درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

ظهور تا حکومت: فرود باشکوه روح خدا

پس از نابودی سفیانی، جمعه صبح، بیت المقدّس
چشم جهان به مسلمانان دوخته شده است که پس از جنگی سخت، وارد بیت المقدس شده اند. مردم مسلمان در صف های نماز ایستاده اند و منتظرند که امام منتَظرشان، نماز را اقامه کند که ناگهان:
- آنجا را ببینید! آن ابرهای رنگین چیست؟
چشم ها به سمت آسمان برمی گردند، حضرت عیسی (ع) در میان ابرهای رنگین، دست بر بال دو فرشته می گذارند و پس از سالها دوری از زمین، بازمی گردد تا بار دیگر در روح مردگان بدمد. (1)

عیسی مسیح (ع)، با جامه ای سرخ رنگ، در حالیکه قطره های آب همچون مروارید از صورتش پایین می ریزد، پا بر زمین می گذارد. (2)

مردم پس از دیدن این فرود باشکوه، پیامبر خدا (ص) را می بینند که به سمت حضرت مهدی (ع) می شتابد و او را در آغوش می گیرد. امام با لبخندی عقب می روند و می فرماید:
- ای روح الله! جلو بایست و با مردم نماز بخوان! (3)

و پاسخ می شنود:
- من به عنوان وزیر برانگیخته شدم و نه امیر! (4). شما اهل بیتی هستید که احدی نمی تواند از شما پیشی بگیرد. (5)
نماز که تمام می شود، اوضاع دگرگون می شود. هیچ یک از اهل کتاب نمی ماند مگر آنکه به پیشوای عیسی مسیح (ع) ایمان می آورد. (6)

***

برخی می گویند، حضرت عیسی (ع) همچون معاونی امانت دار، پس از نزول خویش، در میان مردم داوری می کنند و کینه و دشمنی را از میان برمی دارند. (7)
برخی نیز گفته اند، «دجّال» در یکی از دروازه های فلسطین به نام دروازه ی «لُد» به دست ایشان کشته می شود. (8)
ولی آنچه همه بر آن اتفاق نظر دارند این است که حضرت عیسی (ع) می آید که برود. امام زمان (ع) بر پیکر ایشان نماز می خوانند.
***
«وَالسَّلَامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدتُّ وَیَوْمَ أَمُوتُ وَیَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا...»
(سلام بر من، روزی که متولد شدم و روزی که می میرم و روزی که زنده برانگیخته می شوم...) (9)

پی نوشت:
1. منتخب الاثر، ص 316 و 318
2. الزام الناصب، ص 202
3. همان
4. الامام المهدی، ص 69 و 343؛ منتخب الاثر، ص 255
5. منتخب الاثر، صص 316 و 318؛ المهدی، ص 199 و 219
6. بحارالانوار، ج 53، صص 50 و 51؛ الزام الناصب، ص 19 . 239
7. الملاحم و الفتن، ص 66 و 125
8. المهدی، ص 199 و 219
9. سوره ی مریم، آیه ی 33

منیع: روزگار رهایی، کامل سلیمان، صص 550 تا آخر جلد اول

ظهور تا حکومت: بازگشت درگذشتگان 2

آیا رجعت اتفاق می افتد؟
در اینکه رجعت اتفاق می افتد شکی نیست. چرا که هم در قرآن آیاتی درباره ی آن داریم و هم در روایات و هم عقل ما به لزوم رجعت گواهی می دهد. برخی از این دلایل را با هم می خوانیم:
دلایل قرآنی:
اول: «روزی از هر امتی، گروهی از کسانی که ما را تکذیب کردند محشور می کنیم و سپس آنها نگه داشته می شوند.» (آیه 83 سوره ی نمل)
همین که در این آیه آمده است: «گروهی از مردم...» به خوبی نشان می دهد که منظور از حشر در این آیه، حشر در قیامت نیست. چرا که در قیامت همه ی مردم مورد محاسبه قرار می گیرند.
این آیه روشن ترین آیه ی رجعت است.

دوم: «همانا ما فرستادگان خویش و مؤمنان را در دنیا، آن روزی که شاهدان اقامه شوند، یاری خواهیم نمود.» (آیه ی 51 سوره ی مؤمن)
خداوند که دروغ نمی گوید، وعده ای که نخواهد عمل کند هم همینطور، با این حال پیامبران بسیاری را سراغ داریم که در این دنیا یاری نشده اند. تقریباً همه ی پیامبران الهی یاری نشده اند! حضرت نوح (ع) 950 سال قومش را هدایت کرد و تنها 40 نفر از آنان به راه راست آمدند! وعده ی الهی در آینده و با رجعت محقق خواهد شد.

