درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

سیره حکومتی امام زمان (عج)

بعد از ظهور امام زمان(علیه السلام) عدّه اى علیه آن حضرت وارد جنگ مى شوند و سعى خواهند کرد تا از تشکیل حکومت عدل الهى بر روى زمین ـ که وعده ى آن، از سوى انبیا و امامان(علیهم السلام) داده شده است ـ جلوگیرى کنند. امام(علیه السلام) ابتدا، آنان را به راه حق دعوت خواهد کرد و اگر قبول نکردند، با آنان وارد کارزار مى شود و هرگونه فساد و کژى را نابود خواهد کرد. دوران پس از ظهور حضرت مهدى (عج) بدون شک، والاترین و شکوفاترین فصل تاریخ انسانیت است. آن دوران، دورانى است که وعده‌هاى خداوند درباره ى خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان و وارثت صالحان، عملى مى گردد و جهان با قدرت الهى آخرین پرچمدار عدالت و توحید، صحنه‌ى شکوه مندترین جلوه‌هاى عبادت پروردگار مى شود.
   

  • سیره حکومتی امام زمان (عج)

دوران پس از ظهور حضرت مهدى (عج) بدون شک، والاترین و شکوفاترین و ارج مندترین، فصل تاریخ انسانیت است. آن دوران، دورانى است که وعده هاى خداوند درباره ى خلافت مؤمنان و امامت مستضعفان و وارثت صالحان، عملى مى گردد و جهان با قدرت الهى آخرین پرچمدار عدالت و توحید، صحنه ى شکوه مندترین جلوه هاى عبادت پروردگار مى شود. در احادیث مختلف، گوشه هایى از عظمت آن دوران به تصویر کشیده شده است. ما، با استفاده از این احادیث، برخى از کارهایى را که امام زمان (عج) براى ایجاد جامعه اى متکامل و ایده ال، انجام مى دهند، اشاره مى کنیم:


1 - حاکمیت اسلام در سراسر هستى


بعد از ظهور امام زمان(علیه السلام) عدّه اى علیه آن حضرت وارد جنگ مى شوند و سعى خواهند کرد تا از تشکیل حکومت عدل الهى بر روى زمین ـ که وعده ى آن، از سوى انبیا و امامان(علیهم السلام) داده شده است ـ جلوگیرى کنند. امام(علیه السلام) ابتدا، آنان را به راه حق دعوت خواهد کرد و اگر قبول نکردند، با آنان وارد کارزار مى شود و هرگونه فساد و کژى را نابود خواهد کرد.

امام باقر(علیه السلام) در تفسیر آیه ى (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ);(1) مى فرماید: تأویل این آیه، هنوز نیامده است... پس زمانى که تأویل آن فرا رسد، مشرکان کشته مى شوند، مگر موحّد شوند و شرکى باقى نماند.(2) و در حدیث دیگرى مى فرماید: با مشرکان جنگ مى کنند تا این که موحّد شوند و شریکى براى خدا قرار ندهند. چنان (امنیتى حاصل) مى شود که پیر زن کهنسال، از مشرق به مغرب مى رود، بدون آن که کسى جلوى او را بگیرد.(3)

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: إذا قام القائم لایبقى أرض إلّا نودى فیها شهاده أنْ لا إله إلّا الله و أنّ محمّداً رسول الله;(4) زمانى که قائم(علیه السلام) قیام کند، هیچ سرزمینى نمى ماند، مگر این که نداى شهادتین (لا إله إلّا الله و محمّد رسول الله) در آن طنین اندازد.



2 - احیاى قرآن و معارف قرآنى

امیرالمؤمنین(علیه السلام) با اشاره به قیام حضرت مهدى (عج) مى فرماید: کأنّی أنظر الى شیعتنا بمسجد الکوفه و قد ضربوا الفساطیط یعلّمون الناس القرآن کما اُنزل;(5) گویا شیعیان ما اهل بیت(علیه السلام) را مى بینم که در مسجد کوفه گرد آمده اند و خیمه هایى برافراشته اند و در آن ها قرآن را آن چنان که نازل شده است، به مردم یاد مى دهند. بنابراین، محور حرکت نهضت جهانى امام مهدى، قرآن است و آن حضرت با تعلیم قرآن، آن را سرمشق زندگى انسان ها قرار خواهند داد. حضرت على(علیه السلام) در بیان احوال زمان ظهور امام مهدى (عج) مى فرماید: (امام مهدى) هواى نفس را به هدایت و رستگارى برمى گرداند، زمانى که مردم هدایت را به هواى نفس تبدیل کرده باشند، و رأى را به قرآن برمى گرداند، زمانى که مردم قرآن را به رأى و اندیشه مبدل کرده باشند.(6)


3 - گسترش عدالت و رفع ستم


مهم ترین شاخص قیام امام مهدى (عج) که تقریباً در اکثر روایات مربوط به آن حضرت ذکر شده است، ریشه کن ساختن ظلم و ستم و فراگیر کردن عدل و قسط در سراسر گیتى است، به گونه اى که مى توان ادعا کرد که جمله ى «یملأ الأرضَ قسطاً وعدلا کما ملئت ظلماً و جوراً» که در اکثر احادیث ذکر شده، هم تواتر لفظى دارد و هم تواتر معنوى. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) مى فرماید: قیامت بر پا نمى شود، مگر این که مردى از اهل بیت من که اسمش شبیه اسم من است، حاکم شود و زمین را پر از عدل و قسط کند، همان گونه که پر از ظلم و جور شده بود.(7)


4 - گرایش دوباره به اسلام حقیقى


بعد از وفات پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلّم) و واقعه ى سقیفه بنى ساعده، خلفا سعى کردند با منع نقل و تدوین احادیث پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) از روشن شدن جایگاه اهل بیت(علیه السلام) ـ که به عنوان مفسران دین اسلام و ثقل اصغر نقش هدایت جامعه را داشتند ـ جلوگیرى کنند و همین امر موجب شد تا انحرافات و گمراهى هایى که دامن گیر سایر ادیان شده بود، در میان مسلمانان نیز شیوع یابد و برخى عناصر یهودى و مسیحى، با کمک دستگاه خلافت، اسلام را مطابق سلیقه ى خود و مناسب با منافع حاکمان توجیه و تفسیر کنند و موجب جدایى هر چه بیش تر مردم از اهل بیت(علیهم السلام) شوند. افرادى مانند تمیم دارى، وهب بن منبه، کعب الاحبار، ابوهریره، عروة بین زبیر، عبدالله بن عمر، ... با تفسیرهایى که بیش تر با هواهاى نفسانى و خواسته هاى حاکمان مطابقت داشت از همان آغاز، موجب بروز برخى انحرافات و بعدها ایجاد فرقه هاى کلامى در زمان هاى بعد و... شدند و مردم را از چشمه ى علم اهل بیت(علیه السلام) محروم ساختند. به همین دلیل، آن گاه که امام زمان(علیه السلام) قیام مى کند، به پیراستن دین اسلام از انحرافات و پیرایه هایى خواهد پرداخت که از سوى منحرفان بر دین اسلام تحمیل شده است و مردم را به اسلامى که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلّم) آن را ابلاغ کرده بود، دعوت خواهد کرد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: زمانى که حضرت قائم(علیه السلام) قیام مى کند، مردم را مجدداً به اسلام فرا مى خواند و به امرى هدایت مى کند که فراموش شد و جمهور از آن منحرف شده اند...(8)


5 - فراوان شدن نعمت هاى دنیوى


یکى از مطالب مهم که در احادیث مربوط به امام زمان (عج) بر آن تأکید شده است، وفور نعمت هاى مادّى در زمان حکومت امام مهدى(علیه السلام) است. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلّم)مى فرماید: ... یظهر الله له کنوز الأرض و معادنها; خداوند، گنج هاى زمین و معادن آن را براى امام مهدى (عج) ظاهر خواهد کرد.(9) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل شده که فرمود: ...هنگامى که قائم ما قیام کند، آسمان، باران خود را فرو خواهد ریخت و زمین، گیاهان خود را خواهد رویانید... به گونه اى که زن، میان عراق و شام راه خواهد رفت و همه جا بر روى گیاه پا خواهد گذاشت... .(10)


6 - عمران و آبادى

امام زمان(علیه السلام) علاوه بر هدایت دینى، اجتماعى، سیاسى، به امور دنیوى نیز رسیدگى مى کند و به عمران و آبادى شهرها و روستاها خواهد پرداخت. امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: فلا یبقى فی الأرض خراب الّا عُمَّر;(11) بر روى زمین، هیچ خرابى نخواهد بود، مگر این که آباد خواهد شد. مفضّل از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که آن حضرت فرمود: هنگامى که قائم آل محمد(علیهم السلام) قیام کند، در پشت کوفه، مسجدى بنا خواهد کرد که هزار در دارد و خانه هاى کوفه به نهر کربلا متصل خواهد شد.(12) در حدیث دیگرى نقل شده که امام مهدى(علیه السلام)راه ها را وسیع مى کند، آب هاى ناودان ها و فاضلاب ها را که به راه هاى عمومى مى ریزد، قطع مى کند و چیزهایى را موجب راه بندان مى شوند، رفع مى کند. خلاصه، امور شهرى را سامان خواهد داد.(13)


7 - تکامل علمى و عقلى مردم


امام مهدى (عج) با نهضت خود، درهاى رحمت را باز مى کند و موجب تکامل علوم و صنایع خواهد شد و علوم، چنان رشد و گسترش خواهد یافت که همه شگفت زده خواهند شد. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: علم، بیست و هفت حرف است. تمام آن چه انبیا آورده اند، دو حرف است و مردم، تا امروز، بیش از آن دو حرف نمى شناسند. هنگامى که قائم ما(علیه السلام)قیام کند، بیست و پنج حرف را مى آورد و بین مردم توسعه خواهد داد و به دو حرف قبلى اضافه خواهد کرد تا بیست و هفت حرف کامل شود.(14)

این حدیث، نشانه ى سرعت و شتاب زدگى و گسترش و توسعه ى علوم در میان مردم است که به دست امام مهدى (عج) صورت خواهد گرفت، به گونه اى که در مدّت حکومت آن حضرت، مردم، بیش از دَه برابر آن چه را از زمان خلقت تا زمان قیام آن حضرت از علم به دست آورده بودند، به دست خواهند آورد.

