درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

چگونه و با چه کسی ازدواج کنیم

یکی از دستورات دین نورانی اسلام، ازدواج و تشکیل کانون گرم خانواده است که باعث رشد و بالندگی مادی و معنوی هر فرد می‌شود. 

 

ازدواج به هنگام و بصیرت کافی در انتخاب شریک زندگی همواره مورد تاکید و سفارش پیامبر و ائمه اطهار (ع) بوده و این خصیصه جامعه اسلامی را از دیگر جوامعی که لودگی و رذایل اخلاقی در آنها موج می‌زند، متمایز کرده است.

سفارشات ائمه اطهار(ع) پیرامون اهمیت این سنت حسنه و شرایط تشکیل خانواده را در ذیل مرور می‌کنیم.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

ما بُنِىَ بِناءٌ فِى الاِسلامِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ تَعالى مِنَ التَّزویجِ؛

هیچ بنایى در اسلام بر پا نشد که نزد خداوند متعال دوست داشتنى‏تر از ازدواج باشد.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

مَن أحَبَّ اَن یَلقَى اللّه طاهِرا مُطَهَّرا فَلیَلقَهُ بِزَوجَةٍ؛

هرکس‏دوست‏داردخداوندراپاک‏وپاکیزه‏دیدارکند،بایدازدواج‏نماید.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

مَنْ تَرَکَ التَّزْویجَ مَخافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَد اَساءَ ظَنَّهُ بِاللّه  عَزَّوَجَلَّ اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ؛

هر کس از ترس فقر ازدواج نکند به خداوند بد گمان شده است  زیرا خداوند مى‏فرماید: اگر تهیدست باشند، خداوند آنان را از فضل خود، بى نیاز

مى‏کند.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

خَیْرُ النِّکاحِ اَیْسَرُهُ؛

بهترین ازدواج آن است که آسان‏تر انجام شود.

امام صادق علیه‏السلام :

تَزَوَّجوا فِى الحِجرِ الصّالِح فَاِنَّ العِرقَ دَسّاسٌ؛

با خانواده خوب و شایسته‏ وصلت‏ کنید،زیرا اصل‏ ونصب‏ تأثیردارد.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

زَوِّجوا اَیاماکُم فَاِنَّ اللّه یُحْسِنُ لَهُمْ فى اَخْلاقِهِم وَیوسِعُ لَهُم  فى اَرزاقِهِم وَیَزیدُهُم فى مُرُوّاتِهِم؛

بى‏همسران خود را همسر دهید که خداوند اخلاق ایشان را نیکو  مى‏ کند و روزیشان را افزایش داده و بر مروّت آنها مى‏ افزاید.

رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

إیّاکُم وَخَضراءَ الدَّمَنِ قیلَ یا رَسُولَ اللّه‏ ما خَضْراءُ الدَّمَنِ قالَ: اَلمَرْأَةُ الحَسْناءُ فى مَنْبَتِ السّوءِ؛

از سبزه در زباله‏دانى دورى کنید! گفتند: اى رسول خدا سبزه  در زباله‏دانى چیست؟ فرمودند: زن زیبا در خانواده بد.

رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

مَنْ زَوَّجَ کَریمَتَهُ مِن فاسِقٍ فَقَد قَطَعَ رَحِمَهُ؛

هر کس دختر گرامیش را به ازدواج مردى گنه‏کار درآورد در  حقیقت نسل خود را ضایع کرده است.

امام حسن علیه‏السلام :

زَوِّجْها مِنْ رَجُلٍ تَقىٍّ فَاِنَّهُ اِنْ اَحَبَّها اَکْرَمَها وَاِنْ  اَبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها؛

دخترت را به ازدواج مردى با تقوا درآور زیرا اگر دخترت را دوست بدارد، گرامیش مى‏ دارد و اگر دوستش نداشته باشد به او ظلم نمى‏ کند.

