح شده که حشر از قبور می‏شود ولی ما در باب رجعت چنین‏حرفی را نداریم.بعید نیست که به این شکل باشد.
- بین این آیه: «و من ورائهم برزخ الی‏یوم یبعثون‏» و اینکه به آن مؤمن آل یاسین‏فرمود:
صفحه : 663

«قیل‏ادخل الجنة‏» چطور می‏توان سازگاری داد، در حالی‏که می‏دانیم این جنت، جنت بعد از برزخ است، چطور به‏او گفته شده وارد بهشت‏شو،در حالی که از فعل امر فوریت فهمیده می‏شود؟ استاد: در قرآن‏تنها جنت مطرح نیست، جنات مطرح است و حتی بعضی‏از اینها با یک مضاف‏الیه‏هایی: «جنت‏خلد» ، «جنت عدن‏» مطرح است.دریک آیه قرآن «جنتی‏» آمده که از آن به «جنة الله‏»تعبیر می‏کنند که دیگر مافوق اینهاست.از مجموع آیات قرآن می‏شودفهمید که جنت‏یک جا نیست که مخصوص به آخرت‏باشد.حدیثی را شیعه و سنی نقل کرده‏اند که پیغمبر فرمود: «القبر اما روضة من ریاض الجنة‏او حفرة من حفر النیران‏» (3) و اخبارتصریح می‏کند قبر یعنی همان برزخ، برزخ یعنی همان قبر.

پی نوشت

1.فیض‏کاشانی یک مرد ذوحیاتین است، یعنی هم یک مردمحدث فقیهی است و گاهی در آن کار محدثی و فقاهتش هم خیلی قشری می‏شود، و هم ضمنا یک‏مرد حکیم و فیلسوفی است.یک مرد ذو جنبتین است.
2.مرحوم آقا ضیاءعراقی و مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی هر دواز علمای طراز اول بودند و به فاصله یک هفته رحلت کردند.
3.بحار، ج 6/ص 275.


استاد شهید مرتضی مطهری مجموعه آثار جلد 4 صفحه 660
 
برگرفته از سایت www.hawzah.net

رجعت در اندیشه شیعی

رجعت در اندیشه شیعی

آیت اللّه محمد هادی معرفت
 
رجـعـت یـکی از مسائل پیچیده مربوط به دوران ظهور حضرت مهدی (عج ) است ,بر اساس این عـقـیـده گروهی از مومنین به این جهان بازمی گردند تا ظهور دولت حق را مشاهده کنند و از شـکـوفـایـی آن لذت ببرند, و نیز گروهی از منافقین بازگردانده می شوند تا کیفر دنیوی اعمال ناشایست خویش را بچشند.
رجعت یکی از عقاید ویژه مذهب تشیع است که از دیرباز, شیعه امامیه بر آن بوده اند و بدان معروف گـشـتـه انـد و بـه واسطه اعتقاد به آن مورد طعن دشمنان قرارگرفته اند, بحثها و گفتگوهای فراوانی در این باره میان بزرگان شیعه و مخالفین آنهارخ داده که تاریخ آن را ثبت و ضبط نموده است ((1)) . در این زمینه روایات بسیاری از خاندان نبوت به دست ما رسیده است .
طبق گفته علامه مجلسی نـزدیـک بـه دویـسـت روایـت در این باب وجود دارد, وی بیشتر آنها رادر کتاب بحارالانوار باب رجعت گرد آورده است ((2)) . در قرآن مواردی وجود دارد که امکان رجعت را در این امت به ثبوت می رساند.
براساس قرآن کریم گروههایی با افرادی پس از مرگ زنده شده و تا مدتی به حیات مجدد خود ادامه داده اند.
در ادامه مقاله به این موارد اشاره خواهیم کرد.
البته اغلب این شواهد صرفا امکان قضیه را می رساند, ولی دو مورد در قرآن کریم صراحتارجعت اشاره دارد: در سوره نمل می خوانیم : ویوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بیاتنا (النمل , 27 : 83).
روزی خواهد آمد که از هر گروهی دسته ای را برمی انگیزیم , از کسانی که آیات ما رامورد تکذیب قرار می دهند.
ایـن آیه صراحت دارد که دسته هایی از ستمکاران برانگیخته می شوند, نه همه آنها,و منظور از آن برانگیخته شدن در روز قیامت نیست , چون حشر قیامت , رستاخیزی همگانی است : وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا (الکهف , 18 : 47) آنها را برانگیختیم , هیچ کس را فروگذار ننمودیم و نیز در قرآن کریم آمده است : وکل اتوه داخرین همه نزد او آیند, در حالی که خوار و زبونند.
و همچنین آیه ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین دلالت بر رجعت دارد, زیرا از دومرگ و دو زنده شدن خبر می دهد, میراندن نخست , پس از حیات نخست , ومیراندن دوم , پس از حیات در رجعت .
آرا دانشمندان شیعه درباره رجعت شیخ ابوجعفر صدوق (متوفای 381 ه ق ) در کتاب اعتقادات می گوید: عقیده ما درباره رجعت آن است که آن را حق می دانیم .
.
.
سـپـس شواهدی را بر امکان آن , از قرآن ارائه می کند و به داستان گروهی که از دیارخود بیرون شـدند تا به گمان خود, خود را از خطر مرگ (طاعون ) رهایی دهند, امافرمان مرگ آنان رسید, و سپس زنده گردیدند اشاره می کند.
(البقره , 2 : 243) و نـیـز به داستان مردن و زنده شدن عزیز اشارت دارد, که در آیه 259 همان سوره آمده است , و هـمـچـنـین به زنده شدن قوم موسی (ع ) پس از آنکه صاعقه آنان رافراگرفت (البقره , 2 : 56) و اصـحـاب کـهـف کـه زنده شدند و سپس به جایگاه خودبازگشتند (الکهف , 18 : 18 تا 25) اشاره می کند.
پس از آن اضافه می کند: رجعت در امم سالفه نیز واقع گردیده و در این امت نیز واقع می گردد, چـنـانکه از پیغمبر اکرم (ص ) روایت شده : هرآنچه در امتهای گذشته انجام گرفته , در این امت نیز انجام می گیرد.
صدوق به این آیات قرآنی نیز استدلال می کند: ویوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بیاتنا وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا پـایـه اسـتدلال با قرآن درباره امکان و وقوع رجعت , بر همین اساس استوار است ,چنانکه خواهیم آورد.
شیخ ابوعبداللّه مفید (متوفای 413 ه ق ) در جواب پرسش از مساله رجعت می گوید: خـداونـد, پـیـش از روز رستاخیز, گروهی از این امت را بازمی گرداند و عقیده به رجعت یکی از ویـژگیهای مذهب اهل بیت به شمار می رود.. خداوند از روزرستاخیز بزرگ خبر داده : همگی را بـرمـی انگیزیم و هیچ کس را فروگذار نمی کنیم وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا... ولی درباره رجعت می گوید: از هر گروهی دسته ای را برمی انگیزیم ویوم نحشر من کل امه فوجا. پس , چنانکه خداوند خبر داده دو رستاخیز اکبر و اصغر داریم .
.
.
و نـیـز خـداونـد از سـتـمـکاران گزارش می دهد که در روز قیامت گویند: خداوندا, دو بارما را میراندی و دو بار ما را زنده گردانیدی ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین .
گروه ستمکاران از دو مرگ و دو زندگی سخن می گویند: آنها در این جهان بوده ,می میرند و در رجعت زنده شده سپس می میرند, و برای روز رستاخیز زنده می گردند.
.. پس دو بار میرانده شده و دو بار زنده گردیده اند. ولی دیگران در تفسیر آیه دچار اشکال گردیده اند, زیرا مرگ نخست را پیش اززندگی این جهان گفته اند, در صورتی که نبود پیش از بود را میراندن نمی گویند ((3)) . سید مرتضی , علم الهدی (متوفای 436 ه ق ) درباره حقیقت رجعت می گوید: آنـچـه شـیعه امامیه برآنند, آن است که خداوند, در موقع ظهور حضرت مهدی (عج )گروهی از مـومـنـان را برمی انگیزد تا از ظهور دولت حق بهره برده و به نصرت و یاری آن نائل گردند و نیز گروهی از دشمنان را برگردانده تا از آنان انتقام گرفته شود, ومومنان از آن لذت ببرند.
دلیل بر صحت این گفتار, همانا امکان آن و مقدور بودن آن برای خداوند است , زیراامری ممتنع و مستحیل نیست , چنانکه گروهی از مخالفین آن را مستحیل دانسته اند.
پس هرگاه , مساله رجعت امری ممکن باشد, دلیل بر اثبات آن , اجماع شیعه امامیه و اتفاق آرا آنان بر این مساله است .
و اتفاق آرا شیعه حکایت از رای معصوم دارد که هر آینه حق و صواب است .
البته , رجعت , با مساله اختیار در تکلیف منافات ندارد همانگونه که با ظهورمعجزات منافات ندارد, زیرا در هیچ کدام سلب اختیار نگردیده موجب الجانمی گردد.
برخی رجعت را تاویل برده , می گویند: مقصود از آن , بازگشت دولت حق , و حاکم شدن دین خدا بر خلق است , نه رجعت اشخاص پس از مرگ .
ایـن گروه از شیعه از این رو دست به چنین تاویلی زده اند که نتوانسته اند در مقابل انکار منکرین دلیل قاطع اقامه کنند, و شبهات آنان را در زمینه ممتنع جلوه دادن رجعت جواب گویند.
بـایـد گـفت : رجعت تنها با روایات که جنبه اخبار آحاد دارد ثابت نگردیده , بلکه باپشتوانه اجماع طائفه , این امر به اثبات رسیده است .
چنین امری , با این صراحت , قابل تاویل نیست ((4)) . عـلامه معاصر شیخ محمدحسین کاشف الغطا (متوفای 1373 ه.ق ) در رد کسانی که مساله رجعت را از ارکان مذهب تشیع شمرده و بر آنان طعنه زده اند,می گوید: عـقـیـده بـه رجعت , لازمه مذهب تشیع نیست , انکار آن زیانی ندارد, گرچه این مساله برای آنان روشـن و بـدیـهـی است , ولی ملازمه ای میان تشیع و عقیده به رجعت وجودندارد... و این مساله هـمـانـنـد برخی از اخبار غیبی مشهور است که پیش از قیام قیامت صورت می گیرد, مانند فرود آمدن حضرت مسیح (ع ), و ظهور دجال , و خروج سفیانی , و نظائر آن که درباره نشانه های قیامت گفته اند.
این گونه امور, ربطی به اساس تدین ندارد, و از ریشه های اسلام به شمار نمی رود,انکار آن موجب خروج از دین نمی گردد, و نیز اعتراف به آن , صرفا موجب دخول در دین نمی باشد.
آیـا کـسـانی که بدین سبب بر شیعه طعن می زنند, می دانند رجعت چیست .
چه امتناعی دارد که خـداوند گروهی را پس از مرگ زنده گرداند, با آنکه چنین پیشامدهایی در زمانهای گذشته به وقوع پیوسته , و قرآن کریم از آنها یاد کرده است .
