بخش اول از سلسله مقالات یاری امام زمان(عج):
اهمیت یاری امام عصر علیه السلام
نخستین مطلبی که باید متوجه آن بود ، اهمیت یاری امام عصر علیه السلام است خداوند متعال روزی بخش همهی مخلوقات و غنی و بینیاز است و به هیچ همراهی و کمکی محتاج نیست ،هدفی که خداوند از خلقت جن و انس بیان داشته و آن را « بندگی » خود معین فرموده در حقیقت هدف او نیست ، بلکه نتیجهی مطلوبی است که باید مخلوقات مختار به آن برسند . هدف خلقت ، بندگی و سرافکندگی انسانها بوده است و در حقیقت برنامه و دستورالعملی که با پیگیری آن میتوانند به سعادت برسند . با این اوصاف ، اگر خداوند از کسی یاری خواست در حقیقت برای امتحان خود اوست . به فرمودهی امیرالمومنین علیه السلام :
« ] خدا [ از روی خواری و ضعف از شما یاری نخواسته ... او در حالی از شما یاری طلبیده که لشکریان آسمانها و زمین از آن اوست و او عزیز و حکیم میباشد ... خواسته است شما را آزمایش کند که کدام یک عمل نیکوتر دارید .» (1)
خداوند متعال خود فرموده :
یا أیها الذین آمنوا کونوا انصارالله ..
ای ایمان آورندگان یاران خدا باشید .
و نیز یاری ولی خود را یاری خود قرار داده است .
..کما قال عیسی بن مریم للحواریین من انصاری إلی الله قال الحواریون نحن انصار الله (2)
همان گونه که عیسای مریم به حواریون گفت یاران من به سوی خدا کیانند ؟ حواریون گفتند : ما یاران خداییم.
وقتی حواریون روح خدا از سوی او به یاری طلب شدند ، در واقع پای در راه یاوری خداوند نهادند . به این ترتیب است که حواریون ائمه علیهم السلام که شیعیان ایشان باشند – با یاری رساندن به اولیا و موالی خویش در واقع انصار خداوند شدهاند چنان که یاران اباعبدالله علیه السلام را در زیارت شهدای کربلا « انصار الله » میخوانیم .
پس اصل نخست این است که بدانیم یاری امام عصر علیه السلام یاری خداست . امام نیز دست نیازش جز به سوی خدا دراز نیست و تمامی خلایق ، آنچه دارند به برکت او و از دست اوست . اما یاری او در واقع لطفی است که او در حق ما میکند همین که اجازه بدهد ما بلایی را از وجودش دفع کنیم یا باری از دوشش برداریم یا دردش را تخفیف دهیم ، در حقیقت سود و نفعی را نصیب خود ما کرده است .
امام علیه السلام اگر بخواهد کسی را به درجهی والای بندگی برساند و بندهای را به سوی هدفی که برای آن به دنیا آمده رهنمون شود ، به او اذن یاوری خود را می دهد چرا که مطیع امام شدن ، در حقیقت پیگیری فرامین الهی است ، و فرامین الهی همگی یک سمت و سو دارند و آن هم بندگی است . پس هر چه انسانها سعی کنند امامشان را بهتر بشناسند و هر قدر در مسیر طاعت و معرفت ایشان تلاش بیشتری کنند ،به هدف خلقتشان نزدیکتر شدهاند که البته به هر چیزی نیز برسند جز فضل و محبت امام در حق آنها نبوده است .
رفع غربت با معرفت
سه معنای اولیهی غربت « ناشناختگی » ، « یاد مرگی » و « فرو نهادگی » به عدم معرفت انسانها به امامشان باز می گردد اگر افراد امامشان را نشناسند به یاد کرد او اهمیت لازم را نمیدهند و قهراً شکر عملی اوصاف امامشان نیز تحقق پیدا نمیکند لذا نخستین وظیفهای که برگردهی انصار آن حضرت قرار می گیرد ، این است که اولاً با عمل خود نشان دهند که در حد توان ، به شکر مولایشان و اشاعهی یاد او اقدام میکنند ، ثانیاً به دنبال تقویت معرفت در وجود خود ، دیگران را نیز به این راه بکشانند و مزهی شناخت صحیح امام را در کام آنها بگذارند و در واقع به معرفی امامشان بپردازند .