امام صادق علیه‏السلام :


اِذا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ المَرْاَةَ لِما لِها اَوْ جَمالِها لَمْ یُرْزَقْ ذلِکَ فَاِنْ تَزَوَّجَها لِدینِها رَزَقَهُ اللّه‏ عَزَّوَجَلَّ جَمالَها وَمالَها؛

اگر مردى با زنى به خاطر ثروت یا زیبایى ازدواج کند، آن را  بدست نمى‏آورد و اگر به خاطر دینش با او ازدواج نماید، خداوند زیبایى و ثروت او را  نیز نصیبش مى‏گرداند.

منابع:

1.من‏ لایحضره‏الفقیه ۳/۳۸۳/۴۳۴۳     
۲. وسایل‏ الشیعه ۲۰/۱۸/۲۴۹۱۲     
۳. کافى ۵/۳۳۰/۵
۴. نهج الفصاحه ح‏۱۵۰۷    
۵. مکارم الاخلاق ص ۱۹۷
۶. بحارالأنوار ۱۰۳/۲۲۲/۳۸  
۷. کافى ۵/۳۳۲/۴
۸. مکارم الاخلاق ص ۲۰۴  
۹. مکارم الاخلاق ص ۲۰۴  
۱۰.من‏لایحضره الفقیه ۳/۳۹۲

حفظ جان شیعیان با صلح امام حسن علیه السلام

امام حسن (ع) بنا به وظیفه انسانی و ایمانی خویش، تا آخر عمر شریفش به این پیمان صلح پایبند ماند و از آن تخطی نکرد، ولی معاویه با ترفندهای گوناگون، بار‌ها آن را نقض و خباثت باطنی خویش را بر همگان آشکار کرد.

 

به بهانه ۲۵ ربیع‌الاول، مصادف با سالروز صلح امام حسن مجتبی (ع) در سال ۴۱ هجری قمری است.


تبیین اسلام ناب از اهداف صلح امام حسن علیه السلام

از اهداف مهم امام حسن علیه السلام در پذیرش صلح، این بود که امکان تبیین اسلام واقعی برایش فراهم ‌شود چرا که می دید خلفا اسلام را دستخوش تحریف جدی کرده‌اند و این دین الهی نیاز به پالایش دارد.

امام حسن علیه السلام هر روز پس از نماز صبح در مسجد الرسول می‌نشست و احکام دین را برای مردم بیان می‌فرمود، با مخالفینش به مناظره می‌نشست و همه را با بیان قاطع خود مغلوب می‌کرد.
از او روایت شده است که فرمود:« من با معاویه صلح کردم تا انسان نیکوکار در آرامش باشد و از شر انسان فاجر در امان و آسایش بماند.»


افشای چهره واقعی معاویه پس از صلح امام حسن علیه السلام

نه اهل مدینه و نه اهل کوفه، پایتخت جهان اسلام در زمان امارت علی علیه السلام ، هیچکدام هویت واقعی معاویه را نمی‌شناختند. بهترین دلیل این ادعا ماجرای قرآن بر سر نیزه کردن سپاه معاویه است. ساعاتی بیشتر به پیروزی لشگر عراق بر لشگر شام باقی نمانده بود و به دست عمروعاص، قرآن‌های زیادی بر سرنیزه‌ها رفت. لشگر شام، سپاه امام علی علیه السلام را دعوت به عمل به قرآن کردند، و علی علیه السلام هر چه به کوفیان گفت معاویه را به قرآن اعتقادی نیست و او تنها در پی ریاست و حکومت است، باور نکردند.
اما این باور سرانجام با عملکرد فرزندش، امام حسن علیه السلام، پس از صلحش با معاویه در دل مردم نفوذ کرد.
معاویه پس از صلح در همان لشگرگاه کوفیان در نخیله (نزدیک کوفه) در خطبه‌های نماز جمعه گفت:«من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج کنید و زکات دهید. شما خود این کارها را خواهید کرد. بلکه با شما جنگیدم تا بر شما حکومت کنم، و این را خدا به من عنایت کرد، اگر چه شما ناراضی بودید.»
او در این سخنان صریحا گفت «من کاری به نماز و روزه‌ی مردم ندارم و فقط در پی حکومت‌کردن هستم.»


