درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

مردی که از همه بیشتر می داند

یک چیز در تاریخ، همیشه مدّعیان خلافت و امامت را رسوا کرده است: نادانی! از همان زمان که در سقیفه، عدّه ای لباس خلافت را بر تن خودشان دوختند بگیرید تا همین چندی پیش که خدای کچل در خوزستان اعدام شد ! فرق بین امام حقیقی با امام دروغین همین است: امام حقیقی می گوید: «سَلونی؛ بپرسید پیش از آن که مرا از دست بدهید» (1) و امام دروغین فریاد می زند: «اگر علی نبود، عمر هلاک می شد.» (2)

در تاریخ، نمونه های نادانی مدّعیان زیاد است. مثلاً: در زمان شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)، عموی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) که با نام «جعفر کذّاب» مشهور است ادّعای امامت کرد. «ابوالادیان» از یاران امام حسن عسکری (ع) برای تشییع آن حضرت به سامرا آمده بود و بسته ای را همراه داشت که امام حسن (ع) به او سپرده بود تنها به امام پس از او بسپرد. حضرت، نشانه های حضرت مهدی (عج) را نیز داده بودند که از آن جمله «خبر داشتن از محتوای نامه ها» بود. ابوالادیان هم وقتی با «نمی دانم» جعفر کذاب رو به رو گشت، خیالش راحت شد که او امام نیست! (3)

امام صادق (ع) نیز فرمودند: «به حقیقت خداوند حجتش را در زمینش قرار نمی دهد که اگر چیزی از او سوال شود، بگوید نمی دانم.» (4)
 
امام چقدر می داند؟
جواب سوال «امام چقدر می داند؟»، «همه چیز را می داند» است. از علوم غیب گرفته تا دانش فیزیک و نجوم و طب و ادبیات! همه چیز! در ضمن برای یادگیری آنها نیازمند تحصیل علم هم نیست، بلکه خداوند این امامان هدایتگر را مجهّز به سلاح علم کامل کرده است.

امّا آن علمی که باعث می شود وقتی امام را دیدیم، او را به جا بیاوریم، علمی است که امام صادق (ع) از آن سخن می گویند. امام صادق(ع) فرمودند: «من آنچه در آسمانها و زمین است، مى ‏دانم و آنچه در بهشت و دوزخ است را مى ‏دانم و گذشته و آینده را مى ‏دانم»، سپس اندکى تأمل کردند و دیدند این سخن بر شنوندگان سنگین و قبولش سخت به نظر آمده، به همین دلیل ادامه دادند: «من این مطالب را از کتاب خداى عزّوجلّ مى ‏دانم. خداى عزوجل مى ‏فرماید: «بیان هر چیز در قرآن است. (5)» (6)
به عبارت دیگر، امامان از احوال ما خبر دارند و از درون و نیّت ما. از دیروز و امروز و آینده ی ما. روایات زیادی در زندگی اهل بیت (ع) این ماجرا را شهادت می دهد.
 
علم حضرت مهدی(عج)
حضرت مهدی(عج) میراث دار علم همه ی انبیا و همه ی امامان هستند. ایشان به قول زیارت جامعه ی کبیره، «معدن علم» هستند. (7)
امام صادق (ع) فرمودند: «علم بیست و هفت حرف است، تمام آنچه پیغمبران آورده‏اند دو حرف است که مردم تا به امروز جز دو حرف ندانسته ‏اند و چون قائم ما بپاخیزد بیست و پنج حرف دیگر را برآورد؛ و به ضمیمه آن دو حرف دیگر، در میان افراد بشر آشکار و پراکنده [می]سازد.» (8)

همچنین کمیل، از امیرالمؤمنین علی (ع) روایت کرده است که فرمودند: «ای کمیل! هیچ علمی نیست مگر این‏که من افتتاح کننده ی آنم و هیچ چیزی نیست مگر این‏که قائم آن را به پایان می ‏رساند و خاتمه می‏ دهد. به نظر می رسد منظور از «چیزی»، در این روایت به قرینه ی اوّل حدیث، علم باشد. (9)
 
