درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

عزیز دلم...

از کوچه ها که می گذرم...


کو چه ی آشنا ولی غریب...


ناگاه...


پــــــــهلویم درد می گیرد




حادثه ای غریب

رد دستی بر صورت یاس کبود
ومردی غریب ...



گریه نکن...

آقا...



دلتنگم...


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد