درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

ولادت شکوفه ، ولادت شماست ، ابا المهدی(عج)

Click for larger version

چشم ها بسته بود

لبها بسته؛
دست ها سردرگم،
گامها، بی مقصد؛ فریاد بی صدا
نور ، کنج غم خانه ی بی پنجره، زندانی.
در همین اوضاع،
در یک گوشه ی سرسبز زمین...
درخت ریشه دار امامت، آرام، بی هیاهو، در سکوت، شکوفه داد.
و هیچ کس در این میان، شکوفه ی سفید نو شکفته را درک نکرد
و هیچ کس تبریک نگفت به درخت...
و هیچ کس نفهمید،
این شکوفه

چه شوقی، در دل درخت انداخت.


و هیچ کس نفهمید این شکوفه روی این درخت، افتخار زمین است.
هیچ کس نفهمید شکوفه چه وقت آمد؟ چه کرد؟ چه گفت؟
و هیچ کس نفهمید روزی همین شکوفه،
می شکفد،
سیب می شود،
می رسد،
می افتد،
درخت می شود
شکوفه  امید می دهد،
و این شکوفه ی امید ، امید همه می شود
و این امید، جهان را از وجود تبرها پاک می کند
اما هیچ کس نفهمید
هیچ کس ندید
چشم ها بسته بود
لبها بسته؛
دست ها سردرگم،
گامها، بی مقصد.

با دعای فرج، شهیدیم!

مَثَل ما وقتی که برای فرج دعا می کنیم، مَثل مردانی است که در صدر اسلام، وقتی که اسلام، نامِ ناآشنا و غریبی بود، برای مردی که هنوز چهره ی تابنده اش را همه کس نشناخته بودند، آستین بالا زدند؛ شمشیر به دست گرفتند و دوشادوش او جنگیدند. مَثل ما وقتی که برای فرج دعا می کنیم و انتظار مردی را می کشیم که نامش غریب و راهش، کم رهرو است، مانند شمشیر زدن در کنار خاتم پیامبران، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) است. باور کنید که این مثال از آن مثالهای ادبیاتی نیست! این مثال عین حدیث است!

امام محمّد باقر(ع) فرمودند: «آن‏ که از شما، این امر را شناخته و منتظر آن باشد و خوبی را در آن ببیند، به خدا قسم مانند کسی است که در رکاب قائم آل محمّد -علیهم السلام- با شمشیر خود جهاد کرده باشد.» سپس فرمودند: «بلکه واللَّه مثل کسی است که در خدمت رسول خدا (ص) با شمشیرش جهاد کرده باشد»، و بار سوم فرمودند: «بلکه به خدا قسم همچون کسی است که در خیمه ی رسول خدا (ص) شهید شده باشد.» (1)

دعا کردن، یکی از بهترین نشانه های انسان منتظر است. معلوم است که کسی که صمٌّ بکم (کر و لال) بنشیند و به در و دیوار نگاه کند و هیچ دستی – نه برای دعا و نه برای عمل به خیر- تکان ندهد، منتظر نیست؛ علّاف است! این حدیث هم برای علافان نیست؛ برای منتظران است!

البته این به این معنا هم نیست که کسی که دعا لقلقه ی زبانش شده و اعمالش همواره موجب رنجش حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) می شود، مشمول این حدیث است. شرط تحقق شهادت در راه رسول خدا(ص) در آخرالزمان، بر طبق حدیث «آگاهی از امر [امامت]» و «انتظار آگاهانه» است. (2)

ابوحمزه ثمالی، نقل می کند: به حضرت صادق‏(ع) عرضه داشتم: «فدایت شوم! سنّم بالا رفته و استخوانم سست گشته و مرگم نزدیک شده است و می ‏ترسم پیش از آن‏که این امر [حکومت شما] را دریابم مرگم فرا رسد.» فرمودند: «ای ابوحمزه! هرکه به ما ایمان آورد و حدیث ما را تصدیق کرد، و به انتظار دوران ما نشست مانند کسی است که زیر پرچم قائم‏ (ع) کشته شود؛ بلکه به خدا سوگند! زیر پرچم رسول خدا(ص) [به شهادت رسد].» (3)
اگر تا امروز باور نکردید که راه شهادت همیشه باز است، امروز باور کنید. منتظران، شهیدند...
 