در روایت دیگرى امام باقر(علیه السلام) مى فرماید: هنگامى که قائم ما قیام کند، دست خود را بر روى سر بندگان خواهد گذاشت و بدین وسیله، عقل هاى آنان جمع مى شود و اخلاقشان کامل مى شود.(15) از مجموع احادیث، استنباط مى شود که براى انسان، در دوره ى حکومت امام مهدى (عج) تمام ایده آل ها و آرزوهاى حقّى که دارد و ممکن است که بر آن ها دست بیازد، تحقّق خواهد یافت و از نظر علمى، اخلاقى، اقتصادى، امنیتى، ... به کمال مطلوب خود، خواهد رسید.



پی نوشتها :


1 . انفال: 39.
2 . بحارالأنوار، ج 52، ص 378.
3 . همان، ج 52، ص 343.
4 . همان، ج 52، ص 340.
5 . همان، ج 52، ص 366.
6 . نهج البلاغه، ترجمه و شرح علینقى فیض الاسلام، خ 138، ج 3، ص 424، مرکز نشر آثار فیض الاسلام.
7 . بحارالأنوار، ج 51، ص 81.
8 . بحارالأنوار، ج 51، ص 30.
9 . بحارالأنوار، ج 52، ص 323.
10 . بحارالأنوار، ج 52، ص 322.
11 . همان، ج 52، ص 191.
12 . همان، ج 52، ص 337.
13 . همان، ج 52، ص 339.
14 . بحارالأنوار، ج 52، ص 336.
15 . همان.


منبع : اندیشه قم

اولین خطبه حضرت مهدی (عج) در صبح شنبه عاشورای موعود

 صبح شنبه عاشورای موعود که بناست حضرت مهدی(عج) ظهور کنند، وارد مسجدالحرام می شوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا می آورند و پس از دعا به درگاه الهی به نزدیک کعبه رفته و با تاکید بر حجرالاسود رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخی خویش را پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم (ص) و خاندان بزرگوارشان سلام الله علیهم اجمعین ایشان بیان می کنند. حضرت حجت(عج) پس از قرائت دو رکعت نماز در مسجدالحرام رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخی خویش را بیان می کنند.

 صبح شنبه عاشورای موعود که بناست حضرت مهدی(عج) ظهور کنند، وارد مسجدالحرام می شوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا می آورند و پس از دعا به درگاه الهی به نزدیک کعبه رفته و با تاکید بر حجرالاسود رو به جهانیان کرده و اولین خطبه تاریخی خویش را پس از حمد خداوند و سلام و صلوات بر آستان با عظمت پیامبر اکرم (ص) و خاندان بزرگوارشان سلام الله علیهم اجمعین ایشان بیان می کنند.

مهدی موعود چنین بیان می کنند: ای مردم! ما برای خداوند یاری می طلبیم و کیست که ما را یاری کند. آری ما خاندان پیامبرتان محمد مصطفی (ص) هستیم و سزاوارترین مردم نسبت به خدا و ایشان.

هر کس با من در رابطه با آدم محاجه کند من سزاوارترین مردم نسبت به اویم و همین طور راجع به نوح، ابراهیم و محمد (ص) و دیگر پیامبران و کتاب خداوند که به هر کدام از دیگر مردم اولی هستم.

مگر خداوند متعال در کتابش نفرموده است: "به درستی که خداوند آدم، نوح، خاندان ابراهیم (ع) و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید، خاندانی که برخی از آنها از بعضی دیگرند و خداوند شنوا و داناست."

من بازمانده آدم، ذخیره نوح، برگزیده ابراهیم و عصاره وجود محمد (ص) هستم. هر کس درباره سنت رسول الله (ص) با من محاجه کند، من سزاوارترین مردم نسبت به آن هستم.

هر که امروز کلام مرا می شنود، به خداوند متعال قسم می دهم که به غایبان برساند، به حق خداوند متعال و رسول گرامیش و حق خودم از شما می خواهم که من حق قرابت و خویشاوندی رسول الله (ص) را بر گردن شما دارم که شما ما را یاری کنید و در مقابل آنها که به ما ظلم می کنند، حمایت کنید که اهل باطل به ما دروغ بستند.

از خدا بترسید و خدا را درباره ما در نظر داشته باشید، ما را خوار نکنید و یاریمان کنید تا خداوند متعال شما را یاری کند.

سپس حضرت دست هایشان را به آسمان بلند کرده و با دعا و تضرع این آیه را به درگاه الهی عرضه می دارند. "امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء؛ کیست آن که وقتی شخص مضطر دعایش کند، او را پاسخ داده و بدی را از او برطرف کند."

منبع:
کتاب شش ماه پایانی، نوشته مجتبی الساده، ترجمه محمود مطهری نیا.

انقلاب مهدى و دگرگونى روابط اجتماعى

محمد حکیمى



قرآن کریم در آیاتى چند که به چگونگى‏هاى انقلاب آخرالزمان پرداخته‏است معیارها و محورهایى را تبیین کرده است که بسیار با اهمیت و درخور تامل است: یکى از این محورها حاکمیت طبقه فرودست و مستضعف است. در طول تاریخ انسان همواره و همیشه (به‏جز دوران کوتاهى، آن هم در جوامعى خاص و نه فراگیر و جهانى) مراکز قدرت مالى، سیاسى و نظامى در دست طبقات مستکبر و برترى‏طلب و سلطه‏طلبان اجتماعى بوده است که با دستیازى به منابع ثروت و کالاها و مواد، سلطه خود را بر خلق خدا استوار مى‏ساختند و انسانها را به دلخواه خود به کار مى‏کشیدند و برده خویش مى‏ساختند. طبق وعده‏هاى قرآنى این جریان ناهنجار به‏طور اصولى و واقعى و نه شعارى و ادعایى، در انقلاب نهایى تاریخ، ره نیستى مى‏پوید و طبقه قدرتمند از اریکه قدرت به زیر افکنده مى‏شوند و فرودستان و ضعیف نگه‏داشته‏شدگان مراکز قدرت را در دست مى‏گیرند و براستى محرومان حاکم مى‏گردند و آرزوى دیرینه همه مصلحان و انسان دوستان و پیامبران، تحققى راستین مى‏یابد. این انقلاب که به سود طبقه مستضعف صورت مى‏پذیرد، چون انقلاب و رستاخیز قیامت است. چنانکه در قیامت‏براستى نیکان و انسانهاى انسان به منزلت و جایگاه شایسته خویش دست مى‏یابند و ناانسانهاى انسان‏نما سقوط مى‏کنند و به کیفر مى‏رسند چنانکه قرآن این ویژگى قیامت را نیک تبیین کرده است «خافضة رافعة‏» (1)

انقلاب قیامت، گروهى را بالا مى‏برد و فراتر از گروهها و طبقات قرار مى‏دهد و گروهى را از اریکه قدرت به پایین مى‏کشد و زیردست مى‏سازد; انقلاب جهانى و نهایى موعود آخرالزمان نیز چنین است و بدون هیچ کمى و کاستى و یا سهل‏انگارى و چشم‏پوشى، سلطه‏طلبان قدرتمند را به زیر مى‏افکند و فرودستان محروم را بر مراکز قدرت حاکم مى‏سازد.

در انقلاب، نهایى انقلابیون به خاطر معیارهاى دقیق الهى که بر جان و روان آنها حاکم است و دین‏باورى راستینى که در ژرفاى روحشان نفوذ کرده است، هیچ‏گاه از راه اصلى و الهى خویش غافل نمى‏مانند و جهت‏حرکت‏خود را عوض نمى‏کنند. بنابراین مشکل اصلى انقلابهاى تاریخ که پس از رسیدن به قدرت، گذشته خویش را پس پشت مى‏افکنند و به همه معیارها و اصول انقلاب خود پشت مى‏کنند، پیش نمى‏آید و طبقه فرودست انقلابى همواره انقلابى مى‏ماند.

این انقلاب که در انتظار بشریت است و بشریت نیز در انتظار آن است در این آیه از قرآن مطرح گردیده است:

«و نرید ان نمن على‏الذین استضعفوا فى الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین‏» (2)

ما مى‏خواهیم تا به مستضعفان زمین نیکى کنیم یعنى آنان را پیشوایان سازیم و وارث براى زمین.

در این رخداد عظیم تاریخ انسان، حقیقتى که همواره به آن وعده داده شد و هیچ‏گاه لباس واقعیت نپوشید و به عینیت نرسید; آشکار مى‏گردد و عینیت مى‏یابد. در پرتو این دگرگونى بنیادین که جوهرى انقلابى دارد، ماهیت روابط اجتماعى دگرگون مى‏شود و تحولى اصولى مى‏یابد. یعنى روابط ناسالم انسان با انسانهاى دیگر و با طبیعت دگرگون مى‏شود حتى بسیار بالاتر و در گستره‏اى عظیم‏تر. رابطه انسان با خدا و با خود نیز تحولى ژرف مى‏یابد. یعنى انسان براستى بنده خدا و فرمانبر او مى‏شود و در پرتو تعالیم خالص و ناب آن معلم و مربى الهى توحید راستین آموزش داده مى‏شود و از توحیدهاى ناخالص فلسفه‏ها و عرفانهاى بشرى جدا مى‏شود و راه مستقیم الهى روشن مى‏گردد و خداشناسى و خدایابى به اوج شکوفایى مى‏رسد و این معناى انقلاب راستین در رابطه انسان با خداست.