شیعیان باید خود را نسبت به دیگران مسؤول بدانند .هر یک از ما در شناخت اماممان دارای رتبهای هستیم . امام شناسی امری گسترده و نسبی است و افراد در معرفت نسبت به امام ، در مراتب مختلفی قراردارند . لذا هر کس در هر پلهای هست باید برای ارتقای معرفتی دیگران تلاش نماید و آنان را از معرفتی که دارد بهره ور کند اگر این معرفت برای افراد حاصل شود ، طبعاً نتیجه ی آن شکر قلبی و محبت وشوق نسبت به آن وجود مبارک است به دنبال می آید و شکر قلبی و محبت ، بانفوذ به زبان و دیگر اعضاء و جوارح از کفران این نعمت بزرگ بازمان خواهد داشت .
این تکلیف ( شناساندن امان زمان علیه السلام ) از جانب خداوند بر عهدهی انبیاء و در رتبهی نازلتر بر گردن ما نهاده شده است و به فضل الهی ثواب فراوانی برای آن قرار دادهاند .
امام حسن عسکری علیه السلام از قول امام سجاد علیه السلام چنین نقل میکنند :
خدای متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد که : ای موسی ! مرا نزد آفریدگانم محبوب ساز و آنها را هم محبوب من کن ! حضرت موسی علیه السلام پرسید : ای پروردگار من چگونه عمل کنم ؟! فرمود : نعمتهای مرا به یاد آنها بیاور تا مرا دوست بدارند . این که تو یک بندهی فراری از درگاه من ،یا کسی را که درگاه مرا گم کرده به من بازگردانی، برای تو بهتر است از این که صد سال عبادت کنی به طوری که روزها روزه بگیری و شبها به عبادت بایستی ...
( حضرت موسی علیه السلام ) پرسید : کسی که درگاه تو را گم کرده کیست ؟
خدای متعال فرمود : الجاهل بإمام زمانه و الغائب عنه بعد ما عرفه ، الجاهل بشریعه دینه وتعرفه شریعته و ما یعبد به ربه و یتوصل به إلی مرضاته.(3)
کسی که امام زمانش را نمی شناسد و بعد از این که او را شناخت از او غایب است . کسی که به آیین دین خود آگاه نیست ، شریعتش را و راه بندگی پروردگارش را به او یاد بدهی و از طریق جلب رضایت خدا را به او بشناسانی.
امام عصر علیه السلام باب خداست که اگر کسی جز راه او راهی برای درک معرفت خداوند برگزیند ، به هلاک افتاده است .در واقع « ضالّ » یا گمراه کسی است که نسبت به امام عصر علیه السلام خویش جاهل است و وظیفهی دیگران این است که راه و رسم دین و شریعت را به او بیاموزند نو از سرگردانی و بلاتکلیفی نجاتش دهند .پس اهل معرفت نسبت به دو دسته - البته به قدر تبحر و آگاهی و معرفت خود - مسوولیت دارند . نخست کسانی که امام خود را میشناسند و دوم افرادی که با وجود این شناخت به وظیفهی خود جاهل و ناآگاهند .
پی نوشتها :
(1) نهج البلاغه – ترجمه فقیهی ، خطبه 181.
(2) سوره صف ، آیه 14
(3) بحارالانوار ، ج2 ، ص4.
بخش دوم از سلسله مقالات یاری امام زمان(عج):
یاری قلبی:
همانگونه که شکر دارای سه مرحله ی قلبی ، زبانی و عملی است یاری امام عصر علیه السلام با توجه به نسبت مستقیمی که با شکر برقرار میکند دارای سه مرتبه خواهد بود .
نخستین و اساسیترین این مراحل یاری قلبی است : انسان شاکر چگونه میتواند قلباً یاور امام خود باشد ؟ اگر انسان در درون خود معرفت نسبت به اسم و اوصاف امام پیدا کند و در پی آن محبت مولایش را به دل بگیرد ، مسلماً مراتب مهمی از یاوری قلبی را به دست آورده است .
