درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

«بنی‌اسرائیل» به روایت قرآن


 خصایص و ویژگی‌های قوم یهود ـ آنچنان که در قرآن کریم اشاره شده، در ردیف بدترین و زشت‌ترین رفتار و صفاتی است که ممکن است انسان یا قومی در زندگی دنیایی خویش داشته باشد.


    «... مسأله یهود در دنیای امروز، خصوصاً به شکلی که در آمریکا و اسراییل جلوه‌گر شده،‌مسأله تازه‌ای نیست و سوابق دیرینه‌‌ای دارد. شکی نیست که این مسأله در دوران ما ابعاد بسیار وسیعی یافته و به اشکال بی‌سابقه و متنوعی ظاهر شده است، اما ریشه‌ها و علل بروز آن در تصویری که قرآن کریم از قوم یهود ارائه می‌دهد قابل جستجوست. بسیاری از خصایص و ویژگی‌هایی که قرآن کریم به قوم یهود نسبت می‌دهد در جهان امروز به صورت مکاتب گوناگون فکری، فلسفی، سیاسی و اقتصادی درآمده و در قالب نظامهای حکومتی و نهادها و سازمانهای ملی و بین‌المللی استقرار یافته است. شرایع الهی و تعالیم انبیاء علیهم‌السلام در دوران کنونی یا مسخ و تحریف شده و یا به کلی نفی و تکذیب گردیده است و دنیاپرستی و مادیگرایی، در اشکال مختلف سیانتیسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، اومانیسم، لیبرالیسم و هزاران ایسم دیگر، جایگزین آن شده است. نظام فاسد سرمایه‌داری با استفاده از مؤسسات بانکی و تراستهای عظیم بین‌المللی، کنترل شریانهای اقتصادی و به تبع آن نظامهای سیاسی و حکومتی را در کشورهای مختلف به دست گرفته و جهان را به سوی مقاصد استکباری خود سوق می‌دهد. جنگ و صلح، شکوفایی اقتصادی و صنعتی، فقر و قحطی و عقب‌ماندگی، تحولات سیاسی و اجتماعی و جریانهای فرهنگی و هنری، رسانه‌های ارتباطی و خبری و افکار عمومی ... همه و همه به شکلی با این شبکه‌ی جهانی مرتبط بوده و از آن تأثیر می‌پذیرد. اسلام، یگانه حقیقت زنده و پویای جهان، آماج کینه‌ها و خصومتها قرارگرفته و روزی نیسته که خون پاک مسلمانان به تیغ دشمنان دین خدا، بر خاک جاری نشود. از پس سیمای کنونی جهان، خطوط اصلی چهره‌ی یهود را آن گونه که قرآن کریم ترسیم نموده می‌توان دید، حتی اگر نقاب حقوق بشر و نظم نوین جهانی را بر چهره داشته باشد...» 1

شاید برای عده‌ای شگفت‌ باشد که در قرآن به آداب و اوصاف و اعمال و به طور خلاصه سرگذشت «یهود» یا «بنی‌اسرائیل» به نسبت بیش از دیگر اقوام و امتها اشاره شده است. 2

راستی! چرا خداوند متعال در قرآن کریم برای هدایت و عبرت خلق، بیش از همه اقوام و امتها، به اوصاف و شیوه‌های رفتاری یهود اشاره فرموده و از آنها مثال آورده است؟

اوصاف و شیوه‌های رفتاری یهود چگونه بود که این همه درباره‌ی آن تذکر داده شده است؟ مهمتر از همه علت و منشاء اصلی و باطنی اوصاف و اعمال بنی‌اسرائیل چیست و چه بوده است؟

مرحوم علامه طباطبایی درباه‌ی علت کثرت اشاره به یهود و بنی‌اسرائیل در قرآن، نوشته است:

بنی‌اسرائیل از تمام امتها لجوج‌تر و کینه‌توزتر بودند و در برابر حق، سرکشی بیشتری داشتند؛ چنانکه کفار عرب که پیغمبر (ص) مبتلا به ‌آنها بود، نیز چنین اوصافی را دارا بودند. 3

خصایص و ویژگی‌های قوم یهود ـ آنچنان که در قرآن کریم اشاره شده، در ردیف بدترین و زشت‌ترین رفتار و صفاتی است که ممکن است انسان یا قومی در زندگی دنیایی خویش داشته باشد.

ابراز علاقه و گرایش به بت‌پرستی، به عنوان ویژگی بارز یهود در قرآن بیان شده است:

به موسی گفتند ای موسی، معبودی مانند معبودهای اینان (این بت‌پرستان) برای ما درست کن.4

عصیان و سرپیچی در مقابل پیامبران و دستورات الهی، رفتار بسیار ناپسند و مذمومی است که به اعتقاد مفسرین و دانشمندان معارف دینی مختص قوم یهود است. داستان «گاو بنی‌اسرائیل»5 در قرآن نمونه‌ی بسیار روشن و آشکاری است که این گفته را تائید می‌کند.

نکته حائز اهمیت و بسیار حیرت‌انگیز در این ‌آیات، نه فقط قصه گاو بنی‌اسرائیل و معجزه الهی مبنی بر زنده کردن مقتول و مشخص کردن قاتل یهودی و نیز سرکشی و لجبازی و ناسازگاری بنی‌اسرائیل در مقابل اوامر الهی، بلکه بیش از همه سخت‌سری و سنگدلی و قساوت قلبی یهود است که در قرآن با صریح‌‌ترین بیان و عبارت در آیه 74 سوره بقره آمده است:

پس [از دیدن این معجزه‌ی بزرگ نیز] سخت دل شدید که دلهایتان چون سنگ بلکه سخت‌تر از آن شد. زیرا بسا سنگها می‌شکافد و آب از آن بیرون می‌ریزد و بعضی از آنها از ترس خدا فرو می‌ریزد و خدا از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست.

تکذیب رسالت انبیاء و حتی کشتن پیغمبران الهی از دیگر افعال و ویژگی‌های مذموم یهود است که در آیات متعددی به آنها اشاره شده است.

دنیاگرایی و دلبستگی مفرط و شدید به د نیا و مطامع دنیوی و عدم اعتقاد و توجه به سرای آخرت و روز قیات، دیگر ویژگیِ اختصاصی و لاینفک «یهود» شمرده شده است؛ به طوری که در این زمینه نوشته‌اند: یهود به جهان پس از مرگ معتقد نیست و پاداش و کیفر را منحصر به زندگی دنیا می‌داند.

براساس همین عقیده، یهود ثروت و لذائذ جسمی را هدف اساسی در زندگی خود می‌داند و برای جمع‌آوری ثروت می‌کوشد. 6

البته یهودیان نه تنها موضوع دنیاپرستی و عدم توجه به آخرت را به عنوان اتهام نسبت به خویش قلمداد کرده، بلکه مدعی شده‌‌اند که سرای آخرت مختص آنهاست. لذا خداوند متعال در پاسخ به آنها در قرآن کریم فرموده است:
بگو اگر سرای آخرت نزد خدا مخصوص شماست نه سایر مردم، اگر راستگو هستید، پس تقاضای مرگ کنید و هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد، زیرا به خاطر کردار بد، عذاب سختی برای خود مهیا کرده‌اند و خداوند بر همه ستمکاران آگاه است. 7

در قرآن کریم همچنین در این باره آمده است:
یهودیان را از همه مردم، حتی مشرکان [که ایمان به قیامت ندارند] حریص‌تر بر زندگی مادی می‌یابی، هر یک از آنها دوست دارند هزار سال عمر کنند، در حالی که طول عمر نمی‌تواند آنان را از عذاب دور سازد و خدا نسبت به آنچه می‌کنند بیناست. 8

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه نوشته است:
دلیل روشن بر این مطلب این است که آنها [بنی‌اسرائیل] را از همه مردم حریص‌تر بر زندگی دنیا می‌بینی، با اینکه یگانه حاجب و مانع از توجه به آخرت همین حرص بر دنیا و دلبستگی آن است [...] یعنی آنها را از مشرکین هم حریص‌تر به دنیا می‌یابی... آنها هرگز تمنای مرگ نخواهند کرد و سوگند یاد می‌کنم که آنها را از تمام مردم حریص‌تر بر این زندگی پست و دور کننده از آن زندگی پاک و پاکیزه‌ی عالم آخرت می‌یابی، بلکه می‌بینی از مشرکین هم که عقیده به قیامت ندارند حریص‌ترند،‌به طوری که هر کدام دوست می‌دارند طولانی‌ترین عمر را داشته باشند، با اینکه چنین عمری نمی‌تواند آنها را از عذاب دور سازد، چه اینکه عمر هر چه باشد، بالاخره محدود است و پایان خواهد پذیرفت. 9
در ارتباط با دنیاگرایی افراطی یهود، همچنین در تفسیر شریف‌المیزان در شرح ‌آیات 211 و 212 سوره بقره آمده است:
می‌گوید: هان! این قوم بنی اسرائیل در جلو چشم شمایند؛ اینان همان مردمی هستند که خدا به ایشان کتاب و آئین و پیامبری و سلطنت عطا فرموده و از ارزاق خوب و پاکیزه به آن‌ها روزی داده و بر عالمیان برتری بخشید. از ایشان بپرس که خدا چه آیات روشنی به ایشان داد؟ و در کارشان دقت کن که آغاز از کجا بود و به کجا انجامید؟ کلمات را تحریف کردند و از جای خودش تغییر دادند و در قبال خدا و کتابش اموری را از پیش خود وضع کردند و با اینکه وظایفشان را می‌دانستند از حدود خودشان تجاوز نمودند، خدا هم به سخت‌‌ترین عقوبتها گرفتارشان کرد. جمعیتشان پراکنده شد؛ آقایی‌شان زوال پذیرفت، خوشبختی و سعادتشان به باد فنا رفت؛ در دنیا به خواری و گدایی افتادند و رسوایی و عذاب آخرتشان بسی‌بالاتر است. 10

امروز نیز یهودیان، دنیاگرایی و مطامع دنیوی خود را تحت پوشش به اصطلاح دین (آئین یهود) تفسیر، توجیه و تبلیغ می‌کنند، در حالی که به اعتقاد عالمان و مفسران علوم قرآنی، یهود نه تنها به ماوراءالطبیعه و ماوراء حس و اصول وحی و معاد بی‌اعتقاد است، بلکه علت اساسی و منشاء ضلالت و انحراف «یهود»، «ماده‌پرستی» و «حس‌گرایی» بوده است.

مرحوم علامه طباطبایی در این باره نوشته است:
بنی‌اسرائیل معتقد به اصالت ماده بودند. احکام ماده را در مورد خدا نیز اجرا می‌کردند و گمان می‌کردند که خداوند نیز یک موجود مادی است، منتها با این تفاوت که او یک موجود قوی است که بر ماده حکومت می‌کند، عیناً مانند علل مادی که برمعلولات مادی حکومت دارند. 11

چنانچه در داستانهایی که از بنی‌اسرائیل در قرآن نقل شده دقت کنیم و اسرار اخلاقی آنهارا که در آنها منعکس شده است مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم دید که آنها مردمی غرق در مادیات و دلباخته‌ی لذائذ حسی این زندگی صوری بوده‌اند، لذا در مقابل حقایق ماوراء حس خضوع نمی‌کردند و جز در برابر لذات و کمالات مادی تسلیم نمی‌شدند، امروز هم عیناً همان طورند،؛ همین روحیه است که عقل و اراده‌ی آنها را تحت انقیاد حس و ماده قرار داده، به طوری که جز آنچه این دو اجازه می‌دهند درک نمی‌کنند و اراده نمی‌نمایند. 12

با توجه به ‌آنچه ذکر شد، این نتیجه به دست می‌آید که: اعتقاد به «اصالت ماده و حس» و تسلیم و انقیاد عقلی، فکری و اخلاقی در برابر این دو و بالعکس عدم اعتقاد به باور قلبی نسبت به حقایق ماوراءالطبیعه و ماوراءحس، «عصاره‌ی اصول و فروع یهود است»؛ که برخی آن را «سیره و سنت یهودی» نامگذاری کرده‌اند.

بنابراین اگر بتوان این موارد و مجموعه را به عنوان «فرهنگ یهود» یا «فرهنگ بنی‌اسرائیلی» خلاصه و تعریف نمود؛ آنگاه ناگزیر باید نظار و شاهد تشییع تابوت فرهنگ و تمدن حاکم بر سرزمین غرب بود. زیرا آنچه امروزه به عنوان معیار، ارزش، اخلاق، فرهنگ و ... بر جوامع غربی حکمرانی می‌کند، دقیقاً منطبق با «سنت و سیره‌ی» مذکور، یعنی «فرهنگ یهودی ـ اسرائیلی» است.