سوم: «ما تو را نفرستادیم مگر برای بشارت و بیم همه ی مردم جهان...» (آیه ی 28 سوره ی سبأ)
از آنجایی که دعوت پیامبر اکرم (ص) هرگز جهانی نشد، و این «همه ی مردم جهان» شامل همه ی نسل ها و عصرها می شود، باید به این نتیجه رسید که فرصتی برای محقق شدن این وعده روی خواهد داد.

دلایل روایی:
اول: احادیثی از این دست:
«اولین شخصی که به دنیا رجعت می کند حسین بن علی (ع) است....» (امام صادق علیه السلام) (1)
یعنی احادیثی که به رجعت امام حسین (ع) اشاره می کنند.

دوم: احادیثی شبیه به این مضمون:
«رسول خدا و امیرالمؤمنین (ع) به زودی به دنیا بازگردانده می شوند.» ( امام باقر علیه السلام) (2)

نکته ی مهم: احادیث رجعت از آن دسته احادیثی است که به حد تواتر رسیده یعنی آنقدر از راویان مختلف نقل شده است که شکی در صحت آن نیست. این احادیث از  بالاترین درجه ی اعتبار برخوردارند. (4)

دلایل عقلانی:
اول: خداوند عادل است و عدل خداوند ایجاب می کند که برخورداری از نعمت ظهور را به همه ی مردمی که منتظرش بوده اند، ارزانی کند نه فقط مردم آخرالزمان.

دوم: برخی از کفار، جنایاتی مرتکب شده اند و بی آنکه مجازاتی در این دنیا گریبانشان را بگیرد، مرده اند و به دوزخ برزخ رفته اند. در حالیکه وعده ی خداست که فاجران در همین دنیا، مکافات عمل خویش را می بینند.
علاوه بر آن، برخی از کمالات فقط در دنیا به دست می آیند. مؤمنانی که مثل ائمه ی اطهار (ع) به شهادت رسیده اند و یا به نحوی نتوانسته اند مراتب کمال خود را طی کنند، باید فرصتی داشته باشند که به دنیا بازگردند و جبران مافات کنند.

سوم: قرار است حضرت مهدی (عج) حکومت جهانی تشکیل بدهند. گرویدن برخی از مردم به دین اسلام در گرو رجعت برخی پیامبران است. مثلاً در حدیث آمده است که وقتی پیامبر اکرم (ص) رجعت می کنند بسیاری از مردم به دین اسلام، می گروند. (5)

رجعت تناسخ نیست
در پایان این دو مقاله، باید بگوییم که رجعت امری تایید شده از سوی امامان معصوم ما و تناسخ امری باطل است. تفاوت تناسخ و رجعت در این است که روحی که در تناسخ بازمی گردد به جسم دیگری می رود ولی روح در رجعت به جسم پیشین خود گره می خورد.


پی نوشت:
1.    حر عاملی، محمد، الایقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، ص 430
2.    همان، ص 379 و بحارالانوار، ج 53، بحث رجعت، احادیث 21، 22، 24، 72
3.    بحارالانوار، ج 53، ح 9، 20، 23، 66
4.    همان، ص 42
5.    همان، ص 64

منایع:
1.    ضمیری، محمد رضا، رجعت
2.    خادمی شیرازی، محمد، رجعت
3.    با استفاده از سخنان اسماعیل شفیعی سروستاین درباره ی رجعت.

ظهور تا حکومت: بازگشت درگذشتگان (1)

«شیعه نیست کسی که ایمان به رجعت نداشته باشد...» (1)
رجعت در لغت یعنی بازگشت، در اصطلاح به این معناست: «بازگشتن مرده به زندگی.»
رجعت پیش از قیامت اتفاق می افتد یعنی در دوران قیام حضرت مهدی (عج). جالب است بدانید که یکی از نامهای قیام  حضرت مهدی (عج) نیز قیامت است. این نامگذاری به خاطر شباهت های متعددی است که قیام ایشان با قیامت کبری دارد. بیان این شباهت ها باشد به وقت دیگری، برویم سر رجعت!

سابقه ی رجعت

رجعت در تاریخ بارها اتفاق افتاده است. کمی که فکر کنید یادتان می آید:

1.       یادتان هست قوم بنی اسرائیل اصرار داشتند که خدا راببینند؟ حضرت موسی (ع) 70 نفر از بهترین قوم لجوجش را برگزید و خداوند فرمود بگو بر کوه نظر کنند. وقتی آنها تجلی خداوند بر کوه را دیدند همه مردند! البته حضرت موسی (ع) بیهوش شدند. خداوند آنها را که برگزیدگان قوم بودند و متنبه شده بودند، به زندگی بازگرداند. (2)
2.       گاو بنی اسرائیل که معرّف حضورتان هست؟ گوشت او را به بدن مقتولی زدند تا زنده شود و نام قاتلش را فاش کند. رجعتش کجا بود؟ مقتول مرده است دیگر، زنده شد و اعتراف کرد. (3)
3.       حضرت عزیر (ع) یکی از پیامبران الهی بودند. ایشان در دهی به خواب ابدی فرو رفتند. خداوند برای آنکه به ایشان نشان بدهد که چگونه مردگان را زنده می کند، او را پس از صد سال زنده کرد و بعد او به چشم خود زنده شدن الاغش را دید و برخی از مردم. (4)

نمک این ماجرا هم به این است که وقتی حضرت عزیر از خانه بیرون آمدند 50 ساله بودند و همسرشان باردار بود و وقتی به خانه بازگشتند فرزند 100 ساله اش در را به رویش باز کرد!
4.       معجزه ی حضرت ابراهیم (ع) هم نوعی رجعت است. همان معجزه که او، گوشت چند پرنده را با هم مخلوط کرد و بعد آنها را به نام صدا زد، مثلا گفت: «خروس!» و گوشت و پوست خروس به اذن خداوند به هم متصل شد و خروس زنده شد. این هم رجعت است، رجعت حیوانات. (5)
5.       معجزه ی حضرت عیسی (ع) زنده کردن مردگان بود! ایشان بارها و بارها این کار را جلوی چشم مردم انجام دادند. (6)

گفتیم که یادتان می آید! شاید اسم رجعت کمی نا آشنا باشد ولی مصادیق و نشانه هایش را بارها در تاریخ خوانده ایم و می دانیم.

یک پرسش!

آیا بازگشت حضرت مسیح (ع) رجعت است؟

پاسخ این سوال را قبلاً گفته ایم.

چه کسانی بازمی گردند؟
دو گروه از انسان ها به زندگی بازمی گردند برخی به زور و برخی به اختیار خودشان: (7)

نخست: گروهی از کافران.
این گروه، سردسته ی کافران، مشرکان، منافقان و فاجران هستند. یعنی کافر خالص اند. این گروه به زور به دنیا برگردانده می شوند تا در دادگاه عدل امام زمان (عج) محاکمه شوند. هر چند آنها در عذاب برزخی اسیرند، ولی وعده ی خداوند است که از کافران در همین دنیا انتقام به عمل خواهد آمد. «والله لا یخلف المیعاد.»

دوم: گروهی از مؤمنان.
هنگامی که حضرت مهدی (عج) قیام خود را آغاز می کنند، خداوند کریم، به مؤمنان خالصی که به دلایلی رشد و بالندگی آنها در دنیا متوقف شده است اجازه بازگشت می دهد. برخی از این مومنان به شهادت رسیده اند و به همین دلیل نتوانسته اند به کمال مطلوب خود در دنیا برسند. برخی نیز به دلایل دیگر مثلاً وجود ظلم و ستم نتوانسته اند مراتب کمال را طی کنند. آنها به اختیار خودشان بازمی گردند.

این مؤمنان حق دارند بمانند و از نعمتهای بهشت لذت ببرند یا بروند و در رکاب امام بجنگند. برخی از آنها که طاقت تحمل مرگ دوباره را ندارند بازنمی گردند ولی بسیاری به سپاه امام ملحق می شوند همان گونه که خواسته بودند:

«الّلهم اِن حالَ بَینی وَ بَینَهُ المَوت الّذی جَعَلتَهُ عَلی عِبادَک حَتماً مَقضیّاً فَاَخرِجنی مِن قَبری مؤتِزِراً کَفَنی شاهِراً سَیفی مُجرَّداً قَناتی مُلبّیاً دَعوةَ الدّاعی فِی الحاضِرِ وَ البادِی»

(خدایا اگر بین من و او مرگ فاصله انداخت، مرگی که حتماً اتفاق می افتد، مرا از قبرم بیرون بیاور کفن پوش، با شمشیر آخته، آزاد شده از بند، لبیک گویان دعوتش چه در شهر باشم چه در صحرا...)