پس از این پایه گذاری که محبت و معرفت میکنند ، پاک سازی درون از زشتیها و رذائل اخلاقی جایگاهی منحصر به فرد دارد معرفت صحیح نسبت به امام علیه السلام ، روح و عصارهی دین است و اگر کسی بخواهد به ثمره ی عملی بندگی خدا برسد ، باید این ریشه را در ضمیر خود استوار کند . شناخت دین ، در واقع وابسته به معرفت صحیح یافتن نسبت به امام علیه السلام است که گوهر دین را تشکیل میدهد و حکمتی که خداوند در آیات قرآن از آن به « خیر کثیر » یاد میکند ، همین است .
امام باقر علیه السلام در تفسیر حکمت چنین می فرمایند :
معرفه الإمام و اجتناب الکبائر التی اوجب الله علیها النار (1)
معرفت امام و پرهیز از گناهانی که خدا کیفر آنها را آتش قرار داده است .
اگر کسی امامش را درست بشناسد ، در واقع به میوه و ثمرهی معرفت خدا و پیامبر دست یافته است و این گونه دریافت آنها و حرکت از ثمره به ریشه چندان دشوار نخواهد بود . این حکمت در واقع فهمی عمیق را در مسائل دینی نصیب فرد می کند که در روایات از آن با عنوان « تفقه » یاد میشود .
تفقه در فرهنگ شیعی ما تا آنجا اهمیت دارد که عبادت بدون آن را عبادتی بیخیر معرفی کردهاند در واقع کسی که در دین به فقه دست می یابد ، با توجه به معرفت عمیقی که در دل راسخ نموده است به هیچ گونه تزلزلی در دین خود راضی نمی شود و پای اعتقاد خود محکم می ایستد .
امام صادق علیه السلام فرمودهاند :
إذا اراد الله بعبد خیراً فقه فی الدین (2)
اگر خدای برای بندهای خوبی بخواهد او را در دین صاحب فهم عمیق میکند .
اگر خدا خیر کسی را بخواهد ، برای او شرایطی فراهم میکند که در دین تفقه پیدا کند در روایت دیگری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودهاند :
« اف بر مسلمانی که در هفته روزی را قرار ندهد که درآن روز امر دینش را تفقه کند و از آن سوال نماید .» (3)
روشن است که پیگیری فقهی که ما را به آن سفارش کردهاند ، به مفهوم وجوب آموختن فقه اصطلاحی و حوزوی نیست ، چرا که در احکام ، ما را به تقلید فرا خواندهاند و اگر افرادی این وظیفه را به عهده بگیرند ، از گردن دیگران ساقط است .
اما آنچه مورد سفارش قرار گرفته ، اولاً تقلید آگاهانه است و اینکه بدانیم چرا و در چه محدودهای و از چه کسی و با چه ملاکهایی تقلید میکنیم .نکتهی اساسی تر این است که ما در اعتقادات خود که توحید و نبوت و امامت است به درک صحیح و فهم عمیق و بیخدشه دست بیایم هر کس باید دراصول اعتقادی خود فقیه شود ، یعنی به گونهای نسبت به خدای فطری خویش و امام و پیامبر خود آگاهی و معرفت پیدا کند که این بصیرت اجازهی ورود هیچ آفت و تردیدی را به درون او ندهد . اگر کسی از روی فقاهت موحد شود ،هیچ شبههای او را نمیلرزاند . فقاهت ، نتیجهی اعتقاد برخاسته از معرفت صحیح است و در این طریق ، شاگردی از کسانی که معارف اهل بیت علیهم السلام را در دسترس دارند و نیز مطالعه ، پی جویی و جستجو ، این ارمغان را خواهد آورد و إن شاء الله خداوند معرفت صحیح را به دنبال آن مقدمات به ما اعطا خواهد نمود .
