درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

حوزه و بایسته های تبلیغی فرهنگ مهدویت

حوزه و بایسته های تبلیغی فرهنگ مهدویت
 
مقدمه:

(فلو لا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون)
در این نوشتار بر آنیم تا گوشه¬هایی از ساز و کارها و بایسته¬های تبلیغی فرهنگ مهدویت را به بحث بگذاریم هر چند در این فرصت کوتاه مجال مباحث مبسوط و مطوّل نیست اما تلاش داریم که بصورت موجز و مختصر و ادبیاتی روان و در خور فهم مخاطب، کلیات و نکاتی را در باب چیستی و چگونگی تبلیغ مهدوی متذکر شویم.

طرح مسأله:

قریب به سه دهه است که حاکمیت سیاسی از غیر دینی به دینی تغییر یافته است و محصول این تغییر فرم سیاسی، تشدید مطالبات فرهنگی و غیر معیشتی مردم از دین، پس از تثبیت حاکمیت سیاسی است که تمامی ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی روان شناختی و جامعه شناختی را در بر می¬گیرد.
بدون تردید حوزه¬های علمیه از تأثیر گزارترین نهادهای فرهنگ¬زا در معنویت گرایی و مهدی باوری آحاد جامعه بحساب می آیند. تاریخ پرافتخار تشیع بزرگترین گواه بر جایگاه ویژه و نقش ممتاز این توده تأثیر گزار است. حوزه¬های علمیه بعنوان بدنه اصلی فکر دینی جامعه، در تعلیم معارف مهدوی و تربیت نسل منتظر، نقشی بس حساس را بعهده دارند.یکی از مهمترین وظایف حوزه و روحانیت مربوط به فهم روش¬مند و درک درست دین و پیرایش مباحث خرافی و انحراف زدایی در حوزه معرفت دینی بوده است . حضرت امام رحمه الله علیه در معرفی نقش تاریخی علمای دین و حوزه¬های علمیه می¬فرمایند: تردیدی نیست که حوزه¬های علمیه و علمای متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهم¬ترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات، انحراف و کجرویها بوده اند. در این ازدحام دین زدایی روزگار معاصر که ساحت فطری جهان بیش از پیش ندای هل من ناصر ینصرنی حضرت را با گوش جان می شنود ، دیدن دایره نیازها ،حجم شبهات و اذهان پرسشگر جوان و جامعه و تدوین و بسته بندی معارف مهدوی و عرضه مستقیم آن به جامعه حتی در چشم اندازی وسیع به جهان را لازم بلکه واجب گردانیده است.
یک نظام دینی برای حفظ بقا و رشد خویش در چرخه حیات، نیازمند نشر و عرضه اصول و معارف خویش است ؛ تا از این طریق حیات و حقانیت خود را به اثبات رساند .نظام فکر شیعی از منظر فلسفه تاریخ، دورنمایی را برای خود ترسیم می کند که درآن برادری و برابری ، عدالت و عقلانیت را در عالی¬ترین و آرمانی¬ترین شکل ممکن محقق خواهد دید. لذا ترویج یک چنین باوری نیاز به برخی مکانیسم¬ها و یک نظام جامع تبلیغی کاملاً مسلّح در عرصه دکترین مهدویت است تا در بازکاوی و پویش هر چه عمیق¬تر این باور ، نظام مندانه گام بردارد .
درابتدا سعی داریم با تعریف تبلیغ مهدوی به بازشناسی و تبیین ساز و کارها و ابزار این تبلیغ بپردازیم.

چیستی تبلیغ مهدوی

براستی بدون تبلیغ و ترویج دقیق و اطلاع رسانی صحیح از آموزه¬های فرهنگ مهدویت چگونه میتوان انتظار نسلی منتظر و مهدی باور را داشت به نظر میرسد که بین تبلیغ مهدوی و تربیت مهدوی نسل منتظر، رابطه علیّ و معلولی برقرار باشد بدین معنا که نسل مصلح، منتظر و معتقد به مهدی عجل الله تعالی فرجه معلول و محصول یک نظام کارآمد تبلیغی است.
تربیت و تبلیغ دینی نسل منتظر و آسیب شناسی آن موضوع پیچیده ایست که هرگونه تجویزی برای آن نیاز به یک جامع اندیشی و ژرف¬نگری با سلطه بر مبادی معرفت شناسی در حوزه¬های مختلف علوم انسانی و تکنولوژی آموزشی با رویکردهای مختلف روش شناسی تبلیغی و رسانه¬ای دارد.
ایمان باید در سه حوزه شناختی، عاطفی و عملی اثرات خود را بر جای بگذارد تا آن را یک باور و اعتقاد کامل بنامیم . به تعبیری دیگر، ایمان باید هم مؤلفه¬های فکری اعتقادی را داشته باشد و هم مؤلفه¬های عاطفی و روانی و دست آخرهم در حوزه رفتار و کردار شخص نمود داشته باشد . پیامبر اکرم صل الله علیه و آله : الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان والعمل بالارکان .یعنی ایمان یک معرفت و شناختی است که علاوه بر رفتار و عمل ، با مسائل عاطفی نیز آمیخته می¬باشد.
هدف ما در تبلیغ مهدوی، رساندن سطح معرفت مخاطب از باور مهدوی به ایمان مهدوی است یعنی با تبیین درست گزاره¬ها ی معرفت بخش مهدویت به غنای اعتقادی مخاطب خویش عمق ببخشیم و وقتی این اعتقاد سرگردان با روح و جان مخاطب درهم آمیخت قطعاً به حوزه رفتار فرد سرازیر خواهد شد و اثرات اجتماعی خود را نیز نشان خواهد داد..
لذا مبلغ مهدوی در نظام مدیریت تبلیغی سعی در تحریک سه حوزه احساس، اندیشه و عمل بر اساس معارف و منابع فرهنگ غنی مهدویت است.
با استفاده از پیش فرض‌های موجود، تبلیغ مهدوی تبلیغی است که در راستای توسعه و بالندگی فرهنگ مهدویت با الهام از انگاره های مهدوی دغدغه سلامت عقیده، عاطفه و عمل مهدی باوران را داشته باشد.

