درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

سخنان یکی از پیروان سابق فرقه رام الله


 اغلب مردم اساساً درک ملموسی نسبت به فرقه‌ها ندارند و این همان نقطه آسیب‌پذیری آن‌هاست زیرا ممکن است مانند من که تحصیلات عالی در زمینه پزشکی هم دارم سال‌ها در دام یک فرقه گرفتار باشند و خودشان هم ندانند این گروهکی که در آن فعالیت می‌کنند یک فرقه است!




آینده درباره ماجرای رهایی "پریس کی‌نژاد " از دام یک فرقه انحرافی می‌نویسد؛ برای اکثر مردم تصور اینکه روزی از اعضاء یک فرقه انحرافی باشند، تصوری دور از ذهن است. این موضوع برای کسانی که ظاهراً از شگردها و عملکردهای فرقه‌ها مطلعند بیش از دیگران مصداق دارد و از آنجایی که فرقه‌ها به دنبال افراد تأثیرگذار و توانمند می‌گردند به جذب این افراد همت بیشتری می‌گمارند. البته خالی از اشکال نیست که بگوییم اغلب مردم اساساً درک ملموسی نسبت به فرقه‌ها ندارند و این همان نقطه آسیب‌پذیری آن‌هاست زیرا ممکن است مانند من که تحصیلات عالی در زمینه پزشکی هم دارم سال‌ها در دام یک فرقه گرفتار باشند و خودشان هم ندانند این گروهکی که در آن فعالیت می‌کنند یک فرقه است!

به نظر من کلیدی‌ترین و راه‌گشاترین سؤال برای رهایی از دام گرفتاران در فرقه، این است که «اول‌بار چگونه به سرکرده فرقه گرایش پیدا کردم؟».

فرقه‌ها معمولاً برای جذب افراد خصوصاً در برخورد‌های اول تدابیر ویژه‌ای در نظر می‌گیرند زیرا می‌دانند اگر در این برخوردها نتوانند قلابشان را در قلب و ذهن طعمه فرو ببرند برای همیشه امکان دستیابی به مریدی جدید را از دست می‌دهند برای همین اولین ملاقات سرکرده و مرید خیلی مهم است و مرور خاطره آن، بصورت بی‌طرف و با در نظر گرفتن قصدهای طرف مقابل می‌تواند دست او را برایمان باز کند.

به عنوان نمونه خود من مدت‌ها بود که در مورد فردی به نام ایلیا رام‌ا... با ویژگی‌های خاص و توانمندی‌های باطنی بی‌نظیر تعاریف زیادی را از برخی دوستان و آشنایان شنیده بودم که خودشان در آن زمان عضو فرقه بودند.

تعاریف آن‌ها در من مقاومت و موضع‌گیری زیادی ایجاد کرده بود و خود را آماده بحث علمی با جناب ایلیا !!! کرده بودم و بالاخره پس از مدت‌ها ملاقات با ایشان ترتیب داده شد.

گذشته از بازی‌های روانی که در موضوع، قبل از ملاقات طراحی شده بود، سؤال ایشان باعث شد که من در برابر وی خلع سلاح شوم و بی‌اختیار در برابر او تسلیم گردم.

او از من که تخصص ژنتیک داشتم پرسید: چیزی در مورد ژن‌های روحی می‌دانید؟! و بعد که مرا در برابر خود مستأصل دید میدان را به دست گرفت و هر چه خواست گفت و من هم پذیرفتم؛ اما بعدها فهمیدم که چنین نظریه‌ای اصلاً وجود ندارد. بررسی پروسه جذب و تسلیم من به فرقه و خاطرات تنی چند از اعضای فرقه در مورد احساسات خاصی که با دیدن این فرد به ایشان دست می‌دهد باعث شد که هرچه بیشتر نسبت به گذشته و کارهایی که برای فرقه انجام داده‌ام فکر کنم و دروغ‌ها و فریب‌هایی که به نام خدا مرا مجاب به گفتن آنها می‌کردند را از نظر بگذرانم و برای جبران، آن‌ها را با خوانندگان عزیز که احتمالاً برخی از آن‌ها عضو همین فرقه هستند در میان بگذارم:

موضوعی که همیشه در نامه‌نگاری به جاهای مختلف در دفاع از الیاس رام‌ا... بر آن تأکید می‌کردم این بود که ایشان بیش از 200 هزار پیرو و شاگرد دارد و با نام بردن از نشریات و مؤسساتی که منتسب به ایشان بود سعی می‌کردم به باور مخاطب در بیاورم که ما یک جمعیت بزرگ و گسترده هستیم در صورتیکه بنده شخصاً شاید حدود 200 نفر این افراد را بشناسم که اکثریت آن‌ها را زنان و دختران جوان تشکیل می‌دهند و مانند من در طی 10 سال فعالیت‌های شخص رام‌الله در دام فرقه افتاده‌اند.

گفتنی‌ است این افراد کاملاً بی‌گناهند و طی یک پروسه مغزشویی و تسلیم‌سازی به فرقه جذب شده‌اند و با وعده و وعید‌های مختلف معنوی بکار گرفته‌ شده‌اند؛ از طرفی نشریاتی که منتسب به این فرقه هستند تماماً از سوی وزارت ارشاد لغو مجوز شده‌اند و حتی شکایت بعضی‌ از آن‌ها در دادگاه هم به نتیجه نرسید، تا جایی که به علت بی‌محتوایی و ترویج عقاید جادوگری و عرفان‌های شرقی مسدود شده‌اند.

گرچه عضویت افراد در این فرقه و شروع فعالیت‌ها با شعار یافتن پاسخ سؤال «من کیستم؟» و هویت‌یابی بود اما کارهایی که به من و دیگر افراد سپرده می‌شد و بطور رایگان و شبانه‌روزی در آن راستا کار می‌کردیم، موضوعات تحقیقاتی متداول جامعه بود که در نهایت و پس از دستگیری سرکرده فرقه قرار شد همه را در یک لیست بلند بالا و در مقام دفاع از وی، به وی نسبت دهیم تا او را فردی اهل علم و تحقیق در برابر مراکز قضایی جا بیندازیم و بر اقدامات انحرافی‌اش سرپوش بگذاریم.

نکته دیگر اینکه این فرد، دروغ بزرگی در مورد وجود افرادی با توانمندی‌های ذهنی و باطنی خاص را بر همه تلقین کرد و مدعی بود این افراد به تمام رهبران بزرگ دنیا مشورت می‌دهند و البته شاگردان وی هستند که در خفا زندگی می‌کنند و اصل ناشناختگی را رعایت می‌نمایند که پس از دستگیری همه را با توجیهات مختلف انکار کرد.

بدتر از همه رفتارها، حسادت‌ها و رقابت‌های زشتی است که به صورت پنهان در بین خانم‌ها و بعضاً آقایان وجود دارد و این افراد برای کسب درجه بالاتر در فرقه همواره از خود نشان داده‌اند و درست در فرقه‌ای که مانورهای زیادی بر علیه نفاق و تفرقه‌گرایی داده است، اختلاف نظر، تفرقه و نفاق خصوصاً در جلسات تصمیم‌گیری ویژگی بارز اینگونه جلسات شده مگر آنکه کسی در این جلسات از طرف سرکرده فرقه حکم! داشته باشد که البته در آن صورت همه چیز را در درونشان سرکوب می‌کنند تا در وقتی دیگر تلافی کنند.

سرکرده فرقه نیز تبحر ویژه‌ای در جنگ روانی دارد و در این زمینه نیز مطالعات فراوانی داشته برای نمونه، من چندین مرتبه به خود وی اعلام کرده‌ام که فعلاً حاضر به همکاری نیستم و نمی‌خواهم به فعالیت‌ها ادامه دهم ولی او توسط همسرش که همچنان آزادانه به فریب مردم مشغول است دست‌نوشته‌های قبلی که ماه‌های پیش از بنده دریافت کرده‌اند را به نام من چاپ می‌کنند و برای تطمیع‌ام به منظور بازگشت مجدد به فرقه القابی مانند عضو شورای مرکزی جمعیت آل یاسین یا سخنگوی کانون حقوق بشر آل یاسین را به من نسبت داده‌اند و برای حفظ روحیه اعضای فرقه همچنان وانمود می کنند که من به فرقه وفادار هستم درست شبیه عکس‌العملی که در مقابل بعضی اعضای جداشده از فرقه نشان دادند و در فرقه اعلام کردند «این افراد در حال تقیه‌اند»!

اما در آخر باید به مسئله مهمی که درد خیلی از دوستان گرفتار در فرقه است اشاره و شاید اعتراف کنم؛ مشکلی که تا مدت‌ها اعضای یک فرقه از هم پاشیده را درگیر خود می‌کند حالت عدم تعادل موقتی در اندیشه و تصمیم گیری است بطوری که افراد با کنار هم گذاشتن وقایع و سؤالات و ابهامات موجود پی به انحراف فرقه و سرکرده آن می‌برند و از طرفی با تحریک‌ها، هشدارها و یا وعده‌های همدستان سرکرده فرقه مجدداً تصمیم به ادامه فعالیت در فرقه می گردند از این رو با نوشتن این مقاله سعی کردم راه بازگشت به فرقه رام‌ا... را برای همیشه به روی خود مسدود کنم باشد که در مقالات بعدی با افشاگری‌ برخی از ابعاد تاریک زندگی "پیمان فتاحی " قدم‌های مؤثرتری را در جهت رهایی از دام این فرقه بردارم.

*پریس کی‌نژاد مسئول سابق گروه تحقیقاتی طب متعالی جمعیت آل‌یاسین و به زعم و ادعای فرقه رام‌ا... سخنگوی شاخه بین‌الملل حقوق بشر جمعیت آل‌ است.

منبع: خبرگزاری فارس

جریان‌های شبه‌مذهبی در ایران پس از صفویه

از زمان حاکمیت صفویه که تفکر شیعه پس از قرن‌ها از حاشیه به هستة قدرت سیاسی راه یافته بود، چندین جریان شبه مذهبی از دل این تفکر سربرآورده، به نوعی مدعی حکومت و قدرت شدند. تأمل در این جریان‌ها به خوبی نشان می‌دهد که چگونه با یکدیگر در ارتباط بوده و یکی جای خود را به دیگری سپرده است. این جریان‌ها که با درجات متفاوتی از تفکر شیعه زاویه دارند، به خوبی علیه منافع ملی و مذهبی کشور ما مورد استفادة استعمارگران قرار گرفته‌اند.

 نخستین این جریان‌ها، «جریان اخباری گری» است. مذهب اخباری تقریباً در قرن ششم ق. تأسیس یافته بود و به وسیلة شیخ محمد امین استرآبادی (متوفی 1033 ق.) توسعه یافت.1 نکتة مهم این است که اوج رونق این مکتب مصادف با دورة فترت میان صفوی و حکومت قاجار یعنی زمانی بود که علما از مداخله در امور دولت شیعه برکنار شده بودند.

