درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

جنبش های نوپدید دینی در آمریکای قرن 21



 در آغاز قرن بیست و یکم ایالات متحده به لحاظ دینی، پلورال‌ترین جامعه‌ای بود که تا آن زمان وجود داشت. بیش از دو هزار گروه دینی بدوی مختلف (انشعابها)(2) در آمریکا وجود دارند که متعلق به طیفهای مختلف ادیان جهانند. در طی قرون 19، تنوع دین،‌در وهله‌ی اول درون جامعه مسیحی بود؛ 16 کلیسای مسیحی که در بدو تشکیل این ملت وجود داشت، صدسال بعد از تشکیل، بیش از 300 انشعاب جدید به وجود آورد.

هرچه به پایان قرن 19 نزدیک می‌شویم، با این امر روبه رو می‌شویم که همه‌ی ادیان اصلی جهان، مراکز اولیه و اصلی خود را به رسمیت رسانده‌اند، هرچند نسبتاً کوچکند. از سال 1880 تا به امروز، دهه به دهه مرتباً تعداد ادیان جدید در جامعه‌ی آمریکا افزایش یافته است، هم انشعابهای مسیحی و هم طیف وسیعی از بودیسم، هندو، مسلمان و حتی گروههای یهودی. آهنگ رشد ادیان جدید، چه در شرایط تشنج و چه در حالت آرامش نسبی جامعه، چه در شرایط تشنج و چه در حالت آرامش نسبی جامعه، چه در شرایط جنگ و چه در حال صلح، چه در وضعیت خوب اقتصادی و چه در وضعیت بد اقتصادی، کاهش نیافته است.{1}

پلورالیسم آمریکا، در سایه‌ی احیا مدرن سنت باطنی(3) غربی، شاهد بسط قابل توجهی است. گرایش به علوم خفیه(4) که در ابتدای قرن19، چیزی جز یک عامل و فاکتور در فرهنگ غربی تلقی نمی‌ شد، در قرن مذکور با ایجاد معنویت گروی،(5) حکمت اشراقی،(6) رشد طالع‌بینی و ظهور اعتقاد به تناسخ، آشکارا رواج یافت. این رشد در دهه‌ی 1980 در مورد جنبش عصر جدید، کامل تر اتفاق افتاد. این جنبش، بسیاری را به عقاید باطنی کشاند و در عین حال تصویری تازه برای آنچه سابقاً به عنوان علوم خفیه محض کنار نهاده شده بود ترسیم نمود.

این فرهنگ بسیار پلورالیستی، برپایه سنت قانونی مندرج در اولین متمم قانون اساسی آمریکا که از آزادی دینی سخن می‌گفت مبتنی شد (تعبیر لفظی این سنت قانونی، بعدها در قانون اساسی دول مختلف گنجانده شد). این سنت، با دیگر تعهدات قانونی اساسی در مورد آزادی بیان و گردهمایی گره خورد.(7) تعهدات مزبور، بیشتر، توسط متمم چهاردهم وارد قانون اساسی شدند، متممی که بیان می‌داشت: «هیچ دولتی نباید قانونی تصویب یا تحمیل کند که حقوق یا مصونیتهای شهروندان ایالات متحده را محدود کند و نیز هیچ دولتی نباید بدون طی پروسه‌ی قانونی، کسی را از زندگی، آزادی یا مالکیت محروم نماید، همچنین نباید هیچ کس را درون محدوده‌ی خویش از برخورداری مساوی از اعمال قوانین ممنوع نمود».

آمریکا همچنین، تأکیدی بر فردگرایی همراه با این رویکرد دارد که «زندگی کن و بگذار زندگی کنم». این رویکرد، مدارای همواره فزاینده‌ای را در قبال تنوع سبکهای زندگی ایجاد می‌کند. اما با وجود این مدارا، حوزه عمومی آمریکا همواره محدودیتهای خود را اعمال می‌کرد و بررسی اینکه رفتار قابل قبول، چه حد و مرزی دارد، منبع دائمی تنش در فرهنگ آمریکا بود. قرن بیستم، شاهد نزاعی عظیم در مورد پذیرش کار کردن زنان، انتقال مردم آمریکایی- آفریقایی به طبقه‌ی متوسط و حضور جمعیتهای آشکار زنان همجنس‌باز، مردان همجنس باز، دوجنسی و تغییر جنسیتی بود.

تغییرات پویای جامعه‌ی آمریکا جمعیتهای دینی ادیان اصلی را تغییر نداده است. مسیحیت آمریکا در دهه‌های نخست قرن بیستم به وسیله مجادله‌ی بنیادگرایی با مدرنیسم ، عمیقاً دچار شکاف شد. این مجادله در میان همه‌ی انشعابها سریان یافت انشعابهایی با تفاوتهای الهیاتی که غالباً ناشی از اعتقادات عمیق آنها درباره‌ی پذیرش یا رد تغییرات در جامعه آمریکا و اهمیت اخلاق اجتماعی در برابر اخلاقیات شخصی بود. در نیمه دوم قرن بیستم، این شکاف به صورت گزینش میان اهتمام به جنبش تقریب مذاهب یا اهتمام به اوانجلیسم خودش را نشان داد. آمریکاییها این تقسیم را از طریق آرایش مجدد گروهها، شورای جهانی کلیساها و انجمن جهانی اوانجلیک، به سراسر جهان اشاعه دادند.

عوامل متعددی با رشد پلورالیسم آمریکا در طی زمان مرتبط بوده‌اند. یکی از این عوامل مهاجرت است. غالب ادیان جدید در ایالات متحده همانند سایر کشورها به وسیله مهاجران، از نقاط دیگر جهان وارد شده‌اند. اگرچه برخی از این ادیان در جمعیت یک قوم، محدود مانده‌اند، اما اکثریت آنها خصوصاً با روند آمریکایی شدن جمعیتهای قومی، در آمریکای میانه، مقبولیت یافته‌اند. با آنکه رشد کلی تحت تأثیر قرار نگرفته است، اما تصویب قوانین مختلف مخاجرت، توسعه ادیان خاصی را به شدت تغییر داده است. یکی دیگر از عوامل، رشد جمعیت است که کشش دائماً فزاینده‌ای برای اعضای بالقوه نسبت به گروههای جدید ایجاد کرده است. رشد جمعیت مزبور با شهری شدن روبه رشد حوزه عمومی آمریکا همراه شده است. ابهام زندگی شهری، فضایی خصوصی مهیا کرده است که گروههای جدید و بسیار متفاوت می‌توانند در آن بدون نظارت مستمر حوزه‌ی عمومی ادامه حیات دهند.
 

  • ادیان نوپدید در اواخر قرن 20
پویایی دین آمریکا که خود را در تولید مستمر گروههای دینی جدید بروز داده است، مشکل تمییز جنبشهای نوپدید دینی از دیگر انواع جنبشها را نیز پیش کشیده است. واژه‌ی «جنبشهای نوپدید دینی» البته از ژاپن وارد شد. این واژه در ژاپن برای متمایز ساختن طیف ادیان جدیدی به کار می‌رفت که در پی تحمیل شدن آزادی دینی به سبک آمریکایی بر کشور در سال 1945 ایجاد شدند. در طی بیست سال بعد، تعداد متنوعی از گروههایی که سابقاً سرکوب می‌شدند و دسته‌ی کثیری از گروههایی که تازه احداث شده بودند، مدعی در دست داشتن بخش مهمی از جمعیت شدند. این واژه به آمریکا وارد شد تا نام گروههای آسیایی (که در پی تغییر قوانین مهاجرت، در سال 1965 به این کشور وارد شده بودند) و گروههای مسیحی (که می‌خواستند نسلی از کودکان را که در پایان دهه‌ی 1960 به سن رشد می‌رسیدند اوانجلیک سازند) باشد.

ادیان جدید در فضایی نزاع‌انگیز به سر می‌برند، برخی از آنها به خاطر باورهای یگانه و بی‌نظیرشان و برخی دیگر به خاطر الگوهای رفتاری متمایزشان (همچون اوانجلیسم پرفشار،(8) جماعت‌گرایی،(9) اخلاق جنسی متفاوت به خاطر درگیر شدن در فعالیت غیرقانونی و یا خشونت‌آمیز برجسته شده‌اند. همچنین آن گونه که این نام نشان می‌دهد، ادیان جدید در چشم انداز دینی نسبتاً جدید هستند. درست همان‌طور که مردم از امور ناشناخته به طور کلی می‌هراسند، نامأنوس بودن فراوان ادیان جدید در ابتدای ظهورشان نیز غالباً اضطراب‌زا است. در راستای اهداف این نوشتار، «جنبشهای نوپدید دینی» را باید به معنی گروههای دینی خاصی گرفت که اولین بار در جامعه‌ی آمریکا پس از جنگ جهانی دوم ظهور یافته‌اند و آنها که جوانان را سیبل اولیه‌ی خویش قرار داده‌اند تا آنان را به عضویت درآورند.

محیط آشوبناک دوران افزایش زاد و ولد (محیط جماعت‌گرایی، استفاده از مواد مخدر، زندگی در خیابانها) توجه دانشمندان علوم اجتماعی را به خود جلب کرد، و در همین حال، ائتلاف قابل ملاحظه‌ی جوانان فاقد وابستگی دینی، نیز تعدادی از اوانجلیستها و میسیونرها را به خود جلب می‌کرد. ژاپن، گذار خود به یک پلورالیسم افراطی را در حالتی نسبتاً مسالمت‌آمیز انجام داد، امام موقعیت ویژه‌ی ابتدای دهه‌ی 1970 در آمریکا، جنبش مدرن آگاهی از کیش را به وجود آورد، یکی از مشکلاتی که در برابر متولدین دوره‌ی تکثرزاد و ولد قرار داشت، مشکل اشتغال بود. اقتصاد آمریکا در سازگار شدن با افزایش ناگهانی افراد جدیدی که وارد بازار کار می‌شدند ناتوان از آب درآمد. این امر به جوانان خیابانی انگیزه‌ای بیشتر برای پیوستن به گروههای دینی‌ای می‌داد که به شدت متقاضی عضویت جوانان بودند و زندگی در آنها علاوه بر پایبندی به گروه، برای‌شان شغل، دوستان و مکانی برای زندگی فراهم می‌کرد. چنین گروههای به شدت متقاضی عضو، بافتی دید برای حل معضل جوانان در مورد خط‌مشی زندگی، امور جنسی و پایبندیهای دینی فراهم کردند. به کارگیری گروههای دینی به عنوان سکوهای پرش به استقلال شخصی، ظاهراً به اینجا ختم می‌شد که جوانان،‌در تعارض با والدین خویش قرار می‌گرفتند، والدینی که گروههای مزبور را چنان رقیبانی برای قلوب فرزندانشان می‌دیدند.

جدا از صدها جنبش نوپدید دینی که در این زمان پدید آمدند تعداد اندکی از گروههای به شدت متقاضی عضو (مثلاً کلیسای وحدت‌بخش، جامعه بین‌المللی برای آگاهی کریشنا، رسالت زندگی الوهی، راه بین‌المللی) تلاش کردند با ساختن کادری از کارمندان تمام وقت، خود را توسعه دهند تا تلاش شدید اوانجلستی را رهبری نمایند. این گروهها موجب خشم والدین شدند. آنها باورشان نمی‌شد گروهها، پسران و دخترانشان را با وعده‌ی مشاغل تجاری یا حرفه‌هایی در قبال زندگی و کار با دینی جدید، سئوال برانگیز و دون‌رتبه، به دام اندازند.

دهه‌ی 1970 را می‌توان به عنوان اولین فاز یک جنبش جدید آگاهی از کیش به حساب آورد. واژه‌ی «کیش»، به عنوان لقبی بسزا برای ادیان جدید تنفربرانگیز ، از مسیحیان اوانجلیک اقتباس شد. در دهه‌ی 1970 چند گروه از والدین در ایالات متحده ظهور کردند و اعضای آنها به دنبال وسایل موثری بودند تا فرزندانشان را از NRMها بیرون کشیده، به سوی شغل و سبک زندگی مقبول‌تری جهت دهند. از دهه‌ی 1970 تاکنون، تاریخ تعارض ادیان جدید با فرهنگ آمریکا در ضمن تلاشهایی (هرچند عمدتاً ناکام) از سوی ضد کیش‌گرایان رقم خورده است، تلاشهایی برای تحریض دولت به حمایت از جنگ صلیبی خود و فعالیتهای مختلفشان جهت پیشبرد دستور کاری خویش که با سرباز زدن دولت از درگیری در این کار مواجه شد. گروههای والدین ابتدا براین امر حقوقی جبرانی در محاکم متمرکز شدند که از طریق قوانین محافظه‌کارانه، بستگان فرد گرویده به کیشها را قادر سازند تا جوان نوکیش را از گروه، خارج کنند، اما این تلاش به سرعت به بن‌بست رسید. آنان همچنین بر برنامه‌ریزی بازگردانی متمرکز شدند، تاکتیکی فراقانونی مبنی بر ربودن فردی از افراد یک گروه و قرار دادن وی در تحت فشار شدید روانی برای تبری‌جستن از گروه. والدین به زودی آموختند که نیاز به یاری طیف گسترده‌ای از متخصصین دارند تا به آنان دریافتن راه حلی سکولار برای معضلشان کمک کنند. محاکم و مراکز اجرای قانون در برابر نگرانی والدین نسبت به پیوستن فرزندانشان به ادیان کوچک کاملاً احساس بی‌مسئولیتی می‌کردند. در نوامبر سال 1978، با حادثه‌ی مرگبار جونزتاون، همه چیز تغییر کرد. گرچه معبد مردم،(10) گروهی در زیر یک انشعاب اصلی بود، اما به سرعت به مظهور یک کیش خطرناک تبدیل شد. با این وجود، گروههای والدین دریافتند که نمی‌توانند واکنش مؤثری در قبال حادثه‌ی مرگبار جونزتاون انجام دهند. آنان فاقد سازمانی ملی بودند. در طی چند سال بعد آنان دو سازمان ایجاد کردند: بنیاد آزادی شهروندان، که گروهی عملگرا بود، برنامه‌ریزی بازگردانی را ترفیع داد و طرحهای ابتکاری متعددی برای جذب حمایت مردمی درانداخت و بنیاد خانواده‌ی آمریکایی (AFF) که در تحقیق و آموزش در زمینه‌ی کیش به طور تخصصی فعالیت نمود. چند سال نگذشت که CFF)) به شبکه آگاهی از کیش (CAN) تبدیل شد.

با CFF به نوبه خود و نیز با انزجار عمومی در مورد واقعه‌ی مشهور جونزتاون، تعداد برنامه‌های بازگردانی به شدت افزایش یافت و مراکز توان‌بخشی نیز توسعه یافتند، مراکزی که در آنها افرادی که به طور موفق تحت برنامه‌ریزی بازگردانی قرار گرفته بودند، دریافت کمک می‌کردند تا عزمشان را برای ترک گروه و بازگشت به جامعه اصلی جزم‌تر نمایند. ضد کیش‌گرایان طرحهای ابتکاری مختلفی را در سطح دولت و قانون‌گذاران هم‌رأی با خود به اجرا گذاردند و تلاش کردند وسیله‌ای برای به وسط گود کشیدن دولت به عنوان طرفدار والدین ببایند. این طرحهای ابتکاری، همه بدون استثنا از سوی ائتلاف آزادی خواهان جدید را به عنوان تهدیدی علیه موجودیت خویش می‌دیدند دچار شکست شدند.

نقش صدها گروه ضدکیش مسیحی اوانجلیک در شکل دادن به باور عمومی درباره‌ی ادیان جدید به طور عمده نادیده گرفته شده است، زیرا آنها دخالت مستقیمی در برنامه‌های بازگردانی و بسیاری از پرونده‌های محاکم و طرحهای ابتکاری برای قانون‌گذاری که از سوی سازمانهای متعدد آگاهی از کیش ارائه شده بودند، نداشتند. با این حال، درک علت موفقیت تلاشهای آگاهی از کیش در دهه‌ی 1980 بدون لحاظ مبارزه جمعی علیه ادیان جدید که توسط سازمانهایی نظیر مؤسسه تحقیق مسیحی،(11) پروژه جعلیات معنوی(12) و امداد مسیحی شرقی(13) تبلیغ شد میسر نیست. این گروهها بدون لحاظ افت و خیزها در جنجال سکولار بر سر کیش،از یکسو به تولید موجی وسیع از نوشتجات در محکومیت آنچه ادیان شیطانی محسوبشان می‌کنند ادامه دادند و از سوی دیگر در اینترنت، حضوری چشمگیر به هم رساندند.{2}
 

  •  بحث جنجال برانگیز شستشوی مغزی
همان‌طور که فشارها و حملات قانونی به ثمره دادن نزدیک می‌شد، چند متخصص که نظرگاه آگاهی از کیش را اختیار کرده بودند. با دلایل روان‌شناختی پیش آمدند تا عمل علیه تعدادی خاص از گروههای دینی را موجه نمایند. انگیزه‌ی این متخصصان، دغدغه‌های الهیاتی نبود، بلکه آن چیزی بود که فریب ناموجه اعضا توسط NRMها و آسیب روان‌شناختی حاصل از آن عنوان می‌شد. هرچند مواضع گوناگونی در قبال این متخصصین گرفته شد، اما عامه پسندترین آنها تئوریهای «اقناع اجباری»‌از آب درآمد که توسط روان‌شناسی به نام مارگارت سینگر طراحی گردید. این تئوریها را عموماً تحت عنوان «شستشوی مغزی» می‌شناسند. سینگر و همکارانش برای اولین بار مطرح کردند که تدابیر خاص عضوگیری و اعمال معنوی گروهها (استفاده از مراقبه، آواز، سرودهای مذهبی یا منتره و مانند آن)، اراده و اختیار اعضا را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و باعث می‌شوند آنها در کیشها بمانند و به تصمیمات بهتر پشت پا بزنند.{3} بسیاری مستدلاً نشان داده‌اند که عضویت طولانی در گروهها می‌تواند آسیب جبران‌ناپذیر ذهنی و حتی فیزیکی ایجاد کند.{ 4}
اگر کیشها، ویژگیهای فردی را تغییر می‌دهند و اعضا را عملاً دچار آسیب می‌نمایند، درنتیجه، برنامه‌ریزی بازگردانی، عملی موجه خواهد بود. تئوریهای شستشوی مغزی، تأییدی عقلانی برای این عمل (برنامه‌بازگردانی) ارائه می‌دهند. چنین تأییدی ضروری بود چرا که توجه‌ها از محافل قانونی به محاکم برگشته بود. در محاکم، افرادی که به طور موفقیت‌آمیز تحت برنامه‌ریزی بازگردانی قرار گرفته بودند علیه گروههایی که پیش‌تر بدانها پیوسته بودند اقامه دعاوی مدنی کردند. هیئت داوران با پاسخگویی به ادله‌ی شتسشوی مغزی، احکامی مبنی بر جریمه‌های چندمیلیون دلاری علیه ضدکیشها صادر کردند. آنان که مخالف NRMها بودند، نتوانستد قانونی برای از پادرآوردن این ادیان به تصویب برسانند، اما احکام صادره علیه خود را به معکوس شدن یا شدیداً کاهش یافتن در مرحله‌ی استیناف سوق دادند. با این حال، به نظر می‌رسید این امر، موقتی و متعلق به یک دوره‌ی زمانی گذرا است.

برخی از همفکران متخصص سینگر تلاش کردند یک گروه ضربت درون انجمن روان‌شناسی آمریکا (APA) تأسیس کنند تا نظریه‌ی «اقناع اجباری» را هب طور تفصیلی و مطول ارائه کند، نظریه ای که صورت معلولش ، محصول بازنگری APA است. قبول تهیه‌ی چنین گزارشی از سوی APA تئوری سینگر را رسمیت نبخشید، اما موقعیتی بدان بخشید که فراتر از یک فرضیه‌ی مقبول صرف، تلقی شود. با این حال، این طرح نتیجه‌ای عکس داد. هنگامی که این گزارش در سال 1987 تسلیم APA شده، بازنگری گردید و به اتفاق آراء رد شد. آن گونه که به طور خلاصه در یک یادداشت مختصر به اعضای گروه ضربت آمده است، بازنگرندگان، رویکرد گروه ضربت را به خاطر نقص روش شناختی و فقدان دقت علمی به باد انتقاد گرفتند. این حکم، به شدت، استفاده از تئوری شستشوی مغزی را محدود می‌نمود و منجر به اضمحلال برنامه‌ریزی بازگردانی و شبکه آگاهی از کیش می‌گردید.{5}

نقش برجسته‌ای که در دهه‌ی 1980 به فرضیه‌ی شستشوی مغزی نسبت داده می‌شد، تعدادی از اندیشمندان را که ادیان جدید را مورد مطالعه داشتند برسر دو راهی قرار داد. با آنکه آنان خاصه از گروههای مورد مطالعه خود حمایت نمی‌کردند، هیچ شاهدی در بین گروهها ندیده بودند که اثبات کند امری چنان شستشوی مغزی در حال اتفاق افتادن است یا حتی موجودیت چنین پدیده‌ای را از منظری نظری ثابت نماید. آنان به این باور رسیدند که شستشوی مغزی، فرضیه‌ای چندبرابر می‌شود، این امر ، صریح‌تر و روشن‌تر می‌گردد. پیرو لایحه APA، انجمن جامعه‌شناسی آمریکا و جامعه‌ی مطالعه علمی بر روی دین، هردو بیانیه‌ای حمایتی منتشر کردند.

با بیشتر شدن پرونده‌های قضایی، تحقیق برای یافتن موردی مناسب جهت ایجاد اتفاق‌نظر مثبت روان‌شناختی و جامعه‌شناختی اتفاق‌نظر مثبت روان‌شناختی و جامعه‌شناختی راجع به فرضیه‌ی عامه‌پسند شستشوی مغزی شروع شد. مورد مناسب به سال 1989 در آمریکا در دادخواستی علیه فیشمن رخ داد، پرونده‌ای جنایی در دادگاه فدرال که طی آن متهم (فیشمن) تلاش نمود چنین از خود دفاع نماید که جرایمش به دلیل تأثیر فرساینده‌ی عضویتش در یک کیش رخ داده‌اند. دو گزارش حجیم که فرضیه‌ی شستشوی مغزی را رد می‌کردند و از جمله بر ارزیابی APA استوار بودند، دادگاه را به رد شهادت در موضوع مورد بحث کشاندند. دادگاه در یک نظر کارشناسانه که در دهه‌ی 1990 منتشر شد، به لحاظ حقوقی چنین موضع گرفت که تئوری شستشوی مغزی آن گونه که در مورد ادیان جدید به کار برده می‌شود هیچ مبنای علمی ندارد. این حکم با احکام مشابهی در پرونده‌های حقوقی دیگر تقویت و تحکیم شد. این حکم، پرونده‌های مدنی از نوع مشابه در دهه‌ی 1980 را یکسره خاتمه داد. پرونده‌هایی که در آنها، گروهها عمدتاً از سوی یک عضو پیشین که تحت برنامه‌ریزی بازگردانی قرار گرفته بود و با استناد به اتهام شستشوی مغزی تحت پی‌گرد حقوقی بودند.

CAN پیش‌تر مشکلاتی را در مورد برنامه‌ریزی بازگردانی شاهد بود، اما همچنان با جدیت به حمایت از آن ادامه می‌داد و آشکارا طراحی آنچه اصطلاحاً «مشاوره‌ی خروج»‌نامیده می‌شد را در ذهن می‌پروراند.

مشاوران خروج، بسیاری از استدلالات برنامه‌ریزان بازگردانی (شامل استدلالات روان‌شناختی و استدلالات منطقی) را برای شکستن بیعت اعضای NRMها اقتباس کردند، اما کاربرد نیروی فیزیکی را کنار گذاردند. بیشتر فعالان در پی حکم دادگاه فیشمن از فعالیت بیشتر در زمینه‌ی برنامه‌ریزی بازگردانی پاپس کشیدند. به مرور زمان، مشاوره‌ی خروج، تکامل‌یافته، به یک حرفه جدید تحت عنوان مشاوره اصلاح فکر بدل شد. (با استفاده از اصطلاحی که یک روانکاو به نام رابرت ج.لیفتون رواج داد).

در این زمان، یکی از ادیان جدید برجسته‌تر یعنی کلیسای علم‌شناسی(13) شاهد نوعی وقفه در نزاعهای حقوقی مستمر خود بود. «مرکز خدمات درآمدهای داخلی» بازنگری طولانی خود در مورد وضعیت مالیاتی این کلیسا و بسیاری از مراکز وابسته به آن را پایان داد و دیگر نتوانست دلیلی موجه برای همچنان زیرسئوال بردن هویت دینی یا هویت خیرخواهانه این گروه بیابد و پذیرفت که این گروه، مالیات خود را کاملاً تصفیه کرده است. این حکم، مقدار قابل توجهی از موجودی مالی و پرسنل داخل کلیسا را که در آن زمان، شبکه آگاهی از کیش را هدف حمله گرفته، آن را علت اصلی مشکلات خویش می‌دیدند، از مالیات معاف کرد. برخی افراد کلیسای علم شناسی از طریق مؤسسات وابسته، دعاوی حقوقی ترتیب دادند. هرچند هیچ‌یک از این دعاوی حقوقی هرگز به پای محکمه نرسید، اما همه آنها باعث شدند شهادتهایی اخذ شود. در طی سال‌های 94- 1993 چند ده نفر از مقامات و کارمندان CAN مورد مصاحبه قرار گرفتند و درکی مفصل و ریز از این سازمان به دست آمد.

اطلاعات حاصل از شهادتهای کلیسای علم‌شناسی (و وکیل اصلی این کلیسا یعنی ریک‌موکسون) در دسترس جیسون اسکات، عضو یک کلیسای پنجاهه‌گرا در سیتل واشنگتن که تحت برنامه‌ریزی بازگردانی ریک راس واقع شده بود، قرار گرفت. پای راس هنگامی به این پرونده کشیده شد که نماینده رابط CAN با هیئت حاکمه واشنگتن، به او ارجاع داد. اسکات، راس را به خاطر صدماتی که بر او وارد کرده بود متهم کرد و به حکم منفی سنگینی علیه او دست یافت. در طی دادرسی، راس نتوانست گواه و مستندی اساسی برای شستشوی مغزی ارائه دهد تا بتواند اعمالش را توجیه نماید. از این مهم‌تر آنکه موکسون با استفاده از اطلاعاتی که از شهادت اعضای علم‌شناسی به دست آورده بود، توانست پرونده‌ای بسازد مبنی بر اینکه پای CAN در این قضیه درگیر است. CAN یک میلیون دلار جریمه شد و این حکم، سال بعد، آن را به ورشکستگی کشاند. این حکم پس از استیناف همچنان تأیید شد، بلکه اتهام صدمه رساندن هم بر آن افزوده گشت. یک ائتلاف از گروههایی که عموماً توسط CAN، «کیش»‌خوانده می‌شدند، منابع مالی خود را روی هم گذاشتند و نام،‌لوگو و 800 خط تلفن CAN را خریداری کردند. این ائتلاف هم‌اکنون CAN جدیدی را از طریق یک شرکت در لس‌آنجلس که تحت کنترل علم‌شناسی است می‌گرداند.

