درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

مسکن قلب ها: زمینی پر از طلا

داوود نبی (على نبینا و علیه السلام) رخت عزا بر تن کرده بود و زانوی غم در بغل داشت، آخر ناز دانه اش را تازه از دست داده بود. دائم با خودش می گفت: نعمتی بود که دادی و خود نیز گرفتی و ... خداوند عالم به سویش وحی فرستاد و از او پرسید که ای داوود فرزندت در نزد تو با چه برابر بود؟

او عرض کرد: پروردگارا!  فرزندم برای من برابر با زمینی بود که پر از طلا و زر باشد.
خداوند فرمود: پس در روز قیامت تو نزد من زمینی پر از ثواب و پاداش داری! (1)

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هرگاه براى بنده در نزد خداوند متعال منزلت و مقامى آماده شود که بنده به وسیله عمل نتواند به آن برسد، خداوند او را در بدن یا مال یا فرزندش مبتلاء مى ‏کند. اگر بنده در برابر ابتلائات صبر نماید، خداوند او را به آن منزلتى که قبلا برایش آماده کرده بود، می رساند.» (2)


پی نوشت:
1.      شیخ ورام آن را در تنبیه الخواطر، ج1، 278 و سیوطى در الدار
المنثور، ج5، 306 با اختلاف اندکى آورده اند.
2.      سنن ابو داود ج 3، 183؛ مسند احمد بن حنبل ج 5،ص 272 ؛ الترغیب
و الترهیب، ج 4، ص 283؛ الجامع الصغیر، ج 1؛ 103.

منابع به نقل از مسکن الفواد، شهید ثانی.

فدک، نمادی از حقانیت و مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام)

در بخشی از زیارت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در روز غدیر می خوانیم:
"....موضوع شگفت انگیزتر و مصیبت هولناک تر، پس از انکار حق تو، غصب فدک از صدیقه طاهره، حضرت زهرا(سلام الله علیها)، سرور زنان است؛ پس از آن که گواهی تو و دو بزرگوار از نسل تو و عترت مصطفی(صلی الله علیه و آله و سلم) را رد کردند؛ در حالی که خدای متعال درجه شما را بالا برد و منزلت شما را بر امت برتری داد و فضیلت شما را آشکار کرد و از آلودگی زدود و پاک و پاکیزه نمود..."
فتح خیبر و فدک
در سال هفتم هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سپاه اسلام موفق شدند طی فتوحات خود، قلعه خیبر را که در دژهای استوار یهودیان بود، فتح کنند.  دلاوری های امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) در این فتوحات مشهور است. همین که خیبر فتح شد و یهودبان  در برابر اسلام و مسلمانان تسلیم شدند،  خبر سقوط خیبر با آن عظمت به یهودیان فدک که از ساکنان قلعه ها و مزارع آن خطه بودند، رسید؛ برای همین رعب و وحشتی در دل آن ها افتاد و پیش از آن که سپاه اسلام راهی فدک شود، نمایندگانی نزد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرستادند و اراضی و باغ های فدک را به پیامبر اسلام(ص) مصالحه کردند. همان طور که قبلا گفتیم یهودیان فدک، به لحاظ سیاسی و اجتماعی تابع خیبریان بوده اند.(1)

واگذاری فدک به حضرت زهرا(سلام الله علیها)
چنان که در روایات بی شماری آمده است، رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خود، فدک را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) واگذار کردند و این سه سال قبل از رحلت پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ یعنی همان ایامی که فدک به تصرف آن حضرت(ص) درآمد.

امام محمد باقر(علیه السلام) و امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
"همین که آیه کریمه به پیامبر دستور داد که حق ذوی القربی؛ یعنی خویشاوندان پیامبر، مسکین و ابن سبیل را بدهد،آن حضرت، فدک را به فاطمه داد و سه سال قبل از وفات حضرت، در دست فاطمه(س) بود."(2)

ابوبکر و مصادره فدکپس از ماجرای سقیفه و تصاحب خلافت، نخستین اقدام خلیفه این بود که فدک را از تصرف حضرت زهرا(سلام الله علیها) خارج کرد. از این رو دستور داد وکیل حضرت(س) را از فدک اخراج کنند و آن را به بیت المال بدهند. چون این اقدام غاصبانه ابوبکر بدون هیچ گونه دلیل شرعی و قانونی بود، برای اثبات  و توجیه غصب فدک، به جعل احادیث دست زد تا بتواند خلافت و حکومت نامشروع و غاصبانه خود را ثابت کند.

نکته جالب توجه آن است که ابوبکر، برای مالکیت فدک از حضرت زهرا(سلام الله علیها) شاهد خواستند. با وجود این، هنگامی که ابوبکر شاهد خواست، حضرت زهرا(سلام الله علیها)، حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، حسنین(علیهم السلام) و ام ایمن را به گواهی فراخواند؛ اما خلیفه شهادت این بزرگواران را رد کرد که این بزرگ ترین اهانت به ساحت مقدس آل الله بود که"قرآن" به طهارت و صدق و عصمتشان گواهی داده و آیه تطهیر در شأن ایشان نازل شده است و همه راویان، اعم از شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که آیه تطهیر جز برای این خاندان نازل نشده و به همین خاطر است که در زیارت غدیر حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) این اقدام، مصیبتی بزرگ تر از غصب خلافت خوانده شده است؛ زیرا اکر غصب خلافت بک ظلم آشکار بوده؛ اما رد شهادت صدیقه امت، حضرت فاطمه(سلام الله علیها) و صدیق اکبر، حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) و دو سبط پیامبر(علیهم السلام) از بعد معنوی خسارتی بود جبران ناپذیر، اهانتی آشکار، پشت سر انداختن آیه تطهیر؛ نادیده گرفتن مقامات و فضایلی که رسول گرامی(صلی الله علیه و آله و سلم) برای حضرت علی(علیه السلام) و حضرت زهرا(سلام الله علیها) و حسنین(علیهم السلام) گفته بود و دوست و دشمن و خود لیهم السلام) گفته بود و دوست و دشمن و خود ابوبکر بدان گواهی داده اند.
 
غصب فدک، یک ماجرای صرفا سیاسی و برای خلافت ابوبکر و عمر بود و قصدی جز خانه نشین شدن حجت خدا، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نداشتند. آن ها میخواستند دست اهل بیت(ع) را از مال دنیا خالی کنند تا پشتوانه حرکتی برای مقابله با غاصبان نداشته باشند و زمینه را برای بازپس گیری خلافت از دست غاصبان، نداشته باشند.
 
دفاع حضرت زهرا(س) و شکایت به جمع
پس از آن که ابوبکر به استناد احادیث به تصرف فدک اقدام کرد، حضرت با جمعی از زنان بنی هاشم راهی مسجد شدند و در حالی که ابوبکر با جمعی از مهاجرین و انصار در آن جا حضور داشتند؛ حضرت زهرا(س) ناله ای سردادند و همه اهالی مسجد به گریه افتادند و پس از سکوت حاضرین، خطبه خود را شروع کردند و از نعمت رسالت رسول خدا(ص) و فلسفه احکام سخن گفتند. مردم را از خطر رجعت جاهلیت آگاه کردند و در فرازهایی از خطبه خود، مسأله میراث خود از رسول خدا(ص) را عنوان کردند و محرومیت از ارث پدر را حکم جاهلیت خواند و مردم را برای سکوتشان در برابر این جریان نکوهش کردند.


 
 
پی نوشت
1. معجم البلدان، ماده فدک.
2. مجمع البکافیان، اصول کافی، ج 1، ص 443.
 منبع: بدانید من فاطمه هستم، تالیف و تدوین واحد پژوهش مؤسسه فرهنگی موعود عصر(ع)، نشر موعود عصر(ع)، گفتار نهم، فدک، نمادی از حقانیت و مظلومیت اهل بیت(علیه السلام)، صص 251 به بعد.
 