تهذیب قلب - یاری قلبی
هر چه این معرفت ریشه بدواند و این ریشه پایدارتر شود ، اقبال آدمی به نافرمانی مولایش کمتر خواهد بود در این صورت نیمهی دوم حکمت نیز نصیب فرد خواهد شد . قلب انسان در اثر معصیت و نافرمانی خداوند غبار و زنگار می گیرد و به بیماری مبتلا میگردد و این بیماری ، معرفت انسان را نیز خدشهدار می کند اگر این نقطههای سیاه جان بگیرند قلبی آلوده به جای خواهد ماند که از طهارت معرفت ، بهرهای نخواهد گرفت .پس تهذیب قلب ، به دنبال جلوگیری عملی از نافرمانی خداوند حاصل خواهد شد .اگر قلب انسان از گناه پر شود و با توبهی حقیقی از آلودگی زدوده نگردد ، دل انسان زیر و رو میشود و آن وقت قلبی که گره خردهی محبت امام است، خدای نکرده با یک گناه و لذت شهوی ، امامش را میفروشد و خود را از یاری او محروم میکند .
ناصر امام ، باید قلبی پاک و عملی پاکیزه داشته باشد وگرنه اساساً عمل زشت و قلب زنگار گرفته ، این فرصت و قابلیت را از او سلب میکنند که بخواهد پای در طریق یاری امامش بگذارد .
خداوند متعال به داود علیه السلام فرمود :
« ... یاران خود را از دوست داشتن شهوتها بترسان ! زیرا کسانی که به شهوات دنیوی دل بسته باشند دلهایشان از من ( خدا ) پوشیده و محروم است .» (4)
دوستی امام – یاری قلبی
دوستی و محبت امام نیز خود راهی دیگر برای یاری قلبی انسان است ، چرا که قلب لبریز از محبت ، بقیهی اعضا و حالات انسان را مطابق خواست الهی تنظیم میکند و اعمال انسان نیز مطابق این محبت قلبی روح و ارزش مییابند محبت ، مراتب بعدی یاری امام را نیز شکل میدهد و طاعت امام را آسان و خواستنی خواهد کرد .
رسول خدا صلی الله علیه وآله به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :
« مثل تو مثل سوره قل هو الله احد است . کسی که یک بار آن را بخواند مثل این است که یک سوم قرآن را خوانده و کسی که دوبار آن را بخواند مانند این است که دو سوم قرآن را خوانده وکسی که سه بار آن را بخواند ، مثل این است که همهی قرآن را خوانده باشد و همین طور است که تو را با قلبش دوست داشته باشد نظیر یک سوم پاداش اعمال بندگان را برده است ، و کسی که تو را با قلبش دوست بدارد و با زبانش زیارت کند مانند این است که دو سوم پاداش اعمال بندگان را برده ، و کسی که تو را با قلبش دوست بدارد و با زبان و دستش یاری کند ، معادل پاداش همهی اعمال بندگان را برده است .» (5)
یاری زبانی - پاکسازی زبان
مرتبهی دیگر یاری امام علیه السلام یاری زبانی ایشان است که نخستین گام در این مرتبه ، پاک کردن زبان خواهد بود . به فرمودهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
« ایمان هیچ بندهای درست ( بدون انحراف) نمیشود مگر آن که قلب او درست باشد ، و قلبش درست نمیشود مگر آن که زبانش درست شود .» (6)
بنابراین آنچه سلامت قلب انسان را رقم میزند ، زبان سالم است . کسی که میخواهد با زبان خود امامش را یاری کند ،نباید نسبت به این امر کلیدی بیتفاوت باشد انسانی که با چنین نیتی زبان خود را حفظ و حراست کند ، قلبش را از تباهی و انحراف نجات داده و با مراقبت از زبانش ، اجرا یاری کردن امامش را نیز برده است . در این راه ، پرهیز از گناهانی که گریبانگیر زبان آدمی میشود بسیار کارساز است . جلوگیری از غیبت َ، دروغ ، آزار دیگران ، آشکار ساختن راز دیگران ، افترا و تهمت ، ناسزا ،سخن لغو و بیهوده و بیجا گفتن و .... زبان آدمی را آمادهی این یاوری میکند . دراین طریق خصوصاً برای مادرانی که وظیفهی خطیر تربیت فرزند را به دوش می کشند ، مساله حساس تر است .
پس از این تهذیب ، باید در پی راهکارهایی بود که مستقیم و یا غیر مستقیم این محبت درکام جان فرزندان بنشیند و با گوشت و خون آنان درآمیخته شود . رفتار و سلوک ما باید به گونهای باشد که فرزندانمان روحیهی مهدوی را از ما استشمام کنند وقتی مهر مادری و رفتار مهدوی به هم آمیخته شد ، به واسطهی عشقی که میان مادر و فرزند برقرار میشود این محبت به راحتی در جان او نفوذ میکند درحقیقت ، مادر با فداکاری و ایثار و لطف خود از یک سو و با ترغیب و تربیت و تذکر به امام عصر علیه السلام از سوی دیگر میتواند فرزند را امام زمانی بار بیاورد .
در این باب توجه به ابعاد مختلف وجود فرزند حتی از ابتدای زمان بارداری مورد نیاز است . به گونهای که می توان گفت فرایند تربیت از آنجا آغاز میشود . زبان ما با ذکر دائمی برخاسته از محبت قلبی ، میتواند اقبال نسبت به امام عصر علیه السلام را در لوح دل فرزند حک کند و این نقش ماندنی را در زمان باروری فرزند ، به ثمرات فراوانی بدل سازد مورد توجه است میتوان پله به پله با استفاده از راههایی که مناسب سن و ظرفیت فرزندان است ، این معرفت را به آنها منتقل کرد . خواندن داستانهای مربوط به ائمه علیهم السلام و شرح مظلومیت آنها در قالب حکایات تاریخی ، به همراه بردن فرزندان در مراسم اعیاد و وفیات ائمه علیهم السلام و نیز به همراه بردن بچهها در سفرهای زیارتی و فرصت تنفس در آن فضا را به آنها دادن ،راههای دیگری است که دنبال کردن آنها ، شناخت امام علیهم السلام و نیز به همراه بردن بچهها در سفرهای زیارتی و فرصت تنفس در آن فضا را به آنها دادن ، راههای دیگری است که دنبال کردن آنها ، شناخت امام علیه السلام را در دل فرزندان ما نهادینه می کند کودکان را باید در معرض پیامهای حاوی معرفت اهل بیت علیهم السلام قرار داد تا گوش جان آنها و فطرت پاکشان این پیغامها را برگیرد و بذر کاشته شده در وجودشان ، آرام آرام جوانه زند و سر برآورد و میوه و ثمر دهد .
پی نوشتها :
(1) تفسیر عیاشی ، ج1 ، ص 151.
(2) بحارالانوار ، ج1 ، ص217.
(3) بحارالانوار ، ج1 ، ص176.
(4) بحارالانوار ، ج78 ، ص313.
(5) بحارالانوار ، ج27 ، ص94.
(6) بحارالانوار ، ج71 ، ص287.
سفارش امام صادق علیه السلام به تمام شیعیان چنین است :
« به هر کس از شیعیان که می بینی از من اطاعت می کند و سخن مرا می پذیرد ،سلام برسان و ( بگو) من شما را به تقوی و ورع در دین خود سفارش میکنم و اینکه برای خدا کوشش کنید ، راستگو باشید ، ادای امانت کنید ، سجدههای طولانی کنید و خوب همسایه داری کنید که پیامبر صلی الله علیه و آله این احکام را آوردهاند . امانت هر کس را - خوب یا بد که شما را امین خود دانسته - به او برگردانید ... با بستگان خود ارتباط و رسیدگی داشته باشید ، بر جنازههای آنها ( اهل سنت ) حاضر شوید ، به عیادت بیمارانشان بروید و حقوق آنها را ادا کنید .»(1)
