ضرورت وجود امام (وجوب امام) از دیدگاه فریقین
وجود امام و خلیفة پیامبر صلی الله علیه و آله و پیشوای مسلمین، مورد قبول همة مذاهب اسلامی ـ اعم از شیعه و سنّی ـ است. این انگاره به قدری اهمیت دارد که وقتی به اهل سنّت دربارة ماجرای سقیفه اعتراض میشود که چرا عدهای از صحابه ـ از جمله خلیفة اول و دوم ـ هنوز بدن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را غسل و کفن نکرده، به مسألة جانشینی پرداختند، میگویند: امامت و رهبری امت اسلامی، مهمتر از تجهیز وکفن و دفن پیامبر صلی الله علیه و آله است!
پس مسأله ضرورت وجود امام، نه تنها برای شیعه، بلکه حتی برای فرقه های مختلف اهل سنّت نیز جدّی و پراهمیت است و آنان نیز در اینکه امامت و خلافت، امری بایسته و ضروری است، تردید ندارند، منتها در کیفیت و وجوب آن، با شیعه اختلاف دارند که در طول بحث روشن خواهد شد. ابتدا دیدگاههای هر یک از فرقههای شیعه و سنّی به طور اختصار بیان میگردد.
الف. فرقههای کلامی شیعه:
1. امامیه اثنی عشری: از نظر امامیه، امامت واجب است. مؤید این مطلب، کلام یکی از بزرگان امامیه، خواجه نصیرالدین طوسی، است که فرمود:
«الامامیة یقولون: نصب الامام لطف، لانّه یقرب من الطاعة و یبعد عن المعصیة و اللطف واجب علی الله تعالی».1 یعنی، امامیه میگوید: نصب امام، لطف است؛ زیرا مردم را به طاعت نزدیک میکند و از معصیت دور میسازد و لطف بر خداوند واجب است.
یادآوری:
فریقین معتقد به وجوب امامت هستند، ولی در اینکه این وجوب بر خدا است یا بر مردم اختلاف نظر دارند. قول به «وجوب بر خدا»، وجوب کلامی است که امامیه بدان معتقد است؛ ولی قول به «وجوب بر مردم»، وجوب فقهی است که فرقههای اهل سنّت بر آن دیدگاه هستند.
«مقصود از وجوب کلامی، این است که فعلی، مقتضای عدل یا حکمت یا جود یا رحمت یا دیگر صفات کمال الهی است و چون ترک چنین فعلی، مستلزم نقص در ساحت خداوند و در نتیجه، محال است؛ پس انجام دادن آن، واجب و ضرورت است. البته کسی،آن فعل را بر خداوند واجب نمیکند؛ بلکه او خود، به مقتضای صفات کمال و جمالش، آن را بر خود واجب میکند؛ چنان که فرموده است: «کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلی نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ» و نیز فرموده است:«اِنَّ عَلَینا لَلْهُدی»2 و آیات دیگر.
امامیه، امامت را به مقتضای حکمت و لطف خداوند میداند و بر این اساس، آن را بر خداوند واجب میشمارد».3
2. اسماعیله: مشهور این است که اسماعیلیه نیز مانند امامیه معتقد به وجوب امامت است (حتی وجوب بر خدا) البته بین دیدگاه امامیه و اسماعیلیه در فلسفة امامت اختلاف نظر وجود دارد؛ زیرا آنان معقتدند: فلسفة آن، تعلیم معرفت خداوند به بشر است.
