درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

امام عسکری(ع)پدر امام زمان(عج)

وشته شده توسط محمد رضا نصوری
Larger Font Smaller Font
مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل

امام حسن عسکری علیه السلام یازدهمین پیشوای شیعیان، و پدر بزرگوار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، در سال 232هـ/845م چشم به جهان گشود، پدر بزرگوارش امام دهم حضرت هادی علیه السلام و مادرش، بانوی پارسا و شایسته «حدیث» یا «حدیثه»(1) و در برخی منابع نامش را «سوسن»(2) و «عسفان»(3) یاد کرده‌اند.

از مشهورترین القاب امام عسکری علیه السلام می‌توان به «الصّامت»، «الهادی»، «الرّفیق»، «الزّکی»، «النقی» و «الخالص» اشاره کرد.(4) «ابن الرضا» لقبی است که امام جواد علیه السلام و امام عسکری علیه السلام هر دو به آن شهرت یافته‌اند.(5)

امام عسکری علیه السلام قریب به 6 سال امامت مسلمین را عهده‌دار بودند و در طول این مدت نسبت به هدایت مردم و حفظ جان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف زحمات زیادی را متحمل شدند.

حاکمان دوران امام عسکری علیه السلام که بیشترین فشار را به حضرت وارد می‌کردند، عبارتند از:

1- المعتزّ بالله (252-225هـ) 2- المهتدی بالله (255-256هـ) 3- المعتمد بالله (256-279هـ)

امام علیه السلام در این دوران به صورت پنهانی و با اجرای اصل «تقیه»، با سیستم سازمان وکالت امور شیعیان را دنبال می‌فرمودند.

امام عسکری علیه السلام، در سال 243هـ با فشار متوکل عباسی به سامراء منتقل شد(6)، چون تصوّر عباسیان این بود که ممکن است امامان، همانند سایر علویان، با داشتن هوادارانی چند دست به قیام بزنند. لذا حضور آنها در مرکز خلافت، مانع از چنین اقدامی می‌شود.

اقامت طولانی امام عسکری علیه السلام در سامراء جز نوعی بازداشت از طرف خلیفه قابل توجیه نیست؛ به طوری که حضرت مجبور بودند هر دوشنبه و پنجشنبه به دارالخلافه رفته و حضور خود را اعلام نماید(7) از طرفی هم تنها پیروان و شیعیان خاص می‌توانستند با آن حضرت ارتباط داشته باشند.(8)

امام عسکری علیه السلام اگر چه بسیار جوان و تحت مراقبت جاسوسان و عاملان خلیفه بود ولی به دلیل موقعیت بلند علمی و اخلاقی شهرت فراوانی پیدا کرده بودند، حتی روزهایی که حضرت به مقر خلافت می‌رفت، در طول مسیر حضرت، که مملو از مردم و بسیار شلوغ بود، مردم به احترام ساکت می‌شدند و جمعیت با شور و شعف بسیار به امام علیه السلام اظهار ارادت می‌کردند.(9)

 

 

 

اوضاع سیاسی، اجتماعی عصر امام عسکری علیه السلام

در این زمان شیعیان به صورت یک قدرت عظیم در عراق مطرح بود و علناً با حاکمان عباسی مخالفت می‌کردند و حاکمان عباسی نیز، توجه و فشار خود را معطوف امامان علیهم السلام شیعه و پیروان آنان کرده بودند. از یک سو عباسیان می‌دانستند که مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف در نسل امام عسکری علیه السلام خواهد بود لذا با گسترش جاسوسان خود مراقب وضع زندگی امام علیه السلام بودند؛ حتی در زمان معتز امام علیه السلام بازداشت و روانه زندان شده بود و  به «سعید حاجب» مأموریت داده بود تا امام علیه السلام را به سوی کوفه ببرد و در بین راه حضرت را به شهادت برساند ولی پس از سه روز همراهان وی، خود او را به هلاکت رساندند.(10) «مهتدی» هم تصمیم به قتل امام علیه السلام گرفت ولی موفق به اجرای آن نشد.

از سوی دیگر، امام عسکری علیه السلام باید زمینه را برای امامت فرزندش و آمادگی مردم برای ورود به عصر غیبت را فراهم می‌کردند، که با فشار و محدودیت‌های حاکمان عباسی کار بسیار دشواری بود البته این زمینه سازی از قبل توسط امامان گذشته انجام گرفته بود ولی در زمان امام عسکری علیه السلام جلوه بیشتری می‌یافت زیرا امام علیه السلام با وجود تأکید بر تولد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، او را تنها به شیعیان و مریدان خاص نشان داده بود و تماس مستقیم شیعیان، با خود آن حضرت، روز به روز محدودتر و کمتر می‌شد.

 

بخشی از فعالیتهای امام حسن عسکری علیه السلام

1. رساله‌ها و نامه ها

رساله‌ها و نامه هایی از امام حسن عسکری  علیه السلام در تاریخ ثبت شده است که آنها را برای شیعیان، برخی مناطق شیعه نشین، یا افراد عادی فرستاده اند حتی زمانی که در حصر عباسیان بودند و در نامه‌ها ضمن اشاره به معارف دینی و لزوم انجام احکام الهی، بسیاری از مسائل لازم و ضروری را یادآوری یا بر انجام برخی کارها پافشاری کرده اند که برای نمونه، می‌توان از نامه امام عسکری علیه السلام به علی بن حسین بابویه اشاره نمود که امام در این نامه برای ایشان دعا نمودند و خداوند دعای ایشان را مستجاب نموده و شیخ صدوق را به او عطا کرده است.(11)

2. تأسیس حوزه علمیه

یکی از دغدغه‌های اصلی امامان شیعه حفظ شیعان و تربیت نیرو بوده است امام عسکری  علیه السلام با تأسیس مرکز علمی در پی تربیت نیرو بر آمده و شاگردان والامقام و ارجمندی تحویل جامعه داده اند مانند احمد بن اسحاق قمی، عثمان بن سعید عمری، حسین بن روح (هر دو از نواب اربعه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) عبدا... بن جعفر حمیری مؤلف کتاب الغیبه و الحیره از کارگزاران نواب اول ودوم بوده است.

البته هدف امام عسکری  عجل الله تعالی فرجه الشریف ضمن تشویق نشر دهندگان و نگهبانان فرهنگ اهل بیت علیه السلام، آنان را به مناطق مختلف شیعه نشین اعزام کرده تا ضمن پاسخ گو بودن به شبهات، ارتباط با شیعیان را حفظ نمایند.

