درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

چرا حضرت مهدی(ع) را غریب می‌نامند و منظور از غربت ایشان چیست؟

آفتاب در غربت!

برادر عزیزمان محمدرضا علیمردانی از ارومیه پرسیده‌اند:
چرا حضرت مهدی(ع) را غریب می‌نامند و منظور از غربت ایشان چیست؟
در پاسخ این پرسش به بخشی از مطالبی که در کتاب آفتاب در غربت اثر آقای سید محمد بنی هاشمی آمده است اشاره می‌کنیم. ان شاءالله که مورد استفاده این برادر عزیز قرار گیرد.
با وجود همه تأکیدات عقلی و نقلی بر وجوب شکر نعمت‌های الهی، متأسفانه بسیاری از آنها مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد و در این میان، نعمت‌های بزرگ‌تر، بیشتر کفران می‌شوند. در میان مخلوقات خدا از ابتدای خلقت تا انتهای آن هیچ کس به اندازه پیامبر اکرم و امامان اطهار(ع) بر گردن مردم حق ندارد. ایشان مالک و واسطه همه نعمت‌های مادی و معنوی هستند و اگر انسان از نعمت وجودی ایشان محروم ماند تفاوتی با حیوان و گیاه ندارد. با این همه حق این سرچشمة فیض الهی هیچ‌گاه ادا نشده است و بدین علت «مکفر» نامیده شده‌اند. انسان‌ها از کسانی که بیشترین حق را بر گردنشان دارند کمترین قدردانی را کرده‌اند و آنها را مورد بی‌توجهی قرار داده‌اند.
بیشتر مردم، حتی شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) با حقوق ایشان به طور کامل آشنا نیستند و معمولاً عنایتی به ضرورت شکرگذاری از این نعمت بی‌مانند الهی ندارند. و در دنیای ما پیامبر و ائمه(ع) خصوصاً مولای عزیزمان حضرت مهدی(ع) مکفر و غریب هستند. برای این منظور معانی مختلفی از غربت ایشان را مورد توجه قرار می‌دهیم.

1. امام  ناشناخته

«قدر ناشناخته بودن» یکی از معانی رایج غربت است. اگر معرفتی که شایسته و بایسته شخصی است وجود نداشته باشد او را می‌توان غریب دانست.
به همین ترتیب اگر یک واسطه خیر شناخته نشود و مردم ندانند که نعمت‌ها و برکات از جانب چه کسی به آنها رسیده است به سبب این نادانی، شکر نعمت او را چنانکه شایسته است ادا نمی‌کنند و لذا او غریب می‌ماند.
از طرف دیگر اگر ولی نعمت شناخته شود ولی به خاطر بی‌توجهی یا به عمد از او قدرشناسی لازم نشود، کفران نعمات صورت می‌گیرد و این کفران نعمت به نوعی دیگر به غربت او می‌انجامد. نعمت حضرت ولی عصر(ع) یک نعمت عام و فراگیر است و همه خلایق را در برمی‌گیرد. چون همه موجودات از نعمت وجود ایشان بهره‌مند می‌شوند، بنابراین شکر نعمت وجود امام باید به گستردگی خود این نعمت فراگیر باشد.
چونانکه در حال حاضر بر روی کره زمین، اکثر مردم اصلاً امام زمان را نمی‌شناسند، یعنی نمی‌دانند میزبان و ولی نعمت آنها کیست؟ بر سر سفره او نشسته و نان و نمک او را می‌خورند اما هیچ‌گونه شکرگزاری نسبت به ایشان انجام نمی‌دهند. چون اصلاً ایشان را نمی‌شناسند تا ضرورت شکر آن را بدانند.
غربت امام زمان(ع) در بین عدة دیگر مشهودتر و ناگوارتر است. این عده اقلیتی هستند که خدای منان امام زمان(ع) را به آنها شناسانده است و آنها می‌دانند که آن حضرت حجت خداست و به آن اذعان دارند؛ لذا در زمرة شیعیان قرار می‌گیرند، ولی قلباً قدرشناس حضرتش نیستند . این معنا از غربت امام دقیقاً به مشکور نبودن آنان برمی‌گردد.
از طرف دیگر اکثر افراد عادی که معلومات چندانی درباره دین ندارند و مطالعات و شنیده‌های دقیق و صحیحی درباره امامت و اوصاف امام ندارند و هیچ ضرورتی هم برای مطالعه در این باب احساس نمی‌کنند؛ در حالی‌که همین افراد برای انجام امور دنیوی نهایت دقت را به خرج می‌دهند، از افراد خبره و آگاه در انجام امور کمک می‌گیرند، ولی نسبت به امور معنوی بی‌تفاوت هستند و برایشان ارزشی ندارند و حال آنکه در انجام این امور باید کوشید و برای انجام آن باید راهنما داشت. امام باقر(ع) در باب ضرورت رجوع به خبره و راهنما در مسایل دینی در مقایسه با امور دنیوی می‌فرمایند:
ای ابوحمزه! یکی از شما که می‌خواهید چند فرسخ دور شود راهنما می‌گیرد، در حالی که تو نسبت به راه‌های آسمان در مقایسه با راه‌های زمینی ناآگاه‌تر هستی پس برای خود دلیل و راهنما بجوی.

2. امام از یاد رفته

گاهی غریب به کسی اطلاق می‌شود که از یادها رفته است، یعنی آنچنانکه شایسته اوست از او یاد نمی‌شود. این معنا از غربت در مقابل ذکر است که گاهی قلبی و گاهی زبانی است. پس فراموش شدن قلبی یا زبانی منشاء غربت به معنای دوم می‌باشد. اگر ولی نعمت از نظر قلبی مورد بی‌توجهی قرار گیرد و یاد او از دل ما محو شود، در حقیقت شکر قلبی نسبت به او انجام نپذیرفته است و از همین جهت غریب می‌باشد، چون در دل از یاد رفته است. از طرفی اگر معرفت قلبی بر زبان جاری نگردد در انجام وظیفه شکر زبانی منعم کوتاهی شده است و از این جهت هم می‌توان او را غریب دانست. چون آنچنانکه باید و شاید از او یاد نمی‌شود و عملاً از یاد رفته زبانی است. ذکر زبانی برخاسته از معرفت و ذکر قلبی است اما خود زمینه معرفت و ذکر قلبی را در کسانی فراهم می‌سازد که از شناخت منعم محروم هستند و همین معرفت زمینه یاد کردن قلبی و زبانی را در آنان نیز به‌وجود می‌آورد.
امام زمان(ع) نعمتی هستند که جایگزین ندارند و خلأ ناشی از عدم شناخت ایشان به هیچ صورتی پر نمی‌شود. بنابراین این انسان عاقل و فهمیده به هر بهانه‌ای از امام زمان خویش یاد می‌کند و می‌کوشد که ایشان در قلب او جای داشته و دل سراپردة محبت او باشد و هیچ‌گاه فراموش نشود.
امام عصر(ع) به خواست خداوند متعال ولی نعمت اصلی همه مخلوقات هستند، پس بیشترین حق را بر مردم دارند و باید در بالاترین حد ممکن ایشان را یاد کرد. اگر امام عصر(ع) یاد نشود، در واقع خدای متعال مورد کفران قرار گرفته است.

3. امام فرونهاده

یکی دیگر از معانی غریب «فرونهاده» یا (وانهاده) یا (واگذاشته) است. فرونهاده به کسی گفته می‌شود که مهجور، متروک و معطل باقی مانده باشد.
این معنای غربت که ناشی از مهجور و متروک ماندن شخص است کاملاً به شکر مربوط می‌شود چرا که شکر عملی نسبت به هر نعمتی، استفاده مناسب از آن است و اگر نعمتی فرونهاده شود، معلوم است که مورد بهره‌برداری شایسته قرار نگرفته است.
راستی اگر بخواهیم در این زمان کسی را غریب بنامیم جز این حجت بزرگوار الهی کسی را می‌یابیم؟!

4. امام دور از اهل و دیار

یکی از معانی رایج غربت، دور افتادن از اهل (نزدیکان درجه اول) و دیار و سرزمین خویش است.
از آنجایی که امام عصر(ع) به امر الهی از اهل و دیار خود کناره‌گیری کرده‌اند غریب هستند و جای خالی ایشان در میان دوستان و نزدیکانشان مشهود است. همه ائمه(ع) به سرزمین جدشان پیامبر بسیار علاقمند بودند، امام زمان(ع) نیز به زندگی در مدینه و اطراف آن علاقمند هستند اما برای محفوظ ماندن از شر دشمنان در محل دور افتاده‌ای سکنی می‌گزینند. هر چند جای خالی امام عصر(ع) در میان مردم و دوستدارانشان مشهود است، اما دل‌های مؤمنان واقعی همواره نزد مولایشان است و جز به ایشان قرار و آرامش ندارند.
آنچه دل‌های دوستداران حضرتش را به درد می‌آورد، این است که گل سرسبد هستی که همگان به طفیل او زنده‌اند و از کنار سفره او روزی می‌خورند، در جایگاه شایسته‌اش در عالم جای ندارد و از دوستداران و نزدکان خویش هم دور افتاده است و شیعیان چاره‌ای جز صبر و دعا برای این غریب دور از اهل و دیار ندارند.

5. امام بی‌یار و یاو
ر
یکی دیگر از معانی صریح و روشن غربت «کم بودن اعوان و انصار» است. کسی که به اندازة کافی یار و یاور نداشته باشد، حقیقتاً غریب است.
یاران امام عصر(ع) مؤمنان واقعی هستند؛ کسانی که هم در اعتقاد و هم در عمل اهل ایمانند. آنان هیچ چیز را بر اطاعت از دستورات امامان خود ترجیح نمی‌دهند و در مقابل خواست ایشان که همان دین صحیح و شرع مطهر اسلام است تسلیم محض می‌باشند.
بنابراین اگر بخواهیم یاران واقعی امام عصر(ع) را بشناسیم باید آنها را در میان مؤمنانی جستجو کنیم که در اعتقاد و عمل خود مو به مو از ائمه فرمان می‌برند. آنان اطاعت از خدا را با اخلاص در بندگی او همراه کرده‌اند و لذا خداشناس واقعی شده‌اند.
چنین مؤمنانی در هر زمان بسیار اندک یافت می‌شوند. ویژگی تسلیم محض بودن نسبت به امام همان چیزی است که نشانه کمال ایمان در انسان می‌باشد و متأسفانه در میان مؤمنان بسیار کم یافت می‌شود. البته کمتر مؤمنی پیدا می‌شود که در مقام تصور و فکر خود را تسلیم محض امامش نداند. اما آنچه مهم است مقام عمل است و اینکه اگر عمل به فرمایش امام با خواسته‌های مورد علاقه انسان هماهنگ نباشد آیا از جان و دل حاضر می شود که خواست ایشان را بر خواست خود ترجیح دهد. اگر کسی چنین بود می‌توان گفت که بر اعتقاد خود نسبت به امام ثابت قدم مانده است.
حضرت امام باقر(ع) در وصف مؤمن واقعی 3 بار فرمودند: «مؤمن غریب است.»
وقتی مؤمنان واقعی که یاران خاص امام عصر(ع) هستند چنان کمیاب باشند که با عنوان غریب یاد شوند، غریب بودن خود امام به معنای بی‌یاور و یار بودن حضرتش روشن و مسلم است.