امروز عواطف، احساسات و افکار عمومی در غرب تحت سیطره‌ی این فرهنگ است. تذکر این موضوع اگر چه بسیار تلخ و ناگوار می‌نماید،‌ اما واقعیتی است که نمود عینی پیدا کرده و بر عرصه‌ی جهانی سایه‌ی شوم خود را گسترده است و خطر آن، جغرافیای فرهنگ و اجتماع در جهان را تهدید می‌کند.


پی‌نوشت‌ها:

1. آوینی، سید‌محمد، از مقدمه ترجمه کتاب «یهود بین‌الملل».
2. به طوری که نوشته‌اند: در قرآن کریم 420 آیه درباره‌ی حضرت موسی و 480 آیه درباره‌ی انبیاء بنی‌اسراییل و برخورد و رفتار این قوم با پیامبران خود آمده است و 157 آیه و به قولی دیگر 153 آیه اشاره مستقیم به یهود دارد. [رجوع شود به: شمس‌الدین رحمانی، جنایت جهانی، به نقل از مرآت‌الآیات یا راهنمای مطالب قرآن: سیدابوالفضل برقعی، و همچنین به: دکتر محمد‌باقر محقق؛ نمونه بینات در شأن نزول آیات، صص 1013 ـ 1011.]
همچنین «نام حضرت موسی بیش از دیگر انبیاء الهی در 166 جای قرآن ذکر شده که در 36 سوره‌ی قرآن به گوشه‌هایی از داستانهای آن حضرت به طور اجمال یا تفصیل اشاره شده است.»
[رجوع شود به: علامه سید‌محمد‌حسین طباطبایی، المیزان، ج 16، ترجمه سید‌محمد‌باقر موسوی همدانی، ناشر، بنیاد علمی و فکری طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم، تابستان 66، ص 61.]
3. المیزان، ج 1، صص 280 ـ 279.
4. قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 138.
5. به آیات 67 تا 72 سوره بقره مراجعه شود.
6. عفیف عبدالفتاح طباره، چهره یهود در قرآن، ص 84.
7. قرآن کریم، سوره بقره،‌آیات 94 و 95.
8. قرآن کریم، سوره بقره،‌آیه 96.
9. المیزان، ج 1، صص 309 ـ 308.
10. المیزان، ج 2، صص 152 ـ 151.
11. المیزان، ج 1، ص 278.
12. همان، ص 280، مصداق بارز این روحیه و اعقتاد، تقلید و پیروی یهودیان، از سامری و پرستش گوساله‌ی طلایی در زمان حضرت موسی (ع) است.


منبع: «پژوهه صهیونیت» مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاءاندیشه

نبرد یهود علیه امت اسلامی


محمد البشیر /  ترجمه: محمدعلی امانی 
 بخش‌هایی از این مجموعه مقالات، با موضوعی مستقل و تحت همین عنوان در چند شماره گذشته درج شد. نویسنده پیش از این به جایگاه نبرد یهود با دین اسلام، شریعت رسول خدا(ص) و نیز شخص آن حضرت بر اساس آیات شریفه قرآن کریم پرداخت. در ادامه بخش دیگری از آن را با موضوع اقدامات یهود علیه مسلمانان در سرزمین فلسطین تقدیم خوانندگان محترم می‌کنیم.  این موضوع را در محورهای زیر مورد بررسی قرار خواهیم داد: دشمنی با دین، دشمنی با بشریت، تعدی به آبرو و نسل، و هجمه به عقل.
 


1. دشمنی با دین اسلام
از هنگام باز شدن پای یهود به سرزمین اسلامی فلسطین، آنان تمامی تلاش خود را برای فائق آمدن بر دین اسلام به کار بسته‌اند. خداوند متعال را مقدس نمی‌شمارند و او را سبّ می‌کنند، کتاب‌های آسمانی را تحریف و دستورات آن‌ها را زیر پا می‌گذارند، شعائر دینی را به استهزا گرفته و اماکن مقدس و مساجد را تخریب می‌کنند.
یهودیان در سال 1969 م. «عمرعبدالغنی سلامه» را به اتهام آن‌که عضو چریک‌های مبارز است، دستگیر، و به زندان انداختند. وی بیش از یک سال و نیم در حبس و تحت شکنجه آنان قرار داشت. اما وقتی که برای بار دوم دستگیر شد، شکنجه‌هایی را دید که اصلاً مانند آن را قبلاً ندیده بود. [شکنجه‌هایی نظیر:] ضربات الکتریکی، آویزان کردن از سقف به وسیله زنجیر، وادار کردن به پاک کردن زمین آلوده به کثافات، نجاست و ذره‌های شیشه به وسیله زبان و سپس وادار ساختن وی به بلعیدن آن کثافات. و هنگامی که او از شکنجه‌کنندگان می‌خواهد که به [خاطر] نام خدا بر او رحم کنند، به او گفتند: «خدای تو زیر لگدهای ماست».1

تحریف قرآن: «روزنامه الاتحاد» ـ چاپ امارات عربی ـ خبری را منتشر ساخت که بنابر آن، رئیس اوقاف قدس اشغالی، نسبت به استفاده از برخی قرآن‌های توزیع شده در کرانه اشغالی باختری [رود اردن] هشدار داده است، و خبرهای رسیده از سرزمین‌های اشغالی حاکی از آن است که نیروهای اشغالگر، تعدادی قرآن تحریف شده توزیع کرده‌اند تا از طریق دستبرد، جابجایی یا حذف بعضی از آیات قرآن کریم به ترویج افکار صهیونیستی‌شان بپردازند.2
چند سال پیش در نخستین ساعات صبح روز جمعه، گروهی از یهودیان «شهرک کریات اربع»
ـ مستعمره‌ای که یهود آن را در «الخلیل» ایجاد کرده است ـ در غیاب مسلمانان به حرم حضرت ابراهیم(ع) هجوم بردند و به هتک حرمت و تخریب آن پرداختند. [از جمله این‌که] آنان یک جلد از قرآن کریم را برداشتند و آن را پاره پاره کردند و مانند خوک‌ها با لگدهای خود بر روی آن راه رفتند.3
در سال 1924 هنگام اشغال شهر «یافا» توسط یهود، ناآرامی‌هایی در آن شهر رخ داد که علت آن این بود که تعدادی از یهودیان خود را به ظاهر علمای دین اسلام در آورده و از طریق تحریک احساسات و عواطف مسلمانان، عزّت آنان را جریحه‌دار ساخته بودند.4
در سال 1929 یهودیان همراه با سربازان پست خود به مصاف مسلمان‌ها آمدند، در حالی که شعار وجوب باز پس گرفتن «مسجدالاقصی» و تخلیه کامل آن از مسلمانان را فریاد می‌زدند.5
پیامبر اکرم ـ حضرت محمد(ص) ـ نیز از تیرهای زهرآگین یهود ایمن نبود. آنان آن حضرت را متهم به دروغ‌گویی کردند و علیه ایشان اعلان جنگ نمودند. در تلمود6 آمده است:
از آن رو که مسیح دروغگوست و بدان سبب که محمد(ص) به [حقانیت] او (مسیح) اعتراف کرد، و اعتراف کننده به [حقانیت] دروغگو، دروغگویی مانند اوست، واجب است که با دروغگوی دوم به جنگ برخیزیم هم‌چنان که با دروغگوی اول جنگ کردیم.7

روش‌های جنگ یهود با عقاید اسلامی
رژیم [نامشروع] اسرائیل پس از سال 1967 به شکل آشکار و واضح، در کرانه باختری و نوار غزه به جنگ با عقاید اسلامی پرداخته است. از جمله این روش‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:8

الف) حمایت از فعالیت‌های مبلغان مسیحیت در بین مسلمانان: ترویج مسیحیت در فلسطین اشغالی، روش‌های مختلفی دارد. از آن جمله ارسال دسته‌هایی است که توسط جمعیت‌های تبشیری مسیحی ارسال می‌شوند و رژیم صهیونیستی از آن‌ها به وسیله اعلام در روزنامه‌های محلی، توزیع کتاب‌هایشان با قیمت‌های ناچیز و احیاناً رایگان، ایجاد بیمارستان‌های مسیحی (مانند «بیمارستان عروب» در الخلیل؛ به نحوی که یکی از مسلمانان در آن مسیحی شد و اسم خود را به «فیلیپ» تغییر داد) تأسیس مدارس و خانه‌های تبلیغی که بچه‌های مسلمانان را پذیرش می‌کند و آنان را بر اساس اعتقادات مغایر با اسلام آموزش می‌دهند.

ب) حمایت از الحاد: رژیم صهیونیستی به حزب کمونیستی «راکاح» اجازه فعالیت داده و به انتشار نشریات، روزنامه‌ها و کتاب‌های کمونیستی نیز مجوز می‌دهد، و نسبت به توزیع آن‌ها در میان جوانان مسلمان در باشگاه‌های ورزشی و هم‌چنین زندان‌های اسرائیل کمک و مساعدت می‌کند.

ج) حمایت از جنبش‌های مخرب (بهاییت و قادیانی): رژیم صهیونیستی اجازه نشر افکار و عقاید بهاییت را در فلسطین اشغالی صادر، و راه را برای عرضه جهانی (افکار و عقاید) آن، از طریق ایجاد کنگره جهانی آن در شهر حیفا، تحت حمایت این رژیم هموار کرد. این رژیم، به افکار و عقاید منحرف این گروه‌ها در رسانه‌های عمومی مختلف خود حق انتشار داده است.
گروه دوم؛ قادیانی که جهاد را ملغی دانسته و قرآن را مطابق رأی خود تفسیر می‌کند. و خطر آن از گروه قبل بیشتر است. اعضای این گروه در فلسطین اشغالی حضور دارند. آنان به خود عنوان «احمدیه» داده و مبلغان آن اقدام به انتشار مجلاتی مانند: «بشری» می‌کنند که به دوایر حکومتی اسراییل و میان مردم بدون دریافت وجه ارسال می‌شود.

2. دشمنی با بشر
یهودیان «یهوه» را پروردگار سربازان می‌پندارند، که همان خدای قوم ظالم و قسی‌القلب بنی‌اسرائیل است. و او [روح] درگیری، تهدید و قساوت را در درون سربازان نهاد. در کدام عقیده تعدی و کشتار انسان‌ها، مانند یهودیت اجرای اراده و مشیت خدا شمرده می‌شود. از فجایع ضد بشری یهود، قتلگاه «دیریاسین» و «قبیه»، در سال 1948 به فرماندهی ژنرال «بگین» است که روستای دیریاسین را در هم کوبید و 250 تن از اهالی آن ـ اعم از زن و مرد و کودک و پیر ـ را به خاک و خون کشید و از هیچ جنایتی حتی دریدن شکم، بریدن دست و پا، در آوردن چشم، بریدن بینی، کندن گوش و منهدم ساختن جمجمه‌ها فروگذار نکرد.9
همچنین در سال 1954 ژنرال شارون با سربازانش به روستای «قبیه» حمله کرد و شصت و شش تن از اهالی آن را کشت و تعداد زیادی از خانه‌ها را ویران کرد.10 در سال 1956 یهودیان عصرگاه، هنگام بازگشت مردان به خانه‌هایشان به روستای «کفر قاسم» هجوم بردند و همه اهالی آن را پیش از رسیدن به روستا (در راه بازگشت) به قتل رساندند.
در فلسطین ده‌ها بلکه صدها روستا، مانند این وجود دارد که ساکنانش آواره و منازلشان تخریب و ویرانه شده تا بر خرابه‌های آن‌ها شهرک‌های صهیونیست‌نشین بنا شود. از آن جمله است: روستاهای نحالین در سال 1954، غزه در 1955، قلقیلیه در 1956، توافیق در 1962 و سموع در 1966.

