درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

یهودیان، زمینه ساز ترین مردم برای ظهور منجی

یک پژوهشگر مهدویت با بیان این که برای زمینه سازی ظهور باید از نگرش های فردی، حزبی و حتی ملی عبور کنیم و جهانی بیندیشیم، تصریح کرد: یهودیان، زمینه ساز ترین مردم برای ظهور منجی آخرالزمان هستند.

نشانه های ظهور منجی بشر و چگونگی زمینه سازی برای ظهور او از مهم ترین بحث های موجود در ادیان آسمانی و به ویژه مکتب تشیع است. اعتقاد به موعود در همه ادیان آسمانی و بیشتر مکاتب بشری، علاوه بر همگرایی ها و ایجاد نزدیکی میان ادیان، آفت هایی را نیز به دنبال داشته است.
از آفت های بزرگ موعودگرایی، ترویج خرافات درباره چیستی نشانه های ظهور منجی و چگونگی زمینه سازی برای اوست.

حجت الاسلام والمسلمین مجتبی رضایی، از پژوهشگران معارف دینی و از کارشناسان پژوهشکده مهدویت، مهمان گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری شبستان بود که بخش هایی از این گفت و گو را با هم مرور می کنیم:

 شبستان: با توجه به این که اعتقاد به منجی بشری در بسیاری از ادیان وجود دارد و زمینه سازی برای ظهور منجی آخرالزمان، مهم ترین وظیفه شیعیان به شمار می رود، آیا در ادیان دیگر نیز مقوله ای با عنوان زمینه سازی برای منجی وجود دارد؟

حجت الاسلام رضایی: در تمامی این ادیان، به نوعی زمینه سازی ها صورت می گیرد. برای نمونه، یهودیان که به ظهور منجی اعتقاد دارند، بیش از هر مردم دیگری در این باره زمینه سازی دارند. یهودیان بسیار بیشتر از مسلمانان و حتی بیش از شیعیان، برای زمینه سازی ظهور منجی بشر تلاش می کنند.
گمان می کنید انگیزه آنان از تشکیل یک دولت در فلسطین اشغالی چیست؟ آیا اطلاع دارید که أرض موعود و دولت موعودی که خداوند به یهودیان وعده داده طبق بشارت های تورات، دقیقا در فلسطین و بیت المقدس و در اصطلاح تاریخی آن، اورشلیم است. تشکیل یک دولت در چنین زمینی، زمینه سازی برای حکومت موعود آنان است.
شاید بتوان گفت که زمینه ساز ترین مکتب و ملت برای ظهور منجی، یهودیان هستند حتی بیشتر از مسلمانان. کارهای علمی، نظامی، فرهنگی، فیلم های هالیوودی، فعالیت های آنان برای تخریب طبیعی بیت المقدس و بنا کردن هیکل سلیمان و زمینه سازی نبرد آخرالزمانی آرماگدون، همگی بستر سازی یهودیان برای حکومت جهانی آنان است. 

شبستان: از آن جا که کتاب تورات دچار تحریف شده است و بسیاری از باور های یهودیان درباره منجی آخرالزمان دچار انحراف است، چگونه می توان آموزه های دروغین مهدوی را از آموزه های درست پالایش کرد و این وظیفه مهم بر عهده کیست؟

حجت الاسلام رضایی: بهترین راه، حرکت های نرم افزاری است. هیچ حرکتی بدون پشتیبانی های نرم افزاری نمی تواند اصالت خود را حفظ کرده و زیبایی های خویش را ارتقا دهد. به اعتقاد من، هر کس که کوچکترین تخصصی درباره این آموزه ها به دست آورده است، باید برای ترویج باور های ناب مهدوی تلاش کند. هر کس در هر لباسی و در هر مکانی؛ چه طلبه، چه دانشجو،‌ چه بازاری و... اگر وظیفه خود به عنوان یک منتظر واقعی را به خوبی ایفا کند و رفتار درست یک منتظر واقعی را در زندگی خود جاری سازد، بزرگ ترین گام را در گسترش عقاید درست و ناب مهدوی برداشته است.

شبستان: مهم ترین ویژگی دشمنان مهدویت و مهم ترین مؤلفه فکری آنان برای دشمنی چیست؟

حجت الاسلام رضایی: بنا بر روایات ما، دو دشمن اصلی برای امام مهدی(ع) وجود دارد:
1. سفیانی
2. دجال
این دو در حقیقت، دو خط فکری هستند و در دو حیطه کاری کاملا جدا فعالیت دارند. سفیانی یک جریان نظامی است و دجال یک خط فکری و نرم افزاری است. البته دجال هم کشتار هایی دارد، اما خط کاری این دو متفاوت است؛ گرچه در عمل، حوادث مشابهی را به دنبال می آورند.

به نظر من، خطر سفیانی کمتر از خطر دجال است؛ زیرا برنامه سفیانی، حذف فیزیکی شیعیان است و این امر گر چه مشکلات عمده ای به دنبال می آورد، اما خطرات ناشی از دجالیت را به دنبال ندارد. برنامه دجال، حرکت نرم در میان مردم و شبیخون فرهنگی است.

بنابراین، مهم ترین دشمن اندیشه مهدویت، دجال است. دجال می کوشد تا با انحراف افکار عمومی، مردم را به سمت خود بکشاند.
شبستان: درباره چیستی دجال، تفسیر های مختلفی وجود دارد. برخی او را یک شخص می دانند و برخی او را به یک ابزار فریبنده تبلیغاتی تشبیه می کنند. بنا بر روایات دینی، کدام تفسیر از دجال، تفسیر دقیق تری است؟
حجت الاسلام رضایی:
با توجه به روایت اسلامی، سه قالب از دجال می توان ارائه داد:
1. قالب شخصی: در این تفسیر، دجال یک فرد است که رهبری یک حرکت بزرگ فکری در مقابل امام زمان(عج) را بر عهده می گیرد.
2. قالب فکری: در این تفسیر، دجال یک جریان نرم افزاری و فکری است است که در مقابل امام زمان(عج) ترویج می گردد.
3. قالب جغرافیایی: این تفسیر که کمتر به گوش مردم رسیده است، تفسیری است بر اساس احادیث اهل سنت که دجال را به عنوان یک منطقه جغرافیایی معرفی کرده اند.
اما آن چه من بر آن تأکید می کنم، این است که حتی اگر یکی از این سه قالب برای تفسیر چیستی دجال درست باشد، اما به هر حال، دجالیت به عنوان یک رهبر با ابزار فکری قوی و با سلطه بر یک جغرافیای بزرگ از جهان، باور های مهدوی را به مخاطره می اندازد؛ برای نمونه، صهیونیست های یهودی را در نظر بگیرید که هم رهبر فکری دارند و هم جنبش فکری دارند و هم یک جغرافیای خاصی را به خود اختصاص داده اند.
برای دجال، به هر سه معنا می توان شواهدی در روایات پیدا کرد.

شبستان: این که برخی از افراد یا گروه ها، وقایعی که در جهان اتفاق می افتد را از نشانه های ظهور می دانند و هر اتفاقی ره به نشانه های ظهور ربط می دهند، تا چه اندازه درست است؛ مثلا این که دجال یک چشم را تلویزیون معرفی می کنند و مانند این ها، تا چه اندازه قابل اعتماد است؟

حجت الاسلام رضایی: علائم ظهور، دو گونه اند: دسته اول، کاملا روشن هستند و نیازی به تأویل و تفسیر ندارند. این دسته از علائم ظهور یا هنوز اتفاق نیفتاده اند؛ مانند شکافتن زمین در خسف بیداء یا صیحه آسمانی که کنایه نیستند و باید اتفاق بیفتند و برخی دیگر اتفاق افتاده اند؛ مانند آکندگی عالم از فساد که در دوره ما تحقق یافته است و بیش از این هم امکان ندارد. فسادی که تا درون انسان ها، خانواده ها، و شهر ها و ملت ها گسترش یافته است. امروزه فساد و نا امنی بع اندازه ای شیوع یافته است که تا درون خانه ها آمده و انسان ها در خانه خودشان هم امنیت ندارند.
اما دسته دوم از علائم، علائم متغیر هستند که در روایات بیان شده اند ولی تعبیر این روایات هم ممکن است حقیقت باشد و هم کنایه؛ چرا که در بسیاری از روایات، از کنایه و استعاره استفاده شده است. دجال یکی از این نشانه هاست که اندیشمندان دینی و علما درباره او هم این احتمال را داده اند که یک شخصیت واقعی باشد و هم تعابیر روایات را کنایه ای دانسته اند و او را یک نماد از جریان فکری منحرف معرفی کرده اند.

شبستان: مهم ترین ویژگی دوران غیبت چیست؟

حجت الاسلام رضایی: شاید بزرگترین مشخصه و مهم ترین ویژگی این دوران، بازنگری و بازیافت جامعه شیعی است؛ یعنی جامعه شیعی در اندیشه این است که چه شد که به اینجا رسیدیم و چه کنیم که به جایگاه شایسته خود بازگردیم؟ شاید بزرگترین خاصیت غیبت برای ما، به خود آمدن ماست

شبستان: مهمترین آموزه عصر غیبت برای ما چیست؟

حجت الاسلام رضایی: کار جهانی. باید از انگیزه های شخصی،‌ کوچه بازاری، شهر و روستایی و حتی ملی، عبور کنیم و مانند حضرت حجت(عج)، جهانی بیندیشیم. این کاری است که امروزه شرق و غرب انجام می دهند، در حالی که این فکر اساسا برای ماست و اساسا ادیان آسمانی بوده اند که نگرش جهانی را پدید آورده و ترویج کرده اند. پیش از آن که سیاستمداران و حکومت گردانان به افکار جهانی بپردازند، ‌ادیان آسمانی این گونه بوده اند و ما نیز باید این طور باشیم.
تأکید من این است که از افکار حزبی و حتی ملی عبور کنیم و اهداف جهانی را پیش رو قرار دهیم.

توسل قوم یهود به پیامبر آخرالزمان

مفسرین اهل سنت در ذیل آیه 89 سوره بقره :
وَلَمَّا جَاءَهُمْ کِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَکَانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا کَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْکَافِرِینَ .
آورده‌اند که یهودیان اهل مدینه و خیبر در مشکلاتی که برای آن‌ها پیش می‌آمد در جنگ‌ها به نبی مکرم متوسل می‌شدند . و می گفتند :
إنا نسألک بحق النبی الأمی الذی وعدتنا أن تخرجه لنا فی آخر الزمان إلا تنصرنا علیهم .
تفسیر القرطبی ، ج 2 ، ص 27 و أسباب نزول الآیات ، الواحدی النیسابوری ، ص 16 – 17 و العجاب فی بیان الأسباب ، ابن حجر العسقلانی ، ج 1 ، ص 282 و الدر المنثور ، جلال الدین السیوطی ، ج 1 ، ص 88 و إمتاع الأسماع ، المقریزی ، ج 3 ، ص 359 و السیرة الحلبیة ، الحلبی ، ج 2 ، ص 321 و... .
البته بعد از اینکه پیامبر آمد ، یهود شروع کردند به مخالفت کردن ؛ چون انتظار داشتند که پیامبر آخر الزمان از قبیله یهود مبعوث بشود .

قدرت صهیونیست‌ها در آمریکای امروز- قسمت ششم


 اسرائیلی‌‌ها «سرزمین شیر و عسل» جدیدی یافته‌‌اند. با توجه به موفقیت یهودیان در آمریکا، تعداد بسیار کمی از یهودیان آمریکا به خارج از ایالات متحده مهاجرت کرده‌‌اند. با وجود این، سنت بادیه‌‌نشین‌‌های یهودی در دیگر اعضای قبیله، و عجیب است که در میان اسرائیلی‌‌ها، همچنان زنده است.


  • هجوم تازة مهاجران یهودی
... جامعة یهودیان آمریکا، علی‌رغم پیش‌‌بینی‌‌های مکرر دربارة اضمحلال جمعیتی یهودیان، همچنان گسترش می‌‌یابد. بین سال‌‌های 1970 و 1990 (با وجود افزایش ازدواج‌‌های فامیلی و کاهش میزان تولد) جمعیت رسمی یهودیان آمریکا 300 هزار نفر افزایش یافت. این رشد ناچیز جمعیت تا حدی به دلیل مهاجرت‌‌های گستردة آوارگان یهودی ایران و آفریقای جنوبی است. با این همه، مهم‌ترین عامل در این میان، مهاجرت یهودیان از اتحاد جماهیر شوروی است که بالغ بر 250 هزار نفر است؛ چنانچه از سال 1991، 100 هزار نفر دیگر نیز ویزا گرفته‌‌اند و منتظر نوبت ورود به آمریکا هستند.

دلایل متفاوتی در پس این امر وجود دارد که چرا یهودیان ترجیح می‌‌دهند، برخلاف نفرت از تبعید، مهاجرت کنند. برای برخی از آنان تنها دلیل این کار حضور خویشاوندان در ایالات متحده بوده است که در آن بزرگ‌‌ترین جامعة یهودیان روسی ساکن شده است. عامل دیگر به طور مشخص، اقتصادی است؛ آمریکا، که یهودیان در میان قومیت‌‌های عمده آن ثروتمندین قومیت هستند، نسبت به کشور کوچک اسرائیل فرصت‌‌های بسیار بهتری برای یهودیانِ عموماً تحصیل کرده‌‌ای که از شوروی آمده‌‌اند، فراهم می‌‌کند.

بی‌شک آنهایی که به آمریکا آمده‌‌اند، علی‌رغم مشکلات معمول سازگاری با محیط، به نسبت عملکرد خوبی داشته‌‌اند. براساس یک بررسی ملی، یک خانوادة یهودی روسی [در آمریکا] به‌‌طور متوسط سالانه بیش از یک خانوادة آمریکایی درآمد دارد.


  • اسرائیلی‌‌ها «سرزمین شیر و عسل» جدیدی یافته‌‌اند
با توجه به موفقیت یهودیان در آمریکا، تعداد بسیار کمی از یهودیان آمریکا به خارج از ایالات متحده مهاجرت کرده‌‌اند. با وجود این، سنت بادیه‌‌نشین‌‌های یهودی در دیگر اعضای قبیله، و عجیب است که در میان اسرائیلی‌‌ها، همچنان زنده است.

در حدود 800 هزار اسرائیلی (که در کشوری کوچک، به نسبت فقیر و جنگ زده-اند) به جای آنکه فرزندان سرزمینی باشند که مورد ستایش صهیونیست‌‌های سابق بود، در جستجوی فرصت‌‌های بهتر از اسرائیل خارج شده‌‌اند. در بعضی سال‌‌ها، بویژه پیش از مهاجرت گستردة یهودیان روسیه، شمار کسانی که از اسرائیل خارج می‌‌شدند، بیش از شمار مهاجران وارد شده به آن کشور بود.

اگرچه آنها در کشورهای دوردستی همچون فنلاند و سنگاپور حضور دارند، محل سکونت دلخواه آنان ایالات متحده بوده است، که در حدود نیم میلیون یهودی در اجتماع‌های اصلی آن در نیویورک و لس‌‌آنجلس متمرکز شده‌‌اند.

در مقایسه، شمار کل مهاجرت یهودیان از آمریکا به اسرائیل، در طول چهار دهه پس از سال 1948 از 60 هزار نفر بیشتر نیست؛ و این تعداد نصف شمار اسرائیلی‌‌هایی است که بین سال‌‌های 1970 تا 1987 تقاضای قانونی مهاجرت رسمی به آمریکا داشته‌‌اند.


  • درة سیلیکون: ارض موعود جدید
... اکنون «اسرائیلی‌‌های سرگردان» در میان کارگران فنی و دیگر حوزه‌‌های حرفه‌‌ای رتبه‌‌هایی ممتاز کسب کرده‌‌اند. مهندسان به تنهایی 20 درصد از میزان کل را شامل می-شوند، که در این میان به‌طور تخمینی 13 هزار نفر به‌‌عنوان دانشمند، مهندس و دیگر مشاغل تنها در صنایع فوق پیشرفتة کالیفرنیا فعالیت می‌‌کنند. این تعداد تقریباً برابر یک سوم نیروی کار فنی تولید شده اسرائیل است.


  • سرمایه‌‌گذاری یهودیان: «یک طعم بین‌‌المللی»
هرچند هیچ مدرکی دلیل توطئة بین‌المللی بانک‌داران یهودی وجود ندارد، برخی از یهودیان در امور بانک‌داری با یکدیگر تبانی کرده‌‌اند. بازی پول برای یهودیان، جاذبه‌‌ای دارد که به گفتة بعضی برابر است با جاذبه‌‌ای که رابطة جنسی برای فرانسویان، غذا برای چینی‌‌ها، و قدرت برای سیاستمداران دارد. از زمان آواره شدن جوامع یهودی تاکنون، دغدغه‌‌های مالی آنها همیشه یک طعم بین‌‌المللی داشته است. اما برخی یهودیان در عرصة بانک‌داری بین‌‌المللی از حدود اخلاق و قانون تجاوز کرده‌‌اند.


  • هنر: «طعمی به شدت یهودی»
... هنر یهودی؟ تا چندی پیش چنین عبارتی تناقض‌‌آمیز به نظر می‌‌رسید. در 9/99 درصد تجاربِ یهودیان هیچ هنر برجسته‌‌ای وجود نداشت. هنر عامیانه و هنرهای تزیینی وجود داشت، اما کارِ جدی به معنای غربی آن وجود نداشت. امروزه اوضاع بسیار تغییر کرده است و یهودیان در تمام بخش‌‌های جهان هنر حضور دارند: به‌‌عنوان هنرمند، دلّال، مجموعه‌‌دار، منتقد، موزه‌‌دار، مشاور و پشتیبان. در واقع، صحنة هنرِ معاصر، طعمی به شدت یهودی دارد.
در برخی محافل، به این نوع افرادِ اهل زد و بند مافیای یهود گفته می‌‌شود، زیرا آنان قدرت، اعتبار و بیش از همه، پول را در اختیار دارند.

همچون خانواده کاپو، قدرت به شیوه‌‌ای ماهرانه توزیع می‌‌شود: هنرمندانی که سال‌‌ها درگمنامی زندگی کرده‌‌اند یک شبه معروف می‌‌شوند؛ و هنرمندان معروف آنقدر سریع زیر تیغ گیوتین می‌‌روند که متوجه نمی‌‌شوند سرشان را از دست داده‌‌اند.


  • «پسرم...»
... در ایالات متحده تقریباً 30 هزار پزشک یهودی وجود دارد. این تعداد در حدود چهارده درصد از کل پزشکانی است که به‌شکل آزاد کار می‌‌کنند.

از پانصد هزار وکیل، به طور تخمینی بیش از بیست درصد آنها یهودی‌‌اند، یعنی نزدیک به ده برابر آنچه می‌‌توان انتظار داشت! در سال 1939 تقریباً بیش از نصف وکلای شاغل در نیویورک، یهودی بودند. اکنون این نسبت بزرگ‌تر نیز شده است: شاید از هر پنج وکیل سه نفر یهودی‌‌اند!

آخرین سرشماری کانون وکلای شهر نیویورک نشان می‌‌دهد که شصت درصد از 25 هزار وکیل این شهر یهودی، هجده درصد کاتولیک و هجده درصد پروتستان هستند. بیشتر وکلای یهودی (حدود هفتاد درصد آنها) اصالتاً از اروپای شرقی هستند.
اکنون 15 درصد از 740 هزار وکیل ایالات متحده یهودی‌‌اند. این تعداد وکیل یهودی به نسبت هفت برابرِ سهم یهودیان در کل جمعیت است. در محافل نخبگان حقوقی، این تمرکز جلوة بارزتری می‌‌یابد. چهل درصد اعضای شرکت‌‌های حقوقی پرنفوذ نیویورک و واشنگتن یهودی هستند. از هر نُه کرسی دادگاه عالی، یهودیان دو کرسی را در اختیار دارند (22 درصد).

براساس برآورد انجمن پزشکان آمریکا، اکنون 684 هزار پزشک در ایالات متحده فعالیت دارند. تعداد پزشکان یهودی بیش از 100 هزار، یا 15 درصد است. همانند وکلا، این تعداد هفت برابر بیشتر از سهم یهودیان در جمعیت سراسری است. نُه درصد درخواست‌‌های پذیرش دانشکده‌‌های پزشکی در سال 1988 از سوی یهودیان بوده است.

دست کم 20 درصد اعضای هیئت علمی دانشگاه‌‌هایی تراز اول آمریکا، با بیش از 25 درصد در دانشکده‌‌های پزشکی مشهور و 38 درصد در دانشکده‌‌های حقوق مشابه، یهودی‌اند این ارقام در دانشگاه هاروارد بالاتر می‌‌رود: نیمی از اعضای هیئت علمی آن یهودی‌‌اند. امروزه 20 درصد پزشکان و وکلای کشور یهودی هستند.


  • شهرنشینان...
پیش از جنگ جهانی دوم، بیشتر یهودیان در اروپا زندگی می‌‌کردند و تعداد آنها دو برابر تعداد یهودیان ساکن آمریکا بود. پس از هولوکاست، تعداد یهودیانی که در آمریکا زندگی می‌‌کردند دو برابر یهودیان اروپا شد. از 4/14 میلیون یهودی ...، 5 میلیون و 900 هزار یا چهل و یک درصد آنها در آمریکا به سر می‌‌برند. یهودیان 7/2% جمعیت آمریکا را تشکیل می‌‌دهند... . تقریباً 60% یهودیان آمریکا در شمال شرقی این کشور زندگی می‌‌کنند، گرچه به نظر می‌‌رسد سهم نسبی این منطقه، به تازگی کاهش یافته است. منطقة مرکزی شمال 9/11% ، منطقه جنوب 8/15% و منطقة غربی 3/14% از جمعیت یهودیان را دربرگرفته است. با توجه به میانگین کشوری، یهودیان در منطقة شمال شرقی تراکم بیشتری دارند. در منطقة مرکزی شمال و جنوب تراکم آنها کمتر است و در غرب کشور تراکم جمعیتی آنها تاحدودی متوسط است. به عبارت دیگر، یهودیت یک دین شهری، یا به نحو فزاینده حومه‌‌ای، است. بیش از 77% جمعیت یهودیان در چهارده شهر بزرگ یا مراکز تجمع حومه‌‌ای زندگی می‌‌کنند. بقیة یهودیان آمریکا (تقریباً همه) در شهرها یا شهرستان‌‌ها زندگی می‌‌کنند. نسبت یهودیان روستایی بسیار ناچیز است.


  • «تحصیلکرده‌‌ترین‌‌ها»
در دوران پس از جنگ، یهودیان آمریکا میان تمامی گروه‌‌های عمدة مذهبی یا قومی آمریکا به تحصیل کرده‌‌ترین گروه تبدیل شدند. براساس پژوهش پدر روحانی آندرو ام. گریلی در کتاب قومیت، انشعاب، و نابرابری (1976)، تا پیش از اواسط دهة 1970 هر یهودی به‌‌طور میانگین چهارده سال مشغول تحصیل بوده است. این میزان از پیروان کلیسای اسقفی آمریکا ـ که بالاترین جایگاه اجتماعی را دارد ـ نیم سال بیشتر بود. در حالی که کمتر از نصف آمریکایی‌‌ها وارد دانشگاه می‌‌شدند، بیش از 80 درصد یهودیان به دانشگاه می‌‌رفتند و چنانکه از آمارهای دانشگاه هاروارد، پرینستون و ییل برمی‌‌آمد، میزان حضور یهودیان در دانشگاه‌‌های تراز اول بیشتر از دیگر آمریکایی‌‌ها بوده است. برای مثال، در سال 1971، 17 درصد دانشجویان دانشگاه‌‌های خصوصی را یهودیان تشکیل می‌‌دادند.