اختیار امام حسن علیه السلام در استفاده از بیت المال در زمان صلح


در مفاد صلحنامه امام حسن علیه السلام با معاویه چنین آمده است که حسن هر ساله 5 میلیون درهم از بیت المال کوفه بردارد و به سبب آنها قرض های خود را پرداخت کند. امام علیه السلام با قراردادن این شرط چند هدف داشت:
1) تأمین بخشی از هزینه های جاری برای کسانی که به عنوان خلیفه واقعی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او مراجعه می‌کردند.
2) اثبات حقانیت خلافت خود؛ زیرا روشن است که همه‌ی مردم در دریافت بیت المال مساوی هستند و جز امام، آن هم برای مصارف لازم، هیچ‌کس حق ندارد بیشتر برداشت کند.
3) تسهیل جذب سرمایه‌های مردمی بدون واهمه. زیرا مردمی که می‌دیدند خود معاویه قبول کرده است که سالانه 5 میلیون درهم (که درآن زمان مبلغ زیادی بوده است) به امام حسن علیه السلام بپردازد، به راحتی اموال خود را به امام می دادند.
4) حفظ جان و مال کوفیان که اکثرا شیعیان علی علیه السلام بودند؛ زیرا کوفیان گمان می‌کردند خراجشان به دست امام می‌رسد و نه به دست معاویه؛ و لذا از پرداخت خودداری نمی‌کردند و به این وسیله بهانه‌ ای برای انتقامجوئی بیشتر معاویه باقی نمی‌ماند.


پرسش امام حسین علیه السلام درباره صلح امام حسن علیه السلام با معاویه


هنگامی که جنگ امام حسن علیه السلام با معاویه به صلح انجامید، حسین علیه السلام گریه کنان به حضور برادر رفت و خندان باز گشت.
غلامانش پرسیدند:«جریان از چه قرار بود؟»
حسین علیه السلام پاسخ داد:
شگفت است که من به حضور برادرم رسیدم و از او پرسیدم:«چه چیزی موجب شد که خلافت را به معاویه واگذار کنید؟»
و او فرمود:«همان چیزی که در گذشته، پدرت، علی بن ابی طالب علیه السلام، را بر آن داشت که خلافت را واگذارد.» (1)


عملکرد امام حسن علیه السلام پس از صلح


امام حسن علیه السلام پس از صلح تلاش نمود اهداف خود را از صلح به پیش ببرد: بازسازی نیروهای خسته و وازده و تبیین و آموزش اسلام حقیقی (1) که از دوره خلفا دستخوش تفسیرهای ناروا شده بود، از مهم‌ترین نتایجی است که امام علیه السلام از صلح با معاویه به دست آورد.

بهترین دلیل موفقیت امام حسن علیه السلام در پیشبرد اهدافش این بود که معاویه در صدد کشتن او برآمد و توسط همسرش، جعده ، او را به شهادت رساند.
و دلیل دیگر اینکه امام حسین علیه السلام نیز به مدت ده سال این صلح را ادامه داد و از نتایج مثبتش بهره‌مند ماند. امام حسین علیه السلام در این مدت کوشید ذهن یاران خود را درباره صلح و اهداف آن روشن کند و شایعه‌های دشمن درباره آن را خنثی نماید.

1-درباره تلاش امام حسن برای آموزش حقایق اسلام ناب، در تاریخ چنین آمده است:
حسن بن علی علیه السلام در مدینه هر روز پس از نماز صبح تا مقداری از آفتاب‌‌گذشته در مسجد الرسول می‌نشست و احکام دین را برای مردم بیان می‌کرد، با مخالفینش به مناظره می‌پرداخت و با بیان قاطع خود بر همه آنها پیروز می‌شد.


