رهبر انقلاب در سفر به قم در دی ماه سال 1389، خطر عرفانهای بدلی را گوشزد
کردند؛ آن هم نه در جمع خواص بلکه در بین توده مردم؛ طرح این موضوع در
میان عموم نشان از عمومی بودن آسیب دارد که تدبیر همگانی را میطلبد.
به
گزارش فارس ، برخی گمان میکنند پرداختن به نقد عرفانهای بدلی و
معنویّتهای جدید لازم نیست؛ چون باعث ترویج آنها میشود. از قضا خطر این
نگرش مقدس مآبانه کمتر از تبلیغ معنویتهای بدلی نیست. بیشک مأموریت اصلی
متولّیان تربیت دینی در درازمدت، عرضه معنویّت اسلامی ـ البته به روش
مناسب و متناسب با نیاز و شرایط مخاطب ـ است. این اقدام نه راه کار، که یک
استراتژی و راهبرد کلان در حوزه فرهنگ عمومی است. در کنار این سیاست اساسی،
در کوتاه مدت نمیتوان و نباید در مقابل هجمه سنگین معنویتهای جدید سر به
زیر برف برد و فضای عمومی جامعه را به حال خود رها کرد. کسانی که خود را
نسبت به ارزشها و فرهنگ دینی مسئول میدانند در اینباره به چند نکته
توجّه کنند:
1. برخی افراد که در دام معنویتهای جدید افتادهاند،
تصوّر میکنند مفاهیم مطرح شده در عرفانهای نوظهور با معنویت اسلامی
سازگار است و حتی برخی دیگر، این مفاهیم را همان آموزههای اسلامی
میانگارند؛ بنابراین برای این گروه باید اثبات شود که جنبشهای معنوی
جدید، مبانی مخصوص به خود دارند و با معنویّت اسلامی و مبانی دینی
ناسازگارند. این کار، نیاز به بیان شاخصهای معنویت سکولار و مقایسه آن با
تعلیمات دینی دارد و معرفی مبانی دینی به تنهایی کفایت نمیکند.
2.
برای آن دسته از آسیبدیدههای این جریانها که هم اکنون تعلّق خاطر
پیدا کردهاند، باید ناکارآمدی عرفانهای نوظهور اثبات شود، نه کارآمدی
معنویت اسلامی. از این روی لازم است، مبانی عرفانهای نوین و تعلیمات آنها
بر ترازوی نقد بنشیند و اشکالات آنها مطرح شود تا این گروه با آسیب این
مکاتب آشنا شوند و به تدریج این وابستگی کمرنگ شده، درنهایت برطرف شود.
3.
امروزه موج سهمگین عرفانهای کاذب چنان در حال گسترش است که هیچ گروه، طیف
یا منطقه جغرافیایی خاصّی از این خطر در امان نیست. در چند سال گذشته بیش
از هفت میلیون جلد کتاب از چند جریان محدود به صورت رسمی به زبان فارسی چاپ
شدهاست. (بعضی از کتابها قبل از چاپ به زبان اصلی به زبان فارسی ترجمه
میشود، بسیاری از آموزهها و تعلیمات این گروهها در قالب فیلم و کارتون
از شبکههای تلویزیونی ایران پخش میشود و گاهی بدون ذکر نام، مضمون و
محتوی با زبان هنر به ذهن و قلب مخاطب منتقل میشود).
این تعداد غیر
از گسترش این نحلهها در قالب نمادها، فضای مجازی و محافل غیر رسمی این
گروههاست. اگر به میزان شیوع عرفانهای کاذب توجه شود، شکی نمیماند که
نمیتوان به عرضه داشتهها بسنده کرد؛ بلکه کسانی را که آسیب دیدهاند،
باید «علاج» کرد و در مورد کسانی که در معرض ابتلا قرار دارند، اقدام به
«پیشگیری» کرد. لازمه هر دو کار، پرداختن به آموزههای این مکاتب است.