امام صادق علیه السلام شیعیان را به تمام نیکوییها و خلقهای مبارک و خیر فرا خواندهاند. حتی آنها را به ارتباط مناسب با خویشاوندانی که به حقوق امام معترف نیستند ، دعوت کردهاند . به حقیقت میتوان حکمت این امر را در آن دید که سلوک الهی و نیکو، دیگران را به تشیع جذب میکند به گونهای که دیگران با دیدن اخلاق مناسب در ما ، آن را منتسب به امام عصر علیه السلام میدانند . لذا ائمه علیهم السلام ما را بر حذر داشتهاند از ارتکاب اعمالی که باعث سرزنش شدن ایشان می شود ما به واسطهی تشیعمان منسوب به امامیم و چون فرزندی برای ایشان ، عملمان به پدرمان منسوب است . همانگونه که اگر عمل فرزندی نامناسب باشد ، پدر و مادرش ملامت میشوند ، اگر ما نیز درست عمل نکنیم در واقع مایهی سرافکندگی و رسوایی و بدنامی امامان شدهایم لذاست که بسیار به ما سفارش کردهاند که بر خوردتان با دیگران به گونهای نباشد که ایشان را از دین و از ما -اهل بیت- زده و بریده کنید ، بلکه چون زیور و زینت ما باشید و باعث جذب و ربایش دیگران به طریق صحیح گردید :
« مردم را بدون ( بهرهگیری از ) زبانهایتان ] بلکه با اعمال نیکویتان [ دعوت به خوبیها کنید تا از شما (در امر دین) صداقت و ورع ببینید .» (2)
ورع لازمهی یاری عملی
محدودهی احکام و دستورات عملی دین را هرگز نباید به صورت یک خط مویین مرزی دید که تا حد نهایت میتوان به آن نزدیک شد . دین ، دارای یک نوار مرزی است که هر چقدر از این نوار مرزی فاصله بگیریم به احتیاط و اجتناب خروج از دین بیشتر عمل کردهایم به بیان دیگر ، آنچه از روح روایات بر می آید این است که ما باید تا آنجایی پیش برویم که یقین کنیم به حرام در نمیغلتیم و اگر کمترین احتمالی برای به حرام افتادن باشد وظیفهی عقلی ، تربیتی و پیش گیرانهی ما دوری از آن عمل است . این روحیهی صیانت از دین را که آدمی همهاش در پی این باشد که نکند ناخودآگاه دست به معصیت برد « ورع » نام مینهند . اگر به حلیت چیزی مطمئن نیستیم و یقین نداریم که دست یازیدن به آن ، معصیت خدا نیست، نباید به آن نزدیک شویم. در ارتباط با مسائل شبهه ناک که اختلاف در حکم مراجع وجود دارد یا تشخیص مصادیق حرام به عهدهی مکلف قرار داده شده ، چنین حقیقتی رخ مینماید .
امام صادق علیه السلام میفرمایند :
علیکم بالورع فإنه الدین الذی نلازمه و ندین الله به و نریده ممن یوالنا.(3)
بر شماست به رعایت ورع ، به درستی که ورع آن دینی است که ما ملتزم به آن هستیم وخدا را به وسیلهی آن بندگی می کنیم و همین را از اهل ولایت و محبت خود انتظار داریم .
آنچه امام عصر علیه السلام از ما میخواهند دارا بودن همین شیوه و سبک در زندگی است . در حقیقت کسی که دین خود را چون گوهری نگهداری میکند ، هر لحظه هول و هراس آن را دارد که نکند دزد معصیت به آن بزند و گوهرش را برباید . لذا نهایت احتیاط را به خرج می دهد.
رعایت ورع در خانمها
رعایت این محدودهها و صیانت از دین و تقوای الهی در مراتب گستردهتری برای خانمها مطرح است .سیرهی عملی حضرت زهرا علیهما السلام به خوبی میتواند در این راه رهبری کند .
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که :
امیرالمومنین و حضرت زهرا علیهما السلام نزد پیامبر رفتند تا ایشان در مورد وظایف خاص هر کدام حکم فرمایند : پیامبر صلی الله علیه و آله چنین حکم فرمودند که حضرت زهرا علیهما السلام کارهای داخل منزل را انجام دهند و امیرالمومنین علیه السلام وظایف خارج از خانه را بر عهده گیرند.