متن صلحنامه امام حسن علیه السلام و معاویه

مواد صلح‌نامه میان امام حسن علیه السلام و معاویه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم


حسن بن علی بن ابیطالب با معاویه بن ابی سفیان صلح کرد که حسن متعرض معاویه نگردد به شرط آنکه او در میان مردم به کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و خلفای شایسته عمل کند به شرط آنکه پس از خود هیچکس را برای امر خلافت تعیین ننماید و مردم مسلمان، خود با شورا خلیفه تعیین کنند؛ و شرط کرد که مردم در هر کجای عالم که باشند از شام و عراق و حجاز و یمن از شر او ایمن باشند و جان و مال و زنان و اولاد شیعیان علی بن ابیطالب از معاویه در امام بماند. و نیز بر معاویه شرط شد که برای حسن بن علی و برادرش حسین و سایر اهل بیت و خویشان رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم مکری نیندیشد و آشکار و پنهان ضرری به ایشان نرساند و هیچ‌کس از ایشان را در هیچ کجای زمین نترساند؛ و شرط شد که دیگر علی را در قنوت نماز لعن نکنند چنان‌که تاکنون می‌کردند. خدا و رسولش بر این صلح‌نامه گواه گرفته شدند و عبدالله بن الحارث و عمرو بن ابی سلمه و عبدالله بن عامر و عبدالرحمن بن سمره بر آن شهادت دادند.»

در بعضی از منابع تاریخی، این مفاد هم در صلحنامه ذکر شده است:

خلافت پس از معاویه برای حسن و سپس برای حسین باشد.
حسن مجبور نباشد معاویه را امیرالمومنین بنامد.
معاویه هر سال دومیلیون درهم برای حسن علیه السلام بفرستد.
حسن هر سال 5 میلیون درهم از بیت المال کوفه بردارد تا آن را برای کمک به شیعیان وفقرای شیعه به مصرف برسانند.
معاویه برای بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین از سپاه علی علیه السلام یک میلیون درهم از خراج و مالیات زمین‌ها و دارابگرد خرج کند. (2)


شرایط زمینه ساز صلح امام حسن علیه السلام

اصلی‌ترین دلیل صلح امام حسن علیه السلام این بود که در شرایط مخصوص آن زمان، دست‌زدن به جنگی خونین مساوی بود با شکست مطلق؛ در حالی که صلح، به پیروزی طولانی نهایی و پایدار جبهه‌ی حق می‌انجامید. برای روشن شدن این موضوع، توضیح مطالب زیر ضروری است:

-- روحیه سست سپاه امام حسن علیه السلام
-- لشگرکشی ناموفق امام حسن علیه السلام
-- صلح امام مجتبی علیه السلام برای حفاظت از شیعیان


هدف امام حسن علیه السلام از صلح با معاویه


حضرت امام حسن علیه السلام در صلح با معاویه اهداف زیر را دنبال می‌فرمود:

1) حفظ جان شیعیان با صلح امام حسن علیه السلام
2) افشای چهره واقعی معاویه پس از صلح امام حسن علیه السلام
3) تبیین اسلام ناب از اهداف صلح امام حسن علیه السلام


طرفداران سپاهیان امام حسین علیه السلام از صلح با معاویه


پس از آنکه برخی از سران لشگر کوفه به معاویه پیوستند و برخی دیگر به معاویه نامه فرستادند که اگر می‌خواهی، حسن را دست‌بسته به تو تحویل می‌دهیم، معاویه نامه‌ای به امام حسن علیه السلام فرستاد و او را دعوت به صلح کرد. از طرفی شایعه صلح را هم قبل از تحقق آن بر سر زبان‌ها انداخت.
امام در ابتدا نپذیرفت و خطاب به سپاه خود فرمود: « معاویه ما را به کاری (صلح) دعوت کرده است که در آن نه عزت و سربلندی است و نه انصاف. اگر شما عاشق شهادتید دعوتش را رد می‌کنیم و با برق شمشیرها پاسخش را می‌دهیم ولی اگر زندگی دنیا را می‌پسندید، دعوتش را می‌پذیریم.»
ناگهان تمام لشگریان صدا زدند:« زندگی، زندگی»

