درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

رجعت در روایات

رجعت از جمله امور اعتقادی است که با روایات صحیح 1 و متواتر 2 به اثبات رسیده و با صراحت می‏توان گفت در مورد هیچ یک از معارف دینی به اندازة رجعت، روایات صریح و روشن وارد نشده است.

علامه مجلسی پس از نقل نزدیک به دویست روایت دربارة رجعت می‏نویسد:
چگونه ممکن است کسی که به حقانیت ائمه اطهار(ع) ایمان دارد، در چیزی تردید کند که به صورت متواتر در نزدیک به دویست روایت صریح از آنها نقل شده است. روایاتی که چهل و اندی از بزرگان مورد اعتماد و علمای اعلام در افزون بر پنجاه مورد از تألیف‏های خود، آنها را آورده‏اند، بزرگانی چون ثقة الاسلام کلینی، محمد بن بابویه (شیخ صدوق)، ابو جعفر طوسی (شیخ طوسی)، سید مرتضی، نجاشی، کشّی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، شیخ مفید و... .3

شیخ حر عاملی نیز در کتاب خود پس از آنکه بیش از 170 روایت در این باره نقل می‏کند، می‏نویسد:
اینها بخشی از حدیث‏هایی است که من در این زمان ـ با وجود کمی فرصت برای جست‏وجوی کامل و کمبود کتاب‏های مورد نیاز در این زمینه ـ بدان‏ها دست یافتم. بی‏تردید این احادیث از حد تواتر معنوی فراتر است. احادیثی که در دیگر ابواب این کتاب آمده و خواهد آمد نیز بر این موضوع دلالت دارد. عقل محال می‏داند که بگوییم تمام راویان این احادیث به اتفاق اقدام به دروغ‏گویی و نسبت ناروا کرده‏اند یا اینکه همه این احادیث جعل شده‏اند، یا این که روایاتی که در این زمینه به ما نرسیده بیش از روایاتی است که به ما رسیده است. کاش می‏دانستم کدام عاقل است که همه راویان این موضوع را دروغ‏گو می‏پندارند؛ گواهی همه بزرگانی که در کتاب‏های معتبر خود بر درستی این روایات گواهی داده‏اند، رد می‏کنند و روایت‏هایی صریحی را که در این زمینه وارد شده‏اند تأویل می‏کنند. در حالی که این روایات از روایاتی که در زمینه تعیین هر یک از امامان وارد شده است، بیشتر و از نظر دلالت صریح‏تر و واضح‏تر است. در هیچ یک از مسائل راجع به اصول و فروع [دین] به اندازه این موضوع، دلایل، آیات و روایات یافت نمی‏شود. 4

روایاتی را که در اثبات رجعت به آنها استدلال شده است، به دو دسته می‏توان تقسیم کرد: نخست، روایاتی که به صراحت از رجعت سخن گفته‏اند و دوم، روایاتی که به همانندی رویدادهایی که در امت‏هایی پیشین رخ داده با رویدادهایی که در امت اسلام رخ خواهد داد، اشاره کرده‏اند و از آنها استفاده می‏شود که چون در امت‏های گذشته بازگشت به دنیا روی داده است، این رویداد در امت اسلام هم اتفاق خواهد افتاد.
در اینجا به نمونه‏هایی از هر یک از دو دسته روایات اشاره می‏کنیم:

الف) روایاتی که به صراحت از رجعت سخن گفته‏اند: برخی از روایاتی که دربارة رجعت از پیشوایان دین نقل شده، به شرح زیر است:

1. امام صادق‌(ع) در روایتی، ظهور قائم‌(ع)، رجعت و رستاخیز را در یک راستا و از مصداق‏های روزهای خدا دانسته است و می‏فرماید:
روزهای خدا سه تایند: روزی که قائم به پا می‏خیزد، روز رجعت و روز رستاخیز.5

2. آن حضرت در روایت دیگری کسانی را که به رجعت ایمان ندارند، از خود طرد می‏کند و می‏فرماید:
کسی که به رجعت ما اعتقاد ندارد از ما [اهل بیت] نیست. 6

3. در حدیث دیگری که علامه مجلسی آن را از کتاب صفات الشیعه شیخ صدوق نقل می‏کند، امام صادق‌(ع)، ایمان به رجعت را یکی از شروط هفت‏گانه ایمان دانسته است و می‏فرماید:
هر کس به هفت چیز اقرار کند، از اهل ایمان خواهد بود. آن حضرت، یکی از هفت چیز را ایمان به رجعت برشمرد.7

4. در روایتی مشابه که در همین کتاب از امام رضا(ع) نقل شده است، آن حضرت، ایمان به یگانگی خدا، ایمان به رجعت و ایمان به روز جزا را از ویژگی‏های شیعیان اهل بیت‏(ع) بر شمرده است و می‏فرماید:
هر کس به یگانگی خدا... و رجعت اقرار کند... و به معراج و سؤال و جواب در قبر و... جزا و حساب [روز قیامت] ایمان داشته باشد، مؤمن راستین و از شیعیان ما خاندان است.8

ب) روایاتی که به همانندی امت اسلام با امت‏های پیشین اشاره کرده‏اند: عالمان و محدثان شیعه افزون بر این دسته از روایات که در آنها به صراحت از رجعت یاد شده است، به دسته‏ای دیگر از روایات نیز برای اثبات رجعت استدلال کرده‏اند.

در این دسته از روایات که معمولاً از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است، بر این نکته تأکید شده که همه آنچه در امت‏های پیشین رخ داده است، بی‏هیچ کم و کاست، در امت اسلام هم رخ خواهد داد. از آنجا که آیات قرآن، اخبار و گزارش‏های تاریخی از وقوع رجعت در امت‏های پیشین خبر داده‏اند، با توجه به این روایات می‏توان گفت که در امت اسلام هم رجعت رخ خواهد داد.

بنابراین، شیوه استدلال به این‏گونه روایات چنین خواهد بود: چون پیامبر اکرم(ص) فرموده‏اند همه حوادثی که در امت‏های پیشین روی داده است، بدون کمترین تفاوت در امت اسلام هم رخ خواهد داد و ما می‏دانیم که در امت‏های پیشین رجعت رخ داده است، نتیجه می‏گیریم که در امت اسلام هم رجعت واقع خواهد شد. 9

برخی از این گونه روایات به شرح زیر است:
1. امام صادق‌(ع) از پدرش و او از پدرانش نقل می‏کند که رسول خدا(ص) فرمود:
همه آنچه در امت‏های پیشین رخ داده است، بی‏هیچ کم کاست در این امت هم واقع می‏شود.10
2. امام رضا (ع) در پاسخ مأمون که از ایشان درباره رجعت پرسیده بود، به همین روایت پیامبر استدلال می‏کند و می‏فرماید:

همانا رجعت حق است و در امت‏های پیشین رخ داده است و قرآن نیز از وقوع آن خبر می‏دهد. رسول خدا ـ درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد ـ نیز فرمود: در میان این امت نیز همه آنچه در امت‏های پیشین رخ داده است بی‏هیچ تفاوت رخ خواهد داد.11

یادآوری این نکته ضروری است که احادیث یادشده در مقام بیان قانونی عام و فراگیر بوده و با استناد به آنها می‏توان بر وقوع حوادثی مشابه با رویدادهایی که در امت‏های پیشین رخ داده است، در امت اسلام استدلال کرد. مگر آنکه نسبت به حادثة خاصی، دلیل قطعی بر مشابهت نداشتن این امت با امت‏های گذشته در دست باشد. مثلاً در امت‏های گذشته، عذاب‏های جمعی و گروهی (مانند مسخ) 12 به وقوع پیوسته و قرآن شریف برخی از این عذاب‏ها را گزارش کرده است، ولی بنا به تصریح قرآن، در پرتو وجود پیامبر گرامی در میان امت اسلامی و نیز به برکت استغفار در پیشگاه خدا، این‏گونه عذاب‏ها از این امت برداشته شده است:

[ولی] تا تو در میان آنها هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند و تا آنان طلب آمرزش می‏کنند، خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود.13

بنابراین، قانون یادشده جز در مواردی که دلیل قطعی بر تخصیص آن داریم، به قوت و استواری خود باقی است. از آنجا که بازگشت به دنیا در امت‏های گذشته روی داده است و در این امت نیز دلیل بر نفی آن نداریم، با استناد به این قانون می‏توانیم اصل رجعت را اثبات کنیم. گذشته از اینکه دلایل و شواهدی نیز بر قطعی بودن آن در دست است. 14

  • رجعت در دعاها و زیارت‏ها
دعاها و زیارت‏های نقل شده از معصومان‏(ع)، مجموعه‏ای ارزشمند از معارف اسلامی به شمار می‏آیند و بسیاری از آموزه‏های ناب اسلامی را می‏توان از دل آنها به دست آورد. یکی از آموزه‏های مهم مکتب تشیع که در دعاها و زیارت نامه‏های مأثور به آن توجه شده، موضوع رجعت یا بازگشت به دنیاست.

1. در ابتدای «دعای عهد» که از امام صادق‌(ع) روایت شده، به صراحت به موضوع بازگشت به دنیا در عصر ظهور اشاره و تأکید شده است که هر کس چهل روز این دعا را بخواند، از رجعت‏کنندگان خواهد بود:

هر کس چهل بامداد، خدا را با این دعا بخواند، از یاوران قائم ما خواهد بود. پس اگر پیش از [ظهور] قائم از دنیا برود، خدای تعالی او را از قبرش خارج می‏سازد [تا قائم را یاری دهد]. 15

در ادامه این دعا نیز دعاکننده از خداوند می‏خواهد که اگر مرگ بین او و امام مهدی‌(ع) فاصله انداخت، او را زنده سازد تا بتواند، یاری دهنده آن حضرت باشد.

