درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

گریه ی رسول خدا (ص)، برای مظلومیت اهل بیت

شاید یکی از سخت ترین مصائب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)، آگاهی از وضعیت اهل بیت (علیهم السلام) پس از رحلتش بود. ایشان از وضعیت غربت و تنهایی حضرت زهرا (سلام الله علیها)، امیرمؤمنان (ع) و فرزندان گرامی اش با خبر بودند و در موقعیتهای مختلفی برای مظلومیت آنان می گریستند.

شاید تذکر این نکته در همین جا لازم باشد که غیر از حضرت محمد (ص)، هیچ کس خاندان خود را در راه خداوند قربانی نکرد. این حکایت، گویای اجر عظیم این قربانیان گرانبهاست:

«زمانی که خداوند به حضرت ابراهیم (ع) دستور داد که به جای ذبح اسماعیل قوچی که فرستاده بود، ذبح کند، ابراهیم در دل آرزو کرد که کاش فرزندش اسماعیل را به دست خود قربان کرده بود و امر به ذبح قوچ به او نشده بود، تا دلش همچون دل پدری که فرزندش را ذبح کرده به درد آید و سزاوار والاترین درجات اهل ثواب که در مصائب صبر می کنند، بگردد.
خداوند ـ عزّوجلّ ـ به او وحی کرد که ای ابراهیم محبوب ترین خلق من نزد تو کیست؟
گفت: یا رب هیچ آفریده ای از آفریدگانت برای من محبوب تر از حبیبت محمّد نیست.

خداوند وحی کرد که یا ابراهیم آیا او عزیزتر است یا خودت؟ پاسخ داد: او عزیزتر است. خداوند پرسید: فرزند او برای تو عزیزتر است یا فرزند خودت؟ پاسخ داد: فرزند او. فرمود: قربانی شدن فرزند او به ظلم و ناحق به دست دشمنانش بیش تر دل تو را به درد می آورد یا کشته شدن فرزندت به دست خودت در راه طاعت من؟ پاسخ داد: قربانی شدن او به دست دشمنانش برایم دل آزارتر است.

خداوند فرمود: ای ابراهیم! گروهی که گمان می کنند که از امّت محمّد هستند، فرزندش حسین (علیه السلام) را بعد از او از سر ظلم و عدوات می کشند؛ همچنان که گوسفندی را بکشند و با این کار، مستوجب غضب من می شوند.

ابراهیم از این سخن بی تاب شد و دلش به درد آمد و اشک به دیدگان آورد. خداوند بار دیگر به او وحی کرد که ای ابراهیم، جزعِ تو را بر فرزندت ـ اگر او را کشته بودی ـ با جزعت برحسین و قتل او، فدیه و معاوضه می کنم  و برای تو رفیع ترین درجاتی که ثواب صبر بر مصائب است، قرار می دهم، و این همان است که فرمود: و فدیناه بذبح عظیم» (1)

روزی امیر المؤمنین و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین (ع) نزد پیامبر (ص) نشسته بودند. حضرت نگاهی به خانواده خویش کرده گریست. امیر المؤمنین (ع) با تعجب عرض کرد: یا رسول الله، چرا گریه می کنید؟
فرمود: بر مصیبت هایی که پس از من برای شما اتفاق خواهد افتاد.
حضرت پرسید: چه ماجراهایی روی خواهد داد؟

پیامبر (ص) فرمود: بر سر تو ضربتی خواهند زد، و بر صورت زهرا سیلی می زنند. بر ران حسن ضربه می زنند و او را مسموم می کنند و حسین را شهید می نمایند.
با این خبر همه گریستند، اما حضرت فرمود:
«یا علی، بشارت باد که خداوند با من عهد کرده که مؤمنین دوستدار تو، و منافقین دشمن تو هستند» (2)
 
گریستن رسول خدا (ص) برای دخترش1. ابن عباس تعریف می کند که در لحظات آخر عمر رسول خدا (ص)، ایشان به شدت می گریست به گونه ای که محاسنش از آب دیدگانش تر شد. از ایشان پرسیدند: «ای پیامبر خدا، چرا گریه می کنی؟» فرمودند: «گریه ام برای ذریه ام و به خاطر ظلمی است که بدان امتم پس از من بر آنها روا خواهند داشت. گویا می بینم که به دخنرم فاطمه (ع)، پس زا من ظلم می شود و فریاد یا ابتای او بلند است و کسی از امتم یاری اش نمی کند.» (3)

2. امیرمؤمنان علی (ع)، نقل می کنند که رسول خدا (ص) در لحظات آخر عمر خویش، اشک می ریختند. ایشان نقل می کنند: «به خدا سوگند گمان کردم که پاره ای از تنم جدا شد و رفت! به خاطر این که (دیدم) پیامبر(ص) آن قدر گریه کرد که اشگ هایش مانند قطرات باران سرازیر شد، تا حدّی که محاسن او و پارچه ای که بر او بود، تر شد و او همچنان به فاطمه(علیها السلام) چسبیده بود و جدا نمی شد و این در حالی بود که سر او بر سینه ام بود.» (4)

3. طبق نقلی دیگر، پیامبر (ص) درلحظات آخر عمرش، حوادث پس از خود و رفتار ظالمانه امتش نسبت به علی(ع) را یاد آورد و فاطمه آن را شنید و به شدّت گریست و پیامبرخدا(ص) از گریه فاطمه (س) گریه کرد و اشگ ریخت. آنگاه فرمود: دخترکم! گریه نکن و فرشتگانی را که همنشین تو هستند آزار نده. این جبرئیل است که به خاطر گریه تو می گرید و میکائیل و صاحب سرّ خدا اسرافیل (هم به خاطر گریه تو می گرید). دخترکم گریه نکن که آسمان ها و زمین به خاطر گریه تو به گریه افتادند...» (5)
 
گریستن برای خلیفهحضرت رسول (ص)، به دو علت نگران حضرت علی (ع) بودند. از طرفی می دانستند که ظلم بسیاری به ایشان خواهد شد و مصائب بسیاری را تحمل خواهند کرد و از طرف دیگر نگران امت خویش بودند که تحت فرمان خلفای بی کفایت قرار می گیرند و امر ولایت امیرالمؤمنین علی (ع) را رها می سازند. در تاریخ بارها و بارها، پیامبر (ص) در مواجهه با حضرت علی (ع) گریستند. در اینجا به چند مورد اشاره می کنیم:

1. پس از جنگ حضرت امیر (ع) با عمر بن عبدود، سر ایشان شکاف برداشت. رسول خدا (ص)، در حالی که سر ایشان را بر زانو داشتند، سخت گریستند و دست بر صورت خونی حضرت علی (ع) کشیدند و فرمودند: « کجایم زمانی که ریش تو را به خون این سر خضاب کنند...؟» (6)

2. ابن عباس می گوید: روزی من، پیامبر (ص) و علی بن ابی طالب (ع) به بیرون رفتیم، پیامبر (ص) سر خود را بر سینه علی (ع) نهاد و اشک می ریخت. علی (ع) فرمودند: ای پیامبرخدا، گریه ات برای چیست؟ خداوند چشمان تو را گریان نکند. فرمود: «گریه ام (به خاطر) کینه هایی است که در دل برخی، نسبت به تو وجود دارد، که آن ها را برای تو آشکار نمی کنند تا این که ما از همدیگر جدا شویم.» (7)

3. پیامبرخدا (ص) هنگام احتضار، که در بستر بود، خطاب به علی (ع) فرمود: «...وقت جدایی من و تو است، تو را به خدا می سپارم، ای برادر. همانا پروردگار، آنچه نزد اوست برایم برگزیده و گریه و اندوه من برای تو و این (اشاره به دخترش فاطمه (ع)) است، که بعد از من (حق شما را) ضایع خواهند کرد. مردم تصمیم بر ستم شماگرفته اند و شما را به خدا می سپارم...» (8)
 
گریستن برای حسنین و حضرت زینب (علیهم السلام)
در این باره، حکایات بسیاری در تاریخ بیان شده است. ما به بیان سه نمونه بسنده می کنیم:
1. در هنگام شهادت امام حسن (ع)، ایشان برای امام حسین (ع)، از حدیثی گفتند که روزی رسول اکرم (ص) فرموده بودند: «جدم رسول خدا فرمود: هنگامی که شب معرجاج به باغهای بهشت دعوت شدم از منازل اهل ایمان گذشتم، دیدم که دو قصر عالی به یک شکل و اندازه بودند و همه ی اوصافشان یکی بود مگر آنکه یکی از آنها از زبرجد سبز و یکی شان از یاقوت سرخ ساخته شده بود. پس گفتم: ای جبرئیل این دو قصر برای چه کسانی است؟ گفت یکی برای حسن (ع) و یکی برای حسین (ع) است. گفتم چرا رنگ این دو قصر متفاوت است. دیدم جبرئیل ساکت ماند و جوابی نداد. گفتم: برای چه ساکت شدی؟ گفت: از شرم شما ساکت شدم. به او گفتم: تو را به خدا قسم مرا از این جریان با خبر کن.

سپس گفت:  علت سبزی قصر حسن (ع) این است که به وسیله ی سم کشته می شود و رنگ رخسارش در هنگام شهادت به سبزی می گراید و سرخی قصر حسین (ع) به این خاطر است که هنگام مرگ صورتش به خون سرخ می شود.» (9)

2. عایشه روایت می کند: حسین (ع)، فرزند پیامبر بر آن حضرت وارد شد و با سرعت به سوی او رفت و بر شانه اش قرار گرفت. جبرئیل به پیامبر گفت: ای محمد، آیا او را دوست داری؟ فرمود: ای جبرئیل! چرا دوست نداشته باشم؟!

جبرئیل گفت: «پس از تو امّتت او را خواهند کشت». آنگاه تربتی سفید به آن حضرت داد و گفت: ای محمد، فرزندت در این زمین کشته خواهد شد و نام آن «طفّ» است. پس از آن که جبرئیل از حضور پیامبرخد ا(ص) رفت، همچنان تربت در دست او بود و گریه می کرد. پس از آن، خطاب به من فرمود: ای عایشه، جبرئیل به من خبر داد که فرزندم حسین در سرزمین «طف» کشته خواهد شد و امتم پس از من، دچار فتنه خواهند شد...» (10)

3. زمانی که حضرت زینب (س) متولد شدند، رسول خدا (ص) ایشان را در آغوش گرفتند و بوسیدند و سپس به تلخی گریستند. حضرت فاطمه (س) پرسید: «ای پدر گرامی، این گریه از چیست؟» حضرت پاسخ دادند: «ای دختر من، ای فاطمه! بدان که بعد از تو و بعد از من این دختر دچار بلاهایی می شود و مصیبتهای گوناگون بر وی وارد می شود.» حضرت زهرا (س)، گریست و فرمود:«ای پدر، ثواب کسی که بر او و بر مصائب او بگرید چیست؟» حضرت پاسخ دادند: «ای پاره ی تن من و روشنی چشمانم هر آن کسی که بر زینب (س) و مصائب او بگرید، ثواب گریستن او مانند اجر و ثواب کسی است که بر دو برادر او، حسن و حسین (ع) گریه کند.» (11)
 