3. تعدی به آبرو و نسل
[ریختن] آبروی انسان‌ها از دیدگاه یهود مباح است، و آنان آبرو را مورد هتک و اهانت قرار می‌دهند تا مهم‌ترین نقطه‌ای که حیات انسانی بر آن استوار است را نابود کرده، و به علاوه سیطره یهود را بر غیر یهودیان تسهیل نمایند. در پروتکل‌های صهیونیست‌ها آمده است:
باید برای محو اخلاق در هر جایی اقدام کنیم تا تسلطمان را آسان سازد.
همچنین در آن بیان شده است:
«لازم است که توجه ویژه‌ای به نظر ما درباره اخلاق (به خصوص در مورد آن ملتی که شما در بین آنان قرار گرفته‌اید و در میانشان اقدام می‌کنید) بکنید. و نباید در لحظه پیاده نمودن مبانی‌مان، توقع برتری و پیروزی داشته باشید؛ تا زمانی که [نظام] آموزش و تعلیم بر مبنای نظرات ما قرار گیرد. وقتی که پیاده کردن مبانی‌مان به طور موفق به پایان رسید، در خواهید یافت که پیش از ده سال، مستحکم‌ترین پایه‌های اخلاق، واژگون شده است.12 به همین علت، یهودیان سعی خود را در راه فرستادن دختران جوان به میهمانی‌ها و مجالس لهو و لعب شبانه، تحت مدیریت گروه‌های یهودی سازمان یافته به کار گرفته‌اند.
خطرناک‌ترین این گروه‌ها تحت نظر «شلومو بیلرشتاین» ـ یکی از اعضای سرشناس «حزب مابام» اسرائیل ـ قرار دارد که سه هزار دختر جوان را در سال 1960 به خارج فرستاد و اسرائیل تنها از این طریق،
18 میلیون مارک سود برد.13
یهودیان تنها به دختران جوان یهودی اکتفا نمی‌کنند، بلکه دختران پاک‌دامن مسلمان را نیز هدف گرفته و آنان را به مکان‌های پست و مراسم شهوت‌رانی می‌کشانند.
«شیخ محمد نمرخطیب» در کتاب خود به نام وقایع نکبت‌بار، داستانی دردآور را از دختری مسلمان در فلسطین نقل می‌کند که یکی از شخصیت‌های فلسطینی آن را برای او باز گفته است. او می‌گوید:
«با یکی از اعضای یک سازمان بین‌المللی آشنا شدم که دائماً از پایتخت‌های کشورهای عربی به «تل آویو» و بالعکس در حال مسافرت بود. من از او خواستم که همراه او به تل آویو بروم تا از اماکن و مناظر کشورم بهره بگیرم. درخواستم را پذیرفت، و من لباس‌های سازمان را پوشیدم و به شکل آنان در آمدم. ما به جمع یهودیان در هتل بزرگی وارد شدیم، و آنان با انواع احترام‌ها و خوش‌آمدگویی‌ها از ما استقبال کردند. شب هنگام به هر یک از اتاق‌ها دخترکی زیباروی فرستاده شد تا پذیرایی را به اکمال برسانند. یکی از آن‌ها وارد اتاق من شد. در پشت چهره شاد وی، چهره‌ای گرفته و تاریک را دیدم. با وی به صحبت پرداختم و بر تردیدم افزوده شد... وقتی که از من اطمینان حاصل کرد، گفت: من یهودی نیستم بلکه یک مسلمان عرب هستم، اهل خانواده «د» از کشور «ف»... و همراه من 150 دختر از اسیران فلسطینی این‌جا هستند. وظیفه ما ـ همان‌طور که دیدی ـ تعظیم و احترام به میهمانان یهودی است. من این‌ها را به تو گفتم نه این‌که فقط تو بشنوی بلکه برای آن‌که همه مسلمانان و عرب‌ها بشنوند... پس آن دختر فریاد زد: «وا اسلاما، وا عربا...».14
این اشاعه فاحشه فقط محدود به غربی‌ها و یهودی‌ها نمی‌شود بلکه به جوامع مسلمان در فلسطین اشغالی نیز سرایت کرده است.
اسرائیل پس از «جنگ حزیران» در سال 1967 حدود دویست دختر یهودی را با لباس‌های بدن‌نما و لخت به سراسر قدس و الخلیل روانه کرد تا جوان‌ها را به فساد بکشانند و آن‌ها را از زندگی جدی همراه با تلاش منصرف و نسبت به دین و مقدساتشان لاابالی نمایند. آن‌ها علاوه بر این، گسترش خانه‌های فحشا، باشگاه‌های شبانه و رقاص خانه در شهرهای فلسطینی، و انباشت از تصاویر فیلم‌های مستهجن را مورد اقدام خود قرار داده‌اند.
یهودیان هتک آبرو را به عنوان وسیله‌ای برای شکنجه مسلمانان ـ اعم از زن و مرد ـ زندانی به کار می‌گیرند. آنان خانم «عبله طه» را با تعدادی از زنان فاحشه در یک زندان انفرادی قرار دادند و سپس در مقابل یکی از افراد پلیس مرد، لباس‌هایش را از تنش در آوردند و بعد از این‌که وی را کتک زدند، او را یازده روز، به صورت عریان رها کردند.15
یکی از زن‌های جوان زندانی در زندان‌های رژیم صهیونیستی به نام «رسمیه عوده» تحت انواع شکنجه‌ها و هتک حرمت‌ها قرار گرفت، دو دستش را پشت سرش بستند و بعد از این‌که او را عریان کردند با دست و لگد مورد ضرب و شتم قرار دادند، و...16
در تحقیقی میدانی که برای کنفرانس منطقه‌ای عربی، انجام شد مدارکی به دست آمد، مبنی بر این‌که نیروهای اشغالگر در تجاوز به زنان و دختران به صورتی است که شرف و حیثیت آن‌ها را از بین می‌برد. در این گزارش بعضی از حوادث مبنی بر هتک آبروی زنان شهر خان یونس ذکر شده بود، از جمله معلمان زن و همسران کارکنان. در جاهایی از غزه دیده شده که نیروهای اشغالگر رژیم صهیونیستی در «پادگان الشاطی» ضمن توسل به زور، وارد بعضی از خانه‌ها می‌شوند، و مدعی هستند که مردان جنبش مقاومت فلسطین را در خودشان پناه می‌دهند. تا کنون بسیار اتفاق افتاده که به این دلیل که افراد آن خانه از افراد جنبش مقاومت فلسطین هستند داخل خانه‌ای شدند و وقتی که [کسی از جنبش مقاومت فلسطین] را نیافتند. خواستند که همسرش را ببرند ولی آن زن مقاومت کرده و از دست آن‌ها گریخته است و آنان زن و فرزندانش را به وسیله گلوله به قتل رسانده‌اند.17
وقتی که «عمر عبدالغنی سلامه» در زندان «مجمع الروس» در بیت‌المقدس زندانی بود، از طرف یهودیان مورد تهدید واقع شد که اگر اعتراف نکند که چریک است، به همسرش تجاوز خواهند کرد.18
این‌ها غیر از تلاش‌های یهودی برای قطع نسل و عقیم کردن دختران جوان است، زیرا کثرت نسل در ملت مسلمان فلسطینی موجب نگرانی یهود شده و خواب آن‌ها را پریشان کرده است. چنان‌که «گولدامایر» تصریح کرد:
وقتی که در مورد تعداد اطفال عربی که هر لحظه متولد می‌شوند فکر می‌کنم، خواب از چشمم می‌پرد.
به همین علت، یهودیان به قرار دادن مواد شیمیایی در مخازن آب چادرنشینان فلسطین اشغالی، اقدام کردند تا از تولید مثل دختران جوان جلوگیری کنند.

4. هجمه به عقل
عقل، نعمتی از نعمت‌های خداوند متعال برای انسان است که به واسطه آن می‌تواند روش صحیح را در زندگی‌اش اختیار کند، همان‌طور که می‌تواند از توانایی‌های این مخلوق تحت امر خداوند، استفاده ببرد. یهودیان نیز همانند استعمارگران در از بین بردن عقل مسلمانان بسیار حریص‌اند تا ملت عرب و مسلمان را تضعیف کنند تا نتوانند دشمنان دین از جمله صهیونیسم و مسیحیت [صهیونیستی] را از بین ببرند. بنابراین از زمانی که انگلیس، فلسطین را اشغال نمود، شروع به کشت حشیش و تریاک و صدور آن به جهان عربی و اسلامی کرد و بعد از این‌که انگلیس از فلسطین بیرون رفت، رژیم صهیونیستی جای انگلیس را گرفت و آن‌ها را به کشورهای عربی ـ خصوصاً مصر ـ صادر می‌کرد، تا امت اسلامی را از لحاظ جسمی و روحی در هم بکوبد. درآمد یهود از قاچاق مواد مخدر به کشورهای اسلامی حدود 46 میلیون لیره مصر است.19
از جمله موارد آشکار این است که یهود برای سلطه بر جهان به تجارت مشروبات الکلی پرداخته و برای رونق آن فعالیت می‌کند. در بدو اشغال فلسطین، تجارت مسکرات و مواد مخدر از طریق یهود بین اعراب و مسلمانان به صورت فراوان توزیع می‌شد.
آنان برای از بین بردن عقل، فقط به وسائط مادی، ـ نظیر مسکرات و مواد مخدر ـ اکتفا نکرده بلکه این مسئله را به وسایل معنوی نیز کشیده‌اند، و نظریات و افکار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی‌شان موجب بروز تصورات، مفاهیم خطا و متناقض با فطرت انسانی در عقل می‌شود.
بدین ترتیب یهود در پشت هر نظریه، به دنبال افساد عقل می‌باشد، مانند «دموکراسی»، که دین و اخلاق را از بین می‌برد، «جامعه‌شناسی» که نظام خانواده را به نقشی مصنوعی مبدل ساخته و سعی می‌کند که آثار آن را در پیشرفت فضائل و آداب از بین ببرد، «نظریه فروید» در علم «روان‌شناسی» که همه فعالیت‌های صادره از انسان را به غریزه جنسی وابسته می‌داند، «نظریه داروین»؛ «سارتر» و... . در کتاب پروتکل‌های صهیونیسم آمده است:
تصور نکنید که این چیزهایی که می‌گوییم حرف است. ملاحظه کنید که ما موفقیت داروین، مارکس و نیچه را از قبل ترتیب داده‌ایم و آثار غیراخلاقی این علوم در فکر انسان‌های غیریهودی کاملاً برای ما روشن خواهد شد.20
همچنین در این کتاب آمده که:
سعی خواهیم کرد که توجه عقل عمومی را به سوی نظریات باطل و بی‌فایده که ممکن است به صورت پیشرفت یا آزادی خواهی آشکار شود، جلب کنیم. به واسطه نظریاتمان در مورد پیشرفت توانستیم در برگرداندن نظر غیریهودیان فارغ از عقل، به سمت کمونیسم، موفقیت کاملی را کسب کنیم. یک اندیشه واحد در بین غیریهودیان وجود ندارد که تشخیص دهد، که در هر حالتی در ورای کلمه «پیشرفت»، گمراهی و انحراف از حق، مخفی می‌باشد.21
از دیگر وسایل افساد عقل مسلمانان عرب، تحریف روش‌های آموزش در کرانه باختری و غزه می‌باشد، که قبل حمله 1967 انجام شد.
یهود در روش‌های آموزشی مسلمانان، به حذف آیات و احادیثی که به جهاد در راه خدا تشویق می‌کند، روی آورد.
آنان نسبت به حذف موضوعاتی مانند: سیره نبوی(ص)، تلاوت قرآن، فرهنگ جهاد در اسلام، بخش‌هایی از تاریخ اسلام ـ به ویژه مسائل مربوط به روابط سیاسی و اجتماعی بین مسلمانان مدینه و یهودیان اطراف آن ـ از برنامه آموزشی کلاس‌های اول و دوم مدارس مسلمانان اقدام کردند.
یهود به افزایش در مورد تاریخ دوران‌های گذشته اسرائیل و تحریف تاریخ اسلامی در ذهن دانشجویان روی آورد. موضوع آموزش کلاس پنجم ابتدایی، بحث در مورد یهودیان می‌باشد و به خاطر آن است که به غلط در اذهان دانشجویان وارد کند که فلسطین از قدیم‌الایام سرزمینی یهودی بوده است. در کتاب جغرافیای کلاس پنجم ابتدایی، «فتوحات اسلامی» را به «تجاوزات اسلامی» توصیف می‌کنند.
موضوع آموزش تاریخ کلاس هشتم، بحث در مورد رژیم اسرائیل می‌باشد. و در کتاب اسرائیل، جغرافیا و موطن، حدود طبیعی اسرائیل در شمال از مدیترانه تا صحرای غور اردن در شرق امتداد دارد.
یهود در آموزش ادبیات عربی، متون ادبی و ابیات شعری را که حماسه را در ذهن مسلمانان برمی‌انگیزد، حذف کرده است. از آن جمله شعر «ابن الرومی» است که می‌گوید:
... و من سرزمینی دارم،
و قسم خوردم که آن را نفروشم،
در روزگار، غیر از خودم، مالکی برای آن نمی‌بینم، سرزمین‌های مردان، خواسته‌ها و آرزوهایی را که جوانان در آن‌جا برآورده کرده‌اند، به سوی آنان جذب می‌کنند.22