بار خدایا، اگر مرگی که آن را بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار داده‏ای، میان من و او جدایی افکند، مرا از قبرم برانگیز در حالی‏که کفنم را تن‏پوش خود قرار داده‏ام، شمشیرم را از نیام برکشیده‏ام، نیزه‏ام را به دست گرفته‏ام و دعوت‏کننده‏ای را که در شهر و صحرا بانگ می‏آورد، لبیک می‏گویم.16

2. در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی‌(ع) روایت شده است و یکی از جامع‏ترین، پرمحتواترین زیارت‏های ائمه به شمار می‏آید، در موارد متعددی از رجعت سخن به میان آمده است. از جمله در بخشی از این زیارت می‏خوانیم:
و من... به [جایگاه شما] اقرار می‏کنم به بازگشت شما ایمان دارم، رجعت شما را تصدیق می‏کنم و امر شما را انتظار می‏کشم. 17

در بخشی دیگر از همین زیارت چنین آمده است:

خداوند تا زمانی که زنده‏ام پیوسته مرا بر [پذیرش] سرپرستی شما، دوستی شما و دین شما پایدار بدارد... و مرا از کسانی قرار دهد که از شما پیروی می‏کنند، راه شما را می‏پویند، به هدایت شما راهبری می‏شوند، در شمار شما محشور می‏شوند، در رجعت شما [به دنیا] باز می‏گردند، در دولت شما حاکمیت می‏یابند و هنگام بازگشت شما اقتدار پیدا می‏کنند. 18

3. در زیارت «آل یاسین» که از ناحیه مقدسه امام عصر(ع) نقل شده است، خطاب به ائمه معصومین‏(ع) چنین می‏خوانیم:

... رجعت شما [امامان] حق است و هیچ تردیدی در آن نیست. روزی که ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا به هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده است، برای او سودی نخواهد داشت. 19

در ادعیه و زیارت‏های زیر نیز می‏توان آثار اعتقاد به رجعت را مشاهده کرد:
زیارت اربعین امام حسین‌(ع)؛ 20
زیارتی دیگر از زیارت‏های امام حسین‌(ع)؛ 21
زیارت حضرت ابوالفضل‌(ع)؛ 22
زیارت رجبیه؛ 23
دعای روز سوم شعبان؛ 24
زیارت حضرت قائم‌(ع) در سرداب مقدس؛ 25
دعای روز دحوالارض و... . 26
 
پی‌نوشت‌ها:
1. علمای شیعی از قرن ششم به بعد برخی‏شرط حجیّت را عدالت راوی‏ها و برخی وثاقت آنان دانسته‏اند که بر اساس همین عقیده روایات را به چهار قسم تقسیم می‏کنند: صحیح، حسن، موثق و ضعیف. «روایت صحیح» در نظر امامیّه آن است که از نظر سند به وسیله راویان عادل و امامی مذهب به معصوم اتصال پیدا کند. «روایت حسن» آن است که به وسیله راوی امامی و خوش نام به امام برسد، بی‏آنکه تصریح به عدالت، و وثاقت آنها شده باشد. «روایت موثّق» آن است که توسط راوی غیرامامی ولی ثقه و قابل اعتماد، به امام برسد. «روایت ضعیف» آن است که شروط سه‏گانه فوق را نداشته باشد. (ناصر مکارم شیرازی با همکاری جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم، دایرة المعارف فقه مقارن، چاپ اول، قم، مؤسسـ[ الامام علی بن ابی طالب‌(ع)، 1385، ج 1، ص 175).
2. بر اثر فاصله زمانی میان اکثر امّت اسلامی با حضرات معصمین‏(ع)، روایات، توسط واسطه‏های متعددی به آنان می‏رسد و هر چه فاصله میان مردم و معصوم بیشتر شود، واسطه‏ها بیشتر خواهند بود. اصطلاحاً به هر واسطه‏ای طبقه می‏گویند. «خبر متواتر» آن است که در هر یک از طبقات، گروهی وجود داشته باشند که تبانی آنان بر کذب و جعل خبر عادتاً امکان‏پذیر نباشد و لذا تواتر یقین آور است.
 تواتر بر سه قسم است: اوّل: «تواتر لفظی» و آن عبارت است از خبری که تمام راویان آن با الفاظ یکسان، از آن خبر دهند. دوم: «تواتر معنوی» که همه از مدلول تضمّنی یا التزامی واحدی خبر می‏دهند. سوم: «تواتر اجمالی» که عبارت است از اطمینان به صدور یکی از خبرها به نحو اجمال، بدون این که آن خبر مشخص باشد هر چند آن اخبار اشتراکی در محتوا نداشته باشند. (همان، ص 173)
3. بحارالانوار، ج 53، صص 122 و 123.
4. الإیقاظ من الهجعـ[ بالبرهان علی الرجعـ[، صص 391 و 392.
5. بحارالانوار، ج 53، ص 63، ح 53.
6. همان، ص 92، ح 101.
7. همان، ص 121، ح 161.
8. همان.
9. ر.ک: الإعتقادات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 5، ص 62.
10. کمال الدین و تمام النعمـ[، ج 2، ص 576؛ بحارالأنوار، ج 28، ص 10، ح 15.
11. بحارالأنوار، ج 53، ص 59، ح 45.
12. ر.ک: سورة بقره (2)، آیة 65 و سورة اعراف (7)، آیة 166.
13. ر.ک: سورة انفال (8) و آیة 33.
14. رجعت از دیدگاه عقل، قرآن، حدیث، صص 47 و 48.
15. بحارالأنوار، ج 53، ص 95، ح 111؛ ج 102، ص 111.
16. همان.
17. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 373؛ مفاتیح‏الجنان.
18. بحارالانوار، ج 53، ص 92، ح 99.
19. بحارالأنوار، ج 99، ص 82؛ مفاتیح الجنان.
20. بحارالانوار، ج 53، ص 92، ح 100.
21. همان، ص 94، ح 104.
22. همان، ح 105.
23. همان، ح 106.
24. همان، ح 107.
25. همان، ص 95، ح 108.
26. همان، ص 99، ح 118. برای مطالعه بیشتر در این باره ر.ک: الإیقاظ من الهجعـ[ بالبرهان علی الرجعـ[، صص 319-301.

گفته‌ها و ناگفته‌ها دربارة رجعت

  • گفت‌وگو با حجت‌الاسلام والمسلمین حسن طارمی
اشاره:
حجّت‌الاسلام و المسلمین طارمی معاون علمی بنیاد دایر\المعارف اسلامی(دانشنامه جهان اسلام) و از پژوهشگران فعال حوزه دین است. نگارش و انتشار کتاب درباره رجعت به قلم ایشان، که تا کنون بارها نیز تجدید چاپ گردیده بهانه‌ای شد تا گفت‌وگویی با این محقق ارجمند در همین موضوع ترتیب دهیم. امید که مقبول طبع شما قرار بگیرد.

 
  • با تشکر از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید لطفاً در ابتدا بفرمایید تعریف رجعت چیست و این موضوع چه ارتباطی با بحث مهدویت و امام عصر(ع) پیدا می‌کند؟
 
واژة رجعت به معنای بازگشت به جایی است که شخص قبلاً در آنجا بوده است. اصطلاح رجعت هم به معنی بازگشت افرادی به این دنیاست. از واژه رجعت برنمی‌آید که بازگشت از کجا یا به کجاست.
سه مفهوم کلیدی که همگی در پایان تاریخ اتفاق می‌افتند با هم گره خورده‌اند: یکی مفهوم ظهور یک منجی که طبق تعالیم کل عالم اسلام یک اتفاق پایان دنیایی و فرجام دنیاست. یکی هم رجعت و دیگری قیامت است. از رجعت به «قیامت صغرا» هم تعبیر شده است. امّا این سه مفهوم با هم تفاوت‌هایی هم دارند. ظهور منجی، اتفاقی است که دقیقاً مربوط به این دنیاست. یعنی فردی که ما الان او را نمی‌بینیم ظهور می‌کند و نجات و قیام به عدل اتفاق می‌افتد. رجعت بازگشت افرادی به این دنیاست که از دنیا رفته‌اند. قیامت هم زنده شدن مردگان در غیر این دنیاست. چون تعبیر قرآن این است که «یوم تبدّل الأرض غیر الأرض و السّموات1؛ در آن روز این زمین به زمین دیگر و آسمان‌ها [به آسمان‌های دیگری] تبدیل می‌شوند» یعنی فضای دیگری درست می‌شود که فضای بازگشت به این دنیا نیست، در عین حال بازگشت ارواح به اجساد و احیای مجدد مردگان است.
 
  • جایگاه موضوع رجعت در اعتقادات شیعه چیست؟ آیا می‌توان آن را جزء ضروریات مذهب تشیع در نظر گرفت؟
 
رجعت جزء ضروریات روایات ما هست اما جزء عقاید کلیدی تلقی نمی‌شود. این کلیدی نبودن اثرش این است که علمای ما اصرار نداشته‌اند که حتماً همانقدر که راجع به توحید می‌نویسند راجع به رجعت هم بنویسند. کتاب‌نگاری دربارة رجعت کاملاً تابعی از متغیر «اعتراض به شیعه» بوده است. آنجایی که شیعه را درباره رجعت مورد سؤال قرار می‌دادند علمای ما حساس می‌شدند که بیان کنند چرا ما به این موضوع باور داریم؛ آنگاه در مورد این اعتقاد کتاب نوشته‌اند. مثلاً در قرون مختلف دربارة مهدویت، امام زمان(ع)، توحید و قیامت تقریباً به یک آهنگ کتاب نوشته شده است. در هر قرنی مثلاً می‌توانیم 200 کتاب پیدا کنیم اما در بعضی دوره‌ها ما هیچ کتابی درباره رجعت نداریم. معنایش این است که در آن دوره کسی در این باره سؤال نمی‌کرده یا شبهه‌ای را پیش نمی‌کشیده است. این نکته را کاملاً در کتاب‌شناسی رجعت می‌توانیم ببینیم. دورة اخیر، دوره‌ای است که لازم شده در برابر اعتراضات بیشتر، آثار زیادتری نوشته شود و چند تن از علما کتاب نوشته‌اند. این سیر کتاب‌نویسی رجعت منحنی کاملاً آشکاری دارد.