دغدغة مهّم مکتب اخباری متوجه آن بود که وظیفة مجتهد را انکار و نقش علما را چه از لحاظ عقیدتی و چه از جهت عملی محدود کند. اخبارییون اجتهاد در تشیع از زمان کلینی (متوفی 329) را بدعت شمرده و مجتهدان را متهم کرده بودند که مشارب عقلانی اهل سنت از نوع حنفی را پذیرفته‌اند. در مشرب اخبارییون، نقل بر عقل کاملاً رجحان یافته و اعتماد زیادی که نسبت به سنت رسول و ائمه(ع) می‌شد، موجب شده بود تا علما تنها تبدیل به روایتگر حدیث شوند. آنها بر این باور بودند که نباید مؤمنان را به مجتهدان و مقلّدان تقسیم کرد، بلکه باید همة آنها را مقلّد ائمه دانست.2
آیت‌الله وحید بهبهانی3 با ترویج مکتب اصولی خود، مبارزه‌ای سنگین علیه اخبارییون شروع کرد. او جلسات مناظره‌ای با اخبارییون به پا داشت که نوعاً با خشونت همراه بود تا جایی که نهایتاً بهبهانی به کفر اخبارییون فتوا داد. کار این خشونت بدان‌جا کشید که شیخ جعفر نجفی یکی از تلامذ وی می‌نویسد که همیشه گروهی میرغضب بهبهانی را همراهی می‌کردند.4 نیز، هر کس کتاب‌های اصول فقه را با خود حمل می‌کرد، ناچار بود از ترس حملة ناگهانی اخباریون آن کتاب‌ها را مخفی کند.5 نتایج عقیدتی این مناظرات نیز منجر به نگارش کتاب مهم «کشف الغطا عن مبهمات الشریعه العزا» به خامة شیخ جعفر نجفی شد که در تمام دورة قاجار یکی از بزرگ‌ترین متون فقهی به شمار می‌رفت.6

در آستانة ورود به عصر قاجار، از دل جریان اخباری یا حداقل در تناسب و ارتباط با آن، جریانی دیگر توسط شخصی به نام شیخ احمد احسایی راه افتاد که بعدها نام فرقه یا«مکتب شیخیه»7 به خود گرفت.8 شیخ احمد احسایی در سال 1154 ق. در احسای بحرین چشم به جهان گشود و در سال 1176 ق. از بحرین به قصد سیاحت به عتبات عالیات رفت و در آنجا مدتی نزد سید محمد باقر بهبهانی و سید مهدی بحرالعلوم به تحصیل پرداخت.9 با بروز طاعون در آنجا به بحرین بازگشت و دوباره در سال 1212 ق. به عراق رفت و در بصره رحل اقامت افکند.10 در سال 1221 ق. به قصد زیارت امام رضا(ع) به ایران آمد و چنان نزد علما و مردم یزد مورد احترام قرار گرفت که پس از زیارت در آنجا ماندگار شد. او حدود پانزده سال در ایران زندگی کرد. حسن شهرت او علما را از سایر شهرها به سوی او جلب کرد و سرانجام آوازة نیک‌نامی‌اش به گوش فتحعلی شاه رسید. شاه در کمال تواضع و ارادت11 طیّ نامه‌ای12 رسمی او را به تهران دعوت و از اینکه نمی‌تواند شیخ را در یزد ملاقات کند عذرخواهی کرد. با اینکه احسایی در پاسخ سؤالات مذهبی متعدد فتحعلی شاه، رساله‌ای نوشت در آغاز دعوت او برای رفتن به تهران را نپذیرفت.13 وقتی هم که به اصرار شاه به تهران آمد، از اقامت در پایتخت تن زد و گفت:

« به عقیدة من شاه قاجار و حکام او تمام اوامر و احکام را به ستم جاری می‌نمایند و چون رعیت، مرا مسموع‌الطاعه دانسته در همة امور رجوع به من نموده و پناهنده خواهند گشت و حمایت مسلمانان و رفع حاجت ایشان نیز بر من واجب است، چون در محضر سلطان میانجی‌گری نمایم، خالی از دو صورت نیست: یا مداخله مرا خواهد پذیرفت و بنابراین حکومتش ساقط خواهد شد یا با آن مخالفت خواهد نمود و من خوار و خفیف خواهم شد».14

احسایی در مسیر رفتن به بصره، با اصرار محمدعلی میرزا پسر ارشد فتحعلی شاه و حاکم کرمانشاه، دو سال در کرمانشاه اقامت کرد و سالیانه مبلغ هفتصد تومان حقوق گرفت.15 احسایی در سال 1234 ق. از حجاز و عراق به ایران بازگشت و دوباره تا زمان مرگ محمدعلی میرزا در کرمانشاه توقف کرد و سپس به مشهد، قم و اصفهان رفت.16

احسایی کم‌کم عقایدی17 پیدا کرد که موجبات مخالفت علما و در نهایت، تکفیر18 وی از جانب برخی از آنان از جمله ملا محمدتقی برغانی19 و 20 ملا آقا دربندی و ابراهیم بن سید محمدباقر21 را برانگیخت.22 نهایتاً او در سه منزلی مدینه در سال 1241 ق. در حالی که قصد داشت تا همراه با خانواده خود در مکه ساکن شود، روی در نقاب خاک کشید.23

پس از شیخ احمد احسایی، شاگرد جنجالی وی، سید کاظم رشتی24 راه و فکر وی را ادامه اداد. در حقیقت او بود که رسماً فرقة شیخیه25 را بنیان نهاد که یکی از مبانی آن، اعتقاد به رکن رابع بود و این اعتقاد کم‌کم زمینه‌ساز فرقة بابیه شد که مورد تکفیر عالمان دینی قرار گرفت.26 توجه به این نکته مهم است که بدانیم، اکثر علمایی که به بابیه پیوستند، از شیخیه بودند و چون انتظار امام زمان(ع) یکی از مفاهیم و تعلیمات شیخیه است، بابی شدن شیخیه امر دور از انتظاری نبوده است. به ویژه اینکه شیخیه نیز شیعة کامل را به کسی اطلاق می‌کرد که میان امت و امام زمان(ع) واسطه باشد. از سوی دیگر؛ ظهور بابیه بر شیخیه بیش از سایر علما اثر گذاشت؛ زیرا تقیه‌ای که بابیه پس از کشته شدن باب داشتند را بر شیخیه نیز تحمیل کردند.27

در هنگام مرگ سید کاظم رشتی، علاوه بر باب، دو تن دیگر که از قضا هر دوی آنها علیه باب بودند مدعی جانشینی وی بودند؛28 اوّل، ملا محمد ممقانی از پیروان میرزا شفیع تبریزی، که در تبریز به قتل باب فتوا داده بود و حاجی محمد کریم خان29 که در کرمان به کشتن دو مبلّغ بابی فتوا داده بود و به تقاضای ناصرالدین شاه رساله‌ای در ردّ دعاوی باب تألیف کرد.30

شروع فتنة باب در زمان محمدشاه است. قیام بابیه و خلف آن بهایی‌گری، سریع و با خون‌ریزی بسیار و نیز با واکنش صریح و عمومی عالمان دینی همراه بوده است. بابی‌گری در تمام مراحل رشد عقیدتی خود ضرورتاً مخالف اسلام بوده، پذیرش آن مستلزم نفی و لغو خاتمیت اسلام می‌باشد. نخستین بار در سال 1259 ق. سید علی محمد ابتدا در بوشهر و سپس در شیراز، خود را باب31 امام زمان(ع) دانست32 و همچنان که کومت ارتورد گوبینیو33 یکی از نخستین نویسندگان تاریخ بابی‌گری می‌نویسد، مقام مرجعیت شیعی را سخت مورد تردید و سؤال قرار داد. از این‌رو، عالمان شیراز با او به مناظره و محاجّه پرداختند.34 نتیجة این مناظرات دو مطلب بود: یکی ضعف سید علی محمد در علوم دینی و عربی35 و دیگری توبه و استغفاری که انجام داد.36

علما و مردم، پس از استنطاق باب، او را کتک زده و عبدالحمید خان کلانتر نیز او را به مسجد وکیل برد تا انابه و استغفار خود را تجدید و علنی کند. علما و حسین‌خان نظام‌الدوله حاکم شیراز وضعیت را به تهران کتباً گزارش داده و از سید علی محمد باب شکایت کردند.37 باب نیز از آنجا که امیدوار بود نظر محمدشاه و وزیرش را به خود جلب کند، برای آنها کتباً نامه نوشت. وی حتی هنگامی که در ماکو زندانی بود، رساله‌ای نوشت و آن را به حاجی میرزا آقاسی پیشکش کرد. باب از آقاسی اجازه خواست تا به تهران بیاید. قبل از اینکه آقاسی نظر خود را در این باره بدهد، شیخ عبدالحسین مجتهد دولت را با این عبارت که «اگر علما ناگزیر شوند که در برابر حکومت و باب از خود دفاع کنند، قدرت این کار را دارند»، تهدید کرد و دولت نیز چنین اجازه‌ای به او نداد امّا ترتیبی داد که دیگر مناظرات علما و باب در شیراز ادامه نداشته باشد و تا اندازه‌ای هم باب آزادی داشته باشد.38 در این مرحله، علما نیز با باب مسامحه کردند و از فتوای مرگ وی خودداری کردند. به عنوان مثال؛ امام جمعة شیراز فتوا داد که معتقد بود که اگر وی استغفار کند، آزاد کردن او از زندان مجاز است یا علمای دیگر او را دیوانه خواندند و بنابراین او را نه مسئول گفتارهایش دانستند و نه درخور مجازاتی که می‌خواستند دربارة او اجرا کنند.39 هرچند بعدها، از جانب علما چندین فتوای وجوب قتل وی صادر شد.40

مسامحة اوّلیه دولت و حتی علما با باب باعث شد تا طرفداران وی فعالیت‌ها و تبلیغات خود را بتوانند علناً انجام دهند. به عنوان مثال؛ ملاحسین بشرویه در سر راه خود از شیراز به خراسان، در اصفهان به منوچهرخان معتمدالدوله حاکم این شهر از ظهور باب خبر داد و او را تحریک کرد تا از باب دعوت کند که به اصفهان بیاید. منوچهرخان که ظاهراً به باب متمایل بوده، نیز چنین کرد41 و برای اینکه مردم و علما را حساس نکند و هر نوع مخالفت احتمالی را خنثی سازد، او را در خانة امام جمعه سکونت داد، تا چهل روز بعد در یک مجلس علنی در مسجد شاه با علمای اصفهان مباحثه کند. این مناظرات چندین نتیجه را در پی داشته است: اوّلاً باب با این کار تلاش می‌کند تا اثر سوئی را که در شیراز بر ذهن علما گذاشته از بین ببرد یا اینکه دست کم برای به تعویق انداختن تصمیم نهایی آنها دستاویزی پیدا کند. ثانیاً شاید هم او این مناظره را فرصتی برای تبلیغ بیشتر آیین خود تلقی می‌کرده است. در هر حال، به رغم اینکه برخی از علما معتقد بودند که ادامة مناظره با باب، وجهی ندارد، چه، «مخالفت این شخص به شرع انور، اشهر از آفتاب است» و از همین رو، به اعدام وی فتوا دادند، مناظره باب و علما در اصفهان در مسجد شاه برگزار شد. در این مناظره، امام جمعه، آقا میر محمدمهدی میرزا حسن نوری پسر ملاعلی نوری حضور داشتند. دو نفر اخیر از باب، سؤالاتی پرسیدند که وی از پاسخ آنها عاجز ماند.42 به رغم این، باب همچنان تحت حمایت منوچهرخان آزاد و با طرفدارانش در ارتباط بود و در این خصوص، اعتراض صریح و کتبی علما به آقاسی هم چندان تغییری به وجود نیاورد.43

پس از مرگ منوچهر خان، حاجی میرزا آقاسی دستور داد تا باب را به تهران آوردند. باب، در بین راه نامه‌ای به محمد شاه نوشت و از او تقاضای ملاقات کرد که با دخالت حاجی میرزا آقاسی این تقاضا رد شد44 و حتی دستور داد تا وی را به زنجیر بسته، درماکوی آذربایجان محبوس کنند. باب را پس ازمدتی که در تبریز45 و ماکو ماند، به قلعه چهریق در حوالی مرز عثمانی فرستادند و در آنجا برای چندمین بار به وی آزادی نسبی داده شد. این آزادی مشکلات و حتی اغتشاشاتی را به وجود آورد که آقاسی ناگزیر از برپایی سومین دور مناظرات علما با باب در تبریز شد.

