درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

ویژگى هاى جسمانى و معنوى امام مهدى(علیه السلام)

احمد  از ابو سعید خدرى آورده است که رسول خدا فرمود : قیامت برپا نمى شود مگر پس از آن که مردى از اهل بیتم حکومت کند . پیشانى بلند و بینى کشیده دارد . زمین را پر از عدل مى کند ، چنان که پیش از آن ، پُر از ستم شده بود . هفت سال مى ماند .

ابو یعلى  از ابو سعید آورده است که پیغمبر فرمود : از اهل بیتم ، کسى میان امتم قیام مى کند که بینى کشیده و پیشانى فراخ دارد . عدل را در زمین مى گستراند ، چنان که ستم و بیداد گسترش یافته بود . هفت سال حکومت مى کند .

در المنثور  آمده است : احمد و ابوداود از ابو سعید خدرى آورده اند که ( بنابر عبارت ابو داود ) رسول خدا فرمود : مهدى از من است . پیشانى بلند و بینى کشیده دارد . زمین را پر از عدل و داد مى کند ، چنان که پیش از آن ، پُر از ستم و بیداد شده بود . هفت سال مى ماند .

از منابع ما ( شیعى ) ، دلائل الامامة چنان که در ابو یعلى است ، با تفاوت اندک ، به نقل از ابوسعید ، وبه نقل از ابو سعید مانند روایت احمد .

سنن الدانى از ابو سعید خدرى نقل کرده است که رسول خدا فرمود : در آخر الزمان مردى از عترتم قیام مى کند که جوان ، زیبا رو ، پیشانى بلند و بینى کشیده اى دارد . زمین را پر از عدل و داد مى کند ، چنان که پر از ستم و بیداد شده بود . هفت سال با عدالت حکومت مى کند . ( السنن فى الفتن 5/1038 ) .

حاکم  ( که بنا بر شرط « مسلم » صحیح دانسته ) به نقل از ابو سعید آورده است که رسول خدا فرمود : مهدى از ما اهل بیت است . بینى بلند و پیشانى کشیده اى دارد . این قدر عمر مى کند ( پیامبر دست چپش و دو انگشت سبابه و ابهام را نشان داد و سه انگشت دیگرش را پایین آورد ) (یعنى هفت سال) . معالم السنن 4/344 از ابو داود و ...

ابن حماد  از ابو سعید خدرى از رسول الله نقل مى کند : مهدى پیشانى بلند و بینى کشیده دارد .

فردوس  از حذیفه آورده است که پیامبر فرمود : مهدى مردى از فرزندانم است که صورتش مانند ماه ، تابان است . رنگ پوستش عربى(1) اما بدنش اسرائیلى است .(2) زمین را پر از عدل مى کند ، چنان که آکنده از ستم شده بود . آسمانیان و زمینیان و پرندگان هوا(3)  از خلافت وى راضى و خشنودند . بیست سال حکومت مى کند .

1 ـ یعنى گندمى یا سفید. در صفات مهدى(علیه السلام) وارد شده است که همرنگ پیامبر، سفید متمایل به سرخ است .
2 ـ یعنى بلند قامت و تنومند ، مانند بدن پسران یعقوب(علیه السلام) . بنى ابراهیم معروف بودند بدن و جمالشان ، کامل و با کمال است ، یعنى ویژگى هاى ابراهیم در مهدى(علیه السلام) نمودار است .
3 ـ  یعنى همه از حکومت مهدى(علیه السلام) راضى اند ]شاید هم کنایه نباشد[ حقیقتاً چنین باشد که شکوفایى در جامعه انسانى و طبیعت حیوانى فراگیر مى شود .

مولای ما همچون «عهد الهی» است

«قول دادن»، عبارت ساده و در عین حال، مسئولیت آوری است. عبارتی که ما بسیاری از اوقات، به خودمان، دوستانمان، خانواده مان و خداوند می گوییم و نمی فهمیم که با بر زبان آوردن آن، دیگران را منتظر خود نگه داشته ایم.
imam zaman 099
قولها و عهدها، کوچک و بزرگ دارند. بسته به اینکه به چه کسی قول می دهیم و چه وعده ای می کنیم، میزان اهمیت عهد و میثاق، متفاوت می گردد. اینکه به خواهرزاده مان قول بدهیم که برایش از سر کوچه عروسک بخریم، هر چند مهم است هرگز به پای قولی که مادرمان می دهیم، نمی رسد. از همه ی عهدها مهمتر، عهدی است که بسیاری از ما فراموش کرده ایم. عهدی که در روز نخست آفرینش، به آن بلی گفتیم: «قول می دهیم که تو را خدا خودمان بدانیم و خاندان محمد (صلوات الله علیه و آله) را فرستادگان خاص تو؛ قول می دهیم مومن باشیم.»