  •  در برخی منابع تاریخی می‌بینیم قبل از شیخ مفید(ره) گاهی اوقات وقتی می‌خواستند شیعیان را تمسخر کنند روی همین موضوع دست می‌گذاشتند. مثلاً ظاهرا در دورة حجاج، شخصی غیر شیعه بدهکار به طلبکار شیعه اش می‌گوید من بدهی‌ام را در دوره رجعت به تو پس می‌دهم. آیا نمی‌توان گفت این باور یک شاخصة شیعه بودن ـ قبل از شیخ مفید ـ بوده است؟

 اولاً؛ در آن دوره، بیشتر «کیسانی‌ها» مشهور به رجعت بودند تا شیعیان امامیه. البته اگر به شیعه امامی از منظری تاریخی نگاه کنیم تا زمان امامان پنجم، ششم، هفتم و هشتم(ع) آنان خیلی از آموزه‌ها را به سبب نبود فضای مناسب نمی‌شناختند. در واقع تمام تلاش ائمه(ع) این بوده که بتوانند خط اتصال وصایت را حفظ کنند و نشان دهند که وصایت ادامه دارد. بعد از واقعة کربلا ماجرای کیسانیه که پیش آمد، ماجرای سنگینی بود که امام صادق(ع) تلاش کردند نشان دهند این جریان، جریان وصایت نیست. ضمن اینکه باید مراقبت می‌کردند که امویان از آن سوء استفاده نکنند چون عده‌ای علاقه مند، رنج کشیده و دردمند و تا حدودی شرمنده از اینکه در قیام کربلا همکاری نکرده بودند، این افراد در اطراف مختار جمع شدند. از همین‌رو شما هیچ پیام منفی‌ای را دربارة مختار از امام سجاد(ع) نمی‌بینید. حتی گزارش عکسش هم وجود دارد که از برخی اقدامات او خوشحال شده‌اند. بالاخره او آدم‌های فاسقی را به زمین زد. تمام مراقبت امامان این بود که مواظب باشند جریان امامت شیعی در خط امثال «محمد بن حنفیه» نرود و این دست افراد مطرح نشوند. طبق برخی گزارش‌های تاریخی حضرت سجاد(ع) با محمدبن حنفیه مباهله مانندی داشتند؛ البته اگر اثبات شود. در هر صورت، کیسانیه قائل به رجعت بودند و موضوع رجعت را اول آنها مطرح کردند، ولی زمینه طرح مفصل آن در شیعه، در آغاز امر وجود نداشته و بعدها روایات رجعت طرح می‌شود تا جایی که عمده روایات مربوط به رجعت را امام صادق(ع) فرموده‌اند.

ثانیاً؛ به دلیل همان شباهتی که بیان شد خیلی وقت‌ها که بحث رجعت می‌شده منظورشان ظهور منجی بوده است؛ گاه از جهت بازگشت در پایان دوران سه واژة قیامت، رجعت و ظهور به جای هم به کار رفته و گاه از حیث پیام اصلی ظهور منجی که در ضمن آن از ظالمان انتقام می‌گیرند رجعت هم مدّنظر قرار می‌گرفته است. آن پیام گاهی امویان را می‌ترساند و مخالفان آنها این را برای آن پیام به کار می‌بردند. در دوره بعد و در زمان امام صادق(ع) روایات درباره این موضوع وارد شده است، ولی با این حال کتاب از اصحاب ائمه(ع) دربارة رجعت خیلی کم است. اگر من اشتباه نکنم پانزده، شانزده کتاب در این موارد داریم. هنوز برای همه شیعیان این موضوع محرز نشده بود، چون شیعه در یک فضای پراکنده زندگی می‌کرد و یکی از هنرهای ائمه(ع) این بود که شیعیان را در متن جامعه نگه داشتند برخلاف جریاناتی که با نظام خلافت درگیر بودند و عموما به حاشیه رانده شدند و به دورترین نقطه‌ها رفتند مثل خوارج که به سیستان رفتند یا قرامطه به بحرین و بقیه که به سمت مرزها رفتند. اما ائمه ما(ع) شیعه را در دل جامعه اسلامی نگه داشتند در عین حال اینها در بلاد اسلامی پخش بودند و نمی‌توانستند همه این باورها را بشنوند. اینکه گاهی بین اینها اصحاب ائمه(ع) اختلافاتی دیده می‌شود ناشی از این قضیه است. لذا اعتقاد به رجعت خیلی جدی نبود و در آن موقع بیشتر به عنوان یک شاخص کیسانیه شناخته می‌شده است تا شیعه امامی. به این دلیل، بعضی مستشرقان گمان ‌کرده‌اند که شیعه این اعتقاد را از کیسانیه گرفته است.
 
  • قبل از اینکه به مستشرقان بپردازیم بفرمایید اساساً چرا کیسانیه زودتر از شیعه به طور جدی به این موضوع پرداختند؟
 
خاستگاه کیسانیه شیعه است. شیعیان کوفه در شرایط شهادت امام حسین(ع) و رنجیدگی از وضع حاکم دور هم جمع می‌شوند که اینها یک طیف بودند. بعضی از آنها به تعبیر طبری اهل غلو بودند که البته اینکه معنای غلو از دیدگاه او چیست بماند. او پنج نفر را نام می‌برد که اینها حتی به مسجد هم برای نماز نمی‌آمدند. بسیاری از شیعیان به «سلیمان بن صرد خزاعی» رفتند و یک عده هم دور مختار را گرفتند. ظاهرا خود محمد بن حنفیه داعیه‌ای نداشته است. در این مقطع جریان کیسانیه شکل گرفت. در مجموع بیانات اهل بیت(ع) اشاره به واقعیت رجعت وجود داشته است. حضرت علی(ع) فرمودند که من «دابـّ[ الارض» هستم. تعبیرات دیگری هم علاوه بر دابـّ[ الارض آمده بود که نشان می‌داده که خبری هست. لذا اینها باور به رجعت را جدی‌تر گرفتند. بخش عمده این جریان، شیعیان دلسرد شده بودند. امام سجاد(ع) با مجموعه شیعیان ارتباط سازمانی نداشتند. پنهان در مدینه زندگی می‌کردند. آن حضرت(ع) در استتار نرم‌افزاری و شخصیتی و نه شخصی زندگی می‌کردند. دعاهای ایشان تعالیمی است که این جریان و نص را حفظ کند. اندک افرادی را از عراقی‌ها را پیدا می‌کردند که با مراقبت مطالب را به آنها منتقل کنند تا این نص را استمرار ببخشند. به نظر می‌آید علت اینکه کیسانیه به طور جدی معتقد به رجعت بودند ماجرای قیام بود. ویژگی‌های قیام هم چون به رجعت نزدیک است آن باور برایشان بزرگ‌تر نشان داده شد.
 
  • نکته قابل توجه دیگر اینکه در حوزه مهدویت و امام مهدی(ع) بین شیعه و سنی اشتراکات زیادی دیده می‌شود اما اهل سنت این موضوع را ظاهراً قبول ندارند.
 
کیسانیه حداکثر تا اوایل قرن دوم وجود داشته‌اند. بعد از شکست مختار دیگر چندان مطرح نیستند. اینکه در روایات اهل سنت اصلاً تعبیر رجعت وجود ندارد از این بابت است که این یک دادة درون‌مذهبی است و ما استدلال عقلی در این باره نداریم که باید رجعت اتفاق بیفتد. مبنای رجعت در شیعه روایاتی است که از ائمه(ع) رسیده است. طبیعی است که آنها نباید اصلاً اعتقاد داشته باشند.
 
  • به رغم تعداد زیاد روایات رجعت چرا موضوع رجعت، کلی و اجمالی بیان شده است. آیا علتش سطح سواد مخاطب یا اولویت نداشتن موضوع و... بوده است؟
 
 نمی‌دانیم. شاید خیلی از روایات به دست ما نرسیده باشد. ما دربارة مجموعة آنچه که تحت عنوان روایات ائمه(ع) داریم، باید دو مطلب را در مدّ نظر داشته باشیم:
1. بخشی از آنچه را که فرمودند به دست ما نرسیده است. اصحاب ائمه(ع) آنها را نوشته‌اند و در شهرها پخش شده‌اند. شما جغرافیای جهان اسلام قرن سوم را ملاحظه کنید. شیخ صدوق در آغاز کتاب من لایحضره الفقیه می‌نویسد: «من از سفر حج که بازگشتم و آمدم خراسان، از خراسان به سمت شرق حرکت کردم و خراسان بزرگ را تا پایان آن یعنی فرغانه پیمودم. آنجا در منزل یکی از سادات علوی در قصبه ایلاق وارد شدم. بحث است که ایلاق کجاست. بعضی آن را در افغانستان می‌دانند و بعضی در تاشکند می‌دانند. یعنی تا آنجا شیعیان بوده‌اند که شیخ صدوق این کتاب را برای آنان نوشته است. چون شیخ صدوق فقیه بزرگ و باعظمتی بوده این کتاب را که نوشته، آن کتاب به جاهای دیگر هم آورده و پخش شده است. ولی خیلی از آثار اصحاب ائمه(ع) به دست ما نرسیده است و در این میان ممکن است خیلی چیزها را گفته باشند که ما بی‌اطلاع باشیم. علاوه بر آن، در بعضی مقاطع زمانی بعضی مطالب که در کتب اصحاب ائمه(ع) بوده، به علل مختلف از قبیل ضعف سند یا اضطراب متن یا مشابهت با مطالب غالیان، از نظر علما و مشایخ قابل قبول نبوده و آن را حذف می‌کردند. ممکن است آنها تندروی کرده باشند یا برای مقابله با جریان انحرافی غلو هر حدیثی را که شائبه جعل و وضع و تحریف در آن بود کنار می‌گذاشتند. 2. اساساً ائمه ما(ع) در فرصتی نه چندان طبیعی و در فرصت‌های غیرطبیعی حرفشان را زده‌اند. طبیعی است که خیلی مطالب را نگفته باشند. به همین سبب ما در بسیاری از امور اجمال داریم. ما در فقهیات که روش زندگی دیندارانه است و از آن گزیری نیست اجمال داریم؛ چه رسد در بحث‌های معرفتی که اجمال نیز می‌تواند اتفاق بیفتند. این یک بُعد اجمال است. جنبة دیگر اجمال ممکن است از این جهت باشد که مطلب خیلی روشن و قابل فهم نیست و شاید تفصیل دادنش اصلاً ضرورت نداشته باشد، چون باید اتفاق بیفتد. اعتقاد یک فرد به رجعت تأثیر اولیه در زندگی او ندارد جز اینکه آرزو کند ـ به تعبیر زیارت جامعه ـ که من هم جزو رجعت‌کنندگان باشم. این دعای خوبی است اما الان من باید چه کار کنم از این اعتقاد چیزی برنمی‌آید. لذا بعید نیست که تفصیلش ناشی از غیرقابل فهم بودن آن باشد. بقیه روایات آخرالزمان مانند بحث اینکه در دنیا هرج و مرج می‌شود و تعبیراتی دارد که مثلاً چهل روز باران می‌بارد؛ اینها را هم نمی‌فهمیم چون خیلی اجمال دارد.
 
