درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

سختگیرى امام بر دشمنان سنگدل

الغیبة نعمانى  از ابو خدیجه از  ابوعبدالله(علیه السلام) آورده است که على(علیه السلام)فرمود : مى توانستم فرارى و زخمى را در جنگ ها بکشم اما چون مى خواستم یارانم اگر زخمى شدند ، به تلافى کشته نشوند ، این کار را نکردم ، اما قائم مى تواند فرارى و زخمى را بکشد . ( به نقل از آن بحار 52/353 ) .



کافى از معاویة بن عمار از ابو عبدالله(علیه السلام) آورده است : اگر کسى مى خواهد تمناى زیارت قائم را بکند ، آرزو کند در حال عافیت و خوشى ، او را ببیند . خدا محمد(صلى الله علیه وآله) را براى رحمت مبعوث کرد و قائم را براى انتقام و نقمت !

الغیبة طوسى از یحیى بن علاء رازى نقل مى کند که شنیدم ابوعبدالله فرمود : خدا مردى از نسلم را براى این امت مى آورد که من از اویم و خدا برکات آسمان و زمین را به سبب وجودش ، ارزانى مى دارد ; آسمان ، بارش خود را و زمین ، سبزى و دانه اش را بیرون مى دهد ; درندگان و حیوانات وحشى ، در امن و امان خواهند بود . مهدى زمین را از عدل و داد پر مى کند ، چنان که از ستم و بیداد آکنده شده بود . آن قدر مى کشد که نادانان مى گویند : اگر از فرزندان محمد بود ، رحم مى کرد ! اثبات الهداة 3/504 ; بحار 51/146

ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه  مى گوید : گروهى از سیره نگاران ، خطبه اى را بیان کرده اند که متداول ، منقول و مستفیض است که على(علیه السلام) پس از پایان جنگ نهروان آن را فرمود . بعضى عبارت ها را سید رضى(رحمه الله) نیاورده است ، از جمله اینکه : « پیرو اهل بیت پیامبرتان باشید ! اگر سرِ جاى خود ماندند ، شما هم بمانید اما اگر از شما یارى خواستند ، یاریشان کنید . خدا توسط مردى از ما (اهل بیت) فتنه را برطرف مى کند . پدرم قربان فرزند بهترین کنیزکان باد (مقصود مهدى است) که فقط براى کشتن ، شمشیر مى زند . هشت ماه با شمشیر است (و آن قدر مى کُشد) که قریش مى گوید : اگر فرزند فاطمه بود ، به ما رحم مى کرد ! خدا بنى امیه را گرفتار او مى کند تا آنان را از بین ببرد و شکست دهد . (سپس امام این آیه را خواند :) « از رحمت خدا دور گردیده ، هر جا یافته شوند ، گرفته و سخت کشته خواهند شد . درباره کسانى که پیشتر بودند ، همین سنت خدا جارى است ، و در سنت خدا تغییرى نخواهى یافت » ( احزاب/61 ـ 62 ) .

ابن حماد   از على(علیه السلام) آورده است : خدا فتنه ها را به برکت مردى از ما (اهل بیت )برطرف مى کند ; دشمنان را از بین مى بَرَد و فقط شمشیر را میان او و آنها حاکم مى کند ! براى کشتن آنها هشت ماه شمشیر به دست مى گیرد . آن قدر مى کشد که بگویند : به خدا که وى از فرزندان فاطمه نیست ! اگر از اولاد او بود ، به ما رحم مى کرد ! خدا بنى عباس و بنى امیه را گرفتار او مى کند .

نعمانى  از عبد الله بن عطا آورده است که از ابوجعفر(علیه السلام) پرسیدم : از قائم مرا آگاه کن ، فرمود : به خدا که من قائم نیستم که چشم به راه اویید و معلوم نمى شود چه زمان به دنیا آمده است .

پرسیدم : سیره اش چگونه است ؟ فرمود : مانند سیره رسول خدا که هر وضعى را پیش از وى بود ، رها کرد و بخشید و رو به آینده آورد .

کافى  مى نویسد : ابو عبدالله(علیه السلام) در تفسیر این فرمایش خدا « حتى إذا رأوا ما یوعدون إما العذاب وإما الساعة فسیعلمون من هو شر مکاناً وأضعف جنداً » ( مریم/75 ) فرمود : آنچه وعده داده مى شود ، خروج قائم(علیه السلام) است که مانند قیامت است . آن روز را به زودى خواهند دید ، یعنى عذاب خدا را که به دست قائم بر سر آنان فرود مى آید . « من هو شرّ مکاناً » یعنى در برابر قائم مى فهمند ، جایگاه چه کسى بدتر و سپاهش ناتوان تر است ؟!

