درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

ارتباط با امام زمان(عج)

شناخت و ایمان نسبت به امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و استواری در آن، بر هر چیز دیگر، مقدم است چرا که در عصر امامان پیشین، کسانی بودند که در کنار ائمه عصمت و طهارت زندگی می‌کردند ولی چون نسبت به آن برگزیدگان‌الهی، معرفت و ایمان نداشته‌اند، بهره‌ای از آنها نبرده و چه بسا با آنها هم مخالفت کرده‌اند

.تقوا 2. عشق و محبت به آن سرور.
تقوا به معنای ترس از پروردگار و نگهداری نفس می‌باشد یعنی اطاعت کامل از خداوند و فرمانبرداری از دستورات او که خلاصه‌اش انجام واجبات و ترک محرمات می‌شود، البتّه تقوا مراتبی دارد و اگر این نردبان را آدمی تا آخرین پله‌اش طی کند به سعادت بزرگی دست خواهد یافت که در نهایت به جایی می‌رسد که خداوند متعال می‌فرماید: ای بنده من اطاعتم کن تو را مثل خودم قرار می‌دهم. من زنده هستم و نمی‌میرم، تو را هم زنده قرار می‌دهم و نمی‌میری و من بی‌نیاز هستم و محتاج نمی‌شوم، تو را هم بی‌نیاز قرار می‌دهم که محتاج نمی‌شوی. من هر چه را اراده کنم تحقق پیدا می‌کند، تو را هم به صورتی قرار می‌دهم که هر چه را بخواهی تحقق پیدا می‌کند.[1]
برای رسیدن به این مرحله، علاوه بر انجام واجبات و ترک محرمات تا حد امکان باید مستحبات را هم انجام دهد و از شبهات و مکروهات هم دوری کند.
تقوا سبب نورانیت و قرب به حضرت‌ولی‌عصر-عجل الله تعالی فرجه الشریف- و اتصال روحی با آن حضرت می‌شود. در توقیع شریف امام زمان-عجل الله تعالی فرجه الشریف- به شیخ مفید،‌‌امام می‌فرماید: «...پس هر فردی از شما عمل کند به آن چیزی که به وسیله آن به محبت ما نزدیک می‌شود و دوری کند از آن چیزهایی که به وسیله آن به اکراه و خشم ما نزدیک می‌شود. پس به درستی که امر ظهور ما یک دفعه و ناگهانی است، در وقتی که توبه برای فرد، نفعی ندارد و نجات نمی‌دهد او را از عقاب ما، پشیمانی بر رفتارهای ناپسند. خداوند شما را با الهامات غیبی خود ارشاد و توفیقات خویش را در سایه رحمتش نصیب شما فرماید».
پس آنچنان که از کلمات گهربار آن وجود مقدس دانسته می‌شود، تنها چیزی که نمی‌گذارد به آن حضرت نزدیک شویم ، اعمال سوء و گناهان ماست که آن مولا را ناراحت می‌سازد در حقیقت علّت اصلی این حجاب بین ما و آن حضرت در خود ماست. معصیت خدا سبب می‌شود که دل و قلب انسان از محبت خاندان وحی خالی گردد و بُعد روحی و جسمی از آقا امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- پیش آید و اعمال شایسته ما، این اتصال روحی با امام را از بین برده و سبب دور شدن ما از آن وجود مقدس می‌گردد.
در تشرف علی بن ابراهیم بن مهزیار، امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- همین نکته را باز تذکر نموده‌اند که پسر مهزیار نقل می‌کند که پس از توسلات عدیده‌ای در یک سفر در جستجوی آن وجود مقدس به مکه مشرف می‌شود، شبی در مسجدالحرام مقابل درب کعبه شخص وارسته‌ای را می‌بیند که پس از سلام و معرفی خود، به این‌که از سوی حضرت مأمور بردن پسر مهزیار به جهت پابوسی حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- است، از پسر مهزیار می‌پرسد: چه چیزی را طلب می‌کنی ای ابالحسن؟
گفتم: امامی که محجوب و مخفی از عالم است.
گفت: او از شما پوشیده و مخفی نیست و لکن اعمال بد شما او را از شما پوشانده و مخفی ساخته است.
وقتی آن شخص پس از مقدماتی، عتی بن مهزیار را خدمت حضرت صاحب الامر -عجل الله تعالی فرجه الشریف- می‌برد حضرت در قسمتی از سخنانشان خطابه به او می‌فرماید: ای ابوالحسن شب و روز توقع و انتظار آمدن تو را داشتم، چه چیز آمدنت را نزد ما تأخیر انداخت؟
پسر مهزیار در جواب می‌گوید: ای آقای من تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمایی کند.
حضرت فرمودند: کسی را نیافتی که راهنمائیت کند؟!
آنگاه با انگشتان مبارکشان بر روی زمین فشار دادند و سپس فرمودند: و لکن شما اموالتان را زیاد نمودید، ضعفاء مؤمنین را دچار حیرت ساختید و بین خود قطع رحم نمودید پس الان برای شما چه عذری مانده است؟[2]
پس مهم‌ترین عامل،که موجب ایجاد انس با مولایمان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و از بین رفتن موانع بهره‌مندی از فیض حضور آن حضرت می‌گرددتقوا،پرهیزکاری و ترک محرمات و انجام واجبات الهی است.
امر دوّم برای نزدیک شدن به محضر مبارک امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- عشق به آن حضرت و ایجاد محبت در خود نسبت به آن مقام مقدس می‌باشد. در حدیث گرانبهایی که در مورد رابطه قلبی بین امام معصوم و شیعه، مضامین زیبایی در آن نقل گردیده است، راوی سؤال می‌کند: «آیا شما برای من دعا می‌نمایید؟ امام رضا-علیه السلام- می‌فرماید: آیا تو غیر از این را گمان می‌کنی؟ راوی جواب می‌گوید: خیر و سپس حضرت می‌فرماید:
اگر خواستی که دریابی که مقام محبت من با تو و اهتمام داشتن من در امر تو چقدر است، پس به قلب خود نظر کن و ببین که در قلبت و در کارهایت چقدر به من محبت داری و به فکر من هستی؟»[3]
این یک قاعده کلی است که هر قدر شما به شخصی نزدیک باشید و او را دوست داشته باشید او هم شما را به همان مقدار دوست خواهد داشت لذا امام در حدیث می‌فرمایند که به خود نظر کن و آنگاه درجه محبت خویش را نسبت به ما بسنج. پس بدان به همان مقداری که تو به یاد ما هستی ما هم به یاد تو هستیم.
گاهی می‌شود محّب و عاشق، از یک دوستی عادی گام فراتر می‌گذارد به گونه‌ای که محبوب و معشوق را بیش از خود دوست دارد و او را با همه دنیا عوض نمی‌کند و حاضر است جان را فدایش کند و اوامرش را بی چون و چرا، اجرا کند در این صورت مقام محبت و مودت به آخرین درجه خود می‌رسد که شاید قابل وصف نباشد، وقتی چنین حالت و رابطه‌ای بین عاشق و معشوق پدید آمد، هیچ چیز نمی‌تواند مانع اتصال گردد و هیچ سدی نمی‌تواند در برابر عاشق بایستد. از آن طرف هم وقتی محبوب این حالت محب را مشاهده می‌کند در لطف و مهرورزیدن نسبت به محب کوتاهی نمی‌کند او را در سرای خویش میهمان می‌نماید و پذیرایی و میهمان‌نوازی از او را به حد اعلی می‌رساند از او می‌خواهد که در کنارش برای همیشه بماند تا این حالت محبت و دوستی از بین نرود.
اگر این حالت علاقه با نهایت درجه‌اش در قلب و روح انسان پدید آمد که امام و آقا و مولای خود را بیش از خویش بخواهد و حاضر باشد که جان در راه او دهد و موانع دنیایی نتواند در مقابلش بایستد، البتّه از طرف آن حضرت عنایاتی که نمی‌توان مثل و مانند آن عنایات و محبت‌ها را در دنیا یافت، به او خواهد شد.
اگر دل از علائق کنده باشی به منزل بار خود افکنده باشی
البتّه وسائل و راه‌های دیگری هم وجود دارد که می‌تواند موجب قرب و نزدیک شدن به آن حضرت گردد که به مهم‌ترین آنها اشاره می‌گردد:
1. معرفت و شناخت در حد امکان، از آن چهارده نور تابناک خصوصاً حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- .
2. به یاد آن حضرت بودن در همه اوقات.
3. انتشار دادن نام و یاد آن حضرت در بین مردم.
4. عظیم شمردن نام آن وجود مقدس.
5. گریه و ناله در دوری از آن امام و حزن و اندوه در غربت او.
6. دعا برای تعجیل فرج در هر صبح و شام در اوقات اذان که در توقیع شریف فرمودند: و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم «برای تعجیل ظهور زیاد دعا نمایید که همانا آن(دعا کردن) موجب گشایش در امور و رهایی شما است.»[4]
7. هدیه نمودن ثواب عبادات به آن حضرت .
8. قرائت قرآن و عمل به آن و هدیه ختم قرآن به آن وجود مقدس و مبارک.
9. توجه به خواندن زیارت عاشورا و زیارت جامعه کبیره و نماز شب که همانا استمرار بر آن‌ها،آثاری بس شگفت‌انگیز دارد.
10. زیارت نمودن آن حضرت به ادعیه‌ای که در خصوص آن بزرگوار وارد گردیده است.
11. انفاق مال در راه و صدقه دادن برای سلامتی و تعجیل در ظهور آن حضرت.
12. عزاداری و گریه در مصیبت جد بزرگوارش امام حسین ـ علیه السّلام ـ و عمه‌اش زینب-علیها السلام-.
13. دوست داشتن خوبان و شیعیان مخلص و محبان واقعی آن حضرت و احترام گذاشتن به آن‌ها.
14. یاری رساندن به شیعیان آن حضرت و رفع مشکلات دوستان آن بزرگوار.
البتّه از این نکته نباید غافل شد که ارتباط وانس با حضرت ولی عصرامام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- اعم از ملاقات می‌باشد و می‌تواند جلوه‌های دیگری از جمله خواب، ارتباط قلبی و... داشته باشد .
خدایا توفیق درک انس و محبت مولایمان امام زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- و توفیق زیارت آن حضرت را به ما آن عنایت فرما و ما را از سربازان و یاوران مخلص آن حضرت مقرر گردان