 
  • در ادامه سؤال اول لطفاً بفرمایید اساساً چه فلسفه‌ای برای وقوع رجعت بیان شده است؟
 
من از این موضوع به پیام، نه فلسفه رجعت تعبیر می‌کنم. خدای حکیم انسان را آفریده که در این فضا آنگونه که خدا برای وی تشریع فرموده است، او را بندگی کند. اما این انسان مختار دقیقاً بنا بر آن اراده تشریعی حرکت نکرده است؛ گناه و نافرمانی کرده و در نتیجه ستمکاران بر دنیا حاکم شده‌اند. اگر ما بر اساس آنچه گذشته است، بخواهیم به تاریخ نگاه کنیم ممکن است ذهنیتی منفی پیدا کنیم بدین معنا که اساساً این عالم ظرفیت شکل‌گیری یک نظام سراسر انسانی را آنگونه که خدا انسان را آفریده و مشیت فرموده است، ندارد. اصلاً ما بی‌خود دنبال عدالتیم. در این دنیا عدالت برقرار نمی‌شود؛ مجموعه آدم‌ها کنار هم نمی‌توانند با صلح و سلامت زندگی ‌کنند. به گمان من همه می‌توانند بفهمند که این سیر جامعة بشری، شکل مطلوبی ندارد حتی گرایش غالب در دورة ما اینست که نظریة لیبرالیسم بهترین نظریه است. طرفداران نظریه باز می‌گویند چقدر بد است که یک عده با ما مخالفند. چون هنوز آن نظام مطلوب شکل نگرفته است. در نظام کمونیستی هم نظام مطلوب را چیزی می‌دانستند که باید به آن رسید. دنیا را به شکل مطلوب نمی‌دیدند. فرق ما ـ بنابر اعتقاد اسلامی ـ با بقیه در اینست که ما می‌گوییم این نظام در نهایت مطلوب می‌شود. یعنی پیام مهمّ ظهور اینست که می‌خواهد بگوید که می‌شود. اگر از عمر هستی تنها یک روز مانده باشد این اتفاق باید بیفتد تا آدم‌ها ببینند در این عالم می‌شد به نحو دیگری زندگی کرد. و انسان‌ها در پیوند با همدیگر دقیقاً آنگونه که مسائل واقعی اقتضا می‌کند می‌توانند با هم زندگی کنند. پیام اصلی ظهور در ارتباط با وقوع رجعت همین است.
 
 
  •  یعنی شما رجعت و ظهور را با هم یکی می‌بینید؟

 بله، چون رجعت واقعه‌ای بعد از ظهور است. روایات دربارة زمان وقوع رجعت دو دسته‌اند:
1. در دورة خود حضرت حجّت(ع) رجعت اتفاق می‌افتد.
2. یک دوره بعد از حضرت(ع) است. یعنی بازگشت برخی ائمه(ع) است برای استمرار مأموریت برپایی عدالت توسط حضرت ولی عصر(ع).
این موضوع باز از مواضع اجمال است و به طور قاطع نمی‌توان درباره آن سخن گفت.
در دورة رجعت دو اتفاق می‌افتد. در این مقطع فقط خوب‌ها نمی‌آیند، بلکه بدها هم می‌آیند. برای اینکه در این دنیا سزای اعمالشان را بچشند یعنی انسان‌ها ذلت اینها را ببینند. یعنی چیزی فراتر از قیامت و ظهور که در این عالم هم اتفاق می‌افتد. این یک جریان و محاکمه تاریخی است. قرار است عاقر (قاتل) ناقة(شتر) حضرت صالح بیاید و هر کسی هر ظلمی کرده و مسیر بشریت را منحرف کرد بیاید و آن وقت یک محاکمة تاریخی اتفاق بیافتد. اینها در روایات ما آمده و درست هم هست، ولی چیزی افزون بر پیام اصلی ظهور است. چون در دورة ظهور فقط بدانِ زنده محاکمه می‌شوند نه بدان کلّ تاریخ.
 

  •  نسبت رجعت با بحث معاد چیست؟
 
 شباهت این دو در بازگشت و زنده شدن انسان است و از این جهت انتقاد و شبهه‌ای که بعضی کردند که بنا بر نظام‌ها و مبادی فلسفی، روح که از بدن آزاد می‌شود بازگشت دوباره آن به بدن، نوعی بازگشت فعل به قوه است که ما در این مورد جواب می‌دهیم این نظریه و این تفسیر در عالم طبیعت درست است، ولی در کل عالم قابل اثبات نیست. به دلیل اینکه معاد هم از همین سنخ و بازگشت روح به جسم است. معلوم می‌شود آن قاعده، قاعده‌ای است حداکثر برای فضای طبیعی که ما می‌شناسیم و در مواقعی قابل تبصره است.
اشکال دیگری که در این زمینه مطرح می‌کنند تناسخ است. جواب ما به این شبهه نیز چنین است که این همان بدن است که روح به آن برمی‌گردد در حالی که در تناسخ، روح به بدن دیگری وارد می‌شود. بنابراین تنها وجه اشتراک رجعت با قیامت مسئلة احیای مردگان است. البته این غیر از آن بخش پیام عدالت است که این مورد در زمان حضرت صاحب(ع) نیز اتفاق می‌افتد. سه مقوله فوق همه در مسئلة محاکمه بدان به دست خوبان اشتراک دارند.
 
 
  •  چه کسانی رجعت می‌‌کنند؛ آیا شاخص و معیاری دارد؟

 به استناد روایات، قدر مسلم عده‌ای از صلحا و عده‌ای هم از فسّاق؛ صالحان درجة اوّل و فسّاق درجه اول. این از نظر کلی است. البته باز هم نه همه صلحای درجه اول. به طور خاص هم نام حضرت علی(ع) و حضرت امام حسین(ع) هم از ائمه ذکر شده است. روایات دیگری که بقیه ائمه(ع) را مطرح می‌کنند علم‌آور نیست. بنابراین ما وقتی در دعاها و زیارت‌ها آرزوی بازگشت در دورة رجعت را می‌کنیم بدان معناست که خداوند ما را از آن صلحای ویژه قرار دهد.

  •  رویکرد مستشرقان درباره این موضوع چیست؟
 
 ما در مطالعات ادیان، و مطالعات علمی و حتی تمدنی و نیز مذاهب معمولاً با مشترکاتی روبرو می‌شویم مثلا آمریکا فلان رفتار تمدنی مشترک را با فلان کشور دارد، طبعاً این پرسش پیش می‌آید که چرا و مبنای این اشتراکات چیست؟ مبنای اشتراک را از خود مشترکات نمی‌توان فهمید. مبنای اشتراکات یک فرضیه می‌خواهد؛ مثلاً فرض کنید در اینکه همه مردم عالم عبادت می‌کنند ما اشتراک را می‌بینیم. مبنای اشتراک اینست که عبادت یک خواست فطری است. این فرضیه شاید قبول شود و شاید نشود. درون همة ادیان، چه ادیان ابراهیمی و چه ادیان غیرابراهیمی اشتراکات فراوانی وجود دارد. پیش از این، نظریة اخذ و اقتباس در بین مستشرقان خیلی قوی مطرح شده بود. البته اگر ما نپذیریم که یک دین معین منشأ خدایی دارد و آن را جریانی بدانیم که با فرد معینی آغاز شده است، مثلاً محمدبن عبدالله(ص) جریانی راه انداخته است ممکن است آن نظریه را بپذیریم، یعنی دربارة اشتراکات دینی که این فرد آورده با دین قبل از او، احتمال قوی وجود دارد که اینها را از آن دین اخذ کرده باشد. مستشرقان تا به امروز پای این فرضیه خیلی جدی ایستاده‌اند تا جایی که الان فرضیات بدیلی هم دراین باره مطرح شده و گفته‌اند هر چه که متأخر است مشترکاتش از متقدم گرفته شده است. مثلاً اسلام مفاهیم برزخ، صور، کلمات راجع به قیامت را از زرتشتیان گرفته است. حرف ما اینست که صرف اشتراک اثبات اقتباس نمی‌کند. بلکه باید دلیل تاریخی بیاوریم. خیلی جاها دلیل ندارند لذا مجبور می‌شوند که اینها را کنار هم بچینند. مثلاً برخی آیات قرآن را می‌گویند اینها را پیامبر(ص) از مسیحی‌ها الهام گرفته است. برای این مدرکی درست می‌کنند که مثلاً پیامبر(ص) در دوازده سالگی به منطقة شام رفته است. به عبارت دیگر یعنی تمام این معابد و کلیساها را دیده بوده و مفهوم مصباح و زُجاجه را یاد گرفته بوده؛ آمده اینجا و گفته است «الله نور السموات والارض» و در ادامه مفاهیم مشکات در زجاجه و ... را کنار هم چیده‌اند. ما در تاریخ علم برای اینکه ببینیم این نظریه را شخص مورد نظر ما احتمالاً از چه کسی گرفته باید بررسی کنیم آیا این فرد سفر کرده یا نه، با اینها ارتباط داشته یا نه، دوستانش اینجا آمده‌اند یا نه و هزار سؤال دیگر از این جنس. مثلاً نظریة کپرنیک (خورشید مرکزی) مقدمه‌اش تشکیک بر نظام بطلمیوسی بود. مستندات زیادی پیدا کرده‌اند که این تشکیک را مشاهیر منجمان اسلامی آغاز کردند. خواجه نصیر قهرمان این تشکیک بود. بعد از او کسانی کار کرده‌اند و شواهدی آورده‌اند که حتی در آن شهری که کپرنیک زندگی می‌کرده، نسخه فلان کتاب، در کتابخانه‌اش بوده باز هم هنوز قاطع اعلام نمی‌کنند که کپرنیک نظریه اش را از مسلمانان اقتباس کرده است. یکی از این بحث‌ها اینست که می‌گویند که شیعه رجعت را از کیسانیه گرفته، ما می‌گوییم باید دلیل پیدا کنید. سید حِمْیِری که از کیسانیه برمی‌گردد حرف اولش اینست که من قائل به رجعت و غلو بودم حالا شیعه شدم یعنی از اعتقادات غلط دست برداشتم. ما شواهدی مبنی بر اینکه بین اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) با کیسانیه پیوندها و رفت و آمدهایی وجود داشته باشد یا کتاب‌هاشان را گرفته باشند، نداریم. ما باید بر پایه شواهد موجود حرف بزنیم نه حدسیاتی که هیچ قابلیت اثبات ندارد. اما مبنای شیعه در رجعت، روایت امام صادق(ع) بوده است. حالا اگر عده‌ای بگویند، امام صادق(ع) این عقاید را از کیسانیه گرفته باید این را اثبات کنند. اما اینکه شیعه از آنها یاد گرفتند اصلاً قابل اثبات نیست. مضاف بر اینکه درباره اصل جریان کیسانیه تأملات جدی وجود دارد و حتّی در دوره‌هایی کلّ آن نیز انکار شده است. در حالت کلی می‌توان گفت اگر جریان کیسانیه وجود داشته به این بزرگی نبوده است. در هر صورت، حداکثر این است که کیسانیه، به دلیل سوابق شیعی، با مفهوم رجعت آشنا بوده‌اند.
 