پی نوشت:
1. مجمع البیان: 238:9؛ به نقل از موسوی اصفهانی، محمّد تقی، مکیال المکارم، ج 1، نشر مسجد مقدّس جمکران، ص 606.
2. موسوی اصفهانی، همان.
3. البرهان: 293:4؛ به نقل از موسوی، همان.

یاران امام زمان (عج): دست خط

یکی از کارهایی که هر هفته انجام می دادم و خیلی هم برایم دلنشین بود، نوشتن نامه ای برای امام زمان(علیه السلام) بود. گاهی از یک بار در هفته هم بیشتر می شد؛ اما هر بار تازگی داشت. تمامی حرفای دلم، وقایع گذشته، تمام آنچه که جسم و روحم را آزار داده بود، روی کاغذ می نوشتم.

همیشه شب ها این کار را می کردم. وقتی نامه ام تمام می شد، به امید اینکه امامم جوابم را می دهند؛ نامه ام را زیر بالشتم می گذاشتم و می خوابیدم.

با این که دست خطی از امام زمان(علیه السلام) زیر بالشتم نبود ولی همیشه حس می کردم که امامم جواب مرا داده اند و مشکلم حل شده است؛ اما همیشه یک سؤال ته دلم را خالی می کرد. اگر صبحی از خواب بیدار شوی و واقعا ببینی نامه ای با خط امام(ع) زیر بالشتت هست، چکار می کنی؟ واکنشت به نامه و متن نامه و دستور حرف های امام زمانت(ع) چیست؟

این که این قدر لایق شوی تا دست خطی از جانب امام حی و حاضرت برای تو فرستاده شوند، برای خیلی از ما آرزویی محال و دست نیافتی است. مگر می شود با آن بار سنگین گناه و لغرش ما را انتخاب کنند؟ ولی در همین دوران هایی که چیزی جز ظلم و سیاهی و در برابر چشمانمان نمی بینیم و یأس تمام وجودمان را فراگرفته است، در بین ما سیصد و سیزده یار خالص و ناب هستند که به اذن خداوند از بهترین مردمان دوران گلچین شده اند و زمانی که موعد مقرر، زمانی ظهور فرا می رسد؛ اینان صبح از خواب بیدار می شوند و با نامه ای به این مضمون که زیر سرشان بوده است، مواجه می شوند:

"طاعةٌ معروفةٌ"
اطاعت نیکو....
امام صادق(علیه السلام) می فر مایند:
"برخی از شما صبح از خواب بیدار می شود و می بیند که زیر سرش ورقه ای هست که بر روی آن نوشته شده:
طاعةٌ معروفة."(1)
 
 
پی نوشت:
1. منتخب الاثر، ص 44. بحار الانوار، ج 52، صص 305و 324.
یاران امام زمان(علیه السلام)؛ مجموعه روایات مهدوی، گروه پژوهش مؤسسه فرهنگی موعود، انتشارات موعود عصر(عج)، تهران سال 1390، چاپ دوم، ص 54.

سختی کشیده ترین امام سامرا

برخلاف آنچه ادّعا می شد و خلفای بنی عباس می کوشیدند با حیله گری و تظاهر، آن را به مردم بقبولانند، هیچ گاه این خلفا نخواستند حقّی از علویان و شیعیان به ویژه اهل بیت(علیهم السلام) به آنها بازگردانده شود. افزون بر آن، فشاری که از طرف حکومت بر اهل بیت(ع) و شیعیانشان وارد می شد، اگر بیش از زمان بنی امیه نبود، کمتر به نظر نمی رسید. شاید تنها منبع تصویر: photo.aqr.irتفاوتی که بنی امیه با بنی عباس داشتند، این بود که بنی امیه دشمنی خویش را با فرزندان و یاران حقیقی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آشکارا نشان می دادند، ولی بنی عبّاس می کوشیدند برای حفظ قدرت، این دشمنی را کتمان کنند و سبب تحریک طرفداران اهل بیت(ع) و مردم حق پرست نشوند. اگرچه در دوران خلافت بنی عباس، شیعیان در مقایسه با دیگر مذاهب در اقلیت بودند، ولی گستره ی فرهنگ تشیع سبب شده بود، شیعیان هر چند اندک، در هر منطقه ای حضور داشته باشند و حقایق دین و تاریخ را به گوش دیگر مسلمانان برسانند و این خود، تهدیدی جدّی برای حکومت بود.
 
با بررسی زندگی امامان معصومی که در دوران خلافت بنی عباس می زیستند، درمی یابیم که همگی به گونه ای مرموز، با سم به شهادت رسیدند. پس از شهادت نیز خلفا می کوشیدند، آنان را به عنوان فرزندان پیامبر(ص) تکریم کنند و برای آنها عزای عمومی برپا سازند و با ظاهرسازی ها، خود را از اتّهام جنایت مبرّا گردانند.
راهکاری که خلفای عبّاسی برای دور کردن مردم حجاز به عنوان نخستین مسلمانان، از ائمه(ع) به کار گرفته بودند، فاصله انداختن میان مردم و ائمه بود و این راهکار به بهانه  های گوناگونی درباره ی هر امام اجرا می شد. از این رو، پس از حضرت امام جعفر صادق(ع) هیچ امامی در سرزمین حجاز به خاک سپرده نشد و همگی در تبعید و به دور از وطن خویش به شهادت رسیدند.
 
شاید بتوان گفت در میان امامانی که در زمان خلفای بنی عباس می زیسته اند، سه امام بزرگوار: امام محمدتقی، امام علی نقی و امام حسن عسکری(ع) سخت ترین دوران را سپری کرده اند. گواه این مدّعی سنّ شریف این سه امام مظلوم و بزرگوار است که روی هم به 92 سال می رسد. امام جواد(ع) 25 سال، امام هادی(ع) 41 سال و امام حسن عسکری(ع) 28 سال عمر کرده اند. به فرموده ی حضرت امام حسن عسکری(ع) نیز سخت ترین دوران را آن حضرت داشته است، چنانکه فرمودند: «در میان پدرانم، هیچ یک چون من، گرفتار شکّ و تردید در میان شیعیان درباره ی امامت نشده است». (1)
 
چرا امام حسن(ع) را تحت فشار می گذاشتند؟
حکومت عبّاسی، به دو دلیل بر امام حسن عسکری(ع) فشار وارد می کرد:
 دلیل اوّل، موقعیت ویژه ی شیعه به ویژه در منطقه ی عراق بود که هراس دستگاه خلافت را برانگیخت. از این رو، خلفای عباسی می کوشیدند با زندانی کردن امامان و کنترل محسوس یا نامحسوس آنان، از قیام ناگهانی علویان به رهبری آنها جلوگیری کنند.
 
دلیل دوم، روایات بسیار زیادی بود که درباره ی وجود مقدس امام عصر(ع) وارد شده بود. در این روایات و پیش بینی های صحیح که همه به آن دسترسی داشتند، بیان شده بود که مُصلح از نسل امام حسن عسکری(ع) است و پایه و اساس ستم و بیدادگری را برخواهد چید و با زورگویان به مقابله خواهد پرداخت. از این رو، حکومت عباسی می کوشید با فشار، اختناق و کنترل امام و خانواده اشان، از تولد این فرزند جلوگیری کند. با این حال،  شیوه ی برخورد امام(ع)  با چنین اوضاعی نشان می دهد هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند امام و رهبر معنوی جامعه را که از سوی خداوند منسوب شده است، از وظیفه ی الهی اش باز دارد.
 
برنامه ی امام حسن عسکری(ع) مقابل حکومت
آن حضرت با برنامه ای دقیق، به فعالیت خود مشغول بودند. این فعالیت ها را می توان در هفت بخش بررسی کرد:
 
1. کوشش های علمی امام حسن عسکری(ع) با وجود فشار و کنترل همه جانبه ی حکومت: امام توانستند شاگردان ممتازی را تربیت کنند. شیخ طوسی(ره) تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است که در میان آنها چهره هایی مانند احمد بن اسحاق قمی، ابوعمر عثمان بن سعید (نایب اول) و محمد بن حسن صفار به چشم می خورند. (2)
 
2. ایجاد شبکه ی  ارتباطی با شیعیان از طریق نصب نمایندگان و نامه نگاری با آنان و مردم و فرستادن پیک.
 
