اشاره :در
آخرین روزهاى بهمنماه سال 82 (82/11/24) کنفرانس »موعود ادیان« به همت
مرکز اسلامى انگلستان و مشارکت نزدیک »مرکز گفتوگوى ادیان انگلستان« و
»نمایندگى فرهنگى جمهورى اسلامى ایران« در شهر »لندن« برگزار شد.
در این
نشست صمیمى که جمعى از صاحبنظران در این موضوع از کشورهاى انگلستان، مصر،
ایران و... بهعنوان سخنران شرکت کرده بودند موضوعات مختلفى چون
»منجىگرایى، مهدویت، موعود در آئین مسیحیت و...« مورد بحث و مطالعه واقع
شد.
آقایان »سیدنى شیپتون (مدیر اجرایى مؤسسه مرکز گفتوگوى ادیان
انگلستان)، سر زیگموند استرانبرگ (رئیس بنیاد گفتوگوى ادیان)، مارکوس برى
بروک (رئیس مرکز کلیساى آکسفورد)، دکتر زکى بداوى از مصر و آیتاللَّه شیخ
محسن اراکى (رئیس مرکز اسلامى انگلستان)، آیتاللَّه امامى کاشانى و
اسماعیل شفیعىسروستانى (مدیر مسؤول مؤسسه فرهنگى موعود) در زمره
شرکتکنندگان اصلى و مدعو بودند.
کنفرانس در دو نوبت و به صورت مجزا با حضور جمعى از اندیشمندان و فضلاى انگلیسى، ایرانى و پاکستانى برگزار شد.
مجموعه مقالات این کنفرانس در قالب یک جلد کتاب از سوى مرکز اسلامى انگلستان منتشر خواهد شد.
برگزارى
این کنفرانس و طرح »موعود ادیان« در یک کشور اروپایى حکایت از بروز حساسیت
و تعلق خاطر عموم ملل به وقایع آخرالزمان دارد و ضرورت برنامهریزى جدى
مراکز فعال فرهنگى وابسته به جمهورى اسلامى را متذکر مىشود.
در حاشیه کنفرانس نیز گفتوگوها و نشستهاى جنبى سخنرانان و جلسات پرسش و پاسخ جلبنظر مىکرد.
موعود،
ضمن قدردانى از برگزارکنندگان این نشست فرهنگى، ضرورت انتشار مباحث ویژه
مهدوى را به زبانهاى مختلف و با ادبیات مناسب متذکر مىشود.
آنچه درپى
مىآید خلاصهاى از متن سخنرانى اسماعیل شفیعىسروستانى مدیر مسؤول مجلات
موعود و موعودجوان در کنفرانس مزبور است. امید که مقبول طبع خوانندگان
موعود واقع شود.انشاءاللَّه
گفتوگو از »موعود ادیان« و منجى
آخرالزمان، گفتوگویى است دیرین، با عمرى به درازاى خلقت انسان و سکناى او
در عرصه خاک. این تاریخ بلند از یک سو و اشتراک آن در میان همه اقوام و
ملل، از دیگرسو حکایت از ذاتى بودن این معنا در نوع انسان دارد و شاید
بتوان به مدد این باور مشترک و انتظارى که مصادیق آن را در میان آراء،
اقوال و حتى اساطیر اقوام مختلف ساکن در گستره زمین مىتوان برشمرد انسان
را »موجودى منتظر« تعریف کرد.
این »موجود منتظر« که اتفاقاً همین
تعریف او را از سایر موجودات متمایز ساخته است در گذار از شرایط مختلف
تاریخى و فراز و نشیبهاى حیات همواره در تلاش براى گذار از »وضع موجود« و
فراهم آوردن »وضعى مطلوب« گونههاى مختلف »فرهنگها« و »تمدنها« را به نمایش
گذارده است.
تولد و حیات »تمدنها« انعکاس این تمناى بزرگ است
چنانکه رویگردانى بشر از بسیارى از فرهنگها، ایدئولوژیها، نظریهها و...
نیز نشان از آن دارد که هیچیک به تمامى قادر به ارضاى انسان و پاسخگویى به
تمناى درونى او نبودهاند. به عبارت دیگر، انسان از همه آنچه که حقیقتاً
نمىتواند پاسخگوى تمناى دستیابى او به »عدالت«، »آزادگى«، »اخلاق« و
بهرهمندى عادلانه از نعمتهاى خدا باشد، دست شسته و بر شاهراه انتظار چشم
به آیندهاى برتر دوخته است. جالب توجه آنکه همه مدعیان نجات بشر،
سعادتمندى، رفاه و امنیت نیز با اشاره به همین »میل و تمناى« مشترک، امکان
ماندن، بهرهکشى و سوء استفاده از طبیعت زلال و صاف انسانها را پیدا
کردهاند.
»موعود ادیان« نه یک پندار و یا خرافه و نه حاصل و محصول
روزگار سخت زندگى و عکسالعملهاى روانى و احساسى بلکه، واقعیتى است که ریشه
در جان انسان دارد. از یک سو خرد انسانى و از دیگر سو بیان مشترک همه
پیامبران الهى، تمامى حکیمان فرزانه، قدیسان آزاده و ادبیات همه اقوام و
ملل این نکته را تأیید کرده و بدان صحه مىگذارد. چه، هیچ انسانى در شرایط
طبیعى ضرورت دستیابى به عدالت سلامتى، رفاه، عدالت، امنیت و برخوردارى
مشترک از نعمتهاى عالم را منکر نمىشود، هیچ صاحب عقل و خردى نیز ضرورت
تجربه کاملترین رتبه و سطح از اینهمه نعمتها را رد نمىکند. چه، بدون ظهور
و بروز این درجه از کمال همه مجاهدتهاى انبیا، کوشش مصلحان و رشادت
سلحشوران ابتر و رها مىماند و یأس و نومیدى بر تمامى ساحتهاى اخلاقى و
روحى سایه مىافکند و انسان به تمام معنى از کارکرد حقیقى دور مىافتد. به
آن مىماند که کسى ظهور و بروز »کمال« در ثمرههاى زمین و گیاهان و جانوران
را منکر شود و آن را امرى وهمى و غیر واقعى فرض کند. از همینجاست که عرض
مىکنم »انتظار فرا رسیدن روز مقدس ظهور موعود ادیان«، انتظار فرا رسیدن
روز کمال انسان است. موجودى که برتر و شایستهتر از همه نباتات و جانوران و
اشرف آنها خلق شده است. این معنا حامل قوىترین انگیزه و پشتوانه
بزرگترین اراده براى زیستن، سالم ماندن، مجاهده و تلاش براى بیرونراندن
همه نشانههاى تباهى از ساحت زندگى و مناسبات فردى و اجتماعى است. شاید از
همین جهت و به دلیل همین پتانسیل قوى است که همواره دشمنان بشر،
استعمارگران و سرمایهداران طالب قدرت و سیطره، سعى در نفى و انکار این
ایده و ملوث ساختن آن با مفروضاتى بىپایه کردهاند تا حقیقت و واقعیتى
بزرگ و انسانساز را خرافهاى ضعیف جلوهگر سازند و از این طریق امکان
ادامه حیات و سیطره خود را فراهم نمایند.
جان مایه و »روح« همه آثار
ماندگار فرهنگى، همه ادب و ادبیات سترگ و جاودان ملل، همه تابلوهاى نقاشان
آرمانگرا و همه داستانهاى مانده از سلحشوران نامآور، مدیون این بخش از
حقیقت آدمى است چنانکه همه آثارى که به نوعى اسبابف ماندن در بىاخلاقى،
دنیاپرستى، ابتذال و دورى از معنا و معنویت را فراهم آوردهاند محصول غفلت،
غیبت و دورى جستن آگاهانه و ناآگاهانه از این امرند.
آیا
تقدسزادیى از عالم و آدم، غلبه ماتریالیسم، اصالت یافتن سودپرستى و
واماندگى انسان معاصر در بهرهمندیهاى صرفاً مادىف جسمى و جنسى که جملگى طى
چند قرن اخیر موجبات بروز شکافهاى طبقاتى، بحرانهاى زیست محیطى، جنگهاى
خانمانسوز، فاصله عمیق میان کشورهاى برخوردار و عقبمانده، توسعه فساد
اخلاقى و امثال اینها را فراهم ساخته علتى جز غفلت از این وجه از حقیقت و
وجود انسان دارد؟
سکولاریزه کردن همه فرهنگها و تمدنهاى کهن و ارائه
تفاسیر صرفاً مادى از معتقدات اقوام و ملل و سلب حیثیت معنوى از انسان و
طبیعت، همه اسباب لازم را براى خلع سلاح شدن انسان از معنا و معنویت و
بىپناه ماندن او در وقت غلبه بحرانها و هوسها مهیا کرده است. از همین روست
که انسانف بىپناه معاصر، پناه آوردن به افیون و مواد تخدیرکننده روان و
یا تن دادن به ابتذال را پا به پاى جدالى خانمان برانداز براى دستیابى به
ثروت و قدرت پیشه خود ساخته است تا شاید از این طریق دمى بىخبرى و یا
آسودگى موقتى و البته آسیبپذیر و میرا را نصیب خود سازد.
این امر همه
شرایط لازم را براى بروز انفعال و تأثیرپذیرى انسان معاصر فراهم کرده است؛
شرایطى که سود اصلى را نصیب شیطان، دجالصفتان و حامیان و مبلغان آنان
ساخته و روحیه مقاومت، مجاهده و تلاش براى عدالتخواهى را تضعیف نموده است.
روحیهاى که به تمامى در باور بزرگ به »موعود و منجى آخرالزمان« نهفته است.
نویدى براى عدالت، آزادگى و امنیت فراگیر.
اگر بخواهیم عصاره تمام
آراء موجود درباره »منجى و موعود ادیان« و آنچه را که جملگى منتظران موعود
بر آن متفقاند، در چند کلمه خلاصه کنیم جز این سه امر به دست نمىآید:
رویکرد معنوى به عالم؛ عدالت فراگیر و کوتاه شدن دست ابلیس از همه ساحتهاى فکرى، فرهنگى و مادى حیات انسان.
این
سه امر مهم امروزه در وجود انسانها مبدل به آرزو و میل سرکوفته گشته است و
این در حالى است که فرهنگ و تمدن غربى با تکیه بر امانیسم، آمپریسم و
ماتریالیسم طى چهارصد سال اخیر نه تنها موجب بروز رویکرد صرفاً مادى به
عالم و تغییر همه تعاریف پذیرفته شده ادیان درباره انسان، جهان و طبیعت
شده؛ بلکه زمینه ظهور امپریالیسمى را فراهم آورده که فراموشى همه سنتهاى
مقدس و باورهاى قلبى مشترک پیروان ادیان را با خود دارد. گوئیا بىآنکه
بخواهیم دست شیطان را بر همه تار و پود انسان، جهان و طبیعت آزاد
گذاشتهایم و محصول این آزادى دست شیطان چیزى جز بالا گرفتن آمار بیماریهاى
بنیانکن، بحرانهاى زیست محیطى، فقر، فساد، ظلم و تنهایى انسان در عرصه
زمین نیست.
اجازه مىخواهم از ذکر ارقام و آمار اینهمه بحران دورى
بجویم چه، نگاهى ساده به صحنه حیات مادى و فرهنگى انسان امروز و مراجعه به
انبوه بانکهاى اطلاعاتى موجود، ما را رویارو با انواع آمارها و نمودارهایى
مىسازد که گاه حجم آن موجب بروز یأس و ترس از آینده بشر مىشود.
شاید
دریافت مشترک انسانها در وقت مشاهده اینهمه بحران، یأس از انواع
ایدئولوژیهاى سیاسى، اجتماعى و شکست بسیارى از نظامهاى اجتماعى طى همه
سالهاى قرن بیستم که با خود تنها وعده عدالت و بهروزى را داشتند حکایت از
رویکردى نو و اتفاقى مقدس دارد. حادثهاى که وقوع آن جز با گذر انسان از
دروازه خودپرستى و روى آوردن به آسمان ممکن نبوده و نیست.
این
رویکرد، همراه با امید شیرین دیدار فصل رهایى انسان معاصر در اولین دهه از
هزاره جدید به عالم معنا، آسمان و فرهنگ معنوى است. این رویکرد را در میان
همه ملل و وجه مشخصى از آن را در چشم داشتن به »امر ظهور مقدس موعود
آخرالزمان« که مورد توافق همه ادیان ابراهیمى و غیر آن است مىتوان مشاهده
کرد.
این رویکرد اگر چه محصول همه عواملى است که پیش از آن ذکر شد، لیکن
انعکاس اراده آسمانى خالق هستى نیز هست چه، حسب سنت ماندگار هستى، »پایان
شب سیه سپید است« و بنا نیست که دورى از آنچه که بهجتآفرین، عدالتزا و
امنیت بخش کامل است روزىف مقدر و همیشگى انسان باشد.
بروز رویکردى
نو به معنا و معنویت - به ویژه در غرب - طى دهههاى اخیر، خیزشهاى اجتماعى و
سیاسىف متمایل به فرهنگهاى مذهبى و سنتى در میان ملل شرقى و ظهور تمام قد
بحران در مناسبات اقتصادى، سیاسى و اجتماعى کشورهاى صنعتى، برخى
نظریهپردازان را به ارائه فرضیههایى واداشته که حکایت از غفلت بزرگ از
ماهیت وقایع جارى در شرق و غرب عالم مىکند.
نظریههایى همچون
»پایان تاریخ« بر این فرض استوار بود که بشر آخرین تجربه و کاملترین آن را
در تنظیم مناسبات فردى و اجتماعى فراروى خویش دارد، وضعى که مصداق کامل آن
را در مدینه »لیبرال سرمایهدارى« امریکا معرفى مىکنند. براساس این نظریه
دیگر نیازى به جنبش و کوشش براى تغییر و یا حتى اصلاح وضع موجود نیست و
بشر ناگزیر باید همه عقربهها را به سوى قطب این مدینه تنظیم کند.
این
واقعه اگر چه برخى سیاستمداران را مایل به تجربه »روشى متکى به قدرت« براى
گسیل داشتن همه فرهنگها، تمدنها و ملل به سمت خاستگاه »لیبرال
سرمایهدارى« کرده اما، پوشیده نمانده است که جمله صاحبان خرد بر این قول
اتفاق نظر دارند که این تجربه نه تنها کاملترین و نهایىترین تجربه نیست
بلکه به دلیل دورماندن آن از معنا و مفهوم حقیقى عدالت و غفلت آن از وجه
باطنى و سرشت مقدس انسان و طبیعت، با جهتگیرى یکسویه محکوم به پذیرش شکست
است که اگر جز این باشد به »انتها رسیدن« خود سرآغاز انفعال، پوچى، تکرار
شدن در خود و پایان فرصت زیستن در عرصه زمین است و البته با این درک و معنى
مىتوان از »پایان تاریخ« سخن گفت. پایان تاریخف دورى از سرشت مقدس، پایان
تاریخف غفلت از عالم معنى و معنویت، پایان تاریخف متکى بر مادىگرایى صرف و
پایان تاریخى که در ذات خود نطفه بحران، یأس، فقر و بىعدالتى را دارد.
این
پایان موجد شروعى نواست. صداى زنگ این تاریخ نو را بسیارى هوشمندانه
شنیدهاند. صداى این زنگ در غرب طنینانداز است. تاریخى که نوید مهیا شدن
صحن خانههاى دل مردم سراسر جهان براى استقبال از »موعود و منجى آخرالزمان«
را مىدهد.
اجازه مىخواهم در این مجلس باشکوه که نام »موعود مقدس«
بدان زیبایى خاصى بخشیده اعلام کنم این فصل دیگر، فصل گفتوگو از »اراده
معطوف به قدرت« و یا »اراده معطوف به لیبرالیسم« نیست بلکه، فصل گفتوگو از
»اراده معطوف به حق« است و این اراده، تأیید آسمانى را با خود دارد و قلب
همه مردان و زنان صمیمى جهان نیز فرا رسیدن این فصل را گواهى مىدهد. آیا
همین نشست صمیمى، آن هم در یکى از بزرگترین پایتختهاى غربى؛ یعنى لندن
تأییدى براى این سخن نیست؟!
نسیمى وزیدن گرفته که براى درک لحظات فرحبخش آن مىبایست در معرض آن قرار گرفت و همگان را بدان دعوت کرد، به عبارت زیباى انجیل:
کمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بدارید مستعد باشید؛ زیرا در ساعتى که گمان نمىبرید پسر انسان مىآید. (لوقا35-40:12)
وزش این نسیم جانبخش را همگان احساس مىکنند حتى آنان که تداوم آن را قرین با به همریختگى بساط شعبده و دروغ و سلطه خویش مىشناسند.
درک
»پایان تاریخ« - البته تاریخ غرب - مخصوص نظریهپردازانى چون »تافلر«،
»فوکویاما« و »هانتینگتون« و دیگران نیست چه، دوام و بقاى فرهنگ و تمدن
غربى در گرو دریافتهاى نظرى و فلسفى ویژه درباره عالم و آدم است که امروزه
ضعف، نقصان، یکجانبهنگرى آن و از جمله ناتوانىاش در پاسخگویى به همه
آنچه مىتواند سعادت بشر را در پى داشته باشد آشکار شده است. بنبست فلسفى،
ابتذال فرهنگى و عنانگسیختگى محصول این تمدن؛ یعنى »تکنولوژى« در کنار
بحرانهاى فراگیر نه تنها پایان این تاریخ را اعلام مىدارد بلکه بازگشت
نگاه انسان هزاره سوم به آسمان، معنا و معنویت خبر نزدیکى تاریخ جدید را
اعلام مىکند و اینهمه را سیاستمداران و سرمایهداران و دیگر طالبان
استمرار سلطه و سیطره بر فرزندان انسان در اقصى نقاط جهان به خوبى درک
کردهاند. شاید از همین روست که با تمامى قوا سعى در بهرهجویى از این وضع و
به دست گرفتن ابتکار عمل کردهاند، آنهم با طرح موضوع »نزدیکى ظهور منجى
موعود« و ضرورت آمادگى براى استقبال از این منجى آسمانى و مصداق مشخص و
پذیرفته شده آن در آئین مسیحیت؛ یعنى عیسى(ع) شاید این بخش از سخن من عجیب
بهنظر برسد اما، ما با واقعیتى انکارناپذیر روبروئیم. واقعیتى که درک آن
بدون آگاهى از »اخبار آخرالزمان« - که جملگى شما عزیزان در سطوح مختلف از
آن اطلاع دارید - ممکن نیست. در گوشه و کنار جهان، بهویژه طى یک دو دهه
گذشته و اوجگیرى آن در سالهاى اخیر و همزمان با بروز خطمشى کلان سیاست
خارجى امریکا که امروزه همه قدرت نظامى و اقتصادى را نیز با خود همراه
ساخته است.
آیا ساخت صدها فیلم سینمایى با سرمایههاى کلان هالیوود
که عموماً موضوعاتى چون آخرالزمان، ظهور منجى، آرماگدون و دیگر مضامین
مربوط به »فرهنگ موعودى« را دستمایه اصلى کار خود قرار دادهاند اتفاقى
ساده و یا بهانهاى براى فروش فیلمها و جلب تماشاگر مىشناسید؟!
امروزه
صدها پایگاه اطلاعرسانى موضوع پیشگوئیهاى آخرالزمان را اساس همه تحلیلها و
تفسیرهاى خود درباره رخدادهاى سیاسى، اقتصادى، نظامى و حتى اجتماعى جهان
قرار دادهاند و با متمرکز ساختن همه این مباحث در حوزه جغرافیاى سیاسى و
فرهنگى خاورمیانه و بهویژه فلسطین، سعى در القاى این معنا دارند که ظهور
حضرت عیسى(ع) نزدیک است.
سیاستمداران جویاى قدرت نیز همه قواى خود
را مصروف به حرکت درآوردن ماشین نظامى و مسلح خود در جادهاى ساختهاند که
رسانههاى جمعى، سینماى هالیوود و تحلیلگران سیاسى - اجتماعى آن را هموار
مىنمایند. آیا از کنار تصرف بینالنهرین (عراق)، حمایت تام و تمام از
دولتى که بیتالمقدس را محصور ساخته و کینورزى با مسلمین و محور شرارت
دانستن آنان به سادگى مىتوان گذشت و رویکرد پیروان »مسیحیت صهیونیستى« را
به موضوع پیشگوئیها، جنگ آرماگدون، ظهور عیسى(ع)، بناى هیکل سلیمان و... را
مزاحى ساده فرض کرد؟!
مگر جز این است که امروزه برگزیدهترین اعضاى
هیأت حاکمه امریکا و از جمله شخص »رئیس جمهور« در زمره هواداران جدى جریان
مسیحیت صهیونیستى هستند و حتى خود را مطابق سنت این جریان در زمره
»مسیحیان دوباره تولد یافته« مىشناسند.
نگاهى ساده به برنامههاى
دائمى »کلیساهاى اوانجیلى« که با حضور دائمى مردانى چون »پت رابرتسون« و
»جرىفالویل« و حمایت آنان اداره مىشوند بسیارى از قضایا را روشن مىسازد.
مىخواهم
عرض کنم که امروزه یکى از مهمترین موضوعات و البته مشترک میان همه ما که
از »موعود ادیان« سخن به میان مىآوریم دستمایه حرکتهاى سازمان یافته
سیاستمداران، سرمایهداران مدینه لیبرال سرمایهدارى امریکا قرار گرفته
است، چنانکه بزرگترین استراتژیهاى فرهنگى، اقتصادى، سیاسى و حتى نظامى به
اتکاء آن تنظیم شده و به اجرا درآمده است.
زمینهسازى براى ظهور
منجى موعود، چنانکه همه ادیان و اقوام با صمیمیت از آن گفتوگو مىکنند و
از رحمت، شفقت، لطف، نوازش، انساندوستى، نورانیت، نجاتبخشى و ظلم ستیزى
او یاد مىکنند در وظیفه کسانى وارد شده که از خشونت، بىمهرى، کینورزى،
بحرانسازى و بىعدالتى در عرصه فرهنگ و تمدن مردم بهدورند. آنانکه مانند
همه خستگان و مستضعفان براى فرا رسیدن منجى از آسمان دست بلند کرده و از دل
و جان براى آمدنش لحظهشمارى مىکنند.
برما و همه کسانى که به نوعى
مشتاق گفتوگو از »موعود ادیان« و منجى آخرالزمانیم ضرورى است که به حقیقت
دریابیم در کجاى تاریخ و در چه نقطه عطف مهمى از آن به سر مىبریم؟
ما
ناگزیریم عشق به »منجى موعود« را که تاریخ آینده همه ملتهاى صمیمى، مظلوم و
دردمند را مىسازد در گوش فرزندانمان بخوانیم تا این عشق آنان را براى
تاریخى که متعلق به آنهاست مهیا کند و از گرفتار آمدن در دامهاى گسترده
ابلیس در امان نگه دارد.
ما ناگزیریم بدانیم »دجال«، آنتىکریست و
آنکه همه امکانات، فرصتها و ادوات را وسیله نشر تباهى اخلاقى، بىعدالتى،
سلطهجویى، در عصرما و در وقت ظهور منجى موعود قرار مىدهد چگونه خود را
مىنمایاند، و چگونه عمل مىکند؟ مبادا که مصادیقش را از یاد ببریم. ما
ناگزیریم بدانیم که آن منجى موعود با لبخندى بر لب، دستهایى گشاده و
سخاوتمند، و با چشمانى مهربان براى همراهى با همه مظلومان و مستضعفان
مىآید و نیازمند حمایت هیچ شمشیر و سلاحى که خون مظلومان و بندگان خداوند
را بر تیغه خود دارد نیست. چه، همگان مىدانند که از سیاهى نور و از ظلم
عدالت زاده نمىشود. ما ناگزیریم خود را براى آمدنش مهیا کنیم مبادا که
بیاید و ما را خفته ببیند. چنانکه راضى و امیدوار به این کلام پیامبر
اسلام(ص) هستیم که فرمود:
مردى از اهل بیت من خروج مىکند و خدا
برکت خود را به سبب او از آسمان نازل مىفرماید و برکات زمین را به سبب او
ظاهر مىنماید و زمین را پر از عدل مىنماید بعد از آنکه پرشده باشد از ظلم
و جور. والسلام
ابراهیم شفیعىسروستانى
اشاره :
در
نخستین قسمت از این سلسله مقالات که با هدف: تبیین مهمترین بایستههاى
تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوى، ارائه راهکارهایى براى تعمیق و گسترش هر چه
بیشتر اینگونه فعالیتها و بررسى برخى از آسیبها و آفتهایى که فعالیتهاى
تبلیغى و ترویجى در حوزه مباحث مهدوى را تهدید مىکند؛ تدوین شده است،
مجموع آنچه را که یک مبلّغ فرهنگ مهدوى باید مورد توجه قرار دهد به دو دسته
بایستههاى عملى و بایستههاى نظرى تقسیم کردیم و در بررسى بایستههاى
عملى گفتیم کسى که مىخواهد جامعه پیرامون خود را به سوى امام زمان(ع) فرا
خواند و آنها را دعوت به توجه، انس و التفات بیشتر نسبت به آن حضرت کند،
باید بیش و پیش از دیگران با امام زمان(ع) رابطه معنوى برقرار کند و در
زندگى فردى و اجتماعى یاد و نام آن حضرت را همواره در نظر داشته باشد. در
ادامه این بحث به بررسى بایستههاى نظرى پرداختیم و گفتیم که یکى از
مهمترین این بایستهها شناخت همه جانبه از فرهنگ مهدویت و انتظار است. در
همین زمینه اشاره کردیم که دو دیدگاه مهم در زمینه شناخت امام زمان(ع) وجود
دارد که از یکى تعبیر به »دیدگاه کلامى - تاریخى« و از دیگرى تعبیر به
»دیدگاه فرهنگى - اجتماعى« مىکنیم.
در مورد ویژگیها و شاخصههاى دیدگاه
اول در قسمت قبلى به تفصیل سخن گفتیم و اینک به بررسى ویژگیها و شاخصههاى
دیدگاه دوم مىپردازیم.
ب) دیدگاه فرهنگى - اجتماعى
این
دیدگاه ضمن پذیرش همه مبانى و اصولى که در دیدگاه کلامى - تاریخى در زمینه
تولد، غیبت و ظهور آخرین حجت الهى، حضرت مهدى(ع) پذیرفته شده و براساس
براهین و شواهد قطعى و تردیدناپذیر عقلى و نقلى به اثبات رسیده، در پى این
است که موضوع مهدویت و انتظار را به عنوان مبنایى براى پىریزى کلیه
مناسبات فرهنگى، سیاسى و اقتصادى مسلمانان در عصر غیبت، طرحى براى رهایى
جوامع اسلامى از تارهاى درهم تنبیده فرهنگ و مدنیت مغرب زمین و راهکارى
براى گذر همه اهل ایمان از فتنهها و آشوبهاى آخرالزمان مطرح سازد.
پیش از پرداختن به مهمترین شاخصههاى دیدگاه فرهنگى - اجتماعى لازم است به عنوان مقدمه نکاتى را یادآور شویم:
در
معارف شیعى، برخلاف دیگر ادیان و مذاهب، منجى موعود تنها به عنوان شخصیتى
مربوط به آینده که در آخرالزمان زمین را از هرگونه بىعدالتى و نابرابرى
پیراسته مىسازد، مطرح نیست؛ بلکه او شخصیتى است فرازمانى که سه زمان
گذشته، حال و آینده را به هم پیوند مىدهد.
امام مهدى(ع) از یک سو
شخصیتى تاریخى و مربوط به گذشته است؛ چرا که او براساس قرائن و شواهد
تاریخى انکارناپذیر در زمان و مکان مشخص و از نسل و تبار شناخته شده به
دنیا آمده و حوادث و رویدادهاى مختلف تاریخى را رقم زده است. این امام از
دیگر سو، شخصیتى است مربوط به زمان حال؛ زیرا او به موجب نصوص فراوان، حجت
خداوند بر بندگان در عصر حاضر و امام زمان شیعیان است و مردم در همین زمان
حال نیز وظایف و تکالیف مشخصى در برابر او دارند. و بالاخره این امام؛
همچون موعود دیگر ادیان، شخصیتى مربوط به زمان آینده است؛ چرا که بنا بر
روایات بىشمارى که از پیامبراکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نقل شده،
او جهان را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده از عدل و داد آکنده مىسازد و
آینده بشر را رنگ و بویى خدایى مىدهد.
براین اساس مىتوان گفت:
همچنانکه محدود کردن شخصیت امام مهدى(ع) به زمان گذشته و تنها سخن از
موضوعاتى مانند تاریخ غیبت صغرى و غیبت کبرى و نواب اربعه گفتن جفایى آشکار
به این شخصیت است، محدود کردن آن به زمان آینده و معرفى کردن امام مهدى(ع)
تنها بهعنوان منجى موعود و کسى که فقط در آینده نامعلوم منشأ تحولاتى در
جوامع انسانى خواهد بود، نیز ستمى بزرگ به حجت خدا و امام حىّ و شاهد و
ناظر است. بنابراین تنها زمانى مىتوان به شناختى جامع از شخصیت امام
مهدى(ع) و اندیشه مهدویت و انتظار شیعى دست یافت که جایگاه و نقش این شخصیت
و اندیشه را در سه زمان گذشته، حال و آینده بررسى کنیم و ضمن توجه به
ریشههاى تاریخى اندیشه مهدویت، رسالتى را که در عصر حاضر در برابر آن امام
بزرگوار(ع) برعهده داریم به فراموشى نسپاریم و در عصر غیبت تمام تلاش خود
را براى کسب رضایت آن حضرت و دورى از ناخشنودى ایشان، به کار بندیم.
شاید
بتوان گفت معناى »معرفت امام زمان(ع)«، که پیامبر اکرم(ص) و امامان
معصوم(ع) این همه در روایات بر آن تأکید کرده و دست نیافتن به آن را برابر
با مرگ جاهلى دانستهاند، نیز چیزى غیر از این نیست؛ زیرا معرفت امام
زمان(ع) آنگاه مىتواند ما را از مرگ جاهلى برهاند که بتوانیم با شناسایى
امام عصر خود از هدایتهاى او بهرهمند شویم و اوامر و نواهى او را پاس
داریم وگرنه صرف اینکه بدانیم چه کسى در عصر حاضر امام ماست بىآنکه این
امام تأثیرى در زندگى و فعل و ترک ما داشته باشد، نمىتواند مایه نجات و
رستگارى ما باشد.
در اینجا براى روشنتر شدن بحث، به چند روایت که در
آنها حالات، ویژگیها و وظایف منتظران واقعى امام مهدى(ع) در زمان غیبت،
بیان شده، اشاره مىکنیم:
در نخستین روایت که از امام سجاد(ع) نقل شده،
آن حضرت ضمن پیشبینى دوران غیبت دوازدهمین امام از سلسله جانشینان پیامبر
اکرم(ص) کسانى را که در زمان غیبت، امامت این امام را پذیرا مىشوند و در
انتظار او به سر مىبرند، برترین مردم همه زمانها معرفى مىکنند و دلیل این
برترى را این مىدانند که براى آنها غیبت و حضور هیچ تفاوتى نداشته و همان
وظایفى را که در زمان حضور باید انجام دهند در زمان غیبت انجام مىدهند:
غیبت
دوازدهمین ولى خداوند - صاحب عزت و جلال - از سلسله جانشینان رسول خدا -
که درود خدا بر او و خاندانش باد - و امامان بعد از او، به درازا مىکشد.
اى اباخالد! آن گروه از مردم که در زمان غیبت او امامتش را پذیرفته و منتظر
ظهور اویند برترین مردم همه زمانها هستند؛ زیرا خداوند - که گرامى و
بلندمرتبه است - چنان خفرَد، درک و شناختى به آنها ارزانى داشته که غیبت [و
عدم حضور امام] براى آنها همانند مشاهده [و حضور امام] است.
خداوند
مردم این زمان را به مانند کسانى قرار داده که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا
- که درود خدا و او بر خاندانش باد - جهاد مىکنند. آنها مخلصان واقعى،
شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان به سوى دین خدا در پنهان و آشکار هستند.1
در
روایت دوم، امام صادق(ع) همه کسانى را که علاقهمند به داخل شدن در زمره
یاران حضرت قائم(ع) هستند دعوت به انتظار کرده و به آنها سفارش مىکنند که
در زمان انتظار، پرهیزکارى و اخلاق نیکو را پیشه خود سازند و در پایان نیز
آن حضرت به منتظران نوید مىدهند که اگر اینگونه عمل کنند، پاداش کسانى را
مىیابند که در زمان ظهور در پیشگاه قائم(ع) هستند:
هرکس دوست مىدارد
از یاران [حضرت] قائم [که بر او درود باد] باشد، باید که منتظر باشد و در
این حال پرهیزکارى و اخلاق نیکو را پیشه خود سازد، در حالى که منتظر است.
پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم - که بر او درود باد - بهپا خیزد،
پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است. پس کوشش
کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این اجر] اى گروه مشمول رحمت
[خداوند].2
بالاخره در سومین روایت، که پیش از این نیز بدان اشاره شد،
امام مهدى(ع) با یادآورى ناگهانى بودن امر ظهور، از همه شیعیان و منتظران
خود مىخواهند که در زمان غیبت هرآنچه را که موجب خشنودى آن حضرت مىشود
پیشه خود سازند و از هر آنچه که موجب ناخشنودى ایشان مىشود پرهیز کنند؛
زیرا در غیر اینصورت در زمان ظهور هیچ عذرى از آنها پذیرفته نمىشود3.
با
این نگاه به انتظار است که دیدگاه فرهنگى - اجتماعى، شکل گرفته و نگاهى
متفاوت نسبت به آنچه تا کنون در زمینه فرهنگ مهدویت وجود داشته، مطرح کرده
است.
در این قسمت از مقاله اگر بخواهیم به شاخصترین اندیشمندانى که
براساس دیدگاه فرهنگى - اجتماعى به تحلیل و بررسى اندیشه مهدویت و انتظار
پرداخته و تلاش کردهاند با طرح این اندیشه راهى براى خروج شیعیان از
بنبستهاى عصر غیبت بیایند، اشاره کنیم، به جرأت مىتوانیم بگوییم در طول
یازده قرنى که از آغاز غیبت کبراى امام عصر(ع) مىگذرد، هیچ فقیه، متکلم،
فیلسوف و مصلح اجتماعى به اندازه امام خمینى (ره) به این دیدگاه اهتمام
نداشته و در این زمینه تأثیرگذار نبوده است.
امام راحل با طرح اندیشه
تشکیل حکومت اسلامى در عصر غیبت و تلاش خستگىناپذیر در راه تحقق این
اندیشه، به »انتظار« معنا و مفهوم تازهاى بخشید و تعریفى نو از رسالت و
تکلیف شیعیان در برابر حجت خدا ارائه داد.
براى روشنتر شدن دیدگاه حضرت امام در این زمینه، به برخى از مهمترین شاخصههاى این دیدگاه اشاره مى کنیم:
1. ارائه برداشتى
متفاوت از مفهوم حجت : ایشان با ارائه مفهومى عمیق و بدیع از »حجت بودن
امام معصوم« اعلام مىدارند که چون خداوند در روز قیامت به سبب وجود امام
زمان و پدران بزرگوارش(ع) بر بندگان احتجاج و نسبت به عمل براساس سیره،
رفتار و گفتار این بزرگواران از مردم بازخواست مىکند، بر آنان لازم است که
همه تلاش خود را براى تحقق سیرت امامان معصوم(ع) در جامعه به کار بندند و
در این زمینه هیچ عذر و بهانهاى از آنها پذیرفته نمىشود.
حضرت امام در کتاب البیع خود به هنگام بررسى ادله ولایت فقیه، ضمن برشمردن توقیع شریف حضرت صاحبالامر(ع) که در آن آمده است:
... و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة حدیثنا فأنهم حجتى علیکم وأنا حجةاللَّه.
... و اما در رویدادهایى که براى شما پیش مىآید به راویان حدیث ما مراجعه کنید؛ چرا که آنها حجت من بر شماهستند و من حجت خدایم.
مىفرماید:
مقصود
از حجت خدا بودنف امام معصوم این نیست که فقط بیان کننده احکام است؛ زیرا
گفته بزرگانى چون زراره و محمد بن مسلم نیز حجت است و هیچکس حق مردود
دانستن و عمل نکردن به روایات ایشان را ندارد و این امر بر همگان آشکار
است. بلکه منظور از حجت بودن امام زمان و پدران بزرگوارش، صلواتاللَّه
علیهم اجمعین، این است که خداوند تعالى به سبب وجود ایشان و سیره و رفتار و
گفتار آنان در تمام شؤون زندگىشان، بر بندگان احتجاج مىکند. از جمله
شؤون امامان، عدالت آنان در همه زمینههاى حکومت است. به عنوان مثال، وجود
امیرالمؤمنین، علیهالسلام، براى تمام فرمانداران و حاکمان ستمپیشه حجت
است؛ زیرا خداوند به واسطه سیرت آن بزرگوار، باب عذر و بهانه را بر همه
آنان در تعدى از حدود الهى و تجاوز به اموال مسلمانان و سرپیچى از قوانین
اسلامى بسته است. همین گونهاند سایر حجتهاى خداوند، به ویژه حضرت ولى عصر،
علیهالسلام، که عدل را در میان مردم مىگستراند و زمین را از قسط پر
مىکند و بر اساس نظامى عادلانه بر مردم حکم مىراند.4
2. دگرگون
ساختن مفهوم انتظار: امام خمینى مفهومى را که در طول قرون و اعصار از
»انتظار« در اذهان بسیارى از شیعیان نقش بسته بود دگرگون ساخت و با تفکرى
که انتظار را برابر با سکون، رکود و تن دادن به وضع موجود معرفى مىکرد به
مقابله جدى پرداخت:
همه ما انتظار فرج داریم و باید در این انتظار خدمت
کنیم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما باید کوشش کنیم تا قدرت
اسلام در عالم تحقق پیدا کند و مقدمات ظهور انشاءاللَّه تهیه شود.5
همه
انتظار داریم وجود مبارک ایشان را، لکن با انتظار تنها نمىشود، بلکه با
وضعى که بسیارى دارند، انتظار نیست. ما باید ملاحظه وظیفه فعلى شرعى - الهى
خودمان را بکنیم و باکى از هیچ امرى از امور نداشته باشیم.6
3.
تلاش براى تحقق عدالت در عصر غیبت: حضرت امام، تلاش براى تحقق عدالت و
جلوگیرى از ظلم در عصر غیبت را یک تکلیف الهى دانسته و همه مسلمانان را
دعوت مىکردند که تا سر حد توان خود این تکلیف الهى را به انجام رسانند:
ما
اگر دستمان مىرسید، قدرت داشتیم باید برویم تمام ظلمها و جورها را از
عالم برداریم. تکلیف شرعى ماست منتها ما نمىتوانیم، این که هست این است که
حضرت عالم را پر مىکنند از عدالت، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان،
نه این که شما دیگر تکلیف ندارید.7
البته این پر کردن دنیا را از
عدالت، این را ما نمىتوانیم بکنیم. اگر مىتوانستیم مىکردیم اما چون
نمىتوانیم بکنیم ایشان باید بیابند.8
4. زمینهسازى ظهور منجى
موعود: رهبر فقید انقلاب اسلامى معتقد بود که باید با گسترش اسلام راستین
در جهان و مبارزه با سلطه جهانخواران، راه را براى ظهور منجى موعود هموار
ساخت:
ما با خواست خدا دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در کشورهاى
اسلامى مىشکنیم و با صدور انقلابمان، که در حقیقت صدور اسلام راستین و
بیان احکام محمدى است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه مىدهیم و
به یارى خدا راه را براى ظهور منجى و مصلح کل و امامت مطلقه حق امام زمان،
ارواحنا فداه، هموار مىکنیم.9
5. حرکت در جهت تحقق حکومت جهانى
اسلام: امام راحل به جدّ بر این باور بود که انقلاب اسلامى ایران، نقطه
شروع انقلاب جهانى حضرت مهدى(ع) است و از این رو پیوسته به مسئولان نظام
توصیه مىکردند که هرگز از آرمان عظیم انقلاب اسلامى که تشکیل حکومت جهانى
اسلام است غافل نشوند:
مسئولان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به
ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به
پرچمدارى حضرت حجت، ارواحنا فداه، است - که خداوند بر همه مسلمانان و
جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد - مسائل اقتصادى و
مادى اگر لحظهاى مسئولین را از وظیفهاى که برعهده دارند منصرف کند، خطرى
بزرگ و خیانتى سهمگین را به دنبال دارد. باید دولت جمهورى اسلامى تمام سعى و
توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، و این بدان معنا نیست که
آنها را از اهداف عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانى اسلام است منصرف کند.10
در
سالهاى اخیر گروهى از فرزندان انقلاب اسلامى و وفاداران به آرمانهاى امام
خمینى تلاش کردند که با الهام از اندیشههاى این پیر فرزانه ابعاد و زوایاى
دیگرى از دیدگاه فرهنگى - اجتماعى را تبیین کنند. این گروه با درک عمیق از
موقعیت کنونى انقلاب اسلامى در جهان، نیازهاى فرهنگى جامعه اسلامى ایران و
شرایط سیاسى، فرهنگى و اقتصادى حاکم بر جهان معاصر، تبلیغ و ترویج فرهنگ
مهدویت و انتظار را سر لوحه فعالیتهاى خود قرار داده و پرداختن به امور زیر
را در عصر حاضر ضرورى مىدانند:
1. شناسایى و نقد بنیادین وجوه
مختلف فرهنگ و تمدن مغرب زمین، به عنوان فرهنگ و مدنیتى که در تقابل جدى
با آرمان »حقیقت مدار«، »معنویتگرا« و »عدالت محور« مهدوى قرار دارد؛ زیرا
انسانهاى عصر غیبت تنها زمانى مىتوانند به ریسمان ولایت مهدوى چنگ زنند و
به تمام معنا در سلک منتظران موعود قرار گیرند که باطل زمان خویش را به
درستى بشناسند و با تمام وجود از آن بیزارى جویند؛
2. شناخت و
نقد جدى مناسبات فرهنگى، سیاسى و اقتصادى حاکم بر جوامع اسلامى؛ مناسباتى
که عمدتاً به تقلید از الگوهاى توسعه غربى و تحت تأثیر اندیشههاى عصر
مدرنیته در این جوامع شکل گرفته است؛ چرا که این جوامع بدون شناخت جدى وضع
موجود خود نمىتوانند به راهکارهاى مبتنى بر آموزههاى دینى براى خروج از
فتنههاى فراگیر عصر غیبت دست یابند؛
3. تلاش در جهت تدوین
استراتژى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و نظامى جوامع اسلامى در عصر غیبت و تا
رسیدن به عصر طلایى ظهور، براساس اندیشه مهدویت و انتظار؛
4.
بازشناسى وجوه مختلف اعتقادى، تاریخى، فرهنگى و اجتماعى اندیشه مهدویت و
انتظار با بهرهگیرى از منابع متقن و مستدل و استفاده از همه توان مراکز
علمى حوزوى و دانشگاهى در زمینه مباحث، کلامى، فلسفى، عرفانى، اخلاقى، علوم
اجتماعى و سیاسى و...؛
5. تلاش در جهت پالایش اندیشه ناب مهدوى
از هرگونه شائبه جعل و تحریف و زدودن این اندیشه از زنگارهاى جهل و خرافه،
سخنان سست و بىاساس و هرگونه دیدگاه انحرافى مبتنى بر افراط یا تفریط؛
6. پاسخگویى عالمانه و متناسب با نیازهاى روز به شبهات، پرسشها و ابهامهاى موجود در زمینه اندیشه مهدویت؛
7. احیا و گسترش فرهنگ انتظار و تلاش براى شناساندن نقش سازنده این فرهنگ در پایدارى و پویایى جوامع اسلامى؛
8.
تبیین وظایف و تکالیف مردم در برابر حجت خدا و امام عصر(ع)، نهادینه ساختن
این وظایف و تکالیف در فرد واجتماع و آماده ساختن جامعه اسلامى براى
استقبال از واقعه مبارک ظهور؛
9. مقابله جدى با کلیه جریانهاى
سیاسى - فرهنگى که در قالب کتاب، نشریه، فیلم، نرمافزارهاى رایانهاى،
پایگاههاى اطلاعرسانى جهانى (اینترنت) و... به تقابل با اندیشه مهدویت
شیعى مىپردازند؛
10. بررسى و نقد کلیه دیدگاههایى که از سوى متفکران مغرب زمین در زمینه جهان آینده و آینده جهان مطرح است.
یکى از مهمترین کتابهایى که مىتوان با استفاده از آن به شناختى نسبتاً جامع از دیدگاه فرهنگى - اجتماعى رسید، کتاب زیر است:
استراتژى انتظار (2جلد در یک مجلد)، اسماعیل شفیعىسروستانى، چاپ اول: تهران، موعودعصر، 1381.
ادامه دارد
پى نوشتها :
1 . شیخ صدوق، کمالالدین و تمامالنعمة، ج1، ص320؛ محمدباقر مجلسى، همان، ج52، ص122، ح4.
2 . محمدبن ابراهیم نعمانى، کتاب الغیبة، ص200، ح16.
3 . محمدباقر مجلسى، همان، ج53، ص176.
4 . امام خمینى، کتاب البیع، ج2، ص475-474؛ همو، شؤون و اختیارات ولى فقیه (ترجمه مبحث ولایت فقیه از »کتاب البیع«)، ص46.
5 . صحیفه نور (جموعه رهنمودهاى امام خمینى) ج7، ص255.
6 . همان، ج19، ص154.
7 . همان، ص198.
8 . همان، ج20، ص197.
9 . همان.
10. همان، ج21، ص108.
ابراهیم شفیعىسروستانى
اشاره :
در
چند سال گذشته شور و شوق ظهور منجى موعود در سراسر جهان و در میان همه
اقوام، ملل و مذاهب رشدى شتابان داشته و مباحث مربوط به آخرالزمانشناسى و
منجىگرایى با سرعتى باورنکردنى گسترش یافته است. پیروان اهلبیت(ع) در
سرزمین اسلامى ایران نیز به مدد انفاس قدسى حضرت بقیةاللَّه الأعظم -
أرواحنا له الفداء - توجه روزافزونى نسبت به موضوع مهدویت و انتظار پیدا
کرده و عاشقان مهدى(ع) گوشه، گوشه این سرزمین را تبدیل به مجالس ذکر یاد و
نام آن عزیز سفر کرده نمودهاند.
امروزه در کشور ما کمتر مرکز علمى،
آموزشى و فرهنگى دیده مىشود که در آن محفل، انجمن، کانون، گروه یا
نشریهاى با هدف تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار یا تحقیق و پژوهش در
این زمینه شکل نگرفته باشد. اما حساسیتها و ظرافتهاى فرهنگ مهدوى، از
یکسو، و آسیبهایى که ممکن است در این میان از سوى دشمنان دانا یا دوستان
نادان متوجه این فرهنگ شود، از سوى دیگر، ضرورت توجه به رسالتها و وظایف
مبلغان و مروّجان فرهنگ مهدوى را دو چندان ساخته است.
با توجه به آنچه
گفته شد در این سلسله مقالات تلاش شده که ضمن تبیین مهمترین بایستههاى
تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوى و ارائه راهکارهایى براى تعمیق و گسترش هر چه
بیشتر اینگونه فعالیتها، برخى از آسیبها و آفتهایى که فعالیتهاى تبلیغى و
ترویجى در حوزه مباحث مهدوى را تهدید مىکنند، نیز بررسى شود.
با امید به اینکه مورد توجه شما عزیزان واقع شود.
1. بایستههاى عملىدر
فرهنگ اسلامى کسى که نقش دعوت کننده (داعى) مردم را به عهده مىگیرد،
رسالت و مسئولیت سنگینى دارد و لازم است خود بیش از هر کس دیگر به آنچه
مردم را به آن فرا مىخواند پاىبند باشد؛ زیرا سخن آنگاه بر دل مىنشیند
که از دل برآمده باشد و تنها سخنى از دل برمىآید که از مرحله اداى زبانى
فراتر رفته و به عمق جان راه یافته باشد. روشن است که انسان تا چیزى را با
همه وجود نپذیرد و در عمل بدان پاىبند نباشد به عمق جانش راه نمىیابد.
با
توجه به آنچه گفته شد کسى که مىخواهد جامعه پیرامون خود را به سوى امام
زمان(ع) فراخواند و آنها را دعوت به توجه و انس و التفات بیشتر نسبت به آن
حضرت کند، قطعاً باید خود بیش و پیش از دیگران با امام زمان(ع) رابطه معنوى
برقرار کند و در زندگى فردى و اجتماعى خود یاد و نام آن حضرت را همواره
درنظر داشته باشد.
افزون بر این، انس و ارتباط معنوى با امام عصر(ع) از
جهت دیگرى نیز براى مروجان و مبلغان فرهنگ مهدوى ضرورى است و آن به دست
آوردن پشتوانه لازم در فعالیت تبلیغى و ترویجى است. توضیح آنکه: به دلیل
شرایط فرهنگى خاص حاکم بر برخى از محیطها فعالیت تبلیغى و ترویجى چندان
ساده نیست و قطعاً مسائل و مشکلاتى را به همراه خواهد داشت؛ از این رو اگر
مروج و مبلغ این فرهنگ از ظرفیت و تحمل بالایى برخوردار نباشد چه بسا که پس
از مدتى دچار یأس و دلسردى شود. در این شرایط تنها چیزى که مىتواند ظرفیت
و تحمل لازم را به فعالان در این حوزه ببخشد و پشتوانه لازم را براى آنها
فراهم کند ارتباط معنوى با امام عصر(ع) است. در صورت وجود این ارتباط
معنوى، ظرفیت و تحمل محدود ما در پیوند با ظرفیت و تحمل نامحدود آن امام
وسعت و گسترش مىیابد و به ما توان تحمل سختیها و مشکلات این راه را پیدا
مىکنیم.
در اینجا ممکن است پرسیده شود: چگونه مىتوان با امام مهدى(ع)
رابطه معنوى برقرار کرد؟ در پاسخ باید گفت: این کار بسیار ساده است. البته
به شرط آنکه از همان ابتدا به دنبال دست یافتن به جایگاههاى بسیار بالایى
چون تشرف خدمت آن حضرت نباشید، بلکه قدم به قدم و به تدریج این رابطه
معنوى را گسترش داده و تعمیق بخشید.
نخستین قدمها براى ایجاد ارتباط
معنوى با امام عصر(ع) مىتواند با انجام یک یا چند مورد از کارهاى زیر آغاز
شود: خواندن دعاى عهد در هر صبحگاه؛ عرض سلام خدمت آن حضرت در آغاز و
پایان هر روز؛ خواندن زیارت آلیاسین یا دعاى ندبه در هر روز جمعه؛ دعا
براى سلامتى آن حضرت در مواقعى چون قنوت نماز و تعقیب نمازهاى روزانه؛
خواندن نماز امام زمان؛ توسل به آن حضرت در مواقع سختى و مشکلات و...
همانطور
که گفته شد لازم نیست همه این کارها را به یکباره و همزمان آغاز کنید، یکى
دو مورد از کارهاى یاد شده را انتخاب و سعى کنید به طور مرتب و مستمر آن
را انجام دهید و به تدریج کارهاى دیگر را نیز به برنامه خود اضافه کنید.
گفتنى
است که کتابها و آثار مختلفى در زمینه وظایف و تکالیف منتظران و راههاى
افزایش انس و پیوند معنوى با امام عصر(ع) تألیف شده که در اینجا به دو مورد
از آنها اشاره مىکنیم:
1. مکیال المکارم فىفوائد الدعاء للقائم(ع)،1
سیدمحمد تقى موسوى اصفهانى (1301-1348ق.)، 2ج، ترجمه سیدمهدى حائرى قزوینى،
چاپ دوم: تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1412ق.
گفتنى است که این کتاب در سال 1380 با اصلاحاتى از سوى انتشارات برگ شقایق به چاپ رسیده است.
مرحوم
سید محمدتقى اصفهانى در مقدمه کتاب مکیالالمکارم یادآور مىشود که این
کتاب را براساس سفارشى که امام مهدى(ع) در خواب به او نموده بود تألیف کرده
است.
کتاب یاد شده که یکى از منابع ارزشمند در زمینه شناخت ادعیه و
زیارتهاى مرتبط با امام عصر(ع) و وظایف شیعیان در برابر آن حضرت است در پنج
بخش، به شرح زیر سامان یافته است:
1. شناخت امام زمان(ع) واجب است؛
2. اثبات امامت حضرت حجتبنالحسن العسکرى(ع)؛
3. در بیان قسمتى از حقوق و مراحم آن حضرت نسبت به ما؛
4. درجات و خصوصیات امام زمان(ع) که موجب دعا براى آن جناب مىباشد؛
5. بیان نتایج خوب از دعا براى فرج؛
6. اوقات و حالات تأکید شده براى دعا؛
7. چگونگى دعا براى تعجیل فرج و ظهور امام؛
8. تکالیف عصر غیبت.
2. پیوند معنوى، با ساحت قدس مهدوى (تکالیف الأنام فى غیبة الإمام علیه
الصلوة والسلام)، دبیرالدین صدرالاسلام علىاکبر همدانى (در گذشته به سال
1326ق.) چاپ اول: تهران، بدر، 1361.
در این کتاب پس از مقدمه مؤلف، تکالیف منتظران در زمان غیبت، در شصت عنوان مستقل مورد بررسى قرار گرفته است.
همچنین
شما مىتوانید با بهرهبردارى از کتاب راز و نیاز منتظران، که از سوى
انتشارات موعود منتشر شده، بیش از پیش با دعاها، زیارتها، نمازها و صلوات و
توسلات مرتبط با امام عصر(ع) آشنا شوید.
این نخستین قدم در راه ایجاد
ارتباط معنوى با امام عصر(ع) است و قطعاً با مواظبت بر انجام کارهایى که از
آنها یاد شد، رفته رفته روح انتظار در شما زندهتر شده، پیوند معنوى شما
با امام مهدى(ع) مستحکمتر مىشود و با آن حضرت انس و الفتى بیشتر پیدا
مىکنید. اما پس از این مرحله باید تلاش نمایید که حضور امام عصر(ع) را بیش
از پیش در زندگى فردى و اجتماعى خود احساس کنید. احساس حضور امام به این
است که شما آن حضرت را شاهد و ناظر بر رفتار، گفتار و پندار خود بدانید و
هر آنچه را که خشنودى امام زمان(ع) در آن است انجام دهید و از هر آنچه که
موجب ناخشنودى آن امام مىشود دورى گزینید. این حداقل وظیفهاى است که ما
در برابر حجت خدا داریم و آن حضرت نیز به صراحت انجام این وظیفه را به عهده
همه ما گذاشتهاند:
هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستى ما
مىشود، پیشه خود سازد و از هر آنچه که موجب خشم و ناخشنودى ما مىگردد،
دورى گزیند؛ زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانى فرا مىرسد و در آن زمان
توبه و بازگشت براى کسى سودى ندارد و پشیمانى از گناه کسى را از کیفر ما
نجات نمىبخشد.2
2. بایستههاى نظرى 2-1. شناخت همهجانبه از فرهنگ مهدویت و انتظار
براساس
روایات قطعى و تردیدناپذیرى که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، بر هر
مسلمانى واجب است که امام زمان خود را بشناسد. این موضوع از چنان اهمیتى
برخوردار است که پیامبر گرامى اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) فرمودهاند:
کسى که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد مانند کسى است که در عصر جاهلیت [عصر گمراهى]، از دنیا رفته است.3
امام باقر(ع) نیز در همین زمینه مىفرماید:
هر
کس در حالى بمیرد که امامى نداشته باشد، مردن او مردن جاهلیت است و هرآنکه
در حال شناختن امامش بمیرد، پیش افتادن و یا تأخیر این امر [دولت آل
محمد(ع)] او را زیان نرساند و هرکس بمیرد در حالى که امامش را شناخته همچون
کسى است که در خیمه قائم با آن حضرت باشد.4
با توجه به این موضوع هر یک
از ما وظیفه داریم که در حد توان، امام و حجت عصر خود؛ یعنى امام مهدى(ع) -
که دوازدهمین امام از سلسله امامان شیعه و فرزند امام حسن عسکرى(ع) است -
بشناسیم. قطعاً به همان میزان که ما امام زمان(ع) را بشناسیم به همان میزان
هم از تیرگى، تباهى و گمراهى عصر جاهلى دور و به روشنایى، سعادت و رستگارى
نزدیک مىشویم.
دو دیدگاه در شناخت امام زمان (ع)
شخصیت و
ابعاد وجودى امام مهدى (ع) را از دیدگاههاى مختلف مىتوان مورد مطالعه و
بررسى قرار داد که مهمترین آنها»دیدگاه کلامى(اعتقادى) - تاریخى« و
»دیدگاه فرهنگى - اجتماعى« است. پیش از آنکه به بررسى هر یک از دیدگاهها
بپردازیم، لازم است یادآورى کنیم که این دو دیدگاه، مکمل یکدیگرند و بدون
شک نمىتوان بدون شناخت درست کلامى - تاریخى از امام مهدى (ع) به شناخت
فرهنگى - اجتماعى از آن حضرت دست یافت.
الف) دیدگاه کلامى - تاریخى
در
این دیدگاه به طور عمده دو بعد از ابعاد شخصیت و زندگانى امام مهدى (ع)
مورد توجه قرار مىگیرد: نخست این که آن حضرت، حجت خدا، تداوم بخش سلسله
حجتهاى الهى و دوازدهمین امام معصوم از تبار امامان معصوم شیعه (ع) است که
در حال حاضر در غیبت به سر مىبرند ؛ دوم اینکه ایشان شخصیتى است تاریخى
که در مقطع زمانى معینى از پدر و مادر مشخصى به دنیا آمده، حوادث متعددى را
پشت سر گذاشته، با انسانهاى مختلفى درارتباط بوده و منشأ رویدادها و
تحولات مختلفى در عصر غیبت صغرى بودهاند.
براین اساس در بیشتر
کتابهایى که با دیدگاه کلامى - تاریخى به بررسى شخصیت و ابعاد وجودى امام
مهدى (ع) پرداختهاند با سرفصلهاى مشابهى روبرو مىشویم که برخى از
مهمترین آنها به قرار زیر است:
1. لزوم وجود حجت الهى در هر عصر؛
2. اثبات ولادت؛
3. دلایل امامت؛
4. ویژگیهاى شخصى؛
5. فلسفه غیبت؛
6. نواب خاص؛
7. راز طول عمر؛
8. معجزات؛
9. توقیعات (پیامها)؛
10. نشانههاى ظهور آن حضرت و... .
قطعاً
پرداختن به همه کتابهایى که از قرنها پیش تاکنون با دیدگاه یادشده به رشته
تحریر پدرآمدهاند، در گنجایش این مقاله نیست، پس به ناچار تنها به ذکر
عناوین و نویسندگان برخى از مهمترین این کتابها - که در واقع مصادر اصلى
فرهنگ مهدوى شیعى به شمار مىآیند - به ترتیب تاریخ بسنده مىکنیم.
شایان ذکر است که برخى از این کتابها در زمره مجموعه کتابهاى حدیثى یا
تاریخى شیعهاند که بخشى را به بررسى ابعاد اعتقادى و تاریخى فرهنگ مهدوى
اختصاص دادهاند:
1. الکافى، ابىجعفر محمد بن یعقوب کلینى (درگذشته به سال 328 یا 329 ق)، 8ج، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1365.
همانطور
که مىدانید کتاب الکافى جزء کتابهاى چهارگانه (کتب اربعه) روایى شیعه
است. این مجموعه 8 جلدى شامل سه بخش کلى اصول (جلد 1 و 2)، فروع (جلد 3 -
7) و روضه (جلد 8) است. »اصول کافى« در بردارنده روایات اعتقادى، »فروع
کافى« در بردارنده روایات فقهى و عبادى و »روضه کافى« شامل روایات اخلاقى
است.
شایان ذکر است که جلد اول و دوم کتاب الکافى که مباحث اعتقادى را
دربردارد، با عنوان اصول کافى در چهارجلد ترجمه شده و در دسترس همه
علاقهمندان به معارف شیعى قرار گرفته است.5
بخش عمدهاى از جلد اول
(متن عربى) این کتاب (صص 168-554) با عنوان »کتاب الحجّه« به بیان دلایل
وجود حجت خدا در عالم هستى، ویژگیهاى امامان معصوم(ع)، دلایل امامت هر یک
از امامان شیعه و تاریخ زندگانى آنها اختصاص یافته است.
عزیزانى که
علاقهمندند مباحث یادشده را از متن ترجمه شده جستوجو کنند مىتوانند به
جلد اوّل این کتاب (صص 236-395) و جلد دوم آن مراجعه کنند.
2. کمال
الدین و تمام النعمة، ابى جعفرمحمد بن على بن الحسین معروف به ابن بابویه و
شیخ صدوق (در گذشته به سال 381 ق)، 2ج، تحقیق و تصحیح علىاکبر غفارى،
مترجم منصور پهلوان، چاپ اول: قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1380.
چنانکه مرحوم شیخ صدوق در مقدمه این کتاب آورده است، امام مهدى (ع) در رؤیایى صادقه دستور تألیف کتاب یادشده را به ایشان دادهاند.
کتاب
کمال الدین و تمام النعمة که یکى از مصادر منحصر به فرد موضوع مهدویت به
شمار مىآید، مشتمل بر یک مقدمه و 58 باب است. در مقدمه به پاسخ برخى شبهات
در مورد امام مهدى (ع) پرداخته شده و در ابواب کتاب موضوعات متنوعى مورد
بررسى قرار گرفته است. برخى از موضوعاتى که در این ابواب بررسى شده به شرح
زیر است:
1. احوال کسانى که عمرهاى طولانى داشتهاند؛
2. دلایل نیاز مردم به امام؛
3. روایاتى که از پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) در مورد غیبت امام دوازدهم وارد شده است؛
4. میلاد امام مهدى (ع)؛
5. کسانى که آن حضرت را دیدهاند؛
6. توقیعاتى که از امام مهدى(ع) رسیده است و ...
شایان
ذکر است که مرحوم شیخ صدوق کتاب دیگرى نیز با عنوان الإمامة والتبصرة من
الحیرة در زمینه موضوع امامت امام مهدى(ع) به رشته تحریر درآوردهاند.
3.
کتاب الغیبة، ابن ابى زینب، محمّد بن ابراهیم بن جعفر، معروف به نعمانى
(از علماى قرن چهارم هجرى قمرى)، تحقیق و تصحیح علىاکبر غفارى، مترجم محمد
جواد غفارى، چاپ دوم: تهران، صدوق، 1376.
کتاب یاد شده مشتمل بر یک
مقدمه و 26 باب است. نویسنده در مقدمه نسبتاً طولانى این کتاب، به بیان
دلایل و انگیزه تألیف کتاب پرداخته و در ابواب مختلف آن موضوعات گوناگونى
را مورد بررسى قرار داده که مهمترین آنها بهشرح زیر است:
1. ضرورت شناخت امام(ع)؛
2. غیبت امام زمان(ع)؛
3. ویژگیها و خصائل حضرت صاحب(ع)؛
4. علائم پیش از ظهور؛
5. وضع شیعه هنگام قیام قائم(ع) و... را بررسى کرده است.
4. الإرشاد فى معرفة حجج اللَّه على العباد، محمدبن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید (درگذشته به سال 413ق)، 2ج،
ترجمه و شرح سید هاشم رسولى محلاتى، تهران، علمیه اسلامیه، بىتا.
این
کتاب مجموعه کاملى از تاریخ زندگانى و شرح احوال و اوصاف امامان شیعه است
که در یک مقدمه و 40 باب سامان یافته است. باب 35 تا 40 این کتاب به امام
مهدى(ع) اختصاص دارد و در آنها موضوعاتى چون تاریخ ولادت؛ ادله امامت؛
معجزات و نشانههاى ظهور آن امام بررسى شده است.
شایان ذکر است که
شیخ مفید(ره) رسالههاى مستقلى نیز در باب غیبت امام عصر و پاسخ به سؤالات و
شبهات مطرح در این زمینه دارند که از آن جمله مىتوان به الرسالة
فىالغیبة6 (چهار رساله مستقل) و الفصول العشرة فىالغیبة7 اشاره کرد.
5.
کتاب الغیبة، ابىجعفر محمدبن الحسن الطوسى، معروف به شیخ طوسى (درگذشته
به سال 460 ق.)، تحقیق عباداللَّه الطهرانى و على احمد ناصح، چاپ دوم: قم،
مؤسسةالمعارف الاسلامیه، 1417ق.
این کتاب که در مجموعه معارف مهدوى شیعه
جایگاه خاص و قابل توجهى دارد، از دیرباز مورد توجه علما و اندیشمندان
بوده و بسیارى از کسانى که در سدههاى اخیر به تألیف کتاب در این زمینه
پرداختهاند، از آن بهرهبردارى کردهاند.
چنانکه شیخ طوسى (ره) در
مقدمه کتاب آورده است، ایشان این کتاب را براى بررسى مباحث مختلف مرتبط با
غیبت حضرت صاحبالزمان (ع)، دلیل آغاز غیبت و علت استمرار آن و همچنین پاسخ
به شبهات و سؤالاتى که در این زمینهها از سوى مخالفان مطرح مىشده، به
رشته تحریر درآوردهاند.
این کتاب نیز چون برخى دیگر از کتابهایى که از
آنها یاد شد، ابتدا به مسئله امامت امام عصر(ع) در زمان غیبت و دلایل موجود
در این زمینه و همچنین اثبات تولد آن حضرت پرداخته و با ذکر برخى از
توقیعاتى که از سوى آن حضرت صادر شده، معرفى برخى از کسانى که در دوران
غیبت صغرى توفیق وکالت و نمایندگى از سوى امام مهدى(ع) را داشتهاند و
همچنین بیان برخى نشانههاى ظهور مباحث خود را به پایان برده است.
کتاب
یاد شده توسط »شیخ محمد رازى« ترجمه و با نام تحفه قدسى در علائم ظهور مهدى
موعود(ع) در سال 1350 از سوى انتشارات کتابفروشى اسلامیه منتشر شده است.
6.
إعلام الورى بأعلام الهدى8، ابى علىالفضلبن الحسن الطبرسى معروف به
امینالاسلام طبرسى (468-548 ق.)، 2ج، تحقیق مؤسسة آلالبیت(ع) لإحیاء
التراث، چاپ اول: قم، مؤسسة آلالبیت(ع) لإحیاء الثرات، 1417ق.
این کتاب
دربردارنده تاریخ زندگانى، دلایل و معجزات و فضائل و مناقب پیامبر گرامى
اسلام(ص) و اهلبیت عصمت و طهارت (ع) است. در بخش پایانى کتاب یادشده مباحث
مختلف مرتبط با امام دوازدهم شیعیان در ضمن پنج باب به شرح زیر بررسى شده
است:
1. نام، کنیه، لقب، محل تولد، نام مادر امام دوازدهم و کسانى که آن حضرت را دیدهاند؛
2. روایاتى که در زمینه امامت امام دوازدهم از پدران آن حضرت رسیده است؛
3. چگونگى استدلال به روایات براى اثبات امامت آن حضرت، دلایل و
نشانههایى که در دوران غیبت صغرى از آن حضرت آشکار شده و دلالت بر امامت
ایشان مىکنند، برخى از توقیعات (نامهها و پیامهایى) که از آن حضرت رسیده
است، کسانى که آن حضرت را دیدهاند و یا وکیل ایشان بودهاند؛
4. نشانههاى سال و روز قیام قائم (ع)، سیره آن حضرت در زمان ظهور و خصال ظاهرى آن حضرت؛
5. پاسخ به شبهات و پرسشهایى که مخالفان مطرح مىکنند.
7.
کشف الغمّة فى معرفة الأئمه، ابىالحسن على بن عیسى بن ابى الفتح الإربلى
(در گذشته به سال 693ق.)، 3ج، چاپ دوم: بیروت، دارالأضوا، 1405ق.
کتاب
یادشده که دوره کامل تاریخ زندگى و فضائل و مناقب پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت
گرامى ایشان(ع) است از دیرباز مورد توجه اهل تحقیق بوده و به دلیل نیکویى
روش، روشنى عبارات، امانت در نقل و استناد به مصادر مورد قبول شیعه و اهل
سنت ستایش شده است.9
بخش عمدهاى از جلد سوم این کتاب (از ص233 تا 263)
به ذکر امام دوازدهم اختصاص یافته و در آن تاریخ زندگى، دلایل امامت،
نشانههاى ظهور، ویژگیهاى ظاهرى، معجزات، توقیعات و دیگر موضوعات مرتبط با
آن حضرت بررسى شده است.
8. إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، محمد بن
الحسن الحفرّالعاملى (در گذشته به سال 1104ق.)، 7ج، تصحیح سید هاشم رسولى
محلاتى، مترجم احمد جنتى، چاپ اول: دارالکتب الإسلامیه، 1366.
این کتاب
براساس گفته مؤلف آن دربردارنده بیش از 20000 حدیث و دلیل نقلى در زمینه
اثبات نبوت خاصه حضرت خاتمالانبیاء(ص) و امامت ائمه اطهار(ع) است.
از
مهمترین ویژگیهاى کتاب یادشده این است که در بررسى زندگى پیامبر اکرم(ص) و
هر یک از ائمه اهلبیت(ع) روایاتى که در کتابهاى معروف و معتبر شیعه و اهل
سنت درباره این بزرگواران وارد شده به تفکیک نقل و بررسى شده است.
بخش
پایانى کتاب إثباتالهداة که دربردارنده بخشى از جلد ششم (ص 259-229) و
تمامى جلد هفتم این کتاب است، به امام دوازدهم حضرت صاحبالزمان(ع) اختصاص
یافته و در آن موضوعات زیر مطرح شده است:
1. نصوصى که از طریق شیعه و اهل سنت بر امامت صاحبالزمان(ع) وارد شده است؛
2. معجزات صاحبالزمان(ع)؛
3. صفات امام مهدى(ع) و نشانههاى خروج آن حضرت؛
4. رد اندیشههاى غلات و....
9.
بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسى معروف به
علامه مجلسى (1027-1111ق). 110 ج، چاپ سوم: بیروت، دار إحیاء التراث
العربى، 1403ق.
کتاب یاد شده یکى از بزرگترین مجموعههاى روایى شیعه به
شمار مىآید و دربردارنده روایات بسیارى در زمینههاى مختلف اعتقادى،
اخلاقى، فقهى، تاریخى و... است. سه جلد از این کتاب؛ یعنى جلدهاى 51 تا 53
با عنوان »تاریخ الحجة« به بررسى ابعاد مختلف زندگى امام عصر(ع)، از تولد
تا غیبت و از غیبت تا ظهور اختصاص یافته و در آن بخش عمدهاى از روایاتى که
در هر یک از این زمینهها از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) نقل شده،
جمعآورى گردیده است.
مجلدات یاد شده که دربردارنده مطالب جلد 13 از
چاپهاى قدیمى بحارالأنوار است به دفعات ترجمه شده و براى همه علاقهمندان
قابل استفاده است. معروفترین این ترجمهها، ترجمه آقاى على دوانى است که
با نام مهدى موعود(ع) از سوى انتشارات دارالکتب الاسلامیة منتشر شده است.
اخیراً هم این کتاب با ترجمه حسن بن محمد ولى ارومیهاى از سوى انتشارات
مسجد مقدس جمکران منتشر شده است.
در سالهاى اخیر نیز کتابهاى زیادى
براساس دیدگاه کلامى - تاریخى و با بهرهگیرى از مصادر اولیه مهدویت به
رشته تحریر درآمدهاند که برخى از آنها به شرح زیر است:
1. إلزام الناصب فى إثبات الحجّة الغائب(ع)، شیخ على یزدى حائرى (در گذشته به سال 1333ق.)، 2ج، چاپ دوم: قم، مکتبةالرضى، 1404ق.
جلد اول این کتاب که در هفت فصل سامان یافته شامل مباحثى به شرح زیر است:
1. لزوم وجود حجت الهى در زمین؛
2. معرفت امام(ع)؛
3. بشارتهاى الهى به ظهور امام مهدى(ع) در قرآن و دیگر کتابهاى آسمانى؛
4. اخبار پیامبر و ائمه معصومین(ع) به ظهور حجت(ع)؛
5. آیاتى که به امام مهدى(ع) تفسیر شدهاند؛
6. امکان غیبت و کسانى از انبیاء و اولیا که غیبت داشتهاند، فلسفه غیبت و...
در جلد دوم این کتاب نیز این عناوین به چشم مىخورد:
1. حکایت کسانى که در زمان غیبت کبرى ادعاى رؤیت کردهاند؛
2. اخبار اهل سنت به وجود حجت(ع)؛
3. نشانههاى ظهور، حوادث عصر ظهور و رجعت و...
شایان ذکر است که این کتاب توسط »سیدمحمد جواد مرعشى نجفى« ترجمه و با نام چهره درخشان امام زمان(ع)، در سه جلد منتشر شده است.
2.
امام مهدى(ع) از ولادت تا ظهور (ترجمه الإمام المهدى(ع) من المهد إلى
الظهور)، سیدمحمد کاظم قزوینى (1308-1373ش)، ترجمه حسین فریدونى، چاپ اول:
تهران، آفاق، 1376.
کتاب یاد شده که در زمره محدود کتابهاى ارزشمند
تألیف شده در سالهاى اخیر است، مشتمل بر 24 فصل است که عناوین آنها به این
شرح است:
1. امام زمان(ع) کیست؟؛
2. نام و نسب حضرت؛
3. بشارات قرآن؛
4. بشارات احادیث نبوى؛
5. بشارات ا
پى نوشتها :
1 . ترجمه نام کتاب چنین است: »پیمانههاى خوبیها، درباره فواید دعا براى قائم(ع)«.
2 . محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 53، ص 176، ح 7.
3 . همان، ج 8، ص 368.
4 . محمدبن یعقوب کلینى، الکافى، ج1، ص371، ح5.
5 . مترجم این کتاب سید جواد مصطفوى و ناشر آن دفتر نشر فرهنگ اهلبیت(ع) است.
6 . ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، ج 7.
7 . ر.ک: همان، ج 3.
8 . ترجمه نام این کتاب این است: »شناساندن پیشوایان (نشانههاى) هدایت به مردمان«.
9 . ر.ک: کشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج 1، مقدمه.
قسمت دوم
ابراهیم شفیعى سروستانى
اشاره:
در
قسمت اول گفتیم که تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوى نیازمند کسب تواناییها و
آمادگیهاى مختلفى است که در مجموع مى توان آنها را به دو دسته »بایسته هاى
عملى« و »بایسته هاى نظرى« تقسیم کرد. در مورد بایسته هاى عملى به طور
اجمال گفتیم کسى که مى خواهد دیگران را به سوى امام زمان (ع) فرا خواند
باید خود بیش و پیش از دیگران با آن حضرت رابطه معنوى داشته باشد. در مورد
کم وکیف این رابطه معنوى هم کمى صحبت کردیم. اما در مورد بایسته هاى نظرى
تنها به این نکته اشاره کردیم که مبلّغ فرهنگ مهدوى باید امام زمان خود را
به خوبى بشناسد و بداند آن امام چه راه و هدفى را دنبال مى کند و چه حرف و
سخنى براى امروز و فرداى شیعیان خود دارد، تا از این طریق هم خود از
نادانى، تیرگى وگمراهى رهایى یابد و هم بتواند دیگران را به دانایى،
روشنایى و رستگارى رهنمون سازد. حال سخن بر سر این است که امام مهدى (ع) را
به چه روش و از طریق چه منابعى مى توان شناخت؟
دو دیدگاه در شناخت امام زمان (ع)
شخصیت
و ابعاد وجودى امام مهدى (ع) را از دیدگاههاى مختلف مى توان مورد مطالعه و
بررسى قرار داد که مهم ترین آنها»دیدگاه اعتقادى (کلامى) - تاریخى« و
»دیدگاه فرهنگى - اجتماعى« است. پیش از آن که به بررسى هر یک از دیدگاهها
بپردازیم، لازم است یادآورى کنیم که این دو دیدگاه، مکمل یکدیگرند و بدون
شک نمى توان بدون شناخت درست اعتقادى - تاریخى از امام مهدى (ع) به شناخت
فرهنگى - اجتماعى از آن حضرت دست یافت.
1. دیدگاه اعتقادى - تاریخى
در
این دیدگاه به طور عمده دو بعد از ابعاد شخصیت و زندگانى امام مهدى (ع)
مورد توجه قرار مى گیرد: نخست این که آن حضرت، حجت خدا، تداوم بخش سلسله
حجتهاى الهى و دوازدهمین امام معصوم از تبار امامان معصوم شیعه (ع) است که
در حال حاضر در غیبت به سر مى برند ؛ دوم این که ایشان شخصیتى است تاریخى
که در مقطع زمانى معینى از پدر و مادر مشخصى به دنیا آمده، حوادث متعددى را
پشت سر گذاشته، با انسانهاى مختلفى درارتباط بوده و منشأ رویدادها و
تحولات مختلفى در عصر غیبت صغرى بوده اند.
براین اساس در بیشتر کتابهایى
که با دیدگاه اعتقادى - تاریخى به بررسى شخصیت و ابعاد وجودى امام مهدى
(ع) پرداخته اند با سرفصلهاى مشابهى روبرو مى شویم که برخى از مهم ترین
آنها به قرار زیر است:
1. لزوم وجود حجت الهى در هر عصر؛ 2. اثبات
ولادت؛ 3. دلایل امامت؛ 4. ویژگیهاى شخصى؛ 5. فلسفه غیبت؛ 6. نواب خاص؛ 7.
راز طول عمر؛ 8. معجزات؛ 9. توقیعات (پیامها)؛ 10. نشانه هاى ظهور آن حضرت
و...
قطعاً پرداختن به همه کتابهایى که از قرنها پیش تاکنون با دیدگاه
یادشده به رشته تحریر درآمده اند، در گنجایش این مقاله نیست، پس به ناچار
به ذکر عناوین و نویسندگان برخى از مهم ترین این کتابها - که در واقع مصادر
اصلى فرهنگ مهدوى شیعى به شمار مى آیند - به ترتیب تاریخ اشاره مى کنیم.
شایان
ذکر است که برخى از این کتابها در زمره مجموعه کتابهاى حدیثى یا تاریخى
شیعه اند که بخشى را به بررسى ابعاد اعتقادى و تاریخى فرهنگ مهدوى اختصاص
داده اند:
1. الکافى، ابى جعفر محمد بن یعقوب کلینى (درگذشته به سال 328 یا 329 ق)؛
همانطور که مى دانید کتاب الکافى جزء کتابهاى چهارگانه (کتب اربعه) روایى شیعه است که در 8 جلد(عربى) به چاپ رسیده است.
این
مجموعه 8 جلدى شامل سه بخش کلى اصول (جلد 1 و 2)، فروع (جلد 3 - 7) و روضه
(جلد 8) مى باشد که »اصول کافى« دربردارنده روایات اعتقادى، »فروع کافى«
در بردارنده روایات فقهى و عبادى و »روضه کافى« شامل، روایات اخلاقى است.
شایان
ذکر است که جلد اول و دوم کتاب الکافى که مباحث اعتقادى را دربردارد، با
عنوان اصول کافى در چهارجلد ترجمه شده و در دسترس همه علاقه مندان به معارف
شیعى قرار گرفته است.1
بخش عمده اى از جلد اول (متن عربى) این کتاب (صص
168-554) با عنوان »کتاب الحجّه« به بیان دلایل وجود حجت خدا در عالم
هستى، ویژگیهاى امامان معصوم(ع)، دلایل امامت هر یک از امامان شیعه و تاریخ
زندگانى آنها اختصاص یافته است.
عزیزانى که علاقه مندند مباحث یادشده
را از متن ترجمه شده جست وجو کنند مى توانند به جلد اوّل این کتاب (صص
236-395) و جلد دوم آن مراجعه کنند.
2. کمال الدین و تمام النعمة، ابى جعفرمحمد بن على بن الحسین معروف به »ابن بابویه« و »شیخ صدوق« (در گذشته به سال 381 ق):
چنانکه مرحوم شیخ صدوق در مقدمه این کتاب آورده است، امام مهدى (ع) در رؤیایى صادقه دستور تألیف کتاب یادشده را به ایشان داده اند.
کتاب
کمال الدین و تمام النعمة که یکى از مصادر منحصر به فرد موضوع مهدویت به
شمار مى آید، مشتمل بر یک مقدمه و 58 باب است. در مقدمه به پاسخ برخى شبهات
در مورد امام مهدى (ع) پرداخته شده و در ابواب کتاب موضوعات متنوعى مورد
بررسى قرار گرفته است. برخى از موضوعاتى که در این ابواب بررسى شده به شرح
زیر است: احوال کسانى که عمرهاى طولانى داشته اند؛ دلایل نیاز مردم به
امام؛ روایاتى که از پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) در مورد غیبت امام
دوازدهم وارد شده است؛ میلاد امام مهدى (ع)؛ کسانى که آن حضرت را دیده اند؛
توقیعاتى که از امام مهدى(ع) رسیده است و...
این کتاب نیز ترجمه شده و براى همگان قابل استفاده است.2
3. کتاب الغیبة، ابن ابى زینب، محمّد بن ابراهیم بن جعفر، معروف به نعمانى (از علماى قرن چهارم هجرى قمرى)؛
این
کتاب یاد شده مشتمل بر یک مقدمه و 26 باب است. نویسنده در مقدمه نسبتاً
طولانى این کتاب، به بیان دلایل و انگیزه تألیف کتاب پرداخته ودر ابواب
مختلف آن موضوعاتى چون ضرورت شناخت امام(ع)؛ غیبت امام زمان(ع)؛ ویژگیها و
خصائل حضرت صاحب(ع)؛ علائم پیش از ظهور؛ وضع شیعه هنگام قیام قائم(ع) و...
را بررسى کرده است.
کتاب الغیبة نیز ترجمه شده و به همراه متن عربى در اختیار اهل پژوهش قرار گرفته است.3
4. الإرشاد فى معرفة حجج اللَّه على العباد، محمدبن محمدبن نعمان معروف به »شیخ مفید« (درگذشته به سال 413 ق).
این
کتاب مجموعه کاملى از تاریخ زندگانى و شرح احوال و اوصاف امامان شیعه است
که در یک مقدمه و 40 باب سامان یافته است. باب 35 تا 40 این کتاب به امام
مهدى(ع) اختصاص یافته و در آنهإ؛ موضوعاتى چون تاریخ ولادت؛ ادله امامت؛
معجزات و نشانه هاى ظهور آن امام بررسى شده است.
متن اصلى این کتاب نیز چون چند کتابى که پیش از این از آنها یاد شد، به همراه ترجمه فارسى به چاپ رسیده است.4
شایان
ذکر است که شیخ مفید(ره) رساله هاى مستقلى نیز در باب غیبت امام عصر(ع) و
پاسخ به سؤالات و شبهات مطرح در این زمینه دارند که از آن جمله است:
الرسالة فى الغیبة5 (چهار رساله مستقل) و الفصول العشرة فى الغیبة6.
5. کتاب الغیبة، ابى جعفر محمدبن الحسن الطوسى، معروف به »شیخ طوسى« (درگذشته به سال 460 ق.)
این
کتاب که در مجموعه معارف مهدوى شیعه جایگاه خاص و قابل توجهى دارد، از
دیرباز مورد توجه علما و اندیشمندان بوده و بسیارى از کسانى که در سده هاى
اخیر به تألیف کتاب در این زمینه پرداخته اند، از آن بهره بردارى کرده اند.
چنانکه
شیخ طوسى (ره) در مقدمه کتاب آورده است، ایشان این کتاب را براى بررسى
مباحث مختلف مرتبط با غیبت حضرت صاحب الزمان (ع)، دلیل آغاز غیبت و علت
استمرار آن و همچنین پاسخ به شبهات و سؤالاتى که در این زمینه ها از سوى
مخالفان مطرح مى شده، به رشته تحریر درآورده اند.
این کتاب نیز چون برخى
دیگر از کتابهایى که از آنها یاد شد، ابتدا به مسئله امامت امام عصر(ع) در
زمان غیبت و دلایل موجود در این زمینه و همچنین اثبات تولد آن حضرت
پرداخته و با ذکر برخى از توقیعاتى که از سوى آن حضرت صادر شده، معرفى برخى
از کسانى که در دوران غیبت صغرى توفیق وکالت و نمایندگى از سوى امام مهدى
(ع) را داشته اند و همچنین بیان برخى نشانه هاى ظهور مباحث خود را به پایان
برده است.
کتاب یاد شده نیز ترجمه شده و براى کسانى که توانایى استفاده از متن عربى را ندارند قابل استفاده است.7
6.
إعلام الورى بأعلام الهدى8، ابى على الفضل بن الحسن الطبرسى معروف به
»امین الاسلام طبرسى« (468-548 ق.). این کتاب که در دو جلد به چاپ رسیده
دربردارنده تاریخ زندگانى، دلایل و معجزات و فضائل و مناقب پیامبر گرامى
اسلام(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است. در بخش پایانى کتاب یادشده مباحث
مختلف مرتبط با امام دوازدهم شیعیان در ضمن پنج باب به شرح زیر بررسى شده
است:
باب اول: نام، کنیه، لقب، محل تولد، نام مادر امام دوازدهم و
کسانى که آن حضرت را دیده اند؛ باب دوم: روایاتى که در زمینه امامت امام
دوازدهم از پدران آن حضرت رسیده است؛ باب سوم: چگونگى استدلال به روایات
براى اثبات امامت آن حضرت، دلایل و نشانه هایى که در دوران غیبت صغرى از آن
حضرت آشکار شده و دلالت بر امامت ایشان مى کنند، برخى از توقیعات (نامه ها
و پیامهایى) که از آن حضرت رسیده است، کسانى که آن حضرت را دیده اند و یا
وکیل ایشان بوده اند؛ باب چهارم: نشانه هاى سال و روز قیام قائم (ع)، سیره
آن حضرت در زمان ظهور و خصال ظاهرى آن حضرت؛ باب پنجم: پاسخ به شبهات و
پرسشهایى که مخالفان مطرح مى کنند.
7. بحارالأنوار الجامعةلدرر اخبارالائمة الاطهار، محمدباقر مجلسى معروف به »علامه مجلسى« (1037-1111 ق.).
این
مجموعه: 110 جلدى، یکى از بزرگ ترین مجموعه هاى روایى شیعه به شمار مى آید
و دربردارنده روایات بسیارى در زمینه هاى مختلف اعتقادى، اخلاقى، فقهى،
تاریخى و ... است. سه جلد از این کتاب؛ یعنى جلدهاى 51 تا 53 با عنوان
»تاریخ الحجة« به بررسى ابعاد مختلف زندگى امام عصر(ع)، از تولد تا غیبت و
از غیبت تا ظهور اختصاص یافته و در آن بخش عمده اى از روایاتى که در هر یک
از این زمینه ها از پیامبر اکرم (ص) و ائمه معصومین (ع) نقل شده، جمع آورى
گردیده است.
مجلدات یاد شده که دربردارنده مطالب جلد 13 از چاپهاى قدیمى
بحارالانوار است به دفعات ترجمه شده و براى همه علاقه مندان قابل استفاده
است.9
پى نوشتها:
1. مترجم این کتاب سیدجواد مصطفوى و ناشر آن دفتر نشر فرهنگ اهل بیت (ع) است.
2.
متن کامل کتاب کمال الدین و تمام النعمة توسط منصور پهلوان ترجمه و در سال
1380 از سوى سازمان چاپ و نشر دارالحدیث و در سال 1382 از سوى انتشارات
مسجد مقدس جمکران در دو جلد به همراه متن عربى منتشر شده است.
3. این کتاب توسط محمدجواد غفارى ترجمه و در سال 1376 از سوى نشر صدوق به همراه متن عربى منتشر شده است.
4. این کتاب توسط سیدهاشم رسولى محلاتى و ترجمه از سوى انتشارات علمیه اسلامیه منتشر شده است.
5. ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، ج 7.
6. ر.ک: همان، ج 3.
7.
این کتاب توسط شیخ محمد رازى ترجمه و با نام تحفه قدسى در علائم ظهور مهدى
موعود (عج) در سال 1350 از سوى انتشارات کتابفروشى اسلامیه منتشر شده است.
8. ترجمه نام این کتاب این است: »شناساندن پیشوایان هدایت به مردمان«
9.
جلد 13 بحارالانوار به دفعات ترجمه و منتشر شده است، که معروف ترین آنها
ترجمه آقاى على دوانى است که با نام مهدى موعود از سوى انتشارات دارالکتب
الاسلامیه منتشر شده است.
اخیراً هم این کتاب با ترجمه حسن بن محمد ولى ارومیه اى از سوى انتشارات مسجد مقدس جمکران منتشر شده است
حسن رحیمپور ازغدى
تعابیر بسیار
بلندى از همه انبیا، از ازل تا خاتم(ص) راجع به حضرت حجت(ع) رسیده و
تقریباً جزء اجتماعىترین موضوعات، بین همه ادیان الهى و ابراهیمى، بشارت
موعود و وعده منجى است و همه گفتهاند که کار نیمه تمام و ناتمام انبیا(ع) و
ادیان، به دست این مرد بزرگ، کامل خواهد شد. گفتهاند که بزرگترین تکلیف
تاریخ، کار بزرگترین مرد تاریخ است. حتى مکاتبى که الوهیتزدایى و
الهیتزدایى شدهاند باز به نوعى و به نحوى به این مسئله اندیشیدهاند، و
گرچه نام ایشان را نبردهاند، اما همه ظهور ایشان را بشارت دادهاند و حتى
مکاتب الحادى چون مارکسیسم نتوانستهاند به مسئله آخرالزمان، بىتفاوت
بمانند.
بودیزم، مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را
زیر پوشش گرفتهاند، در این خصوص، اعلامنظر کردهاند. یهود، هنوز منتظر
مسیح(ع) است و مسیحیت، منتظر ظهور مجدد مسیح(ع) است. همه انبیا، همه مذاهب و
ادیان و فرق، منتظر گشایشى بزرگ در آینده یا در پایان تاریخ هستند و اشاره
خواهم کرد که حتى امروز مکتبى که چند دهه براى نفى پایان تاریخ و نفى
»غایت« از تاریخ، دست و پا زد و مدعى شد که تاریخ بشر، منتهاى روشن ندارد و
جهت اصولى خاصى بر آن حاکم نیست، یعنى »لیبرالیزم« که در واقع پنجاه، شصت
سال تئورى بافت که تاریخ غایت نداشته و ندارد؛ آخرین نظریهپردازانشان چون
فوکویاما از »پایان تاریخ« سخن مىگویند، منتها »پایان تاریخ« به روایت
خودشان که تثبیت و تبلیغ نظام لیبرال سرمایهدارى است.
در
روایات از حضرت مهدى(عج)، به »بهار روزگاران« تعبیر شدهاست و در سلامهایى
که به محضر حضرت عرض مىشود آوردهاند: »السلام على ربیعالانام و نضرة
الایام« درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.
کسانى که ایشان را دیدهاند؛ توصیفاتى از شمایل ظاهرى ایشان کردهاند
پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) نیز این بزرگوار را توصیف کردهاند و در آثار
محققان، چنین منعکس شده است: چهرهاش گندمگون، ابروانش هلالى و کشیده،
چشمانش سیاه، درشت، جذاب و نافذ، شانهاش پهن، دندانهایش براق، بینى کشیده و
زیبا، پیشانى بلند و تابنده، استخوانبندى او صخرهسان، گونههایش کم گوشت
و از فرط بیدارى شبها، اندکى متمایل به زردى، بر گونه راستش خالى سیاه،
عضلاتش پیچیده و محکم، موى سرش بر لاله گوشها ریخته و نزدیک به شانهها،
اندامش متناسب و زیبا، قیافهاش خوش منظر و رخسارش در هالهاى از شرم
بزرگوارانه و شکوهمند پنهان، هیأتش سرشار از حشمت و شکوه رهبرى، نگاهش
دگرگون کننده و فریادش همهگیر و دریاسان است.
من در بخش نخست
عرایضم، دو نظریه در زمینه تاریخ انسان و دو تفسیر درباره فلسفه حیات و
مدنیت را به مقایسه مىگذارم تا ببینیم کدامیک از آنها با »مهدویت« سازگار
است و کدام نیست و چرا؟ و در بخش دوم، بعضى روایاتى راجع به ایشان یا منقول
از خود ایشان در این خصوص که ایشان چه جامعهاى را بنا خواهند کرد و چه
حکومتى را خواهند ساخت و مناسبات انسانى و البته حقوق بشر در حکومت ایشان
چگونه تعریف خواهد شد؛ عرض مىنمایم و البته هر یک از این روایات، خود
مىتواند موضوع یک کنفرانس علمى یا پایاننامه باشد.
گفتهاند
که »انتظار« سنتز تضاد بین »واقعیت« و »حقیقت« است. »واقعیت« یعنى آنچه هست
و »حقیقت« یعنى آنچه نیست ولى باید باشد. گفتهاند که انتظار، سنتزى ناشى
از تضاد بین واقعیت و حقیقت است، کوبیدن جاده »آنچه هست« تا »آنچه باید
باشد«. پس نکته نخست این است که دو زاویه دید براى تفسیر تاریخ بشر امروز
وجود دارد: نخست، آنچه از آن، تعبیر به اصل »مسیانیزم«1؛ یعنى مسیحىگرایى و
موعودگرایى کردهاند و در اینجا، »مسیح« به معنى موعود است و مسیانیزم،
دعوت به انتظار است. انتظار براى ظهور موعود و اعتراض به وضع موجود در سطح
بشرى که توأم است با وعده پیروزى قاطع حق و عدل در پایان تاریخ و از آن نیز
به اصل »فتوریزم« تعبیر کردهاند. »فتوریزم«2، »آیندهنگرى« و نگاه به
آینده است؛ ایدئولوژىاى معطوف به فردا که مىگوید همه خبرها در آینده است؛
جهان هنوز تمام نشده؛ محرومان مأیوس نباشند؛ مبارزان و مجاهدان راه آزادى و
عدالت و آگاهى، از مبارزاتشان پشیمان نشوند. آنها که بارها در نهضت جهانى
»اجراى عدالت« شکست خوردهاند نگویند که همه چیز تمام شد. به آینده نگاه
کنید. سرتان را بالا بگیرید. شهید دادید؛ صدمات خوردید؛ ضایعاتى دادید؛ در
بعضى از جبههها عقب نشستید؛ اما سرتان را بالا بگیرید. »فتوریزم« یعنى
چشمهایتان را قاطعانه و امیدوارانه به آینده بدوزید و از پس غروب امروز،
طلوع فردا را تصور کنید و با تصور آن، مبتهج بشوید. این ایدهاى براى اغواى
افکار عمومى نیست.
همچنین بر خلاف آنچه بعضى جناحهاى
پراگماتیست گفتهاند که امام زمان(ع) اگر هم وجود نداشته باشد اعتقاد به او
مفید است، باید گفت: نه، امام زمان(ع) هم حقیقت است و هم اعتقاد به او
مفید است. هم حقیقت دارد و هم فایده.