نیز رابطه انسان با خود و چگونگى درک و دریافت‏خود و کیفیت احساس از خود و نیروها و استعدادهاى خود، تحولى بنیادین مى‏یابد و انسان به ارزش والاى خویش، به جایگاه و منزلت انسانى و به چکاد فرازمندى که ممکن است دست مى‏یابد و به گستره نیروهاى نهفته در درونش، پى‏مى‏برد و نقدینه استعدادها و روح و جسم خویش را در راه رشد اهداف پوچ و گذرا نمى‏نهد و به جستجوى حقایق ژرف و جاودانه وجود روى مى‏آورد و به جوهر هستى دست مى‏یابد و این انقلاب در رابطه انسان با خود خویشتن است .

ما در انقلابهاى بشرى، چنین دگرگونیهایى در این قلمروها نمى‏یابیم. همچنین در رابطه انسان با انسانهاى دیگر، که از مشکلات اصلى زندگى اجتماعى است، انقلابى راستین رخ مى‏دهد و روابط سلطه‏طلبانه و استثمارى به روابط برادرانه و حق‏شناسانه تبدیل مى‏شود. در آن دوران دیگر انسانى حق انسانى را پایمال نمى‏کند و کسى در قلمرو جامعه انسانى، مورد استثمار قرار نمى‏گیرد و هر انسانى هرچند ضعیف و ناتوان به حقوق خویش بدون هیچ مانعى دست مى‏یابد. لازمه تفکیک‏ناپذیر حاکمیت مستضعفان همین است. گرچه انقلابهاى بشرى این چگونگى را وعده داده‏اند; اما در ظرف عینیت و عمل چندان تحقق نیافته است و یا تحققى فراگیر و پایدار نداشته است. آن دورانى که این وعده انسانى، بى‏کم و کاست در متن زندگیها نمودى آشکار خواهد داشت و فراگیر و همگانى خواهد شد; در دوران حاکمیت مستضعفان است و معناى حاکمیت مستضعفان که وعده الهى در انقلاب آخرالزمان است همین است.

انسان در رابطه خود با طبیعت نیز همواره راه ناهنجارى را پیموده و به استفاده بى‏رویه و نابهینه دست زده است و ناهنجارى در رابطه با طبیعت از جهاتى رخ داده است.

نخست اینکه در گذشته و اکنون اجتماعات انسانى، طبقات با در دست‏داشتن امکانات و ابزارهاى مناسب، بیش از اندازه از منابع طبیعى بهره‏بردارى کرده و به شادخوارى و اسراف رو مى‏آورند و به تعبیر قرآن اهل اسراف و زیاده‏روى مى‏شوند و این روش در زندگى به‏طور طبیعى موجب محرومیت گروههاى زیادى در جامعه مى‏گردد. زیرا که منابع و کالاها محدود است و شادخواریها موجب کمبود مى‏گردد واین موجب محرومیت افراد و طبقاتى است. مثلا آبهاى شیرین کاملا محدود است، مواد شایسته براى تغذیه انسان، محدود است و بدینسان. و هرگاه طبقات مرفه بر اساس رابطه ظالمانه با محیط و طبیعت‏به بهره‏بردارى بى‏رویه و لذت‏پرستانه، به مصرف زیاد روى آورند ظلم و زیان جبران‏ناپذیرى به یست‏سالم دیگر انسانها وارد مى‏سازند و انقلابهاى فراگیر و اصولى باید در نوع این رابطه دگرگونى پدید آورند و به تصحیح آن همت گمارند به طورى که زیربناى بسیارى از روابط درست دیگر است و بدون تصحیح آن روابط ظالمانه دیگر تصحیح نمى‏شود.

دیگر اینکه انسانهاى متمکن که به قدرت سرمایه و ابزار مجهزند به استفاده نابهینه و ویرانگر از منابع طبیعى دست مى‏زنند و این استفاده نابهینه بر اساس محدودیت منابع، زمینه‏ساز بیدادى خانمانسوز بر همه بشریت مى‏گردد. زیرا که زمین مادر هستى و مهد و گهواره زیست مناسب همه افراد انسانى است و با بهره‏بردارى بهینه و صرفه‏جویانه زیست‏بومى مناسب‏براى‏همه‏انسانها خواهد بود و کالاها و مواد آن به همه انسانها مى‏رسد و نیاز همگان را بر مى‏آورد; لیکن با استفاده نابهینه و تخریب طبیعت، محیط زیست ناسالم مى‏شود و کالاها و منابع آن نیز پاسخگوى نیاز همگان نخواهدبود.از این رو، ظلمى‏فراگیر رخ‏مى‏دهد که موجب تباهى و نابسامانى در زیست اکثریت جامعه بشرى مى‏گردد آنچنان که امروزه این حقیقت تلخ، بروشنى مشهود است و به صورت فاجعه بشرى در سطح اجتماعات انسانى درآمده است.

در دوران حاکمیت مستضعفان این دو جریان انحرافى از ریشه مى‏خشکد، زیرا روحیه استضعاف و استضعاف‏گرایى و حاکمیت این قشر، سدى آهنین بر سر راه هر ستم و ناروایى است و این دو ناهنجارى و ناروایى که یکى در مصرف افزون از حد و دیگرى استفاده نابهینه از منابع و در نتیجه ویرانى و تباهى محیط زیست انسانها است، با ماهیت‏حاکمیت مستضعفان ناسازگار است و در آن دوران و با انقلاب راستینى که در رابطه انسان با طبیعت و با نعمتهاى الهى رخ مى‏دهد، طبقه حاکم از هر گونه استفاده زیاد و نابهینه دورى مى‏کند واین روحیه را در سراسر اجتماعات مى‏گستراند و انسانهارا از کمبودها و نابسامانیهاى زندگى رهایى مى‏بخشد و محیط و طبیعت‏خدادادى را چنانکه خدا آفریده ارزانى همگان مى‏کند.

آرى، حاکمیت مستضعفان که به معناى حاکمیت معیارهاى درست انسانى است، تحولاتى ریشه‏اى در همه ابعاد زندگى پدید مى‏آورد و در نتیجه زندگى راه درست‏خویش را مى‏یابد و انسانها همه به زیستى شایسته دست مى‏یابند و محیط طبیعى و منابع آن از هرگونه تخریب و تباهى مصون مى‏ماند و چنان دورانى پیش‏مى‏آیدکه‏انتظارهمه‏انسانهااست.

نیز مستضعفان طبق وعده الهى دین واحد الهى را بر اجتماعات حاکم مى‏سازند و با تئوریهاى دینى جامعه انسانى را دگرگون مى‏کنند و این پندار واهى و پوچ را که ادیان الهى به دنیا کارى ندارند و تنها به مسائل آخرتى مى‏پردازند، کنار مى‏زنند و ثابت مى‏کنند که دین خدا در همه ابعاد حیات انسانى نقش اصلى را بر عهده دارد و مادیت و معنویت و بعد این دنیایى و آن جهانى زندگى انسان را سامان مى‏دهد و دین در متن زندگى است و نه جدا از آن و این موضوع در اصل عقیده به موعود آخرالزمان کاملا نهفته است که موعود آخرالزمان براى گسترش عدالت در جامعه‏هاى انسانى قیام مى‏کند و اوضاع ستمبار و آشفته زندگى بشرى را از میان مى‏برد و دنیاى مردم را به نظم مى ‏آورد چنانکه آخرت ایشان را. 


بنابراین اندیشه حذف دین از زندگى دنیایى و تبعید دین به حوزه مسائل آخرتى، با عقیده به موعود آخرالزمان بکلى ناسازگار است. چون بیشترین تاکیدى که در تعالیم اسلامى موضوع آخرالزمان بر آن شده است عدالت اجتماعى است نه اصل خداباورى یا پرهیزپیشگى شخصى و درونى و روحى حتى مى‏توان گفت که صفت‏بارز و آشکار و عمومى که در اکثریت قاطع تعالیم ما درباره موعود آخرالزمان بدان اشاره شده موضوع عدل و عدالت است (3) و دین یک حقیقت این دنیایى است و به زندگى مردم در متن جامعه‏هاى انسانى نظر دارد و مشکلى است که انسانها هنوز براى آن راه حلى عملى و عینى نیافته‏اند. بنابراین‏درپرتو حاکمیت مستضعفان، دین نقش اصلى خویش را ایفا مى‏کند و به متن زندگیها و به ژرفاى آن گام مى‏گذارد و ریز و درشت مسائل فردى، خانوادگى و اجتماعى را در هر مقوله و زمینه، سامان مى‏بخشد و اندیشه‏هاى ضددینى را که به تبعید دین از متن زندگى پرداخته‏اند، رسوا مى‏کند.

آنچه تا کنون گفته شد، تبیین برخى از ابعاد این آیه کریمه است که از دوران آخرالزمان و موعود آن سخن گفته است. روشنتر از این آیه که در زمینه حاکمیت دین بر کل اجتماعات انسانى است و به انقلاب نهایى و جهانى موعود آخرالزمان اشاره دارد، آیه دیگرى است درباره همین موضوع یعنى حاکمیت طبقه مستضعف در دوران موعود آخرالزمان:

«وعدالله الذین امنوا منکم و عملوالصالحات لیستخلفنهم فى الارض کما استخلف الذین من قبلهم و لیمکنن لهم دینهم الذى ارتضى لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم امنا...» (4)

خداوند آنان را که ایمان آوردند از شما و نیکى‏ها کردند، وعده داد که بیقین ایشان را در زمین خلیفه کند، چنانکه آنان را که از پیش بودند خلیفه ساخت و دینشان را باز بگستراند، آن دین که بپسندید براى آنان و هم آنان را از پس بیمى که دارند، بى‏بیمى دهد و ایمنى...

