درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

شیطان‌پرستان

شیطان‌پرستی، یکی از مظاهر انحطاط اجتماعی، اخلاقی و دینی به شمار می‌آید و این پدیده نشانة دوری انسان از فطرتی است که خداوند مردم را با آن آفریده و سرشته است؛ زیرا گروه‌های شیطان‌پرست از عبادت خداوند روی برتافته و شروع به پرستش شیطان و تقدیس آن می‌نمایند. ما در این پژوهش که در مورد شیطان‌پرستی است، می‌خواهیم به این نکته اشاره کنیم که هدف ما، آشنایی با برخی از گروه‌های جوانان است که کم‌کم شروع به پیدایش در جوامع اسلامی ما نموده و شیطان‌پرست خوانده می‌شوند و تحت‌تأثیر افکار و ادیانی قرار گرفته‌اند که در غرب گس?رش و رواج یافته است.

پیدایش

پژوهشگران بر این عقیده‌اند که آغاز شیطان‌پرستی به قرن یکم میلادی باز می‌گردد. در این زمان «گنوسی‌ها»،1 شیطان را در قدرت و عظمت، همتای خداوند می‌دانستند.
اندیشة شیطان‌پرستی و تقدیس شیطان، در شماری از ادیان کهن آمده است و برخی از ادیان، خدایان متعدّدی داشتند که آن خدایان نمایندة‌شر بودند. به‌عنوان مثال در تمدّن کهن مصر، الهة «سیت» یا «شیث» به کلمة satan؛ یعنی شیطان به عنوان نمایندة نیروی شر، نزدیک است و مصری‌ها برای در امان ماندن از شرّ او، قربانی‌های زیادی تقدیم آن می‌کردند. در تمدّن هندی نیز شیطان، نقش زیادی در زندگی دینی مردم داشته است، آنها شیطان را «راکشا» می‌نامیدند. یونانی‌ها نیز شیطان را « دی ات بولس» (D it - Boles)؛ یعنی معترض، می‌خواندند. در کشورهای آسیای دور، شیاطین شب را می‌پرستیدند و کم کم تاریکی، نماد شر شد و نور، نماد نیکی و خیر. در «بابل» و آشور، اسطوره‌ها در مورد درگیری خدایان خیر و شر سخن می‌گویند و در تمدّن آفریقا، هنوز هم جادوی «وودو» که تنها جادوی رسمی در جهان است، نوعی تقدیس شیطان و راه به دست آوردن قدرت‌های خارق‌العادّه از طریق آن برای تسلّط بر برخی مردم به شمار می‌آید.2

افکار، آداب و رسوم و رفتار شیطان‌پرستان

1. آنها اعتقاد دارند که ـ نعوذبالله ـ خداوند هنگامی که شیطان از سجده کردن به آدم سرباز زد و او را از بهشت راند، به او ظلم کرده است و به همین دلیل شیطان‌پرستان، شیطان را شایستة تقدیر می‌دانند و او را نماد قدرت و اصرار به شمار می‌آورند. آنها همچنین شیطان را قدرت بزرگ می‌دانند، قدرتی که در بشری را در زندگی به حرکت درمی‌آورد.
2. آزاد گذاشتن عنان نفس برای انجام اعمال جنسی و شهوت‌پرستی و مصرف موادّ مخدّر و مشروبات الکلی. در توصیه‌های این گروه آمده است که عنان نفس خود را آزاد بگذار و در لذّت غوطه‌ور شو و از شیطان پیروی کن، زیرا او دستورهای سخت به  تو نمی‌دهد و فقط خواسته‌های تو را برآورده می‌سازد و تو را زنده و پویا می‌سازد. تراولی، به پیروان خود می‌گفت: هر چقدر می‌خواهی رابطة جنسی برقرار کن، هرطور می‌خواهی و با هرکس که تمایل داری. دیگران باید تسلیم تو شوند.
3. آنها معمولاً لباس‌های سیاه می‌پوشند و موهای خود را بلند نگه می‌دارند و تصویر صلیب شکسته یا ستارة شش ضلعی را بر سینه و دست خود خال‌کوبی می‌کنند. آنها از گردنبند سیاه که نقش ستارة پنج ضلعی را دارد و در وسط آن سه شیطان با دو شاخ پیچیده به سمت پشت وجود دارد، استفاده می‌کنند.
4. آنها ترجیح می‌دهند که مراسم خود را در اماکن متروکه یا دور از مردم عادی انجام دهند و عموماً بر دیوارهای محلّ برگزاری مراسم خود، اشکالی ترسناک مانند تصویر مار و جمجمه یا اشکال عجیب و غریب ترکیب حیوانات مختلف ترسیم می‌کنند.
5. آنها در جلسات و مراسم خود، موسیقی پر سر و صدای راک (Hard Rock) پخش کرده و مطالبی به شکل ترانه‌ها که از مرگ و خودکشی ستایش می‌کند، می‌خوانند. آنها در مراسم‌های خود در استفاده از مشروبات الکلی و موادّ مخدّر زیاده‌روی می‌کنند و در این حالات، گاهی به چشیدن خون می‌پردازند. آنها معمولاً برای این کار یک گربه یا سگ یا خروس را می‌کشند و عموماً آنها حیوانات سیاه را انتخاب می‌کنند و در حالی که آن حیوان زنده است، آن را تکّه پاره می‌کنند و خون آن را به بدن خود می‌مالند.
6. برخی از آنها دست به خودکشی می‌زنند؛ زیرا از نظر آنان، آزادی و خودکشی حقّ آنان است و می‌گویند: انسان آزاد است که هرچه می‌خواهد، بخورد و هرچه می‌خواهد، بپوشد و هروقت که دلش می‌خواهد،‌بمیرد. خودکشی از نظر آنان انتقال به جهان خوشبختی و رقص است و بسیار شبیه به یکی از ایستگاه‌هایی است که انسان آن را می‌پیماید.27
7. نبش قبر و بیرون آوردن اجساد مردگان. آنها در این حال بالای جسدی که آن را در آورده‌اند، به رقص و پایکوبی می‌پردازند. آنها در مورد این کار می‌گویند: آنها این کار را انجام می‌دهند تا سنگدل و قسی القلب شوند و عدم را با جان و دل احساس کنند و آن را تمرینی برای قتل می‌دانند،‌بدون آنکه هیچ احساس گناهی کنند و خم به ابرو بیاورند.
8. آنها اخلاق را ضعف و مایة حمایت از ضعیفان می‌دانند، آنها می‌خواهند که اساس روابط مردم با هم سودجویی و لذّت‌طلبی باشد و اخلاقیات را مانع بزرگی در این راه می‌دانند و آن را عامل حرکت و پیشرفت به شمار نمی‌آورند.

وصایای نُه‌گانة شیطان‌پرستان:

این نُه وصیت از جمله اصول و پایه‌های این فرقة منحرف است:
1. عنان نفست را آزاد بگذار و در لذّت‌ها غوطه‌ور شو؛
2. از شیطان پیروی کن، زیرا او تنها دستورهایی به تو می‌دهد که با طینت تو سازگار است و هستی تو را سرشار از زندگی و پویایی می‌کند؛
3. شیطان، نماد حکمت آلوده و نماد زندگی اصیل است، بنابراین خودت را با افکار دروغین و سراب‌ها فریب نده؛
4. افکار شیطان محسوس، ملموس و قابل دیدن است و طعم دارد و عمل به آن باعث شفای تمام بیماری‌های جسمی و روانی است؛
5. نباید عاشق شد؛ زیرا عشق،‌ضعف و خواری و پستی است؛
6. شیطان، نماد دلسوزی و شفقت برای کسانی است که شایستگی آن را دارند و به جای تباه کردن خود و عاشق دیگران شدن، باید عاشق شیطان شد؛
7. حقّت را از دیگران بگیر،‌هر کس به تو یک سیلی زد، با تمام قدرت با مشت بر همه جای بدن او بکوب و به او ضربه بزن؛
8. همسایه‌ات را دوست نداشته باش و با او همانند اشخاص غریبه و عادی دیگر رفتار کن؛
9. ازدواج نکن، بچّه‌دار نشو، از اینکه ابزار و وسیلة بیولوژیک برای ادامة نسل و زندگی انسان‌ها باشی، حذر کن، فقط برای خودت باش.28

مترجم: سیّد شاهپور حسینی


پی‌نوشت‌ها:
1. گنوسی‌ها: گنوسی کلمه‌ای یونانی الاصل و مشتق از «گنوسیس»؛ یعنی معرفت و آگاهی است و در اصطلاح، رسیدن به نوعی کشف معارف والا را گویند. گنوس، جنبش و فلسفه‌ای کهن و آمیخته‌ای از عقاید یونانی، اسرائیلی و ایرانی به شمار می‌آید. ر.ک: الموسوعـة المسیرة، چاپ الندوة العالمیّـة، ص 1113.
2. عبدة الشّیطان، حسن الباش، ص 17.
3. بدعة عبادة الشّیطان، دکتر السعد السعمرانی؟؟؟، ص 8.
4. عبادة الشّیطان، صالح الشّورة.
5. موسوعـ[ الادیان المسیرة، صص 323 ـ 324.
6. خبرگزاری رویترز، 23/3/2005.
7. عبدة الشّیطان، باش، ص 58.
8. همان، ص 19.
9. اظهار الحق، دکتر محمّد المفتی، ص 180.
10. عبادة الشّیطان، حالد غسان؛ عبادة الشّیطان، سالح الشورة.
11. اظهار الحق، ص 175.
12. اخبار الحوادث المصریـة، 17/5/2001.
13. اظهار الحق، ص 180.
14. عبدة الشّیطان، الباش، ص 68.
15. مقاله: اتباع عبدة الشّیطان ینتلقون من مصر الی الاردن، احمد هریدی محمّد.
16. فادیا عثمان، الشرق الاوسط، 1/3/2003.
17. روزنامة بحرینی «الوسط»، 15/4/2005.
18. شبکة حضرموت العربیة، 19/11/1426ق.
19. بدعة عبادة الشّیطان، ص 100.
20. همان، صص 95 ـ 96.
21. همان، ص 96.
22. خبرگزاری آلمان، 5/12/2005.
23. بدعـ[ عبادة الشّیطان، ص 97.
24. خبرگزاری آلمان، 24/1/2006.
25. مجله اگزکتف انتلجنس، 26/8/2005.
26. همان.
27. دکتر اسعد البحرانی؟؟؟، الشرق الاوسط، 1/3/2003.
28. اظهار الحق، ص 177؛ عبدة الشّیطان، باش، ص 75.

ارتباط با جنّ و شیطان راز بزرگ عارف‌نماها

علی اکبر مهدی‌پور
در سال‌های اخیر، کشور ما مواجه با پدیده‌ای نامبارک شده که اصطلاحاً از آن به «عرفان‌های دروغین» یا «عرفان‌های ساختگی» تعبیر می‌شود. گروهی با بهره‌گیری از سادگی و صداقت مردم و با نشان دادن چند کشف و کرامت، مریدان ساده لوح را فریب داده و با خود همراه می‌سازند و از این طریق به شهرت و محبوبیّت و گاه ثروت و دارایی دست می‌یابند.

افرادی که به گرد این عارف‌نماها جمع شده و شیفته و والة آنها شده‌اند، در پاسخ ناصحانی که این افراد را از پیروی کورکورانة مدّعیان دروغین  و معنویّت نهی می‌کنند؛ به کارهای خارق‌العادّه و کشف و کرامّت‌هایی که از آنان دیده‌اند، استدلال کرده و می‌گویند اگر آنها به دروغ ادّعای عرفان و معنویّت می‌کنند، پس این کشف و کرامّت‌ها از کجاست؟!

برای روشن شدن این موضوع که امروزه سبب دل‌مشغولی بسیاری از خانواده‌ها شده است، در این مقاله برخی از پرسش‌های مطرح در این زمینه را بررسی می‌کنیم:

ریاضت‌های شیطانی

نخستین پرسش مطرح در این زمینه، این است که:
ـ آیا نشان دادن کشف و کرامات و انجام کارهایی که برای مردم عجیب و خارق العادّه جلوه می‌کند، لزوماً به معنای این است که صاحب آن کرامات اهل معناست و در رابطه‌ای الهی به این توانمندی‌ها دست یافته است؟
در پاسخ این پرسش باید گفت: قطعاً هیچ ملازمه‌ای میان اظهار کشف و کرامات و حقّانیت ظاهر کنندة آنها وجود ندارد، چون رسیدن به این مقامات هم از طریق سیر و سلوک شرعی و انجام ریاضت‌های الهی و هم از طریق غیرشرعی و انجام ریاضت‌های شیطانی امکان‌پذیر است، بنابراین نمی‌توان به مجرّد ملاحظة امور عجیب و غیرعادی از یک نفر، حکم به الهی و صادق بودن آن فرد کرد و همواره باید این احتمال را داد که شاید او این توانایی‌ها را از راه‌های غیرشرعی و غیرالهی به دست آورده باشد.
برای روشن شدن این موضوع، توجّه شما را به حکایتی عجیب و شنیدنی جلب می‌کنم.

آیت الله سیّد علی علم الهدی (1273 ـ 1351 ش.) در کتاب ارزشمند «مناظره با دانشمندان» می‌نویسد:
مؤلّف گوید: مرحوم والد ماجد برای ما نقل کرد:
در ایّام تحصیل من در نجف اشرف که در عهد ناصرالدّین شاه بود، شخصی به نام ابراهیم خان، مستوفی دیوان اعلا، به نجف اشرف آمد، تا یک سال وارد شهر نشد، فقط مشک را از شطّ پر آب می‌کرد و در بین نجف و کوفه سقّایی می‌کرد و به افرادی که بین نجف و کوفه رفت و آمد می‌کردند، آب می‌داد.

