درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

مصلح جهان


یکی از مسائل و اموری که فرق اسلام بر آن، اجتماع و اتّفاق نموده‌اند، ظهور حضرت مهدی(ع) در آخرالزّمان است که و همه انتظار یک قیام روحانی جهانی و ظهور مصلحی را می‌کشند که عدالت اجتماعی و نظام جهان را بر اساس ایمان به خدا و احکام دین اسلام برقرار سازد، دنیا را از چنگال ستمکاران و جبّاران نجات بخشد و پرچم عزیز اسلام را در تمام نقاط به اهتزاز در آورد.

همه چشم به راهند و انتظار دارند که شایسته‌ترین فرزندان پیغمبر قیام کرده، آیین توحید و رسم برادری و مساوات اسلامی را زنده نموده، بشر را از نعمت آسایش بهره‌مند سازد و موجبات تفرقه و محرومیّت و ناکامی را از میان بردارد.
این وعدة الهی و تخلّف‌نا‌پذیر است. دنیا به طرف آن عصر درخشان در حرکت است، سیر زمان، گردش دوران هر دم بشر را به چنین روزگاری نزدیک‌تر می‌سازد.
ایمان به ظهور حضرت مهدی(ع) و جهانگیر شدن دین اسلام به آیات متعدّدی از قرآن مجید و متواترترین روایات و قوی‌ترین اجماعات اتّکا و استناد دارد که هر مسلمان معتقد به قرآن و رسالت پیغمبر(ص) باید به این ظهور، ایمان راسخ و ثابت داشته باشد.
در این مقاله تفصیل و شرح این مطالب ممکن نیست؛ امّا برای توجّه خوانندگان محترم تحت چهار عنوان: 1. آیات قرآن مجید؛ 2. اجماع و اتّفاق مسلمانان؛ 3. روایات اهل سنّت؛ 4. روایات شیعه، هر کدام را به اختصار توضیحاتی می‌دهیم.
1. آیات قرآن مجید
خداوند در قرآن مجید، در آیات کریمة متعدّدی تشکیل یک حکومت جهانی اسلامی، بسط دین اسلام، غلبة آن بر کلّیة ادیان، زمامداری صلحا و ارباب لیاقت را وعده فرموده است که از آن جمله این آیات است:
«وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لله فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللهَ بِمَا یَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛3 و با آنان بجنگید تا فتنه‏ای بر جای نماند و دین یکسره از آن خدا گردد پس اگر [از کفر] بازایستند، قطعاً خدا به آنچه انجام می‏دهند بیناست.»
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛4 اوست خدایی که رسول خود را با دین حق به هدایت خلق فرستاد تا بر همة ادیان عالم او را تسلّط و برتری دهد».
«یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛5 می‏خواهند نور خدا را با سخنان خویش خاموش کنند ولی خداوند نمی‏گذارد تا نور خود را کامل کند هر چند کافران را خوش نیاید.»
«یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ الله بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ؛6
کافران می‌خواهند تا نور خدا را با گفتار باطل و طعن مسخره، خاموش کنند، البتّه خدا نور خود را تمام و کامل می‌کند.»
«وَیُرِیدُ الله أَن یُحِقَّ الحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَ یَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِینَ؛7
و خدا می‌خواست که صدق سخنان حق را ثابت گردانده و ریشة کافران را از بیخ و بن برکند.»
«وَقُلْ جَاء الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقًا؛8
بگو که حق آمد و باطل را نابود ساخت، که باطل خود لایق محو و نابودی است.»
«وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ؛9
ما بعد از تورات در زبور نوشتیم که البتّه بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرّف خواهند شد.»
«وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ؛10
خداوند وعده فرموده، به کسانی از شما که نیکوکار گردد در زمین خلافت دهد.»
«وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ؛ إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ؛11
همانا عهد ما دربارة بندگانی که به رسالت فرستادیم سبقت گرفته است که البتّه آنها بر کافران فتح و پیروزی یابند و سپاهیان ما غالبند».
«إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ؛12
ما البتّه رسولان خود و کسانی که ایمان آورند در حیات دنیا نصرت و ظفر می‌دهیم».
«کَتَبَ اللهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی إِنَّ اللهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ؛13 خدا حتم گردانیده که البتّه من و رسولانم غالب می‌شویم که خداوند قوی و مقتدر است».
و آیات دیگری که تأویل آنها هنگام ظهور حضرت ولیّ عصر(ع) آشکار شود، دلالت دارند بر غلبة اسلام بر سایر ادیان و غلبة اهل حق بر اهل باطل و حتمی بودن غلبة انبیاء و اتمام نور خدا که این معانی به‌طور مطلق تا حال ظاهر نشده و این آیات تحقّق آن را در آخرالزّمان بشارت می‌دهد.
خداوند وعده داده که البتّه پیغمبران را غالب سازد و یاری کند و معلوم است که این نصرت و غلبه فقط نصرت و غلبه در آخرت نیست، برای اینکه می‌فرماید: «در زندگانی دنیا و نصرت و غلبة انبیا بر قوم خودشان و پیشرفت کار آنها در عصر خودشان هم نیست، زیرا دعوت بسیاری از پیغمبران در قومشان اثر نبخشید بلکه بعضی از آنها کشته شدند.»
این نصرت و غلبه، نصرت و غلبة مقصد و هدف و دعوت آنهاست که بر طبق ظاهر آیات مقیّد به مرتبه‌ای نیست بلکه نصرت و غلبة مطلق است.
همچنین است اتمام نور، که معنی اینکه خدا نور خود را در مقابل آنهایی که می‌خواهند نور او را خاموش کنند و مانع از پیشرفت اسلام شوند تمام می‌گرداند این است که دین را جلو می‌برد و بر قلمرو اسلام می‌افزاید و اتمام آن وقتی است که اسلام تمام جهان را بگیرد.
چنانکه معنی استخلاف و جانشینی مؤمنان در زمین و وارث شدن آنها زمین را نیز استخلاف در تمام زمین و وارث شدن کرة ارض است که برای امام زمان(ع) و یاران و اصحاب آن حضرت حاصل می‌شود.
معنای غلبة حق بر باطل به‌طور اطلاق هم غیر از این نیست که به تمام معنی حق بر باطل پیروز شود و اگر از جهت حجّت و برهان غالب باشد (با اینکه به این معنی همیشه غالب است) ولی در ظاهر غالب نباشد، غلبة مطلق نیست و ظاهر این آیات غلبة مطلق است.
و امّا آیة: «لیظهره علی الدّین کلّه» که دلالتش بر غلبة اسلام واضح است.
و مؤیّد این آیات روایاتی است که در این باره از حضرت رسول(ص) منقول است، مثل: «لیدخلن هذا الدّین علی ما دخل علیه اللیل؛ البتّه این دین در هر کجا که شب داخل شده باشد داخل می‌شود».
و شاید نکته این باشد که فرمود: «علی ما دخل علیه اللیل» و نفرمود:«علی ما دخل علیه الیوم او الشّمس» تشبیه دین به آفتاب باشد که همانطور که روز، آفتاب در هر کجا که شب رفته باشد وارد می‌شود، خورشید عالمتاب اسلام نیز به تمام اماکن پرتو افکن خواهد شد و تاریکی کفر و شرک و ضلالت را نابود خواهد ساخت، همانطور که آفتاب، تاریکی شب را از میان می‌برد.



2. اجماع مسلمانان
اگر مقصود از اجماع و اتّفاق، شیعه باشد که محتاج به ذکر نیست و همه می‌دانند که از ضروریّات مذهب امامیّه ظهور قائم آل محمّد(ع)، فرزند امام حسن عسکری(ع) است و اگر مقصود اتّفاق عامّة مسلمانان (از شیعه و سنّی) باشد برای اثبات آن، عبارت یکی از متتبع‌ترین علمای اهل سنّت، علّامة معتزله ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه»  کافی است که می‌گوید:
اتّفاق سنی و شیعه بر این است که دنیا و تکلیف، منقضی و تمام نشود مگر بر آن حضرت ـ یعنی بعد از ظهور آن حضرت .14
کسانی که در تاریخ تتبع دارند، می‌دانند که ظهور مصلح منتظَر و مهدی آل محمّد(ع) آنچنان مورد اتّفاق و مسلّم نزد تمام مسلمانان بوده که از همان قرن اوّل هجری تا حال در مقام ردّ ادّعای افرادی که ادّعای مهدویّت کردند یا این ادّعا را به آنها نسبت دادند، اصل ظهور قائم آل محمّد(ع) را کسی انکار نکرد، زیرا بر خلاف اجماع مسلمانان و انکار اخبار قطعی صادر از پیغمبر(ص) بود. بلکه در مقام ردّ آنها به فاقد بودن اوصاف و علاماتی که برای مهدی موعود در اخبار و احادیث یادشده است، استناد می‌جستند.
چنانچه چهار نفر از بزرگان علمای مذاهب چهارگانه اهل سنّت، ابن حجر شافعی، مؤلّف «القول المختصر» و ابو السّرور احمد بن ضیاء الحنفی و محمّد بن احمد مالکی و یحیی بن محمّد حنبلی در جواب استفتایی که از ایشان شده و در باب 13 از کتاب «البرهان فی علامات مهدی آخرالزّمان» عین فتاوای آنها را نقل کرده، همین روش را انتخاب نموده و به صحت اصل ظهور مهدی در آخرالزّمان و اینکه عالم را پر از عدل و داد کند و عیسی به آن حضرت اقتدا نماید و اوصاف دیگر آن حضرت، رسماً فتوای محکم و مستدل و قاطع داده‌اند حتّی شاعر بنی امیّه، حکیم بن عیّاش کلبی نیز در ردّ نسبتی که به جناب زید بن علی بدون رضایت آن جناب داده شده بود (و او را مهدی خوانده بودند) گفته: «و لم ار مهدیا علی الجذع یصلب؛ 15
مقصودش این است که آن مهدی که ظهور می‌کند مستولی بر ممالک و فاتح کشورها می‌گردد و عدل و داد را بسط می‌دهد، پس چگونه ممکن است جناب زید که مصلوب شد، مهدی باشد.

معنای غلبة حق بر باطل به‌طور اطلاق هم غیر از این نیست که به تمام معنی حق بر باطل پیروز شود و اگر از جهت حجّت و برهان غالب باشد (با اینکه به این معنی همیشه غالب است) ولی در ظاهر غالب نباشد، غلبة مطلق نیست و ظاهر این آیات غلبة مطلق است.

3. احادیث اهل سنّت
محدّثان بزرگ اهل سنّت که ذکر اسامی و کتب و مصنّفات ایشان در این مقاله سخن را طولانی می‌سازد، احادیث دربارة ظهور حضرت مهدی(ع) را تخریج نموده‌اند و از جماعتی از صحابه16 و جمع بی‌شماری از تابعان دربارة ظهور آن حضرت روایات بسیاری نقل کرده‌اند و بعضی از ایشان در تخریج این احادیث کتاب خاص نوشته‌اند و گروه بسیاری از آنان تواتر این روایات را صریحاً تصدیق کرده‌اند و به آنچه در کلمات بسیاری از ایشان تصریح شده این است که نه فقط اصل ظهور مهدی(ع) به روایات متواتر از پیغمبر اکرم(ص) ثابت و قطعی است، بلکه به تواتر ثابت است که آن حضرت زمین را پر از عدل و داد کند و عیسی(ع) از آسمان نزول کرده به آن حضرت اقتدا نماید و تمام جهان را فتح کرده و احکام قرآن را نشر دهد.
علاوه بر این، بسیاری از محقّقان علمای عامّه در اشعار و قصاید یا کتب و تصنیفاتشان ایمان خود را به اینکه حضرت مهدی(ع) همان یگانه فرزند امام حسن عسکری(ع) است اظهار داشته‌اند، که ما در کتاب «منتخب الاثر» در باب اوّل از فصل سوم تصریحاتی از بیش از شصت نفر علمای اهل سنّت دربارة ولادت یا غیبت و امامت آن حضرت را ضبط کرده‌ایم و هر منصفی مجموع این اعترافات را ملاحظه کند برایش جای شبهه باقی نخواهد ماند.