فدک از آغاز تا به حال

ماجرای تاریخی فدک از جمله مسائلی است که هم زمان با رحلت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و از روزهای نخستین تاریخ اسلام تاکنون مطرح بوده است؛ مسئله ای فراموش نشدنی است و باید آن را یکی از دردناک ترین فرازهای تاریخ برشمرد. هر چند طرح این مسئله، مانند بسیاری از مسائل تاریخی دیگر، با آثار عملی همراه نیست و در حال حاضر، سرزمین فدک در"صحرای حجاز" و در دل بیابان ها، حره ها، سنگ های سوخته و پاره ای نخلستان های اطراف" مدینه طیبه" گمنام افتاده و کسی در مالکیت آن، دعوا و مرافعه ای ندارد؛ اما لازم دیدیم این نماد"حقاقیت و مظلومیت اهل بیت(علیهم السلام)" را معرفی کنیم.
موقعیت جغرافیایی و سابقه فدک
فدک از جمله روستاهای"حجاز" و حوالی"خیبر" است که با"مدینه طیبه" دو یا سه روز فاصله دارد که به مقیاس حال، به 130 کیلومتر می رسد. سرزمینی آباد و پر آب که از نخلستان ها و محصولات فراوانی برخوردار بود. بیشتر مردم این سرزمین به کشاورزی و کارهای دستی مشغول بودند و شهرت خرما و بافته های فدک  در کتب تاریخی ذکر شده است.
فدک با پیشینه تاریخی، منزلگاه طایفه"بنو مُره" از قبیله بزرگ و مشهور عرب، به اسم"غطفان" است.

فدک با خیبر ده کیلومتر فاصله دارد و به لحاظ این که خیبر مرکز عمده یهودیان بوده، مردم آن از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان خیبر بودند. قلعه مشهور قدیمی فدک به"الشمروخ" شهرت داشته که در حقیقت حصن و قلعه فدک بوده است.

در قرن سوم هجری قمری، این روستا مسیر و منزلگاه مسافران"مدینه" بوده که در حال حاضر این موقعیت خود را از دست داده است.

موقعیت کنونی فدک  این منطقه امروزه به"الحائط" مشهور است که تابع" امارت حائل" است و دقیقا در مرز شرقی خیبر دارای موقعیت مشخصی است. تا پایان سال 1975 میلادی، این منطقه شامل 21 روستا و دارای 11000 نفر جمعیت بوده و سکنه الحائط بیش از 1400 نفر نبوده است. فدکی که پوشیده از نخلستان ها و پرآب ترین چاه ها است در کنار گرم ترین و خشک ترین سرزمین است.
فدک یا همان حائط بی هیچ نشانی از تاریخ لا به لای همان نخلستان ها مظلومانه گم شده است و امروزه در بین مردم آن جا از جایگاهی برخوردار نیست....

مشخصات فدک و نخل های آن در خصوص حجم درآمد کشاورزی و نخلستان های فدک، پس از آن که در تصرف رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) قرار گرفت، گزارش هایی به ثبت رسیده است. برخی می گویند، نخلستان هایش در قرن ششم هجری قمری، معادل نخلستان های"کوفه" بوده است.(1)

ابن ابی الحدید می نویسد: "وقتی عمر بر نیمی از فدک با یهودیان مصالحه کرد، از مال عراق پنجاه هزار درهم به آنان داد."(2)

از اینجا می توان علت واگذاری این سرزمین پر حاصل را به حضرت زهرا(سلام الله علیها) از طرف رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و به امر پروردگار پی برد. بدیهی است که با زندگی زاهدانه ای که ، اهل بیت(علیهم السلام) داشتند، آنان را برای معیشت شخصی به این مبلغ نیازی نبوده و حکمت دیگری در این امر مهم باید باشد که شاید بتوان گفت، هدف از این واگذاری، داشتن بنیه مالی و توان اقتصادی جهت اداره حکومت اسلامی بوده است که باید در خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) مستقر می شد که عاملان سقیفه به ناحق و با غصب حق امام  آن را برای خلافت خود می خواستند.
لعن الله علی القوم الظالمین