 
  • ادیان نوپدید از زمان فیشمن/اسکات به بعد
احکام قضایی صادره در پرونده‌های فیشمن و اسکات، فعالیت برنامه‌ریزی بازگردانی را در ایالات متحده پایان داد. گرچه مشکلات رویارویی ادیان جدید به هیچ وجه فروکش نکرده‌اند، اما ادیان اقلیت و در عین حال، غیرشایع، دیگر احساس می‌کنند که صرفاً با پیروی از برنامه‌ی بهنجار عضوگیری و عبادت خویش، به دادگاه فراخوانده نخواهند شد و به شستشوی مغزی اعضای خویش متهم نخواهند گشت. در عین حال، آنها هنوز با نشریاتی عداوت‌آمیز برخورد می‌کنند و حوادث خشونت‌بار چندی که با شاخه داوودیها، معبد خورشیدی، دروازه‌های آسمان و جنبش حفاظت از ده فرمان مربوط بوده‌اند، «تمایلات خشونت‌بار» را به صدر فهرست اتهامات وارده بر آنان افزوده‌اند.

با این وجود، حکم دادگاه اسکات، مشکلات حقوقی ادیان جدید را به طور کامل پایان نداد و تا به امروز آنها در موضوعات مختلف به محاکم قضایی خوانده می‌شوند، خصوصاً در موضوعات مختلف به محاکم قضایی خوانده می‌شوند، خصوصاً در مورد پرونده‌های طلاق که در آنها یکی از زوجین، عضو سابق گروه بوده است. به علاوه، ‌اعضای سابق همچنان علیه هم‌قطاران سابق خود، شکایت به دادگاهها می‌برند. دو نمونه از این موارد عبارتند از اتهام سوء استفاده جنسی در پرونده‌ای که اخیراً علیه کلیسای خودشناسی آناندا(15) جریان داشت و اقامه دعوایی علیه جامعه بین المللی آگاهی کریشنا(16) از سوی برخی جوانان تربیت یافته در دورن این جنبش که همچنان ادامه دارد. تلاشهایی شده است تا پای نظریه‌ی شستشوی مغزی به بسیاری از پرونده‌های مزبور باز شود. هرچند این اتهام، پس از ارائه‌ی مدارک فیشمن به دادگاه، مکرراً مورد انکار قرار گرفت. به علاوه، ادیان جدید دیگری نظیر ویکانها و نوملحدین، مصرانه می‌خواهند که دینشان، در سطح عمومی به رسمیت شناخته شود و پرونده‌هایی در مورد تبعیض دینی ترتیب داده‌اند. بیشتر آن پرونده‌ها مشخصاً علیه هیئت مدیریه برخی مدارس است که پوشیدن لباس پنتاگوم(17)توسط دانش‌آموزان را ممنوع کرده‌اند.

فعالیتهای اعضای «آگاهی از کیشی» هرچند با احکام صادره در دادگاه فیشمن و اسکات کاهش یافت، خلاء به وجود آمده بر اثر سقوط CAN را پر کرد و بنیاد لئوج.رایان را سامان داد (نامی به یاد عضو کنگره که در جونزتاون کشته شد). علاوه بر اعضای همدل AFF، این فعالان نیز تلاش کرده‌اند برنامه‌های جدیدی برای ادامه دادن به جنگهای صلیبی خود ترتیب دهند یک بعد تلاشهای آنان، سکولاریزاسیون بیشتر مفهوم کیش است. تئوریستهای CAN طی دهه‌ی 1980 استدلال می‌کردند که کیشها شبه ادیانی هستند که ا ستفاده از شستشوی مغزی، آنها را از ادیان جدا می‌کند. آنان همچنین معتقد بودند برخی انواع گروهها می‌توانند مشخصه‌های کیش مانند از خود بروز دهند. در دهه‌ی 1990، این تئوریسها شروع به این استدلال کردند که کیشها اولاً و بالذات دینی نیستند، بلکه نوعی خاص از گروه اجتماعی‌اند. البته برخی کیشها از قضا دینی هستند، اما کیشها همچنین شکل گروههای سیاسی و روان‌درمانی را نیز به خود می‌گیرند و می‌توانند هرجایی ظاهر شوند. آنها آن زمان ادعا می‌کردند که برنامه‌شان معطوف به گروههای مخرب دینی نیست، بلکه معطوف به هر گروهی است که دسته‌ای از مشخصات کیش را از خود نشان داده است. این امر تلاشی مضاعف بود برای احصای مشکلات متمم اول قانون اساسی که دائماً هر تلاشی را برای جلب نظر حمایتی دولت به سوی آنان را ناکام می‌گذارد.

در سال 1999 بنیاد رایان با استفاده از این چشم‌انداز که اندکی بازنگری شده است، چند حادثه‌ی جنجال‌ برانگیز مربوط به گروههای دینی در دانشگاه ماریلند را به سوی خود مصادره نمود تا از هیئت حاکمه ماریلند بخواهد، حکم به تأسیس مرکز مشاوره و منابع اطلاعاتی پیرامون کیش، در سراسر سیستم دانشگاه ماریلند نماید. مفهوم این کار، آن بود که متخصصین کیش اجیر می‌شوند تا مشاورانی تربیت کنند و نوشتارهایی با رویکرد ضد کیش بنگارند. این تلاش نو هنگامی مورد توجه‌ها قرار گرفت که یک کمیسیون از سوی حکومت ماریلند تعیین شد و نیز هنگامی که یک مردم شناس در دانشگاه ماریلند به نام ویلیام استوارت به همکاران دانشمند خود در مورد اهمیت آنچه داشت اتفاق می‌افتاد هشدار داد. در طول تابستان سال 1999، کمیسیون مزبور، به شنیدن نظرات گویندگان مختلفی پرداخت که در قالبی متفاوت، همان مجادله دهه‌ی 1980 در مورد کیش و شستشوی مغزی را تکرار می‌کردند. گزارش کمیسیون، هرچند تا حدی مبهم بود اما اندکی در راستای تقاضاهایی بود که کادر اجرایی دانشگاه مطرح می‌کرد. با این وجود، قانون‌گذاران هرگز این گزارش را مورد لحاظ قرار ندادند و تا به امروز هیچ لایحه‌ای از آن بیرون نیامده است.{6}

اعضای بنیاد رایان که در گزارش نهایی کمیسیون از آنها به خوبی یاد شد عموماً تلاش مدیر آموزش خود، ران‌مولیس و دیگرانی که جریانات ماریلند را رهبری کرده بودند، با صدای بلند فریاد زدند. ارزیابی کلی آنها این بود که تحقیقات کمیسیون، تجربه آموزنده و ارزشمندی بوده است و به علاوه، ابتکار عمل کمیسیون به روشنی راهی را که می‌توانستند در آینده طی کنند به آنان نشان داده است. قانون‌گذاران دولتی هم‌اکنون بررسی می‌کنند که ببینند آیا امکان تکرار تحقیقات ماریلند وجود دارد یا خیر.

با این حال، هزاره‌ی جدید شاهد آشفتگیهایی در جنبش آگاهی از کیش در ایالات متحده است. از جمله مشکلات طولانی مدت این هزاره، ناتوانی اندیشمندان از تولید مبنایی برای تحقیق تجربی در اثبات وجود یکی از این دو امر است: 1- کنترل فکر در NRMها که کارکردی بالاتر و فراتر از کارکرد بهنجار تأثیر اجتماعی که در هر گروهی مشهود است دارند، 2- هرگونه آسیب جدی که به اعضای چنین گروههایی وارد می‌شود. روی هم رفته، برخلاف دهه‌ی 1980 و یکپارچگی نظری که در تعبیر مارگاریت سینگر از نظریه کنترل فکر وجود داشت امروزه هر نظریه‌ی واحدی درباره کارکرد احتمالی کنترل فکر، نهایتاً حمایتی نه چندان شدید را برمی‌انگیزد.{7} برخی اندک تلاش کرده‌اند که شستشوی مغزی را چنان یک واقعیت قلمداد کنند،{8} درحالی که دیگران به دنبال چشم‌اندازی هستند که حول تأثیر مفرط اجتماعی شکل گرفته باشد. این اختلاف نظری ( و تلاش دفاعی CAN برای حفظ موجودیت خود)،‌بهره‌برداری از چند حادثه‌ی خشونت‌بار (دروازه آسمان، اوم شینریکیو و معبد خورشیدی) که جنبش آگاهی از کیش را در سراسر جهان نیرو بخشیدند را برای این جنبش ناممکن ساخت.

جنبش آگاهی از کیش، در سال 2002 با انتخاب فیلیپ زیمباردو به عنوان ریاست انجمن روان‌شناسی آمریکا، به طور غیرمنتظره‌ای تقویت شد. وی اصالتاً به خاطر عقایدش در زمینه‌ی کیشهاو شستشوی مغزی شهرت نیافته بود، در عین حال در دوره ریاست خود، اعضا را به بازنگری در ارزیابی گزارش DIMPAC و تلاشی تازه برای تحقیق در آنچه «کیشهای مخرب نفرت‌انگیز» نامیده شده است فراخواند. اما هنوز جای این سئوال باقی بود که آیا از حمایت همکارانش برخوردار خواهد شد یا خیر.{9}

از جمله موانع بر سر راه احیای تئوریهای شستشوی مغزی، انبوهی و استمرار تحقیقات در زمینه‌ی ادیان جدید است که هم‌اکنون از سوی بیش از یکصد دانشمند در ایالات متحده و حداقل همین تعداد در نقاط دیگر جهان پی‌گیری می‌شود. سالانه، در کتابها و مقالات، به این حوزه‌ی پژوهشی، کمکهایی علمی می‌شود بدون آنکه مسئله را به موضوع شستشوی مغزی ارجاع دهند. اکنون روشن شده است که نظریه‌ی شستشوی مغزی هیچ فایده‌ای در ایجاد بصیرت درباره‌ی جهان متمایز گروههای دینی جدید ندارد.{10}

در عین حال، افزایش در تعداد و عضویت NRMها که در دهه‌ی 1880 شروع شد، در طی دهه‌ی 1980 و 1990 به گونه‌ای پیش رفت که گویی جنبش‌ آگاهی از کیش اصلاً وجود نداشته است. در دهه‌ی 1980، برخی گروهها، بسیار از CAN می‌ترسیدند، اما این ترس، در طی 1990 از میان رفت. در حال حاضر، جنبش آگاهی از کیش، چیزی در حد یک مزاحم فضول تلقی می‌شود.(18) گروههای چندملیتی متقاعد شده‌اند که هر مشکلی از مشکلات «کیش»‌ که آنها هم‌اکنون، مبتلا بدان هستند در اروپا هم وجود دارد.
 

  • فرجام: پیامدهای 11 سپتامبر و ادیان نوپدید
انفجار پنتاگون و مرکز تجارت جهانی در سال 2001 دو تغییر چشمگیر در جهان مطالعات NRM ایجاد کرد که به نظر می‌رسد تأثیر پایداری داشته باشند. اولین و مهم‌ترین آن دو آن است که وقایع 11 سپتامبر NRMها را از میان جنجالی‌ترین دسته ادیان حذف کرد. با در نظر گرفتن دهه‌ی اخیر خشونت تروریستی که هم‌اکنون بخشی از هشیاری توده در ایالات متحده را به خود جلب کرده است، می‌توان دید که خشونت مربوط به ادیان جدید، امری ثانوی جلوه می‌کند و در حال حاضر مورد بررسی فراوان است. یکی از تغییرات فوری که از بقیه‌ی تغییرات کم اهمیت‌تر نیست. عبارت است از تغییر کانون توجهات از آژانسهای اجرای قانون خصوصا FBI به سازمانهای بالقوه تروریستی.

همچنین 11 سپتامبر توجهات را به نادیده گرفتن گروههای اسلامی از سوی اندیشمندان MRM جلب کرد، گواهی دیگر بر بالکانیزاسیون مطالعات دینی و مرزهایی که میان مطالعات NRM و دیگر تخصصها وجود دارد، آن گونه که به روشنی در دهه‌ی 1990 توسط مطالعات ادیان ژاپن نشان داده شد. یک سال پس از 11 سپتامبر، تلاشها برای غلبه بر موانع میان مطالعات NRM و مطالعات اسلامی هم در اکتبر سال 2002 در مورد Nova Religio و هم در سخنرانیهای مختلف در جلسات گروه جنبشهای نوپدید دینی و گروه مطالعات هزاره‌گرایی در آکادمی آمریکایی دین، آشکار شد.

محققان NRM و ضدکیش گرایان هم‌اکنون در مورد خشونت تروریستی و خشونت متعلق به ادیان جدید در حال بحث با یکدیگرند. در پرتو واقعه‌ی 11 سپتامبر برخی تلاشهای سطحی انجام شد تا القاعده را با گروههای نظیر شاخه‌ی داوودیها و دروازه آسمان هم ارز جلوه دهند و مشاوران خروج بر آن شدند تا القاعده و مظنونان طالبان را که در کوبا نگه‌داری می‌شوند تحت برنامه‌ریزی بازگردانی قرار دهند. درهمین حال، در مورد رابطه مثلاً اوم‌شینریکیو و جنبشهای مدرن اسلامی، بحثهای جدی‌تر به تدریج درگرفت. هر دو نوع جنبشها نشان از تخریب دارند که می‌توان توسط گروهی بسیار کوچک انجام داد اما در عین حال، هزینه‌ای که آنها هنگام واکنش نشان دادن جامعه، باید بپردازند را نباید فراموش کرد.
 

پاورقی‌ها:

1- مقاله‌ی حاضر برگردان نوشتار زیر است:
J- Gordon Melton, The Fate of NRMs and their Detractors in Twenty- First Century America, in “New Religious Mevement in the 21 st Century, by Philips Charles Lucas Thomas Robbines, eds, New York: Routledge, 2004, Chapter15”.
2. Denominations
3. Esoteric
4. Occultism
5. Spiritualism
6. Theosophy
7. بیش از 2000 قانون توسط دولت و حکومتهای فدرال به تصویب رسیده است که ماهیت جدایی کلیسا- دولت در ایالات متحده را به تفصیل تبیین می‌کنند. بیشتر این قوانین در مورد حوزه‌هایی صحبت می‌کنند که دولت حق دخالت در آنها را ندارد. تعداد اندکی نیز در مورد حوزه‌هایی صحبت می‌کنند که همکاری دولت در آنها مجاز است (نظیر قاضیهای نظامی یا برنامه‌های دولت برای گرداندن کلیسا)، اخیراً قرار شده است برنامه‌ای جمعی، ابتکاری و مبتنی بر ایمان، توسط هیئت دولت بوش طراحی شود تا همکاری دین و دولت را افزایش دهد.
8. High pressure evangelism
9. Communalism
10. Peoples Temple
11. Christian Research Institute
12. Spirtual Counterfeits Project
13.Eastern Christian Outreach
14. Seientology
15. Ananda Churdh of self Realization
16. Society for Krishna Consciousness
17. Pentgram (لباس مخصوصی با ستاره پنج‌پر)
18. همانند گروههای اصلی، همه ادیان جدید نیز آگاهند که آنان ممکن است با مشکلاتی از ناحیه اعمال خلاف قانون و غیراخلاقی رهبران با اعضا رویارویی شوند (از سوءاستفاده از کودکان گرفته تا اختلاس مالی) و نیز آگاهند که اگر به خاطر اقدامات مجرمانه یا مدنی به دادگاه فراخوانده شدند باید به اتهامات مبتنی بر شستشوی مغزی یا کنترل فکر پاسخ دهند.


پانوشتها:

{1}.اطلاعات مربوط به رشد پی‌درپی ادیان جدید آمریکا را می‌توان در کتاب زیر از ملتون یافت:
J. Gordon Melton, Encylopedia of American Religions, Detroit, Gale Group, 7th edition, 2002
}2{. Douglas E.Cowan, Bearing False Witness?: An Introduction to the Christian Countercutl, Westport, CT: Praeger, 2003, 239.
{3}. مجادله‌ی شستشوی مغزی، نوشتجات قابل توجهی ایجاد کرده است از جمله:
-Dick Anthony, Religious Movements and Brainwashing Litigation: Evaluating Key Testimony in “In Gods We Trust: New Patternsof and Eick Anthony , 2nd ed., New Brunswick, NJ: Transaction Press, 1989, 295- 344…
{4}. برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
-Flo Conway and Jim Sieglman, Snapping: Americas Epidemic of Sudden Personality Change, New York: Lippivcott, 1979.
-{5}.http://www.cesnur. org/testi/APA- Documents.htm.
{6}.برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به:
-http://eti.itc.virginia. edu/jkh 8x/soe257/cultsect/ mdtaskforce.htm
{7}. تفکر کنونی در مورد شستشوی مغزی/کنترل ذهن درون جنبش آگاهی از کیش را می‌توان ذیلا در کتاب زیر یافت:
-Michael Langone, ed., Recovery from Cults, New York: W.W. Norton & Company, 1993.
{8}. قابل توجه‌ترین افراد در تلاش برای احیای نظریه‌ی شستشوی مغزی به عنوان یک امر قابل ملاحظه برای دانشمندان علوم اجتماعی ، بنیامین زابلوکی و اشتفان کنت هستند، هرچند تا به امروز نظریه آنها کمتر مورد پذیرش واقع شده است. در این خصوص رجوع کنید به:
-Benjamin Zablocki and Thmas Robbins, Eds., Misunderstonding Cults, Toronto: University of Toronto Press, 2001.
}9{. Melissa Dittman, Cults of Hatres, Monitor on Psychology, November 2002: pp.30- 33.
{10}. برای ارزیابی کنونی از اعتقاد اندیشمندان در مورد ادیان جدید، رجوع کنید به:
-David G. Bromley and Jeffrey K.Hadden, eds., The Handbppk on Cults and Sects in America, 2 Vols. Gerrnwich, CT: JAI Press, 1993.

مطالعات ادیان جدید; گذشته و حال


 اکنون در آمریکاى شمالى بین 700 تا 1000 دین جدید وجود دارد . این رقم شامل ادیان متافیزیکى، اشتراکى، عصر جدید، جادویى، عرفانى، هزاره‏اى و شرقى مى‏شود . در اروپا نیز همین تعداد ادیان جدید وجود دارد، افزون بر این، پنجاه درصد از ادیان جدیدى که در اروپا فعال هستند، در امریکاى شمالى نیز فعالیت دارند . شمار ادیان جدید در اروپا و امریکاى شمالى در طى پنجاه سال گذشته پیوسته رشد کرده است.



دانش «مطالعات ادیان جدید» به عنوان یک حوزه مستقل و یک تخصص ویژه در عرصه مطالعات دینى و جامعه‏شناسى دین از دهه 1970 مطرح شد و از آن زمان تا کنون صدها کتاب و هزاران مقاله براى فهم سرشت و ماهیت این ادیان نوشته شده که به ارزیابى‏نقش احتمالى آنها در قرن آینده پرداخته‏اند . در سال 1970 تعداد افرادى که در این زمینه کار مى‏کردند از تعداد انگشتان دست فراتر نمى‏رفت، اما امروزه صدها دانشمند دل‏مشغولى اصلى و اولیه‏شان تحقیق و نوشتن در این زمینه است و بسیار بیشتر از این تعداد در همین حوزه در حال فعالیت هستند . در همان سال به ندرت مطلب، مقاله یا تریبونى پیدا مى‏شد که به آن موضوع بپردازد، اما امروزه همایش‏هاى گوناگون، حوزه‏ها و فضاهاى جدید و متنوعى را در عرصه مطالعات ادیان جدید طرح مى‏کنند و به تریبون‏هایى تبدیل شده‏اند که به تداوم این بحث‏ها کمک مى‏کنند .

با این همه، پرسش این است که «آیا چیزى آموختیم؟» ، «آیا پیشرفتى در این مطالعات داشته‏ایم؟» شاید جالب‏ترین مسئله، همین جهان پسامدرنى باشد که پیش روى ماست; آیا ما باید آن را پیشرفت‏بدانیم یا خیر؟ البته مى‏توانیم ادعا کنیم که ما تعریف‏هایى پراکنده و تفکیک‏شده‏اى را ارائه کرده‏ایم که، برطبق ارزیابى‏هاى صورت گرفته، برخى از آنها به کم‏ارزش کردن موضوع انجامیده و در برخى مواقع جامعیت آنها ناکافى بوده است . براى دریافت و درک جهت‏گیرى‏هاى موجود در نگاه خودمان به ادیان جدید باید به برخى مسائل اساسى‏اى که به سرشت، ماهیت و اصل موضوع مورد بحث‏برمى‏گردند، دست‏اندازى کرد:
 
1 . نکته اول این است که مطالعات ادیان جدید در دهه 1970 یعنى زمانى که مطالعات ادیان و پژوهش‏هاى اجتماعى ناظر به دین سر برآوردند، به عنوان یک شاخه مستقل بروز یافتند . از همان آغاز حوزه‏اى چند رشته‏اى به نظر رسید که براساس موضوع با هم پیوند خوده‏اند که حتى به لحاظ روش‏شناختى و جهت‏گیرى نیز رویکرد واحدى نداشتند . . در درون آکادمى‏ها مطالعه ادیان جدید تداخل پیدا کرد; مثلا مطالعات ادیان شرق، ادیان زنان و مکتب راز گشایى با هم درآمیختند . افرادى نیز به عنوان انسان شناس، جامعه شناس و روان‏شناس در این کار وارد شدند . از این رو، بر سر موضوعات اتفاق‏نظرى وجود نداشت، با این حال و با وجود تمام این اختلاف نظرها از وقتى که اصطلاح «ادیان جدید» یا «جنبش‏هاى نوپدید دینى‏» به جاى اصطلاح «فرقه‏ها» مطرح شد، پیشرفت و تحول زیرکانه و جالب توجهى در عرصه مطالعات ادیان جدید رخ داد .{1}

ایجاد مطالعات ادیان جدید به عنوان یک رشته مستقل بر دو پیشینه استوار است:
الف . رشته قدیمى تاریخ ادیان .
ب . مطالعه فرقه‏ها، (Cults) که در جامعه‏شناسى و الهیات به یک مساله محورى تبدیل شده بود .

در طى این قرن، مطالعه در زمینه ادیان جهان، ما را به صف‏آرایى خیره‏کننده عقاید و اعمالى که آدمیان از آنها پیروى مى‏کنند، آگاه ساخت و جهت‏گیرى پژوهشى و مطالعاتى ما را به این سمت رهنمون شد که دریابیم چه چیزى در این میان «امرى عادى و بهنجار» است . دیدگاه‏هاى ناشى از مطالعات تطبیقى ادیان آشکارا تقویت‏شد و چونان توده‏اى از جنبش‏هاى مردمى قرن حاضر، جوامع بزرگى از ادیان بزرگ جهان را به سمت غرب سرازیر ساخت .

هم‏زمان، آزادى عقیده در غرب باعث تکثر و ازدیاد تعداد انتخاب‏ها و گزینش‏هاى دینى در درون آن فرهنگ شد . در ایالات متحده آمریکا، شمار مذاهب مختلف و فرقه‏هاى دینى از 87 در سال 1970، به 350 در سال 1900 و تقریبا به 2000 در این ایام رسید .{2} بیشترین تعداد از این دو هزار مذهب را گرایش‏ها و مذاهب مسیحى تشکیل مى‏دهند (که شامل تمام 350 فرقه سال 1900 مى‏باشد) اما درصد روزافزونى از آنها در میان دیگر ادیان در حال شکل‏گیرى هستند . این مذاهب و گروه‏هاى دینى عبارتند از: فرقه‏هاى و سانتریا (39) و حتى گروه‏هاى زیادى که از نگاه مذهبى غیردینى هستند، مانند کافران و انسان‏گرایان .

در آغاز این قرن برخى از اربابان کلیسا در آمریکا در این اندیشه فرو رفتند که آنچه در غرب در حال انجام است تنها تجزیه و تفرق مسیحیت نیست، بلکه تعدادى عقاید و باورهاى جدید و غریب دینى در این گستره در حال شکل‏گیرى و بروز هستند; مانند علم‏گرایان مسیحى، (40) روح‏گرایان، (41) مورمون‏ها (42) و تئوزوفیست‏ها . (43) در دهه‏هاى 20 و 30 همه اینها در قالب فرقه‏هایى نظیر «صلح الهى پدر» (44) و شهود یهوه (45) با برچسب فرقه انحرافى، (Cult) نام گذارى شدند و مجموعه‏اى از کتاب‏هاى ضد فرقه‏اى مسیحیان (از جمله پروتستان‏هاى محافظه‏کار) از اخطار و هشدار نسبت‏به بروز چنین گروه‏ها و گرایش‏هایى داد سخن دادند. {3} براى آنچه که در آمریکا واژه فرقه " " Cult به کار مى‏بردند، در اروپا واژه مذهب، (Sect) استعمال مى‏شد .

اولین مطالعات غیر الهیاتى این «فرقه‏ها» زمانى بروز کرد که نخستین فعالان رشته جدید جامعه‏شناسى دین و روان‏شناسى دین توجه خود را به گزینش‏هاى دینى اقلیت معطوف داشتند و چندین کتاب و مقاله را در دهه 1940 عرضه کردند . با پایان گرفتن جنگ جهانى دوم، مطالعه علمى دین بروز کرد و دوره‏هاى آموزشى و علمى‏اى درباره روان‏شناسى و جامعه‏شناسى دین برگزار شدند و نیاز به کتاب‏هایى که تمام اطلاعات این زمینه را به اختصار در خود داشته باشند، به تولید چنین آثارى انجامید . این کتاب‏هاى درسى با تمام اختصارى که در آنها به کار رفته بود، اطلاعات ارزشمندى را در باره فرقه‏ها در خود جاى داده بودند که پایه و بنیاد مطالعات بعدى در این زمینه شد . یک نمونه از درکى که از فرقه‏ها در یکى از این کتاب‏ها مطرح شده است، نگاه میلتون یانگر (46) است که در کتاب درسى‏اش تحت عنوان دین، علم و فرد (47) آمده است:

اصطلاح فرقه، (Cult) کاربردهاى مختلفى دارد که معمولا به طور ضمنى از گروه کوچکى که در پى یک تجربه عرفانى است و فاقد هر گونه ساختار سازمانى بوده و از وجود یک شخصیت و رهبر فرهمند برخوردار است، حکایت مى‏کند . برخى از این مؤلفه‏ها (مانند عرفان) ویژگى فرهنگى بودن آنها را برجسته مى‏سازد که در این طرح طبقه‏بندى ما نامناسب و بى‏مسما است . به هر حال، ما نیازمند واژه‏اى هستیم که گروه‏هایى را که شبیه مذهب (48) هستند، شامل شود و در عین حال به لحاظ واژه‏شناسى دینى از یک گسست و جدایى شدید از سنت دینى حاکم بر جامعه حکایت کند . از این رو با به کار بردن واژه Cult گروه‏هایى را مد نظر قرار دادیم که در اوج افراطى‏گرى نسبت‏به «کلیساى جهانى‏» قرار دارند . یک Cult اساسا کوچک، کوته زیست، اغلب بومى و بیشتر ساخته‏شده در پیرامون یک رهبرى حاکم و غالب مى‏باشد که به دلیل ناسازگارى باورها و اعمالش با اعمال سنتى حاکم بر جامعه و نیز به خاطر یافتن جانشینى براى رهبرى فرقه، اغلب با مشکل مواجه است . فرقه‏ها اغلب کوچک باقى مى‏مانند و به آسانى از هم مى‏پاشند و تبدیل شدن آن‏ها به یک مذهب یا فرقه نهادینه‏شده و سازمان‏یافته بسیار نادر است . دلمشغولى اصلى فرقه‏ها مشکلات افراد بوده، توجه آنها به مشکلات اجتماعى بسیار اندک است . در مقایسه با Sect در این‏جا هرج و مرج بیشتر و قوى‏تر است زیرا نظریه «رفتار درست‏» آنها (چه مقصود ترک گناه باشد یا اجراى عدالت اجتماعى) به مشکلى براى اتحاد و یکپارچگى اجتماعى مبدل مى شود . فرقه‏ها «موجودات عجیب الخلقه‏» دینى هستند; در آنها گوناگونى‏هاى بسیار به چشم مى خورد که بر الگوهاى حاکم و غالب که به واسطه آنها آدمیان در پى حل مشکلات خود مى باشند مبتنى هستند . فرقه‏هاى پاک و خوب در غرب رواجى ندارند، اکثر گروه‏هایى که فرقه نامیده مى‏شوند از نوع Sect نیستند شاید بهترین نوع از این دست فرقه‏ها را گروه‏هاى گوناگون روح گرا و برخى گروه‏هاى «مسلمان‏» در میان سپاه پوستان آمریکایى تشکیل دهند.{4}

بسیارى از آنچه که جزو مطالعات ادیان جدید به حساب مى‏آیند تعریف‏هاى یانگر را به چالش مى‏کشند و درصدى از پیشرفت ما در زمینه مطالعات ادیان جدید را با این محک که هنوز نگاه ما به ادیان جدید با همان برداشت است، مى‏توان سنجید!

دومین نکته با اهمیت‏تر که باید به آن توجه داشته، این است که ما با یک پرسش پایدار مواجه هستیم که هنوز راه‏حلى براى آن پیدا نکرده‏ایم; و آن این پرسش مهم است که ادیان جدید یا جنبش‏هاى نوپدید دینى کدامند؟

اجازه دهید با اندکى دل‏واپسى و اضطراب، به ارائه یک تعریف کاربردى بپردازم . در طى 35 سال گذشته، من با تقسیم‏بندى سه لایه سازمان‏هاى دینى کار کردم که آنها را طبقه اول، طبقه دوم و طبقه سوم مى‏نامم; گروه‏هاى دینى اولیه یا طبقه اول گروه‏هایى هستند که از هواداران و پیروان خویش وفادارى دینى اولیه را مى‏طلبند . آنها فرصت‏هاى منظم و مداومى را براى عبادت (یا چیزى معادل آن) فراهم مى‏آورند و گروهى مرجع و مبنا هستند که فرد دین باور هویتش را از آن کسب مى‏کند . این‏ها گروه‏هایى هستند که در گردونه حیات، کارهاى اساسى و مهم مربوط به زندگى را سامان مى‏دهند که از جمله آنها مى‏توان ازدواج و مراسم مربوط به کفن و دفن اشاره کرد (از جمله این گروه‏ها به عنوان نمونه مى‏توان از کلیساى متحد متدیست، کلیساى اتحاد و خانواده) نام برد .

گروه دینى ثانوى یا طبقه دوم; سازمانى است که به یک دسته از کارکردهاى دینى بسیار محدود و معین مانند تعلیم و تربیت، تبشیر، انتشارات، خدمات اجتماعى، فعالیت‏هاى اجتماعى و غیره مى‏پردازند، اما خدمات منظم و مداوم یک گروه اصلى و مبنا را ندارند . مانند: انجمن تبلیغى انجیلى بیلى گراهام، (49) انتشارات شام بالا، (50) مؤسسه کتاب مقدس مودى . (51) گروه‏هاى دینى اولیه وقتى رشد و توسعه مى‏یابند، به ایجاد ساختارهایى دست مى‏زنند که نقش بازوان انتشاراتى، تعلیمى و تبلیغى را ایفا مى‏کنند . گروه‏هاى مستقل طبقه دوم براى خدمت کردن به دسته‏اى از گروه‏هاى دینى طبقه اول ظهور مى‏کنند . گروه‏هاى دینى طبقه سوم اساسا ترکیبى از گروه‏هاى دینى و یا سازمان‏هایى هستند که روى گفت‏وگو میان گروه‏هاى دینى اولیه یا همکارى این گروه‏هاى دینى در رسیدن به هدف معین تاکید دارند مانند: شوراى جهانى کلیساها، (52) فدراسیون جهانى بوداییان . (53)

گروه‏ها یا جنبش‏هاى دینى جدید از نوع گروه‏ها یا جنبش‏هاى دینى طبقه اولى هستند که به دور از فرهنگ دینى غالب و حاکم (همچون مسیحیت غرب) که در آن واقع شده‏اند، فعالیت مى‏کنند و از میان کسانى در پى جذب هوادار هستند که این فرهنگ، فرهنگ میزبان جدید آنهاست . با این تعریف دایره شمول ادیان جدید را توسعه دادیم تا شامل جنبش‏هاى جدید دینى برآمده از ادیان قدیمى فرهنگى دیگر مانند هیرکریشنا یا ذن بودیست‏شود . هم‏چنین شمارى از این جنبش‏هاى جدید دینى که از سنت‏هاى دینى کوچک‏تر بیرون آمده‏اند مانند سنت‏سنت‏مات پنجابى (54) (ماموریت نور آسمانى)، آیین شینتو (مهیکارى) (55) و آیین زرتشت (مزدازنان). (56) دسته دومى از جنبش‏هاى دینى جدید که باز نمود سنت‏هاى دینى قدیمى‏تر هستند و با گذشت چندین نسل هیچ‏گاه با فرهنگ غالب و حاکم هماهنگ و متحد نشده‏اند، مانند تئوزوفى و روح‏گرایى، نیز مشمول این تعریف مى‏شوند . باید متذکر شوم که در طى قرن‏هایى که مسیحیت‏سنت دینى غالب و حاکم در غرب بوده، یک سنت رقیب دیگر که ما آن را با عنوان مکتب گنوسى مى‏شناسیم هرگز نمرده است . این مکتب در قالب اقلیت‏هاى دینى مختلفى مقاومت کرد و ماندگار شد، در قرن شانزدهم و به دنبال نهضت اصلاح دینى پروتستانى که فضایى را براى ابراز وجود دیگر ادیان در سراسر اروپا پدید آورد، این مکتب نیز حیات دوباره یافت .{5} امروزه یک جامعه «گنوسى‏» جدید در بیرون از چارچوب جنبش‏هاى رمزگشایى ظهور کرده است و تئوزوفى، جادوگرى آیینى و جنبش عصر جدید (59) {6} که خیلى متاخر است، نهادینه ساخته است . البته سنت مسیحى نیز در این میان بى‏نصیب نبود; علم و تفکر جدید سنت مسیحى به ایجاد سازمان‏هاى دینى جدید ادامه داد . در نهایت، به ناگاه، بدعت‏هاى افراطى جدیدى در درون فرهنگ میزبان بروز کرد که از این میان جنبش علم شناسى (60) بارزترین نمونه از قرن گذشته است . اما ویژگى یگانه‏اى که تمام این گروه‏هاى مختلف مانند اکانکار، (61) عهد الهه (62) و فرقه صوفى در آن شریکند، این است که هر کدام از این جنبش‏ها براساس اسطوره‏اى فعالیت مى‏کنند که با آنچه فرهنگ دینى غالب بر آن مبتنى است، تفاوت بنیادین دارد .

به این ادیان بدیل باید آن گروه‏هاى دینى جدیدى را اضافه کرد که به آن اجماع دینى حاکم و اصلى پایبندند و در عین حال با ایجاد یک تحول الهیاتى یا داشتن رفتار و کردارى متفاوت با اکثریت جامعه، خود را متمایز و روزآمد ساخته‏اند، مانند: جنبش خانواده (63) و شهود یهوه که بى‏درنگ در این گونه مواقع به ذهن مى‏رسند.{7} اینان با وجود این‏که در درون فرهنگ دینى مسیحى ظهور کرده‏اند، به تثلیت‏باور ندارند و شیوه زندگى اجتماعى خویش را روزآمد کرده‏اند و همیشه از یک اخلاق جنسى متفاوت سخن به میان مى‏آورند .

تبلیغ براى جذب هوادار، به ویژه اگر از منظر سرقت گوسفندان نگاه شود، همیشه در میان جوامع دینى یک مساله نزاع‏آمیز بوده است . به طور کلى، ادیان مهاجر یعنى جوامع متشکل از انسان‏هاى دور از وطن که از دینى غیر از دین میزبان تبعیت مى‏کنند، اما براى فرهنگ میزبان مزاحمتى ایجاد نمى‏کنند و کوششى هم براى جذب هوادار روا نمى‏دارند (مانند جماعت‏بوداییان امریکا و کلیساى ارتدکس آلبانیایى) ادیان جدید تلقى خارج نمى‏شوند . با این تعریفى که از ادیان جدید ارائه کردیم، آیین‏هاى سوکاگاکامى، مرکز ذن لوس آنجلس داخل ولى جماعت‏بودائیان امریکا و آ . اس کاکون (64) و مراقبه یوگایى سیدا (65) داخل معبد هندویى نیوجرسى (66) و معبد سیرى ونکاتسوا (67) را در پیترزبورگ خارج مى‏شوند .
 
اهمیت ویژه مطالعه ادیان جدید این است که ما را به یک اجماع نظر عمومى مبنى بر این‏که ادیان جدید ادیانى معتبر و حقیقى هستند رسانده است . تعداد اندکى ممکن است ادیانى بد باشند که هدایت آنها به دست انسان‏هایى شریر است، اما همه آنها دین هستند . این ادیان موضوعاتى جالب توجه‏اند که مطالعه آنها ما را به برخى از واقعیت‏هاى مهم جامعه، به صورت کلى، رهنمون مى‏شود .(اگرچه ما مخالف آنها بوده در مقابل آنچه آنها ارائه مى‏کنند جایگزین‏هاى زیادتر و متنوع‏ترى را ارائه مى‏کنیم) . به هر حال، همه ما بر این نکته اتفاق نظر داریم که پدیده‏اى که ما در لباس ادیان جدید با آن مواجه هستیم، نوعى نسخه بردارى و وام‏گیرى از ادیان قدیمى‏تر و از فرهنگ عمومى مى‏باشد . اگر ما ادیان جدید را در پرتو جنبش‏هاى تجدید هیات افریقایى، فرقه‏هاى رهبانى بودایى یا مسیحى، گروه‏هاى تبشیرى مسیحى در جهان سوم و خاستگاه‏هایى از ادیان غالب جدید مشاهده مى‏کنیم این امر به روشنى حاکى از استمرار همان مشاهدات در غالب ادیان جدید به طور خاص و پدیده دینى به طور عام است . ما هم چنین تصدیق خواهیم کرد که مطالعه در ادیان جدید با همان روش‏هایى صورت مى‏گیرد که در مطالعات دیگر ادیان مفید یافته‏ایم .

اگر به ادیان جدید به عنوان ادیان حقیقى و معتبر نگاه کنیم، به طور ضمنى تصدیق خواهیم کرد که اینها نیز مانند ادیان قدیمى از انسان‏ها تشکیل شده‏اند و هم‏گروه‏ها و هم اعضاى آنها از کمال به‏دورند . در ادیان جدید نیز مانند ادیان قدیم با هیچ سطح و نوعى از رفتار قابل سرزنش و محکوم مواجه نیستم . برخى از این گروه‏ها (چه قدیمى و چه جدید) به فعالیت غیرقانونى و خلاف متهم شده‏اند و در تعداد اندکى از این گروه‏ها رهبر و یا اعضاى آنها در دادگاه به اتهام اعمال غیرقانونى و خلاف محاکمه و محکوم شده‏اند . حق این است که با مشاهده چنین اعمالى آنها را محکوم کرد و ما آن اعمال را محکوم مى‏کنیم . البته مى‏دانیم که دسته کوچکى از ادیان جدید به انجام چنین اعمالى متهم شده‏اند و از میان این دسته کوچک اتهام تعداد بسیار اندکى در دادگاه ابت‏شده است . هم‏چنین مطرح شدن برخى از این نوع پرونده‏ها دلیل قانع کننده‏اى براى محکومیت‏یا حتى سوء ظن نسبت‏به اکثریت‏بیشتر این گروه‏ها نیست .

مشکل واقعى ما در مطالعات ادیان جدید اساسا همان نقطه شروع «منفى‏» است; به عبارت دیگر، مجموعه‏اى از ادیان جدید که به مطالعه آنها مى‏پردازیم به آنچه «نیستند» تعریف شده‏اند تا آنچه «هستند» . تمام این ادیان گروه‏هایى دینى‏اند که به طور کامل مستقل از فرهنگ حاکم عمل مى‏کنند; از این رو همیشه درباره کل این مجموعه چیز معنادارى براى گفتن نداریم . تقریبا هرآنچه با سرشتى «مثبت‏» درباره چیستى آنها بیان مى‏کنیم، نادرست است . به این معنى که یک گروه را با ویژگى‏هایى مانند (رهبر فرهمند، اعمال مذهبى مشترک، جمعیت‏شناسى مشترک و غیره) یک دین جدید نمى‏خوانیم، بلکه آن را براساس ویژگى‏هاى نداشته، دین جدید مى‏خوانیم . ابتدا آن را به خارج از وفاق فرهنگى «هنجار» تعریف مى‏کنیم . با این تعریف منفى، این گروه یک دین جدید و در نتیجه موضوعى براى مطالعه ما محسوب مى‏گردد، اما هر یک از این ادیان جدید در مقایسه با دیگرى با آن وفاق فرهنگى حاکم به گونه‏اى متفاوت، اختلاف دارند و از این رو بسیار متفاوت به نظر مى‏رسند . حال تصور نمایید چگونه مى‏توانیم به خصوصیات و ویژگى‏هاى مشترک میان گروه‏هایى مانند عهدالهه، گروه شفابخش رئیکى (68) و کلیساى اتحاد برسیم!

ادیان جدید مانند ادیان قدیم ممکن است تصدیق کننده فرهنگ (69) یا رد کننده فرهنگ (70) باشند . ادیان جدید بسیار متفاوتند; از ادیان بسیار سلسله مراتبى و ریاست مدار تا ادیان کاملا هرج و مرج طلب . برخى از آنها زنان را دون‏پایه مى‏دانند، در حالى که برخى دیگر بر سر افزایش حقوق زنان با یکدیگر رقابت مى‏کنند . برخى از جنبش‏هاى دینى جدید جهت‏گیرى خانوادگى دارند برخى دیگر در هر گامى خانواده را از بیخ و بن تخریب مى‏کنند . برخى گروه‏ها بر اعمال معنوى و روحانى تاکید دارند و برخى دیگر هرگونه نیازى را به چنین اعمالى رد مى‏کنند . برخى دل‏مشغول خط مشى اجتماعى هستند، ولى برخى دیگر در قبال کسانى که بیرون از گروه هستند و نیز در قبال ساختارهاى جامعه غیر دینى و عرفى بى‏تفاوتند . برخى گروه‏ها از طبقه متوسط و در حال حرکت‏به سمت‏بالا هستند، اما برخى دیگر هرگونه منفعت جویى مادى را مردود مى‏شمارند .

مطالعات ادیان جدید به سمت‏بررسى ادیان و جنبش‏هاى دینى «جدیدتر» گرایش دارد; یعنى آن ادیانى که در پایان جنگ جهانى دوم در غرب ظهور یا توجه ما را جلب کردند و یا حتى ادیانى که از دهه 1960 مطرح شده‏اند . این جریان از مرشدان دینى هندى تبعیت مى‏کند که در تلاش بودند تا در میان جامعه انگلو بدون توجه به رشد هندوئیسم قومى، طرفدارانى را پیدا کنند . اینان به سمت مسیحیان رانده‏شده از سوى مسیحیت رومى، پروتستان و گروه‏هاى انجیلى رفتند; چون داراى تفاوت نظرى و رفتارى بسیار گسترده‏اى بودند . در عین حال این جریان شامل گروه‏هاى قدیمى‏ترى که هنوز با فرهنگ غالب آشتى نکرده‏اند (از تئوزوفى گرفته تا مکتب سوئدنبرگ) (71) نیز مى‏شود .

بر مبناى چنین تعریفى، اکنون در آمریکاى شمالى بین 700 تا 1000 دین جدید وجود دارد . این رقم شامل ادیان متافیزیکى، اشتراکى، عصر جدید، جادویى، عرفانى، هزاره‏اى و شرقى مى‏شود . در اروپا نیز همین تعداد ادیان جدید وجود دارد، افزون بر این، پنجاه درصد از ادیان جدیدى که در اروپا فعال هستند، در امریکاى شمالى نیز فعالیت دارند . شمار ادیان جدید در اروپا و امریکاى شمالى در طى پنجاه سال گذشته پیوسته رشد کرده است . شمار ادیان جدید با داخل یا خارج دانستن برخى از گروه‏هاى مسیحى مانند (ادونتیست‏ها، قدیسان ایام خیر (72) ، گروه‏هاى اشتراکى و مستقل انجیلى) تغییر بسیارى خواهد کرد .

این‏که مى‏گوییم در امریکاى شمالى چیزى حدود هزار دین جدید فعالیت دارند، به این معناست که آمارى که در نوشته‏هاى عمومى آمده و تعداد آنها را بین سه تا پنج هزار تخمین زده‏اند و اغلب با نام «فرقه‏» از آنها نام برده‏اند، کاملا نادرست است . بعد از یک نسل مطالعه در این زمینه، هیچ شاهدى بر این تعداد به‏دست نیامده است .

ادیان جدید از بستگان کوچک جمعیت میزبان نیز به حساب مى‏آیند . در امریکاى شمالى ادیان جدید در ارائه آمار، به جاى سخن گفتن از دهها هزار عضو، از صدها هزار سخن مى‏گویند . براى آن‏که برداشت درستى از شمار اعضا داشته باشیم، باید گروه‏هایى مانند قدیسان امروزى، شهود یهوه و مجموعه‏اى از گروه‏هاى دینى طبقه اول و دومى را که نهضت عصر جدید (73) تشکیل مى‏دهند نیز در ادیان جدید داخل بکنیم . «قدیسان امروزى‏» شمار اعضاى خود را در آمریکا پنج میلیون نفر و شهود یهوه نزدیک به یک میلیون نفر گزارش کرده‏اند و تحقیقات نشان مى‏دهد که نهضت عصر جدید یک و دو دهم درصد - بین سه تا پنج میلیون نفر را به خود اختصاص داده است . تحقیقات هم‏چنین نشان مى‏دهد که بیست درصد از جمعیت‏به برخى از اشکال مدیشن عمل مى‏کنند و به عقایدى همچون تناسخ و طالع‏بینى معتقدند، اگرچه این ویژگى‏ها هیچ گونه اطلاعات خاصى را درباره وفاداران به گروه به دست نمى‏دهند . بنابراین، ادعاهایى نظیر این‏که شمار عضویت در ادیان جدید، ده، بیست‏یا سى میلیون نفر است، حدسیاتى بى‏پایه و سطحى‏اند .

در غرب تمام ادیان جدید ادیانى شهرى هستند . ادیان جدید اغلب یک مرکز واحد روستایى را با هدفى خاص (معمولا به عنوان یک مرکز عزلت گزینى و رهبانى‏گرى) بنا مى‏نهند، اما تقریبا تمامى مراکز دینى جدید در شهر یا شهرک‏ها یافت مى‏شوند . ادیان جدید باید تعداد نسبتا اندک اعضاى خود را از میان شهرنشینان جذب کنند . در شهرهاى کوچک یا روستاها به ندرت مى‏توان تعداد اندکى را یافت که با آن یک گروه قابل ملاحظه را شکل داد . ادیان جدید با ایجاد مراکزى در یک منطقه شهرى شروع کرده و سپس به دیگر نقاط آن شهر جابجا مى‏شوند .
جهت‏گیرى اصلى ادیان جدید در جذب هوادار به سمت جوانان بین 18 تا 25 سال و میان‏سالان 35 تا 40 سال معطوف است . اکثریت هواداران ادیان جدید کسانى هستند که مرحله گذار را سپرى مى‏کنند; چه گذار از کودکى به دوره بلوغ یا گذار از چیزى که اغلب به آن بحران زندگى میان‏سالى مى‏گویند { . مطالعات ادیان جدید بر گروه‏هاى جوان متمرکز است نه گروه‏هاى میان سال . }

پیشگویى کردن درباره هواداران ادیان جدید مشکل است . با کنار نهادن شمارى از فرضیه‏ها در طى بیست‏سال گذشته، باز باید از آنچه هنوز نمى‏دانیم بیشتر از آنچه مى‏دانیم سخن بگوییم . مردمى که به ادیان جدید ملحق مى‏شوند به لحاظ علمى از دسته‏هاى مختلف جامعه‏اند، اگرچه در برخى گروه‏ها این افراد از تحصیلات بهترى برخوردارند . هم‏چنین اینان از میان جوامع مختلف دینى حاکم در جامعه هستند که به نسبت‏حضورشان در کل جمعیت، در این ادیان عضویت دارند . و باز برخى ادیان جدید اغلب به شکل یک یا چند گروه دینى ظاهر مى‏شوند . براى نمونه شمار نامتناسبى از هواداران شیطانیسم را کاتولیک‏هاى پیشین تشکیل مى‏دهند .

به نظر مى‏رسد که استثناى بزرگ در این غربال دینى یهودیت است . بسیارى از گروه‏ها درصد بالاترى از یهودیان را در مقایسه با آنچه درباره کل جمعیت گزارش شده است، گزارش مى‏کنند . ما واژه یهودى را براى دو پدیده متفاوت به‏کار مى‏بریم، لذا این گونه محاسبات تا حدودى فریب دهنده‏اند . تنها پنجاه درصد از جوامع قومى یهودى به طور رسمى و به نام، در یک کنیسه یعنى به عنوان دین یهودى نام‏نویسى شده‏اند . بنابراین، با آن‏که یهودیان تمایل زیادى به بروز و ظهور در قالب ادیان جدید نشان مى‏دهند، شمار اندکى از آنها از پیشینه دینى خود روى برمى‏گردانند . شمار بسیار اندکى از آنها خود را در قالب ادیان مسیحى، مانند یهودیت مسیحایى، عرضه مى‏کنند در عین حال بیست و پنج درصد آنها در قالب ادیان شرق بروز کرده‏اند . بیشتر این گروه‏ها کوچک هستند و در نتیجه شمار یهودیانى که تحت تاثیر ادیان جدید واقع مى‏شوند اندک است، اما این نکته قابل توجه است که شمار بسیار زیادى از آنها یهودیان قومى و نژادى هستند که نه تنها پیرو، که پایه‏گذار جنبش‏هاى جدید دینى هستند .

تلاش‏هاى مستمرى انجام مى‏گیرد تا در فرآیند انتخاب، کسانى که در ادیان جدید مشارکت دارند یا به عضویت آنها درآمده‏اند، به نوعى پاتولوژى دست‏یازند . تا این لحظه هیچ گونه نارسایى روان‏شناختى یا انحراف قابل توجه از الگوهاى فرهنگى در ادیان جدید مشاهده نشده است . باید متذکر شد که تمامى ادعاهاى اولیه مبنى بر وجود آسیب و بیمارى در میان ادیان جدید برپایه مشاهده نمونه‏هاى بسیار کوچکى از اعضاى پیشین این گروه‏ها که به دقت انتخاب شده‏اند، استوار است . با این همه، اکنون بعد از یک نسل تکثیر ادیان جدید ما متوجه این نکته شده‏ایم که هیچ حوزه گسترده‏اى براى استعانت از روان‏شناختى یا تشخیص تاثیرات روان‏شناختى نه در اعضا و نه در افراد خارج از این گروه‏ها، وجود ندارد . تنها یک استثنا وجود دارد که استرس مزمن باقى‏مانده در میان اعضایى است که با بازپرورى (74) از فرقه جدا گشته‏اند، اما با افول جداکردن افراد از فرقه، این موارد نیز از بین مى‏روند .{8}
 
آزمایش بدیهیات
اگر به دهه 1950 برگردیم خواهیم دید که جامعه شناسان بر این عقیده بودند که فرقه‏ها گروه‏هایى زوال‏پذیر هستند که تنها یک نسل دوام مى‏آورند . امروزه این عقیده را همه ما به کنار نهاده‏ایم، چون با شمارى از ادیان جدید مواجه هستیم که موجودیت آنها به نسل سوم و حتى بیشتر رسیده است . از میان شمار زیاد ادیان جدید برخى مى‏آیند و مى‏روند، اما آنهایى که مى‏میرند، مرگشان هیچ ارتباطى با سپرى شدن یک نسل از موجودیت آنها ندارد . اکثر نهضت‏هاى نوین دینى که نوعى موفقیت را در تجربه خویش دارند، به خاطر آینده قابل رؤیتى که دارند، از چنین وضعیتى برخوردار هستند .