4. روایت و اخبار شیعه
به‌طور کلّی احادیثی که از طرق شیعه روایت شده، معتبرترین روایات است؛ زیرا از عصر رسول اکرم(ص) تا به حال کتابت حدیث، ضبط، حفظ و روایات در بین ایشان منقطع نشده و هم اکنون بعضی از کتبی که در نیمة اوّل و دوم هجرت نوشته‌اند موجود و محل مراجعه است و اوّلین کتاب ایشان همان کتابی است که به املای رسول الله(ص) و خطّ امیرمؤمنان علی(ع) می‌باشد و در اخبار مکرر دیده می‌شود که ائمه(ع) در نقل احادیث و بیان احکام به آن استناد می‌جستند.
روایات شیعه با روایات دیگران یک فرق دیگر نیز دارد و آن، این است که روایات شیعه از  اهل بیت(ع) که علم و زهد و تقوا و فضیلت ایشان نزد فریقین مسلم است، اخذ شده و به مقتضای «اهل البیت ادری بما فی البیت» طبعاً نقل آنها محکم‌تر و از اشتباه دور است و بالأخره سومین جهتی که روایات شیعه را در بالاترین درجة اعتبار قرار داده و در حقیقت پشتوانة این روایات است، احادیث متواتر ثقلین؛ احادیث سفینه؛ احادیث امان و روایات دیگری است که امّت را ارجاع به ائمة معصومان(ع) از اهل بیت که اعدال قرآن مجید هستند، نموده و قول ایشان را حجّت و اخذ از ایشان را امان از ضلالت معرفی کرده و دلالت بر خالی نبودن زمان از وجود امام معصوم از اهل بیت دارد. بنابراین احادیثی که از ائمة طاهران(ع) صادر شده از راه بنای عقلا بر احتجاج و عمل به خبر واحد در اعلی درجة اعتبار است؛ زیرا اختصاص و ارتباطی را که ائمه طاهران(ع) با پیغمبر اکرم(ص) داشته‌اند احدی از صحابه و تابعان نداشتند و از طریق حدیث متواتر ثقلین شرعاً نفس اقوال و گفته‌‌های ایشان مستند است و بر امّت مراجعه و اخذ از ایشان که از قرآن جدا نمی‌شوند و معصومند، فرض و واجب می‌باشد.
بعد از بیان این مقدّمه کوتاه باید گفت که از طرق شیعه دربارة ظهور ولیّ عصر(ع) معتبرترین روایات در کتب مشایخ و محدّثان ایشان که از همان قرن اوّل هجری تا به حال تألیف شده، موجود است مانند روایات کتب اصولی که پیش از ولادت حضرت قائم(ع) تألیف شده مثل کتاب «مشیخه» حسن بن محبوب (متوفی 224) و کتاب سلیم بن قیس (متوفی 70 یا 90) روایاتی که بسیاری از آنها به تنهایی برای اثبات امامت امام زمان(ع)، یگانه فرزند امام حسن عسکری(ع) کافی و متقن است. روایاتی که از لحاظ پیش‌گویی‌هایی که در آنها شده و وقوع یافته، از معجزات اولیای دین و اخبار آنان از غیبت شمرده می‌شود. روایاتی که در آنها خصوصیات این ظهور و شرایط و علامات آن به‌طور واضح بیان شده است. این روایات، فوق تواتر بوده و شمارش آن جز برای اشخاصی که تتبّع و احاطه کامل داشته باشند، ممکن نیست.
در خاتمه، یاد آور می‌شویم که دلایل دیگری از عقل و نقل بر وجود امام عصر(ع) اقامه شده که ما در این مقاله در صدد بیان آن نبوده‌ایم و اجمالاً همة آن ادّلة عقلی و نقلی که در امامت عامّه دلالت دارند بر لزوم وجود امام معصوم در تمام اعصار و وجوب معرفت امام و اینکه زمین خالی از وجود حجّت نمی‌ماند که:
«لو بقیت الارض بغیر حجة لساخت باهلها؛ اگر زمین بدون حجّت بماند اهل خود را فرو خواهد برد».
بر وجود صاحب الزّمان(ع) و امامت آن حضرت نیز دلالت دارند و اگر در مقام استدلال فقط همان براهین امامت عامه را مستند قرار دهیم، در اثبات امام عصر(ع) و بقای آن حضرت در پشت پرده غیبت کافی خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:
1. این مقاله در سالنامة معارف جعفری سال 81 ـ 1380، صص 60 ـ 73، چاپ شده است.
2. مخفی نماند که ملل دیگر و معتقدان به ادیان معروف هم در اصل انتظار ظهور یک شخصیت روحانی برای اصلاح جهان و خاتمه دادن به ظلم و جنگ و فساد و خرابکاری و نجات ضعفاء و مظلومان، با مسلمانان همراه و متّفقند و بشاراتی که در کتاب‌های آنها است منطبق به حضرت صاحب الزّمان(ع) می‌شود که بعضی از فضلای معاصر آنها را استخراج نموده‌اند.
3. سورة انفال(8)، آیة 39.
4. سورة توبه(9)، آیة 33 و سورة فتح(48)، آیة 28.
5. سورة توبه(9)، آیة 32.
6. سورة صف(61)، آیة 8.
7. سورة انفال(8)، آیة 7.
8. سورة اسراء(17)، آیة 81.
9. سورة انبیاء(21)، آیة 105.
10. سورة نور(24)، آیة 55.
11. سورة صافات(37)، آیات 171 و 172.
12. سورة غافر(40)، آیة 51.
13. سورة مجادله(58)، آیة 21.
14. طبق روایاتی که ابن حجر عسقلانی شافعی در«الاصابه»، ج 1، ص 395 از«فوائد کواکبی» روایت کرده، حکیم بن عیّاش نامبرده به سبب نفرین حضرت صادق(ع) به وضع عجیبی هلاک شد.
15. قسمت‌هایی از این مقاله مانند اسامی صحابه و کتاب‌هایی که در این باب، علمای اهل سنّت تألیف کرده‌اند و نام کسانی که به تواتر این روایات تصریح نموده‌اند، حذف گردید.
16. حدیث متواتر، حدیثی را گویند که راویان و کسانی که آن را نقل می‌کنند جمعی باشند که عادة اتّفاق و تبانی آنها بر کذب ممکن نباشد.

 

آنگاه که مهدی (عج) بیاید

زمانى که حضرت حجة(عج) ظهور کند به عدالت حکم مى کند و کسى نمى تواند به دیگرى جور و ستم روا دارد و راه ها به وسیله او امن مى گردد زمین برکاتش را براى استفاده مردم خارج مى کند و امور را به دست اهلش مى سپارد و هیچ دینى غیر از اسلام باقى نمى ماند و همه به اسلام گرایش پیدا مى کنند

 

 

اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور و امنت به السبل و اخرجت الارض  برکاتها و ردّ کل حق الى اهله و لم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام و یعترفوا بالایمان .(1)
ترجمه:

زمانى که حضرت حجة(عج) ظهور کند به عدالت حکم مى کند و کسى نمى تواند به دیگرى جور و ستم روا دارد و راه ها به وسیله او امن مى گردد زمین برکاتش را براى استفاده مردم خارج مى کند و امور را به دست اهلش مى سپارد و هیچ دینى غیر از اسلام باقى نمى ماند و همه به اسلام گرایش پیدا مى کنند.
شرح:

حکومت عادلانه و رفع ظلم و جور: «اذا قام القائم حکم بالعدل و ارتفع فى ایّامه الجور» نقطه مقابل عدل، ظلم است نه جور، و قسط نقطه مقابل جور است. فرق بین عدل و قسط این است که عدالت یعنى حقّ دیگرى گرفته نشود و قسط این است که بین افراد تبعیض نشود، پس ظلم به نفع خویشتن گرفتن و جور حقّ کسى را به دیگرى دادن است. به عنوان مثال، یک وقت خانه زید را براى خودم مى گیرم، که این ظلم است و یک وقت خانه او را مى گیرم و به دیگرى مى دهم که این جور است. نقطه مقابل این است که خانه زید را نمى گیرم براى خودم که این عدل است و اگر به کسى هم ندهم این قسط است، پس قسط عدم تبعیض و عدل عدم ظلم است.

امنیت راه ها: «و امنت به السبل» راه ها به وسیله او امن مى شود.

شکوفایى طبیعت: «و اخرجت الارض برکاتها» زمین برکاتش را خارج مى کند چه برکات کشاورزى و چه معادن و چه نیروهاى دیگرى که براى ما مخفى است.

سپردن امور به اهل خبره: «و رُدّ کلّ حقّ الى اهله» کارها را به اهلش مى سپارند به خلاف زمان ما که بسیارى از کارها به دست نااهلان است چرا که رابطه ها بر ضابطه ها مقدّم شده است.

حاکمیّت دین اسلام: «ولم یبق اهل دین حتّى یظهر الاسلام» هیچ دینى باقى نمى ماند و همه ادیان دین واحد مى شوند و آن همانا اسلام است.

گرایش قلبى به اسلام: «و یعترفوا بالایمان» که دو معنى دارد ممکن است یا اشاره به این باشد که همه تابع مکتب اهل بیت مى شوند و یا اشاره به این باشد که علاوه بر این که در ظاهر ایمان دارند در باطن هم مؤمن هستند.

فرق بین ایمان و اسلام در روایات آمده است، بعضى از روایات مى گویند اسلام آن چیزى است که اگر شخص آن را اظهار بدارد جانش محفوظ و ذبیحه اش حلال است و ایمان آن چیزى است که مایه نجات او در قیامت است. در بعضى از روایات داریم که اسلام مانند مسجدالحرام و ایمان مانند کعبه است. احتمال دارد که این عبارت اشاره به آیه اى باشد که مى فرماید: قالت الاعراب آمنّا...(2)

رئوس کارهایى که آن حضرت انجام مى دهد و از روایات استفاده مى شود در چهار محور خلاصه مى شود:

اصلاح عقائد: «ما على ظهر الارض بیت حجر و مدر الاّ ادخله الله کلمة الاسلام» (3) در تمام روى زمین خانه هاى سنگى براى ثروتمندان و خانه هاى گِلى فقرا و چادرها باقى نمى ماند جز این که کلمه «لا اله الاّ الله» در آنها خواهد بود و شرک برچیده خواهد شد.

تکامل عقول: جهش علمى و عقلانى پیدا مى شود مرحوم علاّمه مجلسى چنین مى فرمایند:

اذا قام قائمنا وضع یده على رئوس العباد (شاید منظور ایشان این باشد که مردم تحت تربیت او قرار مى گیرند) فجمع بها عقولهم و کملت بها احلامهم (اندیشه ها و خردهاى آنها کامل مى شود).(4)

عدل و داد: در روایات متعدّد آمده است که یملأ الارض عدلا و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً.(5)

اصلاح اخلاق: از بین بردن مفاسد اخلاقى و زنده کردن ارزش هاى اسلامى که این را از روایات علائم آخرالزمان استفاده مى کنیم، روایاتى که مى گوید قبل از قیام قائم انحرافات اخلاقى مثل زنا، سرقت، رشوه خوارى، کم فروشى، شراب خوارى، خون بى گناهان را ریختن زیاد مى شود و معنایش این است که مهدى(عج) قیام مى کند تا اینها را از بین ببرد یعنى نظام ارزشى به طور کلّى مختل شده و حضرت مهدى(عج) نظام ارزشى را درست مى کند.

حضرت مهدى(عج) داراى لشکر و سپاه و اعوان و انصار است همچنان که در ادعیه آمده است:

واجعلنى من شیعته و اتباعه و انصاره و یا در بعضى از روایات آمده است که: والمجاهدین بین یدیه، کسانى که مى خواهند از اعوان آن حضرت باشند باید در این چهار محور کار کنند و کسى که هیچ یک از این امور را ندارد و دعا کند که از اعوان او باشد، این دعا دور از اجابت است.

اللّهم اجعلنى من اعوانه و انصاره و اتباعه و شیعته و المجاهدین بین یدیه.



پی نوشت:

1- بحارالانوار، ج 52، ص 338.

2- آیه 14، سوره حجرات.

3- تفسیر قرطبى، ج 12، ص 300.

4-  بحارالانوار، ج 52، ص 328.

5- بحارالانوار، ج 14، ص 33.

منبع: سایت فرهنگی، اعتقادی امامیه

مهدی دقیقی

گفتارهای مهدوی(عج) از بهجت عارفان


راه خلاص از گرفتاری‌ها، منحصر است به دعا‌کردن در خلوات برای فرج ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف؛ نه دعای همیشگی و لقلقه زبان...، بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.
ما در دریای زندگی در معرض غرق‌شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.

 

هرچند حضرت حجت عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه ‌الشریف از ما غایب و ما از فیض حضور آن حضرت محرومیم؛ ولی اعمال مطابق یا مخالف دفتر و راه و رسم آن‌حضرت را می‌دانیم؛ و این‌که آیا آن بزرگوار را با اعمال و رفتار خود خشنود، و سلامی –هرچند ضعیف– خدمتش می‌فرستیم؛ و یا آن حضرت را با اعمال ناپسند، ناراضی و ناراحت می‌کنیم!