بایسته های نظام تبلیغی مهدویت

با آغاز انقلاب دینی معاصر، تبلیغ و ترویج دین با گستره¬ای وسیع و جهان بینی حداکثری از قالبهای سنتی به روشها و رویکردهای جدیدی تغییر شکل داده است از آنجا که داشتن یک دور¬نمای دینی در رأس هرم فرهنگی جامعه به شتاب چرخهای فرهنگی آن جامعه کمک خواهد کرد. تبلیغ مهدوی با لحاظ راه کارهای مناسب در تولید و خلق نظام مهندسی فرهنگی جامعه نقش آفرینی می‌کند.

1 ـ گونه شناسی مخاطبان:

بطور یقین یک پیام دینی زمانی پرجاذبه خواهد بود که با متد و روش مناسب بین فرستنده و گیرنده پیام ارتباطی دوسویه برقرار کند. یکی از ضرورتهای تبلیغی شناخت مخاطب و توجه به اختلافات روحی روانی، فکری و فرهنگی آن‌ها است. مبلغ مهدوی در سطح اجتماع با مخاطبان غیرهمگن و مختلفی از جهت توانایی ذهنی، سطح تحصیلات سطح استعداد، سن و ... روبروست که با سنجش مخاطبان خود از هر ذهنیت و با هر ظرفیتی باید بصورت گزینشی دست به چنین مطالب و محتوای تبلیغی خود بزند. عدم توزیع صحیح نرم افزارهای فکری فرهنگی در عرصه تبلیغ معارف مهدوی بنوعی مخاطب را دچار نوسان و اُفت معرفتی خواهد کرد و به شکل¬گیری ناقص شخصیت فرهنگی مخاطب می¬انجامد.

2 ـ انسجام و نظام¬مندی محتوای تبلیغ:

سند چشم انداز مهندسی فرهنگی در حوزه مهدویت نقطه مطلوبی است که تمام ظرفیتهای فرهنگی تبلیغی را در خدمت توسعه و تبیین فرهنگ انتظار هماهنگ و یکدست کرده و با یکسان سازی و تناقض زدایی به تحول ساختاری و محتوایی در نظام تبلیغی مهدویت برسیم.
تطابق آموزه¬های مهدوی با نیازهای نوجوانان و جوانان، سیستماتیک کردن دین و همگن¬سازی درونی اجزای معرفتی مهدوی و تنظیم مناسبات و روابط اجتماعی جامعه بر اساس مبانی فرهنگی مهدویت با نیازهای جامعه به نظام مندسازی تبلیغ کمک خواهد کرد. پس نظام مندی و انسجام به این معنا است که هم اجزاء ارائه شده با هم سازگار باشند و با یکدیگر هم خوانی و همراهی کنند و هم سطوحی که برای مخاطبان در نظر می‌گیریم عاری از ناهم خوانی باشد.

3 ـ لحاظ عقلانیت حداکثری:

عقلانیت معانی و مراتب متعددی دارد و مراد ما در اینجا عقلانیت به معنای استدلال پذیری (Reasonableness) می باشد نه عقل ابزاری خود بنیاد (Rationality).
ما در تبلیغ مهدوی حتماً به نوعی عقلانیت دینی و استدلال گرایی جهت عمق بخشیدن به اندیشه مهدویت نیاز داریم.
بر خلاف دیدگاه متفکران و روشنفکران غربی که عقل را در تضاد با وحی و دین می¬دانستند این موهبت خدادادی در دکترین مهدویت از جایگاه و مرتبه ویژه¬ای برخوردار است.
حضرت امام باقر علیه السلام فرموده است:
اذا قام قائمنا وضع الله یده علی رئوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم ... هنگامیکه قائم ما قیام میکند، خداوند دست محبتش را به سر بندگان می¬گذارد و عقول آن‌ها را با آن کامل و افکارشان را پرورش داده تکمیل می کند.لحاظ عقلانیت حداکثری در طرح مباحث مهدوی بستر پذیرش دین و اعتقاد به آموزه¬های مهدوی را فراهم می¬کند. تطبیق گزاره¬های دینی در چارچوب عقلانیت، تبلیغ را کارا و روزآمد خواهد نمود.

4 ـ بهره گیری از رسانه و هنر در تبلیغ مهدوی

در این فضایی که به پا قدم ماهواره و اینترنت و ... مرزها کاملاً شیشه ای و بی¬رنگ شده بطوری که از ورای آن فرهنگها و ادیان ملل مختلف بطور موازی قابل رؤیت است کارکرد و نقش رسانه¬ها در دین¬داری یا دین¬گریزی جامعه امری غیر قابل انکار است.
انباشت ارتباطات و انفجار اطلاعات ملتها را از حیث فرهنگی به یک نزدیکی و قرابت مجازی رسانده که فرار از تشکیل فرهنگ واحد جهانی را نیز غیر ممکن کرده است. بر اساس آمار به عمل آورده بیش از 75% فیلمها، اخبار، برنامه¬ها و رسانه های کشورهای جهان سوم از فیلترهای تبلیغی و فرهنگی دارندگان رسانه¬های غربی تغذیه می¬شوند. پخش فیلمهای خشن و ترسناک، اسلایدهای مبتذل و مستهجن، توسعه فرهنگ مصرف، ترویج برهنگی و استفاده ابزاری از جاذبه¬های غیر معرفتی زنانه از عمده ترین بخشهای درآمدزای صنعت هالیوود است. در تبلیغ رسانه¬ای، ارتباطات از کلامی به غیر کلامی و تصویری به شکلی کاملاً ماهرانه تغییر روش داده است. رسانه¬های ارتباطی در توسعه و جهانی کردن اندیشه مهدویت و پاسداشت هرچه بیشتر هویت ملی و تحکیم مبانی معنوی سهمی بسزا دارند.در این جهان دیجیتالی کسانی موفق¬ترند که از این فضای مجازی فرهنگی بوجود آمده نهایت استفاده را ببرند و معارف و اندیشه مهدویت را در گستره ای وسیع به تصویر بکشند.
امروز جهان سکولار از تمامی ظرفیتها و امکانات برای تبلیغ و رسالت خود استفاده می¬کند. هنر نیز یکی از کاراترین ادوات تبلیغی برای رساندن پیام انقلاب مهدی به جهان است.
استفاده از روشهای القای غیر مستقیم بر مخاطبان می تواند از تأثیری ماندگارتر برخوردار باشد روشهایی چون فیلم، کارتون ، نقاشی، بازیهای رایانه¬ای ، مسابقه،شعر، ... و سایر شیوه¬هایی که پیام دین را در غالب هنر بیان نماید.
اگر یک اثر ادبی و هنری بر اساس قالبهای تعریف شده و متدهای کلاسیک به ظهور برسد به یک زبان مشترک بین المللی تبدیل خواهد شد و همگان به راحتی با آن ارتباط برقرار خواهند کرد . عرضم را با یک جمله از مقام معظم رهبری که در دیدار با مسئولان سازمان تبلیغات اسلامی بیان فرمودند به پایان می رسانم. «هنر بهترین و رساترین وسیله تبلیغ دین است»