علمای تبریز مناظره با باب را در حضور ناصرالدین میرزا که آن زمان، ولیعهد و حاکم آذربایجان بود موافقت نمودند. سلیمان خان افشار، باب را از چهریق به تبریز آورد و یک روز بعد از ورود او ملا محمد ممقانی رئیس علمای شیخی تبریز، حاجی ملا محمود نظام العمال،46 میرزا علی اصغر شیخ‌الاسلام، میرزا احمد مجتهد امام جمعه و حاجی مرتضی قلی مرندی با او مباحثه کردند.47 در پایان این مناظره نیز، باب به ندبه و استغفار پرداخت، امّا این بار نیز کتک خورد و به چهریق بازگردانده شد.48 امّا شورش‌هایی که طرفداران باب در زنجان به راه انداختند، امیرکبیر را بر آن داشت تا کار باب را یکسره کند،49 از همین رو، به دستور وی، باب را از چهریق به تبریز آوردند و به فتوای علمای شیعه در روز 27 شعبان 1266 در تبریز، مقابل ارک حکومتی تیرباران کردند.50 این در حالی بود که برخلاف آنچه براون مدعی می‌شود که تعداد علمایی که بابی‌گری را پذیرفتند، قریب چهارصدتن می‌باشند، باب هرگز نتوانسته بود از میان عالمان دینی کسی را به جز سید حسین ترشیزی که ظاهراً مجتهد بوده است و نیز برخی از روحانیان عادی را به خود جلب کند و حتی یکی از دلایل مهمی که علیه وی کارگر افتاد، مخالفت اکثریت عظیمی از علما با او بود.

هرچه زمان بیشتر می‌گذشت، طرفداران باب در جاهای مختلف کشور فرصت می‌یافتند تا دست به شورش‌هایی بزنند. به عنوان مثال؛ پس از آنکه ملاحسین بشرویه از شیراز به تهران و سپس به خراسان رفت، تلاش کرد تا دعاوی باب را تبلیغ و به مردم بقبولاند. او در برخی از مناطق از جمله نیشابور تا حدّی نیز موفق شد. با رونق گرفتن کار او در مشهد، حمزه میرزا حشمت الدوله به دستور علما او را زندانی کرد.51 وی از مشهد به قصد سبزوار گریخت و در آنجا شخصی به نام میرزا تقی جوینی را مسلح کرد. در همین ایام، محمدشاه از دنیا رفت و شورش‌های بابیه در جاهای مختلف اوج گرفت. ملاحسین به اتفاق ملامحمدعلی بارفروشی و قرةالعین به مازندران شتافتند و نخستین جنگ میان بابیه و دولت را در این ناحیه شکل دادند. ملا محمدعلی در رأس 300 مرد با شمشیرهای آخته در خیابان‌های شهر بارفروش (بابل کنونی) حرکت کرده، علمای شهر را تهدید می‌نمود. سعیدالعلما بارفروشی، مقاومت علیه بابیه را رهبری می‌کرد و از ناصرالدین شاه پیوسته تقاضای کمک می‌کرد.52 سعید العلما در نهایت موفق شد تا قلعه شیخ طبرسی که پایگاه بابیه بود را فتح و برخی از بازماندگان قلعه را در بازار بارفروش به دست خود اعدام کند.53

در زنجان نیز قیامی دیگر رخ داده بود. رهبر این قیام، ملا محمدعلی زنجانی بود که پیش از گرویدن به باب، مذهب اخباری داشته54 و ظاهراً در همان حال، هم با علما و هم با دولت پیوسته در مشاجره بوده است. هر وقت به دیدن حاکم زنجان می‌رفت، همیشه گروهی از مریدان مسلح او را همراهی می‌کردند.55 مشاجرات او با علمای اصولی زنجان به قدری نیش‌دار بود که آنان به تهران نامه نوشتند و تقاضا کردند او را از زنجان اخراج کنند. وی بارها از شهر تبعید شد. در یکی از همین تبعیدها که در اواخر حکومت محمدشاه صورت گرفت، در تهران با ملاحسین بشرویه ملاقات کرد. در اغتشاشی که پس از مرگ محمدشاه و سقوط حاجی میرزا آقاسی از اریکة قدرت پدید آمد به زنجان بازگشت و برای نخستن بار از بابی شدن خود سخن  گفت و مریدان او نیز بر آن شدند که مذهب جدید را بپذیرند. نزاع رسمی میان گروه محمدعلی و دولت زمانی درگرفت که یکی از بابیان به جرم نپرداختن بدهی‌های مالیاتی‌اش توقیف شده بود و ملامحمدعلی می‌خواست او را به زور آزاد کند.56

سید یحیی دارابی که از سوی محمدشاه در جلسة استنطاق باب در شیراز حضور داشت، از شیراز به یزد رفت و به تبلیغ بابی‌گری پرداخت. پدرش سید جعفر در میان مردم وجهة عظیمی کسب کرده بود که پس از او این محبوبیت نصیب پسرش شد. وی پس از مدتی به جرم تبلیغ برای باب، به تبریز تبعید شد. وی زمانی از قلعه بیرون آمد که اختلافی میان اهالی و میرزا زین‌العابدین حاکم شهر درگرفته بود و مردم از سر لجاجت با حاکم، جانب وی را گرفتند و شورشی برپا کردند.57

بابی‌گری راه تاریخی خود را در ازلی‌گری و بهایی‌گری ادامه داد.58 البته ازلی‌گری از لحاظ اهمیت پس از بهایی‌گری قرار دارد، در عین حال، هر سة این گروه‌ها، دشمنی با عالمان دینی را سرلوحة کارشان قرار داده بودند. از همین رو بود که میرزا جانی کاشانی مؤلف کتاب «نقطه الکاف» انتظار داشت که در ظهور امام زمان هفتاد هزار ملا گردن زده شوند. وی، عالمان دینی را حتی از لاشة سگ هم بی‌ارزش‌تر می‌دانست. بهایی‌ها حتی پیش از آنکه قصد جان ناصرالدین شاه کنند، علیه جان امام جمعة تهران توطئه کرده بودند که موفق به اجرای آن نشدند. بهائیان در ابتدا طرح ائتلاف با دولت علیه عالمان دینی را ریختند طرحی که سید علی محمد باب در رؤیای آن بود و موفق نشد. عبدالبها نیز به همین امید به ناصرالدین شاه نامه نوشت. در نهایت بهائیان موفق شدند تا موقعیتی خاص میان دولت و علما به دست آورند به گونه‌ای که می‌توانستند به آتش غضب هر طرفی که قصد طرف دیگر را داشت دامن بزنند.59

احمد رهدار


پی‌نوشت‌ها:

٭برگرفته از: پایگاه حوزه، شهریور87.

معرفی و نقد و بررسی فرقه شیطان‌پرستی- قسمت چهارم


 روانشناسان می‌گویند: با سه بار گوش دادن به موسیقی راک، تبدیل به یک خشونت طلب می‌شوید. گالت یکی از ستارگان موسیقی شیطانی می‌گوید: جلال و ستایش تا ابد برای توست شیطان، لذا روح من، روزی در زیر درخت نیک و بد آرام می‌گیرد. چندین جوان پس از شوی مذکور خودکشی کردند. در بین تمام گروه‌های راک، گروه بوسه، ملقب به «لژیونر شیطان» است  که این لقب به واسطه وحشی‌گری این گروه، از طرف گروه‌های شیطان‌پرستان دیگر به آن‌ها نسبت داده شده است.



  • «نقد و بررسی» بررسی علل گرایش به شیطان‌پرستی
مبانی واصول: ظاهرا پرستش شیطان را می‌توان در موضوعات زیر بررسی کرد:

1- ترس از شیطان و ایمان به رحمانیت خدا
2- نیاز به کسی که بتوان در مواقع نیاز به او تکیه کرد
3- از بین رفتن جایگاه و قداست دین
4- تنوع طلبی
5- جذابیت این مذهب

امور ناشناخته‌ای همچون طوفان، جنگ، زلزله، کسوف، خسوف، بیماری، مرگ، قحطی و ... از طرفی انسان همواره احساس نیاز به قدرتی قابل تکیه کردن می‌کند. قدرتی ماورای قدرتهای دیگر، و چه بسا قدرتی مخوف‌تر از قدرتهای دیگر. از این رو به سحر و جادو به خصوص جادوی سیاه و گرایش به شیطان و پرستش او به عنوان عظیم‌ترین قدرت شر در جهان می‌پردازد و هر گاه حادثه‌ای ناگوار در راه راست می‌پندارد و شیاطین غضبناک هستند و عن‌قریب است که انسانها را قتل عام کنند و در نتیجه پیش‌دستی کرده و برای شیطان قربانی می‌کنند تا آرامش یابد. گرایش به شیطان در ابتدا به دلیل جهل بشر و مرموز بودن جهان و عدم تسلط او نیروهای طبیعی و در نتیجه ترس او بیشتر از عوامل طبیعی بوده. در کتاب شیطان‌پرستی کلمات عبری یافت می‌شود. گفته شده پرستندگان شیطان به او روی آوردند چون اعتقاد داشتند خدا به نژاد اینان خیانت کرده است و شیطان را در مراسمی که عملاَ اعتراض به خدای حقیقی داشت، پرستیدند. پروراندن این آئین عملی از روی یاس بود. اینها در حقیقت افرادی منزوی بودند که تنها با کمک اشخاص محدودی در رسیدن به اهداف خود فعالیت می‌کردند.

شیطان‌پرستان به خاطر اعتقاد به اینکه کلیسا عامل بدبختی مردم است به شیطان گرویدند و اعمالی که برعکس اعمال کلیسا در پرستش شیطان انجام دادند. علاوه بر اینکه بنا به اعتقاد شیطان‌پرستان علت اختراع شیطان قدرتی برتر از مسیح بود بلکه ایجاد ترس بود زیرا کمتر عنصری همانند ترس اشخاص را به اطاعت وامی‌دارد. برای نیل به این مقصود (تسلط بر ذهن و دل جوانان دنیا و سپس استعمار آنها)، نخستین گام بزرگ‌نمایی قدرت شیطان است. ترس از قدرت شیطان مقدمه شیطان‌پرستی است و هر که از شیطان در هراس باشد در حقیقت بندگی او را گردن نهاده است. قرآن مجید در این باب می‌فرماید:

«همانا شیطان یاران خویش را می‌ترساند، پس ای مؤمنان، اگربه خدا ایمان دارید، از شیطان نهراسید و تقوای مرا پیشه سازید»
در نقد و بررسی عقاید شیطان‌پرستان به چند مورد اشاره می‌کنیم: آنها بر وجود شیطان به عنوان موجود (جوهر هستیة بحث می‌کنند.
نقد: شیطان‌پرستان برای این مفهوم در اولین کلیسای شیطان جواب درستی پیدا نکردند. موضوعات به سهولت (در این فرقه) به عنوان اسرار یا رموز مطرح می‌شوند که این به دلیل عدم حضور شواهد غیر علمی است تا بتوان واقعیت تئوری (علمی) خود را تثبیت کنند. در بسیاری از مذاهب، این مسأله به عنان «خیزش ایمان» محسوب می‌شود. وجود شیطان به عنوان جوهر نوعی فرضیه است و باید بدانیم که فرضیات هیچ‌گاه به این دلیل که توسط علم قابل آزمون و خطا نیستند به حقایق (واقعیات) بدل نمی‌شوند. باید گفت که این اصل نوعی نتیجه‌گیری شخصی است که پایه و اساس ثابتی ندارد. – از دیگر عقاید شیطان‌پرستان آن است که: کلیسای شیطانی، تایید‌کننده نظریه دموکراتیک ”برتری از آن همه“ است. این اصل را می‌توان به پیام آقای ”جان آلی“ ملقب به ”کشیش ارشد کلیسای شیطان“ ارتباط داد. او معتقد است: «پیام ما کاملا برخلاف تمام پیام‌های تبلیغی است من به همه مردان و زنان می‌گویم که شما وجودی مستقل و بی‌همتا دارید و مرکز توجه عالم و جهان هستید، این پیام کاملاَ براساس مغالطه‌های پیش از پیدایش فلسفه است. در آن زمان استدلال معروفی بود که می‌گفت: حقیقت محض وجود ندارد. حقیقت به تعداد مردم جهان است و حقیقت همان چیزی است که هر کس فکر می‌کند. مثلاَ گرما وسرما برای آب وجود ندارد. آب رودخانه برای کسی که آن را سرد می‌یابد، سرد است و برای کسی که آن را سرد نمی‌یابد گرم است.

بنابراین حقیقت وجود ندارد اما ارسطو ابطالی به این استدلال زد و اثبات کرد که حقیقت یکی است و این همه تشتت آرا به این دلیل است که آرا برای رسیدن به حقیقت واحد تلاش می‌کنند هرچند که دستیابی به آن مشکل ولی ممکن باشد – آن‌ها معتقدند شیطان همه آنچه را که گناه شمرده می‌شود حاوی لذت فیزیکی می‌داند. در مورد این نظر باید گفت که از دید پژوهشگرانه و بررسی داده‌ها این‌طور به نظر می‌رسد که هدف اولیه شیطان‌پرستان تغییر دادن مردم و قرار دادن آنها در جهت مخالف اعتقادات، خانواده، جامعه و خداوند است و ایستادن دربرابر همه اینهاست. رسیدن به نهایت لذائذ فیزیکی و جسمانی نشان دهندة ذهن بیمار و عقاید و برداشت حیوانی – شهوانی همراه با خودنمایی یک شیطان‌پرست است که همه این‌ها براساس اعتقاد به جبر ذاتی قاهرانه و جابرانه استوار است. آن‌ها معتقدند که در آینده باید جان خود را در این راه بگذارند و خودکشی یکی از عمده‌ترین این راههاست. و می‌گویند اگر خود را فدای شیطان کنند در زندکی بعدی باز خواهند گشت و قوی‌تر از قبل زندگی جاودانه‌ای را به همراه او خواهند داشت. عقیده دیگر شیطان‌پرستان: خدایی جز انسان وجود ندارد.

نقد: سستی اعتقاد و زوال اندیشه در این پیام به نحو اعلا مشهود است. به حدی که گوینده بدون توجه به جریان خلقت و قانون علت و معلول و نظم، خدایی و قدرت خلاقه را برای انسان قائل است و به نظر می‌رسد در این مکتب حتی انسان‌شناسی صحیحی وجود ندارد وگرنه هیچ‌گاه انسان را به تمام خدایی و ربوبیت و خلاقیت نمی‌رسانند. در بسیاری از پیام شیطان‌پرستان از کلمه حق استفاده شده همه می‌دانیم که بیان کلمه حق مسلماَ تکالیفی را هم به همراه دارد و بر این اساس هر حقی، تکلیفی می‌آورد و این‌طور نیست که زندگی انسان سراسر حقوق او باشد صرف نظر از تکالیف و وظایفی که در قبال دیگران دارد.

آن‌ها معتقدند که مردم به اندازه کافی آگاهند تا قوانین اخلاقی را در یک پیکره اجتماعی نشر دهند بدون تهدید یک موجود خیالی خارق‌العاده که حکم به نابودی مجرم دهد – در این جملات اشاره به قوانین اخلاقی شده است بدون توجه به منبع صدور اخلاق: زیرا دسته زیادی از اخلاقیات که تا امروز برای ما حفظ شده‌ا ند در پرتو تعالیم دینی بوده‌اند و این سخن ناصحیحی است که بدون وجود خدا هم مردم در اجتماع، اخلاقی رفتار می‌کنند. زیرا تجربه نشاه داده جوامعی که شناخت خدا در میانشان وجود ندارد به اخلاقیات هم آنچنان معتقد نیستند. گرچه بیشترین نقدها از ناحیه بزرگ صورت می‌پذیرد ولی بیشترین انتقادات به شیطان‌پرستی از طرف مسیحیان شکل می‌گیرد. این ادعا که شیطان‌پرستی به طور صرف یک دین و فلسفه است در کنار معنای ضد آن تعریف می‌شود که چه چیزی به عنوان ریاکاری، حماقت و خطاهای مسیر اصلی فلسفه‌ها و ادیان ضعیف عمل می‌کند. بسیاری از شیطان‌پرستان، شیطان را به عنوان یک نیروی سرکش معرفی می‌کنند. به هر حال آن‌ها ادعا می‌کنند که چنین هویتی بر مبنای قبول کردن این‌ که شیطان موجودی با قدرتی افضل است شکل می‌گیرد. حال گفته می‌شود با توجه به اینکه شیطان به عنوان موجودی شناخته می‌شود که با خداوند مخالفت می‌کند در صورت قبول کردن او به عنوان راهنما، باید با خودش نیز مخالفت کرد (تناقض). شیطان‌پرستی یک «سراب فلسفی» و «علم بیان سنگین» است چرا که گفته می‌شود آنتوان لاوی «رهبر کلیسای شیطان» دراستفاده از لغات تبحر خاصی داشته است. شیطان‌‌پرستی یک طلسم کم ژرفای عقلانی از خدای ساخته شده توسط بشر است.

یکی از نقدهای کاربردی شیطان‌پرسستی این است که ضمن این‌که شیطان‌پرستی معمولاَ خود را به عنوان راه نجاتی برای توده‌های تسلیم شده مردم در مقابل دین‌های اصلی معرفی می‌کند، بر شایستگی‌های آن‌ها در بی‌نیازی از دیگران و انزواگری تاکید می‌کنند و انزواگرایی می‌تواند به سوء استفاده‌های مختلفی ناشی شود چرا که طبیعت انزواگرایانه شیطان معمولاَ در باز خورد جوامع ناکار آمده است. و برای جبران این خلأ از قوانین ادیان و سنتی استفاده کرده است.

همان‌طور که گفتیم شیطان‌پرستان واقعی منتسب به یزیدبن معاویه می‌شوند و طایفه کردان یزیدی را در کردستان عراق فرقه یزیدیه می‌نامند. این فرقه هم‌چون بسیاری از ملل و محل دستخوش تغییرات زمان شده و به تدریج از حوزه عقل و دین دور شده، دستخوش انحرافات گشته‌اند.

یزیدیها یا عدویه به دلیل احترام به شیطان (از جنبه جلب رضایت و ترسیدن از او به تاثیر از ثنویت‌گرایی آریاییها) به شیطان‌پرستان معروف شده و به علت انزاوا و مورد حمله واقع شدن، رو به اضمحلال فکری و انسانی می‌روند. شیطان‌پرستان امروزی شیطان را عبادت نمی‌کنند آن‌ها حتی مسحیان را در این مورد قبول ندارند. شیطان‌پرستان خداشناس به وجود شیطان معتقد هستند همچنین کسانی که شیطان را عبادت می‌کنند شیطان را خدا معرفی می‌کنند کسانی که شیطان را عبادت می‌کنند افرادی جز مسیحیان مرتد بی‌انگیزه نیستند که هنوز بر این باورند که یک شیطان‌پرست باید به اصولی پایبند باشد که درست نقطه مقابل اصول مسیحیت است. این فرقه افراد آزاداندیشی هستند که از طریق جهان‌پژوهی فردی و برانگیختن روح به سمت معنویت حرکت می‌کنند. به بیان دیگر پرستش شیطان را به عنوان معنویت مطلق تلقی می‌کنند. آن‌ها شیطان‌پرستی را به عنوان یک مذهب و فلسفه می‌دانند. در طول تاریخ، مبلغان مذاهب مختلف مردم را فقط به فرمانبرداری و ایمان توصیه کرده‌اند و قدرت شخصی آن‌ها و شعورشان را شر نامیده‌اند. شیطان‌پرستی دقیقاَ برعکس عمل می‌کند. از این رو به معنای مخالفت یا ضد است. آن‌ها می‌گویند: «تو تنها کسی هستی که کنترل زندگیت را به دست می‌گیری. چیزی به اسم خدا زندگیت را بهتر نمی‌کند. ما به چیزی که نمی‌بینیم اعتقاد نداریم». این‌گونه است که شیطان‌پرستان ضد خدا و مسیح، کسانی که بیرون راندن گناه را نادرست و دردناک می دانند برای رسیدن به دنیای خوب بعد از مرگ به شادی خویش و جسم معتقدند. شیطان‌پرستی دنیایی را ترسیم می‌کند که هیچ روزنه امیدی بر آن متصور نیست.