علم، نشانه ی امام
پاسخ ائمه از روی هوا و هوس و سلیقه ی خودشان نیست. بلکه مستند به کلام خداوند (قرآن) و سنّت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) است. بنابراین اگر ما مختصری از قرآن و سنّت ندانیم، احتمال اینکه فریب مدّعیان را بخوریم زیاد است! مدّعی هم که این روزها کم نیست!

از طرف دیگر، باید مدّ نظر داشته باشیم: از همین حالا تا روزی که قیامت فرا می رسد، اگر کسی گفت: «نمی دانم!» امام نیست. چون از نشانه های امام، «علم مطلق» است. امام رضا (ع) فرمودند: «امام نشانه هایی دارد؛ از آن جمله اینکه داناترین مردم و حکیم ترین ایشان و... است.» (10)
 
راه ساده ی شناخت امام این است: چیزی از ایشان بپرسید...!
 
پی نوشت:
1. جمله ی مشهور امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) که در چند جا آن را فرموده اند:  سَلونی قبل ان تفقدونی. کلینى، محمد بن یعقوب، أصول الکافی / ترجمه کمره‏اى - ایران ؛ قم، اسوه، چاپ: سوم، 1375 ش. ج‏1 ؛ ص603؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
2.  جمله ی مشهوری از خلیفه ی دوم که بارها در طول دوران خلافت خود تکرار و اقرار کرده است. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال / ترجمه کمره‏اى - تهران، نشر کتابچی، چاپ: اول، 1377ش، ج‏2؛ ص70. با استفاده از همان نرم افزار.
3. ابن بابویه، محمد بن على، کمال الدین / ترجمه پهلوان - ایران ؛ قم، دارالحدیث، چاپ: اول، 1380 ش. ، ج‏2، ص: 224؛ با استفاده از همان نرم افزار.
4. بحارالانوار، ج 26، ص 139؛ به نقل از نجیب محمد، سید حسین، سرّ خدا، نشر موعود عصر، ص 123.
5. سوره نحل، آیه 89.
6. اصول کافی، ج 1، ص 388؛ روایت دوم.
7. عبّاس، قمی، مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. السّلام علیکم یا اهل بیت الرّحمة و النّبوّة و معدن العلم و موضع الرّسالة.
8. بحار الانوار، ج 52، ص 336؛ به نقل از موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدّس جمکران، ج 1، کشف علوم، ص 279.
9. بحار الانوار، ج 77، ص 269؛ به نقل از همان، ختم علوم، ص 133.
10.  بحارالانوار، ج 25، ص 116؛ به نقل از نجیب محمد، سید حسین، سرّ خدا، همان.

مولای ما همچون «بازوی دین» است


شاید دیده باشید کسانی که می خواهند روی «اندام» خود کار کنند تا به ورزیده و عضله ای شود، وقت زیادی صرف بلند کردن وزنه های سنگین می کنند که «پشت بازو» بیاورند. آن وقت وقتی کسی گفت چقدر زور داری، دستشان را از آرنج خم می کنند تا برجستگی بازویشان را نشان بدهند و بگویند چند مرده حلاج اند!
البته، نیروی انسان، فقط به زور بازویش نیست؛ امّا بازو در بدن، همواره نماد توانمندی و نیرومندی انسان بوده است. تا جایی که در لغت نامه ها، بازو را معادل معنای «قدرت» می دانند. (1)

شاید شنیده باشید، به برخی از علمای دین، عبارت «عضد الدین» که معادل «بازوی اسلام» است، داده می شود. هر چند علمای هر عصری، پشتوانه و یاوران دین در هر زمانه اند امّا نیرومندترین بازو در اسلام، بازوی مولای ماست. اگر تاریخ پس از ظهور ایشان را به دقت مورد بررسی قرار دهید، می بینید که این عبارت، بیشترین تناسب را با حضرت بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه) دارد. چرا که پس از ظهور ایشان، اسلام ناب محمدی، با همان سادگی و زیبایی، تمام قد رخ می نماید و تمام موجودات عالم، راه حقیقی بندگی را در برابر خداوندگار یگانه پیش می گیرند.