  • استادان یهودی از استادان غیریهودی «بسیار جلوترند»
در سال 1940، تنها 2 درصد استادان دانشگاه‌‌های آمریکا یهودی بودند. این رقم تا پیش از دهة 1970 به 10 درصد می‌‌رسد. حضور یهودیان در دانشگاه‌‌ها در دوران پس از جنگ، به غیر از میزان بالای آن از جنبه‌‌های دیگر نیز قابل توجه است. دانشگاهیان یهودی در رشته‌‌هایی گرد هم می‌‌آمدند که از لحاظ نظری، دشوارترین رشته‌‌ها بود (رشته‌هایی که بر استدلال نظری و انتزاعی تأکید داشت) و در مشهورترین و معتبرترین مؤسسه‌ها تدریس می‌شد.

حضور آنها در رشته‌‌های مردم‌‌شناسی، اقتصاد، تاریخ، ریاضیات، فیزیک و جامعه-شناسی بیش از حد معمول، و در رشته‌‌های کشاورزی، علوم تربیتی، اقتصاد خانواده، روزنامه نگاری، کتابداری، پرستاری و تربیت‌‌بدنی کمتر از حد معمول بود.

تعداد یهودیان در رشتة مهندسی برق، نظری‌‌ترین شاخة مهندسی، از تعداد آنها در مهندسی مکانیک، عمران، یا شیمی بیشتر بوده است. پزشکی، حرفه‌‌ای است که از نظر اجتماعی جایگاه بالایی دارد و یهودیان به شکل غیرمنتظره‌‌ای در رشته‌‌های بیوشیمی، باکتری شناسی، فیزیولوژی، روان‌‌شناسی و دیگر رشته‌‌های مرتبط با پزشکی، حضور داشته‌‌اند.

اورت کارل لاد پسر و سیمور مارتین لیپست در سال 1975 (بر اساس تمامی معیارهای ممکن) نوشتند دانشگاهیان یهودی «از همتایان غیریهودی خود بسیار جلوترند» در این زمان، یک پنجم اعضای هیئت علمی دانشگاه‌‌های ترازاول و یک چهارم اعضای هیئت علمی جامعة دانشگاه‌‌های شرق آمریکا (آیوی لیگ) یهودی بودند. نسبت آنها در میان استادان زیر سی و پنج سال دانشگاه‌‌های شرق آمریکا و هیئت علمی دانشکده‌‌های ترازاول پزشکی و حقوق حتی بیش از این بوده است. در سال 1968، 38% اعضای هیئت علمی دانشکده‌‌های تراز اول حقوق، یهودی بودند.


  • یک چهارم ثروتمندترین آمریکایی‌‌ها و 30% تمام میلیاردرها، یهودی‌‌اند.
در اوایل دهة 1980، مجله فوربز در گزارش سالانة خود چهارصد نفر ثروتمند اصلی آمریکا را معرفی کرد. اگر به دقت بر مبنای درصد آنها از جمعیت سراسری حساب کنیم، تعداد یهودیان در این فهرست می‌‌بایست 12 نفر باشد. حال آنکه تعداد آنها بیش از یک صد نفر بود. یهودیان که کمتر از 3 درصد مردم آمریکا را تشکیل می‌دادند، بیش از یک چهارم ثروتمندترین آمریکایی‌‌ها هستند. میزان حضور آنها در این فهرست نه برابر بیش از حد متوسط بود. در مقابل، گروه‌‌های قومی که تعدادشان بسیار بیش از یهودیان بود (ایتالیایی‌‌ها، اسپانیولی‌‌ها، سیاه‌‌پوستان، و اروپای شرقی‌‌ها) نمایندگان کمتری در فهرست داشتند. هرچه میزان دارایی‌‌ها بالاتر می‌‌رود، تعداد یهودیان بیشتر می‌‌شود. بیش از 30 درصد میلیاردرهای آمریکا، یهودی بودند. در کانادا نیز همین پدیده مشهود است: سه خانواده‌‌ای که از نظر تجاری برجسته‌‌ترین موقعیت را داشتند، همگی یهودی بودند (خانوادة بلزبرگ در ونکوور، خانوادة برونفمن در مونترآل و خانوادة ریچمن در تورنتو).

حتی این امکان هست که مجلة فوربز تعداد یهودیان فوقِ‌پولدار آمریکا را کمتر حساب کرده باشد؛ زیرا بسیاری از آنها در معامله‌های املاک ثروتمند شده‌‌اند، یعنی حوزه‌‌ای که تخمین درآمد در آن از دیگر حوزه‌‌ها دشوارتر و پنهان کردن ثروت، آسان‌‌تر است.

در شمارة [22 جولای] سال 1986 مجلة فایننشال ورلد، فهرست جالب‌‌تری منتشر شد. در این فهرست به ترتیب نام یک صد نفر از مدیران وال استریت (بانک‌داران، مدیران مالی، دلّال‌‌ها، متخصصان خرید سهام، بورس‌‌بازها، تاجران کالا، و کارگزاران سهام) که در سال 1985 دست‌کم 3 میلیون دلار به دست آورده بودند، آمده بود. این فهرست با ایوان بوسکی آغاز می‌‌شود، که به ظاهر 100 میلیون دلار درآمد داشته است... درآمدهای بوسکی در برابر 500 میلیون دلاری که مایکل میلکن در سال بعد به دست آورد، اندک بود... میلکن و بوسکی، و نیز نیمی از کسانی که فایننشال ورلد از آنها نام می‌‌برد، یهودی بودند. جورج سوروس (5/93 میلیون دلار)، اَشر ادلمن (25 میلیون دلار)، مورتون دیویس (25 میلیون دلار)، و مایکل اشتینهارت (20 میلیون دلار) پر درآمدترین یهودیانِ وال استریت بودند.
 
مایکل کالینز پایپر
ترجمة اسماعیل اسفندیار
به نقل از کتاب اورشلیم جدید : قدرت صهیونیست‌ها در آمریکا
ادامه دارد ...

قدرت صهیونیست‌ها در آمریکای امروز- قسمت پنجم


 جمعیت یهودیان هم در لس‌‌آنجلسِ بزرگ و هم در کالیفرنیا، که در سال‌‌های دهة 1970 و 1980 به بیش از دو برابر رسید، همچنان از نظر قدرت و اندازه رشد می‌‌کند و یهودیان قسمت‌‌های دیگر ایالات متحده و نیز یهودیان ایرانی، اسرائیلی و روسی را به سوی خود جذب می‌کند.


  • سرمایه‌‌گذاران یهودی از دولت ریگان سود می‌‌برند.
اولین حوزه‌‌ای که یهودیان در دولت جمهوری‌خواه دهة 1980 اهمیت یافتند، حوزة سیاست‌‌های اقتصادی بود. هرچند یهودیان نقش مهمی در اردوگاه سیاسی لیبرال دارند، در دهة 1980 است که گروه کوچکی از بانک‌داران و سرمایه‌‌گذاران یهودی از متحدان مهم دولت ریگان می‌‌شوند و به نمایندگان کلیدی آن در برنامه‌‌های اقتصادی و مالی تبدیل می‌‌شوند. یهودیان بر گسترش وسیع نقدینگی (پول و اعتبار) نظارت داشتند، که به رونق اقتصادی و گسترش ارزش‌‌های برابری در دورة ریگان دامن می‌‌زد. دولت ریگان با ستایش مزیت‌‌های رقابت آزاد تجاری و سرمایه‌‌گذاری بی‌‌قید و شرط برسرکار آمده بود و قول داده بود از طریق کاهش مالیات‌‌ها، کاهش دخالت دولت در اقتصاد، و محدود کردن مقررات پیچیدة تجارت رفاه ملی را دوباره به کشور بازگرداند. سرمایه‌‌گذاران یهودی در کمک به دولت برای تحقق وعده‌‌هایش نقش مهمی داشتند. در عوض دولت، برای مدتی از این سرمایه‌‌گذاران در برابر حملة دشمنان سیاسی و تجاری آنها حمایت کرد.