3. مبارزه با انحرافات و شبهات

بخشی از فعالیت‌های علمی امام حسن عسکری علیه السلام مربوط به موضعگیری‌های قاطع ایشان در برابر اندیشه‌های انحرافی صوفیان، واقفه، مفوضه و... بود که حضرت با صراحت موضع گرفته و ضمن باطل و دروغ دانستن آنان شیعیان را از انحراف حفظ می‌نمودند و مناظره با کسانی که عقائد باطل داشتند و مردم را دچار شک و تردید می‌نمودند؛ مانند مقابله با راهب نصرانی و مناظره و گفتمان با فیلسوف معروف عراقی بنام یعقوب بن اسحاق کندی.(12)

4. ساماندهی و تقویت سازمان وکالت

این سازمان‌ همان نظام ارتباط امام با شیعیان بود که از عصر امام صادق علیه السلام شکل گرفته و در طی ده‌ها سال فعالیت مخفی خود را ادامه داده بود در زمان امام عسکری علیه السلام چون شیعه رفته رفته به عصر غیبت نزدیک می‌شد لذا امام عسکری علیه السلام راه را برای حرکت سازمان وکالت در مسیر خودش هموار نموده بود ایشان همانند پدر بزرگوارش وکلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نموده تا بر کار سایر وکلا نظارت داشته باشند علاوه بر این عثمان بن سعید عمری را به عنوان وکیل الوکلای خود معرفی نمود تا همه وکلا به او مراجعه کنند.(13)

البته انجام تمام امور با تاکتیک و سیاست تقیه و رازداری صورت می‌گرفت.

 

 

 

5. توجه ویژه به شیعیان

با اینکه امام عسکری علیه السلام تحت حفظ و نظارت مأموران عباسی بود و شیعیان تشنه دیدار آن حضرت بودند با این اوصاف حضرت به همه تأکید می‌کردند جهت حفظ اتحاد و انسجام میان شیعیان با سیاست تقیه از همدیگر محافظت نمایند و خودشان هم نسبت به حفظ شیعیان حساسیت ویژه ای داشتند. امام برای اینکه شیعیانش شناخته نشوند به آنها دستور داد، در روزی که ایشان می‌خواهند برای دیدار با معتمد عباسی از منزل خارج می‌شوند به آن حضرت سلام نکرده حتی با دست به ایشان اشاره نکنند چرا که در امان نخواهند بود.(14)

6. زمینه سازی برای ورود شیعه به عصر غیبت

مسأله آماده سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم برای قبول مسأله غیبت و آمادگی برای دوری از امام معصوم علیه السلام ومحرومیت از ارتباط مستقیم با او، امری بود که از عصر پیامبر اعظم صل الله علیه و آله و سلم شروع و در عصر هریک از امامان علیه السلام شیعه به طور مستمر ادامه یافت و هر امام شیعه به نوبه خود؛ با توجه به نزدیک بودن عصر غیبت، نسبت به مسأله غیبت تأکید می‌فرمودند و از سوی دیگر نسبت به انکار وجود امام علیه السلام و انحراف حاصل از غیبت امام معصوم علیه السلامبه شیعیان هشدار می‌دادند. امام حسن عسکری علیه السلام در همین راستا اقداماتی انجام دادند؛ نظیر:

الف) مطلع کردن شیعیان نسبت به تولد فرزندش مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف

از آن جا که به دلیل جاسوسان و دشمنان، ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بصورت مخفی انجام گرفته بود و بیم آن بود که شیعیان در شناخت آخرین حجت به گمراهی روند، لذا امام عسکری علیه السلام به طرق مختلف شیعیان را نسبت به وجود فرزندش مطلع می‌کردند.

احمدبن اسحاق که از بزرگان شیعه می‌باشد، می‌گوید خدمت امام حسن عسکری  علیه السلام شرفیاب شدم تا از ایشان در مورد امام بعد از ایشان سؤال کنم که آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه سال که رویش مانند ماه تمام می‌درخشید بر دوش خویش داشت(15) همچنین محمد بن عثمان دومین نائب نقل می‌کند که به همراه چهل نفر از شیعیان نزد امام عسکری علیه السلام گردهم آمدیم و آن حضرت فرزندش را به ما نشان داد.(16) گفتنی است که حضرت بارها برای فرزندش عقیقه(17) نمودند تا ضمن اجرای برنامه و سنت اسلامی به دیگران بفهماند که از وی فرزندی باقی است.

ب) ارجاع سؤالات افراد به فرزندش

حضرت امام حسن عسکری علیه السلام محل مراجعه سؤالات شیعیان و نمایندگان خود بود و حضرت برای آماده سازی شیعیان، برخی از سؤالات مراجعه کنندگان را به فرزندش محول می‌کردند؛ برای نمونه به روایتی اشاره می‌کنیم: سعدبن عبدالله قمی به همراه احمدبن اسحاق قمی نقل می‌کنند که نزد امام یازدهم علیه السلام شرفیاب شدیم و سؤالات خود را با ایشان در میان گذاشتیم و حضرت به فرزندش اشاره کرد و فرمود: از نور چشمم سؤال کن و فرزند حضرت رو به من کرده و فرمود: هرچه می‌خواهی سؤال کن.(18) به نوعی حضرت امام عسکری علیه السلام در پی معرفی جانشین خود بوده‌اند.

ج) کاهش ارتباط مستقیم با شیعیان

امام حسن عسکری  علیه السلام چون در حصر و کنترل حکام عباسی بودند و هم به لحاظ آن که در عصری نزدیک عصر غیبت می‌زیستند، غالباً پنهان بوده و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مکاتبات، توقیعات و وکلاء انجام می‌گرفت تا آنان آمادگی دوران غیبت را بیابند.

د) دعا برای ولی امر منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف

حضرت امام عسکری علیه السلام در دعایی برای حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از خداوند برایش چنین دعا می‌کند: «...خداوندا او را از شر هر تجاوز کار و طغیانگر و از شر همه آفریدگانت نگه دار و او را از پیش رویش و از پشت سر و از سمت راست و چپش حفظ کن و او را نگهبان باش و از اینکه به او بدی برسد نگاهش دارد و در مورد او، پیامبرت و خاندان پیامبرت را نگاه دار و به سبب او عدالت را آشکار کن، با یاری ات او را پشتیبانی کن، یاورانش را یاری کن و...‌».(19)


پی نوشتها:

(1) الارشاد، شیخ مفید، ص335.