یادمان نیست؟ بله! امّا در قرآن و روایات به آن اشاره شده است. امام باقر (علیه السلام)، فرمودند: «خداوند از شیعیان ما در حالی که در عالم ذر، ذراتی بودند، عهد و پیمان گرفت ولایت ما را گرفته است.» (1)

در همین روز الست، خداوند کریم، با ما، میثاقی مهم و ارزشمند بست: میثاقی که آن را گرفت و محکم کرد؛ میثاقی درباره ی آقایمان.

آقای ما خود میثاق است
شنیده اید می گویند فلانی خود خطر است؟! یعنی فلانی آنقدر خطرناک یا خطر آفرین است که عین خود صفت شده است. البته شما معنای «فلانی خود خطر است» است را به محض اینکه می شنوید می فهمید. این جمله مثل همان است که بگویند: فلانی خود عدل است؛ مثل آقای ما.

اگر زیارت آل یاسین خوانده باشید، این عبارت را خوانده اید: «السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکّده» (سلام بر تو ای عهد خداوند که آن را گرفته و محکم گردانیده است) پس می دانید که آقای ما خود عهد است! یعنی عهدی که درباره ی ایشان بسته شده است، آن قدر بزرگ و گسترده است که انگار، آقای ما همان عهدی است که خداوند بسته است. (2)

امّا آن عهد چیست و متعهد کیست؟ در اینباره می توان دو نظر داشت: عهدی که آقای ما با خداوند بسته است و عهدی که از ما درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) گرفته شده است.

عهد مولای ما با خدا

خداوند مسئولیت فراوانی به حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) اعطا کرده است. مسئولیتهایی که به خواب ما هم نمی آیند، به فکرمان هم خطور نمی کنند و محال است کسی غیر از معصومین (علیهم السلام) از عهده ی آن برآیند. مسئولیتهایی مثل پنهان شدن از بدو تولد، قبول خطرات غیبت، صبر بر بی پناهی و بی یاوری و تنهایی و برپایی حکومت جهانی حق.

رسول خدا (ص)، فرمودند: «به درستی که خدای عز و جل بر من دوازده صحیفه نازل فرمود که اسم هر امامی بر مهر آن رقم خورده  وصفتش در کتابچه ی مخصوص به خودش ثبت شده است.» (3)

این، یعنی هر امامی، در دوران امامت خود، موظف است که آنچه خداوند به آن فرمان داده است، عمل نماید تا در نهایت هدف نهایی خداوند در جهان آشکار شود. بنابراین، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) با صبرشان در برابر ظالمان، امام حسن (ع) با صلحشان، امام حسین (ع) با شهادتشان و دیگر امامان با وظایف خاص خودشان، همگی یک هدف داشتند: اجرای فرامین الهی تا نام خداوند زنده گردد و براستی پرسش شود.

پس آقای ما نیز عهدی نسبت به خداوند دارد که در برآوردن آن عهد، کوتاهی نمی کند و تا آن را به انجام نرساند، از دنیا نخواهد رفت.

عهد ما با امام خویش

در روایات ما، به عهدی که در روز الست گرفته شد، اشاره شده است. از امام صادق (ع) نقل شده است که «از خلق نسبت به ربوبیت پروردگار و نبوت رسول خدا و امامت امیرالمؤمنین و ائمه (ع) پیمان گرفته شده است...» (4)

از حضرت محمد باقر (ع)، روایت شده است که فرمودند: «خداوند از پیامبران اولی العزم پیمان گرفت که من پروردگار شما هستم و محمد (ص) رسول من است و علی (ع) امیرمؤمنان و جانشینان پس از او والیان امر من و گنجینه های علم من اند. به درستی که به وسیله ی مهدی (عج)، دینم را یاری می کن و دولتم را ظاهر می سازم و از دشمنانم انتقام می گیرم و به وسیله ی او، خواه ناخواه، پرستشم محقق می گردد.» (5)

مولای ما، همان میثاقی است که خداوند نه تنها از ما، بلکه از تمامی پیامبران و برگزیدگانش گرفته است.

نکته ی آخر: آقای ما، عهد کرده است رنجهای غیبت را به جان بخرد... چه می شود ما نیز به عهد خود وفا کنیم تا دوران رنج آقایمان را کوتاه کنیم...؟

 
پی نوشت:
1. مجمع البحرین، ماده ی وثق؛ به نقل از بحرینی، مجتبی، سلام بر پرچم برافراشته (تفسیر زیارت آل یاسین)، ج 1، نشر منیر، ص 102
2. بحرینی، همان، ص 103
3. کمال الدین و اتمام النعمه، ص 269 (باب 24، حدیث 11)؛ به نقل از بحرینی، همان، ص 105
4. تفسیر القمی، ج 1، ص 172؛ به نقل از همان، ص 109
5. اصول کافی، ج 2، ص 8؛ به نقل از همان، ص 110
6. بحرینی، همان، ص 107

مولای ما همچون «زمین فراخ» است

زمین خانه ی ماست؛ جایی که می شناسیمش و هر چند گاه و بیگاه، از آفتاب تند و سردی استخوان شکنش، اعتراض می کنیم، امّا اگر طمع نمی ورزیدیم و به دنبال یخ و نفت دیگر سیا رات نبودیم، هرگز به فکر زندگی کردن در سیارات دیگر نمی افتادیم. حقیقت این است که ما در زمینی که خداوند به ما بخشیده است، همه چیز داریم: لطافت گل سرخ، زیبایی دریا، عظمت کوهستان، سخاوت جنگل، آرامش صحرا.

امام رئوف، امام رضا (علیه السلام)، در روایتی زیبا و خواندنی درباره ی امام، چنین فرمودند: «..امام ابری باران زا و بارانی پیوسته  و یک ریز و آسمان سایه ‏گستر و زمینى فراخ و چشمه ای جوشان و برکه و گلستان است.» (1)

زمین، در بیان امام صادق (ع)، سرچشمه ی ثروت و قدرت برای انسانهاست. (2) یعنی نه تنها زمین، روزی بخش ماست، بلکه طلا و سنگها و جواهرات گرانقیمت در دل آن قرار دارد و انسانها باید با تلاش و همت بسیار، به آن دست یابند. (3) اگر در نگاه تشابه امامان (علیهم السلام) به زمین، به این معنا نگاه کنیم، روزی بخشی زمین را جور دیگری می بینیم. نکته ی ظریف در این تشبیه این است که هر چند انسانها می توانند، به جواهرات زمین دست بیابند (با تلاش بسیار)، امّا هرگز نمی توانند مانند امامان، سرچشمه ی آن باشند.

در روایت دیگری از امام حسن عسکری (ع)، زمین، بستری متعادل برای رشد انسانها معرفی شده است که در آن آرامش می یابند. ایشان می فرمایند: «...[خداوند] زمین را مناسب طبع شما و سازگار جسم شما قرار داد، نه داغ و سوزان که شما را بسوزاند، و نه سرد و یخ تا شما را منجمد کند...» (4)

 آری؛ زمین، مطمئن ترین خانه ی ماست و مولای ما، همان زمین عادل امنیت بخشی است که در دل خود، گنج های نهان بسیار دارد.
 
نکته ی آخر: درست همان وقتی که چشمه های زلال زمین، سیرابمان نکرد، سراغ آب را از سیارات دیگر گرفتیم؛ این است انسان گرفتار آخرالزمان...
 
پی نوشت:
1. ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول، ترجمه حسن زاده ؛ ص799؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5، تولید موسسه نور
2. الحیاة / ترجمه احمد آرام ؛ ج‏5 ؛ ص413؛ با استفاده از همان.
3. همان.
4. الإحتجاج / ترجمه جعفرى ؛ ج‏2 ؛ ص547؛ با استفاده از همان.