* علایمی حتمیّه و غیرحتمیّه برای ظهور آن حضرت ذکر کرده‌اند. ولی اگر خبر دهند فردا ظهور می‌کند، هیچ استبعاد ندارد! لازمه این مطلب آن است که در بعضی علایم، بَداء صورت می‌گیرد و بعضی دیگر از علایم حتمی هم، مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می‌افتد.

* انتظار ظهور و فرج امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، با اذیّت دوستان آن حضرت، سازگار نیست!

* چه‌قدر حضرت [امام زمان علیه‌السلام] مهربان است به کسانی که اسمش را می‌برند و صدایش می‌زنند و از او استغاثه می‌کنند؛ از پدر و مادر هم به آن‌ها مهربان‌تر است.

* خداوند کام همه شیعیان را با فَرج حضرت غایب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف شیرین کند! شیرینی‌ها، تفکّهاتِ زائد بر ضرورت است؛ ولی شیرینی ظهور آن حضرت، از اَشدّ ضرورات است.

* مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف، دعا برای بقای ایمان و ثبات‌ قدم در عقیده و عدم انکار حضرت تا ظهور او می‌باشد.

* افسوس که همه برای برآورده شدن حاجت شخصی خود به مسجد جمکران می‌روند، و نمی‌دانند که خود آن حضرت چه التماس دعایی از آن‌ها دارد که برای تعجیل فَرَج او دعا کنند!

* امام عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در هر کجا باشد، آن‌جا خضراء است. قلب مؤمن جزیره خضراء است؛ هرجا باشد، حضرت در آن‌جا پا می‌گذارد.

* قلب‌ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا برای شما امضا کنیم که امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف آن‌جا هست.

* اشخاصی را می‌خواهند که تنها برای آن حضرت باشند. کسانی منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود!

* به‌طور یقین، دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت، مؤثّر است، اما نه لقلقه!

* آری، تشنگان را جرعه وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می‌دهند. آیا ما تشنه معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب حیات نمی‌دهد، با آن‌که کارش دادرسی به همه است و به مضطرّین عالم رسیدگی می‌کند؟!

* ائمه علیهم‌السلام فرموده‌اند: شما خود را اصلاح کنید، ما خودمان به سراغ شما می‌آییم و لازم نیست شما به دنبال ما باشید!

* تا رابطه ما با ولی‌امر، امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد. و قوّت رابطه ما با ولی‌امر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف هم در اصلاح نفس است.

* چه قدر بگوییم که حضرت صاحب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف در دل هر شیعه‌ای یک مسجد دارد!

* هرکس که برای حاجتی به مکان مقدسی مانند مسجد جمکران می‌رود، باید که اعظم حاجت نزد آن واسطه فیض، یعنی فرجِ خود آن حضرت را از خدا بخواهد.

* خدا می‌داند در دفتر امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف جزو چه کسانی هستیم! کسی که اعمال بندگان در هر هفته دو روز (دوشنبه و پنجشنبه) به او عرضه می‌شود. همین‌قدر می‌دانیم که آن‌طوری که باید باشیم، نیستیم!

* آیا می‌شود رئیس و مولای ما حضرت ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف محزون باشد، و ما خوشحال باشیم؟! او در اثر ابتلای دوستان، گریان باشد و ما خندان و خوشحال باشیم و در عین حال، خود را تابع آن حضرت بدانیم؟!

* اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود را بشناسند و به آن پناه ببرند، آیا امکان دارد که از آن ناحیه، مورد عنایت واقع نشوند؟!

* با این‌که به ما نه وحی می‌شود نه الهام، به آن واسطه‌ای که به او وحی و الهام می‌شود توجه نمی‌کنیم؛ درحالی‌که در تمام گرفتاری‌ها– اعمّ از معنوی و صوری، دنیوی و اُخروی– می‌توان به آن واسطه فیض؛ حضرت حجّت علیه‌السلام، رجوع کرد.

* حضرت غایب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دارای بالاترین علوم است؛ و اسم اعظم بیش‌از همه، در نزد خود آن حضرت است. با این‌همه، به هرکس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: برای من دعا کنید!

* راه خلاص از گرفتاری‌ها، منحصر است به دعا‌کردن در خلوات برای فرج ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف؛ نه دعای همیشگی و لقلقه زبان...، بلکه دعای با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه.

* ما در دریای زندگی در معرض غرق‌شدن هستیم؛ دستگیری ولیّ خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولی‌عصر عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.

* دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ما است.

* با وجود اعتقاد داشتن به رئیسی که عینُ‌الله‌الناظره است، آیا می‌توانیم از نظر الهی فرار کنیم و یا خود را پنهان کنیم؛ و هر کاری را که خواستیم، انجام دهیم؟! چه پاسخی خواهیم داد؟!

منبع :افق حوزه

رمز ارتباط معنوی با امام زمان(عج)


همة ما کم و بیش با مفهوم گناه و اثرهای آن تا حدودی آشنا هستیم. گناه ـ که همان تخلّف از دستورهای الهی است ـ آثار ویرانگری بر دنیا و آخرت انسان داشته و موجودیّت و هویّت معنوی او را به شدّت متزلزل می‌کند. این آثار در کتاب‌های اخلاقی نوشته شده که مطالعة آن پر سود است؛ امّا در این مقاله از دو جهت به گناه و اثر آن پرداخته می‌شود: اوّل؛ اثر گناه بر قلب و بنیان اعتقادی انسان و دوم؛ اثر گناه بر رابطة معنوی با امام عصر(ع).


