درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

نجار قلبمان باشیم

نجاری خدمت آیت الله اراکی رسید و تقاضای موعظه کرد. آقا فرمودند: "چه کاره ای؟" گفت: "نجارم". فرمودند:"برای دلت درب ساخته ای؟ اگر برای دلت درب نساختی، یک درب برای دلت بساز که غیر خدا به دلت راه پیدا نکند."
آیت اللّه العظمی حاج شیخ محمدعلی اراکی

در روایت است آنهایی که چهل سال عمر کرده اند ولی با خدا ارتباطی برقرار نکرده اند، شیطان پیشانی شان را می بوسد و می گوید: "تو دیگر هدایت نمی شوی."
تا چهل سالگی، امید است که انسان آدم شود، اگر چهل سال بگذرد، هر چه به او بگویند مثل این است که به دیوار گفته اند و اثری ندارد. تا جوان هستید، نگذارید دلتان خراب شود.


به نقل از آیت الله مجتهدی تهرانی، منبع: دارالارشاد

یادآوری:تو را که می بینم خوبم

کسی به من گفت
که سائلی از درگاهت
با دست خالی
بیرون نمی رود.

امروز
به آن ایمان آورده ام
چرا که دیده ام:
اگر مریضی را شفا نداده ای
و گمشده ای را پیدا نکرده ای
و ثروتی را به دست کسی نداده ای
حتماً
همدرد شده ای
مرهم گذاشته ای
غمخواری کرده ای.

و دیده ام:
زائران را که می آیند با کوله باری از درد
و
بازمی گردند با سبکباری.

انگار
از ابتدا
«ملالی جز دوری تو نبوده است»

بگذار با کفشهایت راه بروم

چندی پیش یکی از مجری های برنامه کودک تصویری از خود را هنگام نماز خواندن در منزلش، در صفحه سایتش قرار داد و چند سایت دیگر نیر اقدام به باز نشر آن تصویر کردند. عکس ساده و با خلوص بود و به خوبی می توانست بچه هایی که این مجری الگوی آنهاست را به این کار جلب کند. مدتی پیش از این نیز، تصویری از یکی از بازیکنان فوتبال منتشر شد که در رختکن ورزشگاه مشغول نماز خواندن بود.

دیدن این تصاویر در فضای مجازی که پر است از جلوه گری های سایر افراد معروف که محبوب کودکان و جوانان هستند، در نوع خود جالب توجه بود، اما موضوعی که موضوعی که بیش از تصاویر جلب توجه می کرد، نظرات مخاطبانی بود که در انتهای این عکس ها درج شده بود.

دو نوع رفتار و نظر افراطی در این پیامها دیده می شد؛ عده این کار را ریا کاری نامیدند و حتی در مورد فوتبالیست، با توجه به تعصب های تیمی او را تخریب کرده و به او تهمت های بسیاری از زندگی شخصی یا نحوه رفتارش در زمین بازی زده بودند و یا در حالت برعکس، این افراد را به واسطه نماز خواندنشان تا مراتب عالی دین و اخلاص بالا برده بودند و اغراق های غیر منطقی ای را مطرح کرده بودند.

ساده بگوییم، که اغلب مخاطبان دست به قضاوت زده بودند و حتی از مرحله قضاوت نیز پا را فراتر گذاشته و در خصوص آن فرد یا کار، حکم هم صادر کرده بودند و از آن بدتر اینکه این قضاوت خود را برای دیگران نیز بازگو کرده بودند. نمونه این رفتار را در زندگی شخصی خودمان هم بسیار داریم. آنجا که با دیدن رفتار دو نفر درباره آنها تصمیم می گیریم و این تفکر را به دیگران نیز می گوییم و در ساخته شدن ذهنیت سایر افراد هم دخیل می شویم.

نمی خواهم ماجرا را بزرگ کنم چرا که قضاوت کردن به خودی خود موضوع بسیار مهم و بزرگی است و می تواند منشأ بسیاری از گناهان دیگر باشد. در همین مثالها شاهد بودیم که مخاطبان چگونه دست به افشاگری، تهمت، غیبت، دروغ و... زدند بدون اینکه حتی خودشان متوجه عمق این موضوع باشند. از سوی دیگر، ائمّه ی معصومین (ع) که شاهد و ناظر تمام اعمال مردم هستند، دست به افشاگری درباره ی آنها نمی زنند. همینطور خداوند متعال که با صفت ستّار العیوب شناخته می شود. حالا چه شده است که خودمان را در جایگاه حق می گذاریم و درباره ی دیگران، دست به قضاوت می زنیم بی آنکه از نیتهای درونی آنها با خبر باشیم؟!