پی‌نوشت:
1. سورة ابراهیم (14), آیة 48.

رجعت در قرآن

خلیل منتظر قائم
دلایل قرآنی رجعت را می‏توان به دو دسته تقسیم کرد. نخست، آیاتی که بر وقوع رجعت (به معنای بازگشت مردگان به دنیا) در امت‏های پیشین دلالت می‏کنند. از این قبیل آیات می‏توان دریافت که بازگشت مردگان به دنیا، امری است ممکن و قابل قبول که با سنت‏های الهی مخالفت ندارد. دوم، آیاتی که بر وقوع رجعت (به معنای خاص آن) در آخرالزمان دلالت می‏کنند.

در اینجا برای روشن‏شدن موضوع به نمونه‏هایی از هر یک از این دو دسته اشاره می‏کنیم:

الف) آیاتی که امکان رجعت را اثبات می‏کنند

آیات فراوانی از قرآن به نقل مواردی از زنده شدن مردگان در امت‏های پیشین می‏پردازد. هدف از آوردن این آیات، چیزی جز اثبات امکان بازگشت به جهان مادی و وقوع آن در امت‏های گذشته نیست. البته میان رجعت به مفهومی که شیعه به آن معتقد است و رجعتی که در این آیات به آن اشاره شده است، تفاوت‏های زیادی وجود دارد که در بررسی روایات مربوط به رجعت به آنها اشاره خواهیم کرد. به بیان دیگر، آیاتی که بازگشت افرادی از امت‏های گذشته را به دنیا اثبات می‏کنند، گویای آن است که رجعت محال نیست و به صورت کم‏رنگ، در امت‏های پیشین وجود داشته است و بنابراین، معتقدان به رجعت، سخن عجیب و غریبی نگفته‏اند. 1

تعدادی از این آیات به شرح زیر است:

1. زنده‏شدن گروهی از بنی‏اسرائیل: قرآن کریم، ماجرای مرگ و زنده شدن گروهی از امت موسی‌(ع) را چنین بیان می‏کند:
و إذ قلتم یا موسی لن نؤمن لک حتّی نری الله جهرة فأخذتکم الصّاعقة و أنتم تنظرون ثمّ بعثناکم من بعد موتکم لعلّکم تشکرون. 2

 و چون گفتید: ای موسی، تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، پس در حالی‏که می‏نگریستید، صاعقه شما را فروگرفت. سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد که شکرگزاری کنید.

 امام رضا (ع) ذیل آیه یادشده می‏فرماید:

 چون خداوند با موسی سخن گفت، موسی به سوی قوم خود رفت و واقعه را خبر داد. آنها گفتند: ما هرگز ایمان نمی‏آوریم تا سخن خدا را بشنویم. حضرت موسی‌(ع) از آن جمعیت هفت‏صد هزار نفری، هفتاد هزار نفر و از آنان، هفت هزار و از آنان، هفتصد و از آنان، هفتاد نفر انتخاب کرد و با خود به کوه طور برد. چون آنها کلام خدا را شنیدند، گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی‏آوریم تا خدا را آشکارا ببینیم. پس خداوند صاعقه‏ای فرستاد و در اثر ظلمشان از صاعقه مردند. موسی عرض کرد: خداوندا! اگر قوم، مرا متهم کند که تو چون به دروغ دعوی پیامبری می‏کردی، اینان را بردی و کشتی، جواب آنان را چه بگویم؟ پس خداوند دوباره ایشان را زنده کرد و همراه او فرستاد.3

 بررسی کتاب‏های تفسیر گویای آن است که همه نویسندگان تفاسیر هم‏گام با مفسران نخستین قرآن مانند قُتاده، اکرمه، سدّی، مجاهد و ابن عباس بر این نظر اتفاق دارند که هفتاد تن از افراد قوم بنی‏اسرائیل بر اثر صاعقه‏ای آسمانی جان خود را از دست دادند و خدا بر ایشان مرحمت فرمود و برای دومین بار آنان را به دنیا باز گرداند. 4

در این میان، تنها یکی از مفسران معاصر را می‏بینیم که در کتاب تفسیر خود به توجیه آیه پرداخته و برخلاف نظر همه مفسران بزرگ شیعه و سنی گفته است: «مراد از برانگیختن در این آیه، گسترش نسل کسانی است که در اثر صاعقه مردند؛ زیرا گمان می‏رفت به سبب این مرگ، نسل ایشان نیز منقطع گردد». 5

 روشن است که این سخن نوعی تفسیر به رأی بیش نیست و هیچ مؤیدی از قرآن و روایات ندارد. افزون بر اینکه هیچ آشنا به زبان عربی «برانگیخته شدن پس از مرگ» را این‏گونه معنا نکرده است.

2. زنده شدن کشته بنی‏اسرائیل: داستان زنده شدن کشته بنی‏اسرائیل، یکی دیگر از مصداق‏های رجعت در امت‏های پیشین است. خداوند در قرآن کریم در این باره می‏فرماید:
و إذ قتلتم نفساً فادّارأتم فیها و الله مخرج ما کنتم تکتمون فقلنا اضربوه ببعضها کذلک یحی الله الموتی و یریکم آیاته لعلّکم تعقلون. 6

و چون شخصی را کشتید و درباره او با یکدیگر به ستیزه برخاستید، و حال آنکه خدا آنچه را کتمان می‏کردید، آشکار گردانید. پس فرمودیم: «پاره‏ای از آن [گاو سر بریده را] به آن [مقتول] بزنید [تا زنده شود]» این‏گونه خدا مردگان را زنده می‏کند و آیات خود را به شما می‏نمایاند؛ باشد که بیندیشید.

 شیخ صدوق، روایتی را از امام رضا (ع) ذیل این آیه نقل کرده است که به روشنی نشان می‏دهد مراد از این آیه، زنده‏شدن کشتة بنی‏اسرائیل است:

 یک نفر از بنی‏اسرائیل، یکی از خویشانش را کشت و جسدش را بر سر راه محترم‏ترین قبیلة بنی‏اسرائیل انداخت. پس آمد خون‏بهای وی را مطالبه کرد و به حضرت موسی گفت: فلان قبیله، فلان کس را کشته‏اند. قاتل او کیست؟ موسی دستور داد گاوی بیاورید، گفتند: ما را مسخره کرده‏ای؟ گفت: به خدا پناه می‏برم که از جاهلان باشم. اگر بدون ایراد و گفت‏وگو گاوی آورده بودند، کفایت می‏کرد، ولی سخت‏گیری کردند و خدا! هم بر آنان سخت گرفت... . سرانجام گاو را خریدند و آوردند. موسی دستور داد سرش را بریدند و دمش را به کشته زدند، فوراً زنده شد و گفت: ای پیغمبر خدا! پسر عمویم مرا کشت، نه آنان که متهمشان کرده‏اند. 7

 در میان مفسران بزرگ شیعه و سنی دربارة مفهوم این آیات، هیچ اختلاف نظر اساسی وجود ندارد و همه آنها گفته‏اند پس از آنکه قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او زنده شد، قاتل خود را نام برد و دوباره از دنیا رفت.8 تنها موضوع محل اختلاف در این آیات، منظور از کلمه «بعض» است و دقیقاً معلوم نیست که کدام عضو گاو را با چه بخشی از بدن مقتول تماس دادند.