(2) کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ج2، ص249.

(3) فرق الشیعه، نوبختی، ص105.

(4) دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، ص223.

(5) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج50، ص236.

(6) الارشاد، شیخ مفید، ص334.

(7) الغیبه، طوسی، ص129.

(8) مناقب، ابن شهرآشوب، ج3، ص533.

(9) الغیبه، طوسی، ص129.

(10) بحارالانوار، مجلسی، ج50، ص313-311.

(11) روضات الجنات، ج4، ص4-273، محمد باقر خوانساری به کوشش اسدا... اسماعیلیان.

(12) مناقب آل ابی طالب علیه السلام، ج4، ص425، به کوشش محمد حسین دانش آشتیانی و سید هاشم رسول محلاتی.

(13) تاریخ عصر غیبت، پورسید آقایی، ص170.

(14) بحارالانوار، ج50، ص269.

(15) کمال الدین، صدوق، ج2، باب38، ح1، ص80.

(16) همان، ج2، باب43، ح2، ص162.

(17) قربانی کردن گوسفند و اطعام گوشت آن به محرومان.

(18) همان، ج2، باب43، ح21، ص190.

(19) مصباح المتهجّد کفعمی، ص399، جمال الاسبوع، سیدبن طاووس، ص296 (به نقل از فرهنگ جامع سخنان امام حسن عسکری علیه السلام، ص441-440). 

چرا باید امام زمان (عج) را یاری کنیم ؟

بخش اول از سلسله مقالات یاری امام زمان(عج):

اهمیت یاری امام عصر علیه السلام

 نخستین مطلبی که باید متوجه آن بود ، اهمیت یاری امام عصر علیه السلام است خداوند متعال روزی بخش همه‌ی مخلوقات و غنی و بی‌نیاز است و به هیچ همراهی و کمکی محتاج نیست ،‌هدفی که خداوند از خلقت جن و انس بیان داشته و آن را « بندگی » خود معین فرموده در حقیقت هدف او نیست ، بلکه نتیجه‌ی مطلوبی است که باید مخلوقات مختار به آن برسند . هدف خلقت ، بندگی و سرافکندگی انسان‌ها بوده است و در حقیقت برنامه و دستورالعملی‌ که با پیگیری آن میتوانند به سعادت برسند . با این اوصاف ، اگر خداوند از کسی یاری خواست در حقیقت برای امتحان خود اوست . به فرموده‌ی امیرالمومنین علیه السلام :

 « ] خدا [ از روی خواری و ضعف از شما یاری نخواسته ... او در حالی از شما یاری طلبیده که لشکریان آسمان‌ها و زمین از آن اوست و او عزیز و حکیم می‌باشد ... خواسته است شما را آزمایش کند که کدام یک عمل نیکوتر دارید .» (1)

 

 

 

 خداوند متعال خود فرموده :

 یا أیها الذین آمنوا کونوا انصارالله ..

 ای ایمان آورندگان یاران خدا باشید .

 و نیز یاری ولی خود را یاری خود قرار داده است .

 ..کما قال عیسی بن مریم للحواریین من انصاری إلی الله قال الحواریون نحن انصار الله (2)

 همان گونه که عیسای مریم به حواریون گفت یاران من به سوی خدا کیانند ؟ حواریون گفتند : ما یاران خداییم.

 وقتی حواریون روح خدا از سوی او به یاری طلب شدند ، در واقع پای در راه یاوری خداوند نهادند . به این ترتیب است که حواریون ائمه علیهم السلام که شیعیان ایشان باشند – با یاری رساندن به اولیا و موالی خویش در واقع انصار خداوند شده‌اند چنان که یاران اباعبدالله علیه السلام را در زیارت شهدای کربلا « انصار الله » میخوانیم .

پس اصل نخست این است که بدانیم یاری امام عصر علیه السلام یاری خداست . امام نیز دست نیازش جز به سوی خدا دراز نیست و تمامی خلایق ، آنچه دارند به برکت او و از دست اوست . اما یاری او در واقع لطفی است که او در حق ما می‌کند همین که اجازه بدهد ما بلایی را از وجودش دفع کنیم یا باری از دوشش برداریم یا دردش را تخفیف دهیم ، در حقیقت سود و نفعی را نصیب خود ما کرده است .

 امام علیه السلام اگر بخواهد کسی را به درجه‌ی والای بندگی برساند و بنده‌ای را به سوی هدفی که برای آن به دنیا آمده رهنمون شود ، به او اذن یاوری خود را می ‌دهد چرا که مطیع امام شدن ، در حقیقت پیگیری فرامین الهی است ، و فرامین الهی همگی یک سمت و سو دارند و آن هم بندگی است . پس هر چه انسان‌ها سعی کنند امامشان را بهتر بشناسند و هر قدر در مسیر طاعت و معرفت ایشان تلاش بیشتری کنند ،‌به هدف خلقتشان نزدیک‌تر شده‌اند که البته به هر چیزی نیز برسند جز فضل و محبت امام در حق آنها نبوده است .

 

رفع غربت با معرفت

 سه معنای اولیه‌ی غربت « ناشناختگی » ، « یاد مرگی » و « فرو نهادگی » به عدم معرفت انسان‌ها به امامشان باز می گردد اگر افراد امامشان را نشناسند به یاد کرد او اهمیت لازم را نمی‌دهند و قهراً شکر عملی اوصاف امامشان نیز تحقق پیدا نمی‌کند لذا نخستین وظیفه‌ای که برگرده‌ی انصار آن حضرت قرار می گیرد ، این است که اولاً با عمل خود نشان دهند که در حد توان ، به شکر مولایشان و اشاعه‌ی یاد او اقدام می‌کنند ، ثانیاً به دنبال تقویت معرفت در وجود خود ، دیگران را نیز به این راه بکشانند و مزه‌ی شناخت صحیح امام را در کام آنها بگذارند و در واقع به معرفی امامشان بپردازند .

 شیعیان باید خود را نسبت به دیگران مسؤول بدانند .هر یک از ما در شناخت اماممان دارای رتبه‌ای هستیم . امام شناسی امری گسترده و نسبی است و افراد در معرفت نسبت به امام ، در مراتب مختلفی قراردارند . لذا هر کس در هر پله‌‌ای هست باید برای ارتقای معرفتی دیگران تلاش نماید و آنان را از معرفتی که دارد بهره ور کند اگر این معرفت برای افراد حاصل شود ، طبعاً نتیجه ی آن شکر قلبی و محبت وشوق نسبت به آن وجود مبارک است به دنبال می آید و شکر قلبی و محبت ، بانفوذ به زبان و دیگر اعضاء و جوارح از کفران این نعمت بزرگ بازمان خواهد داشت .

این تکلیف ( شناساندن امان زمان علیه السلام ) از جانب خداوند بر عهده‌ی انبیاء و در رتبه‌ی نازل‌تر بر گردن ما نهاده شده است و به فضل الهی ثواب فراوانی برای آن قرار داده‌اند .

امام حسن عسکری علیه السلام از قول امام سجاد علیه السلام چنین نقل می‌کنند :

خدای متعال به حضرت موسی علیه السلام وحی کرد که : ای موسی ! مرا نزد آفریدگانم محبوب ساز و آنها را هم محبوب‌ من کن ! حضرت موسی علیه السلام پرسید : ای پروردگار من چگونه عمل کنم ؟! فرمود : نعمت‌های مرا به یاد آنها بیاور تا مرا دوست بدارند . این که تو یک بنده‌ی فراری از درگاه من ،یا کسی را که درگاه مرا گم کرده به من بازگردانی، برای تو بهتر است از این که صد سال عبادت کنی به طوری که روزها روزه‌ بگیری و شبها به عبادت بایستی ...

( حضرت موسی علیه السلام ) پرسید : کسی که درگاه تو را گم کرده کیست ؟

خدای متعال فرمود : الجاهل بإمام زمانه و الغائب عنه بعد ما عرفه ، الجاهل بشریعه دینه وتعرفه شریعته و ما یعبد به ربه و یتوصل به إلی مرضاته.(3)

کسی که امام زمانش را نمی شناسد و بعد از این که او را شناخت از او غایب است . کسی که به آیین دین خود آگاه نیست ، شریعتش را و راه بندگی پروردگارش را به او یاد بدهی و از طریق جلب رضایت خدا را به او بشناسانی.

 

 

 

امام عصر علیه السلام باب خداست که اگر کسی جز راه او راهی برای درک معرفت خداوند برگزیند ، به هلاک افتاده است .در واقع « ضالّ » یا گمراه کسی است که نسبت به امام عصر علیه السلام خویش جاهل است و وظیفه‌ی دیگران این است که راه و رسم دین و شریعت را به او بیاموزند نو از سرگردانی و بلاتکلیفی نجاتش دهند .پس اهل معرفت نسبت به دو دسته - البته به قدر تبحر و آگاهی و معرفت خود - مسوولیت دارند . نخست کسانی که امام خود را می‌شناسند و دوم افرادی که با وجود این شناخت به وظیفه‌ی خود جاهل و ناآگاهند .

 

پی نوشتها :

(1)   نهج البلاغه – ترجمه فقیهی ، خطبه 181.

(2)   سوره صف ، آیه 14

(3)   بحارالانوار ، ج2 ، ص4.

 

چگونه باید امام زمان(عج)را یاری کنیم؟

بخش دوم از سلسله مقالات یاری امام زمان(عج):

یاری قلبی: 

همانگونه که شکر دارای سه مرحله ی قلبی ، زبانی و عملی است یاری امام عصر علیه السلام با توجه به نسبت مستقیمی که با شکر برقرار می‌کند دارای سه مرتبه خواهد بود .

نخستین و اساسی‌ترین این مراحل یاری قلبی است : انسان شاکر چگونه می‌تواند قلباً یاور امام خود باشد ؟ اگر انسان در درون خود معرفت نسبت به اسم و اوصاف امام پیدا کند و در پی آن محبت مولایش را به دل بگیرد ، مسلماً مراتب مهمی از یاوری قلبی را به دست آورده است .

پس از این پایه گذاری که محبت و معرفت میکنند ، پاک سازی درون از زشتی‌ها و رذائل اخلاقی جایگاهی منحصر به فرد دارد معرفت صحیح نسبت به امام علیه السلام ، روح و عصاره‌ی دین است و اگر کسی بخواهد به ثمره ی عملی بندگی خدا برسد ، باید این ریشه را در ضمیر خود استوار کند . شناخت دین ، در واقع وابسته به معرفت صحیح یافتن نسبت به امام علیه السلام است که گوهر دین را تشکیل می‌دهد و حکمتی که خداوند در آیات قرآن از آن به « خیر کثیر » یاد می‌کند ، همین است .

 

 

 

امام باقر علیه السلام در تفسیر حکمت چنین می فرمایند :

 معرفه الإمام و اجتناب الکبائر التی اوجب الله علیها النار (1)

معرفت امام و پرهیز از گناهانی که خدا کیفر آنها را آتش قرار داده است .

اگر کسی امامش را درست بشناسد ، در واقع به میوه‌ و ثمره‌ی معرفت خدا و پیامبر دست یافته است و این گونه دریافت آنها و حرکت از ثمره به ریشه چندان دشوار نخواهد بود . این حکمت در واقع فهمی عمیق را در مسائل دینی نصیب فرد می کند که در روایات از آن با عنوان « تفقه » یاد می‌شود .

تفقه در فرهنگ شیعی ما تا آنجا اهمیت دارد که عبادت بدون آن را عبادتی بی‌خیر معرفی کرده‌اند در واقع کسی که در دین به فقه دست می یابد ، با توجه به معرفت عمیقی که در دل راسخ نموده است به هیچ گونه تزلزلی در دین خود راضی نمی شود و پای اعتقاد خود محکم می ایستد .

امام صادق علیه السلام فرموده‌اند :

إذا اراد الله بعبد خیراً فقه فی الدین (2)

اگر خدای برای بنده‌ای خوبی بخواهد او را در دین صاحب فهم عمیق می‌کند .

اگر خدا خیر کسی را بخواهد ، برای او شرایطی فراهم می‌کند که در دین تفقه پیدا کند در روایت دیگری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده‌اند :

 « اف بر مسلمانی که در هفته روزی را قرار ندهد که درآن روز امر دینش را تفقه کند و از آن سوال نماید .» (3)

 روشن است که پیگیری فقهی که ما را به آن سفارش کرده‌اند ، به مفهوم وجوب آموختن فقه اصطلاحی و حوزوی نیست ، چرا که در احکام ، ما را به تقلید فرا خوانده‌اند و اگر افرادی این وظیفه را به عهده بگیرند ، از گردن دیگران ساقط است .