آیـا داسـتان حضرت حزقیل و زنده شدن کسانی را که از خانه هایشان بیرون رفتند و ازترس مرگ فرار کردند و دچار مرگ شدند نشنیده اند.
آیـا آیـه کـریمه : ویوم نحشر من کل امه فوجا را نخوانده اند, با آنکه در روز رستاخیزبزرگ تمامی گروهها و ملتها محشور می گردند... آری , مـسـالـه رجـعـت را, وسـیـلـه ای برای طعنه زدن به شیعه , قرار دادن , شیوه دشمنان بوده است ((5)) . دلائل و شواهد قرآنی 1 - آیه رجعت در سوره نمل , آیه 83 می خوانیم : ویوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بیاتنا روزی خـواهد آمد تا از هر گروهی دسته ای را برمی انگیزیم , از کسانی که آیات ما رامورد تکذیب قرار می دهند.
ایـن آیـه صـراحـت دارد کـه تـنـها دسته هایی از ستمکاران برانگیخته می گردند, وهمانگونه که گفتیم این آیه نمی تواند در مورد حشر روز قیامت باشد, چون درباره قیامت می خوانیم : ویوم نسیر الجبال وتری الارض بارزه .
وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا.
وعرضواعلی ربک صفا لقد جئتمونا کما خلقناکم اول مره بل زعمتم ان لن نجعل لکم موعدا(الکهف , 18 : 45 و 46).
روزی کـه کـوهـهـا بـه حرکت درآمده , و زمین رو شده است , و همه را برانگیختیم پس کسی را فـروگـذار نـنمودیم .
همه آنها در یک ردیف بر خداوند عرضه شده , به آنهاگفته می شود: اکنون هـمـگـی نـزد مـا آمـدیـد, هـمـانگونه که روز نخست شما را آفریدیم .
آری گمان داشتید چنین وعده گاهی نخواهید داشت .
و در آیه دیگر می خوانیم : ویـوم یـنـفخ فی الصور ففزع من فی السماوات ومن فی الارض الا من شا اللّه .
وکل اتوه داخرین (النمل , 27 : 87) روزی که در صور دمیده می شود, تمامی کسانی که در آسمان و زمین هستند دروحشت و هراس فـرو مـی رونـد, مـگـر کـسانی که خدا خواسته مورد عنایت خاص اوباشند.
پس همگی در پیشگاه حضرت حق با فروتنی حضور دارند.
علامه طبرسی در ذیل آیه رجعت چنین می گوید: آن دسـتـه از امـامـیه که به رجعت عقیده دارند, به این آیه تمسک جسته , می گویند:من برای تـبعیض است , و بر آن دلالت دارد که برخی از ستمکاران برانگیخته می شوند.
.. و بر این امر روایات بـسـیـاری از ائمـه اهـل بـیـت (ع ) وارد شده است که پس از ظهور حضرت مهدی (عج ), خداوند گروههایی از تبهکاران را زنده می کند تاعقوبت اعمال خویش را در همین جهان بچشند, و دچار خفت و خواری گردند,مومنین را بر آنان چیره سازد تا انتقام خود را بستانند... ولـی گـروهی از امامیه , این روایات را تاویل برده , می گویند: مقصود از رجعت ,بازگشت دولت حق است به صاحبان اصلی خود, که همان ظهور حضرت مهدی (عج ) است . آنـهـا مـی گـویند: رجعت اشخاص , با حکمت تکلف که همان آزمایش از روی اختیاراست منافات دارد, زیـرا رجـعـت مـوجب جبر و الجا در تکلیف است . اما چنین نیست , زیرا جبر و الجائی در کار نبوده و هرگونه اختیار در پذیرش و انجام دادن اعمال اختیاری باقی و پابرجاست , چون صرفا ارائه دلائل و آیات الهی , همانندمعجزات انبیا, مایه جبر و اکراه و سلب اختیار نمی گردد ((6)) . اما کسانی که دلالت این آیه را بر رجعت نپذیرفته اند می گویند: مـقـصود از این دسته ها, همان پیشتازان گروه های کفر ونفاق هستند که به عنوان سردمداران و مـسوولان مردم خویش , جوابگو خواهند بود, لذا آنان را جدا برمی انگیزند تا موضع خود را در میان ملتهای خویش روشن سازند. علامه طبرسی گوید: کسانی که آیه را مربوط به قیامت می دانند, می گویند: منظور آن است که دسته ای از روسا و پیشوایان گروه کافران , در قیامت برانگیخته و گردآورده می گردند, تا حجت , بر آنان تمام گردد ((7)) . فخر رازی می گوید: این آیه مربوط به اموری است که پس از قیام قیامت انجام می گیرد ((8)) . آلوسی می گوید: مراد از این حشر که نسبت به دسته هایی جدا انجام می گیرد حشرمجددی است کـه برای سرزنش کردن آنان , و عقوبت نمودن آنان انجام می گیرد, وپس از حشر اکبر, که شامل تمامی خلق است , انجام می گیرد ((9)) . ولـی آنـچـه از سـیـاق آیـات بـه دست می آید, آن است که این حشر اصغر پیش از حشراکبر انجام مـی گـیـرد, و در ذیل همین آیه , در مورد قیام قیامت گوید: ویوم ینفخ فی الصور ففزع من فی الـسـماوات ومن فی الارض (النمل , 27 : 87) و اگر ترتیب نزول در آن رعایت شده باشد, نمودار آن است که حادثه رجعت دسته های مورد بحث پیش از نفخ صور انجام می گیرد. 2 - دو بار امامه و احیا در سوره مومن آیه 11 می خوانیم : قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین , فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل . در روز واپـسین کافران گویند: خداوندا, دو بار ما را میراندی و دو بار زنده نمودی ,پس اینک به گناهان خویش گردن نهادیم , آیا برای بیرون شدن از این گرفتاری راه چاره ای هست . در ایـن آیه , از دو بار میراندن سخن رفته , که هر میراندن , حیات سابقی را می رساند,همانگونه که دوبار زنده نمودن , مرگ پیشین را حکایت دارد. مـیـرانـدن نـخست , پس از حیات دنیوی , و مرگ دوم , پس از حیات در رجعت است ,چنانکه احیا نخست , در رجعت , و احیا دوم در روز واپسین است . بـرخـی اماته اولی را همان حالت نطفه بودن دانسته اند, و اماته دوم را مرگ پس ازحیات دنیوی و حیات دوم را حیات اخروی . برخی دیگر حیات دوم را در قبردانسته اند که افراد برای پرسش زنده می شوند. و دلیل بر اینکه حالت نطفه را حالت موت فرض کرده اند, آیه 28 سوره بقره است که می فرماید: کیف تکفرون باللّه وکنتم امواتا فاحیاکم ... که مقصود حالت پیش از دمیدن روح است . ولـی ایـن گفتار درست نیست , زیرا حالت پیش از دمیدن روح را, موات گویند, نه اماته بدین سـبـب که وصف موات , با هرگونه حالت فقد حیات موافق است , ولی اماته در صورتی است که از چیزی سلب حیات شده باشد. عـلاوه بـر این , بر فرض مزبور, باید بر انسان سه بار موت و حیات گذشته باشد, نه دوبار: موت به معنای فقد حیات پیش از دمیدن روح , موت پس از حیات دنیوی وموت پس از حیات برزخی . از ایـن گذشته اساسا تکرار موت و حیات , برای همه کس نیست . بازگشت در رجعت و نیز حیات برزخی در قبر و به طور مطلق پیش از روز رستاخیز برای همه کس نیست , بلکه صرفا برای کسانی است که دارای ایمان محض یا کفر محض بوده اند. بـیـشـتر مردم پس از حیات دنیوی , می میرند و برای روز رستاخیز زنده می شوند که آیه 28 سوره بقره بدان اشارت دارد: کیف تکفرون باللّه وکنتم امواتا فاحیاکم ثم یمیتکم ثم یحییکم ثم الیه ترجعون ... شـما, مرده و فاقد حیات بودید, پس به شما حیات بخشید, سپس شما رامی میراند و دوباره برای روز محشر زنده می سازد. مومنان در بهشت نیز می گویند: افما نحن بمیتین الا موتتنا الاولی (الصافات , 37 : 58 و 59) مگر نیست که ما دیگر نخواهیم مرد, جز یک مردن نخستین که بر ما گذشت . 3 - زنده شدن اصحاب کهف یکی از دلائل صحت و امکان رجعت در این امت , زنده شدن اصحاب کهف است که در سوره کهف به آن تصریح شده : وتحسبهم ایقاظا وهم رقود... وکذلک بعثناهم لیتسالوا بینهم (الکهف , 18 : 18 و19) گمان می بری که آنان بیدارند, در حالی که آنان آرمیده اند... این چنین آنان رابرانگیختم تا میان خود گفتگو کنند. وکذلک اعثرنا علیهم لیعلموا ان وعداللّه حق وان الساعه لاریب فیها (الکهف , 18: 21) این چنین , دیگران را بر آنان دلالت نمودیم , تا بدانند وعده خداوند, درباره رستاخیز, حق است , و هنگامه قیامت هر آینه آمدنی است و جای شک در آن نیست . ولبثوا فی کهفهم ثلاث مائه سنین وازدادوا تسعا (الکهف , 18 : 25). آنان در غارشان سیصد سال درنگ نمودند, و نه سال بر آن افزودند. و این بدان جهت است که سیصد سال قمری که متداول اعراب است , از سیصدسال شمسی نه سال کسر دارد, و چون آنان سیصد سال شمسی آرمیده بودند, لازم آمد که بر سال عربی افزوده گردد تا حساب درست آید. 4 - داستان عزیز او کـالـذی مر علی قریه وهی خاویه علی عروشها. قال انی یحی هذه اللّه بعد موتها.