.......................

[1] . مستدرک وسائل‌الشیعه ج 11، ص 258.
[2] . دلائل الامامه، ص 296 محمد بن جریر طبری.
[3] . اصول کافی، ج 2، ص 652.
[4] . بحارالانوار، 52 ص، غیبه الطوسی ص 290.

انتظار و شناخت امام زمان (عج)

از مهمترین وظیفه ى هرشیعه ى منتظر، شناخت امام زمان است. در روایات بسیارى که به طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم علیهم السلام، نقل شده آمده است که:

 از مهمترین وظیفه ى هرشیعه ى منتظر، شناخت امام زمان است. در روایات بسیارى که به طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) و امامان معصوم علیهم السلام، نقل شده آمده است که:

«هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلى مرده است».[1]

شناخت امام زمان(عج) از شناخت امامان معصوم دیگر جدا نیست; اگر کسى به طور کلّى به شأن و جایگاه ائمه هدى واقف شد، صفات و ویژگى هاى آنها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آنها پى برد قطعاً نسبت به امام عصر(عج) نیز به شناختى شایسته مى رسد.
مؤلف مکیال المکارم مى فرمایند:
«بدون تردید مقصود از شناختى که امامان ما که تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرموده اند، این است که ما آن حضرت را آن چنان که هست بشناسیم، به گونه اى که این شناخت سبب در امان ماندن ما از شبهه هاى ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده ى مدعیان دروغین باشد، و چنین شناختى، جز به دو امر حاصل نمى گردد: اول شناختن شخص امام(علیه السلام) به نام و نسب و دوم شناخت صفات و ویژگى هاى او و به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است».[2]

انتظار مایه شناخت بهتر ولایت امام عصر(عج) مى گردد زیرا کسى که منتظر شد و نام و یاد امام زمان(عج) در دل او تجلّى کرد صاحب دل بى قرار مى شود و با تمام وجود و از همه ى راه هاى ممکن براى شناخت بیشتر و رسیدن به قرب محبوبش گام بر مى دارد و هر گامى را که بر مى دارد، او را بهتر درک مى کند در مى یابد که غیر از حضرت مهدى(عج) کسى نمى تواند وارث همه ى فضایل باشد و پرچم عدل را در سراسر جهان به اهتزاز در بیاورد به تمام معنا شیفته و عاشق حضرت حجت مى شود و براى رسیدن به وصال و یا شناخت بیشتر او لحظه شمارى مى کند

«همیشه باید در بین نوع انسان، فرد کاملى وجود داشته باشد که به تمام عقائد حقه ى الهى عقیده مند بوده تمام اخلاق و صفات نیک انسانى را به کار بسته و به تمام احکام دین عمل نماید و همه را بدون کم و زیاد بداند و در تمام این مراحل، از خطائ و اشتباه و عصیان معصوم باشد، و اگر نوع انسان، زمانى از چنین فرد ممتازى خاطى گردد لازم مى آید که احکام الهى که به منظور هدایت انسان نازل گشته است، از بین برود و افاضات و امدادهاى غیبى حق تعالى، منقطع شود و بین عالم ربوبى و عالم انسانى، ارتباطى برقرار نباشد(3)

منتظران امام عصر(عج) با مطالعاتى که دارند در مى یابند که: او امام عصر و زمان و حجت حىّ و حاضر و ناظر خداوند است

مطالعه درباره امام مهدى(عج)، مى آموزد که حضرت حجت(عج) در بین امامان پیش از خود نیز از جایگاه ویژه اى برخوردار بوده ند. تا آنجا که امام صادق(علیه السلام) در پاسخ کسى که از ایشان مى پرسد: آیا قائم(عج) متولد شده است؟ مى فرماید:
«.. لَوْ أَدْرَکْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَیّامَ حَیاتى»[4] ... اگر او را دریابم در طول زندگیم خدمتگذارش خواهم بود
............................................
[1] - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 368، و ج 32، ص 321 و 333.
[2] - الموسوى الاصفهانى، میرزا محمد تقى، مکیال المکارم، ج 2، ص 107.

[ 3] - ابراهیم امینى، دادگستر جهان، چاپ 81، انتشارات شفق، ص 78.
[4]- النعمانى، محمد بن ابراهیم، الغیبه، ص 245 - 246.

میزان معرفت منتظران، ملاک بهره مندی از نور هدایت قائم(عج)

همان طور که نظرکننده به خورشید چه بسا با نبودن ابر دچار کوری شود، چه بسا خورشید وجود مقدس حضرت مهدی(عج) هم اگر ظاهر باشد برای بصیرت شیعیان ضرر داشته باشد و سبب کوری آنان از دیدن حقیقت شود، اما همین بصیرت ها می تواند تحمل ایمان به او در دوره غیبت را داشته باشد، چنانکه انسان به خورشید در پشت ابرها می نگرد و زیان نمی بیند.
خورشید گاهی از پرده ابر خارج می شود و بسیاری از مردم آن را می بینند، به همین ترتیب ممکن است که آن حضرت هم در روزگار غیبت برای بعضی مردم بروز کند.

اهل بیت(ع) در شمول منافع چونان خورشیدند، پس همان طور که انسان کور، خورشید را چه ظاهر و چه در پس ابر نمی بیند، کورباطنان هم خورشید وجود امام غائب را نمی بینند.
"من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا"(1) و هرکس در این دنیا کور باشد در آخرت نیز کور خواهد بود، بلکه زیان کارتر و گمراه تر!
چنانکه نور خورشید در هر خانه ای به مقدار وجود روزنه ها و پنجره ها می تباید و به مقداری که موانع را از جلوی نور برداشته باشند، خانه را روشن می کند. به همین ترتیب مردم به اندازه ای که موانع معرفت همچون شهوات نفسانی و تعلقات جسمانی را از فکر و اندیشه خود برداشته و به میزانی که پرده های تاریک مادی را از روی دل خود کنار زده باشند، می توانند از نور هدایت حضرت مهدی(عج) و اهل بیت استفاده ببرند، تا امر به آنجا برسد که مانند شخصی شود که زیر آسمان بدون ابر قرار گرفته که بدون هیچ حجابی پرتو خورشید او را از هر طرف احاطه کرده باشد. علامه مجلسی به دنبال این نکات می فرماید: "از این بهشت روحانی 8 در را به رویت گشودم، درحالی که خداوند 8 باب دیگر را تیز به فضل خویش بر من گشوده است، لکن عبارت را از ذکر آنها ناتوان می بینم. چه بسا که خداوند در باب معرفت اهل بیت(ع)هزار در بر ما بگشاید که از هر درش هزار در دیگر گشوده شود.(2)
پی نوشت:
1.سوره اسرا، آیه 72
2.بحارالانوار، ج52، ص93 و 94
برگرفته از کتاب "امامت، غیبت ظهور"

وظایف کلی شیعیان

محمد صادق امّةطلب


 مقدمه:
 شیعیان تا سال 260 ق، که حضرت امام حسن عسکری، علیه السلام، به شهادت رسیدند، مستقیماً و یا ازطریق نمایندگان و افراد مورداطمینانشان به امامان معصوم، علیهمالسلام، دسترسی داشتند، امّا در دوره غیبت، لزوماً با این سؤال مواجه میشوند که آیا غیبت امام معصوم (حجّت خدا) بمثابه رفع تکالیف از مسلمان و بخصوص شیعیان است؟ اگر جواب منفی باشد، آیا تکالیف آنها را عقل افراد تعیین میکند و یا منابعی ویژه برای تعیین تکالیف، و افراد خاصّی برای تشخیص آن وجود دارند؟ و اگر منابع و افراد خاصّی باید تکالیف مردم را معلوم کنند، آیا گستره و حجم و وسعت تکالیف عصر غیبت امام، علیهالسلام، عیناً مانند دوره حضور است؟ در پاسخ به این پرسشها، برخی از علمای شیعه کتابهایی تألیف کردهاند. از جمله مرحوم دبیرالدین میرزا علیاکبر صدرالاسلام همدانی در کتاب خویش  تکالیف مردم در عصر غیبت را تشریح کرده است.
 همچنین مرحوم آیةالله سیدمحمد تقی موسوی اصفهانی، قدّس سرّه، در کتاب مهم خود   وظایف بسیاری را برای منتظران برشمرده است.
 در مقاله حاضر کوشیدهایم تا وظایف کلی و راهبردی شیعیان درعصر غیبت را مطالعه کنیم. با مطالعه این وظایف، میتوانیم پاسخ پرسشهای آغاز مقاله را بدهیم. براساس این مقاله، میتوانیم بگوییم که تکلیف در عصر غیبت رفع نمیشود، بلکه براساس مقتضیات زمان و با تکیه بر قرآن و سنت نبوی، صلّی الله علیه وآله، و سیره اهلبیت، علیهمالسلام، توسط فقهای جامعالشرایط تعیین و مشخص میگردد. همچنین بخوبی میتوان دریافت که همانطور که حیرت و ابهام و فتنه زیاد است و طبعاً زیرکی فراوانتری لازم دارد؛ بهدلیل وقوع شبهات فراوانی که ازطرف پیامبر اسلام، صلّی الله علیه وآله، دستور به توقف در آنها داریم و نیز بهخاطر حضور علنی نداشتن و دردسترس نبودن امام معصوم، علیهالسلام، در جامعه و سیطره کفّار و ستمگران بر مقدّرات بشر و لزوم تحفّظ و احتیاط بیشتر شیعیان، گسترة تکالیف محدودتر است تا با شرایط تقیّه تطبیق کرده و موجودیّت شیعه حفظ شود. نکته مهم این است که شیعه عصر غیبت، از نظر هویّت تاریخی و عقائد و احکام فرعی و وحدت کلمه و محاسن اخلاقی و امثال آن، نباید فرقی با شیعه عصر ظهور داشته باشد. باید چنان باشد که اگر از قرن پانزدهم هجری به قرن اول هجری منتقل شد، بتواند همانطور موضعگیری و عمل کند که برادرانش در کنار امام علی، علیه السلام، و سایر ائمه هدایت، علیهمالسلام، و یا در عصر پیامبر، صلّی الله علیه وآله، میکردند و خصوصاً از جهت عقاید و نیز رضا (خشنودی) و سخط (ناخشنودی) همانند آنها باشد. البته این دیدگاه با سکولاریسم و پلورالیسم دینی و دموکراسی و عصری شدن دین و امثال آن تقابل و برخورد پیدا میکند که در موضوع این مقاله اهمیتی ندارند.

 وظایف کلی شیعیان در عصر غیبت کبرای حضرت امام حجة بن الحسن العسکری، سلاماللهعلیهما
 
وظیفه شیعه درعصر غیبت این است که برآنچه از حق و هدایت که به او رسیده، ثبات قدم داشته و چنگ بزند تا محفوظ بماند و پیداست که منبع شناخت این مطالب حقّه و هدایت یافتن به آن، مطابق حدیث متواتر ثقلین، قرآن مجید و سنت نبوی و عترت طاهره است، که در عصر غیبت روایات و سنت ایشان در کتب موجود است. روایات متعددی با الفاظ مختلف براین مطلب دلالت میکنند، ازجمله:

 1 ـ پرهیز از شک 
از امام صادق، علیه السلام، نقل شده که ضمن حدیثی درباره عصر غیبت فرمودند:

 ... فإیّاکم والشّک والاءرتیاب أنفو عن أنفسکم الشکوک و قد حذّرتم فاحذروا من الله...

 پس بپرهیزید از شک و دودلی و تردید، شکها را از خودتان برانید و به تحقیق که شما برحذر داشته شدید، پس از خدا پرهیز کنید (که درعصرغیبت تردید بهخود راهدهید )  ...
 این حدیث نشان میدهد که یکی از وظایف شیعه در عصر غیبت، احراز درجة رفیع یقین و تلاش برای حفظ عقاید حقّه است. زیرا طولانی شدن دوره غیبتف حجّتف خدا، باعث تردید و بیاعتقادی بسیاری میشود   و سیطره مادّیت (مادی گرایی) و فضلفروشی عالم نمایانی که علم و تخصص آنها ربطی به عقاید ندارد و درعین حال در آن دخالت و تخریب میکنند، مزید بر علت است.

 2 ـ چنگ زدن به امرف اول تا وصول به امرف آخر 
ما مجموعه بزرگ و والایی از احادیث عقیدتی و اخلاقی و فقهی و غیر آن داریم که از جهتی مایه فخر و مباهات ما بر سایر مذاهب و ملل است و از جهت دیگر باعث هدایت و ثبات قدم ماست. میتوان گفت مراد از «امر اول»، همین دوره دویست و هفتاد و سه ساله از آغاز بعثت تا آغاز غیبت و یا دوره امامان یازدهگانه شیعه باشد که آن میراث را بهیادگار گذاشتهاند و حاملان و مبلّغان و مجریان آن، فقها و علمای صالح شیعهاند. البته توقیعات شریفه ناحیه مقدسه را نیز میتوان جزءف امرف اول دانست. امّا «امرف آخر (دیگر)» ظاهراً مربوط به عصر ظهور است که تکالیف همه توسط شخص امام مهدی، علیه السلام، روشن میشود و هیچ بلاتکلیفی باقی نمیماند. شیعه موظّف است که در عصر غیبت، کمال تحفّظ را نسبت به آن میراث گرانبها داشته و به ثقلین چنگ بزند و اگر چیزی را نفهمید، آن را انکار و رد نکند که ممکن است گرفتار کفر بشود.
 در روایتی از امام صادق، علیهالسلام، نقل شده که درباره وظیفه شیعه دراین عصر فترت، فرمودند:
 فتمسّکوا بالامر الاوّل حتّی یبّین لکم الا´خَر
 و بنا به نقل دیگری:
 تمسّکوا بالامر الاوّل الّذی أنتم علیه حتی یبّین لکم
 به امر نخستینی که برآنید، چنگ بزنید تا برای شما آشکار شود.
 همچنین از آن حضرت دراین باره نقل شده که فرمودند:
 کونوا علی ما أنتم علیه حتّی یفطلع الله لکم نجمکم  بر آنچه که برآنید، باشید تا خداوند ستاره شما را برایتان طالع گرداند.
 و نیز نقل شده که فرمودند:
 فتمسّکوا بما فی أیدیکم حتی یصحّ لکم الامر.
 پس چنگ زنید به آنچه که در دستهایتان است تا امر برای شما راست واستوار آید  (یعنی ظهور واقع شود ).
و در روایت دیگری هم به این شکل تکلیف شیعه را در «سَبطَة» (پایینتر از «فَترَت») مشخص فرمودند که:
 إلی ما أنتم علیه حتّی یأتیکم الله بصاحبها.
 به آنچه که شما برآنید عمل کنید تا خداوند صاحبش را برای شما بیاورد.
 مفهوم همة این روایات یکی است و آن محافظت و عمل کردن به قرآن و میراث موجود اهل بیت در عصر غیبت است تا ظهور فرا رسد و هیچ ابهامی نماند.