این عقیده که ادیان جدید میرا و زوال‏پذیر هستند، به طور کلى بر این باور استوار است که این ادیان در پیرامون یک رهبر فرهمند بنیان شده‏اند و با مردن این رهبر قلب تپنده گروه از آن گرفته مى‏شود . مرگ رهبر به مثابه یک حادثه تلخ و ویرانگر به تصویر کشیده مى‏شود . ما اینک مى‏دانیم که قضیه اینگونه نیست . بنیان‏گذاران ادیان جدید به ویژه در نسل جدید، مهم هستند، اما بسیارى از آنان به سرعت‏به مساله تاسیس سازمانى که بتواند گروه را به آینده دراز بعد از مرگ رهبرى کنند، توجه نشان مى‏دهند . هر دینى که بتواند در زمان حیات رهبر تداوم یابد، فراتر از میزان حیات بنیان‏گذار دوام خواهد یافت . اگرچه مرگ رهبر حادثه‏اى ناگوار است، اما ویرانگر نیست . در طى دهه گذشته ما شاهد گروه‏هایى بودیم که حادثه مرگ رهبر را پشت‏سر گذاشتند، بدون این‏که وقفه‏اى در تپش قلب حیات آنها رخ داده باشد.{9}
ادیان جدید توسط یک نفر (و گاهى توسط جمعى کوچک) ایجاد مى‏شوند . با رشد و نمو این ادیان نسل اولیه به سرعت متحول مى‏شود; یک ایدئولوژى منسجم شکل مى‏گیرد و دسترسى بلاواسطه به بنیان‏گذار دیگر امکان‏پذیر نخواهد بود . این دوران تحول سریع تا حدودى دوره آزمایش است که طى آن، بنیان‏گذار به بررسى و آزمایش عقاید جدید مى‏پردازد و باقیمانده این دوره صرف آموزش آهسته تعالیم کاملا جدید دینى به کسانى مى‏شود که در دینى دیگر یا بدون اعتقاد به هیچ دینى پرورش یافته‏اند . در نسل دوم روند این تحول به طور قابل توجهى کند مى‏شود، اما هیچگاه متوقف نمى‏شود .(البته مؤلفه تحول مطالعات موردى ما را به سرعت قدیمى و کهنه و در قبال حیات گروه، نارسا خواهد ساخت) .

ادیان جدید با تنوع زیادى رواج مى‏یابند . آنها نگاه اصلى خود را از یکى از ادیان متنوع موجود گزینش مى‏کنند; تلفیقى آگاهانه از دو یا چند سنت‏یا خیلى به ندرت، اسطوره دینى بدیعى را پیشنهاد مى‏نمایند . ادیان جدید، تلفیقى از الگوهاى سازمانى گوناگون، از دیکتاتورى تا دمکراسى بى‏چفت و بند را مى‏پذیرند و همگى در میانه این دو سایه گزیده‏اند . آنها اغلب در طى نسل اول متحول مى‏شوند و چون گروه رشد کند و الهیات آنها کامل شود، دوران گذار از نسل اول به نسل دوم آغاز مى‏گردد .

ادیان جدید به لحاظ رویکردى که نسبت‏به جذب هوادار دارند، گوناگونند . برخى از آنها تبشیرى هستند و براى جلب هوادار از فنون تبلیغى پرفشارى استفاده مى‏کنند . برخى دیگر رویکردى بسیار پایین را در جذب هوادار اتخاذ مى‏کنند و از هوادار بالقوه مى‏خواهند که برخى نوشته‏هاى گروه را به دست آورده و بخواند و از این طریق، گام نخست را در برقرارى ارتباط با گروه بردارد .
 
درباره مطالعات ادیان جدید
ما به عنوان کسانى که در حوزه ادیان جدید مطالعه مى‏کنیم، عموما در پى نوعى نگرش «عینى‏» نسبت‏به چیزى هستیم که روى آن کار مى‏کنیم . ما هم‏چنین مى‏دانیم که عینیت محض اسطوره گذشته «پوزیتیویستى‏» ماست . اکنون کاملا واقف شده‏ایم که در تنگ ماهى فعالیت مى‏کنیم و هر کلمه‏اى که مى‏نویسیم و هر سخنى که مى‏گوییم چه بسا در مباحث عمومى روبه‏رشد درباره جنبش‏هاى نوین دینى بر ضد ما استفاده شود . اما باید از موضوعى که درباره آن پژوهش مى‏کنیم فاصله بگیریم . این فاصله ما را وامى‏دارد تا احساساتمان را نسبت‏به گروه‏ها کنار نهیم . احساسات منفى در قبال گروه‏ها ممکن است از اعتقادات مذهبى یا جوامع دینى و یا نگاه ما به اقلیت‏هاى دینى به عنوان برهم زنندگان نظم فرهنگى و یا آثار نامطلوب مواجه شدن با برخى از اعضاى این گروه‏ها، ناشى شده باشد . احساسات مثبت ما از تعهدات ما نسبت‏به آزادى دین‏هاى اقلیت، آثار مطلوب پیشینى که از اعضاى این ادیان داریم، یا از دیدگاه مطلوبى‏که نسبت‏به همه ادیان به طور کلى داریم، ناشى مى‏شود . هیچ کدام از این احساسات نباید موانعى بر سر راه پژوهش‏هاى ما ایجاد کند، در عین حال که باید نسبت‏به احساسات فردى خودمان آگاه بوده و در تحقیقاتمان براى آنها حسابى را باز کنیم .
 
این احساس رضایتى که نسبت‏به خودمان در این پژوهش‏ها احساس مى‏کنیم، در دهه 1980 با مطرح شدن مساله شست‏وشوى مغزى به چالش کشیده شد . طى دهه 1960 مطالعه و تحقیق در ادیان جدید را به عنوان یک مطالعه جالب و جذاب و داراى دستاوردهاى فرهنگى کاملا بى‏خطر تعقیب مى‏کردیم، اما در دهه 1970 این دیدگاه به چالش کشیده شد و صداهایى بلند شد که ادعا مى‏کردند، ادیان جدید فقط متفاوت نیستند، بلکه مخرب نیز هستند و نیز مطالعه در باره رهبران فرهمند مذهبى دیگر خریدارى ندارد . این بنیان‏گذاران فقط نوآوران دینى نبودند; اینان افرادى شیطانى تشنه قدرت نیز بودند . و آخر این‏که اینان موجب شده‏اند، تا واژه «فرقه‏» که به خاطر بار منفى‏اش کنار نهاده شده است، به عنوان مناسبترین نام، براى این گروه‏ها برگزیده شود .

در پایان دهه 1970 مخالفت‏ها ادیان جدید با نظریه شست‏وشوى مغزى همگام شدند;{10} فرضیه‏اى که اعلام مى‏داشت که ادیان جدید اصولا براى جذب هوادار، مردم را اغوا مى‏کنند و آنها را به طورى درگیر فرایند کنترل ذهن مى‏نمایند که اختیار ملحق شدن، مشارکت‏با ترک گروه را از آنها سلب مى‏نمایند . طى اوایل و میانه دهه 1980 نظریه شست‏وشوى مغزى از همه طرف; از فلسفه حقوق گرفته تا مطالعات دین پژوهى، از روانشناسى تا مطالعات جامعه شناختى مورد توجه قرار گرفت .{11} در ابتدا این نظریه به خاطر این‏که در ظاهر توضیحى قابل قبول در توجیه شور و هیجان و دلدادگى که ما در برخى ادیان جدید با آن‏ها مواجه هستیم! ارائه مى‏کرد; جذاب بود . اما براى هر پدیده‏اى که این نظریه ظاهرا توضیحى ارائه مى‏کرد دلیل قانع کننده‏اى نداشت .

براى نمونه، الگوى شست‏وشوى مغزى تصویرى که از ادیان جدید ارائه مى‏کند اغلب به شکل محیط زندان است که افراد را در چنگ خود اسیر ساخته و اجازه رهایى و فرار به آنها نمى‏دهد . اما وقتى این گروه‏ها حتى آنهایى که بحث‏انگیز بوده‏اند را به طور وسیع در نظر مى‏گیریم درمى‏یابیم که حد و مرزهایى که ترسیم کرده‏اند کاملا نفوذپذیرند . تنها تعداد اندکى از تمامى کسانى که با گروه در تماسند در مراسم گروه حاضر مى‏شوند و تعداد ملحق شوندگان حتى از این تعداد نیز کمتر است . نیمى از کسانى به این گروه‏ها مى‏پیوندند بدون هر گونه مداخله بیرونى آنها را ترک مى‏کنند . بر فرض این‏که فعالیت گروه توسط یک نهاد هدایت‏شود باز به تصور من با وضعیتى مواجه خواهیم بود که بیست و پنج درصد در طول سال از عضویت گروه خارج مى‏شوند .

پیش فرض‏هاى نظریه شست‏وشوى مغزى بیش از انکار ناجورى که نسبت‏به تحقیق در زمینه ادیان جدید روا داشته‏اند پایان مرگبارى را براى آن رقم زدند . این پیش فرض درکى تام از ادیان جدید ارائه مى‏دهد که نه بر تحقیقات تجربى بنا شده است و نه نسبت‏به تحقیقات بیشتر جهت‏دهى مى‏کند . یعنى در ظاهر به یک پیش فرض «علمى‏» شبیه است اما در عمل فاقد کارایى یک نظریه علمى است . همان‏گونه که بیست‏سال قبل زمانى که نظریه شست‏وشوى مغزى رد شد، کار درستى بود اینک نیز بخش‏هاى باقیمانده این نظریه از ارائه هر گونه اطلاعات تجربى و آزمایش‏پذیر براى وقوع شست‏وشوى مغزى ناتوان است، اگر چه این‏جا جاى طرح مجدد نزاع{12} شست‏وشوى مغزى نیست اما باید متذکر شویم که اواسط دهه 1980 ما نظریه شست‏وشوى مغزى را رد کردیم; مستندات این واقعیت در بسیارى از اسنادى که از سوى مجامع آکادمیک که بیشتر دلمشغول این بحث‏بوده‏اند، وجود دارد{13} متعاقب آن دادگاه‏ها نیز این نظریه را رد کردند .{14} ره‏آورد آن انکار اولیه آن بود که در طى 15 سال گذشته مطالعات ادیان جدید از آن بحث گذشت و بدون این‏که اشاره‏اى به نظریه‏هاى شست‏وشوى مغزى داشته باشد، کارش را تعقیب کرد . دوم این‏که از نظر قانونى نیز دادگاه بر ضد اعمال فن بازپرورى حکم صادر کرده‏اند و برخى سازمان‏هاى بزرگ نظیر شبکه مراقبت از فرقه (75) نیز از آن حمایت نموده است .

با ازدیاد شمار بسیار زیاد ادیان جدید نهادهایى مانند شبکه مراقبت از فرقه مى‏توانند خدمات درخور توجهى ارائه نمایند و ساختارى که به مثابه سگ نگهبان در میان تندروى‏هاى سازمان‏هاى دینى گوناگون انجام وظیفه مى‏کند براى همه ما مفید خواهد بود . از میان ما از جمله خودم که با شبکه مراقبت از فرقه مخالفت کردیم دو دلیل داشتیم: اولا ما با فرضیه شست‏وشوى مغزى انگونه که مارگرت سینگر (76) به روشنى بیان کردند; و استفاده از آن در دادگاه براى به چنگ آوردن چندین میلیون دولار از ادیان اقلیت، مخالفت کردیم . ما با دیگر اشکال تئورى‏هاى اجتماعى مؤثر که بر فشار زیادى که برخى از ادیان جدید بر اعضاى خود به عنوان بخشى از برنامه مقدماتى وارد مى‏سازند و یا زندگى پر دامنه‏اى که ویژگى برخى از ادیان جدید است، عکس‏العمل نشان مى‏دهند، هیچ‏گونه نزاعى نداریم . ثانیا: ما مخالف بازپرورى غیر داوطلبانه هستیم; مراقبتى که از خود مریضى بدتر است در حالى که هدف این مراقبت کاهش درد است . ما با آنچه عموما «مشاوره خروج‏» نامیده مى‏شود یا با دیگر اشکال مداخله غیراجبارى توسط افرادى که با عضویت فرد در دین جدید به مبارزه برمى‏خیزند، مخالفتى نداریم . امید که در آینده فرصتى به دست آید تا درباره شست‏وشوى مغزى که عموما چیزى مربوط به گذشته است و فرضیه سینگر که کنار نهاده شد، شاید و نیز درباره موضوعات بزرگ‏ترى مانند سوء استفاده‏هایى که در گروه‏هاى دینى پرنفوذ، چه جدید و چه قدیمى اتفاق مى‏افتد و چگونگى بحث از موضوعاتى که این مسایل پدید مى‏آورند، باب گفت‏وگویى بگشائیم .
 
آینده تحقیق در زمینه ادیان جدید:
اما اگر مباحث مربوط به «فرقه‏» را به کنار نهیم این دوره نمادین که در حال وارد شدن به آن هستیم ترغیبمان مى‏کند که به جهت‏گیرى‏هاى آینده مطالعات ادیان جدید نیز نظر افکنیم . با این تحقیقات به کجا مى‏رویم؟ اجازه دهید به طرح چند پیشنهاد مبادرت کنم . مهم‏تر از همه ما باید به یک نگاه رادیکال‏تر در زمینه بین‏المللى کردن تن دهیم .
 
اول: ویژگى این دهه گفتگو میان دانشمندان اروپا و آمریکاى شمالى و درک اوضاع یگانه‏اى است که زیرساخت‏هاى رشد ادیان جدید در اروپا، مى‏باشد . ویژگى دهه بعد را باید جمع شدن اطلاعات درباره جنبش‏هاى نوپدید دینى دانست . که در حال گسترش در تمامى نقاط به ویژه افریقا و امریکاى جنوبى هستند . نوشته‏هاى بسیارى تحت اشراف «کلیساى مستقل افریقایى‏» درباره ادیان جدید در افریقا منتشر شده است . اضافه بر این افریقا اکنون منزل تمامى ادیان جدیدى است که ما در اروپا و امریکاى شمالى از یوگاى ساهایا (77) تا علم‏شناسى شناختیم . به همین اندازه جنبش‏هاى نوپدید دینى بومى در امریکاى جنوبى ظهور کرده‏اند; جنبش‏هایى هم‏سان که در فضاى میان آیین کاتولیک رومى و گروه‏هاى تبشیرى امریکاى شمالى سر برآورده‏اند . برزیل با تاریخى از ادیان بومى افریقایى و روح‏گرایى اروپایى (78) محیطى مساعد را براى رشد و شکوفایى ادیان جدید فراهم آورده است . طى دو سال آینده مجموعه‏اى از کتاب‏ها در دسترس ما خواهد بود که حاوى اطلاعات بنیادین درباره ظهور و بروز جنبش‏هاى نوین دینى بر مبناى کشورها هستند .{15}
 
دوم: ما باید توجه نوینى را به نهضت‏هاى مسیحى جدید مبذول داریم . گسترش سریع نهضت کاریزمایى موجب بروز پدیده‏اى شده است که هنوز بررسى نشده است . این پدیده در یک طرف از تنوع الهیاتى جالب توجه و در سوى دیگر از ظهور نبى - رسولان آخر الزمانى که پنجاهه‏گرایى را در میان اعمال مذهبى تعقیب مى‏کنند، تشکیل شده است . باید به خاطر داشت که این پدیده ناشى از همان تلاشى است که در زمینه بازپرورى فرد معتقد به پنجاهه یعنى عضو کلیساى متحد پنجاهه‏گرا که به افول شبکه مراقبت از فرقه انجامید، صورت گرفت .
 
سوم: ما نسبت‏به ادیان جدید در میان جامعه سیاه پوستان غفلت کرده‏ایم . به استثناء امت اسلام (79) ما تقریبا از ارائه توضیح درباره مشارکت افریقایى - امریکایى در ادیان قدیمى جدید غفلت کردیم; از رشد دین‏هاى افرو - کوبایى در اروپا و امریکاى شمالى غافل شدیم و نسبت‏به شناخت ورود کلیساهاى مستقل افریقایى به انگلستان قصور کردیم . نوشته‏هاى ما در امریکا به مطالعات پوچ درباره ادیان جدید غیرسنتى که در میان جوامع سیاه‏پوست فعالند، پرداختند .
 
و آخر این‏که طى سى سال آینده آنچه که ما «ادیان جدید» مى‏نامیم عادى خواهد شد . آنها دیگر در سرزمین ادیان خانه دائمى ساخته‏اند و دیگر براى رسانه‏هاى خبرى فاقد جذابیت‏خواهند بود . آنها دیگر از میان تعمید آتش گذشتند و به عنوان یک اقلیت اما شناخته شده در میان اعضاى جوامع بزرگ دینى نگریسته مى‏شوند . این واقعیت‏باید ما را نسبت‏به دو پدیده آگاه سازد . ما باید شاهد ادیان جدید بیشترى باشیم که همچنان ظهور مى‏کنند (روندى که نشانه‏اى از کندى در آن دیده نمى‏شود .) و دیگر این‏که ادیان جدید قدیمى که نسل دوم و سوم خود را پشت‏سر مى‏گذارند زمینه بسیار متفاوتى براى ما فراهم مى‏سازند تا به درک واقعیت‏هاى ظهور ساختارهاى جدید دینى در آینده نایل آییم .

برخى از همکاران من در مطالعات دینى از احساس خستگى و ملالت‏شکایت داشتند . آنان به من گفته‏اند که چیز جدیدى در حوزه مطالعات خاص آنها در سال‏هاى اخیر یا دهه‏هاى اخیر گفته نشده است . اما ما در مطالعات ادیان جدید با چنین مشکلى مواجه نیستیم . ما سرزمینى غول‏پیکر با مرتعى نچرانیده و زمینى جدید که پیش روى ما در حال ظاهر شدن است، مواجه هستیم که آماده کشت و بارور شدن است . ما باید به این نکته واقف باشیم که براى تمام مدت زندگى‏مان چیزى براى تحقیق و مطالعه خواهیم داشت .
 
یادداشت‏ها:

1. نوشته‏ها درباره ادیان جدید بسیار زیاد است، اما گزیده‏اى از آنها که داراى رویکردى علمى در بررسى موضوع هستند عبارت‏اند از:
1. Eileen Barker, New Religious Movements: A practical Introduction (London: Her Majesty|s Stationary of fice, 1989).
2. John A . Saliba, Understanding New Religious Movements (Grand Rapids, Mi: William B. Eerdmens, 1995).
3. Timothy Miller, ed., America|s Alternative Religions (Albany, NY: State University of New York Press, 1995).
4. James R . lewis, Cults in America: A Reference Handbook (Santa Barbara, CA: ABC-Clio, 1998).
5. Lorne L. Dawson, Comprehending Cults: The Sociology of New Religious Movements (Toronto: Oxford University Press, 1998).
6. Massimo Introvigne, Le nuove Religioni (Milano: Sugarco, 1989).
برخى از عناوین دیگرى را که بعضى از آنها در ادامه نام برده مى‏شود مى‏توان به این لیست اضافه یا جایگزین کرد .
2. دو جلد کتاب که اساسا به پلورالیزم جدید و ظهور بسیارى از ادیان غیرمسیحى در امریکا پرداخته‏اند، عبارت‏اند از:
1. J. Gordon Melton, Enyclopedia of American Religions (Detroit, MI: Gale Research, 6th edition, 1998).
2. James R. lewis, The Encyclopedia of Cults, Sects and New Religions (Amherst, NY: Prometheus Press, 1998).
آمارى که در متن ذکر شده است از کتاب اولى نقل شده است .
3. مهمترین متن ضد فرقه‏اى که بارها تجدید چاپ شد، کتابى است تحت عنوان:
1. Jank . Van Baalen, The Chaos of Cults (Grand Rapids, MI: William B.Eerdmans, 1938, 27thPrinting, 1975.
4 J. Milton Yinger, Religion, Society and the Individual (New York: Macmillan Coompany, 1975): 154-55.
5. در زمینه تعریف آنچه که به صورت متنوع تحت عنوان سنت رمزگشایى غربى یا خانواده مذهبى حکمت‏باستانى از آن نام برده مى‏شود، این کتاب‏ها مفیدند:
1. Antoine Favre, Access to Western Esotericism (Albany, NY, State University of New York Press, 1994).
2. Antoine Faivre and Jacob Needleman, eds, Modern Esoteric Spirituality (New York: Crossroad, 1992).
3. Wouter J. Hanegraaff, New Age Religion and western Culture: Esotericism in the Mirror of Secular thought, (Ieiden: Brill, 1996).
4. J. Gordon Melton, James Lewis & Aidan Kelley, New Age Encyclopedia (Detroit: Gale Rescarch, 1990).
6. جامعه رازورى جدید بسیار متفاوت است از آنچه در تبلیغات بازرگانى رسانه‏ها درباره کتاب‏ها و علایق نسبت‏به قدرت شفابخشى یا دیگر چیزها صورت مى‏گیرد; البته اگر آن را از نگاه نویسندگانى چون:
Rene Guenon, Rudolf Steiner andFritj of John Reuchlin, Paracelsus, Jacob Boehme و یا حتى نویسندگان معاصر نظیر: Priestess Starhawk David Spangler, Willis Harman and Wiccan ببینیم .
7. در میان گروه‏هایى که در فهرست فرقه قرار گرفته‏اند، چندین گروه جدید مسیحى مانند کلیساى محلى، (Iocal Church) که در خارج از مرزها شکل گرفته است و توسط مهاجران به امریکا آورده شد و همچنان به کارهاى تبشیرى‏اش ادامه داد . در حال حاضر شمارى از کلیساهاى مستقل و جدید افریقایى در حال نهادینه کردن خودشان در میان جامعه افریقایى امریکایى هستند .
8 . بحث مهم درباره آسیب‏شناسى (پاتولوژى) در ادیان جدید در این کتاب به اختصار آمده است:
1. James R.lewis and David G. Bromley, The Cult Withdrawal Syndrome: A Case of Misattribution of cause, Journal for Scientific study of Religion, 26,4 (1987): 508-22.
9. نگاه کنید به:
Timothy Miller,ed, When Prophets Die: the Post charismatic Fate of New Religious Move ments (Albany, NY: State University of New York Press, 1991).
ما موارد بسیار اندکى را سراغ داریم که مرگ رهبر تاثیر مخرب و منفى بر حیات گروه داشته باشد .
10. مدافعان اولیه نظریه شستشوى مغزى عبارتند از:
1. Paul A. Verdier, Brain washing and the cults (No. Hollywood, CA: Wilshire Bookcompany, 1977).
2. Margaret thaler Singer, Comingout of the Cults", Psychology Today (2January, 1979), 80
11. در باره موضوعات قانونى نگاه کنید:
1. James T. Richardson, "legal Status of Minority Religionsin the United States" Social Compass, 42,2 (1995), 249-64.
نگاهى روان‏شناختى و مفید نیز در کتاب زیر ارائه شده است:
2. Marc Galanter, Cults faith, Healing and coercion (New York offord University Press, 1989).
بیانات جامعه‏شناختى اولیه را مى‏توان در این کتاب، که برنده جایزه برترین کتاب هم شده است، یافت:
1. Eileen Baraer, the Making of amoonie: choice or Brain Washing (Oxford: Blackwell ( 1989).
و نیز در:
2. James T. Richardson. "A social Psychological Critique of Brainw ashing Claimesabout Recruitment to New Religions.
3. David G. Bromley and Jeffrey K. Hadden, eds, Religion and the social Order: the Handbook on Cults and Sects in America (Greenwich, ct: JaI Press, 1993).
12 . براى کسانى که علاقمندند درباره این نزاع بدانند، کتاب زیر نقطه شروع خوبى است:
1. Bavid G.Bromley and James T.Richardson,eds, The Brainwashing/ Deprogramming Controversy (New York Edwin Mellen Press, 1983).
13. از جمله مفیدترین نوشته‏هاى مختصرى که درباره شستشوى مغزى انتشار یافته‏اند، نوشته‏هاى زیر است:
1. Dick Anthony "Religions Movements and Brainwashing" Litigation: Evaluating Key testimony".
2. Thomas Robbins and Dick Anthony, eds, In God Wetrust: New Patterns of Religious Pluralism in America (New Brunswick NJ: Trasaction Press, 1989).
14 . در پرونده ایالات متحده علیه فیشمان، (Fishman) به مدافعان اولیه نظریه شست‏وشوى مغزى مارگارت سینگر و ریچارد افشه اجازه داده نشد که درباره این موضوع صحبت کنند و دادگاه علیه مدافعان و توجیه کنندگان علمى این نظریه راى داد . در نتیجه به هنگام نزاع و چالش دادگاه‏ها به طور قانونى این گونه شهادات را رد خواهند کرد .
15. International Diretory of theworld Religions. Vols 1- (Atlanta, GA: Scholars Press, Forth Coming 1999).
 
پى‏نوشت‏ها:

1. casestudy.
2) خانم پروفسور الین بارکر، Eileen Barker) ، استاد جامعه‏شناسى با گرایش ویژه به مطالعه ادیان در مدرسه علم اقتصاد لندن، Londonschoolof Economics) اشتغال داشته، بنیانگذار و رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان جدید در انگلستان مى‏باشد . برخى از دلمشغولى‏هاى پژوهشى او عبارتند از ادیان جدید، تحولات در ادیان، در دوره بعد از کمونیسم و پلورالیسم در اروپا است . بیش از 160 اثر از او به چاپ رسیده است که از جمله آن‏ها کتابى است تحت عنوان The Making of a Moonie که برنده جایزه کتاب برتر انگلستان شد و نیز کتابى با عنوان Movements New Religious که به زبان‏هاى مختلف در سراسر دنیا برگردانده شده است .
3. New Religious Movements (NRMs)
4. Alternative Religion.
5. Sects
6. Cults.
7. Human Potential Movement.
8. Unification Church.
9. Moonies.
10. International Society for Krishna Consciousness.
11. Hare Krishna.
12. Scientology.
13. Rajneesh movement.
14. Family.
15. Children of God.
16. Greata wakings.
17. Christian Science.
18. Yehovah|s Witnesses.
19. Mormons.
20. Neo Paganism.
21. Satanism.
22. Guru.
23. NRMs.
24) براى کسب اطلاع بیشتر درباره تنوع و برخى دیگر از ویژگى‏هاى مشترک جنبش‏هاى نوپدید دینى به منابع زیر مراجعه کنید:
1. Barker, Eileen, New Religious Movements: A Practical Introduction, London: HMSo ( and edition 1999).
2. Dawson, Lornel. (ed) Cults in Context: Readings in the Study of New Religious Movements, Toronto: Canadian Scholars| Press. (1996).
3. Melton J. Gordon, Encyclopedic Handbook of Cults in America (Revised and Up dated Edition) New York & London: GarlandPrass (1992).
4. Miller Timothy (ed) America|s Alternative Religions, Albany NY: University of New York Press. (1995).
25. Brainwashihg.
26. Barker, Eileen, (1989) The Making of a Moonie: Brain washing or choice? Oxford: Basil Blackwell; veprinted by Gregg Revivals, Aldershot, 1993.
27. True Selves
28. Ant. Cult Movement (ACM)
29. Bromley, David G. and Jeffrey K.Hadden (eds) The Handbook on cults and Sects in America, Cparts A&B) Greenwich CT & London: JAI Press (1993).
30. Jonestown.
31. Solar Temple.
32. Aumshinrikyo.
33. Heaven|s Gate.
34) براى کسب اطلاعات بیشتر و پرسش‏هایى که ممکن است مطرح باشد به منبع ذیل مراجعه نمایید:
Eileen Barker, New Religious Movements: A practical Introduction
35) اطلاعات بیشتر در این زمینه را مى‏توانید از مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان جدید، (INFORM) که یک مرکز خیریه وابسته به مدرسه علوم اقتصادى لندن است، بیابید . این مرکز با حمایت وزارت کشور و کلیساهاى اصیل در سال 1988 تاسیس شد و اطلاعات جامع و روزآمدى درباره ادیان جدید ارائه مى‏کند .
36) پروفسور گاردون ملتون، (Gordon Melton) از محققان و استادان این حوزه است که کتاب‏ها و مقالات متعددى تاکنون از او به چاپ رسیده است . این مقاله توسط نویسنده در سال 1999 در کنفرانسى در مرکز مطالعات ادیان جدید در ایتالیا ارائه شده است .
37. Nondenominational.
38. Voudou.
39. Santeria.
40. Christian Scientists.
41. Spiritualists.
42. Mormons.
43. Thesophists.
44. Father Divine|s Peace.
45. Yehovah|s Witnesses.
46. Milton Yinger.
47. Roligion Science The individal.
48. Sect.
49. Billy Graham Evanelistic.
50. Shambhala Press.
51. Mooky Bible Institute.
52. World Councilof Churches.
53. World Buddhist Federatiou.
54. Punjabi Sant Mat.
55. Mahikari.
56. Mazdaznan.
57. Rosicrucianism
58. Specutative Freemasonry.
59. Newage.
60. Scientology
61. Eckankar.
62. Covenant of the goddess.
63. The Family.
64. Iskcon.
65. Siddha Yoga Meditation.
66. Hinu Temple of New Jersey.
67. Sri Venkateswara.
68. Reiki healing group.
69. Culture - affirming.
70. Culture - denying.
71. Swedenborginnism.
72. Latter - day Saints.
73. New Age Movement.
74. deprogramming.
75. Cult Awarness Network.
76. Margret Singer.
77. Saha Yoga.
78. European Spiritism.
79. Nation of Islam.
 