به همین دلیل شیطان‌پرستی را جهان تاریک می‌گویند. آن‌ها معتقدند که این دنیا بر پایه دروغ است و همه – باورهای مردم برپایه همین دروغ شکل گرفته. شیطان‌پرستی آئینی است که همه چیز را منفی ارائه می‌دهد. آن‌ها واقعیات جهان را نمی‌‌پذیرند. آن‌ها مخالف تعقل و اندیشه هستند می‌گویند: فکر نکن، نقش تو همانند تماشاچی در این دنیاست. شیطان‌پرستی معجونی است که هر آدم گرفتاری را به وحشی‌گری و نفرت سوق می‌دهد. آن‌ها برای اعضای خود تفهیم می‌کنند جاده‌ای که در آن قرار دارند پر از خط‌کشی‌های درهم برهم است و او در یافتن راه خروج تا سر حد جنون پیش می‌رود و سرانجام مطمئن می‌شود راه بازگشتی وجود ندارد. ترس را شیطان‌پرستان به ارمغان آورده‌اند. قدرت یکی از وسواس‌های فکری و عقده‌های درونی جوانان شیطان‌پرست است. یکی از اهداف این جریان پنهانی رسیدن به دانشی است که دیگران به آن دسترسی ندارند. وقتی نوع خاصی از توانمندی با دانش از حالت انحصاری خود خارج شده و فراگیر شود، دیگر آن درجه قدرت و نیرویی که آن‌ها می‌خواستند به آن برسند از دست می‌رود و عمومی می‌شود. این یکی از اصلی‌ترین دلایل مخفی و پنهان بودن فعالیت‌های آن‌هاست. شیطان‌پرستان مروج بخشی از تفکر هستند که به گفته آن‌ها در نفع شخصی به شکلی منطقی و خردمندانه و ارضای تمایلات نفسانی به شکلی آزادانه اصل مهمی فرض می‌شود و شیطان در واقع‌ نمادی از وموجودی و متمرد است که از سرشت عصیانگر خود لذت می‌برد. گوهر وجودیش همانا طرد و لذت است عناصری که در جوانان به وفور یافت می‌شود. آن‌ها معتقدند که جامعه کنونی مملو از ضعف است. بنابراین جوانان و نوجوانانی که می‌بایست به توانایی و لذت تشویق شوند از سالهای آغازین می‌آموزند که خود را ضعیف فرض کنند.

شیطان‌پرستان ضد مسیح، مسیح را به مضحکه می‌گرفتند و کارهایی درست برخلاف مراسم مسیحیان و دستورات مسیح انجام می‌دادند. علت این کار نیز این بود که شیطان‌پرستان اعتقاد داشتند که مراسم مسیحیت موجود قدرت است. منتهی این قدرت از آن‌ها بیرون می‌رود و حال آن که با معکوس کردن این مراسم قدرت به درون آن‌ها راه خواهد یافت. شیطان‌پرستان فرمان‌های آسمانی را که رفتار و اصول اخلاقی خاصی را به ما نشان می‌دهد را برهم می‌زنند و واژگون می‌کنند. آن‌ها میل و هوس به ناشناخته‌های بی‌ارزش دنیوی را در میان اعضاء و پیروان خود تهییج می‌کنند و ضد ارزش را ارزش می‌پندارند و آن را ارواح می‌دهند. شیطان‌پرستان هیچگونه ارزش و احترامی برای زندگی بشری و حتی بشریت قائل نیستند و تمام عقاید و آداب و رسومشان سراسر نفرت و اعمال پست حیوانی است. طبق گفته آنتوان لاوی که می‌گوید:

«شیطان‌پرستی کیش لذت‌جویی است فارغ از ملاحظات اخلاقی». از دیدگاه جامعه‌شناسی باید گفت که یک شیطان‌پرست بیمار «روان پریش» است و خوی حیوانی در او رشد یافته. آزار و اذیت و قتل و تجاوز به افراد برای او بسیار معمولی و عادی است. از جمله مهمترین عوامل شناخته شده بیماری‌های روانی شالوده‌ای زیست شناختی دارند. یک شیطان‌پرست معتقد است هرکس باید آزاد باشد. هرگونه عقیده و احساسی را بیان کند. باید گفت در بعضی مواقع که رفتار بعضی از اعضای جامعه غیرعادی و هنجارشکن باشد لطمات و صدمات جبران‌ناپذیری بر افراد جامعه می‌گذارد. هدف عمده شیطان‌پرستان در آداب و رسوم و مناسکشان کوچک شمردن معیارها و اصول اخلاقی مسیحیت است، همچنین ترویج اندیشه‌های دروغینی که بنیه اخلاقی مسیحیان را تضعیف می‌کند. انتشار و گسترش این عقاید باطل و پوچ‌ نه یک انحطاط طبیعی، بلکه توطئه حساب شده و ویرانگری است که هم‌اکنون بسیاری از جوانان ما از جمله جامعه مسیحیت در دام آن گرفتار شده‌اند. یکی از انواع موسیقی شیطان‌پرستی موسیقی «متال» (Metal) است که سبک اعتراض‌گونه همراه با خشونت دارد و به سه عمده تقسیم می‌شود.

متال آشال: که بر مسائلی چون خشونت، تندی، غضب و مرگ تمرکز دارد.

متال جشن و پارتی: که بیشتر متمایل به مسائل جنسی و اجتماعی است.

متال سیاه: که به طور واضع و آشکار به شیطان می پردازد. متن این ترانه‌ها به وضوح به مسائل چون زنای با محام، تجاوز، شکنجه، و قربانی کردن انسان‌های می‌پردازد. یکی دیگر از گروه‌های معروف – موسیقی شیطان‌پرستان گروه راک است. این گروه‌ طبق نوشته‌هایشان نفس و زندگی خود را به شیطان سپرده‌اند و شیطان را چون خدای خود می‌پرستند آن‌ها در بیانیه‌های خود اعلام کرده‌اند که شیطان به آن‌ها قدرتی داده تا به وسیله آن معجزاتی انجام دهند که حتی باعث خودکشی اشخاصی می‌شود که برای شنیدن کنسرت این گروه‌ها در محل حاضر می‌شوند. برپایه آمار منتشر شده در غرب، از هر هفت جوانی که به موسیقی راک گوش می‌دهند یک نفر آن‌ها خودکشی کرده است. یکی از هواداران این موسیقی می‌گوید:
ما هر کاری را هر چند زشت و بد باشد انجام می‌دهیم. هواداران شیطان بر این عقیده‌اند که اخلاقیات بی‌اهمیت هستند.

روانشناسان می‌گویند: با سه بار گوش دادن به موسیقی راک، تبدیل به یک خشونت طلب می‌شوید. گالت یکی از ستارگان موسیقی شیطانی می‌گوید: جلال و ستایش تا ابد برای توست شیطان، لذا روح من، روزی در زیر درخت نیک و بد آرام می‌گیرد. چندین جوان پس از شوی مذکور خودکشی کردند. در بین تمام گروه‌های راک، گروه بوسه، ملقب به «لژیونر شیطان» است  که این لقب به واسطه وحشی‌گری این گروه، از طرف گروه‌های شیطان‌پرستان دیگر به آن‌ها نسبت داده شده است.

شیطان‌پرستان از تساهل و تسامح مطلق جانبداری می‌کنند و آن را سمبل مبارزه با فرهنگ حاکم می‌دانند آن‌ها که همه ارزش‌ها را ساخته دست و فکر بشر می‌دانند دچار نسبیت و شکاکیت معرفتی هستند. تاکید بر مجموعه خاصی از ارزش‌ها و بینش‌ها و ضرورت پذیرش، حاکمیت و دفاع از آن را امری غیرمعقول تلقی می‌کنند. این نگرش، با آنچه در تعالیم ادیان آسمانی به ویژه اسلام آمده، به کلی از جهات مختلف ناسازگار، بلکه متضاد است از یک سو، مبانی تساهل و تسامح (بشری بودن و نسبیت ارزش‌ها و معرفت) با بینش‌های دینی سازگار نیست و در بینش دینی، خاستگاه ارزش‌ها خداوند است نه انسان. نه در بعد هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی دلیلی بر وانهادگی و آزادی مطلق انسان‌ها، نفی خدا و نظام ناشی از آن و بی‌نیازی از وحی وجود دارد و نه در بعد ارزش‌شناختی، دلیل متعقنی بر اتبنای ارزش‌های اخلاقی و حقوقی بر آمال، آرزوها، پنداشته‌ها و اندیشه‌های بشری اقامه شده است. شیطان‌پرستان همانند انسان‌‌مداران و وجودگرایان برای انسان اختیاری بی‌حد قائلند و معتقدند که انسان، هرگونه بخواهد می‌تواند خود را تحقق بخشد.

هرچند انسان در جهان‌بینی اسلام و ادیان ابراهیمی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و جهان آفرینش و دست کم جهان ماده به واسطه انسان کامل و برای انسان آفریده شده ومسخر او است. بنابراین نمی‌توان این عقیده باطل شیطان‌پرستان را قبول کرد که خدایی وجود ندارد زیرا همه هستی انسان وابسته و تحت تدبیر تکوینی و تشریعی خداوند و نیازمند به اوست و بدون امداد خداوند، در دو بعد تکوین و تشریع دستیابی به سعادت برای وی غیرممکن است. از دیگر اشکالات و نقطه ضعف‌های شیطان‌پرستان «بی‌دلیل بودن مدعیات» آن‌هاست. زیرا آن‌ها، آنچه را که مدعی آن بودند و هستند نمی‌توانند در پرتو براهین و دلایل اثبات کنند. امروزه بعضی از کشورها شیطان‌پرستان از پرداخت مالیات و معاف هستند و دارای دانشکده ویژه خود می‌باشند، تا جائی که صدها دانشجو در رشته علوم شیطان‌پرستی و جادوگری تحصیل می‌کنند. حتی به زندانیان شیطان‌پرست اجازه می‌دهند که آداب و رسوم خاص عبادتی خود را ا نجام دهند. متاسفانه بیشتر پیروان این مذهب شیطانی، سیاستمداران، پزشکان، افرادی در رده‌های بالای پلیس و حتی کشیشانی به ظاهر خادم خدا هستند. جشن هالوین زیربنای شیطانی و بت‌پرستی دارد. این جشن آمیخته با شب مقدس کاتولیک‌هاست.

هالوین در ابتدا holly evening نام داشته: زمانی که رومی‌ها فاتحانه بریتانیای کبیر را تسخیر کردند جشن شیطان‌پرستی را به انگلستان آورده. انگلیسها با مهاجرت به آمریکا این رسم را به ارمغان آورده و اشاعه دادند. مردم در چنین روزی معتقدند که شیطان شیپور می‌نوازد و ارواح شریر سربلندی تپه‌ها با جادوگران به رقص و پایکوبی می‌پردازند. امروزه آنچه ظاهراَ از این بخش می‌بینم شادی برای بچه‌ها و تعارف شیرینی و شکلات است. اما هوشیار باشیم که در پس پرده قدرت شیطان است که – تقویت می شود. حتی دیده می‌شود که شیطان‌پرستان در چنین شبی خوردنی‌های مسموم در میان مردم توزیع می‌کنند. اگر به اخبار حوادث در شب هالوین توجه کنید حوادثی نظیر: آتش‌سوزی، ضرب و شتم و حتی مرگ و میر بیشتر از هر وقت دیگر به چشم می‌خورد. در این شب انسان بی‌خبر از حقیقت قربانی می‌شود. با کمی تأمل درمی‌یابیم که اسکلت، ماسک دراکولا، زخم‌های مصنوعی روی صورت، ماسک‌های گربه و خفاش، جارو، کدوهای نورانی، بادام، سیب و خانه‌های تزئین شده توأم با نور زرد فقط یک جشن معمولی برای تفریح و داشتن وقتی خوش نیست. زمانی که مسیحیت رواج یافت، دشمنان کلیسا با تحقیر و آزار مسیحیان در شب هالوین، شیطان را می‌ستودند. پرستندگان شیطان، جمجمه و مذبح و صلیب و منبر را در برابر خانه‌های خود قرار می‌دادند و در قرون گذشته بر دیوارهای کلیسا صلیب‌های زشت کشیده و مسیحیان را منحرف می‌کردند.     

کلام آخر:

با مطالعه کتب و آثار و فیلم‌های اخیر صهیونیست‌های جنایتکار به این نتیجه رسیدم که آنها با اهداف از پیش تعیین شده سعی دارند تا جهان را هر چه بیشتر به سمت شرارت و تباهی و فساد پیش ببرند و با ایجاد فرقه‌هایی چون شیطان‌پرستی – کابالائیسم – رئال و ... و گسترش موسیقی‌های منحط غربی و ترویج ظلم و ستم و خشونت در اذهان مردم جهان اینگونه وانمود می‌کنند که ما طرفدار مسیح هستیم. آنها تشکیل دولت اسرائیل را نشانه ظهور عیسی می‌دانند و معتقدند برای شتاب دادن به ظهور باید دست صهیونیست‌ها را باز گذاشت!! جای تعجب است که ‌آنها در جاری شدن امر خداوندی اصرار و تعجیل دارند!!

در آستانه سال 2000 م. نیز دیدیم که شور و التهاب و اشتیاق در جوامع مسیحی چه غوغایی به پا کرده بود مسیحیان منتظر، به ویژه در ایالات متحده آمریکا، فرقه‌های مذهبی عجیب و غریبی درست کرده و به رسوم و آیینهای شگفت‌آوری روی آورده بودند. برخی از این فرقه‌ها برای پیوستن به حضرت عیسی، علیه‌السلام، خودکشی کردند!

توجه به وضع جهان علاوه بر علایم سنتی ظهور منجی که در متون دینی آمده، نشانه‌های مدرن ظهور را مشخص می‌کند که بزرگترین آنها «امکان جهانی شدن» اقوام و ملل و کم‌رنگ شدن مرزهای سیاسی کشورها به لحاظ رواج تکنولوژی ارتباطات در کل عالم و همچنین رواج خشونت و فساد و بی‌بندوباری در جهان است. که به عنوان بستر حکومت جهانی منجی ارزیابی می‌شود. دیگری «سازماندهی جهانی ظلم» و تک قطبی شدن جهان به دست اشرار عالم است که در زمانه ما ا تفاق افتاده و بدیهی است «عدلی جهانی» باید آن را جبران نماید.
«با امید به آنکه خداوند یکتا که تمام زیباییها و مهربانیها و منتهای کمال را دارا می‌باشد ما را از لغزشها و انحرافات نجات دهد تا بتوانیم با نگاهی زیبا و  امیدوار به جهان هستی بنگریم»


منابع
هیوم، رابرت: ادیان زنده جهان، مترجم: دکتر عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، شماره اول، 1369، ص 286.
 نبی سلیم، محمد: مقاله یزید به شیطان‌پرستی یا ثنویت‌گرایی، مجله مشکوه، تابستان 1379، شاهرود شماره 67.
سخنرانی دکتر حسن عباسی با عنوان «شیطان‌شناسی و مدرن و عینیت یافتن شیطان در قرن 21»
4. گیذتر، آنتونی: جامعه‌شناسی، مترجم: منوچهر صبوری، تهران: شرنی، چاپ شانزدهم 1376 و جلد 9، بخش دوم: شماره 5، صص 150 – 149.
5. رجبی، محمود: انسان‌شناسی، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمه‌ا..)، چاپ هشتم، مجموعه کتابهای آموزشی از راه دور، 1385، 2 / 60 – 43.
حسامی – نازی (شیروا): مقاله «شیطان در همین نزدیکی است»، مجله خانواده سبز، شماره 163، صص 37 – 36.
فصلنامه مکتب اسلام، شماره 4، مقاله گروه شیطان‌پرستان مصر.
توسلی، بابک: مقاله شیطان در موسیقی غرب، نشریه نگاه تازه، شماره سوم و چهارم، ص 147.
قزوینی، سید محمد کاظم: امام مهدی از ولادت تا ظهور، ترجمه و تحقیق: علی کرمی و سید محمد حسینی، قم، دفتر نشر الهادی، چاپ اول، زمستان 1376، بخش 18. صص: 688 – 687.
 جمعی از نویسندگان: پیشگوییها و‌ آخرالزمان، تهران، مؤسسه فرهنگی موعود عصر عج، چاپ اول، 1382، جلد دوم، بخش اول، مقالات «فاطمه شفیعی سروستانی». صص: 179 – 177.
ر. ک: مقاله ضد مسیح (Anti christ)، محمد اسماعیل‌نژاد، 1384، دفتر ثبت کرامات مسجد مقدس جمکران.
ر. ک: مقاله خرافات دینی در سینما. سایت علمی پژوهشی یهود، اومانیسم و صهیونیسم بین‌الملل.
ر. ک مقالات:
The Nine Satanism Statements , The Eleven satanic Rules of the Earth , isnt sata nism a brutal religion? What a bout curses? ,
Whzt is your position con cernhng satanic? Stratification?
http: // www. Staanism 101 . com : در سایت
ر. ک:
Robert garves and raphael patais , hebrew myths
ر. ک:
Jodan , the hebrew story in the middle ages.
ر. ک:
I. Epstein , the baby Loniun talmud . Lon don: socino
ر.ک:
Raphael patai , the hebrew goddess , detroit
 ر.ک: هولزر، پروفسور هانس: نویسنده کتاب: حقایقی درباره جادوگریه، مقاله:
Anton szandor lavey
در آدرس:
http: llwww.Azidahak . persian blog . com
ر. ک: بخش آداب و رسوم شیطان‌پرستان 
http: // www. Ranginkaman . com

ر. ک: بخش: قوانین آداب و رسوم شیطان‌پرستان 
http: // www. Satanism 101. com

ر. ک: بخش: پنتاگرام در ادیان
http: // www. Kasrafilth . blogfu. Com
ر. ک. بخش: مقاله موسیقی شیطانی
http: // www. Baztabroh. Tk. Blogsky. Com
ر. ک: متال چیست
http: // www. Sanitarium – bloyfa – com
ر. ک: سخنرانی دکتر حسن عباسی
http: // www. Bachehayeghalam. ir
ر. ک. مقالات مربوط به جن‌گیری و شیطان‌پرستی «بخش اخبار و حوادث»
http: // www. Iranheal ersocom

معرفی و نقد و بررسی فرقه شیطان‌پرستی- قسمت سوم


 پنج‌ضلعی وارونه نشانه ستاره صبح. نامی که به شیطان تعلق دارد. این علامت در مراسم مخفیانه (کابالا) و جادوگری برای احضار ارواح شیطانی استفاده می‌شود. این علامت را شیطان‌پرستان با دو ضلع در بالا و ملحدان با یک ضلع در بالا استفاده می‌کنند. در هر حال این علامت نشانه شیطان است.


  • نمادها و علائم شیطان‌پرستان

1- پنج‌ضلعی وارونه :inverted pentagram نشانه ستاره صبح. نامی که به شیطان تعلق دارد. این علامت در مراسم مخفیانه (کابالا) و جادوگری برای احضار ارواح شیطانی استفاده می‌شود. این علامت را شیطان‌پرستان با دو ضلع در بالا و ملحدان با یک ضلع در بالا استفاده می‌کنند. در هر حال این علامت نشانه شیطان است.
 
 2- دیو یا بافومت (baphomet): علامت شیطان‌پرستی، خدای شیطانی و سمبل شیطان ممکن است این علامت به شکل جواهرات دیده شود.

3- 666: علامت انسان، نشانه جانور (هیولا). مکاشفات یوحنا 13:18 « .. پس هر کس حکمت دارد عدد وحش را بشمارد، زیرا که عدد انسان است و عددش 666 است»

4- «all seeing eye» چشمی که به همه جا می‌نگرد: آنها معتقدند این چشم لوسیفر (شیطان) است و کسی که قدرت کنترل آن را دارد بر تمام دارایی‌ها حکومت می‌کند. این علامت در در پیشگویی‌ها به کار می‌رود. جادوها، نفرین‌ها، کنترل‌های روحی و تمامی انحرافات تحت این علامت کار می‌کنند. این علامت روشنفکران است. به پول رایج ایالات متحده نگاهی بیندازید. این علامت اساس نظم نوین جهانی است.
 
5- صلیب وارونه «upside down cross» نشانه استهزاء و رد کردن مسیح می‌باشد. گردنبد‌های آن توسط  شیطان‌پرستان زیادی به کار می‌رود. این علامت را می‌توان همراه خواننده‌های راک و روی آلبوم‌های آنها دید.
6- سر بز «goathead»  بزمندس mendes (همان da,al ؟؟ خدای باروری مصر باستان) بافومت، خدای جادو  scapegoat(بز طلیعه یا قربانی). این یکی از راه‌های شیطان‌پرستان برای مسخره‌کردن مسیح است زیرا گفته‌ می‌شود که مسیح مانند بره‌ای برای گناهان بشر کشته شد.

7- هرج و مرج anrrchy: این علامت به معنای از بین بردن تمام قوانین می‌باشد به عبارت دیگر «هر چه تخریب‌کننده است تو انجام بده» یعنی همان قانون شیطان‌پرستی این علامت توسط بانک‌ها، هوی‌متال‌ها و لاک‌ها به کار می‌رود.
این قبیل آثار سمبل‌ها و نمادهای شیطانی فرقه شیطان‌پرستی را تبلیغ و ترویج می‌کنند. مظاهری چون «خفاش - مار- عقرب- عنکبوت - شغال - کلاغ - بز‌وحشی - جمجمه و استخوان – شمشیر خون‌آلود- صلیب وهلال وارونه - ستاره پنج‌پر و شش‌پر- صورتک‌های شیطانی –  غول و جن – جارو و عصا – رنگ‌هایی چون سیا، قرمز و آبی‌روشن – اعدادی چون 6 و 666 – اشکالی مثل مثلث و دایره‌های ناقص و... ) نباید به سادگی از کنار این نمادها گذشت. چرا که ده‌ها سال است که در لوای همین علائم و نشانه‌های غرب فرهنگ خود را به سایر نقاط جهان صادر کرده‌است. متأسفانه بسیاری از تولیدکنندگان محصولات فرهنگی هم به توسعه این نمادها کمک شایانی می‌کنند و این سمبل‌ها و تفکرات خطرناک و ضد خدا را رواج می‌دهند مهمترین علامت شیطان‌پرستان بز شاخدار در بفمت است که دو مار در آلت تناسلی آن وجود دارد که نشانه خدای زندگی (حیات) و خدای مرگ است. ماه پایین (سفید) نماد زن- ماه بالا (سیاه) نماد مرد می‌باشد. وجود دو مار در آلت تناسلی بز همان جامی است که در نماد داروسازی دیده می‌شود و نشانه نیروی سلامت و جاودانگی است. کلمه شیطان از ساتان (satan) ابری گرفته ‌شده. لفظ شیطان ماهیت انحرافی دارد ولی در لفظ لاتین چهار کلمه است: لوسیفر- دمون- دویل- بستن.