  • «ازدواج مصلحتی»
دولت ریگان، در تحقق سیاست‌‌هایش، در عمل خود را در اتحاد با گروهی کوچک، اما قدرتمند از بانک‌داران و سرمایه‌‌گذاران یهودی یافت. این گروه ابزارهای جدید مالی را ایجاد یا تکمیل کردند. این ابزارها با افزایش ذخیرة اعتبار در دهه 1980 در خدمت منافع دولت بود و این امر به رونق بازار بزرگ سهام در آن دوران دامن زد.

برای مثال، سرمایه‌‌گذاران و تاجران یهودی با مجاز شمردن معامله‌های سهام که به شکل کامل در نفوذ آنان بود، ارقام شاخص سهام را تقویت کردند و میزان نقدینگی را در سیستم مالی به شدت افزایش دادند...

این سرمایه‌‌گذاران یهودی همچون ساول استینبرگ، ویکتور پوسنر، کارل ایکان، نلسون پلز، خانوادة بلزبرگ، سرِجیمز گلد اسمیت و دیگران، از جمله رهبرانی بودند که با بی‌رحمی سهام شرکت‌‌ها را تصاحب کردند.

از میان بازیگران اصلی عرصة تصاحب سهام شرکت‌‌ها، تنها دو نفر (تی. بون بیکنز و کارل لیندنر که پایگاهش در سین سیناتی است) یهودی نبودند. دلال‌‌های یهودی (که از میان آنها ایوان بوسکی از همه مشهورتر شد) از عاملان مهم و اصلی سهام‌‌ها شدند و راه را برای تصاحب سهام شرکت‌‌ها هموار کردند.

برای مثال یهودیان از پیشگامان برنامه‌‌ای تجاری بودند که به شرکت‌‌ها اجازه تولید درآمدهای اضافی در بودجة مقررشان را می‌‌داد، تا بعدها برای اهداف تجاری دیگر استفاده گردد.

در دهة 1980، دولت ریگان و سرمایه‌‌گذاران یهودی یک ازدواج مصلحتی تمام عیار صورت دادند. دغدغة دولت، بهبود رشد اقتصادی و افزایش رفاه اعضای سطح بالایش بود، حتی اگر این امر به زیان کارگران و مدیران شرکت‌‌هایی تمام می‌‌شد که شرکت-هایشان منحل یا از عرصة تجارت کنار گذاشته می‌شدند. در این میان سرمایه‌‌گذاران یهودی با فرصتی بی‌‌سابقه روبه‌رو شدند تا با حمایت دولت فدرال، ثروت و قدرت کسب کنند.


  • سرمایه‌‌گذاران یهودی و اوراق قرضة پرریسک
یهودیان، به‌‌عنوان غریبه‌‌هایی که در حاشیة صنایع بانک‌داری و اوراق بهادار قرار داشتند، توانستند فرصت‌‌های جدیدی را که آزادسازی مالی و جوّ راحت دوران ریگان فراهم کرده بود، بهتر ببینند و استفاده کنند. در حالی که بانک‌‌های سرمایه‌‌گذاری سنتّی به مشتریانی که درگیر ادغام‌‌ها و تملک‌‌ها بودند، مشاوره و کمک مالی می‌‌کردند، تازه به دوران رسیده‌‌های یهودی مایل بودند در چنین تصاحب‌‌هایی شرکت کنند. یهودیان نوکیسه، فرصت‌‌هایی باور نکردنی یافتند که در اوراق قرضة پرریسک بود و از سوی شرکت‌‌های معتبر تحقیر می‌‌شد. یهودیان از هنر واسطه‌‌گری همراه با ریسک بهره بردند و این حوزة دیگری بود که مورد بی‌‌اعتنایی طبقه آنگلوساکسون‌‌های پروتستان وال استریت قرار گرفت. تازه‌‌واردان یهودی و برخی از متحدانِ غیریهودی آنها این امکان را دیدند که با استفاده از اوراق قرضة پرریسک، به تأمین مالی تلاش‌‌های بی‌رحمانه خود برای تصاحب سهام شرکت‌‌ها بپردازند.

سرمایه‌‌گذاران یهودی در تلاش‌‌هایشان از حمایت و پشتیبانی دولت ریگان برخوردار بودند. دولت، نظرِ سرمایه‌گذاران را جلب کرد و از آنها در مقابل مخالفت‌‌های کنگره حمایت کرد.


  • «تقریباً تمام متخصصان تصاحب سهام»
فعالیت‌‌های سرمایه‌‌گذاران یهودی، به‌خصوص نقش آنها در موج تصاحب سهام شرکت‌‌ها که بین سال‌‌های 1985 و 1986 صورت گرفت و نزدیک به یک چهارم شرکت‌‌هایی که در فهرست فورچون 500 بودند، ناپدید شدند، انتقادهای شدیدی را برانگیخت....

بسیاری از مخالفان ریگان در حزب جمهوری‌خواه و رسانه‌‌های لیبرال می‌‌دانستند که اتحاد غیررسمی میان دولت و سرمایه‌‌گذاران یهودی است که پول و اعتبار کافی را برای پیشبردِ توسعه‌طلبی اقتصادی، علی‌رغم کمبود بودجه فراهم کرده است؛ زیرا در غیر این صورت کمبود بودجه باعث می‌‌شد دسترسی شرکت‌‌های خصوصی به سرمایه کاهش یابد... در ظاهر این امر بر مجموعه‌‌های اجرایی سراسر کشور پوشیده نماند که تقریباً تمام متخصصان تصاحب سهام و حامیان آنها یهودی بودند.


  • «اعراب بادیه نشین سوار بر جِت»
یهودیان سوریه، که در بروکلین نیویورک جمع شده‌‌اند، در صنعت پوشاک ورزشی بویژه شلوارهای جین آبی مانند جورداک و جیتانو، نیز به‌‌عنوان قدرت اول ظاهر شده‌‌اند. این یهودیان تازه‌‌وارد از بسیاری جنبه‌ها یادآور کار تجّار یهودی فرا ملیتی هستند. که در جامعه‌‌ای دائماً تحت محاصره، همانند اعراب بادیه نشین سوار بر جِت در جهان سفر می-کنند و به غیر از روابطی که با خویشاوندانِ نزدیک خود دارند، به مسائل دیگر توجه چندانی ندارند.


  • حرکت به سوی کالیفرنیا
... جمعیت یهودیان هم در لس‌‌آنجلسِ بزرگ و هم در کالیفرنیا، که در سال‌‌های دهة 1970 و 1980 به بیش از دو برابر رسید، همچنان از نظر قدرت و اندازه رشد می‌‌کند و یهودیان قسمت‌‌های دیگر ایالات متحده و نیز یهودیان ایرانی، اسرائیلی و روسی را به سوی خود جذب می‌کند. تا سال 1990 به جمعیت یهودیان لس‌‌آنجلس (که در سال 1920 نسبت به بوفالوی نیویورک، ساکنان یهودی کمتری داشت) بیش از 150 هزار نفر افزوده شده و به حدود 600 هزار نفر رسیده و پس از نیویورک به دومین مرکز بزرگ آوارگان یهودی تبدیل شده است.