پس از یک سال وارد شهر شد، به عبادت و ریاضت پرداخت، رفته رفته مقاماتی پیدا کرد، مردم عوامّ نجف مرید او شدند و کشف و کراماتی از او می‌دیدند و حوائج خود را از او می‌طلبیدند.
کار به جایی رسید که منزل او زیارتگاه عرب و عجم شد، مردم عوام کم‌کم دسته دسته به زیارتش می‌رفتند، برای او خدم و حشمی فراهم گردید، ولی خواص از او کناره می‌گرفتند و عقیده به او نداشتند. او در میان صحن مطهّر در غرفه‌ای می‌نشست، زن و مرد بر قدم‌هایش می‌افتادند و می‌گریستند.

چند سالی به این منوال گذشت، عرب و عجم قید ارادت او را به گردن انداختند.
در آن ایّام، مرحوم آیت الله شیخ طه نجف در صحن مطهّر اقامة جماعت می‌کرد.
شبی مرد عربی آمد و خود را بر سجّادة شیخ طه انداخت، گریه و ناله می‌کرد و پیوسته می‌گفت: غلط کردم، غلط کردم.
شیخ طه با ملاطفت می‌پرسید: چه شده؟ داستان چیست؟ پسرم؟ او مرتّب ناله می‌کرد و می‌گفت: غلط کردم.
مردم به تماشای او جمع شدند، برخی می‌گفتند: دیوانه شده، برخی می‌گفتند: مورد ستم قرار گرفته. شیخ هم اصرار می‌کرد که پسرم چه شده؟

یک مرتبه به سوی ابراهیم خان اشاره کرد و گفت:
«این ملعون الوالدین».
تا این جمله را بر زبان جاری کرد، چشم‌ها به سویش خیره شد، دست‌ها بالا رفت که کتکش بزنند.
شیخ طه بر مردم تشر زد و گفت: صبر کنید ببینم چه می‌گوید.
آن مرد گفت: شغل من سقّایی است، به خانة ابراهیم خان آب می‌بردم و پیوسته به او التماس می‌کردم که مرا به مقامی برساند و از آنچه دارد، به من نیز عطا فرماید.
او در جواب می‌گفت: نه، تو لیاقت نداری، تو قابلیّت این مقام را نداری.
یک سال من از او تقاضا می‌کردم و او اجابت نمی‌کرد.
روزی به گریه افتادم و التماس را از حد گذرانیدم.
ابراهیم خان گفت: ‌اگر مقام می‌خواهی، باید آنچه می‌گویم اطاعت و به دستور من عمل کنی.
گفتم: ‌حاضرم.
گفت: برو، امور خانواده‌ات را فراهم کن و به آنها بگو که من مدّتی نخواهم آمد.
رفتم امور خانواده را تأمین کردم و آمدم.
مرا به سرداب خانه برد و گفت: حق نداری از این مکان خارج شوی. شب و روز باید در این سرداب باشی تا هنگامی که من اجازة خروج بدهم.
دستوراتی به من داد، اذکار و اورادی تعلیم کرد و گفت: باید در اوّل وقت وضو بگیری و نماز بخوانی.
من چهل روز در آن سرداب، مطابق دستور عمل می‌کردم و او خودش برای من غذا می‌آورد.
پس از چهل روز ظرفی آورد و گفت: از امروز باید در این ظرف ادرار کنی، با ادرار خود وضو بگیری و اعمال خود را با همان وضو انجام بدهی و نماز را هم با همان وضو بخوانی.
چهل روز تمام به این دستور عمل کردم.
بعد از چهل روز تغییراتی در دستور داد و گفت: باید از امروز به همان طریق وضو گرفته، نماز بخوانی و هر روز صد مرتبه ...
بر من گران آمد، گفت: چاره نیست، اگر مقام می‌خواهی، باید به دستور عمل کنی. من نیز انجام دادم. غلط کردم، غلط کردم.
وقتی که چهل روز گذشت و سه اربعین تمام شد، گفت: اکنون وقت آن است که به مقصد برسی، فردا پس از انجام عمل از سرداب خارج شو، برو در خارج شهر، آنچه دیدی و آنچه به تو گفته شد، به آن عمل کن.
فردا، که همان امروز باشد، از سرداب خارج شدم و دیدم اوضاع نجف به کلّی تغییر یافته، گویی این همان نجف نیست که چهار ماه پیش دیده بودم.

از دروازه بیرون رفتم، باغ بسیار خوبی دیدم، با درختان زیبا و نباتات خوش منظره، در آخر باغ، جمعی نشسته بودند و منبری نصب شده، شخصی با هیکل خاصّی بر فراز منبر نشسته بود و برای آن جمع سخنرانی می‌کرد.
من متحیّرانه به اطراف نگاه می‌کردم و بر حیرتم افزوده می‌شد که در بیرون نجف چنین باغی وجود نداشت، این چه منظره‌ای است که می‌بینم.

آرام آرام به سوی آن جمع قدم زدم، چون چشم آن گوینده از بالای منبر به من افتاد، گفت:
مرحبا به بندة من! من خدای تو هستم! مرا سجده کن تا به مقاصد خود برسی و تو را مانند ابراهیم خان گردانم.

گفتم: خدا شیطان را لعنت کند.
به مجرّد گفتن این جمله، از پشت سر سیلی محکمی به من وارد شد، به زمین افتادم و دیدم ابراهیم خان است. چند لگد به من زد و من بی‌هوش شدم، پس از مدّتی به هوش آمدم و دیدم در خارج نجف در میان آفتاب افتاده‌ام، نه باغی هست و نه کسی را می‌بینم. فهمیدم که این ریاضت شیطانی بوده، اکنون توبه می‌کنم، آیا توبة من قبول است؟

مرحوم شیخ طه که از بزرگان علمای عصر بود و در میان مردم عرب نفوذ داشت، تا این سخنان را شنید، به مردم خطاب کرد و به زبان عربی فرمود:
وای بر شما، که مرید چنین شخصی شده‌اید!!
مردم با شنیدن این داستان به خانة ابراهیم خان هجوم بردند که او را بکشند، او متوجّه شد و فرار کرد.

خانه‌اش را خراب کردند و اموالش را غارت نمودند، ولی به خودش دسترسی پیدا نکردند، اکنون هم کوچة ابراهیم خان در نجف معروف است.1

بازی شیطان

پرسش مهم دیگر این است که آیا واقعاً ممکن است، کسی از طریق شیطان به بعضی مقامات به ظاهر معنوی برسد و موفّق به اظهار امور خارق‌العادّه، مانند مکاشفه و خبر از غیب شود؟
در پاسخ باید گفت: بله، این امر شدنی است. حتّی ممکن است گاهی شخصی به مقاماتی برسد، بی‌آنکه متوجّه باشد این مقامات شیطانی است، نه الهی. توجّه به حکایتی که از زندگی آیت الله سیّد موسی زرآبادی(ره) نقل شده، در این زمینه بسیار راهگشاست.

آیت الله سیّد موسی زرآبادی (1294 ـ 1353 ق.) از علمای بزرگ قزوین، پیشتاز عرصة فقاهت، زهد، تقوا و تهذیب نفس.
مرحوم زرآبادی شاگردان برجسته‌ای تربیت کرده که از آن جمله است:
1. شیخ هاشم قزوینی (1380 ق.)؛
2. شیخ مجتبی قزوینی (1386 ق.)؛
3. شیخ علی اکبر الهیان (1380 ق.)؛
4. سیّد ابوالحسن حافظیان (1401 ق.).

روز ششم صفر 1415 ق. مرحوم سیّد جلیل زرآبادی (فرزند آیت الله سیّد موسی زرآبادی) را در صحن مطهّر «امامزاده حسین قزوین»، در کنار قبر پدرش دفن می‌کردند که دیوارة لحد فرو ریخت و پیکر مطهّر مرحوم زرآبادی پس از 62 سال تر و تازه مشاهده گردید.
نگارنده به قزوین رفتم تا این قضیه را از شاهدان عینی بشنوم و در کتاب «اجساد جاویدان» بنویسم.
در آن ایّام که شرح حال مرحوم زرآبادی را بررسی می‌کردم، از آیت الله حاج آقای موسی شبیری زنجانی در مورد ایشان سؤال کردم، فرمودند:
اگر در میان علمای شیعه، دو نفر به طور قطع صاحب کرامت باشد، یکی از آنها سیّد موسی زرآبادی است.

سپس فرمودند:
ایشان داستان جالبی دارند که من آن را از آیت الله ملکی شنیده‌ام.
استاد ما، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمّد باقر ملکی، در آن ایّام در قید حیات بود، بنابراین به محضر ایشان رفتم و داستان را از ایشان شنیدم.

و اینک اصل داستان به نقل آیت الله ملکی، توسط مرحوم آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی، از مرحوم آیت الله زرآبادی:
در ایّامی که در قزوین، امام جماعت بودم، مدّتی به سیر و سلوک پرداختم، به قدری پیش رفتم که پرده‌ها از جلوی چشمم برداشته شد، دیوارها در برابر من حائل نبود، در خانه نشسته بودم، رهگذرها را در کوچه و خیابان می‌دیدم.
روزی در کنار سجّاده نشسته بودم، صدایی از زیر سقف اطاق شنیدم که گوینده‌ای خطاب به من گفت:
حالا که به این مقام رسیده‌ای، اگر بخواهی به مدارج بالاتر و مقامات والاتر برسی، فقط یک راه دارد و آن ترک اعمال ظاهری است!!

گفتم: این اعمال ظاهری با دلایل قطعی و براهین مسلّم شرعی به ما ثابت شده است و من تا زنده هستم، هرگز آنها را ترک نخواهم کرد.
گفت: در این صورت آنچه به تو داده‌ایم، از توپس می‌گیریم.
گفتم: به جهنّم.

تا این جلمه را بر زبان جاری کردم، آن حال از من گرفته شد، دیگر نه پشت دیوار را می‌دیدم و نه از درون کسی خبر داشتم و از آن کشف و شهود دیگر هیچ خبری نبود.
تا حدود یک هفته بسیار ناراحت بودم که من پس از سال‌ها تلاش و تحصیل و تهذیب نفس، چگونه بازیچة شیطان شده بودم؟

پس از یک هفته به حضرت رسول اکرم(ص) متوسّل شدم، قلبم آرام شد و متوجّه شدم که شیطان از این اعمال ظاهری ما، با آن همه نقصی که دارد، آن‌قدر در رنج و عذاب است که سال‌ها تلاش می‌کند تا آن را از ما بگیرد.

بنابراین تصمیم گرفتم که با تمام قدرت به واجبات و مستحبّات بپردازم و در حدّ توان، هیچ عمل مستحبّی را ترک نکنم و از فضل پروردگار در پرتوی التزام به شرع مبین، حالاتی به من دست داد که حالات پیشین در برابر آن بسیار ناچیز بود.

آنگاه آیت الله ملکی چندین کرامت از کرامّت‌های مرحوم آیت الله زرآبادی2، توسط مرحوم آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی3 برای این‌جانب نقل فرمود.4

مهم‌ترین ویژگی مدّعیان دروغین

برای بسیاری این پرسش مطرح است که مهم‌ترین ویژگی کسانی که از طریق غیرشرعی به کشف و کرامات می‌رسند، چیست و این گروه از چه طریق به این توانمندی‌ها دست می‌یابند؟
یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های عارف‌نماها ترک فرایض است، برخی از آنها که از مقامات ویژه برخوردار هستند، مطلقاً نماز نمی‌خوانند، برخی دیگر که در آن حد نیستند، گاهی می‌خوانند و گاهی نمی‌خوانند.
اگر بخواهیم این موضوع را ریشه‌یابی کنیم، باید عرض کنیم که این شیّادان هر چه دارند، از شیطان گرفته‌اند و شیطان چیزی را به رایگان به کسی نمی‌دهد، اوّل دین و ایمانشان را می‌گیرد، سپس چیزی به آنها می‌دهد که با آن در میان مریدها، آبرویی به دست آورند.
یکی از قراین مهم این موضوع، توقیع شریف حضرت بقیّه الله، ارواحنا له الفداء، است که آن را شیخ طوسی از احمد بن اسحاق روایت کرده است و اینک متن داستان:

شیخ صدوق به نقل از احمد بن اسحاق بن سعد اشعری(ره)5 می‌گوید:
برخی از اصحاب ما به خدمت ایشان آمده، اظهار کردند که: جعفر بن علی (جعفر کذّاب) نامه‌ای برای آنها نوشته و خود را جانشین برادرش، امام حسن عسکری(ع) معرفی نموده است و گفته: آنچه از حلال و حرام و دیگر علوم مورد نیاز باشد، در نزد او هست.
احمد بن اسحاق گوید: چون نامه را خواندم، نامه‌ای به محضر حضرت صاحب الزّمان(ع) نوشتم و نامة جعفر را در داخل آن نهادم، پس جواب این گونه آمد:
«من نمی‌دانم او به چه وجهی امیدوار است که ادّعایش کامل شود؟

1. آیا با فقاهت در دین خدا؟
به خدا سوگند، او حلال را از حرام نمی‌شناسد و در میان درست و نادرست فرق نمی‌گذارد.
2. یا با دانش و فضیلت؟
که حق را از باطل نمی‌شناسد و محکم را از متشابه تشخیص نمی‌دهد، حدود نماز را نمی‌داند، حتّی وقت نماز را نمی‌شناسد.
3. یا با پارسایی و زهد؟
خدا گواه است که او چهل روز نماز واجب را رها کرد، تا به گمان خود شعبده یاد بگیرد و شاید خبرش به شما رسیده باشد.
این ظرف‌های شراب اوست که پابرجاست و نشانه‌های گناهش برای همگان آشکار است.
4. یا معجزه‌ای دارد؟ پس آن را بیاورد.
5. یا دلیل و برهانی دارد؟ پس آن را اقامه کند.
یا نصّ (از امامان پیشین) دارد؟ پس آن را بیان کند.»6

حضرت بقیّـةالله(عج) در این توقیع شریف راز ترک نماز جعفر کذّاب را فرا گرفتن شعبده بیان می‌فرماید.
شیّادان زمان ما که عنوان عارف به خود بسته‌اند، از طریق گناه، از جمله ترک فرایض به شیطان تقرّب جسته‌اند و شیطان مطالبی در اختیار آنها گذاشته، تا به این وسیله مرید دور خود جمع کنند.
یکی از چهره‌های برجستة زمان ما که کشف و کرامات فراوان برای او نقل شده و توفیق انجام فرایض را نداشت، در برخی از گفته‌هایش ناخودآگاه به ارتباط خود با جنّّ تصریح کرده و می‌نویسد:
تا آن روز و قبل از شنیدن آن هاتف غیبی و ندای ملکوتی موفّق شده بودم، بسیاری از نیروهای نامرئی طبیعت را تحت فرمان درآورم، به طوری که در هر محفلی که حضور داشتم، عدّه‌ای از ارواح و جنّود جنّ حاضر بودند و دستوراتی را که به آنها می‌دادم، اطاعت می‌کردند.7

مدّعیان دروغین، روزی ادّعای بابیّت، روزی ادّعای مهدویّت، روزی ادّعای نبوّت، سرانجام ادّعای الوهیّت می‌کنند؛ چنان که در حالات علی‌محمّد باب مشهود است.
او نیز به ارتباط با جنّ بسنده نکرده، به ارتباط با ارواح پرداخته، حتّی ادّعای تسخیر ملک نموده است. او در اینباره می‌گوید:
مهم‌ترین ختم‌ها ختم سورة حمد است، موقعی که در مسجد سهله معتکف بودم، بدان مشغول شدم و به واسطة آن مهم‌ترین موکّلان که «الرّحمن» و «الرّحیم» هستند، در اختیارم گذارده شدند.!!
پس از آن بر سر هر قبری که می‌رفتم و سورة حمد را قرائت می‌کردم، به محض اینکه به «الرّحمن الرّحیم» می‌رسیدم، نه تنها آن دو ملک حاضر می‌شدند، بلکه صاحب آن قبر نیز از قبر برمی‌خاست و تحت فرمان من قرار می‌گرفت!!8
برخی دیگر از این عارف‌نمایان گاهی نماز می‌خوانند و گاهی نمی‌خوانند.

