درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

بر رسول(ص) چه گذشت؟: زن در میان عرب

کوچه و برزن غرق خون بود. فرمانروای عراق با سپاهش به عربستان حمله کرده بودند. سربازها هر چه از انسان و حیوان و مال و منال، بر سر راهشان بود جمع کردند و با خود بردند.

چند روزی گذشت. گروهی به نمایندگی از قبیله ی بنی تمیم راهی عراق شدند و برای بازگرداندن دخترانشان که به اسارت  گرفته شده بودند، به حضور فرمانروا رسیدند. فرمانروای عراق پس از مذاکره گفت: من حرفی ندارم، اما تعدادی از دختران شما در زمان اسارت ازدواج کرده اند، حالا خودشان میان آمدن با شما و ماندن پیش همسرانشان مخیرند.

دختر قیس به عاصم، که پدرش جزء نمایندگان بود، حاضر به بازگشت به وطن همراه پدرش نشد و ماندن نزد شوهرش را انتخاب کرد. قیس که از کار دخترش خونش به جوش آمده بود، همان جا قسم خورد که از آن به بعد همه دخترانش را زنده به گور کند. این کار قیس، رسمی شد میان مردان عرب.

***

قیس بن عاصم آمده بود نزد رسول خدا(ص) که یکی از انصار از او درباره ی دخترانش پرسید. او در جواب گفت: من تمام دختران خود را زنده به گور کرده ام ، و کوچکترین تاثری در دلم احساس نکردم مگر یکبار و آن موقعی بود که من در سفر بودم ، و ایام وضع حمل همسرم نزدیک بود اتفاقا سفرم به طول انجامید پس از بازگشت، از حمل همسرم پرسیدم اما او به من گفت که بچه مرده است. اما سخنش دروغ بود، او از ترس من بچه را در خانه ی خواهرش، پنهان کرده بود.

ایام جوانی و طراوت دختر فرا رسید و من کوچکترین اطلاعی نداشتم ، تا اینکه روزی در خانه نشسته بودم ناگهان دختری وارد خانه شد ، و سراغ مادرش را گرفت، دختری زیبا بود و گیسوانش را بهم بافته و گردن بندی در گردنش انداخته بود، من از همسرم پرسیدم که این دختر زیبا کیست ؟ وی در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود گفت : این دختر تو است ، همان دختریست که هنگام مسافرت تو بدنیا آمده ، از ترس تو پنهانش کرده بودم.

سکوت من در برابر همسرم ، نشانه رضایت بود ، او تصور کرد که من دست خود را آلوده بخون وی نخواهم کرد لذا روزی همسرم با خیال مطمئن از خانه خارج گردید من به موجب پیمان و عهدی که داشتم ، دست دخترم را گرفتم و به بیابان ردم و در گودالی دفن کردم، اما او دائم ناله های دلخراشی می زد و می گفت : پدر جان مرا زیر خاک پنهان می سازی ؟! و در این گوشه تنها گذارده به سوی مادرم بر می گردی ؟! ولی من خاکها را می ریختم تا آنجا که او زیر خروارها خاک پنهان گردید. آری یگانه موردی که دلم سوخت همین مورد است هنگامیکه سخنان قیس پایان یافت در حالی که چشمهای رسول خدا(ص) پر از اشک شده بود این جمله را فرمودند:  ان هذه لقسوه و من لا یرحم لا یرحم؛ این عمل یک سنگ دلی است و ملتی که رحم و عواطف نداشته باشند مشمول رحمت الهی نمی گردند !(1)

زنده به گور کردن دختران از رسوم غیرانسانی ای بود که در میان اعراب رایج شده بود و رسول خدا(ص) تلاش زیادی در راه از بین رفتن این عمل انجام داد. (2)
خداوند در آیه 8 سوره تکویر در این مورد می فرماید: «واذا المووده سئلت» یعنی روز قیامت روزی است که از دختران زنده بگور شده سوال می شود.

زنده به گور کردن دختران
اعراب غالباً از بیم قحطی و احیانا از ترس آلودگی، دختران خود را روز اول تولد سر می بریدند و یا از بالای کوه بلند به دره عمیقی پرتاب می کردند و گاهی در میان آب غرق می نمودند . قران کریم در این باره سر گذشت عجیبی را نقل می کند و می فرماید : هنگامی که خبر تولد دختر بیکی از آنها داده می شد رنگ وی سیاه می گردید ودر ظاهر خشم خود را فرو می برد و بر اثر این خبر بد، از قوم خود متواری می گردید و نمی دانست آیا مولود مزبور را با خواری نگاهدارد و یا در خاک پنهان سازد. راستی حکم و قضاوت زشتی دارند؟(1)

موقعیت اجتماعی زن نزد اعراب
زن در میان اعراب مانند کالائی خرید و فروش می شد و از هر گونه حقوق اجتماعی و فردی حتی حق ارث محروم بود. روشنفکران عرب زن را در  ردیف حیوانات قرار داده و برای همین جهت در شمار لوازم و اثاث زندگی می شمردند. آنها ضرب المثلی دارند که می گوید: وانما امهات الناس اوعیة؛ مادران حکم ظروف را دارند که فقط برای جای نطفه آفریده شده اند !

نظام ازدواج در میان اعراب
 تاسف بر انگیزتر از همه نظام ازدواج آنان بود که روی هیچ اساسی از قوانین آن روز دنیا نبود، مثلاً برای همسر، حد معینی قائل نبودند و برای شانه خالی کردن از زیر بار مهریه زنان را اذیت می کردند و چنانکه زنی بر خلاف عفت رفتار می کرد مهر او به کلی از بین می رفت. گاهی از همین قانون سوء استفاده کرده زنان خود را متهم می ساختند تا بتوانند از دادن مهر امتناع ورزند. گرفتن همسران پدر  (در صورت طلاق یا مرگ او) برای اولاد اشکال نداشت. هنگامی که از شوهر خود طلاق می گرفتند ، حق ازدواج منوط به اذن شوهر اول بود و اذن شوهر نخستین هم غالباً با دریافت مهر انجام می گرفت و ارث زن را نیز مانند اثاث خانه تملک می کرده و با افکندن رو سری به سر زن مالکیت خود را اعلام می نمودند.

حالا انسان می تواند تفاوت وجود اسلام و عدم وجود آن را بیش از هر زمان دیگری حس کند تا جایی که رسول خدا(ص) در آخرین حج خود یعنی درحجه الوداع که از طرف خدای  متعال مامور به ابلاغ خلاصه برنامه خود گردید و وصی خود را تعیین کرد در همانجا نیز زنان را با این عبارت به مردان توصیه نمودند:

ای مردم ! شما بر زنان خود حقی دارید و آنها هم بر شما حقی در باره آنها سفارش به نیکی کنید زیرا کمک و مددکار شما هستند... و از آنچه خود می خورید به آنها بدهید و از آنچه خود می پوشید بر آنها بپوشانید.


1.    نحل، آیه60
2.     ابن اثیر در اسد الغابة می گوید که پیامبر(ص) از او پرسید تا کنون چند دختر را زنده به گور کردی می گوید: 12تا

منبع: فروغ ابدیت، جعفر سبحانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد