درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

فرازی از دعای شورانگیز و امیدبخش دعای عهد


 به یاد دارم یک روز پدرم، مرا که حدود بیست سال داشتم فراخواند و گفت: این شمشیر را بگیر، دور سرت جولان بده و یک ضربه محکم فرود آور.‌ این کار را کردم، گفت تکرار کن، ‌این بار تا آن را چرخاندم، دستم یاری نکرد و نتوانستم، پدرم به خشم آمد و با لحن تندی گفت: این‌طور می‌خواهی امام زمانت را یاری کنی! آنگاه مرا وادار ساخت به ورزش‌خانه بروم.

حسین هراتی


«اَللّهُمَّ اِنّى‏ اُجَدِّدُ لَهُ فى‏ صَبیحَةِ یَوْمى‏ هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَیَّامى‏، عَهْداً وَعَقْداً وَبَیْعَةً لَهُ فى‏ عُنُقى‏، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً .... اَللّهُمَّ اِنْ حالَ بَیْنى‏ وَبَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى‏ جَعَلْتَهُ عَلى‏ عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَاَخْرِجْنى‏ مِنْ قَبْرى‏ مُؤْتَزِراً کَفَنى‏، شاهِراً سَیْفى‏، مُجَرِّداً قَناتى‏، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعى‏ فِى الْحاضِرِ وَالْبادى...؛

خدایا به راستی من تجدید عهد می‌کنم برای او در بامداد امروز و هر روز که زنده باشم، به گونه‌ای که از آن برنگردم و برای ابد دست برندارم.

خدایا! اگر فاصله شد بین من و او به وسیلة مرگ، همان که به‌طور قطع و یقین بر بندگانت مقرّر فرمودی، پس بیرون آر از قبرم، در حالی که کفن به کمر بسته باشم و شمشیر کشیده باشم و نیزه‌ام را افراشته باشم و لبیک بگویم فراخوان (بزرگ و نجات‌بخش) او را.»

هر صبحگاهان که انسان از خواب برمی‌خیزد، معمولاً به آیینه نگاه می‌کند تا وضعیّت ظاهری خود را ببیند، وضعیّت صورت، چشم، مو و خلاصه جسم و بدن را که در چه حالتی قرار دارد، این آیینه یک آیینة مادّی و ظاهری است و هر مسلمان شیعة منتظر نیز، یک آیینة معنوی و باطنی دارد که در آن ویژگی‌ها و خصوصیّات روانی، عاطفی،‌ فکری و رفتاری خود را باید ببیند و نظاره نماید.

آیینه‌ای که باید در آن برنامة «روزانه»، «هفتگی»، «ماهانه» و «سالانه» مبتنی بر «استراتژی» (راهبرد) و فراتر از همة اینها، برنامة تمام عمر و هستی خود را در آن ژرف‌اندیشی و عمل نماید!

آیا تصوّر می‌کنید جز دعای معروف و معتبر «عهد» که پیمان‌نامة الهی و جاودانه با موعود عصر(عج) می‌باشد، آیینة دیگری، توان پاسخگویی به امروز، فردا و چشم‌انداز شیعة راستین و منتظر در آیندة بشریّت را دارد؟!

قطعاً پاسخ منفی است، ‌چرا که رسالت سترگ مکتب تشیّع در دوران حسّاس و سرنوشت‌ساز، جز زمینه‌سازی و بسترآفرینی برای رؤیت خورشید انتظار چیز دیگری نیست.

چنانچه پیامبر عالیقدر اسلام(ص) فرمود: «یَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَیُطوّئونَ لِلمهدی سَُلطانه؛ گروهی از مشرق زمین (ایران) بپا خاسته و زمینه‌ساز حکومت امام مهدی(ع) می‌شوند.»

