درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

با دعای فرج، جاودانه می شویم

مَثل ما وقتی که برای فرج دعا می کنیم، مَثل وقتی است که از شهر دود گرفته و پر صدا و پر دغدغه ی امروزی، دور می شویم و نفس عمیقی در هوای پاک و بکر و طبیعت ناب روستای دورافتاده ای می کشیم که دست آبادانی (!) انسانها، به آن نرسیده است! تاثیر هر دوی آنها، می شود افزایش روزهای عمرمان! برعکس آن هم صادق است: وقتی در زندگیمان کاری به کار پدر زمانمان نداشته باشیم، مثل وقتی است که هر روز درست وسط میدان پر ترافیک و سرب زده ای، چند نفس عمیق بکشیم! کسانی که تجربه دارند می دانند که در هر دو راه، به زودی خواهیم مُرد!

این که می گوییم، تاثیر دعای فرج، «طولانی شدن عمر» است، راست می گوییم. یک معادله ی ساده است:
ارتباط با امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)، برترین نوع صله ارحام است؛
صله ارحام، عمر را زیاد می کند؛
بنابراین ارتباط با امام عصر (عج)، عمر را زیاد می کند.

دلیلش هم در روایات ما آمده است. مثلاً از امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه: اَلَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ (1) (و کسانی که خداوند به پیوند داشتن به آنها امر کرده است) سوال شد. امام فرمودند: «منظور از آن، [صله] ارحام با محمد (صلی الله علیه و آله) و آل محمد (علیهم السلام) است؛ [همچنین] درباره ی رحم و نزدیکان تو نیز هست.» (2)

درباره ی اینکه صله ارحام عمر را زیاد می کند، روایات بسیاری داریم. برای نمونه، رسول خدا (ص) فرموده اند: «هر کس مایل است مرگش به تأخیر افتد و روزی ‏اش وسعت یابد، صله رحم نماید.» (3)

بنابراین، دعا به جان آقایی که پدر ماست و رعایت «احوالپرسی و سر زدن به او» برترین نوع صله ی ارحام است، نتیجه اش می شود: افزایش طول عمر ما.
از طرف دیگر وقتی دعاگوی امام عصر (ارواحنا له الفداء) هستیم، زمانمان را با آقایی تنظیم می کنیم که صاحب الزمان است!
آری! ارتباط با صاحب الزمان (عج)، ما را جاودانه می کند!
 
پی نوشت:
1. رعد: 21
2. کافی، ج2، ص 156؛ به نقل از موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 1، ص 459
3. همان، ص 152؛ به نقل از همان، ص 460

حرف حساب: صلوات خاص حضرت زهرا (سلام الله علیها)

مرحوم شیخ جعفر آقای مجتهدی ، که ارادت زیادی به بانوی دو عالم، حضرت فاطمه ی زهرا (س) داشت و همیشه از جایگاه ویژه ی ایشان، در میان ائمه ی اطهار (علیهم السلام) سخن می گفت، صلوات خاص آن حضرت، به تعداد 135 مرتبه که هم عدد با ابجد اسم «فاطمه» است را توصیه می کرد و می گفت: «این صلوات، برکات استثنایی دارد: الّلهُمَ صَلِّ عَلی فاطمةَ و أبیها و بَعـلِها و بَنیها بِعَددِ ما أحاطَ بِه عِلمُکَ یعنی خداوندا! به شماره ی آنچه که علم تو به آن احاطه دارد، بر فاطمه (س) و پدرش (صلوة الله علیه و آله)، و بر همسر و فرزندانش (ع) درود بفرست. و چون علم خداوند، حد و حصری ندارد، تعداد این صلوات از حد شماره بیرون است.»
 
منبع:
در محضر لاهوتیان، ج 2، ص 94؛ به نقل از در محضر افلاکیان، گروه تحقیقاتی الغدیر، انتشارات سلسله مهر، چاپ اول، 1388، ص 258.

با دعای فرج، دوران غیبت کوتاه می شود


 مَثَل ما، وقتی که بدون دعا کردن، انتظار داریم که دوران غیبت پایان پذیرد، مَثل بنی اسرائیل است و حضرت موسی (علی نبینا و علیه السلام)؛ آن وقتی که به حضرت موسی (ع) گفتند: «تو و خدایت با هم بجنگید و در این فاصله ما همینجا می نشینیم!» (1) البته خدا و رسولش در نهایت پیروز می شوند امّا هر کس کمی عاقلانه فکر کند می فهمد که اگر رسول خدا، به همره لشکری از همراهانش، کارش را پیش ببرد، رسیدن به هدف با سرعت بیشتری انجام می شود.

حالا این قصه، مثل قصه ی امروز ماست؛ فکر می کنیم امام عصر (عجل الله تعالی فرجه) می آید و همه چیز را به تنهایی انجام میدهد و ما هم از دور ایشان را تشویق می کنیم و وقتی تمام ساختمان ها را تک و تنها ساختند و حکومت را برپا کردند، ما هم می رویم تا دوران سخت غیبت را در دوران خوش ظهور جبران کنیم! نخیر! امر فرج، اینگونه پیش نمی رود.

همان بنی اسرائیل –که اینقدر خون به دل پیامبران الهی کردند و می کنند- زمانی حضرت موسی (ع) را بدجوری از خدا می خواستند. آن قدر تحقیر و کارهای سخت و طاقت فرسایی که فرعون به عهده شان می گذاشت، زندگی را برایشان تنگ کرده بود که به قول معروف: «جانشان رسیده بود به دهنشان». آن وقت همگی نشستند و چهل روز با گریه و زاری فرج حجتشان را از خدا خواستند و خدا هم 170 سال از دوران غیبتشان کم کرد. (2)

حالا ما مثلاً مؤمنان امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام)، باید در این قسمت از خودمان خجالت بکشیم. غیبت هیچ کدام از حجتهای خداوند به اندازه مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله) طول نکشیده است! تازه خدا می داند چقدر انسان واقعاً مؤمن، با دعای خالصانه ی فرج، ظهور را جلو انداخته اند و وضعمان این است: هزار و صد و هفتاد و اندی سال غیبت و دوری از امام! می شود ده قرن...

قرار نیست در مبارزه ی ظهور، باز هم حجت خدا با تکیه بر خدای قادر کاری بکند. اگر اینگونه بشود – یعنی اگر همراهی و مقبولیت مردم همراه با امام نباشد- وضع می شود مثل همان وضع گذشته ی تاریخ: خانواده ی رسول الله (ص)، در آتش می سوزند، امام گوشه نشین و تنها می شود، تابوت امام را با تیر می زنند، خاندان نبوت به اسارت برده می شوند و امام تشنه در خون می غلتد.

حرفمان این است که تا نخواهیم و دست دعا به درگاه خداوند بلند نکنیم و فرج را عاجزانه تقاضا نکنیم، دوران غیبت طولانی و طولانی تر می شود. اینکه آقای ما می آید، قطعی است ولی اینکه چه زمانی بیایند، دست ماست.

امام جعفر صادق (ع) می فرمایند: «شما اگر [برای فرج کاری] انجام دهید هرآینه خداوند بر ما فرج خواهد داد ولی اگر چنین نباشید البته این امر تا آخرین مرحله را طی خواهد کرد.» (3)

بر فرض که در این بحران اخلاقی و خون و خونریزی و فقر و بیچیزی، دارد به همه ی ما خوش می گذرد! - فرض است دیگر!- لااقل دلمان به حال مولایی بسوزد که در تنهایی و ترس از دشمنان، همواره در حال سفر اند. امامی که با تمام ناسپاسی ما، باز هم از حالمان بی خبر نیست و دعایمان می کند.

با دعای فرج، خوشبختی مان را جلو می اندازیم؛ باید برای جنگ در کنار خدا و فرستاده اش، آماده شویم. مبادا آقایمان را تنها به دهان گرگها بفرستیم...

 

پی نوشت:
1. مائده: 14
2. مهدى موعود ( ترجمه جلد 51 بحار الأنوار)، ترجمه دوانی، علی، نشر اسلامیه، ص: 904؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5
3. بحار الانوار، ج ، ص 52، ص 131؛ به نقل از اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 1، ص  428

زیارت از راه دور

آیت الله بهجت تعریف می کنند:
 «در منطقه جاسب قم، گروهی از کشاورزان در زمان گذشته، با شتر و قاطر به زیارت حضرت ثامن الحجج (علیه السلام) مشرف شدند و هنگام بازگشت، پیرمردی از اهل محل را دیدند که در گرمای روز، کوله باری از علف به دوش کشیده و با مشقت بسیار به خانه می رود. مسافرین مشهد که او را دیدند، زبان به شماتت و سرزنش گشودند که: پیرمرد! زحمت دنیا را ول کن نیستی؟ آخر بیا تو هم لااقل یک بار به مشهد سفر کن. و این سخن را تکرار و او را بسیار توبیخ کردند.