رضا شجاعی مهر
سایت مجله امان - مجله عمومی - ویژه امام زمان علیه السلام

آموزه انتظار وتاثیر آن در کنترل اجتماعی

چکیده

انتظارامام زمان علیه السلام دارای کارکردها و پیامدهای مختلفی است . دراین مقاله، به کارکردکنترل اجتماعی می‌پردازیم.
کارکردکنترل اجتماعی با دومکانیزم بح‍ث شده است؛ یکی مکانیزم درونی ودیگری مکانیزم بیرونی. در مکانیزم درونی، احساس حضورامام، در رفتار افراد منتظر تاثیرگذار است. در مکانیزم بیرونی، از جامعه‌پذیری و نظارت اجتماعی (امر به معروف و نهی از منکر) در جایگاه دوعامل بیرونی درکاهش ناهنجاریها بحث شده است.
کلیدواژه‌ها: انتظارامام زمان، کارکرد، ناهنجاری، کنترل اجتماعی، جامعه‌پذیری، امربه معروف ونهی از منکر.

مقدمه

انتظار امام زمان علیه السلام در جایگاه یک استراتژی جدی شیعه، میان منتظران آن حضرت، دارای کارکرد‌های مختلفی است. در این مقاله، ما به دنبال آنیم که نقش انتظار حقیقی وسازنده را در رفتارهای فردی و اجتماعی منتظران بیان کنیم.
انتظار حقیقی و سازنده، انتظاری است که جامعه منتظران را به کاهش ناهنجاری‌ها وانحرافات وادار می‌کند، وگرنه نشستن ودر انتظار مصلح جهانی بودن از یک طرف و شیوع گناه وجرم وناهنجاری‌ها درجامعه از طرف دیگر، ازکارکردهای انتظار حقیقی وسازنده به شمار نمی‌آید.
بنابراین، انتظار حقیقی، جامعه را به سوی کاهش انحرافات وناهنجاری‌ها دعوت می‌کند. ما دراین مقاله، با سه مکانیزم احساس حضور، جامعه‌پذیری فرهنگ انتظار و امر به معروف و نهی ازمنکر، به کارکرد انتظار امام زمان علیه السلام پرداخته‌ایم.
از کارکردهای اجتماعی انتظار حضرت مهدی علیه السلام در عصر غیبت، آراستگی جامعه به هنجارها و خوبی‌ها و پیراستن از ناهنجاری‌ها و بدی‌ها است. «کنترل اجتماعی به مکانیسم‌هایی اطلاق می‌شود که جامعه برای واداشتن اعضایش به سازگاری وجلوگیری ازناسازگاری به کار می‌برد. (1)» . بر همین اساس، مهم‌ترین کارکرد اجتماعی انتظار، کنترل اجتماعی است؛ یعنی دوری جستن از انحرافات و ناهنجاری‌ها و گرایش به ارزش‌ها و هنجارهای دینی. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: (2)
در این کلام، منتظر واقعی کسی معرفی شده است که خود را با ورع و پرهیزکاری و دوری جستن از ناهنجاری‌ها و آراستن به هنجارها و خوبی‌ها وفق می‌دهد؛ پس یکی از وظایف منتظران امام زمان علیه السلام در عصر غیبت، دوری جستن از انحرافات و ناهنجاری‌ها است.
با توجه به ناگهانی بودن امر ظهور امام زمان علیه السلام ، آن حضرت، همه شیعیان و منتظران را به اعمال پسندیده و دوری جستن از بدی‌ها و ناهنجاری‌ها فراخوانده و می‌فرماید:
هریک از شما باید آنچه را موجب دوستی ما می‌شود، پیشه خود سازد و از هر آنچه موجب خشم و ناخشنودی ما می‌شود، دوری گزیند؛ زیرا فرمان ما یکباره و ناگهانی فرا می‌رسد. آن زمان، توبه و بازگشت، برای کسی نفع و سودی ندارد و پشیمانی از گناه، کسی را از کیفر ما نجات نمی‌بخشد. (3)
بنابراین از آثار و کارکردهای اجتماعی انتظار حقیقی امام زمان علیه السلام ، کنترل اجتماعی و دوری جستن از انحرافات و ناهنجاری‌ها است و منتظر واقعی، هرگز خود را به گناه و بدی‌ها و زشتی‌ها آلوده نمی‌کند.
بنابر آنچه در توقیع مقدس از ناحیه امام زمان علیه السلام به شیخ مفید صادر شده است علت طولانی شدن غیبت را، اعمال ناپسند و زشت شیعیان دانسته‌اند و فرموده است: «تنها چیزی که ما را از شیعیان پوشیده می‌دارد، همانا چیزهای ناخوشایندی است که از شیعیان به ما می‌رسد و خوشایند ما نیست و از آنان انتظار نداریم» (4).
پس انتظار صحیح و واقعی، فرد منتظر را به اصلاح خویشتن و جامعه وامی‌دارد و نوعی سنخیت بین اعمال و رفتارمان با امام زمان علیه السلام ایجاد می‌کند.
این‌که در حدیث آمده است کسی که به امام زمان علیه السلام معرفت نداشته باشد، به مرگ جاهلی مرده است، بیانگر این است که انسان، وقتی از مرگ جاهلی گریخته است که با معرفت امام عصر علیه السلام خود را از هدایت‌های آن حضرت بهره‌‌مند کند، و اوامر و نواهی او را که همان دستورات و منهیات اسلام است، رعایت نماید؛ لذا در سایه این معرفت و شناخت، شخص منتظر خصوصاً وجامعه منتظر عموماً، خود را به رعایت هنجارهای دینی (دستورات دین اسلام) ملزم می‌داند و این، عاملی است در راستای کنترل اجتماعی؛ لذا انتظار در جامعه، کارکرد کنترل اجتماعی را ایفا می‌کند و جامعه را برای ظهور امام زمان علیه السلام آماده و مهیا می‌گرداند.
انتظار حضرت مهدی علیه السلام با دو مکانیزم، عامل کنترل و نظارت اجتماعی به شمار می‌رود و باعث کاهش ناهنجاری‌های اجتماعی و اخلاقی می‌شود.
الف. مکانیزم درونی که با احساس حضور امام حاصل می‌شود؛
ب. مکانیزم بیرونی که به وسیله جامعه‌پذیر کردن انتظار حضرت مهدی علیه السلام حاصل می‌شود و مردم، به ارزش‌ها و هنجارهای دینی و مهدوی گرایش می‌یابند. همچنین به وسیله نظارت اجتماعی (امر به معروف و نهی از منکر) جامعه از بدی‌ها و ناهنجاری‌ها دوری می‌گزیند؛ لذا این مکانیزم بیرونی، هم شامل جامعه‌پذیری می‌شود و هم شامل نظارت و کنترل اجتماعی.