گفتنی است مفسری که پیش از این از او یاد شد، در مورد این آیه هم، تفسیری شگفت‏انگیز ارائه داده و ادعایی کرده است که با هیچ یک از موازین تفسیر انطباق ندارد. 9

3. زنده شدن دوباره هزاران نفر: قرآن کریم حکایت قومی را نقل می‏کند که از ترس مرگ، خانه‏های خود را ترک کردند، ولی مرگ به سراغشان آمد و همه آنها از دنیا رفتند. سپس به اذن خدا بار دیگر زنده شدند تا نشانه‏ای بر قدرت پروردگار باشند:

ألم تر إلی الّذین خرجوا من دیارهم و هم ألوفٌ حذر الموت فقال لهم الله موتوا ثمّ أحیاهم إنّ الله لذو فضلٍ علی النّاس و لکنّ أکثر النّاس لا یشکرون.10

آیا از [حال] کسانی که از بیم مرگ از خانه‏های خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپارید.» آن‏گاه آنان را زنده ساخت. آری، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولی بیشتر مردم سپاس‏گزاری نمی‏کنند.

از امام صادق‌(ع) ذیل این آیه چنین روایت شده است:

خداوند قومی را که تعدادی بی‏شمار بودند11 و برای فرار از طاعون از شهر و دیار خود خارج شده بودند برای مدت زمانی طولانی گرفتار مرگ ساخت تا آنجا که استخوان‏های آنها پوسید، بند بند آنها از هم جدا شد و به طور کلی تبدیل به خاک شدند. آن‏گاه خداوند در زمانی که می‏خواست آفریدگانش را زنده ببیند، پیامبری به نام حزقیل را برانگیخت. این پیامبر آن قوم را فرا خواند، پس بدن‏های [متلاشی شده] آنها جمع شد، جان‏ها به بدن‏ها بازگشت و به همان هیئتی که از دنیا رفته بود به پا خاستند بی‏آنکه حتی یک نفر از میان آن جمع کم شده باشد و پس از آن مدتی طولانی زندگی کردند.12

همة مفسران شیعه و سنی نیز با اندک اختلافی همین مطلب را در ذیل آیه یادشده ذکر کرده‏اند. 13
در برخی دیگر از آیات قرآن نیز به مواردی از زنده‏شدن مردگان و بازگشت آنها به دنیا اشاره شده است که زنده شدن عُزَیر، صد سال پس از مرگ 14 و زنده‏شدن مردگان به دست حضرت عیسی‌(ع) 15 از آن جمله است.

ب) آیاتی که بر وقوع رجعت در آخرالزمان دلالت می‏کنند

پیشوایان معصوم دین‏(ع) آیات فراوانی از قرآن کریم را به وقوع رجعت در آخرالزمان تفسیر و تأویل کرده‏اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‏کنیم:

1. معروف‏ترین آیه‏ای که به آن بر وقوع رجعت استدلال شده، آیه زیر است:
و یوم نحشر من کلّ أمّة فوجاً ممّن یکذّب بایاتنا فهم یوزعون.16

و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده‏اند، محشور می‏گردانیم، پس آنان نگاه داشته می‏شوند تا همه به هم بپیوندند.

از امام صادق‌(ع) ذیل آیة یادشده چنین روایت شده است:
از امام ابوعبدالله [جعفر بن محمد صادق](ع) دربارة این سخن خدا: «و آن روز که از هر امتی گروهی را محشور می‏گردانیم» پرسیده شد. آن حضرت فرمود: «مردم درباره آن چه می‏گویند؟» گفتم: «می‏گویند این آیه درباره قیامت است» سپس ابوعبدالله‌(ع) فرمود: «آیا خدای تعالی در روز قیامت، از هر امتی گروهی را محشور و بقیه آنها را رها می‏کند؟ [این گونه نیست] این آیه قطعاً درباره رجعت است. اما آیه قیامت این آیه است: «و آنان را گرد می‏آوریم و هیچ یک را فروگذار نمی‏کنیم».17و18

 بیشتر مفسران شیعه نیز به هنگام بحث از این آیه، با همین استدلال، آن را به رجعت و بازگشت به دنیا پیش از قیامت مربوط دانسته‏اند. علامه طبرسی در این زمینه می‏نویسد:

 کسانی از امامیه که به رجعت عقیده دارند، با این آیه بر درستی اعتقاد خود استدلال کرده و گفته‏اند: آمدن «مِن» در سخن، موجب تبعیض است و بر این دلالت دارد که در روز مورد نظر در آیه، برخی از اقوام گردآورده می‏شوند و برخی دیگر گردآورده نمی‏شوند و این صفت روز رستاخیز نیست؛ زیرا خداوند سبحان درباره آن فرموده است: «و آنان را گرد می‏آوریم و هیچ یک را فروگذار نمی‏کنیم». 19

 گفتنی است مفسران اهل‏سنت با این برداشت از این آیه مخالفت کرده و آن را مربوط به قیامت دانسته‏اند. 20
 2. یکی دیگر از آیاتی که در روایات و برخی تفاسیر شیعه بر وقوع رجعت تفسیر شده، آیه شریفه زیر است:
قالوا ربّنا أمتنّا اثنتین و أحییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل إلی خروج من سبیل.21

می‏گویند: پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی به گناهانمان اعتراف کردیم، پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش] هست؟

در تفسیر البرهان ذیل آیة یاد شده، از امام محمدباقر (ع) چنین روایت شده است:
این مربوط به اقوامی است که بعد از مرگ رجعت می‌کنند.22

در تفسیر قمی نیز ذیل این آیه از امام صادق‌(ع) نقل شده است که فرمود: «ذلک فی الرّجعة؛ این در رجعت است».23
علامه مجلسی پس از نقل این روایت در توضیح آن می‏نویسد:

یعنی یکی از دو زنده‏شدن در رجعت و دیگری در قیامت است و یکی از دو میراندن در دنیا و دیگری در رجعت است. برخی از مفسران این دو بار زنده‏شدن و مردن را به زنده‏شدن در قبر برای سؤال و میراندن در قبر [پس از آن] تفسیر کرده‏اند. برخی دیگر میراندن نخست را بر آفریدن انسان‏ها به صورت مرده در حال نطفه بودن تفسیر کرده‏اند.24

 مفسران شیعه و سنی در تفسیر آیه یادشده و اینکه مراد از «دو بار میراندن» و «دو بار زنده‏کردن» در این آیه چیست. سخن‏های مختلفی گفته‏اند که برخی از مهم‏ترین آنها به شرح زیر است:

1. نخستین میراندن، به حالت نطفه یا جنین انسان پیش از دمیده شدن روح در آن و نخستین زنده کردن به همین حالت انسان پس از دمیده شدن روح در آن اشاره دارد. دومین میراندن به مرگی که در این دنیا و در پایان عمر به سراغ انسان می‏آید و دومین زنده کردن به زنده ساختن انسان‏ها به هنگام برپایی قیامت، مربوط است. 25

شیخ مفید(ره) پس از نقل این دیدگاه که آن را به اهل سنت نسبت می‏دهد، بر اطلاق «میراندن» بر حالت نطفه یا جنین انسان پیش از دمیده شدن روح اشکال می‏گیرد و می‏نویسد:

این تأویل، باطل است و چنین سخنی بر زبان عرب‏ها جاری نمی‏شود؛ زیرا تنها زمانی می‏توان گفت فعلی بر چیزی واقع شد که آن چیز پیش از وقوع فعل در بردارندة همان صفتی که فعل بر آن دلالت می‏کند، نباشد. از همین‏رو، در مورد چیزی که خداوند آن را بی‏جان (مرده) آفریده است، نمی‏گویند خداوند آن را میراند و این سخن تنها در مورد چیزی گفته می‏شود که مرگ پس از زندگی بر آن عارض شده باشد. چنان‏که تنها در زمانی گفته می‏شود خداوند مرده‏ای را زنده کرد که واقعاً قبل از زنده کردن، مرده باشد. 26

برخی از مفسران شیعه نیز در رد قول نخست سخنانی مشابه به شیخ مفید گفته‏اند. 27

2. نخستین میراندن در دنیا و در پایان عمر انسان و نخستین زنده‏کردن هم در دنیا و در آغاز تولد انسان رخ می‏دهد. دومین میراندن در قبر و پس از پرسش و پاسخ و دومین زنده‏کردن هم در قبر و برای پرسش از مردگان واقع می‏شود. 28

بر اساس این دیدگاه، خداوند ابتدا مردگان را در قبر زنده می‏سازد تا پاسخ‏گوی اعمال خود باشند و پس از آن دوباره آنها را می‏میراند.
در این دیدگاه، زنده کردن انسان‏ها به هنگام برپایی رستاخیز نادیده گرفته شده است.

عالمان و مفسران شیعه به این قول نیز اشکال گرفته و آن را رد کرده‏اند. شیخ مفید در رد این قول می‏نویسد:
این تأویل نیز از جنبه‏ای دیگر باطل است؛ زیرا زنده شدن [در قبر] برای پاسخ‏گویی همراه با هیچ تکلیفی نیست تا انسان به خاطر چیزهایی که در این حال از دست او رفته است، پشیمان شود. و اینکه [قرآن می‏فرماید] آن مردم به خاطر آنچه در دو زندگی از دستشان رفته است، پشیمان می‏شوند، دلالت بر این دارد که مراد زنده شدن [در قبر] برای پاسخ‏گویی نبوده است. بلکه مراد زندگی در [عصر] رجعت بوده است که همراه با تکلیف می‏باشد 29 و فرصت دوباره‏ای برای اظهار پشیمانی آن مردم از تندروی‏هایی که [در زندگی نخست] مرتکب شده بودند، به شمار می‏آید و چون آنها [در این زندگی دوباره] هم پشیمان نمی‏شوند و برای جبران گذشته کاری انجام نمی‏دهند در روز قیامت برای آنچه از دستشان رفته است، پشیمان می‏شوند.30

علامه طباطبایی(ره) نیز از منظری دیگری به رد قول یادشده پرداخته است.31

3. اولین میراندن در پایان زندگی دنیوی و اولین زنده‏کردن در عالم برزخ صورت می‏گیرد. دومین میراندن در پایان دوران برزخ و زنده کردن دوم در آستانه رستاخیز واقع می‏شود. 32

در توضیح این قول باید گفت انسان‏ها پس از مردن، حیات دیگری را آغاز می‏کنند که از آن به حیات برزخی تعبیر می‏شود. در این شکل از حیات که تا روز قیامت استمرار پیدا می‏کند، انسان‏ها در قالب‏های مثالی که با قالب مادی زندگی متفاوت است،33 در عالم برزخ زندگی می‏کنند و بسته به اعمالی که داشته‏اند، در آن عالم در رنج و عذاب یا در نعمت و آسایش خواهند بود.34

اقوال دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری می‏کنیم.35

با وجود اقوال مختلفی که ذیل آیة یادشده مطرح شده است، براساس روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده‏اند، این احتمال که آیه به رجعت گروهی انسان‏ها اشاره داشته باشد، قوّت می‏گیرد.