مرحوم فاضل مقداد میگوید: «اسماعیلیه، امامت را بر خداوند واجب میدانند تا معرفت خداوند را به بشر تعلیم دهد».4
توضیح دیدگاه اسماعیلیه:
«اسماعیلیه عالم ممکنات را به دو عالم باطن (امر و غیب) و عالم ظاهر (خلق و شهادت) تقسیم کردهاند. عالم باطن یا امر، مشتمل بر عقول و نفوس و ارواح است و نخستین موجود در این عالم «عقل اول» است و سپس عقول دیگر و نفوس قرار دادند. آنان، امام را مظهر عالم باطن یا عالم امر میدانند و رتبهاش بر نبیّ ـ که مظهر نفس است ـ برتر است. از این رو، معرفت به خداوند جز توسط امام، حاصل نمیشود. بنابراین نسبت وجود امام با وجود خداوند، نسبت مظهر و ظهور مَجلیَْ و تجلّی است، یعنی وجود خداوند، در وجود امام، متجلّی میگردد».5
3. زیدیه: اینها اگر چه با امامیه در مصادیق و شرایط امام اختلاف نظر جدی دارند؛ وی معتقد به وجوب امام هستند (آن هم وجوب بر خدا). خواجه نصیرالدین طوسی آنان را از طرفداران وجوب نصب امام بر خدا میداند.6 البته گفته شده که عده کمی از آنان معقتد به «وجوب نصب امام بر خدا» نیستند.7 به هر حال در اصل وجوب و ضرورت امام، با سایر فرقههای شیعه هم عقیده هستند.
پس فرقههای شیعه، معتقد به وجوب امام و ضرورت آن در جامعه هستند؛ هر چند در فلسفه وجود امام اختلافاتی دارند.
ب. فرقههای کلامی اهل سنّت:
1. اشاعره: اینان به وجوب امام معتقدند. این مطلب از بیشتر کتابهای آنها به دست میآید؛ ولی از آنجا که به حسن و قبح عقلی معتقد نیستند، وجوب امامت را از باب «وجوب بر مردم» (وجوب فقهی) میدانند. یکی از علمای بزرگ اشاعره، قاضی عضدالدین ایجی، در این زمینه میگوید: «نصب الامام عندنا واجب علینا سمعاً».8
بر این اساس آنان نیز معتقدند به نصب امام و ضرورت امام در جامعهاند؛ اما با دو تفاوت: 1 وجوب از باب «بر مردم» است؛ 2. وجوب به دلیل عقلی نیست؛ بلکه به دلیل نقلی است.
2. معتزله: اکثریت قاطع معتزله، قائل به وجوب امام هستند و تنها دو متکلم معتزلی ـ ابوبکر اصمّ و هشام بن عمرو فوطی ـ به وجوب امامت اعتقادی ندارند. در نزد اینان «وجوب بر مردم» است.
3. ما تریدیه:9 اینان معتقد به وجوب امام هستند وجوب امامت در نظر آنها، از قسم «وجوب بر مردم» (وجوب فقهی) است.
ما تریدیه با اشاعره در این جهت هم عقیدهاند که وجوب امامت از دلایل نقلی فهمیده میشود.
4. وهابیان: این گروه نیز امامت و خلافت را واجب میدانند؛ ولی قائل به وجوب کفایی آن هستند. یکی از آنها در شرح کتاب لعمة الاعتقاد ابن قدامه مقدسی چنین مینویسد:
«الخلافة منصب کبیر و مسؤولیة عظیمة و هی تولّی تدبیر امور المسلمین بحیث یکون هو المسؤول الاوّل فی ذلک. و هی فرض کفایة، لأنّ امور الناس لاتقوم الّا بها»؛10 یعنی، خلافت منصبی بزرگ و مسؤولیتی عظیم است و آن عبارت است از عهدهدار شدن تدبیر امور مسلمانان به گونهای که وی (خلیفه و والی) مسؤول نخستین در این باره به شمار میرود. خلافت واجب کفایی است، زیرا امور مردم، بدون آن قوام نخواهد یافت.
پس فرقههای شیعه و سنی، به ضرورت وجوب یا وجوب امام معتقدند و در این مورد اتفاق نظر دارند. هرچند در برخی مسایل نظیر اینکه این وجوب کلامی(وجوب بر خدا) است یا وجوب فقهی (وجوب بر مردم) اختلاف نظر دارند.
پی نوشت ها:
1. تلخیص المحصل، ص407.
2. سوره اللیل (92)، آیه 12.
3. فصلنامه انتظار، شماره چهارم، ص60.
4. ارشاد الطالبین، ص227.
5. فصلنامه انتظار، ش چهار، ص62.
6. قواعد العقائد، ص110.
