درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

آشنایی با مفاهیم و اصطلاحات نشانه‏ های ظهور

ابراهیم شفیعی سروستانی
 
متناسب با بررسی نشانه‏های ظهور، در این شمارة مجله، برخی مفاهیم و اصطلاحات مرتبط با این موضوع را که معمولاً در کتاب‏ها و آثار مؤلفان اسلامی از آنها یاد می‏شود، بررسی می‏کنیم:


1. نشانه‏های ظهور

 ظهور مصلح آخرین، حضرت بقیـةالله الاعظم ـ ارواحنا له الفداء ـ با حوادث طبیعی، رویدادهای اجتماعی و تحولات سیاسی و نظامی بسیاری همراه است که همه، از آماده شدن جهان برای ورود به عصری جدید و آغاز دورانی سرنوشت‏ساز از حیات کرة خاک حکایت می‏کنند. از مجموع این حوادث، رویدادها و تحولات که پیش از ظهور یا هم‏زمان با آن رخ می‏دهند، به نشانه‏ها یا علایم ظهور تعبیر می‏شود. به این نکته هم باید توجه داشت که همة این نشانه‏ها در یک زمان رخ نمی‏دهند و از نظر دوری یا نزدیکی به وقت ظهور، با یکدیگر تفاوت دارند.

2. مَلاحِم

این واژه جمع «مَلْحَمَه» به معنای جنگ و خون‏ریزی بزرگ و رزمگاه است. در مورد ریشه این کلمه، برخی گفته‏اند: ملحمه از «لُحْمَه» به معنای تار و پود پارچه گرفته شده است و چون معمولاً در رزمگاه طرفین نبرد چون تار و پود پارچه در هم می‏پیچند، به آن «ملحمه» می‏گویند. برخی دیگر گفته‏اند: این کلمه از «لَحْم» به معنای گوشت گرفته شده است و بدان دلیل به رزمگاه «ملحمه» می‏گویند که در آن گوشت‏های کشته‏شدگان به فراوانی به چشم می‏خورد.1

ملاحم در اصطلاح به جنگ‏ها و رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی اطلاق می‏شود که پیامبر گرامی اسلام(ص) و امامان معصوم(ع) از وقوع آنها خبر داده‏اند.

3. فِتَن

کلمه «فتن» جمع «فتنه» به معنای آزمایش، امتحان، شورش، اختلاف آرا، رنج و محنت است. این واژه در اصل به عملی گفته می‏شود که برای پاک کردن طلا و نقره از ناخالصی انجام می‏گیرد.2 فتن در اصطلاح به معنای حوادث و رویدادهایی است که وقوع آنها در کلمات پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت طاهرینش(ع) پیش‏گویی شده است.

4. اشراط الساعـة

کلمه «اشراط» جمع «شَرَط» به معنای علامت و نشان است.3 «اشراط الساعـ[» یا «اشراط یوم القیامـ[» در اصطلاح عبارت از «نشانه‏های برپایی قیامت» است. در منابع روایی، از برخی نشانه‏های ظهور به عنوان نشانه‏های برپایی قیامت یاد شده است.4

پیامبر گرامی اسلام(ص) از همان سال‏های آغازین بعثت، بر اساس دانش ماورایی خود، به پیش‏گویی رویدادهای مختلف فرهنگی، سیاسی و اجتماعی می‏پرداخت که در آینده‏های دور و نزدیک در جامعه اسلامی روی خواهد داد. به تعبیر برخی از روایات، ایشان، مسلمانان را از همة حوادثی که تا آستانة قیامت رخ خواهد داد، آگاه می‏کرد. آن حضرت گاه مسلمانان را نسبت به رخدادهای مبارکی که در آینده رخ‏خواهد نمود، مژده و بشارت می‏داد و گاه آنان را از وقایع شومی که پیش روی آنهاست، برحذر می‏داشت. این رویه مستمر پیامبر اکرم(ص) در مورد پیش‏گویی رویدادهای مختلف به ویژه رویدادهایی که در آخرالزمان رخ خواهد داد، موجب شد که مسلمانان در طول سال‏های پربرکت حیات رسول گرامی اسلام(ص) از گنجینة ارزشمندی از روایات مربوط به حوادث آینده برخوردار شوند؛ گنجینه‏ای که از همان سده‏های آغازین گسترش اسلام به دست مؤلفان، مورخان و محدّثان، جمع‏آوری و در اختیار نسل‏های آینده گذاشته شد.

مؤلفان اسلامی مجموعة روایت‏هایی را که به ویژه از پیامبر اسلام در زمینه حوادث مختلف اجتماعی و سیاسی وارد شده بود، در کتاب‏هایی که معمولاً با عناوینی همچون علامات المهدی، علامات مهدی آخرالزمان، علایم الظهور، أشراط الساعـ[، علامات الساعـ[، علامات یوم القیامه، الفتن، الملاحم، الفتن و المحن، الفتن و... نامیده می‏شده است، جمع‏آوری کرده‏اند.5

گفتنی است کتاب‏شناس بزرگ شیعی، «آقا بزرگ تهرانی»؛ از بیش از سی مورد کتاب که با عناوینی نظیر «الفتن و الملاحم» نوشته شده‏اند، یاد کرده است.6


5. شرایط ظهور

به مجموعة زمینه‏ها و بسترهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که در صورت فراهم‏شدن آنها ظهور امام مهدی(ع) رخ خواهد داد، «شرایط ظهور» گفته می‏شود. البته در اینکه با قاطعیت بتوان اموری را از شرایط ظهور برشمرد و ادعا کرد که با تحقق آنها حتماً ظهور محقق خواهد شد، تردید وجود دارد، با این حال، شاید بتوان از برخی روایات چنین استفاده کرد که اموری مانند آمادگی فکری و عملی مردم برای ظهور امام عدالت‏گستر، عزم جدی آنها برای وفا به پیمان خود در برابر آن امام، وجود تعداد کافی یاران مخلص و وفادار، ناامیدی کامل مردم از طرح‏ها و برنامه‏های دست‏ساخته بشر برای اصلاح وضع جهان و... از شرایط ظهور به شمار می‏آیند.

گفتنی است برخی افراد، نشانه‏های ظهور را با شرایط ظهور اشتباه می‏گیرند و گمان می‏کنند ظهور امام مهدی(ع) به تحقق این نشانه‏ها بستگی دارد و تا زمانی که آنها رخ ندهد، لزوماً ظهور واقع نخواهد شد، در حالی که نشانه‏های ظهور تنها جنبة آگاهی‏بخشی، بیدارسازی و هشداردهی دارند و راه‏هایی برای تشخیص منجی موعود حقیقی از موعودهای دروغین به شمار می‏آیند. بنابراین، چه بسا امکان دارد که اراده خداوند به ظهور امام مهدی(ع) تعلق گیرد بی‏آنکه برخی از نشانه‏های ظهور محقق شده باشند. در معارف شیعی، از این موضوع به «بداء» تعبیر می‏شود.7



پی‌نوشت‌ها:

1. لسان العرب، ج 12، ص 254، ماده «لحم».
2. همان، ج 10، ص 178، ماده «فتن».
3) همان، ج 7، ص 82 .
4. در یکی از این روایات نشانه‏های برپایی قیامت به نقل از پیامبر اکرم‏(ص) چنین بیان شده است: «لا تقوم الساعـ[ حتی تکون عشر آیات: الدجال و الدخان و طلوع الشمس من مغربها، و دابّـ[ الأرض و یأجوج و مأجوج و ثلاثـ[ خسوف: خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیر\ العرب و نار تخرج من قعر عدن تسوق الناس إلی المحشر تنزل معهم إذا نزلوا و تقبل معهم إذا أقبلوا.» بحار الأنوار، ج 6 ، ص 303، ح 1 و ج 52، ص 209.
5. ر.ک: نعیم بن حماد بن معاویه، الفتن، تحقیق: مجدی بن منصور بن سید الشوری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418 ه‍ . ق، ص 11.
6. ر.ک: آقا بزرگ طهرانی، الذریعـ[ إلی تصانیف الشیعه، چاپ دوم: بیروت، دارالاضواء، بی‏تا، ج 16، صص 114 - 112، ج 22، صص 190 - 187. برخی از مهم‏ترین کتاب‏هایی که با عناوین یاد شده به رشته تحریر درآمده‏اند، به این شرح است:
ابوعبدالله نعیم بن حماد مروزی، معروف به ابن حماد (م 288 ه‍ . ق)، الفتن، 2جلد، چاپ اول: قاهره، توحید، 1412 ه‍ . ق؛ ابوالقاسم علی بن موسی بن طاووس، معروف به سید بن طاووس (م 624 ه‍ . ق)، الملاحم و الفتن فی ظهور الغایب المنتظر، چاپ پنجم: قم، رضی، 1398 ه‍ . ق. کتاب یادشده با این نام نیز به چاپ رسیده است: التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن، تحقیق: مؤسسه صاحب الامر)عج)، چاپ اول: اصفهان، گلبهار، 1416 ه‍ . ق؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، معروف به ابن کثیر (م 774ه‍ . ق)، النهایـ[ فی الفتن و الملاحم، تحقیق: محمد احمد عبدالعزیز، 2 جلد، بیروت، دارالجیل، بی‏تا؛ ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی، معروف به ابن کثیر، علامات یوم القیامـ[، چاپ اول: قاهره، مکتبـ[ القرآن، 1408 ه‍. ق؛ علی بن حسام‏الدین متقی هندی (م 975 ه‍ . ق)، البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان، تحقیق: علی‏اکبر غفاری،تهران، رضوان، 1399 ه‍ . ق؛ سید شریف محمد بن رسول برزنجی (م 1103 ه‍ . ق)، الإشاعـ[ لأشراط الساعـ[، چاپ چهارم: بیروت، دارالکتاب العلمیـ[، بی‏تا.

ضرورت ظهور برای تحقق هدف خلقت

گفت‌وگو با حجّت‌الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی

  • اشاره:
حجت‌الاسلام و المسلمین مرتضی جوادی، فرزند گرامی مفسّر گرانقدر قرآن کریم حضرت آیت‌الله جوادی آملی، و از مدرّسان و محقّقان حوزة علمیة قم می‌باشند. تاکنون آثاری از ایشان در حوزة معارف اسلامی و مباحث امامت همچون کتاب «فلسفه و اسرار زیارت» توسط نشر اسراء به چاپ رسیده است.

همین زمینه، موجب بود تا به سراغ ایشان در مؤسسة تحقیقاتی اسراء برویم و دربارة موضوع با اهمیّت «ضرورت ظهور برای تحقق هدف خلقت» البته بیشتر از منظر قرآنی و روایی، به گفت‌وگویی صمیمانه بنشینیم که حاصل آن را تقدیم خوانندگان گرامی موعود می‌نماییم. باشد که مقبول طبع‌شان قرار گیرد.

  • با تشکّر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در بسیاری از روایات بر این نکته تصریح شده که اگر از عمر جهان تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را آنقدر طولانی می‌کند که امام مهدی(ع) ظهور کند و جهان را از عدل و داد آکنده و از ظلم و جور پیراسته سازد. آیا با توجه به این روایات و دیگر روایات مشابه می‌توان گفت که ظهور امام مهدی(ع) امری ناگزیر و ضروری است که بدون آن داستان خلقت به سرانجام نمی‌رسد؛ و اساساً نقش و جایگاه ظهور امام مهدی(ع) در هدف آفرینش و طرح برنامة خداوند در جهان چیست؟

در پاسخ به این پرسش اساسی باید گفت، تا هدف خلقت و آفرینش روشن نشود، نقش کسی که بناست این هدف را محقّق کند هم روشن نخواهد شد. خداوند که بشر را آفرید، با امکاناتی که در وجود او قرار داد (نظیر: فطرت، عقل، قلب، عشق و...) و امکاناتی که در اختیار او قرار دارد (نظیر: نبوّت، رسالت، امامت، وحی و...) جا داشت که این بشر در مسیر «صراط مستقیم» قرار بگیرد و به هدفی که خداوند برای او تعیین کرده؛ یعنی هدف نورانیّت بر اساس طیّ مسیر مستقیم، راه پیدا کند. خداوند در سورة ابراهیم می‌فرماید: «کتابٌ أنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظّلمات إلی النور بإذن ربّهم إلی صراط العزیز الحمید؛1 [این قرآن] کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی، به فرمان پروردگارشان درآوری، به سوی راه خداوند توانا و ستوده».

این آیه، هم راه را مشخص کرده و هم هدف از آفرینش را، و هم آن کسی را که «مُخرِج» است و انسان را در این مسیر قرار می‌دهد و از ظلمات به سوی نور که هدف نهایی و مقصد نهایی است می‌رساند.

هدف نهایی و مقصد غایی آفرینش، همان نورانی شدن انسان‌ها در بعد فردی و اجتماعی‌شان است. انسان‌ها باید در عرصة علم و دانش، اخلاق، رفتار، معارف و حِکَم، جهتِ نورانی پیدا کنند. «نور»، یعنی آن چیزی که حقّ و واقع است؛ در مقابل «ظلمت»، یعنی آن چیزی که باطل و معدوم است. علم، ایمان، فضائل اخلاقی (جود، سخا، کرامت، گذشت، و عفو و...)، اعمال صالح و فقه و حقوق که بر مبنای حکم‌الله و حقوق الهی شکل می‌گیرند، نورند و در مقابل، جهل، بی‌ایمانی (کفر)، اعمال طالح و نظایر آن ظلمت‌اند. هدف غایی خلقت از جانب خداوند آن است که انسان‌ها، هم به لحاظ حوزة فردی و هم به لحاظ حوزة اجتماعی، به سمت نورانی شدن حرکت کنند.

در سورة حدید نیز چنین آمده است که، ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب [آسمانی] و میزان [شناسایی حق از باطل] نازل کردیم، «...لیقوم النّاس بالقسط؛ تا مردم قیام به عدالت کنند». عدالت و قسط نیز یکی از مصادیق آن نور است. اگر عدل را «عدالت اکبر» بدانیم، معنایش آن است که عدل در همة حوزه‌ها، اعم از علم، معرفت، اخلاق و ... محقّق شود که با نورانیّت هم‌مقصد است.

آن نقشه‌ای که خداوند برای رسیدن به این حوزة نورانی فراهم نموده است بر اساس همان آیة نخست، صراط مستقیم است: «إلی صراط العزیز الحمید». صراط در حیقیقت، همان مسیری است که بین انسان و مقصد او تنظیم شده است. یعنی برای رسیدن انسان به مقصد هیچ راهی جز راه صراط مستقیم وجود ندارد: «فماذا بعد الحقّ إلّا الضّلال»3 یعنی هر راهی نیز غیر از صراط مستقیم بی‌راهه و انحراف است و هرگز انسان را به مقصد نخواهد رساند.
امّا، [نکتة سوم] آن [کسی] است که «مخرج» است و می‌تواند انسان را، ـ اوّلاً ـ در این صراط قرار بدهد و ـ ثانیاً ـ با هدایت و راهنمایی‌اش او را به آن مقصد نهایی‌اش برسان، آن رساننده، رسول‌الله(ص) است. لذا خداوند فرمود: «لتخرج؛ برای اینکه تو خارج بکنی، تو اینها را از ظلمات به سوی نور بیرون ببری». حال، اگر کسی به منزلة جان رسول‌الله(ص) بود، مانند امیرالمؤمنین(ع)، وجود اهل‌بیت(ع) یا خود وجود مقدس امام زمان(ع) که رسول خدا(ص) فرمودند: «اسم او اسم من و کنیة او کنیة من است». (این اسم و کنیه، مظاهر ظاهری‌اند و برای شناخت مردم است و الّا یعنی اینکه حقیقت او حقیقت من، خواستة او خواستة من و نظرش نظرمن است). یعنی هیچ‌چیز جدای از ارادة رسول گرامی(ص)، در حوزة ارادة ائمّه ما و امام زمان(ع) نیست. زیر اینها یک حقیقت و یک مسیرند. پس این سه امر مشخص شد: هدف، مسیر راه‌یابی به هدف، و کسی که باید این هدف را اجرا کند.

حال، اگر هدفی که برای آفرینش ترسیم شده چنین هدفی است، پس برای راهیابی به این هدف باید شخصیّتی داشته باشیم که به آن آشنا باشد؛ خودش ذاتاً نورانی باشد و این هدف الهی را به درستی بشناسد، بلکه خودش عین راه و هدف باشد. بنابراین فرد دیگری که این شاخصه‌ها را نداشته باشد، نمی‌تواند چنین کاری را برای جامعة بشری به انجام برساند. بنابراین ظهور امام زمان(ع) هدف نیست بلکه وسیله‌ای برای نورانی کردن جامعه و تحقق هدفی است که خدا وعدة آن را داده است.

  • با توجه به مطلبی که اشاره فرمودید، این سؤال به ذهن می‌رسد که چطور این هدف الهی، از طریق ارسال رسل و انزال کتب تا زمان پیامبر اکرم(ص) و پس از آن حضرت تا قبل از امام دوازدهم(ع) و بدون ظهور امام مهدی(ع) محقق نشده و نمی‌شود؟
چون این هدف بسیار عالی و مقصد بسیار سامی (رفیع) است، تنها ارادة حق ـ سبحانه و تعالی ـ باید آن را محقق کند و آن هدف در هیچ دورانی بدون حضور پیغمبر یا امام معصوم(ع) تحقق نمی‌یابد: «إنّما أنت منذرٌ و لکلّ قومٍ هادٍ5؛ تو فقط بیم‌دهنده‌ای و برای هر گروهی، هدایت‌کننده‌ای است». ما بدون یک هدایت الهی و آسمانی نمی‌توانیم در مسیر، قرار بگیریم چون مسیر، معصوم است و شخصی باید باشد که این مسیر معصوم را به درستی بنمایاند.

الآن این همه علما، مراجع و کارشناسان دینی که وجود دارند اگر همه‌شان بر امری اتفاق هم داشته باشند ما نمی‌توانیم عصمت آن را اثبات بکنیم. عصمت راه به یک معصوم وابسته است. لذا اینکه در علم اصول حتی اجماع علمای امامیه هم حجّت شمرده نمی‌شود ـ مگر اینکه کشف از قول معصوم بکند ـ برای این است که تا ما به راه معصوم نرسیم، نمی‌توانیم هدف معصوم را پیدا بکنیم و امام(ع) آن حقیقت معصومی است که خود، عین راه است و عصمت راه را کاملاً می‌شناسد. راه معصوم است که انسان را از خطا و لغزش نجات می‌دهد. اگر ما بخواهیم هدف نورانی پیدا کنیم ـ نورانیتی که در کتاب و سنت هم بیان شده ـ امّا آیا همه در فهم این نورانیت یکسان و یک دست‌اند و اختلافی مشاهده نمی‌شود؟ همة اینها نشان می‌دهد که ما برای رسیدن به آن نقطة نورانی که هدف و غایت آفرینش است، به امام معصومی نیاز داریم و اگرچه وجود کتاب و سنت، ارسال رسل و انزال کتب، نقش دارند ولی تمام علت نیستند. تمام‌کنندة علت آن کسی است که بتواند نقش راه را کاملاً بیابد؛ معصومانه بیابد و معصومانه هدایت کند و در این هدایت نیز اندیشه و انگیزه‌اش از عصمت برخوردار باشد؛ که این شخص در عصر ما جز امام معصوم(ع) نخواهد بود. در هر عصری هم این‌گونه است. لذا انبیای الهی از یک سو، کتاب‌های آسمانی از سوی دیگر همه در حال حاضر در جامعة ما حتی در حوزه‌های مراجع و بزرگان ما وجود دارند ما در آنجا هم عصمت که نمی‌بینیم؛ نیاز خود آنها به معصوم به مراتب بیش از دیدگان است. در مقام کشف و راهیابی به حقیقت و راه، همیشه محتاج هستند. آنها در فهم یک فرع فقهی متوسل می‌شوند، چه برسد به فهم سلسله‌ای از معارف و احکام و حکم و اخلاق که قدم به قدم احتیاج به حجت معصوم هست.

  • یعنی می‌فرمایید که تنها راه در هر عصری همان امام آن عصر است. یعنی وجود طریق اجتهاد و استنباط، ما را بی‌نیاز از آن راه و امام عصر(ع) نمی‌کند؟‌
نخیر، ما را بی‌نیاز نمی‌کند. برای اینکه فقط امام عصر(ع) راه معصوم است و تنها او می‌تواند راه معصوم را بیان کند. البته در عصر غیبت ـ به لحاظ مصالحی که خداوند در جامعة اسلامی اراده کرده ـ امام عصر(ع) در پشت پردة غیبت است و ما از آنجا که برگة اجتهاد را در دست داریم به نحوی از وجود شریف ایشان برخوردار هستیم، امّا این نحوة برخورداری، برخورداری کامل نیست؛ مثل نور پس پردة ابر است. نوری که از پشت ابر برای ما می‌آید ابهام و تاریکی دارد. حتی خود آقایان مراجع و بزرگانی که صاحب علم و ملکة اجتهاد هم هستند در ارائة مطلب حق، همواره می‌گویند که «انشاءالله مُجزی است» این‌طور نمی‌گویند که این، عین واقع است. یعنی آن چیزی که ما بدان دست یافتیم و فهمیدیم از باب معذّریت و منّجزیت است نه از باب عصمت و یقین.

  • اگر ممکن است، ارتباط میان ولایت امام عصر(ع) و «نورانی شدن» که آن را غایت هستی و آفرینش انسان برشمردید، بیان بفرمایید.
در پاسخ سؤال اول، بیان کردیم که ما، سه محور داریم: هدف، راه و کسی که ما را به راه و هدف آشنا کند و در راه و هدف قرار دهد. جایگاه ولایت در همین محور سوم است. یعنی کسی که صاحب مقام ولایت است، قدرت فهم این امر را دارد و می‌تواند ارادة الهی را محقّق و منجّز نماید. خداوند اراده کرده امّا این اراده چگونه باید محقق شود؟ اگر کسی بخواهد مظهر ارادة الهی باشد باید مقام ولایت را داشته باشد. بدون ولایت کسی نمی‌تواند از ارادة خدا و ظهور ارادة حق در عرصة اجتماع سخن بگوید. خداوند هم در آن آیة شریفة آغاز بحث، فرمود: «... تا تو مردم را از ظلمات به سوی نور خارج‌سازی»6 و نفرمود ما این راه را دادیم تا مردم خود خارج شوند. نه! خروج مردم از ظلمات به سوی نور بدون ولایت (یعنی کسی که از ارادة حق برخوردار است و می‌تواند آن را منجّز بکند) امکان ندارد. لذا اگر گفته شده که امام عصر(ع) ارادة حق را از طریق سنت‌های الهی و تحقق صراط مستقیم و هدف الهی محقق می‌سازد، این امر بدون برخورداری انسان از حوزة ولایت امکان ندارد. ولی‌الله کسی است که عبد محض الهی و فانی فی الله است و صرفاً آنچه را خداوند اراده کرده، در صفحة جانش نشسته و لاغیر. ولیّ‌الله کسی است که در پی حق درمی‌آید و هیچ توجهی نسبت به غیر او ندارد؛ نه از نظر فکر و نه از نظر دل و انگیزه؛ چون چنین کرده و اندیشه و انگیزة خود را از غیر حق خالی نموده، جانش پاک و مظهر ارادة خدا شده و ولی‌الله گردیده است. آن اراده می‌تواند اهداف و راه را تحقق ببخشد.

  • سؤالی که غالبا مطرح می‌شود، این است که زمان ظهور امام زمان(ع) چه تفاوتی با شرایط کنونی خواهد داشت که ما باید برای آن دست به دعا برداریم و برای فرج امام زمان دعا کنیم. لطفاً بفرمایید که در آن هنگام چه اتفاقی خواهد افتاد که قبل از آن سابقه نداشته است؟

خود آیات و روایات ما این امر را روشن کرده است که چقدر نقش امام زمان(ع) نقش عظیمی است و با ظهور آن حضرت تحولی جهانی رخ خواهد داد. اوّلین تحول آن است که امام عصر(ع) آنچه را که ما به عنوان هدف و راه شناخته‌ایم، به راستی و به صحّت برای ما بیان می‌کند. آیا رفتار دینی ما همان رفتار مرضیّ امام عصر(ع) و پیامبر خدا(ص) است؟ آیا این همان دین است؟! در روایات آمده است که امام(ع) دین جدیدی می‌آورند، پس معنایش این است که متأسفانه مردم در مسیری قرار گرفته‌اند که ـ ناخواسته ـ دین را تحریف می‌کنند و انحرافاتی در آن قرار می‌دهند. اوّلین تحوّل در ظهور امام (ع) این است که حقیقت را آشکار و ظاهر می‌فرمایند. ما الآن فکر می‌کنیم که دیندار هستیم. بسیاری از سنّت‌های بشر سنّت‌های جاهلی است؛ آکنده از بدعت‌ها، تحریف‌ها و... که اندک اندک برای بشر عادی شده است.

لذا اوّلین کار امام زمان(ع) «اصلاح دین» است. همچنان‌که علی(ع) در فرمان خود به مالک اشتر فرمودند: «یا مالک إنّ هذا الدّین کان أسیراً فی أیدی الأشرار یُعمل فیه بالهوی». مالک، فقط باید دین خدا را آزاد کنیم؛ این دین در دست اشرار اسیر شده است. آنها بر اساس هوا و هوسشان آن را اجرا می‌کردند. آن روز فقط حدود 25 سال از بدو اسلام گذشته بود، امّا الآن که بیش از هزار سال گذشته و در هر دوره‌ای اندیشه‌های راهزن و منحرف‌کننده آمده است، طبیعتاً آن دین دیگر دین خالص و واصب نیست. ما الآن مظاهری از دین را داریم امّا آن دین مرضیّ از جانب خداوند که فرمود: «و رضیت لکم الإسلام دیناً»10 و شرط کمال آن حضور ولیّ الهی و جانشینی پیامبر خدا(ص) است و تمامی جلوه‌های حق در آن آشکار می‌شود، نیست.

مطلب دیگر، این است که وقتی راه (یعنی دین حقیقی) مشخص شد، هدف و غایت نیز مشخص خواهد شد در حال حاضر هدف بشر چیست؟ تمام غایت و تلاش بشر این است که به خودش بپردازد. ما ادعا می‌کنیم که مسلمان و خدامحوریم امّا در واقع خودمحوریم. تمام آمال و اهداف و آرزو خودمان هستیم. خدا مقصد نیست. اگر کسی به نام و عنوان ما آسیب بزند، نمی‌توانیم تحمل کنیم.

  • امام زمان(ع) که ظهور بکنند، این حقایق را آشکار می‌کنند. همان‌طور که شما نیز فرمودید، ما به انحراف عادت کرده و گمان کرده‌ایم که این همان دین است. این دین نیست، فقط از اسلام یک اسمی است. شما از مفاهیم اصلی دین مثل عدالت اجتماعی، خدامحوری، اخلاق و رفتار مرضیّ خدا چند درصد در جامعه می‌بینید؟

نکتة دیگری که بسیار مهم است اینکه هدفی که خداوند عالم برای پیامبر گرامی، فرزندانش و امام زمان(ع) قائل شده این است که: «لیظهره علی الدّین کلّه و لو کره المشرکون».11 ما الآن 72 مذهب و فرقه (کلامی، فقهی...) هستیم. هنگامی که آن حضرت ظهور می‌کنند، همة دین‌ها به دین جامع حق که همان اسلام است بازمی‌گردند و مقهور آن می‌گردند. تحول جهانی که رخ خواهد داد، «برطرف شدن همة اختلافات جوامعة است. ویژگی ممتازی که بعد از وحدت دین اتّفاق می‌افتد، «وحدت امت‌ها و ملل است»؛ یعنی ظهور دین اسلام به عنوان دین غالب و ایجاد وحدت انسانی.
البّته آن تحول بی‌سابقه، مظاهر فراوانی دارد امّا یکی از مصادیق آن، عدالتی است که امام زمان(ع) حاکم می‌کنند. شما الآن در هیچ کجای جهان عدالتی نمی‌بینید. بعضی‌ها هم که حرف عدل را می‌زنند در باطن، ظلم است. کسانی که عدل را نفهمند و حرف عدل را بزنند، در باطن مرتکب نوعی ظلم شده‌اند. مگر فهم عدل کار آسانی است؟ عدل یعنی «وضع‌الشّیء فی موضعه؛‌ قرار دادن هر چیزی در جای خود آن». آیا خود آن شخص در موضع عدالت هست؟ خب، کسی که در موقعیّت خودش نیست، عدل را نمی‌داند که بتواند آن را اجرا کند الآن در جامعة ما در کشور خودمان ما در فهم عدل واحد نیستیم! اینکه عدالت جامعه انسانی چگونه اتفاق می‌افتد.

از موارد دیگری که از متعلقات ظهور حضرت مهدی(ع)است، ظهور عبودیت تامّ الهی در عالم است: «یعبدونی لایشرکون بی شیئاً».12

از جمله دیگر تحولاتی که در عصر ظهور امام زمان(ع) رخ می‌دهد که قبل از آن سابقه نداشته است، می‌توان به «امنیّت مطلق» اشاره کرد.

خداوند فرموده است: ما انسان‌ها را در نهایت به «منطقة امن» می‌رسانیم؛ جایی که «ولیبدّلنّهم من بعد خوفهم أمناً یعبدوننی لایشرکون بی‌شیئاً؛4 و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل می‌کند [آن‌چنان] که تنها مرا می‌پرستتند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت». جایی که در کمال امنیت و آرامش عبادت خدا را انجام دهند. الآن شاید جمعیت‌هایی در سراسر دنیا باشند که اجمالاً عبادتشان را انجام می‌دهند امّا بسیاری از اعمالشان را براساس خوف و هراس انجام می‌دهند. امنیتی برای جامعة بشری نیست؛ چه برسد به جامعة اسلامی. آن عدل و امنیت آنچنانی ـ که وعدة خداوند عالم است ـ قطعاً باید از جایگاه کسی باشد که بتواند به آن مسائل بپردازد.


مراحل ظهور

خرداد ۱۳۸۸
 غیبت‌ صغرا آن زمانی مطرح شد که‌ شیعیان‌ پس‌ از مدت‌ها ارتباط‌ مستقیم‌ و از نزدیک با امام‌ خویش‌(ع‌) هنوز چندان آمادگی فهم و قبول‌ بحث غیبت و ندیدن ایشان را نداشتند؛ زیرا نمی‌دانستند بدون‌ حضور امام‌ چگونه می‌توان از سویی‌ با یکدیگر همگام و متحد بود و از سوی دیگر به احکام شرعی دست پیدا کرد، علاوه بر این ده‌ها مطلب‌ دیگری بود که آنها را به‌ سوی امامشان متوجه می‌کرد و باید در عصر غیبت،‌ خود بر عهده‌ می‌گرفتند.




همان‌گونه‌ که غیبت حضرت ولی عصر(ع‌) به‌ دو بخش صغرا و کبرا‌ تقسیم شده است در مورد ظهور حضرتش هم، ظهور اصغر و ظهور اکبر (فجر مقدس‌) را می‌توان دید.

 برای‌ واضح‌تر شدن این مطلب باید گفت‌:
غیبت‌ صغرا آن زمانی مطرح شد که‌ شیعیان‌ پس‌ از مدت‌ها ارتباط‌ مستقیم‌ و از نزدیک با امام‌ خویش‌(ع‌) هنوز چندان آمادگی فهم و قبول‌ بحث غیبت و ندیدن ایشان را نداشتند؛ زیرا نمی‌دانستند بدون‌ حضور امام‌ چگونه می‌توان از سویی‌ با یکدیگر همگام و متحد بود و از سوی دیگر به احکام شرعی دست پیدا کرد، علاوه بر این ده‌ها مطلب‌ دیگری بود که آنها را به‌ سوی امامشان متوجه می‌کرد و باید در عصر غیبت،‌ خود بر عهده‌ می‌گرفتند.

 هر چند در عصر غیبت‌ صغرا‌ این طور نبود که‌ هر کس‌ بتواند به‌ خدمت‌ حضرت‌ مهدی‌(ع) برسد لیکن‌ با وجود چهار نایب‌ خاص، ارتباط‌ شیعیان‌ همچنان‌ با امامشان‌ برقرار بود، تا مبادا به‌ خاطر این تغییر وضعیت، ناگهانی دچار حیرت‌ و سردرگمی شوند. در طول این مدت که حدود 70 سال به طول انجامید، تا حدی موضوع غیبت برای شیعیان جا افتاد و از لحاظ‌ ذهنی‌ و فکری‌ برای‌ حضور در عصر غیبت‌ کبرا‌ آماده شدند.

همانند این جریان را در آن‌ سوی قضیه هم خواهیم داشت‌؛ یعنی‌ عصر ظهور نیز به‌ دو بخش اصغر و اکبر (فجر مقدس‌) تقسیم می‌گردد. در ظهور اصغر، هر چند مردم‌ توفیق زیارت امام(ع) را پیدا نمی‌یابند لیکن‌ حوادثی‌ را مشاهده‌ می‌کنند که‌ مقدمات‌ ظهور اکبر به‌ شمار می‌آیند و مردم‌ را برای‌ زندگی در آن‌ زمان‌ آماده می‌کنند.

این تقسیم‌بندی را می‌توان از برخی‌ روایات‌ برداشت‌ کرد. مثلاً در برخی‌ احادیث‌ حضرت‌ را به‌ خورشید فروزان‌ تشبیه نموده‌اند. به‌ خوبی‌ می‌دانیم‌ که‌ پیش از غروب‌ خورشید اشعه‌های‌ آفتاب تا مدت معینی می‌ماند و پس‌ از آن‌ سیاهی شب بر آسمان سایه می‌افکند و طلوع‌ خورشید هم‌ سریعاً واقع‌ نمی‌شود بلکه‌ پس‌ از آنکه‌ زمان‌ اذان‌ صبح شد به‌ مرور هوا روشن‌ شده، در پی‌ آن‌ شعاع‌های‌ نورانی‌ خورشید در آسمان پدیدار می‌شود. حضرت‌ مهدی‌(ع‌) هم‌ که‌ خورشید تابان آسمان امامتند، خواهی‌نخواهی‌، پیش از آنکه‌ وجود مقدسشان بخواهد بر همگان ظاهر و آشکار گردد، باید ظهور اصغری داشته باشند که‌ زمینه‌ساز آن‌ ظهور اکبر گردد.

 البته نباید توقع‌ داشت‌ که‌ شرایط غیبت صغرا با ظهور اصغر یکسان باشد. همان‌طور که‌ آنچه‌ از خورشید پیش از غروب‌ و پس‌ از طلوعش می‌بینیم یکسان نیست‌.

 برخی‌ از مسائلی‌ که‌ شاید در عصر ظهور اصغر دیده‌ شوند از این قرار است‌:

 1. بالا رفتن‌ سطح فهم عمومی و پیشرفت‌ دانش‌ و فناوری‌: در این عصر، پیشرفت‌های‌ علمی‌ عظیم‌ و اکتشافات‌ محیر العقولی از بشریت دیده می‌شود که‌ پیش از آن‌ سابقه نداشته است‌. همان‌ انسانی‌ که‌ تا دو قرن قبل بر چهارپایان سوار می‌شد و به‌ این سوی و آن‌ سو می‌رفت‌ این روزها از اتومبیل و هواپیما استفاده می‌کند و تلفن‌، تلویزیون‌، رادیو، کامپیوتر و... جزئی‌ از زندگی روزمره‌اش شده است‌. منابع نفتی و معادن فلزات مختلف را استخراج کرده و تا آنجا که‌ بتواند برای‌ استفاده خود به‌ کار می‌برد. این تحولات به قدری است که به اندازة کل تحولات علوم و فنون‌ بشری‌ تا قرن نوزدهم که ابتدای آن است برابری می‌کند.

بنابر آنچه‌ در میان‌ علما مشهور است معجزات پیامبران و کرامات‌ ائمه‌(ع) الزاماً بر اساس‌ آن‌ علوم‌ و فنونی بود که‌ در آن‌ عصر زندگی می‌کردند. پس‌ حضرت‌ مهدی‌(ع) هم‌ در آن‌ زمان‌ ظاهر می‌شوند که‌ دانش‌ و تکنولوژی‌ و فنون‌ و تسلیحات به حداکثر رشد خود رسیده باشد و بشر بتواند با ساخت‌ سفینه‌های فضایی به‌راحتی بر مریخ‌ گام نهاده و اختراعات‌ مختلف خود را در آنجا مستقر کند.

در عصری‌ که‌ انسان‌ها تنها با اینترنت یا دیگر وسایلی‌ که‌ تاکنون‌ اختراع‌ شده‌اند یا پس‌ از این اختراع خواهند شد، از نقاط‌ دور دست با هم‌ صحبت‌ می‌کنند معجزه امام(ع) این خواهد بود که‌ بدون‌ استفاده از هیچ ابزار و وسیله‌ای‌ سخنش‌ را به‌ گوش تمام ساکنان زمین برساند و همه هم به زبان خود آن‌ را بفهمد یا بدون‌ استفاده از هیچ وسیله ماهواره‌ای‌، صوت و تصویر خویش‌ را به‌ هر جا که‌ بخواهد منتقل می‌کند.

 در روایات‌ آمده‌ است که حضرت و یارانشان‌ از ابرها برای‌ رفت و آمد خویش‌ استفاده می‌کنند. طبیعتاً آن‌ دستة مخترعان و سازندگان‌ هواپیماها و ماهواره‌ها و سفینه‌های فضایی در مقابل چنین وسیله نقلیه‌ای احساس خواری می‌کنند.

مضاف‌ بر اینکه چنین دیدگاه‌ها و اکتشافات‌ علمی‌ به‌ انسان‌ها قدرت‌ درک و فهم کرامات حضرت مهدی(ع‌) را می‌دهد که‌ به‌ طور طبیعی هر کس‌ نمی‌تواند چنین‌ اعمالی‌ را انجام دهد. به‌ عبارت دیگر خداوند متعال نظریات علمی این زمان را به‌ آن‌ حد از رشد می‌رساند که‌ زمینه‌های ظهور اکبر (فجر مقدس‌) فراهم شود.

2. دلبسته‌ شدن مردم به امام عصر(ع‌) و ازدیاد یاد حضرت: از جمله‌ اموری که این روزها با آن‌ مواجه هستیم (خصوصاً هر چه‌ زمان می‌گذرد) این است که بسیاری از مردم‌ را می‌بینیم‌ که‌ هر قدر با مشکلات‌ بزرگ‌ و بیشتری‌ روبرو می‌شوند توجهشان به امام عصر(ع) بیشتر می‌شود، در عین حال که امیدشان بیش از پیش گشته و چشم انتظار حوادثی‌ هستند که‌ در آینده‌ای‌ نزدیک یا دور اتفاق خواهد افتاد.

به‌ همین‌ علت است که کتاب‌ها و نویسندگان بیشتری را در این زمان مشاهده می‌کنیم که به این خواسته پاسخ داده و تلاش‌ در خور تقدیری‌ را برای‌ ترسیم آینده بر طبق احادیث و روایاتی که در دسترس دارند از خویش‌ نشان‌ می‌دهند.

میزان توجه و یاد شیعیان‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ ولی عصر(ع) را می‌توان با دوره‌های‌ گذشته مقایسه نمود که‌ تا مدت‌ها قبل چقدر اقبال مردم به کم بوده امّا این روزها در کمتر محله‌ای است که چنین محفلی برگزار نشود.

آیا انتشار نام و صفات‌ امام‌ زمان‌(ع) به‌ این شکل و میزان در مساجد، مدارس، خیابان‌ها، جلسات و در میان‌ عموم‌ مردم‌ خود دلیلی بر نزدیکی‌ طلوع‌ خورشید وجودی حضرت بقیـ[‌الله(ع) نمی‌باشد؟!

3. گفت‌وگوی عمومی در جهان‌ در مورد تشکیل حکومت جهانی واحد (دهکده جهانی‌): اگر به‌ تاریخ نظری بیفکنیم می‌بینیم که تاریخ تشکیل سازمان ملل متحد پس‌ از جنگ جهانی اول و دوم است‌.پس‌ از آنکه‌ جهانیان خسارت‌های جبران‌ناپذیر آن‌ دو جنگ را به‌ جسم و جان انسان‌ها دیدند، گروهی بر آن‌ شدند که‌ چنین‌ مجموعه‌ای را تشکیل دهند تا هر گاه در میان‌ کشورها و دولت‌ها اختلافاتی پیش آمد رایزنی‌های‌ لازم‌ را برای‌ رفع جنگ انجام دهند.

 عالمان‌ اسلامی‌ هم‌ برای‌ اولین بار تحت عنوان «رابطـه العالم الاسلامی‌» سالانه‌ یک‌ مرتبه همگی در کنار هم‌ جمع می‌شوند. می‌توان دیگر مجامع جهانی موجود را به‌ آن‌ اضافه کرد.

هرچند بر اهداف پشت پردة استعماری را در ورای تأسیس تعدادی از سازمان‌های بین‌المللی تهران نمی‌توان چشم پوشیده ولی نفس تشکیل چنین سازمان‌هایی خود حکایت از آن‌ می‌کند که‌ جهان‌ نیازمند حکومت واحد جهانی است که بتواند امنیت‌، آرامش و عدالت را در آن‌ حاکم‌ کند که‌ حاکمیت واحد آن، جز به واسطة امامت حضرت مهدی(ع) هیچ چیز نمی‌تواند پاسخگوی این نیاز عمومی مردم جهان باشد که‌ این مورد دلیلی آشکار بر طلوع‌ آن‌ فجر مقدس‌ در پس‌ دوران ظهور اصغر است‌. آری همگان ندا برآورده‌ایم که‌: ای‌ مهدی‌ صاحب‌ الزمان‌(ع)! جهان‌ در انتظار حکومت جهانی توست.

 لازم‌ است در اینجا این نکته را تذکر دهیم‌ که‌ گفت‌وگو از ظهور اصغر، به معنای تعیین وقت برای‌ ظهور مقدس‌ حضرت‌ ولی عصر(ع) نیست؛ زیرا علم قطعی این مسئله چیزی است که صرفاً در اختیار خداوند متعال می‌باشد و ممکن است آنچه ما در ظاهر می‌بینیم‌ نقطة آغاز ظهور مقدس‌ ایشان باشد و این احتمال نیز وجود دارد که‌ چنین‌ نباشد و خدای‌ ناکرده‌ این شب تار و سیاه‌ غیبت‌ ادامه یابد. امّا به هر حال، ما اکنون نسبت به دهه‌های گذشته بیشتر به واقعـة مبارک ظهور نزدیک گشته‌ایم؛ هرچند تحقق‌ این مسئله تحت اراده الهی است و خداوند هم‌ «فعال‌ لما یرید» است.

مجتبی الساده
مترجم: محمود مطهری‌نیا

پی‌نوشت‌ها

٭ این سلسله مقالات ترجمه کتابی است با عنوان‌: الفجر المقدس‌ و المهدی‌(ع‌)؛ ارهاصات الیوم الموعود و احداث سنـ[ الظهور، مجتبی الساده‌، چاپ اول‌: 1421 ق‌).
1. ر.ک‌: غیبت‌ نعمانی‌، ص 213؛ کمال‌الدین‌ و تمام‌ النعمـ[‌، ص 654.
2. ر.ک‌: غیبت‌ نعمانی‌، ص 170؛ غیبت‌ شیخ طوسی‌، ص 274
 3. ر.ک‌: غیبت‌ نعمانی‌، ص 231؛ کمال‌الدین‌ و تمام‌ النعمـ[‌، ص 673؛ منتخب الأثر، ص 476.

مأخذشناسی دجّال

مرضیه بیات

اشاره:

دجّال، (antichrist) یا ضدّ مسیح، فردی است که خروجش یکی از علایم قیامت کبرا محسوب می‌شود امّا در برخی از روایات، خروج او را جزو نشانه‌های ظهور امام عصر(ع) می‌بینیم.

برای دجّال صفات و خصوصیات مختلفی برشمرده‌اند از جمله: او مردی کافر است با یک چشم که آن چشم هم در پیشانی‌اش واقع شده و مانند ستاره‌ای می‌درخشد؛ در پیشانی او کلمة کافر نوشته شده است،‌ کوهی از طعام و شهری از آب همیشه با اوست و بر الاغ سفیدی سوار می‌شود که هر گامش یک میل راه است، دجّال ‌ادّعای خدایی می‌کند و در آخرالزّمان از قریة یهودیّة اصفهان خروج می‌کند،‌ بیشتر پیروانش یهود و زنازادگان هستند.
تمامی انبیای پس از حضرت نوح(ع) قوم خود را از فتنة ‌دجّال ترسانده‌اند و پیامبر اکرم(ص) نیز فتنة‌ او را بزرگ‌ترین فتنه معرفی کرده‌اند و برای محفوظ ماندن از شرّ او، ما را به خواندن آیات اولیة سورة‌ حشر توصیه کرده‌اند.

البتّه در اینکه دجّال یک شخصیت حقیقی یا سمبلیک است نظرات متفاوتی وجود دارد و با توجه به اینکه این موضوع در کتاب مقدّس نیز آمده و اهل سنّت خیلی به موضوع دجّال تکیه کرده‌اند به طوری که انکار خروج او را مساوی با کفر دانسته‌اند؛ بر آن شدیم تا در این مقاله منابعی را که در این باره نوشته شده خدمتتان معرفی کنیم.

این منابع در دو بخش اختصاصی و عمومی دسته‌بندی می‌شوند: 1.کتبی که به طور کامل به موضوع دجّال یا مسیح دجّال پرداخته‌اند. 2.کتبی که در کنار معرفی نشانه‌های آخرالزّمان و قیامت (اشراط الساعـ[) به موضوع دجّال و خروج وی ‌پرداخته‌اند.

الف ـ کتب مستقل دربارة دجّال:
1. دجّال [افسانه یا واقعیّت]، مهناز شفائی، تهران: الف، 1374، چ اوّل.
2. عصر المسیح الدجّال؛ الحقائق و الوثائق: تفاصیل الخطـ[ الماسونیه الهدم الذهبی و الالفیه حورس666، هشام کمال عبد الحمید، قاهره: مرکز العربیه، 1999م، چ اوّل.

3. الفتن، ابی علی حنبل بن اسحاق شیبانی، بیروت: دارالشائر الإسلامیه، 1419ق، چ اوّل.
4. مأة (100) سؤال حول الدجّال، حیدر کامل، بیروت: دارالمحجّـة البیضاء، چ اوّل.
5. مسیح الدجّال حقیقـةٌ لا خیال، عبداللطیف عاشور، قاهره: مکتبـة القرآن، [بی‌تا]، چ اوّل.
6. مسیح الدجّال قراءة سیاسیـة فی الاصول الدیانات الکبری، سعید ایوب، قاهره: دارالفتح للأعلام العربی، 1420، چ اوّل.
7. مسیح الدجّال، منبع الکفر و الضّلال... و ینبوع الفتن و الأوجال، عماد‌الدّین بن اسماعیل ابن کثیر دمشقی، بیروت: مؤسّسة الکتب الثقافیـة، 1419ق، چ اوّل.
8. المسیح الدجّال و معرکـة هرمجدون، هشام محمّد ابوحاکمه، عمان: دارالاسراء، 2001 م، چ اوّل.