 3 ـ  رعایت معیارهای عصر ائمه، علیهمالسلام، در دوستی و دشمنی و پیروی کردن و سرپرست گزیدن 
این مفهومی بسیار دقیق و مهم است؛ زیرا آنچه که ما را با پیشینیان شیعه ما که اصحاب ائمه هفدی، علیهمالسلام، بودند و در راه ولایت آنها کوشیدند و سختیها و رنجها کشیدند و قربانیها دادند، پیوند میدهد، همین مطلب است. چنانکه حالات روحی ما میتواند (بنابر بعضی از روایات)، ما را در عمل یاران پیامبر، صلّی الله علیه وآله، در جنگهای ایشان و امام علی، علیه السلام، و سایر امامانف گذشته شریک کند و همچنین آرزوهای ما درباره یاری امام زمان، عجّلالله تعالی فرجه، میتواند باعث پاداش یاری آن حضرت و جنگ و شهادت در رکاب ایشان شود، هرچند آن دوره را درک نکنیم. درواقع همین حبّ و بفغض و ولایت مشترک است که افراد یک زمان و یا زمانهای مختلف را بههم متصّل میکند؛ زیرا این همدلی و همرأیی باعث حفظف میراثف گذشتگان و تحقّق امیدف آینده میشود. اینک با مقدمه مذکور، حدیث منصور صیقل را بخوانیم:
 إذا أمسیت یوماً لاتری فیه اماماً من آل محمد، فأحبّ من کنت تحبّ و أبغض من کنت تفبغض و وال من کنت تفوالی و انتظرالفرج صباحاً و مساءً.
 چون بهروزی گرفتار شدی که در آن امامی از آل محمد  (صلّی الله علیه وآله )  را ندیدید، پس دوست بدار هر که را دوست میداشتی و دشمنبدار هر که را دشمن میداشتی و به ولایت هر که سر میسپردی، گردن گذار و امر فرج را صبح و عصر
 منتظر باش.

 پیداست که تولّی و تبرّی، مقدمه و شرط لازم این انتظار صحیح است و کسی که آن را نداشته باشد، نمیتواند منتظرف راستین باشد. با توجه به این مطلب میفهمیم که منتظرانف واقعی اندکند. چنانکه احادیثی هم مفشعفر بهاین واقعیتند.

 4 ـ  تقوای الهی و عمل به دین اسلام 
بسیاری از خوبیها و بدیها و واجبات و محرّمات در قرآن کریم آمده است و اصول و فروع دین مبین اسلام در آن پیداست. از وظایف شیعیان، بلکه مهمترین وظیفه آنها، رعایت تقوا و کسب درجه متقیّن و عمل به دین اسلام است. چنانکه از امام صادق، علیه السلام، نقل شده که فرمودند:
 إنّ لصاحب هذا الامر غیبة فلیتّق الله عند غیبتة و لیتمسّک بدینه.  برای صاحبف این امر غیبتی است، پس ( شیعه )  باید هنگام غیبتش پرهیزکاری پیشه کند و بهدین او چنگ زند.
 مطالعه قرآن بخوبی معلوم میکند که «دین اسلام» (دین خدا) در قرآن تعریف و مشخص شده است. باید به آن چنگ زد و جدا نشد.

 5 ـ  رجوع به سنّت نبوی و سیرة اهلالبیت، علیهمالسلام
 
همانطور که دو حرم مقدّس وجود دارد که یکی را خدا قرار داده و دیگری را رسول بزرگوارش؛ دو مرجع بزرگ هم وجود دارد که یکی قرآن است که خداوند نازل فرموده و بزرگتر است و دیگری سیره (اعمّ از فعل و قول و تقریر) که حاصل زندگی پیامبر اکرم، صلّیاللهعلیهوآله، و اهلبیت، علیهمالسلام، در طی چند قرن است و پیداست که سیره، بهدلیل برخورد با مقتضیات زمانها و رویارویی با حوادث واقعه و پاسخ به آنها، بمثابه مفسّر و مؤوّل و شارح قرآن است. همانطور که در حدیث مشهور نبوی به مسلمانان، سفارش شده که به هنگام هجوم فتنهها چون پارههای شب تیره، به قرآن پناه ببرند و ضمناً در حدیث مشهور دیگری، از جداییناپذیری ثقلین تا قیامت و لزوم رجوع و تمسّک به آن دو جهت مصون ماندن از گمراهی سخن رفته است. و از همینروست که میبینیم اساسیترین وظیفه شیعه به هنگام عصر حیرت (غیبت) برای رهایی از سرگردانی، رجوع به مدینه (یعنی متن و بستر مکانیف پیدایش سیره مذکور) ذکر میشود. چنانکه امیّه بن علی القیسی میگوید:
 قلت لابی جعفر محمد بن علی الرضا، علیهماالسلام، من الخلف بعدک؟ فقال: إبنی علیّ و ابنا علیّ، ثم اطرق ملیّا، ثّم رفع رأسه ثمّ قال: إنّها ستکون حیرة. قلت: فإذا کان ذلک فإلی این؟ فسکت ثفم قال: لا أین، حتی قالها ثلاثا... فقال إلی المدینة. فقلت: أیّ المفدن؟ فقال: مدینتنا هذه، و هل مدینة غیرها؟
 به ابی جعفر محمد بن علی، علیهماالسلام،  ( امام جواد، علیه السلام) گفتم: امام جانشین شما کیست؟ فرمود: پسرم علی و دو پسر علی (یعنی پسرش امام حسن و نوهاش امام زمان، علیه السلام) آنگاه مدتی سرش را پایین انداخت و بعد از آن سرش را بلند کرد و فرمود: همانا بهزودی حیرتی خواهد بود. عرض کردم: وقتی که چنین شد به کجا باید روی آورد؟ حضرت سکوت کردند، سپس فرمودند: به هیچ جا، و این عبارت را سهبار تکرار کردند. سؤالم را تکرار کردم، فرمودند: به مدینه. عرض کردم: کدام یکی از شهرها؟ فرمودند: به همین مدینه خودمان، و آیا مدینهای جز آن هست؟
 از سکوت حضرت میتوان استنباط کرد که هیچ راه حلّی جای خالی امام غایب را پر نمیکند (چون هیچکس در عصر غیبت کبری نخواهد توانست مستقیماً مستند به آن حضرت باشد) و بطور قطعی مردم را از حیرت نجات نمیدهد، امّا برای آنکه گمراه نشوند و ثابتقدم بمانند، ایشان مردم را به مدینه ارجاع میدهند و میدانیم که مدینه محل نزول وحی و ایجاد سیره (اعم از سنت نبوی و سیره اهل البیت، علیهمالسلام) بوده است و مقصود ایشان از مدینه، در و دیوار آن نیست و مردم آن نیز نیستند؛ زیراکه در بسیاری از زمانها منافقان فراوانی هم در آن میزیستند و اینک نیز تحت سیطره
 گمراهان وهّابی است. بلکه شاید مقصود رهایی نظری از هر زمان و مکانی و رجوع به ثقلین است که چون خورشیدی تابان، مدینه را از دیگر شهرها، و سه قرن نخستین هجری را از بقیه قرون متمایز کردهاند. یعنی وقتی یک اندیشمندف مفصلحف مسلمان به دنبال راه حلّی برای هدایت در شرایط حیرت است، باید خود را از قیود شرایط زمانی و مکانی پیرامونش رها کرده و از آن بیرون برود و به آن سه قرن در مدینه بنگرد و دنبال راه حل بگردد.
 بهعنوان نمونه، مطالعه کتاب «ولایت فقیه» و سایر کتب مرحوم امام خمینی، قدّس سرّه، نشان میدهد که ایشان با همین روش، لزوم ولایت فقیه را اثبات کرده و برای تحقّق آن کوشیدهاند که منجر به انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران شده است.

 6 ـ  انکار نکردن غیبت 
از امام صادق، علیه السلام، نقل شده که فرمودند:
 إن بلغکم عن صاحبکم غیبة فلا تنکروها.
 اگر از صاحبتان به شما غیبتی رسید، آن را انکار نکنید.
 میدانیم که مرحله اول پذیرش هر چیزی آن است که آن را انکار نکرده و ممکن بدانیم و پس از تحقیق و بررسی، در بود و نبود آن به یقین برسیم. درحالی که کسیکه بدون مطالعه انکار کند هرگز وارد مرحله بررسی نمیشود تا از حالت دودلی و تردید خارج گردد و اگر مطالعه کرده باشد، هرگز قادر بر ردّ آن نخواهد بود و بیقین (هرچند فقط نظری) خواهد رسید. البته بنابر حدیث دیگری از امام صادق، علیهالسلام، هیچکس بر عقیده به وجود و غیبت (یا امامت) امام مهدی، علیه السلام، ثابت قدم نمیماند مگر آن که خداوند
 از او در عالم ذرّ میثاقش را گرفته بـاشـد.