7. برخی از زیدیه، به وجود نصّ در امامت اعتقاد ندارند و عقیدة آنان در این مسأله همانند عقیدة معتزله و اهل سنت است. طبعاً این گروه، امامت را «واجب بر مردم» میدانند، نه واجب بر خدا (انتظار، ش چهارم، ص63).
8. میرسید شریف گرگانی (جرجانی) شرح مواقف، ج 8، ص 345.
9. یکی از فرق کلامی اهل سنت ما تریدیه است، مؤسس این مکتب کلامی ابو منصور ما تریدی است. وی محمد بن محمد بن محمود ما تریدی سمرقندی منسوب به ماترید از روستاهای سمرقند است. او سال 333 در آسیای مرکزی (سمرقند ) از دنیا رفت.
10. لمعة الاعتقاد، شرح محمد بن صالح عثیمین، ص156، (به نقل از: فصلنامه انتظار)
انتظار 2 / پژوهشی عقلی دربارة حضرت مهدی علیه السلام / روح الله شاکری زواردهی
ضرورت طرح مباحث مهدویت
قسمت چهارم
چهار. بعد تاریخی
«مهدویت» در راستای مسألة امامت و در امتداد نبوت و خاتمیت است؛ از این رو در مرحلهای حساس از تاریخ آغاز شده و تا امروز ادامه یافته است و تا آخرین لحظة حیات دنیوی بشر نیز باقی خواهد بود. بنابراین چگونگی «امامت» از امام علی«علیه السلام» تا ولی عصر«علیه السلام» و عکس العمل مسلمانان دربارة امامت (به طور عام) و مهدویت (به طور خاص) و نیز حوادث تاریخی در این زمینه، میتواند از موضوعات مهم و حساس تاریخ اسلام به شمار آید.
مسأله مهدویت در طول تاریخ مطرح بوده است، روایات شیعه و سنی مملو از بشارات پیامبر گرامی به آمدن حضرت مهدی(عج) بوده است.1
موعود باوری اسلامی یا «مهدویت» نقش مؤثری درایجاد جریانات دینی ـ سیاسی در تاریخ اسلام ایفا کرده است. پنج یا شش2 نهضت متکی به اندیشة «مهدویت» را ـ که به توفیقاتی در صحنة سیاسی و اجتماعی دست یافتهاند ـ میتوان از این میان بر شمرد. این چند جریان توانستهاند با اتکاء به گستردگی اعتقاد به آمدن «مهدی» به عنوان درهم کوبندة بساط ظالمان و ریاکاران حاکم، تودهها را همراه خود کنند و به مقاصد سیاسی خود دست یابند.
پیدایی و رشد این جریانها ـ در طول تاریخ اسلام ـ صرف نظر از راستی یا کژی آنها – بیانگر اصالت و ریشهداری اندیشه مهدویت در نزد مسلمانان است.
پنج. بعد فرهنگی
در این قسمت وظیفه مسلمانان برای زمینه سازی و گسترش فرهنگ مهدویت و جلوگیری از انحراف،... بیان میشود و کار فرهنگی در عرصه مهدویت در چند محور ترسیم میگردد:
5 – 1. تعیین استراتژی انتظار
«استراتژی»؛ یعنی، «هنر توزیع و به کارگیری همه افراد و امکانات موجود برای نیل به هدفی کلان». این تعریف مسائل گوناگونی را در برمیگیرد؛ از سادهترین مسائل امنیتی گرفته تا تحقّق یک امپراطوری و حکومت یکپارچه جهانی. در طراحی استراتژی کلان برای مهدویت، باید به سه نکته مهم توجه کرد:
1. نظر به «آینده» از جایگاهی مهم برخوردار است؛ زیرا مقصد همه را در نحوة بودن و زیستن در هیئت فردی و جمعی معلوم میسازد. بسیاری از نابهسامانیها و آشفتگیهای ملّتها، ناشی از گنگ و مبهم بودن همین موضوع است. وقتی آینده و مقصد نامعلوم باشد، بسیج و سازماندهی هیچ نیرویی امکان پذیر نیست.
2. تعیین« نقطه مطلوب و مفروض» در دوردست که اولین گام واقعی در تدوین استراتژی است.
