درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

پروتکلهای دانشوران صهیون

در سال‏1897، هنگامی که بزرگان و سردمداران صهیونیسم،  کنفرانس ویژه خود را در شهر بال سویس تشکیل داده بودند، گروهی از پلیس تزاری روس که از مسکو آمده بودند،ساختمان محل تشکیل کنفرانس را به آتش کشیدند و صهیونیست‏های حاضر در جلسه، از ترس جانشان، پا به فرار  گذاشتند. در نتیجه، افراد پلیس وارد سالن شدند و اوراق و صورت جلسات و یادداشت‏های روی میزها را جمع آوری کردند و آن‏ها را به مسکو انتقال دادند. در آن‏جا، این نوشته‏ها وارسی شد. در میان آن‏ها، مطالبی به‏ دست آمد که نام پروتکل‏های دانشوران صهیون به خود گرفت. (1)
این 24 پروتکل، چکیده تفکرات یهود و وبرنامه آنها برای دستیابی به سلطه بر جهان از طریق یک حکومت یهودی است.(2)

پروتکل اول:
حق ما،از زورمان سرچشمه می‏گیرد. واژه حق تنها یک ایده وجدانی و درونی است و هیچ دلیلی بر واقعیت داشتن آن وجود ندارد.مفهوم حق چیزی بیش از آن نیست که باید آنچه را از تو می‏خواهم، بدهی تا ثابت شود که از تو قوی‏تر هستم.

ادامه مطلب ...

نگاهی به ابعاد سلطه یهودیان بر صنعت مد

در عصر جدید هم، یهودیان با سلطه‌ای تمام عیار بر صنعت مد، مارک‌های مشهوری نظیر "گس"، "گیتانو"، "کالوین کلین" و لباس‌های جین "لوی استراوس" و حتی مواد آرایشی "رالف لاورن" را به بازار عرضه نمودند. نکته جالب در این مورد این است که دو شرکت "جارداچ" و گس که هر دو از سوی یهودیان تأسیس گردیده، همواره از یکدیگر به مراجع قضایی شکایت نموده‌اند.

 

 

چکیده:
صنعت پوشاک به دلیل سهم بالای خود در اقتصاد کشورهای دنیا (که همواره جزء 5 صنعت پول‌ساز اول کشورهای پیشرفته می‌باشد)، از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و هنری نیز تأثیرات زیادی بر جوامع ما دارد. نویسنده با نگاهی به سلطه تدریجی و تمام عیار یهودیان بر صنعت مد و همچنین عرضه کالاهای لوکس دیگری نظیر جواهر، عطریات و ساعت، یادآوری می‌نماید، این ابرشرکت‌های صنعت پول‌ساز مد، برای فروش بیشتر، از تبلیغات شرم‌آوری بهره می‌برند که همواره با اعتراضات گسترده مردمی روبه‌رو بوده است. همچنین استفاده از سیاست‌هایی غیراخلاقی نظیر دستکاری قیمت‌ها، پرداخت رشوه، جنگ‌های تجاری ظاهری، پولشویی و قاچاق موادمخدر، تلفیق سکس و خشونت در تبلیغات کالاهایشان، از دیگر نقاط سیاه فعالیت یهودیان در این صنعت می‌باشد. کمک‌های هنگفت این یهودیان به دولت اسراییل و برگزیدن نام‌هایی جعلی برای خود از سوی آنان، این پرسش را مطرح می‌کند که این افراد تا چه زمانی می‌توانند خود را در پشت این محصولات شیک و لوکس مخفی نمایند؟

ادامه مطلب ...

لابی یهود و رئالیسم تهاجمی

سجاد مصطفی‌پور دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی در یادداشت خود آورده‌ است:

روند فزاینده علاقه به ریشه‌ها، اصول، اهداف و کارکردهای «لابی یهود» منحصر به ایران نیست و این تب در سراسر جهان مشاهده می‌شود که شاید دلیل آن را بتوان در تأثیر‌گذاری ایالات متحده بر سیاست جهانی و خاصه خاورمیانه جست و جو کرد.
به گزارش حوزه دانشگاه باشگاه خبرنگاران سجاد مصطفی‌پور دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین‌الملل دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی به بررسی کتاب لابی یهود و رئالیسم تهاجمی پرداخته و آورده است: در سالیان اخیر کتاب‌های زیادی با موضوع «لابی یهود» ترجمه شده یا رشته‌ تحریر درآمده است که هر کدام از آن‌ها به افزایش دانش ما درباره این لابی و تأثیرات آن بر سیاست داخلی و خارجی آمریکا منجر شده است.

روند فزاینده علاقه به ریشه‌ها، اصول، اهداف و کارکردهای «لابی یهود» منحصر به ایران نیست و این تب در سراسر جهان مشاهده می‌شود که شاید دلیل آن را بتوان در تأثیر‌گذاری ایالات متحده بر سیاست جهانی و خاصه خاورمیانه جست و جو کرد.

ناگفته پیداست که هیچ نهادی در شکل دهی به سیاست‌خارجی ایالات متحده به اندازه «لابی یهود»  تأثیرگذار نبوده و هسته اصلی لابی متشکل از یهودیان آمریکایی است که در هر رویدادی تلاش قابل توجهی را صرف هدایت سیاست خارجی ایالات متحده برای پیش‌برد منافع اسرائیل می‌کنند که این فعالیت‌ها از رأی دادن به کاندیدای حامی اسرائیل تا نامه‌نگاری، کمک‌های مالی و حمایت از سازمان‌های طرفدار اسرائیل را شامل می‌شود.

جان میرشایمر، استاد برجسته علوم سیاسی موسسه ار.وندل‌هریسون  و از مدیران برنامه سیاست بین‌الملل در دانشگاه شیکاگو است که مشهورترین و چالش‌برانگیزترین کتاب را در مورد «لابی یهود» نوشته که به اکثر زبان‌های دنیا ترجمه شده است.

وی که از رئالیست‌های به نام و از منتقدان سرسخت نومحافظه کاران است در این کتاب نشان می‌دهد که چگونه لابی کنگره، قوه مجریه، رسانه‌ها و دانشگاه‌های آمریکا را در اختیار گرفته است و سیاست خارجی ایالات متحده را به سمت و سوی حمایت از اسرائیل هدایت می‌کند.

میرشایمر در کتاب خود می‌نویسد: «دلایل کافی و زمینه‌های مساعدی برای فاصله گرفتن رهبران ایالات متحده از لابی و اتخاذ یک سیاست خاورمیانه‌ای که با منافع گسترده ایالات متحده هماهنگی بیشتری داشته باشد، وجود دارد. به ویژه استفاده از قدرت آمریکا برای دستیابی به صلحی عادلانه میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها به پیشبرد هدف‌های گسترده‌تری چون مبارزه با افراط‌گرایی و ارتقای دموکراسی در خاورمیانه یاری می‌رساند.»

وی می‌افزاید: «اما در دورنمایی نزدیک، عملی شدن این رویدادها میسر نیست. آیپک و متحدانش (از جمله صهیونیست‌های مسیحی) در عرصه لابی‌گری و دلالی هیچ حریف و هم‌آورد جدّی ندارند. اما آن‌ها پی به این واقعیت برده‌اند که امروزه دفاع از خواسته‌های اسرائیل دشوارتر شده است و به همین دلیل آن‌ها به دنبال گسترش فعالیت‌ها و افزایش شمار نیروها و کارکنان‌شان برآمده‌اند. علاوه بر این سیاست‌مداران آمریکایی کماکان، به شدت در مقابل هزینه‌های مبارزات انتخاباتی و سایر فشارهای سیاسی، حساس و نفوذ پذیرند و عمده رسانه‌های آمریکایی بدون توجه به رفتار اسرائیل، به حمایت و همراهی با آن ادامه می‌دهند.»

میرشایمر استدلال می‌کند که این قضیه دارای یک بعد اخلاقی نیز می‌باشد به لطف لابی، ایالات متحده به عامل دوفاکتوری سیاست‌های توسعه‌طلبانه اسرائیل در سرزمین‌های اشغالی تبدیل شده و ایالات متحده را شریک جنایت‌های اسرائیل علیه فلسطینی‌ها نموده است. این وضعیت، تلاش‌های ایالات متحده برای ترویج و ارتقای دموکراسی در خارج از مرزهایش را تضعیف کرده است و فشارش به سایر کشورها برای احترام به حقوق بشر را ریاکارانه و متظاهرانه ساخته است. تلاش‌های ایالات متحده برای محدود ساختن اشاعه تسلیحات هسته‌ای به دلیل تمایل به پذیرش زرادخانه هسته‌ای اسرائیل را نیز به همان اندازه ریاکارانه و مزدورانه ساخته است که این امر ایران و سایر کشورها را برای به دست آوردن قابلیت‌های مشابه، تشویق می‌کند.

آرماگدون و آمادگی برای جنگی بزرگ

یکی از توطئه های بزرگ صهیونیسم برای مبارزه با اسلام، جذب خیل عظیم مسیحیان جهان بسوی خود می باشد .برای این منظور نظریه پردازان فریب کار صهیونیست با طرح نظریه ی آرماگدون جهان مسیحیت و یهودیت را برای مبارزه نهایی با مسلمانان جهان آماده می کنند.

گریس هال سل نویسنده ی کتاب تدارک جنگ بزرگ بر اساس پیشگویی هاى انبیاى بنى اسراییل  ترویج تئورى نبرد آخرالزمان هارمجدون (Armageddon) را بر این اساس که صهیونیستها نیروهاى حق مدار این جبهه هستند، اتحاد پنهانى میان اسراییل و مسیحیان دست راستى ایالات متحده مى داند که آنها به منظور حمله به مسلمانان این توطئه را زمینه چینى کرده اند

 

او با شرکت در دو سفر مذهبی به رهبری جری فال ول کشیش جنگ طلب در سا های 1983 و 1985 به اسرائیل و به موازات ان گفت و گو با مقامات بلند پایه و موثر، شنیده ها و مشاهدات خود را به صورتی مستند در کتابش مطرح می کند.

او پرده از اسرار پنهانی و چگونگی شکل گیری شبکه ی وسیع و گسترده ای از سازمان های مسیحی افراطی طرفدار اسرائیل بر می دارد.

بالغ بر 250 سازمان و تشکل مسیحی که بیشتر انها در دهه ی 1980 به وجود امده اند در سرتاسر امریکا مشغول به فعالیت هستند. این سازمان های جنگ طلب خود را مشیت الهی گرایان می نامند و با تحریف و قرائت خاص آیات انجیل و گفته های پیامبران ، آشکارا گسترش جنگ و خونریزی را تبلیغ می کنند.

صهیونیسم و تفاوت آن با یهود

در بررسی های کلّی استنتاج میشود که مقولۀ صهیونیسم با یهود، تفاوتهای بسیاری دارد به طوری که امروزه طرفداران واقعی دین یهود، از مخالفین جدّی صهیونیسم هستند و هرگز با اهداف غیرانسانی طرفداران صهیونیسم موافق نیستند و در محافل مختلف جهانی، اعتراضات شدید خویش را نسبت به سیاستهای ددمنشانۀ صهیونیستها ابراز داشته اند. بنابراین ضروری به نظر میرسد که بررسیهایی نسبت به دیدگاههای آنها داشته باشیم.


ابتدا لازم است به معانى لغوى و اصطلاحى دو کلمۀ «یهود» و «صهیونیسم» بپردازیم و سپس فرق موجود بین این دو را تبیین نماییم.

۱٫ معناى لغوى «یهود»: «هود» از لغت عبرى گرفته شده و به معناى حمد و شکر و مجد است و «یهودا» نام فرزند چهارم حضرت یعقوب(ع) از همسرش به نام «لینه» است و به نظر مىرسد که کلمۀ «یهود» نیز از همین اسم برگفته شده باشد. لغویان «یهود» را واژهاى بیگانه دانستهاند، امّا یقین نداشتند که «عبرى» است یا «فارسى».

۲٫ معناى اصطلاحى «یهود»: یهود در اصطلاح، به کسانى گفته مىشود که پیروان دین حضرت موسى(ع) هستند و کتاب تورات را کتاب آسمانى مىدانند و از شریعت ایشان تبعیت مىنمایند و با آمدن اسلام، آن را نپذیرفتند. و بر دین خود پاىبند هستند.

البتّه “آرتور جفرى” بر این عقیده است که واژۀ یهودى در شعر کهن عربى به کار رفته است؛ بنابراین اعراب پیش از روزگار حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) به خوبى با آن آشنایى داشتند. “هورو ویتس” مىگوید: «در قرآن، یهودیان روزگار حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) و یهودیان عهد قدیم به نام «بنىاسرائیل» خوانده شدهاند».

۳٫ معناى لغوى و اصطلاحى «صهیون، صهیونى و صهیونیسم»: صهیون بر اورشلیم یا کوهى در نزدیکى اورشلیم اطلاق مىشود. در کتاب مقدّس، واژۀ صهیون، نام تپهاى است واقع در جنوب شرقى اورشلیم که دامنه­اش بخشى از اورشلیم را نیز تشکیل داده و قلعهاى به نام «یبوسیان» در آن وجود داشته است که داود پیامبر(ع)، در آن جا براى «تابوت عهد» قصرى بنا کرد.

صهیونى: منسوب به صهیون، لقب کسانى است که قبل از تشکیل حکومت اسرائیل، از تأسیس آن جانبدارى مىکردند.

صهیونیسم: «مرام و مسلک حزب بینالمللى یهود و مسلک گروهى است که طرفدار سلطه و نفوذ یهودیان بر اقوام و ملل دیگرند». همچنین نهضتى را گویند که از اواخر قرن نوزدهم به منظور ایجاد یک میهن یهودى در فلسطین به وجود آمد. صهیونیسم در اصطلاح به جنبش و نهضتى اطلاق مىشود که از آرمان مسیحیان طایفۀ بنىاسرائیل براى رسیدن به ارض موعود و تشکیل دولت و ملّتى واحد، مایه گرفته است. چنان که اشاره شد، یهودیت آیینى است رسمى و آسمانى که قائل به نبوت حضرت موسى(ع) و قبول تورات به عنوان کتاب آسمانى هستند. پیروان این دین به یقین مىدانستند که آن، تا آمدن پیامبر بعدى رسمیت دارد.

در هر صورت، پیروان دین یهود به اصول و مقرراتى که در تورات بیان شده بود، پاىبند بودند و سعى داشتند به آن عمل نمایند؛ هر چند انحرافات سیاسى در طول تاریخ در این دین آسمانى به وجود آمد و برخى از فرصتطلبان براى بهرهبردارى شخصى و دنیوى از آن، تحریفاتى در آن به وجود آوردند، ولى باز کسانى هستند که با بسیارى از این تحریفات مخالفاند و جویاى حقیقتاند.

پروفسور “روژه گارودى” فیلسوف و اسلامشناس فرانسوى با بررسى فرقههاى یهودیت در اعصار مختلف، به مراسمات، آیینها و برنامههاى معنوى آنها اشاره مىکند و دربارۀ آنها در قرن شانزدهم چنین مىنویسد: «آخرین نسل پرهیزگاران یهودى که در قرن شانزدهم در لهستان به دنیا آمد و افکارش با بینش عرفانى آلمانى و از جمله “اکهارت” نزدیک بود، در قرن نوزدهم نیز با انتشار «نامههایى به پرهیزگاران دربارۀ خلسه» و با زنده نمودن تابش جرقۀ حضور خداوند در وجود هر کسى که از آن برخوردار است، بار دیگر شکوفا مىشود».[۱]

همچنین مىنویسد: «در برابر سنّت کهن یهودیت، صهیونیسم سیاسى نوعى فساد و تباهى ملّىگرایانه و استعمارگرانه به شمار مىرود که مسیرش نه از یهودیت که از ملّىگرایى و استعمارگرایى اروپاى قرن نوزدهم نشأت مىگیرد. صهیونیسم، نوعى مطالعۀ دستچین و انتخابى و مشخّص از تورات را که مبتنى بر انحراف واقعى از برنامۀ خداوند است، مورد استفاده قرار مىدهد و آن را به عنوان پوشش و پردهاى براى پنهان نمودن مقاصد سیاسىاش به کار مىبرد.»[۲]

بنابراین، صهیونیسم از مسیر اصلى یهودیت بسیار منحرف شده و به عنوان یک نهضت سیاسى مطرح گردیده است و پاىبند برنامههاى مذهبى یهود نیست. چنان که بنیانگذار صهیونیسم، “تئودور هرتزل” نیز به بسیارى از مسائل مذهبى یهود توجّه نداشت.

یهودیان در تجاوز به فلسطین و اشغال آن و آواره نمودن مردم این سرزمین، با صهیونیستها در تقابل و تضاد بودند؛ چنان که در جلسات محرمانۀ وعدهنامۀ «بالفور» ـ که پس از سه سال مناقشه و مبارزه بین صهیونیستها و یهودىها منتشر شده ـ “وایزمن” و “سوکولوف” از جنبش صهیونیستى، “لوید جورج” و “بالفور” وزیر امور خارجه و “مونتاگیو” وزیر کشور انگلستان، “کلود مونتفیورى” از یهودیان انگلستان شرکت داشتند.

مونتاگیو در یادداشت اعتراضآمیزى به دولت انگلستان مىنویسد: «که طبق این اصل، مسلمانان و مسیحیان باید جاى خود را به یهودیان بدهند». “مالیسیون” استاد حقوق از آمریکا دربارۀ اختلاف نظر صهیونیستها و یهودىها مىنویسد: «در وهلۀ نخست دربارۀ انگیزۀ اساسى صهیونیستها، در شک و تردید بودند؛ اما پس از مطالعۀ پیشنویسهاى پیشنهادى آنها، دریافتند که این پیشنهادها مخالف دین یهوداند».[۳]

جنبش صهیونیسم در مقابل فشارهاى یهودیان انگلیسى، به ناچار تضمینهایى بر رعایت حقوق حقّۀ ساکنین اصلى فلسطین داد؛ امّا براى پیشبرد مقاصد استعمارى خود به یک صهیونیست آمریکایى به نام “براندیس” متوسل شده تا بدینوسیله رئیس جمهور آمریکا “ویلسون” را متقاعد کند که انگلستان را زیر فشار قرار دهد تا پیشنهاد صهیونیستها را قبول نماید.

بنابراین، مبارزۀ یهودیان با صهیونیستها بیانگر ارتباط حیاتى صهیونیسم با استعمار انگلیس و دشمنى با یهود است.

در افسانههاى صهیونیستى کوشش مىشود که حتّى فعالیّتهاى منفى “هرتزل” پدر روحانى صهیونیسم و از تبلیغ کنندگان فعال ادغام جامعۀ یهودى در جوامع اروپایى را به نفع صهیونیسم تمام کند؛ اگر چه ادّعا شده که هرتزل در نهایت و پس از قضیّۀ «دریفوس» در فرانسه دریافت که ادغام یهودیان در جوامع دیگر امرى محال است.

بنابر نظر طراحان جنبش صهیونیستى، اصول فکرى این جنبش در این خلاصه مىشود که یهودیان متشتت در جهان یک امّت را تشکیل دهند که البتّه در این مورد هم اختلاف نظر دارند. به برخى مىگویند: «یهودیت یک دین است نه بیشتر و نه کمتر»؛ چنان که “هیرنى ادلر” خاخام بزرگ انگلستان مىگوید: «یهودیت یک دین است که هیچگونه محتواى سیاسى ندارد»؛ در مقابل، برخى دیگر عقیده دارند که یهودیت، قومى متمایز است. هرتزل مىگوید: «ما ملّت واحدى را تشکیل مىدهیم».

در نگرش کلّى مىبینیم در مقابل سیاستهاى یادشده براى تشکیل دولت یهودى در کشورى مستقل و منطقۀ استثنایى فلسطین، این خود یهودىها هستند که با این طرح استعمارى مخالف بودهاند، تا این که با ابتکار تئورى جدید، برخى مشکلات صهیونیستى برطرف شد.

“ارنست رنان” تئورى جدید را چنین بیان کرده است: «امّت به معناى یک روح و بیدارى معنوى است. شرایط امّت مىتواند در افتخار مشترک به گذشته، از ارادۀ مشترک در حال حاضر و میل به تحقق پیشرفتهاى بزرگ در آینده خلاصه شود.»[۴]

“مارتین بابر” با افشا نمودن ریشۀ عمیق این فساد صهیونیسم سیاسى ـ که از یهودیت به وجود نیامده، بلکه ملّیتگرایى اروپایى قرن نوزدهم، آن را باعث گشته است ـ چنین مىنویسد: «مذهب یهود از اصل خود جدا گشته و این امر، نوعى بیمارى است که علامت آن، پیدایش ملّیتگرایى یهود در اواسط قرن نوزدهم بود… این شکل تازۀ دلبستگى به زمین، نوعى سرپوش است که تمام آنچه را که یهودیت ملّى جدید غرب به عاریت گرفته است، در خود پنهان مىدارد… اندیشۀ «برگزیدگى» اسرائیل در تمام این جریان چه نقشى دارد؟ «برگزیدگى» نه یک احساس برترى، که یک مفهوم مقّدر است. این احساس از مقایسه با دیگران به وجود نمى­آید، بلکه از یک استعداد و مسئولیت در راه انجام وظیفهاى که دائماً پیغمبران آن را متذکر شدهاند، نشأت مى­گیرد. اگر به خود مىبالید که به جاى اطاعت از خداوند، از نوعى برگزیدگى برخوردارید، این خیانت در انجام وظیفه است».[۵]

“مارتین بابر” با یادآورى «این بحران ملیّت گرایى» صهیونیسم سیاسى که نوعى فساد و تباهى در معنویت به شمار مىرود، چنین نتیجه مىگیرد: «ما امیدواریم که ملّت یهودى را از ارتکاب این اشتباه در زمینۀ تبدیل یک ملّت به یک بت بر خطر داریم، ولى در این راه ناکام ماندهایم».

با بررسىهاى انجام شده، کاملاً روشن مى شود که صهیونیسم از یهود و یهودیت فاصلۀ زیادى گرفته است. در واقع، صهیونیسم به جاى این که برنامههایش را بر اساس معتقدات مذهبى یهود، ترسیم کند، بر اساس عقیدۀ مؤسسین صهیونیسم، چون “تئودور هرتزل” که اعتقاد چندانى به مذهب یهود و اجراى مراسمات آن ندارند، برنامهریزى کرده است و در یک جمله مىتوان گفت که در مسائل سیاسى به نازیسم نزدیکتر از مذهب یهود است.



منابع:

۱ـ گارودی. روژه، پروندة اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمة نسرین حکمی، ج۲، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۹ش.
۲ـ درجزی. فریبرز، یهودیت و صهیونیت، ص۹٫
۳ـ جدیدبناب. علی، عملکرد صهیونیسم نسبت به جهان اسلام، قم: انتشارات مؤسسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، ۱۳۸۲.