این مطالب ارزشمندبوده و به همه بزرگواران سفارش میکنم حتما بخونید


ادامه مطلب ...

مهدی موعود معنای حیات شیعه

مهدی موعود معنای حیات شیعه
 
مسأله مهدویت و ظهور امام زمان، از ابعاد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته و یا قابل بررسی است. یکی از ابعادی که در این موضوع قابل طرح است و شاید کمتر به آن توجه شده باشد، مسأله معنای حیات و بررسی ظهور و انتظار امام زمان از این دریچه است. در این مجال برآنیم تا با طرح این موضوع، باب بحث، تحقیق و گفتگو را در این زمینه بگشاییم.

مراد از «معنا« چیست؟

معنای زندگی یعنی این‏که من چرا زنده‏ام؟ و زنده بودنم چه فایده‏ای می‏تواند داشته باشد؟ معنای زندگی یعنی آن چیزی که انسان به خاطر آن زندگی می‏کند. معنای زندگی یعنی آن چیزی که انسان به خاطر آن تلاش و کوشش می‏کند. معنای زندگی آن چیزی است که انسان به خاطر آن سختی‏ها را تحمل می‏کند. معنای زندگی آن چیزی است که حتی انسان حاضر است به خاطر آن بمیرد و جانفشانی می‏کند. »معناجویی« یعنی جستجو جهت یافتن پاسخ برای موارد یاد شده و »معناداری« یعنی برخورداری از پاسخ‏هایی روشن و صریح برای موارد یاد شده. یافتن معنای زندگی به انسان جهت می‏دهد و مایه پویایی و تحرک می‏شود و به انسان انرژی برای تلاش و زندگی کردن می‏دهد و توان بردباری و مقاومت را افزایش می‏دهد.

ضرورت معنا

خداوند متعال انسان را آفریده و آفرینش او عبث و بیهوده نبوده است. قرآن کریم در این باره می‏فرماید:
»أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَاتُرْجَعُونَ»1
آیا گمان می‏کنید که شما را بیهوده آفریدیم و شما به سوی ما باز نمی‏گردید«.
چون «آفرینش» انسان بیهوده نیست، »آفریده خدا« نیز بیهوده‏گرا نیست. انسان موجودی است کمال‏گرا و هدفمند است که از بیهودگی، بی‏معنایی و بی هدفی سخت گریزان است و لذا بیهودگی و پوچی چنین موجودی را ارضاء نمی‏کند. برای چنین موجودی اگر زندگی معنا و هدفی نداشته باشد، زنده ماندن هم ارزشی نخواهد داشت؛ هر چند تمام امکانات زندگی برای او فراهم باشد.
به بیان دیگر آنچه موجب شکست و نا امیدی می‏شود، »ناکامی در معنا یابی« است نه ناکامی در رفاه و جاه. همان‏گونه که انسان جسمی دارد و جانی دارد، زندگی نیز دارای دو بخش است: «مواد زندگی» و »معنای زندگی« همان اندازه که جان بر جسم برتری دارد، معنای زندگی نیز بر مواد زندگی برتری دارد. یک نویسنده آمریکایی در شرح حال خود می‏گوید در مسیری حرکت می‏کردم که جامعه آن را خوشبختی می‏داند و همه اجزای خوشبختی را به دست آوردم: تحصیلات بالا، شغل خوب، در آمد بالا، مسکن، وسیله نقلیه و... هر چند تمام کارهایی را که جامعه برای خوشبخت شدن دیکته می‏کند، انجام داده بودم اما هیچ دلیلی برای ادامه زندگی نمی‏یافتم. نمی‏دانستم چرا زنده‏ام و چرا زنده بودنم می‏تواند مهم باشد. زندگی هیچ معنایی برای نداشت.2 این نویسنده تا مرز خودکشی پیش می‏رود ولی به‏ناگاه برای زندگی خود معناییی می‏یابد و دوباره به زندگی بر می‏گردد. معناداری زندگی یکی از نیازهای اساسی بشر است که بدون آن حتی تأمین بودن همه نیازهای دیگر نیز گره‏گشا نخواهد بود. چند سال پیش یک نظرخواهی عمومی در فرانسه صورت گرفت که نتیجه آن نشان داد 89% از شرکت کنندگان در این نظرخواهی اظهار داشتند که انسان »چیزی« لازم دارد که به خاطر آن زندگی کند و 61% اذعان داشتند که کسی یا چیزی در زندگی آنان هست که حاضرند به خاطرش بمیرند.3
این مطالعات نشان می‏دهد که »معنا جویی« در اغلب انسان‏ها یک حقیقت و یک نیاز اساسی است. هر انسانی و در هر جامعه‏ای اگر معنایی برای حیات خود نیابد، به بن‏بست و ناامیدی کشیده می‏شود. آنچه به افراد و جوامع، پویایی، حرکت و امید می‏دهد و آنان را به قله‏های موفقیت و سربلندی می‏رساند، معناداری حیات است.

