شب معراج بود. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به
آسمان چهارم بردند، جبرئیل اذان می گفت و میکائیل اقامه. پس به پیامبر (ص)
گفتند: حرکت کن.
حضرت (ص) لحظه ای درنگ کردند و فرمودند: اى جبرئیل!
من جلو بیفتم در حالى که تو در حضور من هستى؟؛ او پاسخ داد: بلى، خداوند
عزوجل پیامبران مرسلش را بر ملائکه ى مقربینش برتری داده است.
رسول خدا (ص) راه
افتادند و براى اهل آسمان چهارم نماز خواندند. پس ایشان سمت راستشان را
نگاه کردند و ابراهیم (ع) را در باغى از باغهاى بهشت دیدند که گروهى از
فرشتگان در آن جمع بودند.
بعد هم رفتن به سوی آسمان پنجم و ششم. در آنجا ندایی آمد: ای محمد! پدرت ابراهیم پدر نیکویى است و برادرت على برادر نیکویى است.
حالا
به موعد دیگری رسیده بودند و جبرئیل دستان رسول خدا (ص) را گرفت و وارد
بهشت شدند. رسیدند به درختی از نور که در پاى آن درخت دو فرشته به زینت و
زیور آراسته بودند.
حضرت (ص) فرمودند: حبیبم جبرئیل! این درخت براى کیست؟
او گفت: براى برادرت على بن ابى طالب (علیه السلام) و این دو فرشته براى او زینت و زیور کرده اند.
پس
پیامبر خدا (ص) جلو رفتند و رطبى از کره نرم تر و از مشک خوشبوتر و از عسل
شیرین تر برداشتند و خوردند و آن خرما در صلب ایشان نطفه ای ایجاد شد. (1)
***
زنان
قریش و بنی هاشم، حضرت خدیجه (س) را برای وضع حملش کمک نکردند و خدیجه (س)
ناراحت و غمگین بود که ناگهان چهار خانم گندم گون و بلند قد که گویى از
زنان بنى هاشمند، داخل شدند. حضرت خدیجه (س) که این ها را دید، ترسید(2)
یکى از آنان گفت: اى خدیجه!، غمگین مباش، ما از جانب پروردگارت به سوى تو آمده ایم و خواهران تو هستیم.
یکی
یکی جلو آمدند و خود را معرفی کردند: من ساره ام و این آسیه دختر مزاحم،
که در بهشت رفیق و مصاحب تو است و این مریم دختر عمران، و این کلثوم خواهر
موسى بن عمران است. خداوند ما را فرستاده تا کارهایی را که زنان هنگام
زایمان نیازمند آنند، انجام دهیم. سپس یکى به جانب راست، و دیگرى طرف چپ، و
سومى روبرو، و چهارمى پشت سر خدیجه (س) نشستند.(3) و ده نفر از حورالعین،
که با هر کدام طشت و آفتابه اى از بهشت، که در آفتابه آب کوثر بود، حضور
یافتند
خانمى
که پیش رو نشسته بود، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را گرفت و با آب کوثر شست و
دو پارچه که از شیر سپیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود، بیرون آورد. یکى
را به بدنش پیچید و با دیگرى سرش را پوشاند.(4)
و آن چهار خانم گفتند: اى خدیجه، فاطمه را در حالى که طاهره و مطهره و زکیه و با میمنت است بگیر، که در او و نسلش برکت است.(5)
***
حالا
رسول خدا (ص) هر وقت دلشان حال و هوای بهشت را می کرد، حوراء انسیه را در
آغوش می گرفتند و می فرمودند: فاطمه حوراء انسیه است. وقتى من مشتاق بهشت
مى شوم بوى فاطمه را استشمام مى کنم.(6)
پی نوشت:
1. الموسوعه الکبرى عن فاطمه الزهراء علیهاالسلام: ج 2 المطاف الاول ح 8 از علل الشرائع و دلائل الامامه.
2. بحارالانوار، ج 43، ص 2.
3. بحارالانوار، ج 43، ص 3.
4. همان
5. بحارالانوار، ج 43، ص 3، از روایت 1.
6. الموسوعه الکبرى عن فاطمه الزهراء علیهاالسلام: ج 2 المطاف الاول ح 8 از علل الشرائع و دلائل الامامه.
منابع به نقل از کتاب اما دخترم فاطمه، مناقب و مصائب حضرت زهرا (علیها السلام) از زبان پیامبر اکرم (ص؛ ام نرجس؛ با تصرف و تلخیص.