پی نوشت:
1. صدر، محمد باقر، فدک در تاریخ، ص 27.
2. شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 108.
منبع: بدانید من فاطمه هستم، تالیف و تدوین واحد پژوهش مؤسسه فرهنگی موعود عصر(ع)، نشر موعود عصر(ع)، گفتار نهم، فدک، نمادی از حقانیت و مظلومیت اهل بیت(علیه السلام)، صص 251 به بعد.

برای علی(ع) گریه می کنم

استاد تاریخ، مهدی طائب، در یک سخنرانی درباره ی حضرت زهرا(سلام الله علیها)، بیان کردند: «بیش از آنکه حضرت زهرا(س) در مصیبت از دست دادن پدرشان گریان باشند، بر مصائب وارد آمده بر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) گریستند.» این سخن با بررسی دقیق و موشکافانه ی تاریخ تایید می شود. چنانچه بانوی رنج کشیده در آخرین سخنان خطاب به همسر اشکبارشان فرمودند: «به خاطر آنچه پس از من به تو خواهد رسید، گریه می کنم.» (1)
منبع تصویر: TDEL:ir
روایتهای تاریخی از دوران رحلت رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) نشان می دهد که قاتل حقیقی حضرت فاطمه(س)، همان ماجراهای پیش آمده پس از غصب خلافت در سقیفه بود. انگار پس از این ماجرا، مردم دو دسته شدند: گروه بسیاری که در شمار پیروان سقیفه جای گرفتند و گروه انگشت شماری که پیرو غدیر بودند و در روزهای نخستین رحلت رسول اعظم(ص)، به زور از آنان بیعت گرفتند.

در این مطلب، به گوشه ای از رنجهای حضرت زهرا(س) در دفاع از حقّانیت امیرالمؤمنین علی(ع) اشاره می کنیم.
 
دفاع جانانه
حضرت زهرا(س)، به معنای واقعی از حقّ حضرت علی(ع) دفاعی «جانانه» کردند؛ چرا که آن بانو، در جریانهای پیش آمده پس از سقیفه، جسم و جان خود را سپر بلای حضرت علی(ع) کردند. ایشان در حالی که فرزند شش ماهه شان سقط شده بود و درد آن را بر دوش می کشیدند، بر صدمات وارد آمده از میخ و سیلی و تازیانه نیز تاب آوردند و در چنین حالتی، وقتی که دیدند دستهای حضرت علی(ع) را با طناب بسته اند و برای بیعت نامشروع، به سوی مسجد می کشند، دست به کمربند همسر مظلوم خود گرفتند و مانع بردن ایشان شدند. (1)
پیامبر خدا (ص) فرمودند: «هر گاه زهرا را مشاهده می کنم به یاد آن ستمهائى می افتم که بعد از من در حق او خواهد شد. گویا می بینم که ذلّت داخل خانه وى شده است. احترامش را از دست داده است. حقش را غصب نموده اند. از دریافت ارث خود ممنوع شده است. پهلوى او شکسته و جنین او سقط شده و او فریاد می زند:«یا محمّداه!» ولى کسى به دادش نمی رسد، استغاثه می کند ولى کسى به فریادش نخواهد رسید...» (2)

بالاترین دفاع حضرت زهرا(س) از ولایت، زمانی بود که مشاهده کردند در مسجد، دست حضرت علی(ع) را بسته اند و عمر بن خطاب و مغیرة بن شعبه، شمشیر به دست بالای سر آن حضرت ایستاده اند و می خواهند از ایشان بیعت بگیرند. در این هنگام حضرت زهرا(س) با بدن مجروح فریاد زدند: «رها کنید پسر عمویم را! قسم به آن خدایی که محمّد را به حق برانگیخت، اگر از علی دست برندارید، گیسوان خود را پریشان کرده و پیراهن رسول خدا(ص) را بر سر افکنده، به نزد خدای تبارک و تعالی فریاد برمی آورم.»
سپس اضافه کردند:

«یقین بدانید که ناقه (شتر) صالح در نزد خدا از من گرامی تر و بچه ی آن ناقه نیز از فرزندان من قدر و قیمتش زیادتر نبود.» (3)
آنگاه دست حسنین (ع) را گرفتند و برای نفرین کردن به سوی قبرستان بقیع روی نمودند. در این هنگام حضرت امیرالمؤمنین (ع) به سلمان فرمودند: «سلمان! فاطمه را دریاب. گویی دو طرف مدینه را می نگرم که به لرزه افتاده. سوگند به خدا! اگر فاطمه(س) نفرین و ناله سر دهد، دیگر مهلتی برای مردم مدینه باقی نمی ماند و زمین همه ی آنها را در کام مرگبار خود فرو می برد.»

سلمان، سخنان حضرت علی(ع) را به حضرت زهرا(س) رساند و حضرت فرمودند: «ای سلمان! آنها قصد جان علی(ع) را دارند و من در قتل علی نمی توانم صبر کنم.»
سلمان عرض کرد: «امام علی(ع) مرا فرستاده که به شما بگویم به خانه برگردید و نفرین نکنید.»

در این هنگام حضرت زهرا(س)، اسطوره ی زنان و مردان تاریخ، جمله ای فرمودند که درسی برای تمام شیعیان است. ایشان فرمودند: «حال (که امامم دستور داده) برمی گردم و صبر می کنم و سخن او را می پذیرم و از او اطاعت می کنم.» (4)

و این زیباترین دفاع حضرت فاطمه(س) از مولای خویش بود.
 
 
دفاع با اشکهنگامی که مصائب حضرت علی(ع) شروع شد و خلافت ایشان غصب گردید، یکی از شیوه های دفاعی حضرت فاطمه(س) گریه بر مظلومیت حضرت علی(ع) شد. آن حضرت بعد از رحلت پیامبر(ص) گریه می کردند و می فرمودند: «کیست یاور برای علی(ع)، آن یاری کننده ی دینت؟» (5)
این گریه، به نهضتی تبدیل شد که مردم مدینه را متوجّه نارضایتی آن حضرت از وضعیت موجود گردانید.

از امام صادق (ع) روایت شده است: «بسیار گریه ‏کنندگان پنج‏ نفرند: آدم‏ و یعقوب و یوسف و فاطمه‏ دختر محمّد(ص) و على بن الحسین(ع).... و فاطمه در فراق پیامبر خدا(ص) آن قدر گریه کرد که اهل مدینه اذیّت شدند و به او گفتند: ما را با گریه بسیار خود اذیت کردى و او به قبرستان‏ هاى شهدا مى‏ رفت و تا مقدارى که مى‏خواست گریه مى ‏کرد و برمى‏ گشت.» (6)
امّ سلمه (همسر رسول خدا(ص)) روایت می کند:

خدمت حضرت زهرا(س) رسیدم و پرسیدم: «ای دختر رسول خدا! شب را چگونه صبح کردی؟ حالت چگونه است؟» فرمودند: «صبح کردم در میان حزن شدید و اندوه عظیم؛ در حالی که پیامبر (ص) از دست رفته و وصیّ او مظلوم واقع شده است. سوگند به خدا! حشمت و عظمت آن کسی دریده و نابود شد که برخلاف حکم خدا در قرآن و سنّت و سفارش پیامبر(ص) در تأویل و تفسیر قرآن، حقّ امامت او را غصب کردند و به دیگران سپردند.» (7)
 
دفاع با خطبه خوانی
حضرت زهرای مرضیه(س)، زمانی که چنین تشخیص دادند که گریستن و فدا کردن جان برای آگاه کردن مردم کافی نیست، به مسجد آمده و خطبه ای بلند خواندند. در ضمن در زمان نوحه خوانی شان در بقیع و پس از بیمار شدن و به بستر افتادن، به عیادت کنندگان و شاگردان خود، سخنان بسیاری گفتند و بدین ترتیب، تا آخرین لحظه، در پای حقّانیت ابرمرد مظلوم تاریخ ایستادند.

خطبه های حضرت زهرا(س) در دفاع از حضرت علی(ع) متعددند و ما در این مقاله تنها به این جمله بسنده می کنیم:
«خداوندا! به سوی تو شکایت می کنیم به خاطر اندوه از دست دادن پیامبرت و اینکه ما را از حقمان بازداشتند؛ همان حقّی که در کتاب نازل شده بر پیامبرت برای ما قرار دادی.» (8)
 
پی نوشت:
1. بحارالانوار، ج 24، ص 230؛ به نقل از «بدانید من فاطمه هستم»، اثر واحد پژوهش موسسه موعود، تهران، موعود، 1391، ص 333.
2. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) / ترجمه نجفى - تهران، اسلامیه، چاپ: اول، 1377، ص 182؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
3. احتجاج، ج 1، ص 86؛ به نقل از بدانید من فاطمه هستم، همان، ص 336.
4. سوره ی شورا، آیه ی 23. به نقل از همان منبع، ص 337.
5. بحارالانوار، همان؛ به نقل از همان، ص 332.
6. ابن بابویه، محمد بن على، الخصال / ترجمه جعفرى - قم، نسیم کوثر، چاپ: اول، 1382ش. ج‏1 ؛ ص397- 398. با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3/5.
7. بحار الانوار، ج 43، ص 156؛ به نقل از بدانید من فاطمه هستم، همان، ص 330.
8. الاحتجاج، همان، ص 262؛ به نقل از همان، ص 329.

غنچه ای که نشکفت...


منبع تصویر: haramkhane.com


لابد اگر به دنیا می آمد، نمونه ای دیگر از حسن و حسین (علیهما السّلام) می شد. نمی گویم که در خوشی می زیست؛ چرا که زندگی خاندان رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگز بی دغدغه و مزاحم نبود؛ ولی فرقی نمی کرد؛ حسن و حسین(ع) هم گل های همین باغ بودند. باغی که هر روز، تبر به دستی پیدا می شد و ادّعای بخشی از آن را می کرد. یک روز باغبان را از باغ می بردند و روزی دیگر، درختان باغ را می سوزاندند. باغی بود این باغ! حتّی به غنچه های نشکفته اش هم رحم نکردند.

«محسن» نامی بود که بر او گذاشتند. شش ماهه بود و سنّت پیغمبر خدا (ص) این بود که بر کودکان متولّد نشده نیز اسمی گذارد. امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) فرمودند: «آن کودکانى که از شما سقط مى ‏شوند و نامى براى آنان نمى ‏گذارید، روز قیامت که شما را ملاقات مى ‏کنند، خواهند گفت: "چرا نام ما را تعیین نکردید"، در صورتى که رسول خدا (ص) کودک حضرت فاطمه‏ را قبل از اینکه متولّد شود، محسن‏ نامید.» (1)

وقتی که غاصبان، در خانه را آتش زدند، جنینی شش ماهه بود. عمر بن خطاب، در نیم سوخته را با لگد باز کرد و در این میان، مادر محزون محسن(سلام الله علیها) که پشت در بود. از این ضربه، بر زمین افتاد. (2) چیزی که افتادن محسن(ع) را تضمین کرد، نه این ضربه، که ضربه ای بود که قُنفذ (علیه اللعنه) درست بعد از وارد شدن، با تازیانه بر بازوی حضرت فاطمه(س) وارد کرد. طوری که تا هنگام رحلت، اثر آن بر بازوی ایشان ماند. (3)

در این بین، حیدر کرّار(ع) در حالی که گریبان متجاوز را می گرفت و شمشیر می کشید، فریاد زد: «فضّه! فاطمه را دریاب.» (4)
 
دادخواهی برای محسن(ع)امام صادق(ع) فرمودند: «نخستین کسى که درباره ی او محکمه ی عدل در حکومت حقّه تشکیل مى شود، محسن فاطمه است؛ بین او و قاتلش محکمه برگزار مى شود. قُنفُذ و اربابش (عمر بن خطاب) آورده مى شوند و با تازیانه هائى از آتش شلاّق مى خورند. اگر یکى از آن شلاّقها بر دریا زده شود، همه ی اقیانوسهاى جهان از مشرق تا مغرب به جوش مى آید. و اگر یکى از آنها به یکى از کوههاى دنیا بخورد ذوب شود و تبدیل به خاکستر مى گردد. آن دو دشمن خدا با این تازیانه شلاّق مى خورند.» (5)

انگار طفل کُشی، در جان جاهلان مدینه عادت شده بود. جاهلانی که هرگز دست از نادانی خویش برنداشتند. روزی طفل شش ماه، محسن(ع) را کشتند و روزی دیگر شش ماهه ای دیگر، علی اصغر(ع) را.

شاگرد امام صادق(ع)، مفضل، از ایشان پرسید: «این آیه درباره ی چیست: وَ إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ‏  (روز قیامت از کسى که به خاک سپرده شده است، سؤال مى ‏شود به چه جرمى کشته شده است؟)» امام فرمودند: «اى مفضل! به خدا قسم این به خاک سپرده شده، محسن‏ فرزند فاطمه‏ (ع) است. زیرا مقصود از این آیه مائیم و هر کس جز این بگوید او را تکذیب کنید.»

مفضل با دردمندی پرسید: «آقا! آنگاه چه مى‏ شود؟» فرمودند: «فاطمه زهرا برخاسته و عرض می کند: خدایا! آن روزى که به من وعده فرمودى از کسانى که به من ظلم کرده ‏اند و حقّ مرا غصب نمودند و مرا زدند و اولاد مرا به گریه آوردند، انتقام بگیر! به وعده ی خود وفا کن! در این وقت فرشتگان هفت آسمان و حاملین عرش الهى و ساکنان هوا و اهل دنیا و آنها که در زیر طبقات زمین هستند، با ناله و فریاد می گریند و به خدا شکایت می کنند.» (6)

امروز طفل بی گناهی را در شکم مادر کشتند و راه را برای دیگران گشودند تا طفل دیگری را بر دست پدر به خون بنشانند.

«...خداوندا! مظلوم از دنیا رفت. حق او را بردند و شهیدش کردند. ابو بکر فدک را از او گرفت و عمر در بر شکمش زد و محسن‏ ساقط شد و او بر سر این از دنیا رفت. خداوندا! تو حکم کن برای او که تو بهترین حکم کنندگانى.» (7) بخشی از سخنان پدر شهید...
 
پی نوشت:
1. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، زندگانى حضرت زهرا علیها السلام ( ترجمه جلد 43 بحار الأنوار) ترجمه روحانى - تهران،  مهام، چاپ: اول، 1379، ص637؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نور 3.5.
2. مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى، لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقیه - قم، مؤسسه اسماعیلیان‏، چاپ: دوم، 1414 ق. ج‏4 ؛ ص365.
3. هلالى، سلیم بن قیس، تاریخ سیاسى صدر اسلام، ترجمه کتاب سلیم - تهران، انتشارات رسالت قلم، چاپ: اول، 1377، ص249.
4. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مهدى موعود (ترجمه جلد 51 بحار الأنوار) - تهران، اسلامیه، چاپ: بیست و هشتم، 1378، ص 1169.
5. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات - نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ: اول، 1356، متن عربی، ص 334.
6. مجلسی، محمّد باقر، مهدی موعود، همان، ص 1174.
7. مجلسی، محمد تقی، همان.