درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

عزیز دلم...

چه انتظار عجیبی
           تو بین منتظران هم
                           عزیز من چه غریبی !
                                               عجیب تر آن که چه آسان
نبودنت شده عادت
                      چه بی خیال نشستیم
نه کوششی ، نه تلاشی
                     فقط نشسته و گفتیم :

                                               خدا کند که بیایی



خدا کند که بیایی...

دلتنگم...

عزیز دلم...

گفته انددرسپاه تو پیر یافت نمی شود...

مگر بسیار اندک...

دارد تمام میشود سالهای جوانیم





نمی آیی آقا...؟؟

دلتنگم

اعجاز الهی پشتوانة قیام امام مهدی(ع)

 متأسفانه «مسئله مهدویت» در طول تاریخ دستاویز حرکت‌های انحرافی شده و ما شاهد مدعیان دروغین زیادی بوده، هستیم و خواهیم بود. چون مسئلة مهدویت یک جریان زنده تاریخ است. به همین خاطر، به همان اندازه که باید ترسیم شخصیّت فردی و اجتماعی حضرت مهدی(ع) منطبق با قرآن و حدیث باشد، چگونگی تحصیل ظهور و نوع حکومت آن حضرت(ع) نیز باید داری چنین ویژگی باشد.
 


  • گفتاری از آیت‌الله سید مجتبی موسوی لاری

اشاره:‌

آیت‌الله سید مجتبی موسوی لاری مؤسس و مسئول «مرکز نشر معارف اسلامی در جهان» است. این مرکز که در کمال ناباوری، بیش از سه چهار کارمند ندارد، سی سال است که به همت ایشان تشکیل شده و در زمینة نشر احکام و آموزه‌های اسلام به زبان‌های مختلف، در سطح جهان فعالیت می‌کند. این مرکز تاکنون بیش از ده‌ها‌هزار نفر را به اسلام و مذهب جامع تشیع هدایت نموده است.آنچه می‌خوانید، گفتاری از ایشان در رابطه با امام عصر(ع) و قیام آن حضرت است که تقدیم حضورتان می‌گردد.

متأسفانه «مسئله مهدویت» در طول تاریخ دستاویز حرکت‌های انحرافی شده و ما شاهد مدعیان دروغین زیادی بوده، هستیم و خواهیم بود. چون مسئلة مهدویت یک جریان زنده تاریخ است. به همین خاطر، به همان اندازه که باید ترسیم شخصیّت فردی و اجتماعی حضرت مهدی(ع) منطبق با قرآن و حدیث باشد، چگونگی تحصیل ظهور و نوع حکومت آن حضرت(ع) نیز باید داری چنین ویژگی باشد.

از برداشت‌های سلیقه‌ای و مغایر با قرآن و سنّت باید پرهیز کرد امّا این دلیل نمی‌شود که راه را برای ارائة تحلیل‌ها به خاطر زاویه دید آنها بست. هرچند اگر [سخنی] ارائه می‌شود نباید خارج از دایرة قرآن و سنّت یا در تعارض و تضاد با آنها باشد.

ظهور دارای علاماتی است: علایم حتمی و علایم غیر حتمی. در مسئلة ظهور باید منتظر علامات حتمی که در روایات آمده و همه نسبت به آن اتفاق نظر دارند، بود نه علامات غیر حتمی، که امکان دارد در هر عصری تکرار شود. آنچه می‌خواهم عرض کنم در خصوص نوع ظهور حضرت(ع) و تفاوت آن با دیگر پدیده‌ها و اتفاقات تاریخی است. به زبان ساده‌تر پاسخ به این پرسش که ظهور و انقلاب حضرت ولی عصر(عج) از چه جنسی است؛ آیا مشابه آن در تاریخ وجود داشته است یا نه؟ اگر وجود داشته، در فهرست کدام خیزش‌ها و انقلاب‌ها و حرکت‌های تاریخ بشر می‌باشد؟

وقایع، دگرگونی‌ها، تحولات و انقلاب‌هایی که انسان‌ها از روز نخست تا به امروز با آن رو به رو بوده‌اند؛ مانند بعثت پیامبران الهی، حکمرانی زمامداران، جنگ‌ها و صلح‌ها، برخی از جملة بلایای طبیعی‌اند؛ همچون زلزله و سیل. این اتفاقات از دو حال بیرون نیست؛ یا این اتفاقات عادی بوده یا غیر عادی؛ اتفاقات عادی هم به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ قابل پیش‌بینی یا غیر قابل پیش‌بینی. ما در زندگی خود و در رخدادهای سیاسی و اجتماعی، بسته به معلوماتمان و پیشنة ذهنی که از رخدادهای مشابه داریم، برخی از این رخدادها و پدیده‌ها را از قبل پیش‌بینی می‌کنیم. مثلاً می‌دانیم زندگی بر روی یک گسل یا یک خطّ زلزله ـ مانند اندونزی ـ به هر حال زلزله‌ای در پی خواهد داشت. خراب شدن منازل عادی در یک زلزلة شش ریشتری معمولی و عادی است و قابل پیش‌بینی یا شکست یک گردان پیاده نظام با سلاح‌های سبک و بدون سلاح‌های ضدّ زره در مقابل یک لشکر مکانیزه تانک در یک منطقه مسطح قابل پیش‌بینی است. به اصطلاح امروز به روی کاغذ شکست گردان پیاده نظام حتمی است، هم عادی و هم قابل پیش‌بینی. امّا یک‌بار خانه‌های عادی در یک زلزلة شش ریشتری خراب نمی‌شود یا یک گردان پیاده بر یک لشکر زرهی پیروز می‌شود باز هم عادی است امّا غیر قابل پیش‌بینی. در همین زمان خودمان خیلی از چیزهای غیر قابل پیش‌بینی را دیدیم؛ فروپاشی ابرقدرت شرق، سقوط صدام و... چه کسی باور می‌کرد ابرقدرتی با داشتن بمب اتمی با آن وسعت و قدرت، صدام با آن حمایت‌های بین‌المللی از او سقوط کنند، عادی بود امّا غیر قابل پیش‌بینی. چه کسی باور می‌کرد یک عده جوان شیعه در جنوب لبنان که نه پایگاهی در بین دولتمردان خود دارند و نه دارای حمایت خارجی هستند و از آن طرف همه دنیا به دشمنشان هر نوع کمک نظامی، تبلیغاتی و رسانه‌ای حتّی همة کشورهای عربی بدشان نمی‌آمد که حزب‌الله سقوط کند. در چنین شرایطی 33 روز مقاومت کنند و بعد هم پیروز شوند. این اتفاق عادی بود امّا غیر قابل پیش‌بینی. بهترین نمونه همین انقلاب اسلامی ایران بود. عادی امّا غیر قابل پیش‌بینی. این غیرقابل پیش‌بینی‌ها گاهی پشتوانة امداد الهی دارد، امّا این امداد الهی در مجرای طبیعی و رابطة علّی و معلولی حاکم بر جهان طبیعت اتفاق می‌افتد که ما هر یک به نوبة خود در زندگی فردی و اجتماعی، رخدادهای سیاسی و پدیده‌های طبیعی شاهد آن بوده‌ایم. تجلّی این امداد در مقیاس بزرگ‌تر پیروزی انقلاب و مقاومت در برابر هجمه‌های بزرگ است.