برای همین امام ناگزیر شد صلح کند. خود او بعدها در جایی دیگر فرمود:« من فقط به این دلیل خلافت را به معاویه واگذار کردم که هیچ یار و یاوری نیافتم. اگر یاور می‌یافتم، شبانه روز با او می‌جنگیدم ولی کوفیان را آزمودم و دیدم وفا ندارند. خودشان می‌گویند قلب‌هایمان با شماست ولی شمشیرهایشان بر علیه ما است.»
بنابراین معاویه نامه‌ای سفیدامضا فرستاد و پیغام داد با هر شرایطی که امام حسن بگوید، صلح را می‌پذیرد.
امام علیه السلام نیز که صلاح امت اسلام و شیعه را در صلح دید، به صلح تن داد.

________________

(1) بحار الانوار، ج 44، ص 57.

(2) والامانه و السیاسه ج 184

احکام دست دادن به زن مسلمان و کافر "آیت الله سیستانی"

حضرت آیت‌الله سید علی سیستانی از مراجع عظام تقلید شیعه در پاسخ به چند سئوال از مقلدان خود، احکام دست دادن زن و مرد مسلمان و نیز اهل کتاب و کافر را تشریح کرده‌اند.

 

 

متن سوالات و پاسخ این مرجع تقلید به شرح ذیل است

*آیا دست دادن از روى اجبار با زن غیر مسلمان خارجى و بدون قصد لذت ایراد دارد یا خیر در حالى که هیچ لذتى به وجود نیاید ؟

با وجود حاجب مثل دستکش مانعى ندارد .

*چنانچه دست مرطوب باشد مى توان با کافر یا اهل کتاب دست داد ؟

اگر یقین کردید نجس است یا آن شخص کافر غیر کتابى است براى نماز دست خود را بشویید .

*حکم دست دادن با زن نامحرم در صورتیکه امتناع کردن موجب بروز ناراحتی و یا قطع رابطه فامیلی گردد و یا اعتراض والدین را به همراه داشته باشد ؟

دست دادن با نامحرم جایز نیست و اگر حائلی باشد مانعی ندارد .

*دخترم برای رشته پزشکی مجبور به دست دادن به مرد نا محرم است آیا اشکال دارد؟

جایز نیست مگر به حد ضرورت برسد.

* آیا دست دادن با زنان کافر فى ذاته حرام است؟

حرام است.

*در کشورهای اروپایی دست دادن به عنوان سلام و درود مطرح است گاهی ترک آن کار به محرومیت و اخراج از کارخانه و مدرسه و امثال آن می کشد، آیا یک مرد و یا یک زن مسلمان می تواند در چنین حالات استثنایی دست بدهد؟

اگر با پوشیدن دستکش و امثال آن نمی شود از آن مشکل رهایی یافت جایز است مرد و یا زن مسلمان با دیگری مصافحه کند آنجا که ترک چنان کاری موجب ضرر و زیان طاقت فرسا می شود.

منبع حوزه

پنج کاری که انسان را به چراغ خدا نزدیک می‌کند

امام صادق علیه‌السلام در حدیثی ارزشمند، بردباری را چراغ خدا توصیف و انجام کامل پنج کار را لازمه رسیدن به بردباری دانسته‌اند.

 

امام جعفر صادق علیه‌السلام فرمودند:‌ بردبارى چراغ خداست... پنج چیز است که بردبارى مى‌طلبد: شخص عزیز باشد و خوار شود، راستگو باشد و نسبت ناروا داده شود، به حق دعوت کند و سبکش بشمارند، بى گناه باشد و اذیت شود، و حق‌طلبى کند و با او مخالفت کنند، اگر در هر پنج مورد، به حق رفتار کنى، بردبار هستى... .