نشانه‌های حتمی ظهور چیستند؟

نشانه‌های حتمی ظهور
خواهر ارجمندمان خانم زهره حسنی از خرم آباد پرسیده‌اند:
نشانه‌های حتمی ظهور چیستند، لطفاً در مورد آنها توضیح دهید. در پاسخ این خواهر گرامی نکاتی را یادآور می‌شویم.


1. دسته‌بندی نشانه‌های ظهور
در کتاب‌ها و منابع اسلامی از حوادث و رویدادهای مختلفی به عنوان نشانه‌های ظهور یاد شده است تا جایی که برخی از صاحب‌نظران شمار این حوادث و رویدادها را تا بیش از شصت مورد رسانده‌اند.1


در برخی از روایات نشانه‌های ظهور به دو دسته تقسیم شده‌اند؛ یکی نشانه‌های محتوم (حتمی) ظهور، یعنی نشانه‌هایی که حتماً واقع می‌شوند و دیگر نشانه‌های غیرمحتوم یا نشانه‌هایی که امکان دارد رخ ندهند.


نشانه‌های محتوم، چنانکه در برخی روایات به آنها اشاره شده، عبارتند از:


1. قیام و شورش سفیانی؛ 2. خروج یمانی؛ 3. کشته شدن نفس زکیه در مسجدالحرام؛ 4. فرو رفتن زمین در منطقه «بیدا» و 5. صیحه (ندای) آسمانی.2
2. بررسی نشانه‌های محتوم


در اینجا برای آشنایی بیشتر شما با نشانه‌های حتمی ظهور ابتدا به روایتی از امام صادق(ع) اشاره کرده و در ادامه به بررسی هریک از نشانه‌های یاد شده می‌پردازیم:
شیخ طوسی، در کتاب الغیبة از آن حضرت چنین نقل می‌کند:
خمسٌ قبل قیام القائم من العلامات: الصّیحة و السّفیانیّ، و الخسف بالبیداء و خروج الیمانیّ و نفس الزکیّة.3
پنج رویداد پیش از به پا خاستن قائم از نشانه‌ها به شمار می‌رود: برخاستن ندایی از آسمان، خروج سفیانی، شکافته شدن زمین در منطقه «بیداء»، خروج مردی از یمن و کشته شدن نفس زکیه.


در مورد «خروج سفیانی» که در این روایت به عنوان نشانه ظهور ذکر شده، باید گفت: چنان که در روایات آمده است، «سفیانی» مردی است از نسل آل ابی سفیان4 که از شام و یا همان سوریه فعلی سر به شورش برداشته و مناطق زیادی را، تحت تسلط خود می‌گیرد، تا سرانجام در زمانی که به قصد تصرف مکه راهی این مکان می‌شود در منطقه‌ای بین مدینه و مکه که به آن «بیداء» گفته می‌شود زمین شکافته شده و لشکریان او در دل زمین فرو می‌روند.5


در روایتی که از امام علی(ع) نقل شده، ویژگی‌های سفیانی چنین برشمرده شده است:
یخرج ابن آکلة الأکباد من الوادی الیابس و هو رجلٌ ربعةٌ وحش الوجه صخم الهامة بوجهه أثر جدریٍّ إذا رأیته حسبته أعور، إسمه عثمان و أبوه عنبسةو هو من ولد أبی سفیان حتّی یأتی أرضاً ذات قرارٍ و معینٍ فیستوی علی منبرها.6


پسر هند جگرخوار از بیابانی خشک خروج می‌کند؛ او مردی است چهارشانه، زشت‌رو، بزرگ‌سر، آبله‌رو و چون او را بینی می‌پنداری که یک چشم است. نامش عثمان و نام پدرش عنبسه و از فرزندان ابوسفیان است، تا به سرزمینی که دارای قرارگاه و خرمی است می‌رسد و در آنجا بر تخت سلطنت می‌نشیند.


بر اساس روایتی که نعمانی در کتاب الغیبة از امام محمد باقر(ع) نقل می‌کند، شورش و طغیان سفیانی و قیام حضرت مهدی(ع) در یک سال واقع می‌شود.7
در مورد «نفس زکیه» نیز باید گفت که او، به تعبیر روایات، مردی از اولاد امام حسن(ع) است که در مسجدالحرام و در بین رکن و مقام ابراهیم کشته می‌شود.


از امام صادق(ع) نقل شده است که:
لیس بین قیام قائم آل محمّدٍ و بین قتل النّفس الزّکیّة إلّا خمسة عشر لیلةً.8
بین قیام قائم آل محمد و کشته شدن نفس زکیه تنها پانزده شب فاصله خواهد بود.
 اما در مورد خروج «یمانی» نیز باید گفت که به نقل روایات، هم‌زمان با قیام سفیانی در شام، مردی از یمن نیز حرکتی را آغاز می‌کند و مردم را به سوی حق و طریق مستقیم فرا می‌خواند و قیام او صحیح‌ترین قیام‌ها و پرچمی که او بلند می‌کند هدایت‌بخش‌ترین پرچم‌ها خواهد بود.


در این زمینه از امام صادق(ع) چنین نقل شده است:
خروج الثلاثة الخراسانیّ و السّفیانیّ و الیمانیّ فی سنةٍ واحدةٍ فی شهرٍ واحدٍ فی یومٍ واحدٍ، و لیس فیها رایةٌ بأهدی من رایة الیمانیّ یهدی إلی الحق.9
خروج هر سه؛ خراسانی، سفیانی و یمانی در یک سال، یک ماه و یک روز واحد صورت می‌گیرد و در بین آنها هیچ پرچمی هدایتگرتر از پرچم یمانی نخواهد بود. او به سوی حق هدایت می‌کند.


یکی دیگر از نشانه‌های حتمی ظهور که درفاصله کمی از قیام مهدی منتظر(ع) رخ می‌دهد، ندایی است که از آسمان برخاسته و نام حضرت قائم(ع) را به گوش تمام جهانیان می‌رساند، نعمانی، شیخ صدوق و شیخ طوسی در کتاب‌های خود روایات زیادی را در این مورد نقل کرده‌اند که در اینجا به ذکر یکی از آنها بسنده می‌کنیم.


نعمانی به سند خود از امام محمد باقر(ع) چنین نقل می‌کند:
الصّیحة لا تکون إلّا فی شهر رمضان، [لأنّ شهررمضان] شهر الله، [و الصّیحة فیه] هی صیحة جبرئیل(ع) إلی هذا الخلق،‌ثمّ قال ینادی منادٍ من السّماء باسم القائم(ع) فیسمع من بالمشرق و من بالمغرب. لا یبغی راقدٌ إلّا استیقظ و لا قائمٌ إلّا قعد،‌ و لا قاعدٌ إلّا قام علی رجلیه فزعاً من ذلک الصّوت، فرحم الله من اعتبر بذلک الصّوت فأجاب.10

آن ندای آسمانی بر نخواهد خاست مگر در ماه رمضان [چرا] که [رمضان] ماه خداست، آن ندا از جبرئیل است که خطاب به مردم سر داد می‌شود و نام قائم را در همه جا طنین‌انداز می‌سازد، تا آنجا که همه ساکنان زمین از شرق تا به غرب آن ندا را خواهند شنید. از وحشت شنیدن آن ندا هر کس در خواب فرو رفته بیدار شده و هر کس بر پا ایستاده، ناچار به نشستن می‌شود و هر کس بر زمین نشسته، به ناگاه از جای برمی‌خیزد. پس رحمت الهی بر کسی باد که این ندا را بشنود و به آن پاسخ گوید.

پی‌نوشت‌ها:
1. ر.ک: مفید، الإرشاد، ص361ـ356؛ سید محسن، امین، سیره معصومان، ترجمه علی حجتی کرمانی، ج6، ص400ـ367.
2. ر.ک: محمد بن ابراهیم نعمانی، کتاب‌الغیبة، ص252.
3. طوسی،‌ محمد بن حسن، کتاب‌الغیبة، ص267؛ نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب‌الغیبة، ج2، ص649، ح1.
4. شیخ طوسی، محمد بن حسن، ص270؛ صدوق،‌ محمد بن علی بن حسین، کمال‌الدین و تمام النعمة، ج2، ص651.
5. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، همان ج52، ص187ـ186. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر، ص454.
6. شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین، همان، ص651، ح271.
7. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص267؛ طوسی، محمد بن حسن، همان،‌ص271.
8. طوسی،‌ محمد بن حسن، همان، ص271. ر.ک: نعمانی، محمدبن ابراهیم، همان، ص252.
9. صدوق، محمد بن علی بن حسین، همان، ص649، ج2.
10. نعمانی، محمد بن ابراهیم، همان، ص254؛ طوسی، محمد بن حسن،‌ همان، ص274؛ صدوق، محمدبن علی بن حسین، همان،‌ ج2،‌ ص650.

 

آیا منتظر بودن و انتظار نوعی جبرگرایی نیست؟

آقای سلطان علی حیدری از قم سؤال کرده‌اند: آیا منتظر بودن و انتظار نوعی جبرگرایی و پذیرفتن مکتب جبر نیست!
در پاسخ به این پرسش باید بگوییم با توجه به آیات قرآن کریم خداوند متعال دو لوح دارد:

1. لوح محفوظ که هر آنچه در آن نوشته شده باشد، پاک نمی گردد و مقدرّات درون آن تغییر نمی‌یابد؛

2. لوح محو و اثبات که بنابر شرایط و سنتی از سنت‌های الهی، سرنوشت شخص یا جریانی خاص تغییر می‌یابد و به شکلی دیگر رقم می‌خورد.

در تفاسیر قرآن ذیل آیات 22 سورة بروج، 39 سورة رعد، 2 سورة انعام مفسران و علما به تفصیل در این باره سخن گفته‌اند که در صورت تمایل می‌توانید برای مطالعة بیشتر در این رابطه به آنها مراجعه نمایید.