امّا منظور از [پدیدة] غیر عادی، داشتن پشتوانة اعجاز است؛ رخدادهایی که گرچه این هم از نوع غیر قابل پیش‌بینی محسوب می‌شود و از این به بعد با اتفاقات عادی نوع دوم اشتراک دارد امّا ماهیّتاً متفاوت است یعنی خارج از ارادة مجرای طبیعی و رابطه‌ای علّی معلولی. درست مانند تفاوت عصای حضرت موسی(ع) با سحر ساحران، تفاوت زنده کردن مردگان توسط حضرت عیسی(ع) با معالجة بیماران توسط اطبای آن عصر و تفاوت قرآن کریم با کتاب‌های دیگر.

مسئلة ظهور حضرت مهدی(ع) اتفاقی غیرعادی و از نوع اعجاز است، نه امداد. این اتفاق پشتوانه اعجاز دارد، همان گونه که بعثت پیامبر اسلام(ص) داشت. انقلاب اسلامی نیز پشتوانة امداد الهی داشت. چه کسی باور می‌کرد یک سیّد با دست خالی یکه و تنها قیام کند، در برابر دو ابر قدرت ایستادگی کند و بار دیگر نام و یاد خدا را در عرصة اجتماع و سیاست در کلّ جهان زنده کند. کسی باور نمی‌کرد امّا پشتوانة او امداد بود؛ امداد الهی در مجرای طبیعی و رابطة علی و معلولی حاکم بر جهان طبیعت. چه کسی باور می‌کرد یتیمی با دست خالی به پا خیزد، ندای توحید را سر دهد، بیش از همة پیامبران الهی اذیت شود و همة موانع راه جهانی شدن دین اسلام تا آخر‌الزّمان را بر دارد؟ این امر غیر عادی است و پشتوانة اعجاز دارد.

قیام حضرت مهدی(ع) و حکومت آن حضرت پشتوانة اعجاز دارد، یعنی از سنخ حرکت انبیا است. این قیام پشتوانه‌ای خارج از دایرة رابطة علّی و معلولی حاکم بر جهان طبیعت دارد. هم قرآن و سنّت، هم عقل بر این امر مهر تأیید می‌زند. پشتوانة حرکت حضرت مهدی(ع) در همه مراحل پشتوانه اعجاز دارد؛ هم در تأسیس حکومت، هم در تثبیت آن و هم در گسترش حرکت توحیدی در جهان. و الّا چگونه می‌شود 313 نفر بدون پشتوانة اعجاز و تنها بر پایة رابطة علّی و معلولی حاکم بر جهان طبیعت در زمانی کوتاه بر جهان حکمرانی کنند. اگر قرار باشد با سیر طبیعی باشد، حداقل باید این افراد در بین مردم از پیش شناخته شده، مقبولیت یافته، قدرت مدیریتی خود را به اثبات رسانده، بحران‌ها را مدیریت کرده، بتوانند در مقابل دشمن و حرکت‌های سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی به پیروزی برسند. خوب این اقدامات زمان می‌خواهد، ابزار می‌خواهد، امکانات می‌خواهد. بنابراین در یک سیر طبیعی غیرممکن است که همة این اتفاقات در یک زمان کوتاه صورت بگیرد. پس حرکت حضرت مهدی(عج) برخوردار از یک پشتوانة مستحکم و خلل‌ناپذیر به نام اعجاز، از نوع اعجاز پیامبران است.

جهان در آستانه ی ظهور

گفت‌وگو با حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ علی کورانی محقق و نویسنده
جهان در زمان ظهور چه وضعیتی دارد؟
بحران‌ها، جنگ‌ها و شورش‌های عصر ظهور چه مناطقی از جهان را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد؟
در مدت زمان قبل از ظهور چه سرزمین‌هایی دستخوش آشوب و بحران خواهند بود؟
آیا ما می‌توانیم کشتارهای کنونی شیعیان را در نهایت زمینه‌ساز شورش سفیانی بدانیم؟



اشاره:

در بعد از ظهر یک روز کاری، به دفتر «مؤسّسة مصطفی العالمیه» در شهر مقدس قم رفتیم و با روی گشادة استاد و محقّق لبنانی‌الاصل جناب حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ علی کورانی مواجه شدیم. بیشتر خوانندگان موعود با این چهرة شناخته شدة مطالعات مهدوی آشنا هستند. مجموعة گران‌سنگ «معجم احادیث الامام المهدی(ع)» (در 8 جلد)، کتاب عصر ظهور (که به زبان‌های عربی، فارسی، اردو و... ترجمه و منتشر شده است)، معجم موضوعی روایات امام مهدی(ع) و مقالات متعدّد در حوزة مهدویت، از آثار قلمی ایشان است. خودشان دلیل عزیمت به ایران را این می‌دانند که انقلاب اسلامی ایران، تنها حرکت زمینه‌ساز مشرق‌زمین برای ظهور امام مهدی(ع) است. گفت‌وگو به زبان عربی انجام شد و موضوع آن نیز به تناسب ویژه‌نامة این شماره، به سرزمین شام و کشور سوریه اختصاص پیدا کرد. امیدواریم بتوانیم در آینده، ادامة این گفت‌وگو را دربارة دیگر سرزمین‌های اسلامی درگیر در واقعة ظهور، تقدیم خوانندگان گرامی کنیم. إن‌شاءالله

  •  از استاد و محقق گرامی آقای کورانی سپاسگزاریم که به رغم مشغلة فراوان در ایران و لبنان، ما را به حضور پذیرفتند. لطفاً برای آغاز گفت‌وگو، بفرمایید جهان مقارن ظهور چه وضعیتی دارد؟

 اگر به آن دسته از روایات رسول خدا و اهل بیت طاهرینش(ع) دربارة وقایع و حوادث مقارن ظهور امام زمان(ع) بنگریم و بر آن اساس، وضعیت عالم را قبل و مقارن ظهور توصیف کنیم، درمی‌یابیم که در آن مقطع زمانی، فساد و ظلم و جور در همة جای عالم مشاهده می‌شود هر چند که از گذشته‌ها نیز ظلم و ستم در عالم وجود داشته است؛ خداوند متعال نیز می‌فرماید: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی النّاس»1 الآن می‌بینیم که فساد همه‌جا را ـ خشکی، دریا و فضا ـ فرا گرفته است. این از یک جهت و از جهت دیگر، روایات بیان می‌کنند که امام مهدی(ع) ظهور نمی‌فرماید تا آنکه نام آن حضرت(ع) ذکر لب مردم و انسان‌ها می‌شود. معنای این سخن آن است که مردم، محبّان و ثابتان بر امامت او ظهور آن حضرت را از خدا طلب می‌کنند و در انتظار ظهور ایشان لحظه‌شماری می‌کنند و دوستدار، مؤیّد و یاری‌کننده ایشان هستند. از جهت دیگر در مجموعه‌ای از روایات بیان شده که درون امت اسلامی جریان پابرجا و محکمی، منتظر ظهور ایشان هستند و برای ظهورشان زمینه‌سازی می‌کنند. بنابراین خبر ظهور ایشان در سراسر عالم پخش می‌شود.
در روایات ما، سه ویژگی برای عصر ظهور امام زمان(ع) برشمرده شده است: 1. ظلم و ستم فراگیر و فتنه‌ای که به هر خانه‌ای وارد می‌شود، 2. وجود دشمنانی که در حال تلاش مستمر هستند؛ مانند نواصب و دیگرانی که در عراق و دیگر مناطق سرزمین‌های اسلامی مشغول فعالیت علیه شیعه هستند و سپس سوریه را تصرّف می‌کنند و حکومت آنجا را می‌گیرند، 3. جریان یاران و مولیان امام(ع) که در سرزمین‌های اسلامی در حال تلاش هستند و یاد و نام امام مهدی(ع) را در عالم پراکنده می‌سازند.