آنها که مىتوانند حقیقت
مهدویت را بفهمند و باور کنند و درگیر دگماتیزم تجربهگرایى و جزمیات عالم
حس هستند و حاضر نشدهاند از پنجرهاى که به دست انبیا(ع) به فراسوى عالم
ماده و ماوراى طبیعت، باز شده به بیرون نگاه کنند، ممکن است پدیده امام
زمان(ع) را فاقد حقیقت و حداکثر، مفید فایده بدانند. در حالیکه واقعیت امر،
این است که قصه امام زمان(ع) اسطوره نیست و نباید متهم به نگاه اساطیرى
مذهبى شود. در قصه امام زمان(ع) »حقیقت« و »فایده« هر دو توأم با یکدیگرند.
پس یک خط در نگاه به آینده انسان و نگاه به تاریخ است که در غرب، از آن
تعبیر به »مسیانیزم و فتوریزم« کردند و آن را با همین کوبیدند، چون تاریخ،
زنده است، فعال است و از طرف یک موجود ذىشعور، هدایت مىشود و عاقبت بشر
به منجلاب، ختم نخواهد شد و به تاریخ بشر، خوشبین و معتقد است که از پس
همه ستمها و بىعدالتیها و دروغهایى که به بشر گفتهاند و مىگویند، خورشید
»حقیقت و عدالت«، طلوع خواهد کرد و خدا، انسان را به ستمگران تاریخ، وا
نخواهد گذارد؛ اما متقابلاً خط دومى وجود دارد که از طرف تفکر لیبرال و
سرمایهدارى و هژمونى غرب، امروز در دنیا به آکادمیها و دانشگاهها پمپاژ
مىشود و در سطح افکار عمومى دنیا، به زور تبلیغات، القا مىشود و آن نفى
ایده »غایت تاریخ« است.
وقتى مىگوییم »غرب«، مردم مغرب زمین،
مراد نیستند. مردم مغرب زمین، آنها که مذهبى و مسیحىاند به »موعود«،
معتقدند و علىرغم همه بمبارانهایى که علیه فطرت آنان اعمال شده - ولو یک
قشر اقلیت در غرب، در آمریکا و اروپا هستند - ولى هنوز لطافت باطنى خود را
حفظ کردهاند. من به یاد مىآورم که با بعضى دوستان در واشنگتن، براى دیدار
از کلیسایى رفتیم که بسیار معظم و قدیمى بود و تقریباً حالت موزه داشت و
شامل هفت کلیساى تودر تو بود. در سالن کلیسا یک دختر دانشجوى آمریکایى را
دیدم که ایستاده بود و نى مىنواخت. صبح یکشنبه بود. جلو رفتم و از او
پرسیدم که تو را چه مىشود؟ گفت: نذر کردهام که در انتظار موعود و به عشق
او هر صبح یکشنبه، تا زندهام، بر در کلیسا، نى بزنم. این جامعهاى است که
معنویت، انسانیت و عدالت را در آن، شبانه روز بمباران مىکنند با این وجود،
از پس فطرت آن دختر جوان مذهبى دانشجو، در قلب واشنگتن برنمىآیند. پس
وقتى از غرب، سخن مىگویم، منظور من، مردم عادى، ناآگاه و ساده مغرب زمین،
به خصوص محرومان که حتى فاسدانشان نیز به نحوى مظلوم و قربانى هستند، نیست.
مراد »هژمونى سرمایهدارى لیبرال« و حاکمیت هستههاى سرمایهدارى یهود است
که امروزه بر آمریکا و از طریق آمریکا بر دنیا حکومت مىکنند، همانها که
در انتخابات اخیر که مملو از تقلب بود براى انتخاب یکى از این دو نفر، که
هر دو هم حافظ منافع آن هسته سرمایهدارى هستند، خرج مغزشویى افکار عمومى
کردند و همه این میلیاردها دلار از پول همین شرکتها در واقع، سرمایهگذارى
ارباب واقعى غرب و دنیاى امروز است و سیستم بردهدارى مدرن را همچنان رهبرى
مىکنند و محافظهکارترین هسته قدرت در طول تاریخ بشر، همین هسته تفکر
لیبرال است که آمریکا و غرب را رهبرى مىکند. حال چرا محافظهکار هستند؟
زیرا وضع موجود در دنیا باید به نفع آنان حفظ بشود. این وضع چگونه حفظ شود؟
ابتدا باید بباورانند که وضع موجود در جهان و اتفاقى که در دهههاى اخیر
در دنیا افتاده و ایدئولوژى لیبرالیزم در ذیل منافع سرمایهدارى جهانى و
صهیونیزم، معادله قدرت و ثروت را تعریف مىکند، عین عقلانیت است و همه هم
باید باور کنند و به ما بباورانند که اتفاقى که اسم آن را مدرنیته
مىگذارند، آخر خط تاریخ است.
مىخواهند بگویند که هیچ مدینه
فاضلهاى برتر و پیشروتر از وضع کنونى در جامعه جهانى که ما آن را رهبرى
مىکنیم، نه فقط وجود خارجى ندارد، بلکه حتى وجود ذهنى هم نمىتواند داشته
باشد. پوپر در مصاحبهاش با اشپیگل، چند سال پیش از مرگش گفت »امروز مدینه
فاضله در کل تاریخ بشر، جامعه ایالات متحده است«. مصاحبهگر از او پرسید در
جامعهاى که هر 8 ثانیه، یک قتل و هر 9 ثانیه، یک تجاوز جنسى صورت مىگیرد
و جامعهاى که بزرگترین منبع درآمدش مواد مخدر و سلاحهاى کشتار جمعى
هستهاى، شیمیایى و میکروبى است؛ چگونه مدینه فاضله و پایان تاریخ است؟ او
پاسخ مىدهد که اصل ضرورت فکر کردن به »مدینه فاضله« دروغ بزرگى بوده که به
ما گفتهاند. هیچ مدینه فاضلهاى در انتهاى تاریخ وجود ندارد و نباید به
آن فکر کرد و این فکرى انحرافى در ذهن بشر و باورى اساطیرى است، یا
فوکویاما، نظریهپرداز سرمایهدارى آمریکا، گفت: اگر تاریخ پایانى هم دارد
پایان آن، همین جامعه فعلى ایالات متحده آمریکاست. این تفکر »محافظهکارى«
است.
»کنسرواتیزم«3 (محافظهکارى) دفاع از وضع موجود جهانى و
دفاع از هرم قدرتى است که هماکنون بر دنیا حکومت مىکند و در رأس آن
سرمایهدارها هستند و همه ملل دیگر، ملتهاى شرق، جنوب و همه، قاعده این هرم
و بردگانى هستند که رأس هرم قدرت را بر دوش خود باید بکشند. امروزه ثروت
در دنیا چگونه تقسیم شده است؟ چند درصد بشریت، چند درصد ثروت و زمین را در
دست دارند و این آمار مبین چیست؟ و اگر کسى بگوید این وضع، باز ادامه
پیداکند، به چه معنى است؟
در روایت آمده است که امام زمان(ع)
فاصلههاى طبقاتى را در سطح جوامع بشرى بر هم خواهند زد. در روایت داریم که
در زمان مهدى ما، هیچ انسان گرسنهاى در سراسر زمین پیدا نخواهد شد. این
آن مهدویتى است که ما به آن معتقدیم و همه ادیان به آن معتقدند، ولى هیچکس
به اندازه شیعه، راجع به آن جامعه آخرالزمان و انقلاب بزرگ، شفاف سخن
نگفته است. و شاید دیگران، آگاهى شفاهى از وضعیت نداشتهاند. شیعه حتى نام
مقدس آن رهبر انقلاب جهانى را نیز مىداند، روش حکومت او را توصیف کرده است
و شاید در هیچ مکتب دیگرى چنین نباشد. شما در اپانیشادها، در وداها، در
انجیل، در تورات و در همه منابع شرق و غرب، بشارت آخرالزمان را مىبینید،
ولى هیچ جا به اندازه منابع شیعه، شفاف و دقیق راجع به ایشان، حتى قیافه،
حرفها، شعارها و نحوه انقلاب و حاکمیتش بحث نشده است. هدف عمده نظام لیبرال
سرمایهدارى که مىگوید ما با »مدینه فاضله« سازى و مسیانیزم، با
بنیادگرایى دینى، با رادیکالیزم انقلابى، با فوندامنتالیزم4 (بنیادگرایى) و
با ایدئولوژى، مخالفیم. و با هر نوع اصولگرایى، حتى غیر دینى آن مبارزه
مىکند، این است که در افکار عمومى بشر، به خصوص در دانشگاههاى شرقى و
اسلامى، در ذهن دانشجو و سپس در ذهن مردم، حالت تردید در وضع موجود و حالت
متوقع و منتظره، پیش نیاید که عجب!! پس مدرنیته سرمایهدارى، آخر خط نیست؟ و
باید منتظر بود؟ این پرسش نباید در افکار عمومى و خصوصى بشریت، جوانه
بزند!! آنها مىخواهند بگویند که هیچ چیزى دیگر فراتر از این وضع موجود
جهان نیست و آنچه هست، عین علم و عقلانیت و آخر خط و پایان تاریخ است.
مىگویند اینجا ایستگاه آخر است و بشریت باید از قطار پایین بیاید. توجه
داشته باشید نمىگویند که همه بشریت در سطح ما زندگى کنند و امکانات مردم
آمریکا را در اختیار داشته باشند. که اگر بگویند، باید دست از ستم جهانى و
نابرابریها بردارند. چون اگر معنى »جهانى شدن« این باشد که توزیع ثروت،
قدرت، آگاهى و حرمت و احترام در تمام جهان، یکسان باشد، مورد قبول است، اما
»جهانى شدن« که آنان مىطلبند به معنى »آمریکایى شدن« است؛ جهانى شدن از
نوعى که در رأسش، سرمایهداران حاکم بر آمریکا باشند و بقیه بشریت، قاعده
آن هرم باشند.
جهانى شدن »گلوبالیزیشن«5 غربى، توجیه ستم غربى
بر جهان است. اینان با »جهانى شدن مهدوى« مخالفاند و به جهانى شدن
سرمایهدارى آمریکا فراخوان مىکنند. اگر جهانى شدن، عبارت باشد از جهانى
کردن آمریت آمریکا و منافع سرمایهدارى حاکم بر آمریکا، صهیونیزم و انگلیس،
این جهانى شدن فقط به نفع آنهاست و همان را ترویج مىکنند، این »جهانى
شدن« همه فرهنگها و ایدئولوژیهاى مقاومت را مىبلعد و هضم مىکند، اما اگر
بگوییم که ما جهانى شدن را قبول داریم، اما نه با معیارهاى سرمایهدارى
یهود، بلکه با معیارهاى امام مهدى(ع) که مىگوید در تمام دنیا هیچ انسان
گرسنهاى نباید باشد و نباید در گوشه افریقا بچههاى یازده ساله وزنشان به
اندازه بچههاى ششماهه واشنگتن و نیویورک باشد و نباید استخوان دندهها و
پهلوهایشان پوست آنها را بشکافد و از زیر پوستشان بیرون بزند، آنها این
جهانى شدن مهدوى یعنى عدالت جهانى را پس مىزنند و آن را توهم و یوتوپیا
مىدانند، چون امام مهدى(ع) امنیت را براى همه - نه فقط براى سرمایهدارهاى
غرب - مىخواهد. روایت داریم که در زمان حکومت جهانى امام مهدى(ع) امنیت
بدان حد بر جهان، حاکم مىشود که یک دختر نوجوان بدون کمترین توهین و
تهدیدى به تنهایى از این سوى عالم به آن سوى خواهد رفت. این در روایات
ماست. جهانى شدن مهدوى یعنى امنیت براى همه، امنیت براى دخترهاى آفریقا،
مکزیک، غنا و افغانستان، نه فقط براى دختران سرمایهداران نیویورک. اما
تفکر جهانى شدن از آن نوع که لیبرال سرمایهدارى مىگوید و مىخواهد، در
واقع عین »محافظهکارى« است، لذا این در مقیاس جهانى، با اصولگرایى، با
مدینه فاضلهسازى، با ایدئولوژى و حاکمیت ارزشها مخالفاند و مىگویند که
ارزشها اصولاً مفاهیم غیر علمى و مقولات غیرعقلانىاند و لذا مسائلى شخصى
بلکه جزو وسایل شخصى!!اند و ارزشها، شخصى و نسبى است پس ربطى به حکومت و
امر عمومى6 ندارد و سکولاریزم همین است.
خط تبلیغاتى آنان، این
است که سخن گفتن از مهدویت و جهانى شدن و وعده عدالت جهانى، خیالبافى است و
ممکن نیست. در بحثهاى دانشگاهىشان همین را عنوان مىکنند تا تز
کنسرواتیستى را جهانى کنند و نیز مىگویند این ایده، اساساً ایدئولوژیک،
توتالیتر و تمامیتطلب است و یعنى چه که یک نفر به نام مهدى(ع) مىخواهد بر
کل دنیا حکومت واحد برقرار کند؟!
چون در روایت داریم مهدى(ع)،
با برهان و شمشیر، از راه انقلاب جهانى به حاکمیت و عدالت جهانى دست خواهد
یافت. ایشان با مسیحیان به وسیله انجیل حقیقى و با یهودیان به تورات حقیقى
احتجاج و استدلال مىکند و براى هیچکس، عذر و بهانهاى نمىگذارد و اغلب
مردم با منطق و برهان و موعظه و رحمت، متقاعد مىشوند و آنها که لجاجت
مىکنند با شمشیر، اصلاح خواهند شد و بشریت دیگر جز مسلمان نخواهند بود.
پى نوشتها : .Messianism. 1
.Futurism. 2
.Conservatism. 3
.Fundamen. 4
.Globalization. 5
.Public. 6