اینجا بود که حضرت زهرا علیهما السلام فرمودند :« جز خدا کسی نمیداند که من چقدر خوشحال شدم از اینکه پیامبر خدا تماس و برخورد با نامحرم را از دوش من برداشتند .» (4)
پرهیز از برخورد با نامحرم
بر خلاف آنچه امروز تبلیغ میگردد و ارزش تلقی می شود برخورد با نامحرم نباید برای یک بانوی شیعه مطلوب باشد . هر خانم متدینی باید ابتدائاً به وظیفهی خویش بیندیشد و آنچه خدا میخواهد را هدف خویش قرار دهد ، گو اینکه به بیعرضگی و تحجر متهم گردد. اگردر بعضی شرایط خاص ، خانمها به دلایل مختلف مجبور به کار در خارج از منزل میشوند باید متوجه باشند که این کار برای آنها ارزش تلقی نشود ، بلکه در درون خود وضعیت مطلوب را عمل به سیرهی فاطمی بدانند .
امیرالمومنین علیه السلام وقتی بیدقتی مردها در کنترل خروج زنها از منزل و برخورد آنها با نامحرمان را دیدند چنین آنها را مورد عتاب قرار دادند :
« اما تحستحیون و لاتعارون نساء کم یخرجن إلی الأسواق و یزاحمن العلوج » (5)
وقتی خانمها خارج از حد ضرورت و بدون دلیل خاصی در معابر و بازارها رفت و آمد کنند و برخورد با نامحرمان و مردهای غریبه داشته باشند ، باید متوجه باشند که این برخوردهای فیزیکی یا سر و کله زدن و اختلاطهای گوناگون و به بهانههای مختلف ،قطعاً خلاف رضای خدا و امام زمان علیه السلام است .
رعایت ورع حتی در اعمال عبادی
این رعایتها و اجتنابها تا آنجا نیکو دانسته میشود که به اعمال عبادی خانمها نیز تسری مییابند به گونهای که مثلاً وظیفهی نماز جماعت از خانمها برداشته شده و ثواب افزونی به نماز فردای آنها در منزل وعده دادهاند .
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند :
« نماز زن به تنهایی در خانهاش از نماز جماعت او بیست و پنج برابر بیشتر فضیلت دارد.» (6)
این گونه عبادت کردن در مکانهای پوشیده و دور از دیدرس نامحرم ، برای زن مناسبتر دانسته شده و حتی تلویحاً او را از خروج از خانه برای نماز جماعت نیز بازداشتهاند .البته همین جا میگوییم که نمیتوان منکر خروجهای ضروری خانمها برای خرید مایحتاج خانه یا به علت دیگر ضرورتها نشد ، اما اصل ثابت این است که هر چه بیرون آمدن و برخورد خانمها با نامحرمان کمتر باشد ، به نفع خود ایشان است . ضمن اینکه کیفیت رفع آن ضرورتها نیز مهم است . یعنی مثلاً خانمی که برای خرید به بیرون منزل می رود ، به گونههای متفاوتی می تواند با نامحرم تماس بگیرد که یقیناً حالت مطلوب آن اکتفا به حداقل است . این چنین ، هر چه بتوان این پیشگیری و سپر گزینی را پیشه ساخت ، قرب بانوی شیعه به خدایش بیشتر خواهد بود .
روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از اصحاب خود پرسیدند : چه هنگام زن بالاترین درجهی قرب به پروردگارش را دارد ؟ وقتی حضرت امیر علیه السلام این سوال را خدمت حضرت فاطمه علیهما مطرح فرمودند ، ایشان در پاسخ گفتند :
ادنی ما تکون من ربها ان تلزم قعر بیتها
نزدیکترین حالت او به خدایش این است که ملازم اندرونی ترین جای خانهاش باشد .
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : وقتی این پاسخ فاطمه را به پیامبر رساندم ایشان فرمودند :
ان فاطمه بضعه منی (7)
فاطمه پاره تن من است .
در این روایت تاکید شده که نزدیکترین حالت زن به خدایش در حالتی است که در قعر خانهاش و پنهانترین جای کاشانهاش سکنی گزیده باشد . اگر ما به دنبال تقرب بیشتر به خداوند متعالیم ، باید خود را به این مرحله نزدیک کنیم و سعی نماییم تا آنجا که ممکن است به این هدف ملتزم باشیم هر چه این تکاپوی ما بیشتر به عمل گرایی نزدیک شود ، تقرب ما به خدا درجهی والاتری را یافته است .