 7 ـ  نگهداشتن زبانها (تقیه و کتمان سر) و کمتر آمیختن با مردم و عجله نکردن و تسلیم بودن
 لازمه حفظ موجودیت شیعه و حفظ دینف شیعیان خالص و منتظر، این است که اولاً اصلف تقیّه را رعایت کرده و زبانشان را از آنچه که سودی ندارد، نگهدارند (تا چه رسد به آنچه که زیانبار باشد)؛ ثانیاً در شرایطی که قدم به قدم انباشته از شبهه ها و گناهان و فسادهاست، شیعیانف منتظر باید به همان اندازه که رفعف نیاز میکند، حضور اجتماعی داشته و بقیه اوقات را صرف حضور در خانه یا خانواده کنند و بدانند که خداوند به آنها دستور داده که خودشان و اهلشان را از آتش حفظ کنند و در این ساعات میتوانند به مطالعه و تدبّر و مذاکره و عبادت و تهجّد و یا لذّات مباح بپردازند و از تربیت و محافظت زنان و فرزندانشان غافل نشوند و آنها را به امواج سهمناک جامعه حیرت زده و سرگردان و گنهکار نسپارند و گمان نکنند که ملاک خداوند برای شتاب در امر ظهور، عجله آنهاست. بلکه بخش بزرگی از شرایط ظهور مربوط به آمادگی انسانها برای پذیرش تعالیم و حکومت و دولت کریمه امام زمان، عجّل الله تعالی فرجه، است. از امام صادق، علیه السلام، نقل شده که: «کفوا السنتکم و الزموا بیوتکم...
 زبانهایتان را نگهدارید و ملازم خانه هایتان باشید.
 و از همان حضرت نقل شده که فرمودند:
 محاضیر هلاک شدند!
 پرسیدند: «محاضیر کدامند؟» فرمود:
 المستعجلون و نجا المقرّبون... کونوا أحلاس بیوتکم فإنّ الفتنة علی من أثارها...
 شتاب خواهان هلاک شدند و نزدیکی خواهان  (به خدا و رسولش و اهلبیت، علیهمالسلام)  نجات یافتند... فرشهای خانه هایتان  (یعنی خانگی و بیتحرک ) باشید. پس بدرستی که فتنه علیه کسی که آن را برانگیخته، میگردد...
 و نیز از همان امام معصوم، علیهالسلام، نقل شده که در جواب کسی که از وقتف این امر پرسید و از طولانی شدن انتظارش شکوه داشت، فرمود:
 «کذب المتمنّون و هلک المستعجلون و نجا المسلمون و الینا تصیرون.  آرزو کنندگان دروغ گفتند و شتاب خواهان هلاک شدند و تسلیم شوندگان رهایی یافتند و شما به سوی ما میگردید.
 پیداست که علّتف ادّعایف باطلف بسیاری از مدعیان مهدویت، آرزوی مقام آن امام همام، علیهالسلام، و اقدامات ایشان و یا آرزوی اصلاح امور در غیاب ایشان و آرزوهای مشابه است و بسیاری از پیروان مرامهای باطل ایشان نیز بواسطه همین آرزوها و عجله وشتاب درباره اصلاح امور به ورطه هلاکت وگمراهی افتاده اند.
 چون امروزه به خلاف گذشته که در فردگرایی افراط میشد، در جمع گرایی زیاده روی میشود، ممکن است به ما نسبت تحجّر داده و خفرده گیری کنند که چرا سخن از لزوم دوری از مردم و ملازمتف بیوت در عصرف غیبت میگوییم؟ در پاسخ به این شبهه، بهتر است با رجوع به روایات مربوطه، مفهوم و فایده این اعتزال و کنارهگیری از مردم را بیشتر درک کنیم:
 مرحوم شیخ جمال الدین ابوالعباس احمد بن محمد بن فهد حلی (مشهور به ابن فهد الحلی (م 841 ق.) «عزلت» را چنین تعریف میکند:
 عزلت عبارت است از رویگردان شدن از همه و روی نهادن به خدای تعالی در غار کوهی، یا شبستان مسجدی و یا گوشة خانه... عزلت دوری گزیدن از مردم و بریدن از آفریدگان و افنس گرفتن با حضرت حقّ است و این تعریف دایره شمولش بیشتر از تعریف نخست است. گوشه نشینی، تنها برای کسی امکان پذیر است که نفس خویش را به ترک فزونخواهی ها و خواسته های دنیا توانمند ساخته و نفس و خواهشهای نفسانی او پیرو خفرَدَش باشد...
 از امام صادق، علیه السلام، نقل شده که فرمودند:
 لولا الموضع الّذی وضعنی الله فیه، لسرّنی أن أکون علی رأس جبل لا أعرف النّاس و لا یعرفونی، حتی یأتینی الموت.
 اگر نبود جایگاهی که خداوند مرا در آن قرار داده است  (امامت )، دوست میداشتم بر فراز کوهی میبودم؛ نه کسی را میشناختم و نه کسی مرا میشناخت تا این که مرگ مرا دریابد.  
 و از همان حضرت، علیه السلام، نقل شده که سهبار فرمودند:
 ما یضرّ الموفمن أن یکون منفرداً عن الناس و لو علی قلّة جبل.
 این به مؤمن زیان نمیرساند که تنها وجدا از مردم باشد، هرچند بر فراز قلّه کوهی باشد.
 همچنین از رسول اکرم، صلّی الله علیه وآله، نقل شده که
 وقتی نزد ایشان از فتنه یاد شد، فرمودند:
 إذا رأیت النّاس مَرَجت عهودهم و خَفرت أماناتهم و کانوا هکذا ـ و شبّک بین أصابعه. (فتنه روی خواهد داد ) وقتی که مردم به پیمانهایشان وفا نکنند و در امانتهایشان خیانت کنند و همانند این باشند ـ و بین انگشتانش شبکه ساخت،  ( یعنی در هم فرو برد کنایه از این که مردم به جان هم میافتند) .
 راوی میگوید: گفتم فدایت گردم، آن موقع چه کنم؟ فرمودند:
 ألزم بیتک و أمسک علیک لسانک و خذ ما تعرف و ذر ما تنکر و علیک بأمر خاصّة نفسک و ذر عنک أمر العامّة.  در خانهات بنشین و زبانت را از سخن بازدار و آنچه میشناسی  (معروف را )  بگیر و آنچه نمیشناسی ( منکر را ) واگذار و بهکار مربوط به خودت مشغول شو و خود را از پرداختن بهکار عمومی دور ساز.
 مرحوم ابن فهد فواید متعددی هم برای کنارهگیری از مردم براساس روایات ذکر کرده که خواننده را به آن کتاب ارجاع میدهیم.  

 8 ـ  صبر و پایداری و دعوت همدیگر به صبر و مقابله با دشمن و ایجاد حفظ یا گسترش ارتباط با امام معصوم، علیهالسلام
 شرایط بسیار دشوار عصر غیبت، مستلزم آن است که ازطرفی هر شیعه منتظری، در زندگیاش با اندوه و امیدواری فراوان، به تکالیف و مسؤولیتهای دینی خود عمل کرده و از طرف دیگر با استقامت و اتحاد با همکیشان، مانند هر اقلیت مقاومی، در برابر دشمن خود ایستاده و از موجودیت و هویت خویش دفاع کند و بالاخره از طفرفق مختلف (مانند عبادات نیابتی از طرف امام خود، پرداخت صدقه و دعا برای سلامتی آن حضرت، دعا برای تعجیل در فَرَج آن حضرت، زیارت و سخن گفتن صمیمانه با آن حضرت و کمک خواستن از ایشان و غیره) با امام خود رابطه داشته و آن را عمیقتر و گستردهتر کند. چنان که در تفسیر آیه شریفة:
 یا ایّها الّذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتّقوا الله لعلّکم تتقون.
 از حضرت امام محمد بن علی الباقر، علیه السلام، نقل شده که فرمودند:
 إصبروا علی أداء الفرائض و صابروا عدوّکم و رابطوا إمامکم.
 پایداری کنید بر ادای واجبات و در برابر دشمنتان استقامت بورزید و با امامتان پیوند برقرار کنید  (رابطه داشته باشید ).