در این آیه کریمه از خلافت‏بر زمین در پرتو تمکن و قدرت دینى سخن رفته است که مؤمنان صالح فرمانروایان زمین مى‏شوند و در پرتو ایمان و باور دینى و حاکمیت‏بخشیدن به اصول و فروع دین، به ساختن جامعه‏اى انسانى مى‏پردازند و انجام تاریخ انسان پس از آنهمه نابسامانیها و ناهنجاریها به سامانى الهى و دینى مى‏رسد. پس در همین زیست فیزیکى و دنیایى، آنکه آخرین حرف را مى‏زند و پناه راستین بى‏پناهان تاریخ مى‏گردد و انسانهاى دربند و مظلوم را رهایى مى‏بخشد حاکمیت دینى و تفکر الهى است و میداندار اصلى و نقطه پایان تاریخ به دست دین و تفکر دینى است نه به دست تفکر ظالمانه سرمایه‏دارى غربى و نه اصول مادى کمونیستهاى شرقى. که این هر دو در تجربه و عمل از سامان‏بخشى به محدوده کوچکى از جامعه‏هاى انسانى، درمانده‏اند و در بند کوچکترین و نازلترین تمایلات خودخواهى و خودپرستى گرفتارند.

محور دیگرى که در حاکمیت مستضعفان نهفته است مبارزه با سرمایه‏دارى است. زیرا طبقه حاکم که در عینیت و عمل با تمام وجود خویش استضعاف و محرومیت را لمس کرده‏اند و از مشکلات آن احساسى راستین دارند، هیچ‏گاه با سرمایه‏دارى سازش نمى‏کنند و میدان را براى یکه‏تازیهاى قشر مرفه و شادخوار باز نمى‏گذارند و همه راههاى نفوذ آنان را در بخشهاى حیاتى جامعه سد مى‏کنند. این ماهیت راه و کار مستضعفان است که هیچ‏گاه با عامل اصلى محرومیت کنار نیایند و ریشه آن را در جامعه بشرى بخشکانند و این راهى است که از آغاز نهضتهاى انبیا مورد نظر بوده است. چنانکه قرآن کریم همواره این بعد از قیام پیامبران را ترسیم کرده است که با طاغوتان و سلطه‏طلبان مالى درگیر شدند همان سان که با سلطه‏طلبان سیاسى و نظامى. در قرآن کریم مى‏خوانیم:

«و لقد ارسلنا موسى بایاتنا و سلطان مبین الى فرعون و هامان و قارون فقالوا ساحر کذاب‏» (5)

ما موسى را با آیات خود و حجتى آشکار فرستادیم به سوى فرعون و هامان و قارون گفتند که او جادوگرى دروغگو است.

روشن است که از جمله اهداف این پیامبر الهى چنانکه سرنگونى نظام سیاسى فرعونى‏است، سرنگونى نظام سرمایه و ثروت‏اندوزى نیز هست که سمبل آن در آن روزگار قارون بوده است.

آرى در آن دوران سراسر عدل است که سرمایه‏دارى و سلطه آن بر جامعه‏هاى بشرى پایان مى‏یابد و توده‏هاى مظلوم بشرى از زیر یوغ سلطه این طبقه زالوصفت رهایى مى‏یابند و هرگونه بهره‏کشى ظالمانه از میان مى‏رود و استثمار، این پدیده شوم، ره نیستى و زوال مى‏پوید و این لازمه طبیعى حاکمیت طبقه پایین و مستضعف است که به دوران سیاه ظلم قشرى اندک بر توده‏هاى عظیم انسانى پایان دهد.



پى ‏نوشتها:

1.سوره واقعه (56)، آیه‏3.

2. سوره قصص (28)، آیه 5.

3. به کتاب «عصر زندگى‏» فصل «عدالت اجتماعى‏» از نویسنده رجوع شود.

4. سوره نور (24)، آیه‏56.

5. سوره غافر (40)، آیات 24-23.



سلطان جهانم به چنین روز غلام است

پس از این انقلاب چه تحولاتى درجهان رخ مى‏دهد، و قیام عدالت‏گسترمهدوى چه آثارى در زندگانى بشر به‏جا مى‏گذارد؟
هنگامى که قائم ما قیام مى‏کند دوران‏برابرى و برادرى فرا مى‏رسد در آن زمان‏یک مسلمان آنچه نیاز داشته باشد، ازجیب برادر مسلمانش برمى‏دارد و اومانع نمى‏شود.




محسن نامدارزاده
اشاره: درباره امام عصر، علیه‏السلام،و انقلاب جهانى آن حضرت پرسشهاى‏مختلفى مطرح است، از جمله اینکه: پس از این انقلاب چه تحولاتى درجهان رخ مى‏دهد، و قیام عدالت‏گسترمهدوى چه آثارى در زندگانى بشر به‏جا مى‏گذارد؟

آنچه در زیر خواهد آمد، اشاره‏مختصرى است‏به برخى از آثارى که‏در روایات براى قیام موعودآخرالزمان برشمرده شده است.

اولین اثر: ثروت به طور مساوى‏تقسیم مى‏شود، اولین ثمره عدالت این‏است که ثروتها به طور مساوى‏تقسیم خواهند شد. هنگامى که به‏واسطه ظهور امام زمان، علیه‏السلام،دنیا پر از عدالت‏شد، در نتیجه‏ثروتهاى جهان به طور مساوى‏تقسیم خواهند شد چنانچه حضرت‏امام محمدباقر، علیه‏السلام، فرمودند:

اذا قام مهدینا اهل‏البیت، قسم‏بالسویة و عدل فى الرعیة (1) .

چون قائم ما اهل بیت قیام کند، ثروت‏را به طور مساوى تقسیم مى‏کند و عدالت‏را در میان مردم پیاده مى‏کند.

دومین اثر: رضایت و خشنودى‏همگانى. رسول اکرم،صلى‏الله‏علیه‏وآله، مى‏فرمایند:

فیفرح به اهل السماء و اهل‏الارض و الطیر و الوحوش والحیتان فى البحر (2) .

ساکنان آسمان، مردم روى زمین،پرندگان هوا، درندگان صحراها و ماهیان‏دریاها همه و همه از او خشنود خواهندشد.

سومین اثر: فقر و بینوایى ریشه کن‏خواهد شد. در پرتو عدالت‏حضرت‏بقیة‏الله، علیه‏السلام، عموم مردم،غنى و بى‏نیاز خواهند شد. چنانچه درحدیث آمده است:

لیاتین على الناس زمان‏یطوف الرجل فیه بالصدقه من‏الذهب ثم لا یجد احدا یاخذها منه (3) .

زمانى براى مردم پیش مى‏آید که‏انسان صدقات از طلا را با خود برمى‏دارد;تا آنها در راه خدا انفاق بکند، ولى‏نیازمندى را پیدا نمى‏کند که این صدقه راقبول کند.

چهارمین اثر: همه مردم در امنیت‏به‏سر خواهند برد. چهارمین اثرعدالت‏حکومت امام زمان،علیه‏السلام، امنیت عمومى است.چنانچه امیرالمؤمنین مى‏فرمایند:

و لذهبت الشحناء من قلوب‏العباد و اصطلحت السباع والبهائم، حتى تمشى المراة بین‏العراق الى الشام لا تضع قدمیهاالا على النبات و على راسها زنبیل‏لا یحیجها سبع و لا تخافه (4) .

دشمنیها از دلها زدوده مى‏شود،درندگان و چهارپایان با یکدیگر سازش‏مى‏کنند، یک زن طبقى بر سر گذارده ازعراق تا شام (از شرق تا غرب) تنها سفرمى‏کند، همه جا قدم بر سرزمین سبز وخرم مى‏گذارد و درنده‏اى او را نمى‏آزارد ودچار ترس و وحشت نمى‏شود.

پنجمین اثر: برکات آسمانى نازل‏مى‏شود. چنانچه در حدیث آمده‏است:

لا تدخر الارض من بذرها شیئاالا اخرجته و لا السماء من قطرهاشیئا الا صبه‏الله علیهم مدرارا (5) .

زمین چیزى از بذرهاى خود را نگه‏نمى‏دارد، جز اینکه آن را بیرون فرستد وآسمان چیزى از باران رحمتش را نگه‏نمى‏دارد جز اینکه سیل آسا بر بندگان‏خود فرو مى‏ریزد.

ششمین اثر: همگى در رفاه به سرمى‏برند. رسول خدا، صلى‏الله‏علیه‏وآله، فرمودند:

تنعم امتى فى زمن‏المهدى لم‏ینعموا مثلها قط (6) .

امت من در زمان حضرت مهدى،علیه‏السلام، آنچنان متنعم مى‏شوند که‏هرگز متنعم نشده‏اند.

هفتمین اثر: زمین گنجهاى پنهان‏خود را آشکار مى‏کند. پیامبر اکرم،صلى‏الله‏علیه‏وآله، در این زمینه‏مى‏فرماید:

تامن البهائم و السباع وتلقى‏الارض افلاذ کبدها... امثال‏الاسطوانة من الذهب و الفضة (7) .

چهارپایان در امان باشند و درندگان‏سازش کنند. و زمین پاره‏هاى جگرش(گنجهاى پنهان و با ارزش خود) را بیرون‏مى‏ریزد... پاره‏هاى جگر زمین ستونهایى‏از طلا و نقره مى‏باشد.

هشتمین اثر: دامها و چهارپایان زیادمى‏شوند. چنانکه در روایتى از ازپیامبر گرامى اسلام،صلى‏الله‏علیه‏وآله، آمده است:

یخرج فى آخر امتى المهدى;یسقیه‏الله الغیث و تخرج الارض‏نباتها و یعطى المال صحاحا وتکثر و تعظم الامة (8) .

در پایان امت من، مهدى، علیه‏السلام،خارج مى‏شود، خداوند با باران رحمتش‏او را سیراب مى‏کند، زمین گیاهش رامى‏رویاند، ثروت را به طور مساوى‏تقسیم مى‏کند، و دام در جهان زیادمى‏شود و امت اسلام بزرگ و شکوهمندمى‏گردد.

نهمین اثر: رفع مزاحمتها و ایجادآسایش براى عموم مردم است.چنانچه امام محمدباقر، علیه‏السلام،مى‏فرمایند:

وسع الطریق الاعظم و کسرکل جناح خارج فى الطریق و ابطل‏الکنف و التازیب الى الطرقات (9) .

راههاى اصلى را توسعه مى‏دهد،بالکنهایى را که به خارج جاده‏ها آمده و ازدیگران سلب آزادى کرده است از بین‏مى‏برند، ناودانهایى را که به کوچه‏هامى‏ریزد از بین مى‏برد.

دهمین اثر: پرده‏هاى ظلمت کنارمى‏رود. امام صادق، علیه‏السلام،دراین‏باره مى‏فرمایند:

ان قائمنا اذا قام اشرقت الارض‏بنور ربها و استغنى العباد عن‏ضوء الشمس و صار اللیل والنهار واحدا و ذهبت الظلمة (10) .

چون قائم ما قیام کند، زمین به نورپروردگارش نورانى مى‏شود، و مردم ازنور خورشید بى نیاز مى‏شوند و شب وروز یکى مى‏شوند و تاریکى از بین‏مى‏رود.

یازدهمین اثر: ایجاد برادرى ومواسات میان انسانهاست. چنانچه‏حضرت امام محمدباقر، علیه‏السلام،مى‏فرمایند:

اذا قام القائم جاءت المزاملة ویاتی الرجل الى کیس اخیه فیاخذحاجته لا یمنعه (11) .

هنگامى که قائم ما قیام مى‏کند دوران‏برابرى و برادرى فرا مى‏رسد در آن زمان‏یک مسلمان آنچه نیاز داشته باشد، ازجیب برادر مسلمانش برمى‏دارد و اومانع نمى‏شود.



پى ‏نوشتها:

1. المقدسى‏السلمى‏الشافعى، عقد الدرر فى‏اخبارالمنتظر، ص‏40.

2. السیوطى، جلال‏الدین عبدالرحمن، الحاوى‏للفتاوى، ج‏2، ص‏82.

3. البخارى، اسماعیل‏بن‏ابراهیم، صحیح‏البخارى،ج‏2، ص‏136.

4. الکاظمى، السیدمصطفى، بشارة‏الاسلام،ص‏236.

5. الحاکم‏النیسابورى، ابوعبدالله محمد،المستدرک‏على‏الصحیحین، ج‏4، ص‏514.

6. الطبرسى، ابوعلى‏الفضل‏بن‏الحسن، اعلام‏الورى باعلام‏الهدى، ص‏433.

7. الحاکم‏النیسابورى، همان، ص‏514.

8. الصدر، السیدمحمد، تاریخ مابعدالظهور،ص‏774.

9. المفید، محمدبن‏محمدبن‏نعمان، الارشاد،ص‏365.

10. البحرانى، السید هاشم، المحجة فیما نزل فى‏القائم الحجة، ص‏185.

11. المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‏52،ص‏372.


تاریخ‌ پس‌ از ظهور-4

شهید سیدمحمد صدر
مترجم‌: حسن‌ سجادی‌پور


اشاره‌:
در قسمت‌ پیشین‌ این‌ مقاله‌، شما شاهد ترجمة‌ فصل‌ اول‌ و دوم‌ از کتاب‌ تاریخ‌ مابعدالظهور بودید. در فصل‌ اول‌، موضوع‌ «ظهور امام‌ مهدی‌(ع‌) و رابطة‌ آن‌ با برنامة‌ کلی‌ الهی‌ برای‌ جهان‌» بررسی‌ شد و در فصل‌ دوم‌، نویسنده‌ به‌ بررسی‌ نتایج‌ غیبت‌ کبرا در دوران‌ پس‌ از ظهور پرداخت‌ و بیان‌ کرد که‌: «خداوند متعال‌، بهترین‌ طرح‌ برای‌ عدالت‌ در دولت‌ جهانی‌ را، طرح‌ و برنامة‌ غیبت‌ قرار داده‌ است‌؛ از همین‌جاست‌ که‌ به‌ درستی‌ دیدگاه‌ امامیه‌ پی‌ می‌بریم‌». نویسنده‌ در ادامه‌ همین‌ بحث‌ پنج‌ ویژگی‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) ـ که‌ او را شایسته‌ پایه‌ریزی‌ جامعه‌ عدالت‌ محور می‌سازد ـ مورد بررسی‌ قرار داد. در مورد ویژگی‌ اول‌ آن‌ حضرت‌؛ یعنی‌ عصمت‌ و ثمرات‌ آن‌، در شماره‌ قبل‌ به‌ تفصیل‌ سخن‌ گفته‌ شد و در این‌ شماره‌ نویسنده‌ به‌ بررسی‌ دیگر ویژگیهای‌ آن‌ حضرت‌ می‌پردازد.



توضیحی‌ درباره‌ ویژگی‌ دوم‌ امام‌؛ که‌ عبارت‌ است‌ از این‌که‌:
در نظر امامیه‌ او 1 یگانه‌ رهبر الهی‌ جهان‌ به‌ معنی‌ عام‌ و ملتهای‌ مسلمان‌ به‌ معنی‌ خاص‌ است‌، حتی‌ در زمان‌ غیبت‌.
این‌ ویژگی‌ برای‌ باورمندان‌ به‌ رهبری‌ ایشان‌. ثمراتی‌ دارد؛ زیرا این‌ ویژگی‌ تأثیر بزرگی‌ در عمق‌ بخشیدن‌ و وسعت‌ دادن‌ به‌ امر پالایش‌ جانهای‌ مؤمنان‌ توسط‌ خداوند بزرگ‌ دارد.

در نتیجه‌ آن‌ کسی‌ که‌ به‌ رهبری‌ امام‌ مهدی‌ (ع‌) در زمان‌ غیبت‌، ایمان‌ دارد، ایمانش‌ با توفیق‌ الهی‌، صیقل‌ می‌یابد و با تعمیق‌ اخلاص‌ در وی‌، نفسش‌ به‌ کمال‌ می‌رسد. او هرگاه‌، معنای‌ رهبری‌ مهدوی‌ را در ذهن‌ خود حاضر می‌کند، این‌ حالت‌ به‌روشنی‌ تمام‌ در رفتارش‌ منعکس‌ می‌گردد و سرانجام‌ منجر به‌ عمل‌ و جان فشانی‌ و فداکاری‌ خواهد شد. در حالی‌ که‌ به‌ طور طبیعی‌ کسی‌ که‌ ذهنش‌ از این‌ مفهوم‌ (رهبری‌ مهدوی‌) خالی‌ است‌، کمتر به‌ عمل‌ و فداکاری‌ مبادرت‌ می‌وزرد.

این‌ بدان‌ دلیل‌ است‌ که‌ در ذهن‌ آن‌چنان‌ شخصی‌، مفهوم‌ رهبری‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) با شماری‌ از حقایق‌ گره‌ خورده‌ است‌:
حقیقت‌ اول‌: او سرباز مأموری‌ است‌ که‌ برای‌ حرکت‌ در راه‌ خدا و اطاعت‌ از دستورات‌ فرماندهش‌ (امام‌ مهدی‌(ع‌)) که‌ همان‌ عمل‌ به‌ «احکام‌ اسلامی‌» است‌، هدایت‌ شده‌ است‌. امام‌ مهدی‌(ع‌) نماد و نماینده‌ حقیقی‌ اسلام‌ است‌. بنابراین‌ دستورات‌ اسلام‌، دستورات‌ اوست‌ و خواست‌ پیامبر(ص‌) برای‌ امتش‌، خواست‌ اوست‌.

حقیقت‌ دوم‌: او در برابر امام‌(ع‌) هر چند به‌طور غیر مستقیم‌، مسؤول‌ و مورد محاسبه‌ است‌؛ زیرا دستورات‌ امام‌(ع‌) او را به‌ کار خیر وامی‌دارد و از بدی‌ و زشتی‌ باز می‌دارد. این‌ فرد می‌داند که‌ پیشوایش‌ زنده‌ است‌ و از کارهایی‌ که‌ از او سر می‌زند آگاه‌ است‌ و اعمال‌ زشت‌ و زیبای‌ او را ارزیابی‌ می‌نماید. پس‌ سزاوار است‌ با کارهایش‌ دل‌ او را شاد نماید و با دوری‌ از گناهان‌ در برابرش‌ شرمنده‌ نگردد.

حقیقت‌ سوم‌: درک‌ مظلومیت‌ این‌ رهبر در زمان‌ غیبتش‌ و نیز مظلومیت‌ اسفناک‌ بشریت‌ که‌ غیبت‌ امامشان‌ و عبور از دورانهای‌ ظلم‌ و انحراف‌، موجب‌ بسیاری‌ از ذلتها و سرکوب‌ آنها شده‌ است‌.

حقیقت‌ چهارم‌: درک‌ این‌ موضوع‌ که‌ باید منتظر آن‌ رهبر باشد و ظهور وی‌ و برپایی‌ دولت‌ حق‌ را در هر لحظه‌ احتمال‌ بدهد. بالطبع‌ این‌ حالت‌؛ طلب‌ می‌کند که‌ شخص‌ در راه‌ دین‌، به‌ اخلاص‌ و ایمان‌ و فداکاری‌اش‌ عمق‌ بخشد تا آنکه‌ به‌ گاه‌ ظهور از نزدیکان‌ امام‌ و پیشوایش‌ باشد و شایستگی‌ کمک‌ به‌ او را در اصلاح‌ جهان‌ پیدا نماید.
...و دیگر حقایقی‌ که‌ هر کدام‌ از آنها می‌تواند انگیزه‌ای‌ قوی‌ برای‌ فرد مؤمن‌ در راه‌ تلاش‌ و فداکاری‌ بیشتر در خط‌ اسلام‌ صحیح‌ باشد و این‌ خود به‌طور طبیعی‌، موجب‌ موفقیت‌ بیشتر و سریعتر در امر «پالایش‌ درونی‌ مؤمنان‌ توسط‌ پروردگار» است‌. و هیچ‌ یک‌ از این‌ ثمرات‌، بدون‌ ایمان‌ به‌ رهبری‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) و غیبت‌ ایشان‌ حاصل‌ نمی‌شود.