بنابراین لازم است مستقیم به مقابله با این جنبشها پرداخت، نه اینکه
دورادور به معرفی خود بسنده کنیم. هرجا آسیب هست نمیتوان از پیشگیری و
روشنگری غفلت کرد. نگاهی به روش قرآن کریم در برخورد با افکار و
اندیشههای باطل، وظیفه متولّیان حوزه فرهنگ را روشن میکند. مقابله قرآن
با مکاتب و آیینهای باطل، همراه با طرح آن اندیشهها و پرداختن تفصیلی به
آنها است و در قدم بعد به اثبات بطلان آنها میپردازد. جملاتی که در قرآن
به نقل از دهریّون و ملحدین، مشرکین، کفّار و اهلکتاب در قالب کلمه
«قالوا» بیان شده، مبیّن این معناست. همین طور کافی است نگاهی به توحید
صدوق بابهای 6 و 36 و 42 انداخته شود تا مرام معصومین در مواجهه با
اندیشههای مجسمه، ثنویها، یهود و ... روشن شود.
البته روشن است
برای گروههایی که قطعاً در معرض ابتلا نیستند، طرح عرفانهای نوظهور و
بیان خطر آنها کاری لغو است. در این میان، برای خواص و گروههای
تأثیرگذار (همچون معلمان، مربّیان، مدیران، مسئولان حوزه فرهنگ عمومی و
به خصوص نیروهای فعال فرهنگی) اگر چه خود مصون باشند، آشنایی با آموزهها و
آسیبهای عرفانهای جدید، ضروری است. این کار برای خواص، اطّلاعرسانی و
روشنگری و برای گروههای مرتبط با خواص، ایمن سازی و پیشگیری خواهد بود.
4.
ارائه معنویت اسلامی به صورت سنّتی پاسخگو نیست. محتوا و درون مایه غنی
تعلیمات دینی، سرمایه بزرگ معنوی ماست؛ ولی عرضه این معنویت بدون باز تولید
مناسب و بدون توجّه به نقصهای معنویتهای بدلی و آسیبهای آنها، در
حقیقت به حراج گذاشتن این سرمایه است؛ در نتیجه کسانی که قصد ترویج
معنویت دینی را دارند، لازم است ضمن پرداختن به نقصها و خلأهای عرفانهای
نوپدید و شناخت آسیبهایی که وارد میکنند، این کار را به انجام رسانند.
5.
در میان جنبش معنوی جدید، پارهای خود را برآمده از اسلام و مکتب اهل بیت
علیهمالسلام معرفی میکنند و با نشانِ عرفان اسلامی، خود را به جامعه
معرفی کردهاند. ممکن است گفته شود، دستکم برای مخاطبان این دسته از
عرفانها، پرداختن به آموزههای دینی کفایت میکند و نام بردن از این
گروهها و اشاره به عقایدشان لازم نیست.
با کمی تأمل در آموزههای
این گروهها ـ همچون «عرفان حلقه» و «رامالله» ـ معلوم میشود که این
جنبشها دستهای از ادلهّ دینی را دستاویز قرار داده و تفسیرهای جدیدی
عرضه کردهاند که به ظاهر با قرائت علمای دینی در ستیز نیست و مخاطب آنها
هیچگاه احساس نمیکند که از باورهای دینی خود فاصله گرفته است. تجربه
نشان داده که با مخاطبان این فرقهها نمیتوان بدون بازگویی و بازخوانی
تفسیرهای رایج در این جریانها و آنگاه مقایسه و تطبیق آنها با متون
اسلامی روبرو شد. مخاطبان این گروهها خود را آسیبدیده نمیدانند؛ پس
آنچه به نام معنویت اسلامی به آنها عرضه میشود، از نظر ایشان بازخوانی
یافتههای جدید است و با تعالیم جدید ضدیّت ندارد.
قدمی باید فراتر
گذاشت؛ حتّی باید افرادی را که تفسیرهای جدید را نمیشناسند با کلیات این
تأویلها و یافتهها آشنا کرد و خطر قرائتهای جدید را گوشزد کرد؛ چرا که
مخاطبان این گروهها اگر ذهنیّت پیشین در مورد آسیبزایی و غیردینی بودنِ
این اندیشهها داشته باشند، عموماً با تردید و ابهام با این افکار مواجه
میشوند و از آنجا که احتمال غیردینی بودنِ این گروهها برایشان تقویت
میشود، حس مقاومت درونی در آنها شکل میگیرد و با نگاه نقّادانه به
مصافشان میروند. اغلبِ آسیبدیدهها کسانی بودهاند که احتمال انحراف در
مورد این گروهها نمیدادهاند و با ذهن خالی با این جریانها روبرو شده و
دربست تعالیم جدید را پذیرفته و به حال دلدادگی رسیدهاند. تجربه نشان
داده افرادی که ذهنیّت قبلی در مورد غیردینی بودن این عرفانها داشتهاند،
در صورت ارتباط با آنها، اغلب به حالت دلدادگی نرسیدهاند و آسیب جدّی
ندیدهاند. چنین نیازی برای افراد متدین شدیدتر است؛ چراکه دلبستگان به
معارف اسلامی، آن گاه که احتمال انحراف دادهاند، در هیچ جریانی هضم
نشدهاند. برای این گروه کافی است «احتمالِ اصیل نبودن» یک اندیشه مطرح
شود، اگر این احتمال با اطلاع رسانیِ قبلی تقویت شود، مصونیت دوچندان
میشود.
5. اگر چه رهبر انقلاب در سفر به قم در دی ماه سال 1389،
خطر عرفانهای بدلی را گوشزد کردند؛ آن هم نه در جمع خواص، بلکه در بین
توده مردم، طرح این موضوع در میان عموم، نشان از عمومی بودن آسیب دارد و
عمومی بودن آسیب، تدبیر فراگیر و همگانی را میطلبد؛ اما آنچه امروز یک
تهدید جدید محسوب میشود، ورود غیر متخصصان به این حوزه است. هستند کسانی
که به صورتی سطحی با این موضوع آشنا هستند و کم نیستند افرادی که تحلیل
اشتباهی از این جنبشها دارند، اما متأسفانه از طرف بعضی از نهادهای مطرح
دعوت میشوند و به عنوان کارشناس به سخنرانی میپردازند.
تاکنون
جلسات متعدد نقد شیطانپرستی در کشور برگزار شده و بیش از آن که نقد و آسیب
شناسی باشد، تبلیغ و ترویج شیطانپرستی و جریان فراماسونری بوده است.
قبل
از آسیبشناسی، توصیف دقیق و شناخت کامل از یک جریان لازم است. تنها از
یوگا (توصیف یوگا) بیش از 250 عنوان کتاب به زبان فارسی منتشر شده است؛ آن
هم یوگا به عنوان عرفان نه یوگا به عنوان ورزش! یوگا تنها یکی از 30 جریان
فعال معنوی در ایران است. از «وین دایر» تنها 180 عنوان کتاب به زبان فارسی
چاپ شده است (توضیح این که کتابهای وی به زبان اصلی بسیار کمتر از این
تعداد است و بیش از 10 کتاب از «وین دایر» وجود دارد که هر کدام دست کم 10
ترجمه به فارسی دارند)؛ این دو مورد تنها دو نمونه از جریانات معناگرا در
ایران است. آیا کسی که قصد نقد عرفانهای کاذب را دارد میتوانند، بدون
مطالعه این کتابها و آشنایی عمیق با این آموزهها به نقد و آسیبشناسی
معنویتهای وارداتی بپردازد؟
ورود دو گروه به حوزه معنویتهای کاذب آسیبزاست:
اول؛
افرادی که با مبانی دینی آشنا نیستند و خود، بهرهای از معارف اسلامی
ندارند. افرادی که با کلام و فلسفه اسلامی آشنایی دارند، آن گاه که به رصد
آموزههای عرفانهای نوظهور میپردازند، ریشهها را پیدا میکنند و به نقد
زیربناها میپردازند، برخلاف کسانی که آشنایی با متون دینی ندارند و در فهم
آموزهها خود هم دچار آشفتگی میشوند و روبنا با زیربنا اشتباه میگیرند.
از این منظر، ورود فضلای حوزه برای مواجهه با عرفانهای کاذب ضرورت دارد.
دوم
گروههایی که از ماهیتِ معنویت سکولار بیخبرند و شاخصها و ویژگی
معنویتهای غربی را نمیشناسند. امروزه عرفانهای روانشناسی برای خود
ممیزات و مختصاتی دارند و معنویتهای فراروانشناسی به گونه دیگری
مطرحاند. معنویتهای شرقی مبانی مخصوص به خود دارند و عرفانهای جادویی
آموزههایی متمایز از دیگر معنویتها.
با لحاظ نکات بالا روشن
میشود، اگر کسی بخواهد در این موضوع به تحلیل و آسیبشناسی بپردازد، باید
دستکم 400 جلد از کتابهای معنویتهای بدلی را مورد تتبع قرار داده باشد
که یک زمان پژوهشی 4 ساله زمان مفید نیاز دارد.
تاکنون جمعی از
فضلای حوزه در این موضوع تتبعات و پژوهشهای خوبی داشتهاند و در قالب
مؤسسه بهداشت معنوی دورههای را برای خواص برگزار کردهاند و تلاشهای قابل
تقدیری را به سامان رساندهاند و مراجع عظام همچون آیتالله مکارم شیرازی
و صافی گلپایگانی این حرکت را تأیید و از آن تقدیر کردهاند، اما فراموش
نکنیم که این حرکت در اول راه خویش است و باز لازم است فضلا و اندیشمندان
به صورتی تخصصی وارد شوند و ابتدا به رصد دقیق و سپس به نقد و معرفی
آسیبها بپردازند.
ارگانهای فرهنگی همچون سازمان تبلیغات اسلامی،
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان ملی جوانان، معاونت فرهنگی دانشگاهها و
آموزش و پرورش لازم است برای نیروهای برجسته فرهنگی خود، کارگاههای فشرده
آشنایی با عرفانهای کاذب برگزار کنند که از شناخت اولیه جنبشهای معنوی
نوظهور بیبهره نباشند و ناخواسته مروج و مبلغ این آموزهها نشوند.
عناصر فرقه وهابیت در اطراف قبرستان مقدس بقیع در مدینه کتابی موهن علیه
مقدسات شیعیان به زبان فارسی در میان زایران ایرانی توزیع میکنند!
به
گزارش فارس، عناصر فرقه وهابیت اخیراً در اقدامی موهن، کتابی را در بین
زائران ایرانی مدینه توزیع میکنند که در آن گستاخیهای وقیحانهای علیه
اهلبیت عصمت و طهارت (ع) مطرح شده است.
در این کتاب که نام آن
"دروغ بزرگ" است، روایات و اعتقادات شیعیان درباره صدیقه طاهره حضرت زهرا
(س) و امام زمان (عج) با استفاده از روایات مجعول وهابیت مورد تمسخر و
فحاشی قرار گرفته است.
این کتاب که به زبان فارسی منتشر شده، فقط شیعیان ایرانی که برای سفر حج عازم عربستان سعودی شدهاند را مورد هدف قرار داده است.
این
عناصر وهابی با خودروهای ارگانهای رسمی حکومت آلسعود معمولاً در ساعات
منتهی به زمان برگزاری نماز جماعت در مسجدالنبی، در اطراف بقیع اقدام به
توزیع این کتاب در بین زایران ایرانی میکنند.
هنوز مسئولان ذیربط ایرانی به این اقدام موهن عربستان سعودی واکنشی نشان ندادهاند.
توزیع این کتاب که در چندین قطع مختلف چاپ شده، همزمان با تشدید آزار و اذیت زایران ایرانی در اماکن زیارتی عربستان صورت گرفته است.
روزنامه صهیونیستی هآرتص در مطلبی با اشاره به مقاله یک ژنرال سعودی از
مشترکات دو رژیم سعودی و رژیم صهیونیستی برای نزدیکی بیش از پیش به یکدیگر
علیه آنچه دشمن مشترک یعنی ایران خوانده شد، سخن میگوید.
به گزارش
فارس، روزنامه صهونیستی "هاآرتص" در مقالهای به قلم "آمیر اورن"، نویسنده و
تحلیلگر صهیونیست به سفر اخیر شاهزاده "سلمان بن عبد العزیز"، وزیر دفاع
سعودی به آمریکا و دیدار وی با همتای آمریکایی خود و همچنین رئیس جمهور این
این کشور میپردازد و تحلیلی از اهداف این سفر غیرمنتظره و پیشبینی نشده
ارائه میدهد.
هاآرتص در اینباره مینویسد: شاهزاده سلمان، وزیر
دفاع عربستان هفته گذشته مهمان "لئون پانتا"، همتای آمریکایی خود و نیز
"باراک اوباما"، رئیس جمهوری آمریکا بود تا ضمن دیدار با آنها درباره
موضوعات مورد علاقه بحث و تبادل کند، بالطبع موضوع ایران، انقلاب مردم
بحرین - همسایه عربستان و پایگاه ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا در خلیج
فارس - از جمله موضوعات مورد بحث در دیدار وزیر دفاع عربستان با مسئولان
آمریکایی بود.
این روزنامه صهیونیستی در ادامه مینویسد: مردی (وزیر
دفاع عربستان) که هم اکنون سومین شخصیت خاندان سعودی است، ممکن است در
زمانی نه چندان دور به رأس هرم قدرت در عربستان تبدیل شود، چرا که او در
مقایسه با برادر ناتنیاش "عبدالله بن عبد العزیز" 89 ساله، پادشاه و
شاهزاده "نایف بن عبد العزیز"79 ساله، ولیعهد جوانتر و از نظر جسمانی
سالمتر به نظر می رسد.
پس از آن هاآرتص به درآمدهای کلان نفتی
عربستان سعودی و سرازیر شدن آنها به جیب خاندان حاکم و شاهزادگان سعودی
اشاره میکند و میافزاید: 5 میلیون و 500 هزار نفر از جمعیت 27 میلیونی
عربستان دارای تابعیت سعودی و به تبع آن شناسنامه سعودی نیستند، 30 درصد
جوانان این کشور نیز بیکار و 20 درصد از مردم عربستان از سواد خواندن و
نوشتن محروم هستند.
به نوشته این روزنامه صهیونیستی، این پیامی
بسیار قابل مهم برای اسرائیل است که مقاله یک ژنرال سعودی منتشره در یک
مجله نظامی آمریکایی سالها پیش به آن اشاره داشت و میافزاید: این ژنرال
سعودی از خاندان آلسعود حاکم بر عربستان است که در مقاله خود دیدگاه
محافظهکارانه حاکم بر خاندان سعود را بیان میکند.
این ژنرال
عربستان سعودی 10 سال پیش در مقاله خود نوشت که اگر اسرائیل در مسیر سازش
براساس طرح امیر عبدالله گام بردارد، عربستان نیز باید آمادگی خود را برای
صلح با اسرائیل اعلام کند و از این طریق بر دیدگاه سایر کشورهای جهان عرب
نیز تاثیر بگذارد.
به نوشته هآرتص، این ژنرال سعودی مجددا گام دیگری
رو به جلو برداشت، هنگامیکه از "شیمون پرز"، رئیس رژیم صهیونیستی تمجید
کرد و از اسرائیلیها و فلسطینیها و عربها خواست، از طریق اینترنت و در
زمینههای مختلف مانند ورزش و عکاسی و امور دیگر با یکدیگر آشنا شده و با
یکدیگر ارتباط برقرار کنند، زیرا چه بسا این وضعیت زمینهساز برقراری صلح
در خاورمیانه در آینده باشد و در این شرایط باید عربها و اسرائیلیها از
وسایل ارتباط جمعی برای همزیستی مسالمتآمیز خود استفاده کنند و به اعتقاد
هاآرتص این تلاشها شایسته حمایت و پشتیبانی است، چراکه بیانگر بخشی از
سیاست امنیتی پیشرفته و به روز عربستان سعودی است.
سپس این روزنامه
صهیونیستی میافزاید: این فرد کسی نیست جز ژنرال شاهزاده "نایف بن احمد آل
سعود" که دارای مدارک دانشگاهی بیشمار از دانشگاه کمبریج و جرج تاون و
کارشناس برنامهریزی استراتژیک و عملیات ویژه و جنگ الکترونیک است.
وی
هنگامیکه در دانشگاه امنیت ملی واشنگتن به تحصیل مشغول بود، با افرادی
چون "زئیف شنیر"، افسر نیروی هوایی اسرائیل همدوره بود، کسی که هم اکنون
افسر ذخیره ارتش است، در حالیکه پس از پایان تحصیل و اخذ مدرک به ریاست
یگان تجهیزات و پشتیبانی نیروی هوایی اسرائیل منصوب شد و اکنون ریاست شعبه
تجهیزات ویژه سرویسهای امنیتی اسرائیل را برعهده دارد.
روزنامه
هآرتص ادعا میکند که شاهزاده نایف بن احمد نسبت به اوضاع اجتماعی عربستان
بسیار هوشیار و در عین حال حساس است، چراکه در مقالهای که در سال 2002 در
فصلنامه وابسته به دانشگاه امنیت ملی چاپ و منتشر شد، بر لزوم مدرنیزه کردن
ارتش عربستان سعودی و خرید تسلیحات پیشرفته تاکید کرد، اما در عین حال
درباره افزایش مورد انتظار جمعیت در عربستان و لزوم توجه به نیازهای
اجتماعی این جمعیت مانند مسکن، آموزش و بهداشت نیز سخن گفت و هشدار داد، در
صورتیکه حکام سعودی به افکار عمومی توجه نکنند، اعتماد مردم نسبت به خود
را از دست خواهند داد.
به نوشته روزنامه هاآرتص، این ژنرال سعودی طی
ماهجاری در مقالهای که در فصلنامه یاد شده به چاپ رسید به بررسی
اعتراضهای اجتماعی جاری در اسرائیل پرداخت، تحت این عنوان که این
اعتراضها ذهن مسئولان سعودی را به خود مشغول کرده است.
این ژنرال
سعودی پس از آن در مقاله خود به این نکته اشاره میکند که عربستان سعودی
خود را برای مقابله با "بهار عربی" آماده کرده است و میخواهد از
اعتراضهایی که تابستان گذشته در اسرائیل روی داد و همچنین ناآرامیهای اوت
در انگلیس درس عبرت بگیرد.
این ژنرال سعودی، مقامات مسئول در
عربستان سعودی تحولات جاری در اسرائیل را به دقت زیر نظر دارد، چراکه آن را
آزمونی برای فهم و درک میزان تاثیرگذاری وسایل ارتباط جمعی در برگزاری
اعتراضهای مسالمتآمیز به شمار میآورد، تحولاتی که میتواند تاثیرات
چشمگیری بر سیاست امنیتی یا اقتصادی یک کشور بگذارند.