فاماته اللّه مائه عـام ثم بعثه . قال کم لبثت . قال لبثت یوما او بعض یوم . قال بل لبثت مائه عام . فانظر الی طعامک و شـرابـک لـم یـتـسنه . وانظر الی حمارک . ولنجعلک آیه للناس . وانظر الی العظام کیف ننشزها ثم نکسوها لحما. فلما تبین له قال اعلم ان اللّه علی کل شی قدیر (البقره , 2 : 259) یا همانند کسی که از کنار یک روستای ویران شده عبور کرد, در حالی که سقفهای آن فروریخته بـود, و مـردم آن مرده و استخوانها پوسیده و پراکنده شده بود, با خودگفت : چگونه خدا, اینها را پـس از مـرگ زنـده مـی کند. در این هنگام , خدا او را یکصدسال میراند, سپس برانگیخت , و به او گـفت : (نوایی شنید) چه قدر درنگ کردی .گفت : یک روز یا پاره ای از روز, به او گفت : نه بلکه یـکصد سال درنگ کردی . پس نگاه کن به خوردنی و آشامیدنی خود که همراه داشتی , هیچ گونه فرسودگی در آن رخ نداده , ولی به الاغ خود نگاه کن که چگونه فرسوده و از هم گسیخته شده ... که ماتو را - زنده شدن تو پس از یکصد سال مردن را - نشانه ای برای مردم قرار دهیم (ازتو شنیده باور کنند که زنده شدن مردگان حق است ) اکنون به استخوانهای پوسیده واز هم گسیخته الاغ خـود نـگـاه کـن , تا چگونه آنها را فرآورده استوار می سازیم , سپس گوشت بر آن می پوشانیم . پس هـنـگامی که این حقایق بر او آشکار گردید, گفت : هرآینه می دانم خداوند بر همه کاری توانایی دارد. 5 - هفتاد هزار خانوار فراری از طاعون یکی دیگر از دلایل صحبت و امکان رجعت در این امت , داستان هفتاد هزار خانوارفراری از طاعون است که دچار مرگ ناگهانی شدند, و سپس با دعای پیغمبری -می گویند: حزقیل , سومین وصی حضرت موسی بوده - زنده شدند. در این باره چنین می خوانیم : الـم تـر الی الذین خرجو من دیارهم وهم الوف حذر الموت . فقال لهم اللّه موتوا ثم احیاهم . ان اللّه لذو فضل علی الناس ولکن اکثر الناس لا یشکرون (البقره , 2 :243). آیا ندیده ای - یعنی ندانسته ای - گروهی را که از ترس مرگ از خانه های خود بیرون شدند - و به بـهـانه بیماری طاعون از شرکت در جنگ و جهاد خودداری نمودند -خداوند فرمان مرگ آنان را صـادر نـمـود, سـپـس - بر اثر دعای پیغمبری عظیم الشان -آنان را زنده نمود. خداوند نسبت به بندگان خود بخشاینده است گرچه بیشتر مردم سپاس نمی دارند. گـویـنـد: اینان هفتاد هزار خانوار بودند که از ترس مرگ , بیماری طاعون را بهانه قراردادند, در جهاد شرکت نجستند, و از خانه هایشان بیرون شدند. آنگاه در راه , مرگ همگی فرارسید. و بر دست سومین وصی حضرت موسی (ع ) زنده شدند, و اینان گروهی از بنی اسرائیل بودند ((10)) . 6 - ماجرای هفتاد نفری اصحاب موسی (ع ) موسی (ع ), هفتاد نفر از قوم خود را انتخاب نمود و با خود به کوه طور برد, و آنان درخواست رویت نـمودند, که صاعقه آنان را در ربود, سپس با درخواست حضرت موسی (ع ) زنده گردیدند تا شکر خدای را به جا آورند. واذ قـلتم یا موسی لن نومن لک حتی نری اللّه جهره فاخذتکم الصاعقه وانتم تنظرون . ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون (البقره , 2 : 56) یاد بیاورید هنگامی را که به موسی گفتید: ایمان نمی آوریم , تا خدا را بالعیان ببینیم ... پس صاعقه شـمـا را فراگرفت , در حالی که نظاره می کردید - در مقابل این عقوبت کاری نمیتوانستید انجام دهید - آنگاه شما را پس از مرگتان برانگیختیم باشد تا سپاسگزار باشید. عـلامـه طبرسی می گوید: گروهی از امامیه به این آیه تمسک جسته و رجعت را در این امت روا دانسته اند ((11)) . سپس در این زمینه به برخی اشکالات درباره رجعت اشاره دارد, که آنها را در جای خود می آوریم . 7 - داستان زنده شدن قتیل اسرائیلی کـشـتـه ای در مـیـان بـنی اسرائیل یافت شد که کشنده او شناخته نبود, و هر کس گناه آن را به گردن دیگری می افکند. دستور رسید, تا گاوی را سر ببرند, و بیخ دم او را به کشته بزنند تا زنده شود, و خود, قاتل خویش را رسوا سازد. واذا قـتلتم نفسا فاداراتم فیها, واللّه مخرج ما کنتم تکتمون . فقلنا اضربوه ببعضها,کذلک یحی اللّه الموتی ویریکم آیاته لعلکم تعقلون (البقره , 2 : 72 و 73). بـه یـاد آورید هنگامی که فردی را کشتید و گناه کشتن او را به گردن یکدیگرمی افکندید, ولی خداوند آنچه را پنهان می ساختید آشکار می سازد. پس فرمان دادیم (تا گاوی را کشته ) و قسمتی از آن را (کـه همان بیخ دم او باشد) به کشته بزنیدتا (با اذن خدا) زنده گردد. این چنین است که خداوند مردگان را زنده می کند, ودلائل خود را برای شما آشکار می سازد, باشد تا اندیشه کنید. 8 - بازگشت مسیح (ع ) یـکـی از دلائل بـر صحت و امکان بازگشت به این جهان پیش از قیامت , بازگشت حضرت مسیح (ع ) است که پس از رفتن از این جهان به جهان دیگر, بازمی گردد و باحضرت مهدی (عج ), بیعت کرده , در نماز به او اقتدا می نماید, و تمامی اهل کتاب به او ایمان آورده از او پیروی می کنند: وان من اهل الکتاب الا لیومنن به قبل موته , ویوم القیامه یکون علیهم شهیدا(النسا, 4 : 159). تـمامی اهل کتاب - یهود و نصاری - پیش از مرگش به او ایمان می آورند... و در روزرستاخیز بر آنان گواه خواهد بود. بـازگشت حضرت مسیح (ع ) رجعتی است که پیش از روز قیامت انجام می گیرد, وشاهد صدقی است بر صحت مدعای شیعه بر امکان رجعت . در ایـن زمـیـنـه , عـلی بن ابراهیم قمی از شهر بن حوشب ((12)) روایتی آورده گوید:حجاج بن یوسف ثقفی به من گفت : آیه ای در قرآن است که مرا بیچاره کرده , گفتم :کدام آیه . گفت : وان اهـل الـکـتـاب الا لـیومنن به قبل موته با ایمان گمان که ضمیرقبل موته به من اهل الکتاب بـازمی گردد, گفت : به خدا قسم که من دستور کشتن یهودی و نصرانی را می دهم , و چشم به او مـی دوزم تـا ببینم لب حرکت می دهد,ولی هرگز, بلکه بی حرکت می ماند, بدو گفتم : نه چنین نـیـسـت کـه گـمان برده ای .گفت : پس چگونه است . گفتم : عیسی (ع ) پیش از قیام قیامت از آسـمـان فـرودمـی آیـد, آنـگـاه هـمه ملتهای یهود و نصاری و غیره به او ایمان می آورند, پیش از آنکه عیسی (ع ) بمیرد, و در نماز به حضرت مهدی (عج ) اقتدا می کند. گـفت : این را از کجا آوردی . گفتم : از امام محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع ). آنگاه گفت : جئت بها واللّه من عین صافیه آن را از چشمه زلالی دریافت کرده ای ((13)) . نمونه هایی از روایات رجعت عـلامه مجلسی , پس از عرضه روایات رجعت می گوید: برای کسانی که به گفتار ائمه اطهار (ع ) ایمان دارند, جای شک و تردید باقی نمی ماند که مساله رجعت , حق است , زیرا روایت وارده در این بـاب از ائمه اطهار (ع ) در حد تواتر است , و نزدیک به دویست روایت وارد شده است که در این امر صـراحت دارند و این روایات راچهل و اندی از بزرگان علما و محدثین عالیقدر در بیش از پنجاه کـتـاب مـعـتـبـر روایـت کرده اند. آنگاه یک به یک نام این بزرگان را برمی شمرد, امثال صدوق , کـلـیـنـی ,طـوسی , علم الهدی , نجاشی , کشی , عیاشی , قمی , مفید, کراجکی , نعماتی , صفار,ابن قـولـویه , ابن طاووس , طبرسی , ابن شهرآشوب و راوندی سپس از کتابهایی که درخصوص مساله رجعت نگاشته شده یاد می کند ((14)) . اکنون نمونه هایی از این روایات را در اینجا می آوریم : 1 - از امـام صادق (ع ), درباره آیه ویوم نحشر من کل امه فوجا سوال شد, فرمود:مردم درباره آن چـه مـی گـویند. گفتند: می گویند درباره قیامت است . فرمود: آیا در روزقیامت از هر گروهی دسـتـه ای برانگیخته می شوند, و بقیه وانهاده می شوند. نه ,چنین نیست , این آیه مربوط به رجعت است , اما آیه قیامت آیه وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا است ((15)) . 2 - علی بن ابراهیم با سندی صحیح از امام صادق (ع ), روایت می کند که فرمود: ولا یرجع الا من محض الایمان محضا او محض الکفر محضا ((16)) بازنمی گردد جز کسانی که خالصا ایمان آورده یا کفر ورزیده اند. 3 - آن حضرت درباره آیه ربنا امتنا اثنتین واحییتنا اثنتین فرمود: ذلک فی الرجعه ((17)) . 4 - و نیز فرمود: لیس منا من لم یومن بکرتنا ((18)) از ما نیست کسی که به بازگشت ما ایمان ندارد. 5 - خـلـیفه مامون عباسی , از امام علی بن موسی الرضا (ع ), پرسید: درباره رجعت چه می گویی . فرمود: رجـعـت حـق اسـت , در امتهای گذشته بوده , و قرآن از آن یاد کرده . پیغمبر اکرم (ص )فرموده : هـرآنـچـه در امـتهای پیشین واقع شده نظیر آن در این امت نیز واقع می شود.نیز فرموده : هنگام ظهور مهدی (عج ), عیسی (ع ) از آسمان فرود می آید و به وی اقتدا می کند. بـاز فـرمـوده : اسـلام غـریب بود, و به غربت بازمی گردد, خوشا باد غریبان را.پرسیدند: آنگاه چه می شود. فرمود: حق به اهلش بازمی گردد ((19)) . 6 - در بسیاری از زیارات , به مساله رجعت اشاره شده , از جمله زیارت جامعه ,آنجا که می گوید: وجـعـلـنـی مـمـن یقتص آثارکم . ویسلک سبلکم . ویهتدی بهداکم . ویحشر فی زمرتکم .ویکر فی رجعتکم . ویملک فی دولتکم . ویشرف فی عافیتکم . ویمکن فی ایامکم . وتقر عینه غدا برویتکم . خداوند مرا از کسانی قرار دهد که پیرو آثار شما هستند, و در راه شما قدم برمی دارند, و به هدایت شما هدایت می شوند و در گروه شما محشور می شوند ودر رجعت شما بازمی گردند... و در دولت شـمـا بـه دولت می رسند و در سلامت وعافیت شما مشرف می گردند و در روزگار شما توانمند می گردند و فردا چشمانتان بادیدن شما روشن می شود. عـلامـه طـبـرسی - در ذیل ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون (البقره , 2 :56) در مورد احیای هفتاد نفر از قوم موسی (ع ) شبهاتی را از منکرین رجعت مطرح کرده و پاسخ داده است : 1 - زنـدگی در این جهان , همراه با تکلیف است , که لازمه آن , دارا بودن اختیاراست , تا هر مکلفی بـا اراده و اخـتـیـار خود, فرمانبردار باشد یا سرپیچی کند, نباید اورا تحت شرایطی قرار دهند که ناچار به قبول حق گردد. از سویی وقتی مرگ کسی فرامی رسد, حقایق برای او مکشوف می شود, و خـود را در مـقـابل امر واقع می بیند,به ناچار حقیقت را می پذیرد, اما با بازگشتن به این جهان , جـای انکار برای او باقی نمی ماند, زیرا پس از تجلی حقایق و آشکار شدن واقعیات , جای رد و انکار نخواهدبود. وجـات سـکـره الـموت بالحق ذلک ما کنت منه تحید... لقد کنت فی غفله من هذافکشفنا عنک غطاک فبصرک الیوم حدید (ق , 50 : 19-22) و سـرانجام , بی هوشی مرگ , حق را برای تو آشکار ساخت و این حقیقت آشکار,همان بود که از آن رویگردان بودی ... تو در حالت بی خبری وقت می گذراندی ,اکنون پرده از جلوی روی تو برداشته گردید, و چشمان تو کاملا تیزبین می باشد. علامه طبرسی در جواب این شبهه می گوید: حالت مرگ برای این گونه افراد حالت بی خبری و بیهوشی است , مانند کسی که خواب رفته باشد, چـیـزی از حـقـایـق آن جـهـان بـر او آشـکـار نـگـشـتـه , دوبـاره بـه همان حالت پیش از مرگ برمی گردند ((20)) . اسـاسـا سکرات موت چیزی را برای اینگونه افراد روشن نمی کند. بلکه با مردن درحالت بی خبری فرو می روند, و اما ذیل آیه سوره ق مربوط به روز قیامت است . علامه طبرسی در جای دیگر, ذیل آیه (ویوم نحشر من کل امه فوجا...می گوید: رجـعـت هیچ گونه منافاتی با صحت تکلیف ندارد, زیرا در رجعت چیزی که موجب الجا و جبر در قـبـول حـق باشد وجود ندارد, و هرگز چیزی وجود ندارد که مکلف رابر فعل واجب یا ترک حرام وادار کـنـد, زیـرا جـز ایـن نیست که برخی آیات و حقایق الهی بر او مکشوف افتاده , ولی مکشوف افـتـادن حـقـایـق , از وی سـلب اختیار نکرده واو همچنان بر قدرت اعمال اراده و اختیار خویش توانمند است . ایـنـگـونه کشف حقایق - از جمله در رجعت - بسان دیگر حقایقی است که بر دست انبیا به عنوان مـعـجـزات آشـکار می گردد, هرگز مایه جبر در تکلیف نمی گردد, وهمچنان قدرت اختیار در قبول حق و رد آن , برای مکلف باقی است ((21)) . بـه عـلاوه , حـقـایـقی که در رجعت برای افراد روشن می شود, بیش از حقایقی نیست که در روز رسـتـاخـیـز بـزرگ بـرای افـراد آشـکـار مـی گردد. در آنجا خداوند خبر داده که اگرکافران را بـازگـردانیم , باز هم بر سر کفر خویش هستند و هرگز سر تسلیم فرودنمی آورند. در سوره انعام آیه 27 و 28 می خوانیم : ولو تری اذ وقفوا علی النار فقالوا یا لیتنا نرد ولا نکذب بیات ربنا ونکون من المومنین . بل بدالهم ما کانوا یخفون من قبل ولو ردو العادوا لما نهوا عنه و انهم لکاذبون . کـاش مـی دیدی هنگامی که اینان در برابر آتش دوزخ قرار می گیرند, می گویند: کاش بار دیگر بازگردانده می شدیم و آیات پروردگارمان را تکذیب نمی کردیم , و از زمره مومنان می بودیم . آری ایـنـان آنـچـه را پنهان داشته بودند امروز آشکار ساختند و اگربازگردند باز هم به همان اعمال پیشین خود که از آن نهی شده بودند بازمی گردند,اینان دروغگویانند. در سـوره مـومـنون , آیات 99 و 100 درباره کسانی که مرگ را با چشم دیده اند وآرزوی بازگشت می کنند, می خوانیم : حـتـی اذا جا احدهم الموت قال رب ارجعون لعی اعمل صالحا فیما ترکت . کلاآنهاکلمه هو قائلها ومن ورائهم برزخ الی یوم یبعثون . تـا زمـانـی کـه یـکـی از آنـان را مرگ فرارسد, گوید: پروردگارا مرا بازگردان , باشد تا آنچه را فروگذار کرده ام کار نیک انجام دهم , ولی چنین نیست , این سخنی است که او برزبان می راند, (و اگـر بـازگـردد کـارش هـمـچون گذشته است ) و پشت سر آنان جهان میانه ای است (برزخ ) تا هنگامه قیامت . پس آنچنان نیست که مخالفان رجعت گمان برده اند که کافران مورد نظر با آشکارشدن حقایق از نابکاری خود پشیمان شوند و سر به راه گردند, لذا جبر و الجائی نیزدر کار نخواهد بود. 2 - شـبـهـه دوم این است که : رجعت , چون یکی از آیات و دلائل صحت نبوت است , بایستی مانند دیگر معجزات , در زمان حیات پیغمبر (ص ) رخ دهد. ولـی ضـرورت چنین ملازمه ای روشن نیست , و دلائل بر صحت نبوت , هرگاه که ضرورت ایجاب کند انجام می گیرد, خواه به دست پیغمبر واقع شود یا به دست اوصیای او. 3 - ابوالقاسم گفته : اعلام به رجعت درست نیست , زیرا مایه اغرا به جهل می گردد, و کسانی را وامی دارد که دست به گناه بزنند و توبه از آن را به بازگشت خودموکول کنند. ولی باید دانست که رجعت همگانی نیست , برخی از مومنان و منافقان بازمی گردند.و این مایه اغرا به جهل برای بیشتر مردم نمی گردد, زیرا هیچ کس به خود گمان بازگشت نمی دهد, یا آنکه به طور حتم , یقین به بازگشت خود ندارد و همین که نمی داند بازمی گردد یا نه , در بازداشتن وی از معاصی کفایت می کند, زیرا با این وصف نمی تواند توبه خود را به تاخیر بیاندازد ((22)) . در فـهرست نجاشی حکایتی از مومن الطاق آورده , که یکی از مخالفین به وی گفت :آیا به رجعت عـقـیـده مـنـدی . گفت : آری . بدو گفت : پانصد دینار به من وام ده و دربازگشت , آن را بستان . مـومـن الـطـاق گفت : ضامنی بیاور تا ضمانت کند تو در آن حال به صورت یک انسان بازگشت کنی , تا بتوانم وام خود را از تو بستانم . شاید به صورت بوزینه بازگشت کنی ((23)) .
پی نوشت

1- شـعرا و ادبا در این باره اشعار نغزی سروده اند. داستان سید اسماعیل حمیری با قاضی سیار در محضر منصور عباسی مشهور است : فصول مختاره شیخ مفیددر مصنفات مفید, ج 2, ص 92ـ95 و نیز بحارالانوار, ج 53, ص 107(داستان مومن الطاق و ابوحنیفه ).
2- بحارالانوار, ج 53, ص 39ـ144.
3- رساله اجوبه ... السرویه , مساله اولی رسائل , ص 207.
4- رسائل شریف ... مجموعه اولی , ص 125ـ126.
5- اصل الشیعه و اصولها, ص 99ـ101.
6- مجمع البیان , ج 7, ص 234ـ235.
7- همان , ص 235.
8- تفسیر کبیر, ج ..., ص 218.
9- تفسیر روح المعانی , ج 20, ص 23.
10- مجمع البیان , ج 2, ص 346ـ247.
11- همان , ج 1, ص 115.
12- ابـوسـعـیـد شـهـر بـن حوشب اشعری از تابعین شمرده می شود. شیخ او را درردیف اصحاب
 
برگرفته از سایت www.al-shia.com

رجعت

رجعت
 
 خداوند گروهی از اموات را به همان صورتی که در گذشته بودند، به دنیا برمی‌گرداند، و گروهی را عزیز و گروهی دیگر را ذلیل می‌کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده، مظلومان را بر ظالمان و ستمگران غلبه می‌دهد، این واقعه هنگام ظهور مهدی آل محمد، علیهم‌السلام، رخ خواهد داد.

معنای لغوی

الفاظ مختلفی برای بیان اصل اعتقادی رجعت در قرآن مجید و روایات اسلامی به کار رفته است، مانند: رجعت، ایاب، کرّه، ردّ، حشر که همه در معنای بازگشت مشترکند ولی در میان همة این الفاظ، لفظ رجعت مشهورتر است. رجعت مصدر مرّه1 و بیانگر «یک‌بار بازگشت» است، چنانچه در لسان‌العرب2 آمده است: «رجعت مصدر مرّه از مادة رجوع است».

معنای اصطلاحی (کلامی)

شیخ مفید در معنای اصطلاحی رجعت تعریفی را ارائه کرده که گویای معنای واقعی رجعت بوده و دارای نواقص دیگر تعریف‌ها نیست. ایشان در تبیین معنای اصطلاحی (کلامی) رجعت چنین می‌نویسد:
خداوند گروهی از اموات را به همان صورتی که در گذشته بودند، به دنیا برمی‌گرداند، و گروهی را عزیز و گروهی دیگر را ذلیل می‌کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده، مظلومان را بر ظالمان و ستمگران غلبه می‌دهد، این واقعه هنگام ظهور مهدی آل محمد، علیهم‌السلام، رخ خواهد داد.3

جایگاه رجعت در اعتقادات شیعه

اعتقاد به رجعت و بازگشت گروهی از مردگان، پیش از قیامت، به دنیا، از ویژگی خاصی برخوردار است و در منابع اسلامی اهمیت آن با بیان‌های گوناگونی مطرح شده است. در برخی روایات روز رجعت را یکی از «روزهای الهی» که عظمت و قدرت الهی در آن متجلی خواهد شد، برشمرده‌اند:
امام صادق(ع) فرمودند: «روزهای الهی سه تاست: روزی که قائم (آل محمد(ص)) قیام خواهد کرد، روز رجعت و روز قیامت».4
با توجه به تفاسیر، منظور از «ایّام الله» روزهایی است که امر الهی اعم از نعمت یا نقمت، عزّت و ذلّت ظهور تامّ می‌یابد.5
آری رجعت و بازگشت انسان‌هایی که سال‌ها پیش از دنیا رفته‌اند حکایت از قدرت و عظمت الهی دارد و در آن روز این عظمت و شوکت الهی برای همگان آشکار می‌شود، یا در آن روز نعمت‌های خداوند شامل مؤمنان برجسته و نخبه شده و آنان را برای مشاهدة ظهور امام عصر(عج) و غلبة مظلومان بر زورمداران به این دنیا برمی‌گرداند و از طرفی هم با بازگشت کافران سیه دل، آنان را بر خاک ذلّت و خواری خواهد نشاند.
امام صادق(ع) یکی از ویژگی‌های شیعه را اعتقاد به رجعت برشمرده، می‌فرمایند:
از ما نیست کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد و نیز متعة ما را حلال نشمرد.6
چرا که در آن روزگار، رجعت یکی از معتقدات ویژة شیعه محسوب می‌شد، به طوری که سایر مذاهب آن را یکی از نقاط امتیاز شیعه از سایر مکاتب قلمداد می‌کردند.
امام صادق(ع) در حدیث دیگری، یکی از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت برشمرده و می‌فرمایند:
هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است، و در میان آن هفت چیز ایمان به رجعت را ذکر فرمودند.7
لازمة چنین سخنی آن است که ایمان، زمانی حاصل می‌شود که علاوه بر اعتقاد به توحید و ...، اعتقاد به رجعت نیز وجود داشته باشد. بر این اساس بر هر شیعه‌ای این اعتقاد ضروری است، از سوی دیگر این امید را در دل او زنده
نگه می‌دارد که اگر پیش از ظهور منجی عالم بشریت از دنیا برود خداوند، وی را برای نصرت دین خویش و درک لقای آن حضرت، به دنیا برمی‌گرداند.

الف ـ آیا اعتقاد به رجعت از اصول دین است یا اصول مذهب؟

اعتقاد به رجعت از اصول دین نیست و معتقد نبودن به آن هم موجب کفر و خروج از دین نیست، بلکه از اصول مذهب امامیه است، به طوری که اعتقاد به اصل رجعت گروهی از مؤمنان و کافران، به دنیا پیش از قیامت ضروری است. هرچند که باور داشتن به جزئیات مسائلی که در رجعت اتفاق می‌افتد، لازم و ضروری نیست. به هر حال اعتقاد به رجعت، هم‌سنگ اعتقاد به صراط و میزان است. مرحوم «شبّر» در این باره می‌گوید:
اصل رجعت حق است و شبهه‌ای در آن نیست و اعتقاد نداشتن به آن موجب خروج از جرگة مؤمنان و شیعیان می‌شود. چرا که رجعت از امور ضروری مذهب شیعه بوده و روایاتی که در مورد صراط و میزان و غیر آن دو به دست ما رسیده است، از جهت تعداد و نیز صحت مدارک و وضوح دلالت، افزون‌تر از روایات رجعت نیست.
با آنکه اعتقاد به صراط و میزان و جز آنها ضروری است، امّا، باید توجه داشت که اختلاف و بینش‌های متفاوت در جزئیات مسئلة رجعت، ضرری به اصل آن نمی‌زند، همان‌طور که برداشت‌های متفاوت در ویژگی‌های صراط و میزان در اصل آن خدشه وارد نمی‌سازد. آنگاه ایشان ادامه می‌دهند که ایمان به رجعت به طور کلی واجب و لازم است.8
نتیجه آنکه مسئلة رجعت از ضروریات مذهب و مکتب تشیع است، که اعتقاد به آن ضروری است، هر چند اعتقاد به جزئیات مانند اینکه چه کسانی رجعت می‌کنند یا زمان آنچه موقعی است و... لازم نیست. ولی باید توجه داشت که اعتقاد به آن، در رتبة اعتقاد به توحید و نبوت و معاد نیست.

ب ـ آیا رجعت یک پیشگویی تاریخی است یا یک مسئلة اعتقادی؟

در زیارت امام حسین(ع)، می‌خوانیم:
إنّی من المؤمنین برجعتکم.9
من به بازگشت شما اهل بیت(ع)، ایمان و اعتقاد دارم.
یا در زیارت حضرت ابوالفضل(ع) آمده:
إنّی بکم و بإیابکم من المؤمنین.10
من به شما و بازگشتتان معتقدم.
در روایتی که قبلاً بیان شد، امام صادق(ع) می‌فرمایند:
هر کس به هفت چیز معتقد باشد، مؤمن است و از میان هفت چیز ایمان به رجعت را بیان فرمود.11
در سخنان بسیاری از اندیشمندان کلامی، رجعت به عنوان یک امر اعتقادی مطرح شده به طوری که اعتقاد به آن را ضروری شمرده‌اند، مرحوم شبّر دراین‌باره می‌فرماید: «پس اعتقاد به اصل رجعت به طور اجمالی واجب است... هر چند که تفاصیل آن موکول به ائمة اهل البیت(ع) می‌شود».12
بنابراین در تمامی روایات یاد شده و روایات متعدد دیگر، رجعت به عنوان یک مسئلة اعتقادی مطرح شده است، که خود گویای آنست که رجعت از زمره امور اعتقادی است نه صرفاً یک قضیة مسلّم تاریخی.
شاهد دیگر آنکه پیوسته علمای کلام، موضوع رجعت را در کنار سایر مباحث اعتقادی بحث کرده‌اند، و این خود شاهد تلقّی اعتقادی بودن رجعت است. نکتة دیگر آنکه صرف تحقّق رجعت در آینده موجب قضیة تاریخی بودن آن نمی‌شود زیرا اگر چنین باشد، معاد هم که در آینده محقق می‌شود، صرفاً یک قضیة تاریخی خواهد بود.

رجعت و ظهور

رجعت همان‌گونه که گذشت آنست که گروهی از مؤمنان خالص و سردمداران کافر که از دنیا رفته‌اند، به دنیا برمی‌گردند، تا گروه اوّل به عزّت نائل شوند و گروه دوم به ذلّت دنیوی برسند، این معنا با ظهور امام دوازدهم(ع) در یک جهت اشتراک دارند و آن اینکه هر دو در آخرالزمان و قبل از قیامت اتفاق می‌افتند، امّا فرقشان این است که خداوند برای برچیدن ریشه‌های ظلم و ستم و ایجاد عدالت در روی زمین، ولیّ خویش را پس از غیبتی طولانی، آشکار می‌سازد. ولی رجعت آن است که در هنگام ظهور، برای یاری حضرتش و نیز استمرار حاکمیت حق بعد از برقراری عدالت، خداوند گروهی از مؤمنان را که از دنیا رفته‌اند، به دنیا باز می‌گرداند تا برای یاری وی بشتابند. مؤمنانی که سالیان درازی انتظار فرجش را می‌کشیدند، ولی قبل از ظهور و رؤیت حضرتش، دیده از جهان فرو بستند.13
رجعت یکی از وقایع مهمی است که در آستانة ظهور رخ می‌دهد و زمان آن هنگام ظهور است، نه قبل و نه بعد ظهور، بلکه در همان هنگام است که برخی پیامبران الهی و
ائمة اطهار(ع) و مؤمنان صالح به دنیا برمی‌گردند تا شاهد اعتلای کلمة اسلام در روی زمین باشند. امّا نباید چنین تصور کرد که رجعت همان ظهور است، رجعت یعنی بازگشت عده‌ای از مؤمنان و کفّار، ولی ظهور به معنای آشکار شدن و قیام دوازدهمین ذخیرة الهی پس از غیبت طولانی است. در نتیجه نزدیکی زمان اتفاق آن دو واقعه نباید موجب شود که آنها را یکی تلقی کنیم.
شاید این مطلب در مورد رجعت، از روایات و کلمات علما به دست بیاید، آنجا که شیخ مفید(ره) فرمود:
رجعت هنگام قیام مهدی آل محمّد(ص) خواهد بود.14
یکی از مستشرقان به نام «دویت نلسون» در کتاب عقیدة الشیعه از ظهور امام زمان(ع) به رجعت تعبیر می‌کند، که این خلاف معنای رجعت در اصطلاح کلام شیعه است.
این چنین اشتباهاتی گاهی سبب شده تا کسانی به غلط تصور کنند که واقعیت رجعت نیز همان ظهور امام عصر(ع) است.
بدیهی است که زمان دقیق رجعت را با ذکر سال و ماه و روز همانند زمان ظهور و معاد نمی‌توان معلوم کرد، امّا به طور کلی می‌توان گفت که رجعت در هنگام ظهور حضرت مهدی(ع) رخ خواهد داد. چنانکه در برخی از کلمات علما از زمان رجعت به «بعد ظهوره» تعبیر شده است، یعنی بعد از ظهور ولی‌عصر(ع) رجعت اتفاق خواهد افتاد؛ و نیز در دو روایت به این مطلب تصریح شده است. از جابر جعفی نقل شده که گفت از امام باقر(ع) شنیدم که فرمود:
به خدا سوگند که او مردی از اهل بیت ما را پس از سیصد و نه سال از وفاتش قدرت می‌دهد. جابر گفت: پرسیدم این واقعه چه زمانی خواهد بود؟ فرمودند: بعد از رحلت قائم(ع) پرسیدم قائم تا هنگام مرگش چند سال در جهان حکومت می‌کند؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قیامش تا وقت مرگش به طول می‌انجامد. پرسیدم: آیا بعد از او جهان دچار آشوب می‌شود؟ فرمودند: بله مدت پنجاه سال و اضافه کردند و بعد از آن منصور (امام حسین(ع)) به دنیا برمی‌گردد تا انتقام خون خود و یارانش را بگیرد. تا اینکه سفاح قیام کند، که همان امیرالمؤمنین علی(ع) است.15
حدیث دیگری از علی‌بن مهزیار نقل شده است، وی می‌گوید: «در خواب دیدم کسی می‌گوید: امسال حج انجام بده تا صاحب‌الزمان(ع) را زیارت کنی...» بعد او با حضرت سخن می‌گوید و ایشان وقایع ظهور را بیان می‌کنند و او می‌گوید: عرض کردم: آقای من بعد از آنچه رخ خواهد داد. فرمودند: «برگشت برگشت، رجعت رجعت».16
روشن است که منظور از« بعد از ظهور» این نیست که وقتی ظهور تمام شد، رجعت اتفاق می‌افتد، بلکه مقصود آن است که اندکی پس از ظهور حضرت؛ و نیز در برخی روایات داریم که وقتی حضرت ظهور می‌کند، به بعضی از مؤمنان در قبر خطاب می‌شود که: حضرت ظهور کرده، اگر مایلید می‌توانید امروز حضرتش را یاری دهید17. البته بعضی از ائمه(ع) ممکن است رجعتشان مدتی بعد از ظهور باشد.
خلاصة سخن آنکه رجعت یکی از وقایع هم‌زمان با ظهور است و نباید آنها را دو نام برای یک واقعیت پنداشت.