ادامه دارد....

پی نوشت:

1.مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 53، صص 92 و 121؛ به نقل از امام صادق (ع)
2.خادمی شیرازی، محمد، رجعت، ص 102
3.همان، ص 104
4. همان، ص 111
5.همان، ص 114
6.همان، ص 117
7.تفسیر برهان، ج2، ص 408

 

منابع:
ضمیری، محمد رضا، رجعت
خادمی شیرازی، محمد، رجعت

ظهور تا حکومت: پایان کار امویان

گفتیم که سفیانی با لشکری شکست خورده به سمت کوفه حرکت می کند و از سوی دیگر سپاه امام زمان (عج) نیز از مدینه به سمت کوفه می آید. حضرت مهدی (ع) که وارد کوفه می شوند، مدتی در آنجا اقامت می کنند. آن جا مرکز حکومت می شود و مردم شروع به ساختن کوفه ای جدید می کنند.
امام شهر به شهر در عراق می گردند و مردم گروه گروه به ایشان می پیوندند. بعد از آن در شام (سوریه) نیز بسیاری از مردم به سپاه امام ملحق می شوند. (1)
سفیانی با نزدیک شدن سپاه امام، به سمت بیت المقدس می رود و در مکانی به نام «رمله» (در فلسطین اشغالی) متوقف می شود.
سرلشکر تاریک امویان که تا ابد نمی تواند از دست امام فرار کند ناچار در رمله با ایشان رو به رو می شود. اینجا اتفاق جالبی می افتد:
برخی از لشکریان امام به سفیانی می پیوندند و برخی از لشکریان سفیانی به امام! (2)

بالاخره در نزدیکی بیت المقدس جنگی میان سپاه حق و باطل در می گیرد و بیشتر سپاه سفیانی در این جنگ کشته می شوند. (3) پیش از این، هم از نیروی خارق العاده ی یاران امام گفتیم و هم از ناامیدی و وحشت سپاه سفیانی. پس جای تعجبی نیست که امویان در این جنگ شکست سختی بخورند!

عثمان بن عنبسه (سفیانی) که تنها می ماند، مردم او را تهدید می کنند که اگر با امام بیعت نکند او را خواهند کشت. این نشان می دهد که چقدر جو عمومی علیه سفیانی است و ورود امام به سرزمین های اسلامی، چه تاثیری در قلب و جان مردم گذاشته است.

سفیانی از ترس به امام پناهنده می شود و امام نیز او را به خیر دعوت می کند. مرد سرخ مو در نهایت با امام بیعت می کند؛ ولی این پایان کار او نیست.

وقتی سفیانی به میان قوم خود برمی گردد، دائی های او که از قبیله ی «بنی کلب» هستند، او را مسخره می کنند و می گویند: «چرا با او بیعت کردی؟ ما تو را قبول نمی کنیم!» سفیانی که بین کشته شدن به دست قومش و کشته شدن به دست امام گیر افتاده، از آنها راه چاره می خواهد و کلبیان پیشنهاد می کنند که او، امام را به قتل برساند. (4)

پیش بینی اینکه ترور پسر هند جگر خوار موفقیت آمیز می شود یا نه کار سختی نیست! یک بقیة الله که بیشتر نداریم و حکومت حق نیز به دست ایشان اتفاق می افتد، پس معلوم است که سفیانی موفق به قتل امام نمی شود. یاران امام عصر (عج) سفیانی را دستگیر می کنند و او را در کنار دریاچه ی طبریه در نزدیکی بیت المقدس سر می برند. (5)

خواندن این حدیث از زبان امام صادق (علیه السلام) در انتهای این بحث خالی از لطف نیست:
«ما و خاندان ابوسفیان، دو خاندانی هستیم که همواره با یکدیگر در ستیز بودیم، ما می گفتیم: خدا راست گفته و آنها می گفتند: دروغ گفته است!
ابوسفیان با رسول اکرم (ص)، معاویه با حضرت علی (ع) و یزید با امام حسین (ع) جنگید و سفیانی نیز با قائم (عج) خواهد جنگید.» (6)

پی نوشت:
1.    مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 13، صص 160 و 161
2.    همان
3.    نسخه ی خطی ابن حماد، ص 96
4.    بحارالانوار، ج 13، ص 189
5.    بشارة الاسلام، ص 46 و 192 و 277
6.    الزام الناصب، ص 180؛ بحارالانوار، ج 52، ص 190؛ معانی اخبار، ص 346