 
پی نوشت:
1. الخصال / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 99؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 5/3؛ تولید موسسه نور
2. بحار الانوار، ج 44، ص 149
3. امالی شیخ طوسی، ص188؛ به نقل از فیروز مهر، محمد مهدی، نمونه هایی از غم ها و شادی های پیامبر(صلی الله علیه وآله)، میقات حج، شماره ی 52
4. بحارالأنوار، ج22، ص491؛ به نقل از همان
5. همان، ص493؛ به نقل از همان
6. مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص 250
7. مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ج1، ص231؛ به نقل از همان.
8. بحارالأنوار، ج22، ص491؛ به نقل از همان.
9. ترجمه ی الدمعة الساکبه، ص 151؛ به نقل از لا یوم کیومک یا اباعبدالله، ص 106
10. مجمع الزوائد، ج9، ص188 ; معالم المدرستین، ج3، ص34؛ به نقل از فیروز مهر، محمد مهدی، همان.
11. خصائص الزینبیه، ص 53؛ به نقل از لا یوم کیومک یا اباعبدالله، ص 109
 
منابع:
1. با استفاده از فیروز مهر، محمد مهدی، نمونه هایی از غم ها و شادی های پیامبر(صلی الله علیه وآله)، میقات حج، شماره ی 52، به نقل از پایگاه حوزه
2. کتاب لا یوم کیومک یا اباعبدالله، انتشارات آرام دل، 1385
 

زیارت عاشورا: اردوگاه الهی

این بار برای تفسیر به  فرازی می پردازیم که در مورد ابراز بیزاری و نفرت از مشرکان و ستمگران است:
برئتُ الی الله و إلیکُم منهُم و مِن أشیاعِهم و أتباعِهم و أولیائهم "من از آنان در برابر خدا و شما بیزاری می جویم و همچنین از پیروان و تابعان و دوستان آنان نیز اظهار بیزاری می کنم."

سؤال اینجاست که ضمیر "هم" در الفاظ "منهُم، اشیاعِهم، اتباعهم و اولیائهم" به چه کسانی باز می گردد؟ اینان چه کسانی هستند و چه کاری کرده اند که ما از خودشان، پیروانشان و دوستانشان دوری می کنیم؟

برای پاسخ به این سؤالات باید به فراز قبلی زیارت عاشورا بازگردیم، آنجا که خداوند عزوجل می فرماید: "کسانی که پایه های ظلم و جور بر اهل بیت را بنیان نهادند و خدا لعنت کند قومی را که شما را از مرتبت و جایگاهتان پایین آورده و کنار گذاشتند و شما را از مراتب و مناصبی که خداوند برایتان مقرر فرموده بود، برکنار کردند و خدا لعنت کند کسانی را که شما را کشتند و خدا لعنت کند کسانی را که با زمینه سازیهای خود، راه را برای جنگ با شما باز کردند."

در تفسیر این فراز ابتدا باید گفت که منظور از اهل بیت، ائمه علیهم اسلام هستند؛ زیرا خانواده پیامبر صلوات الله علیه و آله هستند و رسالت در خانه های ایشان نازل شده است و اهل هرخانه به هرچه در خانه یشان می گذرد، از همه داناتر هستند.

در مرحله بعد اشاره می شود که بنیانگذار این ظلم و جور کس و کسانی بودند که حق خاندان پیامبر(ص) را از آنان گرفتند. این حق، همان حق امامت و جانشینی رسول خدا بود که مخصوص امامان و فرزندان پیامبر از نسل حضرت زهرا سلام الله علیهاست.
راه و رسم این ظالمان، کنار گذاشتن امامان و کشتن آنها بوده است.

اگر به ادامه این فراز دقت کرده باشید، متوجه می شوید که ما از خدا می خواهیم کسانی که زمینه را برای ظالمان و ظلمشان آماده کرده اند نیز لعنت کند. البته لازم است بدانیم که فقط با جنگ و خونریزی زمینه برای ظلم و ستم فراهم نمی شود، بلکه کسانی که در برابر ستم و حق کشی، سکوت می کنند هم ظالم هستند و در ظلم ظالمان شریک.