 9 ـ  رضایت کامل و تسلیم بیچون و چرا در برابر اراده و خواست حضرت حق جلّ و عَلا 
این البته مکمّل مطلب هفتم، بلکه علت آن است و برای آنکه بدانیم چقدر مهم است، کافی است به یکی از دعاهای عصر جمعهها که معروف به «دعا در زمان غیبت» بوده و با جمله  «اللهم عرفنی نفسک»  شروع میشود، مراجعه و آن را مطالعه کنیم. در این دعا با خداوند متعال چنین مناجات میکنیم:
 ... أللّهم فثّبتنی علی دینک و استعملنی بطاعتک و لیّن قلبی لولیّ أمرک و عافنی ممّا امتحنت به خلقک و ثبّتنی علی طاعة ولی أمرک الّذی سترته عن خلقک و باذنک غاب عن بریتک و أمرک ینتظر و أنت العالم غیر المعلّم بالوقت الّذی فیه صلاح أمر ولیّک فی الاءذن له بإظهار أمره و کشف ستره فصبّرنی علی ذلک حتّی لا أحبّ تعجیل ما أخّرت و لا تأخیر ما عجّلت و لا کشف ما سترت و لا البحث عما کتمت و لا أنازعک فی تدبیرک و لا أقول لم و کیف و ما بال ولی الامر لا یظهر و قد امتلات الارض من الجور و افوضّ أموری کلّها الیک...  پس ای خدا! مرا بر این دینت ثابت قدم گردان و بهکار طاعتت مشغولدار و قلبم را برای ولّی امرت نرم و مطیع ساز و عافیت و حفسن عاقبت در آنچه خلقت را به امتحان آن آزمودی، مرا به کَرَمت عطا فرما و به طاعت ولّی امرت ثابتقدم بدار؛ آن ولّی امری که او را از چشم آفریدههایت پنهان داشتهای و به اجازه تو از مردم غایب گردیده و در ظهور و قیامش منتظر فرمان توست و تو ای خدا، به ذاتف خود، بدون آموزش دیدن، دانایی که چه هنگامی مصلحت در اذن به اوست که امرش را آشکار کرده و پردهاش را کنار بزند. پس ای خدا مرا صبر و شکیبایی بر آن  (تحمّل غیبت آن حضرت )ده تا اینکه آنچه را تو تأخیرش انداختی، من تعجیل آن نخواهم و آنچه تو تعجیل آن خواهی، من تأخیرش نطلبم و آنچه را تو پوشیده داشتی، من پردهگیری و کشف آن نخواهم و در آنچه که تو کتمان و پنهان کردی، من بحث و کنکاش نکنم و در تدبیرت با تو تنازع و درگیری نکنم و نگویم: «برای چه؟» و «چگونه؟»  ( چون و چرا نکنم ) و نگویم که چه شده است که ولی امر، امام غایب ظاهر نمیشود درصورتیکه زمین هماکنون پر از جور و ستم گردیده است؟ و تمام امورم را به تو تفویض کرده واگذارم.
 در دنباله همین دعا تقاضا میکنیم که:
 حتی تتوفّانا و نحن علی ذلک لا شاکیّن و لا ناکثین و لا مرتابین و لا مکذبین.
 تا آنکه درحالی ما را قبض روح کنی که بر این ایمان و یقین باقی باش�




 پی‌نوشت‌ها:
 1. ر.ک‌: صدرالاسلام‌ همدانی‌، پیوند معنوی‌ با ساحت‌ قدس‌ مهدوی‌ (تکالیف‌ الانام‌ فی‌ غیبة‌ الامام‌)، تهران‌، انتشارات‌ بدر، بهار 1361 (نیمه‌ شعبان‌ 1402)، صص‌ 279-28.
 2. ر.ک‌: عالم‌ فقیه‌ سید محمد تقی‌ موسوی‌ اصفهانی‌، مکیال‌ المکارم‌ فی‌ فوائدفالدعاء للقائم‌، علیه‌السلام‌ (در معرفت‌ و ولایت‌ امام‌ زمان‌، علیه‌السلام‌) ج‌ 2، ترجمه‌ سید مهدی‌ حائری‌ قزوینی‌، تهران‌، انتشارات‌ بدر، زمستان‌ 1372 (نیمه‌ شعبان‌ 1414)، صص‌ 589-165.
 3. محمد بن‌ ابراهیم‌ بن‌ جعفر النعمانی‌ (معروف‌ به‌ ابن‌ ابی‌ زینب‌، از علمای‌ قرن‌ سوم‌ هجری‌)، کتاب‌ الغیبة‌، بیروت‌، مؤسسة‌ الاعلمی‌ للمطبوعات‌، 1403 ه (1983 م‌)، ص‌ 98.
 4. چنان‌که‌ از دو حدیث‌ از امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، و سایر احادیث‌ مربوطه‌ استفاده‌ می‌شود (ر.ک‌: همان‌، صص‌ 104-99 و 110)، عصر غیبت‌ باعث‌ امتحان‌ عمومی‌ مسلمانان‌ و تصفیه‌ و جداسازی‌ شیعیان‌ متدیّن‌ و اهل‌ یقین‌ است‌؛ زیرا شیعیان‌ زیرک‌ و با تقوا می‌دانند و یقین‌ دارند که‌ «حجّت‌ خدا» و «میثاق‌ خدا» باطل‌ نمی‌شود و سنّتف او تعطیل‌ نمی‌گردد و او مردم‌ را بدون‌ حجّت‌ و هادی‌ رها نمی‌کند، هرچند آنها به‌ دلیل‌ مصالحی‌ او را نبینند وجایش‌ را ندانند و با این‌ حال‌ آنها علی‌رغم‌ رنج‌ بردن‌ و گریستن‌ از دوری‌، شکّ نمی‌کنند و به‌ چیزی‌ که‌ خداوند مقدّر فرموده‌ خشنودند و اگر خداوند می‌دانست‌ که‌ دوستانش‌ هم‌ شک‌ خواهند کرد و هیچ‌کس‌ ثابت‌قدم‌ نمی‌ماند، لحظه‌ای‌ هم‌ حجّتش‌ را از آنها نمی‌پوشاند (ر.ک‌: همان‌، ص‌ 107، مضمون‌ حدیثی‌ از امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌).
 5. همان‌، ص‌ 104.
 6. همان‌، ص‌ 105.
 7. همان‌.
 8. همان‌.
 9. همان‌، ص‌ 106.
 10. همان‌، ص‌ 104.
 11. همان‌، ص‌ 112.
 13. کامل‌ سلیمان‌، روزگار رهایی‌، ترجمه‌ علی‌اکبر مهدی‌پور، ج‌ 1، تهران‌، آفاق‌، 1405. ق‌، ص‌ 344.
 14. امام‌ خمینی‌، قدّس‌ سرّه‌، در مورد ولایت‌ فقیه‌ می‌نویسد: «.. بنابر مذهب‌ شیعه‌، امامان‌ و زمامدار امت‌ اسلامی‌ پس‌ از پیامبر اکرم‌، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، بزرگف اوصیای‌ الهی‌ حضرت‌ علی‌ و فرزندان‌ معصوم‌ او، سلام‌اللهعلیها، بوده‌اند. که‌ یکی‌ پس‌ از دیگری‌ رهبری‌ و ولایت‌ امر مسلمین‌ را تا زمان‌ غیبت‌ برعهده‌ داشته‌اند. اینان‌، همان‌ اختیارات‌ پیامبر مکرّم‌ و ولایت‌ عامّ و خلافت‌ کلّی‌ الهی‌ او را دارا بوده‌اند. در زمان‌ غیبت‌، اگرچه‌ شخص‌ معینّی‌ برای‌ تصدّی‌ امر حکومت‌ قرار داده‌ نشده‌ است‌، ولی‌... کلیه‌ امور مربوط‌ به‌ حکومت‌ و سیاست‌ که‌ برای‌ پیامبر و ائمه‌، علیهم‌السلام‌، مقرر شده‌، در مورد فقیه‌ عادل‌ نیز مقرّر است‌ و عقلاً نیز نمی‌توان‌ فرقی‌ میان‌ این‌دو قائل‌ شد. زیرا حاکم‌ اسلامی‌ ـ هرکس‌ که‌ باشد ـ اجراءکننده‌ احکام‌ شریعت‌ و برپا دارنده‌ حدود و قوانین‌ الهی‌ وگیرنده‌ مالیات‌های‌ اسلامی‌ و مصرف‌کننده‌ آن‌ در راه‌ مصالح‌ مسلمانان‌ است‌. پس‌ اگر پیامبر، صلّی‌اللهعلیه‌وآله‌، و امام‌، علیه‌السلام‌، شخص‌ زانی‌ را صد تازیانه‌ می‌زده‌اند، فقیه‌ نیز، در مقام‌ حکومت‌، همین‌ را اجرا می‌کند، و همان‌گونه‌ که‌ پیامبر و ائمه‌، علیهم‌السلام‌، وجوه‌ شرعی‌ را، بر طبق‌ مقرّرات‌ خاصی‌ از مردم‌ می‌گرفته‌اند؛ فقها نیز به‌همان‌ ترتیب‌ عمل‌ می‌کنند؛ و بالاخره‌، اینان‌ هرجا و هر زمان‌ که‌ مصالح‌ مسلمانان‌ اقتضا کند، در حدود اختیارات‌ خود، احکامی‌ صادر می‌کنند که‌ همگان‌ باید ازایشان‌ پیروی‌ کنند». (امام‌ خمینی‌، قدّس‌ سرّه‌، شؤون‌ و اختیارات‌ ولی‌ فقیه‌ (ترجمه‌ مبحث‌ ولایت‌ فقیه‌ از «کتاب‌ البیع‌» ایشان‌) تهران‌، وزارت‌ ارشاد اسلامی‌، بهمن‌ 1365، صص‌ 29 و 35) چنانکه‌ از این‌ سطور و تمام‌ کتاب‌ برمی‌آید، ایشان‌ شدیداً تحت‌ تأثیر تاریخ‌ اسلام‌ و سیره‌ قرار دارند و آنرا اساس‌ نظریه‌ ولایت‌ فقیه‌ قرار داده‌اند.
 15. غیبت‌ نعمانی‌، ص‌ 124.
 16. ر.ک‌: همان‌، ص‌ 129.
 17. همان‌، ص‌ 125.
 18. ر.ک‌: همان‌.
 19. همان‌، ص‌ 131.
 20. همان‌، و شبیه‌ این‌ حدیث‌ ازا مام‌ باقر، علیه‌السلام‌، در صفحه‌ 132 نقل‌ شده‌ است‌.
 21. همان‌، صص‌ 131.132.
 22. احمدبن‌ محمد بن‌ فهد الحلّی‌ الاسدی‌، التحصین‌ و صفات‌ العارفین‌، ترجمه‌ سید علی‌ جبار گلباغی‌ ماسوله‌، قم‌، انتشارات‌ لاهیجی‌، 1377، ص‌ 9 ترجمه‌.
 23. همان‌، ص‌ 25 اصل‌ و 15 ترجمه‌.
 24. همان‌.
 25. همان‌، ص‌ 28 اصل‌ و 19 ترجمه‌ به‌نقل‌ از منابع‌ اهل‌ سنّت‌ و شرح‌ نهج‌البلاغه‌ ابن‌ میثم‌.
 26. ر.ک‌: همان‌، صص‌ 52-33 اصل‌ و 44-21 ترجمه‌.
 27. آیه‌ 200 از سوره‌ مبارکه‌ آل‌ عمران‌.
 28. همان‌، ص‌ 133.
 29 و 30. ثقة‌المحدثین‌ حاج‌ شیخ‌ عباس‌ قمی‌ (ره‌)، کلیات‌ مفاتیح‌ الجنان‌، ترجمه‌ استاد الهی‌ قمشه‌ای‌، تهران‌، انتشارات‌ افسوه‌، بی‌تا، قسمت‌ ملحقّات‌ مفاتیح‌الجنان‌، دعا در غیبت‌ امام‌ زمان‌، علیه‌السلام‌، صص‌ 969 و 971.
 31. غیبت‌ نعمانی‌، ص‌ 133.
 32. همان‌، صص‌ 134-133.