 اما آنچه مورد سفارش قرار گرفته ، اولاً تقلید آگاهانه است و اینکه بدانیم چرا و در چه محدوده‌ای و از چه کسی و با چه ملاک‌هایی تقلید می‌کنیم .نکته‌ی اساسی ‌تر این است که ما در اعتقادات خود که توحید و نبوت و امامت است به درک صحیح و فهم عمیق و بی‌خدشه دست بیایم هر کس باید دراصول اعتقادی خود فقیه شود ، یعنی به گونه‌ای نسبت به خدای فطری خویش و امام و پیامبر خود آگاهی و معرفت پیدا کند که این بصیرت اجازه‌ی ورود هیچ آفت و تردیدی را به درون او ندهد . اگر کسی از روی فقاهت موحد شود ،‌هیچ شبهه‌ای او را نمی‌لرزاند . فقاهت ، نتیجه‌ی اعتقاد برخاسته از معرفت صحیح است و در این طریق ، شاگردی از کسانی که معارف اهل بیت علیهم السلام را در دسترس دارند و نیز مطالعه ، پی جویی و جستجو ، این ارمغان را خواهد آورد و إن شاء الله خداوند معرفت صحیح را به دنبال آن مقدمات به ما اعطا خواهد نمود .

 

 

 

تهذیب قلب - یاری قلبی

هر چه این معرفت ریشه بدواند و این ریشه پایدارتر شود ، اقبال آدمی به نافرمانی مولایش کمتر خواهد بود در این صورت نیمه‌ی دوم حکمت نیز نصیب فرد خواهد شد . قلب انسان در اثر معصیت و نافرمانی خداوند غبار و زنگار می گیرد و به بیماری مبتلا می‌گردد و این بیماری ، معرفت انسان را نیز خدشه‌دار می کند اگر این نقطه‌های سیاه جان بگیرند قلبی آلوده به جای خواهد ماند که از طهارت معرفت ، بهره‌ای نخواهد گرفت .پس تهذیب قلب ، به دنبال جلوگیری عملی از نافرمانی خداوند حاصل خواهد شد .اگر قلب انسان از گناه پر شود و با توبه‌ی حقیقی از آلودگی زدوده نگردد ، دل انسان زیر و رو می‌شود و آن وقت قلبی که گره خرده‌ی محبت امام است، خدای نکرده با یک گناه و لذت شهوی ، امامش را می‌فروشد و خود را از یاری او محروم می‌کند .

 ناصر امام ، باید قلبی پاک و عملی پاکیزه داشته باشد وگرنه اساساً عمل زشت و قلب زنگار گرفته ، این فرصت و قابلیت را از او سلب می‌کنند که بخواهد پای در طریق یاری امامش بگذارد .

 خداوند متعال به داود علیه السلام فرمود :

« ... یاران خود را از دوست داشتن شهوت‌ها بترسان ! زیرا کسانی که به شهوات دنیوی دل بسته‌ باشند دل‌هایشان از من ( خدا ) پوشیده و محروم است .» (4)

 

 دوستی امام – یاری قلبی

 دوستی و محبت امام نیز خود راهی دیگر برای یاری قلبی انسان است ، چرا که قلب لبریز از محبت ، بقیه‌ی اعضا و حالات انسان را مطابق خواست الهی تنظیم میکند و اعمال انسان نیز مطابق این محبت قلبی روح و ارزش می‌یابند محبت ، مراتب بعدی یاری امام را نیز شکل می‌دهد و طاعت امام را آسان و خواستنی خواهد کرد .

 

رسول خدا صلی الله علیه وآله به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند :

« مثل تو مثل سوره‌ قل هو الله احد است . کسی که یک بار آن را بخواند مثل این است که یک سوم قرآن را خوانده و کسی که دوبار آن را بخواند مانند این است که دو سوم قرآن را خوانده وکسی که سه بار آن را بخواند ، مثل این است که همه‌ی قرآن را خوانده باشد و همین طور است که تو را با قلبش دوست داشته باشد نظیر یک سوم پاداش اعمال بندگان را برده است ، و کسی که تو را با قلبش دوست بدارد و با زبانش زیارت کند مانند این است که دو سوم پاداش اعمال بندگان را برده ،‌ و کسی که تو را با قلبش دوست بدارد و با زبان و دستش یاری کند ،‌ معادل پاداش همه‌ی اعمال بندگان را برده است .» (5)

 

 

 

 یاری زبانی - پاکسازی زبان

 مرتبه‌ی دیگر یاری امام علیه السلام یاری زبانی ایشان است که نخستین گام در این مرتبه ، پاک کردن زبان خواهد بود . به فرموده‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :

« ایمان هیچ بنده‌ای درست ( بدون انحراف) نمی‌شود مگر آن که قلب او درست باشد ، و قلبش درست نمی‌شود مگر آن که زبانش درست شود .» (6)

 بنابراین آنچه سلامت قلب انسان را رقم می‌زند ، زبان سالم است . کسی که می‌خواهد با زبان خود امامش را یاری کند ،نباید نسبت به این امر کلیدی بی‌تفاوت باشد انسانی که با چنین نیتی زبان خود را حفظ و حراست کند ، قلبش را از تباهی و انحراف نجات داده و با مراقبت از زبانش ، اجرا یاری کردن امامش را نیز برده است . در این راه ، پرهیز از گناهانی که گریبانگیر زبان آدمی می‌شود بسیار کارساز است . جلوگیری از غیبت َ، دروغ ، آزار دیگران ، آشکار ساختن راز دیگران ، افترا و تهمت ، ناسزا ،سخن لغو و بیهوده و بیجا گفتن و .... زبان آدمی را آماده‌ی این یاوری می‌کند . دراین طریق خصوصاً برای مادرانی که وظیفه‌ی خطیر تربیت فرزند را به دوش می کشند ، مساله حساس تر است .

 پس از این تهذیب ، باید در پی راهکارهایی بود که مستقیم و یا غیر مستقیم این محبت درکام جان فرزندان بنشیند و با گوشت و خون آنان درآمیخته شود . رفتار و سلوک ما باید به گونه‌ای باشد که فرزندانمان روحیه‌ی مهدوی را از ما استشمام کنند وقتی مهر مادری و رفتار مهدوی به هم آمیخته شد ، به واسطه‌ی عشقی که میان مادر و فرزند برقرار می‌شود این محبت به راحتی در جان او نفوذ می‌کند درحقیقت ، مادر با فداکاری و ایثار و لطف خود از یک سو و با ترغیب و تربیت و تذکر به امام عصر علیه السلام از سوی دیگر می‌تواند فرزند را امام زمانی بار بیاورد .

 در این باب توجه به ابعاد مختلف وجود فرزند حتی از ابتدای زمان بارداری مورد نیاز است . به گونه‌ای که می توان گفت فرایند تربیت از آنجا آغاز می‌شود . زبان ما با ذکر دائمی برخاسته از محبت قلبی ، می‌تواند اقبال نسبت به امام عصر علیه السلام را در لوح دل فرزند حک کند و این نقش ماندنی را در زمان باروری فرزند ، به ثمرات فراوانی بدل سازد مورد توجه است می‌توان پله به پله با استفاده از راه‌هایی که مناسب سن و ظرفیت فرزندان است ، این معرفت را به آنها منتقل کرد . خواندن داستان‌های مربوط به ائمه علیهم السلام و شرح مظلومیت آنها در قالب حکایات تاریخی ، به همراه بردن فرزندان در مراسم اعیاد و وفیات ائمه علیهم السلام و نیز به همراه بردن بچه‌ها در سفرهای زیارتی و فرصت تنفس در آن فضا را به آنها دادن ،راه‌های دیگری است که دنبال کردن آنها ، شناخت امام علیهم السلام و نیز به همراه بردن بچه‌ها در سفرهای زیارتی و فرصت تنفس در آن فضا را به آنها دادن ، راه‌های دیگری است که دنبال کردن آنها ، شناخت امام علیه السلام را در دل فرزندان ما نهادینه می کند کودکان را باید در معرض پیام‌های حاوی معرفت اهل بیت علیهم السلام قرار داد تا گوش جان آنها و فطرت پاکشان این پیغام‌ها را برگیرد و بذر کاشته شده در وجودشان ، آرام آرام جوانه زند و سر برآورد و میوه و ثمر دهد .

 

پی نوشتها :

(1)                  تفسیر عیاشی ، ج1 ، ص 151.

(2)                  بحارالانوار ، ج1 ، ص217.

(3)                  بحارالانوار ، ج1 ، ص176.

(4)                  بحارالانوار ، ج78 ، ص313.

(5)                  بحارالانوار ، ج27 ، ص94.

(6)                  بحارالانوار ، ج71 ، ص287.

 

چگونه امام زمان را در عمل یاری کنیم؟

مرتبه‌ی دیگر یاری امام علیه السلام ، یاری با عمل است اطاعت از امام در حقیقت با اطاعت اوامر و نواهی الهی تحقق پیدا می‌کند و با پی گرفتن و قبول این امر و نهی‌هاست که انسان می تواند امامش را یاری رساند .

سفارش امام صادق علیه السلام به تمام شیعیان چنین است :

« به هر کس از شیعیان که می بینی از من اطاعت می کند و سخن مرا می پذیرد ،سلام برسان و ( بگو) من شما را به تقوی و ورع در دین خود سفارش می‌کنم و اینکه برای خدا کوشش کنید ، راستگو باشید ، ادای امانت کنید ، سجده‌های طولانی کنید و خوب همسایه داری کنید که پیامبر صلی الله علیه و آله این احکام را آورده‌اند . امانت هر کس را - خوب یا بد که شما را امین خود دانسته - به او برگردانید ... با بستگان خود ارتباط و رسیدگی داشته باشید ، بر جنازه‌های آنها ( اهل سنت ) حاضر شوید ، به عیادت بیمارانشان بروید و حقوق آنها را ادا کنید .»(1)

 

 

 

 امام صادق علیه السلام شیعیان را به تمام نیکویی‌ها و خلق‌های مبارک و خیر فرا خوانده‌اند. حتی آنها را به ارتباط مناسب با خویشاوندانی که به حقوق امام معترف نیستند ، دعوت کرده‌اند . به حقیقت می‌توان حکمت این امر را در آن دید که سلوک الهی و نیکو، دیگران را به تشیع جذب می‌کند به گونه‌ای که دیگران با دیدن اخلاق مناسب در ما ، آن را منتسب به امام عصر علیه السلام می‌دانند . لذا ائمه علیهم السلام ما را بر حذر داشته‌اند از ارتکاب اعمالی که باعث سرزنش شدن ایشان می شود ما به واسطه‌ی تشیعمان منسوب به امامیم و چون فرزندی برای ایشان ، عملمان به پدرمان منسوب است . همانگونه که اگر عمل فرزندی نامناسب باشد ، پدر و مادرش ملامت می‌شوند ، اگر ما نیز درست عمل نکنیم در واقع مایه‌ی سرافکندگی و رسوایی و بدنامی امامان شده‌ایم لذاست که بسیار به ما سفارش کرده‌اند که بر خوردتان با دیگران به گونه‌ای نباشد که ایشان را از دین و از ما -اهل بیت- زده و بریده کنید ،‌ بلکه چون زیور و زینت ما باشید و باعث جذب و ربایش دیگران به طریق صحیح گردید :

« مردم را بدون ( بهره‌‌گیری از ) زبان‌هایتان ] بلکه با اعمال نیکویتان [ دعوت به خوبی‌ها کنید تا از شما (‌در امر دین) صداقت و ورع ببینید .» (2)

 

ورع لازمه‌ی یاری عملی

 محدوده‌ی احکام و دستورات عملی دین را هرگز نباید به صورت یک خط مویین مرزی دید که تا حد نهایت می‌توان به آن نزدیک شد . دین ، دارای یک نوار مرزی است که هر چقدر از این نوار مرزی فاصله بگیریم به احتیاط و اجتناب خروج از دین بیشتر عمل کرده‌ایم به بیان دیگر ، آنچه از روح روایات بر می آید این است که ما باید تا آنجایی پیش برویم که یقین کنیم به حرام در نمی‌غلتیم و اگر کمترین احتمالی برای به حرام افتادن باشد وظیفه‌ی عقلی ، تربیتی و پیش گیرانه‌ی ما دوری از آن عمل است . این روحیه‌ی صیانت از دین را که آدمی همه‌اش در پی این باشد که نکند ناخودآگاه دست به معصیت برد « ورع » نام می‌نهند . اگر به حلیت چیزی مطمئن نیستیم و یقین نداریم که دست یازیدن به آن ، معصیت خدا نیست، نباید به آن نزدیک شویم. در ارتباط با مسائل شبهه ناک که اختلاف در حکم مراجع وجود دارد یا تشخیص مصادیق حرام به عهده‌ی مکلف قرار داده شده ، چنین حقیقتی رخ مینماید .

امام صادق علیه السلام می‌فرمایند :

 علیکم بالورع فإنه الدین الذی نلازمه و ندین الله به و نریده ممن یوالنا.(3)

 بر شماست به رعایت ورع ، به درستی که ورع ‌آن دینی است که ما ملتزم به آن هستیم وخدا را به وسیله‌ی آن بندگی می کنیم و همین را از اهل ولایت و محبت خود انتظار داریم .

 آنچه امام عصر علیه السلام از ما می‌خواهند دارا بودن همین شیوه و سبک در زندگی است . در حقیقت کسی که دین خود را چون گوهری نگهداری می‌کند ، هر لحظه هول و هراس آن را دارد که نکند دزد معصیت به آن بزند و گوهرش را برباید . لذا نهایت احتیاط را به خرج می دهد.

 

 رعایت ورع در خانم‌ها

 رعایت این محدوده‌ها و صیانت از دین و تقوای الهی در مراتب گسترده‌تری برای خانم‌ها مطرح است .سیره‌ی عملی حضرت زهرا علیهما السلام به خوبی می‌تواند در این راه رهبری کند .

 از امام صادق علیه السلام نقل شده است که :

 امیرالمومنین و حضرت زهرا علیهما السلام نزد پیامبر رفتند تا ایشان در مورد وظایف خاص هر کدام حکم فرمایند : پیامبر صلی الله علیه و آله چنین حکم فرمودند که حضرت زهرا علیهما السلام کارهای داخل منزل را انجام دهند و امیرالمومنین علیه السلام وظایف خارج از خانه را بر عهده گیرند.

 اینجا بود که حضرت زهرا علیهما السلام فرمودند :« جز خدا کسی نمی‌داند که من چقدر خوشحال شدم از اینکه پیامبر خدا تماس و برخورد با نامحرم را از دوش من برداشتند .» (4)

 

 

 

پرهیز از برخورد با نامحرم

 بر خلاف آنچه امروز تبلیغ می‌گردد و ارزش تلقی می شود برخورد با نامحرم نباید برای یک بانوی شیعه مطلوب باشد . هر خانم متدینی باید ابتدائاً به وظیفه‌ی خویش بیندیشد و آنچه خدا می‌خواهد را هدف خویش قرار دهد ، گو اینکه به بی‌عرضگی و تحجر متهم گردد. اگردر بعضی شرایط خاص ، خانم‌ها به دلایل مختلف مجبور به کار در خارج از منزل می‌شوند باید متوجه باشند که این کار برای آنها ارزش تلقی نشود ، بلکه در درون خود وضعیت مطلوب را عمل به سیره‌ی فاطمی بدانند .

امیرالمومنین علیه السلام وقتی بی‌دقتی مردها در کنترل خروج زن‌ها از منزل و برخورد آنها با نامحرمان را دیدند چنین آنها را مورد عتاب قرار دادند :

 « اما تحستحیون و لاتعارون نساء کم یخرجن إلی الأسواق و یزاحمن العلوج » (5)

 وقتی خانم‌ها خارج از حد ضرورت و بدون دلیل خاصی در معابر و بازارها رفت و آمد کنند و برخورد با نامحرمان و مردهای غریبه داشته باشند ، باید متوجه باشند که این برخوردهای فیزیکی یا سر و کله‌ زدن و اختلاط‌های گوناگون و به بهانه‌های مختلف ،‌قطعاً خلاف رضای خدا و امام زمان علیه السلام است .

 

رعایت ورع حتی در اعمال عبادی

 این رعایت‌ها و اجتناب‌ها تا آنجا نیکو دانسته می‌شود که به اعمال عبادی خانم‌ها نیز تسری می‌یابند به گونه‌ای که مثلاً وظیفه‌ی نماز جماعت از خانمها برداشته شده و ثواب افزونی به نماز فردای آنها در منزل وعده داده‌اند .

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند :

« نماز زن به تنهایی در خانه‌اش از نماز جماعت او بیست و پنج برابر بیشتر فضیلت دارد.» (6)

 این گونه عبادت کردن در مکان‌های پوشیده و دور از دیدرس نامحرم ، برای زن مناسب‌تر دانسته شده و حتی تلویحاً او را از خروج از خانه برای نماز جماعت نیز بازداشته‌اند .البته همین جا می‌گوییم که نمی‌توان منکر خروج‌های ضروری خانم‌ها برای خرید مایحتاج خانه یا به علت دیگر ضرورت‌ها نشد ، اما اصل ثابت این است که هر چه بیرون آمدن و برخورد خانم‌ها با نامحرمان کمتر باشد ، به نفع خود ایشان است . ضمن اینکه کیفیت رفع آن ضرورت‌ها نیز مهم است . یعنی مثلاً خانمی که برای خرید به بیرون منزل می رود ، به گونه‌های متفاوتی می تواند با نامحرم تماس بگیرد که یقیناً حالت مطلوب آن اکتفا به حداقل است . این چنین ، هر چه بتوان این پیشگیری و سپر گزینی را پیشه ساخت ، قرب بانوی شیعه به خدایش بیشتر خواهد بود .

روزی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله از اصحاب خود پرسیدند : چه هنگام زن بالاترین درجه‌ی قرب به پروردگارش را دارد ؟ وقتی حضرت امیر علیه السلام این سوال را خدمت حضرت فاطمه علیهما مطرح فرمودند ، ایشان در پاسخ گفتند :

ادنی ما تکون من ربها ان تلزم قعر بیتها

نزدیک‌ترین حالت او به خدایش این است که ملازم اندرونی ‌ترین جای خانه‌اش باشد .

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند : وقتی این پاسخ فاطمه را به پیامبر رساندم ایشان فرمودند :

 ان فاطمه بضعه منی (7)

فاطمه پاره‌ تن من است .