پرسیدم : معناى « ویزید الله الذین اهتدوا هدى » یعنى چه ؟ فرمود : در آن روز ، چون مؤمنان از قائم پیروى مى کنند و منکر او نشده اند ، بر هدایت مؤمنان مى افزاید . به نقل از منبع تأویل الآیات 1/306 ; اثبات الهداة 3/447 ; بحار 24/332 .

نعمانى  از بشیر بن ابى اراکه نبال آورده است ( عبارت حدیث طبق گزارش ابن عقده است ) : هنگام آمدن به مدینه ، به منزل ابو جعفر امام باقر(علیه السلام)رفتم . اسبش را به در بود ; مقابل در خانه نشستم . امام بیرون آمد ; سلام کردم . از مرکبش پیاده شد و به طرف من آمد و پرسید: اهل کجایى ؟ پاسخ دادم : از اهالى عراق . فرمود : از کدام منطقه ؟ گفتم: از اهالى کوفه ، پرسید : چه کسى در راه همراهت بود ؟ گفتم : گروهى از « محدثه » ، پرسید : محدثه چه کسانى اند ؟ عرض کردم : مُرجئه اند ، فرمود : واى بر مرجئه ! فردا که قائم ما قیام کند ، به چه کسى پناه مى برند ؟ عرض کردم : آنان مى گویند : اگر چنین شد ، ما و شما در عدل برابریم ، امام فرمود : هر کسى توبه کند ، خدا توبه اش را مى پذیرد اما کسى که نفاق در دل داشته باشد ، خدا او را از خویش دور مى کند . اگر کسى مخالفتى ابراز دارد ، خدا خونش را مى ریزد .

امام افزود : سوگند به خدایى که جانم در دست اوست ! قائم آنها را مانند قصابى که گوسفند مى کشد ، مى کُشد ( امام با دست به گلویش اشاره کرد ) .

عرض کردم : مرجئه مى گویند که وقتى قائم بیاید ، کارها چنان برایش مرتب مى شود که حتى کاسه خونى هم ریخته نمى شود ، امام باقر فرمود : هرگز ! قسم به خدایى که جانم در دست اوست ! باید ما و شما سختى بکشیم و خون بریزیم ! سپس امام با دست به سرش اشاره کرد (یعنى سرها بریده مى شود ) .

کافى  مى نویسد : راوى مى گوید که از ابو الحسن اوّل(علیه السلام) پرسیدم . . . که معناى « حتى إذا رأوا ما یوعدون إما العذاب وإما الساعة . . . » ( مریم/75 ) چیست ؟ امام فرمود : مقصود قائم و یارانش است (که انتقام مى گیرند) .

حلیة الأبرار  ، محمد بن حسن شیبانى در کشف البیان مى نویسد : در روایات ما از ابو جعفر و ابو عبد الله(علیهما السلام) روایت شده است : این آیه مخصوص صاحب الأمر است که در آخر الزمان ظهور مى کند و ستمگران و فرعونیان را نابود و بر شرق و غرب زمین حکومت مى کند و آن را از عدالت پُر مى کند ، چنان که از ستم آکنده شده بود ! ( به نقل از منبع البرهان 3/220 ) .

عقیده رجعت در نگرش شیعه

من لا یحضره الفقیه  از امام صادق(علیه السلام) آورده است : هر کسى به رجعت ما ایمان ندارد و متعه را حلال نمى داند ، از ما نیست !

الهدایة  ، أجوبة المسائل ، نوشته شیخ مفید  از امام صادق(علیه السلام)آورده است : هر کسى قائل به متعه نیست و به رجعت ما ایمان ندارد ، از ما نیست . شیخ مفید در توضیح فرمایش امام مى نویسد : مقصود ، این اعتقاد است که خدا گروهى از امت محمد(صلى الله علیه وآله) را پس از مرگ و پیش از روز قیامت، زنده مى کند و به دنیا برمى گرداند. این مذهب و اعتقاد، مختص آل محمد است .

المحتضر  آورده است : امامیه بر رجعت اجماع دارند . اجماع شیعه را شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان و سید مرتضى نقل کرده اند ، که همه امامیه معتقدند که وقتى امام(علیه السلام) ظهور کند ، گروهى از مؤمنان پس از مرگ ، از قبر سر برمى آورند و دوباره زنده مى شوند . وسائل الشیعه 14/438 و بحار 53/92 .

نشانه هاى زمان ظلم ، به ویژه در عصر ظهور

مختصر اثبات الرجعه از محمد بن مسلم آورده است که مردى از ابوعبدالله(علیه السلام)پرسید : قائم کى ظهور مى کند ؟ فرمود : وقتى گمراهى و ستم زیاد شود و هدایت اندک باشد ; اصلاح و رستگارى کم باشد و مردان با مردان و زنان با زنان آمیزش جنسى کنند . فقیهان دنیا دوست شوند و بیشتر مردم به شعر و شاعرى روى بیاورند . گروهى از بدعت گذاران مسخ شوند و به صورت میمون و خوک درآیند . سفیانى بیاید ، سپس دجال خروج کند و در فریبکارى و گمراهى زیاده روى نماید .



در آن وقت ، در شب بیست و سوم ماه رمضان ، نام قائم(علیه السلام) را از آسمان ندا مى دهند و روز عاشورا قیام مى کند . گویا مى بینم که بین رکن و مقام ایستاده ، جبرئیل مقابلش ندا مى دهد : براى خدا بیعت کنید ، که شیعیان رو به قائم مى آورند .

اثبات الهداه  از الغیبه فضل بن شاذان آورده است : شیعیان از نقاط مختلف زمین ، به قائم رو مى آورند و زمین برایشان درهم نوردیده مى شود تا با قائم بیعت کنند ، سپس به کوفه مى رود و در نجف اقامت مى کند ، بعد از آنجا سپاهیانى به شهرها روانه مى کند ، تا کارگزاران دجال را برانند . در پایان ، زمین را از عدل و داد پُر مى کند ، چنان که از ستم و بیداد پُر شده بود .

راوى پرسید : آیا کسى از اهالى مکه مى داند که قائم از کجا مى آید ؟ فرمود : نه ، ناگهان و یکباره بین رکن و مقام ظاهر مى شود !

مقصود از دجال در این حدیث ، دجال معهود نیست ، بلکه حاکمى است که در زمان ظهور فرمانروایى مى کند ; چنانکه حدیث منفردى کشته شدن سفیانى را پیش از ظهور مهدى(علیه السلام) مى داند ، که مخالف احادیث بسیارى است و به نظر مى رسد در ترتیب آن اشکال وجود داشته باشد .

نعمانى  از اصبغ بن نباته آورده است که شنیدم على(علیه السلام) فرمود : سال هاى پیش از ظهور قائم ، سال هاى خدعه و فریب هست ! راستگویان تکذیب مى شوند ، دروغگویان تصدیق مى گردند و نیرنگ بازان ارج و قُرب دارند ! ( در حدیثى آمده است ) : در آن زمان « رویبضه » سخن مى گوید . راوى پرسید : رویبضه کیست و نیرنگ بازان کیانند ؟ فرمود : آیا در قرآن نخوانده اى « وهو شدید المحال ; قدرتى بى انتها دارد » ( رعد/13 ) مقصود مکر و ترفند است . . .

کفایة الاثر  از علقمه بن قیس آورده است که امیر مؤمنان(علیه السلام) روى منبر کوفه ، خطبه لؤلؤه را فرمود و در پایان گفت : بدانید که به زودى رحلت مى کنم و به عالم غیب مى روم . در انتظار فتنه اموى مملکت کسرى باشید که تمام احکامى که خدا زنده گردانده ، مى میرند و هر چه میرانده ، زنده مى شوند ! عبادتگاه خود را منزل خویش گیرید و بر بلاهاى بزرگ صبر پیشه کنید که ماندگار خواهند بود . بسیار به یاد خدا باشید ، که یاد و نامش بزرگ است ، اگر بدانید !

امام افزود : شهرى بین دجله و دجیله و فرات ساخته مى شود که بدان « زورا » مى گویند ; خواهید دید که با گچ و آجر مخلوط به طلا و نقره و لاجورد آبدیده و مرمر ساخته مى شود ، نیز با درهایى از عاج و آبنوس ; خیمه ها و گنبدها و نشانه هایى دارد و بناها با چوپ ساج و عرعر و صنوبر ، بالا مى رود ، نیز قصرهایى خواهد داشت که 24 حاکم از فرزندان شیطان به شمار سال هاى حکومت « کدید » ، یکى از حاکمان این سلسله ، بر آن شهر حکم خواهند راند ، از جمله : سفاح ، مقلاص ، جموع ، خدوع ، مظفر ، مؤنث ، نظار ، کبش ، مهتور ، عشار ، مصطلم ، مستصعب ، علام ، رهبانى ، حلیع، سیار ، مسرف ، کدید ، اکتسب ، مترف ، اکلب ، وشیم ، ظلام و عیوق . گنبد خاکى رنگ ساخته مى شود که خطوط قرمز دارد .