به قول یکی از همین جمله های اینترنتی که شاید کلیشه هم شده باشد:

خداوندا؛ به من بیاموز قبل از آنکه درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم، کمی با کفشهای او راه بروم.

چرا امام حسین(ع) قیام کرد؟

علل و انگیزه ی قیام امام حسین (علیه السلام) از چند نظر قابل بررسی است که در این مبحث به اهم آنها اشاره می گردد:

الف) اطاعت و عبودیت حق

اصولاً باید توجه داشت که علم اولیای الهی به گذشته و اینده ی خود و دیگران، تغییری در زندگی عادی و روزمرّه ی آنها نداده، بلکه مثل سایر مردم تکالیف ظاهری شرعی خود را انجام می دهند. و بنابراین، محور در حرکت ها و تصمیم گیری های آنها در همه ی امورِ خود، انجام وظیفه ی الهی و عبودیت و اطاعت اوست، بدون در نظر گرفتنِ علم خود و اینکه نتیجه ظاهری آن چه خواهد شد، چنانکه خداوند در قرآن کریم خطاب به رسول الله (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«بگو: نماز و طاعت و کلیه ی اعمال من، و حیات و مرگم، همه برای خداوندی است که پروردگار عالمیان است، شریکی برای او نیست و به همین (اخلاص کامل) مرا فرمان داده اند و من اولین کسی هستم که تسلیم امر خدا هستم».(1)

حضرت سید الشهدا (علیه السلام) نیز در پاسخ به بعضی افراد که دلیل حرکتشان را با توجه به شرایط خطرناک موجود، سؤال می کردند، به همین مسأله اشاره می فرمودند، که ذیلاً بعضی از آنها ذکر می گردد:

1. حضرت به عبدالله بن جعفر و یحیی فرمودند:

«رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در خواب دیدم و مرا به آنچه که انجام می دهم امر فرمود ...»(2)

2. و نیز به امّ سلمه فرمود:

«ای مادر، همانا خداوند عزّوجلّ خواسته که مرا کشته شده و سر بریده به ظلم و دشمنی ببیند».(3)

3. در بخشی از خطبه ای که هنگام عزیمت به عراق ایراد نمود، می فرماید:

«خشنودی خداوند، خشنودی ما اهل بیت است».(4)

و در قسمتی از زیارت حضرتش نیز چنین آمده است:

«شهادت می دهم که ... تا فرا رسیدن یقین (یعنی مرگ) خداوند را با اخلاص، عبادت نمودی».(5)

در بعضی از زیارت های دیگر سیدالشهدا (علیه السلام) خطاب به خود حضرت یا مجموع ائمه (علیهم السلام)،(6) و نیز در زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله)(7) نظیر جمله «عَبَدتَ الله ...» و شبیه به آن(8) دیده می شود، که مراد همان مقام عبودیت و بندگی حقّ است که در تمام مراحل زندگی فقط توجه به عمل کردن به خواست پروردگار دارند، و این بالاترین و بارزترین نشانه بندگی آنها، بلکه هر مؤمن واقعی است.

و اصولاً تا انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) بنده ی واقعی نباشند، مقام رسالت و نبوّت و ولایت و امامت به آنان داده نخواهد شد، که:

«وَ اَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ».

و مؤمنین نیز پس از رسیدن به این مقام، سایر مقامات عالیه به آنها عطا خواهد شد. جملة «رِضَا اللهِ رِضَانَا اَهْلَ الْبَیتِ» نیز از آثار عبودیت واقعی است.

ب) امتحان مردم

خداوند بشر را بدون امتحان رها نخواهد کرد. خوبان به واسطه ی این امر به اعلی درجه ی کمال عروج کرده، و بَدان به اَدنی منزلت پستی نزول خواهند نمود.

البتّه امتحان برای کسانی که در رأس خوبی ها قرار دارند و به مقام مخلَصین (به فتح لام) رسیده اند، به معنای آزمایش نیست؛ زیرا آنها از چنین امتحانی خلاص شده اند، بلکه امتحان آنها نظیر سیدالشهدا (علیه السلام) تنها پیاده کردن عبودیت و وصول به مقام «و برای تو در بهشت ها درجات و مقاماتی است که جز با شهادت به آنها نخواهی رسید»(9) است.