یکی زا اینها که چند سال پیش در گذشته، به یکی از بزرگان که در قید حیات است، گفته بود:
فلانی، مردم چقدر بی‌ظرفیّت هستند، من به یکی از مریدانم گفتم که من 15 روز نماز نخواندم، از من قهر کرد و دیگر به سراغم نیامد!!

او انتظار داشت که آن مرید، تعدادی سکّه به او بدهد و ابراز خوش‌وقتی کند که الحمدالله ایشان دیگر به عرفان واقعی دست یافته، دیگر فرایض از او برداشته شده!
یکی از عزیزان در مورد یکی از همین عارف‌نماها گفت:
روزی به خانه‌اش رفتم، دیدم هاج و واج است، پرسیدم: چه شده؟

گفت: معراج رفته بودم، همین الآن بازگشتم، خیلی خسته هستم!!
گفتم: خوب از معراج چه آوردی؟
گفت: دو چیز:
1. به من گفتند که ریش خود را بلند کن!
2. دیگر فرائض از تو ساقط است!
اوّلی خوب است، چون ریش درازتر از حدّ معمول نشان ابلهی است و ایشان به آن مقام رسیده بود، ولی قبلاً نیز فرایض از او ساقط بود و ایشان هرگز توفیق نماز نداشت!!

مدّعیان دروغین مهدویّت

ـ آنچه تاکنون گفتیم، بیشتر مربوط به مدّعیان دروغین عرفان و معنویّت بود، حال این پرسش مطرح می‌شود، آیا می‌توان این موضوعات را در مورد کسانی ادّعای ارتباط با امام زمان(ع) را دارند، نیز مطرح کرد؟
در پاسخ باید گفت: بسیاری از کسانی که ادّعا می‌کنند با امام عصر(ع) ارتباط دارند یا از ایشان فرمان می‌گیرند و برای فریفتن مردم امور غیرعادّی از خود آشکار می‌کنند، بی‌ارتباط با شیطان نیستند.

شیّادان زمان

یکی از مدّعیان دروغین که در گوشه و کنار مریدان گردآورده، احمد حسن بصراوی است، که در بصره زندگی می‌کرد.
او چند سال پیش ادّعا کرد که من پسر امام زمان هستم، پس از حضرت بقیّـ[‌الله من به جای او خواهم نشست!!
سپس ادّعا کرد که من همان یمانی هستم که وزیر اوّل پدرم می‌باشم!

برای توجیه یمانی بودنش گفت:
یمانی به معنای یمنی نیست، بلکه از مادّة «یمین» است و چون من دست راست پدرم هستم، یمانی نامیده می‌شوم!!

او با ارتباط تنگاتنگش که با شیطان دارد، معلوماتی را دربارة افراد مختلف از شیطان می‌گیرد، او افرادی را به نزد اشخاصی می‌فرستد و با نقل آن گفته‌ها، آنها را متقاعد می‌کند که وی در ادّعای خود صادق می‌باشد!!

من با یکی از افرادی که به او معتقد بود، چندین ساعت نشستم و سخن گفتم، ولی او در عقیده‌اش متزلزل نشد، وقتی او را لعن می‌کردم،‌ایشان به شدّت می‌لرزید.

در حدود 280 صفحه از مطالب او را از اینترنت برایم آورند، حتّی آیات قرآن را غلط نوشته بود و احادیث را تحریف کرده بود. جالب‌تر اینکه یکی از علما را تبلیغ کرده بودند و مطالب زیادی از خصوصیّات زندگی‌اش گفته بودند و از ایشان خواسته بودند که با ایشان بیعت کند، گفته بود که باید من ایشان را از نزدیک ببینم. گفته بودند: دیدارش ممکن نیست، ولی می‌توانید صدایش را بشنوید.

نوار صدایش را برای او گذاشته بودند، در حدود نیم ساعت خطابه خوانده بود، که ده‌ها غلط در متن آیات قرآن داشت؟!
عذر آورده بودند که نه، ایشان با قرائت دیگر می‌خواند! ایشان که اهل فضل بود، گفته بود: اینها ربطی به قرائت ندارد، ایشان حتّی از مقدّمات صرف و نحو هم بی‌خبر است.

پسر یکی از مراجع تقلید می‌گفت:
در صحن امام حسین(ع) چهار نفر از مبلّغان ایشان به من رسیدند و مرا به بیعت با او دعوت کردند، گفتم: به چه دلیل؟ گفتند: به دلیل اخبار غیبی.
گفتم:‌من اخبار غیبی را قبول ندارم، هرکس با شیطان رابطه داشته باشد، شیطان این اخبار را در اختیار او می‌گذارد.

گفتند: پس شما چه چیز قبول دارید؟ گفتم: مباهله.
فردا صبح ایشان با یکصد نفر از مریدانش به صحن مطهّر حضرت قمر بنی‌هاشم بیاید، من نیز با یکصد نفر از طلّاب بیایم، آنجا مباهله کنیم،‌هرکس صدمه بخورد باطل بودنش معلوم شود.
گفتند: حضرت ایشان را از مباهله نهی کرده است!!

خداوند منّان برای بیداری مردم و محفوظ ماندن آنها از شرّ شیّادان، آیه‌ای در قرآن به صراحت بیان فرموده:
«وَإِنَّ الشَّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَى أَوْلِیَآئِهِمْ؛9 شیاطین به اولیای خود وحی می‌کنند.»
کسانی که در زمان ما ادّعای چشم برزخی دارند، غالباً از ارادتمندان ابلیس هستند، که در برابر پرستش شیطان، شیطان نیز مطالبی را از مطالب پشت پرده در اختیار آنها می‌گذارد و آنها به این وسیله مریدهای عوام را دور خود جمع می‌کنند.

زمینه‌سازان تسلّط شیطان

برای بسیاری این پرسش مطرح است که چه اموری زمینة تسلّط شیاطین بر انسان را فراهم می‌کند و موجب می‌شود که آدمی به ابزار دست شیطان تبدیل شود؟
براساس روایات در حالات و مواردی شیطان بهتر و راحت‌تر بر انسان سیطره پیدا می‌کند:
1. ترک غسل جنابت یا تأخیر انداختن آن؛
2. خشم و غضب؛
3. کبر و خودپسندی؛
4. دروغپردازی؛
5. تأخیر انداختن نماز؛
6. خسوف و ضعف نفس؛
7. ترس از فقر و تنگدستی؛
8. یأس و نومیدی؛
9. پر خوری و مجالس عیش و نوش؛
10. ساز و آواز؛
11. لهو و لعب؛
12. خلوت با اجنّبی؛
13. فراموش کردن یاد خدا و روز جزا
14. توجه به زرق و برق دنیا؛
15. کوچک شمردن گناه؛
16. آز و طمع؛
17. حسد وکینه؛
18. فحش و بدگویی؛
19. پوشیدن جامة فخر و فاخر؛
20. بر فراز مرکب تیز پا.

راه‌های در امان ماندن از مکر شیطان

ـ بالأخره آخرین پرسش این است که چگونه می‌توان از مکر و نیرنگ شیطان در امان ماند و مانع تسلّط شیاطین بر خود شد؟
بر اساس آنچه که در روایات معصومان(ع) آمده است، با انجام برخی کارها می‌توان با تسلّط شیطان مبارزه کرد و خود را از شرّ این دشمن بزرگ انسان در امان نگه داشت. عناوین برخی از این امور به این شرح است:
1. توکّل به خدا؛
2. پناه بردن به خدا؛
3. روزه‌داری؛
4. یاد خدا و روز جزا؛
5. استغفار؛
6. صدقه؛
7. مواظبت بر اوقات نماز؛
8. مداومت بر اوقات نماز؛
9. تلاوت قرآن؛
10. بلند گفتن اذان؛
11. بر زبان راندن نام خدا؛
12. مداومت به آیت الکرسی پیش از خواب؛
13. تلاوت سوره‌های معوذتین (فلق و ناس)؛
14. رعایت بهداشت تن، لباس و خانه؛
15. شتاب در غسل جنابت؛
16. تلاوت آیة سخره (آیة‌سورة اعراف)؛
17. تلاوت سورة بقره در خانه؛
18. تلاوت دو آیة آخر سورة بقره پیش از خواب؛
19. خوابیدن با طهارت؛
20. حفظ زبان از دروغ، غیبت، تهمت، فحش؛
21. پرهیز از سوگند دروغ؛
22. پرهیز از غذای شبهه‌ناک؛
23. پرهیز از ربا، رشوه و مال یتیم؛
24. پرهیز از پرخوری؛
25. دوری از مسخره و استهزای مردم؛
26. اجتناب از گناه؛
27. پرهیز از لهو و لعب؛
28. دوری از ساز و آواز؛
29. پرهیز از دورویی و نفاق؛
30. پرهیز از تملّق و چاپلوسی؛
31. پرهیز از نگاه به نامحرم؛
32. اخلاص در عمل؛
33. پرهیز از شوخی و پر حرفی؛
34. اجتناب از مجالس لهو.



پی‌نوشت‌ها:

1. آیت الله سیّد علی علم الهدی، مناظره با دانشمندان، صص 125 ـ 128.
2. شرح حال جالب و جامعی از مرحوم زرآبادی به قلم محقّق عالی‌قدر استاد، محمّدرضا حکیمی به مناسبت شصتمین سال رحلتش در کیهان فرهنگی (سال نهم، شمارة دوازدهم) منتشر شد، سپس در کتاب «مکتب تفکیک»، صص 160 ـ 174 درج گردید.
4. شرح حال مرحوم شیخ مجتبی قزوینی نیز در کتاب ارزشمندی به نام: «متألّة قرآنی» زیرنظر ایشان تألیف شده است.

زلزال(به نقل از موعود)

جناب شیخ، به برکت کتاب‌هایت، به ویژه کتاب‌هایی که در آن می‌خواهی تیجانی را رسوا کنی، چشم بصیرت مرا روشن کردی و از میان کتاب‌های شما به مظلومیّت اهل بیت معصوم(ع) پی بردم و دریافتم که امثال شما، چگونه اسلام را بازیچة خود کردند و حرمت رسول خدا(ص) را درهم شکسته و پایمال کردند و چگونه از شأن و مقام اهل بیت مکرّم که خداوند پلیدی را از آنها زدوده و پاک و مطهّر نموده، کاستند.


اظهارات خانم دکتر امینه مغربی در شبکة اینترنت و رسوایی شیخ عثمان خمیس وهّابی

اشاره

به مناسبت ترجمة کتاب «زلزال» توسط نشر موعود عصر(عج) بر آن شدیم تا از این پس بخش‌هایی از آن را تقدیم خوانندگان عزیز موعودی کنیم. امید که به زودی تمام کتاب آمادة ارائه به فارسی‌زبانان محقّق در حوزة دین گردد.

کتاب زلزال که توسط شیخ هشام آل قطیط تهیه و گردآوری شده است. نام مسمّایی است بر مجموعة بحث‌ها و گفت‌وگوهایی که به قول مؤلّف، زلزله‌ای در جهان‌بینی وهّابیت و تفکّر آنان ایجاد کرد.

بحث‌ها و مناظرات یاد شده میان علّامه دکتر شیخ عصام عماد که قبلاً وهّابی بوده است از یک سو و شیخ عثمان خمیس کویتی که یک وهّابی متعصّب است از سوی دیگر از طریق شبکه‌ی اینترنت انجام و منتشر شده است.
نکته‌ی قابل توجّه در  زمان پخش این مناظرات این بوده است که تعدادی از پیگیری کنندگان این برنامه به مذهب تشیّع مشرّف شده‌اند.

در آغاز کتاب، نامه‌هایی از این افراد در اثبات مذهب تشیّع بر اعلام گرویدن آنان به این مذهب آورده شده که ما نیز در ابتدای ورود به بحث قسمت‌هایی از این نامه‌ها را برای شما خوانندگان محترم می‌آوریم. الحمدالله الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة امیرالمؤمنین و الائمّة علیهم السّلام.