  •  بحران‌ها، جنگ‌ها و شورش‌های عصر ظهور چه مناطقی از جهان را بیشتر تحت تأثیر قرار می‌دهد؟
 
قیام امام زمان(ع) در مرحلة اوّل، هشت ماه به طول می‌انجامد که در این مدت امام مشغول جهاد با دشمنان و دفع خطر آنان است. قبل از این مرحله، آن حضرت دو ماه در مکه حضور دارند. می‌توانیم بگوییم؛ که در همان سال نخست ظهور، همة سرزمین‌های عربی و اسلامی در اختیار امام(ع) قرار می‌گیرند، به این ترتیب که آغاز ظهور از مکه است، یمن به همراهی آن حضرت(ع) می‌آید و سپاه یمانی، مکه را برای امام به تصرف درمی‌آورد و در شبه جزیرة عربستان حکومتی باقی نمی‌ماند و تنها درگیری‌های قبیله‌ای جریان دارد. (قبل از ظهور، نظام سیاسی آن فروپاشیده و هیچ فردی نتوانسته است وفاق جمعی را به دست آورد.) به همین دلیل، اهل حجاز، از ارتش سوریه برای ایجاد امنیت در شهر مکه، درخواست و دعوت می‌کنند، امّا امام مهدی(ع) حاکم یمن را که از اصحاب و یاران ایشان است، برای این امر منصوب می‌کنند. سپاه یمانی مکه را در اختیار می‌گیرند و در آنجا باقی می‌مانند و زمان این باقی ماندن به طول می‌انجامد.

اگر نگاهی به تاریخ بیندازیم، امام مهدی(ع) در روز عاشورا قیام نموده، حدود مدت 2 ماه (یعنی محرم و صفر) در مکه اقامت می‌کنند و سپس وارد شهر مدینه می‌شوند. در آن شهر اماکن منسوب به امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(س) را تکریم می‌کنند و اتفاقاتی رخ می‌دهد، آنگاه وارد عراق می‌شوند. میلیون‌ها نفر در آن کشور به استقبال حضرت(ع) می‌آیند. هر چند مخالفانی هم در آنجا وجود دارند، ولی اکثریت مردم به یاری امام می‌آیند.

در هنگام حضور امام(ع) در عراق، پرچم‌ها و سپاهیانی از مصر به نزد آن حضرت می‌آیند. این سپاهیان حکومت جائر مصر را سرنگون ساخته، حکومتی حامی امام(ع) تأسیس نموده و برای یاری امام نزد آن حضرت(ع) آمده‌اند. همچنین از جانب ایران نیز سپاه خراسانی که فرماندهی نظامی آن را شعیب بن صالح به دست دارد، با امام مهدی(ع) بیعت می‌کنند و ترکیه نیز چنین است. در نتیجه می‌بینیم در همین مدت کوتاه، عربستان، یمن، عراق، مصر، ایران، ترکیه و کلیة حکومت‌های حاشیة خلیج فارس در اختیار امام زمان(ع) قرار می‌گیرند و جملگی با آن حضرت همراه می‌شوند.

در نقطة مقابل، دشمنان حضرتش در سوریه (محل حکومت سفیانی) گرد می‌آیند. پس از آنکه امام(ع) قیام می‌کنند، به شام (سوریه) می‌آیند و به نبرد می‌پردازند. منظور از جنگ شام و جنگ قدس، مصداقاً یکی است؛ یعنی هنگامی که امام در نبرد با سفیانی در سوریه پیروز شدند، وارد قدس می‌شوند و حکومت یهودی (اسرائیل) را سرنگون ساخته، آنجا را در اختیار می‌گیرند.

در این هنگام، غرب با مشاهدة انهدام حکومت صهیونیستی در قدس، به حرکت درمی‌آید. در مورد سران رژیم‌های عربی نیز باید گفت که آنها، قبل از تسلیم به امام(ع) حامی حکومت یهودی هستند و نحوة تسلیم شدنشان به امام چنین است که مردم آنها تظاهرات وسیعی در حمایت از امام(ع) انجام می‌دهند و رژیم‌های خود را ساقط می‌کنند و بدین‌وسیله به حمایت و همراهی امام(ع) می‌پردازند.

پس از آنکه غرب به حرکت درآمد و سپاهیانش را به نبرد با امام گسیل داشت، حضرت عیسی مسیح(ع) نزول می‌کند و غربیان از ایشان استقبال می‌کنند. مسیح(ع) به طرح مسئلة صلح با امام مهدی(ع) می‌پردازد. و این روایت را همه ـ شیعه و سنی ـ از پیامبر خدا(ص) نقل کرده‌اند که: «آخرین صلحی که بین شما و رومیان [غربیان] واقع خواهد شد، به وسیلة فرزندم ـ مهدی(ع) ـ خواهد بود؛ به مدت ده سال که هفت سال دیگر نیز ادامه خواهد یافت».

یعنی اصل توافق ده ساله است، امّا تا هفت سال دیگر نیز ادامه پیدا می‌کند. در این مدّت، امام مهدی(ع) حکومت خود را برپا می‌نمایند و عیسی(ع) نیز در میان غربیان به انجام اقداماتش می‌پردازد. و در این مدت هیچ درگیریی اتفاق نمی‌افتد. امّا بعد از این مدّت، نبردی بزرگ بین غرب و امام مهدی(ع) به وقوع می‌پیوندد.

  •  این وقایع، مربوط به بعد از ظهور بود؛ در مدت زمان قبل از ظهور چه سرزمین‌هایی دستخوش آشوب و بحران خواهند بود؟

 بنابر روایات ما، قبل از ظهور در عراق حوادث و وقایعی به وقوع می‌پیوندد که متأثر از آن سفیانی بر سوریه مسلط می‌شود و آنجا را تحت سلطة خود درمی‌آورد. از سوی دیگر، در یمن، یکی از یاران امام مهدی(ع) به نام یمانی به قدرت می‌رسد. همچنین از سویی وقایع و بحران‌هایی مانند: جنگ‌ها، زلزله‌ها، بحران مالی و... در مدت زمان محدودی رخ می‌دهد که البته چندان طولانی هم نیست.

  •  آیا اینها در کلّ جهان رخ می‌دهد یا تنها مناطق مسلمان‌نشین با آنها مواجه می‌شوند؟

 اتفاقاً ما روایاتی داریم که به عنوان مثال بیان می‌کند فلان جنگ، جهانی است و در آن دو سوم مردم کشته می‌شوند و محلّ وقوع آن، از مسلمانان به دور است (مثلاً بین هند و چین) و معصوم(ع) فرموده‌اند: «آیا دوست ندارید که جزء یک سوم باقیمانده باشید؟»

  •  بر اساس مرزبندی‌ها و جغرافی‌های سیاسی کنونی بین کشورها و  به طور مشخص هر یک از شخصیت‌های مطرح عصر ظهور، قیام خود را از چه مناطقی آغاز می‌کنند؟ و توصیف آنها در روایات چگونه آمده است؟

 توصیف این افراد به تفصیل در روایات بیان شده است. به عنوان مثال، دربارة شخصیت یمانی، روایات متعددی وجود دارد، دربارة خراسانی، شعیب بن صالح (فرماندة سپاه خراسانی) و سفیانی (در شام) نیز به همین ترتیب مطالب فراوانی نقل شده است.

  •  علاقه‌مندم اگر شما موافق باشید به تناسب موضوع این ویژه‌نامة سرزمین‌های درگیر، وارد گفت‌وگو دربارة منطقة شام بشویم؛ با این پرسش که اهل شام در طول تاریخ اسلام، نسبت به اهل بیت(ع) چه موضعی داشته‌اند؟
 اهل شام و حکام آن، از سابق، در زمان معاویه دشمن اهل بیت(ع) بودند. البته این وضعیت عمومی آنهاست هرچند که در بین آنها افراد معدودی از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) نیز از قدیم الایام وجود داشته‌اند. حتی درون شهر دمشق افراد صالحی از شاگردان ابوذر و تربیت‌یافتگان آنان بودند؛ مانند معاویة ثانی (معاویـ[ بن یزید) که برخلاف اجدادش فردی صالح و جزء نسل سوم شاگردان ابوذر بود؛ استادش (عمر مخصوص) و استاد او ابراهیم نخعی و استاد او ابوذر غفاری بود. پس در شام و حتی دمشق نیز شیعیانی مخلص و ارادتمند به اهل بیت(ع) وجود داشتند، امّا در اقلیت بودند. اوضاع عمومی در شام دشمنی با اهل بیت(ع) بود.

  •  نظر شما دربارة روایات فراوانی که در خصوص ستایش شام جعل گردیده چیست؟
 باید توجه داشت که حاکم شام، معاویه بوده است. ما مشاهده می‌کنیم که از قبل یهودیان بنی‌قینقاع، بنی قریظه، بنی‌نظیر و خیبر پس از آنکه دست به خیانت و شکستن عهد با پیامبر(ص) زده‌اند از سرزمن‌های اسلامی رانده شده و در شام اجتماع کرده‌اند. معاویه قصد داشت که خلافت را به شام منتقل کند و آنجا را پایتخت جهان اسلام قرار دهد. از این رو، احادیث فراوانی را در ستایش شام و مذمت عراق جعل کرد. خصوصاً پس از جنگ‌ها و درگیر‌های معاویه با امیرالمؤمنین(ع) احادیث مجعولة فراوانی را با این مضمون پراکنده ساخت که شام، زمین محشر است، شام جزء بیت‌المقدس است، ... تا آنجا که حتی در دوران عبدالملک بن مروان، حج را بر گرد بیت‌المقدس (که جایگاه یهودیان بود) انجام دادند. از همین رو، بسیاری از روایات در ستایش شام و در باب مذمّت عراق، دروغ و کذب است؛ غیر از روایاتی که از طریق اهل بیت(ع) بیان شده است زیرا ناظر به مصلحت‌ها و نقاط برجستة شام است.

  •  با توجه به بحث ریشة شیعه در شام، برخی نظرشان بر این است که مهاجرت جدّی یمنی‌ها به شام نیز در پایه‌گذاری شیعه در شام نقش داشته است؛ لطفاً در این خصوص هم نظرتان را بیان کنید.
 هجرت نخست یمنی‌ها به شام، در زمان‌های بسیار قدیم و قبل از مسیح(ع) واقع شده و دلیل آن‌هم، تخریب سدّ سبأ و پراکنده شدن سبئی‌ها در نقاط مختلف، از جمله بلاد شام بوده است. امّا هجرت جدید آنان در عصر فتوحات اسلامی است. یمنی‌ها سربازان اسلامی بودند که وظایف تعیین شدة مشخصی داشتند و برای آن در شام استقرار پیدا کردند امّا این دو ارتباطی با موضوع تشیع در شام پیدا نمی‌کند.


  •  ارتباط ساکنان و حاکمان کنونی شام را با اهل‌بیت(ع) چگونه می‌بینید؟
 کسانی که در حال حاضر بر شام حکومت می‌کنند، قوم علوی‌ها هستند، که یک استثناء در تاریخ حکومت‌های شام به شمار می‌روند؛ زیرا در طول تاریخ اسلامی، همواره بنی‌امیه در شام ستوده می‌شدند. حکّام شامی آنقدر نسبت به بنی‌امیه متعصّب بودند که اگر ما از لبنان می‌رفتیم و صبح وارد بازار حمیدی می‌شدیم و فروشنده‌ای می‌فهمید که ما شیعه هستیم، می‌گفت: از من نخر، روز مرا خراب و بدیُمن نکن(!) برو و چند ساعت دیگر بیا. آنها بغض عجیبی نسبت به اهل بیت(ع) و شیعیانشان داشتند. این مسئله بسیار شدید بود تا آنجا که اکثریت شیعیان را رافضی می‌دانستند. الآن وضعیت تغییر پیدا کرده زیرا حاکمیت آنها در اختیار علوی‌ها و بعضاً عِلمانی‌ها (لائیک) قرار دارد. علوی‌ها می‌گویند ما شیعه هستیم و ما هم از آنها می‌پذیریم. امّا این علوی‌ها فقط 2 تا 3 میلیون از جمعیت حدوداً 20 میلیونی سوریه را تشکیل می‌دهند. شیعیان سوریه جمعیتی بالغ بر 200 تا 300 هزار را به خود اختصاص می‌دهند. لذا بیش از نیمی از جمعیت آنجا را سنّیان متعصب ضدّ شیعه و دوستدار بنی‌امیه تشکیل می‌دهند، امّا در حال حاضر نمی‌توانند خواست خود را به انجام برسانند. لذا هنگامی که سفیانی شورش خود را آغاز می‌کند، زمینة حمایت از او و اقداماتش در سوریه وجود دارد.

  •  وضعیت کنونی دیگر نقاط شام ـ غیر از سوریه ـ مانند: اردن و فلسطین را نسبت به اهل بیت(ع) چگونه می‌بینید؟
 در گذشته‌ها، وضعیت این دو کشور نیز مانند سوریه بود، امّا در حال حاضر دربارة فلسطین این دیدگاه تغییر کرده است و فلسطینیان اکثراً به جهاد با دولت یهودی برخاسته‌اند، از امام حسین(ع) بسیار یاد می‌کنند و تعداد قابل توجهی از آنان رسماً مذهب شیعه را پذیرفته‌اند. اهل اردن نیز دو دسته هستند؛ گروهی اردنی که نسبتاً نرم‌خویند امّا گروه دیگر که بسیار خشک و متعصب و ضدّ اهل بیت(ع)اند حتی سرسخت‌تر از وهّابیان «مصعب زرقاوی» ـ از رهبران فرقة ضدّ شیعی القاعده ـ از اینها بود و او را «کشتة امت» می‌خوانند. او شیعیان را ذبح می‌کرد و آنها نیز او را بزرگ می‌دارند. به همین دلیل، اردن سرانجام همراه سوریه تحت امر سفیانی درمی‌آید.

  •  آیا ما می‌توانیم کشتارهای کنونی شیعیان را در نهایت زمینه‌ساز شورش سفیانی بدانیم؟
 طبیعتاً همین‌طور است. وقتی که یمن از دست آنها خارج شود و نظام سعودی فرو پاشد، وهابیان و ناصبی‌های عربستان با یهود و غربی‌ها متحد می‌شوند و نظام سوریه را تحت فشار قرار می‌دهند و از طریق این فشار بیرونی و وقایع داخلی، زمینه برای سلطة سفیانی فراهم می‌گردد. حوادث شام متسلسل و پی‌درپی خواهد بود؛ ابتدا زلزله، سپس شکل‌گیری شورش و کودتا، سپس حرکت و شورش سفیانی و مسلط شدن وی بر اوضاع.

  •  چه عواملی موجب می‌شود که سفیانی به راحتی بر شام مسلط شود؟
 روایات ما بیان می‌کنند که در آغاز، زلزله‌ای در شام رخ می‌دهد که در آن یکصدهزار نفر از بین می‌روند. بعد از مدت کوتاهی، حکومت در اختیار اصهب (شخص بور) قرار می‌گیرد. اصهب از نام‌های شیر (اسد) نیز می‌باشد. آنگاه شخصی به نام «ابقع» بر ضدّ او شورش می‌کند. این، زمینة انقلاب علیه اصهب را فراهم می‌آورد. درگیری مدتی بین آن دو به طول می‌انجامد. بعد از مدتی سفیانی شورش می‌کند و هردوی آنها را از میان برمی‌دارد و خود بر سرزمین شام تسلط می‌یابد.

  •  هدف سفیانی از این شورش و درگیری چیست؟
 هدف سفیانی، مقابله با امام مهدی(ع) و شیعیان اوست.

  •  آیا نمی‌توان گفت هدف او صرفاً کشورگشایی و قدرت‌طلبی است؟
 خیر، سفیانی با روم (غربیان) و یهود (اسرائیل) هم‌پیمان است. او نقشه‌ای دارد و هدف اصلی‌اش تسلط بر عراق است که لازم است ابتدا بر شام (سوریه و اردن) سلطه پیدا کند. و ناآرامی‌های عربستان باعث می‌شود که هم‌فکرانش  از او برای عربستان درخواست نیرو کنند. و او لشکری را به «مدینه» می‌فرستد. پس او یکی از فرمانروایان عربی است که با اسرائیل و غرب متحد است. سفیانی فقط دو لشکر اعزام می‌کند، یکی به عراق و دیگری به مدینه. همچنین او حمله‌ای بزرگ به مرز مشترک عراق، سوریه و ترکیه (منطقة قرقیسیا) می‌کند که دلیل آن دستیابی به منابع طبیعی (معدن نفت، طلا یا ...) با انگیزة اقتصادی است.

  •  نسبت اهل شام، بعد از ظهور، با امام عصر(ع) چگونه است؟
 فردی از امام صادق(ع) می‌پرسد: وقتی سفیانی آشکار شد، چه کنیم؟ امام(ع) فرمودند: «هنگامی که این فاسق آشکار شد، دو ماه به کشتار شیعیان می‌پردازد. پس اگر آن زمان را درک کردید، باید که مردانتان چهره هایشان را بپوشانند و زنان مشکلی نخواهند داشت». در روایات ما، خداوند، طایفه‌هایی از اهل شام را از پیروی سفیانی مصون داشته است که آن طوایف به شیعیان لبنان، سوریه و شاید غزّه ـ اگر به امامت و ولایت اهل بیت(ع) بپیوندند ـ تعبیر شود.

  •  سرانجام چگونه پروندة سفیانی بسته می‌شود؛ در حالی که از قدرت بالایی برخوردار است؟
 سفیانی فقط بر سوریه و اردن حکمرانی خواهد کرد و تنها 2 لشکر برای حفظ امنیت به عراق و مدینه گسیل می‌دارد. (مانند اینکه اتحادیة عربی نیروهایی را برای برقراری امنیت به کشوری بفرستد) امّا سپاهی را که به جنگ با امام مهدی(ع) به مدینه می‌فرستد، در سرزمین بیداء به واسطة خسف الهی، در زمین فرو می‌رود. پس از آن خود سفیانی در جنگ با امام مهدی(ع) به درک واصل می‌شود.
 از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، سپاسگزاریم.

گفت‌وگو از محمود مطهری‌نیا
مترجم: ابوذر یاسری
پی‌نوشت:
1. سورة روم (30)، آیة 40.

ظهور برای اقامة دین

محسن قنبریان
 
ادبیات سکولار و دینی در تحلیل تاریخ

آیا تاکنون به دخالت و نحوة کین‌ورزی و عمل ابلیس وجنودش در کار و بار انسان‌ها اندیشیده‌اید؟ آیا می‌توان در تحلیل وقایع تاریخی تنها به عوامل معلوم مادی و تجربی تکیه کرد؟
باید دید نحوة تحلیل قرآن و روایات دربارة رخدادها چگونه است؟

1. ادبیات قرآنی و روایی

اگر آیات قرآن یا خطبه‌های امیرالمؤمنین(ع) را در مقام تحلیل شرایط و پدیده‌های تاریخی مرور کنیم، به خوبی درمی‌یابیم که غیب و جنود باطنی حق و باطل در این تحلیل‌ها حضوری چشمگیر دارند.
تحلیل جنگ بدر در سورة انفال یک نمونة خوب است:

«هنگامی که خدا حق و باطل را از یکدیگر مشخص و معلوم ساخت؛ شیطان کارهای مشرکان را در جنگ بدر برایشان آراست و به آنان گفت: امروز با این ساز و برگ نظامی و انبوه نفرات هیچ گروهی از مردم بر شما چیره نمی‌شود و من خود حمایتگر شما هستم».1

نهج‌البلاغه حضرت امیر(ع) نیز مملو از این تحلیل‌هاست؛ مثلاً حضرت در خطبة 22، لشکرکشی ناکثین، واقعه را با این تعبیر که شیطان، حزب و طرفداران خویش را بسیج کرده و سپاه خود را گرد آورده است، تحلیل می‌فرماید.

2. این ادبیات در دنیای مدرن

امّا این ادبیات در تحلیل حوادث سیاسی ـ اجتماعی در دنیای مدرن با این استدلال که ذائقه مخاطبان آمادگی ندارد تا از شاخه‌های غیبی و پدیده‌های ماورایی در تحلیل مسئله استفاده کنیم، غریب مانده است. این مسئله، محصول دنیازدگی و سکولار شدن فرهنگی است که از تمدن غرب به ما هم سرایت کرده است. تقدس‌زدایی و غیبت‌شویی از همة عرصه‌های زندگی بشر از رنسانس به این سو در دستورکار این تمدن بوده است. این تمدّن، عقل را برای بررسی وجود چنین عوالم و چنان سلسله طولی ناتوان می‌خواند و دین را که به اثبات جزئی و تفصیلی این موجودات ماورایی می‌پردازد، متعلق به عصر خرافه می‌داند و آن را از اعتبار و حجیّت می‌اندازد. اوج این رویکرد را در مکتب تجربه‌گرا و پوزیتویسم «حلقه وین» شاهدیم که آثار آن در علوم تجربی و اجتماعی هنوز وجود دارد.

3. نزاع دائمی کفر و ایمان

مؤمنان با مراجعه به کتب آسمانی به خصوص قرآن کریم و با تورّق قرآن و روایات معصومین(ع) به خوبی به این مطلب و نحوة عمل و دخالت نیروهای شیطانی در کار مردم جهان پی می‌برند. روایات قطعی از مواجهة مستمر ابلیس با اولیای خدا پرده برمی‌دارد. تعابیری مثل «دولت آدم»، «دولت ابلیس» در طول تاریخ تعابیری شایع در روایات ماست.
ماجرای معارضه ابلیس با اولیای خدا به داستان خلقت اولین خلیفة الهی در قرآن برمی‌گردد؛ وقتی خداوند آدم را واسطه بین خود و خلایق قرار داد، ابلیس استکبار ورزید و برای اغوای آدمیان تا «وقت معلوم» (ظهور حضرت حجت(عج)) از سوی خداوند مهلت داده شد و او نیز به زمین هبوط کرد و در کنار خلیفة الهی، دشمنی را شروع نمود. گرچه قرآن، شیطان را دشمن انسان معرفی می‌فرماید، امّا واضح است دشمنی اصلی او با خلیفة خدا و انسان کامل است، و بالتبع با سایر انسان‌ها. زیرا انسان‌ها در بدو تولد، حیوان بالفعل و انسان بالقوه‌اند و دشمنی بالفعل با حیوان بالفعل معنا ندارد و الّا شیطان باید با هر چارپا و خزنده‌ای هم دشمنی کند. از این رو دشمنی ابلیس با سایر انسان‌ها از این جهت است که نکند انسان‌ها سراغ انسان کامل بروند و به او بپیوندند. پس اصلی‌ترین مخاصمة او با انسان کامل است. اگر انسانی به ابلیس اطمینان دهد که او به دنبال خلیفة خدا نمی‌رود یا نسبت به شیطان احساس بغض و دشمنی ندارد، شیطان او را به دلخواهش کمک می‌کند و به جای فراخوانی به تبعیت از خود، از او تبعیت می‌نماید. چنانچه قرآن دربارة «بلعم باعورا» چنین می‌گوید2 و چرا چنین نباشد؟ اگر ابن ملجمی به شیطان، قول دشمنی با امام علی(ع) را داد، دیگر نه تنها شیطان برای انجام نماز و تکالیف روز اغوایش نمی‌کند، بلکه خودش نیز زنگ ساعت او می‌شود برای تهجد و ... تا با تکاثر عبادت بی‌روح، او را تقویت کرده، تا در جامعة دینی علیه ولیّ خدا اقدام کند و به او ضربه بزند.

پس در نگاه دینی، پدیده‌ها صرفاً با رویکرد مادی تحلیل نمی‌شود و نزاع‌ها بر سر نفت و آب ... تلقی نمی‌شود؛ بلکه نزاع حقیقی و باطنی و مستمر تاریخ، نزاع کفر و ایمان است و مرکز فرماندهی واحد هر کدام هم، ابلیس و خلیفة خداوند می‌باشد.

مرحلة تأسیس شرایع

1. تقابل اول ابلیس با خلیفة خدا
خلیفة‌الله با استقرار در زمین مأمور ترویج دو چیز گردید: الف ـ اعلام و نشر باورهای صحیح، ب ـ معرفی و انجام رفتارهای صالح.

این دو مأموریت در راستای نشر دین و تأسیس شریعت صورت می‌گیرد.

شیطان در مقابل این مأموریت ولی‌الله دو کار انجام داد: الف ـ وسوسه‌ بازدارنده تا مردم به دنبال این رفتارها و باورها نروند. این مأموریت را با «شایع کردن شبهات» و «افروختن شهوات» انجام داد.

ب ـ شیطان غیر از برخورد نفیی، برخورد اثباتی هم کرد. او در کنار مناسک الهی «تأسیسات ابلیسی» را پدید آورد و فواحشی را که در طبع آدمی نبود، با تمثّل خود در بین ایشان پدید آورد. بر حسب روایات، اولین بت را او تراشید. پس از درگذشت آدم(ع) بین نسل و ذریة او بت قرار داد و صورتی انسان‌نما در بین آنها تبلیغ کرد که این جدّ شما و واجب الاحترام است. بر اثر تبلیغات او در نسل‌های بعد، اطاعت و عبادت بت رایج شد. سپس او نام آدم را هم گم کرد و بت‌های متکثر را پدید آورد.3

قرآن شراب و قمار را «عمل شیطان» معرفی می‌فرماید. روایات، عمل شیطان را «صنع شیطان» تفسیر می‌نمایند، یعنی شراب و قمار ساخت شیطان بوده و اوّلین بار او چنین چیزی را ابداع کرده است.

در روایات شیعی آمده است که اولین مطربی و نوازندگی را ابلیس، آن هم پس از وفات آدم(ع) برپا نمود و این مسئله بین قابیلیان مقبول افتاد و رواج موسیقی مطرب را موجب شد.4

در کتاب شریف «وسائل‌الشیعه» مرحوم حرّ عاملی روایتی آمده که دلالت می‌کند عمل قوم لوط را نیز ابلیس تأسیس کرده است. قوم لوط از اقوام متأخر، بسیار دورتر از آدم و نوح و معاصر حضرت ابراهیم(ع) بودند. قرآن هم دربارة ایشان می‌فرماید: «شما عملی انجام می‌دهید که قبل از شما سابقه نداشته است». اگر این عمل در طبیعت بشر بود، باید مثل زنا از اوّل اتفاق می‌افتاد. روایت می‌فرماید: «ابلیس خود را به شکل یک پسر بچه جوان با شمایل مؤنث درآورد و به خود دعوت کرد و از این کار لذتی به آنها چشاند که پس از آن مستمرّ گردید». عجیب اینکه روایت تصریح می‌کند قوم لوط، قبل از اینکه شیطان وارد چنین تأسیسی شود، قوم خوب و آراسته‌ای بودند.5
اینها نمونه‌ای بود از تأسیسات ابلیسی در کنار مناسک الهی.

2. حقیقت واجب و حرام: شبکه اتصال

از آنچه گذشت به راحتی می‌توان نتیجه گرفت مناسک الهی، شبکة اتصال با ولّی خدا برای سرپرستی انسان و رساندن او به سرای قرب است و فواحش و محرمات هم شبکة اتصال به ابلیس برای سرپرستی او و خارج کردن انسان از نور به سمت ظلمت و کشاندن او به وادی حیرت می‌باشد. امام صادق(ع) فرمود:
«ما ریشة همة خوبی‌هاییم و هر نیکی از شاخ و برگ ماست ... و دشمن ما ریشة همه بدی‌هاست و هر قبیح و فاحشه‌ای از شاخ و برگ آنهاست».6

امام کاظم(ع) فرمود:
«جمیع آنچه خداوند در قرآن حرام نموده، ظاهر فواحش است و باطن همة آنها ائمة جور است؛ جمیع آنچه حلال نموده، ظاهر خوبی‌ها و باطن همة آنها، ائمة حق‌اند».7

این تلقّی شیعی از مناسک و محرمات است. نماز دست آویختة ولیّ خدا برای دستگیری ماست، لذا پیامبر(ص) فرمودند: «با سجدة طولانی مرا یاری کنید». یا امام علی(ع) فرمودند: «با شدت تقوا و سخت‌کوشی مرا یاری کنید».
در چه یاری کنیم؟ پاسخ واضح است: در خارج کردن انسان از ظلمات به سمت نور: «الله ولیّ‌الذین آمنوا یخرجهم من الظّلمات إلی‌النـّور».

مرحلة اقامه

1. مأموریت دوم خلیفه خدا: اقامة دین
خدای متعال در ادامة سیر تحقّق تاریخی آرمان خویش، پس از مأموریت تأسیس شریعت و ابلاغ آن، مأموریت بالاتری به انبیای پس از نوح می‌دهد و آن «اقامة دین» است. در سورة شوری می‌فرماید:

«شرع لکم من الدّین ما وصّی به نوحاً و الّذی أوحینا إلیک و وصیّنا به إبراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدّین و لاتتقرّقوا فیه کبر علی المشرکین ما تدعوهم إلیه؛ خداوند حقایقی از دین را که به نوح سفارش کرد، همچنین احکام و معارفی را که به تو وحی کردیم و نیز آنچه را به ابراهیم، موسی و عیسی سفارش نمودیم؛ همه را برای شما امت اسلام بیان نمود و جزء شریعت شما قرار داد و شما را به پیروی از آن فراخواند. فرمان خدا این است که تمامی احکام و معارف این آیین را اقامه کنید و در آن اختلاف نیفکنید، به گونه‌ای که بخشی را پذیرفته بخشی را واگذارید. بر مشرکان آنچه آنان را بدان می‌خوانی، گران آمده است».8

اقامه در لغت یعنی آوردن یک چیز با همة لوازم و آثارش. اقامه بالاتر از عمل کردن و به انجام رساندن است. مثلاً دربارة نماز دو تعبیر در قرآن است؛ وقتی خطاب به منافقین است، می‌فرماید:
«إذا قاموا إلی الصّلاة قاموا کسالی؛ وقتی به نماز به پا می‌خیزند؛ با کسالت بلند می‌شوند».
امّا دربارة مؤمنین فرمود:
«یقیمون الصّلاة؛ نماز را به پا می‌دارند».

فرق «قاموا» و «اقاموا»، «به پا خاستن خود» و «برپا کردن نماز» است. منافق نمی‌تواند نماز را بر پا کند، حداکثر خود را با بی‌حالی بلند می‌کند و نمازی می‌خواند. برپایی نماز لوازم زیادی دارد؛ لوازمی همچون ایمان با توسل، حضور قلب و ... می‌خواهد که منافق ندارد.

اگر بخواهیم حیا و عفاف را اقامه کنیم، بیشتر از تبلیغ و ارشاد، به تشویق و تنبیه نیاز داریم. زمینه‌سازی و گستراندن بساطی که به رعایت عفاف و حجاب بینجامد و آن را تسهیل کند، از شئون اقامة عفاف است. برای نمونه دو معماری قدیمی و مدرن در خانه‌سازی را با هم مقایسه کنید؛ در معماری مدرن کلّ خانه «اوپن» است و مهمان نامحرم در معرض خانم خانه است. او یا باید در آشپزخانه با چادر باشد که کار آشپزی به سرانجام نمی‌رسد یا باید به اضطرار، این عُسر و سختی را رها کند که عفاف زایل می‌شود! در حالی‌که در معماری قدیم، خانه غیر از دالان جلو، بیرونی و اندرونی و پستو داشت و عملاً زن خانه در دید همگان نبود و رعایت حجاب و عفاف بسی آسان‌تر بود. حال اگر بخواهیم عفاف را در ادارات نیز اقامه کنیم، باید به مناسبات دیوان‌سالاری نیز توجّه کنیم. اگر می‌خواهیم در شهرها عفاف را اقامه کنیم، نظام‌سازی، شهرسازی و صدها مطلب دیگر را باید مدّ نظر قرار دهیم.

قرآن کریم از این حقیقت به خوبی پرده بر می‌دارد و بین اقامة نماز با شهرسازی رابطة مستقیم برقرار نموده، می‌فرماید:

«به موسی و برادرش وحی کردیم که برای قوم خود در مصر، خانه‌هایی فراهم آورید (زیرا آنان باید چادرنشینی و پراکندگی را رها کنند) و شما و آنان خانه‌هایتان را روبه‌روی هم قرار دهید و نماز به پا دارید».9

چرا امر به اقامة نماز را به امر به قرار دادن خانه‌ها روبه‌روی هم عطف فرمود؟

چون واقعاً اقامة نماز به نحو ساخت خانه‌ها و مهندسی شهری هم ارتباط دارد، ولو این موضوع به اصل نماز خواندن ربطی نداشته باشد. از این‌رو اقامة دین جز با حاکمیت و بنای تمدن ممکن نیست؛ چنانچه در آیة شریفه هم شهرسازی را از هارون و موسی در جهت اقامة نماز می‌خواهد. آیا واقعاً این آیات در میان ما مهجور واقع نشده است؟!

آیا ما این نگاه را که در قرآن موج می‌زند و مأموریت دوم خداوند به انبیای پس از نوح است، یافته‌ایم و بار مسئولیت مناسب آن را به دوش کشیده‌ایم؟!

2. مقابلة دوم ابلیس: طاغوت سازی

در مقابله با این فاز از کار اولیای الهی، شیطان هم مقابله به مثل می‌نماید. «طاغوت» واژه‌ای قرآنی برای این تقابل است. طاغوت سه ویژگی‌ دارد:

الف ـ افراط در طغیان؛ قرآن هر عصیان و طغیان از فرمان الهی را طاغوت نمی‌خواند. ب ـ طغیان فراگیر است. طاغوت بودن فقط در اثر عظمت و هیبت طاغی میسر نمی‌شود. طاغوت غیر از طاغی بزرگ، پذیرندگان طغیان نیز می‌خواهد تا روی هم طاغوت را بسازند. ج ـ طغیان سازمان یافته است. یعنی همة مناسبات زندگی را در برمی‌گیرد. گروهی انسان طاغی و فاسد که دور هم گرد آمده، فساد می‌کنند، فاسدند امّا طاغوت نیستند. طاغوت نظام دارد و همة زندگی رعیت خود را زیر شعاع خود می‌برد؛ یعنی در پرتو آن طغیان، نوجوان درس می‌خواند، جوان ازدواج می‌کند، زن رفتار می‌نماید، حقوق، سیاست، علم، صنعت... تعریف می‌شود. حضرت امیر(ع) ویژگی طاغوت را چنین توصیف می‌کنند: «برادری مردم بر بدی‌ها و هجرت عمومی از دین».10

حال به تاریخ نگاه کنید. شیطان در مقابل تمام انبیایی که مأمور اقامه دین‌اند، طاغوتی برافراشته است. مقابل ابراهیم، نمرود؛ مقابل موسی، فرعون؛ مقابل عیسی، روم و مقابل محّمد(ص)، جاهلیت سفیانی.