ضرورت ارزشمندی معنا

معنا داری، ضرورت زندگی فردی و جمعی هست اما هر چیزی نمی‏تواند معنای حیات باشد. معنا باید چیزی ارزشمند و فراتر از خود زندگی باشد. اگر معنا، دلیل وجود و زنده بودن انسان است، باید چیزی فراتر از زنده ماندن باشد. اگر معنا عاملی برای زندگی کردن است، باید چیزی فراتر از زندگی کردن باشد. اگر معنا دلیل تلاش و کوشش است. باید آنقدر ارزشمند باشد که عمر و انرژی خود را صرف آن کنیم. اگر معنا عامل بردباری و تحمل سختی‏ها است، باید آنقدر مهم باشد که ارزش این همه تلاش و رنج را داشته باشد. اگر معنا می‏تواند مرگ را و مردن را توجیه کند، باید آنقدر ارزشمند باشد که انسان زندگی خود را فدای آن کند. معنای زندگی باید ارزشمند، پایدار و بدون تبعات منفی باشد. آنچه ارزشی پایین‏تر از خود حیات دارد و یا مساوی آن است نمی‏تواند معنای زندگی باشد. آنچه نابود شدنی است، نمی‏تواند معنای زندگی باشد و آنچه تبعات منفی داشته و عاقبت خوشی ندارد، نمی‏تواند معنای زندگی باشد. معنای زندگی برای آن نویسنده آمریکایی، تا پیش از رسیدن به همه آنچه آرزویش را داشت، دست‏یابی به خواسته‏ها و آرزوهایش بود و تا به آنها نرسیده بود، امیدوار بود، امیدوار و پویا بود اما وقتی به آنها دست یافت، ایستا و ناامید شد! چرا؟ چون معنایی که برای زندگی پیدا کرده بود، ارزش فراتر و پایدار نبود.

معنا، ضرورتی برای فرد و جامعه

ضرورت معنا را نباید فقط در فرد خلاصه کرد؛ جامعه‏ها نیز نیازمند معنا برای حیات خویش‏اند. هر جامعه‏ای برای بقاء خود و برای ماندگاری هویت خود نیازمند معنایی برای حیات اجتماعی خویش است. افراد به ناچار در جامعه زندگی کرده و خواهند کرد و حتی اگر جامعه‏ای نابود شود، جامعه دیگری شکل می‏گیرد. اما مهم این است که بتوان »هستی« و »هویت« آن را حفظ کرد. دقیقا اینجاست که حیات اجتماعی شکل می‏گیرد و معنای زندگی از قلمرو روان‏شناسی فراتر رفته و به جامعه‏شناسی نیز سرایت می‏کند. تداوم حیات اجتماعی و هویت اجتماعی نیز نیازمند معناداری آن است. جامعه تا وقتی زنده است که دلیلی برای حیات خویش داشته باشد و بداند چرا به وجود آمده و چرا باید بماند؟
افراد مسلمان هر جا که باشند در یک جامعه زندگی می‏کنند اما مهم این است که جامعه آنان هویت اسلامی داشته باشند. شیعه نیز هر جا که باشد درون یک جامعه زندگی می‏کند اما مهم این است که در یک جامعه شیعی با هویت شیعی زندگی کند. جامعه شیعی، یعنی جامعه‏ای که برای حیات اجتماعی‏اش معنایی بر خواسته از افکار و آرمان‏های خود داشته باشد. جامعه شیعی باید بداند چرا زنده است و به چه خاطر زندگی می‏کند و چرا باید به حیات اجتماعی‏اش ادامه دهد. این‏گونه است که جامعه شیعی زنده می‏ماند و به حیات اجتماعی خود ادامه می‏دهد.