پی‌نوشت‌ها:
1. المسیری، عبدالوهاب، الإیدیولوجیه الصّهیونیه، ج2، ص123.
2. روزنامه الإتحاد (ابوظبی)، تاریخ 29 ماه رمضان / 1406 ق. مطابق: 6/6/1986 م.
3. ابوحمده، محمدعلی، الهجه الیهودیه، ص127.
4. الخطیب، محمد نمر، احداث النکبه، ص159.
5. همان.
6. تلمود، همان تورات تحریف یافته به دست کافران بنی‌اسرائیل است.
7. الزعبی، محمدعلی، دفائن النفس الیهودیه، ص128.
8. ن.ک. به: وزارت اوقاف اردن، دایره جستجو درباره: روش‌های اشغالگران صهیونیست، عمان (5/5/1978 ـ 1/5/178) صص 6ـ1.
9. دروزه، محمد غره، القضیه الفسطینیه، ج2، ص129.
10. جارودی، روجیه، ملف إسراییل، ص182.
12. بروتوکولات حکماء صهیون، ص155.
13. التل، عبدالله، جذور البلاء، ص 173.
14. الخطیب، محمدنمر، احداث النکبه، صص 121 ـ 122.
15. المسیری، عبدالوهاب، الأید بولوجیه الصهیونیه، ج2، ص122.
حلمی الزواتی، حقوق الفلسطین بین الواقع النظری و التطبیق العملی فی الأرض المحتله، ص87.
16. همان، ص86.
18. المسیری، همان، ج2، ص128.
19. آل بوطامی، احمد بن حجر و حجربن احمد، الخمر و سائرالمسکرات و المخدرات، ص152.
20. بروتوکولات حکماء صهیون، ص132.
21. همان، ص183. 22.
نک. غازی ربابعه، الاستراتیجیه الاسرائیلیه، ج2، صص213 ـ 207.
 

آغاز و پایان بنی اسرائیل قسمت پنجم


 عبدالله شهبازی
قیام ایلیاء نبی

در روایات عهد عتیق شرحی مفصل درباره رواج بعل‌پرستی به ‏وسیله ایزابل و دخترش، عتلیا، و گسترش فساد و ستم اجتماعی در دو سرزمین افرائیم و یهود مندرج است. طبق این روایات، ایزابل حاکم مطلق و خونریز و بی‌قانون سرزمین‏های بنی‌اسرائیل بود؛ «انبیاء خداوند را می‌کشت» و ایشان گروه گروه از دست او در غارها پنهان می‌شدند.

 

در روایات عهد عتیق شرحی مفصل درباره رواج بعل‌پرستی به ‏وسیله ایزابل و دخترش، عتلیا، و گسترش فساد و ستم اجتماعی در دو سرزمین افرائیم و یهود مندرج است. طبق این روایات، ایزابل حاکم مطلق و خونریز و بی‌قانون سرزمین‏های بنی‌اسرائیل بود؛ «انبیاء خداوند را می‌کشت» و ایشان گروه گروه از دست او در غارها پنهان می‌شدند.[223]

این سرآغاز موجی جدید از "جنبش پیامبری"[224] در میان اتباع دو دولت بنی‌اسرائیل است. این "پیامبران" مصلحینی‌اند با شخصیتی مردمی، مسحورکننده و بسیج گر که مردم را به احیاء سنن موسوی، یکتاپرستی و عدالت اجتماعی فرا می‌خوانند. در چنین فضایی است که یکی از شگرف‌ترین این پیامبران ظهور می‌کند؛ کسی که از نظر احیاء سنن یکتاپرستی و مبارزه با ستم و بی عدالتی و فساد اجتماعی در میان پیامبران پس از موسی تا آن زمان یگانه است. او ایلیاء نبی نام دارد و همان پیامبری است که قرآن کریم با نام "الیاس" از او با تجلیل فراوان یاد کرده و خاندان او را "آل یاسین" نامیده است:

و الیاس از پیامبران بود. به مردم خود گفت آیا پروا نمی‌کنید؟ آیا بعل را به خدایی می‌خوانید، و آن بهترین آفرینندگان را وامی‌گذارید؟ پروردگار شما و پروردگار نیاکانتان خدای یکتاست. پس تکذیبش کردند و آنان از احضار شدگانند، مگر بندگان مخلص خدا. و نام نیک او را در نسل‏های بعد باقی گذاشتیم. سلام بر خاندان الیاس [سلام علی آل یاسین]. ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم. او از بندگان مومن ما بود.[225]

 

 

ایلیاء نبی، اثر یک نقاش روس
 

در روایات عهد عتیق از ایلیاء نبی با عنوان «ایلیاء تشبی از ساکنان جلعاد»[226] یاد شده است.[227] جلعاد منطقه‌ای است کوهستانی در شرق رود اردن و در همسایگی سوریه که از گذشته‌ای دور مأوای قبایل آموری بود و بعدها بخشی از قبایل آرامی و بنی‌اسرائیل نیز در آن سکنی گرفتند. جلعادیان، مردم بومی جلعاد، جمعیتی انبوه بودند و در حوادث سیاسی آن زمان نقش فعال داشتند. بنابراین، محل زیست ایلیا منطقه‌ای است فرا‌قومی که در آن قبایل اسرائیلی و غیر اسرائیلی آمیزش دارند.[228] مهم‌تر، موطن اصلی ایلیا یعنی "تشب" است که نمی‌دانیم در کجاست.[229] برخی محققین، به این دلیل، ایلیا را از بنی‌اسرائیل نمی‌دانند بلکه او را از طایفه رکابی[230] یا از طایفه قینی (قائنی)[231] می‌دانند.[232]

رکابیان در اصل از مردم شهر قنات‌اند. قنات (دارالقنوات)[233] نام کهن شهر حوران[234] (در شمال شرقی سوریه) است که سکنه آن بعدها بنام اعراب نبطی شناخته می‌شوند؛ گروهی از آنان به کنعان کوچیدند و طایفه رکابی را بنیان نهادند.[235]

طایفه سامی قینی همان طایفه‌ای است که شعیب (یترون)،[236] پدر زن موسی (ع)، به آن تعلق داشت. نویسندگان دائرةالمعارف یهود، نام طایفه فوق را به واژه "قین"، به معنای "آهنگر"، منتسب می‌کنند و آنان را یک گروه حرفه‌ای از آهنگران کوچ‌نشین می‌دانند.[237] حال آنکه در عهد عتیق اشاره‌ای به تعلق شعیب به حرفه آهنگری مندرج نیست؛ به عکس او چادرنشینی متمکن و «کاهن مدیان»، یعنی شیخ طایفه خود در منطقه فوق، توصیف شده است.[238] به علاوه، توجه کنیم که در نیمه اول هزاره دوم پیش از میلاد در اسناد مصری از شهر "قنات" به عنوان "قین"[239] و "قانو"[240] نام برده شده است.[241] مجموعه این دلایل، و نیز یکسانی فرهنگ و عقاید دینی قینی‌ها و رکابیان، نشان می‌دهد که این دو طایفه کوچ‌نشین خویشاوند و از مردم شهر قنات‌ و همان طایفه شعیب‌اند. شهر دارالقنوات امروزه از مراکز دروزی‌های سوریه است و می‌دانیم که دروزی‌ها برای شعیب پیامبر جایگاهی ویژه قایل‌اند.[242] این امر نیز نشانه دیگری است از تعلق طایفه قینی به شهر قنات. امروزه برخی محققین، چون اشتاد،[243] معتقدند که یکتاپرستی در آغاز در میان طایفه شعیب رواج داشت و موسی (ع) با این آئین در میان طایفه همسرش آشنا شد.[244]

دائرةالمعارف یهود انتساب ایلیاء نبی به قینی‌ها و رکابیان را رد می‌کند و تنها دلیلی که اقامه می‌کند رهبری ایلیا بر یک «جنبش مردمی» در سرزمین بنی‌اسرائیل است.[245] این نگرش آشکارا صبغه نژادگرایانه دارد. برای مورخین یهودی دشوار است که ظهور یک "پیامبر بیگانه" را در میان بنی‌اسرائیل و پیروی توده‌های مردم از او را بپذیرند. آنان فراموش کرده‌اند که در همین زمان حکمرانان واقعی بنی‌اسرائیل دو زن فنیقی (ایزابل و عتلیا) بودند.

اگر بدانیم که اخیاء شیلونی و ایلیاء نبی از مردمی جز بنی‌اسرائیل بودند، مردم شیلو و طوایف قینی و رکابی را به عنوان مدافعان سرسخت و احیاء‌گران یکتاپرستی موسوی بشناسیم، و نیز بدانیم که مردم طایفه شعیب پیش از بنی‌اسرائیل یکتاپرست بودند، تصویری که یهودیان از "یهوه" به عنوان مخلوق فرهنگ "ممتاز" و "یگانه" خود ساخته‌اند تمام و کمال فرومی‌ریزد. دیرزمانی است که یهودیان بر خدا و بندگان خدا به خاطر "ابداع" آئین یکتاپرستی منت نهاده‌اند. حال آنکه اینان نخستین یکتاپرستان گیتی نبودند و آنگاه که به این آئین گرویدند، برای خدای یگانه معبدها و نمادهای طلایی به پا کردند، او را در ردیف بعل، خدای بزرگ همسایگان فنیقی، جای دادند و به داشتن خدای انحصاری قوم خود بالیدند. و سرانجام، خدای یگانه را به موجودی بدل کردند که چون پیرزنان جادوگر جز نثار نفرین‌های شوم و پیشگویی کیفرهای هولناک برای دشمنان اشرافیت قبیله یهودا کاری ندارد. بیهوده نیست که در میان یهودیان مصلحینی مردمی چون اخیا و ایلیا و ارمیا نمی‌یابیم و "پیامبرانی" که از ایشان سراغ داریم، چون ناتان و حزقیال، همه از جنس "پیامبران درباری‌"‌اند؛ همانانی که ارمیا ایشان را «پیامبران دروغین» [246] خوانده است.

آنچه پیوند ایلیا را با رکابیان بیشتر آشکار می‌کند، حضور فعال این طایفه در انقلاب ایلیاء نبی است؛ تا بدانجا که در جریان تخریب معابد بعل در سامریه و کشتار خاندان عمری و داوودی یکی از آنان را، به‏ نام یوناداب (جندب) بن رکاب،[247] در کنار ییهو، سرکرده قیام، می‌یابیم.[248]

 

 ایلیاء نبی در حال کشتن "پیامبران" بعل

 

در سده‌های پسین نیز رکابیان در حوالی بیت‌المقدس سکونت دارند؛ جامعه‌ای متمایز از بنی‌اسرائیل را تشکیل می‌دهند و برخلاف ایشان از نوشیدن شراب به شدت پرهیز می‌کنند. کمی پیش از اشغال بیت‌المقدس به دست بخت‌النصر، خداوند از ارمیا می‌خواهد که، برای آزمایش ایشان و ارائه نمونه‌ای صالح به یهودیان، رکابیان را به نوشیدن شراب ترغیب کند. ارمیا آنان را به خانه نگهبان معبد سلیمان دعوت می‌کند، کوزه‌های پر از شراب در برابرشان می‌نهد و دعوت به نوشیدن می‌کند. آنان نمی‌نوشند و چنین پاسخ می‌دهند:

شراب نمی‌نوشیم زیرا که پدر ما یوناداب بن رکاب ما را وصیت نموده گفت که شما و پسران شما ابداً شراب ننوشید، و خانه‌ها بنا مکنید و کشت منمایید و تاکستا‌ن‌ها غرس مکنید و آنها را نداشته باشید بلکه تمامی روزهای خود را در خیمه‌ها ساکن شوید تا روزهای بسیار بر زمینی که شما در آن غریب هستید زنده بمانید.[249]

ایلیاء نبی شبانی چادرنشین بود؛ روزی در اردن سکونت داشت و روز دیگر در حوالی صیدا. زندگی زاهدانه‏ ای داشت. یاور مستمندان بود و مردم او را «مرد خدا» می‌دانستند.[250] در روایات عهد عتیق، بر خلاف رویه متعارف، هیچ اشاره‌ای به نام پدر، تبار و پیوند او با قبایل بنی‌اسرائیل نشده است.