پس از آن ، قائم ظهور مى کند ، که از نور صورتش جهان روشن مى شود . مانند ماه بین ستارگان درخشان است . ظهورش ده نشانه دارد : نخست ظهور ستاره دنباله دار . . . در آن وقت هرج و مرج و فتنه به پا مى شود .

علامات نشانه حاصلخیزى است . این علامت تا آن علامت ، شگفت آفرین است . وقتى علامت هاى دهگانه ظاهر شد ، ماه تابان ، مهدى ، ظاهر مى شود و کلمه اخلاص خداوند بر پایه یکتاپرستى کامل مى گردد . . .

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ، پیمانى با من بسته است که کارها ، به دست دوازده امام که نه تن از نسل حسین هستند ، خواهد افتاد . پیامبر فرمود : وقتى براى معراج ، به آسمان بُرده شدم، به پایه عرش نگاه کردم ، روى آن نوشته شده بود : « لا إله إلا الله ، محمد رسول الله. محمد را با على یارى و پشتیبانى کردم » . دوازده نور دیدم ، پرسیدم : خدایا ! اینها نور چه کسانى است ؟ ندا آمد : اى محمد ! اینها نور امامان ، از نسل تواند . پرسیدم : اى رسول الله ! آیا نام آنان را به من نمى فرمایى ؟ نام ائمه(علیهم السلام) را فرمود و افزود : قائم از فرزندان حسین است . همنام و شبیه ترین افراد به من است ، که زمین را از عدل و داد پر مى کند ، چنان که از بیداد و ستم آکنده شده بود .


کافى  از حمران آورده است که خدمت ابوعبدالله(علیه السلام) ، از خلفاى عباسى و وضع ناگوار شیعه صحبت شد ، فرمود : همراه ابوجعفر منصور بودم ; او بر اسبش سوار بود ; سوارانى ، در پیش رو و پشت سرش ، در موکبش بودند . من سوار بر الاغى کنارش بودم . به من گفت : ابوعبدالله ! حق آن بود که به خاطر این توان و عزت و افتخارى که خدا به ما عطا کرده ، خوشحال باشى و به مردم نگویى که شما و اهل بیت براى خلافت سزاوارترید ، و چشم طمع به آن دارید !

امام در پاسخ به منصور مى گوید : هر کسى چنین سخنى از من ، براى شما نقل کرده ، دروغ گفته است ! منصور گفت : قَسَم مى خورى ؟ گفتم : مردم ساحرند ، یعنى دوست دارند ذهنت را نسبت به ما خراب کنند ! به حرفشان گوش مده ، ما به تو نیازمندتریم ، تا تو به ما !

منصور گفت: یادت هست روزى از تو پرسیدم که آیا ما حکومت خواهیم کرد؟ گفتى: آرى ، دورانى طولانى و سخت ، و همچنان فرصت حکومت دارید و دنیا رو به شما مى آورد ، تا در ماه و شهرى با حرمت ، خونى از ما اهل بیت بریزید ؟

امام مى افزاید : وقتى فهمیدم سخنم را به یاد دارد ، به او گفتم : شاید خیالت آلوده شود اگر بگویم منظورم تو نبودى . این حدیثى بود که روایت کردم . شاید شخص دیگرى از خاندان خونریز باشد . منصور ساکت شد . وقتى به خانه ام برگشتم ، یکى از دوستان آمد و گفت : شما را در موکب و کاروان منصور دیدم ، که سوار بر الاغ بودى اما منصور سوار بر اسب ! گویا بر شما برترى داشت و با شما مانند یک زیردست سخن مى گفت ! با خود گفتم : امام ، حجت خدا بر خلایق و شایسته حکومت است و باید به او اقتدا شود ، اما منصور حاکم شده ، و ستم مى کند ، پیامبرزادگان را مى کشد و روى زمین خون مى ریزد ، ولى خدا دوست ندارد ! منصور همراه موکبش بود اما شما سوار بر الاغ ! به همین خاطر ]در حقانیت شما[ شک کردم ، آن قدر که ترسیدم دین و جانم از دست برود!

امام به او فرمود : اگر فرشتگانى که در اطرافم بودند را مى دیدى ، منصور و هر چه دارد را حقیر مى دیدى !

دوست شیعى مان گفت : اکنون دلم آرام شد ! تا کى اینها حکومت مى کنند و چه وقت از دستشان راحت مى شویم ؟

امام فرمود : نمى دانى هر چیزى مدتى دارد ؟ گفت : بله ! امام فرمود : اگر دانستنش به حالت سودى دارد ، بگویم که وقتى موقع از بین رفتن حکومت شان شود ، در کمتر از یک چشم بر هم زدن نابود مى شوند . اگر بدانى نزد خدا چه حال و روز بدى دارند ، بیش از پیش با آنها دشمن خواهى شد ! اگر تو یا همه زمینیان بخواهند که بنى عباس بیش از این گناه بکنند ، نمى توانند !]گناهى نمانده که انجام نداده باشند[ . مراقب باش شیطان فریبت ندهد ! عزت از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است ، اما منافقان نمى دانند . مى دانى هر کس در انتظار حکومت و فَرَج ما باشد و بر اذیت و آزار دشمنان ، صبر کند ، فرداى قیامت جزء ماست ؟ روزگارى را مى بینى که حق ، مُرده و حق خواهان از بین رفته اند ، ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن کنار گذاشته شده است ، احکامى که در آن نیست ، به آن منصوب شده و تفسیر به رأى مى شود ، همچنین مى بینى که مانند آب که راهش را کج مى کند ، دین دچار کجروى و تحریف شده است و باطل گرایان بر حقجویان چیره اند . شر ، ظاهر و آشکار است و از آن نهى نمى شود و ایرادى متوجه افراد شرور نیست !

همچنین مى بینى که فسق و فجور آشکار شده ، و مردان با مردان و زنان با زنان آمیزش جنسى مى کنند . مؤمن ساکت مى شود و سخنش پذیرفته نمى شود اما فاسق دروغ مى گوید ، ولى کسى وى را تکذیب نمى کند ! کوچک ، بزرگ را تحقیر مى کند و پیوندهاى خویشاوندى بُریده مى شود . . .

دلائل الامامه از سلمان فارسى آورده است : امیر مؤمنان در مدینه برایمان خطبه خواند و از نزدیک بودن فتنه خبر داد، سپس قیام قائم ، از فرزندانش ، را برشمرد که زمین را از عدل پُر مى کند ، چنان که از ستم آکنده شده بود .

سلمان مى افزاید : پس از آن به تنهایى خدمت امام آمدم و پرسیدم : قائم کى ظهور مى کند ؟ آه سردى کشید و فرمود: وقتى حکومت به دست کودکان بیفتد ; حق خداى رحمان پایمال شود ; قرآن را با طَرَب و آواز بخوانند . . . نشانه هاى عصر ستم و زمان ظهور را امام برشمرد .

وقتى قرآن به آواز خوانده شود ، و حاکمان عباسى کوردل ، کشته شوند . . . بصره ویران شود ، آن وقت قائم که از نسل حسین است ، ظهور مى کند . بحار 52/275

جنگ آخرالزمان : نبرد موعود یهود و مسلمانان

تمام منابع مسلمانان تصریح دارند که پیغمبر به امتش خبر داده است که در آخر الزمان با یهود جنگ خواهند کرد . به دلیل تشابه محتوا و تعابیر روایات، این نبرد در آخر الزمان است و تفاسیر آیه « بعثنا علیکم عباداً لنا أولى بأس شدید » مى گوید که جهادگران، امام مهدى و یارانش هستند .



عبد الرزاق  از ابن عمر آورده است که رسول خدا فرمود : یهود با شما مى جنگند و بر آنان چیره مى شوید . اگر یهودى پشت سنگى پنهان شده باشد ، سنگ به سخن مى آید و مى گوید : اى مسلمان ! یک یهودى پشت من پنهان شده ، او را بگیر و بکُش !

روایت دیگرى به نقل از عبدالله بن عمرو مى گوید : وقتى عیسى بن مریم(علیه السلام) از آسمان فرو مى آید و دجال او را مى بیند ، مانند پیه آب مى شود . عیسى(علیه السلام)دجال را مى کشد و یهود از پیرامون دجال پراکنده مى شوند ; حتى اگر یک یهودى پشت سنگى پنهان شده باشد ، سنگ مى گوید : اى بنده مسلمان ! یک یهودى این جاست . بیا و او را بکُش !

بخارى از عبدالله بن عمر آورده است که رسول الله فرمود : با یهود خواهید جنگید و اگر یکى از آنان پشت سنگى پنهان شده باشد ، مى گوید : اى عبدالله ! این یهودى پشت من است ، او را بکُش !
ابو هریره از پیغمبر روایت کرده است : قیامت برپا نمى شود مگر پس از آن که با یهود بجنگید . اگر یک یهودى پشت سنگى باشد ، سنگ مى گوید : اى مسلمان ! این یهودى پشت من پنهان شده ، او را بکُش !

مجمع الزوائد آورده است که رسول خدا فرمود : با مشرکان مى جنگید و بازماندگان شما کنار نهر اردن با دجال مى جنگند . شما شرقى و آنان غربى هستند .

منابع مى گوید : مهدى(علیه السلام) تابوت السکینه ( صندوق آرامش بخش )(1) و اسفارى از تورات را مى آورد و توسط آنها با یهودیان بحث مى کند . اگر این روایت درست باشد ، زمان آن پس از پیروزى بر یهود و ورود امام به قدس است . در فصل اصحاب امام به نقل از تفسیر عیاشى  گذشت که امام باقر(علیه السلام) پس از تلاوت آیه « بعثنا علیکم عباداً لنا أولى بأس شدید » فرمود : اینها قائم و یارانش هستند که بسیار نیرومندند .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ صندوق عهدى که خدا به نشانه حکومت «طالوت» فرستاد و موجب آرامش یهود شد. ر.ک : بقره/247 ـ 248 .

از احادیث مربوط به جنگ عیسى(علیه السلام) با دجال فهمیده مى شود که بیشترین پیروان دجال ، از یهودیان هستند . مسند احمد  از جابر بن عبدالله به نقل از پیامبر در حدیث طولانى آورده است که در قدرت دجال زیاده گویى و مبالغه شده است اما در همان جا درباره یهود آمده بود : عیسى بن مریم از آسمان فرود مى آید و سحرگاه مى گوید : اى مردم ! چرا با دجال دروغگوى پلید نمى جنگید ؟! مى گویند : این مرد جن زده شده ! راه خود را مى گیرند و مى روند .

در آن موقع نماز برپا مى شود و به عیسى بن مریم(علیه السلام) گفته مى شود : اى روح الله ! پیش نماز باش . مى فرماید : امام تان باید پیش نماز شود و برایتان نماز بگزارد . بعد از نماز صبح نزد عیسى(علیه السلام) مى روند . وقتى دجال دروغگو را ببیند ، ( دجال ) مانند نمک در آب، از بین مى رود . عیسى به سوى دجال مى رود و او را مى کشد . اگر یک یهودى پشت درخت یا سنگى پنهان شده باشد ، مى گوید : اى روح الله ! اینجا یهودى است . هر کسى را که از دجال پیروى کند ، مى کشد .

عبد الرزاق  در حدیثى طولانى درباره دجال مى گوید : در مناطق قبل از شام حکمرانى مى کند ، سپس به طرف کوه هاى شام مى آید و آن جا را محاصره مى نماید . در آن وقت ، مسلمانانى که مانده اند ، بر قله کوهى از کوه هاى شام پناه مى گیرند . دجال آنها را محاصره کرده ، خود در دامنه کوه است اما بلا و گرفتارى طول مى کشد . . . آن گاه تاریکى آنان را فرا مى گیرد ، به طورى که آدمى کف دستش را نمى بیند . در این وقت عیسى بن مریم مى آید و چشمان شان را بینا مى کند .

میان مسلمانان مردى که لباس جنگى پوشیده ، مى پرسد : بنده خدا ! تو کیستى ؟ مى فرماید : من عبد الله و رسول خدا و روح و کلمة الله ، عیسى بن مریم هستم . یکى از این سه راه را انتخاب کنید : خدا از آسمان بر دجال و سپاهش عذابى فرستد ، یا زمین آنها را فرو ببرد ، یا سلاح شما را بر آنان مسلط سازد و نگذارد با سلاح شان به شما آسیبى برسانند . مى گویند : اى پیامبر خدا ! راه آخر بیشتر دل ما را شاد مى کند . پس در آن هنگام ، یهودى به سبب ترس نمى تواند شمشیر را با دستش بلند کند ، حتى اگر بلند قد و تنومند و پُر خور باشد . مردم به طرف یهود مى روند و بر آنها چیره مى شوند . وقتى دجال عیسى بن مریم(علیه السلام) را ببیند ، مانند سرب آب مى شود . عیسى به سویش مى رود و پس از دستگیرى ، او را مى کشد !

ابن حماد  از حذیفة بن یمان از پیامبر حدیثى آورده که داراى مبالغه درباره دجال بوده و مى گوید : در آن اوضاع ، عیسى بن مریم در « ایلیا » ( قدس ) فرو مى آید . در آنجا گروهى از مسلمانان به همراه خلیفه خود هستند. پس از آن که مؤذن براى نماز صبح فرا مى خواند، وجود مردى قوى بنیه اى را به مردم خبر مى دهد که عیسى بن مریم است .

عیسى از آسمان فرود مى آید و مردم به او خوش آمد مى گویند و چون حدیث رسول الله(صلى الله علیه وآله) با آمدن عیسى(علیه السلام) محقق شده ، خوشحال مى شوند . به مؤذن مى گوید که اقامه نماز را بگو ; مردم به او مى گویند : پیشنماز ما باش ، عیسى مى گوید : نزد امامتان بروید تا برایتان نماز بگزارد . او پیشوایى نیکوست .

امام برایشان نماز مى گذارد و عیسى همراهشان نماز مى خواند . بعد امام مى رود و مردم را به پیروى از عیسى فرمان مى دهد . عیسى همراه مردم روانه مى شود تا این که دجال ایشان را مى بیند و مانند نمک در آب ، از بین مى رود . عیسى به سویش مى رود و به اذن خدا ، او و هر کسى از پیروانش را که بخواهد ، مى کشد .

دشمنان پراکنده مى شوند و زیر سنگ ها و درختان پنهان مى شوند اما سنگ و درخت مى گوید : اى عبدالله ! اى مسلمان ! بیا این یهودى را که پشت من مخفى شده بکش ! به جز گیاه دیوخار که گیاه یهود است و اگر یهودى زیر آن پنهان شود ، به کسى نمى گوید !

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود : این حدیث را براى آن به شما گفتم که بیندیشید و آگاه شوید و به آن عمل کنید و براى نسل بعد از خود نقل کنید و براى همدیگر تعریف نمایید که این فتنه ، بدترین فتنه است . پس از آن تا زمانى که خدا بخواهد ، همراه عیسى بن مریم زندگى خواهید کرد .

ابن حماد از عبد الله بن عمرو عاص آورده است که رسول خدا فرمود : خبر خروج دجال ، به کسانى که قسطنطنیه را فتح کرده اند ، مى رسد ، پس به سوى او مى آیند تا در بیت المقدس به او مى رسند ! آن جا را هشت هزاز زن و دوازده هزار جنگجو محاصره کرده اند که بهترین بازماندگان و صالح ترین انسان ها هستند . ابرى مه آلود بر سرشان سایه افکنده است ، هنگام صبح ، مِهْ برطرف مى شود و مى بینند که عیسى بن مریم آنجاست . وقتى که امام مى خواهد نماز بگزارد ، عیسى بن مریم مى آید و پشت سر امام نماز مى خواند و به آنان احترام مى گذارد . بعد سوى دجال که آخرین نَفَس هایش را مى کشد ، مى رود و ضربه اى به او مى زند و کشته مى شود . در این وقت زمین به سخن مى آید و هر سنگ و درخت و شیئى خواهد گفت : اى مسلمان ! این یهودى پشت من پنهان شده ، او را بکُش ; جز گیاه دیوخار که درختى یهودى است !

از مشهورترین احادیث منابع سنى ، روایت مُسْلم و دیگران از پیامبر است که مى فرماید : قیامت برپا نمى شود مگر پس از آن که مسلمانان با یهود بجنگند و آنها را بکشند . اگر یهودى پشت سنگ یا درختى پنهان شده باشد ، مى گوید : اى مسلمان ! این یهودى پشت من پنهان شده است. بیا او را بکُش ; مگر گیاه دیوخار که درخت یهود است .

هفتاد هزار یهودى اصفهانى که ردا پوشیده اند ، پیرو دجال اند .

عبدالرزاق  از یحیى بن ابى کثیر آن را روایت کرده و مى گوید : بیشتر پیروان دجال ، از یهودیان اصفهان هستند .

عراق در یک قدمی ظهور

احادیث بسیارى درباره عراق در قسمت نشانه هاى ظهور امام مهدى(علیه السلام) و حرکت ظهورش آمده است و تقدیر خدا این است که عراق ، مرکز دولت جهانى عدل الهى باشد که امام آن را بنیان مى نهد . تقسیم روایات مربوط به عراق پیش از ظهور سخت است ، برخى ، حاکمان آن جا را نام مى برند و برخى شهرهایش را نکوهش یا ستایش مى کنند ، گاهى از کمبود میوه و ثمرات سخن مى گویند و همچنین ترسى که اهالى آن جا را فرا مى گیرد و برایشان آرام و قرار باقى نمى گذارد .