بنا بر حدیثی از امام رضا(ع)، کسی که در برابر انجام عملی سکوت کند، یعنی با انجام آن کار موافق است؛ پس کسانی که دیدند حق جانشینی معصومین از آنان گرفته شده و به غاصبان سپرده شده است و سکوت کردند نیز با غاصبان همردیف هستند.
پس تا اینجا متوجه شدیم که ضمیر "هم" در فراز ابراز برائت به چه کسانی باز می گردد. از طرفی می دانیم که ابراز برائت و بیزاری از ستمگران، مشرکان و متجاوزان، در حقیقت پناه بردن به اردوگاه خداپرستان است. اولین راه تحقق محبت و ولایت اهل بیت(ع)، اظهار نفرت از غاصبان و ستمگران است.

پس ما هم در کنار سایر دوستداران اهل بیت(ع)، با هم می خوانیم: برئتُ الی الله و إلیکُم منهُم و مِن أشیاعِهم و أتباعِهم و أولیائهم.

منبع:
برگرفته از کتاب "تحلیلی از حماسه سیاسی _ تاریخی زیارت عاشورا، محمدرسول ریانی، انتشارات جعفری، صص136_95

مکتبخانه صادق: هستی من دلیل هستی او

ازامام جعفر صادق(ع) پرسیدندکه:دلیل برهستی آفریدگار چیست؟

گفت: بزرگ ترین دلیل بر هستی او هستی من است. زیراکه اگر هستی من از من باشد، ازدو حال بیرون نباشد: یامن، آنگاه خود راهست کرده ام، که هست بودم یا آنگاه که نیست بودم.

اگر گویی هست کردم که هست بودم،این محال است. زیرا هست کردن هست، محال محال باشد و اگر گویی آنگاه هست کرده ام که نیست بودم، این هم غیر ممکن است، زیراکه «نیست» نمی تواند «هست» را پدید آورد. پس هردو صورت باطل و نادرست است و معلوم می شود که من بوسیله وجودی که نیستی بر او محال است، قدم به هستی نهاده ام.

 

برگرفته از کتاب حکایت های دلنشین/ منوچهر دانش پژوه

سختْ ماندن...


از بر علی (ع)

چنین شتابان و رنج دیده مگریز!
که غمهای علی پس از تو شماره ندارد.
آتشی می شوی بر زخم ریش علی پس از مرگ رسول...
اینگونه با همسر تا مکن!
کاش در تاریخ اینهمه وحشت از سیلی زهرآگین شقی نبود. (1)
کاش زنان هرگز رنگ گوشواره نمی دیدند،
کاش نام محسن را کسی نمی شنید،
کاش می شد آیه های محکم خدا را نادیده گرفت... (2)

اگر آن هنگام که در مسجد نبی (ص)،
شیرخدا را دست بسته و شمشیر بر گردن دیدی
مو پریشان می کردی و
خراش بر سینه ی آغشته به خون می دادی و
زبان به نفرین می گشودی،
از نسل آدم (ع) کسی بر زمین نمی ماند تا... (3)
کاش...!

مانده ام اگر حسن (ع) نبود،
اگر دستهای کوچکش حلقه بر شانه های شکسته ات نبود،
راه کوتاه مسجد تا خانه را چگونه طی می کردی...؟

هر لحظه از خود می رسم،
وداع با تو را،
علی (ع)
چگونه تاب آورد؟

«دوری از تو برایم چقدر سخت است،
چه کنم که چاره ای جز آن نیست؟
به خدا سوگند داغ رسول الله را برایم شعله ور نمودی و...
بی تو سر کردن... چه مصیبتی است!
همه به سوی خدا بازمی گردیم!
اما؛ مصیبت تو برایم رنج آور است...
به خدا سوگند فاطمه!
رفتن تو تسلا ندارد و
درد تو درمانی...» (4)

آنچه رفتنی است،
لا جرم باید برود.
ولی نه اینچنین دل شکسته و زار!

آن چه ماندنی است
می ماند...
چون علی؛
که تاریخ تقدیر او را بی تو نوشته است.

پی نوشت:
1. در تاریخ آمده است که وقتی خلیفه ی دوم فهمید که خواهر و شوهر خواهرش اسلام آورده اند، خواهرش را چنان سیلی زد که به دیوار خورد و به زمین افتاد.
2.فی بُیُوت اَذِنَ الله اَنْ تُرفَعَ وَیُذکَرَ فیهااسْمُهُ یُسبحُ لَهُ فیها بِالغُدُوّ وَالاصالِ (نور، 36)
3.امام باقر فرمودند: به خدا سوگند که اگر حضرت فاطمه موی سر خود را می گشود هر آینه همه می مردند. (14 معصوم علامه مجلسی، ص 255)

4.سخنان حضرت علی (ع) در آخرین لحظات زندگی صدیقه ی کبری (س)، روضة الواعظین، ص 151




دلتنگ شدنم بهانه نمی خواهد...

اینک آخرالزمان: تن فروشی، راه کسب درآمد

سی دی فیلم مستندی راجع به فحشا در میان مردم پخش می شود و هیاهویی را در جامعه ایجاد می کند. فیلم مردی را نشان می دهد که خود را آرایش کرده و در یکی از پارک های شهر برای گذران زندگی اش ساعتی، خودش را اجاره می دهد. در سکانس بعد، زن اشک می ریزد و علت تن فروشی اش را سیر کردن شکم بچه هایش اعلام می کند.

رسول خدا(ص) در روایتی راه کسب درآمد مردان و زنان آخرالزمانی را اینگونه معرفی کرده اند:

«مرد برای تأمین زندگی، خود فروشی می کند و زن نیز این چنین است.»(1)

زن جوان به دادگاه آمده و طلاق می خواهد. او می گوید: همسرم با زن دایی اش رابطه نامشروع برقرار می کند و به او پول می دهد. حالا همه، حتی دایی شوهرم هم می داند اما او هم با وجود اطمینان، این رابطه را انکار می کند و فقط به فکر تامین پول مواد مخدرش است...

امیر مومنان، حضرت علی(ع) در وصف مردان بی غیرت روزهای آخر قبل از ظهور می فرمایند:

«مرد از همسرش انحرافات جنسی را می بیند و اعتراض نمی کند، از او آنچه را از طریق خودفروشی به دست آورده می گیرد و می خورد، اگر انحراف سراسر وجودش را فراگیرد اعتراض نمی کند، به آنچه انجام می شود و در حقش گفته می شود گوش نمی دهد...»(2)

«هنگامی که زن از راه نامشروع پول به دست آورد و مرد از درآمد او بخورد! وضع نامطلوب او را بداند و با او زندگی کند! زن و کنیز و دخترش را به کرایه بدهد و به لذایذ پست دنیا راضی شود!»(3)

آنچه باید باشد

اگر بخواهیم آنچه که درست است و در واقع دستور اسلام است را در این قسمت مرور کنیم، می بایست پیرامون دو موضوع حرمت تن فروشی و زنا و هم چنین حرمت درآمدی که از این راه کسب می شود، سخن بگوییم.

دیدگاه اسلام در مورد زنا

همان طور که می دانید در آیات قرآن و روایات زنا امری حرام معرفی شده  و مجازات های سخت دنیوی و اخروی برای آن وضع شده است.

دیدگاه اسلام درباره ی کسب حرام

در دین اسلام حرام خواری به هر طریق بسیار مذموم شمرده شده است. برای مثال خداوند متعال در قرآن کریم، حرام خواری را از صفات یهود شمرده و می فرماید:

«بسیاری از آنان را می بینی که در گناه و تعدّی و خوردن مال حرام، شتاب می کنند. چه زشت است کاری که انجام می دادند»؛ سپس می فرماید: «چرا دانشمندان نصارا و یهود، آنها را از سخنان گناه آمیز و خوردن مال حرام، نهی نمی کنند؟ چه زشت است عملی که انجام می دادند!». (مائده/62و 63)

و در آیه 6 هود، خداوند خیال بندگان را از جهت رزق و روزی راحت می کند و می فرماید: «هیچ جنبنده ای در زمین نیست، مگر اینکه روزی او برخداست. او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالش را می داند. همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است.»