نویسنده: باقر طالبی دارابی
منبع: فصل‌نامه هفت آسمان شماره 15
 

ادیان جدید- قسمت اول

 ادیان جدید، جنبش‏هاى نوپدید دینى، ادیان بدیل یا ادیان دوران جدید همگى واژگانى هستند که از پدیده جدیدى در جهان معاصر خبر مى‏دهند و پژوهش‏هاى گوناگونى را در حوزه‏هاى مختلف علوم از جمله جامعه‏شناسى، دین‏شناسى، روان‏شناسى و جرم‏شناسى به خود اختصاص داده‏اند . مراکز و نهادهاى گوناگونى در بررسى این مساله شکل گرفته و شخصیت‏هاى معروف و پرتلاشى در این عرصه پژوهشى پاى نهاده‏اند .


 
«. . . و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید; در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست . . .» حجرات، 12

 
ادیان جدید، جنبش‏هاى نوپدید دینى، ادیان بدیل یا ادیان دوران جدید همگى واژگانى هستند که از پدیده جدیدى در جهان معاصر خبر مى‏دهند و پژوهش‏هاى گوناگونى را در حوزه‏هاى مختلف علوم از جمله جامعه‏شناسى، دین‏شناسى، روان‏شناسى و جرم‏شناسى به خود اختصاص داده‏اند . مراکز و نهادهاى گوناگونى در بررسى این مساله شکل گرفته و شخصیت‏هاى معروف و پرتلاشى در این عرصه پژوهشى پاى نهاده‏اند . به لحاظ منابع و نوشته‏ها نیز کتابخانه‏ها و کتابفروشى‏ها از کتاب‏هاى مربوط به این پدیده پرشده‏اند و در حوزه اطلاع‏رسانى و ابزار مرتبط با آن مانند اینترنت، صرف‏نظر از سایت‏هایى که اختصاصا به این مهم پرداخته‏اند، در اغلب دپارتمان‏هاى دین‏پژوهى مستقل، یا مرتبط با دانشگاه‏هاى معتبر دنیا بخشى تحت همین عنوان ایجاد شده است که در آن، علاوه بر معرفى منابع تحقیق و محققان این حوزه به دل‏مشغولى‏هاى تحقیقى ارباب قلم در این حوزه پرداخته‏اند و براى تکمیل فرایند اطلاع‏رسانى خویش و نیز در دسترس‏قراردادن منابع و مآخذ، نشانى سایت‏هاى اختصاصى ادیان و جنبش‏هاى نوپدید را در خود جاى داده، به معرفى دیگر مراکزى که در این زمینه به پژوهش اشتغال دارند، پرداخته‏اند .

مطالب این حوزه نیز داراى تنوع بسیارى است . برخى را کسانى نگاشته‏اند که داراى نگاهى جانبدارانه به موجودیت این ادیان بودند و در لابلاى کلمات آنها نوعى دفاع مطلق دیده مى‏شود . برعکس، بخشى از مطالب از سوى مخالفان و گاه ارباب دین‏هاى سنتى بر ضد این حرکت‏ها نوشته شده‏اند که البته هر دو مجموعه در جاى خود حاوى نکات ارزشمندى هستند که در بررسى این موضوع باید از تمامى آنها سود جست، و در نهایت گروه سومى هستند که نگاهى پدیدار شناختى دارند و در کاوش‏هاى خویش در پى مبانى، اصول، خاستگاه و چرایى این پدیده هستند .

در این میان، برخى به طرح مباحث نظرى و کلیات مى‏پردازند و اصولا جنبه معرفت‏شناختى دارند و برخى در حوزه مطالعات موردى (1) وارد شده‏اند . برخى به زندگى‏نامه تحلیلى بنیانگذاران جنبش‏هاى نوپدید پرداخته‏اند; و برخى دیگر با نگاهى جامعه‏شناختى به آسیب‏شناسى این پدیده و ره‏آورد و برآیند آن توجه کرده، تحلیلى جامعه شناختى و گاه روان‏شناسانه از زیرمجموعه این پدیده و افرادى که به آن‏ها مى‏پیوندند ارائه مى‏کنند . مقاله حاضر که ترکیبى از دو نوشتار به قلم دو تن از استادان و محققان این حوزه است، در عین اختصار، داراى مطالب و اطلاعات ارزشمندى است که مى‏تواند در به دست دادن نگاهى اجمالى و کلى به این پدیده براى خوانندگان مفید افتد .

شاید خوانندگان ارجمند ارائه تعریفى جامع و مانع از ادیان جدید را انتظار داشته باشند، اما نظر به نگاه‏هاى مختلف در تعریف ادیان جدید که عبارت‏اند از تعریف‏هاى الهیون، جامعه‏شناسان دین، تاریخ‏شناسان ادیان، روان‏شناسان دین و دین‏پژوهان در این نوشتار کوتاه به آنچه در لابلاى این دو مقاله ترجمه شده ذیل است اکتفا مى‏شود و اگر ابهامى در تعریف موضوع باشد در مقالات آتى که به تعریف ادیان جدید اختصاص خواهد داشت، زدوده خواهد شد .

درباره مقاله دکتر گاردون ملتون ذکر این نکته لازم است که سیر تاریخى مطالعه ادیان جدید یا جنبش‏هاى نوپدید دینى در این نوشتار به خوبى بیان شده است; به خصوص که نویسنده در این زمینه از شخصیت‏هاى اصلى به حساب مى‏آید و همین بر غنا و اعتماد به آنچه نوشته، مى‏افزاید . کتاب‏شناسى انتهاى مقاله براى تحقیقات و کسب اطلاعات بیشتر بسیار مفید خواهد بود .

بى‏تردید، در این ترجمه نارسایى‏هایى وجود دارد که از جمله باید به اسامى فارسى جنبش‏ها اشاره نمایم . امید مى‏رود در ادامه راه با کسب نظرها و پیشنهادهاى اساتید و خوانندگان ارجمند به نام‏هاى معیار و ثابتى دست‏یابیم . به هر حال، نوبودن موضوع و کاستى‏هاى موجود در برخى آثار ترجمه‏شده در این زمینه که در بعضى از کتاب‏هایى که به تمامى ادیان دنیا مى‏پردازند، ارائه شده‏اند، روند تحقیق در زمینه ادیان جدید را با دشوارى مواجه مى‏سازد که با امید به رفع ابهامات، برآیندى بهتر را پیش‏بینى مى‏کنیم .
 
فصل اول: درآمدى بر جنبش‏هاى نوپدید دینى/ الین بارکر (2)
 
1 . جنبش‏هاى نوپدید دینى چه هستند؟

، «ادیان بدیل‏» (4) ، «مذاهب‏» (5) یا «فرقه‏ها» (6) همگى اصطلاحات و تعاریفى فنى در حوزه علوم اجتماعى هستند . در این نوشتار مقصود از اینها گروه‏هایى هستند که از زمان جنگ جهانى دوم در شکل کنونى‏شان ظاهر شدند و از آن جهت نیز دینى محسوب مى‏شوند که به برخى پرسش‏هاى غایى‏اى پاسخ مى‏دهند که ادیان اصیل در پى پاسخ‏گویى به آن‏ها هستند . پرسش‏هایى چون; آیا خدایى هست؟ هدف زندگى چیست؟ بعد از مرگ چه بر ما مى‏رود؟ این تعریف شامل ادیان «الحادى‏» و فلسفه‏هایى نظیر اشکال گوناگون بودیسم و بخشى از نهضت‏بالقوه بشرى (7) است که به هوادارانش تعلیم مى‏دهد تا خدا را «در درون خویش‏» بجویند . اندیشمندان و محققان در پى آنند تا از اصطلاحات و اسامى خنثى و بى‏طرف درباره این گروه‏ها نظیر نهضت‏هاى نوپدید دینى، MRMS ، اقلیت‏ها یا ادیان بدیل استفاده کنند، ولى رسانه‏ها و افکار عمومى واژه «فرقه‏» را به کار مى‏برند که داراى اشاره‏هاى تلویحى مى‏باشد و اغلب از عقاید عجیب و غریب، اعمال شیطانى و اغوا کننده، کنترل ذهن و اجبار روانى و احتمالا سوء استفاده‏هاى جنسى و گرایشات مجرمانه حکایت دارد .

در این میان، معروف‏ترین جنبش‏هایى که اصطلاح «فرقه‏» را براى آن‏ها بسیار به کار مى‏برند و از رواج عمومى برخوردارند، جنبش‏هاى کلیساى اتحاد (8) یا مون‏ها، (9) جامعه بین‏المللى براى وجدان کریشنا (10) یا هیر کریشنا (11) ، علم‏شناسى (12) ، جنبش راجنیش (13) و خانواده (14) (که زمانى تحت عنوان فرزندان خدا (15) شناخته مى‏شد) مى‏باشند .
 
2 . تنوع جنبش‏هاى نوپدید دینى

در طول تاریخ، تمام ادیان در دوره خودشان دینى جدید محسوب مى‏شدند; مسیحیت، اسلام، زرتشت و متدیسم همه روزگارى جدید بودند . از این رو تعجبى ندارد، اگر برخى خصوصیات و ویژگى‏هاى ادیان جدید و جنبش‏هاى نوپدید دینى از این ادیان نیز حکایت کنند . آنچه شاید درباره جنبش‏هاى نوپدید دینى دنیاى معاصر بیشتر مورد توجه است تنوع بى‏شمارى است که در میان آن‏ها وجود دارد . اغلب جریان‏هاى اولیه در غرب، نظیر بیدارباش‏هاى عظیم (16) در امریکا یا مذاهبى مانند علم مسیحى، (17) شهود و مورمون‏ها (19) که در قرن نوزدهم ظهور کردند، در برخى زمینه‏ها با سنت‏یهودى - مسیحى اشتراکاتى دارند، اما جریان‏هاى کنونى علاوه بر این‏که شامل جنبش‏هایى است که ابعادى از مسیحیت، اسلام، هندوئیسم، بودیسم و شینتو را در خود دارد، ملغمه‏اى است از این ادیان به اضافه مجموعه‏اى متنوع از ایده‏ها و باورها که عبارت‏اند از روان‏شناسى‏ها، تخیلات علمى، بت پرستى جدید (20) و شیطانیسم (21) .

این تنوع نه تنها در سنت‏هایى است که این جنبش‏ها از درون آن‏ها سربرآورده‏اند، بلکه در اعمال، سازمان و تاثیراتى که مى‏توانند بر روى افراد و جامعه داشته باشند، نیز وجود دارد . رهبران ممکن است غنى یا فقیر بوده، از آن‏ها به مرشد، (22) پیامبر، معلم، موعود، خداوند، آلهه و خدا یاد کنند . اعضاى این جنبش‏ها ممکن است پیر یا جوان، سفید یا سیاه و غنى یا فقیر باشند . بعضى در حومه شهرها، بعضى دیگر در خانه‏هاى جداافتاده از شهرها و عده‏اى در آپارتمان‏هاى داخل شهر زندگى مى‏کنند . آنان ممکن است در پى ارضاى خوش‏گذرانى‏هاى جنسى خویش و یا پى‏ریزى یک زندگى زاهدانه و ریاضت‏کشانه پرآوازه باشند . ممکن است‏شمار اعضاى این جنبش‏ها از صدها هزار نفر تا کمتر از تعداد انگشتان دست‏باشد و یا مانند کلیساى انگلیکن باشد که از کشیش‏ها، معتقدان دلباخته، عبادت‏کنندگان گاه‏گاهى، و اعضاى رسمى تشکیل شده است . بسیارى از این جنبش‏ها نیز داراى سطوح مختلفى از اعضا هستند که از فعال‏ترین عضوها تا بازدیدکنندگان هرازگاهى یا هواداران على طبقه‏بندى مى‏شوند . برخى از این جنبش‏ها حقیقتا یا بالقوه خطرناک و برخى دیگر کاملا بى‏خطرند . خلاصه این‏که، تقریبا تنها اصطلاح عامى که براى آن‏ها مى‏توان به‏کار برد، همین برچسب «جنبش‏هاى نوپدید دینى‏» (23) یا در برخى مواقع، «فرقه‏» است .
 
3 . ویژگى‏هاى مربوط به جنبش‏هاى نوپدید دینى

با این حال، برخى ویژگى‏ها که در یک جنبش پیدا مى‏شوند، علاوه بر جدیدبودن، دینى هم هستند; اولا: بنابر تعریفى که ارائه مى‏شود، اغلب اعضاى این جنبش‏ها نوگرویدگان نسل اول هستند که مانند تمام تازه گرویدگان بسیار پرشور، فعال، و حتى تعصبى‏تر از کسانى نشان مى‏دهند که در دینى متولد و پرورده شده‏اند . ثانیا: عضو گیرى آنها غیرمعمول و از میان کلیت جامعه مى‏باشد، مثلا جنبش‏هایى که حوالى دهه 1970 ظاهر شدند، به طرز نامتناسبى در میان بزرگ‏سالانى از طبقات متوسط که تا حدودى از تحصیلاتى بالاتر از حد متوسط برخوردار بودند، بروز کرده‏اند . اگر کسى براى اندک زمانى به کارکردهاى برخوردارى از یک گروه از جوانان بى‏تجربه پرشور که دلواپس مسؤولیت‏هایى چون پرداخت وام و یا تعلقاتى نظیر داشتن اولاد یا سرپرستى سالمندان نیستند، بیندیشد، از همان ابتدا و خیلى سریع مى‏تواند رفتارهاى چنین گروه‏هایى را حدس بزند . ثالثا: در میان این جنبش‏ها اغلب یک بنیان‏گذار یا رهبرى با اقتدار و فرهمند وجود دارد; به این معنى که او (که گاهى یک زن است) در قید و بند هیچ سنت و قانونى نیست و حتى هوادارانش براى او این حق را قائلند که درباره تمامى امور زندگى آن‏ها حکم صادر کند و این که با چه کسى ازدواج کنند؟ بچه داشته باشند یا خیر؟ چه کارى را پیشه خود سازند؟ چه نوع پوششى داشته باشند؟ چه غذایى بخورند؟ کجا زندگى کنند؟ و حتى شاید این‏که باید زندگى کنند یا خیر؟ رابعا، ادیان جدید در مقایسه با ادیان قدیمى‏تر سعى دارند که برداشت‏هاى دقیق‏ترى از حقیقت ارائه کنند که با نسل‏هاى دوره‏هاى گوناگون سازگار و منطبق باشند . خامسا: از امور رایج در میان این جنبش‏ها مرزبندى شدید میان «آن‏ها» و «ما» است که دومى به طور همگونى، خیر و خدایى، و اولى به همین میزان و ترتیب، بد و شاید شیطانى است . سادسا: در سطح کلان جامعه، اغلب (و نه همیشه) نوعى سوء ظن و یا دشمنى نسبت‏به آنچه این جنبش‏ها به عنوان بدیل و جانشین ارائه مى‏کنند، وجود دارد . (24)
 
دگرگونى‏هاى جنبش‏هاى نوپدید دینى

به رغم غفلتى که اغلب صورت مى‏گیرد، به قدرکافى روشن است که ادیان جدید، در مقایسه با ادیان قدیمى بسیار سریع‏تر، دستخوش دگرگونى و تغییر مى‏شوند . صرفا به دلیل از دست‏رفتن یک امتیاز یا گذشت‏سال‏ها نسل دوم و نسل‏هاى بعدى به دنبال منابعى براى زمان و سرمایه مى‏گردند و «عقاید و اعمال‏» جنبش را زیر سؤال مى‏برند . بنیان‏گذاران خواهند مرد و ساختار حاکمیت ممکن است‏بسیار دیوان‏سالارانه و کلیشه‏اى گردد . باورها، به ویژه باورها و غیب‏گویى‏هاى مبتنى بر تجربه مانند فرارسیدن هزاره، چه بسا روزآمد یا دچار تفسیر مجدد یا تغییر گردند و مرزبندى‏هاى اعضا و دیگران کم‏رنگ شود . به سبب این دگرگونى‏ها و نیز از آن جهت که جنبش براى افراد بیرونى و غیرعضو بیشتر شناخته شده، در نتیجه ترس آن‏ها کمتر مى‏گردد، دشمنى‏ها رو به کاهش مى‏نهد .(اگرچه چنین موردى به هیچ روى مصداق نداشته است) .
 
ملحق شدن به یک جنبش نوپدید دینى

اغلب مى‏پرسند که چرا مردم به ادیان جدید مى‏پیوندند؟ چرا به عنوان نمونه، یک جوان تحصیل‏کرده که آینده‏اى روشن پیش روى خویش دارد، همه چیز را به کنارى مى‏نهد و رابطه‏اش را با خانواده بسیار مستحکم خود قطع مى‏کند تا در روز، هجده ساعت را براى پول‏دارشدن یک میلیونر توطئه‏گر! به فعالیت‏بپردازد، در حالى که خود در فقرى زندگى مى‏کند که هرگز با آن مانوس نبوده است و احتمالا با کسى ازدواج نماید که به زبان او سخن نمى‏گوید و تا قبل از انتخاب آن دختر از سوى رهبر جنبش براى او، هیچ‏گاه وى را ندیده است . یک پاسخ مناسب که معمولا آن فرد تازه گرویده و نیز خانواده و رفیقانش براى فرار از مسؤولیت، دارند ادعاى «شستشوى مغزى‏» (25) یا کاربرد فنونى است که مقاومت‏ناپذیر و غیرقابل تغییر هستند . البته کاملا درست است که برخى جنبش‏ها مانند بیشتر گروه‏هاى تبلیغ انجیلى، که معتقدند باید دیگران را نسبت‏به واقعیت‏خودشان متقاعد سازند، فشارهاى قابل توجهى را در بر اعضاى بالقوه خویش وارد مى‏سازند; آنان ممکن است‏براى تشویق فرد بى‏گناه براى ملحق شدن به جنبش چه بسا او را زیر بمباران سخنان عاشقانه و محبت‏آمیز (که با هیمنه تمجید و ظاهرسازى همراه است) قرار دهند و او را منزوى، یا به انجام گناه متقاعد سازند و در این راه از به‏کارگیرى روش‏هاى گوناگون دیگر هم ابایى نداشته باشند، اما باید اذعان داشت که این روش‏ها:

الف . با روش‏هایى که اعضاى یک نهاد در مواقع دیگر در تلاش براى کنترل مردم به کار مى‏گیرند، هیچ تفاوتى ندارد .

ب . به اندازه‏اى که خود جنبش انتظار دارد یا مخالفان جنبش براى قبولاندن آن به ما ادعا مى‏کنند، مؤثر نیستند .
 
در اواخر دهه 1970 که اتهام شستشوى مغزى درباره مورمون‏ها در اوج خود بود، «احوالات‏» بیش از هزار نفر را تعقیب کردم . آنان چنان نسبت کلیساى اتحاد متقاعد شده بودند که در پى شرکت در یکى از کارگاه‏هاى منطقه‏اى در تعطیلات پایان هفته بودند که گمان مى‏رفت‏یک عملیات کنترل ذهن غیرقابل مقاومتى در آن اتفاق افتد . یافته‏هایم نشان دادند که نود درصد از شرکت‏کنندگان در آن کارگاه نه تنها قدرت تصمیم‏گیرى یافتند که عملا تصمیم گرفتند تا عضو این جنبش نشوند . علاوه بر این، از میان کسانى که به عضویت درآمدند، اکثریت‏بنا به خواست‏خود ظرف دو سال جنبش را ترک کردند . (26) این سطح بالاى رویگردانى که از نظر برخى دیگر از اندیشمندان قضیه‏اى رایج در تمام گروه‏هایى است که به انجام کارهاى فشرده و افراطى براى جذب عضو جدید دست مى‏زنند، مورد انکار دو طیف است: خود گروه (به سبب این‏که نمى‏خواهد کسى از عدم موفقیت وعده‏هایى که گروه داده است، سر درآورد) و مخالفان این گروه‏ها که در آرزوى جاافتادن نظریه شست‏وشوى مغزى هستند; به ویژه وقتى که پاى پرداخت مبلغ زیادى پول در میان باشد و والدین تحت تاثیر حرف‏هایى نظیر این قرار گیرند که اگر به فرزندان‏تان عشق مى‏ورزید و مى‏خواهید آن‏ها را حفظ کنید و از ربوده‏شدن به دست گروه‏ها مصون دارید و آن‏ها را «منصرف‏» کنید یا از «سرپیچى‏هاى آن‏ها بکاهید» ، باید به این افراد بپردازید .

اگر توضیح شست‏وشوى مغزى یا کنترل ذهن در پرتو ارائه دلیل و شواهد، قانع کننده نیست، پس چه توضیحاتى را باید به جاى آن نشاند . جامعه‏شناسانى که به مطالعه درباره فرآیند عضویت‏یک فرد در یک گروه پرداخته‏ند به این نتیجه رسیده‏اند که تعامل میان فرد و گروه به ارزیابى‏ها و بررسى‏هاى بیشترى نیازمند است و با توجه به فاصله زیاد جنبش‏هاى مختلف و افراد گوناگون، توضیح و تفسیر واحد کفایت نمى‏کند . اکثریت‏بسیار بالایى از مردم به‏شدت از ملحق‏شدن به ادیان بدیل گریزان‏اند .(من خودم حدود پنجاه گروه را که درباره آن‏ها مطالعه کرده‏ام به طرز بارزى قابل مقاومت‏یافتم) ; برخى از مردم نیز به یک یا چند گروه مى‏پیوندند، در حالى که عده‏اى دیگر با درجات متفاوتى جذب آن‏ها مى‏شوند; تعدادى ممکن است ترغیب شوند که تقریبا به تمام گروه‏ها بپیوندند، اما به نظر مى‏رسد که این افراد خود را چندان نسبت‏به گروه، متعهد احساس نکرده، هر لحظه احتمال مى‏رود که از نظر خود برگردند و در یک مدت زمان بسیار کوتاهى چه بسا به سراغ گروهى دیگر بروند .

از این واقعیت که اعضاى جنبش‏هاى نوپدید دینى فاقد صلاحیت‏براى عضوگیرى یا حفظ تمامى کسانى هستند که وقت و انرژى خودشان را صرف آن‏ها مى‏کنند (از جمله برخى از فرزندان خودشان) این نکته مهم را باید دریافت که آنچه آنان ارائه مى‏کنند تنها «مشاغلى‏» براى برخى از مردم است . به عبارت دیگر، اگر در پى آن هستیم که بفهمیم چه چیزى در حال انجام است، نباید نگاهمان را به جاذبه‏هاى هدفدار جنبش محدود کنیم، بلکه باید به مردمى که به آن‏ها ملحق مى‏شوند نیز توجه نماییم . ممکن است آن افراد براى فرار از چیزى، احتمالا یک خانواده دوست‏داشتنى اما ناهمگام با زمان یا رفاقت نامطلوب یا زندگى غیرجالب و غیرمتعهدانه، به اینها ملحق شوند . آنان ممکن است‏به این باور رسیده باشند که ادیان سنتى، خسته کننده، ملال آور، ریاکار و فاقد احساس هستند و یا زندگى در یک جامعه بزرگ چیزى را به جز یک فرصت‏براى مهره‏اى ناچیز بودن در یک موش‏دوانى وسیع، غیر شخصى و مادى به ارمغان نمى‏آورد . برخى ممکن است «جویندگانى‏» باشند که جویا (یا آماده) ارتباطى نزدیک‏تر با خدا یا جهانى بهتر هستند .(احتمالا اینان چنان ترغیب شده‏اند که گویى مى‏توانند در برپایى ملکوت آسمان بر روى زمین نقشى را ایفا کنند) . شاید آنان مجذوب این عقیده شده‏اند که ما به یک اجتماع دوستانه متشکل از افراد هم‏فکر و داراى ارزش‏هاى مشترک تعلق داریم که در جامعه بزرگتر وجود ندارند . عده‏اى هم‏جذابیتى در این ادعا مشاهده کرده‏اند که مى‏توانند با پیدا کردن «خودهاى حقیقى‏» (27) خویش به زندگى و روابط خودشان رونق بخشند .
 

خطرهاى ناشى از جنبش‏هاى نوپدید دینى

این جنبش‏ها جاذبه‏هاى گوناگونى را در میان جوانان و - امروزه - در میان نوجوانان از خود بروز داده‏اند، اما هیچ‏گاه نتوانسته‏اند به وعده‏هایى که داده‏اند جامه عمل بپوشند و بر این اساس عضویت در یک دین جدید رو به افول مى‏نهد . قبل از پرداختن به این مساله، شاید کلمه‏اى در باب هشدار نسبت‏به آن‏ها سودبخش باشد . از اوایل دهه 1970 شاهد رشد جنبش «فرقه ستیز» (28) هستیم که خود را وقف کنترل، محاصره یا دست‏کم هشدار به مردم در باره خطرهاى ناشى از جنبش‏هاى نوپدید دینى کرده است . گروه‏هاى ضد فرقه‏اى و اعضاى آن‏ها به نحو قابل توجهى با هم تفاوت دارند; گاهى والدینى هستند که به شدت دلواپس و نگران از دست‏دادن دلبندان خود در صورت عضویت آن‏ها در یکى از این جنبش‏ها هستند; گاهى اینان حرفه‏اى‏هایى هستند که براى دستیابى به منفعت مالى چهره‏اى بد و خطرناک از جنبش‏هاى نوپدید دینى ارائه مى‏کنند . (29) جنبش ضد فرقه‏اى به خاطر نگاه خصومت‏آمیزش به ادیان جدید از درک جنبه‏هاى به‏هنجارین و مثبت این جنبش غافل و ناکام مى‏ماند و از این رو همیشه بر روى نکات بسیار منفى انگشت مى‏نهد که خوراک مناسبى براى مطبوعات و رسانه‏ها مى‏گردد; همانهایى که همیشه به دنبال کسب منافع از راه پرداختن به ماجراهاى احساس‏برانگیز یا غیرمعمول هستند و بسیارى از ما آن‏ها را بر گزارش پدیده‏هاى عادى جامعه ترجیح مى‏دهیم . در نتیجه، با شنیدن اعمال مجرمانه و ضداجتماعى درباره جنبش‏هاى نوپدید دینى، بلافاصله چنین فرض کنیم که اینها نمونه‏هاى بارزى هستند و در دیگر اعمال خلافى که از نظر جامعه پذیرفته نیستند، نیز احتمال انتساب آن‏ها به اعضاى این جنبش‏ها در مقایسه با افراد غیرعضو بیشتر است، اگرچه اعضاى این جنبش‏ها آن اعمال را مقبول نشمارند . گاه در مطبوعات با تیترى تحت عنوان «عضو فرقه خود را مى‏کشد» مواجه مى‏شویم، اما به‏رغم این واقعیت که شمار خودکشى در سطح عموم مردم مى‏تواند دو برابر تعدادى باشد که در فلان فرقه اتفاق مى‏افتد، هرگز نمى‏شنویم که کسى اعلام کند «یک انگلیکن خودکشى مى‏کند» !

بدون شک نمونه‏هایى از قتل یا ارتکاب خودکشى وجود داشته‏اند; رسانه‏ها به طور مدام نمونه‏هاى تراژیک و دردآورى را از جنبش جنستون، (30) معبد خورشیدى، (31) آیوم شینریکیو (32) و دروازه بهشت (33) یادآور مى‏شوند، اما باید توجه داشت که دامان اکثریت قریب به اتفاق جنبش‏هاى نوپدید دینى از این گونه اعمال زشت و وحشتناک پاک است و بسیارى از مرگ‏ها در قالب ادیان قدیمى و سنتى صورت گرفته است .

البته وقتى این جنبش‏ها ویژگى‏هایى را از خود بروز مى‏دهند، از قبیل، پافشارى بر این نکته که آنان افراد برگزیده هستند و حقیقت تنها نزد آنهاست، در این صورت اگر رهبر جنبش پاسخ‏گو نباشد و ساختار حاکمیتى شکل گیرد که تبعیت و فرمانبردارى بى چون و چرا را بطلبد و وابستگى مادى، معنوى و اجتماعى روزافزون را رواج دهد و یا (به‏ویژه) گروه را از بدنه جامعه (چه به لحاظ جغرافیایى، یا اجتماعى) جدا کند، اینها همه مى‏تواند علایم یک خطر بالقوه تلقى گردد . ناگفته نماند که هر جنبش مشکلات واقعى خاص خود را دارد; یکى ممکن است از اعضاى خود «پول‏» طلب کند و دیگرى از قدرت کار آن‏ها بهره‏کشى نماید; آن سه دیگر چه بسا از اعضایش انتظار داشته باشد که یک زندگى بدون همسر در پیش گیرند و آن دیگرى از آن‏ها بخواهد در خوش‏گذرانى جنسى غوطه‏ور شوند . برخى جنبش‏هاى نوپدید دینى ترس و احساس گناه را برمى‏انگیزانند و برخى دیگر هرگونه احساس مسؤولیت را مى‏زدایند . به ندرت، یک جنبش نوپدید دینى ممکن است اعضایش را به سمت‏یک زندگى پر از فریب، قساوت و جرم سوق دهد .
 

چالش جنبش‏هاى نوپدید دینى

کسانى که در قبال جوانان احساس مسؤولیت مى‏کنند، چگونه مى‏توانند خود را براى برخورد با این پدیده آماده سازند؟ نه غفلت و نه «داستان‏هاى بى‏رحمانه‏» ناشى از احساس سرریز کرده هیچ یک کمکى نمى‏کند . مؤثرترین آمادگى، آموختن و آموزاندن است، تا نه تنها مطمئن شویم که مردم از مشکلات بالقوه ناشى از برخى این جنبش‏ها آگاهى یافته‏ند; که هم‏چنین با جاذبه‏هاى این گروه‏ها نیز آشنا شده‏اند . آن جذابیت‏شاید چیزى فراتر از صرف سخن‏گفتن از مشکلات الهیاتى و یا اخلاقى در دنیاى عرفى کنونى نباشد; ممکن است‏سخن گفتن از فرصت و فراغتى براى ساخت جهان بهتر یا ارتقاى سطح روابط و بهبود بخشیدن به آن باشد . معلمان و کسانى که رهبرى جوانان و نوجوانان را بر عهده دارند، ممکن است‏به تشکیل و سازمان‏دهى مباحثات جمعى‏اى علاقه نشان دهند که برخى از مسایل و پرسش‏هایى که جنبش‏هاى نوپدید دینى مطرح ساخته‏اند، با دقت و وسواس بررسى شوند . بسیارى از مردم خواهان جهانى بهتر هستند، اما آیا خود را وقف خدمت‏گزارى به یک مراد و مرشد نمودن ضرورتا بهترین راه رسیدن به این هدف است؟ آیا ابزارى بدیل براى آنچه این جنبش‏ها براى ارتقاء، یا ایجاد روابط بهتر با دیگر همنوعان پیشنهاد مى‏کنند، وجود ندارد؟ در اینجا مباحثى، از جمله مساله نقش آفرین بودن، نیز مطرح است که مى‏تواند به آگاهى بیشتر به روش‏هایى منتهى شود که به واسطه آن‏ها چه‏بسا افرادى بى‏دلیل تحت تاثیر واقع مى‏شوند . تاثیرپذیرى از شور و التهاب‏هاى آرمان‏گرایانه هواداران نمونه‏اى از این دست است، اگرچه به اندازه مهارت‏هاى عجیب کنترل ذهن نمى‏باشد . (34)

اگر دانش‏آموزى، با یکى از بستگان یا دوستان به عضویت‏یکى از این جنبش‏هاى نوپدید دینى درآمد، چه باید کرد؟

شاید مهم‏ترین کارى که بستگان، دوستان و همه کسانى که نسبت‏به چنین فردى احساس مسؤولیت مى‏کنند باید انجام دهند، حفظ ارتباط با اوست . با این کار، او را (چه زن یا مرد) قادر مى‏سازیم که به روایت‏هاى بدیعى که از واقعیت ارائه مى‏شود، دسترسى پیدا کند . اگر با تصمیم او موافق نیستیم، قطع تمام روابط خود با او یا قرار دادن او در معرض بمباران شدید اتهامات، یا لیست کردن اعمال شیطانى و بد آن فرقه فایده‏اى نخواهد داشت . فقدان اطلاعات، یا داشتن اطلاعات غلط هر دو به عکس‏العمل نامناسب منجر مى‏شود و بهتر آن است تا حدامکان برشناخت و درک خود درباره آن فرقه خاص و نیز درباره فرد مورد نظر و ترس‏ها، روحیات و وضعیت کنونى او بیافزاییم و از این طریق شاید بتوانیم جایگزینى مناسب را براى زندگى در آن فرقه به وى پیشنهاد کنیم . در مواقعى هر چند نادر شاید بهتر باشد از کمک سرویس‏هاى اجتماعى، یا قانون استفاده کنیم . در عین حال، باید این را نیز در نظر داشت که در یک جامعه مردم سالار تکثرگرا افراد بالغ حق دارند خود آنچه را مى‏خواهند بدان باور داشته باشند، برگزینند و آن‏گونه که مى‏پسندند زندگى کنند; البته تا آنجا که از حریم قوانین آن سرزمین پا را فراتر ننهند . (35)

نویسنده: باقر طالبی دارابی
منبع: فصل‌نامه هفت آسمان شماره 15

مروری بر افکار وهابیت و جایگاه آن در جهان

وهابیت از فرق نسبتاً نو پای اسلامی است، که در زادگاه اسلام، یعنی در عربستان رشد یافته و به دلیل پشتوانه قوی سیاسی و اقتصادی، در حال گسترش به دیگر نقاط اسلامی است. از آنجا که پیروان این فرقه، تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر، مشرک و خارج از حوزه اسلام می‏شمرند، اهمیت مطالعه و تدقیق در اصول فکری این مکتب آشکار می‏گردد.


 
مقدمه:

مسلک جعلی وهابیت، بیش از دو قرن است که همچون موریانه‏ای، به دنبال تخریب دین و تهی نمودن آن است. مسلکی که به هیچ وجه سازگاری عقلایی ندارد و با روش‏های ملایم با فطرت عقلا کاملاً بیگانه است.1 وهابیت از فرق نسبتاً نو پای اسلامی است، که در زادگاه اسلام، یعنی در عربستان رشد یافته و به دلیل پشتوانه قوی سیاسی و اقتصادی، در حال گسترش به دیگر نقاط اسلامی است. از آنجا که پیروان این فرقه، تنها خود را بر حق دانسته و پیروان مذاهب دیگر اسلامی را کافر، مشرک و خارج از حوزه اسلام می‏شمرند، اهمیت مطالعه و تدقیق در اصول فکری این مکتب آشکار می‏گردد.2

  • تاریخچه وهابیت:

در آغاز قرن هشتم هجری، فردی موسوم به احمد بن تیمه، بر برخی سنن و عقاید رایج مسلمانان انگشت اعتراض نهاد و گرایش به آنها را مایه شرک و دوری از توحید پنداشت.3
در نتیجه عالمان و فقیهان مذاهب مختلف بر او سخت گرفتند و وی را طرد و حبس کردند تا اینکه در زندان در گذشت.4

احمد بن تیمه بخدی (پایه گذار وهابیت)، در سال 661 هجری قمری پنج سال پس از سقوط خلافت بغداد در حرّان که از توابع شام است، به دنیا آمد. تحصیلات نخستین را تا 17 سالگی در آن سرزمین به پایان برد. در آن روزگار که حمله مغولان به اطراف شام، ترس عجیبی در دلها افکنده بود، خانواده ابن تیمه، حرّان را به سوی دمشق ترک کردند و در آنجا اقامت گزیدند. تا سال 698 هـ ق چیزی از احمد شنیده نشد؛ ولی از آغاز قرن هشتم هجری. ق افکار مخرب وی ظهور و بروز یافت؛ به خصوص زمانی که ساکنین حماة از وی خواستند، آیه «الرحمن علی العرش استوی» را تفسیر کند. وی در تفسیر این آیه، برای خداوند جایگاهی در فراز آسمان‏ها که بر عرش و سریری متکی است، تعیین کرد. انتشار پاسخ ابن تیمه در دمشق و اطراف آن غوغایی به راه انداخت؛ به طوری که علمایی چون جلال الدین حنفی، قاضی وقت، محاکمه وی را خواستار شد. ابن تیمه، پیوسته افکار عمومی را به نظرات خلاف مشهور و رایج خود متشنج و پریشان می‏کرد، تا اینکه بالاخره در سال 705 هـ. ق در دادگاه محکوم و به مصر تبعید شد. وی در سال 707 از زندان آزاد شد و سال 712 به شام بازگشت و در آنجا به نشر افکار و نظریات خود پرداخت تا اینکه مجدداً در سال 721 به زندان محکوم شد و در سال 728 در زندان مرد.5

  • تداوم افکار ابن تیمه توسط محمد بن عبدالوهاب

اندیشه‏های باطل ابن تیمه، پس از مرگ وی نابود نشد و برخی شاگردان او مسیر استادشان را طی و مذهب وی را ترویج کردند. البته بحث‏ها و آموزه‏های آنان به شکست انجامید و چندان اثری در میان مسلمانان نداشت6 تا اینکه حدود پانصد سال بعد، آرای وی توسط فردی معروف به عبدالوهاب، از انزوا و گمنامی به در آمد و با ترویج آن به وسیله قدرت شمشیر، موجی نو از تفرقه و کشتار میان مسلمانان به راه انداخت.

متأسفانه طرح مجدد افکار ابن تیمه از سوی محمد بن عبدالوهاب (1206 ـ 1115 هـ. ق) در شرایط و اوضاع تاریخی بسیار نامناسبی صورت گرفت؛ چنان که گویی اساساً وضع این افکار، برای ایجاد شکاف و اختلاف میان مسلمین، آن هم در بدترین اوضاع و شرایط تاریخی بود. ترویج آرای ابن تیمه از سوی محمد بن عبدالوهاب (که عنوان مکتب وهابیت را به خود گرفت) و سپس حمله وهابیان با پشتیبانی سیاسی ـ نظامی شیوخ برخی قبایل بخد، به مناطق مسلمان نشین حجاز، عراق، شام و یمن، در دهه‏های نخست قرن 13 هجری صورت پذیرفت. این در حالی بود که امت اسلامی از چهار سو، مورد هجمه و حمله شدید استعمار گران مسیحی قرار داشت. انگلیسی‏ها، فرانسوی‏ها، روس‏ها و آمریکایی‏ها، هر یک گرگ صفتانه، امت مظلوم و پریشان اسلامی را مورد حمله قرار داده بودند.
در چنین دوران سختی که مسلمانان به همدلی و همکاری بر ضد دشمن مشترک نیاز حیاتی داشتند، محمد بن عبدالوهاب، مسلمانان را به جرم شفاعت خواهی از پاکان و زیارت قبور اولیای خدا، مشرک، بت پرست و واجب القتل خواند عرب‏های بادیه نشین را برانگیخت که مناطق شیعه نشین و سنی نشین حجاز، عراق، شام و یمن را به خاک و خون بکشد و اموال مسلمانان را به عنوان غنیمت جهاد با کفار به غارت برند.
نکته بسیار عجیب و غیر قابل هضم در این کار، جریان فتوای محمد بن عبدالوهاب به تکفیر مسلمانان جهان و تشویق پیروان خویش، به قتل و غارت آنان، به اتهام شرک و بت پرستی است که صحنه‏های جانگدازی در طول دو قرن اخیر پیش آورده است. چنین فتوایی در میان پیروان ادیان الهی کمتر سابقه دارد.7 خشونت و وحشی‏گری که در ذات این مکتب نهفته و مظاهر آن در حمله و کشتار بی سابقه مردم مظلوم کربلای معلا، در سال 1343 هـ ق که حدود 7000 نفر از علما، سادات و مردم را قلع و قمع کردند، نمودار گشته است.8
بدین ترتیب شاهد آن هستیم که متاسفانه چگونه بر جنایات محمد بن عبدالوهاب و حاکمان سیاسی هم عصرش، نام جهاد فی سبیل الله و اصلاح دینی نهاده می‏شود و تصرفات سیاسی صبغه مذهبی می‏یابد. این است که از همان ابتدا، حکومت سعودی با وهابیت پیوندی عمیق خورده، هر یک از این دو برای تقویت خود، به دفاع و طرفداری از دیگری می‏پردازند.
برای روشن‏تر شدن کیفیت همکاری علمای وهابی با دولت حاکم، سخن الیاسینی را عینا نقل می‏کنیم: «تعالیم وهابی، حکومت سعودی را در جزیرة العرب محکم و استوار کرد. محمد بن عبدالوهاب تاکید بسیار داشت که اطاعت حکام واجب است؛ حتی اگر ظالم باشند. اوامر حکام، تا زمانی که با قواعد دین تضاد و مخالفتی نداشته باشد، باید اطلاعت شود و علما قیم و مسئول شرح و تفسیر آن قواعد هستند. عبدالوهاب، صبر در برابر ظلم حکام را توصیه می‏کرد و از قیام مسلحانه علیه حکومت نهی می‏کرد...».
وهابیون در مورد مسئله اطاعت از هر حاکمی ـ خواه ظالم خواه عادل ـ به احادیث و عمل برخی صحابه استناد می‏کنند؛ از جمله آنکه «الجهاد واجب علیکم مع کل امیر برا کان او فاجراً» حال آنکه این تفکر مخالف قرآن است و آیات بسیاری، تبعیت از ظالمان را معصیت می‏داند و از آن نهی می‏کند. از جمله آیه «ولا تعاونوا علی الاثم و العدوان...» (مائده /2) احادیث نیز از اطاعت مخلوق گناهکار نهی می‏کنند: «لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق». 9

  • نظرات و دیدگاه‏های محمد بن الوهاب

1. اقسام توحید از نظر محمد بن عبدالوهاب:

توحید، موضوع محوری مذهب وهابیت است؛ به گونه‏ای که محمد بن عبدالوهاب آن را همان دین اسلام و دین الله می‏شمرد.10 در واقع تقسیم‏بندی و تعریف او از توحید شالوده دیدگاه‏های او است. از این رو به جهت اهمیت بحث، به تفصیل به این موضوع می‏پردازیم. تقسیمی که محمد بن عبدالوهاب از توحید ارائه داده، در آثار خود او متفاوت است. وی در برخی رسالاتش، توحید را به دو بخش روبوبی و الوهی تقسیم می‏کند.11 و در برخی نوشته‏هایش، آن را شامل سه بخش ربوبی، الوهی و اسماء و صفات می‏داند. از این رو در کتبی که پیرامون عقاید وی تالیف شده نیز، هر دو شق تقسیم به چشم می‏خورد.
همین امر موجب شده که ابن مرزوق بگوید: محمد بن عبدالوهاب در تقسیم توحید، در سه موضع آن را به دو بخش تقسیم کرده و در یک موضوع آن را دارای سه اصل دانسته است. همین بی‏ثباتی و تذبذب، دال بر جهل او نسبت به اصول دین است و اگر گفته می‏شود که این مسئله تغییر در اجتهاد و رسیدن به تقسیم‏بندی جدیدی است، پاسخ این است که این گفته فاسد است، زیرا اجتهاد در فروع است؛ نه در اصول .

الف. توحید ربوبی: عبدالوهاب در نامه‏ای به عبدالله بن سحیم می‏نویسد: «توحید ربوبی آن است که خدای سبحان، در خلق و تدبیر ملائکه، انبیا و موجودات دیگر متفرد است و این حقی انکارناپذیر است؛ اما انسان با این اعتقاد مسلمان نمی‏شود، چرا که اکثریت مردم به این مسئله معترف هستند. آن گونه که در قرآن آمده است: «ولئن سالتهم من خلق السموات و الارض و سخر الشمس و القمر لیقولن الله» (عنکبوت /61). در حقیقت توحید ربوبی وحدت و یگانگی خدا در عمل، خلق، تدبیر و تصرفات است.12

ب. توحید الوهی: عبدالوهاب توحید الوهی را آن می‏داند که جز خدا پرستیده نشود؛ نه هیچ ملک مقربی و نه هیج نبی مرسلی. توحید الوهی آن است که تمامی صور عبادت انسان باید مختص خدا باشد. محمد (ص) شایسته عبادت نیست، بلکه رسولی است که باید تبعیت شود.

  • ج. توحید اسما و صفات: این قسم از توحید، با خصوصیات و صفات خدا سر و کار دارد و در بر دارنده اعتقاد به صفات خدا که در قرآن آمده است؛ مانند: الرحمن الرحیم، الواحد الاحد، علی العرش استوی (یونس /5). پس از این سخنان محمد بن عبدالوهاب، چنین نتیجه می‏گیرد: «کسانی که به انبیا و اولیا متوسل می‏شوند، از آنان شفاعت می‏جویند و هنگام سختی‏ها آنان را می‏خوانند، در واقع عبادت کنندگان و پرستندگان همان انبیا هستند... در توحید ربوبی این افراد خللی وارد نشده؛ اما توحید الوهی آنان از بین رفته است، زیرا عبادت مختص خدا را ترک کردند و این مسئله در مورد زوار قبور و متوسلان به آنها که چیزی را از آنها درخواست می‏کنند که جز خدا بر آن قادر نیست نیز صادق است.
    از همین جاست که پای تکفیر مسلمانان و مساوی قرار دادن توسل و استغاثه، با شرک به میان کشیده می‏شود. وهابیون در مورد صفات خدا، به ظاهر نصوص (کتاب و سنت) بسنده می‏کنند و تفسیر و تاویل آیات را نمی‏پذیرند و حتی تأویل را کفر و کذب به خدا و رسول می‏دانند؛ البته تشبیه صفات خدا به صفات مخلوقان را نیز قبول ندارند؛ از این رو آیاتی چون «بل یداه مبسوطتان» (مائده /64)؛ «واضع الفلک باعیننا» (هود /37)؛ «و جاء ربک و الملک صفا صفا» (فجر /22) و... بر ظاهر حمل کرده، خدا را دارای اعضا می‏دانند و نشستن، ایستادن، خندیدن و صحبت کردن را در مورد خدا صادق می‏دانند 13.
  • توسل جستن به پیامبران و اولیا

به گفته سید محسن امین، مسئله توسل به چند صورت تحقق می‏یابد: نخست آنکه انسان خود پیامبر را واسطه درگاه الهی قرار دهد؛ دو آنکه به احترام پیامبر و منزلت او، انسان حاجتی را بخواهد و سوم آنکه خدا را به پیامبر و جان او سوگند دهد.14
البته همه این سه قسم، به یک چیز باز می‏گردد و آن اینکه پیامبر (ص) را به علت احترام و منزلتی که نزد خدا دارد، میان خود و خدا وسیله و واسطه قرار دهیم.
وهابی‏ها با توسل، به هر شکل آن، کاملاً مخالف بوده، آن را شرک اکبر می‏دانند. به اعتقاد محمد بن عبدالوهاب، توسل نمی‏تواند، بی اجازه و رضایت خدا به دست آید، چرا که شخص پیامبر نمی‏توانست بدون اراده خداوند، آنهایی را که خود می‏خواهد، هدایت کند و نیز اجازه نداشت، برای مشرکان طلب بخشایش کند. همچنین عمل طلب از مردگان و توسل به آنها نیز منع شده است 15.
علمای وهابی می‏گویند: «توسل به غیر خدا، زیارت قبور و نماز خواندن در مکانی که قبر پیش روی انسان باشد، مخالف توحید است، لازمه توحید آن است که به غیر خدا متوسل نشود و از غیر او استمداد نگردد؛ اگر چه پیامبر اسلام باشد. چه توسل، شفاعت و زیارت قبور از سنت پیامبر و سلف صالح نرسیده و قرآن نیز این عقیده را شرک می‏داند». 16

این قیاس‏ها به چند دلیل باطل است:

1. در این قیاس‏ها، پیامبر یا اولیای خدا، به جای بتها گذاشته شده‏اند.
2. مؤمنان و متوسلان به نبی (ص)، همانند بت پرستان و بی اعتقادان به خدا فرض شده‏اند.
3. توسل، استغاثه و شفاعت، با واژه «عبادت» هم معنی گرفته شده‏اند؛ در حالی که هر یک معنای خاص خود را دارند.

