حضرت علی اصغر(ع)-ولادت
غم خانه خراب می شود تا شش ماه
می سوزد و آب می شود تا شش ماه
هر کس که دعایی بکند از امشب
با لطف تو مستجاب می شود تا شش ماه
×××
تا نام شما روی لب ما باشد
روشن تر از این روز،شب ما باشد
سوگند به نامت ای علیِّ اصغر
دم از تو زدن تاب و تب ما باشد
×××
روشن شب تار می شود از امشب
غم پا به فرار می شود می شود از امشب
فصل دل عشاق علیِّ اصغر
شش ماه بهار می شود از امشب
×××
هستم همه شب یاد تو ای شه زاده
محتاج به امداد تو ای شه زاده
ای کاش که امر فرج امضا بشود
از برکت میلاد تو ای شه زاده
×××
امام جواد(ع)-ولادت
امشب همه جا حرف نگار است، دگر هیچ
امشب همه جا صحبت یار است، دگر هیچ
در محفل اهل سحر و اهل مناجات
صحبت ز سر زلف نگار است، دگر هیچ
تابیده به عالم رخ چون بدر محمد
پایان شب تیره و تار است، دگر هیچ
امشب همه جا صحبت جود است و جواد است
نامش همه جا ذکر و شعار است، دگر هیچ
از یمن عطا و کرم و جود و سخایش
دارا شده هر کس که ندار است، دگر هیچ
امشب همه مشمول کرامات جوادند
در پشت درش خیل گدایان همه شادند
گردیده درِ جود خدا بار دگر باز
میخانه ی عشق رضوی تا به سحر باز
به به چه خبر گشته شب شهر مدینه
پابوسی او آمده خورشید و قمر باز
بر گرد رخش خیل ملائک همه جمعند
ریزند به پایش همه دم دُرّ و گهر باز
رو در روی هم آینه در آینه وقتی
چشمان پسر گشته سوی چشم پدر باز
خندان شده لعل پدر پیر مدینه
وقتی به سویش گشته لبِ نازِ پسر باز
امشب سخنم شامل صد رحمت او شد
روی سخن و حرف دلم حضرت او شد...
...ای معتکف کوی تو مهتابِ شبانه
ای خیل گدایان به سویت گشته روانه
هر جا سخن از جود و عطا در وسط آید
سوی تو بچرخد سر انگشت نشانه
خورشید خجالت کشد و ماه بلرزد
تا که سخن از روی تو آید به میانه
آن قدر کرامات تو گردیده زبان زد
همیشه گدا هست به پشت در خانه
ای وارث علم رضوی، زاده ی زهرا
"یحیی" شده با علم تو رسوای زمانه
آری تو جوادی که شدی عشق موید
هم حیدر و هم آینه ی روی محمد
×××
دوباره شب شد و سر درد دارد
بمیرم باز مادر درد دارد
نباید دست زد بر عضوهایش
که آیه آیه کوثر درد دارد
شبی آهی کشید و زیر لب گفت
خدایا مرگ کمتر درد دارد
من از گودی چشمانش گرفتم
که زخم دیده ی تر درد دارد
حسن تب دارد و در خواب گوید
نزن سیلی ستمگر درد دارد
پریشان باش ای گیسو چو بختم
که دیگر دست مادر درد دارد
با آن که استقامت تو فرق می کند
این روزها حکایت تو فرق می کند
این جاست درد، دشمنت آخر غریبه نیست
بعد از رسول، غربت تو فرق می کند
دستان حیدریِ تو را صبر بسته است
با دیگران اسارت تو فرق می کند
دستی که روی فاطمه ات را نشانه رفت
فهمیده بود غیرت تو فرق می کند
سیلی به روی ام ابیها تو را شکست
آقای من! مصیبت تو فرق می کند
گفتند بعد فاطمه از پا فتاده ای
حق داشتی امانت تو فرق می کند
***
سی سال پیش! این در و دیوار شاهدند
اصلاً شب شهادت تو فرق می کند
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟!
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
ای روضه خوان فاطمیه روضه ای بخوان
امشب میان سینۀ ما انقلاب کن
ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن ...