درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

با دعای فرج، به سپاه خدا می پیوندیم

مَثَل ما وقتی که دعای فرج می خوانیم، مَثل رأی دادن برای تشکیل یک دولت است. وقتی دعا فرج می خوانیم، انگار که به  صندوق تشکیل دولت خداخواهانه ی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)، یک رأی «آری» می دهیم. وقتی که دعای فرج نمی خوانیم، رأیمان را به صندوق های دیگر می ریزیم. آخرش، وقتی که رأی ها جمع شد، یک دولت تشکیل می شود که در رأسش کسی قرار دارد که هیچ مردی به پای مردانگی اش نمی رسد. دولتی که فکرش نه رفاه مردم است نه توسعه ی کشور؛ بلکه خدا پرستی است که مردم را به رفاه و ثروت و خوشبختی می رساند.

حالا وقتی یک حزب برای حمایت و یاری از مولایمان تشکیل می دهیم، به چند صورت عمل می کنیم:
 1. گاهی فقط خودمان رأیمان را می دانیم و به کسی هم نمی گوییم. این می شود حمایت و یاری قلبی از امام.

2. برخی اوقات از رأیمان دفاع می کنیم؛ با دیگران بر سر اینکه چه کسی حق است بحث می کنیم و شبانه روز، دست به دعا برمی داریم که دولت حق بر سر کار بیاید. این می شود یاری زبانی.

3. آخرین صورت یاری، یاری عملی است. وقتی که ستادی تشکیل می دهیم و در آن اعلامیه و بروشور و کتاب چاپ می کنیم تا نه تنها برای تنها دولت برحق جهان، تبلیغ کنیم بلکه به همه نشان دهیم که چنین دولتی، ارزش برخاستن و جهاد کردن دارد.

وقتی که برای مولایمان (ارواحنا له الفداء) دعا می کنیم، انگار که اعلام وفاداری به حزبی کرده ایم. حزب ما، «حزب الله» است.

حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) در شب عاشورا خطاب به یارانشان فرمودند: «به تحقیق که جدّم خبرم داد که فرزندم حسین در دشت کربلا غریب، تنها و تشنه کشته خواهد شد، پس هرکه او را یاری کند مرا یاری کرده و فرزندش قائم را یاری کرده، و هرکس به زبانش ما را یاری نماید، روز قیامت در حزب ما خواهد بود.» (1)

همچنین خداوند متعال فرموده است: «هر کسى خدا و پیامبر او و کسانى را که ایمان آورده‏اند ولىّ خود بداند (پیروز است، چرا که) حزب خدا همان پیروزمندانند.» (2)
ما یک رأی بیشتر نداریم؛ حواسمان باشد که حمایت و یاری مان را خرج چه کسی می کنیم.
 
 
پی نوشت:
1. معالی السبطین، به نقل از ارشاد القلوب از کتاب نور العین؛ به نقل از موسوی اصفهانی، محمّد تقی، مکیال المکارم، ج 1، نشر مسجد مقدّس جمکران، ص 608.
2. مائده: 56.

مقامات کریمه اهل بیت (ع)

کمتر امام زاده ای به اندازه حضرت معصومه (سلام الله علیها) مورد توجّه و سفارش امامان معصوم (علیهم السلام) قرار گرفته است. سالها قبل از ولادت آن حضرت (حدود 45 سال قبل) امام صادق (علیه السلام) سخنان بسیار ارزشمندی درباره آن بانو بیان داشته است که نشان از اوج عظمت و فضیلت ایشان دارد.

یکی از شیعیان به محضر امام صادق (ع) شرفیاب شد و مشاهده کرد که آن حضرت در کنار گهواره با کودکشان امام موسی الکاظم (ع) سخن می گویند، تعجب کرد و عرض کرد: «آیا با کودک نوزاد سخن می گویی؟» حضرت صادق (ع) فرمودند: «اگر تو هم مایل هستی می توانی نزد او بیایی و با او گفتگو کنی.» او می گوید: نزد گهواره آن نوزاد رفتم، سلام کردم، جواب سلام را داد و به من فرمود: «نامی که برای دختر تازه به دنیا آمده ات برگزیده ای عوض کن، زیرا خداوند آن نام را دشمن می دارد.» (سخن نوزاد اشاره به نام دختری بود که به تازگی، خداوند به من عنایت فرموده بود، که او را «حمیرا» نامگذاری کرده بودم).

سخنان آن نوزاد و اطلاع او از اخبار پنهانی و نهی از منکر او، مرا بیشتر به تعجب واداشت و بهت زده شدم، امام صادق (ع) فرمودند: «تعجب نکن! این کودک، فرزندم موسی است خداوند از او دختری به من عنایت کند که نامش فاطمه است. او در سرزمین قم به خاک سپرده می شود، و هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب می شود. (1)

الف: ارزش یافتن قم
قم یکی از سرزمین های برگزیده الهی است که بابی از بهشت در آنجا قرار دارد و در پذیرش ولایت امیرمؤمنان علی (ع) در رتبه چهارم قرار دارد؛ چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «ای علی! خداوند ولایت تو را بر آسمانها عرض کرد، آسمان هفتم برای پذیرش ولایت تو سبقت گرفت... آنگاه مکه سبقت گرفت... بعد قم برای پذیرش ولایت تو پیشقدم شد و خداوند آن را به واسطه عرب زینت بخشید و دری از درهای بهشت را به سوی آن باز کرد.» (2)

وجود با برکت فاطمه معصومه (س) در ارزش برکات قم سهم تعیین کننده ای دارد. چنانچه امام صادق (ع) فرمودند: «برای خدا حرمی است که آن مکه است، و برای رسول خدا (هم) حرمی است که مدینه باشد، و برای امیرمؤمنان حرمی است که کوفه (نجف) باشد و برای ما (اهل بیت(ع)) حرمی است که قم باشد به زودی بانویی از فرزندان من در آنجا دفن می شود که نامش فاطمه است، هر کس او را زیارت کند بهشت بر او واجب می شود» (3)

ایشان در جایی دیگر فرمودند: «قم شهر ما و شهر شیعیان ماست قم پاک و پاکیزه است.» (4)

ب: پاداش زیارت حضرت معصومه (س)
از آنجا که حضرت فاطمه معصومه (س) فرزند و خواهر و عمه امام هستند، زیارت ایشان برکات خاصی دارد. در زیارتنامه آن حضرت می خوانیم: «السلام علیک یا بنت ولیّ اللّه، السلام علیک یا اُخت ولیّ اللّه، السلام علیک یا عمّة ولیّ اللّه»

از امام رضا (ع) درباره ی فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) سؤال شد. حضرت فرمودند: «هر کس او (فاطمه) را زیارت کند بهشت برای او خواهد بود.» (5)

به همین مضمون روایات متعددی از حضرات معصومین (ع) نقل شده است.

ج: طهارت و پاکی حضرت معصومه (س)
هر چند عصمت در مرحله عالی، اختصاص به معصومین دارد، ولی شواهدی در دست است که نشان می دهد فاطمه معصومه (ع) در مرحله ای از عصمت قرار دارند. امام هشتم (ع) آن بانو را با لقب «معصومه» یاد کرده اند و فرمودند: «هر کس معصومه را در قم زیارت کند گویی مرا زیارت کرده است»(6)

همچنین در زیارت آن حضرت می خوانیم «السلام علیک ایّتها الطّاهرة الحمیدة الکبّرة الرّشیدة التّقیّة النّقیّة المرضیّة »(7) (سلام بر تو ای پاکیزه ستوده، ای نیکوکار رشیده، پاک و پاکیزه، ای بانوی شایسته و پسندیده.)

د: کریمه ی اهل بیت (ع):
از دیگر مقامات آن حضرت که توسط امام باقر (ع) به آن حضرت نسبت داده شده است، «کریمه اهل بیت (علیهم السلام)» است.

از مرحوم آیت الله العظمی سید محمود مرعشی نقل شده است: «بسیار علاقمند بودم که به طریقی محل قبر شریف جده ام حضرت زهرا (س) را بیابم. برای این منظور، ختم مجرّبی انتخاب کرده و چهل شب به آن مداومت کردم، تا شاید با این طریق، از محل مرقد شریف حضرت زهرا(س) آگاه گردم. شب چهلم بعد از انجام ختم و توسل فراوان به بستر خواب رفتم در عالم خواب به محضر امام باقر (ع) یا امام صادق (ع) رسیدم، امام به من فرمود: «به دامن کریمه اهل بیت چنگ بزن.» تصور کردم که منظور امام (ع) از این جمله حضرت زهرا (س) است. عرض کردم: آری قربانت گردم، من نیز ختم را برای همین گرفتم که محلی شریف قبر حضرت را دقیق تر بدانم و زیارتش کنم. حضرت فرمودند: «منظور من، قبر شریف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزودند: «به خاطر مصالحی، خداوند اراده کرده است که قبر حضرت زهرا (س) برای همیشه برای همگان مخفی باشد. از این رو قبر حضرت معصومه تجلی گاه قبر شریف حضرت زهرا (س) قرار داده و شکوه و عظمت مرقد حضرت زهرا (س) را در قبر حضرت معصومه متجلّی کرده است.»

مرحوم سید محمود مرعشی وقتی از خواب برخاست، تصمیم گرفت که با اعضای خانواده خود روانه قم شود و در آنجا ساکن گردند. (8)

هـ: مقام علمی
محل رشد و نموّ و تربیت فاطمه معصومه (س) خاندانی بود که مخزن اسرار دانش الهی و منبع علم و معرفت شمرده می شدند. حضور آن بانوی فرهیخته در کنار پدری همچون امام موسی بن جعفر (ع) و برادری چون علی بن موسی الرضا (ع) که از علم «لدنّی» بر خوردار بودند، سبب شد، فاطمه معصومه (س) از نظر علمی و آگاهی به مسائل دینی و معارف اسلامی اعم از احکام و اخلاق و... در حدّ بالایی از رشد علمی برسد تا آنجا که گاهی با نبود پدر بزرگوارش به پرسش های دینی و فقهی شیعیان پاسخ می داد.

نقل شده است که روزی گروهی از شیعیان وارد مدینه شدند و برای حل مشکل خویش سراغ خانه موسی بن جعفر (ع) را گرفتند. کاروانیان وقتی به در خانه امام آمدند، متوجه شدند که آن حضرت به مسافرت رفته است. خستگی راه و نبود امام هفتم (ع) سخت بر کاروانیان گران آمد. ناگهان یکی از دختران آن حضرت سکوت غمبار کاروانیان را شکست و فرمود: «پرسش های خود را به من بدهید تا به تمام آنها پاسخ دهم.» سپس پاسخ ها را با دقت تمام نوشت و به کاروانیان باز گرداند. کاروانیان شگفت زده به پاسخ ها نگریستند و با سبک شدن بار غم و اندوه شان راه دیار خویش در پیش گرفتند. در مسیر راه، به امام هفتم (ع) برخوردند و داستان پاسخ گویی دخترش فاطمه معصومه (س) را بازگو نمودند و پاسخ ها را به او نشان دادند، حضرت لبخندی زدند و سه بار فرمودند: «فداها ابوها؛ پدرش فدایش باد.»(9)

 

و: مقام شفاعت
هر چند شفاعت کبری مخصوص پیامبر اکرم (ص) و بعد از او در اختیار امامان معصوم (ع) است، اما در بین صالحان و اولیاء الهی و امامزادگان، حضرت معصومه (س) نیز دارای مقام شفاعت هستند و می توانند در حق شیعیان خویش شفاعت نمایند.

امام صادق (ع) فرمود: «قم، کوفه کوچک است. برای بهشت هشت در است که سه در آن به سوی قم است. زنی در قم وفات می کند که از اولاد من است و نامش فاطمه دختر موسی بن جعفر است در روز قیامت با شفاعت او تمام شیعیان من وارد بهشت می شوند.» (10)

در زیارت نامه آن حضرت نیز آمده است: «یا فاطمة اشفعی لی فی الجنّة»(11) (ای فاطمه (معصومه) مرا در داخل شدن به بهشت شفاعت کن.)

چرا که «فانّ لک عنداللّه شأناً من الشّأن ؛(12) (تو در محضر الهی شأن و منزلت وصف ناپذیری داری.)

 

پی نوشت ها:
1. ملبوبی،منهاج الدّموع، ص 441، محمدی اشتهاردی، حضرت معصومه، فاطمه دوم، ص 131.
2. بحار الانوار، ج 60، ص 212، دار مکتب الاسلامیه، مستدرک الوسائل، ج 10، ص 204و بحار چاپ بیروت، مؤسسه الوفا، ج 57، ص 212، حدیث 21.
3. بحار الانوار، ج 60، ص216، ج 48، ص 317، و چاپ بیروت، ج 57، ص 214، حدیث 31.
4. شیخ عباس قمی، سفینة النبی،ج 2، ص 447.
5. سفینة البحار، ج 2، ص 376.
6. محمد علی کانوزیان، انوار المشعشعین، ج 1، ص 211.
7. کریمه اهل بیت (ع)، مهدی پور، ص 43ـ45، حضرت معصومه، فاطمه دوم، ص 139.
8. جامع احادیث الشیعه، ج 12، ص 617، بحار، ج 60، ص 216، و ج 102، و مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83، بیروت ج 57، ص 367.
9. ر.ک اعلام النشا، ص 692، بارگاه معصومه تجلیگاه فاطمه زهرا، سید جعفر میر عظیمی، ص 35ـ43.
10. بحار الانوار، ج 99، ص 267، بیروت.
11. همان.
12. کریمه اهل بیت، علی اکبر مهدی پور، ص 171، تاریخ اهل بیت، ص 82.

 

غیبت پیامبران: اسماعیل نبی (ع)

نام پیامبر: اسماعیل بن ابراهیم (علیها السلام)
مدت غیبت: چندین ماه در طول نبوت شان که پشت سر هم نیز نبود.

سالهای غیبت برای پیامبر:
دوران غیبت حضرت اسماعیل (علی نبینا و علیه السلام) به این صورت بود که ایشان حدود شانزده فرسخ (حدود 100 کیلومتر) از شهر مکه خارج می شدند تا از طائف آذوقه بیاورند و در این مدت از مردم شهر مکه غایب می شدند و کسی از ایشان خبر نداشت تا بازمی گشتند. چنانچه در روایات آمده است که در این دوران، یکبار حضرت ابراهیم (علیه السلام) به دیدن فرزندشان آمدند ولی تنها با همسر ایشان گفت و گو کردند و بازگشتند. (1)
 
سالهای غیبت برای مردم:
حضرت اسماعیل (ع) از طرف پدرشان، نماینده و ولی مردم مکه بودند. قبیله ی جرهم که تعدادشان نیز کم نبود در هنگام شیرخوارگی حضرت اسماعیل (ع)، در مکه ساکن بودند و بعدها، در اثر جوشیدن چشمه ی زمزم، قبایل دیگری نیز به مکه مهاجرت کردند. (2)
در مدتی که حضرت اسماعیل (ع) از مردم خود دور بودند، وصی پس از خود را به عنوان جانشین در شهر باقی می گذاشتند.
 
چگونه غیبت به فرج انجامید؟
از آنجایی که غیبت این پیامبر الهی به خاطر خبط و خطای مردم نبود، با پایان رسیدن سفر، حجت به سوی مردم بازمی گشت.
 
پی نوشت:
1. بحارالانوار، ج 12، ص 97-93؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 3، ص 300
2. نهاوندی، علی اکبر، همان، صص 304- 305