معنای حیات اجتماعی شیعه

پیش از این گفتیم که معنای زندگی باید ارزشمند باشد. در مقیاس جوامع نیز همین امر صادق است. معنای زندگی برای برخی افراد و تمدن‏ها »لذت‏طلبی« است. برخی جوامع فقط در پی‏بهتر خوردن، بهتر آشامیدن، بهتر خوابیدن و بیشتر لذت بردن هستند. این معنای زندگی شایسته حیوانات است نه انسان‏ها. امام علی(ع) می‏فرمایدک من آفریده نشده‏ام همانند حیواناتی که همّشان علفشان است، خوردنی‏های لذیذ مرا به خود مشغول سازد.4 کسی که همش خوردن و شهوترانی کردن باشد، در دورترین حالت از خداوند قرار دارد.5
واقعیت این است که اینها امور ارزشمندی نیستند که بتوانند معنای زندگی انسان باشند. خداوند آفرینش را برای انسان آفرید و انسان را برای خودش. حال اگر انسان دنیا را معنای زندگی‏اش بداند، زیان کرده و شکست خواهد خورد. آنچه فراتر از انسان و همه آفرینش است، خداوند است. خدا عالی‏ترین معنا برای زندگی است؛ معنایی ارشمند بلکه ارزشمندترین، و پایدار بلکه تنها مفهوم پایدار هستی، و بی‏زیان بلکه سراسر خیر و برکت. برای رسیدن به خدا و خدایی شدن است که انسان به دنیا می‏آید و زندگی می‏کند و به خاطر آن تلاش می‏کند و در آن راه قدم می‏گذارد و به همین خاطر همه سختی‏ها را تحمل می‏کند و حتی حاضر است جان دهد. به همین جهت جامعه اسلامی و به‏خصوص جامعه شیعه موفق‏ترین جوامع در معنایابی است. لذت‏طلبی و قدرت‏طلبی نهایت معنایی است که جوامع مادی برای خود دارند؛ مفاهیمی ناچیز و ناپایدار و پر درد. از این رو چنین جوامعی »عاقبت« ندارند، به خلاف جامعه اسلامی که عاقبت از آن آنان است.6
خدا، معنایی است عام که مفاهیم خرد و کلان زیادی در طول آن و زیر مجموعه آن قرار می‏گیرند. وقتی خدا، معنای زندگی قرار گرفت، هر آنچه خدایی باشد می‏تواند به نوعی معانی جزئی‏تری برای حیات فردی و اجتماعی بشر باشند. انتظار و ظهور حضرت مهدی(ع) معنای حیات برای جامعه شیعه در دوران غیبت است. بدون این مفاهیم زندگی برای شیعه بی معنا و مفهوم است. حیات اجتماعی شیعه به عنوان یک جامعه مستقل و پویا، در گرو اندیشه مهدویت شیعی است؛ اگر این معنا از جامعه شیعی گرفته شود، هویت مستقلی نخواهد داشت. شیعه به خاطر »ظهور« زندگی می‏کند و به سمت ظهور حرکت می‏کند و اینجاست که مفهوم »انتظار« شکل می‏گیرد. معنای حیات انتظار را به وجود می‏آورد و به آن »جهت« می‏دهد و آن را از ایستایی و خمودی به پویایی و تحرک تبدیل می‏کند. همچنین شیعه به خاطر مهدی و ظهور او همه سختی‏ها و ناملایمات را تحمل می‏کند. مهدی و ظهور او و حضور او و دولت او، ارزش‏های والایی هستند که می‏توان به خاطر آن همه دشواری‏ها را تحمل کرد. مهدی معنای بلندی است که کشته شدن در رکابش برترین آرزوی آزادگان است. شیعه به خاطر مهدی زنده است و به خاطر مهدی زندگی می‏کند و به خاطر مهدی تلاش می‏کند و به خاطر مهدی همه سختی‏ها را تحمل می‏کند و حتی حاضر است به خاطر مهدی جان خویش را فدا کند. در طول تاریخ غیبت چه رنج‏هایی که شیعه متحمل شده، اما هرگز هویت و حیات اجتماعی خویش را از دست نداده است. آنچه شیعه را در میان این همه مشکلات زنده و بالنده نگه داشته، این است که مهدی معنای زندگی او است ؛ در غیر این صورت، شیعه می‏بایست سال‏ها و بلکه قرن‏ها پیش نابود و در فرهنگ‏های دیگر هضم شده باشد.
جالب اینجا است که حتی در زمان دیگر معصومین نیز آنچه حیات و هویت اجتماعی شیعه را حفظ می‏کرد، ظهور و انتظار مهدی(ع) بود. این که امامان معصوم(ع) پیش از تولد و غیبت حضرت مهدی(ع) شیعه را به ظهور او و عدالت گستری‏اش نوید می‏دادند، به همین جهت بوده است. نه تنها در دوران غیبت بلکه در زمان حضور دیگر معصومین(ع) نیز یاد و نام مهدی معنابخش حیات بوده است. نام و یاد مهدی امید دل‏ها، قوت قلب‏ها، و توان بدن‏ها برای حرکت به سوی آرمان الهی بشریت است.

پی‏نوشتها :

1. سوره مؤمنون، آیه 115.
2. روانشناسی شادی: ص 13، با کمی تلخیص و تغییر.
3. انسان در جستجوی معنا، ص؟؟؟.
4. نهج البلاغه، نامه 45.
5. خصال، شیخ صدوق، ص 630.
6. قرآن کریم: »وَالْعَقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(سوره اعراف، آیه 128)؛ أَلَآ إِنَّ
حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (سوره مجادله، آیه 22).

ضرورت طرح مباحث مهدویت با توجه به لزوم معرفت امام

ضرورت طرح مباحث مهدویت با توجه به لزوم معرفت امام
 
أَینَ مُضطَرُّ ألّذِی یُجابُ إذا دَعی؟

پیش از پرداختن به هر کاری, اگر ضرورت و بایستگی آن معلوم باشد، انسان برای انجام آن، انگیزه و نشاط لازم را پیدا می‌کند. وقتی سخن از مباحث «مهدویّت» به میان می‌آید، ممکن است سؤال شود: با وجود موضوعات بسیار گوناگونی که در جهان علم و دانش وجود دارد، چرا باید به مباحث مهدویّت پرداخت؟
در پاسخ باید گفت که، «اندیشه‌ی مهدویّت» پاسخ گویی کامل و جامع به خواسته و نیاز دیرین انسان‌ها در اصلاح وضعیت نابسامان بشری است و «دولت مهدوی» پاسخ‌گوی تمام کاستی‌ها و ناراستی‌ها - براساس محوریت دین, اخلاق و معنویت - است.
بنابراین اثبات لزوم طرح این معارف و ارائه‌ی تصویری روشن از آینده‌ی موعود، نیاز به پژوهش و تحقیقات گسترده‌ای دارد که در این بحث به چند مورد از ابعاد گوناگون آن اشاره می‌شود:

1- لزوم معرفت امام

در فرهنگ دینی - قرآن و روایات - بحث معرفت و شناخت امام و اعتقاد به او، از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ به گونه‌ای که در ردیف اصول اعتقادی یعنی؛ توحید، نبوت و معاد قرار گرفته است. در واقع اعتقاد به وجود امام، در هر عصر و زمانی واجب است و به موجب دلایل عقلی و نقلی، ایمان بدون شناخت امام هر زمان تحقق نمی‌پذیرد، زیرا که پیروی کردن بدون معرفت و شناخت امکان ندارد.
در منابع روایی موجود، احادیث بسیاری وجود دارد که بیانگر اهمیت شناخت امام است. در این‌جا به چند نمونه از آن‌ها اشاره می‌کنیم:

الف) شناخت امام، شرط اسلام واقعی

رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده‌اند:
«مَن ماتَ و لَم یَعرِف اِمامَ زَمانِه مَاتَ مَیتَةً جاهلِیَّة»؛1 «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
بر اساس این حدیث شریف که متواتر بین شیعه و سنی است،2 شناخت امام شرط اسلام است و اگر کسی بی شناخت امام بمیرد، گویا از اسلام بی‌بهره بوده است، هر چند مناسک و اعمال اسلامی را انجام داده باشد.
معرفت امام زمان (علیه السلام) آن‌گاه می‌تواند ما را از مرگ جاهلی برهاند که بتوانیم با شناسایی امام عصر خود از هدایت‌های او بهره‌مند شویم و اوامر و نواهی او را پاس داریم. و گرنه صرف این‌که بدانیم چه کسی در عصر حاضر امام ماست بی آن که این امام تأثیری در زندگی و فعل و ترک ما داشته باشد، نمی‌تواند مایه‌ی نجات و رستگاری ما باشد.
بیان آیت الله جوادی آملی در مورد حدیث فوق این است که: «مرگ محصول زندگی است و اگر مرگ، مرگ جاهلی است، برای این است که زندگی، زندگی جاهلی است و کسی که با امام زمان رابطه ندارد و او را نمی‌شناسد مرده، و کسی که او را می‌شناسد زنده است.
یعنی کسی که هشتاد سال زندگی کرده، مثل یک درخت هشتاد ساله است، او عصاره‌ی درخت زندگی را در یک کاسه و در یک لیوان می‌ریزد و موقع مردن سر می‌کشد. حال اگر مرگ، مرگ جاهلیت است، معلوم می‌شود این کاسه عصاره‌ی جاهلیت ماست.»3