مولای ما همچون «دروازه ای به بهشت» است

فرض کنید خانه تان در نداشت! آن وقت یا باید برای آمدن به خانه، از دیوار بالا می آمدید؛ یا اگر دیوارهای بلندی دور تا دور خانه تان کشیده اید، باید زمین را می کندید و از طرف دیگر وارد می  شدید! خدا را شکر، ساختن در، نیاز به خلاقیت چندانی نداشت و عقل بشر ورود و خروج از در را از زمین کندن و به هوا پریدن آسان تر دید. از همان روزهایی که آدمها در غار زندگی می کردند، دهانه ی غار را مثل در خانه می دیدند و اگر کسی بدون اجازه، پا در حریمشان می گذاشت، پای تجاوزکار را قلم می کردند.
در، به هر شکل و اندازه و رنگی که باشد، محل ورود و خروج است. به هر کجا بخوایم وارد شویم، از در آن وارد می شویم و اگر صاحب خانه اجازه ی ورود ندهد، یا باید راهمان را بکشیم و برویم یا یک لنگه پا مقابل در بایستیم که صاحب خانه، راهمان دهد. ساده است: اگر هم متوسل به زور شویم، دزد و غاصب خواهیم بود.

البته، هیچ موجودی نمی تواند دزدکی و یواشکی وارد حریم خداوند بشود، امّا با این حال، خداوند از سر لطف و مرحمتش، راه آسانی به سوی رضایتش گشوده است: دروازه ای که بندگان خدا را به درگاه حضرت دوست، می رساند.

لطفاً به عبارت «بندگان خدا» دقت کنید: امام جعفر صادق (علیه السلام) می فرمایند: «جانشینان پیامبر همان ابواب الله اند، درهایی که از طریق آنها می توان به حق رسید. اگر آنها نبودند هر آینه خداوند عزّوجل شناخته نمیشد. خدا به وسیله ی آنان بر بندگانش احتجاج نموده است.» (1)

امروز، جز آقای ما، هیچ کس دری به سوی خداوند کریم نمی گشاید و جز از طریق او نمی توانیم خدایمان را بیابیم. در دعای ندبه، او را چنین می خوانیم: «این باب الله الذی منه یوتی؟» (2) ( کجاست آن باب خداوند که از آن طریق می شود به خدا رسید؟)

آقای ما تنها دری است که به سوی حقیقت باز می شود.

نکته ی آخر: در، راه خروج هم هست؛ نکند که در حریم سبز باشیم و در را باز کنند و راه خروج را نشانمان بدهند...

 

پی نوشت:
1. تفسیر برهان، ج 1، ص 190، به نقل از بحرینی، سید مجتبی، سلام بر پرچم برافراشته، ج 1، ص 51
2. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، فرازی از دعای ندبه.

مولای ما همچون «آسمان» است

فکر کنید لحظه ای آسمان نبود! اگر شاعر مسلک باشید، احتمالاً به یاد این می افتید که دیگر خبری از ابر و چشم اندازهای رنگی فوق العاده و آبی بی انتها نخواهد بود. اگر هم کمی اهل  تحقیق و مطالعه ی علمی باشید، می فهمید که بدون آسمان، زمین می سوخت و خاکستر می شد. علاوه بر آن، هیچ موجودی قادر به نفس کشیدن در آن نبود؛ چرا که بدون آسمان و لایه ی محافظش، فضای زمین پر از گازهای سمی و پرتو خشن و داغ خورشید می شد.

آسمان، در هر دو مفهومش (چه مفهوم ادبی و چه علمی)، آنقدر مفید و ثمر بخش است که در ادبیات و فرهنگ های مختلف، نماد «سخاوت» معرفی شده است. به عبارت دیگر، هیچ چیز آسمان، به اندازه ی بخشندگی و دست و دل بازی اش، در میان زمینیان معروف نشده است. شاید عبارت «زیر سقف آسمان» را شنیده باشید. سقف زمین، که همان آسمان باشد، مثل سرپناهی ایمن برای موجودات زمین است. انگار آسمان، آغوش خود را گشوده و یکباره تمام زمینیان را در بر گرفته است و در آغوش خود، با بخشندگی بسیار، سایه ای امن برای حیاتشان شده است.

شاید همین سخاوت و پناه آسمان است که آقای ما را شبیه آن می کند. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «امام همچون... آسمان سایه‏ افکن و... است.» (1)

امام رضا (ع)، در این عبارت، سایه افکنی و امنیت آفرینی امام را همانند آسمان می داند.

نکته ی آخر: فرقی نمی کند کجای زمین باشیم، سایه ی آسمان، همیشه بر سر ماست...

 

پی نوشت:
1. بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار) ؛ ج‏3 ؛ ص115؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5؛ تولید موسسه نور