در واقع، امتحان برای مؤمنان حرکت به سوی مقام مخلَصین (به فتح لام) است، و برای حضرتش ظهور دادن عبودیت و خصیصه ای است که خداوند برای وی قرار داده، و برای کفّار و تبهکاران نیز ظهور خبث باطنی آنها است.

به هر یک از اقسام امتحان در کلمات آن حضرت و غیر او اشاراتی شده است. به ذکر برخی از آنها می پردازیم:

1. حضرت در کلامشان با گروه های جن فرمودند:

«و اگر من در جای خود بمانم، این قوم هلاک شده به چه چیزی امتحان گردند؟ و با چه چیزی (خوبان از بَدان) جدا شوند؟»(10)

2. و نیز در شب عاشورا، وقتی که گروهی از سواران عمر بن سعد برای پاس دادن، از کنار ایشان عبور می کنند، استشهاد به این ایه ی شریفه می فرمایند:

«خداوند، مؤمنین را در حالی که شما بر آن هستید، رها نمی کند تا اینکه شخص پلید را از شخص پاکیزه جدا فرماید.»(11)

3. در خطبه ی فاطمه صغری (سلام الله علیها) چنین آمده است:

«همانا ما اهل بیتی هستیم که خداوند متعال ما را با شما، و شما را با ما امتحان نمود، و امتحان ما را نیکو قرار داد.»(12)

4. در تفسیر امام (علیه السلام) آمده است:

«امام (علیه السلام) فرمود: و هنگامی که (خداوند)، امام حسین (علیه السلام) و یاران او را با لشگری که آنان را کشتند، امتحان نمود ...».(13)

ج) اتمام حجّت

علّت دیگر قیام آن حضرت، اتمام حجّت بر کسانی بود که نامه نوشتند و از حضرت برای مقابله با امویان یاری خواستند، چنانکه قسمتی از فرمایشات حضرت که به امر اشاره داشت، در فصل دهم گذشت.

د) برداشتن موانع پیشرفت اسلام

در تاریخ عاشورا نوشته اند که حضرت در نبرد نمایانی که بعد از اتمام حجت های بسیار، با آن قوم ظالم و کافر نمود، آن قدر از آن جمعیت کشت که مردم کشتار امیرالمؤمنین (علیه السلام) در جنگ هایشان را فراموش کردند. (از هزار و نصهد و پنجاه نفر تا بیش از ده هزار نفر نقل کرده اند.)(14)

روشن است که این کشتار هرگز برای تسلّی خاطر و شفای دل نبوده است، چون با مقام عصمت و ولایت نمی سازد، بلکه می توان گفت در مرحله اوّل عمل به وظیفه ی عبودیت و بندگی نمودن، و در مرحله دوّم برداشتن خارها و موانع پیشرفت اسلام بوده است، که با دید مقام عصمت و امامت تحقّق آن میسّر است؛ چنانکه حضرت نوح (ع) هنگام نفرین بر قوم خود، به این امر اشاره فرمود:

«و نوح عرض کرد: پروردگارا! احدی از کافران را روی زمین باقی مگذار، زیرا اگر باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز بدکار و فاجر، و کافر سرسخت و معاند از آنان به ظهور نمی رسد».(15)

خاتمه

در پایان، این مبحث را به دو روایت از امام باقر (علیه السلام) که مناسب با موضوع این مبحث است، مزین کرده و توضیح بیشتر را به مباحث دیگر و تأمل خوانندگان محترم واگذار می نماییم:

1. امام باقر (علیه السلام) فرمود:

«اگر در کنار امام حسین (علیه السلام) تمام اهل زمین هم می جنگیدند، همه ی آنها کشته می شدند.»(16)

2. محمد بن مسلم از آن حضرت نقل می کند، که فرمود:

«به خدا قسم، آنچه را (صلح) که حسن بن علی (علیهما السّلام) انجام داد، از آنچه خورشید بر او می تابد، برای این امّت بهتر بود؛ و به خدا قسم، درباره ی او این ایه نازل شده: «ایا نمی نگری (تعجب نمی کنی) به کسانی که به آنان گفته شد: اکنون (از جنگ) دست نگهدارید و نماز بخوانید و زکات دهید»(17) که همانا مراد از آن طاعت امام است؛ ولی جنگ را طلب نمودند، «و هنگامی که جنگ (در خدمت امام حسین برایشان) واجب گشت»،(18) «گفتند: پروردگارا، چرا جنگ را بر ما واجب کردی، چه می شد اگر عمر ما را تا اجل (و هنگام مرگ طبیعی) که نزدیک است، تأخیر می انداختی!»(19) و فرمایش خداوند «پروردگارا، ما را تا اجل نزدیک تأخیر بیانداز تا دعوت تو را اجابت کرده و از پیامبران تو پیروی کنیم.»(20) آنان تأخیر آن را تا زمان قائم (علیه السّلام) خواستند.»(21)

منبع:

ره توشه راهیان نور.

پی نوشت:

1. سوره انعام، ایه 162 و 163.

2. بحارالانوار، ج 44، ص 366. (در ذیل این حدیث، حضرت پس از سؤال کردن آنها از این رؤیا از ذکر آن خودداری می فرمایند).

3. بحارالانوار، ج 44، ص 331.

4. بحارالانوار، ج 44، ص 367.

5. کامل الزیارات، ص 207، باب 79، زیارت 5.

6. کامل الزیارات، ص 202، زیارت 3.

7. کامل الزیارات، ص 15.

8. کامل الزیارات، ص 197، زیارت اوّل و نیز ص 199، زیارت دوم، و نیز ص 202، زیارت سوم.

9. بحارالانوار، ج 44، ص 328.

10. بحارالانوار، ج 44، ص 331.

11. بحارالانوار، ج 45، ص 3.

12. ذریعه النجاه، ص 172.

13. بحارالانوار، ج 45، ص 90، روایت 29.

14. ذریعه النجاه، ص 135 و 136.

15. سوره نوح، ایه 26 و 27.

16. بحارالانوار، ج 44، ص 218، روایت 4.

17. سوره نساء، ایه 77.

18. سوره نساء، ایه 77.

19. سوره نساء، ایه 77.

20. سوره ابراهیم، ایه 44. و صدر ایه این چنین است: «بترسان مردم را از روزی که عذاب و کیفر آنان فرا می رسد، و کسانی که ظلم کردند، می گویند: پروردگارا ...».

21. بحارالانوار، ج 44، ص 217، روایت 2.

راه و چاه بزرگداشت محرم

پارچه ی مشکی بردار و عزاخانه ی دلت را تا آنجا که جا دارد، سیاه پوش کن.
رخت عزا بر تن کن و بگذار اندوه دلت، رخ بتاباند.منبع عکس: haramphoto.blogfa.com
تکیه ای علم کن و کتیبه هایی برای عزا بر در و دیوارش بکوب.

زیر لب شعر محتشم بخوان.
لذت های زندگی را کنار بگذار و خور و خواب را کم کن.

عاشورا بخوان و بگو بابی انت و امی، پدر و مادرم به فدایت؛ اما این بار عمیق تر از هر زمان دیگری به گفته ات فکر کن، پای عمل که برسی حاضری جان عزیزترین کسانت را در راه او تقدیم کنی؟ جان خودت را چه طور؟

خداوند خودش می فرماید: بگو اگر پدران و پسران خود را بیش از خدا و رسولش و جهاد در راه او دوست دارید، منتظر باشید تا خداوند مطلب مورد نظر خود را انجام داده (و شما پشیمان و زیانکار شوید).

اگر این روزها در جرگه دوستان محزون آل محمد(ص) هستی، این را بدان که برای حسین(ع) کارهای دیگری هم هست که باید انجام داد:
1.     این روزها باید مقدارى از لذائذ زندگى را که از خوردن و نوشیدن و حتى خوابیدن و گفتن بدست مى آید ترک کنی و مانند کسى باشی که پدر یا فرزند خود را از دست داده است.

2.      دعاى اول ماه را بخوان تا حاجاتت برآورده شود ودور از هر آفت دینی و دنیایی در نهایت سلامتى باشی.

3.     در دهه اول ، هر روز امام حسین (علیه السلام ) را با زیارت عاشورا زیارت نمایی و مراسم عزا بر پا کنی و یا اگر نمی توانی در سایر مراسم های عزا شرکت کنی.