توضیحی‌ درباره‌ ویژگی‌ سوم‌: [هم‌ عصری‌ امام‌(ع‌) با نسلهای‌ متمادی‌ از بشریت‌].

این‌ هم‌ عصری‌ ثمراتی‌ دارد که‌ به‌ دو مورد آن‌ اشاره‌ می‌کنیم‌:
ثمره‌ اول‌ (که‌ به‌ خود امام‌(ع‌) برمی‌گردد): این‌ معاصرت‌ باعث‌ می‌شود که‌ امام‌ به‌طور مستقیم‌ از اصول‌ تحولات‌ تاریخی‌ و زنجیرة‌ حوادث‌ آن‌ ـ که‌ تأثیر بسیار ژرفی‌ در رهبری‌ ایشان‌ پس‌ از ظهور خواهد داشت‌ ـ آگاه‌ شود. 2

ثمرة‌ دوم‌ (که‌ به‌ بشر برمی‌گردد): علاوه‌ بر آن‌که‌ به‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) به‌ عنوان‌ یک‌ رهبر نیاز است‌؛ براساس‌ اخبار امامیه‌ نیاز به‌ ایشان‌ به‌سان‌ یک‌ نیاز ضروری‌ تکوینی‌ است‌، از جمله‌ این‌ اخبار، روایتی‌ است‌ که‌ در الکافی‌ نقل‌ شده‌ است‌.
ابوحمزه‌ گوید: «به‌ حضرت‌ صادق‌(ع‌) عرض‌ کردم‌ آیا زمین‌ بدون‌ امام‌ باقی‌ می‌ماند؟ پاسخ‌ فرمود: خیر، زیرا در آن‌ صورت‌ ، زمین‌ اهلش‌ را در کام‌ خود فرو خواهد برد.»

نیز از ابو هراسه‌ نقل‌ شده‌ که‌: «حضرت‌ باقر(ع‌) فرمود: اگر امام‌(ع‌) ساعتی‌ از زمین‌ حذف‌ و محو شود، زمین‌ اهلش‌ را می‌بلعد چنان‌که‌ دریا اهلش‌ رادر امواج‌ خود فرو می‌برد.»

با چشم‌پوشی‌ از امکان‌ حمل‌ این‌ روایات‌ به‌ امور رمزی‌ و تأویلی‌، می‌توان‌ گفت‌ این‌ روایتها در ظاهر دلالت‌ براین‌ دارند که‌ بقای‌ امام‌ به‌ جهت‌ بقای‌ زمین‌ و ساکنان‌ آن‌، ضروری‌ است‌ و این‌ به‌ دلیل‌ آن‌ است‌ که‌ باید زمینی‌ موجود باشد تا آن‌که‌ امکان‌ عملی‌ شدن‌ وعدة‌ خداوند و نتیجه‌ دادن‌ برنامه‌ کلی‌ الهی‌ بر روی‌ آن‌ وجود داشته‌ باشد و این‌ نیز هنگامی‌ تحقق‌ می‌یابد که‌ وجود امام‌ با همه‌ سالها و نسلهای‌ بشری‌، هم‌عصر باشد.

به‌ ویژه‌ پس‌ از اعتقاد به‌ این‌ که‌ امامان‌(ع‌) دوازده‌ نفرند و نه‌ بیشتر (حتی‌ به‌ روایت‌ عامه‌) و از آن‌رو که‌ یازده‌ نفرشان‌ رحلت‌ فرموده‌اند؛ در این‌ صورت‌ معلوم‌ می‌شود که‌ خداوند امام‌ دوازدهم‌ را برای‌ تحقق‌ این‌ نتیجه‌ باقی‌ گذارده‌ است‌. و شاید مراد امام‌ مهدی‌(ع‌)، همین‌ موضوع‌ باشد، آنجا که‌ فرمود: «بی‌تردید من‌ مایه‌ امان‌ اهل‌ زمینم‌ چنان‌که‌ ستاره‌ها مایه‌ امان‌ اهل‌ آسمان‌اند.»

توضیحی‌ درباره‌ ویژگی‌ چهارم‌ (حضور امام‌ در افقی‌ بالا و والا، آنچنانکه‌ هر روزه‌ و هر ساله‌ از حوادث‌ و رویدادهای‌ و اسباب‌ و نتایج‌ آن‌ آگاه‌ می‌گردد):

این‌ ویژگی‌، دارای‌ ثمرات‌ متعددی‌ است‌ (علاوه‌ بر آنکه‌ ثمره‌ اول‌ از ویژگی‌ سوم‌ را نیز داراست‌)
مهم‌ترین‌ ثمره‌ آن‌ عبارت‌ است‌ از : محافظت‌ از جامعة‌ اسلامی‌ و دفع‌ خطرات‌ وارده‌ بر آن‌ از سوی‌ دشمنان‌.
در نتیجه‌ با توجه‌ به‌ شناخت‌ امام‌(ع‌) از حوادث‌ و علل‌ و عوامل‌ آنها و مشکلات‌ پیچیده‌ای‌ که‌ با آن‌ مواجه‌ می‌شود و نیز تکلیف‌ الهی‌ او برای‌ زدودن‌ و دفع‌ ضررها و خطرات‌ از جامعه‌ اسلامی‌ که‌ حضرتش‌ هم‌ به‌ آن‌ وعده‌ داده‌ است‌ 3 . (البته‌ در موارد خاصی‌ که‌ در جای‌ دیگری‌ گفته‌ایم‌) 4 ، بی‌تردید به‌ وظیفة‌ الهی‌اش‌ به‌ بهترین‌ وجه‌ عمل‌ می‌کند. ما در جای‌ دیگری‌ درباره‌ روش‌ امام‌ برای‌ انجام‌ کارهای‌ سودمند به‌ حال‌ مردم‌ در زمان‌ غیبت‌ سخن‌ گفته‌ایم‌. 5

علاوه‌ بر همة‌ اینها، امام‌(ع‌) مردم‌ و اجتماعات‌ را بر طبق‌ ملاک‌ و میزان‌ دقیق‌ و ژرفی‌ که‌ به‌ آن‌ آگاه‌ است‌، ارزیابی‌ می‌کند.
این‌ امر، ثمراتی‌ را به‌دنبال‌ دارد که‌ از جمله‌ آنها می‌توان‌ موارد زیر را بر شمرد:
1. آگاهی‌ امام‌(ع‌) از درجة‌ ایمان‌ مؤمنان‌ و اخلاص‌ مخلصان‌ و سمت‌ و سوی‌ عملی‌ و اعتقادی‌ آنها در زندگی‌شان‌.
2. شناخت‌ آن‌ حضرت‌ از راه‌ و روش‌ منحرفان‌ و کفّار و نقشه‌های‌ احتمالی‌ آنها برای‌ اسلام‌ و مسلمین‌، برای‌ آنکه‌ از رهگذر این‌ آگاهی‌، به‌ تلاش‌ برای‌ مقابله‌ با توطئه‌های‌ آنان‌ برخیزد.

3. اطلاع‌ امام‌ از آماده‌ شدن‌ شرایط‌ روز موعود، که‌ عبارت‌ است‌ از وجود تعدادی‌ کافی‌ از یاران‌ و حامیانش‌ برای‌ فتح‌ جهان‌ و به‌دست‌ گرفتن‌ حکومت‌ براساس‌ عدالت‌.

توضیحی‌ دربارة‌ ویژگی‌ پنجم‌ (ارتباط‌ امام‌(ع‌) با مردم‌ و گفت‌وگو با آنان‌):
این‌ کار حداقل‌ دو فایده‌ دارد؛ یکی‌ مخصوص‌ امام‌(ع‌) و دیگری‌ برای‌ تمامی‌ جامعه‌ اسلامی‌ است‌:
الف‌) اختلاط‌ با مردم‌ و رفع‌ تنهایی‌ از حضرتش‌؛ تنهایی‌ای‌ که‌ در بعضی‌ روایات‌ به‌ آن‌ اشاره‌ شده‌ و به‌ دلیل‌ دوری‌ از مردم‌ و زندگی‌ در صحراها و بیابانها، برای‌ ایشان‌ وجود دارد.

گذشته‌ از رفع‌ تنهایی‌ از امام‌، این‌ امر باعث‌ می‌شود که‌ نیازهای‌ شخصی‌ ایشان‌ همانند هر انسان‌ دیگری‌ ـ البته‌ به‌ طریقی‌ ساده‌تر ـ بدین‌ وسیله‌ برطرف‌ گردد.

ب‌) امام‌(ع‌) هنگام‌ ارتباط‌ با مردم‌، به‌ وظایف‌ اسلامی‌اش‌ دربارة‌ آنها عمل‌ می‌کند؛ وظایفی‌ همچون‌: امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکر، نزدیک‌ کردن‌ آنها به‌ اطاعت‌ خداوند و دور کردنشان‌ از گناه‌، تشویق‌ ایشان‌ به‌ کارهای‌ عام‌المنفعه‌ و پاشیدن‌ بذر اصلاح‌ در میان‌ آنان‌. البته‌ در این‌ باره‌، پیش‌ از این‌ در کتاب‌ تاریخ‌ الغیبه‌ الکبری‌ سخن‌ گفته‌ایم‌.

با پیمودن‌ این‌ مسیر، شرط‌ سوم‌ از شرایط‌ سه‌گانة‌ ظهور تحقق‌ می‌یابد به‌ دلیل‌ آن‌ که‌ هرگاه‌ ایمان‌ مردم‌ و اخلاص‌ آنها افزون‌ گردد، احتمال‌ به‌ حد نصاب‌ رسیدن‌ یاوران‌ امام‌(ع‌) برای‌ قیام‌ عدالت‌گستر جهانی‌، بیشتر خواهد شد.