گفتنی است افزون بر آیات یادشده، آیات دیگری بر وقوع رجعت تفسیر یا تأویل شده‏اند که در این مجال، امکان ذکر همة آنها وجود ندارد.36
 

آشنایی با رجعت

رجعت در امت‏های پیشین هم وجود داشته است. پیامبر اسلام ـ درود و سلام خدا بر او باد ـ فرمود: «همه آنچه در امت‏های پیشین رخ‏داده است بی‏هیچ کم و کاست و با کمترین تفاوت در این امت هم رخ می‏دهد...» بنا بر این اصل، در این امت هم رجعت رخ خواهد داد.
  •  اشاره:
به اعتقاد شیعیان، پیش از برپایی قیامت کبرا و هم‏زمان با ظهور امام مهدی‏(ع)، گروهی از مؤمنان و پرهیزکاران پاک سرشت و جمعی از کافران و منافقان زشت طینت، پس از مرگ، زنده می‏شوند و بار دیگر به دنیا باز می‏گردند تا سرانجام اعمال نیک و بد خود را دریابند و حاکمیت نهایی دولت حق را مشاهده کنند. در آموزه‏های شیعی از این رویداد با عنوان «رَجْعَت» یاد می‏شود.

 از آنجا که این رویداد بزرگ از رویدادهای مرتبط با ظهور امام مهدی‌(ع) و استقرار دولت مهدوی است، در این مقاله به اختصار به بررسی معنا و مفهوم و ویژگی‏های رجعت، دلایل و مستندات آن و جایگاه این موضوع در قرآن و روایات می‏پردازیم.


1. معنای لغوی و اصطلاحی رجعت

«رجعت» از نظر لغوی، مصدر «مرّه»1 از ماده «رجوع» و به معنای «یک بار بازگشت» است.2 این واژه در علوم مختلفی همچون فقه، کلام، عرفان، نجوم، جامعه‏شناسی به کار می‏رود و در هر علمی، معنای خاص خود را دارد.3 در اصطلاح اهل کلام، رجعت به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ و پیش از رستاخیز است که این همان معنای مورد نظر ماست. شیخ مفید(ره) در تعریف این اصطلاح کلامی می‏نویسد:

خداوند گروهی از مردگان را به همان صورتی که در گذشته بودند، به دنیا باز می‏گرداند و گروهی را عزیز و گروهی را خوار می‏کند و اهل حق را بر اهل باطل و ستم‏دیدگان از اهل حق را بر ستمگران چیره می‏گرداند. این رویداد در هنگام قیام مهدی آل محمد ـ بر ایشان درود باد ـ رخ خواهد داد.4

دیگر دانشمندان شیعه نیز در کتاب‏های خود تعاریفی مشابه، از این واژه ارائه داده‏اند. 5 از تعریف یادشده چند نکته به دست می‏آید:

1. رجعت‏کنندگان با همان بدن مادی و به همان صورتی که پیش از آن داشتند، به دنیا برمی‏گردند؛
2. رجعت، عمومی نیست و تنها گروهی از مردگان چه اهل حق و چه از اهل باطل، رجعت خواهند کرد؛
3. رجعت در عصر ظهور امام مهدی(ع) رخ می‌دهد؛
4. فلسفه رجعت، عزیز گردانیدن اهل حق و خوار کردن اهل باطل و چیره‏ساختن ستم‏دیدگان بر ستمگران است.

درباره این نکات در ادامه بیشتر سخن خواهیم گفت.
 باید دانست که در متون روایات و ادعیه و زیارت، از رجعت با تعابیری چون «کرّه» و «ایاب» ـ به معنای بازگشت ـ
نیز یاد شده است.



2. جایگاه رجعت در آموزه‏های شیعی


همه دانشوران بزرگ شیعه، اعتقاد به رجعت را از ویژگی‏های پیروان امامان معصوم‏(ع) بر شمرده و پیروی از مذهب تشیع و اعتقاد به رجعت را ملازم یکدیگر دانسته‏اند. علامه مجلسی(ره) بیش از پنجاه تن از عالمان شیعه را نام می‏برد که اصل رجعت را پذیرفته و روایات مربوط به آن را در کتاب‏های خود آورده‏اند. 6

ایشان در این باره می‏نویسد:

[اعتقاد به] رجعت در تمام دوره‏ها مورد اجماع شیعه و مانند خورشیدی که در میانه روز می‏درخشد، در میان آنها مشهور بوده است. تا آنجا که این موضوع را در اشعار خود می‏آوردند و به این موضوع در برابر مخالفان خود در همة مناطق استدلال می‏کردند. مخالفان شیعه نیز همواره به خاطر این موضوع بر آنها خرده می‏گرفتند.7در اینجا برای روشن‏تر شدن موضوع به عبارت‏های چند تن از بزرگان علمای شیعه به عنوان نمونه اشاره می‏کنیم. شیخ صدوق در کتاب اعتقادات در این زمینه می‏نویسد: «عقیده ما دربارة رجعت این است که آن حق است [و قطعاً به وقوع می‏پیوندد]...» ایشان پس از بیان شواهد قرآنی متعددی دربارة رجعت، می‏نویسد:

رجعت در امت‏های پیشین هم وجود داشته است. پیامبر اسلام ـ درود و سلام خدا بر او باد ـ فرمود: «همه آنچه در امت‏های پیشین رخ‏داده است بی‏هیچ کم و کاست و با کمترین تفاوت در این امت هم رخ می‏دهد...» بنا بر این اصل، در این امت هم رجعت رخ خواهد داد. 8

شیخ مفید(ره) نیز در پاسخ پرسشی درباره رجعت می‏نویسد:
این موضوع [اعتقادی] از ویژگی‏های خاندان محمد(ص) است و قرآن نیز بر آن گواهی می‏دهد. 9

شیخ طوسی(ره) پس از بیان موضوع رجعت می‏نویسد:
روایات متواتر و آیات [قرآن] بر این موضوع دلالت دارند و خداوند تعالی می‏فرماید: «و آن روزی که از هر امتی گروهی را محشور می‏گردانیم» 10 پس اعتقاد به رجعت واجب است. 11

سید مرتضی(ره) در پاسخ کسانی که درباره حقیقت رجعت از ایشان پرسیده بودند، پس از بیان مفهوم رجعت دربارة دلایل و مستندات آن می‏گوید:راه اثبات آن، اجماع امامیه بر وقوع این رویداد است. آنها در این زمینه هیچ اختلافی ندارند. 12

سرانجام شیخ حر عاملی در کتاب خود، اجماع طائفه امامیه را یکی از دوازده دلیل درستی رجعت دانسته است و در بیان یکی از مؤیدات این اجماع می‏نویسد:یکی دیگر از اموری که دلالت بر این اجماع می‏کند فزونی نویسندگانی است که روایات مربوط به رجعت را در کتاب‏های مستقل یا غیرمستقل گرد آورده‏اند... که تعداد آنها از هفتاد کتاب تجاوز می‏کند، کتاب‏هایی که علمای بزرگ امامیه؛ همچون ثقةالاسلام کلینی، رئیس محدثان ابن بابویه، رئیس طائفه [امامیه] ابوجعفر طوسی، سیّد مرتضی، نجاشی، کشی، عیاشی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، شیخ مفید، کراجکی، نعمانی و... آنها را تألیف کرده‏اند. 13

با توجه به عبارت‏های یادشده قاطعانه می‏توان گفت موضوع رجعت از دیدگاه عالمان بزرگ شیعه، امری مسلّم و قطعی بوده و در همة ادوار تاریخ شیعه، بر اعتقاد به رجعت به عنوان یکی آموزه‏های تردیدناپذیر مکتب اهل بیت‌(ع) تأکید شده است. 14

ابراهیم شفیعی سروستانی
 پی‌نوشت‌ها:

1. در علم صرف مصدر انواع مختلفی دارد که یکی از آنها مصدر «مرّه» است که برای بیان وقوع یک بار فعل به کار می‏رود. در زبان عربی وقتی گفته می‏شود «جلست جلسةً» یعنی یک‏بار نشستم. 2. ر.ک: ابن منظور، لسان‏العرب، ج 8، ص 114؛ سعید خوری شرتونی، أقرب الموارد، ج 1، صص 391 و 392. 3. ر.ک: محمد رضا ضمیری، رجعت، ص 12.4. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، چاپ اول، قم، المؤتر العالمی لألفیة الشیخ المفید، 1413 ه . ق، ج 4، صص 78 و 79. 5. ر.ک: سید مرتضی علم الهدی، جوابات المسائل الرازیه، مندرج در مجموعه رسائل الشریف المرتضی، قم، دارالقرآن الکریم، ج 1، ص 125؛ بحارالانوار،ج 53، ص 138؛ محمد بن حسن حر عاملی، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه: احمد جنتی، قم، مطبعة العلمیة، بی‏تا، صص 29 و 235 30 و 236؛ محمدرضا مظفر، عقاید الإمامیه، ترجمه: علی‏رضا مسجد جامعی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، ص 294. 6. ر.ک: بحارالأنوار، ج 53، صص 144 ـ 122. 7. همان، ص 122. 8. محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الإعتقادات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 5، صص 62 ـ 60. 9. محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، المسائل السرویة، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج 7، ص 32. 10. سوره نمل (27) آیه 83. 11. محمد بن حسن طوسی (شیخ طوسی)، رسالة العقاید الجعفریة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ص 250. 12. سید مرتضی علم الهدی، جوابات المسائل الرازیة، مندرج در مجموعه رسائل الشریف المرتضی، ج 1، ص 125. 13. الإیقاظ من الهجعة بالبرهان علی الرجعة، ص 45. 14. برای مطالعه بیشتر در زمینه سیر اعتقاد به رجعت از دوران پیدایش تا عصر غیبت کبرا. ر.ک: محمدرضا ضمیری، رجعت، صص 42 ـ 31.