در این روایت تاکید شده که نزدیک‌ترین حالت زن به خدایش در حالتی است که در قعر خانه‌اش و پنهان‌ترین جای کاشانه‌اش سکنی گزیده باشد . اگر ما به دنبال تقرب بیشتر به خداوند متعالیم ، باید خود را به این مرحله نزدیک کنیم و سعی نماییم تا آنجا که ممکن است به این هدف ملتزم باشیم هر چه این تکاپوی ما بیشتر به عمل گرایی نزدیک شود ، تقرب ما به خدا درجه‌ی والاتری را یافته است .

حضرت زهرا علیهما السلام فرموده‌اند :

 خیر للنساء ان لا یرین الرجال و لا یراهن الرجال (8)

برای زنان خوب است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند .

 بانوان در هر موقعیتی باید این اصل کلی را رعایت کنند و تا جایی که ضرورت اقتضاء نمی‌کند از برخورد با آقایان بپرهیزند . حتی وقتی از خانه خارج می‌شوند ، لازم نیست با آقایان اختلاط کنند و مستقیماً در دیدرس آنها واقع شوند که اگر چنین کنند برای خودشان بهتر است .

 در این مسیر ، بعضی کارها که شرعاً مباح شمرده می‌شود را باید برای حفظ ورع کنار نهاد . به عنوان مثال ، نگاه بدون لذت به سر و صورت مرد نامحرم به فتوای عده‌ای از فقها حرام و به فتوای بعضی دیگر جایز می باشد هر چه که احتیاط مستحب در ترک آن است پس اقتضای ورع این است که بانوان متدین از این کار بپرهیزند ، چون همان گونه که بیان شد ، ورع این است که شخص نه تنها از محرمات قطعی بلکه از مشتبهات دوری کند و چیزی که بعضی فقهای بزرگ شیعه آن را حرام می‌دانند و بعضی به احتیاط مستحب در ترک آن قائلند، قطعاً از مشتبهات شمرده می‌شود .

 

 

 

پرهیز از شوخی با نامحرم

 انسان در مسیر انجام کارهای مشروع ( مستحب یا واجب ) در ارتباط با نامحرم نباید از حد مجاز شرعی تجاوز کند که یکی از مصادیق آن شوخی بانامحرم است .

ابوبصیر که از یاران و شاگردان برجسته‌ی امام صادق و امام باقر علیهما السلام بوده و احادیث بسیار از قول او نقل شده می گوید :

« به زنی یاد می‌دادم ، پس ] در حین درس [ با او یک شوخی کردم ، وقتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم بدون مقدمه به من فرمودند : به آن زن چه گفتی ؟ ابوبصیر می‌گوید : صورتم را ] از خجالت [ پوشاندم حضرت فرمودند : دیگرپیش آن زن برنگرد .» (9)

ابوبصیر شخصیتی مورد توجه و علاقه‌ی امام بوده است ، ولی به هر حال معصوم نبوده و در یک لحظه ، در ضمن تعلیم قرآن - که یک امر کاملاً دینی و مورد رضای خداست -از حد مجاز شرع در ارتباط با نامحرم تجاوز می‌کند همین امر باعث می شود که امام زمانش از او آزرده شوند و به او دستور دهند که دیگر با آن زن نامحرم رفت و آمد نکند و از خیر تعلیم قرآن به او بگذرد .

این درسی است برای همه‌ی شیعیان که ارتباط با نامحرم به امور غیر ضروری کشیده نشود و تماس آنها - حتی در سخن گفتن - سنجیده و حساب شده باشد و از شوخی با نامحرم اجتناب کنند. خلاصه دقت در این امرلازم است ، نباید رعایت مسائلی را که در شرع چنین واضح و روشن است از مصادیق مقدس بازی و افراطی گری دانست . این گونه برخود ، خود مصداق نیرنگ شیطان است و کسانی که مشتاق یاری امام عصر علیه السلام هستند باید از این سطحی نگری اجتناب کنند.

ندای یاری طلبی فرزند حسین علیه السلام در دهلیزهای عصر پیچیده است و اگر من و تو هم شمشیر بر زین بگذاریم و راه پس را پیش گیریم دیگر چه کسی برای او باقی می‌ماند . بیا تا لااقل غصه‌اش را بخوریم و در آسیای این غصه برای او خرد شویم ! بیا نگذاریم بیش از این عزیز فاطمه سر بر دیوارهای بی‌کسی بگذارد و غربت زده اشک بریزد ، بیا .....

 

پی نوشتها :

(1)    اصول کافی ، کتاب العشره.

(2)    بحارالانوار ، ج71 ، ص7.

(3)    بحارالانوار ، ج70 ، ص306.

(4)    وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 89.

(5)    وسائل الشیعه ، ج 14 ، 174.

(6)    بحارالانوار ، ج83 ، ص371.

(7)    بحارالانوار ، ج103 ، ص250.

(8)    وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 129.

(9)    وسائل الشیعه ، ج 14 ، باب 106.

 

مدت حکومت حضرت مهدی (ع)

ر روایات اسلامی در مورد مدت حکومت حضرت مهدی (ع) به اختلاف نقل شده ، پنج سال ، هفت سال ، بیست سال ، نوزده سال ، هفتاد سال . (اثباه الهداه، ج7، ص179- المجالس السنیه، ج5، ص699 و 702)
و در بعضی از روایات چهل سال و 309 سال به اندازه مدت خواب اصحاب کهف نیز گفته شده است. (بحارالانوار، ج52، ص390)

 


بعید نیست که مدت حکومت آن حضرت 309 سال باشد ، ولی مراحل حکومت او پنج سال و هفت سال و نوزده سال باشد و پس از چهل سال ، تکمیل گردد و سپس ادامه یابد ، امام باقر (ع) فرمود :
یملک القائم ثلاثماه سنه و یزداد تشعاً کما لبث اهل الکهف فی کهفهم، یملا االارض عدلا و قسطاً کماملئت ظلماً و جوراً، فیفتح الله له شرق الارض و غربها، و یقتل الناس حتی لا یبقی الا دین محمد (ع) :
‹‹امام قائم(ع) 309 سال به مقدار خواب اصحاب کهف در غار خود ، حکومت می کند ، سراسر زمین را پس از آنکه پر از ظلم و جور شده ، پر از عدل و داد نماید ، خداوند شرق و غرب زمین را برای او فتح نماید ، او دشمنان را بکشد به گونه ای که تنها دین اسلام در سراسر جهان باقی بماند.›› (بحارالانوار، ج52، ص390)