برادران عزیز در درجة اوّل خواهش می‌کنم اگر صدای من به خوبی شنیده می‌شود، کلمة دریافت شد را بر روی صفحة کامپیوتر مرقوم نمایید. خداوند به همه جزای خیر دهد.

من یکی از خواهران شما و از کشور مغرب هستم. همان گونه که می‌دانید چون در کشور «مغرب» مذهب مالکی رواج دارد. من نیز از پدر و مادری این چنین به دنیا آمده و از کودکی بر اساس این مذهب پرورش یافتم.

اکنون و در این لحظه می‌خواهم فرو افتادن پرده‌های جهل و ظلمت را از برابر دیدگانم و روشن شدن چشم و هدایت یافتن خود را به مذهب حق (مذهب اهل بیت(ع)) اعلام دارم. البتّه باید بگویم که پس از عنایت و لطف الهی در نتیجة این مناظرات و گفت‌وگوها بود که به این سعادت نائل شدم و شایان توجّه است که گفت‌وگوهای مزبور را از اوّلین مناظره دنبال کردم و باسپاس‌گذاری از ذات اقدس حق جلّ‌وعلا و تشکّر از آقای استاد عصام عماد، در مورد کلیة مصادر و منابعی را که ایشان بیان می‌فرمود، تحقیق و بررسی ‌نمودم و توانستم به حقایق ارزنده‌ای دست یابم. همچنین سپاس خداوند متعال را که تمام احادیث و روایاتی را که ایشان از سنّت شریف نبوی نقل می‌کردند، همگی از احادیث صحیح و متقن بودند در حالی که شیخ عثمان خمیس همواره در این مذاکرات اظهارات استاد عصام عماد را کذب ... دروغ ... کذب ... دروغ ... آه ... آه .. آ .. می‌خواند. اتّهاماتی را که به استاد نسبت می‌داد، هیچ‌گونه اساس و پایه‌ای نداشتند.

برادران عزیزم (با توجّه به اینکه اساس دین، نصیحت است) بگذارید به جناب شیخ عثمان خمیس توصیه و نصیحتی کنم و آن اینکه بهتر است جناب شیخ از ادامة این گونه مناظرات دست بردارد یا لااقل و به جای اینکه اتّهام و نسبت دروغگویی به دیگران بدهد و مرتّباً کلمة دروغ ... را تکرار کند، از کسانی که احتمالاً اطّلاعی در این موارد دارند و می‌توانند به جناب شیخ کمک کرده و با روش منطقی و بر اساس مصادر و منابع دینی و اسلامی مناظره کنند، استفاده کند.
اکنون این‌جانب اعلام می‌دارم:
أشهد أن لا إله إلّا الله و أنّ محمّداً رسول الله و أشهد أنّ علیاً بالحق ولی الله (الّلهم صلّ علی محمّد و علی آله الطّیبین وصحبه المنتجبین والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته)


اضهارات خانم دکتر امینه مغربی در شبکة مستقل

سلام علیکم و رحمـة الله و برکاته، برادر هاشمی؛ پیش از آنکه سخن را آغاز کنم چون فقط دو دقیقه وقت دارم، خواهش می‌کنم که سخنم را قطع نکنید.
دکتر هاشمی حامدی، مجری برنامه: بفرمایید.
 
من نامم بنت الهدی از مغرب عربی و از شمال آن کشور هستم و به شیخ عثمان خمیس می‌گویم:
السّلام علیکم و رحمـةالله و برکاته، به شما خوش‌آمد و مرحبا می‌گویم، به خدا قسم در زندگی آرزویم این بود که در یکی از روزها با شما سخنی داشته باشم وچون مرا به راه راست، راه حق و هدایت و نور، رهنمون شدی و مرا از گمراهی و تاریکی نجات دادی، بی‌نهایت تشکّر کنم.

جناب شیخ، به برکت کتاب‌هایت، به ویژه کتاب‌هایی که در آن می‌خواهی تیجانی را رسوا کنی، چشم بصیرت مرا روشن کردی و از میان کتاب‌های شما به مظلومیّت اهل بیت معصوم(ع) پی بردم و دریافتم که امثال شما، چگونه اسلام را بازیچة خود کردند و حرمت رسول خدا(ص) را درهم شکسته و پایمال کردند و چگونه از شأن و مقام اهل بیت مکرّم که خداوند پلیدی را از آنها زدوده و پاک و مطهّر نموده، کاستند.

من از اهل سنّت و جماعت بودم و سال‌های طولانی از عمرم را به سبب امثال شما تباه کردم. کسانی که می‌خواهند نور خدا را خاموش کنند و البتّه خداوند متعال نور خود را کامل می‌کند، اگر چه نخواهید. خداوند سبحان مرا به راه حق، راه نور، راه رسول خدا(ص) و اهل بیت گرامی، هدایت کرد.

جناب شیخ عثمان خمیس، دروغ‌های شما مرا شیعه کرد، دروغ‌های وهّابیت مرا شیعه کرد، شماها مرا شیعه کردید من از این کارتان سپاسگزارم و می‌خواهم بلافاصله بیانات کسی را که قبل از من دربارة وحدانیّت خداوند متعال سخن می‌گفت، ادامه دهم و در موضوع مهمّ توحید صحبت کنم.

برادر عزیز، کسی که خانه‌اش از شیشه است، نباید به خانه‌های مردم سنگ‌پرانی کند، هر کسی که اعتقاد دارد، خداوند متعال دو دست و چشم دارد و روزهای پنجشنبه سوار بر قاطری (از آسمان به زمین) می‌آید، این است توحیدی که شما از آن سخن می‌گویید؟ در صورتی که خداوند تبارک وتعالی در قرآن مجید می‌فرماید: ... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ؛ آن خدای یکتا را هیچ مثل و مانندی نیست. (سورة‌ شوری، آیة‌11) وصدق الله العظیم.

در اینجا مجری برنامه، دکتر هاشمی حامدی به خانم دکتر امینه مغربی می‌گوید پیام شما به شیخ عثمان خمیس و بینندگان دیگر، دریافت شد... و او در حالی که فریاد می‌زد، نه... نه... می‌خواهم تکمیل کنم صدایش قطع می‌شود ... .

عرفان‌های نوظهور حاصل معنویت یا رهایی از معنویت


 اوشو که امروزه برای بسیاری از جوانان به یک بت معنوی مبدل شده در سال 1985 م از آمریکا و نُه کشور اسلامی، به دلیل فساد اخلاقی اخراج شد. و متأسفانه این فرد فاسد معلول الحال، صنم بسیاری از جوانان ایرانی است. تأسف بارتر اینکه تاکنون سه هزار دانشجوی ایرانی در هند جذب (اشوپارک) شده اند.اغلب دانشجویان ایرانی در این محل با یکدیگر آشنا شده و با تشکیل گروههای ده نفری هم قسم می شوند، هرگز ازدواج نکنند و تا پایان عمر روابط سکس با یکدیگر داشته باشند.
 
 
  • جستار ورودی
تفکر غرب، یک سیر نزولی از زَبَر به زیر، از تفکر شهودی به جهان بینی تکنیکی، از آخرت نگری و معاد به تاریخ پرستی را پشت سر گذاشته است، به گونه ای که منجر به بطلان تدریجی معتقدات معنوی شده است.

ما از این جریان امروزه به «نهیلیسم» یا «نیست انگاری» یاد می کنیم که «هرمان رائوشینگ» آن را مجموعه ای از آراء می داند که منکر هر گونه وجه امتیاز میان خیر و شر هستند.

به عنوان مثال، نهیلیسم نیچه به طور آشکارا، نابودی ارزش های ما بعد الطبیعی را مدنظر قرار می دهد، و این همان روندی است که در دهه های بعد همچنان در غرب دنبال می شود، این جریان قوی در اندیشة غرب به نفی ارزش های دین بسنده ننموده و متعاقباً در قرن بیستم، با تکیه بر «فردیت» و «آزادی شخصی» هر گونه آرمان عینی و نظام ارزشی را نفی می کند و نوعی آنارشیسم قرن بیستمی را بنیان می نهد که به زعم «رائوشینگ» مبتنی بر «غیر واقعی شناختن همه واقعیت ها» می باشد، یعنی پوچی (ابسورد)، دوره ای که در آن انسان نه به خدا ایمان دارد و نه به کفر، فقط به یک چیز معتقد است و آن پوچی است و بس.

البته نباید از شاخصة عرفان های کاذب غافل ماند و جاذبه های آن را نادیده گرفت.

عرفان های کاذب عموماً تفکر زدا هستند و چهار مقوله الکل، اعتیاد، سکس و مدیتیشن در آنها به وفور یافت می شود؟ که قدرت جذب کنندگی زیادی در بین جوانان دارد.
با تکیه بر کیف جسمی جوان، هم روح او را تسخیر می کنند، هم اهداف پلید خویش را پیش می برند در این میان شاید اوشو و شیطان پرستان گوی سبقت رااز دیگر رقبا بهتر ربوده ودر نیل به این هدف موفق تر باشد.

  • گفتاراول: معنویت شهوانی اوشو

1ـ ظهور و افول اوشو

باگوان راجینش اوشو، فیلسوف و عارف نامدار معاصر هند، در 11 سپتامبر 1931 در هندزاده شد و در 19 ژانویه 1990 کالبد خاکی خود را ترک کرد.
تحصیلاتش را در هند تا درجه ی استادی فلسفه ادامه داد و در سال 1953 به نور حق مشرف و روشن ضمیر شد. از سال 1963 در اقصی نقاط هند به ایراد خطابه در زمینه های معنوی و عوالم روحانی پرداخت.

در سال 1974، کمون خود در شهر پونا، هندوستان، را بنیان گذارد.در سال 1981، جهت معالجه به ایالت متحده رفت و در آنجا 5 سال اقامت گزید.

پیروان بیشمار و سر سپردگان طریقتش، که به عنوان «سانیاسین» مشهورند، در مدت چهار ماه اراضی کوهپایه های ایالت «اورگون» را خریداری و شهری بنا نهادند که به «راجینش پورام» مشهور و خار چشم دولت و سیاستمداران آمریکایی شد.

بنابراین در سال 1986 به بهانه هایی واهی به شهرک، از زمین و هوا حمله ور شده؛ اوشو را از آمریکا اخراج و در زمان بازداشت به مسمومیت وی اقدام کردند. از اوشو قریب 600 عنوان کتاب، 7000 ساعت نوار کاست و 1700 سخنرانی ویدئویی باقی مانده است. آثار اوشو به اکثر زبانهای زنده ی معاصر ترجمه و پیروانش در اقصی نقاط جهان امروز گسترده اند.

پنج ویژگی امانیستی «انسان محوری» در آیین اوشو به وضوح دیده می شود:

الف) محوریت انسان
ب) تأکید بر آزادی و اختیار انسان
ج) اعتقاد به توانایی فوق العاده ی انسان
د) طبیعت گرایی
هـ) مدارا

با اینکه اوشو در هند تا کسب درجه ی استادی، به تحصیل فلسفه پرداخت ولی درکلِ مکتبش، جایگاهی از عقل دیده نمی شود.
عقل و مبانی عقلی را منطبق بر قوانین منطقی می داند و منطق را در مقابل زندگی قرار می دهد.

پس به نفی منطق و عقل می پردازد:
قوانین منطق ثابت اند در حالی که زندگی در جریان است. یک موج به موج دیگری مبدل می شود. تعریف ها (منطق) همیشه به گذشته تعلق دارند در حالی که زندگی متعلق به حال است. زندگی پیوسته در تغییر است و هر چیز هر لحظه در حال عوض شدن، اما تعریف ها ثابت اند و پایدار.

نبود عقل و تفکر ویژگی عرفانهای شرقی است و مهمترین مخالف طریق خویش را، عقل و بهترین راهکار را نفی عقل می دانند. آنجا که قواعد و قوانین عقل برداشته شود و هیچ معیار تشخیصی نباشد مرید را به هر کجا و هرکاری می توان واداشت.

اوشو از عشق حرف می زند و آنرا تا سر حد سکس تنزل می دهد. انسجام کانون خانواده را زیر سوال می برد، انسان را دعوت به عیش و خوشی می کند، آزاد، رها، تا کجا معلوم نیست!؟

نظر اوشو در مورد روابط آزاد و بدور از معیارهای مذهبی در دهه ی 90 مشکلات زیادی به بار آورد آماری که در سال 1990 میلادی از فرزندان متولد شده خارج از چارچوب خانواده در کشورهای توسعه یافته منتشر شده، تکان دهنده است.

در ایالت متحده با آنکه کاتولیک مذهب هستند و حفظ نهاد خانواده از اولویت های اصلی دولت و کلیسا است.

با وجود همه آموزش های پیشگیری و آزادی سقط جنین 28 درصد از کل موالید به طور نامشروع متولد شدند. این رقم در کشورهای اسکاندیناوی به 50 درصد رسید.

به خاطر جاذبه های شهوانی عرفان اوشو، روزبه روز بر جمعیت این فرقه افزوده شد، تا جایی که دولت آمریکا صلاح را در آن دید تا از دست این استاد خود پرورده خلاص گردد، در پی بازداشت ایشان در سال 1986 در زندان ایالت اوکلاهوما، یک منبع قدرت تشعشع رادیواکتیو را در تشک خواب اوشو پنهان کرد. تا توانایی های عقلانی، قابلیت های گفتاری و سیستم دفاعی بدنش را نابود کنند.

در صبح 5 نوامبر تشک کثیفی که شب پیش به زور وی را بر آن خوابانیده بودند، تعویض شد بلافاصله بعد از خوردن صبحانه احساس تهوع شدید کرد.
بعدها طبق دریافت دکترش مشخص شد که اوشو را جز قرار دادن در معرض تشعشع رادیواکتیو با زهر فوق العاده مهلک تالیوم ـ فلز سنگین مورد استفاده در زهر موش صحرایی ـ نیز مسموم کرده اند.