طلب رجعت در ادعیه ماه مبارک رمضان

این دعا را در تمام شب‌های ماه رمضان بخوان که در این ماه، فرشتگان دعا را می‌شنوند و برای صاحبش استغفار می‌کنند. در این دعای شریف، پس از حمد و ثنای خدا، صلوات بر امامان(ع) و امام عصر(ع) آمده است:
... و ما را به واسطة او، بر دشمنانت و دشمنان ما پیروز گردان، ای پروردگار راستین، آمین!


  • اشاره:
در دعاهای بسیاری که از سوی امامان معصوم(ع) صادر شده است، مضامینی از خداوند در خواست گردیده که در آن، مفهوم رجعت نهفته است. مضامینی همچون، درخواست زنده شدن پس از مرگ، جهاد در رکاب امام زمان(ع)، شهادت زیر پرچم آن حضرت(ع) و... . به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، نمونه‌هایی از این دعاهای شریف را که ویژة این ماه می‌باشد، تقدیم خوانندگان گرامی موعود می‌کنیم. باشد که توفیق حضور در دوران ظهور را بیابیم.


1. درخواست حج و جهاد


در کتاب اقبال الاعمال در میان دعاهایی که در هر شب ماه رمضان خوانده می‌شود، از ابوبصیر روایت شده است که امام صادق(ع) فرمودند:

در شب‌های ماه رمضان، پس از مغرب، این چنین برای رفتن به حج دعا کن؛ تا آنجا که می‌فرماید:
و از تو می‌خواهم که به وسیلة من با دشمنانت و دشمنان پیامبرت کارزار کنی!1

و به نقل از محمد بن ابی قره چنین آورده است:
و از تو می‌خواهم که مردن مرا، کشته شدن در راه خودت، به همراه اولیائت و زیر پرچم پیامبرت قرار دهی و از تو می‌خواهم که به وسیلة من با دشمنانت و دشمنان پیامبرت کارزار کنی!2

این دعا، درخواستی است از خدای متعال که آن را در دنیا به انجام رساند، نه در آخرت و چنین چیزی نخواهد بود، مگر در رجعت و زیر پرچم حق و در سایة حکومت حقّة آن. در دعاهایی که پس از این خواهد آمد نیز این گونه است.

البته احتمال دارد عبارتی که در دعای دوم آمده است از دعای اول افتاده باشد و ممکن است که اینها دو دعای مختلف باشند.


2. درخواست ظهور و پیروزی


در دعای افتتاح که در هر شب ماه رمضان خوانده می‌شود، به نقل از سکونی چنین نقل شده که، از احمد بن عثمان بغدادی درخواست کردم که دعاهای ماه رمضان را که عمویش ابوجعفر محمد بن عثمان عمری ـ نایب خاص امام زمان(ع) ـ می‌خواند برایم بیاورد. دفتری بیرون آورد که جلدی سرخ رنگ داشت. من دعاهای بسیاری از آن استنساخ نمودم که از آن جمله «دعای افتتاح» بود:

این دعا را در تمام شب‌های ماه رمضان بخوان که در این ماه، فرشتگان دعا را می‌شنوند و برای صاحبش استغفار می‌کنند. در این دعای شریف، پس از حمد و ثنای خدا، صلوات بر امامان(ع) و امام عصر(ع) آمده است:
... و ما را به واسطة او، بر دشمنانت و دشمنان ما پیروز گردان، ای پروردگار راستین، آمین!

پروردگارا! ما حکومت ارجمندی را از تو آرزومندیم که به وسیلة آن، اسلام و مسلمین را عزّت بخشی، نفاق و منافقین را خوار گردانی و ما را در آن، از دعوت‌کنندگان به سوی خود و پیشوایان راهت قرار دهی و به آن وسیله، کرامت دنیا و آخرت را به ما عنایت فرمایی!پروردگارا! ما از نبودن پیامبرمان و غیبت ولیّ‌مان و بسیاری دشمنانمان و کمی افرادمان و هم‌پشتی مردم زمانه بر ضدّمان به تو شکایت می‌کنیم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و ما را بر این سختی‌ها یاری ده با پیروزی‌ای که در آن شتاب نمایی و یاری‌ای که شکست‌ناپذیرش سازی و فرمانروای راستینی که پدیدش آری... 3


3. درخواست شهادت همراه امام(ع)


در اقبال الاعمال، همچنین در میان دعاهای این ماه مبارک، آمده است:
و به ما توفیق کشته شدن در راه خودت را عنایت فرما!4


4. درخواست یاری دین خدا


امام صادق(ع) در دعایی، پس از درخواست مطالبی، چنین می‌فرمایند:
... و مرا از آنانی قرار ده که برای دینت از ایشان یاری می‌خواهی و دیگران را جایگزین من نساز!5


5. درخواست یاری و همراهی امام(ع)

دربارة درود فرستادن بر پیامبر(ص) در اول هر روز ماه رمضان نقل شده است:
پروردگارا! حکومت آنان ـ ائمة اطهار(ع) ـ را در زمین استواری بخش و ما را از افراد و پیروان و یاران و یاوران راستین ایشان در پنهان و آشکار قرار ده!6

و از جلمه دعاهایی که در شب دوم ماه رمضان خوانده می‌شود، این دعا می‌باشد:
پروردگارا! شکیبایی خاندان محمد(ص) را به من ارزانی دار و مرا چنان قرار ده که چشم به راه حکومت آنان باشم و مرا از یاران و کمک‌کاران ایشان در دنیا و آخرت گردان!7

در ضمن دعاهایی که ویژة سیزدهم ماه رمضان است، دربارة تمسک به ولایت پیامبر و امامان(ع) فرموده است:
پروردگارا! من به تو نزدیک می‌شوم با فرمانبرداری از آنان و پذیرش ولایت ایشان و سر فرود آوردن در برابر برتری‌هایی که به آنان داده‌ای، با خشنودی و بی‌آنکه انکار کنم یا در مورد آنچه در کتابت نازل کرده‌ای، تکبّر ورزم!

و در ادامه، درخواست می‌شود:
و مرا و پدرم و فرزندانش و فرزندان مرا از کسانی قرار ده که او را یاری می‌دهند و در دنیا و آخرت از او یاری می‌جویند.8

و در صحیفة سجادیه به نقل از امام زین العابدین(ع) چنین آمده است:
و اینکه مردن مرا، کشته شدن در راه خودت، به همراه اولیائت و زیر پرچم حق از خاندان محمد بن عبدالله(ص) قرار دهی، در حالی در این میدان به پیش بروم و به آن پشت ننمایم و مرا از کسانی قرار دهی که به وسیلة آنان، با دشمنان خود و دشمنان آل محمد(ص) پیکار می‌کنی!9

و در کتاب اقبال الاعمال در میان دعاهای روز هجدهم چنین آمده است:
پروردگارا! ما را با دستان او (صاحب الزّمان) به مسیر هدایت و راه بزرگ رهنمون شو و بر پیروی از او و ادای حقش توانایمان ساز و در میان یاران و یاوران او محشورمان کن که تو شنوندة دعایی!10

امیرمؤمنان(ع) در دعای روز نوزدهم چنین فرمودند:
خداوندا! مرا در شمار زندگانی قرار ده که از رزق تو برخوردارند، همانان که به دست سرکشان (دشمنان) و زیر پرچم حق و بیرق هدایت به شهادت می‌رسند و این در حالی باشد که من در راه یاری آنان گام برمی‌دارم و به پیش می‌روم، بی‌آنکه پشت به دشمن کنم یا تردیدی به وجود آورم و در آن هنگام، به تو پناه می‌برم از گناهی که اعمال را نابود می‌سازد!11

از جمله دعاهای امام زین العابدین(ع) در روز نوزدهم ماه رمضان نیز چنین است:
خداوندا! از تو می‌خواهم که بر محمد و آل محمد درود بفرستی و مردان مرا، کشته شدن در راه خودت و به همراه دوستانت و زیر پرچم حق از خاندان پیامبرت محمد بن عبدالله(ص) قرار دهی و این در حالی باشد که من بر دشمنان تو هجوم برم و پشت به دشمن ننمایم و مرا از کسانی قرار ده که به وسیلة آنان با دشمنان خود و دشمنان پیامبرت پیکار می‌کنی!12

همچنین به نقل از همان حضرت(ع) این گونه آمده است:
و مرا از کسانی قرار ده که به وسیلة آنان دینت را یاری می‌دهی و توسط آنان با دشمنانت پیکار می‌نمایی، در صفی که دربارة اهل آن، در کتابت چنین فرموده‌ای: «گویی بنایی ریخته شده از سُرب‌اند» و این در حالی است که من در میان دوست داشتنی‌ترین آفریدگانت نزد تو و دوست داشتنی‌ترین سرزمین‌ها نزد تو باشم و ریختن خون مشرکین و ناکثین و قاسطین و مارقین و نابذین و کافرین و مبدّلین را روزی من کن و رجای خود را در دل من پا بر جا نما و گام‌هایم را استوار ساز!13


پی‌نوشت‌ها:

1. سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ص 24.
2. همان، ص 58.
3. همان.
4. همان، ص 61.
5. همان.
6. همان، ص 97.
7. همان، ص 118.
8 . همان، ص 144.
9. صحیفة سجادیه، ص 431.
10. اقبال الاعمال، ص 165.
11. همان، ص 170.
12. همان، ص 189.
13. همان، ص 193.