در روایات معصومین (علیهم السلام) آمده است: «بی شک دین محمد (ص) به هر نقطه ای که شب و روز می رسد، خواهد رسید تا که شرکی بر زمین نماند و نیز، شهری نخواهد ماند جز آن که در آن بانگ لااله الّا الله و محمّد رسول الله، صبحگاه و شامگاه ندا می شود.» (2)

اینگونه است که در زیارت ایشان در سامرا، آمده است: «السلام علیک یا عضد و عماد الاسلام...» (3) (سلام بر تو ای بازو و ستون اسلام)
 
نکته ی آخر: براستی اگر آغوش امن آقای ما نبود، اسلام، در بازوی ضعیف و رنجور مسلمانان به خواب ابدی فرو رفته بود...
 
 
پی نوشت:
1. فرهنگ معین، ذیل واژه ی بازو
2. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ص 507
3. بحار الأنوار (ط - بیروت)؛ ج‏99 ؛ ص84؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5، تولید موسسه نور
 

مولای ما همچون شمشیر آخته است

شمشیرها نیز گاهی می توانند باعث شادی دل شوند. منظورمان زمانی نیست که وسط یک رقص محلی، رقص شمشیر می کنند؛ منظور دقیقاً همان زمانی است که با شمشیر، کسی را می کشند؛ آن لحظه هم می تواند شادی آفرین باشد.

می گویید نه؟ برای ما محبین و شیعیان اهل بیت (علیهم السلام)، مثالهای ساده ای برای شادی آفرینی شمشیر وجود دارد: مثلاً زمانی که مختار ثقفی، قاتلان امام حسین (علیه السلام) را با شمشیر چند پاره کرد، دل بسیاری از دوستداران امام را شاد کرد. همین امروز نیز انسانهایی نظیر ابن مرجانه و یزید و معاویه بسیارند. کسانی که به اصطلاح «یک گلوله باید حرامشان کرد» تا زمین، به دنیای بهتری تبدیل شود. حتماً روز به دار کشیدن «صدام» را به خاطر دارید...

«شمشیر» سلاحی است که نماد جنگ می دانیم به شرطی که از نیام کشیده شده باشد. شمشیر در نیام، به معنای تسلیم شدن و یا به صلح رسیدن است. (1) شمشیر آخته، نشانگر آمادگی برای جنگ و تهدید مخالفان است. (2)

با این تعریف آیا فکر کرده اید چرا هنگام سلام دادن به مولایمان می گوییم: «السلام علی السیف الشاهر» (3) (سلام بر شمشیر آخته.)
 
در مقابل چه کسانی باید شمشیر کشید
امیرمؤمنان، علی (ع)، چنان در هدایت مردم تلاش می کردند که راضی نمی شدند تا آخرین لحظه، با بدترین آنها وارد جنگ شوند. مثلاً در جنگ صفین، حضرت علی (ع) بارها و بارها وارد خیمه ی دشمن شدند و مذاکره کردند؛ بلکه قاسطین دست از ظلم برداردند و آتش قهر خدا را به جان نخرند. وقتی مردم به ایشان اعتراض کردند، فرمودند:

«به خدا سوگند هر روزی که جنگ را به تاخیر می اندازم، از این روست که آرزو دارم عده ای از آنان به ما بپیوندند و هدایت شوند و در لابه لای تاریکی ها، پرتوی نور مرا ببینند و به سوی من آیند...» (4)

حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) که پیرو واقعی اجداد طاهرین خویش اند، خون کسی را به ناحق نمی ریزند. امّا نکته اینجاست که پیش از ظهور ایشان، حق و باطل از همدیگر جدا می شوند و پس از ظهور توبه ی هیچ کس پذیرفته نیست. چرا که با آمدن امام غایب از نظر، حجت بر عالمیان تمام می شود.

با این حال، همیشه باید بدانیم مولای ما، مولای برحقی است که شمشیرش را جز برای اهل باطل بلند نمی کند.

آقای ما که وقت آمدن از همه پیمان می گیرد: « دزدی و زنا و فحاشی به هیچ مسلمانی نکنید، خون کسی را به ناحق نریزید و به حریم دیگران جفا و تجاوز نکنید...» (5) چگونه می تواند غیر از این کاری کند؟

امام باقر (ع) فرمودند: «...پس به مدت هشت ماه شمشیر بر دوش خواهد بود و بی وقفه دشمنان خدا را خواهد کشت تا آنگاه که خداوند خشنود گردد.» (6)
 مولای ما، آن کسی است که با شمشیرش، دلهای مومنین را شاد می کند؛ آری او شمشیر برکشیده است. شمشیری که پاسخ زمزمه ی «این الطالب بدم المقتول بکربلا» است. مولای ما کسی است که راضیان به کشته شدن حسین بن علی (ع) را از دم تیغ می گذراند تا در روی زمین کسی نماند که مدافع ظالمان باشد.
 نکته ی آخر: انگار، شمشیر برکشیده، رمز ماست آقا جان... چرا که ما منتظران نیز عهد بسته ایم: «خدایا! اگر مرگ میان من و او فاصله انداخت... مرا از قبر بیرون بیاور، کفن پوش، با شمشیر آخته، لبیک گویان...» (7)
 
پی نوشت:
1. لغت نامه ی دهخدا؛ ذیل واژه ی شمشیر.
2. همان.
3. فرازی از زیارت حضرت صاحب الامر (عج) در سامرا، بحار الأنوار (ط - بیروت)، ج‏99، ص: 101؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 3/5، تولید موسسه نور.
4. نهج البلاغه، کلام 55؛ دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره ی نبوی «سیره ی مدیریتی»، صص 71 – 147
5. منتخب الاثر: لطف الله صافی گلپایگانی، ص 468؛ به نقل از همان.
6. صدوق، کمال الدین و اتمام النعمه، نسخه خطی؛ به نقل از صدر، محمد، تاریخ پس از ظهور، نشر موعود، ص 352
7. قمی، عباس، مفاتیح الجنان، فرازی از دعای عهد.

مولای ما همچون «بهار» است

برخی در میان فصلهای سال، زمستان را دوست دارند؛ می گویند برف دارد و سپیدی. برخی رنگارنگی پائیز را می پسندند و برخی هم روزهای بلند تابستان را. من می گویم: بهار! چرا که بهار، فصل تعادل است. سرد است؛ ولی سرد استخوان شکن نیست. رنگارنگ است؛ پر از شکوفه های و گلهای اردیبهشتی ناب و رنگش حاصل زندگی درختان است نه مردن شان. روزهای بلندی هم دارد؛ امّا میان شب و روز به عدالت تقسیم شده است.

نه اینکه بخواهم بگویم فصلهای دیگر، روزهای خدا نیست امّا، بهار، تلالو و درخشندگی ویژه ی خودش را دارد. اگر بهترین نبود که آقای ما را «بهار» نمی خواندند: « السَّلَامُ عَلَى رَبِیعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَیَّام» (سلام بر بهار فصلها و سرسبزی روزگاران!)

بهار، فصل جمع شدن گل و پروانه است؛ فصل طلوع مطبوع خورشید و بارش نشاط آور ابرهای نو. بهار، فصل گلستان شدن دنیای خواب زده و فصل آرامش دریاست.

مدعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار// من گلی دارم که عالم را گلستان می کند.

غیر از اینها، بهار، برگ شروع دوباره ی جهان است. فصلی که جهان، شروعی سرزنده و سرسبز را در خود آغاز می کند. اگر کمی از باغبانی بدانید، می فهمید که اگر شکوفه های درختان در بهار نروید، یا سرمای از زمستان مانده، باعث یخ بستن آنها شود، میوه ها و ثمرات درختان در تابستان به بار نمی نشیند.

آقای ما نیز که مظهر حیّ خداوند هستند، بهار نامیده شدند چرا که با آمدنشان، روزگار، تجربه ی جدیدی از زندگی به دست می آورد و مردم تازه می فهمند که چقدر در سرمای سخت زمستان، مرده بودند!

همانطور که پیش از این نیز گفتیم، بهار فصل تعادل است: میان سرما و گرما، شب و روز، رنگارنگی و نشاط. همچنین فصل زایش و رویش نیز هست. زمین و دریا و آسمان و تمام مخلوقات خداوند، در بهار، شروع به تولد و زایش می کنند.

بهار، تجلی گلهاست... بی سبب نیست که آقای ما را بهار ایام خوانده اند؛ چرا که در زمان اوست که گلهای محمدی (صلوات الله علیه و آله)، در زمین، می شکفند و فرصتی برای تجلی می یابند.

غیر بهار جهان، هست‏ بهارى نهان// ماهرخ و خوش دهان، باده بده ساقیا! (2)

 

نکته ی آخر: دلم خوش است میان شکنجه‏ ی پاییز// چه باشم و چه نباشم، بهار در راه است (3)

 

پی نوشت:
1. بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏99 ؛ ص101؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5
2. شمس تبریزی
3. محمود سنجری

مولای ما همانند «ماه درخشنده» است

تا به حال دقت کرده اید که در لاجوردی بی کرانه ی آسمان، ماه، همچون چشم شب است؟ انگار، آسمان حتی شبها نیز، چشمی نگران برای مراقبت از زمینیان دارد. بی جهت نیست که راهنمای گمشدگان در شب، درخشش ماه است.

imam zaman 121

هرچند مهتاب به اندازه ی آفتاب پرنور نیست امّا زیبایی ای و درخشندگی اش را به طور کامل از خورشید می گیرد. ماه، بازتاب نور خورشید را به زمین می تاباند و یا به عبارتی آینه ی خورشید است.

امام رضا (علیه السلام) در حدیث بلند خود راجع به امام می فرمایند: « امام، ماه درخشنده و چراغ پرتوافکن و روشنایى تابنده و ستاره راهنما در ناپیدایى شب‏هاى ظلمانى و راهنماى هدایت و نجات بخش از تباهى است...» (1)

همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در خطبه ی غدیر پس از جمله ی معروف «هر کس که من مولای اویم، علی مولای اوست» فرمودند: «پروردگارا، یاری کن کسی را که امام را یاری می کند، بخاطر آنکه امامِ هدایت کننده را که همچون ماه شب چهارده تاریکی ها را روشن می کند یاری می کند...» (2)
تمام امامان ما، به ماه تشبیه شده اند؛ چنانچه در دعای ندبه امام زمان خویش را چنین خطاب می کنیم: «یابن اقمار المنیره...» (3)

نکته ی آخر: مولود نیمه ی شعبان! حتی اگر تمام آسمان شب، ستاره باشد، هیچ نوری، به پای نور ماه شب چهاردهم نمی رسد...
 
پی نوشت:
1. تحف العقول / ترجمه حسن زاده ؛ ص797؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث 5/3، تولید موسسه نور.
2. أسرار آل محمد علیهم السلام / ترجمه کتاب سلیم ؛ ص513؛ با استفاده از همان نرم افزار
3. ای فرزند ماه های تابنده// فرازی از دعای ندبه