ب) شناخت امام، عامل هدایت

امام صادق (علیه السلام) فرموده‌اند که بهترین دعا برای دوران غیبت حجت الهی و همچنین برای حفظ دین در فتنه‌های آخر الزمان این دعا است:
«اللهُمَّ عَرِّفْنِی نَفسَکَ فاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنِی نَفْسَک لَم اَعْرِفْ رَسُولَک، اللهُمَّ عَرِّفنِی رَسُولَک فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسولَک لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَکَ، اللهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَاِنَّکَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دیِنِی»؛4 «بارخدایا! خود را به من بشناسان که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. بارخدایا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسول خود را به من نشناسانی, حجّتت را نخواهم شناخت. پروردگارا! حجّت خودت را به من بشناسان که اگر حجّتت را به من نشناسانی, از دین خود گمراه خواهم شد.»
معرفت و شناخت امام زمان (علیه السلام) چراغ هدایت و رمز دین‌داری در دوران غیبت است و بدیهی است که این شناخت در مراحلی چند قابل تصور است. البته در جامعه‌ی کنونی ما، همه‌ی افراد بشر در ضمیر ناخودآگاه خودشان کم و بیش با آن حضرت آشنا هستند، آن‌چه حایز اهمیت است باور و ایمان قلبی به آن حضرت است که تأثیر عملی در وجود انسان دارد. یعنی اگر فردی بتواند در وجود خود یک باور حقیقی و ایمان واقعی نسبت به آن حضرت داشته باشد، به سوی هدایت راه یافته و از پرتو نور پرفروغ آن مشعل هدایت بهره‌مند شده است.

ج) شناخت امام و ثواب یاری ایشان در زمان ظهور

امام صادق (علیه السلام) در پاسخ یومَ نَدعُو کُلََّ?یکی از شاگردان خود به نام فضیل بن یسار که در مورد آیه‌ی سؤال کرده بود،??روزی که هر مردمی را با امامشان می‌خوانیم?؛5 ?اُناسٍ بِاِمامِهِم فرمودند:
«یا فُضَیل! إِعرِف اِمامَکَ فَاِنَّکَ اِذا عَرَفتَ امامَک لَم یَضُـرُّکَ تَقَدَّمَ هذَا الأمرِ اَو تَاَخَّرَ. و مَن عَرَف اِمامَهُ ثُمَّ ماتَ قبلَ اَن یَقومَ صاحبُ هذَا الامرِ، کانَ بِمَنزلَهِ مَن کانَ قاعِداً فِی عَسکرهِ، لا بَل بِمَنـزِلَةِ مَن قَعَد تَحتَ لِوائِهِ»؛6 «ای فضیل امام خود را بشناس، زیرا اگر معرفت امام خود را داشته باشی، جلو افتادن یا به تأخیر افتادن این امر زیانی به تو نمی‌رساند و کسی که امام خود را بشناسد، سپس (با معرفت) قبل از آن‌که صاحب این امر قیام کند از دنیا برود، همچون کسی است که در لشکر آن حضرت بوده باشد. نه، بلکه (بالاتر) مانند کسی است که زیر پرچم ایشان (در میدان جنگ) نشسته باشد.»
آن‌چه در این روایت مورد تأکید واقع شده، این است که انسان باید بیش از پیش و در همه حال به معرفت امام عصر (علیه السلام) اهمیت دهد.

د) شناخت امام، راه معرفت خدا

امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند:
«خَرَجَ الحسین بن علی‌ (علیهم السلام) ذاتَ یوم علی اصحابه فَقَالَ بَعدَ الحمدُ لله جَلَّ وَ عَزَّ وَ الصَّلاة علَی محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم): یا أَیّها النّاس إِنَّ الله - و اللهِ - مَا خَلَقَ العِبادَ إِلّا لِیَعرِفُوهُ، فَإِذا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ، فَإِذا عَبَدُوهُ استغنُوا بِعِبَادَتهِ عَن عِبادَةِ مَن سِوَاهُ. فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: بِأَبِی أَنتَ و أُمّی یا بنَ رَسُولِ الله، مَا مَعرِفَةُ الله؟ قالَ (علیه السلام): مَعرفة أَهلِ کلّ زمانٍ إِمَامَهُم الّذی یجب عَلَیهِم طَاعَتُهُ.»؛7 «روزی امام حسین (علیه السلام) نزد اصحاب خود آمدند و بعد از حمد خدای عزّوجل و صلوات بر حضرت محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: ای مردم، قسم به خدا، پروردگار بندگان را نیافرید مگر برای این‌که به او معرفت پیدا کنند، پس وقتی معرفت او را یافتند، به عبادت او بپردازند، پس با بندگی او، از بندگی غیر او بی نیاز شوند. آن‌گاه مردی از ایشان پرسید: پدر و مادرم فدای شما، ای پسر رسول خدا، معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمودند: یعنی مردم هر زمان، امام خودشان را که اطاعت او برایشان واجب است، بشناسند.»
از این روایت فهمیده می‌شود که کمال انسان و هدف و ماَ خَلَقتُ الجِنَّ و الإِنسَ?خلقت او، رسیدن به مقام عبودیت و بندگی خداست. »?؛8 «و خلق نکردیم جن و انس را مگر این‌که مرا عبادت کنند.?إِلَّا لِیَعبُدُونِ
مقدمه‌ی عبودیت و بندگی، شناخت و معرفت خداوند است، که اگر انسان عظمت حق تعالی را دریابد، در مقابل او بندگی خواهد نمـود و راه شناخت خداوند متعال، شناخت و معرفت امام زمان (علیه السلام) است.
شیخ صدوق (ره) در تبیین حدیث یاد شده می‌گوید: «مراد این است که مردم هر زمان بدانند خداوند کسی است که آن‌ها را در هر زمان از امام معصوم خالی نگذاشته است، پس کسی که عبادت کند خدایی را که برای آنان حجت قرار نداده، پس غیر خدا را عبادت کرده است.»9
آری، فلسفه‌ی آفرینش انسان، رسیدن به مقام معرفت خداست. و این معرفت حاصل نمی‌شود مگر با معرفت امام و حجت عصر (علیه السلام)؛ چرا که امام آینه‌ی تمام نمای حق و واسطه‌ی شناخت خداست. چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«... نحنُ العَالِمُون (القَائِمُون) بِأمرِهِ وَ الدّاعُونَ إِلی سَبِیلِه، بنا عُرِفَ الله وَ بِنَا عُبِدَ الله، نحنُ الأدلّاءُ عَلَی الله و لَو لا نا ما عُبِدَ الله.»؛10 «ما دانایان (برپادارندگان) به امر خدا و دعوت کنندگان به راه او هستیم. به واسطه‌ی ما خدا شناخته و پرستیده می‌شود. ما راهنمایان به سوی خدا هستیم و اگر ما نبودیم خدا پرستیده نمی‌شد.»