ب ـ کتبی که فصل یا صفحاتی از آنان به موضوع دجّال اختصاص یافته است:
1. آخرین امام(ع): ولادت، زندگی و ظهور قائم آل محمّد(ص)، حمید قلندری بردسیری، تهران: آفرینه، 1379، چ اوّل، صص129ـ 134.
2. ادیان و مهدویّت یا آراء و عقاید دربارة مهدی(ع)، محمّد بهشتی، تهران: مرآتی، 1361، چ اوّل، صص176-183.
3. الإذاعـ[ لما کان و ما یکون بین یدی السّاعـة، ابی الطیب محمّد صدیق خان بن حسن بن علی بن لطف الله حسینی بخاری قنوجی، بیروت: دار ابن حزم، 1421ق، چ اوّل، صص188-197.
4. اشراط السّاعـ[ الصغری و الکبری، صلاح‌الدّین محمود، بیروت: دار الغدّ الجدید، 2004 م، صص120-149.
5. الجفر و الفتن و أشراط الساعـة (الصغری و الوسطی و الکبری) (المنسوب سیّدنا علی(ع))، عکاشـة عبدالمنان الطیّبی، بیروت: دارالیوسف، [بی‌تا]، چ اوّل، صص80-83.
6. جهان در سیطرة صاحب‌الزّمان، محمّد رضا قاسمی، مشهد: الف، [بی‌تا]، چ اوّل، صص141-166.
7. چشم به راه مهدی(ع)، جمعی از نویسندگان مجلّة حوزه، قم: حوزة علمیّة قم، 1378، چ دوم، صص289-296.
8. چهرة درخشان امام زمان(ع)، جلد دوم، علی حائری یزدی، مترجم: محمّد جواد مرعشی نجفی، قم: فراهانی، 1401ق، چ اوّل، صص184 ـ 200.
9. چهرة درخشان امام زمان(ع) ـ جلد سوم، علی حائری یزدی. مترجم: محمّد جواد مرعشی نجفی، قم: فراهانی،1401ق، چ اوّل، صص93-98 و 117.
10. الحتمیّات من علائم الظهور، فاروق الموسوی، قم: مؤسّسـة السبطین العالمیـة، 1427 ق، چ اوّل، صص294-314.
11. حضرت مهدی(ع) از ظهور تا پیروزی، حسین تقوی، قم: نورالاصفیاء، 1381، اوّل، صص316-327.
12. حضرت مهدی(ع) فروغ تابان ولایت، محمّد محمّدی اشتهاردی، قم: جمکران، 1380، چ ششم، صص102-106.
13. حکومت جهانی مهدی(ع)، ناصر مکارم شیرازی، قم: نسل جوان، 1380، چ11، صص171-180.
14. حکومت عدل‌گستر در دست مهدی منتظر، حسین حیدری کاشانی، تهران: اندیشه، 1362،
چ اوّل، صص172-175.
15. حیاة الامام المحمّد المهدی(ع)، باقر شریف القرشی، نجف:‌ فرزند مؤلّف، 1471 ق، چ اوّل، صص263-271.
16. خصایص المهدی(ع) یا ویژگی‌های حضرت مهدی(ع)، محمّد راجی قمی، تهران: مؤلّف،1381، اوّل، 290-292.
17. 500 سؤال حول الإمام المهدی(ع)، ماجد ناصر الزبیدی، بیروت: دارالمحجـة البیضاء، 1425ق، چ اوّل، صص123-129.
18. دادگستر جهان، ابراهیم امینی، تهران: دارالفکر 1352، چ چهارم، صص343-350.
19. دارالسلام: در احوالات حضرت مهدی(ع) و علایم ظهور و کسانی که در خواب یا بیداری به محضر مبارک آن حضرت شرفیاب شده‌اند، محمود عراقی میثمی، قم: ‌ایران رنگین، 1380، چ اوّل، صص633-642.
20. الدرّ المنتظم فی السرّ الاعظم، شیخ کمال‌الدّین محمّدبن طلعه شافعی، بیروت: دارالهدی، 1425ق، اوّل صص 67-79.
21. در انتظار خورشید ولایت، عبدالرّحمن انصاری، قم: انصار المهدی(ع)، 1373، دوم،‌ صص112-117.
22. در مسیر نور تا خورشید، رجبعلی مظلومی، [بی‌جا]: مکتب امام(ع) 1366، چ اوّل، صص513-521.
23. دولة المهدی(ع) یا حکومت امام زمان(ع)، محمّد حسینی بهارانچی، اصفهان: مؤلّف، 1381،
چ اوّل، صص 403-412.
24. دولـة الامام المهدی و عصر الظهور، شیخ کاظم المصباح، بیروت: دارالکاتب العربی، 2008 م، صص142-151.
25. الرجعـة، محمّد مؤمن بن دوست محمّد حسینی استرآبادی، قم: دارالاعتصام، 1417ق، چ اوّل، صص175-181.
26. رخسار آفتاب، مجتبی غیوری، قم: مهدیه، 1380، چ اوّل، صص79-82.
27. روزگار رهایی، ج2، کامل سلیمان، مترجم: ‌علی اکبر مهدی پور، تهران: آفاق، 1371، چ دوم، صص1142-1159.
28. زندگانی خاتم اوصیاء امام مهدی(ع)، باقر شریف القرشی، مترجم:‌ ابوالفضل اسلامی، قم: مؤسّسة نشر فقاهت، 1377، چ دوم، صص 298-306.
29. صحیح اشراط الساعـة و وصف لیوم البعث و أهوال یوم القیامـة، مصطفی ابونصر شبلی، بیروت: مکتبـة السوادی للتوزیع، 1423ق، چ دوم، صص201-242.
30. طلوع آفتاب مهدی(ع)، جمعی از نویسندگان، تهران: الغدیر، 1401ق، چ اوّل، صص206-212، 220-223، 760-764
31. عبر امـة الاسلام و تنبّؤات نهایـة العالم، بیروت، دارالیوسف، 2002 م، چ اوّل، صص65-74.
32. العبقری الحسان فی أحوال مولانا صاحب الزّمان(ع)، ج2، علی اکبر نهاوندی، تهران: دبستانی، [بی‌تا]، چ اوّل، صص43-50.
33. العدّ التنازلی فی علائم ظهور المهدی(ع) آخر اوصیاء الرّسول المصطفی(ع)، عبّاس تبریزیان، تهران: سیّدالشهداء، 1383، چ اوّل، صص549-557.
34. عدل منتظر، تهران: ستاد برگزاری جشن‌های میلاد حضرت مهدی(ع)، 1304، چ اوّل، صص183-190.
35. عقد الدّرر فی اخبار المنتظر، یوسف بن علی بن عبدالعزیز مقدّسی شافعی، بیروت: دارالکتب عربی، 1418ق، چ اوّل، صص 179-208.
36. علائم آخرالزّمان در ادیان و ملل مختلف، مریم امجدی، تهران:‌ امیر، 1382، چ اوّل، صص66-70.
37. علامات القیامـة الکبری من بعثه النبی(ص) حتّی نزول عیسی(ع)، عبدالله حجاج، قاهره: مکتبـة التراث الاسلامی، 1407ق، چ اوّل، صص93-130.
38. علامات قیامت به روایت اهل سنّت، عاشق الهی بلند شهری؛ غلام محمّد سربازی، زاهدان: صدیقی، 1381، چ اوّل، صص79-94.
39. علامات یوم القیامه، الحافظ القرطبی، [بی‌جا]:‌ المکتبـة التوفیقیـة، [بی‌تا]، چ اوّل، صص54-84.
40. الفتن، ابی عبدالله نعیم بن حماد المروزی، بیروت: ‌دارالفکر للطباعـة و النشر و التوزیع، 1424ق، چ اوّل، صص 315-345.
41. فتن فی عصر الظهور الشریف، عبدالحلیم الغزی، بیروت: مکتبـة الفردوس، 1424 ق، چ اوّل، صص352-359، 463-476.
42. الفتن و الملاحم الواقعه فی آخرالزّمان ابی الفداء اسماعیل بن کثیر الشافعی الدمشقی، دمشق: دار ابن کثیر، 1414ق، چ اوّل، ص87-171.
43. فرهنگ موعود(عج): مطالبی کوتاه و آموزنده راجع به زندگانی و القاب امام عصر(ع) قبل و بعد از قیام آن حضرت به صورت منظّم طبق حروف فارسی، حسین کریمشاهی بیدگلی، قم:‌ ناصر، 1367، چ اوّل، ذیل موضوعات، دجّال، صائدبن صید، کناسه و یهودیه.
44. فرهنگ نامة مهدویّت، خدامراد سیلیمان، تهران: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی(ع)، 1383، چ اوّل، ذیل موضوعات: خروج دجّال، دجّال و صائدبن صید.
45. قصـة النهایـة و علامات الساعـة الصغری و الکبری، محمّد عمار، کویت: مکتبـة ابن کثیر، 1423ق، چ اوّل، صص158-175.
46. کتاب الرّجعه، احمدبن زین الدّین الاحسایی، بیروت: الدار العالمیـ[، 1414 ق، چ اوّل، صص62-72.
47. کشف الحق (اربعین خاتون آبادی)، محمّد صادق خاتون آبادی، تهران: مؤسّسـة الامام المهدی (بنیاد بعثت)، 1361، چ اوّل، صص190-201.
48. کمال‌الدّین و تمام النعمه، ج 2، شیخ صدوق، مترجم: آیت‌الله کمره‌ای، تهران: کتابفروشی اسلامیّه، 1397 ق، چ2، صص205-212.
49. ما قبل نهایة التاریخ ظهور المهدی المنتظر(ع)، جعفر عتریسی، بیروت: دارالمحجّة البیضاء، 1423 ق، چ اوّل، صص311-365.
50. مژدة ظهور، ج2، سلیمان مدنی تنکابنی، قم: مؤلّف، 1383، چ اوّل، صص70-72، 162-164.
51. المسیح الموعود و المهدی المنتظر(ع)، یوسف محمّد عمرو، بیروت: دارالمؤرخ العربی، 1430 ق، چ اوّل، صص 175-180.
52. مصلح جهانی و مهدی موعود از دیدگاه اهل سنّت، هادی خسروشاهی، تهران: اطّلاعات، 1374، چ2، صص205-213.
53. مصلح غیبی، حسن ابطحی، قم: بطحا، 1380، چ1، صص258-261.
54. مع المهدی المنتظر فی دراسة مقارنة بین الفکر الشیعی و السنّی، مهدی حمد الفتلاوی، بیروت: الدار الاسلامیـ[، 1421، چ2، صص104-109.
55. معجم احادیث الامام المهدی(ع) ـ الجزء الاوّل:‌ احادیث النبی(ص)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسّسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اوّل، صص33، 88-92.
56. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، الجزء الثانی:‌ احادیث النبی(ص)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسّسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اوّل، صص5-138.
57. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، الجزء الثالث:‌ احادیث الائمـ[، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسّسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اوّل، ص131-138، 200.
58. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، الجزء رابع: احادیث الائمة(ع)، زیر نظر: علی کورانی، قم: مؤسّسة المعارف الاسلامیة، 1411ق، چ اوّل، صص74-76.
59. معجم الملاحم و الفتن، الجز الثانی، محمود بن سیّد مهدی الموسوی الده سرخی الاصفهانی، [بی‌جا]:‌ مؤلّف، 1420 ق، چ اوّل، صص196-239.
60. المفاجاة: بشراک یا قدس، محمّد عیسی داوود، [بی‌جا]: مدبولی الصغیر، 2001 م، چ اوّل، صص419-435، 552-561.
61. الملاحم و الفتن، ابن طاووس، تهران: اسلامیه، [بی‌تا]، چ اوّل، صص64-68، 144-146.
62. الملاحم یا علائم ظهور حضرت مهدی(ع)، محمّد حسین همدانی طاوئی، تهران: کتابخانة صدر، [بی‌تا]، چ اوّل، صص30-32.
63. ملاقات با طاووس بهشت حضرت مهدی(ع)، رحمت‌الله ابراهیمی، قم، مشهور، 1381، چ اوّل،  صص84-85، 110-118.
64. الممهّدون للمهدی(ع) (دراسته فی السیاسة العصر ظهور)، علی کورانی، قم:‌ مرکز نشر مکتب الاعلام الاسلامی، 1405ق، چ اوّل، صص28-30.
65. منتخب‌الأثر فی الإمام الثانی عشر(ع)، ج3، لطف‌الله صافی گلپایگانی، قم: سلمان فارسی،1422ق، چ اوّل، صص103-112، 162-164، 276-305.
66. منقذ البشریـة، ابراهیم امینی، بیروت: دارالهادی، 1413ق، اوّل، صص210-215.
67. موسوعـة احادیث امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع) ماروی عنه حول الامام المهدی(ع)، قم: الهیئة العلمیّة فی مؤسّسة نهج البلاغه، 1416ق، چ اوّل، صص231-239.
68. موعودنامه: فرهنگ الفبایی مهدویّت (دربارة حضرت مهدی(ع)، غیبت، انتظار، ظهور)، مجتبی تونه‌ای، قم: مشهور، 1383، چ اوّل، ذیل موضوعات: خروج دجّال، دجّال، صائدبن صید، عذاب دجّال.
69. مهدی، انقلابی بزرگ، ناصر مکارم شیرازی، قم: ‌هدف، 1398 ق، چ اوّل، صص192-202.
70. مهدی(ع) تجسّم امید و نجات، عزیزالله حیدری شاهرودی، قم: جمکران، 1380، چ اوّل، صص89-93، 251.
71. مهدی موعود(ع): ترجمة‌ جلد سیزدهم بحارالانوار، محمّد باقر مجلسی، مترجم: علی دوانی، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1380ق، چ چهاردهم، صص964-977.
72. مهدی موعود صاحب‌الزّمان(ع) و مخالفان، هاشم دل خوشنواز، تهران: رشیدی، 2536 شاهنشاهی،
چ اوّل، صص129-133.
73. مهدی(ع) موعود قرآن، علیرضا رجالی تهرانی، قم: خادم الرّضا، 1383، چ ششم، صص121-125.
74. مه عاشق‌کش: حضرت مهدی(ع) در آینة پرسش و پاسخ، علی دژاکام، تهران: معارف، 1383، چ اوّل، صص133-135.
75. نورالانوار، علی اصغر بروجردی، تهران، چاپخانة برادران کتابچی، 1347، چ اوّل، صص120-134.
76. النهایـة فی الفتن و الملاحم، الجزء الاوّل، اسماعیل بن کثیر القرشی الدمشقی، بیروت: دارالمعرفـة، 1420ق، چ اوّل، صص75-141.
77. یوسف زهرا(س) یا مهدی صاحب‌الزّمان(ع)، ابوطالب احسانی، قم: دارالکتاب، 1381، چ اوّل، صص263-267.
78. الیوم الآخر و نهایـة الزّمان، خالد صنادیقی، دمشق، دار علاء الدین، 2001 م، چ اوّل، صص100-113.
79. الیوم الآخر فی ضلال القرآن، احمد فائز، بیروت: موسسـة‌الرسالـة، 1421ق، چ دوم، صص107-123.