  • رسانه‌‌ها: «نفوذی نامتناسب»
اگرچه یهودیان، برخلاف نظر ضدیهودی‌‌ها، رسانه‌‌ها و دنیای هنر را در کنترل خود ندارند، اما آشکارا در عرصه سینما، چاپ، تبلیغات و تئاتر نفوذی نامتناسب دارند. براساس یک سرشماری در دهة 1970، یک چهارم چهره‌‌های مطرح رسانه‌‌ها یهودی بودند و این نسبت بیش از ده برابر درصدی است که آنها در جمعیت سراسری دارند.


  • «قدرت واقعی هالیوود»
قدرت یهودیان در هالیوود دیگر نه بر صاحبان استودیوها بلکه بر نمایندگان گوناگون، تهیه کنندگان مستقل و نویسندگانی متمرکز شده است که به گونه‌ای فزاینده صنعت سینما را در اختیار خود می‌‌گیرند. از این میان می‌‌توان به کسانی همچون آرنون میلچان، مایکل اُویتز و دیوید گفن اشاره کرد؛ فرد آخر از نمایندگان سابق (استعداد یابی) و تهیه کنندة پردرآمدی بوده است که در سال 1990 فوربز از او به‌‌عنوان «ثروتمندترین مرد هالیوود» یاد کرد. مهارت‌‌های سنتی یهودیان در فروش، بازاریابی و ترکیب «عناصر» مورد نیاز برای افزایش تولید، همچنان مؤثر است... مارگو برنای، از نمایندگان تجاری اتحادیة صنفی که خانواده‌‌اش ابتدا در دهة 1930 از منطقة قدیمی یهودی‌نشین لس-آنجلس غربی رابطة خود را با هالیوود آغاز کردند، می‌‌گوید:

«در این شهرک، قدرت واقعی در دست نماینده‌‌ها و تهیه کننده‌‌هاست، نه در دست استودیوها. در گذشته استودیوها مالک افراد مستعد بودند؛ در حال حاضر افراد مستعد مالک استودیوها هستند. اینجا همان جایی است که یهودی‌‌ها هستند، جایی که خلاقیت، استعداد، زرق و برق، و قدرت هست. در این تجارت، اساس کار بر توانایی ذهنی شماست. اینجا محدودیت‌‌های شرکت‌‌های بزرگ را ندارد، فضایی است که یهودیان برای به دست آوردن آن، پرورش یافته‌‌اند.»
 
مایکل کالینز پایپر
ترجمة اسماعیل اسفندیار
به نقل از کتاب اورشلیم جدید : قدرت صهیونیست‌ها در آمریکا
ادامه دارد ...
 

«نخبگان جدید» آمریکا- قسمت چهارم


 «یهودی ... از راه اتحاد با هم‌کیشان خود که ارزش‌های مشابهی دارند سودش را افزایش می‌دهد؛ بنابراین قدرت خود را از راه اقدام هماهنگ با برادران خویش می‌افزاید؛ نتیجة اجتناب ناپذیر این است که در پیگیری اهداف مشترک، از رقبای خود بسیار جلوترند ... یهودیان همچون یک کل واحد، متحدند.



امکان بیان مسائل در عرصه عمومی، نشان‌دهنده توزیع قدرت سیاسی در جامعه است. به دلیل اینکه یهودیان قدرت سیاسی کسب کرده‌اند، سیاستمدارانی که به روش‌های ضدیهودی روی آورند تندرو خوانده شده و به حواشی عرصه سیاسی آمریکا تبعید می‌شوند. همچنین شیوه‌های بیان و نمادهای دینی که از دید یهودیان تهدیدآمیز است، در مدارس و دیگر نهادهای عمومی تاحدودی به طور کامل حذف شده است.

دادخواست‌های ای‌سی‌ال‌یو (سازمانی که رؤسا و اعضای آن اغلب یهودی هستند) این تصمیم دادگاه فدرال را به دنبال داشت که عبادت‌های مجاز رسمی در مدارس دولتی و تصاویر عیسی‌مسیح و دیگر تصاویر مذهبی در پارک‌ها و ساختمان‌های دولتی ممنوع شود."

با توجه به آنچه دریافته‌ایم، اکنون طرح این سؤالِ دشوار، مناسب به نظر می‌رسد: "چه اهمیتی دارد که یهودیان آمریکا چقدر قدرت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارند؟"

در واقع کسانی از "باشگاه جمهوری‌خواهان" که میز قدرت را می‌پرستند یا به اصطلاح "لیبرال‌ها" که "پیشرفت اقلیت‌ها" را تحسین می‌کنند، پس از خواندن این کتاب، خواهند گفت: "خوب، آمریکا کشوری آزاد است. این هدیه‌ای است که یهودیان با سخت کوشی و استعداد خویش به آن دست یافته‌اند."

پاسخ به این سؤال، از بعضی جهت‌ها دشوار است. با این حال باید بگوییم که ‌انباشت ثروت و قدرت سیاسی به معنای آن نیست که یک گروه قومی حق تسلط بر نظام سیاسی کشور را داراست، فقط به دلیل اینکه ابزار آن را در اختیار دارد. واقعیت این است که نخبگان یهودی آمریکا اکنون چنین ابزاری در اختیار دارند و در استفاده از آن تردید نمی‌کنند. نمونه اولیه و آشکار این اِعمال قدرت در افتضاح تلخ کنونی آمریکا در عراق دیده می‌شود. منظور این نیست که "همة یهودیان آمریکا" می‌خواستند ایالات متحده در بهار 2002 به عراق حمله کند. بر عکس، برخی از صریح‌ترین و جدی‌ترین منتقدان مداخله آمریکا در عراق، یهودیان آمریکا بودند. ولی به‌طور کلی این حقیقت باقی است که متنفذترین و مهم‌ترین سازمان‌ها و افرادی که از طریق روابط عمومی، تحریف رسانه‌ای و فشار شدیدِ سیاسی، جنگ عراق را تبلیغ کردند، یهودیان و سازمان‌های یهودی آمریکا بودند که برای منافع اسرائیل کار می‌کنند.

این موضوع فراتر از حیطه کتاب است، ولی به شکلی دقیق در اثر قبلی مؤلف، کشیشان بزرگ جنگ، بررسی شده است. همچنین سخن صریح جیم موران نماینده مجلس آمریکا (دموکرات ـ ویرجینیا) بسیار درست بود که جامعة یهود آمریکا قدرت پیشگیری از جنگ را دارد. هر چند این اظهارها موجب آشفتگی شدید رسانه‌ها شد.

بی‌تردید موضوع قدرت اقتصادی یهود، در حوزه مطالعاتِ "ضدیهودی" قرار نمی‌گیرد. حقیقت این است که حتی سطحی‌ترین مطالعه تاریخ یهود نیز تمرکز وسیعی بر ثروت و نفوذ یهود خواهد داشت. برای مثال انتشارات شوکن بوکز نیویورک که کتاب‌های مورد علاقه یهودیان را منتشر می‌کند، در سال 1975 تاریخ اقتصادی یهودیان را چاپ کرد.

ناهوم گراس، ویراستار این کتاب حجیم، به‌صراحت اشاره می‌کند که برای مثال "تجارت استعماری در اوایل دوران مدرن و دلالی و بانکداری، به خصوص بانک سرمایه‌گذاری، در دوران اخیر به شدت انحصاری است و تاریخچة آن در واقع تاریخچة چند شرکت اصلی است. بنابراین شرح ائتلاف‌ها و روابط خانوادگی آنها نیز کاملاً به‌جاست؛ و دست‌کم، مورخِ یهودی دوست دارد بداند کدام یک از این تاجران اصلی، یهودی بوده‌اند."

بنابراین علی‌رغم اتهام‌های «ضدیهودی‌گری»، مطالعه اینکه کدام یهودیان، منافع مالی و خانواده‌های یهودی در یک عرصه غالب بودند (یا هستند) هرگز نابه‌جا نیست.