نیکوست به ذکر خاطره‌ای روح‌بخش و شورانگیز از یک دوست قدیمی در مورد فراز دعای یاد شده مبتنی بر روحیة با صفا، خالص و انتظارگونه بپردازم:

پدر من، مردی بود به ظاهر ساده و عامّی که دلی پاک، پرصفا و آکنده از محبّت خاندان پیامبر(ص)‌ داشت، شیفته و علاقه‌مند به امام زمان(ع) بود و به راستی در انتظار به سر می‌برد، شمشیری بزرگ و سنگین از پولاد آبدیده مهیّا ساخته و در خانه نهاده بود، بامداد جمعه، پسرخالة پدرم که در شور و اشتیاق نسبت به حضرت مهدی(ع) هم‌درد بود، با شمشیری مشابه به خانة ما می‌آمد، دو پسر خاله با عشق و اشتیاق نسبت به تیز کردن، پاک ساختن و برق انداختن سلاح‌های خود می‌پرداختند و در همان حال دعای پر سوز «ندبه» را زمزمه می‌کردند و اشک می‌ریختند، آنگاه برخاسته، ‌زمانی دراز، گرم شمشیربازی می‌شدند و با زدن هر ضربه فریاد «عجّل علی ظهورک یا صاحب‌الزّمان» از دل برمی‌کشیدند، سپس خسته از تلاش و افسرده از اینکه آن روز هم ظهور واقع نشده، سلاح در نیام کرده، مهیّای نماز ظهر می‌شدند. به یاد دارم یک روز پدرم، مرا که حدود بیست سال داشتم فراخواند و گفت: این شمشیر را بگیر، دور سرت جولان بده و یک ضربه محکم فرود آور.‌ این کار را کردم، گفت تکرار کن، ‌این بار تا آن را چرخاندم، دستم یاری نکرد و نتوانستم، پدرم به خشم آمد و با لحن تندی گفت: این‌طور می‌خواهی امام زمانت را یاری کنی! آنگاه مرا وادار ساخت به ورزش‌خانه بروم.

سال‌ها گذشت و پدرم پیر و فرسوده گشت، بیمار و ناتوان در بستر افتاد، غروب یک روز مرا صدا زد و گفت: مرا هر طور هست بنشان؛ به کمک چند بالش او را نشاندم، دستور داد شمشیر را بیاور، در شگفت شدم که در این شدّت کسالت، سلاح برای چه می‌خواهد؟ آن را آوردم، اشاره کرد تا آن را از غلاف بیرون بکشم، پس دستی به قبضه و دستی به تیغة شمشیر گرفت و تمام نیرویش را در بازوانش جمع کرد تا آن را از روی زانوانش بلند کند، دست‌هایش لرزید، عرق بر رخسارش نشست ولی بیش از چند بند انگشت نتوانست آن را از روی زانوانش بلند کند، دست از تلاش برداشت، اشک در دیدگانش موج زد و بر گونه‌هایش ریخت، نگاهی اندوهبار و دل‌گداز به سوی قبله افکند و اینگونه زیر لب با محبوبش نالید: ای فرزند امام حسن عسکری(ع) یک عمر چشم به راهت بودم و قلبم در انتظارت، از ته دل آرزو می‌کردم، بیایی و با این شمشیر در رکابت جانفشانی کنم، ولی ... افسوس... اکنون دریافته‌ام که این سعادت نصیب من نیست، زیرا نمی‌توانم آن را از زمین بردارم، چه رسد به اینکه با ضرباتش یاریت کنم، پس از این، زندگی می‌گذرم و سرم را روی همین شمشیر می‌گذارم و جان می‌دهم تا بدانی که تا آخرین نفس به یادت بوده و در انتظارت زیسته‌ام، پس همچون سربازی وفادار و وظیفه‌شناس سلاحش را زیر سرش نهاد، به توحید خدا، نبوّت پیامبر(ص) و ولایت امامان(ع) شهادت داد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.
رحمت خداوند بر او باد.