مفهوم‌ سوم‌ از مفاهیم‌ سه‌ گانه‌ غیبت‌ کبری‌ که‌ عبارت‌ است‌ از:
پنهان‌ بودن‌ شخص‌ امام‌(ع‌) و محل‌ زندگی‌ ایشان‌ از نگاه‌ مردم‌.
بزرگ‌ترین‌ ثمرة‌ این‌ مفهوم‌ (در نسبت‌اش‌ با روز موعود) عبارت‌ است‌ از حفظ‌ امام‌(ع‌) از شرّ دشمنان‌، برای‌ انجام‌ مأموریت‌ سترگ‌ الهی‌اش‌ در آن‌ روز ارجمند.

در برخی‌ روایات‌ به‌ این‌ مطلب‌ اشاره‌ شده‌ است‌:
شیخ‌ طوسی‌ در کتاب‌ الغیبه‌ از زراره‌ نقل‌ کرده‌ است‌ که‌ امام‌(ع‌) فرمود: قطعاً برای‌ قائم‌ ما قبل‌ از ظهورش‌، غیبتی‌ است‌ عرض‌ کردم‌: به‌ چه‌ علّت‌؟ فرمودند: چون‌ از کشته‌ شدن‌ هراس‌ دارد.»

در حدیث‌ دیگر، زراره‌ می‌گوید: «شنیدم‌ که‌ حضرت‌ صادق‌(ع‌) فرمود: برای‌ آن‌ نوجوان‌ [امام‌ مهدی‌(ع‌)]، پیش‌ از قیامش‌، غیبتی‌ است‌ گفتم‌: چرا؟ فرمود: می‌ترسد. آنگاه‌ امام‌ به‌ شکم‌ خود اشاره‌ کردند (کنایه‌ از خطر کشته‌ شدن‌ امام‌ عصر(ع‌).»

شیخ‌ صدوق‌ در کمال‌ الدین‌ از سعید بن‌ جبیر نقل‌ کرده‌ که‌: «شنیدم‌ امام‌ سجاد(ع‌) فرمود: برای‌ قائم‌ ما اهل‌ بیت‌، سنتهایی‌ از سنن‌ انبیا است‌... تا آنجا که‌ فرمود: ... و امّا از موسی‌، ترس‌ و غیبت‌...».

و در حدیث‌ دیگری‌ از محمدبن‌ مسلم‌ نقل‌ شده‌ که‌ گفت‌: «بر امام‌ صادق‌(ع‌) وارد شدم‌، و قصد داشتم‌ که‌ دربارة‌ قائم‌ آل‌ محمد(ص‌) سؤال‌ کنم‌، اما ایشان‌ پیش‌ از هر پرسشی‌ فرمود: ای‌ محمدبن‌ مسلم‌، همانا قائم‌ ما، شباهتهایی‌ به‌ پنج‌ پیامبر دارد... و امّا شباهت‌ او به‌ موسی‌، دوام‌ ترسش‌ و طولانی‌ بودن‌ غیبت‌ و مخفی‌ بودن‌ ولادتش‌ می‌باشد...
و شاید این‌ فایده‌، تنها مصلحتی‌ باشد که‌ روایات‌ برای‌ غیبت‌ کبری‌ بر شمرده‌اند؛ زیرا در زمان‌ صدور این‌ روایات‌، تنها این‌ مصلحت‌، با سطح‌ فکری‌ و فرهنگی‌ مردم‌ سازگار بوده‌ است‌.

اثبات‌ این‌ فایده‌ پس‌ از قبول‌ دو مطلب‌ زیر، ممکن‌ می‌گردد:

1. فهم‌ و برداشت‌ امامیه‌ مبنی‌ بر این‌که‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) نفر دوازدهم‌ از امامان‌ معصوم‌(ع‌) است‌؛ همان‌ فهمی‌ که‌ بر پایة‌ آن‌ بیشتر مفاهیم‌ غیبت‌ کبری‌ را اثبات‌ می‌کنیم‌.

2. اگر امام‌ مهدی‌(ع‌) در پس‌ پرده‌ غیبت‌ نبود و در نزد همه‌ شناخته‌ شده‌ بود، قطعاً پیش‌ از فرارسیدن‌ روز موعود، ستم‌کاران‌ او را می‌کشتند؛ زیرا همگی‌ پذیرفته‌ایم‌ که‌ هدف‌ اساسی‌ امام‌(ع‌) پاک‌ کردن‌ زمین‌ از ستم‌ و بیداد است‌ و طبیعتاً هر کسی‌ که‌ منافعش‌ در تقابل‌ با این‌ مأموریت‌ باشد، در برابر امام‌(ع‌) خواهد ایستاد.

در آن‌ صورت‌، دست‌ یافتن‌ به‌ امام‌(ع‌) به‌ سادگی‌ امکان‌ پذیر خواهد بود؛ زیرا حضرت‌اش‌ یار و یاوری‌ ندارد و اگر هم‌ داشته‌ باشد بسیار کم‌ خواهند بود، چون‌ به‌ حدّ نصاب‌ رسیدن‌ یاران‌ امام‌ برای‌ قیام‌ جهانی‌، اندکی‌ پیش‌ از ظهور اتفاق‌ خواهد افتاد ولی‌ در زمانهای‌ پیش‌ از آن‌، چون‌ برنامه‌ کلی‌ الهی‌ به‌ سرانجام‌ و نتیجه‌ نرسیده‌، بالطبع‌ آن‌ تعداد کافی‌ نیز مهیا نیست‌.

در نتیجه‌ این‌ اوضاع‌ و احوال‌، ناچار باید غایب‌ و ناشناس‌ باشد تا همچون‌ ذخیره‌ای‌ برای‌ مأموریت‌ جهانی‌ باقی‌ ماند.
از سوی‌ دیگر روشن‌ است‌ که‌ با کشته‌ شدن‌ امام‌(ع‌)، رهبر آن‌ قیام‌ جهانی‌ از دست‌ می‌رود در حالی‌ که‌ طبق‌ عقیده‌ امامیه‌، برای‌ آن‌ پیشوا، جایگزینی‌ وجود ندارد و در این‌ صورت‌ حکومت‌ جهانی‌ و هدف‌ اصلی‌ از آفرینش‌ بشر، خلل‌ می‌پذیرد.

اشکال‌: امکان‌ شناخته‌ شدن‌ امام‌(ع‌) وجود دارد ولی‌ خداوند او را با معجزه‌ حفظ‌ می‌کند.

جواب‌: با توجه‌ به‌ قانون‌ معجزه‌، هرگاه‌ رسیدن‌ به‌ هدف‌، بدون‌ معجزه‌ امکان‌ پذیر باشد، نیازی‌ به‌ آن‌ نیست‌ و هر چیزی‌ طریق‌ طبیعی‌ خودش‌ را طی‌ می‌کند. پس‌ دربارة‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) باید گفت‌ از آنرو که‌ ایشان‌ دوازدهمین‌ امام‌ است‌ و پس‌ از او امامی‌ نیست‌، حفظ‌ وجود شریفش‌ برای‌ روز موعود و طولانی‌ شدن‌ عمر مبارکش‌ به‌ مدد معجزه‌ قطعی‌ است‌ و جایگزینی‌ برای‌ آن‌ نیست‌ و لذا برای‌ همین‌ است‌ که‌ معجزه‌ رخ‌ داد و عمر ایشان‌ طولانی‌ شده‌ است‌.

اما حفظ‌ امام‌ برای‌ روز موعود و دفع‌ خطر کشته‌ شدن‌ از ایشان‌، فقط‌ از طریق‌ معجزه‌ نیست‌ بلکه‌ ممکن‌ است‌ که‌ از طریق‌ غیبت‌ نیز باشد 6 و این‌ راهی‌ طبیعی‌ و غیر اعجازی‌ است‌ که‌ اساسی‌ جز غفلت‌ مردم‌ از حقیقت‌ امام‌ و عدم‌ آگاهی‌ آنها به‌ این‌ که‌ ایشان‌ مهدی‌ است‌، ندارد.

و لذا کسی‌ وجود ندارد که‌ با علم‌ و اطلاع‌ از این‌ که‌ او مهدی‌ است‌، قصد کشتن‌اش‌ را نماید. پس‌ هنگامی‌ که‌ راه‌ طبیعی‌ وجود داشته‌ باشد، نوبت‌ به‌ معجزه‌ نمی‌رسد.

با شناخت‌ مفاهیم‌ غیبت‌ کبری‌ و نتایج‌ آن‌ نسبت‌ به‌ امت‌ اسلامی‌ و نیز کل‌ بشریت‌ و هم‌چنین‌ نسبت‌ به‌ امام‌ به‌طور خاص‌ و عملی‌ شدن‌ روز موعود به‌طور عام‌، برای‌ ما به‌ روشنی‌، اهمیت‌ غیبت‌ کبری‌ و محوریت‌ آن‌ در برنامه‌ کلی‌ الهی‌ ـ که‌ هرگز نمی‌توان‌ از آن‌ بی‌نیاز بود ـ معلوم‌ می‌شود.

امّا با قبول‌ فهم‌ غیر امامیه‌ دربارة‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) و این‌ که‌ او فردی‌ است‌ که‌ در زمان‌ خودش‌ متولد خواهد شد و در زمان‌ او انقلاب‌ جهانی‌ و عدالت‌مدار، پیروز می‌شود، باید گفت‌ چنین‌ رهبری‌ هرگز قادر به‌ رهبری‌ عادلانه‌ در جهان‌ نخواهد بود. فرضاً اگر برای‌ مدتی‌ هم‌ بتواند این‌ کار را سامان‌ دهد، ولی‌ همواره‌ نخواهد توانست‌ ضامن‌ اجرای‌ قانون‌ اسلام‌ باشد.

این‌ که‌ می‌گوییم‌ چنین‌ انسانی‌ توانایی‌ انجام‌ این‌ مأموریت‌ را ندارد، به‌دلیل‌ عدم‌ شایستگی‌ و لیاقت‌ و نیز ناتوانی‌ او بر این‌ امر است‌. به‌ویژه‌ آنکه‌ چنین‌ شخصی‌ از همه‌ نتایجی‌ که‌ برای‌ غیبت‌ کبری‌ شمرده‌ایم‌ به‌ ویژه‌ صفت‌ عصمت‌، بی‌بهره‌ است‌.