در مورد اتهام "ضدیهودی‌گری" که بیشتر به بررسی ثروت یهود مربوط است، بهتر است مطالعه کلاسیک برنارد لازار (مورخ یهودی) بویژه بررسی او درباره "ضدیهودی‌گریِ" ناشی از "دلایل اقتصادی" را ملاحظه کنیم. لازار به درستی می‌گوید به دلیل مجموعه ای از عوامل که قرنها برضد یهودی‌گری تأثیر داشته است، یهودیان، دقیقاً به دلیل ضدیهودی‌گری، مجبور بودند با هم متحد باشند:

«یهودی ... از راه اتحاد با هم‌کیشان خود که ارزش‌های مشابهی دارند سودش را افزایش می‌دهد؛ بنابراین قدرت خود را از راه اقدام هماهنگ با برادران خویش می‌افزاید؛ نتیجة اجتناب ناپذیر این است که در پیگیری اهداف مشترک، از رقبای خود بسیار جلوترند ... یهودیان همچون یک کل واحد، متحدند.

راز موفقیت آنان همین است. اتحاد آنان از این جهت قوی است که به گذشته بسیار دور باز می‌گردد. با اینکه وجود آن نفی می‌شود، انکار ناپذیر است. اتصال‌های این زنجیره در طول اعصار شکل گرفته است به طوری که گذرِ قرون، انسان را از وجود آنها غافل ساخته است."

بنابراین به درک بهتر و منصفانه تری از علت خانواده‌گرایی یا «اتحاد» یهود دست می‌یابیم. در واقع گروه به نسبت کوچکی را در محاصره قرار داده است تا از طریق کارِ جمعی، طبقة اقتصادی قدرتمندی تشکیل دهند که متعهد به میراث دینی و فرهنگی خویش باشد. شاید ضدیهودی‌گری نیروی محرکة ظهور چنین گروه متنفذِ منحصر به فردی در ایالات متحده، و سراسر جهان بوده است.

بدون شک بررسی آنچه ادبیات "ضدیهود" خوانده می‌شود بر قدرت اقتصادی یهود تمرکز خواهد داشت. بی‌درنگ مجموعه آثار هنری فورد (صنعتگر آمریکایی) به نام یهود بین‌الملل (که اکنون بدنام شده است) به ذهن خطور می‌کند. کارِ فورد متمرکز بر شاخه‌های قدرت یهود در مجموعه ای از حوزه‌های گوناگون اقتصادی و فرهنگی بود و موجب بُهت و حیرت جامعه یهودیان شد. اما با اینکه فورد محکوم شد، تلاش چندانی برای رد اطلاعات مشخصی که در کتاب طرح شده بود، صورت نگرفت.

آثار به اصطلاح "ضدیهودی" اخیر، از جمله تفوق‌گرایی یهود از دیوید دوک (چهره سیاسی جنجالی لوییزیانا) چندان بر قدرت یهود تمرکز ندارد و بیشتر به تعالیم دینی و ایدئولوژی یهود توجه کرده است. کتاب دوک، تاحدودی فقط از منابع یهودی استفاده کرده است تا نقش منافع یهود در شکل‌دهی به وضعیت جهان امروز را از دیدگاه استراتژیکِ جغرافیای سیاسی شرح دهد. او نقش تعیین‌کننده یهود در جنبش بلشویک روسیه و نیز نفوذ مستقیم یهود در انقلاب اجتماعی و فرهنگی ایالات متحده و غرب (بیشتر با هدف تخریب ازرش‌ها و مفاهیم سنتی) را مشخص کرده است.

افزون براین دوک جلوتر می‌رود و به بررسی دقیق تعالیم دینی یهود می‌پردازد؛ به‌طوری که باعث اتحاد نیرومند یهودیان و همچنین فاصله آنها با دیگران شده است. در نهایت دوک یهودیان را در پیِ "تفوق‌گرایی یهود" می‌داند. او می‌گوید هر چند یهودیان دولت خود را در اسرائیل تأسیس کرده‌اند و به ظاهر مصمم‌اند نفوذ خود را در سراسر جهان حفظ کنند و خود را ـ به‌طوری که در نوشته‌های خود مرتب می‌گویند ـ برتر می‌دانند.

نمی‌توان بدون این نتیجه‌گیری که دوک در حقیقت ایدئولوژیِ رهبری جامعه یهودیان آمریکا (و جهان) امروز را تعریف کرده است، کتاب کاملاً مستند دوک را خواند.

ضدیهودی‌گری (به هر دلیلی که باشد) نقش مهمی در شکل‌گیری ذهنیت یهودیان ایفا کرده است. موقعیت "بیگانه" به آنان تحمیل شده است (یا خودشان این موقعیت را برگزیده‌اند) و با وجود موقعیت ممتاز خود در جامعه آمریکا همچنان خواسته‌اند بیگانه بمانند. یهودیان به عنوان "بیگانه" نسبت به جامعة "غریبه" ای که در آن سکونت دارند، بینش دارند و با این مزیت توانسته‌اند فرصت‌هایی را ببینند که دیگران نمی‌بینند، همان‌طور که مردم "به دلیل وجود درختان، جنگل را نمی‌بینند."

تمام این عوامل در طول قرنها، یهودیان ـ که درون شبکه یهود فعالیت می‌کنند ـ را پیشاپیش انقلاب اقتصادی و سیاسی قرار داده است و در نتیجه، آنان توانسته‌اند در تأثیرگذاری بر مسیر جامعه، نقشی مهم ایفا کنند.

موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد این است که در اصل، یهودیان (با استثنائهای معدود) مردمی شهرنشین بوده و مدت‌هاست از زمین و کشاورزی فاصله گرفته‌اند. بر عکس، جوامع و مردمان اروپا به ندرت بیش از یک، دو یا سه نسل است که از مزرعه و اخلاق روستاییِ خَلق و ایجاد و ساختِ تمدن، از توحش جدا شده‌اند.

این تعارضِ میراث، ناگزیر سبب تضاد میان یهودیان و دیگران شده است، درست به دلیل اینکه یهودیان با تمای‌های شهری خود در عرصه مالی مستقر شده‌اند ـ وام دادن، ربا خواری، بانکداری، هر چه می‌خواهید بنامید ـ و در نتیجه سرنوشتِ روستا در اختیار آنان قرار گرفته است.

تعارض تاریخی میان کشاورزی و امور مالی، همواره محرک اساسی ضدیهودی‌گری در کشورهای مختلف بوده است؛ در آلمان و ایالات متحده، در جنبش مردمی اواخر قرن 19، سخنان ضدیهودی کاملاً رواج داشت. بنابراین، باز هم ضدیهودی‌گری را نتیجه مستقیمِ مقابلة غیریهودیان با نفوذ یهودیان می‌بینیم. این نفوذ دقیقاً به دلیل "پویایی گروهی" ویژة یهودیان (که به ندرت به چنین شکل موفقی در دیگر قومیت‌های کره زمین دیده می‌شود) به اوج رسیده است. بنابراین، ضدیهودی‌گری باعث موفقیت و قدرت یهود شده است، که این امر نیز ضدیهودی‌گری را تشدید کرده است؛ زیرا یهودیان به عنوان یک گروه، خود را در موقعیت شکل‌دهی و حتی تخریب زندگی غیریهودیانی تثبیت کرده‌اند که آینده‌شان کاملاً در دست دلالان قدرت یهودی است.

در این زمینه باید به موضوع "هولوکاست" و حواشی آن در جنگ جهانی دوم بپردازیم که پیوسته و بدون وقفه در هزاران کتاب، فیلم، آهنگ، شعر، نمایش تلویزیونی، مقاله، مجله و روزنامه در نیم قرنِ پس از پایان جنگ حفظ و یادآوری شده است. جنگی که عامل مرگ میلیون‌ها انسان (بسیار بیشتر از شش میلیون یهودی که گفته می‌شود در نسل کشی رژیم نازی از بین رفتند) شد.