  • شفاعت

محمد بن عبدالوهاب در کشف الشبهات، درباره مسئله شفاعت چنین آورده است: «ما منکر شفاعت نیستیم، بلکه پیامبر را شفیع دانسته، به شفاعت او امیدواریم؛ اما شفاعت برای خداست و جز به اذن خدا کسی توانایی شفاعت کردن را ندارد».17 به عبارتی وهابیان طلب شفاعت از کسانی را که خدا برای آنان حق شفاعت قرار داده (مانند پیامبران، صالحان و ملائکه)، منع کرده و درخواست شفاعت را کفر دانسته‏اند و به همین جهت، خون و اموال شفاعت خواهان را مباح شمرده‏اند.18
این گونه اظهارات وهابیان در مورد شفاعت مردود است، زیرا آنان در سخنان خود استنباط جزیی یا بریده از قرآن ارائه می‏کنند؛ برای مثال آیه «فلا تدعوا مع الله احداً» که بخشی از آیه 18 سوره مبارکه جن است، به صورت منفصل آورده شده تا مراد نویسنده را تامین و معنی توسل و استغاثه را افاده کند؛ حال آنکه کل آیه چنین است: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احداً» و مقصود از دعا در این آیه، عبادت کردن است؛ نه خواندن و ندا.
مسئله دیگر اینکه چه کسی در شفاعت، پیامبر یا اولیای الهی را رب که اله و مبدأ خود شمرده است یا اینکه چه کسی در شفاعت، پیامبر و اولیای الهی را مستقل در اثر خوانده است؟

  • بدعت

بدعت از دیگر موضوعاتی است که وهابیون به آن پرداخته‏اند. هر عقیده یا عملی که بر پایه قرآن، سنت یا عمل صحابه پیامبر بنا نشده باشد، بدعت نام دارد. محمد بن عبدالوهاب تمامی صور بدعت را رد کرده است. وی اعمالی چون برگزاری جشن برای میلاد پیامبر، توسل، خواندن فاتحه پس از نمازهای روزانه و بسیار اعمال دیگر را بدعت می‏شمرد و در این باره به آیه 21 سوره احزاب استناد می‏کند: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة لمن کان یرجوا الله و الیوم الاخر و ذکر الله کثیراً» این آیه بر همه مسلمانان واجب می‏کند که جمیع عقاید و اعمالشان را از قرآن و سنت پیامبر برگیرند. همچنین وی برای رد بدعت به حدیث «کل بدعة ضلالة و کل ضلالة فی النار» استناد می‏کند.
در حالی که در اسلام، احکام شرعی یکی از این چند وجه را دارند: وجوب، حرمت، کراهت، استحباب، و اگر عملی مشمول هیچ یک از این احکام نباشد، مباح است.
هر گاه دلیلی مبنی بر حرمت، وجوب، کراهت یا استحباب عملی از سوی شارع وارد نشده باشد، اصل بر مباح بودن آن است که آن را «اصالة الاباحة» می‏گویند. در مقابل این قاعده که در فقه شیعه جاری می‏شود، محمد بن عبدالوهاب، «اصالة الحظر» یا «اصالة المنع» را جعل کرده است. وی بسیاری اعمال، از جمله تزیین مساجد را چون در سنت موجود نبوده، بدعت و حرام می‏داند. 19

  • تکفیر مسلمانان

از مهم‏ترین اصول مذهب وهابیون، تکفیر مسلمانان دیگر و هر مسلمانی است که با عقیده آنان هم رأی نباشد. برای تصریح نظر وهابیون به سخنانی از عبدالوهاب استناد می‏شود: «کسانی که به غیر خدا متوسل می‏شوند، همگی کافر و مرتد از اسلام هستند و هر کس که کفر آنان را انکار کند، یا بگوید که اعمالشان باطل است؛ اما کفرنیست، خود حداقل فاسق است و شهادتش پذیرفته نیست و نمی‏توان پشت او نماز گزارد. در واقع دین اسلام، جز با برائت از اینان و تکفیرشان صحیح نمی‏شود. انسان با ظلم از اسلام خارج می‏شود و به فرموده قرآن، «ان الشرک لظلم عظیم» (لقمان /13). اینکه به ما می‏گویند: ما مسلمانان را تکفیر می‏کنیم، سخن درستی نیست، زیرا ما جز مشرکان، را تکفیر نکرده‏ایم».
محمد بن عبدالوهاب در پاسخ به کسانی که می‏گویند: تکفیر مسلمانان با انجام گناه جایز نیست می‏گوید: «مسلمانان با شرک کافر می‏شوند... در ضمن بسیاری بوده‏اند که اهل شریعت و نماز و روزه و مجاهده بودند؛ اما در عین حال، اهل آتش و عذاب بودند. از جمله، منافقان و خوارج که علی (ع) با آنان جنگید. همچنین کسانی که د رحق علی (ع) غلو کردند، به فرمان علی (ع) سوزانده شدند. نیز اهل رده که زکات نمی‏پرداختند و صحابه با آنها جنگیدند، همه از این دسته‏اند».
بطلان این سخنان بر همگام آشکار است؛ با این همه، دلایلی را در رد آنها بیان می‏کنیم. شیخ سلیمان بن عبدالوهاب در کتاب الصواعق الالهیه، در تعریف کفر چنین آورده است: «کفر زمانی حاصل می‏شود که انسان با زبان سب حضرت رسول کرده، از دین بیزاری بجوید، یا آگاهانه انکار احکام دین کرده و کفر را بر ایمان ترجیح دهد. این کفری است که هر مسلمانی بر آن صحه می‏گذارد».
همچنین او به برادر خود ـ محمد بن عبدالوهاب ـ چنین ایراد می‏گیرد: «اعمالی همچون نذر، ذبح، توسل، تبرک به قبور و...، بر فرض آنکه حرام باشند، دلیلی در شرع وجود ندارد که این اعمال را شرک، آن هم شرک اکبری که قرآن موجب حبط عمل می‏داند، بر شماریم و به واسطه آن خون و مال مسلمانی را حلال کنیم».
وهابیون که همیشه دیگر مسلمانان را به خوارج تشبیه می‏کنند، خود وضعیتی مشابه آنان دارند، زیرا روش، فتاوا و سیاستی که در قبال امت اسلام در پیش گرفتند، در امتداد روش خوارج است، زیرا همانند خوارج، برداشتی غلط و بسته از اسلام، قرآن و خلافت الهی دارند و از روی جهل و بی خردی، به تکفیر مسلمانان پرداخته، ریختن خون و غارت اموال آنان را مباح می‏دانند.20

  • آثار و عملکردهای فرهنگی ـ علمی وهابیان (در داخل عربستان)

پس از آغاز و استمرار دعوت وهابیان و استقرار حاکمیت آل سعود، بیشتر شهرهای جزیرة العرب چون مکه، مدینه، طائف و...، به تصرف و اشغال حاکمان سعودی درآمد به اجبار، آیین وهابیان رسمیت یافت؛ اما تعدادی از مسلمانان مناطق شرقی که قبلاً شیعه اثنا عشری بودند، تسلیم نشدند و هنوز هم به اعتقاد خود عمل می‏کنند.
وهابیان نسبت به آیین‏ها و شعایر مذهبی سخت‏گیری زیادی می‏کنند و با تعمیر و ساختن قبور پیامبران، زیارت قبور اموات، توسل به اولیای الهی، نذر برای مردگان و...، به طور جدی مبارزه می‏کنند.
تمامی کتب، مجلات و سخنان خطبا در مساجد، به ویژه مسجد الحرام و مسجد النبی که چاپ، منتشر و ایراد می‏شود، درباره مباحث توحید، شرک، بدعت و نهی مردم در استفاده از دعا، توسل و شفاعت است.

تبلیغ وهابی‏گری در داخل عربستان، از طرق گوناگون صورت می‏پذیرد. وزارت حج، اوقاف، ارشاد و شئوونات اسلامی، از جمله مراکز تبلیغ وهابی‏گری است. به دلیل اهمیتی که مسئله حج در میان مسلمانان جهان دارد، همه ساله میلیون‏ها زن و مرد مسلمان عاشق به قصد حضور در مراسم عبادی سیاسی حج و زیارت قبر مقدس پیامبر گرامی و صحابه ایشان و بازدید از اماکن تاریخی، عازم عربستان می‏شوند. از این رو حاکمان سعودی وزارت خانه مستقلی به نام حج تشکیل داده‏اند که وظیفه اساسی و مهم آن رسیدگی به مسایل حج و حجاج و پاسخ به احکام و سوالات شرعی حاجیان، طبق مذهب وهابیت است.
این وزارتخانه به طور منظم، کتب و مجلاتی برای عرضه در مکان‏های تاریخی و اعمال مذهبی مسلمانان طبق مذهب وهابیت چاپ و منتشر می‏کند.
همچنین مراکز دانشگاهی مختلفی چون جامعة ام القری، الجامعة الاسلامیه بالمدینة المنورة، جامعة الامام محمد بن سعود الاسلامیه، جامعة الملک سعود و مراکز علمی از قبیل رابطة العالم الاسلامی و رئاسة ادارات البحوث العلمیة و الافتاء و الدعوة الارشاد، به ترویج آیین وهابیت و تعمیم آن در سراسر عربستان می‏پردازند و برخی مراکز علمی، فتواهای لازم برای احکام شرعی را بی‏توجه به مذاهب مشهور اهل سنت (حنبلی، شافعی، حنفی و مالکی) صادر می‏کنند. و مردم نیز موظف به اطاعت و پیروی از آن هستند. 21

  • حوزه‏های علمیه و مراکز آموزشی ـ دینی

در کشور عربستان، چیزی به نام حوزه علمیه، آن گونه که در کشورهای شیعه نشین مرسوم بوده و هست، وجود ندارد. پس از استقرار دولت عربستان سعودی، دولت تلاش زیادی به عمل آورد تا غیر از مراکز دانشگاهی، مرکزیتی به عنوان حوزه‏های علمیه شیعه یا مدارس امام خطیب، چون الجامعات الاسلامیه در عثمانی و جامع الازهر در مصر به وجود نیاید.
در واقع، حوزه‏های علمی ـ دینی عربستان، شکل دانشگاهی تکامل یافته است؛ به گونه‏ای که مروج آیین و مذهب رسمی وهابیت هم هستند.
در کشور عربستان، هرگونه فعالیت مذهبی، خارج از آیین وهابیت ممنوع است و به شدت با آن برخورد می‏شود. البته در میان وهابیان نیز گرایش‏های مختلف تند روی افراطی، سنت گرا، معتدل و میانه رو وجود دارد. ارتباط و وابستگی شدید سیاسی، نظامی و اقتصادی کشور عربستان به امریکا، انگلستان، مسئله فلسطین، مسائل حج و برخورد با حجاج ایرانی در سال 1366 شمسی، جنگ عراق و ایران، مسئله افغانستان، گروه سپاه صحابه و گروه طالبان موجب اعتراض و شورش‏های متعددی در شهرهای مکه، مدینه و مناطق دیگر، به ویژه مناطق شیعه نشین شده است. از این رو دولت سعودی در نصب مسئولان دینی سیاسی و اقتصادی دقت زیادی می‏کند تا مبدا مخالفان سیاستهای آل سعود، میدان و فرصت فعالیت بیابند.

  • مراکز انتشاراتی، رسانه‏ای و کتابخانه‏ای

حکام وهابی آل سعود، از تمامی امکاناتی که از استخراج بی حد و حساب نفت به دست می‏آید، در راه تبلیغ حکومت استبدادی سعودی و آیین منحرف وهابیت استفاده می‏کنند. از مهم‏ترین فعالیت‏های مراکز فرهنگی ـ رسانه‏ای (رادیو، تلویزیون و مطبوعات)، تلاش برای عرضه نظام حکومتی آل سعود و آیین وهابیت، به عنوان بهترین تشکیلات اداری و مذهبی مورد علاقه مردم و هماهنگ با قرآن و سنت نبوی است. هرگونه تحقیق و پژوهشی که همگام با این برنامه‏ها باشد، تهیه، تنظیم، منتشر، نگهداری و تبلیغ می‏شود و هرگونه تألیف و تحقیقی که با مذاهب دیگر، به خصوص شیعه دوازده امامی موافق باشد، به عنوان انحراف از دین اسلام و بدعت و کفر معرفی می‏شود و مردم را از نزدیک شدن به آن منع می‏کنند.
شش کتابخانه مهم و بزرگ در عربستان به وهابیون تعلق دارد و بیش از 117 مرکز انتشاراتی و چاپخانه در زمینه چاپ و انتشار کتاب و مجله در عربستان فعالیت دارند. بخش مهمی از کتابهای منتشره به رد عقاید مذهب شیعه و دشمنی و ضدیت با آن، به ویژه با انقلاب اسلامی ایران دارد که ناشران با دستور حاکمان وهابی با جدیت، آنها را چاپ و در داخل عربستان و خارج آن، در میان مسلمانان و غیر مسلمانان (بیشتر به صورت اهدایی) توزیع می‏کنند. 22
از مسائل مهمی که در بیشتر این کتابها به چشم می‏خورد و نویسندگان وهابی آن را مطرح می‏کنند، مسئله اختصاصی دانستن تفسیر اسلام و سنت نبوی به مرکز وحی (حرمین شریفین) و علما و ساکنان آن است و هر گونه عقیده و تفکری را که خارج از محیط حرمین، در سراسر جهان مطرح شود، باطل می‏دانند.
دانشمندان وهابی خود را متولیان و مفسران جهان اسلام می‏دانند و داعیه رهبری آن را دارند. آنان با فراخوانی متفکران و دانشمندان جهان اسلام و با در اختیار گذاشتن امکانات، در راه این هدف تلاش می‏کنند.

  • تبلیغ وهابی گری در خارج عربستان

تبلیغ وهابیت در کشورهای اسلامی، مسئله جدی است. انحرافات اساسی این فرقه علاوه بر اینکه از آرا و پندارهای پیشوایان سلفی‏گری (ابن تیمه و محمد بن عبدالوهاب) نشأت گرفته است، به عنوان ابزاری در دست استعمار گران و سیاست‏های شیطانی امریکا و انگلستان قرار دارد و یکی از عوامل اصلی ایجاد اختلاف و تفرقه میان مسلمانان محسوب می‏شود. تفرقه و تشتت در دنیای اسلام، خواست استکبار جهانی به سر کردگی آمریکاست. و با تشدید آن، دشمنان اسلام و مسلمانان، بیشترین بهره را از ذخایر مادی و معنوی کشورهای اسلامی برده‏اند.
اکنون بعضی کشورها را که وهابیان در تبلیغ آیین وهابیت در آنجا موفق بوده‏اند، مورد بررسی قرار می‏گیرد:

پاکستان:

کشور اسلامی پاکستان، با چهار ایالات پنجاب، سرحد، سند و بلوچستان در همسایگی شرق ایران، با فرهنگ سنتی اسلامی و حاکمیتی حزبی، همواره مورد طمع و تجاوز استعمارگران خارجی بوده است.
مهم‏ترین احزاب این کشور حزب «مردم»، «جماعت اسلامی»، «استقلال» و «نهضت اجرای فقه جعفری» هستند و این کشور به دو دلیل (فقر فرهنگی و نفوذ روحانیون متعصب و مخالف شیعه)، از عمده‏ترین مراکز تبلیغ وهابیت در میان کشورهای اسلامی است. گروه‏های پاکستانی وهابی مذهب، گاه به صورت حزب سیاسی، با نفوذ در دولت و گاه به صورت گروه‏های فرقه گرای تروریستی و گاه به صورت فعالیت‏های فرهنگی عمل می‏کنند. بخش زیادی از روحانیان طرفدار آیین وهابیت در پاکستان، دروس دینی خود را در کشور عربستان گذرانده یا با حمایت مالی، سیاسی و فرهنگی سعودی‏ها، به مسئولیت‏ها و مناصب مهم دست یافته‏اند.23
سفارت و نمایندگی‏های عربستان سعودی در پاکستان، همواره از فعالیت‏های گروه‏های فرقه‏گرا و مخالف شیعیان، حمایت کرده و تعداد زیادی از جوانان این کشور را برای تحصیل در دانشگاه‏ها و مراکز علمی عربستان جذب می‏کنند و از تأسیس گروه‏های تروریستی و حمایت مالی و سیاسی آنان غافل نیستند.

الف. گروه سپاه صحابه

«سپاه صحابه» نمونه کامل یک حزب تفرقه گرا و مورد حمایت عربستان در پاکستان است. این حزب در سال 1984 میلادی، توسط فردی به نام حق نواز جهنگوی، در شهر جهنگ (ایالت پنجاب) در زمان حکومت ژنرال ضیاء الحق تأسیس و با سرعتی بی سابقه، در سراسر کشور گسترش یافت. مراکز فعالیت سپاه صحابه (شهرهای سیالکوت، فیصل‏آباد و جهنگ و..)، مناطقی هستند که قبلاً محل فعالیت فئودال‏های سنی مذهب بوده و تأسیس سپاه صحابه از ابزارهای فئودال‏های سنی مذهب، برای مبارزه با شیعیان است.24
از سوی دیگر، عربستان سعودی که پشتیبان سر سخت ضیاء الحق بود، از سپاه صحابه و فعالیت‏های آنان حمایت مالی و سیاسی می‏کرد. از شعارها و اهداف تاسیس سپاه صحابه، دفاع از احترام به صحابه (گرایش وهابیان) و مبارزه با افکار شیعیان (به بهانه مخالفت با صحابه) و انقلاب اسلامی ایران است. تبلیغات گسترده و گمراه کننده آنها و کارهایی مانند آدم ربایی، سرقت مسلحانه، ترور، کشتار جمعی (بمب‏گذاری) و اعمال وحشیانه دیگر، موجب ایجاد وحشت و دلهره در میان شیعیان شده است.25

ب. دکتر احسان الهی ظهیر

وی که متولد پاکستان است تحصیلات خود را در عربستان و با حمایت مالی وهابیان سعودی طی کرد. او از مهره‏های تفرقه‏انگیز و از مبلغان فرقه وهابی و عامل قتل عام تعداد زیادی از شیعیان در مراسم عزاداری در پاکستان و کشورهای دیگر است. نمونه‏هایی از آثار و تالیفات او در تبلیغ آرا و سیاست‏های وهابیان و مبارزه با عقاید تشیع عبارت است از: الشیعة و اهل البیت، الشیعة و التشیع، الشیعة و القرآن و الشیعة و السنة.

ج. تاسیس مراکز فرهنگی، آموزشی و خیریه در ایالت بلوچستان پاکستان

وهابیان سعودی از شهریور ماه 1368، به بهانه کمک‏های آموزشی و انسان دوستانه به مهاجران افغان در ایالات بلوچستان، مراکز متعددی تحت عنوان «موسسه الدعوة الاسلامیة»، «ادارة الاسراء»، «موسسة مکة المکرمة الخیریة» و «موسسة مسلم» تأسیس کردند و از طریق کمک‏های مالی، فرهنگ ضد شیعی وهابیت و سیاست‏های ضد ایرانی خود را تبلیغ می‏کردند. نیز از طریق توزیع کتاب، جلسات سخنرانی، فیلم، نوار و عکس به آوارگان و مهاجران سنی مذهب مقیم این ایالت آموزش‏هایی می‏داند.وهابیان از این راه به ترویج افکار و اندیشه‏های محمد بن عبدالوهاب در پاکستان می‏پردازند.

افغانستان

گروه طالبان از قوم پشتون (بزرگ‏ترین قوم افغانستان) هستند که به دست ارتش I.S.I، سپاه صحابه، جمعیت العلمای پاکستان و مدارس دیوبند (محل آموزش اندیشه‏ها و پندارهای وهابیان) شکل گرفتند.
هر چند طالبان، مدعی استقرار شریعت غرّای محمدی (ص) هستند و خود را حنفی مذهب و صوفی مشرب قلمداد می‏کنند؛ ولی اعمالشان نشان دهنده احیای سنت‏های قومی ـ قبیله‏ای 250 سال گذشته پشتون‏ها است.
این باورها و سنت‏ها شباهت زیادی با عملکرد وهابیان دارد، به طوری که شواهد موجود نشان حمایت کامل سیاسی، فکری و اقتصادی عربستان از آنها است. نام این گروه در دوازدهم اکتبر 1994 میلادی برای نخستین بار روی تلکس خبرگزاری‏ها رفت و در سایه حمایت مالی و نظامی دولت پاکستان، امریکا، عربستان سعودی و امارات عربی متحده، توانستند مناطق وسیعی را از دست دولت اسلامی افغانستان خارج کرده، به تصرف خود در آورند. 26

  • نقش عربستان سعودی در ظهور و رشد طالبان

عربستان از زمان‏های گذشته، به ویژه در زمان اشغال کشور افغانستان توسط شوروی (سابق)، به چند دلیل عمده به مسائل این کشور توجه داشته است:

1. ممکن بود در صورت ادامه اشغال، شوروی سابق بتواند، برای رسیدن به منافع نفتی خلیج فارس، اقدام کند.
2. ادامه اشغال و گسترش نظام کمونیستی، اعتقادات مسلمانان جهان و افغانستان را در معرض خطر قرار می‏داد.
3. ادامه اشغال افغانستان و حمایت ایران از گروه‏های جهادی شیعه، با ایفای نقش ام القرایی عربستان سازگار نبود.
4. مسئله رقابت با نفوذ رو به گسترش جمهوری اسلامی ایران در کشورهای آسیای میانه، به ویژه پس از فرو پاشی شوروی و نظام کمونیستی آن مطرح بود.

با توجه به دلایل مزبور، عربستان به طور جدی، در مسائل افغانستان دخالت کرد؛ به گونه‏ای که در سال‏های 1994 ـ 1992 مبلغ دو میلیارد دلار به پشتون‏ها کمک مالی کرد. 27 و در حمایت از گروه‏های جهادی مخالف ایران، مبلغ 150 میلیون دلار به دولت ربانی ـ شاه مسعود کمک کرد.* همچنین دولت عربستان در کنار پاکستان، به حمایت مالی و نظامی از جنبش طالبان پرداخت و بخش عمده مبلغ هفتاد میلیون دلاری خرید تسلیحات نظامی طالبان را بر عهده گرفت.
عربستان در پشتیبانی از طالبان، دو انگیزه اساسی داشت: نخست آنکه عربستان خود را ام القرای جهان اسلام می‏داند و کمک به مسلمانان را نوعی وظیفه دینی و الهی برای خود معرفی می‏کند.
انگیزه دوم، رقابت بانفوذ رو به رشد ایران در افغانستان و آسیای مرکزی، و منزوی ساختن جمهوری اسلامی ایران بود که خود را ام القرای جهان اسلام می‏داند.28
دولت عربستان در تاریخ 26/5/1997 به شکل صریح ضمن به رسمیت شناختن حکومت خودخوانده گروه طالبان، سفارت ریاض در افغانستان را تحویل آنها داد.

  • وهابیت در مصر

در خصوص اقدامات وهابیت در مصر، باید یادآور شد که اهم فعالیت‏های آنها کارهای خدماتی است، به همین دلیل، چهره فرهنگی آنان برای مردم تقریباً مغفول مانده است. مردم مصر اگر چه سنی مذهب هستند؛ ولی حضور تاریخی اهل بیت (ع) یا سلسله‏های شیعی حاکم بر این کشور در ادوار گذشته، تأثیر عمیقی بر آداب، رفتار و عقاید مردم گذاشته است و به شدت به اهل بیت (ع) علاقمند بوده، گاهی این تعبیر را به کار می‏برند که ما سنتی المذهب و شیعی الهوی ایم. همچنین نقش اجتماعی دو گروه صوفیه و اشراف (سادات) را در این کشور، نباید نادیده گرفت، زیرا وهابیون از هر دو گروه بیزارند و در نوشته‏های خود رسماً صوفیه را منحرف می‏نامند.
جماعة انصار السنة المحمدیه که در سال 1926 توسط شیخ محمد حامد الفقی، با هدف مبارزه با بدعت‏ها و کارهای جدید و خرافات ایجاد شد، گرچه عبدالوهاب را از اصلاح گران دانسته و از او تقدیر می‏کنند؛ اما خود را وهابی نمی‏نامند؛ ضمن آنکه بخش اندکی از شیعه را کافر نمی‏شمارند؛ ولی آنها را گمراه می‏دانند. این گروه در سال‏های اخیر ارتباط قوی‏ای با سردمداران وهابی داشتند و به نوعی بر خلاف دیدگاهی که نسبت به وهابیون دارند، به ترویج آرا و افکار آنان از نوع خود می‏پردازند.29

  • وهابیت در آسیای مرکزی و قفقاز

اصلاح وهابیزم، از آغاز جنگ داخلی در تاجیکستان، در مطبوعات روسیه رواج یافت. در آن زمان روزنامه «مسکو سکید نمی‏ستی» نوشت: یک گروه از مسلمانان که خبرنگاران آنها را وهابی می‏نامند، به تخریب مسجدی در دامنه رشته کوه‏های پامیر، به علت عدم جهت یابی درست به سمت مکه و وجود یک چراغ که بازمانده زرتشت، دین پیشین مردم این منطقه بود، اقدام کردند و اسلام حنیف خواستار علامت گذاری قبله مساجد به سمت مکه بوده و عدول از قوانین الهی را که توسط پیغمبر برای مسلمانان ارسال شده، جایز نمی‏داند.
فقدان یک دستگاه تنظیم کننده روابط بین مومنان و افکار ناهمگون در جامعه اسلامی، موجب ایجاد تنوع و برداشت‏های مختلف از موازین اسلامی شده است. به دنبال آن گروه‏هایی برای ایجاد اصلاح در دین اسلام ظهور کردند که یکی از آنها وهابیت است که در قرن 17 در پادشاهی عربستان سعودی تشکیل شد که ویژگی بارز آن عدم تساهل نسبت به عقاید دیگر فرق اسلامی است.
در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز شمالی که اسلام صوفی رایج بوده و خصوصیت محلی دارد، جنبش نوسازی تحت عنوان وهابیزم ایجاد شده است. مروج افکار وهابیت در منطقه، واعظانی هستند که از بعضی کشورهای عربی و اسلامی به منطقه آمده‏اند. نخستین پیروان آنها یا جوانانی هستند که بعد از شروع پروستریکا از امکان تحصیل در مراکز الهیات خارج کشور برخوردار شده‏اند یا جوانانی هستند که به دلایل شخصی یا اجتماعی، با سیستم تقسیم قدرت، نفوذ، حیثیت و ثروت در جامعه مخالف اند.
بسیاری نویسندگان که در مورد علل پیدایش وهابیت در کشورهای مستقل مشترک المنافع تحقیق می‏کنند، به نقش عربستان در حمایت و تأمین بودجه جنبش وهابیت اشاره می‏کنند. در ابتدای تشکیل این کشورها، هزینه تعمیر و احداث مساجد، آموزش ابتدایی اسلامی، اعزام دانشجویان به دانشکده‏های مذهبی خارجی، انتشار کتب اسلامی، آموزش زبان عربی و اعزام مسلمانان برای انجام مراسم حج، توسط عربستان تأمین شده است، به همین دلیل برخی نویسندگان مدعی هستند که جنبش وهابیت تنها با کمک‏های عربستان شکل گرفته است.
پدیده وهابیت در منطقه قفقاز شمالی، دارای ویژگی‏های ملی است که سعی می‏کند، با پیوستن به خانواده‏های مسلمان از روسیه جدا شود. ساختار جامعه در این منطقه به گونه‏ای است که ریش سفیدان، رهبری مذهبی و عرفی جامعه را بر عهده داشته، کنترل و پرورش افکار عمومی را در اختیار خود دارند. در چنین شرایطی که وهابیزم خواستار برابری حقوقی همه مسلمانان است، ممکن است رهبران مذهبی نفوذ سابق خود را بر جامعه از دست بدهند.
رهبران منطقه آسیای مرکزی و قفقاز، بارها نگرانی خود را نسبت به تلاش وهابیت جهت تحکیم مواضع خود در منطقه اعلام کرده‏اند و رسانه‏های گروهی، هر روز در مورد فعالیت آنها در جمهوری تاجیکستان و ازبکستان مطالب زیادی می‏نویسند. در حقیقت می‏توان اینگونه نتیجه‏گیری کرد که رشد وهابیت، پاسخی به اوضاع آشفته‏اقتصادی و اجتماعی کشورهای منطقه است. 30

  • وهابیت در کشورهای دیگر

کشور بزرگ هندوستان (دومین کشور جهان از نظر جمعیت) که دارای نژادهای جمعیتی و گرایش‏ها و مذاهب گوناگون است، یکی از مناطقی است که به ویژه پس از استقلال پاکستان و رسمیت یافتن مذهب و زبان هندو، از فعالیت‏های تبلیغاتی وهابیت در امان نمانده است.
در سایه کمک‏ها و حمایت‏های مالی و تبلیغاتی وهابیان سعودی، به دلیل فقر شدید مسلمانان، گرایش به آیین وهابیت در میان مردم هند زیاد است.
ایران اسلامی و مردم سنی مذهب ساکن مناطق مرزی نیز از تبلیغات سعودیان وهابی در امان نمانده و این مسئله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تشدید شده است. در مدارس علمیه اهل سنت، مشاهده شده که کتاب‏های ابن تیمه و محمد بن عبدالوهاب، به صورت آشکار برای طلاب تدریس و دیگر کتاب‏های وهابیان، به صورت اهدایی بین طلاب و روحانیان منطقه توزیع می‏شود.
جزایر قشم و کیش، به دلیل نزدیکی به کشورهای خلیج فارس و دریافت و مشاهده صدا و تصویر تلویزیون‏های منطقه که آیین وهابیت را تبلیغ و از نظام شیعی حاکم بر ایران اسلامی انتقاد و بدگویی می‏کنند، در معرض آسیب و حتی خطر گرایش به وهابیت قرار دارند.
مسلمانان شوروی سابق (قریب به 70 میلیون نفر) و کشورهای تازه استقلال یافته، همان طور که در بخش قبلی توضیح داده شد، مورد طمع سیاست‏های تبلیغاتی وهابیان بوده و هستند.
سالانه میلیون‏ها جلد قرآن با چاپ نفس، اهدایی پادشاهی عربستان سعودی در بین مردم، به صورت رایگان توزیع می‏گردد. تاسیس مسجد، مراکز مذهبی کمک‏های مالی برای مسلمانان و ارسال و اهدای کتاب‏ها و نشریات، مبلغان مذهبی و قاریان قرآن برای اقامه جماعت و سخنرانی و قرائت قرآن، از دیگر برنامه‏های وهابیان سعودی برای مسلمانان این کشورها است.
کشور آلبانی با قریب به 3 میلیون مسلمان حنفی مذهب، علیرغم همه فشارهای قرون وسطایی دوران سلطه کمونیست‏ها، پس از فرو پاشی شوروی سابق، آمادگی زیادی برای پذیرفتن تبلیغات اسلامی را دارد که دستگاه‏های سعودی با اهداف قرآن، کتب و نشریات، تأسیس و تکمیل مساجد و دعوت مسلمانان برای بازدید از اماکن مقدسه مکه و مدینه در ایام حج و غیر آن، و پذیرش دانشجو، از فرصت پدید آمده استفاده می‏کنند. جزایر مالدیو، سریلانکا در اقیانوس هند، کشورهای کنیا، اتیوپی، اوگاندا، غنا، نیجریه، مالی، سنگال، لیبی، استرالیا، کانادا و...، از دیگر مناطقی هستند که رژیم آل سعود، با شیوه‏های گوناگون، در این کشورها به تبلیغ اسلام وهابی (اسلام سلفی) می‏پردازند.31