پیرمرد که تا آن زمان ساکت بود، به حرف آمد و گفت: شما که به زیارت آقا رفتید و به آقا سلام دادید، جواب گرفتید یا نه؟ گفتند: این چه حرفی است که می زنی؟ مگر آقا زنده است که سلام ما را جواب بدهد؟!

پیرمرد گفت: عزیزان، امام که زنده و مرده ندارد، ما را می بیند و سخنان ما را می شنود، زیارت که یک طرفه نمی شود.

آنان هم جواب دادند: آیا تو این عُرضه را داری؟ وی گفت: آری، و از همان جا رو به سمت مشهد کرد و گفت: «السلام علیک یا امام هشتم» و همه با کمال صراحت شنیدند که به آن پیرمرد به نام خطاب شد که: «علیکم السلام آقای فلانی»
و بدین ترتیب زائرین همگی خجالت کشیده و پشیمان شدند که چرا سبب دلشکستگی این مرد نورانی شدند.»

منبع:سایت آوینی

با دعای فرج، در اعراف سرگردان نمی شویم

مَثَل ما وقتی که صدایمان را برای خواندن دعای فرج، بلند می کنیم و از ته دل، با دست و زبان، تعجیل در فرج را می خواهیم، مَثل وقتی است که در هنگام خواندن نام مان سر کلاس درس، با صدای بلند بگوییم: «حاضر!» در هر دو زمان، حضورمان را ثابت می کنیم. در هنگام دعای فرج، حضورمان در دوران غیبت، توسط امامان (علیهم السلام) تایید می شود و در حالت دوم، حضورمان با ضربدر خودکار معلّم.

وقتی برای فرج دعا می کنیم، ثابت می کنیم که در دوران غیبت، سرمان را در لاک آخرالزمان فرو نبرده بودیم. ثابت می کنیم که اگر چند میلیون نفر هم در جهان کک شان برای نبودن مولایمان نگزید، کک ما گَزید! ثابت می کنیم که ندیده، آقایمان را دوست داشتیم و کم و بیش فرمانبرش بودیم. این چیزهایی که ثابت می کنیم، چیزهای مهمّی است که از چشم ناظران و شاهدان جهان دور نمی ماند. به همین علت، در روزی که بسیاری از مردم در «اعراف» پریشان و سرگردان می مانند، کسی از «رجال اعراف» دستمان را می گیرد و در بهشت را نشان مان می دهد. (ان شاء الله)

حالا اعراف کجاست و رجالش کیانند؟ توضیحش معلوم می کند که چقدر دعای فرج مهم است.

اعراف، سرزمینی است در هنگامه ی قیامت کبری بین بهشت و جهنم که مردم در آن پریشان و گم گشته، منتظر حساب رسی خویشند. در قرآن آمده است: «و بر [تپه های] اعراف رجالی (مردانی) هستند که همه را به چهره‏ هایشان می ‏شناسند.» (1)

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «ماییم آن رجال. امامان از [نسل] ما، می‏ شناسند چه کسی داخل جهنم و چه کسی داخل بهشت می ‏شود، همان ‏طور که شما در قبایل تان مرد را می‏ شناسید که خوب است یا بد.» (2)

همچنین ایشان فرمودند: «داخل بهشت نشود مگر کسی که ایشان را شناخته و آن‏ها او را شناخته باشند و به جهنم داخل نشود مگر آن کس که آنان را انکار کند و آنان او را انکار نمایند.» (3)

حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) به یکی از یارانشان فرمودند: «...ما روز قیامت بین بهشت و جهنم می ‏ایستیم، پس هرکه ما را [در دنیا] یاری کرده از چهره ‏اش می‏شناسیم و او را وارد بهشت می ‏کنیم و هرکه ما را دشمن داشته از چهره ‏اش می ‏شناسیم و به جهنم روانه می ‏سازیم.» (4)

اگر امام غریبمان (عجل الله تعالی فرجه) را با زبان مان یاری کنیم، اگر دستی بجنبانیم و مالی در راهش خرج کنیم، اگر پایی تکان دهیم و برایش مجلس بگیریم و در آن یاد او را محبوب سازیم، خلاصه اگر ما حضورمان را ضربدر بزنیم، شاید مردی از اعراف بیاید و خطاهایمان را در غیبت موجّه کند...
 
پی نوشت:
1. اعراف: 46
2. البرهان، ج2، ص 18؛ به نقل از موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 1، ص 469
3. مجمع البیان: ج4، ص 423؛ به نقل از همان
4. همان، ج 2، ص 423؛ به نقل از همان 470