حضرت زهرا علیهما السلام فرمودهاند :
خیر للنساء ان لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال (8)
برای زنان خوب است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند .
بانوان در هر موقعیتی باید این اصل کلی را رعایت کنند و تا جایی که ضرورت اقتضاء نمیکند از برخورد با آقایان بپرهیزند . حتی وقتی از خانه خارج میشوند ، لازم نیست با آقایان اختلاط کنند و مستقیماً در دیدرس آنها واقع شوند که اگر چنین کنند برای خودشان بهتر است .
در این مسیر ، بعضی کارها که شرعاً مباح شمرده میشود را باید برای حفظ ورع کنار نهاد . به عنوان مثال ، نگاه بدون لذت به سر و صورت مرد نامحرم به فتوای عدهای از فقها حرام و به فتوای بعضی دیگر جایز می باشد هر چه که احتیاط مستحب در ترک آن است پس اقتضای ورع این است که بانوان متدین از این کار بپرهیزند ، چون همان گونه که بیان شد ، ورع این است که شخص نه تنها از محرمات قطعی بلکه از مشتبهات دوری کند و چیزی که بعضی فقهای بزرگ شیعه آن را حرام میدانند و بعضی به احتیاط مستحب در ترک آن قائلند، قطعاً از مشتبهات شمرده میشود .
پرهیز از شوخی با نامحرم
انسان در مسیر انجام کارهای مشروع ( مستحب یا واجب ) در ارتباط با نامحرم نباید از حد مجاز شرعی تجاوز کند که یکی از مصادیق آن شوخی بانامحرم است .
ابوبصیر که از یاران و شاگردان برجستهی امام صادق و امام باقر علیهما السلام بوده و احادیث بسیار از قول او نقل شده می گوید :
« به زنی یاد میدادم ، پس ] در حین درس [ با او یک شوخی کردم ، وقتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم بدون مقدمه به من فرمودند : به آن زن چه گفتی ؟ ابوبصیر میگوید : صورتم را ] از خجالت [ پوشاندم حضرت فرمودند : دیگرپیش آن زن برنگرد .» (9)
ابوبصیر شخصیتی مورد توجه و علاقهی امام بوده است ، ولی به هر حال معصوم نبوده و در یک لحظه ، در ضمن تعلیم قرآن - که یک امر کاملاً دینی و مورد رضای خداست -از حد مجاز شرع در ارتباط با نامحرم تجاوز میکند همین امر باعث می شود که امام زمانش از او آزرده شوند و به او دستور دهند که دیگر با آن زن نامحرم رفت و آمد نکند و از خیر تعلیم قرآن به او بگذرد .
این درسی است برای همهی شیعیان که ارتباط با نامحرم به امور غیر ضروری کشیده نشود و تماس آنها - حتی در سخن گفتن - سنجیده و حساب شده باشد و از شوخی با نامحرم اجتناب کنند. خلاصه دقت در این امرلازم است ، نباید رعایت مسائلی را که در شرع چنین واضح و روشن است از مصادیق مقدس بازی و افراطی گری دانست . این گونه برخود ، خود مصداق نیرنگ شیطان است و کسانی که مشتاق یاری امام عصر علیه السلام هستند باید از این سطحی نگری اجتناب کنند.
ندای یاری طلبی فرزند حسین علیه السلام در دهلیزهای عصر پیچیده است و اگر من و تو هم شمشیر بر زین بگذاریم و راه پس را پیش گیریم دیگر چه کسی برای او باقی میماند . بیا تا لااقل غصهاش را بخوریم و در آسیای این غصه برای او خرد شویم ! بیا نگذاریم بیش از این عزیز فاطمه سر بر دیوارهای بیکسی بگذارد و غربت زده اشک بریزد ، بیا .....
پی نوشتها :
(1) اصول کافی ، کتاب العشره.
(2) بحارالانوار ، ج71 ، ص7.
(3) بحارالانوار ، ج70 ، ص306.
(4) وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 89.
(5) وسائل الشیعه ، ج 14 ، 174.
(6) بحارالانوار ، ج83 ، ص371.
(7) بحارالانوار ، ج103 ، ص250.
(8) وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 129.
(9) وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 106.