و در کل خداوند در جای جای قرآن انسان را امر به خوردن از حلال می کند: «ای مردم، از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه بخورید.» (بقره،168)؛ «از نعمت­های پاکیزه­ای که به شما روزی داده­ایم بخورید.»(بقره،57)

روزی حلال از دید ائمه(ع)
پیشوایان معصومین(ع) همواره با گفتار و عمل خود، پیروان را به تلاش برای به دست آوردن روزی حلال تشویق کرده و حلال بودن روزی را ویژگی لازم و دائمی درآمدها دانسته­اند. در روایات بسیاری که از پیامبر اکرم(ص) آمده است، مشاهده می­کنیم که آن حضرت کسب در آمد حلال را برای هر مسلمانی واجب دانسته است[4] و تلاش و کار کردن دراین راه را با جهاد برابر شمرده­اند.(5) و آن را برترین جزء عبادت معرفی کرده اند.

در روایت دیگری نیز حضرت(ص) می­فرمایند: هر کسی شب هنگام بر اثر جستجوی حلال، خسته به خواب رود، آمرزیده خفته است.(6) و هم چنین امام صادق(ع) به جستجوی روزی حلال امر می­فرمایند و آن را کمک و پشتیبان دین معرفی می­کنند.(7)

آثار سوء حرام خواری
هر مالی که انسان از راه نامشروع و حرام کسب کند، علاوه بر اینکه معصیت پروردگار را نموده و دارای عقوبت های اخروی است، در دنیا نیز موجب گرفتاری هایی مانند بی برکتی اموال(8)، عدم پذیرش عبادات (9)، عدم استجابت دعا(10)، قساوت قلب(11)، تأثیر منفی در نسل خواهد شد.

پی نوشت:
1.       بحارالانوار جلد 52 صفحه 257 و بشاره الاسلام صفحه 133
2.       الزام الناصب صفحه 195 و بشاره الاسلام صفحه 77
3.       الزام الناصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 430، بحارالانوار جلد 52 صفحه 257 و بشاره الاسلام صفحه 132
4.       مجلسی، محمدباقر؛ بحارالانوار، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۳۶۴، ج۱۰۰، ص۹
5.       ری شهری، محمد؛ میزان الحکمه، ترجمه شیخی، حمیدرضا، قم، انتشارات دارالحدیث، ۱۳۷۷، چاپ دوم، ،ج۵، ص۲۰۵۹
6.       احسان بخش، صادق؛ آثار الصادقین، قم، دارالعلم، ۱۳۶۶، ج۴، ص۱۸۴
7.       همان
8.        امام صادق(ع) فرمود: «کسی که مالی را از راه غیر مشروع به دست آورد، ساختمان و آب و گل بر او مسلط می شود (تا مال او را تلف کند)»؛ سفینة البحار، محدث قمی، ج1، ص298.
9.       پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: «هر شب در بیت المقدس فرشته ای فریاد می زد: هر کس مال حرامی بخورد، خداوند هیچ عمل واجب یا مستحبی از او را نمی پذیرد»؛ همان، ص299؛ بحارالانوار، ج100، ص141.
10.   پیامبر اکرم(ص) فرمود: «کسی که لقمه حرامی بخورد، تا چهل روز نمازش قبول نمی شود و تا چهل روز دعایش مستجاب نمی گردد و هر گوشتی که در بدن او از حرام روییده شود، به آتش جهنّم سزاوارتر است و هر لقمه حرامی، باعث روییدن گوشت در بدن می شود»؛ سفینة البحار، ج1، ص24.
11.   امام حسین(ع) به لشکریان عمر سعد فرمود: «از اینکه شما نافرمانی ام می کنید، و به سخن من گوش فرا نمی دهید، این است که شکم هایتان از حرام پر شده و بر دل هایتان مهر خورده و دیگر حق را نمی پذیرید. وای بر شما! آیا انصاف نمی دهید؟ آیا گوش فرا نمی دهید!؟»؛ نفس المهوم، محدث قمی، ترجمه کهری، ص110