منابع:
1.    کورانی، علی، عصر ظهور، صص147 – 152
2.    صدر، محمد، تاریخ پس از ظهور، صص 150 و 151 و 495
3.    سلیمان، کامل، روزگار رهایی، ج2، صص 1113 و 1133

ظهور تا حکومت: ترس رجیم

-          من به این موجود که از گل آفریدی سجده کنم؟ هرگز!
-          پس تو از رانده شدگان هستی و لعنت بر تو تا روز قیامت
-          پس به من مهلتی بده
-          تو را تا زمان معلوم فرصت دادیم.
-          به عزتت قسم همه ی بندگانت را حتماً گمراه می کنم غیر از خالصین درگاهت. (1)
بعد از این مکالمه بود که خداوند ابلیس را از درگاهش بیرون راند و سایه ی شومش همچنان بر سر ماست!

***

ابلیس که در آخرالزمان با گمراه کردن مردم با وسایل گوناگون و متنوع، فرصت جولان بسیار داشت، با ظهور امام، بسیاری از نقشه هایش نقش بر آب می شود. او که قرنها سعی کرده بگوید که امام و خدای مردم است، با ظهور امام دستش رو می شود و معلوم می گردد قدرت واقعی دست کیست.

دومین جنگ عظیم امام (عجل الله فرجه الشریف) با سپاه ابلیس است. او با سپاهی از جنیان و انسانها در مقابل امام می ایستد، و امام نیز با قدرت خداوند، فرشتگان، جنیان مومن و انسان های شیردل با او می جنگند. احتمالاً این جنگ خیلی دیدنی باشد، البته ممکن است خیلی از سپاهیان هم دیده نشوند ولی در هر حال جنگ عظیمی خواهد بود.

ولی خوشحالیم که این خبر را اعلام کنیم که این آخر شیطنت ابلیس است. هر چند او دردسرهای زیادی برای مؤمنین ایجاد کرد و می کند ولی این پایان کار اوست. (2)

در نهایت امام پیروز میدان می شود و فرصت و «وقت معلوم» شیطان پایان می پذیرد. او در مسجد کوفه در حالی که روی زانوهایش راه می رود چنین مکالمه ای با امام خواهد داشت:

«وای بر من در این روز!»

البته من مطمئن نیستم که امام زمان (عج) پاسخ او را می دهند یا خیر ولی این را می دانم که موهای پیشانی او را می گیرند و او را می کشند. (3)

البته برخی معتقدند پیامبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) و یا امیرالمومنین (علیه السلام) او را روی سنگی در بیت المقدس به قتل می رسانند. (4)

در هر حال شیطنت های ابلیس پایان می پذیرد و در این قسمت، او و سپاهش به جهنم ملحق می شوند. دلمان نمی آید این روایت زیبا را به شما تقدیم نکنیم. این روایت در کتاب اسرار آل محمد (ص) نقل شده است:

ابلیس در قیامت با خلیفه ی دوم روبه رو می شود در حالیکه خودش یک افسار به گردن دارد و او دو افسار و هر دو به سمت جهنم می روند. ابلیس می گوید:
«تو چه کرده ای که با دو افسار تو را می برند؟»

خلیفه ی دوم پاسخ می دهد:
«تو هر چه خدا گفت به مردم گفتی انجامش نده، ولی من هر چه خدا گفت، آیینی مخالفش ساختم و آن را به مردم ارائه کردم و گفتم آنچه من می گویم انجام دهید.»

امان از نفس امّاره...


پی نوشت:
1.       سوره ی حجر آیات 34 - 40
2.       مقاله از ظهور تا قیامت، ماهنامه موعود، شماره 97
3.       بحارالانوار، ج2، ص231
4.       السلمی السمرقندی، محمدبن مسعودبن عیاشی، تفسیر العیاشی، ج 2، ص 262.

 

منابع:
1.       مطهری نیا، محمود، مقاله ی از ظهور تا قیامت، ماهنامه ی موعود، ش 97
2.       صدر، محمد، تاریخ پس از ظهور، صص 495 - 498
3.       مقاله ی ابلیس دشمن فرزند آدم، موعود ش 97
4.       احمدی، مصطفی، مقاله ی مرگ شیطان، ماهنامه ی موعود شماره ی 15