3. هرگونه طرح و برنامه«منفعلانه» در تدوین استراتژی، ممنوع است. باید در تدوین «استراتژی انتظار» فعّال برخورد کرد؛ فعال بودن برنامهها و طرحها با مبانی اعتقادی ما در مهدویت سازگاری دارد و به هیچ وجه با طرحهای منفعلانه و غیرفعال نمیسازد.
پس برای رسیدن به چنین استراتژی لازم است، سه اصل را همیشه مدّ نظر داشت:
الف. شناسایی وضع موجود انسان معاصر،
ب. ترسیم وضع مطلوب،
ج. ترسیم نحوة سیر از وضع موجود به وضع مطلوب (آینده نگری)3
5 – 2. آسیب شناسی و لزوم مقابله با آن
اعتقاد به «مهدویت» پیامدهای مثبتی برای بشر دارد؛ زیرا ایمان به امام زمان«علیه السلام» مانع از تسلیم شدن است. ملتهای با ایمان که حضور آن حضرت را در میان خود احساس میکنند، از حضورش امید و نشاط میگیرند و برای مجد و عظمت اسلام، مبارزه و مجاهدت میکنند.
حال کسانی که منافعشان به خطر میافتد چه میکنند؟ آیا ساکت مینشینند تا همه بافتههای آنان به راحتی رشته شود؟ قطعاً چنین نخواهند کرد؛ بلکه با روشهای مختلف، به مبارزه با افکار و اندیشههای موعودگرایی و مهدویت میپردازد.4
بنابراین با شناخت دشمن و آسیبشناسی به موقع، میتوان دشمن را در اجرای طرحها و برنامههایش ناکام گذاشت. البته مهدویت از زوایا، و ابعاد دیگر نیز قابل بررسی است که به آنها پرداخته نشد.
جمع بندی
هریک از ابعاد «مهدویت» درعلوم مختلف مورد بحث قرار میگیرد: بعد اعتقادی آن در علم کلام، بعد سیاسی آن در علومی مانند فلسفه سیاست و جامعه شناختی و بعد تاریخی آن در مسائل تاریخ اسلام مورد بحث قرار میگیرد.
ابعاد سیاسی، اجتماعی و تاریخی مهدویت اختصاص به علمای اسلام ندارد و مبتنی بر داشتن باور اسلامی نیست؛ ولی بحث اعتقادی دربارة آن، مبتنی بر ایمان اسلامی، و مخصوص متکلمان اسلامی است. البته اگر کسی کلام اسلامی را از جنبه تاریخی مطالعه کند، در این صورت بحثی پیرامون دینی خواهد بود.5
پی نوشت ها:
1. ر.ک : سنن ابی داود، ج 4، ص 107، ح 4285؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص 1366، ح 4083 و...
2. مثل، فاطمیان، موحدان، مهدی سودانی،...
3. استراتژی انتظار، اسماعیل شفیعی سروستانی، ج 1 و 2.
4. فصلنامه انتظار، ش 5، ص276 - 271.
5. ربانی گلپایگانی، علی؛ عقاید استدلالی، ج 2، ص98.
انتظار 1 / ضرورت طرح مباحث مهدویت / روح الله شاکری زواردهی / اصل این کتاب از سایت isfahan.mahdi313.org گرفته شده که در چند قسمت ارائه شده است.
مهدویت
قسمت دوم
دو. بعد اجتماعی
بشر از روزی که روی زمین قرار گرفت، پیوسته در آروزی یک زندگی اجتماعی سعادت بخش بوده و به امید رسیدن چنین روزی قدم برداشته است. اگر این خواسته تحقق خارجی نداشت، هرگز چنین آرزو و امید در نهاد وی نقش نمیبست؛ همانطور که اگر غذایی نبود، گرسنگی نبود و اگر آبی نبود، تشنگی نبود....
«مهدویت»؛ یعنی، امیدواری به آیندهای روشن، پیام رهایی بخش به بشر سرخورده و ستم دیده و اینکه روزی یک مرد الهی خواهد آمد و آنچه مردم بدان امید دارند، یقیناً برآورده خواهدکرد.
اعتقاد به وجود مصلح جهانی ـ یا «فوتوریسم»1 ـ همیشه ما را در عرصههای مختلف مبارزات اجتماعی حمایت خواهد کرد، زیرا اگر واقعاً معتقد به امام زمان«علیه السلام» باشیم، خواهیم دید که همواره یک پشتیبان نیرومندی ما را درکارهای اجتماعی، یاری میکند. بدون تردید نتیجه اعتقاد به امام زمان «علیه السلام» این نیست که ما از تمامی کوششهای اجتماعی دست برداریم و درگوشهای نشسته و انجام همة کارها را به ظهور امام زمان«علیه السلام» حواله کنیم! اصولاً حضرت ولی عصر«علیه السلام» از چنین افراد عاطل و باطلی که صبح میکنند و به امور مسلمین اهتمام نمیورزند، بیزار است.
و یک فرد مسلمان معتقد، همواره در کوشش و فعالیت است و برای خدا کار میکند و به زندگی (فردی و اجتماعی خود) خوشبین و امیدوار است و همیشه منتظر تعمیم عدالت و امنیت، بسط عدل و داد، آزادی و برادری و برابری و توسعه گزارههای دینی بر اساس توحید بوده و برای آنها تلاش میکند.2
شخص مسلمان، باور قطعی دارد که تنها نظام اجتماعی عادلانه ـ که به تمام خواستهای مشروع بشری پاسخ داده و منصفانهترین قوانین را برای انسانها آماده کرده است ـ نظام حکومتی اسلام و قانون الهی قرآن است و زیباترین آن در عصر ظهور حضرت ولی عصر«علیه السلام» تحقق خواهد یافت و این، یعنی امید، نشاط و زندگی.
ماربین فیسلوف و مستشرق آلمانی در کتاب خود دربارة فوتوریسم شیعه میگوید:«از جمله مسائل اجتماعی بسیار مهم که همیشه (میتواند) موجب امیدواری و رستگاری (باشد) همانا اعتقاد به وجود حجّت عصر و انتظار او است. چون معتقدات مذهبی از ملل شرق زمین تا دو قرن دیگر، کاملاً اثرات خود را خواهد بخشید و میتوان گفت که در این مدت و با این همه جمعیّت و اسباب طبیعی، شیعه پیشرفت محیّرالعقولی نموده و از حیث عده و نیرو و قدرت، مقام اول را حائز خواهد شد. و حتی اگر آثار معتقدات مذهبی از بین برود، شیعه دارای آن سرمایهای خواهد بود که ماورای قوای طبیعیه و عارضیه، شوکت و اقتدار و قوت و حکومت خود را در عالم نگه دارد».3
بنابراین اعتقاد به وجود مقدس مهدی موعود ـ ارواحنا فداه ـ امید را در دلها زنده میکند. هیچ وقت انسانی که معتقد به این اصل است، ناامید نمیشود؛ چون میداند یک پایان روشن حتمی وجود دارد.... و سعی میکند که خودش را به آن برساند.4 و از حرکت نمیایستد و در برابر ناملایمات و سختیها تن به شکست نمیدهد. این بزرگترین ره آرود اجتماعی برای بشر در پرتو اعتقاد به«مهدویت» است.
شناخت و اعتقاد به امام زمان«علیه السلام» مانع از همکاری شخص معتقد، با ستمگران و ظالمان میشود و در برابر حکومتهای فاسد تا حد توان پایداری میکند؛ چون او منتظر امامی است که هرگز با ظلم و ستم سازش نکرده؛ بلکه برای عدالتگستری قیام خواهد کرد.
همچنین آن که منتظر مصلح است، در اصلاح خود میکوشد تا برای جامعة ایمانی عنصری مفید، مؤثر و کار آمد باشد؛ بلکه برای اصلاح دیگران هم تلاش میکند. به این شکل اجتماع به سوی خوبیها و ارزشها پیش میرود. «اجتماع منتظر» جامعهای هدف دار و ارزشی است و این از برکات شناخت عمیق نسبت به امام زمان است.
پی نوشت ها:
1. «Futurism » یعنی اعتقاد به دورة آخر الزمان و انتظار ظهور منجی و مصلح جهانی بزرگ. برای بیشتر ر.ک: سیدهادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 55.
2. سید هادی خسرو شاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 76.