3. فعالیت های سیاسی پنهانی: برای مثال، عثمان بن سعید که از مهم ترین یاران امام بود، زیر پوشش روغن فروشی فعالیت می کرد یا اینکه امام برخی نامه ها را در چوب و وسایلی مانند آن جاسازی می کرد و برای نمایندگانش می فرستاد.
 
4. حمایت مالی از شیعیان: این اقدام مانع از آن می شد که شیعیان زیر فشار مالی، جذب حکومت ستمگر عباسی شوند. نکته ی ظریف اینجاست که امام با وجود همه ی سختی های امامت، به فکر شیعیان بودند که خدای نکرده به علّت فقر، فریب سکه های خلیفه را نخورند.
 
5. تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهمّ شیعه: برای مثال، آن حضرت در نامه ای که به علی بن حسین بن بابویه قمی(ره) نوشته اند، از چنین تعابیری استفاده کرده اند:
«ای بزرگ مرد و مورد اعتماد و فقیه من! صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده! زمین از آن خداست و هر کسی از بندگانش را که بخواهد، وارث آن قرار می دهد. فرجام نیکو تنها از آن پرهیزکاران است. سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه ی شیعیان باد!» (3)
 
6. استفاده ی گسترده از آگاهی غیبی؛ به گونه ای که به گفته ی برخی بزرگان، 391 مورد کرامت از آن حضرت در کتاب های گوناگون به ثبت رسیده است.
 
7. آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت: یکی از این کارها مسئله ی نامه نگاری و استفاده از وکیل حتّی در زمان امام هادی(ع) است که خود موجب کمتر شدن رابطه و تماس ظاهری امام با مردم می شد. این کار در زمان امام عسکری(ع) بیشتر شد تا آمادگی مردم برای پذیرفتن و درک غیبت بیشتر شود. از این رو، امام حسن عسکری(ع)، امام زمان(عج الله تعالی فرجه) را به کمتر کسی نشان می دادند، ولی همواره از تولد ایشان و حضورشان صحبت می کردند.
 
هشتم ربیع الثانی یادآور میلاد خجسته ی یازدهمین امام از سلسله ی امامان شیعه است. امام بزرگواری که در سخت ترین دوران امامت شیعه می زیست و بیش از نیمی از دوران کوتاه عمر شریفش را در حصر خلفای ستمگر عباسی گذراند، ولی با این وجود توانست آخرین بازمانده از نسل حجّت های الهی را از هر گونه آسیب در امان بدارد و شیعیان را برای ورود به دوران سخت غیبت آماده سازد.
بهترین درود و سلام خداوند تقدیم به خورشید در محاصره ی سامرا (ع) باد.
 
 
پی نوشت ها:
1. ترجمه ی تحف العقول، ص 579؛ به نقل از: محمّد محمّدی اشتهاردی، سیره ی چهارده معصوم، ص 914.
2. سیره ی پیشوایان، ص 627؛ برگرفته از رجال شیخ طوسی، ص 427
به بعد.
3. ابن شهر آشوب،  مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 425.

ری و بوی حسینی تو

کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفته
صراط را ز همین راه مستقیم گرفته
 
تو از عشیرۀ عشقی تو از قبیلۀ قبله
که عطر، مرقدت از جنة النّعیم گرفته
 
گدای کوی تو امروزه نیستم من و دانی
سرم به خاک درت اُنس از قدیم گرفته
 
همیشه سفرۀ دل باز کرده ام به حضورت
که فیض باز شدن، غنچه از نسیم گرفته
 
برین بهشت مجسّم قسم که زائر قبرت
به کف برات نجاتِ خود از جحیم گرفته
 
همیشه عبد، حقیر است در برابر معبود
به جز تو کی سِمت عبد با عظیم گرفته؟
 
مَلک، غبار، زِ قبر تو تا نـرُفته نَــرَفته
در این مُقام، فلک خویش را مقیم گرفته
 
چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم
که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفته
 
کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر
که رنگ و بو، حرمِ تو از آن حریم گرفته
 
استاد علی انسانی