4.     روز سوم را روزه بگیر، در روایت آمده است : حضرت یوسف (علیه السلام ) در این روز از چاه خارج شد. و اگر کسى این روز را روزه بگیرد، خداوند مشکل او را برطرف نموده و سختیها را بر او آسان مى نماید.

5.     در روایت آمده است: : مستحب است تمام ماه را روزه بگیرید. و در مورد روزه روز تاسوعا و عاشورا روایت مخصوص داریم اما احتیاط این است که روز عاشورا را روزه نگیرد ولى از خوردن و آشامیدن تا عصر خوددارى نماید و آنگاه چیزى بخورد یا بیاشامد بجهت این که امام حسین (علیه السلام ) و یاران حضرت در عصر از غصه هاى این دنیاى پست رهایى یافتند و در هنگام عصر سعادتمند شده و به مطلوب خود که عبارت بود از دیدار خداوند بزرگ ، رسیدند. و شاید بهمین جهت است که دوستان عزادار آن حضرت (علیه السلام ) در عصر این روز غم و غصه آنها کاهش پیدا کرده و از بین مى رود.

6.     باید در روز تاسوعا، عاشورا و شب یازدهم نان خالى بخوری و در روز عاشورا، تا عصر خوردن ، آشامیدن و حتى سخن گفتن - مگر آن که لازم باشد - و دیدار با برادران دینى را ترک کنی و آن روز را روز گریه و اندوه خود قرار دهی.

7.     همدردی و مواسات با امام حسین(ع) که برای دوری از هلاکت پیروانش و برای رهایی آنان از تشنگی در قیامت و نوشیدن از ظرفی که با مشک مهر شده، خود و عزیزانش را فدا کرد.

از سر صدق و با نهایت خلوص بگو: ای کاش، بجاى تو تمام این بلاها بر سر من آمده و فداى تو مى شدم! کاش خویشان و فرزندان من بجاى خویشان و فرزندان تو کشته و اسیر مى شدند! کاش تیر حرمله - که لعنت خدا بر او باد - سر شیرخوار مرا مى برید! کاش فرزندم ، على بجاى فرزند تو قطعه قطعه مى شد! کاش جگر من از شدت تشنگى تکه تکه مى شد! کاش از شدت تشنگى دنیا بر چشمم تیره و تار مى شد! کاش من درد این جراحتها را تحمل مى نمودم ! کاش آن تیر به گلوى من مى نشست ! و جان مرا مى گرفت ! کاش خانواده و خواهران و دختران من در ذلت اسارت افتاده و آنها را مانند کنیزان در شهرها گردانده ولى خویشان تو در خوارى و ذلت نمى افتادند! کاش وارد آتش شده و شکنجه مى شدم ولى این مصیبتها به شما وارد نمى شد.

اگر این سخنان را صادقانه بگویى، تو را پذیرفته و بخاطر دوستی راستین با بزرگوارترین سادات تو را در جایگاه راستگویان با آنان همنشین مى گرداند. ولى جدا از فریبکارى با این سخنان بپرهیز زیرا ممکن است وقتى مى گویى: حاضرم این بلاها را بجاى امام (علیه السلام ) تحمل نمایم، اما به راستی توان یک صدم آن را هم نداری و در این صورت بجاى این که به جایگاه صدق و درجه صدیقین برسى به ذلت دروغ و پایینترین درجات منافقین مى رسى. پس فقط بگو: کاش با تو بوده، در مقابل تو کشته شده و به سعادت بزرگى مى رسیدم.

8.     شب عاشورا تا صبح پیش قبر امام حسین (ع) بمان. شیخ صدوق و شیخ طوسى از معصوم (علیه السلام ) روایت نموده اند که: کسى که در شب عاشورا، امام حسین (علیه السلام ) را زیارت نماید و تا صبح در کنار قبر او بماند، خداوند در روز قیامت او را برمى انگیزد در حالیکه آغشته بخون امام حسین(ع) بوده یا خداوند را در روز قیامت دیدار مى کند در حالیکه آغشته بخون خود مى باشد.

و در آخر روز عاشورا زیارت تسلیت را بخوان و روز عاشورا را با توسلى کامل به حمایت کننده و پناه آن روز که  معصومین (ع) مى باشند به پایان برسان و در توسل، اصلاح حال و پذیرش ‍ عزادارى را بخواه و از کوتاهى خود معذرت بخواه.

منبع: المراقبات، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، باب مراقبات ماه محرم