اصل ظهور حضرت مهدی(ع) مربوط به لوح محفوظ است و قطعاً اتفاق خواهد افتاد ولی زمان آن مربوط به لوح محو و اثبات است و می‌تواند دچار تقدیم و تأخیر شده و زودتر یا دیرتر از موعد مقرر خود اتفاق بیفتد. سه دیدگاه دربارة عواملی که می‌تواند باعث تعجیل در امر ظهور شوند وجود دارد:
 
1. برخی به غلط بر این باورند که با دامن زدن و گسترش ظلم و جور و فساد در تمامی عرصه‌ها می‌توان به این مهم دست یافت؛

2. برخی خلوت و گوشه‌نشینی و دعا کردن صرف را موجب تعجیل در ظهور حضرت مهدی(ع) می‌دانند؛

3. بسیاری از علما و اندیشمندان ـ به خصوص شیعه ـ با استناد به آیات، روایات و دلایل عقلی بسیار معقتدند «منتظران مصلح خود باید صالح باشند» و این صالح بودن در عرصه‌های فردی، خانوادگی، اجتماعی و در نهایت جهانی باید متجلّی شود و صرفاً با گسترش ظلم و جور و فساد ظهور حضرتش اتفاق نمی‌افتد و علاوه بر آن جامعة جهانی پس از ظهور برای اداره و اجرای فرامین آن حضرت و گسترش عدل و داد به طور هم‌زمان نیازمند اوضاع و شرایط مساعد و یاوران جان بر کف و مجریان توانا به تعداد کافی برای کل پهنة زمین است و ظهور تنها و تنها با تحقق چنین شرایطی اتفاقی خواهد افتاد.1 

اگر بنا بود این یاوران و مجریان تنها با خواست خدا و تحولی که از آسمان در قالب معجزه جلوه‌گر شده در اطراف حضرت مهدی(ع) قرار گیرند، خداوند متعال می‌توانست قرن‌ها پیش از این و حتی قبل از تولد حضرتش آنها را که اصلاً لازم نبود حتی از میان بشریت انتخاب شوند، به روی زمین بفرستد و به نیاز غیبتی طولانی آن هم به حدی که فقط تا کنون حدود 1200 سال از آن می‌گذرد. آیات قرآن کریم، روایات و دلایل عقلی همگی بر این دلالت می‌کنند تا زمانی که تحول درونی انسان‌ها اتفاق نیفتد و مردمان و لااقل شیعیان به اختیار خود و نه از سر اجبار دست از گناه و تباهی بر ندارند و طالب ظهور نشوند این واقعة عظیم اتفاق نخواهد افتاد حتی اگر خدای نکرده لازم باشد قرن‌ها پس از این غیبت ادامه پیدا کند.

جالب است بدانید بعضی از علما و محققان بر این باورند که شناور بودن زمان ظهور به حدی است که حتی خود حضرت مهدی(ع) نیز زمان ظهور دقیق خود را نمی‌دانند.2 خلاصة کلام این‌که ظهور تنها و تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که مردم اراده کرده باشند که با اصلاح خود و جامعة‌خویش به آن سمت گام بردارند. در این رابطه می‌توانید کتاب نظریة اختیاری بودن ظهور؛ نوشتة آقای علی‌رضا نودهی را که به تازگی از سوی انتشارات موعود منتشر شده است را، مطالعه نمایید.

هر چیزی را که ماباور داشته باشیم به اختیار ماست اساساً در تعارض با آراء پیروان مکتب جبر قرار قرار می‌گیرد و به همین جهت نه تنها «انتظار و منتظر بودن نوعی جبر گرایی و پذیرفتن مکتب جبر نیست» بلکه هر کس در زمرة منتظران قرار گیرد و نامش در میان چشم‌انتظاران حضرت مهدی(ع) ثبت گردد، در واقع در مقابل مکتب جبرگرایی قد علم کرده و ایستاده است؛ چون که جبر گرایان معتقدند انسان هیچ نقشی در تعیین سرنوشت خود ندارند و هر آنچه مقرر شده باشد (بدون تفکیک میان لوح محفوظ و لوح محو و اثبات) قطعاً اتفاق خواهد افتاد.

برای مطالعة بیشتر در این رابطه می‌توانید به این کتاب‌ها مراجعه نمایید:
1. آشنایی با مبانی و اصول مکتب جبر:
     انسان و سرنوشت؛ عدل الهی، تألیف آیت الله مطهری.
2. آشنایی با مفهوم لوح محفوظ و لوح محو و اثبات و نقش آن در جریان ظهور:
     1ـ2. تفسیر المیزان، ذیل آیات یادشده؛
     2ـ2. شش ماه پایانی، تألیف مجتبی الساده، ترجمة محمود مطهری نیا.
3. نقش انسان‌ها در تعجیل ظهور و نحوة آن:
     3ـ1. نظریة اختیاری بودن ظهور، تألیف علی‌رضا نودهی؛
     3ـ2. تاریخ پس از ظهور، تألیف علامة شهید سید محمدصدر، ترجمة سید حسن سجادی‌پور؛
     3ـ3. معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، تألیف ابراهیم شفیعی سروستانی.
چشم انتظار سؤالات بعدی شما هستیم.