پی‌نوشت‌ها:

1. بحارالانوار، ج 53، ص 9؛ ج 86، ص 285؛ مصباح الزائر، ص 455.
2. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، ح 4088.
 

دعایِ مهمّ امام زمان(ع)، برای برآورده شدن حاجت‌ها

۳۸۹

 سیّد علی خان در کتاب شریف «الکلم الطیّب» می‌گوید: این دعای ارزشمندی است از امام زمان(ع) برای کسی که چیزی از او ضایع گشته یا حاجتی دارد؛ بنابراین شخصی که خواسته یا مشکل مهمّی دارد، باید این دعا را بسیار بخواند:




بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ.
«أنْتَ اللهُ الَّذی لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، مُبْـدِئُ الْخَلْقِ وَمُعیدُهُمْ وَأنْتَ اللهُ الَّذی لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، مُدَبِّـرُ الْاُمُورِ، وَ بٰاعِثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ، وَ أنْتَ اللهُ الَّذی لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ الْقٰابِضُ الْبٰاسِطُ، وَ أنْتَ الله الَّذی لٰا إلٰهَ إلّا أنْتَ، وٰارِثُ الْأرْضِ وَمَنْ عَلَیْهٰا. أسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذی إذٰا دُعیتَ بِهِ أجَبْتَ، وَإذٰا سُئِلْتَ بِهِ أعْطَیْتَ وَ أسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیْتِهِ، وَ بِحَقِّهِمُ الَّذی أوْجَبْتَهُ عَلیٰ نَفْسِکَ أنْ تُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ ٰالِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ‌ تَقْضِیَ لی حٰاجَتی، السّاعَةَ السّاعَةَ، یٰا سَیِّدٰاهُ، یٰا مَوْلٰاهُ، یٰا غِیٰاثٰاهُ، أسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَهُ بِهِ نَفْسَکَ، وَاسْتَأْثَرْتَ بِهِ فی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ أنْ تُصَلِّیَ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ ٰالِ مُحَمَّدٍ، وَ أنْ تُعَجِّلَ خَلٰاصَنٰا مِنْ هٰذِهِ الشِّدَّةِ، یٰا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَالْأبْصٰار، یٰا سَمیعَ الدُّعٰآءِ،‌إنَّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ، بِرَحْمَتِکَ یٰا أرْحَمَ الرّاحِمین؛1

به نام خداوند بخشندة مهربان
تو آن خدایی هستی که جز تو معبودی نیست؛ آغازگر و بازگردانندة آفریدگان هستی و تویی آن خدایی که جز تو معبودی نیست؛ تدبیر کنندة کارها هستی و هر که را در قبرهاست، برمی‌انگیزی؛ تو همان خدای یکتایی هستی که جز تو معبودی نیست؛ تنگ گیرنده و گسترانندة هستی و تو آن، خدایی هستی که جز تو معبودی نیست و وارث زمین و ساکنان آن هستی. از تو درخواست می‌کنم به واسطة نامت که هرگاه بدان خوانده شدی، پاسخ دادی و هرگاه بدان وسیله از تو درخواست شده، عطا کردی و به حقّ محمّد و اهل بیت او و به واسطة حقّی که برای ایشان بر خود واجب ساخته‌ای. از تو درخواست می‌کنم تا بر محمّد و آل محمّد درود بفرستی و حاجتم را برآورده سازی؛ همین ساعت، همین ساعت ای آقای من؛ ای مولای من؛ ای فریادرس من؛ از تو می‌خواهم به واسطة تمامی نام‌هایی که خویشتن را بدان نامیده‌ای و آن را در دانش پنهانیت نزد خود نگه داشته‌ای؛ که بر محمّد و آل محمّد درود بفرستی و در رهایی ما از این گرفتاری و سختی شتاب کنی. ای دگرگون‌کنندة دل‌ها و چشم‌ها؛ ای شنوای دعا؛ به راستی که تو بر هر چیزی توانا هستی؛ به واسطة رحمتت ای مهربان‌ترین مهربانان».
 