پی‏نوشت‏ها
1ـ محمد جواد فاضل لنکرانی، «مبانی فکری و کارنامه ننگین فرقه ضاله وهابیت»، 3/12/1383 ، ص 1.
2ـ طوبی کرمانی، «نگاهی بر وهابیت»، مقالات و بررسیها، تابستان 1382. ص 1، همچنین رجوع شود به سایت اینترنتی جهاد دانشگاهی.
3ـ محمد جواد فاضل لنکرانی، پیشین، ص 17.
4ـ همان، ص 20.
5ـ همان، ص 17.
6ـ همان، ص 21.
7ـ سایت اینترنتی جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران.
8ـ همان.
9ـ طوبی کرمانی، «نگاهی به وهابیت»، پیشین، ص 13.
10ـ الیاسینی، ایمان، دین و دولت در عربستان سعودی»، ترجمه اکبر عزیزنیا، سایت اینترنتی باشگاه اندیشه، 1383، ص 7.
11ـ طوبی کرمانی، «نگاهی بر وهابیت»، پیشین، ص 14.
12ـ الیاسینی، «ایمان، دین و دولت در عربستان سعودی»، پیشین، ص 33.
13ـ طوبی کرمانی، پیشین، ص 16.
14ـ سید محسن امین، کشف الارتیاب، (تاریخچه و نقد بررسی عقاید و اعمال وهابیها)، با کوشش سید ابراهیم سید علوی، تهران، 1367.
15ـ الیاسنی، پیشین، ص 34.
16ـ حسین خلف، تاریخ الجزیرة العربیه فی عصر الشیخ محمد بن عبدالوهاب (حیاة الشیخ محمد بن عبدالوهاب)، بیروت، 1968 میلادی، ص 176.
17ـ طوبی کرمانی، پیشین، ص 21.
18ـ محمد حسین ابراهیمی، «تحلیلی نو بر عقاید وهابیان»، قم، 1370، ص 18.
19ـ همان، ص 20.
20ـ زینی دحلان، فتنه وهابیت، ترجمه همایون همتی، نشر مشعر، بی جا، بی تا.
21ـ عباس جعفری، فرقه وهابیت و عملکرد آن در تاریخ معاصر، نشریه معرفت، شماره 52، 1383، صص 92 ـ 91.
22ـ حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، شناخت عربستان، ص 128.
23ـ عقیدتی ـ سیاسی نیروهی انتظامی، نگاهی به ماهیت و عملکرد فرقه ضاله وهابیت، ص 52.
24ـ حافظ تقی‏الدین، احزاب و نهضتهای سیاسی پاکستان، ص 503. به نقل از مرتضی زیدی، علل تفرقه گرایی در پاکستان، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، 1380، ص 52.
25ـ «تلاش گروههای تروریستی وهابی علیه ایران»، روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ 5/10/1369، شماره 3355.
26ـ مرکز مطالعات فرهنگی بین المللی، «جریان پرشتاب طالبان»، ص 48.
27ـ همان، ص 117. به نقل از انور الحق احدی (کارشناس مسایل خاورمیانه) در مصاحبه با مجله میدل ایست، 1994.
28ـ حمید احمدی، «طالبان، علل و عوامل رشد»، «اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره 131 ـ 132، ص 32.
29ـ وهابیت در مصر، نشریه چشم انداز، شماره 7، اسفند 1382، ص 45.
30ـ بخش مطالعاتی سفارت ایران در مسکو، «وهابیت در آسیای مرکزی و قفقاز»، ماهنامه دیدگاه‏ها و تحلیل‏ها، شماره 137، صص 76 ـ 74.
31ـ عباس جعفری، فرقه وهابیت و عملکرد آن در تاریخ معاصر، نشریه معرفت، پیشین، صص 98 ـ 97.

منبع: سایت حوزه
مجید دیوسالار

آشنایی اولیه با وهابیت-قسمت دوم

 وهابیان هر گونه تبرک به آثار اولیاء را شرک مى دانند. درحالی که تبرک به پیراهن یوسف چشم نابینا یعقوب را شفا بخشید.
بخارى در نقل سرگذشت صلح حدیبیه: هر گاه پیامبر وضو مى گرفت یاران او براى ربودن قطرات آب وضوى آن حضرت بر یکدیگر سبقت مى گرفتند. تبرک به زره، عصا، شمشیر، ظروف، مهر، انگشتر، مو و کفن پیامبر در کتاب جهاد بخارى و تبرک به آب وضو و موى تراشیده حضرت در باب صفات پیامبر در صحیح بخارى ذکر می شود.


  • نقد آراء و شبهات

8. تبرک و استشفاء به آثار اولیا


الف- وهابیان هر گونه تبرک به آثار اولیاء را شرک مى دانند.
ب- تبرک به پیراهن یوسف چشم نابینا یعقوب را شفا بخشید اذهبوا بقمیصى هذا فلقوه على وجه ابى یات بصیرا (یوسف/ 92) فلما ان جاء البشیر القاه على وجه فارتد بصیرا(یوسف/ 96).
ج- بخارى در نقل سرگذشت صلح حدیبیه: هر گاه پیامبر وضو مى گرفت یاران او براى ربودن قطرات آب وضوى آن حضرت بر یکدیگر سبقت مى گرفتند.
د- تبرک به زره، عصا، شمشیر، ظروف، مهر، انگشتر، مو و کفن پیامبر در کتاب جهاد بخارى و تبرک به آب وضو و موى تراشیده حضرت در باب صفات پیامبر صحیح بخارى.
مناسب است در این زمینه به کتاب تبرک الصحابه باثارالرسول نوشته علامه محمدبن طاهرمکى و نیز التبرک نوشته آیة الله على احمدى میانجى مراجعه نمود.
ه- حضرت زهرا سلام الله علیها پس از دفن پدر کنار قبر ایستاد و خاک قبر را بر سر خود ریخت و گریست و سرود:
ماذا على شم تربة احمدا***ان لا یشم مدى الزمان غوایا
صبت على مصائب لو انها***صبت على الایام صرن لیالیا
و-قرآن تبرک صندوِق حمل خاندان موسى و هارون را مایه آرامش و پیروزى مى داند "وقال لهم نبیهم ان آیة ملک ان یاتیکم التابوت فیه سکینة من ربکم و بقیة مما ترک ال موسى و ال هارون تحمله المئکه (بقره/ 218).
ز-عبدالله پسر احمدبن حنبلى از پدر پرسید حکم کسى که دست بر منبر رسول خدا مى زند و تبرک مى جوید و مى بوسد چیست. احمد گفت اشکالى ندارد.
ح- شفاعت و تبرک به از فاعلى که در عین بندگى خدا، در فعل خود متکى به قدرت برتر باشد شرک نیست.
ط- اهتمام و اصرار صحابه بر بوسه بر کودکانشان توسط پیامبر.
ى- ابوایوب انصارى از قبر پیامبر تبرک نمود آنرا بوسید و موجب اعتراض مردان بن حکم شد. ابوایوب در پاسخ گفت که من به سوى سنگ نیامده ام بلکه من آهنگ و قصد خود پیامبر را نموده ام و این سنگ بهانه است.


9. نذر براى اهل قبور

الف-عبدالله قمیصى از نویسندگان معاصر وهابى در کتاب الصراع بین الاسلام و الوثینه در رد کشف الارتیاب علامه سیدمحسن امین مى نویسد: شیعیان به خاطر اعتقاد به الوهیت على و فرزندانشان قبرهاى آنان را آباد مى کنند و نذر و قربانى تقدیم آنها مى کنند، حکم نذرها و قربانیها همان حکم ذبیحه هاى بت پرستان براى بت هایشان مى باشد.
ب-مولف سنى صلح الاخوان که در نقد وهابیت آنرا نگاشته است مى گوید: ان المسألة تدور مدار نیات الناذرین و انما الاعمال بالنیات فان کان قصد الناذر المیت و التقرب الیه بذلک لم یجز قولا واحداً وان کان قصده وجه الله تعالى و انتفاع الاحیاء بوجه من الوجوه وثوابه لذلک المنذور له المیت فیجب الوفاء بالنذر
ج- در احادیثى که نهى از نذر و ذبح شده است، وجود بت در گذشته یا حال و یا وقوع آن براى اعیاد جاهلى مطرح شده است.


10. نداى اولیاء


الف- نداء و دعا اولیاء خلاف آیات و روایات محکم مى باشد از قبیل "و ان المساجد لله فلا تدعو مع الله احدا"(جن18/)یا "ان الذین تدعون من دون الله عباداً امثالکم" (اعراف194/)
ب- هر ندا و دعائى به غیر خدا، عبادت و پرستش نیست. "قال رب انى دعوت قومى لیلا و نهاراً"(نوح/5)
ج- مقصود از دعا در آیات مورد استناد، مطلق خواندن و نداء نیست و بلکه دعوت خاصى است که با لفظ و قصد پرستش همراه باشد.به عنوان مثال "فما اغنت عنهم الهتهم التى یدعون من دون الله من شىء"(هود/101) که در آن دعوت بت پرستان با تعبیراتى همراه است که اطلاِق پرستش بر آن صحیح است و ربطى به نداى اولیاء از سوى مسلمانان ندارد.
د-دعوت و نداى مورد بحث، درخواست و خواندن بنده اى از بنده اى دیگر است که نه او را رب مى داند و نه مالک و متصرف تام الاختیار، بلکه او را بنده عزیز و گرامى خدا مى شناسد که او را به مقام رسالت و امامت برگزیده و وعده داده است که دعاى او را بپذیرد.(و لو انهم اذ ظلموا انفسهم...نساء/64)


11. شفاعت


الف- وهابیان معتقدند شفاعت از سوى افراد مأذون من عندالله پذیرفته مى شود اما نمى توان از خود آنها خواست بلکه باید از خدا خواست تا خدا شفاعت وى را به انسان عطا کند یا او را شافع انسان قرار دهد.ابن تمیمه مى گوید:"اللهم شفع نبینامحمداً فینا یوم القیامة او اللهم شفّع فینا عبادک الصالحین او ملائکتک او نحو ذلک مما یطلب من الله لا اشکال فیه فلا یقال یا رسول الله او یا ولى الله اسألک الشفاعة او غیرها مما لایقدر علیه الا الله فاذا طلبت فى ایام البرزخ کان من اقسام الشرک"

ب- درخواست شفاعت به نحوى درخواست دعا است و دعا از افراد شایسته امرى پسندیده است "یا وجیهاًعندالله اشفع لنا عندالله" و لذا در صحیح بخارى نیز این کلمه به معناى دعا به کار رفته است از قبیل باب اذا استشفعوا الى الامام لیستسقى لهم لم یردهم یا باب اذا استشفع المشرکون بالمسلمین عندالقحط.نیشابورى در تفسیر خود در ذیل آیه "مومن شفیع شفاعة حسنة یکن له نصیب منها و من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها" (نسا/ء85) مى گوید شفاعت به درگاه خداوند همان دعا کردن براى شخص مومن مى باشد.

ج-طلب دعا از مومن نه در حیات وى شرک است (ولوانهم اذظلمواالقسم...نساء/ 64) ونه درخواست شفاعت آخرت پیامبر در زمان حیات همانگونه که ترندى در صحیح خود از انس بن مالک روایت مى کند:" سألت النبى ان یشفع لى یوم القیامة فقال انا فاعل قلت فاین اطلبک قال على الصراط" ونه شفاعت وطلب دعا از ارواح انبیاء و اولیاء شرک آمیز مى باشد چرا که ارتباط ارواح پس از مرگ با دنیا قطع نگردیده و امکان آن موجود است. شاهدآنکه ابن عباس مى گوید: حضرت امیر پس از تفسیل پیامبر مى فرماید: بابى انت و امى اذکرنا عند ربک و جعلنا من ربک یا ابوبکر پس از وفات پیامبر پارچه از صورت آن حضرت کنار مى زند و مى گوید بابى انت و امى طلبت حیا و صیتا واذکرنا عند ربک
د-صرف اینکه شفاعت فعل خداست و انتساب آن به غیرخدا موجب شرک مى شود دلیل محکمى نیست چراکه انتساب افعال و اعمالى از این دست به غیرخدا در خود قرآن وجود دارد افعالى از قبیل اماته، احیاء، توفى، اعانه و...

د-روشن است که شفاعت در آخرت به دست خداست منتهى رحمت و مغفرت از مجراى بندگان کمال یافته جارى مى شود که به فرمان و اذن خداوند، گناهکاران از مجراى متعدد به رحمت ایزدى مرتبط مى شوند.

ر-اگر از پیامبر در زمان حیاتش مى توان طلب شفاعت نمود و موجب شرک نمى شود، بعد از وفاتش نیز نمى تواند موجب شرک گردد چون اصل عمل تفاوتى نیافته است.

ز-زرقانى در المواهب مى گوید: اگر کسى بگوید اللهم انى استشفع الیک بنبیک یا نبى الرحمة اشفع لى عند ربک استجیب له.

و-این چنین نیست که اولیاء درباره هر کس و بدون دلیل شفاعت نکنند بلکه آنرا به کسى متوجه مى سازند که رابطه ایمانى او قطع نشده و به واسطه برخى کارهاى خوب استحقاِ تعلق چنین دعایى و تبدیل شدن به یک انسان پاک را مى یابد.

ی-براى توضیح بیشتر مى توان به کتاب شفاعت در قلمرو عقل و قرآن و حدیث مراجعه نمود.


12. اعتقاد به سلطه غیبى و قدرتهاى فوِق العاده اولیاء


الف-اولیاء در برخوردارى از قدرت هاى خارِق العاده، بالاصاله و بالاستقلال قادر نمى باشند.
ب-سلطه غیبى و تصرف حضرت مسیح در قرآن (و تبرى الاکمه و الابرص باذنى واذتخرج الموتى باذنى) مائده /110.
ج-قدرت نمائى یاران سلیمان قال الذى علم من الکتاب انا اتیک به قبل یرتد الیک طرفک نمل/ 39
د-تصرف سلیمان، و سلیمان الریح عاصفة تجرى بامره الى الارض التى بارکنا فیها انبیاء/ 81
ه-سلطه غیبى موسى، اضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتاعشرة عینا بقره/ 60
و-قرآن در جاى جاى خود برخى افعال را به غیر خدا منتسب کرده است مثل ارزاِ (فارز قدهم منه)، خلق کردن (انى اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر...)ابراء اکمه و ابراص، احیاء موتى، اعتاء(و مانقموا منهم الا ان اعتاهم الله و رسوله) یا شفاى مریض و... همه این شواهد نشان مى دهد که نسبت دادن افعال الهى به غیر خدا نمى تواند شرک باشد مگر اینکه انجام این امور را بالصالة یا بالاستقلال بدانیم.


13. گریه بر قبور در فراِق عزیزان


الف- استناد وهابیان به حدیث "ان المیت یهذب بیکاء اهله" مى باشد.این حدیث از عبدالله بن عمر در صحیح مسلم نقل شده است.
ب- در همان باب از عایشه کلامى نقل شده است تبادر وهابیان را مخدوش مى سازد.هشام بن عروة در صحیح مسلم نقل مى کند که وقتى نزد عایشه حدیث ابن عمر نقل شداو گفت: جنازه یهودى از کنار رسول خدا عبور داده شد که بر او گریه مى کردند که پیامبر در این حال فرمود:شما بر او گریانید در حالیکه او در عذاب است
ج- گریه بر فراِق عزیزان امرى فطرى است و گریه مصیبت زده تسلى خاطر وى است.
د- پیامبر در وفات ابراهیم، فرزندش فرمود: العین تدمع والقلب یحزن و لا نقول الا بما یرضى ربنا و انا بک یاابراهیم لمحزنون
ه- هنگامى که خبر شهادت جعفربن ابیطالب، زیدبن حارثه و عبدالله بن رواحه به پیامبر رسید اشک آن حضرت جارى شد
و- پیامبر بر قبر مادرش حاضر مى شد و مى گریست
ز- پیامبر در وفات یکى از دختران خود گریست
ح- پیامبر پس از وفات عثمان بن مظعون گریست.
ط- گریه شیعیان بر امام حسین از این باب است که "حسین منى و انا من حسین احب الله من احب حسیناً و ابغض الله من ابغض حسیناً"


14. توسل به اولیاء


الف- حدیث عثمان بن حنیف در خصوص تعلیم شخص نابینا از سوى پیامبر براى طلب شفاعت، اللهم انى اسألک و اتوجه الیک نبیک محمدنبى الرحمة یا محمد انى اتوجه بک الى ربى فى حاجتى لتقضى، اللهم شفعه فى ّ
ب- حتى ابن تمیمه و نیز نویسنده معاصر وهابى، رفاعى در کتاب التوصلى الى الحقیقة التوسل این حدیث را صحیح مى شمارد و حاکم نیز در مستدرک مى گوید این حدیث به شرط صحیحین، صحیح مى باشد که آنرا ذکر نکرده اند
ج- حدیث عطیه عوفى از ابو سعید خدرى: توسل به حق سائلان اللهم انى اسألک بحق السائلین علیک...ان تعیذنى من النار
د- توسل پیامبر به مقام خود و نیز پیامبران پیشین براى مغفرت فاطمه بنت اسد،اغفر لامى فاطمة بنت اسد و وسع علیهامدخلها بحق نبیک و الانبیاء الذین من قبلى
ه- توسل در سیره مسلمانان نیز وجود داشته است مثل توسل عمربن عباس عموى پیغمبر و استسقى عمربن الخطاب بالعباس عام الرمادة لما اشتد القحط فسقاهم الله تعالى یادر جایى دیگر از عمر روایات شده است که "اللهم اناکنانتوسل الیک نبینا فتسقینا وانا نتوسل الیک بهم بنبینا فاسقنا فیسقون" که ابن اثیر در این زمینه مى گوید:"هذا والله الوسیلة الى الله و امکان منه. ابن حجرقسطلانى نیز همین برداشت را مطرح مى کند
و-وقتى منصور نحوه زیارت پیامبر را از مفتى مدینه پرسید، پاسخ داد: لم تصرف وجهک عنه و هو وسیلتک و وسیلة ابیک آدم علیه السلام الى الله یوم القیامة بل استقبله و استشفع به استشفعک الله، قال الله ولوانهم اذظلمو انفسهم
ز-برخى کتابها در خصوص توسل
-کتاب الوفاء فى فضائل المصطفى اثر ابن جوزى بابى مربوط به توسل
-شفاء القسام اثر تقى الدین مشبکى شافعى
-مصباح الظلام فى المستغیثین بخیر الانام اثر محمدبن نعمان مالکى
-وفاء الوفاء اثر سمهودى
-المواهب اثر ابولعباس قسطلانى و شرح المواهب اثر مصرى زرقانى مالکى
ح- کتاب "عقیده اهل سنت و جماعت در رد وهابیت و بدعت از شیخ خلیل احمدسهانپورى فتاواى 75 نفر از علماء در جواز توسل ذکر شده است
ط- غزالى در احیاءالعلوم، ابن قدامه حنبلى در مغنى 3/ 588، وفاء الوفاء سمهودى 4/1376 در زیارتنامه حضرت پیامبر آیه و لوانهم اذ ظلموا را ذکر کرده اند.
س -ابن حجر در الصواعق المحرقة، شعر منتسب به شافعى امام شافعیه را ذکر مى کند.
ال النبى ذریعتى وهم الیه وسیلتى ارجوا بهم اعطى غدا بیدى الیمین صحیفتى


15. بزرگداشت موالید و وفیات


الف - بن بارز هر گونه بزرگداشت میلاد پیامبر را حرام و بدعت مى داند و محمد حامد فقى رئیس انصار السنة المحمدیة نیز مى گوید :الذکریات التى ملات البلاد باسم الاولیاء هى نوع من العبادة لهم و تعظیمهم
قرآن برخى پیشینیان مثل پیامبران را تجلیل کرده و ستوده است. حال چگونه است که اگر همین توضیحات و تجلیلها از جانب مسلمانان صورت پذیرد شرک مى شود.
ج- آیا برای ابراز مودت ذوى القربى نمى توان در شادى آنان خوشحال و روزهاى غم و اندوه آنان اندوهناک بود.
د- آیا ارزش وجود پیامبر اکرم و اولیاء الهى از یک مائده آسمانى کمتر است که حضرت عیسى (ع) روز نزول آن را عید دانستند و قرآن بدون اشاره مى نماید (مائده /114)
ه- بزرگداشت میلاد پیامبر و دیگر مناسبتهاى مربوط از مصادیق و رفعنا لک ذکرک است.
و- جشن و خوشحالى در روز میلاد پیامبر از سنت مسلمانان بوده است و مولود متعددى در توایخ شاهد آن است.
ز- برقرارى بزرگداشت و تعظیم موالید و وفیات بزرگان، اگر چه دلیل استحباب خاص ممکن است نداشته باشد اما از ادله کلى وجوب احترام و مودت اهل بیت و تعظیم شعائر الهى قابل استفاده بوده، رابطه عاطفى و روحى میان مسلمان و پیامبرشان را تعمیق مى کند.


16. قسم دادن به حق و مقام اولیاء


الف - ابن تمیمه: در میان علماء اجماع وجود دارد که نمى توان به حق غیرخدا قسم یاد کرد. الغّر بن عبدالسلام نیز همین نظر را دارد .
ب - فتواى این در برابر روایات استوار پیامبر و اهل بیت و دیگر امارات موجود در احادیث تاب مقاومت ندارد، مضاف بر اینکه ادعاى اجماع بى اساس مى باشد.
ج- در تعلیم پیامبر به نابینا در حدیث عثمان بن حنیف آمده است اللهم انى اسئلک و اتوجه الیک بنبیک محمدنبى الرحمة
د- در حدیث عطیه عوفى از ابوسعید خدرى اللهم انى اسئلک بحق السائلین علیک و اسئلک بحق هذا...
ه- علامه سید محسن امین نقل مى کند که تدورى مى گوید: بنده برخدا حقى ندارد تا از خدا به حق مخلوِ درخواست شود
اولا اگر چنین است چرا پیامبر خدا تعلیم قسم دادن به چنین حقوقى فرموده اند
- یارب اسألک بحق محمد لما غفرت لى
ثانیاً قران در مواردى بندگان را صاحب حق مى دانند "وکان حقاً علیناننج المومنین"(یونس/ 103)
"وکان حقاً علیا نصر المومنین" روم/ 47 "و عداً علیه حقاً فى التوراة والانجیل "توبه/ 11
ثالثاً در برخى احادیث بدین حقوِ تصریح شده است از جمله حق على الله عون من نکح التماس العفاف لما حرم الله


17. سوگند به غیرخدا


الف - ابن تمیمه سوگند به غیرخدا را موجب شرک صغیر دانسته و صنعانى در نظیر الاعتقاد نیز آنرا مابه شرک مطرح نموده است
ب - خداوند در قران به غیرخدا سوگند یاد کرده و اگر حرام مى بود باید متذکر مى شد در حالیکه هدف از آن تحریک براى اندیشیدن در آیات الهى بوده است و مقصودى حکیمانه داشته است.
ج- مسنداحمد، فلعمرى لان تکلم بمعروف او تنهى عن منکر خیر من ان تسکت
د- اینکه در برخى احادیث از قسم خوردن به پدر نهى شده است. متوجه آن بوده که غالباً پدران مسلمان مشرک بوده و سوگند به آنها که ارزش و احترام خاصى نداشتند توجیهى نداشت و یا اینکه مقصود سوگند در مقام شهادت و اثبات حق است که به اتفاِ علما باید منحصر در سوگند به خدا و صفات خاص باریتعالى باشد.
ز- در سنت پیامبر هم قسم به غیرخدا و حتى به پدر مخاطب نقل شده است از جمله در پاسخ به مسائلى که پرسیده بود. اى الصدقة اغظم اجرا فرمودند اما و ابیک تنبأنه ، ان تصدِ و انت صحیح شیخ تخشى الفقر و تامل البقاء


18. نامگذارى فرزندان با پیشوند عبد و غلام


الف - وهابیان مى گویند بر مبناى ان کل من فى السموات و الارض الا اتى الرحمن عبدا مریم /93، این نامگذارى درست نمى باشد.
ب- بندگى و عبد بودن اگر به معناى غیر از پرستش خداوند باشد مى تواند به غیر خدا منتسب گردد. مثل عبد در معناى اصطلاحى و فقهى آن و انکحوا الایامى منکم والصالحین من عبادکم و امائکم.
ج - هدف از این نام گذارى ها نوعى تشبیه به بندگان قانونى و حکایت از نوعى حقیقت رمزآلود است.
د- عبد در اینجابه معناى مطیع بوده و بندگان و مومنان هم مطیعان خدا و رسول خدا و اولى الامرند. واطیعوالله واطیعوا الرسول واولى الامرمنکم نساء/ 59


منابع

ا- قران کریم
2- کشف الارتیاب فى اتباع محمدبن عبدالوهاب تالیف سیدمحسن الامین، منشورات مکتبة الامین
3- الغدیر فى کتاب و السنة تالیف عبدالحسین احمدالامینى النجفى، دارالکتب الاسلامیة
4- آیین وهابیت تالیف استاد جعفرسبحانى. دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم
5- وهابیان بررسى و تحقیق گونه اى درباره عقاید و تاریخ وهابى تالیف على اصغر فقیهى، انتشارات صبا
6- وهابیت مبانى فکرى وکارنامه عملى، آیة الله سبحانى، موسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادِ (ع)
7- الوهابیة والتوحید تالیف على الکورانى العاملى، دارالسیرة بیروت
8- الدعوة فى کلمة التوحید تالیف شیخ محمدصادِ آل شیخ مبارک الخطى الصفوانى، دار المصطفى لاحیاء تراث
9- پیام حکمت و تدوین محمدتقى فخلعى، آموزش اداره کل مبلغان