اثر گناه بر قلب و اعتقاد انسان
پیشاپیش بر این مطلب اصرار داریم که چون آثار گناه، مانند آثار تقوا و اعمال صالح، کم‌کم و به آرامی صورت می‌پذیرد، شاید سال‌ها طول بکشد تا چنین حالاتی در انسان در اثر گناه ایجاد شود؛ از این‌رو شخص گناه‌کار متوجّه نمی‌شود که با خود چه می‌کند؟1
از میان تمام آثار معاصی، مخرّب‌ترین و خطرناک‌ترین اثر گناهان، اثری است که بر قلب، یعنی مرکز ادراکی و اعتقادی انسان و جایگاه محبّت الهی گذاشته می‌شود و باعث فساد و سرنگون شدن قلب می‌گردد. استمرار بر گناه باعث ایجاد حالاتی در انسان می‌شود که منشأ این حالات، تحوّل و دگرگونی قلب است
استمرار گناه باعث ایجاد حالاتی در آدمی می‌شود که هر چند نمی‌توان به‌طور دقیق‌تر مراحل و ترتیب آنها را بیان و بر همة افراد تطبیق نمود؛ امّا این حالات مشابه و در غالب گناه‌کاران کم و زیاد مشهود است. از خطرناک‌ترین این حالات در اثر تکرار گناه، به‌وجود آمدن حالت شک در مسائل اعتقادی و دینی، همچون توحید، معاد، نبوّت و قرآن است که البتّه در ابتدا چون شخص هنوز با ایمان است او را آزار می‌دهد. آزار دهنده‌تر از آن، اینکه این شک با استدلال و مطالعة کتاب برطرف نمی‌شود؛ از این‌رو شخص آلوده به گناه، به این در و آن در می‌زند تا آتش شک را در قلبش خاموش کند، امّا نمی‌تواند. تنها راه اصلاح این نوع شک آزار دهنده، ترک معصیت است و الاّ کم‌کم این شک به گونه‌ای در قلب تثبیت می‌شود که نتیجة آن، انکار اعتقادات خواهد بود.
از دیگر آثار ویران‌گرا گناه، پذیرش آسان شبهات و قبول نکردن جواب استدلالی به آن می‌باشد. البتّه نه اینکه نمی‌پذیرد، بلکه قلبش نمی‌تواند بپذیرد.
از دیگر آثار خانمان سوز گناه، بی‌علاقگی و بی‌حوصلگی نسبت به عبادات، مساجد و اماکن مذهبی است که در بعضی مواقع با پیدا شدن سؤال‌هایی مثل اینکه فلسفة نماز خواندن چیست؟ چرا باید نماز بخوانیم؟ روزه گرفتن ما چه فایده‌ای برای خدا دارد و نظایر آن بروز می‌کند. البتّه گاهی هم این سؤال‌ها برای فهم حکمت و پایبندی بیشتر به فرایض الهی پرسیده می‌شود. از آن طرف علاقه به لهو و لعب و بازی و افراط در شوخی و خنده در آنها زیاد می‌شود.
آیاتی نظیر آیة «ثُمَّ کَانَ عَاقِبَةَ الَّذِینَ أَسَاؤُوا السُّوأَی أَن کَذَّبُوا بِآیَاتِ اللَّهِ وَ کَانُوا بِهَا یَسْتَهْزِؤُون؛2 سپس سرانجام کسانی که اعمال بد مرتکب شدند به جایی رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» و نیز آیة «کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَی قُلُوبِهِم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ؛3 چنین نیست که آنها می‏پندارند، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دل‌هایشان نشسته است!» یا آیة «فَإِنَّهَا لَا تَعْمَی الْأَبْصَارُ وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ؛4 زیرا چشم‌های ظاهر نابینا نمی‏شود، بلکه دل‌هایی که در سینه‏هاست کور می‏شود.» که در قرآن کریم آمده، بیان‌گر همین نکتة مهم است.
در بسیاری از روایات نیز به موضوع مورد بحث تصریح شده است، به گونه‌ای که در یکی از سخنان امام صادق(ع) آمده است: «به جان خودم سوگند که مردمان نادان و خدانشناس را خدا نادان نیافریده است؛ آنان دلالت‌های آشکار و نشانه‌های روشن را در آفرینش خود می‌بینند و ملکوت آسمان‌ها و زمین و آفرینش شگفت‌آوری را که در کمال نظم است و بر وجود آفریدگار دلالت دارد، مشاهده می‌کنند، امّا مردمانی هستند که درهای گناهان را بر خود گشوده و راه شهوت‌ها را بر خویش هموار کردند و در نتیجه، هوا‌های نفس به دل‌هایشان چیره گشت و به سبب ستمی که بر خویش روا داشتند، شیطان بر ایشان مسلّط گشت و خدا این چنین به دل‌های متجاوزان مهر می‌نهد».5
حضرت آیت‌الله بهجت(ره) می‌فرمود: ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از امام زمان(عج) است.6

اثر گناه بر ارتباط معنوی با امام عصر(ع)
در حدیث شریفی از امام عصر(ع) آمده است: «آنچه باعث تأخیر افتادن دیدار ما با شیعیان ما می‌شود، اعمال ناشایست آنهاست. پس باید هر یک از شیعیان از اعمالی که باعث ناراحتی ما می‌شود، دوری کنند.»7
علاوه بر آن توصیة بزرگان اخلاق، برای تحصیل رضایت حضرت ولیّ عصر(عج)، دایر مدار ترک گناه است. حضرت آیت‌الله بهجت(ره) در جواب اینکه چگونه می‌توان رابطة خویش را با اهل‌بیت(ع) و محضر صاحب العصر(عج) تقویت کنیم، فرمود: «اطاعت و فرمان برداری از خدا بعد از شناخت او.»8 همچنین مرحوم آیت‌الله حسن صافی اصفهانی(ره) می‌فرمود: کسی که واقعاً در مسیر تقوا [ترک گناه] قرار بگیرد، محال است که امام زمان(ع) به او علاقه نداشته باشد و با او ارتباط برقرار نکند، [این امر] حتمی و قطعی است.9 شکّی نیست که رابطه با امام عصر(عج) و رضایت حضرتش و حتّی تشرّف به محضر ملکوتی ایشان را فقط باید در ترک گناه جست‌وجو کرد.

راهی برای ترک گناه
حال که این‌قدر گناه آثار بسیار بدی بر روح و جسم آدمی می‌گذارد، باید به سراغ راه‌های ترک گناه رفت. از مهم‌ترین راه‌های ترک گناه ـ مطابق با روایات و توصیه‌های علمای اخلاق‌‌ ـ یاد مرگ است، امّا این امر باید مرتّب و مداوم باشد، این عمل مؤثّر باید هر شب و در موقع خواب انجام شده و ادامه پیدا کند. یاد مرگ، داروی بسیار قوی برای اصلاح قلب و رفع آثار گناه است.
عاشق دیدار امام زمان(ع)، اگر حقیقتاً به دنبال مطلوب خود هست، باید به دنبال این مطلب باشد و اسباب گناه را از خود دور کند. هر شب مرگ و مسائل بعد از مرگ را یاد کرده و جهت سهولت در کار، کتاب‌هایی دربارة مرگ و معاد و عواقب گناهان را مطالعه نماید و از خدا و اهل بیت (ع) با گریه و تضرّع بخواهد تا کم‌کم اثر گناهان از قلبش زدوده شده و میل به گناه در وی آن‌قدر ضعیف شود که شخص بر هوای نفسش غالب گردد، چرا که این امر، همان رضایت امام زمان (عج) و نقطة اتّصال به آن حضرت است.