3. سید هادی خسروشاهی، مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنت، ص 77 به نقل از رولیسیون بزرگ یا سیاست الحسینیه، فصل 7، صص49 و 50 تحت عنوان : فلسفه مذهب شیعه.
4. مقام معظم رهبری، (رسالت 26 / 9 / 76 ).
انتظار 1 / ضرورت طرح مباحث مهدویت / روح الله شاکری زواردهی / اصل این کتاب از سایت isfahan.mahdi313.org گرفته شده که در چند قسمت ارائه شده است.
ضرورت طرح مباحث مهدویت
قسمت اول
پیش از پرداختن به هر کاری، اگر ضرورت و بایستگی آن معلوم باشد، انسان برای انجام آن، انگیزه و نشاط لازم را پیدا میکند.وقتی سخن از مباحث «مهدویت» به میان میآید، ممکن است سؤال شود: با وجود موضوعات بسیار و گوناگون که در جهان علم و دانش وجود دارد و نیازهای آدمی به دانشهای مختلف و نیز محدودیت وقت و امکانات، چرا باید به مباحث مهدویت پرداخت؟آیا مباحث مهدویت، مسائلی کاربردی است که در زندگی روزمرّه تاثیر گذار باشد یا صرفاً بحثهایی است که دانستن آنها بهتر از ندانستنش است؟ آیا کسانی که از مهدویت چیزی نمیدانند یا بسیار کم اطلاعاند، در زندگی و حیات دنیوی خود به بنبست گرفتار آمدهاند؟ بنابراین ضرورت طرح معارف مهدویّت باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد.
برای اثبات لزوم طرح این معارف، میتوان از ابعاد مختلف به این بحث نگاه نمود و بایستگی آن را از ابعاد و زوایای گوناگون بررسی کرد.
یک. بعد اعتقادی
بیتردید «اعتقاد» بنیان اصلی زندگی انسان است و آنچه در میدان عمل محقق میشود، به ساختار اعتقادی مربوط است. اگر آدمی از اعتقادی صحیح و منطقی برخوردار باشد، در عمل گرفتار تناقض، بیهدفی و سردرگمی نخواهد شد و از همه فرصتهای عمر خود، برای ساختن شخصیت انسانی و الهیاش بهره خواهد گرفت. البته این اعتقاد باید سازنده، حرکت آفرین و هویّت بخش باشد و در همه فراز و نشیبهای زندگی، مسیر درست و هموار را برای آدمی بگشاید.
در فرهنگ دینی ـ قرآن و روایات شیعه و سنّی ـ بحث معرفت و شناخت امام و اعتقاد به او، از اهمیتی ویژه برخوردار است؛ به گونهای که در ردیف اصول اعتقادی؛ یعنی، توحید، نبوت و معاد شمرده شده است.
در اینجا اهمیت شناخت امام از نظر اعتقادی، در انگارههای مختلف بررسی میشود.
1 – 1. شناخت امام راه معرفت خدا
نخستین و مهمترین وظیفه انسان، شناخت پروردگار و آفریننده خویش است و تا شناخت او حاصل نشود، راهِ درست بندگی و اطاعت از او به روی انسان باز نخواهد شد.1 به همین جهت در قرآن و روایات، مطالب فراوانی درباره لزوم «معرفت خدا» مطرح شده است.
بعضی از آیات قرآن، به توصیف خدا و صفات گوناگون او پرداخته است و امامان معصوم نیز در روایات و دعاها و خطبهها، به شکل گسترده از خدا و اوصاف او سخن گفتهاند.2
از نظرگاه روایات راه معرفت خدا و اوصاف او، شناخت اولیای خدا و امامان معصوم«علیه السلام» است؛ چون اینان مظهر اسماء و صفات الهی و آینه جمال و جلال پروردگارند. معصومین انسانهای کاملیاند. که خداوند آنان را خلیفه و نمایندة خود در زمین قرار داده و اراده کرده است که با آنان شناخته شود و از مسیر اطاعت آنها، اطاعت شود و ثواب و عقاب را نیز بر مدار اعتقاد و اطاعت آنان قرار داده است.