جایگاه دجال در فرقه شیطان‌پرستی: آنچه در اخبار و روایات در مورد دجال و فرجام دنیا آمده این است که او در آینده‌ای نزدیک خروج می‌کند زمان خروج او دقیق و مشخص نیست. با ظاهری شیطانی از میان دریاها بیرون می‌آید (دیو‌صورت یا اژدها مانند) بر اسراییل (فلسطین) مسلط می‌شود و در اورشلیم ادعای خدایی می‌کند. در فرقه شیطان‌پرستی دجال همان ضد‌ مسیح است که نماد او عدد 666- عدد مقدس شیطان‌پرستان است. بنا به عقاید این فرقه ضد ‌مسیح (دجال) برای مخالفت با مسیح آماده می‌شود. دجال در زبان عربی به معنای آب طلا است. دجال ستمکاری است که در آخر‌الزمان مردم را گمراه خواهد کرد و در هر سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام مطرح شده‌است.

تبلیغات سیاسی و فرهنگی شیطان‌پرستان: از جمله خصوصیات عمده این فرقه رواج روابط بی‌پروای چینی در مناسکشان است. این ویژگی در برخی فرقه‌های یهودی یا یهودزده دیگر مثل فرانکیست‌ها به بنیانگذاری (یعقوب فرانک یهودی) و دو نمه‌ها (به بنیانگذاری شابتای زوی یهودی و ناتان غزه‌ای یهودی) نیز دیده می‌شود. حجم علائمی که در فرهنگ اقتصاد غرب می‌بینیم تا حد بسیار زیادی شیطانی است و حتی خود غربی‌ها نمی‌دانند که شیطان را می‌پرستند. همان نمادی که در حج توسط حجاج سنگ زده می‌شود و در تمام میادین اصلی اروپا وآمریکا وجود دارد که نام آنها (ابلسک) است و هفده ابلیسک که به نام خدای راد و خورشید نامیده می‌شوند روبروی واتیکان قرار دارد: هدف اصلی تمام کارگردانان صهیونیستی با موضوع شیطان‌پرستی ارائه مطالب گمراه‌کننده و پورنوگرافی و تحقیر جوانان و برده‌داری نوین می‌باشد. از دیگر تبلیغات سیاسی شیطان‌پرستان دست شیطان یا (کرونوتی در ایتالیایی) به معنای حکومت شیطان می‌باشد. این علامت جهانی از سوی سیاستمداران، افراد مشهور و گروه‌های هوی‌متال، برای اظهار وفاداری بر نیروهای شیطانی به کار می‌رود و علامت بصری به معنای (سلام شیطان) است. دست شیطان برای ( بوش و کلینتون) بسیار آشناست. لورا ‌بوش و جرج بوش هر دو در هنگام آغاز روز دوم ریاست جمهوری در 20 ژوئید سال 2005 این علامت را به‌کار بردند. این علامت را علاوه بر جرج بوش، بوسن، بیل کلیستن، سیلویوبولوسکونی- الیزابت تیلور- پرنسس ویلیام- پل مکارنتی- آزی‌ آوریل‌لوایل استفان دروف- دیوناوارو و بسیاری دیگر به‌کار بردند. دست شیطان نشان خدای شاخدار و یک علامت سری جهانی می‌باشد.

ممکن است جرج بوش کسی باشد که می‌خواهد آنرا در ایالت متحده گسترش دهد. با مرور اجمالی «اسناد و مکتوبات و اعمال صهیونیست‌ها» به سهولت می‌توان دریافت که (صهیونیسم بین‌‌الملل) به هدفی کمتر از تصاحب کامل دنیا و تشکیل حکومت واحد جهانی نمی‌اندیشد و برای نیل به این مقصود، ترویج خرافات دینی را به عنوان یکی از راه‌کارهای اساسی خود برگزیده است. سوء‌استفاده از برخی فرازهای تحریف‌شده کتاب تورات و انجیل و ترویج این خرافات از طریق فیلم‌های سینمایی از همان آغاز دستور کار صهیونیسم بین‌الملل قرار داشته و همین امر حجم گسترده‌‌‌‌‌‌‌‌ای از فیلم‌‌های ظاهراً دینی (ولی د رباطن خرافی) را در تاریخ سینمای جهان پدید آورده‌است. امروزه در اروری صهیونیسم، هیچ ساحری برتر از سینما و هیچ سحری مهیب‌تر از خرافات دینی نمی‌توان یافت. خرافات دینی یهود متکی بر چند رکن است که هر یک تاکنون بارها دستمایه آثار سینمایی گوناگون قرارگرفته و بعضاً به ادیان دیگر ( از جمله آیین مسیحیت) نیز تبری یافته‌است. از جمله این نگاه‌های خرافی نسبت به شیطان در فیلم‌های سینمایی هالیورد است. اساس این نگرش، شیطان مفهومی اهریمنی است که با قدرتی مخوف و ویرانگر در برابر اراده پروردگار قد علم می‌کند و با کمک پیروانش، نسل آدمی را در معرض نابودی قرار می‌دهد. در آن گروه از آثار سینمایی که شیطان را از این منظر به تصویر کشیده‌اند، انسان بره بی‌پناهی است که به چنگال شیطان اسیر شده و هیچ امدادی از جانب پروردگار به او نمی‌رسد. لاجرو آدمی در نبرد نابرابر با شیطان یکه و تنهاست و امیدی هم به امداد الهی ندارد. شیطان براساس تقدیری ازلی در زمانی معین از زندان دوزخی خود رها می‌شود و برای انتقام‌گرفتن از نسل بشر معمولاً در کالبد یک انسان حلول می‌کند. در این صورت شیطان دوباره به زندان باستانی خود بازمی‌گردد و در انتظار فرصتی دیگر برای نابودی نسل بشر باقی می‌‌ماند. در این فیلم‌ها شیطان جسم سیاستمداران یا کشیشان را تسخیر می‌کند تا سازندگان این فیلم‌ها از طرفی سیاست را عین نحوست و پلیدی نشان دهند و بتوانند سیاست را از دیانت جدا کنند و حکومت‌ها را به سمت لائیسم و بی‌دینی سوق دهند. در بسیاری از این قبیل فیلم‌ها محل آزاد شدن و فرورفتن شیطان در زندان دوزخی خود، کلیسای مسیحیت است.

این باور خرافی و کودکانه تاکنون دستمایه آثار سینمایی متعددی قرار گرفته که فیلم‌هایی نظیر «جن‌گیر»، «طالع‌نحس»، «پایان روزگار»، «وکیل مدافع شیطان»، «مومیایی» «ارباب حلقه‌ها» از آن جمله‌اند. این فیلم‌ها غالباَ همراه با خشونت، برهنگی، یأس، نومیدی، جادوگری، اسطوره‌سازی، خون‌آشامی، وحشت و ترس هستند. نقد فیلم «شرکت هیولاها» و یا داستان «شیطان کوچولو. تعبیر خوب و جذابی از دیوها و شیاطین ارائه می‌دهند. فیلم هایی چون «هری‌پاتر» و «دیوید کاپرفیلد» مخاطبان نوجوان و بزرگسال خود را به سست سحر و شعبده و  افسانه پیش می‌برند و آثاری چون، «دراکولا» با حاکم کردن وحشت و ناامیدی بر مخاطبان آنها را قسی و سنگدل می‌کنند و در مجموع روح انسانها را به سیاهی و تباهی می‌کشانند.

معرفی و نقد و بررسی فرقه شیطان‌پرستی- قسمت دوم


 انجیل شیطانی کتابی است که شیطان‌پرستان از آن برای عبادت و دعاهای خود و همچنین استفاده در مراسم خود استفاده می‌کنند. این کتاب شامل کلمات عبری و یونانی و انگلیسی است. معنای دقیق بعضی از این کلمات هنوز کشف نشده است. بسیاری ازدعاهای این کتاب برخلاف دعاهای مسیحیت و کتاب ‌انجیل است. کلیسای ‌شیطانی که عبادتگاه شیطان‌پرستان می‌باشد و در قرون وسطی به عنوان مکانی برای انجام مراسم آنها استفاده می‌شد.



  • اصول و قوانین شیطان‌پرستان
1- بر وجود شیطان به عنوان یک موجود (جوهر هستی) بحث می‌کنند. 2- تأکید بر بی‌همتایی مطلق یک فرد و حق رهایی انسان از هویتی که جامعه بر او تحمیل کرده‌است. 3- کلیسای شیطانی، تأییدکننده نظریه دموکراتیک «برتری از آن همه» است. 4- شیطان همه آنچه را که گناه شمرده می‌شود حاوی لذت فیزیکی می‌داند. 5- خدایی جز انسان وجود ندارد. 6- انسان حق دارد با قانون خودش زندگی کند. 7- پلیدی و پاکی جدایی‌ناپذیرند، چون نمی‌توان روح پلید را بدون در نظر گرفتن پاکی تعریف کنید. تاریکی بدون روشنایی قابل درک نیست. 8- اگر خدا شیطان راخلق کرده و به او آگاهی داشته پس خدا شیطان است، اگر خدا انسان را خلق کرده و به نقص او آگاهی داشته پس خدا ناقص است. 9- ما ویران می‌کنیم تا چیزی نو بسازیم، دائماً در حال تخریب و نوسازی خود 10- سرگرمی مطلوب آنها از طریق نفرین بر افراد ضعیف و ناتوان که آسیب‌پذیرند می‌باشد. 11- انسان حق دارد با قانون خودش زندگی کند 12- یک شیطان‌پرست حق ندارد با مسلمانان همراه شود و نماز بخواند و یا آن‌ها را چه در مسجد و چه در جاهای دیگر ببیند و اگر نشنید که یک نمازگزار، از شیطان به خدا پناه می‌برد باید او را بکشد و...

  • آداب و رسوم شیطان‌پرستان
آداب شیطان‌پرستی در زمانهای قدیم و قرون اولیه در چندین زمان انجام می‌گرفت: اولین زمان، هنگام کسوف و خسوف بود. آنها تصور می‌کردند که در این هنگام، شیطان و خدای تاریکی از انسان‌ها عصبانی هستند و منتظر هدیه می‌باشند. لذا برای آرامش شیطان، مراسم قربانی را انجام می‌دادند. این مراسم بخصوص در قبایل آمریکای جنوبی، بسیار فراوان دیده شده‌ است به گونه‌ایکه اکتشافات به دست‌ آمده، وجود این قربانیها را تصدیق می‌نماید. اتاقهای قربانی به شکل خاصی ساخته می‌شد و دارای تزئینات خاص خود بود. امروزه قربانی انسانها در شبهای بسیار تاریک انجام می‌شود. آداب و رسوم شیطان‌پرستان، بسیار زیاد می‌باشد که ما در اینجا به ذکر چند مورد اکتفا می‌کنیم:

1- مهمترین اعمال آنها که بر اجرای آن مداومت جدی دارند اعمال جنسی است و بعد از انجام آن برای پیشبرد اهداف حاضرین، از شیطان کمک میخواهند.

2- مراسم عضویت یک عضو جدید: مجموعه‌ای از کارهای مختلف می‌باشد که توسط کشیش کلیسای شیطان‌پرستان و یا همسر وی انجام می‌شود. این عمل در جادوگری نیز وجود دارد. در این مراسم 5 بوسه مقدس وجود دارد که بر بدن شخص عضوشونده زده می‌شود که باعث خیر و برکت او، تقدس او در بین شیطان‌پرستان، تشکر از وی به منظور عضوشدن و در نهایت قبول فرد عضوشونده است.

3- مراسم نماز سیاه یا نماز جماعت سیاه: این مراسم یکی از مهمترین مراسم شیطان‌پرستان است که در کلیسای شیطانی انجام می‌شود و دقیقاً همانند مراسم عشای ربانی مسیحیت می‌باشد با این تفاوت که تمام کارها برعکس انجام می‌شود. در این مراسم صلیب وارونه آویخته می‌شود، کشیش و حاضران برهنه مراسم را اجرا می‌کنند. وقتی که نام خدا یا مسیح آورده می‌شود همگی حرکاتی کفرآمیز انجام می‌دهند و دعاها و سرودهای مذهبی وارونه خوانده می‌شود. کشتن کودکان و ریختن خون معصومان و باکره‌ها جزو آدابی بود که در اواخر قرون وسطی به نماز جماعت سیاه افزوده شد. آن‌ها برای توجیه این عمل خود می‌گفتند که باید بدی را به خاطر نفس بدی انجام داد زیرا این تنها راه رستگاری است.

4- مراسم حج شیطان‌پرستان: آنچه در این قسمت می‌خوانید، نتیجه یک مشاهده عینی توسط یکی از محققین می‌باشد. «تابستان سال 2002 میلادی، از طرف تلویزیون هلند، برای تدریس به دانشجویان کرد شاغل در تلویزیون کردستان عراق (KTV) به آنجا سفرکردم. کاک خلیل، یکی از مسئولین تلویزیون کردستان که مأمور امور دانشجویان بود، گفت: او رهبر شیطان‌پرستان است. به نظرم مذهب جالبی آمد از خلیل خواهش کردم مرا با ایشان آشنا کند. نتیجه دیدار آن شب این بود که فهمیدم این مراسم دو روز دیگر در پرستشگاه لاش به رسم هرساله برگزار خواهد شد. لاش روستایی است در مرکز کردستان عراق این پرستشگاه همانند آتشکده‌ای بزرگ است که از سه قسمت تشکیل می‌شود 1) شبستان 2) محوطه حیاط 3) صحن دوزخ: محلی که مراسم حج در آن برگزار می‌شود. آنچه توجه مرا جلب خود کرد، نام طاووس ملک بود که به صورت سنگ برجسته بر دیوار نقش بسته بود. طاووس نزد یزیدیان همان شیطان است و آنها معتقدند که بر آدم برتری دارد. آنها شورش شیطان و سجده‌ نکردن او در برابر انسان را شورشی برحق می‌دانند. بخش مهم این مراسم پرتاب دستمال به سنگ  برجسته‌ای بود که از دیوار غار بیرون زده ‌بود. این مرحله اصلی‌ترین مرحله حاجی‌شدن است که باچشمان بسته ازفاصله هفت‌ متری دستمال سیاه بزرگی را به‌طرف سنگ پرتاب می‌کنند. اگرسه ‌بار موفق ‌شوی این عمل را انجام‌ دهی حج شما قبول‌ است و الا باید دو روزبعد بازگردی ودوباره این عمل را انجام دهی.

5- موسیقی شیطان پرستان: توصیه‌ای که شیطان‌پرستان در مورد موسیقی، ناگزیر به انجام آنها هستند، به شرح ذیل می‌باشد: شنیدن آهنگهای تند، همواره با خشونت که وحشت و نفرت را با خود دارد. آنان موظفند همیشه خشم و نفرت خود را نسبت به مسیح و سایر مقدسات اعلام دارند. آنان خوانندگان بسیار خشنی را که در صدایشان می‌توان غرش حیوانات وحشی را شنید، سمبل قدرت شیطان‌پرستی می‌دانند که کمبود و نیاز خود را با خشونت زیاد رفع می‌نمایند. به نوشته کتاب مقدس، شیطان قبل از هبوط، در مقام مسئول  امور موسیقی آسمانی بوده‌ است. در موسیقی هوی‌متال «شیطان‌پرستان»، راک و پاپ، متون کفرآمیز بسیاری یافت می‌شود در این موسیقی جملاتی همچون: عیسی (ع) بچه حرامزاده مریم (س) بوده / من عیسی مسیح فریب‌دهنده را انکار می‌کنم و از او متنفر هستم و... در این شوها مسیح با مواد مخدر، مطابقت داده شد و برهنه‌ بودن عیسی را با شهوات جنسی، یکی دانسته‌اند. خواننده راک می‌گوید: ما با تمام ارواح شرور، تسخیر شده‌ایم، ای خدا ما مرگ تو را می‌خواهیم، بر روی برگزیده‌ات تف می‌کنیم و دست راست شیطان می‌نشینیم. یکی از خوانندگان محبوب شیطان‌پرستان مرلین منسون نام دارد او خواننده ضد مسیح است که دارای فلسفه‌ای منفی‌‌باف است. بعضی او را شیطان بزرگ می‌نامند و عده‌ای به او فرستاده شیطان میگویند. عقاید او که در موزیک‌هایش به نمایش درمی‌آید این است که انسان را موجود پست خلق‌شده می‌نامد او خود را خدا می‌داند و می‌گوید هر کس خدای خودش است. او دشمن مسیح است او در یکی ازکنسرت‌هایش انجیل را پاره کرد. منسون در دیدار خود با آنتوان لاوی (مؤسس کلیسای شیطان) توسط لاوی عنوان کشیش را دریافت کرد.

  • «افراد تأثیرگذار در فرقه شیطان‌پرستی»
از جمله تأثیر‌گذارترین افراد در این فرقه شخصی است به نام «آنتوان لاوی» (antovan (lavey رهبر سابق کلیسای شیطان. در حال حاضر همسر او رهبر کلیسای شیطان می‌باشد. سیمون گلوس پایه‌گذار یکی از نخستین فرقه‌های شیطان‌پرستی بود. مخالفان او مسیحیان ارتودکس بودند که از او به عنوان یک جادوگر سیاه یاد می‌کردند که با دست یاری سپاه جهنم معجزه‌های دلهره‌آوری ترتیب می‌دهد. بر طبق روایت مسیح ”جادوی سفید پیتر حواری مسیح بر جادوی سیاه سیمون پیروز شد و شیاطین و کسانی که در پرواز او بودند از او حمایت کردند و نابود شدند“

  • کتب و عبادتگاه شیطان‌پرستان
انجیل شیطانی کتابی است که شیطان‌پرستان از آن برای عبادت و دعاهای خود و همچنین استفاده در مراسم خود استفاده می‌کنند. این کتاب شامل کلمات عبری و یونانی و انگلیسی است. معنای دقیق بعضی از این کلمات هنوز کشف نشده است. بسیاری ازدعاهای این کتاب برخلاف دعاهای مسیحیت و کتاب ‌انجیل است. کلیسای ‌شیطانی که عبادتگاه شیطان‌پرستان می‌باشد و در قرون وسطی به عنوان مکانی برای انجام مراسم آنها استفاده می‌شد. امروزه کلیسای شیطان‌پرستان محلی است برای انجام اکثر مراسم شیطان‌پرستی جدید. کتاب مقدس آنها، فلسفه آنتوان لاوی مؤسس کلیسای شیطان را توصیف می‌کند. کتاب معروف شیطان‌پرستان انجیل نام دارد که شامل 4 بخش است: 1- کتاب شیطان 2- کتاب لوسیفر 3- کتاب بلیل 4- کتاب لوتیان

برخی از قسمت‌های کتاب: «به‌نام خدای بزرگ ما شیطان، بر شما فرمان می‌دهم که از دنیای سیاه بیرون آیید، شیطان جام بادة لذت را بردار. این جام پر از اکسیر زندگی است و آن را با نیروی جادوی سیاه انباشته ‌کن این نیرو در سراسر عالم کائنات وجود دارد. آمین، ای دوست و همدم شب تو از صدای سگ‌ها و ریختن خود شاد می‌شوی. تو در میان سایه‌های عبور می‌گردی. تو تشنه خون هستی و بشر را تحدید می‌کنی.»


  • معرفی کشورهای دارای گروههای شیطان‌پرستی
 
گروههای شیطان‌پرستی مصر: رهبر این گروه جوانی به نام عماد‌الدین حمدی است و لقب خدمتگزار شیطان را دارد. او در جریان بازجویی تأکید کرده است که بارها توانسته شیطان را فرا خوانده و با او به گفتگو بپردازد. اعضای این گروه به گورستانهای قاهره می‌رفتند و اجساد مردگان را از قبرها بیرون می‌آوردند و صلیب شکسته و ستاره شش‌پر داوودی و ستاره پنج‌پر را در جسد مرده فرو می‌کردند. همچنین قربانی‌هایی برای شیطان تقدیم می‌داشتند. آنها خون حیوانات قربانی‌شده را به صورت و دستهای خود می‌مالیدند تا شیطان از آنها راضی شود. آنها سپس نسخه‌ای از قرآن مجید را پاره‌پاره می‌کردند. اسناد و اطلاعات قابل اعتقاد نشان می‌دهند که صهیونیست‌ها در پیدایش گروه منحرف شیطان‌پرستان نقش مؤثری داشته‌اند. « سالم قارش» خواننده موسیقی بث‌متال که در بین اعضای این گروه از بهترین خوانندگان می‌باشد اقدام به خواندن سوره حشر با آهنگ نمود. مراسم شیطان‌پرستان در روز شنبه انجام می‌شود. این روز از نظر یهود روز مقدسی است.

گروه‌های شیطان‌پرستی آلمان: شبکه خبری بی‌بی‌سی تعداد شیطان‌پرستان آلمانی را بین 5 تا 8 هزار نفر ذکر می‌کند. این گروه عموماً از ستاره‌های پنج ‌ضلعی و صلیب‌های شکسته استفاده می‌کنند. سه نوجوان آلمانی که گفته می‌شود جزو گروههای شیطان‌پرست بوده‌اند از روی یک پل به پایین پریدند و خودکشی کردند. این اولین بار نیست که پل 78 متری «گلتس اشتهال» در «‌ریشن باخ» بلندترین پل آجری جهان، شاهد چنین خودکشی‌ها بوده است. علامت اس‌اس و سمبل‌های ارتش نازی آلمان نیز از علائم این گروه از شیطان‌پرستان آلمان می‌باشد.

گروه‌های شیطان‌پرستی تهران: راز خانه شیطان‌پرستان که در آن 6 جوان شرور به اغفال دختران و پسران می‌پردختند از سوی مأموران مبارزه با مفاسد اجتماعی تهران، خاموش شد. این افراد در مجالس مختلف پارتی‌های شبانه شرکت می‌کردند و به تبلیغ فرقه خود می‌پرداختند. هدف اصلی آنها به دام انداختن دختران پولدار و کشاندن آنان به خانه شیطان‌پرستان بود تا از نظر مالی تأمین شوند. این شش نفر وقتی دختران جوان را به خانه می‌کشاندند پس از این که با هیجانات مراسم شیطان‌پرستی شور و حال خاصی به میهمانان خود می‌دادند از حضور آنها در مجلس و مسائل حاشیه‌ای که مهمترین آنها رابطه جنسی بود مخفیانه فیلمبرداری می‌کردند. دختران با پرداخت هزینه‌های هنگفت مخارج خانه‌های شیطان‌پرستان را تأمین می‌کنند.