پی‌نوشت‌ها:

1. برای نمونه، رک :سید محمد صدر، تاریخ پس از ظهور، ص 401 به بعد
2. البته این دیدگاه مورد قبول همة علما نیست.

آیا ملائکه و جنیان هم از یاوران حضرت مهدی(ع) خواهند بود؟

آیا غیر از انسان‌ها، ملائکه و جنیان هم از یاوران حضرت مهدی(ع) خواهند بود؟
دربارة طایفة جن باید گفت که طبق روایات اهل‌بیت(ع) شکی نیست که آنان نیز برای نصرت امام زمان(ع) حضور خواهند یافت، اما سؤال این است که آیا حضور آنان با چشم قابل رؤیت است، یا خیر؟




پرسیده شده است که آیا غیر از انسان‌ها، ملائکه و جنیان هم از یاوران حضرت مهدی(ع) خواهند بود؟
در پاسخ این پرسش عرض می‌کنیم، بله؛ غیر از 313 نفر از انسان‌های شایسته و والامقامی که از جملة یاران امام زمان هستند، گروه‌هایی از ملائکه و نیز جن حضرت مهدی(ع) را یاری خواهند کرد.

الف) طایفة ملائکه

مطابق آنچه از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است اولین فرشته‌ای که با امام(ع) بیعت می‌کند «جبرئیل» است. «ابان‌بن‌تغلب» از حضرت صادق(ع) روایت نموده که فرمودند:

اولین کسی که با قائم(ع) بیعت می‌کند، جبرئیل است؛ که به صورت پرندة سفیدی فرود می‌آید و با آن حضرت بیعت می‌کند. سپس یک پای خود را بر بیت‌الله‌الحرام می‌گذارد و پای دیگرش را بر بیت‌المقدس و آنگاه با آواز رسا و برنده‌ای ندا می‌دهد، به نوعی که همة خلایق آن را می‌شنوند و می‌گویند:
أتی أمرالله فلا تستعجلوه.1
امر خدا در رسید، پس برای آن شتاب نکنید.

روایات متعددی وجود دارد که دلالت می‌کنند که جبرئیل و میکائیل و اسرافیل(ع) حضرت مهدی(ع) را یاری می‌کنند و این روایات از حضرات معصومین(ع) ـ از جمله حضرت رسول اکرم(ص) و حضرت امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) و حضرت جوادالأئمه(ع) صادر گردیده است. به عنوان نمونه در حدیثی از سوی حضرت امام باقر(ع) بیان شده است:

زمانی که قائم‌آل‌محمد(ص) خروج نماید، خداوند او را به وسیلة گروه‌هایی از فرشتگان نشان‌دار پشت سرهم، به صف ایستاده، مقرب فرو فرستاده شده، یاری خواهد نمود. جبرئیل پیشاپیش آن حضرت، میکائیل از سمت راست و اسرافیل سمت چپ آن حضرت خواهند بود و رعب و ترس (بر دل کافران) به فاصلة یک ماه از پیشاپیش و سمت راست و جانب چپ آن حضرت حرکت خواهند کرد در حالی که فرشتگان مقرب در کنار او باشند.2

از این روایت شریف مشخص می‌شود که خداوند متعال حضرت صاحب‌الامر(ع) را به وسیلة چهار گروه از ملائکه و همچنین به وسیلة «رعب» (ترس و بیم افکندن در دل کافران) یاری می‌فرماید. آن چهارگروه (ملائکه) عبارتند:

1. مسوّمین؛ که همان فرشتگان نشان‌دار می‌باشند و علامت و نشانة آنها عمامة سفید همراه با تحت‌الحنک است که در «جنگ بدر» نیز حاضر شدند.
2. مردفین؛ که همان فرشتگانی هستند که به صورت پیاپی برای نصرت حضرت مهدی(ع) صف می‌کشند.
3. منزلین؛ که همان فرشتگانی هستند که فرو فرستاده شده می‌باشند.
4. کرّوبّیین؛ که همان فرشتگانی هستند که به عنوان سالار فرشتگان معرفی می‌شوند. البته در بعضی از روایات تعداد این ملائکه نیز بیان شده است؛ مثلاً حضرت امام صادق(ع) فرمودند:

تعداد یاران او (امام قائم(ع)) از بین ملائکه چهل‌وشش هزار خواهد بود.
و به چند دسته تقسیم می‌شوند؛ (1) گروهی از ملائکه که در بدر حاضر بودند، (2) گروهی از ملائکه که همراه حضرت نوح در کشتی بودند، (3) گروهی از ملائکه که در آتش با ابراهیم(ع) بودند، (4) گروهی از ملائکه که با موسی ـ هنگامی که دریا برای بنی‌اسرائیل شکافته شد ـ بودند، (5) قِسم دیگر که همراه عیسی بودند، هنگامی که خداوند او را به سوی آسمان بالا برد، (6) گروهی دیگر، چهارهزار فرشته که در روز عاشورا برای یاری حضرت سیدالشهدا(ع) فرود آمدند و از آن حضرت رخصت قتال خواستند و به آنها رخصت نداد، پس بالا رفتند و فرود آمدند و از آن حضرت رخصت خواستند باز رخصت نداد و همچنان بالا می‌رفتند و فرود می‌آمدند، ولی حضرت رخصت نمی‌داد تا آنکه در همان احوال، آن حضرت به شهادت رسید؛ لذا آن ملائکه همچنان پریشان و غبارآلود نزد قبر او گریان هستند تا اینکه قائم(ع) قیام نماید. رئیس آنان ملکی است که نامش «منصور» است؛ و هیچ زیارت‌کننده‌ای نیست که امام حسین(ع) زیارت کند مگر آنکه آنان او را استقبال می‌کنند، و وداع نمی‌کند آن حضرت مگر آنکه او را مشایعت می‌کنند، و مریض نمی‌شوند هیچ زائری مگر اینکه او را عیادت می‌کنند و نمی‌میرد زائری مگر اینکه بر وی نماز می‌گذارند و برای او بعد از مردن استغفار می‌کنند و همة آنان تا هنگام قیام حضرت مهدی(ع) ـ در زمین ـ انتظار قیام قائم(ع) را می‌کشند، (7) ملائکه‌ای که به هنگام ولادت امام حسین(ع) به زیارت او آمدند.3