به سوی فردای ظهور

1. ظهور؛ تأویل اقامة دین
قرآن کریم ثمرة اقامة دین را با بیانی زیبا تشریح می‌نماید:
«اگر آنان تورات و انجیل و سایر کتب آسمانی و احکامی را که از جانب پروردگارشان بر آنان فرو فرستاده شده اقامه می‌کردند، قطعاً از فراز سرشان و زیر پایشان بهره‌ها و نعمت‌های فراوان سرازیر می‌شد».11

این ثمرة اقامة دین است، نه عمل به دین. در روایات بسیاری چنین خصوصیتی را برای زمان ظهور ولیّ مطلق خدا(عج) معرفی کرده‌اند که زمین گنج‌هایش را بیرون می‌ریزد، سبزی و آبادانی فراگیر می‌شود و باران‌های نافع بسیار نازل می‌شود و ... .

بهتر است بدانیم این موضوع خرق عادت و معجزه نبوده، از قضا متناسب با قانون تکوین است. وقتی دین اقامه شود، زمین و آسمان نعمت خود را آشکار می‌کند. زیرا در هنگام اقامة دین، مردمان نیز به اطاعت خدا می‌پردازند و سازگاری بین عالم غیر انسانی که همه مطیع خداوند هستند و عالم انسانی رخ می‌دهد. امّا در تمدن غیر الهی و طاغوتی، عالم به راه اطاعت می‌رود و زندگی انسانی به راه طغیان. یعنی عالم و آدم بر دو محور می‌گردند، لذا اصطکاک و تنش رخ می‌دهد، فساد در زمین، زلزله‌ها، نابسامانی‌ها نمایان می‌شود. یعنی همان چیزی که دربارة آخرالزمان و پایان این تمدن طاغوتی وعده داده شده است: شیوع بیماری‌ها، زلزله‌ها، سیل‌ها و ...

«ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت أیدی النّاس»

اساساً پیامبر اکرم(ص) یکی از اصلی‌ترین مأموریت‌های حضرت مهدی(عج) را «اقامة دین» معرفی می‌فرماید. جابربن عبدالله انصاری از پیامبر(ص) دربارة امام عصر(عج) روایت می‌کند:

«او در آخرالزمان دین را برپا می‌دارد (اقامه می‌کند) همان‌طور که من در اول زمان اقامه کردم».12

تنها با اقامة دین است که بندگی آسان شده، نفاق و جحود به صعوبت و سختی از این‌رو خصوصیت اصلی دولت کریمة « تعزّبها الإسلام و أهله و تذلّ بها النـّفاق و أهله»13 معرفی شده است.

«عزیز» شدن هر چیز، یعنی خدشه‌ناپذیری و خلل‌ناپذیر شدن آن: در مقابل، ذلت ملازم با رخنه‌پذیری است. اقامة دین یعنی بنای مناسبات اجتماعی و ساختارهای متنوع فرهنگی و اقتصادی بر محور تعالیم اسلام. لذا نه دین خدشه‌ای می‌پذیرد که به علت تنگنا‌های عینی، فرائض آن تعطیل و معارفش متروک شود و نه اهل اسلام برای مسلمانی دچار سختی و صعوبت می‌شوند، بلکه کفر و نفاق به تنگنا می‌افتد.

چگونه است که امروز ارتباطات خارج شده از مدار دین در کانال‌های تلویزیونی، ماهواره‌ای و مهمانی‌ها، پارتی‌ها، خیابان‌ها و فروشگاه‌ها و ... جوان مسلمان را به تنگنا می‌اندازد، به گونه‌ای که حفظ دین برای او مثل شنا در خلاف جهت رودخانه یا به تعبیر روایات، آتش در دست داشتن است؛ در دولت حضرت مهد(عج) فسق و نفاق چنین وضعی می‌گیرد و البته این کاملاً درنتیجه نحوة تمدن و مناسباتی است که امام(ع) بر پا می‌کند.

2. ما و برنامة‌ اقامه دین

اقامة دین چنان‌که گذشت، به مسائل مهمی در حوزة فرهنگ و تمدن وابسته است و انجام آن به عدّه و عُدّة خاصی نیاز دارد. قرآن کریم به زیبایی دربارة اهل کتاب از فقدان این توانایی برای اقامة دین سخن می‌گوید:

«بگو ای اهل کتاب شما بر جایگاه استواری قرار ندارید؛ تا [مگر اینکه] بتوانید تورات و انجیل و سایر کتاب‌های آسمانی را که از جانب پروردگارتان به سوی شما فرستاده شده است بر پا دارید».14

علامه طباطبایی «لستم علی شیء؛ بر جایگاه استواری قرار ندارید» را به معنای نداشتن جایگاه، توانایی و نداشتن مقدمات و آمادگی لازم می‌داند. پس مهم‌ترین وظیفة مسلمین ـ که به صراحت «انتم الأعلون» قوم توانای خداوند برای این کارند ـ دربارة این برنامة الهی، این است که به آن جایگاه و قدرت فعلی جهت اقامة دین برسند و البته این در خود ده‌ها دستور جزئی دارد که مجال طرحش نیست. امّا از جمله مهم‌ترین و صریح‌ترین آنها «انضباط معرفتی در درک و دریافت از دین» است. آیة سورة شوری صریحاً پس از دستور اقامة دین می‌فرماید: «در دین تفرقه نکنید». این مطلب با «خود متفرق نباشید» تفاوت می‌کند. گرچه وحدت اسلامی ضرورتی است که نبودش صدمه‌های جبران ناپذیری دارد، امّا متفرق کردن دین با برداشت‌های متجزی و نداشتن دین جامع و نگاه منظومه‌ای به آموزه‌های دینی صدمه‌ای بالاتر است که اقلّ ضرر آن، این است که حتی اگر دین، رایج و عمل هم بشود، مناسبات دینی اقامه نمی‌گردد! مثلاً هنگام استنباط احکام نماز به جهات اقامة نماز که به شهرسازی و اصلاح مناسبات مربوط است، توجه نمی‌شود. یا وقتی می‌خواهیم انتظار را بشناسانیم از جهات استراتژیک آن غفلت می‌نماییم.

یکی از اسرار «لستم علی شیءٍ» و بودن اهل کتاب برای اقامة دین هم در قرآن به دلیل «نؤمن ببعضٍ و نکفر ببعضٍ»15 بودن آنها معرفی شده است.