تعظیم‌ و تکریم‌ امام‌ عصر علیه‌السلام

ابوالفضل‌ علیدوست‌ ابرقویی‌


 از وظایف‌ مهم‌ شیعیان‌ در عصر غیبت‌ امام‌ عصر، علیه‌السلام‌، بزرگداشت‌ نام‌ و یاد آن‌ حضرت‌ و نیز تکریم‌ و تعظیم‌ آن‌ بزرگوار است‌. این‌ وظیفه‌ مهم‌ مبتنی‌ بر روایاتی‌ است‌ که‌ در آنها به‌ احیای‌ امر ائمه‌، علیهم‌السلام‌، اشاره‌ شده‌ است‌. در این‌ خصوص‌ به‌ دو روایت‌ که‌ بزیبایی‌ مکمل‌ یکدیگرند توجه‌ فرمایید:
 شخصی‌ به‌ نام‌ «خثیمه‌» می‌گوید:
 برای‌ خداحافظی‌ خدمت‌ امام‌ باقر، علیه‌السلام‌، شرفیاب‌ شدم‌. آن‌ حضرت‌ فرمودند: «ای‌ خثیمه‌! هر کس‌ از دوستانمان‌ را دیدی‌ سلام‌ برسان‌ و آنان‌ را به‌ پرهیزکاری‌ سفارش‌ کن‌ و بگو توانمندان‌ از بینوایان‌ و قدرتمندان‌ از ضعیفان‌ دلجویی‌ کنند و زندگان‌ در تشییع‌ جنازه‌ مرده‌ها شرکت‌ نمایند و در منازل‌ خود یکدیگر را ملاقات‌ کنند که‌ همین‌ دیدار زنده‌کردن‌ امر ماست‌. خدا رحمت‌ کند بنده‌ای‌ که‌ امر ما را زنده‌ بدارد! ای‌ خثیمه‌! به‌ دوستان‌ ما ابلاغ‌ کن‌ که‌ ما از  ] عذاب‌ [  خداوند چیزی‌ از آنها دور نمی‌کنیم‌ مگر با عمل‌  ] نیک‌ [  و آنها به‌ ولایت‌ ما نمی‌رسند مگر با پرهیزکاری‌ و حسرت‌خورترین‌ مردم‌ درقیامت‌ کسی‌ است‌ که‌ عدالت‌ را ستایش‌ کند اما مخالف‌ آن‌ عمل‌ نماید...  ».
 احیای‌ امر ائمه‌، علیهم‌السلام‌، به‌ چه‌ معناست‌؟ در این‌ زمینه‌ روایتی‌ از امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، گویاست‌: آن‌ بزرگوار فرمودند:
 یکدیگر را ملاقات‌ نمایید و علم‌ را برای‌ یکدیگر بازگو کنید که‌ با بیان‌ حدیث‌ دلهای‌ زنگارگرفته‌ روشنی‌ می‌یابد و با حدیث‌، امر ما احیا می‌گردد و هر کس‌ امر ما را زنده‌ بدارد، خدایش‌ بیامرزد  ».
 از تلفیق‌ دو حدیثی‌ که‌ بیان‌ شد به‌ نتایج‌ ارزشمندی‌ می‌رسیم‌:
 اول‌: وظیفه‌ شیعیان‌ احیا و زنده‌کردن‌ امر ائمه‌، علیهم‌السلام‌، است‌ چه‌ در زمان‌ حضور امام‌ معصوم‌ و چه‌ در زمان‌ غیبت‌ حجت‌ خدا.
 دوم‌: بیان‌ و ترویج‌ علوم‌ ائمه‌، علیهم‌السلام‌، و ذکر احادیث‌ آنان‌ زیباترین‌ مصداق‌ برای‌ زنده‌کردن‌ امر ائمه‌، علیهم‌السلام‌، است‌. همان‌ طور که‌ در حدیث‌ دوم‌ بدان‌ اشاره‌ شده‌ است‌، ترویج‌ علوم‌ ائمه‌، علیهم‌السلام‌، و ذکر احادیث‌ و روایات‌ آن‌ بزرگواران‌ شامل‌ تبیین‌ مسائل‌ حلال‌ و حرام‌، تعلیم‌ و تعلّم‌ علوم‌ اخلاقی‌ و معنوی‌، ترسیم‌ زیباترین‌ روابط‌ اجتماعی‌ و اتخاذ بهترین‌ شیوه‌ در امور سیاسی‌ و فرهنگی‌ و نیز ترویج‌ مناقب‌ و مکارم‌ اخلاقی‌ آن‌ بزرگواران‌ از مصادیق‌ احیای‌ امر ائمه‌، علیهم‌السلام‌، است‌. جمع‌بندی‌ آنچه‌ گذشت‌ آن‌ است‌ که‌ شیعیان‌ وظیفه‌ دارند مناقب‌ و مکارم‌ اخلاقی‌ معصومین‌، علیهم‌السلام‌، را ذکر کنند، سیرة‌ آنان‌ را نه‌ تنها خودشان‌ در عمل‌ مراعات‌ کنند، که‌ دیگران‌ را نیز در این‌ امر یاری‌ رسانند (در حقیقت‌ مکارم‌ معنوی‌ آنان‌ را احیا و اقامه‌ نمایند) و مردم‌ را از صبر و شکیبایی‌ آن‌ حضرات‌ آگاه‌ سازند، مقام‌ و منزلت‌ آنان‌ را برای‌ مردم‌ بیان‌ نمایند و در تبیین‌ چهره‌ای‌ واقعی‌ از آن‌ واسطه‌های‌ فیض‌ پروردگار بکوشند. رهنمودهای‌ آنان‌ را در زمینه‌های‌ مختلف‌ اجتماعی‌، سیاسی‌ و فرهنگی‌ ترسیم‌ کنند و مواردی‌ از این‌ دست‌. (نمونه‌هایی‌ از آن‌ را می‌توان‌ در توصیه‌های‌ امام‌ باقر، علیه‌السلام‌، به‌ خثیمه‌ به‌ نظاره‌ نشست‌).