متن حدیث:

اَلحِلمُ سِراجُ اللّه ... وَ الحِلمُ یَدورُ عَلى خَمسَةِ أَوجُهٍ: أَن یَکونَ عَزیزا فَیَذِلَّ أَو یَکونَ صادِقا فَیُتَّهَمَ أَو یَدعُوَ إِلَى الحَقِّ فَیُستَخَفَّ بِهِ أَو أَن یُؤذى بِلا جُرمٍ أَو أَن یُطالِبَ بِالحَقِّ وَیُخالِفوهُ فیهِ، فَإِن آتَیتَ کُلاًّ مِنها حَقَّهُ فَقَد آصَبتُ ... ؛


«بحارالأنوار، جلد 68، صفحه 422»


فروپاشی بنیان خانواده در غرب یا ایران؟

صبح پنجم بهمن(شنبه)، در رادیو جوان یکی از کسانی که با عنوان "استاد حوزه و دانشگاه" معرفی شد، می گفت -و چند بار هم تکرار کرد- که نظام خانواده در غرب دچار از هم گسیختگی شده است ولی خوشبختانه در ایران، از هم گسیخته نیست. (نقل به مضمون)



واقعیت مطلب این است که خانواده در غرب ، همانند دهه های گذشته ، جایگاه مستحکم و سابق خود را ندارد و این، حتی نگرانی اندیشمندان غربی را هم برانگیخته است. زندگی مشترک یک رئیس جمهور با کسی جز همسرش ، چیزی است که در دهه های نه چندان دور ، کسی در غرب تصورش را هم نمی کرد ولی اینک رئیس جمهور فرانسه به جای همسر، با شریک جنسی اش زندگی می کند که البته اخیراً کاشف به عمل آمد که به او نیز خیانت کرده و با یک هنرپیشه رابطه داشته است!

اما نکته ای که به ما مربوط می شود چیست؟ گیریم که در فرانسه و آلمان و اسپانیا و آمریکا و ... خانواده ها مضمحل شده اند و فرض کنیم که آن جوامع غرق در منجلاب فساد و تباهی اند ؛ آیا استناد به این که آنها مشکل دارند و اغراق در این خصوص ، می تواند نافی مشکلات بسیار بزرگ خود ما باشد؟

به عنوان مثال، طلاق یکی از شاخصه هایی است که می توان با استناد به آن، وضعیت کلی خانواده در کشورها را سنجید.
به همین منظور ، سه کشور اصلی اروپا که به تروئیکای اروپا معروف هستند را در نظر می گیریم. فرانسه، حدود 66 میلیون نفر جمعیت دارد و در سال گذشته ، حدود 133 هزار طلاق در آن به ثبت رسید.

در آلمان 82 میلیونی، حدود 190 هزار طلاق به وقوع پیوسته است. انگلیس 60 میلیونی هم 144 هزار طلاق در سال دارد و ... . قطعاً این ها ، آمارهای بالایی هستند و وضعیت نیز "تکان دهنده" است اما بد نیست بدانید که در ایران خودمان هم آمار ، کما بیش با این کشورها -با اندکی بالا و پایین- مشابه و "تکان دهنده" است به گونه ای که در ایران 77 میلیونی ، سال گذشته 150هزار و 324 طلاق به وقوع پیوسته است.

همان طور که می بینید، به نسبت جمعیت ، ایران و سه کشور اصلی اروپا تفاوت چندان معنی داری در میزان طلاق با یکدیگر ندارند و خانواده های ایرانی، همانند خانواده های اروپایی در معرض فروپاشی اند.