پی نوشت‌ها:
1. از آن سو، ‌چون آثار تقوا و مستحّبات تدریجی است، بنابراین غالباً انسان استقامت خود را از دست می‌دهد. به همین جهت قرآن و روایات بر استقامت تأکید ویژه دارند.
2. سورة روم(30)، آیة10.
3. سورة مطففین(83)، آیة14.
4. سورة حج(22)، آیة 46.
5. بحارالانوار، ج3.
6. در محضر بهجت، ج1.
7. خادمی شیرازی،‌ محمّد،‌ تحفة‌ امام مهدی(ع)، ص 130.
7. به سوی محبوب.
8. شوق وصال.

ادیان آسمانی در دوران ظهور

پیامبران از نظر اصول اعتقادی و همچنین منشأ پیامبری‌شان با هم هیچ‌گونه تفاوتی نداشته‌اند؛ بلکه اختلاف آنان، در احکامی بوده که بنابر مقتضیّات زمان و رشد فکری بشر در هر زمان، بیان کرده‌اند و به همین دلیل، هر پیامبری که پس از پیامبر قبلی مبعوث شد، احکام و دستورهای پیشرفته‌تری که مناسب شرایط اجتماعی انسان‌های آن دوران بود، اعلام نموده است و چون بشر دائماً در حال پیشرفت بوده و هست، بنابراین احکام و دستورهای پیامبران بعدی متناسب با احوال مردمان آن عصر بوده و طبیعتاً کامل‌تر از ادیان گذشتة خود است.

ادیان و علل تعدّد و وجود اختلاف میان آنها
از آنجا که دین، مسیر درست در جهت گام برداشتن به سوی انسانیّت را ترسیم می‌کند و در این مسیر، دست راهروان را می‌گیرد تا با حرکت در مسیر درست به هدفشان برساند، ناگزیر باید حالات انسانی و ویژگی‌های خاصّ جوامع مختلف بشری را نیز مدّنظر داشته باشد تا بتواند راحت‌تر کار راهنمایی مردم را انجام دهد.
هدف اصلی دین، حفظ کرامت انسانی، رساندن انسان به آن مقام والای مورد نظر پروردگار و یک زندگی برتر و به دور از پلیدی‌ها و آلودگی‌ها است.
در طول تاریخ، ادیان الهی زیادی وجود داشته و هر یک از آنها، مناسب زمان خود بوده‌اند و تا زمانی که مناسب حال بشر آن دوره‌ها بوده، ادامه داشته است، با پیشرفت انسان و گسترش آگاهی‌ها در هر دوران، دینی جدید از طرف خداوند برای مردم آمده و برخی از احکام دین قبلی را نسخ کرده است و به طور کلّی، هدف این ادیان، آگاهی‌بخشی به انسان‌ها بوده و عموماً ادیان، تمدّنی والا برای انسان‌ها به ارمغان آورده‌اند.

حرکت تکاملی ادیان
اینکه ادیان الهی در برخی موارد با هم اختلاف دارند، بدین دلیل نیست که منشأ و منبع آنها مختلف است یا اینکه هر یک اصول خاصّ خود و متفاوت با ادیان دیگر دارند، باید دانست که همة ادیان، مردم را به یکتاپرستی دعوت کرده و پس از آن برای ادارة امور اجتماعی مردم، احکامی بیان کرده‌اند.
پیامبران از نظر اصول اعتقادی و همچنین منشأ پیامبری‌شان با هم هیچ‌گونه تفاوتی نداشته‌اند؛ بلکه اختلاف آنان، در احکامی بوده که بنابر مقتضیّات زمان و رشد فکری بشر در هر زمان، بیان کرده‌اند و به همین دلیل، هر پیامبری که پس از پیامبر قبلی مبعوث شد، احکام و دستورهای پیشرفته‌تری که مناسب شرایط اجتماعی انسان‌های آن دوران بود، اعلام نموده است و چون بشر دائماً در حال پیشرفت بوده و هست، بنابراین احکام و دستورهای پیامبران بعدی متناسب با احوال مردمان آن عصر بوده و طبیعتاً کامل‌تر از ادیان گذشتة خود است.
به همین دلیل است که می‌گوییم، ادیان تکمیل کنندة ادیان گذشته‌اند؛ زیرا مبدأ و منشأ ادیان یکی است و به همین علّت پیامبران در دوران مختلف، مژدة ظهور پیامبران پس از خود را می‌دادند و این خود بهترین دلیل برای اثبات این موضوع است که دین، یکی است. خداوند بلند مرتبه و بزرگ فرموده‌اند: «وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللهِ إِلَیْکُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِن بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ؛1 و هنگامی را که عیسی پسر مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل! من فرستادة خدا به سوی شما هستم تورات را که پیش از من بوده تصدیق می‏کنم و به فرستاده‏ای که پس از من می‏آید و نام او احمد است بشارتگرم.»
حرکت ادیان با وفات پیامبران متوقّف نشده است؛ بلکه این حرکت با ظهور پیامبران جدید و اولیا و ائمه ادامه یافته و البتّه راه، هدف و مسیر حرکت همة آنان یکی بوده و همة مردم را دعوت به توحید و خداپرستی می‌کرده‌اند.
اگر دینی پس از دین دیگر ظهور کرده، برای لغو کردن احکام آن دین نبوده است؛ بلکه دین جدید همواره برخی از احکام دین قبل از خود را حفظ و برخی دیگر از احکام آن را نسخ کرده است؛ زیرا زندگی انسان پیوسته نیاز به قوانین و دستورهای جدیدی دارد و دستورهای دینی جدید همیشه مطابق با اقتضای حال مردمان هر زمانی است. اگر به تاریخ مراجعه کنیم، متوجّه می‌شویم که هیچ دینی، شریعت و دین پیش از خود را لغو و رد نکرده است؛ بلکه به درستی آن اعتراف کرده و همة پیامبران گذشته را نیز به رسمیّت شناخته است، ادیان جدید تنها خواهان عمل به دستورهای جدید خود شده‌اند و این موضوع اختصاص به دین اسلام ندارد؛ بلکه شامل تمامی شرایع و ادیان گذشته نیز می‌شود.
متأسّفانه، بسیاری از مردم این حقیقت را درک نکرده‌اند که همة ادیان در یک جهت حرکت می‌کنند و هدف واحدی دارند و ادیان الهی جدید، در حقیقت امتداد و دنبالة ادیان گذشته است و به همین دلیل، با تعصّب فراوان، پای‌بند ادیان گذشته شده و جدیدترین دین‌های الهی را نپذیرفته‌اند و این گونه، مردم جهان در حال حاضر، هر یک خود را پیرو دین خاصّی می‌دانند و این در حالی است که دین، یکی است. جدا از این برخی از مردم از دین روی گردانده و اسیر هوا و هوس نفسانی خود شده و بشریّت به دلیل ترک احکام الهی، متحمّل زیان‌های زیادی شده است.