ایلیا، به فرمان خداوند، دعوت خود را آشکار کرد. مردم به او گرویدند و در شورشی بزرگ، به دستور ایلیا، 850 تن از "پیامبران" بعل و اشرا[251] را به قتل رسانیدند.[252] اخاب، که در این روایت شخصیتی متزلزل دارد، هراسان ماجرا را به ایزابل خبر داد و ملکه فنیقی دستور قتل ایلیا را صادر کرد. ایلیا برای نجات جان خود به بیابان‌ها پناه برد تا سرانجام در مغاره‌ای کلام خدا بر او نازل شد. در این مکاشفه، ایلیا خداوند را «خدای لشکرها» (رب الجنود)[253] می‌خواند که تعبیری کاملاً نو در روایات عهد عتیق است و بیانگر رسالت انقلابی ایلیا.[254] خداوند به او دستور می‌دهد که سه تن را برای انهدام خاندان اخاب و احیاء یکتاپرستی موسوی در میان بنی‌اسرائیل به یاری طلبد: حزائیل، ییهو بن نمشی و الیشع بن شافاط.[255]

حزائیل[256] از سرداران آرامی دمشق است. او کمی پس از این ماجرا، با مرگ بن‌حدد دوم، شاه سوریه (843-798) می‌شود. نقش آرامی‌ها در این سناریو هم بیانگر پیوندهای آرامی ایلیاست و هم بیانگر این امر که مردم بنی‌اسرائیل آرامیان دمشق را قومی بیگانه نمی‌شناختند. ییهو بن نمشی[257] از سرداران بنی‌اسرائیل است و الیشع بن شافاط[258] برزگری است ساده از مردم اردن. الیشع، که پس از دیدار با ایلیا به خدمتگزار او بدل می‌شود،[259] همان پیامبری است که پس از درگذشت ایلیا در رأس پیروانش قرار می‌گیرد و جنبش او را تداوم می‌بخشد.[260] الیشع (الیسع) از پیامبرانی است که نام ایشان در قرآن کریم ذکر شده است.[261] درباره تبار الیسع و پیوند او با قبایل بنی‌اسرائیل نیز، چون ایلیا، هیچ اشاره‌ای در روایات عهد عتیق مندرج نیست.


جنبش این پیامبر شورشی تنها علیه سلطه خاندان عمری بر دولت افرائیم نیست. ایلیا به مبارزه علیه شاه یهودیان نیز برخاست زیرا «خدای پدران خود را ترک کرده»، بتخانه ساخته و «ساکنان اورشلیم را به زنا کردن ترغیب می‌نمود.»[262] ایلیا در نامه‌ای به شاه یهود چنین نوشت:

به طریق پادشاهان اسرائیل رفتار نموده، یهودا و ساکنین اورشلیم را اغوا نمودی که موافق زناکاری خاندان اخاب مرتکب زنا بشوند و برادران خویش را نیز... به قتل رسانیدی. همانا خداوند قومت و پسرانت و زنانت و تمامی اموالت را به بلای عظیم مبتلا خواهد ساخت.[263]

سرانجام، در سال 842، در زمان سلطنت یهورام بن اخاب بن عمری در دولت افرائیم (851-842) و اخزیا[264] بن یهورام بن یهوشافاط در دولت یهود (841-842) انقلاب آغاز شد. اخزیا، شاه یهود، پسر عتلیا و نوه ایزابل است و داماد خاندان اخاب.[265] و یهورام، شاه افرائیم، دایی و احتمالا پدر زن اوست.

قیام با ابلاغ پیام الیسع، که اکنون با درگذشت ایلیا در رأس توده انبوه پیروان او جای دارد، به ییهو بن نمشی، سردار بنی‌اسرائیل، آغاز می‌شود. الیسع او را به پادشاهی بنی‌اسرائیل منصوب می‌کند و حکم قتل خاندان اخاب را صادر می‌نماید. این در زمانی است که دولت‌های بنی‌اسرائیل، به دعوت الیسع، هدف تهاجم حزائیل، شاه جدید آرامی، قرار گرفته‌اند. ییهو به محل استقرار دو شاه افرائیم و یهود می‌رود و هر دو را به قتل می‌رساند؛ سپس به کاخ ییلاقی ایزابل می‌شتابد و او را نیز می‌کشد. آنگاه به‌همراه یوناداب بن رکاب، رهبر طایفه رکابی، رهسپار سامریه می‌شود.

و چون از آنجا روانه شد، به یوناداب بن رکاب که به استقبال او می‌آمد برخورد و او را تحیت نموده گفت که آیا دل تو راست است مثل دل من با دل تو؟ یوناداب جواب داد که راست است. گفت اگر هست دست خود را به من بده. پس دست خود را به او داد و او وی را نزد خود به عرابه برکشید. و گفت همراه من بیا و غیرتی را که برای خداوند دارم ببین.[266]

ییهو در سامریه تمامی اعضای خاندان عمری و بزرگان و کاهنان شهر و تمامی بعل‌پرستان و نیز 42 تن از اعضای خاندان سلطنتی یهود (خاندان داوودی) را که در سامریه بودند به قتل می‌رساند. آنگاه، به‌همراه یوناداب رکابی به معبد بعل می‌رود، بت‌ها را می‌شکند و معبد را به مزبله بدل می‌کند. «پس ییهو اثر بعل را از اسرائیل نابود ساخت.»[267] این سرآغاز حکومت 28 ساله ییهو بن نمشی (841-814) بر دولت افرائیم است.

این داستان انقلابی است که با پیامبری ایلیاء نبی آغاز شد و با قیام ییهو بن نمشی، تخریب معابد پرستش بعل و کشتار خاندان عمری و بخش مهمی از اعضای خاندان داوودی به پایان رسید. معهذا، در اینجا نیز، چون ماجرای پیامبری اخیاء شیلونی و قیام یربعام بن نبط و خاندان یوسف علیه اشرافیت یهود، تنها با یک روایت سروکار نداریم. روایت دومی، که آشکارا متأخر بر روایت پیشین است، بلافاصله آغاز می‌شود و ییهو و خاندان او "گنهکار" قلم می‌روند.

ییهو هرچند به فرمان ایلیا و الیسع یکتاپرستی موسوی را احیاء کرد و سرزمین اسباط ده‌گانه شمالی را از بت‌پرستی کنعانی پاک نمود، چنانکه هیچگاه بعل‌پرستی به سرزمین قبایل شمالی بازنگشت،[268] معهذا بر «گناه یربعام بن نبط» باقی ماند.[269] تمامی شاهان بعدی افرائیم همچنان آلوده به «گناه یربعام بن نبط»‌اند؛ "شیطان بزرگی" که «اسرائیل را مرتکب گناه ساخت.»[270]

این گناه بزرگ، که سرزمین قبایل شمالی را تا زمان انهدام خونین آن به دست امپراتوری آشور همچنان آماج نفرین قرار می‌دهد، چیزی نیست جز تداوم استقلال و عدم تمکین به اشرافیت یهود. فساد، بی عدالتی و بت‌پرستی بخشودنی است، چنانکه خاندان داوود در بیت‌المقدس هماره به آن اشتغال دارد و هیچگاه به نابودی کامل تهدید نمی‌شود، ولی گناهی که خاندان یوسف بنیانگذار آن بود نابخشودنی است.

نگرش دائرةالمعارف یهود به شخصیت ایلیاء نبی نیز، چون اخیاء شیلونی، منفی است. طبق این تصویر، یکتاپرستی[271] در جوهره خود ملازم با عدم تسامح دینی است برخلاف چندگانه پرستی[272] که هیچگاه در ذات خویش مخالفتی با تنوع پرستش نداشته و هماره حضور مشرب‌های دینی مختلف را، دوش به دوش هم، تحمل کرده است.[273]

نویسندگان دائرةالمعارف یهود بر مایه‌های ستم و فساد و بی‌عدالتی اجتماعی در دولت‌های آن زمان بنی‌اسرائیل، چون بی‌قانونی و قساوت ایزابل در تملک اراضی نابط یزرعیلی[274] و قتل او[275] چشم می‌پوشند. آنان توجه نمی‌کنند که هم در پیامبری اخیاء شیلونی و قیام خاندان یوسف علیه دولت یهود و هم در پیامبری ایلیاء نبی و قیام ییهو علیه خاندان‏های سلطنتی عمری و داوودی، رواج بت‌پرستی فنیقی تنها به معنی اشاعه یک عقیده دینی نیست؛ بلکه ملازم است با رواج گسترده فساد و ستم اجتماعی. درونمایه اصلی ماجرا، آزادی یا عدم آزادی پرستش دینی نیست؛ تحمیل خونین بعل‌پرستی است از طریق قتل عام گروه گروه "پیامبران".


نویسندگان دائرةالمعارف یهود، که سخت با ایزابل و "همسایگان فنیقی" همدلی نشان می‌دهند، ایلیاء نبی را "افراط‌گرایی" می‌خوانند که «به شکلی غیرمشروط مخالف هر گونه پرستش، بجز یهوه، بود.» به ‏زعم آنان، ایزابل مخالفتی با پرستش خدای یگانه نداشت؛ به عکس، این ایلیا بود که سرسختانه با آئین و عقاید دینی همسایگان (فنیقی) مخالفت می‌کرد. لذا، خاندان سلطنتی با تبلیغات او مخالفت کرد زیرا سیاستش گسترش پیوندهای اقتصادی با همسایگان، به‏ویژه با صور، بود.

  

    سقوط عتلیا و به تخت نشاندن تنها بازمانده خاندان داوود
Figures de la Bible, 1728
Illustrated by Gerard Hoet (1648-1733), and others

اخاب به عقاید دینی مردم خود وفادار بود ولی ضرری نمی‌دید که نسبت به دین مردم صور با تساهل برخورد کند و برای محافل نزدیک به ملکه ایزابل مکانی برای پرستش در سامریه به پا کند. ولی ایلیا... بر آن بود که رسالت تاریخی مردمش حفظ پرستش دینی ناب در درون مرزهای خویش و به رسمیت نشناختن سایر خدایان است... به فرمان ایلیا مردمی تحریک شده حمله بردند و پیامبران بعل را کشتند. شاه [اخاب] هیچ مخالفتی با اقدام ایلیا نشان نداد... ولی ملکه ایزابل از کشتار پیامبران بعل به خشم آمد و جنگی خونین را علیه ایلیا و پیروانش آغاز کرد... ایلیا مجبور شد به بیابان بگریزد زیرا مردم از او حمایت نکردند... در آنجا، مانند ماجرای موسی در کوه سینا، خدا بر او ظاهر شد... و از آنجا که مردم در جنگ با ایزابل از او حمایت نمی‌کردند... حزائیل، شاه بعدی سوریه، ییهو، شاه بعدی اسرائیل، و الیسع، جانشین ایلیا، به عنوان ابزارهای کیفر الهی تعیین شدند.[276]

حیرت‌انگیز است ولی باور کنیم که اسطوره‌های عهد عتیق به گذشته‌های دور تعلق ندارد؛ پدیده‌ای کاملاً زنده است. این همان مأخذی است که پیشتر از یربعام بن نبط تصویری منفی به دست می‌داد زیرا، بر اساس اتهام راویان یهودی عهد عتیق، در سامریه بت‌خانه به پا کرده بود. به راستی چرا در اتهامی مشابه یربعام محکوم است و اخاب مورد دفاعی سخت قرار می‌گیرد؟ کشف این راز دشوار نیست. "یهوه" بهانه‌ای بیش نیست و تنها ملاک جانبداری، حتی تا به امروز، رابطه با الیگارشی یهودی است. یربعام و خاندان یوسف محکوم‌اند زیرا بر این کانون شوریدند و اخاب و خاندان عمری مقبول‌اند زیرا پیوندی استوار با این الیگارشی داشتند. این شیوه نگرش کاملا جانبدارانه بیانگر حضور زنده اسطوره‌ای است سه هزار ساله که روح و مایه حیات خویش را از نژادپرستی یهودی می‌گیرد.

