میرزا
مهدی اصفهانی یکی از علما و مراجع زمان خود بوده است . خود می گوید :
سالها نزد یکی از اقطاب صوفیه بودم و او را به عنوان قطب و استاد خود
انتخاب کرده بودم . او هم کم نگذاشت و هر چه می دانست به ما یاد می داد .
من هم تمام فکرم را شش دانگ به این داده بودم که هر چه او می گوید عمل کنم
که به چیزی برسم . لا یزید الا بعدا . هر چه جلو تر می رفتم چون راه را کج
می رفتم بیشتر از حقیقت دور می شدم . هر چه بیشتر می رفتم بدتر می شد .
تا
اینکه روزی آن شخص گفت دیگر قطب شده ای . با خود فکری کردم و گفتم من هیچ
چیز نیستم . در باطنم دلم می خواهد که همه گناهان را انجام بدهم . تازه
فهمیدم که او هیچ چیزی نیست . لذا به مسجد سهله رفتم . شب چهار شنبه ای
بود ه است .
در آنجا حضرت ولی عصر ارواحنا فداه را زیارت می کنند . حضرت می فرمایند : طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوی لانکارنا .
طلب
معارف ( تجسس و تحقیق در معارف ) از غیر راه ما اهل بیت برابر است با
انکار ما . میرزای اصفهانی می فرماید : تا آقا این را فرمودند یک نوری در
دلم روشن شد . ( آنان که میرزای اصفهانی را دیده اند گفته اند این نور در
اعضاء و جوارح او اثر گذاشته بود ، بطوریکه در کلام او یک اثر خاصی گذاشته
بود . با یک نگاه و یک صحبت چند لحظه ای محبت خاصی نسبت به او در قلب
انسان ایجاد می شد . ) و این تشرف چنان در او اثر گذاشت که یکی از علمای
برجسته زمان خود گردیده بود و چنان معارف را حل و فصل می کرد که حساب
نداشت . علما و مجتهدین بزرگ را در مقابل خود خاضع می نمود و اینها همه
اثر تشرف و شنیدن آن کلام نورانی حضرت بقیه الله ارواحنا فداه بود .
ایشان
قریب ۱۵ تا ۲۰ سال نزد آن شخص صوفی مسلک زحمت کشیده بود که آن شخص صوفی
مسلک هم یکی از اشخاص بنام زمان خود بوده و تبحر در علوم ظاهری داشته و
نوشته هایی دارد بخصوص در فلسفه اشراق که نام او را نمی توان برد چرا که
متاسفانه دوباره نام او به نزد بعضی از علمای حاضر برگشته است . اینگونه
می توان مثال زد ( که واقعیت هم اینگونه است ) که یک شخص ۱۵ سال مریض سخت
باشد با یک کلام امام شفا یابد و بدینوسیله باعث شفای بسیاری از افراد
دیگر هم بشود . چرا که نفس او نفس شفا دهنده ای شده بود .
منبع: مهدی یار