2ـ عشق عرفانی یا عرفان شهوانی

مکتب عرفانی اوشو یکی از صد مکتب صوفی ـ عرفانی در جهان ماست. که سعی در پیشبرد رهروان، رسانیدن آنها به حقیقت و تعالی روحشان دارد.
در این مکتب زمانی که از عشق صحبت می شود و آن تعبیر خاص اوشو که عشق زاده آمیزش جنسی است، تردیدی برای خواننده به وجود می آید که آیا اوشو به دنبال پرورش روح مریدانش بوده است؟! یا نه، به دنبال آن بوده که از عرفانی دم بزند تا مریدانش در این عرفان، به ارضاء شهوت جسمی خویش بپردازند.

اما آنچه ما تا به حال از عرفان راستین فهمیده ایم؛ عرفان طریقی است که در آن فرد در پی ظهور و تجلی معشوق، خود را محو او می بیند. از دنیا و آنچه در آن است دل بریده و به تماشای معشوقه ی خویش (حضرت حق) مشغول می گردد.

اما در مکتب اوشو هم معنای عرفان تغییر می کند، هم عشق و هم شهوت.

یکی از مهمترین اصول نزد اوشو، اصل عشق است. در این زمینه کتابهای مستقلی دارد از جمله «عشق، رقص زندگی»، «یک فنجان چای» که مجموعه اشعار اوست و دیگری مجموعه مقالات در زمینه ی عشق است.

عشق را شوق وافر درونی برای یکی بودن با کل می داند، عشق دلیل بی دلیل است.
اوشو برای عشق ورزی به چهار مرحله معتقد است:

الف) حضور در لحظه (نه گذشته و نه آینده)
ب) قدم برای رسیدن به عشق
ج) تقسیم کردن و بخشیدن
د) هیچ بودن.

این 4 مرحله به خودی خود مشکلی ندارند، ولی وقتی تفسیر اوشو را از عشق متوجه می شویم و نگاه به معشوقه را می بینیم نظر به کلی تغییر می کند.
وی معتقد است عشق باید زمینی باشد. معشوقه در عرفان یعنی مادی و این دنیایی بودن آن و عشق را در تضاد با هوس ها نمی داند، رسیدن به عشق تنها از طریق قطب مخالف امکان پذیر است، میل مرد به زن یا زن به مرد شروع عشق است.

بر خلاف تمام ادیان الهی و مکاتب معنوی که نسبت به روابط جنسی، بی تفاوت و یا دشمن هستند اوشو بر عکس در این عرفان آموزش روابط جنسی می دهد و قائل به سه سطح برای انسان در روابط جنسی است:

اول با روش زیستی پیش آفرینش (حیوان) آغاز شده، به منبع لذت و صمیمیت (انسان) و سرانجام به وسیله ای برای خود رستگاری (الهی) تبدیل می شود.
او از زنان به عنوان الگویی که دارای استعداد برای رسیدن به اوج لذت جنسی بطور متوالی، یاد می کند.

رابطه ی دختر و پسر در عرفان اوشو آزاد است، و از آن به عنوان یکی از روشهای مراقبه یاد می کند. دیدگاه اوشو درباره ی عشق بسیار زیاد متأثر از فروید و تا حدود زیادی از شاگرد فروید، «یونگ» است. براین اساس وقتی از عشق صحبت می کند منظورش همین عشق مجازی زمینی و رابطه ی زن و مرد است.

اوشو تا جایی در شهوت رانی پیش می رود که، در بقیة توصیه هایش، مثلا مدیتیشن، مریدان را ترغیب به سکس می کند.
سکس بزرگترین هنر مدیتیشن است این پیشکش نتنتره به دنیا است. پیش کش تنتره از همه عالی تر است؛ زیرا کلیدهایی را در اختیارت قرار می دهد که از پست ترین به عالی ترین استحاله پیدا می کنی.

کلیدهایی را در اختیار قرار می دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی و... عشق از آمیزش جنسی زاییده می شود. مرد همیشه مهاجم است وزن همیشه تسلیم.

اگر این دو با یکدیگر ترکیب شوند «ما» باقی نمی ماند، «من» به وجود می آید و این فنا است. اگر زن کاملا تسلیم مرد گردد راه طولانی او کوتاه می شود در این صورت ازدواج های درونی و اتحاد کالبدهای زنانه و مردانه داخلی به سهولت انجام می گیرد و در چنین صورتی زن می توان بگوید همسر خدا است.

پرداخت مفرط اوشو به این روابط نامشروع و به اصطلاح «عرفان»، یکی از دلایل محبوبیت مکتبش است.

از جمله اقدامات مریدانش راه اندازی رسمی و همراه با تبلیغات گسترده ی «اوشو پارک» است، که جذابیت زیادی برای گرشدگران هند ایجاد کرده است و شعبه هایی از آن در دیگر کشورها تأسیس شده است.

در این مکانها نوعی زندگی زناشویی و جمعی، فارغ از قیود اخلاقی و قاعده مند ترویج می شود.

(از آنجایی که مکتب عرفانی اوشو شکل گرفته از سه آئین تنتره، یوگا و بودا است به اصالت بدن و پرداختن به آن زیاد بها می دهند) دیدگاه اوشو در مورد همجنس گرایی جالب است وی معتقد است این مسئله چیز مهمی نیست و هیچ چیز اشتباهی در آن رخ نمی دهد.

این ایده های اجتماعی است که چیزی را غلط یا درست می شمارد. خوب است اول آن را بپذیرید چرا که در صورت رد آن نمی توانید آن را حل کنید. هر چه بیشتر آن را رد کنید، بیشتر جذب هم جنس خواهید شد. چون هر چیزی که ممنوع می شود جذابیت بیشتری می یابد و همجنس گرایی یکی از مراحل ضروری رشد انسان اعم از زن یا مرد است.
وی به سه مرحله رشد جنسی معتقد است:

الف) رابطه ی جنسی با خود در کودکی
ب) همجنس گرایی
ج) ناهمجنس گرایی.

اوشو با نقد عملکرد والدین در خانواده، استعمار فرزندان و تربیت اخلاقی آنان بر پایه ی آنچه که متعلق به گذشته است، در نوع خود نوعی استعمار جدید می داند.
سوال: آیا واقعا می توان نقش تربیتی خانواده ها را استعمار فرزندان نامید؟!! سپردن فرزندان به مکتب اوشو استعمار است یا تربیت توسط والدین؟
اوشو با نظام خانواده مخالف است، بر همین اساس تربیت و بزرگ کردن فرزندان را به عهده ی تشکیلات دولتی می گذارد. دلیل قائل شدن وی به این دیدگاه به دوران کودکی اش بر می گردد. اوشو هرگز طعم مهر و محبت مادر را در کانون گرم خانواده احساس نکرد.

3ـ اوشو و ایرانیان

شعار اصلی اوشو چنین است: یک قانون، تنها در دنیا وجود دارد و آن اینکه، هیچ قانونی وجود ندارد. نظم در هرج و مرج است و باید رسوم و عادات را شکست تا نظم آسمانی و نظم خدایی که فقط از اتحاد دو جنس زن و مرد ایجاد می شود پدید آید.

از عرفان گرفته تا نظم عالم همه را به چوب سکس می راند. حدود 70 جلد از آثار اوشو به زبان فارسی وجود دارد. چندین جلد آن بدون شک آموزش عشق بازی (زمینی و خاکی) است.

اوشو که امروزه برای بسیاری از جوانان به یک بت معنوی مبدل شده در سال 1985 م از آمریکا و نُه کشور اسلامی، به دلیل فساد اخلاقی اخراج شد. و متأسفانه این فرد فاسد معلول الحال، صنم بسیاری از جوانان ایرانی است.

تأسف بارتر اینکه تاکنون سه هزار دانشجوی ایرانی در هند جذب (اشوپارک) شده اند.
اوشو پارک مهمترین مرکز سکس مذهبی در جهان و یکی از مهمترین مراکز توریستی کشور هند است.
سالیانه با جذب هزاران گردشگر باعث رونق صنعت گردشگری در آن کشور شده است.
اغلب دانشجویان ایرانی در این محل با یکدیگر آشنا شده و با تشکیل گروههای ده نفری هم قسم می شوند، هرگز ازدواج نکنند و تا پایان عمر روابط سکس با یکدیگر داشته باشند.

95 درصد دانشجویان این دانشگاه بعد از اخذ مدرک از ادامه تحصیل خودداری کرده و جذب اوشو پارک می شوند. در کشور ایران نیز در بعضی از شهرها جلسات معنوی سکس اوشو، برگزار می شود.

با مصرف گَس، کُک و ماری جوانا در این مراسم، پرداختن به رقص و سماع و در نهایت سکس در پی پیشرفت معنوی به انتظار می نشینند.
هر چند بسیاری از افرادی که در این مجالس شرکت می کنند در ابتدا به دنبال هوس بازی بوده و پی عرفان اوشو نرفته، ولی با تکرار و شرکت مکرر، نوعی اعتیاد پیدا می شود و ناخودآگاه پیرو این مسلک می شوند.

افکار اوشو در مشرق زمین به ویژه در ایران اثر گذار بوده و در زمینه اینترنت حدود 20000 سایت فعال دارند و از این طریق جذب نیرو می کنند.
با سازمان دهی و برگزاری پارتی ها، جوانان را به خویش جلب می کنند. در یکی از جلسات معنوی اوشو در پایتخت، چهل پسرو چهل دختر شرکت داشتند، مراسم معنویشان به آنجا ختم شد، که دخترها لباس زیر پسرها پوشیده و پسرها لباس زیر دخترها و به اعمال معنوی می پرداختند.
البته اینطور نیست که همه ی اعضا با نیت شهوت رانی به این مجالس کشیده می شوند. تعدادی واقعا به خاطر حس عرفانی و دست یابی به حقیقت فریب خورده؛ و در این جلسات شرکت می کنند.

فعالیت گروهی که افکار اشو را در ایران ترویج می دهند، همانند مکتب اکنکار زیر زمینی و غیر رسمی بوده و تقریبا همگی از طرف عوامل خارجی پشتیبانی می شوند.
معمولا سرمداران با شناخت کامل و آگاهی از پوشالی بودن عرفان اوشو در پی نیل به مقاصد گوناگون از جمله اقتصادی و ارضاء شهوت، این عرفان را تبلیغ و ترویج می کنند.

  • گفتار دوم: شیطان پرستی
عقیده به شیطان، تکریم و تعبد آن، به دو دوره کاملا متفاوت تقسیم می گردد. دوره ای شیطان، به خاطر قدرتش پرستش می شد، دوره ای دیگر شیطان در انسان حلول کرده و خویش (شیطانی) پرستش می شد.
نمی توان پیشرفت علم و فرهنگ را در اختلاف نگاه دو دوره نادیده گرفت، ولی یک اصل، وجه مشترک هر دو گروه است و آن اصل، «شیطان» است. مریدان گرداگرد او جمع شده، اوست که جلوه گری می کند و دیگران تأثیر می پذیرند. این عبارات نه شعار، بلکه عین کلمات شیطان پرستان است.

براساس نوع نگاه به شیطان، شیطان پرستی به دوره ی مختلف شیطان پرستی قدیم و شیطان پرستی مدرن تقسیم می شود:

1ـ شیطان پرستان قدیم (یزیدیان)

شاید بتوان تاریخچه شیطان پرستی رابه قرون اولیه پیدایش آدمی نسبت داد. البته شواهد به دست آمده مؤید این حرف است که شیطان پرستی، در نواحی آمریکای لاتین، آمریکای جنوبی و آفریقای مرکزی به قرن ها قبل از میلاد مسیح بر می گردد. آنان شیطان را به عنوان یک نیرو و قدرت برتر ستایش می کردند.

و حتی قربانی به شیطان هدیه می کردند. ماندگارترین فرقه ی شیطان پرستی عهدکهن، شیطان پرستان موسوم به فرقه یزیدیان، ازکردهای عراق می باشند. کوه سنجار واقع در موصل، محل اصلی زندگی فرقه یزیدیان یا شیطان پرستان قدیمی است.

مرشد و رئیس این فرقه، شیخ شرف الدین ابوالفاضلی که در بعلبک لبنان به دنیا آمده و نزدیک موصل در خانقاه خود دفن شد.
دانشمندان زیادی در وصف کرامات شیخ، مطالبی گفته اند که برخی، بسیار غلوآمیز می باشد.
سفارش شیخ به مریدان جالب است، سفارش شدید به دوری جستن از کتاب و سواد دارد. ذکر عقاید در این مکتب، سینه و سینه نقل می شود.
افراد این فرقه شغل خاصی نداشته و اکثرا به کشاورزی و دامپروری مشغول هستند.

زبان کردی را زبان خدا، انبیاء و نوعی تقدس برای آن قائل هستند. شیطان را مَلَک طاووس نامیده و در این رابطه می گویند:
ما به جز خدای عالمیان، ملک طاووس را از آن رو گرامی می داریم، که او منشأ همه ی پلیدی هاست. باید او را راضی کنیم تا از انتقام او خلاص شویم، و به سعادت دنیا و آخرت برسیم. خداوند کریم نیز عاقبت با ملک طاووس آشتی می کند و لعن کنندگان او هلاک خواهند شد.

آنها شمایل ملک طاووس را احترام می کنند و زیارت آن را زیارت خود ملک طاووس می دانند که موجب پاکی از گناهان و قبولی عبادات می شود.

آنها به خدای یگانه و هفت فرشته که یکی از آنها ملک طاووس باشد اعتقاد دارند.
از دیگر اعتقادات این گروه، اعتقاد به تناسخ است، البته تناسخ صعودی، (حلول روح در مکان معین و انتقال از کالبدهای پست به عالی، براساس استحقاق و یا لطف) آداب و رسومی منحصر به فرد دارند.

پوشیدن لباس آبی حرام است، برخی از درختان بزرگ و قدیمی را تقدیس می کنند و با پارچه می پوشانند یا رنگ می زنند لباس پشمین می پوشند و از خاک و سنگ بستر می سازند، آموختن سواد، حرام است، نماز جماعت را حرام می دانند، آب دهان انداختن توهین به ملک طاووس و حرام است.
حمام کردن زیر سقف را حرام می دانند، کاهو، کلم پیچ، لوبیا و کدو، حرام است.

کوتاه کردن ناخن حرام است، غسل جنابت حرام است، گوشت ذبح شده دیگران و آشامیدن در ظرف آب دیگران ممنوع و حرام است.
کتاب مقدس نزد این فرقه، جلوه که مشتمل به پنج فصل و 490 کلمه است، و دیگری مصحف رش که حدود 750 کلمه است.
از آنجایی که بی سوادی جزء لاینفک این فرقه است، کتابهایشان کم حجم و بیشتر موهوم و رازآلود است.
بر این فرقه انتقادات بسیاری وارد است، از بی سوادی گرفته تا تناسخ.

به اختصار چند نمونه را ذکر می کنم:

الف) نقطه اصلی انحراف در این آیین، بحث شیطان است. آیا شیطان عصیان امر خداوند کرد یا نه؟ اگر عاصی است احترام به او با تکریم خداوند جمع نمی شود. اگر سجده ملائک بر آدم شرک است، چنان که می گویید آیا می توان پذیرفت که خداوند دستور به شرک داد؟!

ب) اگر شیطان اولین موحد است و عاصی نیست، پس چرا می گویید: ما به او احترام می گذاریم تا از شر او در امان باشیم، یا می گویید: نهایتا خداوند شیطان را خواهد بخشید و با او آشتی خواهد کرد.

ج) به علاوه در اکثر امور نظام عالم، کارها را به ملک طاووس واگذار کرده اید. گویا خدای یگانه در خواب است.

ه)در جایی دیگر تناسخ را ذکر می کنند. تناسخ و حلول روح مجدداً در بدنی دیگر در همین دنیا مخالف اندیشه ی معقول معاد است و با صراحت ادیان آسمانی متنافی است.
د) موسیقی مطرب، شراب، رقص از امور حرام است که در برنامه های این گروه جایگاه مهم و اساسی دارد.

احکام و آداب ذکر شده برای شیطان پرستان پشتوانه دینی یا عقلی معتبری ندارد، ملاک و منشاء اعتبار این دستورات معلوم نیست، بلکه برخی از این دستورات غیر معقول و زشت است مثل:
حرمت سواد آموزی،
حرمت قضای حاجت در مستراح،
حمام زیر سقف،
طهارت بعد از قضای حاجت،
برخی هم بی منطق و بی وجه می نماید مثل:
حرمت پوشیدن لباس آبی،
حرمت خوردن گوشت ماهی ها،
حرمت کاهو
و نیز حرمت غسل جنابت....

2ـ شیطان پرستان مدرن(New-satanism)

شیطان پرستی جدید بر خلاف شیطان پرستی قدیمی، اعتقادی به وجود شیطان خارجی ندارند. بلکه شیطان پرستی جدید، شیطان را در طبیعت و در وجود هر انسانی می داند.

این باطن هر کسی است که شیطان در آن وجود دارد. مراسم شیطان پرستی جدید، مراسمی است برای دعوت از شیطان باطنی و حس اهریمنی درونی که با اعمال جنسی، آرام و ارضاء می شود.

آنها جسم پرست بوده و اعتقاد دارند هر آنچه که وجود دارد مدیون آلت تناسلی آدمی است و انسان باید کامل ترین لذت جسمانی و جنسی را در این دنیا ببرد.
خیلی ها نیچه، را به عنوان پدر فرقه شیطان پرستی می دانند، به دلیل اینکه تفکر غالب و اصیل این فرقه، کشتن خداوند است.

اما واقعیت آن است که در اوائل قرن 19 م برخی از اشراف انگلستان که عضو گروه فراماسونی بودند، به رهبری سر فرانسیس داشو، گروه شیطان پرستان به نام باشگاه آتش جهنم را، در شهر لندن تأسیس نمودند و از اوایل قرن نوزدهم شهر لندن مرکز شیطان پرستان در اروپا گردید.

استفاده از مواد مخدر و انجام مراسم مبتذل جنسی فعالیت اصلی این گروههای شیطان پرست را تشکیل می داد. در دهه 1960 م شیطان پرستی، توسط سرمایه داری یهود، مورد حمایت قرار گرفت و چند گروه شیطان پرست در انگلستان و ایالات متحده آمریکا به وجود آمد، که معروف ترین آنها تشکیل «کلیسای شیطان» در شهر سانفرانسیسکو می باشند.

3ـ کتاب، کلیسا و مراسم مقدس

شیطان پرستان در اغلب کشورهای جهان دارای کلیسا و بسیار فعالیت هستند، تقریبا هر نوع حرکتی در ادیان الهی ممنوع و حرام شناخته شده، در این مکتب حلال و آزاد می باشد. از خودکشی، قتل و تجاوز جنسی گرفته تا مصرف مواد مخدر و الکل.

کلیسای شیطان پرستی در قرون وسطی، به عنوان مکانی برای انجام مراسم شیطان پرستی استفاده می شد و جایی بود که در آن تنها و تنها محل قرار شیطان پرستان قدیمی و انجام مراسم خود در آن مکان بود.

ولی در سال 1966م این کلیسا تبدیل شد، به یک سری از فعالیت های زیرزمینی و محلی برای انجام مراسم ارضای جنسی اعضاء.
کتابهای مقدس نزد شیطان پرستان مدرن، کتاب «مقدس شیطانی»، «جادوی شیطانی» و «مناسک شیطانی» نوشته ی آنتوان لوی و کتاب «انجیل شیطانی» که مرجع دعا و عبادات شیطان پرستان است. کتاب «سیاه شیطان» نیز جزو کتب مقدس این گروه، که هنوز به فارسی ترجمه نشده است.
کلیسای شیطان پرستی به صورت علنی و غیر علنی در اغلب کشورها وجود دارد. ولی در 5 کشور آمریکا، ایتالیا، انگلیس، آلمان و چین به صورت علنی به فعالیت مشغول هستند.

در بعضی کشورها مانند ایتالیا، رشته ای به نام شیطان پرستی در دانشگاه وجود دارد. آزادترین کشور برای انجام مراسم شیطان پرستی، آلمان است که شنیع ترین اعمال در آنجا صورت می گیرد.

شیطان پرستان دارای مراسم گوناگون هستند، که یکی از آن مراسم، «بوسه ی مقدس» می باشد؛
این مراسم هنگام پیوستن عضو جدید به گروه شیطان پرستان صورت می گیرد، به این صورت که فرد جدید عریان شده و بوسه توسط کشیش بر پنج عضو او زده می شود، یکی از آن اعضاء، آلت تناسلی است.

از دیگر مراسم، نماز جماعت سیاه که شبیه مراسم عشای ربانی (مسیحیان) است، از دیگر مراسم، قربانی کردن برای شیطان است.
معمولا خود قربانی از قبل بی هوش و پس از غسل در شبی تاریک، قربانی و سپس سوزانده می شود.
مراسم دیگر، دعای محراب است؛ فرد در یک محراب قرار گرفته و با کشیدن پارچه ای سیاه بر روی خود و استفاده از علامت ستاره پنج و خواندن اورادی، به نیایش و کسب قدرت از شیطان مشغول می گردد.

4ـ مکاتب شیطان پرستی


1ـ4. شیطان پرستی فلسفی
این شاخه از شیطان پرستی، منتسب به آنتوان لاوی است.
او اولین کلیسای شیطان پرستی جدید را تأسیس کرد. و اولین فردی بود که از لغت شیطان پرستی فلسفی، استفاده نمود. از نظر آنها محور و اساس عالم هستی، انسان است و به خدایی که برتر عالمیان باشد، اعتقادی ندارند، پس نه پرستش خدا در کار است و نه اعتقاد به زندگی پس از مرگ و قیامت.
در این شاخه شیطان پرستی خدای هر شخص، خود فرد است و هر کس به پرستش خویش مشغول و هدفش برتری یافتن خود بر دیگران است. نمی توان به قاطعیت گفت، این مشرب خالی از معنویت است و عبادت در آن مفهومی ندارد، آنها با فرار از حقیقت و وجود عالم پس از مرگ، به همین واقعیت وجود انسان بسنده کرده و زندگی را منحصر در همین عالم دانسته و به پرستش خویش مشغول
می شوند.

2ـ4. شیطان پرستی لاوی
این شاخه از شیطان پرستی بر مبنای فلسفی آنتوان لاوی، که در کتاب «انجیل شیطان» و دیگر آثارش آمده، تشکیل شده است.
لاوی، تحت تأثیر نوشته های فردریک نیچه، آلیستر کوالی، اینرند مارکی دوساد، ویندهام لویس، چارلزداروین، مارک تواین بوده است، شیطان در نظر او مثبت می باشد، در حالی که تعالیم خداجویانه کلیساها را مورد تمسخر قرار داده و افراد را دعوت به انزوا و دوری از گرایشات جمع می نماید.

3ـ4. شیطان پرستی دینی
گرایشات این گروه اغلب، مشابه گرایشات شیطان پرستی فلسفی است، با این تفاوت که در این شاخه اعتقاد به چند خدا، مانند خدایان قبل از مسیح که همه شیطانی هستند، یا خدایی که بوسیله ی شیطان شناخته می شود، تبلیغ می گردد.مانند خدایان مصرباستان والهه های باستانی بین النهرین و خدایان رومی و یونان، این گروه خود رابسیار قدیمی و دارای پشتوانه ی تاریخی می دانند.
برای همین خود را «شیطان پرستان سنتی» و شیطان پرستان فلسفی را «شیطان پرستان معاصر» می نامند.

4ـ4. شیطان پرستی گوتیک یا شدیدپرستی
این فرقه از شیطان پرستان، به دوران تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا مربوط می شوند. این نوع شیطان پرستان معمولا متهم به اعمالی از قبیل؛ خوردن نوزادان، کشتن گوسفندان، قربانی کردن دختران باکره، و به جنایت علیه مسیحیان اقدام می کردند.

5 ـ اصول و قوانین شیطان پرستی

هر مکتبی دارای اصول و قواعدی است که چهارچوب، جهان بینی و اهداف مکتب را مشخص می کند. شیطان پرستان هم از این قاعده مستثنی نبوده و به اصول و قواعدی قائل هستند. در بخش اصول، به نُه اصل عقیدتی معتقد بوده که مشخص کننده چهارچوب نگاه شیطان پرستان می باشد.
نمونه ای از آن، به این قرار است:

الف) شیطان نماد وجود، زندگی شاداب و مادی است، نه خوابی ناچیز و معنوی (امور معنوی و غیر مادی توهم و تظاهر است.
ب) شیطان می گوید: کم عقلی و بی عفتی بهتر از ریاکاری و خود فریبی است.
ج) شیطان، سنبل انتقام جویی است، نه گرداندن آن طرف صورت. (اشاره به رفتار محبت آمیز مسیحیان دارد.)
د) شیطان، انسان را با دیگر حیوانات کاملا همانند می داند، گاه بهتر و اغلب بدتر از آن حیوانی که بر چهار دست و پا راه می رود.

ی) شیطان، تمام آنچه که گناه نامیده شده، مایه ی خرسندی، مسرت روانی، آرامش فکری و عاطفی می داند در برخی منابع به 11 و برخی دیگر 20 قانون، برای شیطان پرستان اشاره شده است.

در اینجا به ذکر چند قانون بسنده می کنیم:
الف) اگر مهمانی در محل استراحتت است، که تو را می رنجاند، او را مورد ستم خویش قرار ده، بدون هیچ رحمی.
ب) به هیچ حیوانی غیر انسان صدمه نزن، مگر برای غذا یا دفع حمله اش.
پ) شادی را در پیروزی بجویید نه در صلح
ت) همواره برای بیشتر، تلاش کنید. پیروزی، پایانی ندارد.
ج) بمیرید، به جای آنکه تسلیم شوید.
ر) خون یک جاندار بهترین است، از برای آبیاری دانه های یک زندگی جدید.
د) هیچ چیز زیبا نیست به جز انسان، ولی زن، زیباترین موجود در جهان است.
ی) هر آن چیز که عظیم است، بر فراز اندوه بنا شده است.

6ـ آنتوان زندرلوی و (مرلین مِنسون)


1ـ 6) آنتوان زندر لوی
آنتوان، در یازدهم آوریل 1930م متولد شد. نام اصلی اش «هوارد استانتون لِوی» است.
وی در سن شانزده سالگی به همراهی گروه سیرک، خانه را ترک می کند. روحیه ی مهربان و خو گرفته وی با حیوانات، به او کمک می کند، تا از تربیت کنندگان مشهور شیر شود.

بعد از مدتی برای نمایش زیبایی اندام، به یکی از باشگاههای زیبایی اندام در کالیفرنیای جنوبی می رود و در همین باشگاه با «مرلین مونرو» آشنا می شود و با او ازدواج می کند.

در سال 1915 نیز با دختر چهارده ساله ای به نام «کارول لانسینگ» ازدواج می کند. از همسر دوم صاحب دختری به نام کارلا در سال 1952م می شود.
لوی در همین سال به عنوان عکاس پلیس سانفرانسیسکو مشغول به کار شده و با بخش ناپسند کارهای بشر، یعنی قتل و بزه کاری و تجاوز به عنف، آشنا می شود.
لوی می گوید:

تجربیات همین دوره باعث شد، تا منکر خدا شود. لوی در خانه بزرگی که به نام «خانه ی سیاه» معروف شد، زندگی می کرد و در همین خانه، جلسات هفتگی خود را بر پا می نمود و به امور رازآلود و موضوعات سیاهی مانند؛ خون آشام ها، آدم های گرگ صورت، شکنجه گری و جنون می پرداخت و از هر نفر 5/2 دلار دریافت می کرد. بعد از آن در سال 1966م کلیسای شیطان را بنا می نهاد و چهره مشهور محلی می شد.

یکی از آلبوم های موسیقی وی، «شیطان به تعطیلات می رود» نام دارد. لوی تا زمان مرگ روی کتاب خود با عنوان، «شیطان سخن می گوید» کار کرد، این کتاب در سال 1998م با مقدمه ای از اسقف اعظم کلیسای شیطان، «مارلین منسون» به چاپ رسید.