 باید توجه‌ داشت‌ اگر موارد گفته‌ شده‌ اهمیت‌ دارند، بی‌تردید در زمان‌ غیبت‌ در خصوص‌ تکالیفی‌ که‌ در قبال‌ حضرت‌ مهدی‌، علیه‌السلام‌، بر عهده‌ ماست‌، اهمیتی‌ دوچندان‌ پیدا می‌کنند؛ زیرا عصر غیبت‌ یعنی‌ عصری‌ که‌ فضائل‌ و مکارم‌ اخلاقی‌ رنگ‌ و لعاب‌ باخته‌ و انسانها تشنة‌ رسیدن‌ به‌ الگویی‌ هستند که‌ مقبولیت‌ بشری‌ و همگانی‌ داشته‌ باشد و چه‌ کسی‌ در عصر حاضر بزرگوارتر از حضرت‌ مهدی‌، علیه‌السلام‌، است‌؟ بر اساس‌ آنچه‌ گفته‌ شد وظیفه‌ مهم‌ منتظران‌ است‌ که‌ فضائل‌ و مناقب‌ حضرت‌ ولی‌ عصر، علیه‌السلام‌، را برای‌ خود، خانواده‌ خود و دیگران‌ بازگو کنند. در معرفت‌ و معرفی‌ آن‌ عزیز بکوشند، با رعایت‌ تقوا و پرهیزگاری‌ زمینه‌ ظهور ایشان‌ را فراهم‌ سازند. به‌ هر طریق‌ ممکن‌ و منطقی‌ در تعظیم‌ و گرامیداشت‌ آن‌ بزرگوار تلاش‌ نمایند. مجالس‌ خود را به‌ ذکر و یاد آن‌ حضرت‌ مزیّن‌ سازند و موارد فراوانی‌ که‌ در این‌ قالب‌ می‌گنجد. در ادامه‌ این‌ نوشتار به‌ مواردی‌ اشاره‌ می‌کنیم‌ که‌ می‌تواند تعظیم‌ و تکریم‌ آن‌ حضرت‌ به‌ حساب‌ آید:
 1- برخاستن‌ هنگامی‌ که‌ از حضرت‌ مهدی‌، علیه‌السلام‌، نام‌ و یاد می‌شود. این‌ مهم‌ نه‌ تنها عملی‌ است‌ که‌ ظاهراً تعظیم‌ و بزرگداشت‌ آن‌ حضرت‌ و احترام‌ به‌ آن‌ عزیز غایب‌ از نظر محسوب‌ می‌گردد، بلکه‌ سیرة‌ معصومین‌، علیهم‌السلام‌، نیز چنین‌ بوده‌ که‌ وقتی‌ اسم‌ آن‌ حضرت‌ در مجالس‌ برده‌ می‌شد، از جا برمی‌خاستند. در کتاب‌ «النّجم‌الثّاقب‌» آمده‌ است‌ که‌ روزی‌ در مجلس‌ امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، نام‌ حضرت‌ صاحب‌الزّمان‌، علیه‌السلام‌، برده‌ شد. امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، به‌ خاطر احترام‌ به‌ آن‌ بزرگوار از جا بلند شدند  . همچنین‌ هنگامی‌ که‌ در محضر امام‌ رضا، علیه‌السلام‌، ذکر حضرت‌ قائم‌، علیه‌السلام‌، شد، آن‌ حضرت‌ از جا برخاستند، دو دست‌ بر سر نهادند و برای‌ ظهور حضرتش‌ دعا کردند  .
 البته‌ باید دانست‌ احترام‌ و تعظیم‌، هنگامی‌ که‌ نام‌ آن‌ بزرگوار برده‌ می‌شود ظاهری‌ دارد و باطنی‌. ظاهرش‌ همان‌ ادای‌ احترامی‌ است‌ که‌ هنگام‌ ورود یک‌ شخص‌ محترم‌، با بلندشدن‌ از جا به‌ عمل‌ می‌آوریم‌ و باطن‌ آن‌ اعلام‌ آمادگی‌ برای‌ همراهی‌ با آن‌ وجود شریف‌ هنگام‌ ظهور است‌. و طبعاً این‌ دومی‌ مهمتر از اولی‌ است‌.
 2- از دیگر مصادیق‌ ذکر و یاد حضرت‌ مهدی‌، علیه‌السلام‌، و نیز تکریم‌ و تعظیم‌ آن‌ بزرگوار، نامیدن‌ فرزندانمان‌ به‌ نام‌ یا القاب‌ آن‌ حضرت‌ است‌. این‌ عمل‌ از یک‌ سو ترویج‌ نام‌ و القاب‌ ایشان‌ است‌ و از سویی‌ دیگر بیانگر محبت‌ به‌ آن‌ وجود شریف‌.
 شخصی‌ به‌ نام‌ «ربیع‌ بن‌ عبداللّه‌» می‌گوید.
 به‌ امام‌ صادق‌، علیه‌السلام‌، گفتم‌: ما فرزندان‌ خود را به‌ نام‌ شما و پدران‌ شما می‌نامیم‌. آیا این‌ کار برایمان‌ سودمند است‌؟ حضرت‌ فرمودند: «آری‌ به‌ خدا قسم‌. مگر دین‌ چیزی‌ جز مهرورزیدن‌  ] به‌ خوبیها و خوبها [  و نفرت‌  ] از بدیها و بدها [  است‌؟».
 3- نهادن‌ نام‌ و یا القاب‌ حضرت‌ ولی‌ عصر، علیه‌السلام‌، بر اماکن‌ مذهبی‌، آموزشی‌، فرهنگی‌، درمانی‌ و مؤسسات‌ عام‌المنفعه‌ از دیگر مصادیق‌ تکریم‌ آن‌ حضرت‌ است‌. البته‌ در این‌ مورد باید حسن‌ سلیقه‌ داشت‌. مثلاً نهادن‌ نام‌ آن‌ عزیز بر برخی‌ مغازه‌ها و فروشگاه‌ها مانند اغذیه‌فروشی‌ها، فروشگاه‌های‌ البسه‌ و این‌ گونه‌ مکانها اگر نگوییم‌ اهانت‌ به‌ آن‌ حضرت‌ است‌، تکریم‌ و تعظیم‌ آن‌ جناب‌ نخواهد بود و یا نهادن‌ نام‌ و القاب‌ آن‌ حضرت‌ بر برخی‌ مؤسسات‌ فرهنگی‌ و هنری‌ که‌ تولیدات‌ آنها یا مغایر با خواسته‌های‌ آن‌ امام‌ است‌ و یا با قدری‌ مسامحه‌ باید گفت‌ با اهداف‌ آن‌ وجود شریف‌ همخوانی‌ ندارد.
 گرامیداشت‌ و تعظیم‌ و تکریم‌ حضرت‌ مهدی‌، علیه‌السلام‌، به‌ موارد مطرح‌شده‌، خلاصه‌ نمی‌گردد. مصادیق‌ دیگری‌ مانند تشکیل‌ مجالس‌ به‌ نام‌ و یاد آن‌ حضرت‌، ذکر صلوات‌ هنگام‌ بردن‌ نام‌ یا القاب‌ آن‌ امام‌ و مواردی‌ دیگر از مصادیقی‌ هستند که‌ تکریم‌ و تعظیم‌ حضرتش‌ محسوب‌ می‌گردند


 پی‌نوشتها: 1. مکیال‌المکارم‌، میرزا محمدتقی‌ جعفری‌، ج‌1، ص‌370.
 2. همان‌، ج‌1، ص‌370.
 3. همان‌، ج‌2، ص‌245.
 4. فوز اکبر، مرحوم‌ میرزا محمدباقر فقیه‌ ایمانی‌، ص‌151.