یمانی و واقعة ظهور کبری

یمانی یکی از اشخاص مهم است که روایات دوران ظهور، از او ستایش کرده‌اند. در این روایات، پیوسته همراه با نام یمانی، نام یک شخصیت دیگر ذکر می‌شود که دشمن سرسخت امام مهدی(عج) است. او دست به جنایت‌های زیادی می‌زند و دشمنی زیادی، به ویژه با اهل بیت(ع) و شیعیان دارد و گفته شده او در پی نبش قبر حضرت فاطمه(س) است. نام او سفیانی است.
 
 
 
روایات مربوط به یمانی
پژوهشگران در مورد شخصیت یمانی با دو مشکل اصلی روبه‌رو هستند: 1. کم بودن روایات مربوط به این شخص؛ 2. رمزگونه بودن روایات.

در مورد رمزگونه بودن این روایات، باید گفت که این مسئله در مبحث ملاحم و فتن امری شایع است و این خود علل مختلفی دارد؛ از جمله اینکه مسئلة تقیه و پوشیده نگاه داشتن حقایق، یکی از علل این امر از جانب راویان بوده است. اهل بیت(ع) به خاطر حفظ جان و دور ساختن خطر‌ها از یمانی با عدم ذکر نام و صفات متمایزکننده‌اش، توجه داشته‌اند مبادا دشمنان با استفاده از آن نشانه‌ها او را شناسایی و نابود کنند. همچنین اهل بیت(ع) نام‌های مختلفی برای این‌گونه شخصیت‌ها برشمرده‌اند تا نیروهای مخالف، نتوانند آنها را شناسایی کنند و به عنوان مثال یمانی در برخی روایات، «قحطانی» نامیده شده و در برخی دیگر المنصور و در برخی دیگر، خلیفة یمانی و در برخی دیگر «پادشاه یمانی» (الملک الیمانی) و در برخی «حارث خراسانی» و در برخی روایات «حسنی» و در برخی دیگر «هاشمی» و در برخی دیگر از روایات «صاحب پرچم‌های سیاه» نامیده شده است.

امّا در مقابل شخصیت‌هایی که نقش منفی در ظهور دارند، به عنوان خطری که حقیقت را تهدید می‌کنند، دقیقاً معرفی شده‌اند تا مردم آنها را به خوبی بشناسند و در جرگة یاران آنها در نیایند. به عنوان مثال، در مورد سفیانی در روایات آمده است:

نام او عثمان بن عنبسه است، او اموی است و نسبت او به خالد بن یزید بن معاویه می‌رسد. برخی از روایات هم می‌گویند او حرب بن عنبسـة بن مرة بن کلب بن سلمـة بن یزید بن خالد بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان بن صخر بن امیه بن عبدالشمس است.1 برخی روایات نیز قائل به وجود دو سفیانی هستند. با دقت در روایات مربوط به سفیانی متوجه می‌شویم که ائمه و بزرگان دین، تمایل زیادی به شناساندن این شخص داشته‌اند.


یمانی و نشانه‌های ظهور

نشانه‌ها و علامات ظهور، اهمیّت خاصی در فرهنگ مهدویت دارند، به ویژه اینکه این نشانه‌ها، شخصیت‌های دوران ظهور را به ما می‌شناسانند. این نشانه‌ها در حقیقت یک لطف بزرگ الهی است که جهان به وسیلة آن خود را برای استقبال از آن رویداد سرنوشت‌ساز و بسیار مهم آماده می‌کند. نشانه‌هایی که روی داده یا در آینده روی خواهد داد، خود اشاره به این امر دارد که انسان می‌تواند در زمان‌های مختلف، گرایش‌ها و تفکرات و وابستگی‌های خود را به جریان‌های مختلف مشخص کند و بداند چه در انتظار اوست. یکی از این نشانه‌های حتمی، یمانی است.


یمانی، از نشانه‌های حتمی ظهو
ر
یمانی یکی از اشخاص مهم است که روایات دوران ظهور، از او ستایش کرده‌اند. در این روایات، پیوسته همراه با نام یمانی، نام یک شخصیت دیگر ذکر می‌شود که دشمن سرسخت امام مهدی(عج) است. او دست به جنایت‌های زیادی می‌زند و دشمنی زیادی، به ویژه با اهل بیت(ع) و شیعیان دارد و گفته شده او در پی نبش قبر حضرت فاطمه(س) است. نام او سفیانی است. و این اقدامات سفیانی باعث برانگیخته شدن حسّ نفرت مردم از او می‌شود و مردم هر جنبش و حرکتی را که ضدّ سفیانی باشد، را یاری می‌کنند.


یمانی و جنبش اصلاح‌گری

در سایة آن شرایط و اوضاع بحرانی و آشفته که سفیانی دست به حمله می‌زند و شهرهای زیادی را به اشغال خود درمی‌آورد و در شرایطی که گروه‌ها و حزب‌های مختلف به رقابت سیاسی و به جنگ برای به دست آوردن قدرت می‌پردازند و در کنار حملات گسترده، ضدّ مذهب اهل بیت(ع)، تحرکاتی اصلاح‌گرانه و حقیقی نیز پا به عرصة وجود خواهد گذاشت و به مقابله با این حملات خواهد پرداخت. در آن شرایط، آن گروه‌ها هم، شعار اصلاح‌گرایی واقعی سر می‌دهند، در این شرایط یک انقلابی قحطانی از اهل یمن به حرکت درمی‌آید و تلاش می‌کند رهبر نیروهای مخالف ستمگران باشد و در مقابل آنها بایستد. او شعار اصلاح جامعه و تلاش برای بهبود بخشیدن اوضاع مردم و نجات آنها از بدی‌ها و مصیبت‌های مختلف سر می‌دهد. در این زمان، یمن عرصة نبرد دو جریان اصلاح‌گرایانه و ستمگران می‌شود. یمانی دارای گرایش‌های اصلاح‌گرایانه است و تصمیم می‌گیرد برای مقابله با ضدّ ارزش‌ها به پا خیزد و قیام کند. یمانی همانند دیگر مؤمنان، تحرکات جهانی و اوضاع داخلی یمن را مورد مطالعه قرار می‌دهد. او کم کم رهبر جریان اصلاح‌ طلبی می‌شود که خواهان نابودی ستم و تروریسم است. دعوت او در آغاز، یک دعوت فرهنگی برای بازگشت به اصول اسلام ناب محمّدی است و خواهان کنار گذاشتن خشونت می‌شود و می‌خواهد همگی با صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنند. در مقابل عدّه‌ای علناً خواهان براندازی مذهب اهل بیت(ع) هستند و آنها یاران سفیانی هستند.


دلیل خروج یمانی از یمن

نباید فراموش کرد که جبهه‌های درگیری میان سفیانی و یمانی، شام و یمن هستند و هر یک از این دو منطقه دارای موقعیّت جغرافیایی و لجستیکی خاصّی هستند. شام، محلّ تجمع گروه‌های تندرو و ضدّ اهل بیت(ع)است. جدا از این، یهودیان نیز نزدیک آنجا هستند و در تحرکات سفیانی بی‌تأثیر نیستند، از سوی دیگر، یمن، محلّ مناسبی برای جنبش اصلاح‌گری است که یمانی آن را رهبری خواهد کرد. یمن در گذشته از درگیری جنبش‌های تندرو بسیار رنج برده و نسبت به رهایی از این درگیری‌ها و نزاع‌های افراطی بسیار احساس نیاز می‌کند. جدا از این، زیدی‌ها در یمن ریشه دوانده‌اند و زیدیه واقعی می‌تواند پلی برای رسیدن به سواحل مذهب اهل‌بیت(ع) باشد. امّا زیدیه سیاسی از اصالت مذهبی خود تهی و پناهگاه جریان‌های ضدّ اهل بیت شده است. در این میان یک جریان در یمن، یمنی‌ها را به گذشته‌شان باز می‌گرداند، و از نو به بررسی و مطالعة حوادث می‌پردازد و خواهان بازگشت به اصالت و حقیقت انسان می‌شود. این جریان دعوت به بازگشت به زیدیه بدون انحراف می‌کند و این خود گذرگاهی برای ورود به مذهب اهل بیت(ع) است به همین دلیل، این جریان، از هر جریان دیگری بیشتر مورد پذیرش قرار می‌گیرد.

جدا از این، یمن هم‌مرز با دو کشور است که شیعیان زیادی در خود جای داده‌اند 1. عربستان که شیعیان در جنوب آن سکونت دارند. 2. عمان، همچنین یمن هم‌مرز سواحل آفریقا. از (اتیوپی، سومالی و جیبوتی) است و در این مناطق مستضعفان زیادی زندگی می‌کنند و سطح زندگی اقتصادی آنها بسیار پایین است. علاوه بر این، آنها با وجود داشتن منابع بسیار زیاد ثروت، در محرومیت زندگی می‌کنند و این خود باعث می‌شود آن دعوت اصلاح‌گرایانه را با آغوش بازتری بپذیرند.


نام و نسب یمانی

به طور قطع نمی‌توان گفت نام یمانی چیست زیرا در اخبار و روایات، نام‌های مختلفی برای او ذکر شده است. امّا اینکه این نام‌ها واقعی باشد یا نام مستعار، الله اعلم. نام‌هایی که برای او ذکر شده عبارتند از:
1. حسین یا حسن، آن‌گونه که در خبر نقل شده از کعب آمده،

2. صالح، که نعیم بن حماد در کتاب خود به نقل از الحکم بن نافع از جراح از أرطأة آورده: «پس موالی خشمگین شده و با مردی به نام صالح بن عبدالله بن قیس بن یسار بیعت می‌کنند».2

3. اصبغ بن زید: در صاحب روم، مردی از بنی‌هاشم که نام او اصبغ بن زید است و او روم را فتح می‌کند.3
4. اصبغ بن یزید: ابوقبیل می‌گوید: پس از آن مردی از بنی‌هاشم که به او اصبغ بن یزید گفته می‌شود، خواهد آمد. او صاحب روم است و آنجا را فتح می‌کند.4

البتّه از این روایات این‌گونه بر می‌آید که اصبغ بن یزید، همان اصبغ بن زید باشد.
روایات اشاره کرده‌اند که نسب او، یمانی قرشی هاشمی قحطانی است.
او از روستایی به نام بکلی که در یک منزلی پشت صنعا است، خروج می‌کند پدرش قرشی و مادرش یمانی است.5

هاشمی: حدیث ابوقبیل: او از بنی هاشم است.
قحطانی: تأکید بر یمنی بودن اوست؛ زیرا قبایل یمن همگی قحطانی هستند.


وطن یمانی

یمانی منسوب به یمن است. برخی اخبار نیز یادآور شده‌اند که او از عمان است. نعیم بن حماد روایت می‌کند: «ثم یلی من بعده المضری العمانی القحطانی یسیر بسیرة أخیه المهدی و علی یدیه تفتح مدینـ[ روم»6 و البتّه کسی که روم را فتح می‌کند، یمانی است. از آنجا که به عمان، یمن نیز اطلاق می‌شود بنابراین انتساب او به عمان، در حقیقت انتساب او به یمن است. حموی در معجم البلدان عمان را نیز جزء یمن به شمار آورده است.7

نعیم بن حماد در «الفتن» می‌گوید: «او از روستایی به نام بکلی که در یک منزلی پشت صنعاء است، خروج می‌کند».8

به طور کلی، یمانی منسوب به یمن است. یا اهل آنجاست یا شخصی است که از آنجا خروج می‌کند.


سیاست‌های کلّی یمانی

او یک جنبش اصلاح‌گر را رهبری می‌کند و در گرایش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تأثیرگذار خواهد بود. تشنجات سیاسی باعث به وجود آمدن یک مجموعه نزاع و درگیری‌های بین‌المللی خواهد شد و یک طرف این درگیری‌ها، یمانی و طرف دیگر، کشورهای غربی است که با هم پیمان‌های سیاسی و امنیتی امضا می‌کنند. پس از قدرت گرفتن یمانی، آن کشورها، تلاش می‌کنند امنیّت و آیندة خود را تضمین کنند و همین باعث می‌شود، اموری پیش بیاید که موجودیت و امنیت یمانی به خطر افتد. روایات در این مورد تنها به جنگ روم اشاره کرده‌اند. روم عموماً به کشورهای غیر عربی و غیر اسلامی اطلاق می‌شود. أرطة نقل کرده، در زمان آن خلیفة یمانی و به دست او، روم فتح می‌شود.9

این‌گونه به نظر می‌رسد که انگیزه‌های سیاسی و امنیتی خاصّی وجود داشته باشد که باعث می‌شود یمانی برای جلوگیری از حملات کشورهای غربی به پا خیزد. شاید منظور از فتح روم، غلبه و سیطره بر آنها برای در امان بودن کشورهای منطقه و یمن از خطر آنها باشد. و یمانی توانایی ایستادگی در مقابل آنها را دارد و الزاماً به معنای این نیست که تسلّط نظامی بر آنها پیدا می‌کند یا آنجا را به اشغال در می‌آورد. جدا از این، یمانی با مخالفت شدیدی از طرف گروه‌های سیاسی و جنبش‌های دیگر در منطقه روبه‌رو می‌شود.
 
حرکت مغربی در مصر، درگیری‌های سیاسی در شام میان أصهب و سفیانی و غلبه سفیانی، بر او باعث به تزلزل درآمدن آرامش و استقرار سیاسی می‌شود. یمانی علاوه بر این با خطر سفیانی نیز روبه‌رو است. او تصمیم می‌گیرد به رویارویی و مقابله با سفیانی بپردازد.

این رویارویی هنگامی که سفیانی به کوفه می‌رسد تا ویرانی و کشتار در آنجا به راه اندازد و شدیداً پی قتل و آزار شیعیان است، حتمی می‌شود و اینها همه باعث می‌شود یمانی به سوی او حرکت کند و از پیروان اهل‌بیت(ع)‌ دفاع کند و آنجاست که جنگ‌های خونینی میان این دو روی می‌دهد.
ممکن است برخی گروه‌های سیاسی و سازمان‌های خاص در این بحران سیاسی که منطقه را فرا گرفته، غرق شده باشند. شاید این سازمان‌ها و گروه‌های بسته و خشک مغز مخالف هرگونه جنبش اصلاح‌گرایانه باشند و شاید این سازمان‌ها که فلسطین را مقرّ خود قرار می‌دهند، باعث به خطر افتادن امنیّت یمانی شوند و باعث ایجاد مشکلاتی برای یمانی شوند که ممکن است او را از مأموریت اصلی‌اش باز دارند. شاید سرنوشت این سازمان‌ها با سرنوشت سفیانی که بر سرزمین شام تسلط می‌یابد، گره خورده باشد.

در آن زمان این سازمان‌ها، در ساحل دریای مدیترانه تمرکز دارند و شهر عکا را مرکز خود قرار می‌دهند و شاید آنها با کشورهای غربی هم‌پیمانی‌هایی داشته باشند.

حکیم بن عمیر از کعب نقل کرده است: «در زمان آن یمانی، جنگ کوچک عکا روی خواهد داد و آن زمانی است که پنجمین خاندان هرکول پادشاه شود».10

برخی از گروه‌ها و سازمان‌ها پس از اینکه متوجه می‌شوند یمانی نفوذ و قدرت فکری و سیاسی قابل توجهی به دست آورده و پذیرای اندیشه‌های باز و روشن شده است، به مقابله با جریان اصلاح‌گرایانه یمانی می‌پردازند و همین باعث ایجاد یک مجموعه درگیری‌ها می‌شود و یمانی ناچار می‌شود به آنها حمله کند تا آیندة سیاسی خود را تضمین کند.

یزید بن سعید از ابوعطاء از کعب نقل کرده: «قریش به دست یمانی کشته می‌شوند».11
قریش اصطلاحی است که بر جریان‌های مخالف اهل بیت(ع) و پیروان ایشان اطلاق می‌شود.


آیا یمانی رئیس یک حکومت است؟

باید گفت: یمانی که صاحب یک جنبش اصلاح‌گرایانه است در عین حال ممکن است یک سیاست‌مدار هم باشد و شاید او وارد معادلات سیاسی منطقه‌ای یا بین‌المللی هم بشود تا یک مقام و منصب سیاسی به دست آورد و بتواند دست به تحرکاتی بزند و انقلابی‌ها را سازمان‌دهی کند.

هیجانات سیاسی که منطقه را فرا می‌گیرد، همچنین درگیری جریان‌ها و جناح‌های سیاسی و اصلاح‌گرا، برای این مصلح، شرایطی فراهم می‌سازد که بتواند یک مقام و منصب سیاسی مهم به دست آورد. او می‌تواند از خشونت‌های موجود در منطقه استفاده کند و آن را تبدیل به یک جنبش اصلاح‌گرایانه نماید یا از فرصت‌ها استفاده کند و وارد معادلات سیاسی شود.

در روایات گفته شده «سپس پادشاهی از صنعا خروج می‌کند. سفید همانند پنبه. نام او حسین یا حسن است. او با خروجش وارد قلب حوادث می‌شود. آنجا یک مبارک و پاک و هادی و مهدی و سیدی علوی ظهور می‌کند. پس مردم به خاطر منتی که خداوند بر آنها گذاشته و آنها را هدایت کرده شادمان می‌شوند. پس او با نور خود تاریکی را کنار می‌زند و به وسیلة او، حق پس از پنهان بودن آشکار می‌شود».12

واژة پادشاه در این روایت، اشاره به مقام و منصب سیاسی‌ای دارد که یمانی در اختیار دارد تا بتواند دست به تحرکاتی بزند و هرگونه جریان مخالف امام مهدی(ع) را نابود سازد. شاید امام خود بر جنبش یمانی به صورت میدانی تکیه می‌کند تا شرایط تحرک با آزادی تمام برای آن واقعة بزرگ فراهم آید و آن پس از تلاش یمانی برای جلوگیری از گسترش حرکت سفیانی و حداقل متوقف کردن آن صورت می‌گیرد.

از آنجا که سفیانی نقش سیاسی در تسلط بر منطقة شام خواهد داشت، یعنی او رئیس حکومت یکی از این سرزمین‌ها خواهد بود و تحرکات او در پرتو داشتن مقام سیاسی خواهد بود، او حکومت‌های سفیانی کشورهای همسایه را از بین می‌برد تا به سمت کوفه حرکت کند. بنابر روایات، او در کوفه شیعیان علی(ع) را به قتل می‌رساند شاید علّت تمرکز سفیانی بر کوفه این باشد که کوفه در آن زمان پایگاه مهمی را برای شیعیان علی(ع) می‌شود و شاید آنجا پایگاه آیندة شیعیان از بعد سیاسی، اقتصادی و علمی باشد. به هر حال، آنجا، خطری بزرگ برای آینده سفیانی به شمار می‌آید یا حداقل با تسلط بر آنجا، سفیانی می‌تواند برای مدّتی امنیت و استقرار خود را تضمین کند. شاید تحرکات نظامی سفیانی ضدّ کوفه و شیعیان، خود دلیلی مبنی بر درخشان بودن آینده شیعه در آنجا باشد. بنابراین، ممکن است، یمانی دارای مقامی سیاسی باشد و سفیانی هم رقیب آن باشد و شاید تحرک یمانی ضدّ سفیانی، بر اساس معادلات سیاسی در منطقه باشد.


سه پرچم

آشفتگی‌های سیاسی در آن زمان باعث پیدایش برخی جنبش‌ها در منطقه می‌شود. آن جنبش‌ها، هر یک تلاش می‌کنند حقانیت خود را اثبات کنند یا فرصت‌های مختلف را برای استفاده از شرایط متشنج سیاسی حاکم برای خود فراهم آورند تا راهی برای گسترش طرح‌ها و برنامه‌های فکری و سیاسی خود بیابند.

در آن زمان یک مجموعه هرج و مرج‌ها و آشفتگی‌های سیاسی، جهان اسلام را فرا می‌گیرد و این، باعث ایجاد کشمکش‌ها و درگیری‌های سیاسی دیگر و به اوج رسیدن رقابت میان کشورها در سطح جهانی و میان جناح‌ها و گروه‌های داخلی می‌شود و اینها همه باعث برافروخته شدن آتش درگیری‌های واقعی می‌شود و این خود می‌تواند امنیت و آرامش منطقه را دچار آسیب‌های جدّی کند. روایات نقل شده‌ از بزرگان دین حاکی از آن است که یک مجموعه درگیری‌های بین‌المللی در جاهای مختلف جهان اسلام درمی‌گیرد. علاوه بر این، انقلاب‌ها، کودتاها و شورش‌هایی در ضمن جریان‌های سیاسی داخلی روی می‌دهد. این درگیری‌ها و کشمکش‌ها به طور خلاصه عبارتند از:

1. جنبشی مسلّحانه از جانب خراسان و از آن به عنوان «پرچم‌های سیاه از سمت خراسان» تعبیر شده است؛

2. جنبش اصلاح‌طلبانه و انقلابی از طرف یمن به رهبری یمانی که از یمن می‌آید (خروج یمانی)؛

3. حرکتی انقلابی در مصر از جانب مردی مغربی که بر مصر تسلّط می‌یابد و سرزمین شام به آن می‌پیوندد (ظهور مغربی در مصر و به تملّک درآوردن شامات)؛

4. گرایش و تمایل ترک‌ها برای استیلا بر کشورهای عربی منطقه (فرود آمدن ترک‌ها در جزیره)؛
5. طمع‌ورزی‌های غربی‌ها در منطقه و به اشغال درآوردن سرزمین شام و به ویژه فلسسطین (فرود آمدن رومی‌ها در رمله)؛

6. قیام‌های مردمی در کشورهای عربی و شورش‌هایی بر ضدّ حکومت‌های آنان (زمام گسیختگی عرب‌ها، در در اختیار گرفتن مناطق مختلف و خارج شدن از تسلّط غیرعرب‌ها)؛
7. تشنّجات و کشمکش‌های سیاسی در مصر و ترور رئیس‌شان (کشته شدن امیر مصر به دست مصریان)؛

8. آشفتگی‌های داخلی در سرزمین شام و پیدایش سه جبهة سیاسی رقیب (ویرانی شام، اختلاف سه پرچم در شام)؛

9. درگیری‌های سیاسی که هر جریان تلاش می‌کند بر مصر تسلّط یابد (ورود پرچم‌های قیس و عرب به مصر)؛

10. هیجانات سیاسی در ایران (ورود پرچم‌های کنده به خراسان)؛
11. بحران‌ها و آشفتگی‌ها و نابسامانی‌ها در عراق (ورود اسبانی از جانب عرب‌ها تا آنکه در حیره بسته شوند)؛

12. نابسامانی‌های سیاسی و اختلافات نیروهایی در ایران (اختلاف دو گروه از غیر عرب‌ها، خونریزی بسیار زیاد در میان خود).13

این به طور کلی، مهم‌ترین نابسامانی‌ها و درگیری‌هایی است که رقابت‌های سیاسی، آنها را به وجود می‌آورند و تقریباً منطقه‌ای از مناطق اسلامی نیست که از این نابسامانی‌ها و درگیری‌های سیاسی که امنیّت و آرامش آن را به خطر می‌اندازد، در امان باشد. روایات تأکید می‌کنند سه پرچم در یک روز خروج می‌کنند و برای زودتر رسیدن به کوفه با هم به رقابت می‌پردازند. این پرچم‌ها بر روز ظهور تأثیر خواهند داشت و بر حرکت امام مهدی(ع) نیز تأثیر مستقیم خواهند گذاشت.

این سه پرچم، خاتمة حوادثی است که پیش از ظهور روی می‌دهد. و براساس تحرّکات این سه پرچم، امام(ع) رفتار می‌کنند تا از نتایج کار این سه پرچم بهره‌برداری کنند. یکی از این سه پرچم از یمن، دیگری از خراسان و سوم از شام خروج می‌کند. پرچم یمنی، پرچم یمانی است. و پرچم خراسانی، همان پرچم خراسان و سوم، پرچم سفیانی است و این سه پرچم در مقدّمه‌سازی برای ظهور نقش خواهند داشت.


کدام‌یک از این سه پرچم هدایتگرتر است؟

حال که این سه پرچم در تعیین سرنوشت حوادث نقش دارند، کدام یک هدایتگرتر است؟ کدام‌یک شایسته‌تر است که از آن پیروی شود و کدام‌یک باید کنار گذاشته شود.
 
اگر جوّی را که در آن، این پرچم‌ها پدیدار می‌شوند بررسی کنیم، متوجه می‌شویم که این پرچم‌ها در شرایطی پدیدار می‌شوند که هیجانات سیاسی همه جا را فرا گرفته است. و آنها پیشرو در این مسئله‌اند.

در آن زمان مذهب اهل بیت(ع) با اصول علمی و منطقی‌اش، درخشان شده و مکاتب فکری دیگر در مقابل این مذهب احساس ضعف می‌کنند و همین باعث می‌شود طبقات مختلف روشنفکران به این مذهب در ‌آیند و در مقابل، مکاتب دیگر می‌خواهند مانع گرایش مردم به این مذهب شوند و تلاش می‌کنند مانع گسترش جریان شیعه‌گرایی شوند. پس از آن سفیانی برای از میان بردن شیعیان، راهی کوفه شده و در مقابل، یمانی و خراسانی به مقابله با او می‌پردازند.

امّا میان این دو پرچم (یمانی و خراسانی) تفاوت‌هایی وجود دارد. یمانی جنبشی اصلاح‌گرایانه است که به دور از هرگونه شائبه سیاسی، دعوت به حق می‌کند. پرچم یمانی پرچم هدایت و اصلاح است؛ زیرا مستقیماً دعوت به پیوستن به امام مهدی(ع) براساس اصلاح در امور، روش‌های فکری و عقیدتی می‌کند امّا پرچم جوان خراسانی که آن نیز دعوت به مذهب اهل بیت(ع) می‌کند، دارای گرایش‌های سیاسی و رقابتی است. شاید خراسانی مردم را دعوت می‌کند به او بگروند؛ زیرا دعوت خود را دعوت اهل بیت(ع) و پیروزی خود را پیروزی اهل بیت(ع) می‌داند، در حالی که یمانی تنها دعوت به گرویدن به امام(ع) می‌کند و منیّت و خودیّتی ندارد یا اینکه تمام همّ و غم یمانی، پیروزی امام(ع) است. اینها همه باعث شده روایات بر یاری رساندن به یمانی تأکید کنند و حتی یاری به آن را واجب کنند و تنها گذاشتن او را حرام بدانند و حتّی پا را فراتر گذاشته و خواهان تحریم خرید و فروش اسلحه در زمان قیام یمانی شده‌اند تا راه دیگر گرایش‌ها و جریان‌ها را ببندند و مانع قیام آنها ضدّ جنبش یمانی شوند.

در روایت ابوبصیر به نقل از ابوجعفر(ع) آمده است.
 
«خروج سفیانی و یمانی و خراسانی در یک سال و در یک ماه و در یک روز واحد خواهد بود مانند دانه‌ای تسبیح که به دنبال هم‌اند وای بر کسی که با آنها مقابله کند.14 در میان پرچم‌ها، پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نیست؛ زیرا دعوت به صاحبتان (امام مهدی(ع)) می‌کند. هنگامی که او خروج می‌کند، فروش اسلحه را بر مردم و تمام مسلمانان حرام می‌گرداند، هنگامی که او خروج کرد، به سوی او برو، زیرا پرچم او پرچم هدایت است و جایز نیست مسلمان‌ها به ستیزه و مخالفت با او بپردازند، هرکس چنین کند، شایستة آتش است زیرا یمانی به راه حق و راه راست دعوت می‌کند».15

ویژگی اصلاح فکری، اندیشه‌ای و عقیدتی در جنبش یمانی بسیار آشکار و روشن است. این در حالی است که سفیانی تلاش می‌کند مذهب اهل بیت(ع) و شیعیانشان را ریشه‌کن کند.


یمانی و خراسانی

دو جنبش یمانی و خراسانی در زمان ظهور فعّالیت‌های همراه با پشتکار زیادی دارند، جریان‌های منطقة جهانی تلاش می‌کنند این دو را از میان بردارند. این دو جنبش با هم همکاری خواهند کرد و این دو با هم فعّالیت می‌کنند؛ زیرا تکروی، باعث نابود شدن هر یک توسط سپاه سفیانی می‌شود.


یمانی و بحران‌های پیش رو

یمانی در آغاز دعوت خود، با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود. موقعیت استراتژیک یمن و اهمیّت تاریخی آن، باعث می‌شود کشورهای منطقه،‌ یک موضع‌گیری سخت در مقابل یمانی و فعالیت‌های او که دعوت به اهل بیت(ع) می‌کند، داشته باشند. دعوت یمانی با استقبال جنبش‌های اسلامی دیگر همراه می‌شود و برخی تلاش می‌کنند او و جنبش او را از بین ببرند، یمانی در دعوت خود براساس نگرش‌های اصلاح‌گرایانة اهل بیت(ع) که نمایندة اسلام ناب محمّدی هستند، فعالیت می‌کند، در حالی که کسان دیگر که شعار اصلاح‌گری سر می‌دهند، موضع‌گیری ضدّ اهل بیت(ع) دارند.

اخبار و روایات اشاره به این دارد که یک جبهة مخالف یمانی پدیدار می‌شود امّا نمی‌توانند مانع فعّالیت‌های یمانی شوند. در بشار\الاسلام نقل شده است: «مصری پیش از یمانی است، یمانی مردم را به گرویدن به مهدی(ع) دعوت می‌کند».

مصر پایگاه جنبش‌های فکری به شمار می‌آید و خود را در این زمینه پیشرو می‌داند و نمی‌خواهد در این کار رقیبی داشته باشد و این گونه است که جنبش‌های دیگر، خطر رشد و گسترش جنبش یمانی را درک می‌کنند و سعی می‌کنند آن را ضعیف و فلج کنند و به همین دلیل مصر، پیشرو کار مقابله با یمانی می‌شود.

رقابت‌های اندیشه‌ای، فکری و سیاسی در زمان نزدیک به ظهور به اوج خود می‌رسد و اندیشه‌های شیعی، مورد توجه محافل علمی قرار می‌گیرد و بسیاری از اندیشمندان و اهل معرفت به این مذهب درمی‌آیند و در مقابل برخی از این جریان بسیار ناراحت و خشمگین می‌شوند و برخی تلاش خواهند کرد پیروان اهل بیت(ع) را نابود کنند. یمن در آن زمان، پناه‌گاه خوبی برای دوستداران اهل بیت(ع) خواهد بود. سید بن طاووس روایتی نقل کرده که در آن آمده است: «زمانی که فتنه مغرب پیش آمد، به سمت یمن عزیمت کنید، چون سرزمینی جز یمن، باعث نجات شما نخواهد شد».16

در نهایت، گروهی از هدایت‌یافتگان و اهل بصیرت در زیر پرچم یمانی گرد هم می‌آیند و یک نیروی قدرتمند به وجود می‌آورند و مذهب اهل بیت را یاری می‌رسانند.

سیّد محمّد علی الحلو
مترجم‌: سیّد شاهپور حسینی


پی‌نوشت‌ها
:
1.  المقدس الشافعی، عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص 90.
2.  نعیم بن حماد المروزی، الفتن، ص 336، ح 1279.
3. همان، ص 313، ح 1210.
4. همان، ص 356، ح 1329.
5. همان، ص 299، ح 1145.
6. همان، ص 299، ح 1145؛ سپس پس از او مصری عمانی قحطانی می‌آید و به سیره و روش زندگی برادرش مهدی زندگی می‌کند و به دست او روم فتح می‌شود.
7.  یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج 8، ص 509، یمن.
8. نعیم بن حماد، الفتن، ص 299، ح 1145.
9. همان، ص 301، ح 1155.
10. الفتن، ص 377.
11. همان.
12. بحارالانوار، ص 51؛ ص 163، ب 11.
13. همان، ج 52، ص 219.
14. این اشاره، به سختی حوادث دارد، نه نهی از مقابله با آنها.
15. بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
16.، سید بن طاووس، التشریف بالمنن فی التعریف بالفتن ص110.