رجعت در قرآن

رجعت و بازگشت برخی انسان‌ها به دنیا پس از مردن مستلزم هیچ‌گونه محذور عقلی نیست18، علاوه بر آنکه در مواردی واقع هم شده است19. از سوی دیگر آیات و روایات فراوانی در اثبات رجعت به معنای اصطلاحی آن رسیده است. امّا، پیش از بیان آیات، ذکر چند نکته ضروری است:
اوّل: در میان آیاتی که مورد استدلال قرار گرفته است، واژة «رجعت» به کار نرفته امّا با دقت و تعمّق در معنای آیات، معلوم می‌شود که آنها با رجعت، هماهنگی و سازگاری دارند.
دوم: آیات فراوانی توسط ائمة اطهار(ع) به رجعت تفسیر شده و از آنجا که ما قائل به عصمت آنها هستیم، به آن آیات با کمک روایات استناد می‌نماییم.
سوم: از آیاتی که در مورد رجعت رسیده‌اند گاهی به روز قیامت یا به روز ظهور حضرت حجت(ع) تفسیر شده، و این نکته ضربه‌ای به استدلال به رجعت نمی‌زند چرا که این معانی با هم منافات نداشته و هر کدام از بطنی از بطون قرآن حکایت دارد.
و بالاخره در حدود هفتاد آیه در مورد رجعت وجود دارد، که به علت اختصار به سه آیه اکتفا می‌کنیم:

آیة اوّل:

و هنگامی که قول بر آنان واقع گردد، از زمین موجودی را بیرون می‌سازیم که با آنان سخن می‌گوید (یا با آنان می‌جنگد) ولی مردم به آیات ما ایمان نمی‌آورند، و روزی که از هر امتی گروهی از کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، محشور کرده و سپس آنها نگه داشته می‌شوند.20
این آیه مشهورترین آیة رجعت است که به تنهایی بر رجعت دلالت دارد. چرا که ظاهر آیه به خوبی بیانگر این مطلب است که این حشر گروهی از هر امتی غیر از حشر در روز قیامت است که شامل همة انسان‌ها می‌گردد، چنانکه در آیه‌ای در وصف حشر روز قیامت چنین می‌فرماید:
و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً
و همه را محشور کرده و احدی از آنان را فرو نخواهیم گذاشت.21
مردی به امام صادق(ع) عرضه داشت: که اهل سنت گمان کرده‌اند که آیة «روزی که از هر امتی گروهی را محشور می‌کنیم» مربوط به قیامت است حضرت در پاسخ فرمود: آیا چنین است که خداوند روز قیامت از هر امتی تنها گروهی را محشور کرده و بقیه را رها می‌سازد؟ خیر، اینگونه نیست ولکن آیه در مورد رجعت است. امّا آیة قیامت آن است که می‌فرماید: «همه را محشور ساخته و از احدی چشم‌پوشی نمی‌کنیم.»22

آیة دوم:

همانا ما فرستادگان خویش و مؤمنان را در دنیا، آن روزی که شاهدان اقامه شوند، یاری خواهیم نمود.23
از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:
به خدا سوگند این آیه در مورد رجعت است، مگر نمی‌دانید که پیامبران بسیاری در این دنیا کشته شدند و نصرت خداوند به آنان نرسید؟ امامان کشته شدند و نصرت خداوند شامل حال آنها نشد، این آیه در رجعت محقّق خواهد شد.24

آیة سوم:

و ما تو را جز برای بشارت و بیم جهانیان نفرستادیم...25
امام محمد باقر(ع) می‌فرماید:
این آیه در رجعت تحقق می‌یابد.26

پی‌نوشت‌ها:

1.در علم صرف بیان شده که مصدر دارای انواعی است. یک نوع آن «مرّه» است که برای بیان وقوع یکبار فعل به کار می‌رود.
2. ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 114.
3. حرّ عاملی، محّمد بن حسن، الایقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، صص 141 ـ 140.
4. مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 63؛ صدوق، محمّد بن علی بن الحسین، معانی الاخبار، ص 366.
5. طباطبائی، سیّد محمّد حسین، تفسیر المیزان، ج 12، صص 19 و 18.
6. مجلسی، همان، ج 53، صص 92 و 121.
7. همان.
8. شَبّر، حق الیقین، ج 2، ص 35.
9. قمی، ابوالقاسم جعفر بن محمّد بن قولویه، کامل الزیارات، صص 218 ـ 257.
10. همان.
11. مجلسی، همان، ج 53، صص 92 و 121.
12. شبّر، عبدالله، همان، ج 2، ص 35.
13. از امام صادق(ع) نقل شده است که: هر کس چهل صبح این عهد (دعای عهد امام زمان(ع)) را بخواند از یاوران قائم(ع) ما باشد و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد خدا او را از قبر بیرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد. ر.ک: قمی، شیخ عباس، مفاتیح الجنان، دعای عهد.
14. ر.ک: به تعریف رجعت، از همین نگارنده، نشر موعود عصر، ص 13.
15. مجلسی، محمد باقر، همان، ج 53، صص 103ـ104.
16. همان، صص 9 و 42.
17. همان، ص 92
18. برخی گمان برده‌اند که رجعت مستلزم تناسخ یا خروج فعل از قوه است و پاسخ‌های مفصلی به آنها داده شده که از حد مقاله بیرون است. برای مطالعة بیشتر در این زمینه ر.ک: طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج 2، ص 107؛ قزوینی خراسانی، مجتبی، بیان الفرقان، ج 5.
19. رجعت به معنای رجوع به دنیا پس از مرگ به گونه‌هایی در امت‌های پیشین اتفاق افتاده است و آیات مختلفی بر این مطلب اشاره دارند، مانند: سورة بقره(2)، آیات 56، 243 و 259؛ سورة کهف (18)، آیة 19 و موارد دیگر.
20. سورة نمل (27)، آیات 82 ـ 83.
21. سورة کهف (18)، آیة 47.
22. مجلسی، همان، ج 53، ص 52.
23. سوره مؤمن(40)، آیة 51.
24. حائری یزدی، شیخ علی، الزام الناصب، ج 2، ص 338.
25. سورة سبا(34)، آیة 28.
26. مجلسی، همان، ص 42.

محمدرضا ضمیری