2ـ 6) مرلین منسون
مارلین متولد پنجم جولای سال 1969م و نام واقعی اش «برایان وارنر» (Brain warner) است. او در خانواده ای متوسط در کانتون زندگی می کرد.
پدر او در جنگ و یتنام شرکت داشته و از نظر جسمی و روانی مورد آسیب واقع گردید.

پس از تولد مارلین، دکترها و روان شناسان ارتش، از سلامت جمسی او (مارلین) تعجب کردند.

نکته ی جالب اینکه مارلین در یک مدرسه مذهبی (مسیحی) تحصیل می کرد و در سن 18 سالگی به فلوریدا رفت تا شروع به نوشتن داستان و شعر کند، بعد از آن با شخصی به نام «scott mithell» ملاقات کرد، که در آن موقع برای گروهی گیتار نواخت.

زندگی هُنری مارلین منسون از آن زمان آشنایی آغاز شد. منسون خواننده ای است که در دهه نود با صدای سازهایی که بیشتر به صدای اوراح شبیه بود، سبک تازه ای را به دنیای موسیقی معرفی کرد.

موضوعات اصلی اشعار مارلین منسون « Satanism , sex » می باشد. موزیک هایش در برخی از شهرهای انگلستان ممنوع است، چون اغلب کنسرت هایش لختی و غیر قانونی می باشد.

مرلین منسون در بازی کامپیوتری که در سال 2005 عرضه شد، در نقش یکی از شخصیت های داستان به نام Edghr، صحبت می کرد.
پایه گذاران شیطان پرستی، افرادی غیر عادی، هم جنس باز، اهل شهوت رانی افراطی و سایر زشتی ها هستند که حتی رفتارهای آنها در انگلیس و کشورهای غربی نیز مورد اعتراض و نفی قرار گرفته است.

7ـ موسیقی شیطانی متال وراک

شیطان پرستان به دو طرق مختلف به تبلیغ و معرفی مکتب خویش می پردازند. ولی شاید هیچ کدام اثر گذارتر از موسیقی نباشد.
شاعران و خوانندگان شیطانپرست، با گزینش کلمات و کمک گرفتن از آلات موسیقی مهیج، تلاش در تفهیم واژگان کلیدی مکتب، در ذهن و ضمیر ناخودآگاه شنوندگان، دارند.
خوانندگان متال وراک مدام در آهنگ های خود این واژه ها را به کار می برند:
به جهنم خوش آمدید
سرودی از جهنم
محکوم به جهنم
تو جهنم بسوز
شاهزادگان جهنم
نگهبان جهنم
می خواهم به جهنم بروم
زنگ های جهنم.....

در حین اجرای کنسرت، مرام خود را ابراز و مهر تأیید بر افکار نامشروع خویش می زنند. با تمام تنوعی که در سبکهای موسیقی خویش دارند، ولی همگی بر یک اصل توافق دارند و آن، «شیطان» است.

گروه شیطان پرست موسیقی راک، طبق نوشته هایش، نفس و زندگی خویش را به شیطان سپرده و شیطان را چون خدای خود می پرستند.
آنها در بیانیه های خود اعلام می کنند؛ شیطان به آنان قدرتی داده، تا به وسیله ی آن قدرت، معجزه اتی انجام دهند.

یکی از آن معجزات، خودکشی اشخاصی است که برای شنیدن کنسرت این گروهها در محل حاضر می شوند؛ در بررسی روزنامه ها و رسانه ها می توان نمونه جنایات و خودکشی فزاینده ی شنوندگان و بینندگان این کنسرت ها را به صورت نمودار غیر عادی کشتار، تجاوز به عنف، استفاده ی مرگ آور از مواد مخدر مشاهده کرد.
 
میانگین خودکشی یا صدمه رساندن شدید به خود برای گروه شیطان پرست پینک فلوید، به پانزده تا بیست نفر، بعد از هر کنسرت می رسد.

مرگ های زود هنگام، خودکشی، قتل، مواد مخدر و زنا و... فرجام موسیقی پاپ، راک و هوی متال است.

در موسیقی راک، زخمی کردن تبدیل به امری رایج شده است. اعمال دیوانه وار و خشونت آمیز، خود زنی از اعمال عادی هواداران و مروجان این نوع موسیقی های شیطانی است.

مثلاً پس از شنیدن صدای گوش خراش هوی متال، جوانی، مادر خود را می کشد، سپس به خود زنی و آخر سر خودکشی می کند.
بر پایه آمار منتشره در غرب از هر هفت نفر جوانی که به موسیقی راک گوش می دهند، یک نفر خودکشی می کند. تشویق به مواد مخدر، الکل و کارهای ناباب، دیگر یک امر عادی است.

اصرار بسیار زیادی دارند به روابط نامشروع؛ یکی از هواداران راک می گوید:
راک به خاطر زن است و من در مدت یک سال با پیش از دو هزار زن رابطه ی جنسی داشته ام.

در همین رابطه دویست نوع بیماری مقاربتی در میان مردم آمریکا، به خاطر ارتباط جنسی، ناشی از تأثیر موسیقی شیطانی رواج دارد.
گالت یکی از ستارگان موسیقی شیطانی، مراسم سکس خود در شو مشهورش را با این مطلب به پایان می رساند:
جلال و ستایش تا ابد از آن توست ای شیطان ! لذا روح من روزی در زیر درخت نیک و بد آرام می گیرد.
چندین جوان پس از شو مذکور خودکشی کردند.
برای آشنا شدن با اشعار شیطان پرستان، قطعه ای از آن را در زیر بیان می کنم:

تاریکی.... قلب خون آلودم را در آغوش می گیری
Aniting our tear ful eyes
رویاهایم... چشمان اشک بارمان را متحد می کند.... فریبنده
Enchanting
در شب.... ابلیس را در اشک هایم می بوسم.
Atnight …. I kiss the serpent in the tears
برای سالها.... غم های تو سوگواری من است.
For years …. The sarrow I\'\'ve mourned
گوش کن به صدای گریه فرزندان ماه من
Har ken my moon child cry
که آرزوی شی دیگر را دارند
Yearning for another night
ماتم مورد علاقه من
Mourning my once beloved
هیپونیزم و تاریکی
Mez maized and raven dark
جادوگر زندانی شب
My pake enchantress of thee night
از آخرین شمع سوزانم
At last my candle\'\'s burning down
ماه پاییزی سیاه غم انگیز می درخشد
The winter moon is shining bleak
جادوگر من برای تو
For the my encbantress
رویاهایم را فریب بده
Enchating all my dreams
زیبا و سیل اشک هایش
Abeauty and her flood of tears
سقوط شب قلب مرا در آغوش می گیرد
Night fall embrace my heart
جادوگر شب های من
My pale enchantress of the night
من تو را آرزو می کنم
I desire the
با ترس با تو قدم می زنم.... به سوی خاک
Fear ful I walk with thee …. Through dusk
به سوی بادهای گمراهی.... او زیباست
Through winds of loss …. Her beauty and her
طوفان در آغوش می گیرد قلب خونین مرا
Flood embrace my blecding heart
با اشک سقوط می کنم با تو.... در آخر
Tear ful I full with thee … at last
مرا راهنمایی کن به جایی که سایه هایت بخش می شوند
Lead me there to where thy shadows cast
آنها می رقصند در مخمل از دست رفته ی تاریکی
They dance in velvet darkness last
بر خیز ای ماه غمگین
Rise …. Bleak winter, full moon
برخیز...
Rise …

8ـ شیطان و صهیون در ایران

شیطان پرستی یک مکتب کاملا منحرف، با قدرت جذب کنندگی بسیار بالا در بین جوانان، هدیه ای از طرف یهودیان به عالم می باشد.
آنان که آقایی جهان را در سر می پروراند، تنها مانع را در مقابل خویش، ادیان آسمانی و تمام عقاید پاکی که جهان را به صلح و آرامش، و دعوت به خویشتن داری در مقابل گناهان می کند دیدند.

پس عزم را جزم کرده، تا با آوردن مکتبی به ظاهر زیبا و فریبنده، بر روی نقاط ضعف انسانها اثر گذاشته و آنها را از دست انسانیت رهایی بخشیده و خویش را راهبر و مرشد آنها معرفی کنند.

به گفته ی خیلی از اندیشمندان، یهود و به خصوص صهیونیسم، در نیل به اهدافش تا به حال بسیار موفق بوده است. هر فکر و عمل پلیدی که در قالب یک شرکت، یا یک سیستم هدف مند و منظم در عرصه ی جهان مشغول به فعالیت بوده، محال است، یک فرد یهودی رئیس آن شرکت نباشد، و یا به طور مخفیانه از طرف جامعه یهودیان حمایت نشود.

بنیان گذار فرقه ی شیطان پرستی یک یهودی از خاندان لوی به نام آنتوان لوی است، که در کلیسای شیطانیش، مناسک جنسی جایگاه خاصی دارد. رقص ها و کارهای جنسی از طریق گروههای شیطان پرست، مثل متالیک در سطح عموم رواج داده می شود.

صنعت سکس و بازرگانی تن، که در ردیف سود آورترین تجارت های جهان است، به همراه صنایع مشروب سازی، قاچاق مواد مخدر، قمار و صنعت سینما در انحصار یهود است.
شبکه وسیعی از کلوپ های شبانه و فاحشه خانه ها توسط «ویلیام ساموئل رز نبرگ» مشهور به «بیلی رز» که از یهودیان مهاجر به آمریکا است، تأسیس شد.
غول صنایع مشروب سازی، یهودی مهاجر، «ساموئل برو نفمن» است، که امروزه دفتر مرکزی کمپانی مشروبات الکلی برو نفمن ها به نام «سیگرام» در نیویورک است، و در 120 کشور جهان شعبه دارد، که فروش سالانه آن بیش از یک میلیارد دلار است.

سلطان دیگر دنیای پنهان شخصی است یهودی، به نام «روچلید» که بزرگترین امپراطوری قمار را در ایالات متحده ایجاد کرد. او در قاچاق مواد مخدر و مشروبات الکلی سرمایه گذاری عظیمی نمود.

اولین فیلم تاریخ سینما که در آن حریم اخلاق شکسته شد «ماه آبی است» نام دارد، که توسط یک یهودی به نام «اتو پرمینگو» در سال 1953 م کارگردانی شد و برای اولین بار واژه هایی مانند «آبستن و باکره» را به کار برد.

سه سال بعد همین کارگردان یهودی، فیلم «مردی با دست های طلایی» را عرضه کرد و یک تابوی اخلاقی دیگر را شکست، او برای اولین بار به نمایش اعتیاد هرویین پرداخت.
پرمینگر در فیلم بعدی اش در سال 1959 م برای نخستین بار، صحنه ی تجاوز جنسی را به نمایش در آورد.

این گوشه ای از خدمات یهود به جهان است. شیطان پرستی، که ساخته ی یک صهیونسیم یهودی است، در حال نفوذ به مرزهای ایران است.
هر چند در ایران کلیسا و پایگاه مشخص و رسمی ندارند، ولی از همان طریق دوم یعنی پشتیبانی و ساپورت دوستان خویش در کشور سعی در جذب و به دام کشیدن جوانان دارد. بنابر اسناد بر ملا شده، سال گذشته حدود 8 میلیون دلار آمریکا، به حساب رابطی در ایران واریز شد؛

که بین گروههای شیطان پرست در شهرهای مختلف ایران توزیع گردید. بر اساس نتایج حاصل از تحقیقات، نزدیک به 70 فرقه ی شیطان پرست در کشور شکل گرفته است و تعداد اعضای این گروهها در برخی از شهرها بالغ بر 2 هزار نفر می باشد.

گروهای موسوم به شیطان پرستی در صدد نفوذ به دانشگاهی بوده و با استفاده از فضای ملتهب کنونی دانشگاه ها در حال تبلیغ برنامه های خویش هستند.
شیوه های تبلیغ و ترویج این گروه به چند طریق می باشد:

الف) در فضای مجازی اینترنت، با بیش از 7 هزار سایت و بلاگ شخصی.

ب) ترویج و تبلیغ موسیقی متال، رپ و راک در بین جوانان.

بعضی از جوانان فکر می کنند، فقط صورت ظاهری موسیقی بر ایشان مهم است و کاری به معنا و مفهوم اشعار ندارند، ولی با کمی دقت در اشعار و سعی ایشان در القاء کردن یک موضوع مشخص در همه ی اشعار (شیطان) و با کمی دقت بر روی اثر گذاری موسیقی، در ضمیر ناخودآگاه انسان، مشخص می شود هدف خوانندگان این موسیقی چیست؟!!

ج) ترویج علائم و نمادها: در بخش پوشاک جوانان، بسیار موفق هستند.

کمتر لباسی می توان یافت، که مروج غرب یا شیطان پرستی نباشد، نصب بعضی از نمادها بر روی ویترین مغازه ها، یا برچسب هایی که در آنجا به فروش می رسد و استفاده ی آنها توسط جوانان بر روی کتابها یا خودروها خویش، خود به عنوان تبلیغی بر ای گروه شیطان پرستی محسوب می گردد.

د) برگزاری مجالس شهوانی: پارتی های شبانه، جشن رپ ها یا مراسم فارغ التحصیلی و مهمانی های خاص دوستانه، با شرکت اعضای جدید در این مراسم و جذب آنها توسط گروههای شیطان پرست، در پی پایه ریزی گروه شیطان پرستی در ایران هستند.

9) نقد مولفه های مکتب

بر اساس آداب و مشترکاتی که بین ما ایرانیان وجود دارد و هنوز پیوندمان با سنت و فرهنگ غنی اسلامی ـ ایرانی نگسسته است، نیازی بر نقد این مکتب نمی بینیم.
با بیان دیدگاه شیطان پرستان و آگاهی از عقاید ایشان، خطر چنین گروههایی برای ما به وضوح روشن می گردد. اما براساس اصل عقلی، شاید خواننده ای باشد، که به دام این گروه گرفتار شده است، بر حسب وظیفه چند نکته ی اساسی و پیامد همراهی این گروهها را یاد آور می شوم:

الف) همانطور که اشاره شد مکتب ساختگی شیطان پرستی، توسط لابی صهیونیسم های یهودی راه اندازی و پشتیبانی می شود.
تنها دلیلشان، تسخیر روح تمام جوانان و سر کردگی عالم، است. با تصویب و صرف مبالغ هنگفت و به خدمت گرفتن خوانندگان و هنر پیشه گان معروف و راه اندازی سبک های مختلف موسیقی و در پی اش انتشار سی دی و مجلات و پارتی ها سعی در پر کردن خلاء روحی جوانان شرق و غرب دارند.

ب) با پی بردن اساتید و روانشناسان صهیون، همیشه افرادی د ر عالم وجود دارند که اهل تعقل نبوده و به دنبال هوا و هوس می باشند.
با شناسایی این افر اد و تشویق به ارضاء شهوت جسمی شان، روحشان را مورد تسخیر خویش قرار داده و اهداف خویش را از طریق این افراد، پیش می برند.

پ) سران و اسقف های شیطان پرست و به تبعشان خوانندگان شیطان پرست تنها در پی تفهیم یک چیز به هواداران خویش هستند، اینکه دینای یک شیطان پرست یک دنیای کثیف و سرشار از بدی ها است.

پس نمی شود فرد شیطان پرست باشد و در چنین دینایی زندگی کند و پاک باشد و به کاری دست نزند. از این راه به اعضا تلقین می کنند شما هم مشغول به کثافت کاری شوید تا زمان مرگ، تنها راه خلاصی از دنیای کثیف مرگ است و چه راهی بهتر از خودکشی؟!
 
ت) یک شیطان پرست باید بداند که اساس عالم بر پایه ی دروغ شکل گرفته و همه ی باورهای انسانها ریشه در دروغ دارد.
پس نمی شود راست گفت، اگر هم حرف راست بزنید، کسی حرف شما را باور نمی کند. در شیطان پرستی هر چیز، منفی اش درست است. هر کسی را گفتند، آدم خوبی است، او بدترین آدم ها است. بهترین کار، نزد مردم است.
 
ج) در شیطان پرستی یک قانون کلی وجود دارد. «دیدن» فقط نگاه کن، بدون تعقل به درستی و نادرستی اعمال نگاه نکن.
هر چه پیشوایان انجام دادند درست است. فقط تکرار کن و تعقل نکن. لازم نیست به حق و حقیقت اعمال دست پیدا کنی. فقط به خودت نگاه کن و عمل کن هر چه که خوشت می آید....
 
د) شیطان پرست ها در پی راه اندازی اخلاقی جدید برای جهنمیان می باشند و آن اخلاق قوم لوط است اعمال زشت قوم لوط را ترویج می دهند و روز به روز در جوامع غربی شاهد طلب هم جنس خواهی بی سابقه ای هستیم.
در اکثر کشورهای آزاد به صورت قانون در آمده ازدواج هم جنس گرایان.

و صد تأسف که سردمداران آقایی جهان، (آمریکا، انگلیس و کلیساها) با حمایت خویش از این گروهها، آنان را در نیل به اهدافشان جسورتر می نماید.
نشانه شیطان پرستی، دیگر سمبل، صلیب وارونه و ستاره پنج پرو..... نیست، بلکه تجاوز، قتل و به ویژه تجاوز به کودکان و دختران باکره به همراه قتل آنان می باشد.
هـ. آمار روز افزون جنایت در آمریکا و کشورهای اروپایی زنگ خطری برای ایران و شیوع بیماری شیطان پرستی در بین جوانان است.
هر روز درذوب؛ خبر می رسد؛ جمعی از شیطان پرستان دستگیر شده که نوجوانان و کودکان را وحشیانه مورد تجاوز قرار داده و با ساتور تکه تکه می کردند. استفاده افراطی از مشروبات الکلی، مواد مخدر، قرص های روان گردان و انرژی زا، استفاده و استعمال آلات مصنوعی، خوردن ادرار و مدفوع و.... ، معجونی از بیماری های روحی، روانی و جسمی، به خصوص بیماری ایدز را برای شیطان پرستان به ارمغان می آرود.

  • راه کارهای مقابله
ما هیچ راهی نداریم جز آنکه عرفان اسلامی را به جوانان خویش پیشنهاد کنیم و دست از این راز گونه بودنش بکشیم. پنجاه در صد راه مقابله شناخت عرفان کاذب است، پنجاه در صد دیگر، پیشنهاد عرفان جایگزین است. نمی شود به جوان گفت این بد است، آن بد است، باید راهی پیشنهاد داد تا روح تشنه ی جستجو کنندگان سیراب گردد. البته نباید ا ز عوامل روانی این حرکت غافل ماند.

الف) حرف و عمل عاملان و توصیه کنندگان یکی باشد تا تأثیر خود را بگذارد.

ب) توصیه به تفکر در فضای حاضر کشور از مهمترین عوامل اثر گذار است. تعصب غلط مبارزه با تفکر در قالب فلسفه و تفکر فلسفی برداشته شود.
 
پ)عرفان و حرف های عرفانی به میتینگ های سیاسی وارد نشود و به عنوان تقدس و روحیه ی عرفانی، به عنوان ابزاری در خدمت سیاست قرار گرفته نشود. (استفاده ابزاری اشخاص از عرفان، برای پیشبرد سیاست خویش، هم سیاست را خراب می کند و هم عرفان را)

ج) احساسی نشدن و قوانین بازی را رعایت کردن، هر جا بوی توهین به مرام های مختلف در حین انتقاد شنیده شود ناخودآگاه مخاطب در پی واکنش و دفاع از عرفان مورد نظر بر می آید.
 
د) اثبات حق، نه اثبات خود: از مهمترین عواملی است که در نقد مکاتب معنوی، باید رعایت شود. گاهی اوقات افراد، در پی انتقاد، هدفی دیگر را دنبال می کنند و آن اثبات خود است نه حق، که نا خود آگاه مخاطب متوجه شده و در پی جبهه گرفتن ولو در مقابل کلام حق بر می آید.


نویسنده: وهاب مشهدیان عطاش
منبع: سایت باشگاه اندیشه


منابع

. شایگان، داریوش، 1352. آسیا در برابر غرب. تهران. موسسه باغ اندیشه. چاپ دوم، ص 13.
. اوشو، 1382. اینک برکه ای کهن. ترجمه سیروس سعدوندیان. تهران. انتشارات نگارستان کتاب. ص 11.
. قنبری، آیت، 1378. نقدی بر امانیسم و لیبرالیسم. قم. نشر فراز اندیشه. ص 41.
. اوشو، 1381. ضربان قلب حقیقت مطلق. ترجمه مرضیه شنکایی. تهران. انتشارات فردوس. ص 406.
. کاستلز، مانوئل. 1385. عصر اطلاعات، اقتصاد، جامعه و فرهنگ. ترجمه قدرت هویت. تهران. نشر طرح نو. چاپ پنجم، ج 2 ص 188.
. همان. اینک برکه ای کهن. ص 19.
. تونجی، محمد، 1380. یزیدیان یا شیطان پرستان. ترجمه احسان مقدس. تهران، انتشارات عطایی، چاپ اول، ص 20.
. همان. ص 25ـ 28.
. همان. ص 29.
. همان. ص 106.
. آیتی، عبدا لحسین، 1326. کشف الحیل. تهران. نشر طباطبایی، چاپ 6. ج 2، ص 6.
. کریمی، حمید، 1388. جهان تاریک. قم. ناشر بوستان کتاب، چاپ اول. ص 25.
. همان. یزیدیان یا شیطان پرستان. ص 125 ـ 176.
. همان. کشف الحیل. ص 27.
. همان. جهان تاریک. ص 40.
. همان. ص 44.
. همان. ص 46.
. www.Satanc8.blogfa.Com.
. www.xekiaz1000.blog.Com.
. همان. جهان تاریک. ص 48 ـ 57.
. همان. ص 126.
. همان. ص 95.
 

«عرفان جنگلی» و ترویج جامعه‌ستیزی


 محافل مبلغ اندیشه‌های این مدعی چند سال است در ایران فعال بوده و به شیوه‌های گوناگون عضوگیری می‌کنند. ‌نخستین هسته‌های تبلیغ افکار او در ایران از محافل دانشجویی و تحصیلکرده سر برآوردند اما طی سالیان اخیر، ‌پای عوام هم به این هسته‌ها باز شده است.
 
 
 
 
در بیشتر کتاب فروشی‌ها به راحتی پلک زدن می‌توانیم کتاب‌هایش را ببینیم؛ کتاب‌هایی در طرح‌ها و اندازه‌های گوناگون و به زبان شیرین پارسی. ‌اما این شیرینی زمانی به کام آدم زهر می‌شود که این خبر را شنیده باشد: ‌«نویسنده این کتاب‌های خوش خط‌وخال که هوادارانش او را پیامبر دوران معاصر و بزرگترین آموزگار روحانی قرن بیست و یکم می‌خوانند، ‌به جرم فساد اخلاقی ومالی از کشور محل اقامتش اخراج شده است»!

کافی ‌است سری به غول‌های جست‌وجوی اینترنت بزنیم و نام او را در بخش جست‌وجو بنویسیم ...  ‌هزاران لینک روبه‌رویمان سبز می‌شود! از او که مؤسس یک فرقه نوپدید عرفان کاذب هندی است، ‌هزار سخنرانی و هفتصد و پنجاه کتاب به جا مانده که حاصل یک زندگی 59 ساله (1931- 1990) به شمار می‌آید. ‌

محافل مبلغ اندیشه‌های این مدعی چند سال است در ایران فعال بوده و به شیوه‌های گوناگون عضوگیری می‌کنند. ‌نخستین هسته‌های تبلیغ افکار او در ایران از محافل دانشجویی و تحصیلکرده سر برآوردند اما طی سالیان اخیر، ‌پای عوام هم به این هسته‌ها باز شده است.

این بدعتگر بزرگ توانسته است در سایه واژه‌های رنگین، ‌مخملی و جذابی همچون «عشق» و «محبت»، ‌افکار انحرافی‌اش را به اندیشه افراد زیادی تزریق کرده و آنان را به صف آرایی در برابر قوانین اجتماعی و ارزش‌های بنیادی اجتماع بکشاند. ‌این مدعی بزرگ کسی نیست جز «رجنیش» یا همان «اشو».

اشو در دوران اقامت خود در آمریکا ‌سالانه ۱۵ تا ۴۵ میلیون دلار درآمد شخصی از مریدان خود به دست آورد و در سال ۱۹۸۵ به دلیل درگیری‌های خونین بین مریدان ارشد خود بر سر دلار و به علت فساد مالی و اخلاقی از آمریکا ‌اخراج شد. ‌او در سال 1990 به علت ابتلا به ایدز از دنیا رفت.

«هیچ قانونی در دنیا وجود ندارد و نظم در هرج و مرج است»! این جمله شعار اصلی اوست که روحیه آنارشیستی(هرج و مرج خواهانه) این مدعی را روشن و ضدیت او با قانون را ‌آشکار می‌سازد؛ این در حالی است که جامعه انسانی بدون ‌قانون هیچ تفاوتی با اجتماعات حیوانی ندارد. ‌در حقیقت، ‌اندیشه‌های او تلاشی است برای حرکت جامعه انسانی به سمت «زندگی جنگلی». ‌نقطه اوج و کمال عرفان مورد نظر اوشو که باید آن را «عرفان جنگلی- حیوانی» نامید چیزی نیست جز «بی بندوباری اخلاقی».

 عضویت در این فرقه یک شرط اساسی دارد: ‌«بی بند وباری و لاقیدی اخلاقی برای رسیدن به حقیقت هستی»! اشو معتقد است که «مساجد و کلیساها (تمام اماکن معنوی) از خدا خالی‌‌اند و کابین‌های عشق (اماکنی که در آن روابط غیراخلاقی صورت می‌گیرد) مملو از خدا هستند»! پیروان فرقه اشو بر مبنای همین آموزه‌هاست که اقدام به برگزاری مراسماتی بنام «اشو پارتی» یا «اشو پارک» می‌کنند. ‌جای تأسف فراوان دارد که مریدان این اندیشه خطرناک و ضداجتماعی در کشوری متمدن و اخلاق‌گرا همچون ایران نیز «اشوپارتی» برپا می‌کنند.

رجنیش در سخنرانی‌های خود فریاد می‌زد که خدا وجود ندارد و مریدان وی همه خدا هستند! او از مریدان خود می‌خواست تمامی کتب مقدس ادیان را آتش زده و با تمامی سنت‌ها و ارزش‌های دینی به مخالفت برخیزند. ‌ازدواج در این فرقه ممنوع است زیرا اشو ازدواج را اسارت کامل نامیده و خانواده را یک نهاد فاسد خوانده است. ‌

بر اساس تعلیمات او تعداد زیادی از مریدانش اقدام به مصرف و خرید و فروش مواد مخدر کرده و شمار زیادی از زنان عضو فرقه او آشکارا به فاحشه‌گری می‌پردازند.

با این حال، ‌جای تأسف فراوان و پرسش جدی دارد که چرا کتاب‌های این فرد ضداجتماع، ‌ضد دین و ضد قانون که مروج و مشوق فساد و نابهنجاری در جامعه است به صورت گسترده و مستمر در ایران منتشر می‌شود؟ کتاب‌ها و اندیشه‌های انحرافی اشو که در حال تکثیر میان افراد جامعه به ویژه جوانان است بدون تردید بسترساز افزایش نابهنجاری‌ها، ‌ارزش‌ستیزی‌ها و بزهکاری‌های فردی و اجتماعی است. ‌جلوگیری از انتشار کتاب‌های اشو برای پیشگیری از بی‌‌اخلاقی، ‌قانون شکنی و نابهنجاری در جامعه یک ضرورت قانونی، ‌عقلانی و حیاتی است. ‌

منبع: جوان