درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

ملائکه در خدمت امام زمان(ع)

اشاره:
ملائکه مجموعه‌ای از مخلوقات خداوند هستند که بخشی از عالم غیب را تشکیل می‌دهند. نقش‌های مختلفی بر عهدة این موجودات نهاده شده پس بر این اساس رتبه‌بندی می‌شوند. تصویر روشن آنان را می‌توان از روایات اسلامی و آیات قرآن استخراج نمود. در ادامة مطالب قبلی که مروری اجمالی بر زندگی جبرائیل و میکائیل(ع) و نقش آنان در حوادث پس از ظهور داشتیم، در این بخش به ملائکه و فرشتگانی می‌پردازیم که در خدمت امام زمان(عج) و تحت فرماندهی دو مَلَک یاد شده، قرار خواهند داشت.

  • ساکنان عالم غیب
ملائکه، ساکنان عالم غیب هستند و اهالی عالم غیب از دیدگان ما نهانند و ما مأمور و مکلّف به اعتقاد به وجود آنان. با مراجعه به آیات و روایات می‌بینیم تعدادی از ملائک به شکل انسان نمایان شده‌اند. در قرآن کریم1 اشاره‌ای به ماجرای ورود ملائکه به منزل حضرت ابراهیم(ع) پیش از نزول عذاب بر قوم لوط شده که تفصیل ماجرا در روایتی از امام صادق(ع) بیان شده و علاقه‌مندان می‌توانند به منابع آن مراجعه نمایند.2

از مجموع روایات چنین برداشت می‌شود که ظاهراً قابلیّت و امکان دیده شدن برای برخی از ملائکه مانند جبرائیل، میکائیل و عزرائیل و تعداد محدود دیگری قابل بررسی است و برای، برخی از شخصیّت‌ها و اولیای الهی، همانند رسول خدا(ص)، ائمه(ع) یا انبیا و رسل(ع) و برخی از عرفای بزرگ مانند مرحوم علّامه طباطبایی توانایی و امکان این وجود دارد که آنان را ببینند. به عبارت دیگر نمی‌توان به طور یقین مدّعی شد همة مردم می‌توانند ملائکه را ببینند. البتّه می‌توان احتمال داد که بسیاری از مدّعیان ارتباط با ملائکه، در واقع با طایفة جن ارتباط برقرار کرده‌اند. نکتة بسیار مهمّی که در این باره باید مدّنظر داشته باشیم، این است که فرشتگان مأمور اجرای اوامر الهی هستند و هرکدام از آنان مأموریّت و وظیفة مشخّصی در جهان دارند. بر این اساس نمی‌توان این جملة برخی از بزرگان را که «فرشتگان نیز به استخدام ساحران در می‌آیند تا از امور غیبی خبر دهند»، پذیرفت. با استفاده از برخی روایات درمی‌یابیم که اساساً زمین و عالم مادّه، ظرفیّت تجسّم و شهود مادّی ملائک را ندارد؛ برای نمونه وقتی از امیرالمؤمنین(ع) دربارة قدرت خداوند و امکان ستایش او به نحو شایسته پرسیدند، عظمت خلقت را تنها با ذکر ویژگی برخی از ملائک چنین به تصویر کشیدند:

«خداوند تبارک و تعالی فرشتگانی دارد. بعضی به اندازه‌ای بزرگ که اگر یکی از آنان به زمین فرود آید از بس بزرگ است و از بس پر و بال دارد، زمین نمی‌تواند آن را در خود جا دهد. بعضی از آنها به اندازه‌ای تنومند و زیبا هستند که اگر همة جنّ و انس هم‌دست شوند، نمی‌توانند او را وصف کنند، بعضی از ملائکة الهی چنان است که هفتصد سال راه مسافت میان دو شانه یا مسافت پرّة گوشش است، بعضی از آنها با یکی از بال‌های خود می‌تواند همة افق را بپوشاند، به علاوه از بزرگی جسمش، بعضی از آنها به اندازه‏ای بلند قامتند که آسمان‌ها تا زیر ناف آنها است، بعضی از آنها بدون پایگاه، قدم در عمق هوای زیرین زمین نهاده و همة زمین‏ها تا زانوی او است، بعضی از آنها هم گروهی هستند که اگر همة دریاها را به پشت ناخن بزرگش بریزند، جا می‌دهد؛ بعضی هستند که اگر کشتی‌ها را در اشک چشمش بیندازند تا ابد سیر می‌کنند. «فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ».3

در قرآن کریم دربارة حضرت مریم(س) نیز آمده که:
«ملک در صورت انسان پیش مریم آمد. مریم ترسید که آن جوان شاید نظر سوئی به مریم دارد و گفت: من از تو به خدا پناه می‌برم. فرشته گفت: «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا».4

  • ویژگی‌های ملائکه
الف. عصمت و اطاعت امر الهی

خداوند در سه جای قرآن بر این امر تأکید می‌کند که ملائک از اوامر الهی سرپیچی ننموده و به آنچه مأمور شده‌اند، عمل می‌کنند.7 

با توجّه به آیات یاد شده از سورة بقره در ماجرای خلقت حضرت آدم(ع) شاید بتوان چنین گفت که نوع اختیار ایشان، مرتبة نازلی است از همان اختیار انبیا و اوصیا که هر چند توان انجام گناه را دارند، امّا با توجّه به شناخت و معرفتی که دارند از گناه، معصیت و خطا مبرّا هستند. علاوه بر اعتراض ملائکه در ماجرای فوق، دربارة برخی از ملائک گاه صحبت از کوتاهی آنان در انجام مأموریّت‌های محوّل شده به میان می‌آید؛ از این دست ملائک می‌توان به جریان «فطرس» اشاره کرد. فطرس ملکی بود که به جهت کوتاهی در انجام مأموریّتی، بالش شکسته و به جزیره‌ای تبعید شد و پس از ولادت سیّدالشّهدا(ع) و با وساطت ایشان جایگاه قبل و مأموریّتی تازه یافت.8 

ب. علم
یکی از ویژگی‌های قابل توجّه ملائکه، علم آنهاست. ملائکه علم خود را همانند انبیا و اوصیا از لوح محفوظ اخذ می‌کنند.9 از مجموعة آیات، روایات و داستان‌های دینی چنین برمی‌آید که علمی که به ایشان داده شده در موارد متعدّد بیش از انسان‌های معمولی است، امّا در برابر انبیایی که حتّی مقام انبیای اولوالعزم را ندارند و از ناحیة خداوند با بی‌عزمی از آنان به طعنه یاد می‌کنند،10 ظرفیّت علمی کمتری دارند.

ج. قرب و کرامت الهی
ویژگی مقرّب بودن نزد خداوند، در میان تمامی ملائک مشترک است و تفاوت در میزان این قرب است. میزان قرب ملائکه به خداوند در این میان بر اساس مراتب و وظایفی است که برای آنان تعریف شده است.11

د. عبادت
یکی دیگر از ویژگی‌هایی که در آیات قرآن کریم برای طایفة ملائکه برشمرده شده، استکبار نورزیدن آنان از عبادت الهی است.12

ه‍. وظیفه‌مداری
بنا بر آیات و روایات متعدّد، هر ملکی برای انجام مأموریّتی آفریده شده است و تا زمان حیات خود به آن مبادرت می‌ورزد.

و. بال و پر ملائکه
در آیة اوّل سورة فاطر، قرآن کریم ملائکه را موجوداتی بالدار (اوّلی اجنّحه) توصیف کرده با تعداد بال‌های متفاوت که ظاهراً باید آن را ناشی از تفاوت خود ملائک بدانیم.

ز. مکان و مسکن ملائکه
مشهور است که محلّ سکونت ملائکه آسمان است و قائلان این مطلب مشهور در میان طبقات مختلف اجتماعی قابل مشاهده‌اند. امّا بنا بر نوع مأموریّت و وظیفه‌ای که بر عهدة آنان نهاده شده است، آنان را در تمام نقاط عالم می‌توان مشاهده و حس کرد که با توجّه به تجرّد و عاری بودن از جسم مادّی تزاحمی با دیگر موجودات به وجود نخواهند آورد و جنس حضور آنان با حضور ساکنان عالم مادّه متفاوت است. به عبارت دیگر در آسمان، زمین، دریا و عیان و نهان عالم، فرشتگان به انجام تکالیف خود مشغولند. امام سجّاد(ع) در فرازی از دعای سوم صحیفة سجّادیه به تفصیل از اصناف ملائکه سخن گفته‌اند. در این دعا به خوبی می‌توان مأموریّت‌ها و موقعیّت‌های مختلف ملائک را در عالم هستی مشاهده کرد.
 
بهره‌مندی از امداد  ملائکه

در روایات، نکاتی برای بهره‌مندی از امدادها و عنایات ملائکه گفته شده که برخی از آنها را با هم مرور می‌کنیم. علاقه‌مندان برای مطالعة بیشتر می‌توانند به آثاری که در این باره نوشته شده و به خصوص جلد 56 مجموعة گرانسنگ «بحارالأنوار» مراجعه نمایند و امّا بعضی از این روایات:

صبر در بیماری: امام هفتم(ع) فرمودند: «چون بنده‏ای بیمار شود، خدا به فرشتة دست چپ وحی کند: تا در بند من است بر او گناهی ننویس و به دست راستی وحی کند: هر کار نیکی که در تندرستی او برای او می‌نوشتی بنویس.»
عیادت از بیماران: امام ششم(ع) فرمودند: «هر که یک بیمار مسلمان را عیادت کند، خدا تا همیشه بر او 70 هزار فرشته گمارد تا در بند او در آیند و تا قیامت تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر گویند و نیمی از نمازشان برای عیادت‏کنندة بیمار باشد.»

رعایت آداب منزل: امام باقر(ع) فرمودند: «جبرئیل گفت: یا رسول الله ما در خانه‏ای نرویم که در آن صورت آدمی باشد و نه در خانه‏ای که در آن بول شود یا در آن سگ باشد.»

دیدار و احوالپرسی از برادر مؤمن: رسول خدا(ص) فرمودندکه جبرئیل به من گفت: «خدا عزّوجلّ فرشته‏ای به زمین فروآورد و او رفت تا به در خانه‏ای که مردی از صاحب خانه اجازة ورود می‌خواست، به او گفت: تو چه نیازی به صاحب این خانه داری؟ گفت: برادر مسلمان من است، به دیدار او آمدم برای خدای تبارک و تعالی، گفت: تنها برای همین آمدی؟ گفت برای همین، فرشته گفت: مرا خدا به [سوی] تو فرستاده و به تو سلام داده و فرموده: بهشت برای تو واجب است و افزود که خدا عزّوجلّ فرماید، هر مسلمانی را دیدن کند او را دیدن نکرده؛ بلکه مرا دیدن کرده و ثوابش بهشت است.»

امام ششم(ع) فرمودند: «هر که برادرش را برای خدا دیدار کند در بیماری یا تندرستی او و نیرنگی نزند و عوضی نخواهد. خدا بر او 70 هزار فرشته بگمارد تا در دنبالش فریاد کنند پاکی و بهشت بر تو خوش باد، شما زوّار خدایید، مهمانان رحمانید، تا به خانه‏اش برگردد، یسیر به او گفت: قربانت گردم، گر چه راه دور باشد؟ فرمود: آری، ای یسیر گر چه یک سال باشد، خدا جواد است و فرشته‏ها بسیار، بدرقه‏اش کنند تا به خانه‏اش بر گردد.»

امام پنجم(ع) فرمودند: «مؤمن از خانه به در آید تا برادرش را دیدن کند و خدا عزّوجلّ فرشته‏ای بدو فرستد تا بالی در زمین نهد و بالی در آسمان. او را جوید تا چون به منزل او درآید، جبّار تبارک و تعالی ندا کند: ای بنده که حقّم را بزرگداشتی و از آثار پیغمبرم پیروی کردی، مرا باید تو را بزرگ دارم، بخواه تا به تو بدهم، دعا کن تا اجابت کنم، خموش شو و من آغاز کنم، چون برگردد آن فرشته بدرقه‏اش کند و با بالش [بر سر] او را سایه اندازد تا به خانه‏اش در آید و خدا تبارک و تعالی ندایش کند، ای بنده که حقّم را بزرگ داشتی. بر من باید ارجمندت دارم، بهشتم را بایست تو کردم و در بارة بنده‏هایم تو را شفیع نمودم.»

امام ششم(ع) فرمودند: «راستی چون دو مؤمن برخورند و به هم دست دهند، خدا عزّوجلّ رحمت بر آنها فرو آرد و 99 آن از آن پر محبّت‏تر آنها است، نسبت به یارش و چون همراه شوند، رحمت آنها را فرو گیرد و چون بنشینند و با هم گفت‌وگو کنند، فرشته‏های حافظ به هم گویند: ما کنار رویم شاید رازی دارند و خدا خواسته نهان باشد، گفتم: نه اینکه خدا فرماید: «هیچ لفظی نگوید جز اینکه رقیب و عتبه بر او هستند»23 فرمود: ای ابااسحاق اگر حافظان نشنوند البتّه خدای دانای راز بشنود و ببیند.

امام پنجم فرمودند: «موسی(ع) در مناجات با خدا عزّوجلّ بود که خدا به او فرمود: ای موسی، سائل را گرامی دار، گرچه به انفاق چیز کمی به او باشد یا به زبان خوش او را دور کن که گاهی ملکی را به صورت سائل برای امتحان مردم به سوی مردم می‌فرستم تا ببینم چه می‌کنند.»

روزة نهانی: امام ششم(ع) فرمودند: «هر که روزه‏اش را نهان دارد، خدا عزّوجلّ به فرشته‏هایش فرماید: بنده‏ام از عذابم پناهنده شد، او را پناه دهید، خدا عزّوجلّ فرشته‏هایش را گماشته به دعا برای روزه داران و به آنها نفرموده، دعا کنند به کسی، جز اینکه مستجاب کند.»

روزة تابستان: امام ششم(ع) فرمودند: هر که برای خدا عزّوجلّ روزه دارد در گرمای سخت و تشنه شود، خدا هزار فرشته بر او گمارد تا دست به رویش کشند و او را مژده دهند.

تواضع برای خدا: امام ششم(ع) فرمودند: «معاویـ[ بن عمّار گوید: شنیدم می‌فرمود: در آسمان دو فرشته گماشته بر بنده‏هایند، هر که برای خدا تواضع کند، بالایش برند و هر که تکبّر کند، زبونش سازند.»24

در روایات، یکی از نیروها و امدادهای الهی برای امام زمان(ع)، حضور ملائکه در خیل یاران ایشان است26 تا جایی که می‌توان مدّعی شد یکی از مهم‌ترین وظایفی که بر عهدة ملائک گذاشته شده، یاری امام زمان(ع) است. بنا بر آنچه در روایات آمده چهل و شش هزار فرشته در خدمت ایشان خواهند بود27 که تعدادی از آنان از جنگ بدر در انتظار ظهور امام زمان(ع) هستند. امام صادق(ع) فرمود:

«آنان که در بدر بودند، پنج هزار و سیصد و سیزده تن بودند، چهار هزار از مسوّمین (یعنی با علامت و علامت آنها عمامّة سفید با تحت الحنک بود) و هزار نفر از مردفین (یعنی آنان که ردیف هم به حالت صف بودند)».28 شاید اینان همان اوّلین ملائکة یاور امام(ع) باشند. امام باقر(ع) فرمود:
«گویا می‌بینم او را که از مکّه به سوی کوفه حرکت کرده با پنج هزار ملائکه، جبرئیل از طرف راست او و میکائیل از طرف چپ او و مؤمنان در جلو او و لشکر خود را در بلاد متفرّق می‌کند».29 

سیصد وسیزده هزار نفر از این ملائکه که قرن‌هاست در انتظار قائم(عج) هستند در روایتی از امام صادق(ع) چنین دسته‌بندی شده‌اند:
ـ فرشتگانی که با نوح در کشتی بودند؛
ـ آنان که با ابراهیم نبی(ع) بودند، هنگامی که او را در آتش انداختند؛
ـ آنان که با موسی بودند، هنگامی که دریا را برای بنی‌اسرائیل شکافت؛
ـ آنان که با عیسی بودند، هنگامی که خداوند او را به آسمان بالا برد. تعداد آنها چهار هزار نفر است؛
ـ چهار هزار ملک که روز عاشورا برای یاری حضرت سیّدالشّهدا(ع) فرود آمدند و از آن حضرت رخصت نبرد خواستند و امام(ع) به ایشان رخصت نداد، پس بالا رفتند و فرود آمدند و رخصت خواستند، باز رخصت نداد و بارها بالا رفتند و فرود آمدند و آن حضرت رخصت نمی‌داد تا اینکه [امام] شهید شدند. پس از آن روز ملائکه همچنان پریشان و غبارآلود نزد قبر آن حضرت گریان هستند تا اینکه قائم(عج) قیام کند؛ رئیس آنان ملکی است منصور نام. زیارت نمی‌کند ایشان را زیارت کننده‌ای، مگر اینکه ایشان او را استقبال می‌کنند و وداع نمی‌کند آن حضرت را، مگر اینکه او را مشایعت می‌کنند و مریض نمی‌شود زائری، مگر اینکه او را عیادت می‌کنند و نمی‌میرد زائری، مگر اینکه بر وی نماز می‌گذارند و برای او بعد از مردن استغفار می‌کنند و همة آنان در زمین انتظار قیام قائم(ع) را دارند تا هنگام خروج او.30

از مجموعة روایات چند دسته ملائکة دیگر را نیز می‌توان مشاهده کرد:
ـ ملائکة منزلین، که سه هزار نفرند؛
ـ ملائکة کرّوبین؛31
ـ ملائکة مقرّبین که تعداد این دو دسته بیان نشده است؛32 

ـ ملائکه‌ای که هنگام تولّد آن حضرت به زیارتش آمدند؛ یکی از کنیزان حضرت عسکری(ع) روایت کرده: پرندگانی از آسمان مشاهده شد که می‌آمدند و بال‌های خود را بر سر و صورت و سایر بدن آن حضرت می‌مالیدند و پرواز می‌کردند. این مطلب را برای امام عسکری(ع) نقل کردند: خندید و فرمود: «آنان ملائکة آسمان بودند. فرود آمده که خود را متبرّک سازند و ایشان انصار او خواهند بود هنگامی که خروج کند.»33 

از دیگر آیات و روایات می‌توان چنین استفاده کرد که تعداد ملائکه‌ای که در خدمت امام زمان(عج) و یاران ایشان خواهند بود، محدود به اینها نمی‌شوند و خصوصاً در دورة استقرار حکومت عدل مهدوی، ملائکه حضوری پررنگ خواهند داشت و گاه در مقام خادم، یاران و همراهان امام(ع) و شیعیان به ایفای نقش خواهند پرداخت. به امید روزی که این وعدة دیرین الهی تحقّق یافته و ما نیز توفیق درک آن را بیابیم.

ماهنامه موعود شماره 121

پی‌نوشت‌ها:

1. سورة هود(11)، آیة 69 به بعد.
2. بحار الأنوار ، ج‏56، ص 256
3. الخصال، ج‏2، ص 401.
4. سورة مریم (19)، آیة 19.
5. سورة انعام(6)، آیة 50؛ سورة انبیا(21)، آیة 2؛ آیة آخر سورة کهف؛ سورة نساء(4)، آیة 172.
6. سورة اعراف (7)، آیة 179.
7. سورة نحل (16)، آیات 49-50؛ سورة انبیا (21)، آیة 26؛ سورة تحریم (66)، آیة 6.
8. ر.ک: امالی صدوق، ص 137؛ الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص 252؛ بحار الأنوار ، ج‏43، ص 244.
9. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص 244.
10. سورة طه(20)، آیة 115.
11. برای نمونه ر.ک: سورة انبیا (21)، آیات 26-27.
12. سورة اعراف(7)، آیة 206.
13. ر.ک: نبوت، ص20؛ مجموعه‏آثاراستاد شهید مطهری، ج‏4، ص 294.
14. سورة حاقه (69)، آیة 17.
15. سورة زمر (39)، آیة 75.
16. سورة بقره (2)، آیة 98.
17. سورة رعد (13)، آیات 23-24.
18. سورة مدّثر (74)، آیات 30-31.
19. سورة ق (50)، آیات 17-18.
20. سورة انفطار (37)، آیات 10-12.
21. سورة صافات (37)،آیات 1-3.
22. مفاتیح الغیب، ص346 به نقل از فرشتگان، ص93.
23. سورة ق (50)، آیة 18.
24. ر.ک: بحار الأنوار، ج‏56، صص 181-190.
25. ر.ک : آیت الله خراسانی، مهدی منتظر(ع)، ص319.
26. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج3، ص167، ح 692؛ احتجاج، ج 2، ص 291.
27. بحارالانوار، ج 11، ص53، ب 25؛ الزام الناصب، ج 2، ص 264.
28. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج 4، ص 16، ح 1096؛ بحارالانوار،  ج 52، ص 326، ب 27، ح 40.
29. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج 3، ص 299، ح 836؛ بحارالانوار، ج 52، ص 336، ب 27، ح 5.
30. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج 4، ص 16، ح 1096؛ الزام الناصب، ج2، ص 297.
31. غیبت نعمانی، ص 154 (امام باقر(ع)).
32. غیبت نعمانی، ص 154؛ الزام الناصب، ج2، ص 303.
33. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج4، ص 372، ح 1354؛ بحارالانوار، ج51، ب 5، ح 10.
 

مهدویّت مظلوم

موضوع مهدویّت، به عنوان یکی از انقلابی‌ترین اعتقادات اسلامی، جهان غرب را در مورد آینده، به وحشت انداخته است. این وحشت ناشی از عمق بحران‌هایی است که غرب، آن را با تمام وجود احساس می‌کند و البتّه با یگانه هنر خود که «ظاهرآرایی» است، تلاش می‌کند نه تنها چهرة یک ورشکسته را به خود نگیرد، در هیئت یک جهاندار غالب ظاهر شود و افراد ساده‌اندیش و سطحی‌نگر را بفریبد. فروپاشی نظام خانواده و بحران اخلاقی ـ اجتماعی ناشی از آن، بروز بحران زیست محیطی، بحران اقتصادی که در شکل تبعیض‌های وحشتناک خود را نشان می‌دهد، سیطرة ظالمانة رسانه‌ها و ... بحران‌های امروز غرب است و اندیشمندان نظام سلطه‌گر غرب، به خوبی می‌دانند که اگر این وضع استمرار یابد، قطعاً آینده از آن اندیشه‌ای خواهد بود که خلأ معنویت جهان را پر کند و اسلام و تشیّع با اعتقاد بزرگ خود به مهدویّت، به طور قطع یگانه مکتبی خواهد بود که به زودی ببرِ کاغذی غرب را در ساحت اندیشه و تفکّر مچاله خواهد کرد و خود چونان موهبتی آسمانی بر دل و جان مردم حاکم خواهد شد.

این خطری است که اندیشمندان غربی آن را احساس کرده‌اند و راه گریز از این سرنوشت محتوم را در مقابله با اسلام و تشیّع و به ویژه مقابله با اعتقاد به مهدویّت دیده‌اند، مقابله‌ای که هرگز با پاسخ درخوری از سوی مسلمانان همراه نشده است.

  •  تبلیغات غرب، علیه مهدویّت
غرب به استناد احساس خطری که از ناحیة مهدویّت کرده، مدّت‌هاست که تبلیغات دامنه‌داری را در مقابله با آن آغاز نموده است. این تبلیغات با بهره‌برداری از آخرین تکنولوژی‌های روز که در اختیار غرب قرار دارد، انجام می شود. دکتر سعیدی، جامعه شناس، در این مورد به نکات جالب توجّه‌ای اشاره می‌کند:

امروزه مدرن‌ترین ابزار تبلیغاتی غرب، هالیوود است. ابزاری مدرن، کارآمد و نفوذکننده که یک‌سره در خدمت اندیشه‌های تمامیت طلب غربی است. فیلم‌های جدید هالیوود که در آنها، به‌طور غیرمستقیم علیه مهدویّت شیعی تبلیغ می‌شود، بسیار است. فیلم‌های ژانر علمی- تخیّلی، در این مقوله می‌گنجند. فیلم‌هایی پیش‌بینی آیندة جهان را دستمایة سناریوی خود قرار داده و غرب را قبلة نجات مردم از سرسام تکنولوژی آینده تبلیغ می‌کنند، متأسّفانه بدون دقّت، از سوی برخی از کشورهای اسلامی دوبله شده و به نمایش در می‌آیند. بعضی دیگر از فیلم‌های هالیوود، به‌طور مستقیم به مقابله با مهدویّت می‌پردازند که یکی از معروف‌ترین آنها، فیلم «نوسترآداموس» است که با تبلیغات شدید، بارها در جهان به نمایش درآمده و میلیون‌ها سی دی از آن در حال حاضر در دنیا توزیع شده است.

امّا تبلیغات غرب علیه مهدویّت، صرفاً در عرصة فیلم‌سازی خلاصه نمی‌شود. در همة عرصه‌های تبلیغاتی غرب، می‌توان رگه‌هایی از تبلیغ علیه مهدویّت را مشاهده کرد. در واقع نظریه‌پردازان غربی با تهیة خوراک تبلیغاتی برای سینما، کتاب، سخنرانی، تئاتر، تلویزیون و همة عرصه‌های هنری و فرهنگی، زمینه‌های تبلیغ علیه مهدویّت را فراهم می‌آورند. درحال حاضر سایت‌های کامپیوتری زیادی وجود دارند که تبلیغات ضدّ مهدویّت را به عهده دارند و ذهن پاک جوانان را از این رهگذر، تحت تأثیر قرار می‌دهند. در میان این امواج توفندة تبلیغات سوء، ما مسلمانان برای تبلیغ مهدویّت در جهان امروز چه کنیم؟

متأسّفانه فقر تکنولوژیک مسلمانان، بسیاری از امکانات بالقوّه را در این مقوله سلب کرده، امّا موضوع این است که ما حتّی از داشته‌های خود هم در این راه به درستی استفاده نمی‌کنیم و اگر به وظایف منتظران در عصر غیبت که تلاش در جهت آماده‌سازی زمینه برای ظهور حضرت صاحب الامر(عج) است، دقّت کنیم، درخواهیم یافت که به سبب این رخوت‌ها در راه تبلیغ برای فرهنگ مهدویّت، هریک به فراخور امکاناتی که در اختیار داریم، ضامن خواهیم بود و قطعاً مورد سؤال قرار خواهیم گرفت. بی‌اطّلاعی و کم‌اطّلاعی جوانان جامعة ما از مقولة مهدویّت، گناهی است که بخش عمدة آن بر دوش اندیشمندان، صاحب امکانات و مسئولان و دست‌اندرکاران جامعة ما سنگینی خواهدکرد. امروزه، جلوه‌های مظلومیّت را می‌توان در موضوع مهدویّت به خوبی مشاهده کرد.

  • جوانان و مهدویّت
با همة اعتقادی که مردم ما به اسلام دارند، متأسّفانه به دلیل رخوت‌هایی که از آنها یاد شد، آشنایی جوانان ما با مقولة مهدویّت، در خور آنها نیست. با هم گشتی در گوشه و کنار برخی از اذهان جوان می‌زنیم:
برای پرس‌وجو دربارة میزان اطّلاعات مردم در مورد حضور امام زمان(عج) وارد یک مرکز مشاوره می‌شوم. از یکی از مشاوران این مرکز می‌پرسم: به نظر شما حضور امام عصر(عج) در زندگی شما چقدر مشهود است؟

مثل کسی که سؤالم را نشنیده است، می‌گوید: چه گفتید؟!
پرسشم را تکرار می‌کنم. او به دیوار روبه‌رو خیره می‌شود. کمی فکر می‌کند و با استیصال می‌گوید: این یک مسئلة بزرگ تربیتی است که خیلی می‌شود در رابطه با آن صحبت کرد! می‌گویم: خیلی خلاصه بگویید!
می‌گوید: ببخشید، فعلاً چیزی به نظرم نمی‌رسد!!

٭ ٭ ٭
در «پارک شهر»، عدّه‌ای از دختران جوان با هم مشغول گپ و گفت وگویند ... گاهی سرهایشان را به هم نزدیک می‌کنند و پس از آنکه حرف یکی از آنها، به پایان می‌رسد با هم بلندبلند می‌خندند. به هیچ وجه به اطراف خود توجّه ندارند. به آنها نزدیک می‌شوم و از یکی از آنها همین سؤال را می‌پرسم. او سراپای مرا ورانداز می‌کند و می‌گوید: شما؟!
می‌گویم خبرنگارم و برای یک گزارش این مطلب را از شما می‌پرسم.
می‌گوید: ممکن است سؤالتان را در حدّ دیپلم ترجمه کنید تا بفهمم چه می‌گویید؟!
می‌گویم: امام زمان(عج) چه نقشی در زندگی شما دارد؟
با تعجّب می‌گوید: آن حضرت که غایب است. خوب ما فقط او را دوست داریم. همین!
٭ ٭ ٭
کم‌کم به وقت نماز نزدیک می‌شوم. موذّن مؤمنان را به نماز فرا می‌خواند، خود را به دریای معنویت می‌رسانم. پس از نماز جماعت، جوان نورانی و خوش سیمایی توجّهم را جلب می‌کند. به سویش می‌روم و اسم و شغلش را می‌پرسم. می‌گوید سیفی هستم و مهندسی می‌خوانم. از او می‌پرسم: امام زمان(عج) در زندگی شما چه نقشی دارد؟
اوّل طفره می‌رود ... امّا نمی‌تواند از سؤال‌های من خلاص شود. می‌گوید: امام زمان(عج) الگوی من در زندگی است. البتّه من نمی‌توانم ادّعا کنم که توانسته‌ام در همة امور خود را آن‌چنان که او دوست دارد، بسازم، امّا به هر حال او به عنوان نقطة بزرگ و هدف اصلی آمال و آرزوهای من است.
٭ ٭ ٭
نزدیک میدان «ولیّ عصر(عج)» هستم. نگاهم به تعدادی جوان می‌افتد که در حال خارج شدن از یک مؤسّسة کامپیوتری هستند. موهای روغن زده‌اشان زیر نور خورشید پاییزی، برق می‌زند.
با شور و حرارت خاصّی از استفاده‌هایی که می‌شود از کامپیوتر کرد، حرف می‌زنند. خودم را به آنان می‌رسانم و از یکی از آنها که بزرگ‌تر از بقیّه است، همین سؤال را می‌پرسم. رضا به دوستانش می‌گوید: بچّه‌ها! ما هم آدم شدیم. بالأخره یکی هم نظر ما را خواست! بعد به من می‌گوید: آقا! عکس ما را هم در روزنامه چاپ می‌کنید؟
و در پاسخ سؤالم می‌گوید:
والله دراین باره فکر نکرده‌ام، این‌طوری چیزی به نظرم نمی‌رسد.
ـ باید فکرکنم.
می‌گویم: خوب فکرکن! مدّتی ساکت می‌شود و ...

٭ ٭ ٭
درمیدان میوه وتره بار، خانمی در حال خرید میوه است. پس از خرید، خودم را معرفی می‌کنم و می‌گویم اگر مایلید ضمن معرفی خود، بفرمایید که امام زمان(ع) در زندگی شما چه نقشی دارد؟
می‌گوید: شقایق نادری هستم و من چندین بار به آقا متوسّل شده‌ام و مشکلم حل شده است. از او بیشتر توضیح می‌خواهم می‌گوید: واقعاً آقا، مشکل‌گشا است. من نمی‌توانم شرح مشکلاتم را بگویم. فقط همین را بگویم که هر وقت مشکلی داشته‌ام که هیچ کس نتوانسته است، آن را حل کند و واقعاً از همه کس ناامید شده‌ام و خالصانه دست به دامن آقا شده‌ام مشکلم حل شده است. فدای اسم آقا! قربان محبّت امام زمانم بروم...
قطره‌های اشک به او اجازة سخن بیشتر را نمی‌دهد.

٭ ٭ ٭
وارد دانشگاه که می‌شوم، خاطرات دوران دانشجویی‌ام زنده می‌شود...
به خودم که می‌آیم روبه‌روی دکترسودمند هستم. ایشان دربارة نقش امام زمان(ع) در زندگی‌اش می‌گوید:
اصولاً من در هنگام گرفتاری به سراغ امام زمان می‌روم!
البتّه تا به حال چندین بار به مسجد جمکران رفته‌ام و اعمالی را انجام داده‌ام ... امّا خوب ایشان مراد و مقتدای من هستند و من در مراحل مختلف زندگی‌ام سعی کرده‌ام که رضایت آقا را جلب کنم. با عمل به تکلیف با احسان و نیکوکاری، با خودسازی و مراقبه و محاسبه، چون طبق آیة قرآن و روایات، اعمال ما به امام زمان عرضه می شود، من نمی‌خواهم تا حدّ امکان، طوری عمل کنم که وقتی آقا به نامة عملم نگاه می‌کند، ناراحت شود.

٭ ٭ ٭
در حین برگشت به اداره، به رانندة تاکسی که با او می‌آیم، می‌گویم: حال پاسخ دادن به یک سؤال را داری؟ نگاه عاقل اندر سفیهی می کند و آهی می کشد: چه سؤالی؟
نمی‌دانم چرا؟ ولی احساس می‌کنم که از سؤالم صرف‌نظر کنم... در همین فکر هستم که دوباره می‌پرسد: نگفتید.
می‌گویم: مثل اینکه خسته هستید ... بگذریم ...
قیافه‌ای جدّی می‌گیرد و می‌گوید: خواهش می‌کنم آقا، بفرمایید ...
می‌گویم: لطفاً با دقّت به سؤالم پاسخ دهید. امام زمان(ع) در زندگی شما چه نقشی دارد؟
اخم‌های چهره‌اش از هم گشوده می‌شود و می‌گوید: خدمت حضرت آقا که عرض کنم من یک فرزند دارم، او را هم از لطف آقا دارم.
می‌گویم: بیشتر توضیح بده. می‌گوید: من 14 سال بچّه‌دار نمی‌شدم. به خیلی از دکترها مراجعه کردیم؛ ولی فایده‌ای نداشت. یکی از دوستانم به من پیشنهاد کرد که اگر متوسّل به امام زمان(عج) شوی، نتیجه خواهی گرفت ... خلاصه الآن پسرم طلبه است. مهدی را می‌گویم من هرشب چهارشنبه به جمکران می‌روم ... اگر مسافری بیا امشب با هم برویم؟!

  •   یک استدلال منطقی
دنیای امروز، دنیای اندیشه و منطق و استدلال است. جوان امروز، ترجیح می‌دهد حقایق دینی را هم از طریق منطق و استدلال دریابد. اینجاست که بیگانگان، بیشتر بهره را برای منحرف کردن ذهن جوانان از حقایق دینی می‌برند. آنها با زیرسؤال بردن این حقایق، جوان را در برابر پرسش‌هایی قرار می‌دهند که ذهن نوپای او، قادر به استدلال برای آنها نیست و همین امر باعث می‌شود که گاه اعتقادات او در پاره‌ای مسائل دینی کم‌رنگ جلوه کند. یکی از پرسش‌هایی که مدّت‌هاست معاندان اسلام، در باب مهدویّت پیش روی جوانان قرار می‌دهند، این است که با وجود قدرت‌های عظیم نظامی در جهان که مجهّز به عالی‌ترین تکنولوژی تسلیحاتی هستند، امام عصر(عج) چگونه خواهد توانست، به عنوان یک نیروی نوپا، بر این قدرت‌های عظیم غلبه کند و تمام جهان را زیر سیطرة حکومت خویش قرار دهد؟ این پرسشی کاملاً انحرافی است. پرسشی که چونان سایر مسائلی که معاندان اسلام مطرح می‌کنند، پاسخ آن هزار و اندی سال پیش، در اقوال معصومان ما(ع) آمده است. اینجا وظیفة اندیشمندان دینی است که به سراغ احادیث و روایات و اخبار بروند و از بطن آنها، پاسخ‌های امروزین را به شبهه‌های معاندان استخراج کنند. متأسّفانه، روشنفکران دینی ما، به ویژه آنان که در این عصر و زمان زندگی می‌کنند، نه تنها این وظیفة الهی خویش را به انجام نمی‌رسانند، گاه با طرح مسائلی، آب به آسیاب دشمن هم می‌ریزند و ذهن جوانان را با شبهه‌ها، دچار تشویش می‌کنند.
ببینید زنده‌یاد دکتر علی شریعتی با چه زبان منطقی و استدلالی، پاسخ شبهة قدرت را از بطن روایات استخراج کرده است:
... انتظار، سنتز تضادّ میان دو اصل متناقض با هم است: یکی «حقیقت» و دیگری «واقعیت» ... اگر وضع موجود؛ یعنی واقعیّتی که در عالم خارج واقع شده است، با حقیقتی که در اسلام، به آن معتقدیم، تناقص دارد، چه بکنیم؟ اسلام، انسان را نجات می‌دهد و عدالت و ترقّی را به وجود می‌آورد.

... چاره ای نیست جز اینکه پیروان دینی که مدّعی نجات و سیادت انسان و توده‌های محروم و نابودی ظلم و جنایت و مدّعی استقرار یک نظام جهانی به نفع انسانند، معتقد باشند که این حقیقت در طول این هزار و چهارصد سال نتوانسته به شعارهای خودش جامة عمل بپوشاند، امّا خواهد پوشاند و قطعاً پیروز خواهد شد و عدالت، جبراً مستقر خواهد گشت. جبراً حقیقت محکوم بر واقعیت باطل، ولی حاکم، پیروز می‌شود و ما منتظر و مؤمن چنین روزی و چنین واقعه‌ای هستیم و چون خداوند به صراحت وعدة پیروزی اسلام را در قرآن داده: «لیظهره علی الدّین کلّه» و نوید داده که توده‌های ضعیف و مردم جهان را پیشوایان بشریت خواهد کرد و زمین را به آنها خواهد بخشید و محرومان، وارث قدرتمندان و زرپرستان خواهند شد.

این تضادّ میان «واقعیت باطل حاکم» و «حقیقت نجات بخش محکوم» را جز «انتظار» به پیروزی جبری و قطعی حقیقت، نمی‌تواند حل کند ...
... انتظار مثبت به معنای نفی وضع موجود در ذهن آدمی و در زندگی و ایمان انسان منتظر است و اگر این انتظار را ملّت محکوم از دست داد، محکومیت را به عنوان سرنوشت محتومش برای همیشه خواهد پذیرفت. اگر منتظر تغییر نباشیم، آنچه در حکومت علی(ع) صورت گرفته یا آنچه در «کربلا» اتّفاق افتاد، برایمان پایان داستان است و دیگر عکس‌العملی در طبیعت و تاریخ و هستی و زندگی بشر نخواهد داشت، این اعتقاد، هم برخلاف ایمان به حقیقت و هم برخلاف مصلحت زندگی فرد در جامعه، انسان مسئول است.

ستم‌ها، جنایت‌ها و ظلم‌ها، همه داستانی و حادثه‌ای نیمه تمام در تاریخ بشر است، این داستان به سود عدالت و حقیقت و به زبان ستم و فساد و پلیدکاری پایان خواهد پذیرفت ...

... انتظار، جبر تاریخ است. این مسئله برای روشنفکران که با مکتب‌ها و فلسفه‌های علمی تاریخ آشنایی دارند، بی‌نهایت شورانگیز است.

هرکس این سؤال به ذهنش می رسد که امام زمان(ع)، این رهبر نجات‌بخش انتهای تاریخ، چگونه می‌تواند بر جهان پیروز شود؟ در اینجا امام صادق(ع) یک توجیه بسیار عمیق و کاملاً جامعه‌شناسانه و تاریخی دارد که: «قدرت‌های ستمکار و قطب‌های جنایت و ظلم به قدری با هم خواهند جنگید که در نیرو و قدرت فرسوده می‌شوند و به قدری از درون، رو به فساد خواهند رفت که مقاومتشان را از دست می‌دهند و آنگاه شما از بیهوشی و خواب خرگوشی بیدار شده و چون مسلّح به نیروی ایمان و آگاهی هستید بر آن قدرت‌های از درون پوسیده و از برون فرسوده، پیروز می‌شوید.» و این پیروزی بر اساس منطق، عینیّت و سنّت‌های اجتماعی است، سنّت‌هایی که در اسلام و قوانین خداوند است، نه قوانین ماتریالیستی.

وقتی خداوند کاری را بخواهد، اسبابش را فراهم می‌کند ... من در اینجا معتقدم که تاریخ به طرف پیروزی جبری عدالت و نجات قطعی انسان‌ها و توده‌های ستمدیده و نابودی حتّی ظلم و ظالم می‌رود ... .

راستی یادم رفت...

راستی یادم رفت...

داداش سلمان میگفت...

توی خونه ...

بچه ها  از مادرشان  خیلی کارها رو یاد میگیرند...

مثلا اگر مادرشهید شود...

درد و دل...

سلمان فارسی مى ‏گوید:

سه شب پی در پی امام على علیه السلام حضرت فاطمه زهرا علیها السلام

را سوار بر مرکبی نمود و دست حسنین علیهما السلام را گرفت، و هیچ یـک

از اهل بـدر از مهاجـرین و انصار را باقى نگذاشت مگر آنکه به خانه ‏هایـشان آمد

و حقّ خـود را برایشـان یـادآور شـد و آنـان را براى یارى خویش فرا خواند.

ولـى جـز چهـل و چهـار نفر، کسى از آنان دعوت او را قبـول نکـرد. وقتـى صبـح

شـد جز من و ابوذر و مقداد و زبیر کسى از آنان سر قرار نیامد.

اسرار آل محمد ص 222



مادرم!

این همه بلا سخت است

به خدا شرح ماجرا سخت است

گفتن از روضه‌ی تو

آسان نیست

شرح آن کار روضه خوانان نیست

چشمی از داغ خونفشان باید

گریه‌ی بی امان

تلاطم اشک

مدد از صاحب الزمان باید

کاش این فاطمیه

 مادر جان

گره از کار عشق وا می شد

روضه خوان

صاحبِ عزا می شد

یوسف تو ز راه می آمد

با دلی غرق آه می آمد


مادرم!

این همه بلا سخت است

فهم داغت برای ما سخت است

گفتن از داغ کوچه آسان نیست

آه سیلی بی هوا سخت است

در و دیوار را نمی گویم

نیستم من حریف این روضه

کشته من را

ردیف این روضه

داغ مسمار را نمی گویم

زود باید ز روضه ها رد شد

شرح آن کار روضه خوانان نیست

چه بگویم؟

هجوم این مردم؟

در چوبی و تلّی از هیزم؟

شعله می زد چه بی خبر آتش

 




آه مادر!

بهشت در آتش

در کنار تو شعله ور آتش

صورتت را گدازه ها می سوخت

بارش تازیانه و کوثر

جگر داغ از این بلا می سوخت

آه پهلو

مگر چه شد بازو

روی نیلی

تسلی سیلی

گوشواره، خدای من چاره ...

از غم تو زمین، ‌هوا می سوخت

دل بی تاب مرتضی می سوخت

همه یک جا هجوم آوردند

دست بسته امام را بردند

دست او را که بسته بودند آه

پای قتلش نشسته بودند آه

دل تو بی قرار او اما

پهلویت را شکسته بودند آه

همه پیمان گسسته بودند آه

آه از روضه های بی یاری

کار آن جمعیت

تماشا بود

بعد هم ناسزا و حاشا بود

چقدر حق

غریب و تنها بود

روز دلگیرِ بی طرفداری

درد غربت چگونه پایان داشت؟

وای از ماجرای دلتنگی

در دل کوچه های دلتنگی

کوچه ای که شمیم هجران داشت

روی چشمت نشست ابری که

نود و پنج روز باران داشت

گریه هایت نه صِرف دل تنگی

شرح دلواپسی مولا بود

روضه‌ی بی کسی مولا بود

روز و شب

اشک های تو جاری

آه از روضه های بی یاری  


تو سه شب

غرق آه و شیون و شین

آمدی با علی و با حسنین

به در خانه‌ی همه اصحاب

جنگجویان خیبر و احزاب

جان به کف های روز بدر و حنین

گفت مولا به تک تک آنان

از احادیث ناب پیغمبر

از «أولی الأمر» و مقصد قرآن

از غدیر و

از آن همه پیمان

گفت از فتنه‌ی سقیفه و بعد

از فریب و خیانت شیطان

آه حجّت دگر تمام شد و

بی تفاوت شدن

حرام شد و

وعده ها

وعده‌ی قیام شد و

صبح آمد

و لحظه‌ی موعود

غیر از آن چار یار دیرینه

هیچ کس یاور امام نبود

گریه کن با دل شکسته‌ی خود

گریه کن از مدینه تا به اُحد

گریه کن

مادرم غریبانه

روزها کنج بیت الاحزان و

نیمه شب

مخفیانه در خانه

گیسوی زینبت پریشان است

دست افتاده دیگر از شانه

گریه کن

مادرم غریبانه

نیمه شب که تو رفتی از خانه

می شود مویه های چشمانت

روضه خوان غم یتیمانت

گریه کن

بر غریبی حیدر

می روی همدم پریشانت

در کنار مزار پنهانت

می رود آه مادرم از حال

می شود قاتلش غمت هر روز

می شود همدمش غمت سی سال

یک جهان غربت و محن داری

گریه کن

روضه‌ی حسن داری

مثل حیدر

انیس او چاه است

خنده های مغیره در راه است

داغهای تو شعله ور، کوچه

جگرش پاره پاره در کوچه

شب آخر که از سفر گفتی

با نگاهی پر از شرر مادر

با دل خون و چشم تر گفتی

گفتی از روزهای شیون و شین

نیمه شب ها و تشنگی حسین

زینبت را که جان به لب کردی

بقچه ای را اگر طلب کردی

تو به زینب سه تا کفن دادی

ولی یک کهنه پیرهن دادی

داغ زینب حکایت زهراست

امتداد مدینه عاشوراست

گریه کن مادرم بخوان روضه

روضه هایت همیشه معروف است

کهنه پیراهن آخر روضه ست

روضه از این به بعد مکشوف است

وسط کوچه

اجر پیغمبر

گرچه یک بار شد ادا مادر

شعله‌ی کینه آتشین مانده

باز یاری مسلمین مانده

شد ادا گر چه با تب سیلی

اجر با تیغ و نیزه ها مانده

کربلا مانده

کربلا مانده

 

مادرم!

در میانه‌ی گودال

پیکری غرق خون رها مانده

گریه کن

های های

می بارد

خون خورشید تو زِ سر نیزه

تیرها در طواف پیکر او

بوسه‌ی خنجرست و حنجر او

پیش چشمان خسته‌ی زینب

سر او رفته است بر نیزه

چشم های کبود او مثلِ

چشم نیلی و بی قرارت شد

ضجه می زد

به جای تو آن روز

کهنه پیراهنی که غارت شد

گریه کن

با تلاوت قاری

خون ز لب های او شده جاری

آه از روضه های بی یاری







عزیز دلم...

سلمان فارسى (که از اصحاب خاص مولا بوده) می‌گوید: چند روز پس از رحلت رسول اللَّه صلوات الله علیه از منزل خود خارج و با حضرت على علیه السلام مواجه شدم، ایشان به من فرمود: اى سلمان! تو بعد از پیامبر خدا بر ما جفا کردى (و دیگر سراغی از ما نمی‌گیری). گفتم: حبیب من اى ابو الحسن! در باره شما جفا نشده است، بلکه حزن و اندوه شدید من در رحلت رسول اللَّه مانع زیارت شما شد.

دلائل الامامة، ص 28 و 29


 

جز با غم و درد و بی کسی خو نگرفت

در نزد علی دست به پهلو نگرفت

در بستر غم سه ماه جان کند اما

جز مرگ کسی سراغی از او نگرفت