فصل‌ سوم‌
زمان‌ ظهور از نقطه‌ نظر شرایط‌ و نشانه‌های‌ آن‌
مهم‌ترین‌ تفاوت‌ بین‌ شرایط‌ ظهور و نشانه‌های‌ آن‌ 7 این‌ است‌ که‌ «شرایط‌»، شماری‌ از ویژگیها هستند که‌ تأثیری‌ واقعی‌ در پیدایی‌ روز موعود و تحقق‌ وعده‌ حکومت‌ جهانی‌ دارند که‌ در صورت‌ منتفی‌ شدن‌ آنها، حکومت‌ جهانی‌، تحقق‌ پیدا نخواهد کرد.

در حالی‌ که‌ «نشانه‌های‌» ظهور، هیچ‌ ربطی‌ به‌ تشکیل‌ دولت‌ جهانی‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) ندارد. و سرانجام‌ روز موعود از ره‌ خواهد رسید چه‌ آن‌ نشانه‌ها پیدا شود و چه‌ نشود. این‌ نشانه‌ها، اموری‌ است‌ از سوی‌ خداوند بزرگ‌ که‌ خبر آن‌ توسط‌ پیشوایان‌ دین‌ به‌ مردم‌ رسیده‌ است‌ و دلالت‌ می‌کنند بر:
الف‌) نزدیکی‌ ظهور (اگر از نشانه‌های‌ نزدیک‌ باشد).
ب‌) اصل‌ حادثه‌ ظهور (اگر از نشانه‌های‌ دور دور باشند).

نشانه‌های‌ قریبه‌ برای‌ آن‌ است‌ که‌ منتظران‌ واقعی‌ روز موعود که‌ به‌ دلیل‌ توفیقشان‌ در پالایش‌ درونی‌ خویش‌، از سوی‌ خدای‌ متعال‌ برگزیده‌ شده‌اند، با دیدن‌ آنها آمادگی‌ کامل‌ روحی‌ برای‌ استقبال‌ از آن‌ روز را پیدا نمایند.

در اینجا از تأثیرات‌ آن‌ «شرایط‌» و «نشانه‌ها» نسبت‌ به‌ زمان‌ پس‌ از ظهور سخن‌ خواهیم‌ گفت‌.
در فصل‌ اول‌ دانستیم‌ که‌ دو شرط‌ از شرائط‌ مهم‌ ظهور که‌ تا به‌حال‌ به‌ وقوع‌ نپیوسته‌ است‌ عبارتند از:

1. تربیت‌ امت‌ اسلام‌ در ساحت‌ فکر و اندیشه‌ تا آنکه‌ شایستگی‌ فراگیری‌، فهم‌ و اجرای‌ قوانین‌ جدیدی‌ را که‌ پس‌ از ظهور اعلان‌ می‌شود، پیدا کنند.

2. تربیت‌ تعداد کافی‌ از افراد مخلص‌ و کامل‌ و تزکیه‌ شده‌ که‌ برای‌ پیاده‌ نمودن‌ برنامه‌ عدالت‌ محور و کامل‌ الهی‌، آمادة‌ فداکاری‌ باشند.

این‌ دو امر، به‌ تدریج‌ و در نتیجة‌ تربیت‌ درازمدّت‌ امّت‌، تحت‌ شرایطی‌ که‌ قبلاً گفته‌ شد، اندکی‌ پیش‌ از ظهور به‌ وقوع‌ می‌پیوندد. به‌ عبارت‌ دیگر: با تحقق‌ این‌ دو امر، روز موعود هم‌ با تمام‌ شرایطش‌ پدیدار خواهد شد و تقدیم‌ و تأخیر در آن‌ راه‌ نخواهد یافت‌. امّا اطلاع‌ از وقوع‌ یا عدم‌ وقوع‌ آن‌ دو، برای‌ مردم‌ امکان‌پذیر نیست‌ مگر به‌ هنگام‌ ظهور، در نتیجه‌ فقط‌ امام‌ مهدی‌(ع‌) است‌ که‌ از تحقق‌ این‌ دو شرط‌ آگاه‌ می‌گردد.

این‌ دو شرط‌، تقریباً، در سیر تدریجی‌شان‌ و رسیدن‌ به‌ هدف‌ مطلوب‌، با یکدیگر دوشادوش‌ هستند.

البته‌ چنین‌ نیست‌ که‌ این‌ دو شرط‌، حدّ معینی‌ داشته‌ باشند و قابل‌ ارتقا نباشند؛ زیرا امت‌ می‌تواند از جهت‌ عقلی‌ و ایمانی‌، همواره‌ در حال‌ پیشرفت‌ و ترقی‌ باشد. هم‌چنین‌ برای‌ این‌ دو شرط‌، حداقلی‌ هم‌ هست‌ که‌ با تحقق‌ آن‌، بی‌تردید روز موعود، چهره‌ خواهد نمود و رشد و بالندگی‌ افزون‌تر امت‌ در دو ساحت‌ تعقل‌ و ایمان‌ در زمان‌ پس‌ از ظهور نیز ادامه‌ پیدا خواهد کرد. اما اگر فرض‌ شود که‌ در دوره‌ای‌ از زمان‌، رشد یکی‌ از آن‌ دو شرط‌، سریع‌تر از دیگری‌ باشد و زودتر به‌ حداقل‌ مطلوب‌ برسد؛ مانند رشد فکری‌ و عقلی‌ که‌ معمولاً سریع‌تر از رشد ایمان‌ و اخلاص‌ و نیروی‌ اراده‌ است‌، 8 در این‌ صورت‌ خدشه‌ای‌ به‌ مطلوب‌ ما وارد نخواهد شد؛ زیرا رشد فکری‌ هیچ‌گاه‌ فرو کاسته‌ نمی‌شود و فقط‌ باید منتظر ماند تا حداقل‌ افراد برای‌ تشکیل‌ سپاه‌ فاتح‌ جهان‌ فراهم‌ آیند و در آن‌ هنگام‌، قابلیتهای‌ عقلی‌ امت‌ نیز از مرز حداقل‌ فراتر رفته‌ و به‌ آستانة‌ ثبات‌ و تحکیم‌ می‌رسد.

هم‌چنین‌ اگر فرض‌ شود که‌ رشد اخلاص‌ و ایمان‌، سریع‌تر از رشد عقلی‌ باشد باز اشکالی‌ پدید نمی‌آید، اگر نگوییم‌ که‌ این‌ حالت‌ برای‌ روز ظهور پرسودتر است‌. هرگاه‌ این‌ دو شرط‌ حاصل‌ شود، تمام‌ شرایط‌ لازم‌ در یک‌ زمان‌ گرد آمده‌ است‌ و در نتیجه‌ آن‌ طرح‌ و ایدة‌ کامل‌ در قالب‌ مکتب‌ اسلام‌، در میان‌ بشریت‌ پدیدار خواهد شد 9 و امت‌ نیز بنابر فهم‌ آن‌، با دقت‌ و استواری‌ تربیت‌ شده‌ و قابلیت‌ آن‌ را پیدا خواهد کرد که‌ قوانین‌ جدیدی‌ را که‌ در آستانه‌ صدور در روز موعود است‌، درک‌ نماید.

در این‌ زمان‌ رهبری‌ جهان‌ در امام‌ مهدی‌(ع‌) تجسم‌ می‌یابد به‌نحوی‌ که‌ با فهم‌ امامیه‌ و غیرامامیه‌ سازگار است‌. همچنین‌ تعداد کافی‌ از سربازان‌ صالح‌ برای‌ فتح‌ جهان‌ و نشر صلح‌ و عدالت‌ در اقصی‌ نقاط‌ آن‌، آماده‌ و مهیا می‌شود عامل‌ مهمی‌ که‌ مددکار آنان‌ برای‌ موفقیت‌ در نهضت‌ جهانی‌ خواهد بود عبارت‌ است‌ از: برملا شدن‌ نقاط‌ ضعف‌ تجربه‌های‌ بشری‌ و قوانین‌ خودبنیاد انسانی‌ و ناامیدی‌ آدمیان‌ از راه‌حلهای‌ متفکران‌ غیر الهی‌. 10

هنگامی‌ که‌ این‌ شرایط‌ گرد آمد، تحقق‌ وعدة‌ الهی‌ حتمی‌ خواهد شد؛ زیرا تخلف‌ از وعده‌ و نقض‌ غرض‌ در حکمت‌ الهی‌، محال‌ است‌.

پس‌ زمان‌ ظهور، موکول‌ به‌ گرد آمدن‌ این‌ شرایط‌ است‌.
ممکن‌ است‌ چنین‌ به‌ نظر برسد که‌ این‌ مطالب‌ بابرخی‌ روایات‌ شیعی‌ که‌ تعیین‌ وقت‌ ظهور را نفی‌ می‌کند و تعیین‌ کنندگان‌ وقت‌ را دروغ‌گو می‌



پی‌نوشتها :
1.ر.ک‌: سیدمحمدصدر تاریخ‌ الغیبة‌ الکبری‌؛ ص‌477 به‌ بعد.
2.ر.ک‌: همان‌، ص‌514 به‌ بعد.
3.همان‌، ص‌165 و 167.
4.ر.ک‌: همان‌؛ ص‌53.
5.ر.ک‌: همان‌؛ ص‌176.
6.ر.ک‌: همان‌، ص‌38.
7.همان‌، ص‌470 به‌ بعد.
8.ر.ک‌: همان‌، ص‌265.
9.همان‌؛ ص‌261.
10.همان‌، ص‌249.
11.شیخ‌ طوسی‌، الغیبة‌، ص‌262.
12.همان‌؛ ص‌155.
13.ر.ک‌: سیدمحمدصدر، تاریخ‌ الغیبة‌ الصغری‌؛ ص‌277 به‌ بعد.
14.تاریخ‌ الغیبة‌ الکبری‌؛ ص‌11.