وقتی از امام حسین«علیه السلام» درباره معرفت خدا و چگونگی آن سؤال شد؛ حضرت فرمود:«مَعْرفَةُ اَهْلِ کُلِّ زَمانٍ اِمامِهُمُ الَّذی یَجِبُ عَلَیْهِمْ طاعَتُهُ»؛3 «مراد از شناخت خدا، شناخت اهل هر زمانی نسبت به امام خویشتن است، آن امامی که اطاعت او بر آنان واجب است».
به عبارت روشنتر شناخت امام، طریق معرفت خدا است و انسان با شناخت امام و توجه به گفتار و دستورات او، میتواند در جاده صحیح زندگی گام بردارد و به سعادتی که خداوند برای او رقم زده، برسد. معرفت خدا بدون شناختِ کسی که از جانب او سمت راهنمایی و راهبری بندگان را دارد، امکان پذیر نیست.
شیخ صدوق(رحمة الله) در تبیین حدیث یاد شده میگوید: مراد این است که مردم هر زمان بدانند، خداوند کسی است که آنها را در هر زمان از امام معصوم خالی نگذاشته است. پس کسی که عبادت کند خدایی را که برای آنان حجت قرار نداده، پس غیر خدا را عبادت کرده است.4
1 – 2. شناخت امام، شراط اسلام واقعی
شیعه و سنّی به اتفاق از پیامبر اسلام نقل کردهاند:
«... وَ اَنَّ مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ اِمامَ زَمانِهِ ماتَ میتةً جاهِلیَّةً» 5 «و هر آینه هر کس بمیرد و حال آنکه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مگر جاهلیت مرده است.»
بر این اساس شناخت امام شرط اسلام است و اگر کسی بیشناخت امام بمیرد، گویا از اسلام بیبهره بوده است؛ هر چند مناسک و اعمال اسلامی را انجام داده باشد. «امامت» شاهراه بندگی خدا است و آن که در این صراط مستقیم قرار گرفته، کارها و اعمالش در مسیر درست، منطقی و عاقبت به خیری واقع شده است؛ و گرنه آن اعمال ره به جایی نبرده و کمالی برای او نخواهد آورد. امامت ستون اصلی خیمه اسلام است که اعمال اسلامی وابسته به آن است.
1 – 3. شرط قبولی اعمال، پذیرش ولایت
مسأله «ولایت امامان» چنان جایگاهی دارد که در روایات گوناگون، پذیرش همه اعمال منوط به آن شده است: امام صادق«علیه السلام» پیشوای ششم شیعیان در این باره میفرماید:
«لایقبلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً اِلّا بِمَعْرِفَتنا»؛6 «خداوند از بندگان عملی را نمیپذیرد، مگر به معرفت و شناخت ما».
براساس این روایات همه اعمال انسان، در ظرف معرفت و آگاهی او نسبت به امام زمان، ارزش مییابد.
1 – 4. بایستگی شناخت ولی نعمت
«امام» واسطه فیض الهی است و آنچه از نعمتها به عالم وجود میرسد، به واسطه وجود او است و در این میان انسانها نیز به واسطه وجود او، از انواع نعمتهای الهی بهرهمند میشوند. امام هم در«تشریع» واسطه است و هم در جنبه تکوین:
«بیمنه رزق الوری و بوجوده ثبتت الارض و السماء»7 « به برکت او به خلق روزی میرسد و به واسطه وجود او زمین و آسمان پا برجاست».
در فرمایش از امام هادی«علیه السلام» است که وقتی میخواهید امامی را زیارت کنید اینگونه بگویید:
«...بکم فتحَ اللهُ وَ بِکُم یَخْتِمُ وَ بِکُم یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ بِکُمْ یُمْسِکُ السَّماء أنْ تَقَعَ عَلی الارضِ اِلّا بِِاِذْنِهِ»؛8
«به واسطه شما خدا آغاز کرد و به شما پایان میدهد و به وسیله شما باران را فرو میفرستد و به واسطه شما نگه میدارد آسمان را که بر زمین نیفتد، جز به اذن او».