شیخ مفید(رحمه الله) مجموعه اى از نشانه هاى ظهور امام مهدى(علیه السلام) و رخدادهایى که در عراق و جاهاى دیگر اتفاق خواهد افتاد را آورده و در ارشاد  مى گوید : علامت ها و نشانه هایى از زمان قیام قائم مهدى(علیه السلام) و حوادث پیش از قیام بیان شده است از جمله : خروج سفیانى ، قتل سید حسنى ، اختلاف بنى عباس بر سرِ حکومت دنیوى ، کسوف خورشید در نیمه رمضان و خسوف ماه در آخر آن که بر خلاف رویه عادى و معمول است . همچنین فرو رفتگى در « بیدا » و فرو رفتگى در غرب و شرق ، حرکت کُند خورشید از هنگام ظهر تا نیمه هاى عصر ; طلوع خورشید از غرب ; قتل نفس زکیه در پشت کوفه میان هفتاد نفر افراد صالح ; بُریدن سر مرد هاشمى بین رکن و مقام ، فرو ریختن دیوار مسجد کوفه ; روى آوردن سپاهى با پرچم هاى سیاه از سوى خراسان ; شورش یمانى ; ظهور فردى « مغربى » در مصر و تملک مناطق شام توسط وى.

آمدن ترکان به جزیره ، آمدن رومیان به « رمله » (ساحل) ; طلوع ستاره اى درخشان در شرق، چنان که ماه مى درخشد ، سپس خم شدن ستاره ، و رسیدن دو طرف آن به هم، پدیدار شدن سرخى در آسمان و پخش شدن در گستره آن ; ظاهر شدن آتشى در شرق به مدت طولانى و ماندن سه یا هفت روز در جو و آسمان ; پایان سختى هاى اعراب و به زیر فرمان درآوردن شهرها و خروج از زیر سلطه عجم .

قتل امیر مصر توسط اهالى ; ویرانى شام ; اختلاف و درگیرى سه لشکر در آن; ورود پرچم هاى قبیله قیس و عرب به مصر ، ورود پرچم هاى قبیله کنده به خراسان ; ورود لشکرى از سوى غرب تا وقتى که به آستانه «حیره» برسد . رو آوردن لشکرى با پرچم هاى سیاه از مشرق ، بدان گونه که گفتیم ; شکاف آب فرات و ورود آب به محله هاى کوفه; ظهور شصت دروغگوى مدعى نبوت ; خروج دوازده نفر از آل ابوطالب که همگى براى خود ادعاى امامت مى کنند; سوزاندان مردى ارجمند از بنى عباس بین « جلولا » و « خانقین » ; ساختن پل در آنجا تا مدینة السلام که آب روان است .

برخاستن دود سیاه در آغاز روز در مدینة السلام ; زلزله در آن جا به قدرى که بسیارى از مناطق مدینة السلام زیر خاک برود ; ترس و هراسى که اهالى عراق و بغداد را فرا مى گیرد ; مرگ سخت و کاستى در اموال و جان ها و میوه ها در بغداد ; یورش ملخ ها در فصل و غیر فصل خود ، آن قدر که به کشتزار و غلات حملهور مى شوند ; نیز به حبوبات کمى که مردم کاشته اند .

اختلاف دو گروه عجم و خونریزى بسیار میان آنان ; سرپیچى بندگان از پیروى سران خود و کشته شدن آنها به دست بالا دستان ; مسخ گروهى بدعتگزاران و خوک و میمون شدن آنان ; چیرگى بردگان بر مناطقى که سَرْوَران آنان مى زیستند.

سروش آسمانى که تمامى ساکنان زمین ـ هر یک به زبان خویش ـ مى شنوند ; صورت و سینه اى که در قرص خورشید براى مردمان پدیدار مى شود ; مردگانى که از قبرها برانگیخته شده ، به دنیا برمى گردند تا با یکدیگر آشنا شده ، همدیگر را ببینند .

سپس در پایان 24 دفعه بارش پیاپى که پس از خشک شدن زمین ، آن را سرسبز کرده و برکاتش را نشان مى دهد .

پندار خشک شدن فرات یا آبهاى زمین ، صحت ندارد . بر عکس از اهل بیت(علیهم السلام) روایت شده است : سال ظهور ، سال پُر نعمت و پُر بارانى است ، آن قدر که میوه ها گندیده و آب فرات در کوفه سر ریز خواهد شد .

ارشاد  از جعفر بن سعد از پدرش آورده است که ابوعبدالله(علیه السلام) فرمود : «در سال فتح (و ظهور) فرات شکافته و آب وارد کوچه هاى کوفه مى شود » . مانند روایت در الغیبه طوسى /273 ; اعلام الورى /429 ; الخرائج 3/1164 ; اثبات الهداة 3/733 ; بحار 52/217 .

ارشاد از ابوعبدالله(علیه السلام) آورده است : « پیش از قائم(علیه السلام) سال پر بارانى است که در آن میوه ها و خرماى نخل ها مى گندد . در این باره شک نکنید » .

منبع احادیث: الغیبه طوسى /272; اعلام الورى /428 ; الخرائج 3/1164; اثبات الهداة 3/718 ; بحار 52/214 .