شاید گفته شود که تعداد ازدواج در غرب پایین آمده ، یا خیلی ها در غرب به صورت روابط خارج از ازدواج با یکدیگر زندگی می کنند و لذا جدایی آنها ثبت نمی شود و نظایر این ها.
این ها ، البته سخنان درستی هستند ولی مگر در همین ایران خودمان ، آمار ازدواج افولی نیست؟ یا در سال های اخیر ، روابط خارج از ازدواج رو به رشد نبوده است؟

وانگهی ما در این بحث، درباره شاخص طلاق صحبت می کنیم که مربوط به خانواده های رسمی است و همان گونه که می بینید، هم به صورت مطلق و هم به صورت نسبی - بر مبنای تعداد جمعیت - آمار طلاق در ایران، نزدیک است به کشورهای اروپایی که جمعیتی نزدیک به ایران دارند.

جالب این که در سال های اخیر ، در برخی کشورهای غربی از جمله فرانسه طلاق روند نزولی دارد به طوری که تعداد طلاق ها در سال 2005 در فرانسه ، بیش از 155 هزار مورد بود ، در سال 2006 این رقم به 139 هزار کاهش یافته و نهایتاً به 133 هزار مورد در سال رسیده است.

اما در ایران برخلاف فرانسه ، طی سال های اخیر ، آمار طلاق رو به رشد بوده است؛ ببینید:

سال85 : 94039 طلاق
سال 86: 99852
سال 87: 110510
سال 88: 125747
سال 89: 137200
سال 90: 142841
سال 91: 150324
اگر اوضاع همین طور پیش برود ، بعید نیست به زودی از اروپایی ها هم سبقت بگیریم و عبرتی برای آنان شویم!

همچنین این را هم باید در نظر بگیریم که طلاق در ایران ، هم محدودیت های قانونی دارد و هم موانع عرفی. به همین دلیل است که خیلی ها موفق به جدایی نمی شوند (مانند زنانی که می خواهند از شوهرانشان جدا شوند ولی نمی توانند) و بسیاری هم به دلیل فضای فرهنگی جدا نمی شوند و ترجیح می دهند بسوزند و بسازند (مانند بسیاری از خانواده های سنتی به ویژه در مناطق روستایی).

بنابراین اگر در ایران هم ، از این موانع کاسته شود بعید نیست آمار طلاق از اروپا هم بیشتر شود چه آن که طلاق در غرب با موانع کمتر قانونی و فرهنگی مواجه است.
حال بگذریم از طلاق های عاطفی که قابلیت ثبت ندارند و این پدیده در ایران بیداد می کند.

مخلص کلام این که باید از بالیدن به خود فارغ شویم، فحش دادن به غرب هر چند می تواند برای برخی افراد تسکین بخش باشد و دلشان را خوش کند که آنها دارند فرو می پاشند، اما دردی از ما دوا نمی کند و تنها باعث می شود انرژی و نیرویی که باید صرف شناسایی و حل مشکلات خودمان کنیم، در پرداختن به نقاط ضعف غرب و بزرگنمایی آنها هدر دهیم.

این که بنیان های خانواده در غرب فرو می ریزد یا خیر ، اصولاً به خود آنها مربوط است ؛ آنچه باید دغدغه ما باشد این که بی هیچ تعارفی باید بپذیریم که بنیان های خانواده در ایران به شدت در حال فروپاشی است.

بنابراین بهتر است کسانی که این سو و آن سو به عنوان استادان حوزه و دانشگاه معرفی می شوند به جای تکرار عبارت نخ نما شده "فروپاشی بنیان خانواده در غرب" به عبارت " فروپاشی بنیان خانواده در ایران" ، بیندیشند و از آن علمی که به استنادش "استاد" خوانده می شوند برای حل مشکلات خودمان استفاه کنند و الا تکرار مکررات هنری نیست که بدان افتخار کرد.


منبع: عصر ایران: http://www.asriran.com/fa/news/315266/فروپاشی-بنیان-خانواده-ها-در-غرب-یا-ایران