ب) طایفة جن

اما دربارة طایفة جن باید گفت که طبق روایات اهل‌بیت(ع) شکی نیست که آنان نیز برای نصرت امام زمان(ع) حضور خواهند یافت، اما سؤال این است که آیا حضور آنان با چشم قابل رؤیت است، یا خیر؟

در پاسخ باید گفت: جنیان در زمان ظهور حضرات ائمه(ع) به حضور آنان می‌رسیدند و از آن حضرات سؤال می‌کردند و ایشان نیز جنیان را می‌دیدند. در روایتی نقل شده است که حضرت امام صادق(ع) به مفضّل فرمودند:

مؤمنین جن، او (حضرت مهدی(ع)) را یاری خواهند نمود.
سپس ادامه دادند:

بلی، به خدا قسم با ایشان مخاطبه و تکلم می‌کنند؛ مانند اینکه شخص با اهل و عیال و حواشی خود مخاطبه می‌نماید.

و آنگاه فرمودند:
هر کجا آن حضرت برود، همراهش می‌روند و تعداد جنیان به تعداد ملائکه ـ یعنی چهل‌وشش هزار ـ خواهد بود.4

پی‌نوشت‌ها:

٭ با استفاده از کتاب: سؤال از امام مهدی(عج) در روایات، سید فخرالدین موسوی.
1. سورة نحل (16)، آیة 1.
2. لو خرج قائم‌آل‌محمد(ص) لنصره الله بالملائکه المسوّمین و المردفین و المنزلین و الکرّوبّیین یکون جبرائیل أمامه و میکائیل عن یمینه و إسرافیل فن یساره و الرّعب لیسیر مسیرة شهر أمامه و خلفه و عن یمینه و عن شماله و الملائکة المقرّبون هذاه... . النعمانی،  الغیبة، ص 234، ح 22؛ مجلسی، بحارالأنوار، ج 52، ص 348.
3. خراسانی، محمدجواد، مهدی منتظر.
4. همان
 

چرا نام امامان(ع) در قرآن نیامده است؟

پرسشگر تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیّت ندارد. چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد.

روش آموزشی قرآن بیان کلیات و اصول عمومی است، تشریح مصادیق و جزئیات غالباً بر عهده پیامبر گرامی(ص) می‌باشد. رسول‌خدا(ص) نه تنها مأمور به تلاوت قرآن بود، بلکه در تبیین آن نیز مأموریت داشت، چنانکه می‌فرماید:
و أنزلنا إلیک الذکر لتبیّن للنّاس ما نزّل إلیهم و لعلّهم یتفکّرون.1
و قرآن را بر تو فرستادیم تا آنچه برای مردم نازل شده است، برای آنها بیان کنی و آشکارسازی، شاید آنان بیندیشند.
در آیة یادشده دقت کنید، می‌فرماید:

«تبیّن» و نمی‌گوید: «لتقراً» یا «لیتلو» و این نشانه آن است که پیامبر(ص) علاوه بر تلاوت، باید حقایق قرآنی را روشن کند.

بنابراین انتظار اینکه مصادیق و جزئیات در قرآن بیاید، همانند این است که انتظار داشته باشم همه جزئیات در قانون اساسی کشور ذکر شود. اینک برخی از روش‌های قرآنی را در مقام معرفی افراد بیان می‌کنیم:

1. معرفی به نام

گاهی شرایط ایجاب می‌کند که فردی را به نام معرفی کنند، چنانکه می‌فرماید:
و مبشّراً برسولٍ یأتی من بعدی اسمه احمد2،
(عیسی می‌گوید): من به شما مژده پیامبری را می‌دهم که پس از من می‌آید و نامش احمد است.
در این آیه حضرت مسیح، پیامبر پس از خویش را به نام معرفی می‌کند و قرآن نیز آن را از حضرتش نقل می‌نماید.

2. معرفی با عدد

و گاهی شرایط ایجاد می‌کند که افرادی را با عدد معرفی کند، چنانکه می‌فرماید:
و لقد أخذ الله میثاق بنی‌اسرائیل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً ... .3
و خدا از فرزندان اسرائیل پیمان گرفت و از آنان دوازده سرگروه برانگیختم.

3. معرفی با صفت

بعضی اوقات شرایط ایجاب می‌کند که فرد مورد نظر را با اوصاف معرفی کند، چنانکه پیامبر خاتم را در تورات و انجیل، با صفاتی معرفی کرده است.