 
پی‌نوشت:
1. الکلم الطیّب، ص 14.

دعا برای بخشایش ستم‌ها

دعاهای رسیده از پیشوایان معصوم(ع) مجموعه کاملی از معارف دینی است و طالبان فلاح و رستگاری را به عقاید ناب توحیدی و ولایی و اخلاق و عرفان بی بدیل اسلامی رهنمون می‌شوند. البتّه هر یک از دعاها، ویژگی‌ خاصّی دارند و نیازی از نیازهای بی‌کران سالک به سوی خدا را برآورده می‌سازند. در این میان دعاهای روزانه نقل شده از امام سجّاد(ع) ویژگی‌های منحصر به فردی دارد و آن اینکه در یک مجموعه به هم پیوسته و طول یک هفته، از شنبه تا جمعه، نیازهای گوناگون معنوی بندگان خدا را پاسخ می‌دهد.


در اینجا قصد بررسی تمامی دعاهای روزانه را نداریم و تنها می‌خواهیم، دعای روز دوشنبه را که در آن به موضوع حقوق مردم توجّه‌ای ویژه شده و در پایان آن استغفاری خاص برای بخشایش مظالم یا ستم‌های روا شده در حقّ مردم، آمده است، بررسی کنیم.

پیش از پرداختن به دعای یاد شده، تذکّر این نکته ضروری است که ستم به مردم و ضایع کردن حقوق آنها تنها در صورتی قابل بخشایش است که حقوق ضایع شده به نحوی جبران گردد و از صاحب حق به خاطر ظلمی که بر او رفته است، حلالیّت گرفته شود، ولی در صورتی که به هر دلیل نتوان به صاحب حق، دسترسی یافت و راهی هم برای جبران نباشد، می‌توان با استغفار واقعی از زیر بار گناه ستم به مردم، رهایی یافت.

در بخشی از دعای روز دوشنبه در زمینة طلب بخشایش از ستم‌های روا داشته شده به مردم،‌ چنین می‌خوانیم:
«... و از تو خواهانم دربارة‌ ستمی که به بندگان تو کردم [و حقّی که بر من دارند]. پس هر بنده‌ای از بندگانت یا کنیزی از کنیزات که ستمی در حقّ او روا داشته‌ام، در جانش یا در آبرویش یا در مالش، یا در [حقّ] خانواده و فرزندش، یا بدگویی او را کرده‌ام یا به دلیل هوا و هوس چیزی را بر او تحمیل کرده‌ام؛ یا در برابر او خودبزرگ‌بینی، خودبینی، خودنمایی و خودبرتربینی داشته‌ام، خواه غایب باشد و خواه حاضر و خواه زنده باشد و خواه مرده و دست من از دامان او کوتاه باشد و توان جبران ستم روا داشته شده و حلالیّت طلبی از او را نداشته باشم، پس از تو می‌خواهم ـ ای کسی که مالک حاجت‌هایی و همة‌ حاجات به مشیّت و ارادة او به شتابان روا شود ـ که بر محمّد و خاندان او درود فرستی و [کسی را که بر من حقّی دارد] به هر صورت که خود می‌خواهی، از من خشنود سازی و از پیش خود بر من رحمتی را ارزانی داری، زیرا آمرزیدن از تو چیزی کم نمی‌کند و بخشیدن به تو زیانی نمی‌رساند. ای مهربان‌ترین مهربانان.»1

امیدواریم خداوند به همة ما توفیق توبه واقعی از همة‌ گناهان؛ به ویژه ستم‌هایی که در حقّ دیگران روا داشته‌ایم، ارزانی فرماید.



پی‌نوشت:
1. شیخ عبّاس قمی، مفاتیح الجنان، دعای روز دوشنبه.