بنابر ادعای
هاآرتص نایف تلاش میکند، به خوانندگان خود القا کند که در عربستان بر
اینترنت و توئیتر و فیس بوک نظارت حکومتی وجود دارد و و زیر ساختهای قضایی
ایجاد شده در عربستان در این زمینه مشابه نمونههای آن در کشورهای غربی و
بزرگترین جامعه دمکراتیک جهان، یعنی هند است و به معارضان اسرائیلی نسبت
به رسیدن و پای گذاشتن بیگانگانی هشدار میدهد که در قالب کاروانهای آزادی
و سفرهای هوایی وارد اسرائیل میشوند و آنها را تحریک میکنند.
نایف
تاکید میکند: منظور وی از آنچه گذشت این است که رهبران غرب هیچگاه
نمیخواهند شاهد روزی باشند که فعالان اجتماعی از طریق همین صفحات اینترنتی
تنظیم کننده اعتراضهای مردمی در ریاض یا جنین باشند، چراکه به خوبی
میدانند، فروپاشی عربستان یا اسرائیل به نحوی فروپاشی غرب را نیز به دنبال
خواهد داشت و به همین دلیل است که کشورهای غرب صفحات اینترنتی خود را
کنترل میکند.
اینجاست که گویی این ژنرال سعودی کلید نجات خود و
رژیمش را مییابد و در این راستا به سراغ مشترکات رژیم سعودی و رژیم
صهیونیستی میرود که در دشمن مشترک یعنی ایران و حامی مشترک یعنی آمریکا
نمود پیدا میکند.
به همین منظور هاآرتص ، خواهان گشودن باب گفتگو
مذاکره میان اسرائیل و عربستان سعودی میشود و توضیح میدهد که در گام اول
این مذاکرات و گفتوگوها چه بسا میان شخصیتهای نظامی همچون نایف صورت گیرد
که این در این صورت این گفتوگو به نفع طرفین بوده و به پیشبرد روند سازش
سیاسی در منظقه نیز کمک خواهد کرد.
شرور "عبدالجلیل قنبر زهی" معروف به مولوی صلاح الدین همراه با "حمزه ملازهی" معاون گروهک، متخصص و متولی تهیه و تولید بمب و عامل بمب گذاری متعدد، در حال وارد کردن بمب به ایران برای انجام عملیات تروریستی، در مناطق مرزی پاکستان به هلاکت رسیدند.
ه گزارش خبرگزاری دولتی سوریه (سانا) این افراد پس از تحویل سلاحهایشان و
تعهد دادن درباره این که دیگر اقدام خشونتباری علیه غیرنظامیان و دولت
انجام نمیدهند، آزاد شدند.
از زمان آغاز ناآرامیهای سوریه، دولت این
کشور تاکنون صدها تن از زندانیانی را که "دستشان به خود مردم این کشور
آلوده نبوده"، آزاد کرده است.
دولت سوریه در نوامبر ۲۰۱۱ در تلاش
برای کاهش ناآرامیها، شماری از افرادی که خود را تسلیم کرده بودند، آزاد
کرده است. اندکی پس از آن، ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا
به گروههای مسلح سوریه پیشنهاد کرد که به پیشنهادات صلح دولت دمشق گوش
ندهند و سلاحهای خود را زمین نگذارند.
سوریه از اواسط مارس ۲۰۱۱
صحنه ناآرامیهایی است که از سوی دولتهای غربی و همپیمانان عرب آنها
حمایت میشود. صدها نفر از مردم از جمله تعداد زیادی از نیروهای امنیتی
سوری در این ناآرامیها جان خود را از دست دادهاند.
غرب و مخالفان
سوریه دولت این کشور را به کشتار معترضان متهم میکنند؛ این درحالی است که
دمشق گروههای تروریستی مسلح و خرابکاران را عامل ناآرامیها میداند.