جنبش اختصاصی و فزاینده "تجدیدنظرطلبان هولوکاست" با طرح پرسش‌های جدی پیرامون جزئیات وقایع دوره مشهور به "هولوکاست" سبب تهاجم شدیدی شده است؛ این امر بیشتر مدیون تلاش‌های ویلیس ای. کارتو و مؤسسه سابقاً فعال تجدیدنظر تاریخی است و بعدها توسط عوامل داخلی خدمت‌گزار منافع یهود نابود شد. امّا بیشتر مردم تصور می‌کنند که یهودیان تنها قربانیان به اصطلاح «بزرگ‌ترین تراژدی تاریخ» هستند، زیرا این تراژدی «برگزیدگان خداوند» را نشانه رفته بود. بنابراین هم‌دردی عمیقی با یهودیان وجود دارد؛ البته این هم‌دردی در حال افول است. زیرا مردم خیلی بیشتر بیشتر از «شنیدن درباره هولوکاست» خسته می‌شوند و از تلاش‌های جاری نشریه‌های تاریخی تجدیدنظرطلب (از جمله بارنز ریویو) مطلع می‌شوند. نشریه‌هایی که از بحث دربارة این موضوع، ترسی ندارند.

تکرار مستمر و شبه فرقه‌ای داستان هولوکاست (همان‌طور که برخی از رهبران یهود گفته‌اند) در حال تبدیل به جزء ضروری "تفکر گروهی" یهود و در نتیجه ترکیب با خود دین یهود است. این نیز بُعد دیگری از ذهنیت یهود است که یهودیان را افراد خاصی جلوه می‌دهد. ده‌ها و شاید صدها جمعیت، فرقه و گروه قومیِ دیگر در طول تاریخ قربانی «هولوکاست» خاص خود بوده‌اند، ولی تنها یهودیان‌اند که به یادآوری مصائب خود چنین تعهدی دارند. افزون براین ، یهودیان به شکل سازمان یافته، از "هولوکاست" (و دیگر تراژدی‌های واقعی و تخیلی) استفاده کرده‌اند تا خواسته‌های خود را به همه جهانیان تحمیل کنند. از این گذشته، آیا این امر علت تأسیس کشور اسرائیل به عنوان وسیله‌ای برای جبران تلفات یهودیان در جنگ جهانی دوم نبود؟

در نهایت بحث علت و معلولی درباره مسئله ضدیهودی‌گری، ابعاد زیادی دارد که در چارچوب این کتاب نمی‌گنجد. شاید برخی ضدیهودیان واقعی ـ که معتقدند سؤال اساسی نه "معمای یهود"، بلکه "مشکلِ یهود" است ـ بگویند بیش از حد طرف یهودیان را گرفته‌اید و به دیدگاه‌ها و فعالیت‌های یهودیان که باعث پدیده ضدیهودی‌گری شده است، توجه نکرده اید. ولی این بحث زمان و مکان دیگری می‌طلبد.

بنابراین اکنون همین واقعیت را قبول داریم که تفوق یهود (دست‌کم در حوزه‌های نفوذ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی آمریکا) هر ریشه ای که داشته باشد، حقیقتی انکارناپذیر است. حقیقتِ تفوق یهود در آمریکا، در آثار و کتابهای بی‌شماری از نویسندگان یهودی دیده می‌شود که مشکل بتوان آنها را "ضدیهود" نامید.
اکنون اظهارهای دانشگاهیان و نویسندگان یهودی درباره قدرت یهودیان آمریکا را بررسی می‌کنیم. قبل از آن، مطالب زیر که به موضوع کتاب مربوط است، به عنوان مقدمه ذکر می‌کنیم:

•    مرور اجمالی رسوایی «انرون». هر چند رسانه‌ها هیاهوی فراوانی درباره این رسوایی به راه‌انداختند؛ حتی بررسی کاملاً سطحی مسئله انرون نیز ابعاد پنهان قدرت صهیونیسم در آمریکا را نشان می‌دهد، شاید تنها به این دلیل که "ارتباط یهودیان" با انرون یکی از بزرگ‌ترین اسرار روزگار ما خواهد ماند؛

•    بررسی قضیه مهم اینسلاو. این رسوایی، نفوذ عمیقِ لابی صهیونیسم در وزارت دادگستری و نظام دادگاه فدرال آمریکا را نشان می‌دهد.

•    معرفی اجمالی "خانواده سلطنتی" آمریکا. خانواده برونفمن، بدون شک از قدرتمندترین و متمکن‌ترین خانواده‌های ممتاز یهودی هستند که بر آمریکای امروز حاکمیت دارند. برونفمن‌ها به عنوان اولین اقمار "استعماریِ" امپراطوری قدیمی روچیلد اروپا، چهره کریه قدرت صهیونیسم در آمریکا را نشان می‌دهند.

•    پس از آن، مسائل زشت مربوط به دو امپراطوری رسانه‌ای اصلی آمریکا را بررسی می‌کنیم که نفوذ گسترده‌شان نشان‌دهندة دسترسی وسیع نخبگان صهیونیستیِ مالک انحصار رسانه‌هاست.

•    به عنوان میان پرده‌ای جالب، به داستان دانلد ترامپ (غول پر زرق و برق معامله‌های املاک و کازینو) نظری می‌افکنیم. هرچند خودِ ترامپ، یهودی نیست، شواهد نشان می‌دهد او شهرت و ثروت خود را مدیون حمایت برخی صهیونیست‌های قدرتمند است.

•    پس از آن، مرور مفصلی خواهیم داشت بر اسامی، چهره‌ها و منافع مالیِ خانواده‌های یهودی مشهور (و نه چندان مشهور) که ثروت و قدرت انباشتة آنها شگفت انگیز است. این اولین باری است که غیر از مجله کوچکی که فقط در محافل سطح بالا خوانده می‌شود، تمام این اسامی یکجا منتشر می‌شود که بی‌تردید قابل توجه است.

در پایان به کانون و بنیان اساسی کتاب می‌رسیم که همان آمار و اطلاعات محکم و موثق درباره واقعیتِ قدرت صهیونیسم در آمریکا است. جزئیات، گویا خواهد بود. ارائه این اطلاعات، "یهودستیزی" یا "ضدیهودی‌گری" نیست. بیشتر به این منابع آن (به احتمال با یک استثنا) همه یهودی است. شاید به استثنای لنی برنر، هیچ کدام از این منابعِ محترم شامل یهودیانِ «از خود متنفر» (به تعبیر منتقدان صهیونیست) هم نیستند (این تعبیر زشت در مورد آمریکاییان یهودی به کار می‌رود که به خود جرأت می‌دهند درباره اشتباه‌های اسرائیل صهیونیست سؤال طرح کنند).

البته افراد بسیاری از خواندن این کتاب، به شدت ناراحت خواهند ‌شد؛ علت آن فقط این است که قربانی چیزی شده‌اند که "حقانیت سیاسی" خوانده می‌شود. واقعیت این است که روزنامه‌ها و مجله‌های یهود، آشکارا و آزادانه در مورد قدرت یهود در آمریکا بحث ـ و حتی به آن افتخار ـ می‌کنند. اکنون این فرصت برای غیریهودیان هست تا ببینند این منابع یهودی دقیقاً به چه چیز افتخار می‌کنند.

ـ آیا به اعتقاد فیلسوفان یهودی همه این ثروت مادی نشان‌دهندة عنایت خداوند به یهودیان است؟
ـ آیا نخبگان صهیونیست ـ چنانکه شواهد گرد آمده در این کتاب نشان می‌دهد ـ به "حاکمان" تبدیل شده‌اند؟ آیا به واقع آمریکا را به اورشلیم جدید تبدیل کرده‌اند؟
ـ این برای آمریکا خوب است؟ برای جهان خوب است؟ غیریهودیان می‌توانند در این ثروت سهیم شوند؟
آیا جایگزینی وجود دارد؟
در نهایت، خواننده قضاوت خواهد کرد.
 
 
مایکل کالینز پایپر
ترجمة اسماعیل اسفندیار
به نقل از کتاب اورشلیم جدید : قدرت صهیونیست‌ها در آمریکا
ادامه دارد ...