وضعیّت ادیان در دنیای امروزی
بدیهی است که وضعیّت ادیان در حال حاضر، مطابق با هدف اصلی آن نیست و عموماً ادیان از هدف اصلی خود فاصلة زیادی گرفته‌اند؛ زیرا پیامبران گذشته مژدة ظهور دین اسلام را داده بودند و همگی آنها تأکید کرده بودند که پس از آنها، رسالت‌های دیگری خواهد بود و مردم باید به آن گردن نهند تا انسان در پایان به دین واحدی که همان دین حق و در بر گیرندة تمام ادیان گذشته است، برسد؛ امّا ما اکنون در دورانی به سر می‌بریم که برخی چندان اعتقادی به ادیان ندارند و برخی دیگر بر تعصّب به برخی از ادیان پیشین پافشاری می‌نمایند و این گونه شده که بیشتر مردم از راه و جادّه و هدف اصلی دین خارج شده‌اند و حقایق جای خود را به تعصّبات داده است.
متأسّفانه در برخی جاها، مردم پا فراتر گذاشته و به گونه‌ای شده که پیروان ادیان مختلف، به مخالفت و درگیری و جنگ با هم می‌پردازند و در این شرایط انسان‌ها در شرایط بسیار بدی قرار گرفته و وضعیّت بسیار اسفناک و فاجعه‌انگیزی به وجود آمده است.

حرکت مهدوی و اصول آن
حرکت مهدوی، چیزی جز تحقّق یافتن وعدة الهی مبنی بر غلبه دادن دین حق و حکم‌فرما ساختن آن نیست، هرچند که ممکن است این امر خوشایند کافران نباشد، تحقّق این وعدة‌ الهی در حقیقت رسیدن به آن هدف والای زندگی بر روی زمین است.
اصول اعتقادی امام مهدی(ع) همان اصول ناب اسلامی است. همان‌گونه که قبلاً اشاره شد، ادیان آسمانی یکی هستند و در نهایت باید این اتّحاد انجام شود و همه یکی شوند. همة‌ ادیان مژدة ظهور دین اسلام و پیامبری محمّد(ص) را داده‌اند و به همین دلیل، امام مهدی(ع) هنگام ظهور، باید اصول واقعی دین اسلام را که آخرین و کامل‌ترین دین است،‌ تبیین نماید و آن را رواج دهد و ادیان را از ناخالصی‌ها برهاند و در پایان باید دین حق که خالص و بدون پیرایه‌های بشری است، ‌در جهان حکم‌فرما شود.

چگونگی تعامل با ادیان دیگر در دوران امام مهدی(ع)
تعامل با ادیان این‌گونه است که ابتدا باید ادیان بشری و باطل کنار گذاشته شوند و شریعت و دین واقعی نشان داده شود. در احادیث معصومان(ع) آمده است که ایشان سپاه خود را روانه می‌سازد و از «غار انطاکیه»، تابوت سکینه را خارج می‌سازند و در آن تابوت، نسخه‌ای از تورات و نسخه‌ای از انجیل وجود دارد و بر این اساس، با ادیان دیگر به احتجاج می‌پردازند. این روایت نکات زیادی در بردارد از جمله اینکه ایشان، محلّ این تابوت را می‌دانند و مسئلة احتجاج برای اثبات دین حق، اهمّیت زیادی دارد؛ زیرا انسان با دلیل و برهان می‌تواند چیزی را بپذیرد و به آن اعتقاد پیدا کند.
ظهور مقدّس ایشان و حوادث مربوط به آن به این محاجّه‌ها محدود نمی‌شود و خداوند کمک خود را می‌فرستد. فرود آمدن حضرت مسیح(ع) و نماز خواندن پشت سر امام(ع) تنها برای تشویق مسیحیان به پیوستن به دین اسلام و امام مهدی(ع) است.
استاد علی کورانی دراین باره گفته است:‌ خداوند حضرت موسی(ع) را برای این هدف ذخیره قرار داده است؛ زیرا مسئله پیروز و چیره ساختن دین حق‌،‌ اهمّیت زیادی دارد. نکتة دیگر اینکه دین مسیحیت در حال حاضر گسترش زیادی یافته و شمار زیادی از مردم در جهان پیرو این دین هستند و قدرت زیادی در جهان دارند. هدف اصلی امام مهدی(ع)، حکم‌فرما ساختن دین اسلام و تشریح احکام واقعی آن برای مردم است تا مردم آن را بپذیرند و با توجّه به این،‌ حکومت امام مهدی(ع) در حقیقت، دوران انتقال از تشتّت و چند دستگی و رسیدن به یکپارچگی فکری و مذهبی است.

ردّ ادیان دیگر یا همزیستی مسالمت آمیز

در طول تاریخ، ادیان در برخورد با هم، دو روش را برگزیده‌اند: 1. زندگی مسالمت‌آمیز در کنار هم؛ 2. ردّ ادیان دیگر.
امام مهدی(ع) هنگام ظهور و تحقّق وعدة‌ الهی و گسترش دین الهی، درصدد رد کردن ادیان و شرایع دیگر نیست، بلکه هدف اصلی ایشان، کنار گذاشتن تحریفات مختلف در ادیان آسمانی است و این چیزی جز پدیدار ساختن حقّ و حقیقت برای مردم و حاکم ساختن دین خالص و ناب اصیل الهی نیست.



نادیه اسماعیل خلیل الطائی   مترجم: سیّد شاهپور حسینی

پی‌نوشت:
1. سورة صف(61)، آیة 6.