الذین یتّبعون الرسول النّبیّ الأمّیّ الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الإنجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحلّ لهم الطیّبات و یحرّم علیهم الخبائث و یضع عنهم إصرهم و الأغلال التی کانت علیهم... .4

کسانی که از رسول و نبی درس ناخوانده‌ای پیروی می‌کنند که نام و خصوصیات او را در تورات و انجیل نوشته می‌یابند، که آنان را به نیکی دعوت کرده و از بدی‌ها بازشان می‌دارد، پاکی‌ها را برای آنان حلال کرده و ناپاکی‌ها را تحریم می‌نماید و آنان را امر به معروف و نهی از منکر می‌کند و بارهای گران و زنجیرهایی که بر آنان بود، از ایشان برمی‌دارد...
با توجه به این روش، انتظار اینکه اسامی دوازده‌ امام با ذکر نام و اسامی پدر و مادر در قرآن بیاید، یک انتظار بی‌جا است؛
زیرا گاهی مصلحت در معرفی به نام است و گاهی معرفی به عدد و احیاناً معرفی با وصف.

مسائل زیادی وجود دارد که قرن‌ها مایة جنگ و جدل و خونریزی در میان مسلمانان شده است، ولی قرآن درباره آنها به طور صریح و قاطع که ریشه‌کن کننده نزاع باشد سخن نگفته است، مانند:

ـ صفات خدا عین ذات اوست یا زائد بر ذات؟

ـ حقیقت صفات خبری مانند استواری بر عرش چیست؟

ـ کلام خدا قدیم یا حادث است؟

ـ خلقت بر اساس جبر استوار است یا اختیار؟

این مسائل و امثال آنها هر چند از قرآن قابل استفاده است، ولی آن چنان شفاف و قاطع که نزاع را یک سره از میان بردارد، در قرآن وارد نشده است و حکمت آن در این است که قرآن مردم را به تفکّر و دقت در مفاد آیات دعوت می‌کند، بیان قاطع همه مسائل، به گونه‌ای که همه مردم را راضی سازد، بر خلاف این اصل است.

معرفی به نام، برطرف کنندة اختلاف نیست

پرسشگر تصور می‌کند که اگر نام امام و یا امامان در قرآن می‌آمد، اختلاف از بین می‌رفت، در حالی که این اصل کلیّت ندارد؛ زیرا در موردی تصریح به نام شده ولی اختلاف نیز حاکم گشته است.

بنی‌اسرائیل، از پیامبر خود خواستند فرمان‌روایی برای آنان از جانب خدا تعیین کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمین‌های غصب‌شده خود را باز ستانند و اسیران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:

إذ قالوا لنبیّ لهم ابعث لنا ملکاً نقاتل فی سبیل‌الله.5
آنان به یکی از  پیامبران خود گفتند: برای ما فرمان‌روایی معین کن تا به جنگ در راه خدا بپردازیم...

پیامبر آنان به امر الهی فرمان‌روا را به نام معرفی کرده، گفت:
إنّ الله قد بعث لکم طالوت ملکاً...6
به راستی که خدا طالوت را به فرمان‌روایی شما برگزیده است.

با وجودی که نام فرمان‌روا به صراحت گفته شد، آنان زیر بار نرفتند و به اشکال تراشی پرداختند و گفتند:
أنّی یکون له الملک علینا و نحن أحقّ بالملک منه و لم یؤت سعةً من المال...7

از کجا می‌تواند فرمان‌روای ما باشد، حال آنکه ما به فرمان‌روایی از او شایسته‌تریم، و او توانمندی مالی ندارد؟...
این امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام برای رفع اختلاف کافی نیست، بلکه باید شرایط جامعه، آماده پذیرایی باشد.
چه بسا ذکر اسامی پیشوایان دوازده‌گانه، سبب می‌شد که آزمندان حکومت و ریاست به نسل‌کشی بپردازند تا از تولد آن امامان جلوگیری کنند، چنانکه این مسئله درباره حضرت موسی(ع) رخ داد و به قول معروف:

صد هزاران طفل سر ببریده شد
تا کلیم‌الله موسی زنده شد

دربارة حضرت مهدی(عج) هم که اشاره‌ای به نسب و خاندان ایشان شد، حساسیت‌های فراوانی پدید آمد و خانه حضرت عسکری(ع) مدت‌ها تحت‌نظر و مراقبت بود تا فرزندی از او به دنیا نیاید و در صورت تولد، هر چه زودتر به حیات او خاتمه دهند.

در پایان یادآور می‌شویم: همان‌طوری که گفته شد، قرآن بسان قانون اساسی می‌باشد و انتظار اینکه همه چیز در آن آورده شود، کاملاً بی‌مورد است. نماز و روزه و زکات نیز که از عالی‌ترین فرائض اسلام است به طور کلی در قرآن وارد شده و تمام جزئیات آنها از سنّت پیامبر(ص) گرفته شده است.
آیت‌الله جعفر سبحانی
 
پی‌نوشت‌ها:
٭ برگرفته از: افق حوزه، 3/5/1386.
1. سورة نحل (16)، آیة 44.
2. سورة صف (61)، آیة 6.
3. سورة مائده (5)، آیة 11.
4. سورة اعراف (7)، آیة 157.
5. سورة بقره (2)، آیة 246.
6. سورة بقره (2)، آیة 247.
7. همان.