پیامبر«صلی الله علیه وآله» میفرماید:«یا عَلیُ ! لَولا نحنُ ما خَلََقَ اللهُ آدمَ وَ لا حَواءَ وَ لاالجَنةَ وَ لاالنّارَ وَ لا السّماءَ وَ لا الارضَ»؛9 « ای علی! اگر ما نبودیم، خدا نه آدم و نه حوّا را میآفرید و نه بهشت و نه جهنم را و نه آسمان و نه زمین را». آیا این خلاف ادب نیست که ما دربارة بسیاری از امور ـ که تأثیر چندانی در زندگی ما ندارد ـ آگاهی و اطلاع داشته باشیم؛ ولی از ولی نعمت خود بی خبر باشیم؟!
1 – 5. امامت، سفارش پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله»
در روایتی از شیعه و سنی آمده است که رسول گرامی اسلام«صلی الله علیه وآله» فرمودند:«اِنّی تارِکُ فیکُمُ الثَقَلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اَهْلَ بَیتی ما اِنْ تَمَسَکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضلوا بَعدی اَبَداً...»10
برابر این فرمایش مسلمین مأمور شدهاند همانگونه که به قرآن متمسک میشوند، به خاندان پیامبر«صلی الله علیه وآله» و ائمه هدی علیهمالسّلام نیز تمسک جویند تا در مسیر هدایت قرار گیرند. و این ضامن سعادت ابدی آنان است. روشن است که تمسّک به قرآن، بدون فهمیدن محتوای آن معنا ندارد و نیز تمسک به امامان معصوم«علیه السلام» بدون معرفت و آگاهی به جایگاه رفیع و ویژگیهای منحصر به فرد آنان ـ که الگوی بشریتاند ـ ممکن نیست. بنابراین از این جهت نیز معرفت و آگاهی به امام زمان (عج) لازم است.
کوتاه سخن اینکه شناخت امام و حجت الهی. چنان مهم است که در روایات فراوان بر آن تأکید و به مسلمین سفارش شده است در این مسیر از خدای بزرگ استمداد کنند و پیوسته از او بخواهند که راه معرفت حجتهای الهی بر آنان گشوده شود. از امام صادق«علیه السلام» نقل است که بهترین دعا برای دوران غیبت آخرین حجت الهی چنین است:
«اللهم عَرِّفْنی نَفْسَک فَاِنَّکَ اِنْ لَم تُعَرِّفنی نفسَک لَمْ اَعْرِف نَبِیّک. اللهم عَرِّفنی رسولک فَانّکَ ان لم تُعَرفِّنی رسولک لَمْ اَعرف حُجَّتک اللهم عَرَّفنی حجتک فَاِنَّکَ ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی».11
پی نوشت ها:
1. ر.ک: شیخ کلینی، کافی، ج8، ص 247، ح 347.
2. برای بررسی اوصاف الهی در قرآن ر.ک : فهرست موضوعی«تفسیر نمونه» برای نگاه به روایات ر.ک: «میزان الحکمه» ذیل کلمه «الله».
3. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 9، ح 1.
4. همان.
5. شیخ صدوق، کمالالدین و تمام النعمة، ج 2، ص 409، ح 9، و قریب به این مضمون. ر.ک: صحیح بخاری، ج5، ص 13؛ صحیح مسلم، ج6، ص 21 و 22 ؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج9، ص 155؛ مسند ابی داود، ص 259؛ حلیة الاولیاء ج 3، ص244؛ مستدرک حاکم، ج1، ص77؛ ینابیع المودة،ص117.
6. کافی، ج1، باب نوادر، ص143، ح 4.
7. مفاتیح الجنان، دعای عدیله.
8. شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 615، ح 3213.
9. علل الشرایع، ج 1، ص 5، ح 1؛ کمالالدین و تمام النعمة، ج 1، ص 254، ح 4.
10. ر.ک: کمالالدین و تمام النعمة، ج 1، ص 279؛ عیون اخبار الرضا «علیهالسلام»، ج 2، ص62، امالی طوسی، ص 161 و....
11. کافی، ج 1، ص 337، ح 5.
انتظار 1 / ضرورت طرح مباحث مهدویت / روح الله شاکری زواردهی / اصل این کتاب از سایت isfahan.mahdi313.org گرفته شده که در چند قسمت ارائه شده است.