پی نوشت ها:

1. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 51، ص 160 .
2 . علی اکبر? مهدی‌پور، او خواهد آمد، صص 94 ـ 117 .
3. فصل‌نامه‌ی انتظار، ش 13، مهدویّت و? عدل الهی، ص 46 .
4. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص343 .?
5.? اسراء (17)، 71 .
6. کلینی، اصول کافی، ج1، ص371 .?
7. علامه مجلسی، بحار? الانوار، ج 23، ص 93 .
8. ذاریات (51)، 56 .?
9. علل الشرایع، ج 1، ص 9 .
10. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 26، ص 260 .??

نویسنده:احمدی-فرزانه فرد

ضرورت نهادینه کردن مفاهیم مهدوی در کودکان

ضرورت نهادینه کردن مفاهیم مهدوی در کودکان
 
مدیر مرکز مشاوره آموزش و پرورش و انجمن اولیا و مربیان بر لزوم نهادینه کردن مفاهیم مهدوی در کودکان تأکید کرد و گفت: هدف از ارسال مرسل و انزال کتب برپا داشتن قسط و عدل است. کودکان و نوجوانان باید الگویی مناسب برای عدالت داشته باشند و پیامبر برترین انسان و تمرین الگو است که وظیفه متولیان امور فرهنگی و مذهبی مرعفی این الگو به همگان به ویژه کودکان و نوجوانان است.وی بیان کرد: با معرفی پیامبر به عنوان انسان نمونه ای که دین کاملی را به انسان ها هدیه کرده است و در پی آن معرفی امام مهدی (عج) به عنوان ادامه دهنده راه پیامبر (ص) کودکان را با ویژگی های حضرت حجت (عج) آشنا می کند.
مدیر مرکز مشاوره آموزش و پرورش تربیت نسل منتظر را در گرو نهادینه کردن مفاهیم مهدوی در دوران کودکی دانست.
محسن ایمانی، مدیر مرکز مشاوره آموزش و پرورش و انجمن اولیا و مربیان در بیست و سومین قسمت از برنامه به سوی ظهور با عنوان روش های تربیتی نسل منتظر دوران کودکی را بهترین زمان برای آشنا کردن انسان ها با مباحث دینی دانست و گفت: مسئولان و متولیان امور آموزشی باید با بیان داستان ها و تمثیل ها و استفاده از ابزار هنر معرفتی از دین را به کودکان بیاموزند.
این استاد دانشگاه با تأکید بر لزوم ترسیم ویژگی های مدینه فاضله مهدوی برای کودکان و نوجوانان اظهار داشت: کودکی مهمترین دوران در تربیت انسان ها است. کودکان و نوجوانان می توانند در این دوران با مطالعه کتاب های مهدوی گروه سنی خود وضع موجود را با مدینه فاضله مقایسه کنند و برای رسیدن به وضع مطلوب تلاش کنند.
وی افزود: کودکان نیاز به لطف و محبت دارند و در کنار این مهربانی می توان آموزه ها و اندیشه های دین و خاطراتی از زندگانی ائمه (ع) را به آنها آموزش داد. اگر کودکان خلوص کودکانه و نزدیکی به فطرت خود به دریافت خوبی از امام حی و مبعث امامت برسند امام زمان (عج) را به عنوان مظهر تحقق عدالت دوست خواهند داشت.
مدیر مرکز مشاوره آموزش و پرورش و انجمن اولیا و مربیان بر لزوم نهادینه کردن مفاهیم مهدوی در کودکان تأکید کرد و گفت: هدف از ارسال مرسل و انزال کتب برپا داشتن قسط و عدل است. کودکان و نوجوانان باید الگویی مناسب برای عدالت داشته باشند و پیامبر برترین انسان و تمرین الگو است که وظیفه متولیان امور فرهنگی و مذهبی مرعفی این الگو به همگان به ویژه کودکان و نوجوانان است.
وی بیان کرد: با معرفی پیامبر به عنوان انسان نمونه ای که دین کاملی را به انسان ها هدیه کرده است و در پی آن معرفی امام مهدی (عج) به عنوان ادامه دهنده راه پیامبر (ص) کودکان را با ویژگی های حضرت حجت (عج) آشنا می کند.
وی گفت: نهادهای تربیتی در صورتی می توانند در اهداف تربیت نسل منتظر موثر باشند که فعالیت هایشان هماهنگ باشد نه متناقض. نگاه محوری فرزندان در تربیت باید به سوی حضرت مهدی (عج) باشند.
ایمانی به عوامل مختلف تقویت گرایش به مهدویت در نسل جوان اشاره کرد و گفت: باید با زبانی کودکانه امام زمان (عج) را برای بچه ها معرفی کنیم تا بعد از وارد شدن به مرحله تعقل و رشد و بالندگی مفاهیم را درک کنند.

خبرگزاری شبستان