پس از انقلاب سامریه و قتل اخزیا، شاه یهود، در بیت‌المقدس نیز حوادثی خونین رخ داد. عتلیا، مادر اخزیا، به کودتا دست زد و با کشتار سایر اعضای خاندان داوودی، جز یک کودک که به ‏وسیله زنی پنهان شد، قدرت را بطور کامل به دست گرفت. عتلیا شش سال با اقتدار تمام بر دولت یهود حکومت کرد و سپس، محتملا به دلیل اقتدار بیش از حد کاهنان فنیقی در دربارش، با مقابله کاهنان یهودی مواجه شد. سرانجام، آنان در کودتایی سنجیده عتلیا را به قتل رسانیدند و تنها بازمانده خاندان داوود را به سلطنت نشاندند.[277]

در سده هفدهم، داستان عتلیا در هنر و ادبیات جدید اروپا بازتاب وسیع داشت. ژان راسین[278] تراژدی معروف خود به ‏نام عطلیه (1691) را نوشت، قطعات معروفی به همین نام تصنیف شد و آنتوان کویپل[279] تابلوی معروف رنگ و روغن خود را به ‏نام "سقوط عتلیا" (1692) کشید که در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شود. مضمون تمامی این آثار ستایش از خاندان داوود است.[280]
 

 

پی نوشت: 

223.   کتاب اول پادشاهان، 18/ 4، 13.
224.  Prophetic Movement
225.   الصافات، 123-132.
226.  "Elijah the Tishbite of the inhabitants of Gilead."
227.   کتاب اول پادشاهان، 17/ 1.
228.   بنگرید به: . Judaica, vol. 7, pp. 569-571 .
229.   در دائرةالمعارف یهود‌ نامی از این محل مندرج نیست. هاکس آمریکایی محتمل می‌‏داند استیب یا لستیب کنونی باشد در 10 مایلی شرق اردن و در میان تل‏های جلعاد. (مستر هاکس آمریکایی، قاموس کتاب مقدس، بیروت: مطبعه آمریکایی، 1928، ص 357)
230.  Rechabite
231.  Ken
232.  Judaica, vol. 6, p. 632.
233.  Kenath
234.  Hauran
235.   کتاب اول تواریخ ایام، 2/ 55؛ Judaica, vol. 10, pp. 905-906
236.  Jethro
237.  ibid, vol. 10, p. 906.
238.   بنگرید به: سفر خروج، 2/ 16؛ 3/ 1.
239.  Qen
240.  Qanu
241.  ibid, vol. 10, p. 905.
242.  ibid, pp. 20, 906.
243.  B. Stade
244.  ibid, p. 906.
245.  ibid, vol. 6, p. 633.
246.   بنگرید به: کتاب ارمیاء نبی، باب‌ 28.
247.  Jonadab ibn Rochab
248.   کتاب دوم پادشاهان، 10/ 15-27.
"یوناداب" قرائت عبری نام فوق است. شکل دیگر قرائت آن "جُندب" است و در این قرائت نامی کاملا عربی است.
249.   کتاب ارمیاء نبی، باب 35.
250.   بنگرید به: کتاب اول پادشاهان، باب 17.
251.   اشرا یا "اشیریم" (Asherah) الهه باروری در نزد مردم صیدا بود که ایزابل پرستش آن را در سرزمین‏های افرائیم و یهود رواج داد و معابد آن را به پا کرد.
252.   در روایات عهد عتیق، عنوان "نبی" به مدعیان پیامبری در آئین‌های بعل‌پرستی نیز اطلاق می‌شود. بنگرید به: کتاب اول پادشاهان، باب 18.
253. " I have been moved by zeal for the Lord, the God of Hosts."
254.   کتاب اول پادشاهان، 19/ 10، 14.
255.   همان مأخذ، 19/ 15-16.
256.  Hazael
257.  Jehu ibn Nimshi
258.  Elishah ibn Shaphat
259.   همان مأخذ، 19/ 19-21.
260.   کتاب دوم پادشاهان، باب 2.
261.   انعام، 86؛ ص، 48.
262.   کتاب دوم تواریخ ایام، 21/ 11-12.
263.   همان مأخذ، 21/ 12-14.
264.  Ahaziah
265.   کتاب دوم پادشاهان، 8/ 27.
266.   همان مأخذ، 10/ 15-16.
267.   همان مأخذ، 10/ 27.
268.   همان مأخذ، 10/ 28.
269.   همان مأخذ، 10/ 31.
270.   بنگرید به: کتاب دوم پادشاهان، 14/ 24؛ 15/ 9؛ 15/ 18؛ 15/ 24؛ 15/ 28.
271.  Monotheism
272.  Polytheism
273.  Judaica, vol. 6, p. 633.
274.  Naboth the Jezreel
275.   بنگرید به: کتاب اول پادشاهان، باب 21.
276.  ibid, pp. 633-634.
277.   کتاب دوم پادشاهان، باب 11؛ کتاب دوم تواریخ ایام، باب‌های 22-23.
278.  Jean Racine
279.  Antoine Coypel
280.   بنگرید به:Judaica, vol. 3, p. 815 .

نبرد یهود علیه امت اسلام

پیامبر اکرم ـ حضرت محمد(ص) ـ نیز از تیرهای زهرآگین یهود ایمن نبود. آنان آن حضرت را متهم به دروغ‌گویی کردند و علیه ایشان اعلان جنگ نمودند. در تلمود6 آمده است:
از آن رو که مسیح دروغگوست و بدان سبب که محمد(ص) به [حقانیت] او (مسیح) اعتراف کرد، و اعتراف کننده به [حقانیت] دروغگو، دروغگویی مانند اوست، واجب است که با دروغگوی دوم به جنگ برخیزیم هم‌چنان که با دروغگوی اول جنگ کردیم.7


اشاره: بخش‌هایی از این مجموعه مقالات، با موضوعی مستقل و تحت همین عنوان در چند شمارة گذشته درج شد. نویسنده پیش از این به جایگاه نبرد یهود با دین اسلام، شریعت رسول خدا(ص) و نیز شخص آن حضرت بر اساس آیات شریفة قرآن کریم پرداخت. در ادامه بخش دیگری از آن را با موضوع اقدامات یهود علیه مسلمانان در سرزمین فلسطین تقدیم خوانندگان محترم می‌کنیم.  این موضوع را در محورهای زیر مورد بررسی قرار خواهیم داد: دشمنی با دین، دشمنی با بشریت، تعدی به آبرو و نسل، و هجمه به عقل.

  • 1. دشمنی با دین اسلام
    از هنگام باز شدن پای یهود به سرزمین اسلامی فلسطین، آنان تمامی تلاش خود را برای فائق آمدن بر دین اسلام به کار بسته‌اند. خداوند متعال را مقدس نمی‌شمارند و او را سبّ می‌کنند، کتاب‌های آسمانی را تحریف و دستورات آن‌ها را زیر پا می‌گذارند، شعائر دینی را به استهزا گرفته و اماکن مقدس و مساجد را تخریب می‌کنند.
    یهودیان در سال 1969 م. «عمرعبدالغنی سلامه» را به اتهام آن‌که عضو چریک‌های مبارز است، دستگیر، و به زندان انداختند. وی بیش از یک سال و نیم در حبس و تحت شکنجه آنان قرار داشت. اما وقتی که برای بار دوم دستگیر شد، شکنجه‌هایی را دید که اصلاً مانند آن را قبلاً ندیده بود. [شکنجه‌هایی نظیر:] ضربات الکتریکی، آویزان کردن از سقف به وسیلة زنجیر، وادار کردن به پاک کردن زمین آلوده به کثافات، نجاست و ذره‌های شیشه به وسیلة زبان و سپس وادار ساختن وی به بلعیدن آن کثافات. و هنگامی که او از شکنجه‌کنندگان می‌خواهد که به [خاطر] نام خدا بر او رحم کنند، به او گفتند: «خدای تو زیر لگدهای ماست».1

تحریف قرآن: «روزنامة الاتحاد» ـ چاپ امارات عربی ـ خبری
را منتشر ساخت که بنابر آن، رئیس اوقاف قدس اشغالی، نسبت به استفاده از برخی قرآن‌های توزیع شده در کرانة اشغالی باختری [رود اردن] هشدار داده است، و خبرهای رسیده از سرزمین‌های اشغالی حاکی از آن است که نیروهای اشغالگر، تعدادی قرآن تحریف شده توزیع کرده‌اند تا از طریق دستبرد، جابجایی یا حذف بعضی از آیات قرآن کریم به ترویج افکار صهیونیستی‌شان بپردازند.2
چند سال پیش در نخستین ساعات صبح روز جمعه، گروهی از یهودیان «شهرک کریات اربع»
ـ مستعمره‌ای که یهود آن را در «الخلیل» ایجاد کرده است ـ در غیاب مسلمانان به حرم حضرت ابراهیم(ع) هجوم بردند و به هتک حرمت و تخریب آن پرداختند. [از جمله این‌که] آنان یک جلد از قرآن کریم را برداشتند و آن را پاره پاره کردند و مانند خوک‌ها با لگدهای خود بر روی آن راه رفتند.3
در سال 1924 هنگام اشغال شهر «یافا» توسط یهود، ناآرامی‌هایی در آن شهر رخ داد که علت آن این بود که تعدادی از یهودیان خود را به ظاهر علمای دین اسلام در آورده و از طریق تحریک احساسات و عواطف مسلمانان، عزّت آنان را جریحه‌دار ساخته بودند.4
در سال 1929 یهودیان همراه با سربازان پست خود به مصاف مسلمان‌ها آمدند، در حالی که شعار وجوب باز پس گرفتن «مسجدالاقصی» و تخلیة کامل آن از مسلمانان را فریاد می‌زدند.5
پیامبر اکرم ـ حضرت محمد(ص) ـ نیز از تیرهای زهرآگین یهود ایمن نبود. آنان آن حضرت را متهم به دروغ‌گویی کردند و علیه ایشان اعلان جنگ نمودند. در تلمود6 آمده است:
از آن رو که مسیح دروغگوست و بدان سبب که محمد(ص) به [حقانیت] او (مسیح) اعتراف کرد، و اعتراف کننده به [حقانیت] دروغگو، دروغگویی مانند اوست، واجب است که با دروغگوی دوم به جنگ برخیزیم هم‌چنان که با دروغگوی اول جنگ کردیم.7

روش‌های جنگ یهود با عقاید اسلامی
رژیم [نامشروع] اسرائیل پس از سال 1967 به شکل آشکار و واضح، در کرانة باختری و نوار غزه به جنگ با عقاید اسلامی پرداخته است. از جملة این روش‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:8

الف) حمایت از فعالیت‌های مبلغان مسیحیت در بین مسلمانان: ترویج مسیحیت در فلسطین اشغالی، روش‌های مختلفی دارد. از آن جمله ارسال دسته‌هایی است که توسط جمعیت‌های تبشیری مسیحی ارسال می‌شوند و رژیم صهیونیستی از آن‌ها به وسیلة اعلام در روزنامه‌های محلی، توزیع کتاب‌هایشان با قیمت‌های ناچیز و احیاناً رایگان، ایجاد بیمارستان‌های مسیحی (مانند «بیمارستان عروب» در الخلیل؛ به نحوی که یکی از مسلمانان در آن مسیحی شد و اسم خود را به «فیلیپ» تغییر داد) تأسیس مدارس و خانه‌های تبلیغی که بچه‌های مسلمانان را پذیرش می‌کند و آنان را بر اساس اعتقادات مغایر با اسلام آموزش می‌دهند.

ب) حمایت از الحاد: رژیم صهیونیستی به حزب کمونیستی «راکاح» اجازة فعالیت داده و به انتشار نشریات، روزنامه‌ها و کتاب‌های کمونیستی نیز مجوز می‌دهد، و نسبت به توزیع آن‌ها در میان جوانان مسلمان در باشگاه‌های ورزشی و هم‌چنین زندان‌های اسرائیل کمک و مساعدت می‌کند.

ج) حمایت از جنبش‌های مخرب (بهاییت و قادیانی): رژیم صهیونیستی اجازة نشر افکار و عقاید بهاییت را در فلسطین اشغالی صادر، و راه را برای عرضة جهانی (افکار و عقاید) آن، از طریق ایجاد کنگرة جهانی آن در شهر حیفا، تحت حمایت این رژیم هموار کرد. این رژیم، به افکار و عقاید منحرف این گروه‌ها در رسانه‌های عمومی مختلف خود حق انتشار داده است.
گروه دوم؛ قادیانی که جهاد را ملغی دانسته و قرآن را مطابق رأی خود تفسیر می‌کند. و خطر آن از گروه قبل بیشتر است. اعضای این گروه در فلسطین اشغالی حضور دارند. آنان به خود عنوان «احمدیه» داده و مبلغان آن اقدام به انتشار مجلاتی مانند: «بشری» می‌کنند که به دوایر حکومتی اسراییل و میان مردم بدون دریافت وجه ارسال می‌شود.

  • 2. دشمنی با بشر
    یهودیان «یهوه» را پروردگار سربازان می‌پندارند، که همان خدای قوم ظالم و قسی‌القلب بنی‌اسرائیل است. و او [روح] درگیری، تهدید و قساوت را در درون سربازان نهاد. در کدام عقیده تعدی و کشتار انسان‌ها، مانند یهودیت اجرای اراده و مشیت خدا شمرده می‌شود. از فجایع ضد بشری یهود، قتلگاه «دیریاسین» و «قبیه»، در سال 1948 به فرماندهی ژنرال «بگین» است که روستای دیریاسین را در هم کوبید و 250 تن از اهالی آن ـ اعم از زن و مرد و کودک و پیر ـ را به خاک و خون کشید و از هیچ جنایتی حتی دریدن شکم، بریدن دست و پا، در آوردن چشم، بریدن بینی، کندن گوش و منهدم ساختن جمجمه‌ها فروگذار نکرد.9
    همچنین در سال 1954 ژنرال شارون با سربازانش به روستای «قبیه» حمله کرد و شصت و شش تن از اهالی آن را کشت و تعداد زیادی از خانه‌ها را ویران کرد.10 در سال 1956 یهودیان عصرگاه، هنگام بازگشت مردان به خانه‌هایشان به روستای «کفر قاسم» هجوم بردند و همة اهالی آن را پیش از رسیدن به روستا (در راه بازگشت) به قتل رساندند.
    در فلسطین ده‌ها بلکه صدها روستا، مانند این وجود دارد که ساکنانش آواره و منازلشان تخریب و ویرانه شده تا بر خرابه‌های آن‌ها شهرک‌های صهیونیست‌نشین بنا شود. از آن جمله است: روستاهای نحالین در سال 1954، غزه در 1955، قلقیلیه در 1956، توافیق در 1962 و سموع در 1966.
  • 3. تعدی به آبرو و نسل
    [ریختن] آبروی انسان‌ها از دیدگاه یهود مباح است، و آنان آبرو را مورد هتک و اهانت قرار می‌دهند تا مهم‌ترین نقطه‌ای که حیات انسانی بر آن استوار است را نابود کرده، و به علاوه سیطره یهود را بر غیر یهودیان تسهیل نمایند. در پروتکل‌های صهیونیست‌ها آمده است:
    باید برای محو اخلاق در هر جایی اقدام کنیم تا تسلطمان را آسان سازد.
    همچنین در آن بیان شده است:
    «لازم است که توجه ویژه‌ای به نظر ما دربارة اخلاق (به خصوص در مورد آن ملتی که شما در بین آنان قرار گرفته‌اید و در میانشان اقدام می‌کنید) بکنید. و نباید در لحظة پیاده نمودن مبانی‌مان، توقع برتری و پیروزی داشته باشید؛ تا زمانی که [نظام] آموزش و تعلیم بر مبنای نظرات ما قرار گیرد. وقتی که پیاده کردن مبانی‌مان به طور موفق به پایان رسید، در خواهید یافت که پیش از ده سال، مستحکم‌ترین پایه‌های اخلاق، واژگون شده است.12 به همین علت، یهودیان سعی خود را در راه فرستادن دختران جوان به میهمانی‌ها و مجالس لهو و لعب شبانه، تحت مدیریت گروه‌های یهودی سازمان یافته به کار گرفته‌اند.
    خطرناک‌ترین این گروه‌ها تحت نظر «شلومو بیلرشتاین» ـ یکی از اعضای سرشناس «حزب مابام» اسرائیل ـ قرار دارد که سه هزار دختر جوان را در سال 1960 به خارج فرستاد و اسرائیل تنها از این طریق،
    18 میلیون مارک سود برد.13
    یهودیان تنها به دختران جوان یهودی اکتفا نمی‌کنند، بلکه دختران پاک‌دامن مسلمان را نیز هدف گرفته و آنان را به مکان‌های پست و مراسم شهوت‌رانی می‌کشانند.
    «شیخ محمد نمرخطیب» در کتاب خود به نام وقایع نکبت‌بار، داستانی دردآور را از دختری مسلمان در فلسطین نقل می‌کند که یکی از شخصیت‌های فلسطینی آن را برای او باز گفته است. او می‌گوید:
    «با یکی از اعضای یک سازمان بین‌المللی آشنا شدم که دائماً از پایتخت‌های کشورهای عربی به «تل آویو» و بالعکس در حال مسافرت بود. من از او خواستم که همراه او به تل آویو بروم تا از اماکن و مناظر کشورم بهره بگیرم. درخواستم را پذیرفت، و من لباس‌های سازمان را پوشیدم و به شکل آنان در آمدم. ما به جمع یهودیان در هتل بزرگی وارد شدیم، و آنان با انواع احترام‌ها و خوش‌آمدگویی‌ها از ما استقبال کردند. شب هنگام به هر یک از اتاق‌ها دخترکی زیباروی فرستاده شد تا پذیرایی را به اکمال برسانند. یکی از آن‌ها وارد اتاق من شد. در پشت چهرة شاد وی، چهره‌ای گرفته و تاریک را دیدم. با وی به صحبت پرداختم و بر تردیدم افزوده شد... وقتی که از من اطمینان حاصل کرد، گفت: من یهودی نیستم بلکه یک مسلمان عرب هستم، اهل خانوادة «د» از کشور «ف»... و همراه من 150 دختر از اسیران فلسطینی این‌جا هستند. وظیفة ما ـ همان‌طور که دیدی ـ تعظیم و احترام به میهمانان یهودی است. من این‌ها را به تو گفتم نه این‌که فقط تو بشنوی بلکه برای آن‌که همة مسلمانان و عرب‌ها بشنوند... پس آن دختر فریاد زد: «وا اسلاما، وا عربا...».14
    این اشاعه فاحشه فقط محدود به غربی‌ها و یهودی‌ها نمی‌شود بلکه به جوامع مسلمان در فلسطین اشغالی نیز سرایت کرده است.
    اسرائیل پس از «جنگ حزیران» در سال 1967 حدود دویست دختر یهودی را با لباس‌های بدن‌نما و لخت به سراسر قدس و الخلیل روانه کرد تا جوان‌ها را به فساد بکشانند و آن‌ها را از زندگی جدی همراه با تلاش منصرف و نسبت به دین و مقدساتشان لاابالی نمایند. آن‌ها علاوه بر این، گسترش خانه‌های فحشا، باشگاه‌های شبانه و رقاص خانه در شهرهای فلسطینی، و انباشت از تصاویر فیلم‌های مستهجن را مورد اقدام خود قرار داده‌اند.
    یهودیان هتک آبرو را به عنوان وسیله‌ای برای شکنجة مسلمانان ـ اعم از زن و مرد ـ زندانی به کار می‌گیرند. آنان خانم «عبله طه» را با تعدادی از زنان فاحشه در یک زندان انفرادی قرار دادند و سپس در مقابل یکی از افراد پلیس مرد، لباس‌هایش را از تنش در آوردند و بعد از این‌که وی را کتک زدند، او را یازده روز، به صورت عریان رها کردند.15
    یکی از زن‌های جوان زندانی در زندان‌های رژیم صهیونیستی به نام «رسمیه عوده» تحت انواع شکنجه‌ها و هتک حرمت‌ها قرار گرفت، دو دستش را پشت سرش بستند و بعد از این‌که او را عریان کردند با دست و لگد مورد ضرب و شتم قرار دادند، و...16
    در تحقیقی میدانی که برای کنفرانس منطقه‌ای عربی، انجام شد مدارکی به دست آمد، مبنی بر این‌که نیروهای اشغالگر در تجاوز به زنان و دختران به صورتی است که شرف و حیثیت آن‌ها را از بین می‌برد. در این گزارش بعضی از حوادث مبنی بر هتک آبروی زنان شهر خان یونس ذکر شده بود، از جمله معلمان زن و همسران کارکنان. در جاهایی از غزه دیده شده که نیروهای اشغالگر رژیم صهیونیستی در «پادگان الشاطی» ضمن توسل به زور، وارد بعضی از خانه‌ها می‌شوند، و مدعی هستند که مردان جنبش مقاومت فلسطین را در خودشان پناه می‌دهند. تا کنون بسیار اتفاق افتاده که به این دلیل که افراد آن خانه از افراد جنبش مقاومت فلسطین هستند داخل خانه‌ای شدند و وقتی که [کسی از جنبش مقاومت فلسطین] را نیافتند. خواستند که همسرش را ببرند ولی آن زن مقاومت کرده و از دست آن‌ها گریخته است و آنان زن و فرزندانش را به وسیلة گلوله به قتل رسانده‌اند.17
    وقتی که «عمر عبدالغنی سلامه» در زندان «مجمع الروس» در بیت‌المقدس زندانی بود، از طرف یهودیان مورد تهدید واقع شد که اگر اعتراف نکند که چریک است، به همسرش تجاوز خواهند کرد.18
    این‌ها غیر از تلاش‌های یهودی برای قطع نسل و عقیم کردن دختران جوان است، زیرا کثرت نسل در ملت مسلمان فلسطینی موجب نگرانی یهود شده و خواب آن‌ها را پریشان کرده است. چنان‌که «گولدامایر» تصریح کرد:
    وقتی که در مورد تعداد اطفال عربی که هر لحظه متولد می‌شوند فکر می‌کنم، خواب از چشمم می‌پرد.
    به همین علت، یهودیان به قرار دادن مواد شیمیایی در مخازن آب چادرنشینان فلسطین اشغالی، اقدام کردند تا از تولید مثل دختران جوان جلوگیری کنند.
  • 4. هجمه به عقل
    عقل، نعمتی از نعمت‌های خداوند متعال برای انسان است که به واسطة آن می‌تواند روش صحیح را در زندگی‌اش اختیار کند، همان‌طور که می‌تواند از توانایی‌های این مخلوق تحت امر خداوند، استفاده ببرد. یهودیان نیز همانند استعمارگران در از بین بردن عقل مسلمانان بسیار حریص‌اند تا ملت عرب و مسلمان را تضعیف کنند تا نتوانند دشمنان دین از جمله صهیونیسم و مسیحیت [صهیونیستی] را از بین ببرند. بنابراین از زمانی که انگلیس، فلسطین را اشغال نمود، شروع به کشت حشیش و تریاک و صدور آن به جهان عربی و اسلامی کرد و بعد از این‌که انگلیس از فلسطین بیرون رفت، رژیم صهیونیستی جای انگلیس را گرفت و آن‌ها را به کشورهای عربی ـ خصوصاً مصر ـ صادر می‌کرد، تا امت اسلامی را از لحاظ جسمی و روحی در هم بکوبد. درآمد یهود از قاچاق مواد مخدر به کشورهای اسلامی حدود 46 میلیون لیره مصر است.19
    از جمله موارد آشکار این است که یهود برای سلطه بر جهان به تجارت مشروبات الکلی پرداخته و برای رونق آن فعالیت می‌کند. در بدو اشغال فلسطین، تجارت مسکرات و مواد مخدر از طریق یهود بین اعراب و مسلمانان به صورت فراوان توزیع می‌شد.
    آنان برای از بین بردن عقل، فقط به وسائط مادی، ـ نظیر مسکرات و مواد مخدر ـ اکتفا نکرده بلکه این مسئله را به وسایل معنوی نیز کشیده‌اند، و نظریات و افکار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی‌شان موجب بروز تصورات، مفاهیم خطا و متناقض با فطرت انسانی در عقل می‌شود.
    بدین ترتیب یهود در پشت هر نظریه، به دنبال افساد عقل می‌باشد، مانند «دموکراسی»، که دین و اخلاق را از بین می‌برد، «جامعه‌شناسی» که نظام خانواده را به نقشی مصنوعی مبدل ساخته و سعی می‌کند که آثار آن را در پیشرفت فضائل و آداب از بین ببرد، «نظریه فروید» در علم «روان‌شناسی» که همة فعالیت‌های صادره از انسان را به غریزة جنسی وابسته می‌داند، «نظریه داروین»؛ «سارتر» و... . در کتاب پروتکل‌های صهیونیسم آمده است:
    تصور نکنید که این چیزهایی که می‌گوییم حرف است. ملاحظه کنید که ما موفقیت داروین، مارکس و نیچه را از قبل ترتیب داده‌ایم و آثار غیراخلاقی این علوم در فکر انسان‌های غیریهودی کاملاً برای ما روشن خواهد شد.20
    همچنین در این کتاب آمده که:
    سعی خواهیم کرد که توجه عقل عمومی را به سوی نظریات باطل و بی‌فایده که ممکن است به صورت پیشرفت یا آزادی خواهی آشکار شود، جلب کنیم. به واسطة نظریاتمان در مورد پیشرفت توانستیم در برگرداندن نظر غیریهودیان فارغ از عقل، به سمت کمونیسم، موفقیت کاملی را کسب کنیم. یک اندیشة واحد در بین غیریهودیان وجود ندارد که تشخیص دهد، که در هر حالتی در ورای کلمة «پیشرفت»، گمراهی و انحراف از حق، مخفی می‌باشد.21
    از دیگر وسایل افساد عقل مسلمانان عرب، تحریف روش‌های آموزش در کرانة باختری و غزه می‌باشد، که قبل حملة 1967 انجام شد.
    یهود در روش‌های آموزشی مسلمانان، به حذف آیات و احادیثی که به جهاد در راه خدا تشویق می‌کند، روی آورد.
    آنان نسبت به حذف موضوعاتی مانند: سیرة نبوی(ص)، تلاوت قرآن، فرهنگ جهاد در اسلام، بخش‌هایی از تاریخ اسلام ـ به ویژه مسائل مربوط به روابط سیاسی و اجتماعی بین مسلمانان مدینه و یهودیان اطراف آن ـ از برنامه آموزشی کلاس‌های اول و دوم مدارس مسلمانان اقدام کردند.
    یهود به افزایش در مورد تاریخ دوران‌های گذشته اسرائیل و تحریف تاریخ اسلامی در ذهن دانشجویان روی آورد. موضوع آموزش کلاس پنجم ابتدایی، بحث در مورد یهودیان می‌باشد و به خاطر آن است که به غلط در اذهان دانشجویان وارد کند که فلسطین از قدیم‌الایام سرزمینی یهودی بوده است. در کتاب جغرافیای کلاس پنجم ابتدایی، «فتوحات اسلامی» را به «تجاوزات اسلامی» توصیف می‌کنند.
    موضوع آموزش تاریخ کلاس هشتم، بحث در مورد رژیم اسرائیل می‌باشد. و در کتاب اسرائیل، جغرافیا و موطن، حدود طبیعی اسرائیل در شمال از مدیترانه تا صحرای غور اردن در شرق امتداد دارد.
    یهود در آموزش ادبیات عربی، متون ادبی و ابیات شعری را که حماسه را در ذهن مسلمانان برمی‌انگیزد، حذف کرده است. از آن جمله شعر «ابن الرومی» است که می‌گوید:
    ... و من سرزمینی دارم،
    و قسم خوردم که آن را نفروشم،
    در روزگار، غیر از خودم، مالکی برای آن نمی‌بینم، سرزمین‌های مردان، خواسته‌ها و آرزوهایی را که جوانان در آن‌جا برآورده کرده‌اند، به سوی آنان جذب می‌کنند.22

محمد البشیر
ترجمه: محمدعلی امانی

پی‌نوشت‌ها:
1. المسیری، عبدالوهاب، الإیدیولوجیة الصّهیونیة، ج2، ص123.
2. روزنامه الإتحاد (ابوظبی)، تاریخ 29 ماه رمضان / 1406 ق. مطابق: 6/6/1986 م.
3. ابوحمده، محمدعلی، الهجة الیهودیه، ص127.
4. الخطیب، محمد نمر، احداث النکبة، ص159.
5. همان.
6. تلمود، همان تورات تحریف یافته به دست کافران بنی‌اسرائیل است.
7. الزعبی، محمدعلی، دفائن النفس الیهودیة، ص128.
8. ن.ک. به: وزارت اوقاف اردن، دایرة جستجو دربارة: روش‌های اشغالگران صهیونیست، عمان (5/5/1978 ـ 1/5/178) صص 6ـ1.
9. دروزه، محمد غرة، القضیة الفسطینیة، ج2، ص129.
10. جارودی، روجیه، ملف إسراییل، ص182.
12. بروتوکولات حکماء صهیون، ص155.
13. التل، عبدالله، جذور البلاء، ص 173.
14. الخطیب، محمدنمر، احداث النکبة، صص 121 ـ 122.
15. المسیری، عبدالوهاب، الأید بولوجیة الصهیونیة، ج2، ص122.
حلمی الزواتی، حقوق الفلسطین بین الواقع النظری و التطبیق العملی فی الأرض المحتلة، ص87.
16. همان، ص86.
18. المسیری، همان، ج2، ص128.
19. آل بوطامی، احمد بن حجر و حجربن احمد، الخمر و سائرالمسکرات و المخدرات، ص152.
20. بروتوکولات حکماء صهیون، ص132.
21. همان، ص183. 22.
نک. غازی ربابعة، الاستراتیجیه الاسرائیلیة، ج2، صص213 ـ 207.

تربیت یهود و داده هاى اندیشه صهیونیستى



تربیت یهود و داده هاى اندیشه صهیونیستى

جنبش صهیونیسم با بهره گیرى از فعالیت هاى گسترده, مى کوشد تا هدف استراتژیکى خود یعنى مهاجرت تمامى یهودیان را به فلسطین تحقق بخشد. چرا که این مهاجرت ضامن بقاى رژیم صهیونیستى و امنیت آن است. صهیونیسم مى کوشد تا تناسب جمعیتى موجود را که 85% آن را یهودیان و 15% باقى مانده را عرب ها تشکیل مى دهند برهم زند. زیرا از سویى همین نسبت کم هم طبع سلطه جویانه صهیونیسم را تهدید مى کند و از سوى دیگر مهاجرت مذکور, فراهم آورنده نیروى انسانى مورد نیاز براى سکونت در سرزمین هاى اشغال شده و در حال اشغال خواهد بود.
طبق زیر بناهاى اندیشه صهیونیستى, مهاجرت, معیار حقیقى موفقیت یا شکست بنیادین اندیشه صهیونیسم است, چرا که بدون آن, تمامى کوشش هاى این جنبش بر باد خواهد رفت و همه اهداف آن رویایى بیش نخواهد بود.
صهیونیسم به کمک نهادهاى تربیتى گوناگون در این تلاش است تا یهودیان تازه وارد را به ((اسرائیلى))هاى جدیدى تبدیل کند و احساس پیوستگى به نظام اشغالگر را در آنان تقویت نماید. صهیونیست ها احساس مى کنند که آینده نظامشان به میزان موفقیتى که نهادهاى تربیتى رژیم صهیونیستى در پروراندن نسل هاى اسرائیلى آماده حمل ((رسالت صهیونیستى)) دارند بسته است; و این امر در نظر سران صهیونیسم اهمیتى کمتر از برترى نظامى ندارد.
((ژاکوب کلاتزمن)) مى گوید: ((مدارس و دانشگاه ها براى دورنماى آینده مان از مراکز پراهمیت شمرده مى شوند... هنگامى که سطح فرهنگى در اسرائیل به رکود و جمود گراید حتى اگر نسبت هاى آمارى رو به افزایش باشند, باز روزهاى استقلال اسرائیل انگشت شمار خواهند بود. تربیت نیز از ملزومات دفاع ملى است.))(1)
در خارج از فلسطین نیز صهیونیسم همه یهودیان را در آینده, شهروند احتمالى اسرائیلى مى بیند. براى همین کوشش خود را صرف اقناع آنان براى مهاجرت به فلسطین و یا حداقل, حمایت مادى و معنوى از ((اسرائیل)) مى کند. این امر در میان یهودیان خارج از فلسطین که به ((یهودیان دیاسبورا))(2) معروفند, نیازمند کوشش هاى فراوانى است.
نهادهاى تربیتى همچنین پراهمیت ترین ابزار تحقق بخشیدن به این هدف صهیونیستى; یعنى برقرارى ارتباط میان رژیم صهیونیستى و یهودیان براى زمینه سازى مهاجرت آنان به اسرائیل, شمرده مى شوند, از همین رو سران صهیونیستى در فعالیت هاى انجام شده در میان یهودیان ((دیاسبورا)), بر تربیت به عنوان سلاحى اساسى تإکید مى کنند. جنبش صهیونیسم نیز از آغاز تإسیس آن, اهتمام فراوانى براى تربیت قائل شده و هیچ کنگره اى برگزار نکرده است مگر آن که تربیت یکى از بندهاى کارى آن باشد.(3) اما آن چه دیده مى شود آن است که هدف کوچ دادن یهودیان به فلسطین با موانع گوناگون رو به رو گشته که این امر تاکنون نیز ادامه یافته است. یهودیان در دنیاى غرب نه تنها در معرض فشار قرار نگرفته بلکه توانسته اند در زمینه هاى سیاسى و اقتصادى به مراکز مهم و حساسى دست یابند که این امر باعث پیوند روزافزون آنان با جوامع غربى شده است. صهیونیسم ناخرسندى خود را از این پیوند پنهان نکرده است و هشدارهاى پى در پى سران آن همواره اظهار مى شود. صهیونیسم با بهره گیرى از وسایل گوناگون ـ از جمله ابزارهاى تربیتى ـ براى رویارویى با این پیوند و براى تحقق دو هدف مى کوشد: یکى محافظت از هویت یهودى افراد و دیگر, تإکید بر مرکزیت رژیم صهیونیستى در زندگى یهودى, به گونه اى که تحقق یافتن این دو, زمینه رسیدن به هدف اساسى یعنى مهاجرت باشد.
رئیس اداره جوانان و داوطلبان در کاردارى یهودى مى گوید: ((مشکل صهیونیسم در این نیست که یک میلیون جوان یهودى به طور پراکنده امسال یا پنج سال دیگر بیایند, بلکه مشکل آن جاست که پس از بیست یا سى سال دیگر آیا به طور کلى یک جوان یهودى که خود را یهودى بداند و از وابستگى خود به ((اسرائیل)) دفاع نماید و به آن هجرت کند وجود خواهد داشت؟))(4) حقیقت, خلاف این را ثابت کرده است, چون در اتفاقى که اولین دفعه نیست رخ مى دهد ـ بلکه مى توان آن را در نظام صهیونیستى براى همه پدیده اى تکرارى و آشکار دانست ـ یکى از مهندسان یهودى که از اتحاد جماهیر شوروى به اسرائیل مهاجرت کرده و نتوانسته بود کار مناسبى به دست آورد خودکشى مى کند.(5) دوستان این مهندس مى گویند: ((او پس از این که نتوانست کارى را در رشته تخصصى خود بیابد دچار آشفتگى و سرشکستگى روحى شد, براى همین داخل معبد به خود شلیک کرد)) خواهر او ((ایرنا)) مى گوید: ((((ایگور)) که در مسکو به عنوان یک مهندس موفق برق کار مى کرد در اسرائیل نتوانست کارى جز نگهبانى مدرسه به دست آورد, آن هم شش ساعت در روز و با مزد ساعتى شش شیکل(6))).(7)
صهیونیسم براى تحقق بخشیدن به هدف بزرگ خود, از طریق تربیت صهیونیستى, این احساس را در اندیشه یهودیان مى پرورد که آنان بر دیگران برترى دارند و نیز این که سرنوشت فردى و جمعى آنان به سرنوشت رژیم صهیونیستى بستگى دارد. صهیونیسم همچنین براى تحقیر زندگى یهودیان در ((دیاسبورا)) فعالیت مى کند و از خردسالى به کودکان, ناخوشایندى از زندگى یهودى در جایى غیر از فلسطین را تلقین مى کند; حتى اگر در بهترین موقعیت ها باشند, همچنان که مى کوشد زندگى آنان را زندگى دگرگون شده اى جلوه دهد. علاوه بر این, رژیم صهیونیستى بر فشارها و کشتارهایى که یهودیان در طول تاریخ با آن دست به گریبان بوده اند تإکید مى کند. بدین گونه فرد یهودى در برابر انتخابى سخت قرار مى گیرد: یا باید هجرت کند یا زندگى خود را در میان احساس ناامنى و فشار و احساس گناه به علت شانه خالى کردن از آن چه ((وظیفه دینى)) یا میهنى (یعنى دفاع از دولت صهیونیسم) گفته مى شود ادامه دهد.
مدارس یهودى در میان نهادهاى تربیتى یهودى ((دیاسبورا)) در مرتبه بالایى قرار دارند. صهیونیسم کوشیده و مى کوشد تا شبکه گسترده اى از مدارس یهودى را در خارج از فلسطین تإسیس کند. این مدارس در نقاط گوناگون جهان وجود دارند; براى مثال در ایالات متحده آمریکا سه نوع مدرسه یهودى هست: مدرسه هاى یک روزه (روز یک شنبه), مدرسه هاى یک هفته اى و مدرسه هاى بعد از ظهرى.(8) در ایالات متحده همچنین یک دانشگاه یهودى به نام ((دانشگاه(9) یشیکا)) وجود دارد.

ادامه مطلب ...